[معماری ایرانی]: معماری ایرانی قبل و بعد از اسلام

roya_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام و درود بر دوستان ِ عزیز معماری ..

این تاپیک را برای
"معماری ایرانی قبل و بعد از اسلام" افتتاح می کنیم ، و از این پس مطالب مرتبط را در اینجا قرار می دهیم .

موفق باشید...:gol:
.
.
.

قوانین این تاپیک :
1- لطفا ،در عنوان پست ِ خود ، نام ِ مکانی را که می خواهید ارائه و بررسی کنید ، بنویسید .
2- به خاطر احترام به قانون ِ نشر ، ذکر ِ منبع را فراموش نفرمایید .
3- عکسها را از سایتهای معتبر آپلود کنید، تا پست ها بعد از گذشت ِ زمان ، دچار مشکل نشوند .
4- لطفا جهت ِ حفظ ِ انسجام و تسلسل ، از دادن ِ پست های بی ارتباط با موضوع (اسپم) اکیدا خودداری نمائید .



فهرست مطالب:
1.معماری‌ سنتی‌ ایران‌#1
2.مختصری در مورد معماری ایران#2
3.معماری ايران در دوران هخامنشيان#2-#10
4.معماری ايران در دوره اشكانيان و ساسانيان#2-#10
5.تحقیق در مورد معماری گذشته ایران-کلیاتی درباره معماری ایران#3
6.تحقیق در مورد معماری گذشته ایران-توجه به میراث گذشته و استاد کاران قدیمی#4
7.تحقیق در مورد معماری گذشته ایران-انتخاب موضوع (در معماری ایرانی برای تحقیق و مشکلات خانه ها و بافتهای قدیمی و تاریخی )#5
8.تحقیق در مورد معماری گذشته ایران- الهام گرفتن از معماری سنتی – رون – پنام – عدم تقلید #6
9.تحقیق در مورد معماری گذشته ایران- منابع موجود برای یک تحقیق در معماری گذشته ایران#7
10.تحقیق در مورد معماری گذشته ایران- منابع خارجی#8-#9
11.معماری ايلام قديم#10
12.معماری ماد:#10
13.معماری امروز درکنار معماری گذشته#11
14.معماری جهان اسلام#12
15.خدمات ایران به اسلام#13
16.معماری قبل از اسلام#14
17.سهم ایران در تمدن بشری#15
18.گونه شناسی معماری ایران#16
19.معماری ایرانی، معماری درون گرا#17
20.معمار ایرانی دارای سیک و هویت است#18
21.معماری ایران و نماد عظمت#19
22.معماری ایرانی #20-#26-#30
23.معماری ایران،نیار به اندیشیدن#21
24.پنج اصل معماری ایرانی#22
25.معماری دوره ی اسلامی ایران#23
26.دانستنی های معماری ایران#24
27.جایگاه هنر معماری اسلامی در ایران#25
28.گریزی بر معماری ایران#28
29.معماری ایران از داشتیم تا داریم#27
30.محوطه باستانی مرد آباد کرج #29
31.ویژگی ها و بناهای شاخص سبکهای معماری ایران بعد از اسلام #31
32.مفهوم هويت و معماري امروز ايران #32
33.معمارى ايران از صدر اسلام تا عصر سلجوقيان #33
34.معمارى ايران از سلجوقيان تا پايان عصر تيموريان #34
35.معمارى ايران از صفويان تا دوران معاصر #35
36.مـــــعماری پس از اســــــــلام ایـران از دید استادپیرنیا#36


تکمیل فهرست1393/03/11


سهم‌ ایران‌ در تمدن‌ بشری‌ (کاربرد صنایع‌ دستی‌)بناهایی‌ که‌ به‌ دست‌ انسان‌ ساخته‌ می‌شود، جلوه‌هایی‌ از نگرش‌ او به‌ جهان‌ هستی‌ است‌ که‌ مبین‌ قوّة‌ فکری‌ و ساختار فرهنگی‌ ـ اجتماعی‌ افراد آن‌ جامعه‌ است‌. این‌ برداشت‌ که‌ معماری‌ می‌تواند دیدگاهی‌ طبیعی‌ یا مافوق‌ طبیعی‌ داشته‌ باشد در هر حال‌ خارج‌ از تأثیر محیط‌ اطراف‌ و اقلیم‌ جغرافیایی‌ انسان‌ نیست‌، لذا در بررسی‌ معماری‌ یک‌ بنا، ابتدا باید جهان‌ و جهان‌ بینی‌ سازنده‌ آن‌ بنا را مورد کنکاش‌ قرار داد تا بتوان‌ افکار و عقاید او را در حجمی‌ از آرایش‌ فضا مشاهده‌ کرد .

معماری‌ سنتی‌ ایران‌ ،تجلی‌ نمادین‌ جهانی‌ ابدی‌ و ازلی‌ است‌ که‌ این‌ جهان‌ را محلی‌ گذرا و واسطه‌ای‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ مرتبه‌ای‌ والاتر به‌ منظور وصول‌ به‌ آرامش‌ درونی‌ می‌داند ؛ معماری‌ ایران‌ که‌ به‌ صورت‌های‌ گوناگون‌ در بناهای‌ مختلف‌ متجلی‌ گشته‌، جایگاه‌ خاصی‌ را داراست‌ که‌ در آن‌ ،عقاید و رسوم‌ و آیین‌ها در شرایط‌ جغرافیایی‌ و اقلیمی‌ نمود بارزی‌ دارد و حاصل‌ دسترنج‌ هنرمندانی‌ است‌ که‌ برای‌ اعتلای‌ این‌ هنر با تکیه‌ بر ایمان‌ خویش‌ ،از جانِ خود مایه‌ گذاشته‌ و در این‌ راه‌ از هیچ‌ کوششی‌ دریغ‌ نورزیده‌اند. همراه‌ با اساتید معماری‌، استادان‌ صنایع‌ دستی‌ نیز با همان‌ تفکر فوق‌ اما تجلی‌ یافته‌ در هنرِ خاص‌ خویش‌، تکامل‌ بخش‌ و اثرگذار بر معماری‌ سنتی‌ ایرانی‌ بوده‌اند .
تزیین‌ و آرایش‌ ساختمان‌ که‌ جزء لاینفک‌ معماری‌ محسوب‌ می‌شود در آجرکاری‌، کاشی‌ کاری‌، گچبری‌ و آینه‌ کاری‌ در کنار قالی‌ بافی‌، گلیم‌ بافی‌، قلمکاری‌ ، سفالگری‌، منّبت‌ کاری‌، کنده‌ کاری‌ چوب‌، گره‌ چینی‌ و همچنین‌ سایر دست‌ آوردهای‌ صنایع‌ دستی‌ نمود یافته‌ و پیوندی‌ یگانه‌ ایجاد نموده‌ که‌ فضای‌ معماری‌ ایران‌ را آکنده‌ از زیبایی‌ معنوی‌ می‌سازد و این‌ خود زیبایی‌ ظاهری‌ را نیز به‌ همراه‌ دارد

معماری‌ با سایر هنرهای‌ ایرانی‌ ،تارهای‌ به‌ هم‌ تنیدة‌ یکپارچه‌ای‌ است‌ که‌ از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند ؛ به‌ ویژه‌ صنایع‌ دستی‌ که‌ علاوه‌ بر تزیینی‌ بودن‌ و جنبه‌های‌ زیبایی‌ شناسانه‌، نقش‌ کاربردی‌ در زندگی‌ روزمره‌ افراد جامعه‌ دارد. صنایع‌ دستی‌ به‌ دلیل‌ عدم‌ نیاز به‌ سرمایه‌گذاری‌ بسیار و وجود مواد اولیة‌ محلی‌ برای‌ تولید و وجود زمینه‌های‌ توسعه‌ در مناطق‌ مختلف‌ و ایجاد ارزش‌ افزودة‌ بالا، بخش‌ عظیمی‌ از نیروی‌ انسانی‌ و اقتصادی‌ ایران‌ را به‌ خود مشغول‌ کرده‌ است‌ و این‌ امر در معماری‌ سنتی‌ نقش‌ ِ بارزی‌ دارد. صنایع‌ دستی‌ و معماری‌ همواره‌ مکمل‌ یکدیگر بوده‌اند و دارای‌ ویژگی‌های‌ مشترک‌ می‌باشند .

بناهای‌ ایرانی‌ مانند مسجد، مناره‌، خانه‌، باغ‌، پل‌، قلعه‌، آب‌ انبارها و... هر کدام‌ به‌ نوعِ خاصی‌ از صنایع‌ دستی‌ نیاز دارد که‌ برخی‌ از انواع‌ آن‌ کاشی‌ کاری‌، مشبّک‌ کاری‌، نقاشی‌ دیواری‌، منّبت‌ کاری‌ و غیره‌ است‌. تنوع‌ اقلیم‌ آب‌ و هوایی‌ در ایران‌ موجب‌ گوناگونی‌ بسیار در معماری‌ و تزیین‌ آن‌ گردیده‌ است‌ و در نتیجه‌ انواع‌ و اقسام‌ صنایع‌ دستی‌ در تزیین‌ معماری‌، نقشِ عمده‌ای‌ دارند .

صنایع‌ دستی‌ در رشته‌های‌ گوناگون‌ همچون‌: قالی‌بافی‌ ،گلیم‌بافی‌، سفالگری‌ ،آبگینه‌ سازیِ محصولاتِ فلزی‌ ، سنگ‌تراشی‌، چوب‌ تراشی‌ ، حصیربافی‌ ، کاشی‌ کاری‌ تا رودوزی‌ها ارتباط‌ مستقیم‌ با معماری‌ دارد به‌ طوری‌ که‌ ساخت‌ شکل‌ آنها بستگی‌ به‌ فضای‌ معماری‌ سنتی‌ ایرانی‌ دارد و همین‌ طور بعضی‌ از اجزاء و فضاهای‌ معماری‌، متناسب‌ با کالاهای‌ صنایع‌ دستی‌ ساخته‌ می‌شود . معماری‌ سنتی‌ ایران‌ در ایجاد صورت‌های‌ مختلف‌ صنایع‌ دستی‌ نیز نقشِ عمده‌ای‌ را به‌ عهده‌ داشته‌ است‌ ؛ به‌ طور مثال‌ بافنده‌، اندازه‌ قالی‌ را براساس‌ وسعت‌ اتاق‌ها می‌بافد و سفالگر براساس‌ جایگاه‌ سفال‌ در فضای‌ ساختمان‌ شکل‌ و حجم‌ مورد نظر را می‌سازد . هماهنگی‌ صنایع‌ دستی‌ با معماری‌ نه‌ تنها از نظر فرم‌ و رنگ‌ بلکه‌ از نظر محتوایی‌ نیز هم‌ خوانی‌ دارد و هنرمند سعی‌ نموده‌، ارتباط‌ خویش‌ با طبیعت‌ و دیدگاه‌ معنوی‌ خویش‌ نسبت‌ به‌ هستی‌ را متجلی‌ سازد .

صنایع‌ دستی‌ به‌ علت‌ تنوع‌ و وسعت‌ در رشته‌های‌ گوناگون‌، کاربردهای‌ زیادی‌ در تزیین‌ معماری‌ دارد که‌ شامل‌ چهار بخش‌ می‌شود :تزیین‌ نمای‌ بیرونی‌ ؛ تزیین‌ فضاهای‌ ورودی‌ ؛ تزیین‌ درونِ بنا ؛ تزیین‌ فضای‌ اتصالِ درون‌ و بیرون‌ بنا .

تزیینات‌ بیرونی‌ ساختمان‌ باید به‌ نحوی‌ باشد که‌ در برابر تغییرات‌ آب‌ و هوا و نور خورشید مقاوم‌ باشد و کیفیت‌ خود را از دست‌ ندهد. این‌ تزیینات‌ بیش‌تر شامل‌ کاشی‌ کاری‌ به‌ صورت‌ معرّق‌ یا هفت‌ رنگ‌ می‌باشد که‌ علاوه‌ بر تزیین‌ بنا با نقوش‌ و رنگ‌های‌ گوناگون‌، عایقی‌ در برابر برف‌ و باران‌ و گرما و سرما است‌. کاشی‌ کاری‌ در معماری‌ ایران‌ در واقع‌ شناسنامه‌ بنا می‌باشد و تاریخ‌ مشخص‌ و سیرِ تحولی‌ منظمی‌ را دارا است‌.

با آغاز دوره‌ اسلامی‌، کاشی‌ کاری‌ در اماکنِ مذهبی‌ تجلی‌ خاصی‌ می‌یابد، محراب‌ و گنبدِ مسجد شیخ‌ لطف‌ ـ الله‌ و گنبدِ مزار شاه‌ نعمت‌ اللّه‌ ولی‌ در ماهانِ کرمان‌، مسجد کبود تبریز و گنبد مسجد چهار باغ‌ اصفهان‌، نمونه‌ بارز این‌ هنر می‌باشد .

کاشی‌ کاری‌، مهمترین‌ ویژگی‌ تزیین‌ معماری‌ سنتی‌ ایران‌ است‌ که‌ ادامة‌ همان‌ آجرکاری‌ است‌.

نکته‌ حائز اهمیت‌ در کاشی‌ کاری‌ ایران‌ رنگ‌ لعاب‌ است‌، رنگ‌ کاشی‌های‌ ایرانی‌ اکثراً فیروزه‌ای‌ و لاجوردی‌ بوده‌ و رنگ‌های‌ سفید و سبز و طلایی‌ نیز در درجه‌ دوم‌ می‌باشد و این‌ رنگ‌ها در بین‌ هنرهای‌ سنتی‌ ایران‌ مشترک‌ می‌باشند .

فضاهای‌ ورودی‌ بنا در معماری‌ ایرانی‌ و خصوصاً بناهای‌ مسکونی‌ و مذهبی‌ بخشِ مهمی‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌ که‌ با پوششی‌ به‌ صورت‌ سایه‌بان‌ با طاق‌ کمانی‌ همراه‌ بوده‌ است‌ .تزیین‌ این‌ قسمت‌ از بنا عموماً کاشی‌ کاری‌ است‌، در ضمن‌ نمونه‌های‌ آینه‌کاری‌ و مشبک‌ کاری‌ آجری‌ نیز وجود دارد .

آینه‌ کاری‌ از هنرهای‌ ظریفی‌ است‌ که‌ در نماسازی‌ داخلی‌ بناها، در بالای‌ ازاره‌ها ، زیردورها ، طاق‌ها، رواق‌ها ، شبستان‌ها، سرسراها و موارد دیگر به‌ کار می‌رود .

مقرنس‌ کاری‌ و گچ‌ بری‌ نیز از تزیینات‌ معماری‌ محسوب‌ می‌گردد. مقرنس‌ کاری‌ که‌ تداوم‌ آجر چینی‌ است‌ توازنی‌ را القا می‌نماید که‌ گویی‌ وظیفه‌ انتقال‌ سقف‌ یا گنبد بر پایه‌ها را داراست‌ و همانند نسبت‌ آسمان‌ به‌ زمین‌ است‌ .

تزیینات‌ داخلی‌ یک‌ بنا نسبت‌ به‌ نوع‌ آن‌ تفاوت‌های‌ گوناگونی‌ دارد و این‌ تفاوت‌ در دوره‌های‌ گوناگون‌، تنوع‌ بیش‌تری‌ به‌ خود می‌گیرد ولی‌ در همة‌ آنها وجوه‌ مشترکی‌ نیز وجود دارد و از آن‌ جمله‌ ایجاد فضایی‌ است‌ که‌ انسان‌های‌ استفاده‌ کننده‌ از آن‌ بنا، آمالشان‌ در آن‌ تحقق‌ می‌یابد و آرامش‌ می‌یابند. در تزیین‌ داخلی‌ یک‌ بنا از تنوع‌ هنر صنایع‌ دستی‌ استفاده‌ بیش‌تری‌ می‌توان‌ نمود. قالی‌ علاوه‌ بر زیرانداز بودن‌ یکی‌ از اجزای‌ مهم‌ در تزیین‌ فضای‌ داخلی‌ بناهای‌ ایرانی‌ می‌باشد. زیرا کف‌ بنا را که‌ انسان‌ها بر آن‌ می‌نشینند و می‌خوابند، می‌پوشاند و گاه‌ نیز به‌ عنوان‌ تزیینی‌ زیبا بر دیوار کوبیده‌ می‌شود و گاهی‌ نیز از قالی‌های‌ دو طرفه‌ به‌ عنوان‌ سطحی‌ جدا کننده‌ بین‌ دو فضا استفاده‌ می‌شود. نزدیکی‌ طرح‌ و نقشِ قالی‌ با نقوشِ کاشی‌، نزدیکی‌ و انسجامِ هنرهای‌ ایرانی‌ را بیان‌ می‌دارد .

زیر اندازهای‌ دیگری‌ چون‌ گلیم‌ ،جاجیم‌ و منسوجات‌ سنتی‌ و پرده‌های‌ قلمکار با کاربردهای‌ گوناگون‌ و وسایل‌ تزیین‌ شده‌ با خاتم‌ و منّبت‌ و معرق‌ چوب‌، انواع‌ رودوزی‌ها و اشیای‌ فلزی‌ ، همه‌ و همه‌ ،آرایش‌ دهنده‌ محل‌ زندگی‌ ایرانی‌ می‌باشند. صنایع‌ دستی‌ در معماری‌ ایران‌ تنها نقشِ مزّین‌ کنندة‌ فضا را ندارند بلکه‌ هر کدام‌ در جایگاه‌ خود کاربردهای‌ گوناگونی‌ دارد .

تزیین‌ بین‌ فضای‌ داخلی‌ و خارجی‌ شامل‌ درها و پنجره‌هاست‌. «درِ» بناها که‌ در گذشته‌ از چوب‌ ساخته‌ می‌شد مأوایِ سرپنجه‌ هنرمندانِ منّبت‌ کار و فلز کار بود. «در»های‌ کنده‌ کاری‌ شده‌ و منبت‌ کاری‌ همراه‌ با کلون‌های‌ بسیار زیبای‌ فلزی‌ ،جایگاه‌ و اهمیت‌ بنا را روشن‌ می‌ساخت‌. نقوشِ ایجاد شده‌ بر روی‌ درها هم‌ چون‌ نقوشِ نمادین‌، در هنرها جلوه‌گاهِ تفکر و فرهنگِ ایرانی‌ است‌. نقش‌ «خورشید» که‌ مهم‌ترین‌ نقشِ موجود بر روی‌ درها می‌باشد، علامتی‌ برای‌ روشنی‌، برکت‌ و سلامتی‌ برای‌ صاحبخانه‌ است‌ .

پنجره‌ نیز که‌ اشاعه‌ دهنده‌ نور و روشنی‌ به‌ فضای‌ داخلی‌ می‌باشد اکثراً با چوب‌، گره‌ چینی‌ می‌شود .و گاه‌ با شیشه‌های‌ رنگین‌ ،رنگین‌ کمانی‌ از نور را در فضای‌ داخلی‌ ایجاد می‌نماید .


حمد علی‌ محراب‌ بیگی‌

http://www.iranartnews.com/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=68
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز
مختصري در مورد معماري ايران

مختصري در مورد معماري ايران

هنر معماری در كشورهايی كه صاحب تاريخ و فرهنگ باستانی هستند، از مهم‌ترين پايه‌های تمدن ديرينه‌ی آن ها است و سرزمين ايران نيز با پيشينه‌ی مدنيت چندين هزار ساله‌ی خود، دارای شاهكارهای معماری کم نظیری است. شايد اين علاقه و توجه، سبب تداوم هميشگی اين هنر شده است: از تالارها، ايوان‌های ستون‌دار تخت جمشيد تا قصرهای صفوی در اصفهان تا خانه‌های روستايی، گنبدهايی كه بر چهار قوس بنا شده، صحن چهار ايوانی، حياط داخلی و حوض آن، همه‌ی اين‌ها از ويژگی‌های معماری اصيل ايرانی است كه در طول تاريخ معماری ايران پيوسته تداوم خود را حفظ كرده است.
يكی از كهن‌ترين نمونه‌ها از ميان بناهای شناخته شده‌ی باستانی ايران، معبد يا زيگورات چغارنبيل در 30 كيلومتری جنوب خاوری شهر باستانی شوش است. قدمت اين اثر تاريخی به سال 1250 پيش از ميلاد باز می‌گردد. به طور كلی معماری اين پرستش‌گاه عظيم جهان، بهترين نمونه‌ی هنر معماری بر بنياد طاق قوسی را در دنيای باستان نشان می‌دهد. هم‌چنين طرز ساخت اين معبد با ديگر معابد بين‌النهرين تفاوت كلی دارد، و آن ساخت طبقات اين زيگورات است كه هر كدام به طور مستقل و از زمين تا بالا ساخته شده‌اند، يعنی مانند زيگورات‌های بين‌النهرين، هر طبقه بر روی طبقه‌ی ديگر ساخته نشده، بلكه مستقل برپا شده است.
برخی از باستان‌شناسان به استناد پايه‌های چندی كه در تپه‌ی موسيان، در حدود 150 كيلومتری شمال باختر شوش پيدا شد، عقيده دارند كه «ستون» از شش هزار سال پيش در معماری ايران شناخته بوده است، ولی مهم‌ترين بنايی كه تاكنون در ايران شناخته شده و تالارهای بزرگ آن ستون‌دار بوده، دژ حسنلو واقع در جنوب درياچه اروميه در نزديک شهر نقده است. هم‌ چنان كه معبد ايلامی در هزاره‌ی دوم پيش از ميلاد، نموداری از چگونگی يک بنای مهم است. دژ حسنلو هم بنای استواری بوده است از تالارها و اتاق‌ها و دهليزها و حياط و ستون و جزرها، منطبق بر اصول معماری با سنگ، گچ و آجر و خشت كه در سده‌ی نهم پيش از ميلاد بنياد شده و در شمار پيشرفته‌ترين معماري‌های آن روزگار محسوب ميشود.
پس از دژ حسنلو، برای بررسی ساختمان‌های ستون‌دار در ايران بايد به سراغ دخمه‌های حفر شده در دل كوه رفت كه تعدادی از آنها متعلق به دوره‌ی مادهاست. مادها (حكومت: اواخر قرن هشتم پيش از ميلاد) با شيوه‌ی ساختمان سازي‌های عظيم آشنا بودند، و در اين روزگار، استفاده از ستون در معماری معمول شد. يكی از ويژگي‌های دخمه‌های سنگي، ايوان طاق‌دار و ستون‌هايی است كه در دهانه‌ی دخمه‌ها ديده مي‌شود. با آن كه اين دخمه‌ها در سنگ كوه تراشيده شده است، اما بارزترين مدرك برای شناخت معماری چوبی در ايران محسوب مي‌شود. بيش‌تراين دخمه‌ها علاوه بر حجاری همه‌ی دخمه‌ها در سينه‌ی كوه، نقش برجستگي‌هايی هم از صحنه‌های نيايش ديده مي‌شود. بيش‌تر اين دخمه‌ها علاوه بر حجاری همه‌ی دخمه‌ها در سينه‌ی كوه، نقش برجستگي‌هايی هم از صحنه‌های نيايش ديده مي‌شود. مهم‌ترين اين آثار عبارتند از: دخمه‌ی دآو دختر در ممسنی فارس، دخمه‌ی فقرگاه يا فخرگاه در نزديكی مهاباد، دخمه‌ی فرهاد و شيرين در صحنه‌ی كرمانشاه و دخمه‌های اسحاق‌وند و سكاوند در نزديكی هرسين در كرمانشاه و ...
××××××××××××××××××××××××× ××
معماری ايران در دوران هخامنشيان: عالی ترين نمونه‌ی هنر هخامنشيان در تاريخ هنر اين سرزمين، همانا معماری شگفت‌آور اين دوره است. هنرمندان بزرگ دوره‌ی هخامنشی در مراكز حكومت و پايتخت‌ها مانند پاسارگاد، شوش، همدان و تخت‌جمشيد كاخ‌های بزرگ و زيبايی بنا كرده‌اند كه پس از گذشت 25 قرن هنوز بقايای آن ها محكم و استوار بر جای مانده است. ستون‌ها و سرستون‌های باقی مانده از دوره‌ی هخامنشی نمونه‌ی آشكاری از هنر معماری و حجاری در اين دوره است. سرستون‌ها به شكل مجسمه‌ی شير، اسب، گاو و عقاب و جانوران تركيبی مانند سرانسان، تن گاو و بال عقاب و گوش گاو است. شيارهای ستون‌ها، بلندی و زيبايی چشمگيری به آن‌ها مي‌بخشند. مهم‌ترين آثار ساختمانی اين دوران، شامل كاخ‌ها، آرامگاه‌ها و آتشگاه‌هاست.
پس از پاسارگاد، زيباترين آثار حجاری هخامنشيان را در بيستون كرمانشاه مي‌توان ديد. در زمانی كه پاسارگاد نخستين پايتخت هخامنشيان هم‌چنان آباد بود، داريوش هخامنشی تصميم گرفت شوش را پايتخت خود قرار دهد و در آن‌ جا دست به كار ساخت كاخ شاهی شد. با توجه به اقليم اين منطقه، بيش‌تر مصالح ساختمانی آن از خشت و آجر تهيه شده است. بنابر لوحه‌ای كه از گفته‌های خود داريوش در شوش كشف شده، در بنای قصر او هنرمندان بابلي، مادي، ليدی و مصری خدمت مي‌كرده‌اند و مصالح ساختمان از فواصل دور دست به شوش آورده مي‌شده است. در عمليات حفاري، تعداد زيادی آجرهای لعاب دار كشف شده كه بيش‌تر به كاخ آپادانای شوش مربوط است. تخت جمشيد يا به گفته‌ی يونانيان «پرسپوليس» يكی از بزرگ‌ترين و وسيع‌ترين بناهايی است كه در سراسر معماری آن، نوآوری و «ابداع» ديده می شود. در تكميل اين بنای عظيم بيش‌تر شاهان هخامنشی پس از داريوش به گونه‌ای دخالت داشته‌اند.
×××××××××××××××××××××××
معماری ايران در دوره اشكانيان و ساسانيان: اشكانيان، يا پارتيان، در حدود 250 پيش از ميلاد، پس از سلوكيان در ايران به قدرت رسيدند. آن‌ها در اوايل از شيوه‌های هنر يونانی پيروی مي‌كردند، اما پس از مدتی به هنر معماری، به ويژه به معماری سنتی و ملی ايران تمايل نشان دادند. در دوره‌ی اشكانيان، معماری مبنای اصلی خود را از آداب و اصول قبايل چادرنشين پارتی در برپايی اردوگاه‌ها گرفت. حياط‌ های چهارگوش مركزی با ايوان‌های چهارسوی آن، به عنوان مظهری از معماری پارتيان به بين‌النهرين برده شد. تطور و دگرگونی اين نوع معماری را در معماری اسلامی به ويژه در دوران سلجوقيان به خوبی مي‌توان ديد.
در معماری پارتی، پس از شكوفايی دولت اشكانی، به نمای ساختمان توجه بسياری شد و می‌كوشيدند آثار هنری را بر ديوارها، در معرض ديد متمركز كنند. نقاشی ديواری توسعه يافته و تزيينات آميخته‌ای بود از نقاشی و گچ‌بري، كه نمونه بسيار زيبای آن در معبد كوه خواجه در وسط درياچه‌ی هامون در سيستان به دست آمده است. اشكانيان در معماری خود از طاق گهواره‌اي، قوس، برجسته‌كاری تزيينی و گاهی ستون توكار استفاده مي‌كردند. از ويژگي‌های معماری و هنر اين دوره انتقال برخی از عناصر معماری و هنر است كه به دوره‌ی بيزانس و ساسانی منتقل شده است. شايد تاريخ معماری «طاق‌دار» كه در ايران بسيار معروف است، از دوره‌ی اشكانيان آغاز شده و در دوره‌ی ساسانيان تكامل يافته باشد.
بنای معبد آناهيتا در كنگاور كه بر سر جاده‌ی همدان و كرمانشاه واقع شده و منسوب به دوره‌ی اشكانيان است از جمله شاهكارهای هنر معماری پارتيان به شمار مي‌رود. ميان شيوه‌ی معماری پارتی و ساسانی در بنياد ساختمان‌ها چنان همبستگی و نزديكی وجود دارد كه هنوز گروهی از صاحب‌نظران، در انتساب كاخ مداين در تيسفون به يكی از اين دو دوره، هنوز اظهارنظر قطعی نشده است. صرف نظر از جهات تاريخی در معماری ساسانی، چنان عوامل معماری اشكانی بی‌كم و كاست پيموده شده كه گويی با تغيير شاهان «هيچ دگرگونی در طريقه‌ی ساختن بناها پيش نيامده است».
ساسانيان از ايالت پارس برخاستند و برای تشكيل يک سلسله‌ی ملی، خود را وارث دودمان هخامنشی خواندند. ساسانيان، مذهب زرتشت را رسميت بخشيدند و هنری پديد آوردند كه از حيث عظمت با هنر روم و بيزانس برابری می‌كرد و گاه بر آن برتری داشت. حتی پس از فتوحات اعراب، آن چه به عنوان هنر اسلامی از آن ياد می‌شود، تحت هنر ساسانی متاثر بود.
شيوه‌ی طاق زدن بر بناهای مربع شكل، در معماری ايرانی و حتی معماری غربي، از آن ساسانيان است. معماران آن دوره در پوشاندن فواصل وسيع با مواد؛ بسيارموفق بوده اند. بعضی از اصول معماری ساسانی بود كه راه را برای ترقی معماری گوتيك در اروپا باز كرد. در مجموعه‌ی هنر معماری اين دوره، يگانگی و پيوند خاصی ديده مي‌شود. اساس معماری گنبد است و ايوان، طاق‌نماها، اتاق‌ها و طاق‌های گهواره‌ای كه اغلب در اطراف يك يا چند حياط قرار گرفته‌اند.
هنرهای گچ‌بری، موزاييک‌كاری و نقاشی ديواری، تزيينات بناهای ساسانی را شامل می‌شوند. در تنوع آثار ساسانی تاثير همسايه گان به خوبی آشكار است؛ از جمله تصاوير موزاييكی كه از كاخ فيروزآباد (كاخ بيشابور) به دست آمده، به روش روميان موزاييک شده است.
به طور كلی، معماری عهد ساسانی براساس معماری سنتی و برای نواحی خشک مركزی و خاوری ايران پديد آمده بود. به اين معنی كه در ابنيه‌ی ساسانی اعم از كاخ‌ها و آتشكده‌ها، پوشش‌های گنبدی و ساختن ايوان‌های دارای طاق ضربی و چهار طاق‌های مخصوص آتشكده متداول و اساس معماری اين زمان بوده است. تعدادی از بناهای ساسانيان كه بقايای آن‌ها بر جای مانده است، مانند كاخ‌های فيروزآباد، كاخ سروستان در فارس و ايوان مداين در تيسفون، ايوان كرخه در خوزستان هم چنين آتشكده‌هايی با نام‌های تپه ميل ميان تهران – ورامين، آتشكده‌ی نياسر در كاشان، آتشكده‌ی آذر گشنسب در تخت سليمان و چهارقاپی در قصر شيرين و غيره تا حد بسياری وضع معماری را در دوره‌ی ساسانيان آشكار می‌كنند
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تحقیق در معماری گذشته ایران

تحقیق در معماری گذشته ایران

تحقیق در معماری گذشته ایران- قسمت اول
تحقیق در معماری گذشته ایران
پیش از آنکه بحث اصلی را شروع کنم لازم است کلیاتی درباره معماری ایران بگویم . سپس درباره انتخاب موضوع در یک تحقیق معماری و منابع مورد نیاز به خصوص برای دانشجویان معماری مطالبی را توضیح میدهم .
امروز معماری سنتی ما در جهان شناخته شده است ولی تا نیم قرن پیش معماری ما ناشناخته بود . برای نمونه روش تحلیل و تفسیر مستشرقین از بناهای پیش از اسلام ما متفاوت با انچه امروزه مطرح می شود ، بود . بنایی مانند تخت جمشید و نظایر آن را در دسته بندی با بناهای سومر ، آکاد و آشور می دیدیم . به این ترتیب بناهای پش از اسلام ایران را نیز با بناهای دیگر کشورها در یک دسته قرار می دادند و حتی برخی نیز به دوره ای ازآن "معماری عربی" می گفتند . همانگونه که می دانید معماری ایرانی با معماری عربی بسیار متفاوت بوده است . البته این به معنی عدم پیشرفت معماری اعراب نیست زیرا در آن زمان کشورهایی چون مصر و شام دارای معماری غنی بوده اند . در شمال آفریقا نیز معماری مغرب که شامل دو بخش اسپانیا و مراکش میشود بسیار غنی بوده است .
یکی از مکاتب بزرگ معماری اسلامی هم از حیث پرکاری در آثار و هم از جهت تعداد بناهای ساخته شده و دامنه نفوذ گسترده آن که حوزه نفوذی از عراق کنونی ، هندوستان تا اندونزی داشته ، معماری ایران است . البته بعضی ]مانند پروفسور گالدیری [ نیز تاثیر معماری ایرانی را تا شمال آفرقا وحتی بعضی بناهای آندلس میدانند. برای اینکه از تاثیر معماری ایرانی و اسلامی بر معماری دیگر کشورها تصویری داشته باشیم کافی است که بعضی از کتب نوشته شده درباره معماری هند را ورقی بزنیم . هنگامی که از معماری پیش از اسلام ان به معماری پس از اسلام می رسیم ناگهان تغییرات اساسی در معماری آنها مشاهده می کنیم . از استوپه های یکنواخت ( به جای دخمه استوپه(استوپا) داشته اند ) به آثار علی گرد و تاج محل می رسیم تو گویی صبح میدمد و واقعا همه چیز تغییر می کند . من در اینجا قصد تنقید از معماری باستانی هند را ندارم زیرا د نوع خود با ارزش است و با دیدن همین معماری است که ما به تغییر و تحول در معماری پس از اسلام این کشور پی می بریم .
با وجود ویژگیهای معماری ایرانی ، متاسفانه تا کنون چیز در خوری درباره ان نوشته نشده است . گاهی من فکر می کنم شاید تاسفی نیز نداشته باشد ، شاید بدین گونه بهتر باشد زیرا امکان داشته است که بعضی از روی غرض درباره آن بنویسند همانگونه که شده است و شاید بعضی هم با عدم شناخت درباره آن مطالبی بنویسند . اما در حال تاسف بار این است که ما ایرانیان نتواسته ایم هیچ کاری در این زمینه انجام دهیم . من در حال حاضر تعداد زیادی جوانان را میشناسم که به معماری ایران علاقمند هستند . این جوانان بهتر است به بررسی معماری کشورمان بپردازند و واقعا با عشق بررسی کنند تا این معماری را خوب بشناسند و کار انها صرفا تکرار نظرات چند نویسنده غربی نباشد . البته همانگونه که بارها گفته ام و در ادامه نیز خواهم گفت بعضی از این نویسندگان غربی مانند مرحوم ماکسیم سیرو معماری ایران را خوب می شناختند و آنچه درباره معماری ایران نوشته اند فوق العاده است . اما از بعضی کارهای محققان دیگر بوی غرض به مشام می رسد و استناد به این نوع کارها چندان صحیح نیست .
آنچه که خود درباره معماری ایران انجام داده ام و به ان رسیده ام اینست که این معماری را باید دید ، باید در آن قدم زد و زندگی کرد . همانگونه که در بخش پیش گفتم من با توجه به اینکه نائینی یزدی هستم در شهر یزد با این آثار بزرگ شده ام . انها را تماشا می کردم و از دیدن قسمتهای مختلف ان لذت می بردم . از جمله مسجد جامع یزد که متاسفانه بخشهایی از آن مسجد را تخریب کرده بودند که با ارزشترین و قدیمی ترین بخشهای مسجد بود .بر روی مسجد بومسلمی یک شبستان جدید ساخته اند . این بنا (مانند مساجدی چون جامع اصفهان و اردستان ) در دوره های مختلف ساخته شده و دارای اثار متنوعی می باشد . آنچه که از این مسجد به جای مانده است به همت مرحوم وزیری ( رحمت الله ) باقی مانده است .این مرد بزرگوار چندین سال چه بر روی منبر و چه در بازار و دیگر جاها ، با خواهش و تمنا و گاهی با تندی کاری کرد که مسجد از ویرانی کامل نجات یابد ، وگرنه اینجا از مسجد جامع ورامین خراب تر بود . این قضیه را ، من که از کودکی در مسجد قدم می زدم به خوبی به خاطر دارم
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تحقیق در معماری گذشته ایران- قسمت دوم
( توجه به میراث گذشته و استاد کاران قدیمی )
من ازآن زمان متوجه شدم که فهمیدن و شناخت معماری ایران در وهله اول نیاز به دقت و دیدن خود بنا دارد . سپس در کنار اساتید معماری نشستن ، یعنی همان معمارانی که آنها را بی سواد می خواندند و با کمال تاسف کسی به آنها توجه نداشت .همانگونه که گفتم وقتی من از آنها صحبت میکردم حتی دوستان هم دوره دانشگاهی من آنها را معماران بی سواد می نامیدند و مراجعه به آنان را بی حاصل می دانستند .آنها از دریای معارف معماری که در سینه های این معماران بود آگاه نبودند و خیلی ها با آن دیدگاهشان نتوانستند از آنها استفاده کنند . اما من با کمال فروتنی در کنار آنها می نشستم به طوری که حتی مانند شاگردانشان به من پرخاش می کردند ، و من به این برخوردها اهمیتی نمی دادم . البته بعضی متوقع هستند که این معماران پاسخگوی بعضی سوالات هنری یا نظری روز باشند و مانند آنچه در دانتشگاهها برایشان توضیح داده اند ، پاسخگو باشند . این کارامکان پذیر نیست .باید کنار دست آنها نشست ، در کار آنها دقت کرد و زبان آنها را فهمید . این معماران زبان خاص خود را دارند . در چند دهه قبل می شد از اطلاعات این معماران استفاده کرد ولی متاسفانه کمتر کسی به این کار اقدام نمود . تعداد زیادی ا زآنها دیگر در میان ما نیستند ، خدا همه آنها را بیامرزد . پیش ازاین من برای شما ، مثال استاد محمد علی را آوردم و گفتم که او چگونه موضوع جالب توجه هنجاررا بر روی زمین نکیز می کرد .آنها مطالب زیادی را سینه به سینه حفظ کرده اند که یک از آنها را زمانی که من به دکتر هشترودی انتقال دادم ، او گفت که نه در ریاضیات شرق و غرب آن را دیده است .
من در 55 سال گذشته هم شاگردی آنها را کرده ام و هم در کنار آنها بوده ام . بعضی از مطالب را حتی از یک کارگر ساده که در حال کار کردن بوده یاد گرفته ام .برای نمونه ترسیم پنج ضلعی بوسیله ریسمان است که با دو میخ ، ریسمان و گونیا انجام می شود . اگر از او توضیح روش را با فرمول بخواهی حتما به تو جواب نخواهد داد. این به وسیله این ابزار رادیکال 5 را می ساخت و سپس پنج ضلعی را از روی آن رسم می کرد .
این کار خارق العاده ای بود آنها در عمل اینها را یاد گرفته بودند . این وظیفه ماست که این مطالب را ابتدا یاد بگیریم ، آن را بفهمیم و سپس به عنوان یک موضوع مورد تحقیق مطالعه قرار دهیم . برای نمونه یافتن پاسخ اینکه چگونه معمار گذشته با کمال راحتی و با داشتن یک ضلع ازیک پنج ضلعی می توانسته آن را رسم کند .
همانگونه که بارها عرض کرده ام معماری ایران را از لحاظ هنری باید رفت و دید . با دیدن آثارمتوجه می شویم که این معماری شنیدنی نیست بلکه دیدنی است .در اینجاست که انسان پی می برد که تاسفی هم ندارد که تا به حال کتابی درباره این معماری نوشته نشده است.
اما درحال حاضر باید درباره آنها نوشت زیرا اغلب این آثار صدمه دیده و در حال زوال می باشد . در شهرهای تاریخی ما خانه های وجود دارد که به حد تکامل خود رسیده بودند و با وجود زیبایی خیره کننده خود ، همه دارند ازبین می روند ، تعداد زیادی از آنها نیز ازبین رفته اند . خانه نواب رضویها ، یکی از خانه های شاخص یزد را من اینگونه ثبت و ضبط کردم . در یک تابستان گرم که دوستان در زیرزمین خنک آن نشسته بودند ، من گریان در خرابه های ان می گشتم و آن را اندازه گیری و بازنگاری می کردم . این کار توسط یکی از همکارانم خانم مهندس اسدی ترسیم شد و در نهایت آنچه ارائه شد کار فوق العاده ای بود .بعدها وقتی دانشجویان را برای بازدید به آن محل فرستادم ، پس از بازگشت گفتند که چنین اثری در آنجا وجود ندارد . پس از مراجعه به آنجا کار تعمیر شده را دیدم که با آنچه در اصل بود کاملا متفاوت داشت.
از ان آثار چند نمونه دیگر هنوز باقی مانده است که می توان از آنها بی نهایت استفاده برد .
به نظر من دیدن بنا ، فهم آن و بهره گیری از افراد متخصص قدیمی و آشنایی باروش کار آنها و استنباط از گفته ها و اعمالشان ، اصلی ترین بخش تحقیق در معماری گذشته ایران است.
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت سوم

تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت سوم

تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت سوم
#انتخاب موضوع (در معماری ایرانی برای تحقیق و مشکلات خانه ها و بافتهای قدیمی و تاریخی )
دربحثهای مربوط به معماری ایران باید به بعضی موضوعات کاربردی توجه خاص بشود . چیزی که با کمال تاسف در دانشگاههای ما نادیده گرفته می شود . ازطرف دیگر به موضوعاتی تا حدی خیالی نیز پرداخته میشود برای مثال « ایستگاه قطار در کره زهره !» و چیزهای دیگر نظیر این . البته علت آوردن این مثال ، نشان دادن جنبه غیر کاربردی و صرفا خیالی بعضی موضوعات است . ما می توانیم درباره موضوعاتی کار کنیم که به جنبه کاربردی آن بیشتر توجه شود . موضوع مسکن درحال حاضر از بزرگترین مشکلات و گرفتاریهای جامعه است . نداشتن مسکن دغدغه قشر بزرگی از جامعه به خصوص جوانان است و این مشکل به وضع خطرناکی تبدیل شده است . درگذشته یک روستایی با مصالح بوم آورد و دم دستی ، خانه خود را می ساخت و هر وقت نیاز بود آن را تعمیر می کرد . ولی حالا بعضی مصالح مانند آهن و سیمان از دور دست برای او بار میشود و خانه ای با دو یا سه اتاق برای او ساخته می شود . حال اگر گوشه ای از خانه او خراب شود چه باید بکند ؟ آیا دوباره باید از تهران برای او مصالح فرستاده شود ؟! باید این مشکل را حل کرد . البته من نمی گویم که باید استفاده مجدد از طاق و خشت داشته باشیم ، به خصوص در مناطقی که یکبار زلزله آمده است اصلا نباید از طاق استفاده کرد . اما در بسیاری مکانها هنوز می توانیم از مصالح بومی برای رفع مشکل مسکن استفاده کنیم و نیازی را که داریم به خوبی برطرف نماییم . این کارها باید از دانشکده های معماری ما شروع شود .
موضوع مسکن می تواند از سالهای نخست در دانشکده – وقتی که دانشجو پروژه مسکن دارد – ارائه شود و این کار چندین بار در سالهای مختلف تکرار گردد . در این موضوعات نه تنها خانه روستایی بلکه موضوع آپارتمان را در تهران برای یک خانواده 4 نفره یا خانواده پر جمعیت ارائه نمود .از دانشجو یک طرح منطقی خواسته شود و اینکه چگونه می توان خانه ای با صرفه طراحی کرد . من آرزو داشته ام چنین کارهایی را ببینم ولی متاسفانه تا به حال به ندرت در پروژه ها و پایان نامه ها به این نوع موضوعها بر خورده ام .
موضوع دیگر تحقیقاتی می تواند بافتهای قدیم و احیاء بافت محلات تاریخی باشد . در بافتهای کهن این کشور سرمایه های عظیمی وجود دارد . آیا این سرمایه ها باید مانند زباله از طرف شهرداریها در خندق ریخته شود ؟ از دست دادن این سرمایه ها حیف است . این حرف به معنی آن نیست که مردم را مجبور کنند که در داخل خرابه ها زندگی کنند . به خاطرم می آید که صحبتی درباره محله عودلاجان داشتیم . یکی از دوستان در مقاله ای در روزنامه نوشته بود که : « پیرنیا می گوید که مردمان این محله در این خانه ها بنشینند تا او سالی یکبار از باغ زیبایش بیاید و شما را نگاه کند . اگر اینجا زیباست شما بیا اینجا زندگی کن و ما شما را تماشا کنیم !»، البته این منطقی نیست که ما به آنها بگوییم با این مشکلات باید در این مکانها زندگی کنید .شاید بخشی از این مشکل تقصیر من بوده باشد که به ساکنان این محلات اجازه نمی دادیم که دخل و تصرفی د رخانه ها داشته باشند . باید به مردمی که به علت خرابیهای موجود آن را رها کرده اند و آنجا متروک مانده است حق داد .محله ای که نه آب نه برق نه گاز درست دارد حتی بعضی وقتها هیچ چیز ندارد و قابل سکونت نیست . گاهی من می بینم که خانه ای در یکی از این محلات خراب شده و به صاحبخانه گفته شده است که حق دست زدن به آن را نداری و از طرف دیگر نیز کمکی به او نمی شود . همچنین برای برخی چیزها دولت هم نمی تواند کمکی ارائه دهد .فرضا در گره سازی شده ای در خانه ای نیاز به ترمیم داشته باشد . این کار هزینه های زیادی می خواهد که از عهده تشکیلات دولتی ما خارج است . اما می توان درباره راه حلهای دیگر برای احیای محلات فکر کرد . زمانی من پیشنهاد نمودم که در جلسه ای مورد استقبال قرار گرفت به خصوص از طرف مرحوم مصطفوی. برای نمونه محله یوزداران یزد را بررسی می کنیم که دارای یک کوچه اصلی است این کوچه را می توان با هزینه کم تعمیر کرد بدین ترتیب که زمین آن سنگ فرش یا آژیانه شود (سنگهای تخم مرغی شکل که در میان بندهای آجری با نقوش مختلف قرار می گیرد ) .این کار چند حسن دارد یکی اینکه تعمیر آنها آسان است و اگر سنگی کنده شود می تو.اند به آسانی جایگزین شود و کاربرد آن از آسفالت و بتن حتما بهتر است . همچنین روشی مرسوم در بیشتر شهرهای ایران بوده است و ما نمونه های زیبای آن را در شهر دزفول با نقشهای متنوع می بینیم . در شمال ایران نیز با روش مخلوط با آجر بزرگ و سنگ کار شده است . دیوارهای کوچه ها را نیز می توان کاهگل کرد . انچه در نمای کوچه می ماند سردر خانه هاست . این سردر ها را می توان تمیز و مرتب کرد و آنهایی را که نیاز به تعمیر دارد مرمت و نواقص آن را برطرف نمود . در اینجا اگر صاحبخانه استطاعت تعمیر آن را نداشت دستگاههای مسئول باید به آنها کمک کنند . واقعا احیاء کنه سر در یک خانه قدیمی به وسیله یک نفر مقدور نمی باشد . تعمیر ، نظافت و بر طرف کردن نواقص سردر نیز کار یک نفر نیست . برای نمونه اگر یک در چوبی را بخواهند تعمیر کنند پرداخت هزینه آن از طرف یک پولدار هم بر نمی آید .

در یک دسته بندی کلی از کیفیت خانه ها در محلات قدیم ، می توانیم آنها را به سه دسته تقسیم کنیم : نخست خانه هایی که اصلا قابل استفاده نیست . به ساکنان این خانه ها نمی توان گفت شما در این خانه ها زندگی کنید ، آنها انسان هستند و اگر کسی این نظر را داشته باشد باید به او گفت « خودتان در آنجا زندگی کنید !». باید به او اجازه داده شود که با همان حجم و ارتفاع و با حفظ فضای باز یا همان مساحت حیاط که در اصل داشته است ، خانه ای بسازد . او را نیز در انتخاب نوع مصالح آزاد بگذاریم تا حدی که با شرایط اقلیمی محل سازگار باشد . برای نمونه دیده شده که در شهرهایی چون کاشان و یزد خانه ها را سنگ روکار می کنند . این واقعا کشنده است و خانه را تبدیل به یک کوره می کند . در اینجا بهترین نوع مصالح کاه گل ارزه است ( یا کاهگل دم گیری ) که گزش آفتاب را می گیرد و از طرفی رنگ زیبایی دارد . دلایل این نوع کارها را می توان به مردم آموزش داد و به آنها فهماند که هم عمل به آن ساده است و هم برایشان ارزانتر تمام می شود . با توجه به حجم و ارتفاع ساختمانهای قدیمی سازنده به راحتی می تواند دو یا سه طبقه در آن بسازد .
فضای حیاط خانه را می توان به همان شکل و اندازه حفظ کرد اما در طرح جدید می توان تغییراتی در آن ایجاد کرد . همچنین در طرح جدید سعی شود پنجره ها رو به کوچه باز نشود . اگر این ویژگیها رعایت شود ، وقتی از کوچه گذر کنیم خواهیم دید که خانه سردر و دیوارهایی تمیز و همچنین فضایی مناسب در داخل دارد که ساکنان آن می توانند در آنجا راحت زندگی کنند .
دسته ای دیگر از خانه ها را در بافتهای قدیمی ، خانه های قابل تعمیر تشکیل می دهند . معمولا صاحبان این خانه ها استطاعت ندارند تا به روش علمی آنها را تعمیر کنند . در اینجا باید سازمانهای مربوطه ، به آنها هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ فنی کمک کنند به نحوی که ساکنان آنها احساس راحتی نمایند .
بعضی از خانه ها پدر سالاری هستند که معمولا بسیار بزرگ می باشند . زندگی کردن در این خانه ها برای یک خانواده دشوار است و تعمیر آنها از عهده ساکنان آن بر نمی آید . حتی جارو کردن و نظافت این خانه ها نیاز به ده نفر نیرو دارد . ما نمی توانیم از ساکنان این خانه ها توقع داشته باشیم که بتوانند از ان محافظت کنند و ان را سالم نگاه دارند .اینها می توانند به راحتی به موسسات عام المنفعه مانند مدرسه تبدیل شود . اغلب این خانه ها به راحتی می توانند عملکرد مدرسه را داشته باشند همانگونه که در شهر یزد خانه رسولیان به دانشکده معماری و شهرسازی تبدیل شد . اغلب محلات قدیمی نیاز به تعدادی دبستان و دبیرستان دارند و با تعمیر این خانه های بزرگ این مشکل را می توان مرتفع کرد. برای تعمیر این خانه ها کارهای متنوعی می توان انجام داد . مانند تجدید کاهگل ها و فرش مجدد فضاها ، گچ کاری اتاقها ، بازسازی تاقهای شکسته شده و تغییر عملکرد اتاقها . اتاقهای کوچک می توانند برای مقاصد اداری استفاده شود و اتاق طنبی و ارسی به سالن تبدیل شود.
یکی از مشکلات بزرگ ساکنان این محلات ، نداشتن درمانگاه می باشد . برای نمونهبعضی می گویند که وقتی زنی پا به ماه می باشد و زمان وضع حمل او فرا می رسد تا رساندن مادر به بیمارستان هر دو از بین خواهند رفت و این حرف درستی است . یکی از این خانه های بزرگ به راحتی می تواند تبدیل به یک زایشگاه شود . اگر ما امکانات را به آنها دادیم و همه تجهیزات را در اختیار آنها گذاشتیم دیگر بهانه ای وجود نخواهد داشت و از همان کوچه 5/1 متری می توان مریض را با برانکا به درمانگاه رساند . این کارها از نگرانی ساکنان این محلات می کاهد .
این محلات نیز مانند محلات جدید همه امکانات رالازم دارند مانند شعبه اداره ثبت ، کلانتری ، شهرداری ، فضاهای درمانی و آموزشی ، که خانه های بزرگ را می توان به این کارها اختصاص داد .این در صورتی عملی خواهد شد که زیر نظر یک نهاد مسئول ، مانند میراث فرهنگی و با د نظر گرفتن شرایط فنی دقیق محلات را باز پیرایی کنند و در صورت وجود موانع و نواقص ، آ نها را مرتفع سازند . به این ترتیب این محلات برجا خواهند ماند ولی اگرکاری د این زمینه صورت نگیرد تا چند سال دیگر چیزی از آنها باقی نخواهد ماند . همچنانکه در یزد و کاشان و دیگر جاها مشاهده می شود که چه بر سر محلات قدیمی آمده و چند خیابان از داخل آنها رد شده است . بقیه نیز اینگونه خواهند شد .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت چهارم

تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت چهارم

تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت چهارم
# الهام گرفتن از معماری سنتی – رون – پنام – عدم تقلید
یکی از موضوعات مهم برای دانشجویان و محققان معماری می تواند بحث چگونه الهام گرفتن از معماری گذشته باشد . در اینجا باید توجه داشت که الهام گرفتن با ادا درآوردن فرق دارد . در حال حاضر به محض اینکه می گوییم یک ساختمان ایرانی یا اسلامی طراحی کن یا بساز از قوسهای جناغی و مانند آن استفاده می کنند . آنچه که ما در معماری گذشته به عنوان جناغی می بینیم به این خاطر بوده است که این فن از پیشرفته ترین فنون ساختمانی زمان خود بوده است مانند انچه در جناغیهای دور میدان نقش جهان مشاهده می کنیم . جناغی وسیله ای بوده برای پوشش دهانه های بیش از 3 متر . اما این کارها در حال حاضر به چه معنی می باشد ؟ این کارها وقتی در شهرهای بزرگی چون تهران انجام می شود دیگر منطق ندارد ، نمی توان به ان الهام از هنر ایران گفت ، این اسمش ادا در آوردن می شود .
اما موضوعهایی وجود دارد که می توان به آنها الهام گرفتن از هنر ایران گفت . آنچه که در آنها منطق وجود دارد .یکی از آنها که در گذشته توجه زیادی به آن داشته اند ولی در دوره معاصر توجهی به آن نشده موضوع " رون " است . " رون " در اصطلاح معماری به معنی جهت است و همانگونه که می دانیم در ساخت شهرها و جهت بنا از سه رون راسته ، اصفهانی و کرمانی استفاده شده است .
حال مختصرا توضیح می دهیم که رون چه بوده و عدم توجه به آن چه مشکلاتی دربر داشته است . رون راسته ، به بنا جهتی شمال شرقی – جنوب غربی می داده است .مانند آنچه در شهرهای کاشان ، تهران ، یزد و تبریز داشته ایم . یکی از عوامل تاثیر گذار در انتخاب این رون قرارگیری شهرها در مجاورت یک کوه یا چند کوه بوده است . برای نمونه شهر یزد بین شیر کوه و کوه خرانق قرار گرفته است . در گذشته این اعتقاد وجود داشته است که قرار گیری شهر در جایی که بالای آن به وسیله کوه گرفته شده باشد مشکلات متعددی خواهد داشت .برای نمونه شهر ری به وبا خیز بودن مشهور بوده است . زیرا در شمال شهر ری کوه تبرک ( بی بی شهربانو) قرار داشته و جای آن چندین بار تا به حال عوض شده است . این یک واقعیت است . به تهران امروز نگاه کنید و گرفتاری این شهر را ببینید .گاهی اعلام می شود که برخی از مناطق مرکزی از آلوده ترین مکانهاست و تردد در آنجا برای مردن خطرناک است . البته برای تهران باید فکر اساسی شود ولی در سایر شهرها می توان رونهای سابق را در نظر گرفت .
رون اصفهانی جهتی از شمال غربی به جنوب شرقی دارد . همانگونه که می دانیم اصفهان بین دو کوه صفه و آتشگاه قرار دارد و این جهت جوابگوی این شهر بوده است . در بناهای این شهر رعایت این رون شده است . میدان نقش جهان دقیقا نشان دهنده این جهت است . هنگامی که استاد علی اکبر هنرمند بزرگ اصفهان اقدام به ساخت مسجد امام می کند ، به زیبایی تغییر جهت را حل کرده است . من به خاطر دارم هنگامیکه آندره گدار وارد این مسجد می شد در جایی که نام استاد نوشته شده بود به رسم احترام به آفریننده این شاهکار بزرگ و فوق العاده ، کلاه خود را بر می داشت . در اصفهان و در اغلب نقاط فارس مانند شیراز و تخت جمشید با توجه به وجود کوههای متعدد آنها از رون اصفهانی استفاده شده است .
رون کرمانی جهتی شرقی –غربی دارد . در کرمان چون کوهها در شمال و جنوب آن قرار دارند و شهر همدان به خاطر وضع باد و برف که از دره عباس ] آباد[ به طرف شهر می وزد از این رون استفاده شده است . در شهرهایی چون یزد و کاشان اعتقاد دارند که جهت شرقی – غربی نکبت بار است . در حال حاضر عدم مراعات این موضوع باعث مسائل عدیده ای در بعضی شهرها چون یزد شده است . در گسترش جدید شهر در محله صفائیه متاسفانه جهت صحیح به کار گرفته نشده است . بدون اینکه قصد توهین داشته باشم باید بگویم که شهرساز این بخش مهندس اداره ثبت بوده است . اما آنها به دنبال بهره برداری هرچه بیشتر از زمین می باشند و با همین منطق تعداد زیادی خانه ا به جهت کرمان ساخته اند . این گونه خانه ها در تابستان بسیار گرم و در زمستان بسیار سرد است و قابل سکونت نیست .
یکی دیگر از موضوعاتی که می تواند مورد توجه قرار گیرد مسئله پنام است و بهره گیری از آن است . پنام یعنی عایق که شامل عایقهای رطوبتی ، حرارتی و عایق صداست و هر سه را در بر می گیرد . برای اینکه به اهمیت موضوع بیشتر پی ببریم نمونه هایی را ذکر می نمایم . همانگونه که در خانه های یزدی مشاهده می کنیم بخشهایی از آنها رو به شرق است اما متمایل به جنوب ، در این بخشها اتاقهایی که ساخته شده در نما تابش بند دارند . در اتاقهای سه دری و پنج دری با زحمت و مخارج زیاد تابش بندها را که تیغه های باریک عمودی و افقی هستند ، ساخته اند . با وجود این تیغه ها در زمستان اتاقها غرق آفتاب می شوند . ولی در ساعتهای اولیه صبح تابستان خورشید از گوشه جنوب شرقی بیرون می آید و این تیغه ها از تابش آفتاب صبح تابستان به داخل اتاقها جلوگیری می کند و حداقل در ساعتهای اولیه صبح از اتاقها می توان استفاده کرد . در حال حاضر هم می توان پنامها را مورد مطالعه قرار داد و هم از آنها در ساخت بناهای جدید استفاده نمود .
می دانیم که در شهرهای مناطق جنگی ایران که دشمن پلید وحشیانه آنها را خراب کرد ، مدتی است بازسازی شروع شده است . ]سالهای 70و 71[ سازمانهای مختلفی در شهرهایی چون دزفول و دیگر مناطق خوزستان در حال خانه سازی هستند . اگر سازندگان این مسائل را رعایت نکنند مردم نمی توانند در آن خانه ها زندگی کنند . با تکنیک پیشرفته روز می توان این تیغه های نازک و کم خرج را با مصالح مختلف ساخت . اما بر عکس میبینیم که ساختمانهایی که در تهران ساخته می شوند برای صرفه جویی در هزینه ، اسکلت فلزی را بر پا کرده و روی آن را همه شیشه می کنند . این روش اصلا با وضعیت اقلیمی تهران سازگار نیست ، متاسفانه این کار در دیگر مناطق نیز عمل می شود .
یک از دیگر موضوعهای تحقیقی در بخش پنام ، ساخت دو پوشها می باشد . معمولا در بخشهایی از ساختمان که دهانه آن کم بوده است از طاق دو پوش استفاده می کردند . برای اجراء ، ابتدا طاقی با خیز کم می زدند و طاق دیگر با فاصله در بالای آن قرار می گرفت . با توجه به این که فاصله بین دو طاق کم بوده است ، با خشت این دو را به هم وصل می کردند . بدین ترتیب یک طاق سبک در زیر و طاق اصلی روی ان قرار می گرفت . سپس روی طاق اصلی را کنو می زدند و در نهایت سقف را برای خواب بر روی بام صاف می کردند . این باعث می شد که حرارت در تابستان از بالای بام به پاین ، در اتاقها اثر نکند . همچنین با توجه به سرمای زیاد زمستان به خصوص در شهری مانند یزد ، سرما به داخل اتاقها کمتر نفوذ کند . البته این به معنی اجرای ان در حال حاضر در شهری چون تهران نیست . به دلیل گرانی زمین در شهرهای بزرگ نمی توان دیوار 5/1 متری چینه ای ساخت اما با تکنیک پیشرفته روز دنیا ، می توان جانشینی برای آن یافت . چرا باید در خانه ای که نشسته ایم به راحتی صدای همسایه را بشنویم و یا اگر میخی به دیوار کوبیده شود در همه جای ساختمان صدای ان شنیده شود . برای حل این مشکل می توان از مصالح مختلف استفاده کرد . کاربرد صحیح پشم شیشه می تواند مشکل را حل کند ( اما نه آنگونه که شنیده ام پشم شیشه را گذاشته و روی ان بتن بریزند .) یا اینکه از پشم شیشه با مصالح مجوف نازک 5 تا 10 سانتی استفاده کرد . این به عهده افراد متخصص است و ما می توانیم از کمک آنها بهره گیریم . باید درباره این موضوع فکر و مطالعه شود .
از موضوعهایی که در بالا آمده نمی توان صرف نظر کرد و دوباره می گویم که استفاده از معماری سنتی به معنی تقلید یا ادا در آوردن از معماری آل بویه و صفویه نیست . این کار غلط و زشتی است . با این کار زمان را گم خواهیم کرد . موضوعات بالا همه می تواند زمینه های تحقیقاتی خوبی برای دانشجویان و پایان نامه های آنان باشد .
یکی دیگر از موضوعهای جالب در تحقیقات معماری مساله هنجار است . در این باره می توان حداقل پنج کتاب نوشت . موضوع جالب دیگر برای کار " بربست " است در این مورد به چگونگی روش تنظیم نقشه که از موضوعات مهم در معماری گذشته ماست ، پرداخته می شود . شاید بعضی بگویند که حالا دیگر وضع تغییر کرده و مانند گذشته « اتود » نمی کنند . اما آنها نمی دانند که چقدر استفاده از پیمون و گنجاندن پیمونها در طراحی ، به آنها کمک خواهد کرد .
درحال حاضر موضوع روش طراحی بناهای مذهبی به خصوص مساجد اهمیت زیادی دارد .همانگونه که پیشتر گفته شد تا صحبت از ساخت این گونه بناها پیش می آید تعدادی چفد جناغی را در نما می سازند . اگر چفد ها با همان مصالح گذشته ساخته شود اشکالی ندارد اما در بعضی بناها به دروغ آن را به کار می برند . ساختمانی بتنی را می سازند و در نما چفد های جناغی به کار می برند . در روبروی ساختمان دانشگاه تهران ( سر در اصلی ) ، بنایی مکعب شکل را ساخته و در جلوی پنجره ها با استفاده از نبشی ، خم کردن و آویزان کردن آنها قوسهایی را ساخته اند که حالا هم از بدنه اصلی جدا شده اند . بعضی اعتقاد دارند که اگر ما یک مسجد را بدون جناغی بسازیم مردم آن را به عنوان مسجد قبول ندارند . اما در اینجا یک سوال وجود دارد : آیا تا به حال ساخته ایم که ببینم مردم قبول دارند یا نه ؟ ما در نقاط مختلف مساجد بدون جناغی داریم مانند مساجد ابیانه ، مسجد گزاوش بناب در آذزبایجان یا خوانسار . این مساجد تماما با سقفهای چوبی ساخته شده اند و نقشه های چهارگوش دارند ودر نوع خود بسیار زیبا می باشند . د مسجد ملا رستم مراغه ما حتی یک انحناء نداریم و در تمام آنها مردم نماز می خوانند. یکی از دوستان صحبتی در این زمینه می کرد . او می گفت همانطور که ما مثلا یک روحانی را از لباس او می شناسیم مسجد را نیز از عناصر آن مانند گنبد ، جناغی و منار می شناسیم . من این حرف را قبول دارم اما یک سوال در اینجا مطرح است : آیا لباس روحانیان ما در این زمان با لباس روحانیان در چهارصد سال پیش هیچ فرقی نکرده است . عکسهایی که از زمان قاجار به جای مانده است این را نمی گوید . ما تغییراتی در لباس داشته ایم . از طرف دیگر باید در نظر داشت که دین ما یک دین جاودانی است و معماری ان نباید متوقف شود .ما باید به همت چند جوان کارهایی ارائه کنیم ، اگر مردم آنها را نپذیرفتند آن وقت این بحثها صحیح است . اما به نظر من تقلید اینگونه دروغ است و ساخت یک بنای بتنی با گذاشتن ماسکی روی ان نوعی توهین است ! در این باره باید فکر کرد و این موضوع نیاز به تحقیق دارد .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت پنجم
# منابع تحقیق
یکی از بخشهای مهم در هر تحقیق استفاده صحیح از منابع مختلف است . منابع موجود برای یک تحقیق در معماری گذشته ایران را می توان به دسته تقسیم نمود :
1- منابع با ارزش قدیمی متون اسلامی 2- منابع معاصر ایرانی و خارجی 3- خود بنا
اهمیت نحوه استفاده از منابع تاریخی آنگونه که باید متاسفانه برای دانشجویان هنر و معماری ما روشن نشده است . اصولا شاید این عیب وجود داشته باشد که دانشجویان در دانشکده ها آنگونه که باید به تاریخ اهمیت نمی دهند . دانشجویان باید تشویق بشوند که به کتب تاریخی که انگشت شمار هستند مراجعه کنند . متاسفانه عدم آشنایی با تاریخ به گونه ای است که بعضی هنوز نمی دانند که صفویه اول بوده است یا قاجاریه . این عیب بزرگی است و برای اصلاح آن باید از دانشگاهها آغاز کنیم . در یک پژوهش معماری ، پژوهش تاریخی بخش قابل ملاحظه ای از آن را تشکیل می دهد .نمونه ای از نحوه کاربرد منابع تاریخی را در کتابهای با ارزش یادگارهای یزد و خاک یزد اثر ایرج افشار می توان مشاهده نمود .
ایشان تمام کتابهای تاریخی در باره یزد ، از تاریخ جعفری تا دیگر کتابهای بعدی را مطالعه کرده و چکیده آنها را در کتابهای خود آورده است .استفاده از منابع تا حد زیادی کار را برای خواننده آسان می کند . می توان چنین کاری را برای همه شهرها که درباره آنها منابعی وجود دارد انجام داد . نمونه های دیگر انجام شده برای کاشان ، شیراز و ... وجود دارد که می توان به خوبی از آنها استفاده کرد .
به نظر من در یک تحقیق معماری ، به خصوص دانشجویان که پایان نامه های خود را درباره موضوعات تاریخی می نویسند باید حتما و حتما چند کتاب مسالک و ممالک را مطالعه کنند . مسالک و ممالک کتابهای جغرافیای تاریخی هستند . نویسندگان آنها اغلب مجبور بودند مسیرهای مختلف را پیاده طی کنند و یک یک آبادیها را بسنجند و آثار آنها را ببینند پس نوشته های آنها مستند است و برای ما بسیار مفید می باشد به خصوص برای مکانهایی که بناهای آنها کاملا از بین رفته است .
به نظر من یکی از بهترین کتابهای مسالک و ممالک برای محققان ، به خصوص دانشجویان ، کتاب ابواسحاق ابراهیم اصطخری می باشد . خوشبختانه از این کتاب یک ترجمه فارسی قدیمی خوب به جا مانده که بسیارشیوا و روان است و همه دانشجویان می توانند آن را به فارسی بخوانند . در اینجا باید این نکته را یادآور شوم که دانستن زبان عربی برای پژوهندگان هنر و معماری امری ضروری و الزامی است . این زبان در هر صورت 1400 سال زبان علمی ما بوده و نمی توان منکر آن شد . دیگر کتب مسالک و ممالک که تعداد آنها نیز زیاد است برای مراجعه سفارش می شوند مانند ابن خرداد به ، مقدسی، فارسنامه ابن البلخی و نزهه القلوب .
یکی از کتابهای خوب که متاسفانه توجهی به آن نشده است کتابی از زکریا بن محمد قزوینی است . این کتاب درباره آثار و احوال شهرها نوشته شده است .برای نمونه در این کتاب به عنوان تنها منبع موجود از مسجد جامع ساوه و سر در بزرگ آن یاد شده است و به نقل از همین کتاب گویا بزرگترین سردر را درجهان اسلام داشته است که در حال حاضر فقط یک منار آن باقی مانده و بقیه آن از بین رفته است .همچنین اشاره به کتابخانه بزرگ خاتونی در مسجد جامع دارد و مطالب زیاد دیگری که می توان از آنها خیلی خوب استفاده کرد . فکر می کنم این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده است اما عربی آن نیز طوری نیست که نتوان ان را فهمید . با توجه به چاپ و نشر کتابهای متعدد در ایران هنوز تعداد زیادی از کتب مسالک و ممالک به فارسی ترجمه نشده اند . هرچند که بخش هایی از آنها به صورت مقاله هایی توسط اساتید بزرگواری چون مینوی و عباس اقبال و دیگران ارائه شده اند . متاسفانه ما از خیلی چیزها غافلیم . برای نمونه ما شیعه هستیم و چهار کتاب اصلی داریم : یکی از ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی ( کافی ) و دو کتاب از ابو جعفر محمد بن حسن طوسی و یک کتاب از ابو جعفر محمد بن علی بن حسین یعنی ابن بابویه . این چهار کتاب هنوز چهار ترجمه خوب فارسی ندارد . در حالی که حکومت جمهوری اسلامی برقرار است انتظار بیشتری برای ارائه این کارها می رود . خوشبختانه ما دانشمندان و مترجمان خوبی داریم . دانشکده های معماری نیز می توانند برای استفاده دانشجویان از این کتب ، اقدام به ترجمه آنها نمایند .
از کتابهای با ارزش دیگر ، سفرنامه ناصر خسرو است که متاسفانه راجع به ایران مطالب کمی دارد . او از طبس یاد می کند به دلیل اینکه انجا به او خوش گذشته است و این شهر را زیباترین جاها می داند . البته مولوی هم می گوید :
جغد را ویرانه باشد جای و بس او چه داند وصف بغداد و طبس
ناصر خسرو از مسیر طولانی کویر با زحمت گذر کرده و به طبس رسیده است . در آنجا شهری آباد را با دو باغ قشنگ دیده است . حاکم اسماعیلی آنجا نیز از او دعوت کرده و در نهایت ، شهر برای او خیلی جلوه داشته است به همین دلیل تعریف زیادی از آن کرده است .
ناصر خسرو شرح بسیار خوبی از بناهای قدس دارد که می تواند نمونه بسیار خوبی برای پژوهش باشد . شرح او درباره قبه الصخره است . او این بنا را طوری شرح می دهد که می توان به خوبی و دقیقا ان را بازنگاری کرد و نقشه انچه را که در زمان ناصرخسرو وجود داشته است می توان دوباره ترسیم نمود . او در ابتدا کاری انجام داده است که برای پژوهشگران خیلی اموزنده و مفید است . او یک واژه نامه را در ابتدای کار آورده است . برای نمونه تعریفی که از ستون و عناصر مشابه ارائه می دهد بسیار جالب است . او به ستون به طور کلی می گوید ستون اما اگر قاعده آن گرد باشد به آن استوان می گویند . البته هر دو آنها یکی است اما این تعاریف برای شرح آسانتر موضوع است . یا برای نمونه آنچه را فرنگی ها پیلاستر (_Pilaster) می نامند ( نیم ستون چسبیده به دیوار ) او " پیل پایه " می نامد . او اشاره دقیق به تعداد ستونها ، فاصله آنها ، ارتفاع بنا ، نقشه و نمای بنا دارد و همانگونه که گفتم می توان آن را به خوبی بازنگاری کرد . البته گنبد موجود در زمان صلاح الدین ایوبی ساخته شده است و کتیبه و کاشی ان به اسم او می باشد که در زمان ناصر خسرو طور دیگری بوده است . این کتاب را اقلا باید دانشجویان معماری بخوانند . خواندن نثر ناصر خسرو نیز لذت بخش است زیرا دارای موسیقی خاصی است و یک نثر ساده نیست . این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای بازنگاری بعضی ساختمانهای به جا مانده باشد . همانگونه که ناصر خسرو به جزئیات مختلف اشاره دارد محققان به خصوص دانشجویان نیز می توانند چنین شرحی از بناها داشته باشند .
منابع معاصر ایرانی
علاقمندان به تحقیق درباره ایران به خصوص دانشجویان می توانند به منابع معاصر که به وسیله تعدادی از دانشمندان و متخصصان نوشته شده است مراجعه کنند . تعداد این اثار کم است اما من مختصرا اشاره ای به بعضی از آنها خواهم نمود .
مرحوم محمد تقی مصطفوی در راه شناسایی معماری گذشته ما زحمت بسیار کشیدند . ایشان در رشته حقوق تحصیل نمودند و ابتدا به عنوان مترجم زبان فرانسه در اداره باستانشناسی مشغول به کار شدند . اما به دلیل علاقه و مطالعه و تحقیقات وسیع ، ایشان در زمینه معماری و باستانشناسی کارهای خوبی ارائه نموده اند . کتاب اقلیم پارس مرجع خوبی برای تحقیق می باشد . همچنین می توان گفت که حدود نود درصد کتیبه هایی را که در کتابهای گدار آمده است ایشان خوانده اند . یکی از تخصصهای ایشان خواندن خط میخی مشکل بود .
آثار مرحوم دکتر بهرامی نیز آثار خوبی است . مرحوم عباس زمانی نیز دارای اثار با احساسی هستند علیرغم اینکه ایشان معمارنبودند .
با کمال تاسف به علت ضعف حافظه ام نام تعداد زیادی از اساتید بزرگوار را به خاطر نمیاورم ، این به معنی نادیده گرفتن بعضی از افراد دانشمند تلقی نشود . آثار دیگری از دکتر لطف الله هنر فر ، دکتر بهروز حبیبی و بسیاری دیگر می تواند به عنوان مرجع استفاده شود .
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت ششم

تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت ششم

منابع خارجی
از نویسندگان و محققان خارجی چند نفر هستند که بیشتر از همه شناخته شده می باشند و من سعی می کنم درباره آنها کلیاتی عرض نمایم .
از ان میان آرتور پوپ زحمات زیادی کشیده است و کارهای او می تواند قابل استفاده برای محققان و دانشجویان باشد . از جمله کارهای خوب او گردآوری موضوعات مختلف است . او معمار نبود ولی نه تنها بلکه در هنرهای دیگر نیز با یافتن متخصصان درباره موضوعی از انها مقاله می خواسته و سپس در کتابش چاپ می کرده است . با همه اینها می گویم « خانه خدا داند ، در خانه چیست ».درک بعضی چیزها از معماری ما برای یک غیر ایرانی مشکل است .برای نمونه درباره اتاق کرسی و درک و فهم ان ، کسی می تواند بهتر بنویسد که یک شب تا صبح پشت آن خوابیده باشد و این است که جوانان محقق که خوشبختانه علاقمند هستند خیلی خوب می توانند از این کارها انجام دهند .
گیرشمن کتاب خوب و جامعی در دو جلد درباره چغازنبیل نوشته است به خصوص اگر توجه داشته باشیم که این بنا تا حالا زیر و رو شده است . البته با کمال تاسف گیرشمن خود ، خیلی چیزها را دور ریخته است . برای نمونه نمای چغازنبیل مانند یک کتابخانه بزرگ بوده است و یک رگ د میان روی آجرهای آن مطالبی نوشته شده بود ، اما تعداد زیادی از این آجرها همراه با خاک برداری به داخل خندقها ریخته شده است . در صورتی که اگر فرد دلسوزی آنجا بود می توانست از انها نسخه برداری کند و بعدها به ترجمه و تفسیر آن بپردازد . متاسفانه در آن زمان ما در ایران کسی را نداشتیم که این کار را انجام دهد .
دونالد ویلبر دو کتاب درباره معماری ایران نوشته است . یک کتاب او درباره معماری اسلامی زمان ایلخانان است . او زحمت زیادی برای این کتاب متحمل شده است اما با کمال تاسف در قسمت فنی آن و بخش نیارش درترسیم چفدها و طاقها اشتباهاتی دارد . در بعضی از بخشهای کار او ، این فکر تداعی می شود که شاید به او اشتباه یاد داده اند .در بخش چفد ها آنچه که از غیاث الدین جمشید کاشانی نقل شده است مانند ترسیم چفد چمانه مستند است اما بقیه ترسیمها با کاری که معماران انجام می داده اند وفق ندارد. معماران ما ازپرگار برای ترسیم چفدها استفاده نمی کردند بلکه از تقاطع دو بیضی استفاده می کردند . ترسیم بیضی با پرگار بر روی زمین کار آسانی نبوده است ولی آنها از تقاطع بیضی ها انواع چفدهای جناغی و یا بیزها را به دست می آوردند . همچنین برای رسم بیزها از نصف بیضی با فواصل کانونی مختلف استفاده می کردند که هیچکدام از این روشها در کار او نیامده است .
ویلبر همچنین در ارائه تاریخ چند بنا اشتباه کرده است . البته من نمی دانم تشخیص خود او بوده یا اینکه اینگونه به او گفته شده است . برای نمونه گنبد جبلیه کرمان در زمره آثار ایلخانی آمده است در صورتی که د کتاب تاریخ کرمان که به همت دکتر باستانی پاریزی تصحیح شده است ، این گنبد را قدیمی تر از این تاریخ می داند . گنبد علویان در همدان نیز از آثار دوره ایلخانی معرفی شده است ، در صورتی که این بنا از زمان آل بویه می باشد . در همدان خاندان علاالدوله همدانی از ساداتی بودند که از طرف مادری نوه صائب بن عباد وزیر معروف هستند . در هر حال اصل بنا از زمان آل بویه است که بعدا روی ان کار شده است . بنای هارونیه در طوس نیز همین مشکل تاریخ گذاری را دارد . تاریخ بنای اصلی به پیش از ایلخانان باز می گردد اما ملحقاتی از دوره های مختلف به خصوص تیموری دارد . ولی اصل بنا شباهتی به آثار ایلخانی ندارد .
دونالد ویلبر زحمت زیادی برای کتاب باغهای ایرانی کشیده است و نمونه های بسیار خوبی ارائه نموده است . ولی نتوانسته باغسازی ایران را نشان دهد و از اصول باغسازی ایران هیچ صحبتی نکرده است . مطالبی در باغسازی ایران وجود دارد که حتما باید به انها اشاره شود . این مطالب و جزئیات شاید از خود باغ مهمتر باشد .
برای اینکه مقایسه ای با کار ویلبر داشته باشیم من به اختصار رئوس آن را ذکر می نمایم . همانگونه که می دانیم در باغهای مغرب زمین سعی می کرده اند خیابان اصلی در محور باغ قرار گیرد ولی در ایران برعکس آن بوده است و خیابانها در دو طرف باغ قرار داشته اند و در وسط آن " میان کرت " طراحی می شده است .میان کرت ، کرت بزرگی است که از ساختمان اصلی تا ساختمان سر در امتداد دارد و در داخل آن درخت نمی کاشتند . در میان کرت بیشتر اسپست می کاشتند که سبزه خیلی قشنگ و خوشبویی است .این سبزه در هنگام جوانه زدن زیباست و وقتی بزرگ می شود گلهایی دارد ، وقتی هم درو می شود باز هم رنگ آن جلوه خاصی دارد . به نظر من ازچمن زیباتر و مفیدتر است . کاشتن اسپست در میان کرت باعث می شده است که منظر ساختمان گرفته نشود . برای نمونه درباغ دولت آباد یزد ، اگر در وسط بایستیم از یک طرف ساختمان سردر و از طرف دیگر ساختمان اصلی را می بینیم . راهها در دو طرف میان کرت قرار گرفته اند و از اتاق ارسی وارد ساختمان اصلی می شده اند . این ساختمان از سه طرف راه دارد و قسمتی که در محور طولی قرار می گیرد بسیار زیباست . ویلبر به بعضی از باغهای مهم از جمله باغ دولت اباد اشاره ندارد . اگر او ابتدا مطالعه ای درباره نحوه باغسازی و چگونگی استفاده از درختها و محل انها و بحث بهره وری از فضای سبز داشت شاید می توانست کار بهتری ارائه دهد . این مساله که درباغهای ایرانی سعی می کردند حتی یک بوته بی مصرف نداشته باشند از مسائل مهم قابل بررسی است . همچنین به سوالهای دیگری نیز می توانست بپردازد برای نمونه اینکه چرا بسته به نوع اقلیم از درختان مختلف استفاده می شده است . چرا برای نمونه درجایی درخت سرو ، کاج وصنوبرو درجایی دیگرسرو،کاج و ارغوان در کنار هم قرار می گرفته اند. در هر صورت یکی از این سه درخت می بایست خزان داشته باشد و سرو و کاج همیشه سبز هستند و یکی از آنها خزان می شود و تنوع بع باغ می داده است . این درختان دو دالان سبز و بسیار زیبا در هرطرف میان کرت درست می کرد. درپای این درختان که آبروان می گذشت چند نوع گل محمدی ، زرد و مشکیجه می کاشتند . از گل محمدی گلاب می گرفتند و از گل زرد د ر حلوا پزی ، خوراک پزی و تهیه دارو استفاده می کردند ، کلا گل بیهوده نمی کاشتند . چقدر مناسب است که در شهرهایی چون کرمان و کاشان که آب برای خوردن کم است ولی مقدار زیادی اب و هزینه صرف چمن کاری می شود ، اسپست می کاشتند تا هم زمین قوت بگیرد و هم خوراک دام باشد و هم خیلی زیباتر از چمن است .

یکی دیگر از نویسندگان کتابهایی راجع به ایران ، آندره گدار است که ایشان رئیس دانشکده ما و استاد من بود و حق ناشناسی است که بخواهم از او ایرادی شخصی مطرح کنم ، من از این کار خیلی پرهیز می کنم .
آنچه که درباره کارهای اندره گدار می توان گفت همکاری نزدیک مرحوم مصطفوی و مرحوم دکتر بهرامی با ایشان بوده است به طوری که معروف است در بعضی جاها زحمت اصلی کارها به عهده این دو نفر بوده است . برای نمونه بازدید از بناها و بررسی انها توسط این دو نفر انجام میشده است ، سپس کار در آثار ایران به زبان فرانسه و به عنوان کتاب « هنر ایران » به چاپ می رسیده است . ولی بعدها ایشان رنجشی پیدا کرد که بیشتر مربوط به ادامه اقامت او در ایران بود . پس از ان کمی اخلاقش تغییر کرد و مطالب تنقید آمیزی نوشت . مثلا مادام دیولافوآ را مسخره می کند و می گوید مادام اعتقاد داشته است که ایرانیها مخترع زردآلو تا موشک بوده اند ! گدار در کتابهایش اشتباهات زیادی درباره معماری ایران دارد .
درباره منابع قدیمی ایرانی ، پیشتر گفته شد که کتابهای مسالک و ممالک بی نظیری وجود دارد .همچنین درباره اصطخری و کار او بحث شد .با توجه به اینکه او راهدار بوده تمام راهها را پیاده طی کرده و دیده است . او در مسافتهای مختلف پردسنگ می گذاشته و مسافتها را تعیین می کرده است .در کتاب او به خیلی مسایل اشاره شده است از جمله فاصله آبادیها ، منزلها، لنگرها (اقامتگاهها) ، راههای بین آبادی ها و ... . با توجه به این ویژگیها و از جمله اهل فارس بودن او می توان گفت حداقل حرفهایش درباره فارس از همه معتبرتراست . او بسیار روشن فیروز آباد یا شهر گور باستانی را که درزمان اردشیر ساخته شده است ، معرفی می کند . گدار و بعضی از محققان پس از او آتشکده فیروز آباد را کاخ می دانند . در صورتی که لازمه کاخ بودن داشتن تاسیسات است که آنجا ندارد . اصطخری از آتشکده فیروز آباد و از محل نگهداری سه آتش مقدس یاد می کند . همچنین ایشان اصرار دارند که آنچه در معماری ایران به نام تربال وجود دارد از ریشه تترا پیلون است . در صورتی که این واژه ریشه در معماری محلی بیشتر نقاط ایران دارد . هنوز هم وازه تالار و تلار در بعضی محلها استفاده می شود . در زبان پهلوی از تلوار به معنای تالار استفاده می کردند . وازه قدیمی تربال به مرور زمان عوض شده و به تلوار و تالار تغییر یافته است . هنوز هم در زبان عربی به ساختمانهای بلند و آسمانخراشها تربال می گویند .
گدار عقیده دارد که طاق و تویزه مانند آنچه که در نیاسر و بعدها در معماری ایران به کار گرفته شده است مربوط به شیوه معماری گوتیک است . این بنا چگونه می تواند از زمان ساسانی باشد اما شیوه به کار رفته از زمان گوتیک باشد ؟ این بنا با تویزه های گچ و نی و با سنگ مورق تقریبا به صورت مکعب و مکعب مستطیل ساخته شده و یک بنای بسیار فوق العاده است . گنبد این بنا توسط ماکسیم سیرو که درباره او صحبت خواهم کرد تعمیر شده است . اظهار نظر گدار این است که طاق و تویزه ایرانی و افزیری که آنها داشته اند فقط برای تجسم شکل گنبد در فضا بوده و هیچگونه کار استاتیکی نمی کرده است . آن هنر در حد عالی در معماری گوتیک دیده می شود و متاسفانه این از جمله مواردی است که صحیح به نظر نمی رسد . در این مورد باید توسط پژوهشگران ما تجدید نظر شود . البته باید تعصب را به طور کلی کنار گذاشت و اگر چیزی از جای دیگر تاثیر پذیرفته است ، باید بیان کرد .هنر هنرمندان ایرانی این بوده که بدون هیچ تعصبی سعی می کردند هر چیزی را از بهترین نوع آن بردارند و آن را برساو کنند . آنها چیزهای اضافی آن را از بین می بردند و اگر چیزی کم داشت به آن اضافه می کردند و متناسب با زندگی و سلیقه ایرانی آن را تغییر می دادند . تغییراتی که با اقلیم ، سلیقه و زندگی مردم و باورهای مذهبی آنها مناسبت داشت .
به هر حال نمی توان این نکته را نادیده گرفت که او بسیار زحمت کشیده و در حد توان ، معماری ایران را معرفی کرده است .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تحقیق در معماری گذشته ایران-قسمت هفتم و پایانی
استاد بزرگوار روانشاد ماکسیم سیرو معماری ایران را بهتر از همه محققان خارجی می شناخت . او برای شناخت معماری ایران زحمات و مشقات بسیاری را متحمل شد . برای نوشتن کتاب کاروانسراهای ایران تمامی آنها را خودش اندازه گیری کرد . تعدادی از این کاروانسراها در جاهای بسیارترسناک و دور افتاده بود . او شبها را در کنار مار و عقرب و جانوران دیگر می گذراند و کار خود را انجام می داد .البته این به معنای صحیح بودن همه کارهای او نیست . برای نمونه او اصرار دارد که اتشکده ابیانه بنایی پیش از اسلام بوده است در صورتی که چنین نیست و بنا از دوره اسلامی است . هرچند که اتشکده است . او حتی سعی کرده است که چفد های جناغی را به صورت بیز درآورد که این صحیح نیست . او هر کتاب و مقاله ای را که درباره آثار و معماری ایران نوشته است ، بسیار دقیق ، محققانه خوب و با شناخت کامل است. کارهای او می تواند مورد استفاده دانشجویان و محققان ایرانی باشد . برای نمونه او جزوه ای کوچک درباره بخش باستانی مسجد جامع یزد که حالا از بین رفته است دارد . این کارفوق العاده است و خوشبختانه به طور مفصل توسط آقای کرامت الله افسر در کتابی که توسط سازمان حفاظت آثار باستانی به چاپ رسیده ، آمده است .همچنین بخشی از این مقاله درکتاب یادگارهای یزد ایرج افشار به چاپ رسیده است . سیرو ، قسمت از بین رفته مسجد جامع را که اگر وجود داشت خیلی برایمان مفید بود به دست خود اندازه گیری و بازنگاری کرده است . کار او یادگاری است برای همه ما . او همچنین مقاله ای درباره آتشکده نیاسر کاشان دارد و این بنا را او تعمیر کرده است .
بنا:
پیشتر عرض کردم که ماکسیم سیرو با تمامی خطراتی که برای او وجود داشت و با وجود مار و عقرب و ... در زمانی که وسیله ای مناسب برای حمل و نقل وجود نداشت در کاروانسراها می ماند و کار خود را انجام می داد . انتظار می رود دانشجویان و محققان جوان ما که طاقت بیشتری دارند چنین کارهایی را انجام دهند . آنها باید به مکانهای مورد مطالعه بروند ، درباره نحوه زندگی مردم در بنا ، چگونگی ساخت و بسیاری چراهای دیگر پرسش کنند . برای نمونه سوال شود که چرا در طراحی خانه ها آبریز یا مستراح را در دورترین محل قرار می دادند . آیا تعمدا این کار را می کرده اند ؟ چرا با وجود راهروها و دالانهای خیلی طولانی که می توانست جایگاه خوبی برای آبریز باشد آن را در نقطه ای دور می ساختند . آیا مخصوصا از این کار پرهیز می شده است ؟ یا سوال دیگر اینکه مکان آشپزخانه در کجای نقشه خانه قرار داشته است ؟ چرا در بیشتر خانه ها در گوشه شمال غربی قرار می گیرد ؟ هرچند که جواب سوالهای یاد شده را در جاهای مختلف گفته ام اما هنوز جای کار دارد . مثلا درباره مکام آشپزخان هدر شمال غرب ساختمان گفته اند که معمولا درتابستانها از آشپزخانه کمتر استفاده می شد و در طول روز اصولا چیز پختنی نمی خوردند و بیشتر چیزهایی مانند کشک و خیار و مانند ان می خوردند . بنابر این آشپزخانه در تابستان کمتر مطرح است و در زمستان بیشتر استفاده داشته است و چون اتاقهای زمستانی در بخش شمالی و غربی خانه قرار داشتند بنابر این این مکان مناسبترین جا برای آشپزخانه بوده است .
سوال دیگر می تواند درباره اندرونی و بیرونی خانه ها باشد . سوالهای مختلفی در این باره مطرح است . چرا راهرو پیچ خورده است ؟ معمار برای این کار خود را بسیار زحمت داده است تا راه را اینگونه پیچدار بسازد و اینکه معمار عناصر مختلفی را از بدو ورود طراحی کرده است . برای ورود به خانه ابتدا وارد کنه می شویم ( تو رفتگی سکودار) سپس داخل کریاس شده و از دو طرف یا گوشه ها به اندرونی و بیرونی می رویم ، از هیچکدام از آنها نمی توان داخل فضاها را دید . در روند تحقیق باید سوالهای زیادی از ساکنان در محل شود . اگر به داخل خانه ای می رویم باید اگر می شود حداقل در آن نوع خانه ها زندگی کرد . من نمی گویم ادای گذشتگان را د آورند اما باید حداقل ازکسانی که هنوز در این خانه ها زندگی می کنند درباره نحوهزندگی اشان در خانه ها ، کاربرد فضاها و دیگر موارد سوال کنند .
سوال دیگرمی تواند درباره بادگیرها باشد .شکا بادگیر ، جهت آن ، نوع بادهای خوب و بد در محل ، بادهایی که ریگ روان به همراه دارند و دهها سوال دیگر می تواند پاسخ داده شود . مانند آنچه درباره خانه ها گفتم درباره بادگیر نیز صحت دارد . انسان تا زیر بادگیر باغ دولت آباد ننشیند نمی فهمد مکش یعنی چه و اگر در زیر هوای کشنده زیر بادگیر ننشیند نمی فهمد بادگیر یعنی چه . سوال اینکه چرا در اردکان و یزد نوع بادگیرها با هم متفاوت است ؟ چرا در اردکان بادگیر یکطرفه داریم و در یزد بادگیر چهارطرفه ؟ اینها باید بروند و دقیقا کار را بررسی کنند و از کسانی که اطلاع دارند سوال کنند . اینطور نباشد که به محل بروند و یک نقاشی بکشند و آن را رنگ و روغن بزنند ( پیشترها ما به آن حاج آقا پسند می گفتیم ) این کارها به نظر من ارزش ندارد . بخشی از کار می تواند بازنگاری باشد . در این کارها سعی کنند از اهل محل پرسش کنند . برای نمونه درباره خانه های روستایی درباره اجزاء مختلف آن سوال شود . سوال شود که چرا کته ( فضای کوچک طاقدار در زیر سکوها ) در خانه ساخته شده است ؟ یا اینکه دلیل ساخت سکو چیست ؟ چرا تنور در این مکان قرار دارد ؟ اینها را نیز می توان با مکانهای دیگر مقایسه کرد . برای نمونه در سواد کوه تنور د رجایی سقف دار و بیرون ساختمان قرار دارد . اما در کاشان ، یزد و کرمان تنور در داخل آشپزخانه است و مکانی خاص دارد .چرا در بعضی از فضاها مانند آشپزخانه و آبریز ازسقف نور می گرفته اند و از هرنو استفاده می شده است . باید از افراد سالمندی که هنوز هستند تحقیق کنند یا خودشان به مفهوم ان برسند و علت آن را بفهمند . اگر این کارها بشود چیز مفیدی خواهد شد وگرنه بازنگاری که با بزک کردن همرا باشد وقت تلف کردن است .
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آشنایی با معماری قبل از اسلام در ایران

آشنایی با معماری قبل از اسلام در ایران

هدف از ارائه ی این بخش آشنایی با معماری قبل از اسلام در ایران می باشد .در این مقاله به صورت مختصر ،جزئی از هر سبک معماری این دوره معرفی میشود .
معماری ايلام قديم:
تا پيش از آمدن مادها و پارسها تا حدود يک هزار سال پيش از ميلاد ، تاريخ سرزمين ايران به تقريب منحصر به تاريخ ايلام بوده است.
تنها اطلاع ما از معماری (به ويژه شکل معابد) از نقش مهرهايي است که از دوران اوليه ی ايلام به جای مانده و آن يک نقش برجسته مربوط به نينوا در آشوری متاخر است در اين نقش برجسته معبدی به صورت يک بنای مربع مستطيل بلند بر يک شالوده ی ايوان دار نشان داده شده، نمای جلوی دارای روزنه هايی بوده است. در قسمت پشت ممکن است پله هايی برای دسترسی به معبد وجود داشته است. در نمای آن دو چهار چوب در بلند ديده می شود که در سمت چپی را يک پرده ی نی ايی آنرا از نور آفتاب محافظت می کند. احتمالاً مدخل ورودی بوده است و در سمت راست شايد نمايی از يک در بوده است جالبترين ويژگی معماری اين معبد سه شاخ بزرگ است که در دو طرف ديوارهای معبد نصب شده است و اين ما را به يکی از عجايب ساختمان معابد ايلامی متوجه می سازد.
زيگورات چغارنبيل
آثار باستانی چغازنبيل در دشت خوزستان و در فاصله حدود سی کيلومتر در جنوب شرقی شهر شوش در کرانه ی غربی رودخانه دز واقع شده است اين آثار شامل زيگورات يا معبد عقليمی است که به وسيله ی او نقاش گال پادشاه مقتدر ايلامی برای خدای اينشوشيناک در حدود 1265 ق.م ساخته شده است.
زيگورات چغازنبيل کهن ترين اثر معماری ايرانی می باشد که دارای ابعاد و خصوصيات خيره کننده است و با اهرام مصر برابری می کند.

معماری ماد:
در حدود هزاره ی اول پيش از ميلاد بود که گروههايی از اقوام آريايی به ايران مهاجرت کردند. مادها در سده ی هفتم پيش از ميلاد به رهبری خشتريته (خراآورت) نخستين پادشاهی خود، پس از ايلاميها در اين سرزمين بنياد گذاشتند.
بررسی هنر معماری ماد با کمبود مدارک موجود، کاری سهل و آسان نيست، قطعاً مادها هم مانند اسلاف خويش برخوردار از آثار معماری قابل بحثی بوده اند مويد اين مطب آثار بدست آمده از کاوش های اخير باستان شناسی تپه هگمتانه و همچنين معماری صخره ای است که از آنها به جای مانده است.
بر همين اساس معماری مادی شامل دو بخش می باشد:
الف) معماری صخره ای
ب) معماری معمولی
معماری صخره ای : ايجاد حفره و وسعت دادن آن، فضای مورد احتياج مثلاً خانه يا آرامگاهی ايجاد شود. حاصل اين عمل مبارزه جويانه ی انسان با کوه و صخره را که برای دستيابی به فضايی استوار و ماندگار انجام می شود، معماری صخره ای می ناميم. به عبارت ديگر معماری صخره ای از مصالح آزاد و معمولی ساختمان به وجود نمی آيد بلکه از صخره ای طبيعی است و در جهت عکس معماری آزاد و معمولی عمل می کند آثار معماری صخره ای مادها اکثراً در نواحی غرب ايران (کردستان – آذربايجان غربی- کرمانشاه و همچنين در بخشی از خاک عراق (کردستان عراق) پراکنده است و اغلب جنبه ی مذهبی دارند.
معماری معمولی: معماری معمولی به اين آثار در محلهايی به نام تپه نوشيجان ملاير و گودين تپه و باباخان، تپه هگمتانه، زيويه و .... قرار دارند که در کاوش های باستان شناسی بدست آمده است.

معماری دوره ی هخامنشيان:
در حدود 560 سال پيش از ميلاد که دو دولت نيرومند آريايی يعنی ماد و پارس با هم موکلف کشتند امپراتوری بزرگ ايران به وجود آمد. اين واقعه زمانی رخ داد که کوروش بزرگ نخستين شاه هخامنشيان نيای خود آستياک (اژی دهاک) فرمانروای ماد را از تخت پادشاهی به زير آورد. هنر ايران در دوره ی هخامنشی هنری است شاهی، و سرنوشتش با سرنوشت شاهان هخامنشی پيوند خورد است و به اين دليل است که در زمان پادشاهی کوروش و داريوش اين هنر به اوج ترقی خود می رسد.
مهمترين بناهای به جای مانده اين دوران کاخ های شاهی است. تاريخ ساختمان اين کاخ ها به اواسط قرن شش قبل از ميلاد باز می گردد. معماران هخامنشی از هوش و ذکاوتی سرشار بهره مند بوده اند. زيرا در آثار آنها اصولی رعايت شده که بعدها به عنوان اصول معماری ايرانی رعايت شده که بعدها به عنوان اصول معماری ايرانی معمول و مرسوم گرديد.
حال به طور مختصر و اجمالی به معرفی تخت جمشيد يکی از مهمترين بناهای اين دوره ی معماری ايران می پردازم.
تخت جمشيد:
اين مجموعه ی ساختمانی در شهر مرودشت و در 45 کيلومتری شهر شيراز واقع شده است. بر کوهش خشن به نام کوه رحمت تکيه داده و مشرف است بر دشت پهناور و حاصلخيزی که اطراف آن را کوهها حلقه وار فرا گرفته اند.

بی گمان نقشه ی کلی تخت جمشيد از پيش طرح ريزی شده است. سيستم کانال کشی و آبرسانی و مجاری فاضلاب که در سطوح مختلف متناسب با کاربرد دقيق قبلاً در سنگ کوه کنده شده دليلی است بر اين مدعا.

اگر بخواهيم مجموعه بناهای تخت جمشيد را فقط نام ببريم عبارت خواهند بود از:
1 – پلکان بزرگ
2 – دروازه بزرگ خشايار شاه معروف به دروازه تمام ملت ها
3 – راهی که مدعوين از آن می گذشتند
4 – پلکان شمالی کاخ آپادانا
5 – کاخ آپادانا
6 – پلکان شرقی آپادانا
7 – کاخ سه دروازه
8 – کاخ اختصاصی داريوش
9 – کاخ خشايار شاه مربوط به پذيرايی های رسمی
10 – تالار صد ستون و سومين قسمت کاخ خزانه شاهی
11 – تالار 99 ستونی (قسمت مزکزی خزانه) تالار تخت موقتی که به دستور داريوش ساخته شد.
12 – انبارهای خزانه شاهی
13 – نمای جنوبی شکو که به طرف دشت است
ستون در معماری هخامنشی: ستون که عنصر اصلی و اساسی بناهای دوران هخامنشی است. به علت سر ستونش که به شکل سر حيوان ساخته می شده از مجموعه ترکيبی عناصر ديگر ساختمان های تخت جمشيد بيرون نمی ماند و نقش مهمی را در معماری اين مجموعه به عهده دارد.

نقش برجسته در تخت جمشيد:
ترکيب نقش برجسته در تخت جمشيد بر مرحله ی کمال زمان خود رسيده است و معماری ايرانی برای ايجاد تنوع همچنين پرهيز از بيهودگی، ديوارها و طارمی ها را به بهترين نحو ممکن با نقوش برجسته آرايش داده است.

معماری دوره ی اشکانيان (پارتيان):
قوم پارت يا پارتوآ يکی از شعبه های نژاد آريايی ايرانی است پارت ها در زمينه هنرها به ويژه در معماری ابتکارات بديعی داشتند . آنها با برخورداری از پيشينه ی غنی دوباره به احيای هنرهای فراموش شده و يا تفسير يافته ی ايرانی پرداختند با فترتی که در هنر ايران پيدا شده بود نه تنها احياگر معماری و سنت های گذشته ی ايرانيان شدند بلکه تحول ملی عظيم در زمينه ی شهر سازی و معماری ايجاد کردند و در معماری دو عنصر نو ظهور افزودند. يکی احداث گنبد بر روی بناهای چهار ضعلی (مربع شکل) از طريق فيل پرشها و ديگر توسعه ی ساختمان ايران . تاق دار
متاسفانه علی رغم حاکميت طولانی مدت پارتها اکثر آثار آنها از بين رفته است. زيرا عواملی مانند زلزله، آب و هوايی و گستره وسيع امپراتوری، تاثير گذار در روند تخريب آثار معماری بوده اند.
پهناوری بسيار شاهنشاهی پارت و گوناگونی سنت های مردم آن بايد ما را آگاه ساخته باشد که يک سبک معماری در سراسر کشور نمی توانست باشد. اما با کاوش هايی که در مناطق مختلف صورت گرفته از آثار به جای مانده از دوره ی پارتها و آثار پس از آن که به سبک سابق ساخته شده اند می توان سبک معماری و حتی ويژگی آن را مشخص نمود از آن جمله:
- حداکثر استفاده از مصالح بوم آورد
- استفاده بسيار خوب از تکنيک پيشرفته تاق گنبد، به خصوص گنبد با استفاده از مصالح بوم آرود
- پرهيز نکردن از شکوه و ارتفاع زياد
- تنوع فوق العاده در طرح ها
- استفاده از ملات ساروج که به کمک آن توانستند فضاهای معماری وسيع را ايجاد نمايند.
تزئينات در معماری پارتيان:
در معماری پارتی تزئيناتی مانند نقاشی و گچبری وسيعاً به کار گرفته می شده است. گچبری کوه خواجه و نقاشيهای ديواری با رنگ های مختلف و گوناگون حکايت از تزئين بخش داخلی ساختمان ها دارد و اين نمونه تزئينات کچبری با طرح های هندسی و گياهی بعداً در دوره ی ساسانی و از آن پس در دوره اسلامی مورد استفاده قرار گرفت.
معماری دوره ساسانی:
سلسله ی ساسانی آخرين حکومت پيش از اسلام ايرانی است. ساسانيان حکومتی ملی تاسيس کردند که متکی به دين ملی و تمدنی بود که شايد از جنبه ی ايرانيت در سراسر تاريخ طويل ايران نظير نداشته است.
ساختمان های اصلی معماری ساسانی هم مانند هخامنشيان کاخ های شاهی بود. اما راه حل های معماری هخامنشی برای ساسانيان ظاهراً پر هزينه و پيشرفت ناپذير بوده است. زيرا بلندی تيرهای چوبی حد غلائی دارد که در دوره ی هخامنشی از آن استفاده شده است. بنابراين حتی در ساختمان های شاهی هم معماری تاقدار را که در دوره ی هخامنشی بی شک معماری شناخته شده ای بود، رواج دادند. معماری ساسانی صرفاً کاخ ها نيست، بلکه معماری خانه های مردم و از همه مهمتر معماری آتشگاهها و معابد و بعضی بناهای يادمانی، کاروانسرا و قلعه ها را شامل می گردد. آتشگاهها و معابد پس از کاخ ها بيشترين آثار معماری به جای مانده از دوران ساسانی هستند. وليکن اهميت و ويژگی معماری کاخ ها طوری است که بررسی و مطالعه ی آنها در صدر قرار گيرد.
تاق کسری (ايوان مدائن):
يکی از آثار برجسته و شاخص دوره ی ساسانی تاق کسری است تاق کسری در تيسفون و در خاک عراق واقع شده است . اين بنا مثل کاخ تخت جمشيد و قصر شيرين بر روی صفه ها ساخته شده است.
در نمای کاخ تيسفون شکل و اندازه ی تاق نما از هر رديف به رديف ديگر فرق می کند. هر رديف واحد مستقلی را مانند يک نوار افقی و بدون هيچ ارتباطی با تاکيدهای عمودی نمای بنا تشکيل می دهد. به اين ترتيب دو رديف از تاق نمادها پايان می پذيرند که بر يک ستون قرار نمی گيرند بلکه بر پايه کنج ديوار ترکيب می شود. در اينجا نشان ديگری از ويژگی های معماری ساسانی خود را ظاهر می سازد. معماری ساسانی به اين موضوع که نمی بايستی به طوری منطقی و با اصول ساختمانی همچون بناهای کلاسيک يونان قطع گردد اهميتی نمی دادند. بلکه از نظر آنها نما بايستی بيشتر با طرحی ساخته شود که بتوان آن را به دلخواه امتداد داد و به مقدار زيادی تزئين کرد.
تاق بستان:
نمونه های معماری صخره ای دوره ی ساسانی هر چند که فراوانی نيستند وليکن در خور توجه اند. در کرمانشاه جايگاه مقدسی است که آب از درون زمين می جوشد و بر ديواره ی آن که متصل به کوه است دو ايوان در دل کوه کنده شده است.

آتشکده ها و چهار طاقيهای دوره ساسانی:
شايد پس از کاخ ها، آتشکده ها مهمترين آثار معماری بر جای مانده از دوره ی ساسانی باشند. اين بنا ها مکانی برای گرامیداشت آتش مقدس و اجرای مراسم مذهبی بوده اند و لذا از نظر معماری مبتنی بر اصول خاص و ويژه هستند.
تزئينات معماری در دوره ی ساسانی:
گچ بری که پارتها در کاخ ها و بناهای مذهبی استفاده کردند در دوره ی ساسانی رونق ويژه ای يافت. بخش عظيمی از تزينات وابسته به معماری دوره ی ساسانی گچبری است.

منبع : http://v3k2.blogfa.com/post-50.aspx
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

*arch*

عضو جدید
معماری امروز در کنار معماری گذشته

معماری امروز در کنار معماری گذشته

یكی از مباحث اصلی و گه‌گاه جنجال‌برانگیز در فضای معماری و شهرسازی امروز كشورمان، موضوع حفظ فضاهای شهری و معماری گذشته و تاریخی و دیدگاه‌های متفاوت درباره چگونگی حفظ این فضاها و ساختمان‌های ارزشمند قدیمی است، كه گاه اختلاف‌نظرها و دیدگاه های متفاوت در مورد نگرش به این مقوله در برخی موارد از حیطه مباحث معماری و شهرسازی فراتر رفته و در حیطه مسائل اجتماعی سیاسی داخل می‌شود. جنجال ایجاد شده در خصوص ساختمان برج جهان‌نما در اصفهان نمونه مشخص این موضوع است.
كشور ما به لحاظ فرهنگ معماری و شهرسازی و غنای آثار ارزشمند گذشتگان بدون شك یكی از شاخص‌ترین كشورهای جهان محسوب می‌شود. از سال ۱۳۰۰ شمسی بر اثر تغییرات زیربنایی در ساختار اجتماعی و اقتصادی و به دنبال آن نیازهای جدید به وجود آمده در اثر حركت جامعه به سمت صنعتی شدن، كالبد جامعه سنتی دچار مشكلات بسیاری شد كه در اثر تغییرات به وجود آمده در ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه، این كالبد كارایی گذشته خود را از دست داد و با توجه به رشد شتابان ورود تولیدات صنعتی و روند صنعتی شدن و عدم آمادگی علمی و اجتماعی و فرهنگی دست‌اندركاران برای مقابله با این تحولات سریع، تغییرات و ناهنجاری‌های جبران‌ناپذیری در كالبد شهرهای سنتی به وجود آمد كه ادامه این روند با رشد شهرنشینی و هجوم جمعیت مهاجر به سمت شهرها ابعاد گسترده‌تری به خود گرفت تا جایی كه تخریب و نوسازی نشانه تجدد و گرایش به مدرنیته به عنوان یك ارزش محسوب می‌شود. البته در اینجا به دنبال بررسی زمینه‌ها و دیدگاه‌های فرهنگی اجتماعی كه باعث به وجود آمدن این شرایط در جامعه آن روز ما شد، نیستیم.
اما در خصوص پیامدهای آن كه تاثیرات مستقیم بر وضعیت موضوع مورد نظر ما دارد و در حقیقت موضوع این نوشتار نیز هست به بحث و بررسی می‌پردازیم.
به دنبال ضایعات به وجود آمده در اثر تخریب فاجعه‌بار آثار ارزشمند معماری و شهرسازی، دلسوختگان فرهنگ و هنر این سرزمین را به فعالیت و تلاش برای حفظ آن چه كه هنوز از ارزش‌های گذشته باقی مانده بود، واداشت و در اثر سعی و كوشش ایشان قوانین و مقررات بازدارنده‌ای تهیه و تدوین و در مراجع رسمی كشور مورد تصویب قرار گرفت.
این مقررات اگر چه باكندی و عدم توان اجرایی در بسیاری از مواقع كارایی لازم را دارا نبود ولی رفته رفته تاثیرات خود را بیشتر در جهت بازدارندگی و نه احیا و سازندگی، به جای گذاشت. اما مشكل اصلی امروز در مواجهه با حفظ و احیای معماری و شهرسازی گذشته، موضوع نگرش افراطی و محافظه‌كارانه‌ایست كه در مقابل نگرش تفریطی و مخربی كه در بالا به آن اشاره شد قرار دارد. این نگرش به بهانه مقابله و جلوگیری از حضور سودجویان برای تخریب بافت ها و بناهای ارزشمند قدیمی هر گونه مداخله در جهت احیا آنها را نیز با مشكل مواجه می‌سازد و در پناه یك تفكر محافظه‌كارانه عملا از رونق دوباره این بافت‌های قدیمی و فاقد كارایی جلوگیری و با اصرار بر این نگرش در عمل، بافت‌ها و بناهای ارزشمند شهرهای‌مان را به صورت موزه‌های ویرانه‌ای حفظ كرده‌اند، كه در اثر گذشت زمان بر وسعت این ویرانه‌های تاریخی افزوده می‌شود تا جایی كه این نگرش محافظه‌كارانه در مواجهه با بافت‌ها و بناهای تاریخی به یك ضد ارزش مبدل شده و عملا مقاومت منفی مردم و ساكنان این محلات و بناها را به دنبال داشته است.
تا جایی كه به علت فقدان زیرساخت‌ها و عدم تناسب فضاهای موجود با نیازهای فعلی ساكنان و نیز ناتوانی دستگاه‌های ذی‌ربط در سامان‌دهی این محلات، مردم مجبور به تخریب و تغییر فضاها برای هماهنگ ساختن آنها با نیازهای‌شان شدند و در بسیاری از مواقع با ترك این محلات و رها كردن آنها عملا این فضاها به ویرانه‌های ناامنی مبدل شده‌اند.
تجربه كشورهای اروپایی در این خصوص موید این نكته است كه برای حفظ این بافت‌ها و بناها، سامان‌دهی و احیای آنها از طریق جاری ساختن جریان زندگی روزمره مردم با توجه به نیازهای امروزی شهرنشینی، امكان‌پذیر است و تنها در این صورت است كه امكان مشاركت مردم و ساكنان را برای بازسازی محلات‌شان فراهم می‌شود و مسلما بدون مشاركت و خواست مردم امكان حفظ و احیای این محلات و بناهای ارزشمند درون آنها وجود ندارد. كشورهای اروپایی در روند بازسازی، مراحل متفاوتی را مطالعه، بررسی و تجربه كرده‌اند كه این مراحل از تفكرات محافظه‌كارانه حفاظت صرف تا مراحل دخالت برای سامان‌دهی و بازسازی و نوسازی را شامل می‌شود.
ماحصل این تجارب موید یك نكته بسیار بااهمیت است و آن این كه اصولا ما نمی‌توانیم بدون در نظر گرفتن نیازهای دوران خودمان فضاهای معماری و شهری را صرفا مطابق الگوهای ذهنی سازمان‌دهی كنیم در این خصوص یادآور می‌شود كه اصولا معماری تابع شرایط محیط خود شكل می‌گیرد و نیازهای هر دوره است كه بر شكل معماری و شهرسازی تاثیر می‌گذارد و ارزشمند بودن این بناها به این جهت است كه آنها محصول نیازهای مردمی بوده‌اند كه آنها را به وجود آورده‌اند كه طبیعتا با امكانات تكنیكی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی زمان خودشان كاملا هماهنگ بوده‌اند. نهایت اینكه این بناها و این محلات محصول زمان خود هستند، لذا می‌بایست در حفظ و حراست از این بناها به عنوان نشانه فرهنگ ملی و ارتباط نسل دیروز و امروز و آینده نهایت سعی خود را كنیم.




اصولا ارزش یك معماری در هر دوره به این است كه آن بنا بتواند پاسخگوی واقعی نیازهای زمان خود باشد. حال اگر قرار باشد ما در كنار یك اثر تاریخی بنایی احداث كنیم آیا برای احترام و ارزش‌گذاری و حفظ هویت آن بنا می‌بایست ساختمان جدید مطابق همان معیارها به لحاظ فرم‌، شكل و حتی استفاده از همان مصالح ساخته شود؟
در این صورت یادمان‌های دوره ما برای آیندگان چه خواهد بود؟ توجه به این نكته مهم ضرورت دارد كه اصولا ساختمانی ارزشمند است كه توانسته باشد نیازهای زمان خود را پاسخگو باشد و هر چه در این راه موفق‌تر عمل كند ارزش آن بنا بیشتر خواهد بود، حال چنان چه مثلا در كنار مسجد شیخ لطف‌الله مسجدی بسازیم كه همان فرم‌ها و همان مصالح و نهایتا همان گنبد را تكرار كند آیا این بنا می‌تواند به عنوان یك بنای با ارزش و نشانه معماری دوران ما برای آیندگان واجد هویت و ارزش باشد؟ آیا گنبد زیبای مسجد شیخ لطف‌الله كه در اوج هنرمندی و خلاقیت با تكنولوژی محدود زمان خود اعجاب ما را برانگیخته، همان ارزشی را دارد كه ما در كنار آن، مسجدی با همان گنبد ولی با پوسته بتونی و تكنولوژی امروزی بسازیم؟
آیا تكرار عناصر تاریخی به صرف ارزش‌های فرهنگی آنها و به صرف الگوهای ذهنی از گذشته، یك فرمالیسم و ضد ارزش نخواهد بود. بررسی چند نمونه از تجارب انجام گرفته در دوره‌های مختلف در كشورهای صاحب نام اروپایی می‌تواند در این خصوص مفید فایده قرار بگیرد.
در اروپای قرن نوزدهم و در زمانی كه اروپا در بحران معماری و شهرسازی و ركود ایده‌های هنری گرفتار بود، تفكرات خشك و خسته كننده آكادمیك با تاكید بر ارزش‌های معماری گذشته به خصوص معماری كلاسیك اجازه هر گونه نوع‌آوری و تحول را ناممكن ساخته بود، به علت عدم تطابق این معماری را با نیازهای زمان خود كه زمان انقلاب صنعتی و نوع‌آوری تكنیك و تكنولوژی در تمام زمینه‌ها بود، از یك سو، شهرهای صنعتی دچار كمبود تیپولوژی‌های مختلف ساختمانی شد و به دنبال آن بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دامن‌گیر جوامع غربی شد. از سوی دیگر، دست‌اندركاران معماری و شهرسازی غرق در مباحث آكادمیك و بی‌توجه به نیازهای روزافزون معماری و شهرسازی، ارتباط خود را با جامعه و مردم از دست داده بودند.
در این شرایط، متخصصان دیگر بیكار ننشسته و با نوآوری‌های خود به كمك نیازهای ساختمانی مردم شتافتند. این نوع‌آوری‌ها كه زاییده صنعت و صنعتی شدن جوامع شهری بود دقیقا با استفاده از فرآورده‌های صنعتی و تكنولوژی‌های نو، علی‌رغم مقاوم شدید محافظه‌كاران موفق شدند با ایده‌های متهورانه راهگشای ورود به جوامع مدرن و پشت‌ سر گذاشتن سنت‌های دست و پاگیر مبتنی بر كلاسیسیسم شوند. در یكی از این اقدامات در شهر پاریس یعنی مركز آكادمی هنر و معماری محافظه‌كاران اروپا، در نمایشگاه جهانی ۱۸۸۹ برجی ساخته شد كه امروزه سمبل بلامنازعه پاریس یعنی عروس شهرهای جهان است.
درباره اهمیت این بنا نیاز به هیچگونه زیاده‌گویی نیست اما شاید بی‌مناسبت نباشد به گوشه‌ای از وضعیت و شرایطی كه در زمان ساخت این برج بر فرانسه و به خصوص شهر پاریس حاكم بود، اشاره داشته باشیم

bastami.ir
 
  • Like
واکنش ها: azam

atish_baran

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری جهان اسلام

معماری جهان اسلام

معماری اسلامی در جهان اسلام به نسبت آب و هوا، فرهنگ و علاقه به سبکهای هندسی و آرابسک، ایده های هنرمندان و معماران هر منطقه با یکدیگر تفاوت دارد؛ اما در میان عمارتهایی که دارای معماری اسلامی هستند مسجد حائز اهمیت بسیاری است؛ چرا که در سراسر جهان اسلام مسجد مرکز زندگی دینی و مکان سجده و تسلیم است.به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه "مهر"، معماری اسلامی بخشی از هنر معماری است که به عنوان یک پدیده اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و دینی از دین اسلام نشأت گرفته است . بنابراین این واژه دربرگیرنده ساختمانهای دینی و غیر دینی، تاریخی و مدرن و تمام مکانهایی که است در زیر مجموعه سطوح متنوع تأثیر اسلامی قرار می گیرند.
معماری اسلامی براساس وقایع نگاری، جغرافیایی و سنخ شناسی ساختمان طبقه بندی می شود.
گنبدها و مناره های بزرگ، محوطه های بیرونی وسیع که اغلب با سالن عبادت مرکزی همراه است؛ استفاده از ایوان میان بخشهای گوناگون؛ استفاده از اشکال هندسی و نقش و نگارها به سبک آرابسک، استفاده شدید از خطاطی زینتی عربی، استفاده قرینه سازی، فواره، محراب داخل مساجد رو به سمت مکه، استفاده از رنگهای روشن، تمرکز بر نمای داخلی ساختمان تا نمای خارجی آن از عناصر شناسایی معماری اسلامی در میان دیگر سبکهای معماری محسوب می شود.
معماری اسلامی دارای مفاهیم متعدد و گسترده ای است. مفهوم قدرت بیکران الله با تم های تکرای همراه است که اشاره به عدم محدودیت قدرت پروردگار دارد. اشکال انسان و حیوان کمتر در معماری اسلامی دیده می شود و شاخ و برگ درختان از طرحهایی هستند که بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند و نشانده مفاهیم خاصی هستند. در معماری اسلامی از خوشنویسی آیات قرآن در داخل ساختمان به منظور زیبایی و اعتبار مورد استفاده قرار می گیرد. معماری اسلامی را معماری مستور نیز می نامید و این امر به دلیل زیبایی نهفته در فضاهای باز و اتاقها است که از نمای خارجی به چشم نمی خورد و سرانجام استفاده از مناره و گنبدهای بزرگ نشانده قدرت است.
سبک معماری اسلامی مدت کوتاهی پس از رحلت رسول اکرم(ص) شکل گرفت. در دوران آغازین شکل گیری این هنر از سبکهای رومی، مصری، ایرانی/ ساسانی و بیزانسی تأثیرگرفت.

مسجد الاقصی
نمونه اولیه آن در سال 691 میلادی با تکمیل قبة السخرة ( گنبد سنگی) یا همان مسجد الاقصی در بیت المقدس محسوب می شود. این بنا دارای ویژگی هایی چون فضاهای طاقدار داخلی، گنبد مدور و استفده از الگوهای تکراری تزئینی به سبک آرابسک است.

مسجد سامره
مسجد سامره عراق از دیگر نمونه های بارز معماری اسلامی است که در سال 847 میلادی با ترکیب معماری ستون دار که ردیفی از ستونها در زیر یک سقف قرار گرفته اند و مناره ای مارپیچی ساخته شد.
چهار سبک از معماری اسلامی مشتق شده که به صورت مختصر به آن می پردازیم.
معماری مراکشی
به گزارش "مهر" ساخت مسجد جامع قرطبه در سال 785 میلادی آغاز معماری اسلامی در اسپانیا و آفریقای شماری را رقم زده است. این مسجد به دلیل طاقهای داخلی چشمگیر شهرت به سزایی دارد. مسجد جامع قرطبه مظهر سبک معمارى عربى (آرابسک) است . دور ماندگی مسلمانان اندلس موجب شد که امویان آن مناطق از راه و رسم معمارى مسجد جامع دمشق پیروى کنند. فضاى درونى جامع قرطبه با ستونهاى شبیه به درخت ‏خرما و طاقهای نعلی شکل با ملاکهاى زیبایى شناسى معمارى اروپایى سازگار نیست، زیرا در این بنابه نحوى عدم تعادل در تناسب فضاى معمارى با حدود بیرونى آن وجود دارد.على غم ‏کثرت، طاقها چنان ترکیبى یافته‏ اند که با سنگهاى رنگارنگ و بادبزن گونه وجود سقف ‏سنگین را نفى می ‏کنند.عمده جهت پیدایى این خیال که جلوه‏اى از ثبات و استحکام ‏است، نماى کلى یکسان طاقها است، این نما فضایى بیکران را نمایش مى‏دهد.
معماری مراکشی با ساخت کاخ الحمراء به اوج خود می رسد این قصر یا دژ نظامی با شکوه که در گرانادا قرار دارد دارای نمای داخلی به زنگ قرمز، آبی و طلایی است که دیوارهای آن با نقش و نگارهایی از شاخ و برگ درختان سنگ نبشته های عربی و طرحهای آرابسک با دیوارهایی که سفالها و کاشیهای براق پوشیده شده است.
معماری تیموری
معماری تیموری اوج هنر اسلامی در آسیای میانه است.

مسجد گوهرشاد
عمارتهای باشکوهی که توسط تیمور و جانشینان وی در سمرقند، هرات بنا شده است به تأثیر هنر ایلخانی در هندوستان کمک کرد و باعث فعالیت مکتب معماری مغول شد. معماری تیموری با آرامگاه احمد یاساوی در قزاقستان کنونی آغاز شد و در آرامگاه تیمور ( گورامیر) در سمرقند به اوج خود رسید. قرینه سازی محوی ویژگی تمام ساختارهای معماری تیموری است که در آن میان می توان به مجموعه شاه زند که دربرگیرنده آرامگاهها و مساجد در سمرقند است و مسجد گوهرشاد در مشهد اشاره کرد. گنبدهایی دوتایی با اشکال مختلف که با سفالها و کاشیهای رنگین تزئین شده اند.
معماری عثمانی

مسجد ایاصوفیا
معماری امپراطوری عثمانی به واسطه سبک سیاق همانند مسجد سلیمان نقطه تمایزی در میان دیگر معماریها به شمار می رود. مسجد سلطان احمد که در قرن هفدهم ساخته شد نشان دهنده تطبیق و توسعه اشکال کلیسای جامع هیگا صوفیا (مسجد ایاصوفیا) است که هزار سال پیش از آن ساخته شده بود.
معماری مغول
گزارش گروه دین و اندیشه "مهر" می افزاید: معماری مغول از دیگر سبکهای متمایز سبک امپراطوری مغول هندوستان در قرن شانزدهم است. امپراطور اکبر با ترکیب عناصر اسلامی و هندو شهر سلطنتی فاتح پور سیکری را اواخر دهه 1500 میلادی در 26 مایلی غرب اِگرا ساخت.

تاج محل
نامی ترین بنای معماری سبک مغول تاج محل، قطره اشکی بر چهر ابدیت، است که در سال 1648 توسط شاه جهان به یاد همسرمجبوبش ممتاز محل که در زمان تولد چهاردهین فرزند آنها درگذشت ساخته شده است. استفاده فراوان از سنگ های قیمتی و کمیت وسیع استفاده از مرمر سفید تقریبا این امپراطور را ورشکست کرد.
معماری ایرانی
یکی از اولین تمدنهایی که اسلام پس از ظهور خود با آن تماس حاصل کرد ایران باستان بود.
پایتخت ایران در قرن هفتم در سواحل شرقی دجله و فرات قرار داشت که به دلیل مجاورت با معماران اسلامی سنتها و شیوه های تأثیرپذیری معماری ایرانی از معماری اسلامی فراهم شد.
در حقیقت معماری اسلامی نیز وامدار معماری ایرانی است. برای مثال بغداد بر اساس نمونه های فیروزآبان در ایران ساخته شده است. مسجد جامع سامره از دیگر نمونه هایی است که عمارت مارپیچ آن براساس معماری ایرانی ساخته شده است که به برج شهر فیروزآباد شباهت دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

sascoach

عضو جدید
خدمات ايران به اسلام

خدمات ايران به اسلام

سلام به همگي. ايرانيان بيش از هر ملت ديگر نيروهاى خود را در اختيار اسلام قرار دادند و بيش از هر ملت ديگر در اين راه صميميت و اخلاص نشان دادند.در اين دو جهت هيچ ملتى به پاى ايرانيان نمى‏رسد،حتى خود ملت عرب كه دين اسلام در ميان آنها ظهور كرد.هدف ما در اين بخش اثبات اين دو جهت است،خصوصا جهت دوم.
راجع به خدمات فراوان ايرانيان به اسلام زياد سخن گفته مى‏شود،ولى كمتر به اين نكته توجه مى‏شود كه ايرانيان شاهكارهاى خود را در راه خدمت‏به اسلام به وجود آوردند و جز نيروى عشق و ايمان نيروى ديگرى قادر نيست‏شاهكار خلق كند.و در حقيقت اين اسلام بود كه استعداد ايرانى را تحريك كرد و در او روح تازه‏اى دميد و او را به هيجان آورد،اگر نه،چرا ايرانيان صد يك اين همت را در راه كيش پيشين خويش بروز ندادند؟
به همان نسبت كه اسلام يك دين همه جانبه است و بر جنبه‏هاى مختلف حيات بشرى سيطره دارد،خدمات ايرانيان به اسلام نيز وسيع و گسترده و همه جانبه است و در صحنه‏ها و جبهه‏هاى گوناگون صورت گرفته است.ما در اين مختصر و لو به طور اجمال،در حدود امكانات و اطلاعات خودمان به همه جوانب و جبهه‏ها اشاره مى‏كنيم.
اولين خدمتى كه بايد از آن نام برد،خدمت تمدن كهن ايرانى به تمدن جوان اسلامى است. اين تمدن كهن به تمدن جوان و با عظمت اسلامى كمك و خدمت فراوان نمود.هر چند اين مطلب از مقصود اصلى ما كه تشريح خدمات صادقانه ايرانيان به اسلام است‏بيرون است،زيرا مورد استفاده قرار گرفتن يك تمدن كهن براى يك تمدن جديد كه در حال رشد و پا گرفتن است طبيعى و قهرى است،ولى اين دو مطلب آنچنان به هم پيوسته است كه با ذكر هر يك بدون ديگرى مطلب ناقص به نظر مى‏رسد.بعلاوه،عنوان كتاب‏«خدمات متقابل اسلام و ايران‏»است،لهذا ناچاريم به آنچه مربوط به ايران است نيز اشاره كنيم،اعم از آنكه جزء خدمات ايرانيان مسلمان شمرده شود يا شمرده نشود.خواننده اين كتاب وقتى به اينجا مى‏رسد طبعا مايل است از اين مطلب هم آگاه گردد.
از اينكه بگذريم،به خدمات ايرانيان مسلمان به اسلام مى‏رسيم.خدمات ايرانيان مسلمان در جبهه‏هاى مختلف صورت گرفته است:جبهه نشر و تبليغ و دعوت ملتهاى ديگر،جبهه سربازى و نظامى،جبهه علم و فرهنگ،جبهه ذوق و صنعت و هنر.اكنون سخن خود را از خدمات تمدن كهن ايرانى به تمدن جوان اسلامى آغاز مى‏نماييم.
تمدن ايران
دو مطلب قطعى است:يكى اينكه ايران قبل از اسلام از خود داراى تمدنى درخشان و با سابقه بوده و اين تمدن سابقه طولانى داشته است،ديگر اينكه اين تمدن در دوره اسلامى مورد استفاده واقع شده،و به قول پ.ژ.مناشه:
«ايرانيان بقاياى تمدن تلطيف شده و پرورده‏اى به اسلام تحويل دادند كه بر اثر حياتى كه اين مذهب در آن دميد جان تازه گرفت.» (1)
اما قسمت اول،يعنى اينكه ايران از يك تمدن كهن برخوردار بوده است،اگر چه نيازى به بيان و توضيح ندارد اما شرح مختصر آن بى فايده نخواهد بود.
در كتاب ايران از نظر خاورشناسان،ترجمه آقاى دكتر رضازاده شفق،نقل از كتاب روزگار باستان،تاليف‏«بر مستد»درباره نظم ادارى ايران هخامنشى مى‏گويد:
«اداره كشور شاهنشاهى ايران كه از بحر الجزاير تا رود سند و از اقيانوس هند تا خزر امتداد مى‏يافت كار آسانى نبود و در گذشته هيچ گاه حكمدارى در مقابل چنان وظيفه سنگين واقع نشده بود كه كورش آن را شروع كرد و داريوش بزرگ(521-585 ق.م.)ادامه داد.اين گونه سازمان كشوردارى را كه در خاور زمين بلكه در تمام جهان متمدن اولين بار به وجود آمد، يكى از مراحل قابل توجه تاريخ بشر توان شمرد...»
ايضا در همان كتاب درباره نيروى دريايى ايران هخامنشى مى‏نويسد:
«در زمان خشايارشا پسر داريوش،ايران چندين صد كشتى در درياى مديترانه داشت و نيرومندترين دولت دريايى عهد بود.»
و هم در آن كتاب مى‏نويسد:
«در زمان داريوش يك روحانى معروف مصرى را كه جزء اسراى مصرى در ايران بود مامور ساختند برود و در مصر آموزشگاه پزشكى و جراحى بر پا دارد...»
درباره صنايع عهد ساسانى مى‏نويسد:
«صنايع عهد ساسانى از لحاظ تاريخ هنر ايران مهم است.فن معمارى در آن دوره ترقى كرده بود و هنوز از بقايا و انقاض كاخها و مساكن و معابد و فلاع و سدها و پلها مى‏توان به عظمت آن پى برد.در فيروزآباد و شاپور و سروستان فارس و تيسفون(مدائن)و قصر شيرين بقاياى قصرهاى ويران ساسانى مشهود است.» (2)
جاحظ در كتاب المحاسن و الاضداد ادعا مى‏كند كه:
«ايران ساسانى بيش از هر چيز ديگر به ساختمان توجه داشت و اين امر از سنگ نبشته‏هايى كه از آن دوره باقى مانده،پيداست اما به كتاب توجه نداشت،بر عكس دوره اسلامى كه هم به ساختمان توجه شده است و هم به كتاب.» (3)
ويل دورانت در تاريخ تمدن(جلد دهم از ترجمه فارسى)در حدود شصت صفحه اختصاص مى‏دهد به توضيح و تشريح تمدن ساسانى.درباره علوم در آن دوره مى‏گويد:
«پهلوى-زبان هند و اروپايى ايران در سلطنت اشكانيان-در زمان ساسانيان نيز معمول بود.از ادبيات آن زمان فقط ششصد هزار كلمه باقى مانده است كه همه مربوط است‏به دين.ما مى‏دانيم كه آن ادبيات وسيع بوده است اما چون موبدان حافظ و ناقل آن بودند،بيشتر آثار غير دينى را مى‏گذاشتند تا از ميان برود.شاهان ساسانى حاميان روشنگر ادبيات و فلسفه بودند.خسرو انوشيروان در اين كار برتر از همه آنان بود.به فرمان او آثار افلاطون و ارسطو به زبان پهلوى ترجمه و در دانشگاه جندى‏شاپور تدريس شد.» (4)
چنانكه مى‏دانيم دانشگاه جندى‏شاپور در آن عهد تاسيس شد.اين دانشگاه را مسيحيان ايرانى اداره مى‏كردند و يكى از مراكز بزرگ فرهنگى جهان شد.اين مركز بزرگ در دوره اسلام ادامه يافت و وقفه‏اى در كارش حاصل نشد.اطباى مسيحى كه در دوران خلفاى عباسى نامشان برده مى‏شود از قبيل بختيشوع،ابن ماسويه و غيرهم فارغ التحصيل همين دانشگاه بودند.بعدها كه بغداد به صورت مركز ثقل دانش جهان در آمد،جندى‏شاپور تحت الشعاع قرار گرفت و تدريجا منقرض شد.
دانشگاه جندى‏شاپور يكى از مراكزى بود كه به تمدن اسلامى كمك كرد و به آن خدمت نمود.
ويل دورانت درباره هنر ساسانى مى‏گويد:
«از ثروت و جلال شاپورها،قبادها و خسروها چيزى جز بقاياى هنر دوران ساسانى بجا نمانده است،اما همين مقدار كافى است كه ما را از دوام و قابليت انعطاف هنر ايران از زمان داريوش كبير و پرسپوليس تا دوران شاه عباس كبير و اصفهان به شگفت آورد.» (5)
درباره نساجى آن عهد مى‏گويد:
«صنعت نساجى ساسانيان از طرحهاى نقاشى،مجسمه سازى،سفال سازى و ساير اشكال تزيينى بهره‏مند شد.پارچه‏هاى حرير،مطرز،ديبا و دمشقى،گستردنيها،روپوشهاى صندلى، سايبانها،چادرها و فرشها با حوصله بسيار و مهارت بافته و آنگاه به گونه رنگهاى زرد،آبى و سبز رنگ آميزى مى‏شدند.» (6)
درباره صنعت‏سفال سازى مى‏گويد:
«از سفالينه‏هاى زمان ساسانيان جز قطعاتى كه براى استفاده روزمره ساخته شده بود چيزى بجا نمانده است،معهذا صنعت‏سفالينه سازى در دوران هخامنشيان بسيار پيش رفته بود و ظاهرا در سلطنت‏ساسانيان نيز تا حدى ادامه يافت و بعد از غلبه اعراب تكميل شد.» (7)
ويل دورانت مدعى است كه:
«بر روى هم هنر ساسانيان نماياننده باز خيزى از چهار قرن انحطاط دوران اشكانيان است. اگر ما به قيد احتياط از بقاياى آن قضاوت كنيم بايد بگوييم كه در كمال و عظمت‏به پاى هنر دوران هخامنشى نمى‏رسد.همچنين از حيث ابداع،ريزه كارى و ذوق با هنر ايران بعد از اسلام برابرى نتواند كرد.»
ويل دورانت در خاتمه اين فصل مى‏گويد:
«هنر ساسانى با اشاعه شكلها و دواعى هنرى خود در هندوستان،تركستان و چين در مشرق و سوريه،آسياى صغير،قسطنطنيه،بالكان،مصر و اسپانيا در مغرب دين خود را ادا كرد.شايد نفوذ آن به هنر يونانى يارى كرد تا از ابرام در نمايش تصويرهاى كلاسيك دست‏بردارد و به روش تزيينى بيزانتى گرايد.و به هنر مسيحيت لاتين معاضدت نمود تا از سقفهاى چوبى به طارمها و گنبدهاى آجرى يا سنگى و ديوارهاى دعامه‏اى عطف توجه كند.هنر ساختن دروازه‏ها و گنبدهاى بزرگ كه خاص معمارى ساسانى بود به مسجدهاى اسلامى و قصرها و معابد منتقل شد.هيچ چيز در تاريخ گم نمى‏شود،دير يا زود هر فكر خلاق فرصت و تحول مى‏يابد و رنگ و شراره خود را به زندگى مى‏افزايد.» (8)
در كتاب ايران از نظر خاورشناسان فصل سوم تحت عنوان‏«منابع هنر اسلامى‏»،از كتاب دستى در هنر اسلامى تاليف ديمند،رئيس قسمت هنر خاور نزديك در موزه متروپل چنين نقل مى‏كند:
«در زمان حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم عرب از خودش صنعتى نداشت،يا اگر داشت ناچيز بود.بعد از فتح سوريه و بين النهرين و مصر و ايران بود كه هنرهاى اين ممالك را اقتباس كردند.از منابع صحف چينى به دست مى‏آيد كه خلفاى اموى از تمام ولايات مفتوحه مصالح و استادانى را جلب مى‏كردند و در بناى شهرها و قصرها و مساجد جديد مورد استفاده قرار مى‏دادند،معرق سازهاى بيزانسى و سوريه‏اى براى تزيينات مساجد دمشق استخدام مى‏شدند و تحت رياست‏يك استاد ايرانى به كار مى‏پرداختند.همچنين براى ابنيه در مكه صنعتگرانى از مصر و قدس و دمشق آورده شدند و اين استفاده از مصالح و عمله تا عصر عباسيان ادامه يافت.طبرى نيز در تاريخ خود گويد كه براى بناى بغداد استادانى از سوريه و ايران و موصل و كوفه استخدام گشتند.با اين ترتيب،به تدريج‏يك اسلوب اسلامى كه از دو منبع يعنى عيسوى شرقى و ساسانى سرچشمه مى‏گرفت‏به وجود آمد.» (9)
ايضا در همان مقاله مى‏نويسد:
«گر چه در گذشته هم بعضى محققين به تاثير هنر ساسانى در هنر اسلامى پى برده بودند، ولى اهميت اين مطلب بيشتر اخيرا در سايه حفريات اخير در تيسفون در نزديكى بغداد،و كيش در بين النهرين،و دامغان در ايران مقدار زيادى مصالح بخصوص گچبريهاى تزيينى به دست آمده كه در آنها سرمشق صنايع اوليه اسلامى ديده مى‏شود.» (10)
ايضا مى‏نويسد:
«هنر ساسانى مستقيما ادامه يافته و به هنر اسلامى منتهى شده كه هنرمندان گاهى عين آن را نقش كردند و گاهى آن را تغيير دادند و سبك خاصى به وجود آوردند.» (11)
نهرو در نگاهى به تاريخ جهان جلد 2 فصلى تحت عنوان‏«مداومت‏سنن قديمى ايران‏»باز كرده است و مى‏خواهد ثابت كند كه روح فرهنگ و هنر ايران از دو هزار سال پيش تا كنون ادامه يافته است.وى مى‏گويد:
«هنر ايران سنن درخشان و نمايانى دارد.اين سنتها در مدت بيش از دو هزار سال(بعد از زمان آشوريها تاكنون)ادامه يافته است.در ايران در حكومتها،در سلسله‏هاى پادشاهان و در مذهب تغييراتى روى داده است.سرزمين كشور زير تسلط حكمرانان و پادشاهان خودى و بيگانه قرار گرفته است.اسلام به آن كشور راه يافته و بسيار چيزها را منقلب ساخته است و معهذا سنن هنرى ايران همچنان مداومت داشته است.» (12)
هم او مى‏گويد:
«ارتش اعراب در حالى كه به سوى آسياى مركزى و شمال آفريقا پيش مى‏رفت و گسترش مى‏يافت،نه فقط مذهب تازه را همراه خود مى‏برد بلكه يك تمدن جوان و در حال رشد را نيز با خود داشت.سوريه،بين النهرين و مصر همه در فرهنگ عربى(اسلامى)جذب شدند و تحليل رفتند،زبان عربى زبان عادى و رسمى آنها شد و از نظر نژادى نيز با اعراب به هم آميختند و شبيه يكديگر شدند.بغداد،دمشق،قاهره مراكز بزرگ فرهنگ عربى(اسلامى)شدند و بر اثر جهش پر نيرويى كه از تمدن جديد به وجود آمده بود ساختمانهاى زيباى بسيارى در آنها بپا گرديد...هر چند ايران شبيه اعراب نشد و در مليت عربى تحليل نرفت،تمدن عرب(اسلام) تاثير فوق العاده در آن داشت و اسلام در ايران هم مانند هند يك حيات تازه براى فعاليت هنرى ايجاد كرد.هنر و فرهنگ عربى(اسلامى)هم تحت نفوذ و تاثير ايران واقع شد.» (13)
چنانكه مى‏دانيم برخى كتب ايرانى در دوره خلفاى اموى و عباسى ترجمه شد.هر چند اين كتب با كتبى كه از ساير منابع ترجمه شد قابل مقايسه نبود،در عين حال مى‏توان آن را از نوع كمك تمدن ايرانى به تمدن اسلامى به شمار آورد.ما در آينده در باب ترجمه‏هاى ايرانى بحث مختصرى خواهيم كرد.
مسلمين نظامات ادارى خود را از ايران اقتباس كردند،دفاتر و دواوين دستگاه خلافت‏به سبك دفاتر و دواوين قديمى ايران تنظيم مى‏شد و احيانا زبان ادارى و دفترى زبان فارسى بود.بعدها خود ايرانيان مسلمان ترجيح دادند كه به زبان عربى برگردانند.
ابن النديم در الفهرست مى‏نويسد:
«اولين نقل از زبان ديگر به زبان عربى به امر خالد بن يزيد بن معاويه صورت گرفت.وى علم دوست‏بود و به صنعت كيميا علاقه داشت.جماعتى از فلاسفه يونانى كه در مصر مى‏زيستند و با زبان عربى آشنا بودند احضار كرد و فرمان داد عده‏اى از كتب آن فن را از زبان يونانى و قبطى به زبان عربى ترجمه كنند،و اين اولين ترجمه به زبان عربى است.»
سپس مى‏گويد:
«دومين ترجمه به زبان عربى نقل ديوان و دفاتر دولتى است كه در زمان حجاج به وسيله صالح بن عبد الرحمن كه از نژاد ايرانى بود،از زبان فارسى به زبان عربى برگردانده شد.صالح زير دست زادانفرخ كار مى‏كرد و زادانفرخ دبير حجاج بود.صالح چون به هر دو زبان مى‏نوشت مورد توجه حجاج واقع شد.روزى خود صالح به زادانفرخ گفت:بيم آن دارم كه حجاج مرا بر تو كه ولى نعم من هستى مقدم بدارد و تو از نظرش بيفتى.زادانفرخ گفت:نترس،هرگز چنين نخواهد شد،او به من بيش از تو نيازمند است،دفتر محاسبات را جز من كسى قادر نيست اداره كند.صالح گفت:به خدا قسم اگر بخواهم مى‏توانم دفتر محاسبات را به عربى برگردانم كه اساسا نيازى به زبان فارسى نباشد.زادانفرخ صالح را امتحان كرد،ديد راست مى‏گويد.تقاضا كرد كه چندى تمارض كند و حاضر نشود.چنين كرد.حجاج طبيب مخصوص خويش را نزد وى فرستاد.طبيب گفت:من كسالتى در او نمى‏بينم.در اين بين زادانفرخ در فتنه محمد بن اشعث كشته شد و خود به خود صالح جانشين زادانفرخ گشت.صالح يك روز ماجرايى كه بين او و زادانفرخ گذشته بود به حجاج گفت.حجاج خواستار شد كه اين تصميم را عملى كند.
اين جريان باعث ناراحتى فارسى زبانان،مخصوصا آنان كه از اين امتياز بهره‏مند مى‏شدند گرديد.روزى مردانشاه پسر زادانفرخ از صالح چند اصطلاح مربوط به حساب را پرسيد و فت‏با اين اصطلاحات چه مى‏كنى؟صالح معادل آنها را از زبان عربى بيان كرد.مردانشاه ناراحت‏شد و گفت:خدا ريشه‏ات را قطع كند كه ريشه زبان فارسى را قطع كردى.گروهى از فارسى زبانان حاضر شدند صد هزار درهم به صالح بدهند كه به بهانه عدم امكان از تصميم خويش منصرف شود،اما او منصرف نشد.»
ابن النديم مى‏گويد:
«ولى دواوين دولتى شام را به زبان رومى مى‏نوشتند نه زبان فارسى و در زمان هشام بن عبد الملك آن را نيز به زبان عربى برگرداندند.» (14)
اين جريان به دربار خلفا و حكام آنها مربوط بوده است.سلاطين ايرانى پس از استقلال،دفاتر و دواوين را به زبان فارسى مى‏نوشته‏اند.بار ديگر در زمان غزنويان به زبان عربى برگردانده شد كه آن نيز تاريخچه‏اى دارد.
همچنانكه قبلا گفتيم ما نه در صدد تشريح خدمات تمدن كهن ايرانى به تمدن جوان اسلامى هستيم و نه اين كار در صلاحيت ماست.هدف ما از نقل مطالب گذشته كه از مسلمات تاريخ است اين است كه دو نكته را تاكيد كنيم:
يكى اينكه ايران قبل از اسلام از تمدنى برخوردار بوده است و اين تمدن يكى از مايه‏هاى تمدن اسلامى است.
ديگر اينكه اسلام به ايران حياتى تازه بخشيد و تمدن در حال انحطاط ايران به واسطه اسلام جانى تازه گرفت و شكلى تازه يافت.اين دو نكته قابل انكار نيست.طالبان خود مى‏توانند به منابع و مدارك فراوانى كه در هر دو زمينه هست مراجعه كنند.
 

mehrazin_f

عضو جدید
مـعـمـاری قـبـل از اسـلام

مـعـمـاری قـبـل از اسـلام

معـماری ایرانی را باید بطور صحـیح از اعـماق تاریخ ایـن سرزمـیـن کهـن مـورد بررسی قـرار داد.

معـماری ایرانی به شـش قـرن قـبل از میلاد مسیح باز می گـردد، که مـشـخـصات هـر دورهً معـماری را در دوره های مـخـتـلف تاریـخـی شـرح می دهـیـم :

1- معـماری دوران ماقـبـل تـاریخ تـا زمان حـکـومت مادها.

2- معـماری از زمان حکـومت مـادهـا تـا پـایان دوره حـکـومت ساسانیان .

در رابـطه با معـماری ایران، بایـد به خـوانـنـدگـان یـادآوری شـود، تـغـیـیـراتی کـه در رابـطه بـا هـنـر پـیـشـیـنـیان ایـران در معـماری داده شـده و نـحـوهً ساخـتمان سازی آن دوران. در سخـنی کـوتاه مـی تـوان به : حکـاکـی بـر روی سـنگ، گچکاری، نقاشی، آجرکاری، آئینه کاری، کاشی کاری، موزائیک کاری و دیـگـر کـارهـای تـزئـیـنی اشـاره کرد.
الـبـتـه مـا بایـد استـثـنـاهـایی هـم بـرای ساخـتـمان هـای چـنـد شـکـلی کـه بـرای مـواردی خـاص اسـتـفـاده می شد، قـائـل شـویم. این گـونـاگـونـی بـرآمـده از نـیـازهـای خـاص مـردم در زمـانـهـای مـتـفـاوت بـوده است.

هـنـرمـنـدان ایـرانی بـه دنـیـا ثـابـت کـردن کـه تـوانائـی هـای بالایی دارنـد و شـامـل احـتـرام بـسیار، بـخـاطر اثـرهـای تـاریخـی مـنـحـصر بـفـرد فـراوانـی کـه از خـود بـجـای گـذاشـتـه، هـسـتـند.


بـنـظر مـشکـل می رسد که بـتوان معـماری ایرانی را از زمانـهـای بـسـیـار دور تـا بـحـال طـبـقـه بـنـدی کرد. اما، تـرتـیـبات زیـر مـی تـواند چـشـم انداز وسـیـعـی از ایـن کـارهـا در اخـتـیـار شـمـا قـرار دهـد: کـلـبه هـای ماقـبل تـاریـخ، شهـرهـا و قـصـبه های اولـیه، اسـتحـکـامات و دژهـای نـظـامی، معـابـد و آتـشـکـده ها، مـقـبـره ها و آرامـگـاه هـای بـزرگ، مـکـانهـای عـظـیـم تـاریـخـی، سـدهـا و پـلـهـا، بـازارهـا، حـمام هـا، جـاده هـا، مسـاجـد عـظـیـم، بـرجـهـا و مـنـاره هـا، ساخـتـمانهـای مـذهـبـی و محـلهـایی از دوران اسلامی، و هـمچـنـیـن بـنـاهـا و یـاد بـودهـای گـسـتـرده در کـشـور ایران.
از دیگـر چـیـزهـای مهـمی که بـرروی معـماری ایرانی تـاثـیـر گـذار بوده است، شـرایط مهـم آب و هـوائی در فلات ایران بوده است. بطور مـثـال سبک معـماری در شـمال کـشـور و کـوهـپـایـه های ایران بـا سـبک معـماری در جـنـوب و کویر ایران تـفـاوت دارد. اکـنـون با مصـادف شـدن بـا اطاعـات تـمام نـشـدنـی و حـیرت آوری کـه امـکـان آن در هـیچ کـشور دیـگـری نـیـست، نگـاهـی داریم گـذرا بـه معـماری ایرانی.


صحـبت کردن در مـورد معـماری باستانی، بدون ایـنکـه نـمونه هایی از آن وجود داشتـه باشـد تـقـریـباً غـیـر مـمـکـن است.
یکی از قـدیـمی ترین بـناهای کـشف شده در فلات ایران مربـوط می شود به بـنای رنگ شـده " زاغ تـپـه " در قـزوین. در تاریخ گـذشـته کـه مربوط می شود به قـرن هـفـتم و اوایل قـرن شـشم قـبل از میـلاد، بایـد بـسیار مورد رسیدگـی قـرار گـیرد که در آن زمان قـبل از تاریخ، چـگـونـه و با چـه وسائـلی این بـنا را آراستـه کـرده اند. از این بـنا بـرای جـمع شـدن و اجـتماعـات استـفاده مـی شده است.

در این بـنا از شومـیـنه برای گـرم کـردن ساخـتمان در فـصلهای سرد سال اسـتـفاده می شده است. هـمـچـنـین محـلی بـرای درست کردن کـباب داشـتـه است. هـمچـنـین این ساخـتمان دو محـل برای نگـهـداری ابزارها و وسائـل، بعـلاوه اتاقـی کـوچـک که از آن به عـنـوان نـشـیـمن استـفاده می کردند. دیـوارهـا بـوسـیله نـقاشـی از بـز کـوهـی تـزئـیـن شـده است. بـه احـتـمال خـیـلی زیـاد از این مـکـان برای انجـام مراستم مـذهـبـی خـود استـفاده می کـردنـد.
تـپـه سـیالک در نـزدیکـی کاشان نـیـز یکی دیگـر از این مکـانهـای تـاریـخی است، که بـه قـرن شـشم و پـنجـم قـبل از مـیـلاد بـرمـی گـردد.


نمایی از معـبد چغـازنبـیل در خوزستان


اولین بار که مردم به منطقه سیالک رفـتـند، نمی دانستـند که چگـونه باید خانه ساخت، و زیر کـلبه هایی که با برگ درخـتان تهـیه شده بود زندگـی می کردند. اما بزودی آنهـا فرا گـرفـتـند که چگـونه با گـل، خشت خام درست کرده و مورد مصرف در خانه سازی قرار دهـند.

در قـرن چهـارم قـبل از مـیـلاد مسیح مردم سیالک بصورتی جامع شروع کردند به بنا نهادن بناهـای جـدید، که بخوبی مشخص است. این بناهـا بصورتی یکجا و توده، و تماما تهـیه شده از آجر خام بود. این آجـرهای اولیه کـه بـصورتی بیضی شکـل تهـیه می شد، در آفـتاب گـذاشته شده و خشک می شدند؛ و بعـد از آن مورد استـفاده قـرار می گـرفـتـند. معـماری این دوره تـمام بـناهـا را با رنگ قـرمز تـزئـین کرده و تمام درهای این بـناهـا کوتاه و باریک بوده و قـد درها بـیشتر از 90 - 80 سانتی متر نبود.
تـپـه حسن در نزدیکی دامغـان، تـپه ایلـبـلیس در 72 کیلومتری کـرمان، و تـپه حسنـلو در آذربایجان غربی از بـناهایی هـستـند که بوسیله حفاری های باستان شناسی از زیر خاک بـیرون آورده شده اند.
در حفاری های تپه حسنلو، سه بنای عـظیم کـشف شد که تمام آنهـا با نـقـشه ای یکسان درست شده بودند. این بـناها به 1000 - 800 سال قـبل از مـیلاد مسیح بـرمی گـردند. تمام آنهـا دارای دروازهً ورودی، حـیاط سنگـفرش شده، اتـاقـهـا و انـبار بوده اند.
در معـماری تـپه حسنلو، ساختمانهـا بـنـظر از چوب بنا شده اند؛ مربع و بصورت برج با پـایه های چـوبی که بدون برش بصورتی عمودی از آنهـا بعـنوان پایه و ستون استـفاده شده بود. یکی از اتاقـهـا بصورتی سنگـفرش شده با خشت خام کشف شد. نکـته جالب توجه اینکه اتاقی دیگـر را که بعـنوان آشپـزخانه از آن استـفاده می شده دارای جاهای مخصوص با شومینه دور آنها بود.

یکی از معـماریهای مهـم ایران مربوط است به قرن 13 قـبل از میلاد؛ معـبد چـغـازنـبـیل ( 1250 قبل از میلاد ) است که در کنار رودخانهً کرخه در استان خوزستان در جنوب ایران قرار گـرفـته است. این معـبد بوسیله "هـونـتاش هـوبان" پادشاه ایلام بر روی خرابه های شهر باستانی "دور - آنـتـش" ساخته شده بود.
این معـبد نشانگـر اوج و شکوه معـماری در آن دوره است. این بـنا بصورت چـهـارگـوش و به صورت یک ساخـتمان پـنج طبقه است، که هـر طبقه از طبقه قـبلی کوچکـتر است و نمائی بصورت مخروطی را نشان می دهـد. معـبد اصلی در آخرین طـبـقـه ساختـه شده بود. موادی که در ساختمان این معـبد بکـار رفـته است، بـیـشـتر از آجرهـای پـخـته لعـاب دار هـمراه با ساروج بـسیار قـوی بوده است.

گـنـبد غـربی معـبد چـغازنـبـیل که بصورتی ماهـرانه ساخته شده بود هـنوز هـم پس از گـذشت سـه هـزار سال از تاریخ آن بصورتی عـجـیب و حیرت آور در وضعـیتی خوب بسر می برد. ساخـتـن طاقـهـای هـلالی شکـل برروی راهـروهـا و پـلـکـان هـای داخل معـبـد نـشـانگـر مـوفـقـیت فوق العـاده و شگـفت آور معـماری در ایران باستان است. چـیـزی که باعـث تعـجب و شوک بـسیار در معـماری چـغـازنبـیل است، اینکه ابـتـکار هـنـرمندان آن دوره در اخـتراع و ساختـن یک سیستم جدید که آب آشامـیدنی ساخـتمان را تهـیه می کرده است. آب تسویه شده بوسیله عبادتـگـران و پـرستـشگـران و ساکـنین آن منطقه مورد استـفاده قرار می گـرفت
منبع: daneshname.roshd.ir
 

mehdiezz

عضو جدید
سهم‌ ايران‌ در تمدن‌ بشری‌

سهم‌ ايران‌ در تمدن‌ بشری‌

:gol:سهم‌ ایران‌ در تمدن‌ بشری‌
بناهایی‌ که‌ به‌ دست‌ انسان‌ ساخته‌ می‌شود، جلوه‌هایی‌از نگرش‌ او به‌ جهان‌ هستی‌ است‌ که‌ مبین‌ قوّة‌ فکری‌ و ساختار فرهنگی‌ ـاجتماعی‌ افراد آن‌ جامعه‌ است‌. این‌ برداشت‌ که‌ معماری‌ می‌تواند دیدگاهی‌طبیعی‌ یا مافوق‌ طبیعی‌ داشته‌ باشد در هر حال‌ خارج‌ از تأثیر محیط‌ اطراف‌ واقلیم‌ جغرافیایی‌ انسان‌ نیست‌، لذا در بررسی‌ معماری‌ یک‌ بنا، ابتدا باید جهان‌و جهان‌ بینی‌ سازنده‌ آن‌ بنا را مورد کنکاش‌ قرار داد تا بتوان‌ افکار و عقاید اورا در حجمی‌ از آرایش‌ فضا مشاهده‌ کرد .

معماری‌ سنتی‌ ایران‌ ،تجلی‌نمادین‌ جهانی‌ ابدی‌ و ازلی‌ است‌ که‌ این‌ جهان‌ را محلی‌ گذرا و واسطه‌ای‌ برای‌رسیدن‌ به‌ مرتبه‌ای‌ والاتر به‌ منظور وصول‌ به‌ آرامش‌ درونی‌ می‌داند ؛ معماری‌ایران‌ که‌ به‌ صورت‌های‌ گوناگون‌ در بناهای‌ مختلف‌ متجلی‌ گشته‌، جایگاه‌ خاصی‌را داراست‌ که‌ در آن‌ ،عقاید و رسوم‌ و آیین‌ها در شرایط‌ جغرافیایی‌ و اقلیمی‌نمود بارزی‌ دارد و حاصل‌ دسترنج‌ هنرمندانی‌ است‌ که‌ برای‌ اعتلای‌ این‌ هنر باتکیه‌ بر ایمان‌ خویش‌ ،از جانِ خود مایه‌ گذاشته‌ و در این‌ راه‌ از هیچ‌ کوششی‌دریغ‌ نورزیده‌اند. همراه‌ با اساتید معماری‌، استادان‌ صنایع‌ دستی‌ نیز با همان‌تفکر فوق‌ اما تجلی‌ یافته‌ در هنرِ خاص‌ خویش‌، تکامل‌ بخش‌ و اثرگذار بر معماری‌سنتی‌ ایرانی‌ بوده‌اند .
تزیین‌ و آرایش‌ ساختمان‌ که‌ جزء لاینفک‌ معماری‌محسوب‌ می‌شود در آجرکاری‌، کاشی‌ کاری‌، گچبری‌ و آینه‌ کاری‌ در کنار قالی‌بافی‌، گلیم‌ بافی‌، قلمکاری‌ ، سفالگری‌، منّبت‌ کاری‌، کنده‌ کاری‌ چوب‌، گره‌چینی‌ و همچنین‌ سایر دست‌ آوردهای‌ صنایع‌ دستی‌ نمود یافته‌ و پیوندی‌ یگانه‌ایجاد نموده‌ که‌ فضای‌ معماری‌ ایران‌ را آکنده‌ از زیبایی‌ معنوی‌ می‌سازد و این‌خود زیبایی‌ ظاهری‌ را نیز به‌ همراه‌ دارد

معماری‌ با سایر هنرهای‌ایرانی‌ ،تارهای‌ به‌ هم‌ تنیدة‌ یکپارچه‌ای‌ است‌ که‌ از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند؛ به‌ ویژه‌ صنایع‌ دستی‌ که‌ علاوه‌ بر تزیینی‌ بودن‌ و جنبه‌های‌ زیبایی‌شناسانه‌، نقش‌ کاربردی‌ در زندگی‌ روزمره‌ افراد جامعه‌ دارد. صنایع‌ دستی‌ به‌دلیل‌ عدم‌ نیاز به‌ سرمایه‌گذاری‌ بسیار و وجود مواد اولیة‌ محلی‌ برای‌ تولید ووجود زمینه‌های‌ توسعه‌ در مناطق‌ مختلف‌ و ایجاد ارزش‌ افزودة‌ بالا، بخش‌ عظیمی‌از نیروی‌ انسانی‌ و اقتصادی‌ ایران‌ را به‌ خود مشغول‌ کرده‌ است‌ و این‌ امر درمعماری‌ سنتی‌ نقش‌ ِ بارزی‌ دارد. صنایع‌ دستی‌ و معماری‌ همواره‌ مکمل‌ یکدیگربوده‌اند و دارای‌ ویژگی‌های‌ مشترک‌ می‌باشند .

بناهای‌ ایرانی‌ مانندمسجد، مناره‌، خانه‌، باغ‌، پل‌، قلعه‌، آب‌ انبارها و... هر کدام‌ به‌ نوعِ خاصی‌از صنایع‌ دستی‌ نیاز دارد که‌ برخی‌از انواع‌ آن‌ کاشی‌ کاری‌، مشبّک‌ کاری‌،نقاشی‌ دیواری‌، منّبت‌ کاری‌ و غیره‌ است‌. تنوع‌ اقلیم‌ آب‌ و هوایی‌ در ایران‌موجب‌ گوناگونی‌ بسیار در معماری‌ و تزیین‌ آن‌ گردیده‌ است‌ و در نتیجه‌ انواع‌ واقسام‌ صنایع‌ دستی‌ در تزیین‌ معماری‌، نقشِ عمده‌ای‌ دارند .

صنایع‌دستی‌ در رشته‌های‌ گوناگون‌ همچون‌: قالی‌بافی‌ ،گلیم‌بافی‌، سفالگری‌ ،آبگینه‌سازیِ محصولاتِ فلزی‌ ، سنگ‌تراشی‌، چوب‌ تراشی‌ ، حصیربافی‌ ، کاشی‌ کاری‌ تارودوزی‌ها ارتباط‌ مستقیم‌ با معماری‌ دارد به‌ طوری‌ که‌ ساخت‌ شکل‌ آنها بستگی‌به‌ فضای‌ معماری‌ سنتی‌ ایرانی‌ دارد و همین‌ طور بعضی‌ از اجزاء و فضاهای‌معماری‌، متناسب‌ با کالاهای‌ صنایع‌ دستی‌ ساخته‌ می‌شود . معماری‌ سنتی‌ ایران‌در ایجاد صورت‌های‌ مختلف‌ صنایع‌ دستی‌ نیز نقشِ عمده‌ای‌ را به‌ عهده‌ داشته‌است‌ ؛ به‌ طور مثال‌ بافنده‌، اندازه‌ قالی‌ را براساس‌ وسعت‌ اتاق‌ها می‌بافد وسفالگر براساس‌ جایگاه‌ سفال‌ در فضای‌ ساختمان‌ شکل‌ و حجم‌ مورد نظر را می‌سازد . هماهنگی‌ صنایع‌ دستی‌ با معماری‌ نه‌ تنها از نظر فرم‌ و رنگ‌ بلکه‌ از نظرمحتوایی‌ نیز هم‌ خوانی‌ دارد و هنرمند سعی‌ نموده‌، ارتباط‌ خویش‌ با طبیعت‌ ودیدگاه‌ معنوی‌ خویش‌ نسبت‌ به‌ هستی‌ را متجلی‌ سازد .

صنایع‌ دستی‌ به‌علت‌ تنوع‌ و وسعت‌ در رشته‌های‌ گوناگون‌، کاربردهای‌ زیادی‌ در تزیین‌ معماری‌دارد که‌ شامل‌ چهار بخش‌ می‌شود :تزیین‌ نمای‌ بیرونی‌ ؛ تزیین‌ فضاهای‌ ورودی‌ ؛تزیین‌ درونِ بنا ؛ تزیین‌ فضای‌ اتصالِ درون‌ و بیرون‌ بنا .

تزیینات‌بیرونی‌ ساختمان‌ باید به‌ نحوی‌ باشد که‌ در برابر تغییرات‌ آب‌ و هوا و نورخورشید مقاوم‌ باشد و کیفیت‌ خود را از دست‌ ندهد. این‌ تزیینات‌ بیش‌تر شامل‌کاشی‌ کاری‌ به‌ صورت‌ معرّق‌ یا هفت‌ رنگ‌ می‌باشد که‌ علاوه‌ بر تزیین‌ بنا بانقوش‌ و رنگ‌های‌ گوناگون‌، عایقی‌ در برابر برف‌ و باران‌ و گرما و سرما است‌. کاشی‌ کاری‌ در معماری‌ ایران‌ در واقع‌ شناسنامه‌ بنا می‌باشد و تاریخ‌ مشخص‌ وسیرِ تحولی‌ منظمی‌ را دارا است‌.

با آغاز دوره‌ اسلامی‌، کاشی‌ کاری‌ دراماکنِ مذهبی‌ تجلی‌ خاصی‌ می‌یابد، محراب‌ و گنبدِ مسجد شیخ‌ لطف‌ ـ الله‌ و گنبدِمزار شاه‌ نعمت‌ اللّه‌ ولی‌ در ماهانِ کرمان‌، مسجد کبود تبریز و گنبد مسجد چهارباغ‌ اصفهان‌، نمونه‌ بارز این‌ هنر می‌باشد .

کاشی‌ کاری‌، مهمترین‌ویژگی‌ تزیین‌ معماری‌ سنتی‌ ایران‌ است‌ که‌ ادامة‌ همان‌ آجرکاری‌ است‌.

نکته‌ حائز اهمیت‌ در کاشی‌ کاری‌ ایران‌ رنگ‌ لعاب‌ است‌، رنگ‌ کاشی‌های‌ایرانی‌ اکثراً فیروزه‌ای‌ و لاجوردی‌ بوده‌ و رنگ‌های‌ سفید و سبز و طلایی‌ نیز دردرجه‌ دوم‌ می‌باشد و این‌ رنگ‌ها در بین‌ هنرهای‌ سنتی‌ ایران‌ مشترک‌ می‌باشند .

فضاهای‌ ورودی‌ بنا در معماری‌ ایرانی‌ و خصوصاً بناهای‌ مسکونی‌ و مذهبی‌بخشِ مهمی‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌ که‌ با پوششی‌ به‌ صورت‌ سایه‌بان‌ باطاق‌ کمانی‌ همراه‌ بوده‌ است‌ .تزیین‌ این‌ قسمت‌ از بنا عموماً کاشی‌ کاری‌ است‌،در ضمن‌ نمونه‌های‌ آینه‌کاری‌ و مشبک‌ کاری‌ آجری‌ نیز وجود دارد .

آینه‌کاری‌ از هنرهای‌ ظریفی‌ است‌ که‌ در نماسازی‌ داخلی‌ بناها، در بالای‌ ازاره‌ها ،زیردورها ، طاق‌ها، رواق‌ها ، شبستان‌ها، سرسراها و موارد دیگر به‌ کار می‌رود .

مقرنس‌ کاری‌ و گچ‌ بری‌ نیز از تزیینات‌ معماری‌ محسوب‌ می‌گردد. مقرنس‌کاری‌ که‌ تداوم‌ آجر چینی‌ است‌ توازنی‌ را القا می‌نماید که‌ گویی‌ وظیفه‌انتقال‌ سقف‌ یا گنبد بر پایه‌ها را داراست‌ و همانند نسبت‌ آسمان‌ به‌ زمین‌ است‌ .

تزیینات‌ داخلی‌ یک‌ بنا نسبت‌ به‌ نوع‌ آن‌ تفاوت‌های‌ گوناگونی‌ دارد واین‌ تفاوت‌ در دوره‌های‌ گوناگون‌، تنوع‌ بیش‌تری‌ به‌ خود می‌گیرد ولی‌ در همة‌آنها وجوه‌ مشترکی‌ نیز وجود دارد و از آن‌ جمله‌ ایجاد فضایی‌ است‌ که‌ انسان‌های‌استفاده‌ کننده‌ از آن‌ بنا، آمالشان‌ در آن‌ تحقق‌ می‌یابد و آرامش‌ می‌یابند. درتزیین‌ داخلی‌ یک‌ بنا از تنوع‌ هنر صنایع‌ دستی‌ استفاده‌ بیش‌تری‌ می‌توان‌ نمود. قالی‌ علاوه‌ بر زیرانداز بودن‌ یکی‌ از اجزای‌ مهم‌ در تزیین‌ فضای‌ داخلی‌بناهای‌ ایرانی‌ می‌باشد. زیرا کف‌ بنا را که‌ انسان‌ها بر آن‌ می‌نشینند ومی‌خوابند، می‌پوشاند و گاه‌ نیز به‌ عنوان‌ تزیینی‌ زیبا بر دیوار کوبیده‌ می‌شودو گاهی‌ نیز از قالی‌های‌ دو طرفه‌ به‌ عنوان‌ سطحی‌ جدا کننده‌ بین‌ دو فضااستفاده‌ می‌شود. نزدیکی‌ طرح‌ و نقشِ قالی‌ با نقوشِ کاشی‌، نزدیکی‌ و انسجامِهنرهای‌ ایرانی‌ را بیان‌ می‌دارد .

زیر اندازهای‌ دیگری‌ چون‌ گلیم‌،جاجیم‌ و منسوجات‌ سنتی‌ و پرده‌های‌ قلمکار با کاربردهای‌ گوناگون‌ و وسایل‌تزیین‌ شده‌ با خاتم‌ و منّبت‌ و معرق‌ چوب‌، انواع‌ رودوزی‌ها و اشیای‌ فلزی‌ ،همه‌ و همه‌ ،آرایش‌ دهنده‌ محل‌ زندگی‌ ایرانی‌ می‌باشند. صنایع‌ دستی‌ در معماری‌ایران‌ تنها نقشِ مزّین‌ کنندة‌ فضا را ندارند بلکه‌ هر کدام‌ در جایگاه‌ خودکاربردهای‌ گوناگونی‌ دارد .

تزیین‌ بین‌ فضای‌ داخلی‌ و خارجی‌ شامل‌ درهاو پنجره‌هاست‌. «درِ» بناها که‌ در گذشته‌ از چوب‌ ساخته‌ می‌شد مأوایِ سرپنجه‌هنرمندانِ منّبت‌ کار و فلز کار بود. «در»های‌ کنده‌ کاری‌ شده‌ و منبت‌ کاری‌همراه‌ با کلون‌های‌ بسیار زیبای‌ فلزی‌ ،جایگاه‌ و اهمیت‌ بنا را روشن‌ می‌ساخت‌. نقوشِ ایجاد شده‌ بر روی‌ درها هم‌ چون‌ نقوشِ نمادین‌، در هنرها جلوه‌گاهِ تفکر وفرهنگِ ایرانی‌ است‌. نقش‌ «خورشید» که‌ مهم‌ترین‌ نقشِ موجود بر روی‌ درهامی‌باشد، علامتی‌ برای‌ روشنی‌، برکت‌ و سلامتی‌ برای‌ صاحبخانه‌ است‌ .

 

vahid1900

عضو جدید
گونه شناسي معماري ايران

گونه شناسي معماري ايران

گونه شناسي معماري ايران معماري ايران به دو گونه دورن گرا و برون گرا تقسيم مي شود. بناهايي كه ارتباط مستقيم با فضاي بيرون دارند برون گرا هستند در اين نوع معماري فضاهاي داخلي با فضاي بيرون ارتباط مستقيم دارند اگر دور تا دورشان را فضاي سبز يا حياطي كه جزو حريم آن محسوب ميشود فرا گرفته باشد بنا برونگرا است.كوشك هاي منفرد واقع در باغ هاي ايراني همگي برون گرا محسوب مي شوند بيشتر بناهاي حكومتي و كاخ هاي سلاطين نيز جزو معماري برون گرا محسوب مي شوند در معماري جديد و امروزي نيز بناهاي مسكوني به صورت برون گرا هستند .در معماري روستا ها نيز اغلب روستاهاي كوهپايه مانند ماسوله از نوع برون گرا هستند اما به دليل وضعيت خاص فلات ايران در بسياري از مناطق موقعيت اقليمي و جغرافيايي ايجاب مي كند كه معمار با ديد درون گرايانه و قرار دادن فضاهاي تشكيل دهنده يك بنا در اطراف يك حياط مركزي ارتباط مستقيم ان را با فضاي خارج قطع كندمعمولا در اين صورت ساختمانها فاقد نماي ملموس بيروني اند.در عوض همه كوشش معماران بر اين بوده كه با ايجاد حياط مركزي فضاهاي مورد نياز در اطراف آن تعبيه گردد. با تلاشي كه در طول تاريخ در اين زمينه صورت گرفته حياط دروني ساختمان هاي مسكوني به محيطي با صفا مبدل گشته و حتي با تمثيل هايي آن را به بهشت تشبيه كرده اند در يك خانه درون گرا تنها فضايي كه خارج از منطقه دروني قرار دارد هشتي ورودي است با فضاي بيرون ارتباط دارد.معمولا از هشتي دو راهرو براي ورود به دو فضاي اندروني و بيروني خانه كه هر كدام عملكرد خاص خود را دارند جدا مي شوند.در اندروني كه محل زندگي خصوصي است تجمل و تز يينات كمتر است و عمده ترين تزيينات به فضاي بيروني اختصاص دارد زيرا از مهمان در ان جا پذيرايي مي شود .خانه هاي مسكوني ايران ممكن است 2 تا 3 و در مواردي 4 حياط داشته باشد،نمونه ها يي از اين خانه ها را در يزد و زواره مي توان ديد.تقارن و توازن در معماري برون گرامعاري برون گرا ممكن است داراي چهار نما باشد،مانند كوشك ها همچنين ممكن است در يك مجموعه قرار گرفته و فقط نماي اصلي ان در وهله اول قابل رويت باشد.كوشك ها نيز به دو نوع تقسيم مي شوند : يا متقارن كامل اند يعني چهار نماي هم وزن دارند يا نما ها دو به دو با هم متقارنند . كوشك هايي كه در داخل باغ واقع هستند معمولا ارتبط نما هايشان به وسيله ايوان با محيط اطرافشان بر قرار مي شود .معماري كوشك معماري متقارن است چرا كه پلان انها معمولا متقارن است و فضا ها با دو محور عمود بر هم تقسيم مي شوند . نما ها در اين نوع بنا ها داراي تقارن نسبي اند يعني ممكن است از نظر تزيينات و تقسيم بندي تنا سبات كا ملا قرينه نباشند ولي حتما متوازن اند . يعني در واقع از بعضي از عوامل تشكيل دهنده آنها چنان با مهارت بهره گرفته باشند كه در همان وهله اول كاملا متقارن ديده شوند . همچنين اين توازن ممكن است در پلان به ظاهر قرينه آن وجود داشته باشد ،به صورتي كه تعداد اتاق هايو ابعاد تقسيم شده آن در چهار گوشه پلان برابر نباشند ولي شالوده اصلي پلان متقارن و با دو محور عمود بر هم تفكيك شده باشند. در ساختمان هايي كه در داخل يك مجموعه قرار دارند نماي اصلي بنا نسبت به ورودي آن قرينه است ولي فضاهاي چسبيده به دو طرف بنا كه جزو مجمو عه اند ممكن است كاملا قرينه نباشند هر چند ريتمي متقارن دا شته با شند .براي مثال ساختمان عالي قاپو در اصفهان به تنهايي بنايي كاملا متقارن است دو طرف بنا حجره ها و مغازه هايي قرار دارند كه با ريتمي ممتد قرينه اند ولي خود بنا در محور تقارن ميدان قرار ندارد ،با اين وصف ،نسبت به دبد انسان كه از آن طرف ميدان و كاملا رو به روي بنا واقع مي شوند بنا و مجموعه كنار آن متقارن ديده مي شود.
 

masi_r7

عضو جدید
معماری ایرانی؛معماری درون گرا

معماری ایرانی؛معماری درون گرا

معماری ایرانی؛معماری درون گرا معماری در ایران بیش از ۶۰۰۰ سال تاریخ پیوسته دارد. این معماری نه‌تنها فراتر از مرز جغرافیایی ایران امروزی نمودی بارز دارد بلكه از نظر تنوع، پهنه وسیعی را در بر می‌گیرد.
عناصر طراحی نیز در معماری ایرانی از قدمتی ۳ هزار ساله برخوردار است. این عناصر از تالار گوردخمه‌ها گرفته تا سقف چهارطاقی‌ها و چهارایوانی‌ها همواره در دوران‌های مختلف حضور داشته و تاثیرگذاری خود را در زندگی امروز نیز حفظ كرده‌اند. در واقع معماری ایرانی دارای استمراری بوده كه هر چند بارها بر اثر كشمكش‌های داخلی و هجوم‌های خارجی دستخوش فترت یا انحراف موقتی شده، با این همه به سبكی دست یافت كه با هیچ سبك دیگری اشتباه نمی‌شود. در ایران معماری آثار تاریخی در عین اینكه دارای مفهوم و هدف دینی و آیینی است، مانند سایر نقاط جهان وابسته به عواملی چون اقلیم، مصالح موجود، فرهنگ منطقه، فرهنگ همسایه، دین و آیین و باور و بانی بناست.
● اصول معماری ایرانی
مهم‌ترین اصول معماری ایرانی را «درون‌گرایی»، «پرهیز از بیهودگی» ، «مردم‌محوری» ، «خود‌بسندگی» و «نیارش» دانسته‌اند.
▪ درون‌گرایی:
یكی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده كه این امر به گونه‌ای معماری ایران را درون‌گرا ساخته است. معماران ایرانی با سامان‌دهی اندام‌های ساختمان در گرداگرد یك یا چند میان‌سرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می‌كردند و تنها یك هشتی این دو را به هم پیوند می‌داد.
▪ پرهیز از بیهودگی:
در معماری ایران تلاش می‌شده كار بیهوده انجام نشود و از اسراف پرهیز می‌كردند.
▪ مردم‌محوری:
مردم‌محوری به معنای رعایت تناسب میان اندام‌های ساختمانی با اندام‌های انسان و توجه به نیازهای او در كار ساختمان‌سازی است. در ایران هم مثل مكان‌های دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است. معمار ایرانی بلندای درگاه را به اندازه بالای مردم می‌گرفته و روزن و روشندان را چنان می‌آراسته كه فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرا می‌آورد. پهنای اتاق خواب به اندازه یك بستر است و افراز طاقچه به اندازه‌ای است كه نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار كه مخصوص مهمان است به اندازه‌ای پهناور و باشكوه بوده كه شایسته پذیرایی باشد.
▪ خودبسندگی:
معماران ایرانی تلاش می‌كردند مصالح مورد نیاز خود را از نزدیك‌ترین نقاط ممكن به‌دست آورند و ساختمان‌ها را چنان می‌ساختند كه نیازمند به مصالح جاهای دیگر نباشد و تنها به خود اكتفا كنند.
به این ترتیب كار ساخت‌وساز با شتاب بیشتری انجام می‌شد و ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازگارتر بود و هنگام بازسازی و نوسازی نیز همیشه مصالح در دسترس است.
▪ نیارش:
نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و مصالح‌شناسی گفته می‌شود. معماران به نیارش ساختمان بسیار توجه می‌كردند و آن را از زیبایی جدا نمی‌دانستند. آنها به تجربه به اندازه‌هایی برای پوشش‌ها و دهانه‌ها و جرزها دست یافته بودند كه همه بر پایه نیارش به دست آمده بود.
● بناهای تاریخی ایران را بر اساس سبك معماری می‌توان به صورت زیر دسته‌بندی كرد:
پیش از پارسی، پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی. در این تقسیم‌بندی چهار شیوه خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از شیوه‌های دوران اسلامی هستند و به دنبال دگرگونی‌های پس از آمدن اسلام به ایران پدیدار شدند.
▪ معماری پیش از پارسی:
محوطه قدیمی زاغه در دشت قزوین، تپه سیلك كاشان، معبد چغازنبیل مربوط به دوران عیلامیان، تپه هگمتانه و نوشیجان تپه در استان همدان از نمونه‌های این معماری هستند. نمونه دیگر این دوران، معماری مادی استودان‌ها است كه برخی از آنها را در دكان داوود در نزدیكی سرپل ذهاب، در فخریك كردستان و... می‌توان مشاهده كرد.
▪ معماری پارسی:
محوطه تاریخی پاسارگاد به علاوه آرامگاه كوروش، كاخ آپادانا در شوش، مجموعه كاخ‌های تخت‌جمشید و آرامگاه‌های واقع در نقش رستم از نمونه‌های معماری‌های این سبك هستند. شیوه معماری پارسی، نخستین شیوه معماری ایران است كه روزگار هخامنشیان تا حمله اسكندر به ایران را در بر می‌گیرد. در این معماری، بیشتر از آنكه بتوانیم به یك سبك خاص اشاره كنیم می‌توانیم توانایی و هنر ایرانی را در تقلید درست و هماهنگی میان سبك‌های مختلف ارزیابی نماییم. در حقیقت بنیاد شیوه پارسی از همان ساختمان‌های ساده كه در سرزمین‌های غرب و شمال غرب ایران و دیگر جاها بوده برگرفته شده است اما پدیده تازه‌ای كه با گسترش فرمانروایی پارس‌ها روی می‌دهد، همكاری هنرمندان مختلف از سرزمین‌های گوناگون است. علاوه بر نمونه‌هایی كه به عنوان معماری پارسی ذكر شد می‌توان به الگوی چهار‌باغ اشاره كرد كه یكی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی است كه در پاسارگاد پا به منصه ظهور گذاشت و ادامه یافت.
▪ معماری پارتی:
معبد آناهیتا در كنگاور، كوه خواجه در سیستان، آتشكده فیروزآباد، بازه هور در نزدیكی نیشابور، كاخ سروستان و كاخ قصر شیرین از نمونه‌های معدود این سبك معماری در داخل ایران به حساب می‌آیند. طاق كسری در نزدیكی بغداد، كاخ الحضرا، مجموعه فسا و كاخ آشور از نمونه‌های این سبك معماری هستند كه خارج از مرز جغرافیایی ایران امروزی قرار دارند. شاید بتوان گفت آنچه كه ما معماری پارتی می‌نامیم، نه معماری یونانی است و نه معماری هخامنشی. در این دوران معماران به نوآوری بزرگی در طول تاریخ بشری دست یافتند كه همان پوشش‌های طاقی در دهانه‌های بزرگ و گنبدها در زمینه چهارگوش است.
▪ شیوه خراسانی:
مسجد جامع فهرج، تاریخانه دامغان؛ مسجد جامع اصفهان؛ مسجد جامع اردستان؛ مسجد جامع نایین و مسجد جامع نیریز از مثال‌های این شیوه معماری هستند.
یكی از نمونه‌های ساختمان‌هایی كه در شیوه خراسانی پدیدار شد و در معماری ایران جایگاه ارجمندی پیدا كرد، مسجد است. از ویژگی‌های این شیوه سادگی بسیار در طراحی؛ پرهیز از بیهودگی؛ مردم‌محوری و بهره‌گیری از مصالح بومی است.
▪ شیوه رازی:
گنبد قابوس، مسجد جامع اصفهان (آغاز طرح چهار‌ایوانی)؛ مسجد جامع زواره؛ مسجد جامع اردستان (افزوده‌ها)؛ گنبد سرخ مراغه؛ رباط شرف؛ برج‌های خرقان و مقبره امیر اسماعیل سامانی در بخارا با این شیوه بنا شده‌اند.
شیوه معماری رازی همه ویژگی‌های خوب شیوه‌های پیشین را به بهترین گونه داراست. نغزكاری شیوه پارسی، شكوه شیوه پارتی و ریزه‌كاری شیوه خراسانی در شیوه معماری رازی با هم می‌پیوندند.
▪ شیوه آذری:
گنبد سلطانیه، مسجد علیشاه تبریز، مسجد جامع ورامین، مسجد جامع یزد، مسجد گوهرشاد، مسجد میرچخماق یزد، مسجد بی‌بی خانم سمرقند، گور امیر سمرقند و مسجد كبود تبریز از بناهایی به سبك معماری آذری هستند. سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد، چراكه سه شیوه معماری ایران یعنی پارسی، آذری و اصفهانی از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر كشور رسیده است. در این شیوه معماری بیشتر از هندسه در طراحی استفاده می‌كردند و به این سبب گوناگونی طرح‌ها در این شیوه بیشتر از همه است. ساختمان‌هایی كه در این شیوه ساخته می‌شدند، همچون گنبد سلطانیه و مسجد علیشاه تبریز از اندازه‌های شاهانه برخوردار بودند.
▪ شیوه اصفهانی:
مسجد امام اصفهان، مسجد شیخ لطف‌الله، مدرسه خان شیراز، مجموعه گنجعلی‌خان كرمان، كاخ چهلستون، هشت بهشت، مدرسه چهارباغ اصفهان، مدرسه امام كاشان و مدرسه آقا بزرگ كاشان از نمونه‌های این شیوه معماری به شمار می‌روند. خاستگاه این شیوه اصفهان نبوده ولی در اصفهان رشد كرده و بهترین نمونه‌های آن در این شهر ساخته شده‌اند. این شیوه كمی پیش از روی كار‌آمدن صفویان از زمان قره‌قویونلوها آغاز شده و در پایان روزگار محمد‌شاه قاجار، دوره نخست آن به پایان می‌رسد. دوره دوم آن زمان انحطاط این شیوه است كه در واقع از زمان افشاریان آغاز و در زمان زندیان دنبال شد ولی انحطاط كامل آن از زمان محمدشاه آغاز شد و در دگرگونی‌های معماری تهران و شهرهای نزدیك به آن آشكار شد و از آن پس دیگر شیوه‌ای جانشین شیوه اصفهانی نشد.





برگرفته از سايت professional architecture
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mohsen-moghadam

عضو جدید
معماری ایران دارای سبك و هویت بوده است،

معماری ایران دارای سبك و هویت بوده است،

فرهنگ، خصوصیات فرهیخته جوامع انسانی، از پیدایش بشر تا عصر حاضر است و مجموعة شناخت‌ها و معارف اكتسابی بشر، به پدیده‌های محیطی، جهت بهتر زیستن و پیشرفت از آغاز حیات،‌ انسان مهاجر بدون سرپناه و استمرار آن تا امروز، تعریف ساختار تمدن می‌باشد. فرهنگ و تمدن ایرانی سرشار از ارزش‌هاست و تاریخ سرزمین ما گواه آن‌ است، و این شامل معماری گذشته، كه تجلّی و زبان گویای فضای زیست جوامع كهن در پهنة كشور ما بوده، نیز می‌شود.
معماری ایران دارای سبك و هویت بوده است، به بافت عرصة عمومی و عرصه‌های خصوصی و موجودیت‌شان دركالبد شهر كاشان و یزد و … توجه كرده و دل بسپاریم. تجلیات ذوق و سلیقه، زیبایی و لطافت، عشق ومحبت و روابط مردمی و سایر ظرافت‌های انسانی عجین شده با تاروپود شهر، كه برگه‌های زرین و زنده و گویای تاریخ اجتماعی و شهرسازی گذاشته‌اند، طی نیم‌ قرن اخیر، به دست متولّی نمایان ناآگاه تخریب شده می‌رود تا برای همیشه از میان برود.
در آموزش آكادمیكی حرفة معماری،‌ چنانچه تأكید به این ارزش‌ها شود، معمار جوان فارغ‌التحصیل از مراكز آموزشی كشور، با تكیه به این ارزش‌ها در صحنة كار، طرح و ساخت ظاهر خواهد شد، و اگر دانشجویان را مقلّد تربیت كنیم كه (فعلاً بدین‌گونه است) در بازار كار با گروهی غیرمتعهد به ارزش‌ها روبرو خواهیم بود كه مستقیماً به تقلید از اشكال و عناصر كهن یا جدید اقدام می‌كنند، كه هر از گاه در جای‌جای شهر چهره می‌نمایند.
معماران از این دست، به تولّد این فضاها كه متأثر از روش زندگی مردم یك جامعه، بافت اجتماعی اقوام، موقعیت جغرافیای طبیعی و سیاسی، زمان ومكان، توان اقتصادی، قدرت تكنولوژی ساخت و … و فرهنگ مردم یك سرزمین است نمی‌اندیشند و با حوزة محدود دید و معرفت خود به آنچه باید بدانند و نمی‌‌دانند، فقط شكل ظاهری فضاها و عناصر متشكله آن را در طرح‌های خود لحاظ می‌كنند و با بَه‌بَه و چَه‌چَه عوام غیرمطلع استقبال شده و سلامت عمل خود را باور می‌دارند كه جای تأسف است.
در گستره شهر گردش كنیم، آیا فضایی قابل بحث كه بتواند بیان معماری معاصر باشد، خواهیم یافت؟ آیا مرجعی برای كنترل كیفیت آثاری كه ساخته می‌شود هست؟
به هر تقدیر، برعدم اهلیّت حرفة معماری و شهرسازی همة دستگاه‌ها، ارگان‌ها، وزارت و سازما‌ن‌های عریض و طویل وابسته، شهرداری‌هاو دست‌اندركاران تأكید داشته و آنان را كم و بیش مسئول این نابسامانی می‌دانم. اینان اگر در اجرای قوانین دست و پاگیر، تجدیدنظر كرده و یا حداقل در مورد كسانی‌كه معماری‌شان صاحب سبك و سیاق است كوتاه بیایند و به ایشان اعتماد كنند و دست‌شان را در طراحی نبندند، در آینده در سطح شهر به آثاری كه چیزی تازه برای گفتن دارند برخواهیم خورد. منتهی چه كسانی و یا چه ارگانی و با چه معیار‌هایی، معماران صاحب سبك را شناسایی و بر‌ آثارشان صحه خواهند گذاشت و آنها را معرفی خواهند كرد؟ نتیجه معلوم است، نورچشمی‌های همیشه در صحنه، صاحب سبك و سیاق شناخته می‌شوند و در آشفته بازار معماری، دكان دیگری باز خواهند كرد.
بزرگانی چون،‌ فرانك لویدرایت، آنتونیوگائودی، لوكربوزیه، گروپیوس،‌ میس‌وندروه، آلوارآلتو، میكلوچی، كنزوتانگه،‌ لویی‌كان و … چه در سرزمین خود و چه در ماوراء مرزهای كشورشان آثاری را طرح و خلق كردند كه هرگز دستخوش تغییرات چهره، ناشی از قوانین خشك محلی و جاری برای عموم نشدند و به‌عنوان یك اثر هنری و شیئی موزه‌ای در فضای مردمی پا گرفتند،‌ كه امروزه جزو مفاخر هنر معماری قرن بیستم و جاذبه‌های توریستی به ثبت رسیده و از آنها شدیداً مراقبت می‌شود و مورد بازدید شیفته‌گان هنر معماری قرار دارند.
تكیه بر ارزش‌های گذشته
معماری گذشته ما از فرهنگی غنی برخوردار است، كه معماری امروز ما می‌تواند به آن تكیه داشته باشد. بریدن از ریشه‌ها و هویت‌های ملّی تحول نیست، بلكه از بین بردن شناسنامه است. ارباب هنر در سراسر دنیا هر چه خلق كردند به ریشه‌های فرهنگی قومی گذشته‌گان آن سرزمین، تأكید داشتند. یوهان وان اسپركلسن در طراحی طاق دفانس (كه در شهر پاریس به منظور گردهمایی آزادانة انسان‌ها در آینده ساخته شد) دیدگاهی بسیار قوی به چند محور قابل و غنی در شهر پاریس دارد. وی از داخل بنای بسیار جالب مكعبی كه دل آن خالی است و حجمی به اندازة كلیسای نتردام را در بر می‌گیرد و از سادگی به صلابت اهرام مصر می‌ماند، به دورنمای شهر پاریس می‌نگرد و نشان می‌دهد، می‌توان طرحی بسیار متحول عرضه كرد، امّا به سایر ارزش‌هایی كه زبان‌ گویای فرهنگ معماری ملت فرانسه و شهر پاریس است، احترام گذاشت و خلاصه به تشدید اثر علایم در موازات این فرهنگ پرداخت و نه تخریب آن.

هنگامیكه مركز فرهنگی ژرژ پمپیدو، در پاریس در محله Les Halls به كنكور گذاشته شد، روژه و پیانو طراحانی كه جایزه اول كنكور را از آن خود ساختند و طرح‌شان پا گرفت و به اجرا در آمد، ویژگی ایده‌شان این بود كه در بدنه‌های كریستال مانند و شفاف طرح، مجموعه‌ای از تصاویر معماری قرون گذشته (كه بیان تاریخ جوامع پیشین در شهر پاریس است و در جبهه‌های جانبی خیابانهای اطراف استقرار دارند) منعكس گردیده و رؤیت می‌شد. این طرح در زمان خود جنجالی به پا كرد و یكی از موفق‌ترین‌ها بود. اینان سعی در تقلید از گذشته‌ها نكردند اما به ارزش‌های والای فرهنگ پیشینیان بسیار تكیه داشتند و آن را در آینة زمان حال به رخ بیننده كشیده بودند، ضمن آن‌كه از نیازهای انسان معاصر و تكنولوژی ساخت، غافل نبوده از سیستم استخوان‌بندی مدرن سه بعدی با لوله‌های فولادی ضد زنگ كه شركت كروپ آلمان آن را ساخت، استفاده نمودند و به بهترین وجه در پاسخ‌گویی به این مهم توفیق داشتند. این نمونه‌ها می‌تواند اندرزی برای دست‌اندركاران حرفه معماری، به‌ویژه طراحان جوان باشد.
 

amirabas_ali

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری ایران و نماد عظمت

معماری ایران و نماد عظمت

تخت جمشید



نقش رستم


مقبره کورش را سه بعدی ببینید

عکس سه بعدی از مقبره کورش که از ترکیب کتیبه ها به وجود آمده است برای دیدن این تصویر یا باید از عینک های مخصوص استریو استفاده کنید یا اینکه با تمرکز روی تصویر و کمی مات و واضح کردن دیدتان به تصویر اصلی برسید





 

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری ایران

معماری ایران

ایران در طول تاریخ به وجود آمدنش توسط قوم آریا فرهنگ معماری خاص خود را به جهان ارائه داده است .ایران سرزمینی است با وسعت زیاد و به علت همین وسعت جغرافیایی و وجود ناحیه های متعدد دارای تنوع معماری زیادی می باشد اگرخوب دقت کنیم خواهیم فهمید که حتی در یک منطقه جغرافیایی خاص نیز با تنوع در شیوه ساخت مسکن روبه رو هستیم .
معماری ایرانی​

ما برای بررسی و شناخت نگرش معماری ایرانی و به طور کلی معماری هر نقطه ای از جهان ابتدا به یک تقسیم بندی مناسب نیاز داریم شاید .در درجه ی اول دو عامل مکان و زمان نظر ما را به خود جلب می کند (در چه مکانی و در چه زمانی ) این انتخاب را می توان کمی عجولانه تلقی کرد چرا که دو عامل ذکر شده را نمی توان به عنوان اساس تقسیم بندی به کار گرفت .پهمانطور که گفتم در سرزمینی که در یک زمان و در یک مکان شاهد تفاوت در شیوه ی معماری مسکن بوده ایم نمی توان این دو عامل را به عنوان تنها مولفه ها انتخاب نمود پس ناگزیر به قرار دادن مولفه ی سومی در این معادله هستیم تا با بهرگیری از آن بتوانیم به یک تقسیم بندی ایدآل دست یابیم انتخاب گونه شناسی درونگرا و برونگرا با توجه به این موضوع صورت گرفته است . لفظ درونگرا و برونگرا در چند کلمه بدین صورت بیان می شود که در خلق طرح بنا و اجرای آن الویت را با فضای داخلی در نظر گرفته اند یا فضای بیرونی (در به کار بردن عناصری نظیر تزئینات ، عوامل بصری و .....)
معماری ایرانی و معماری اسلامی توجه بر درونگرایی مسکن دارد .این انتخاب و گرایش در معماری ایرانی (اسلامی) ریشه در اعتقادات ایرانیان (که اکثریت مسلمان هستند)دارد.ایرانیان خواستار فضایی آرام برای خانواده ی خود به دور از هیاهو و مزاحمت دیگران هستند.ما می توانیم از درونگرایی بر داشت مختلفی داشته باشیم .این واژه پیش از آنکه نوع نگرش در معماری باشد آشکار کننده ی دیدگاه اخلاقی و عرفانی هر اقلیمی می باشد.تودار بودن گرایش به حالات درونی و پرهیز از نشان دادن آن حالات به صورت تظاهر،بعضی از این مفاهیم می باشد .در بحث معمارانه ی این واژه نپرداختن به ظاهر و در عوض کار بر درون معنا دارد.تا آنجا که در کلیت معماری ایرانی می توان خانه ها از نظر نما ی بیرونی ساده و بی آلایش بوده و در عوض در درون غظمت و شگوه چشم نواز دارد .




منبع:www.amoozeshgah.net
 

khiabanian

عضو جدید
معماری ایران، نیاز به اندیشیدن

معماری ایران، نیاز به اندیشیدن

« آن که به ژرف ترین اندیشیده، به پر شور ترین عشق می ورزد»
ای سقراط پاک! چرا همواره این جوان را گرامی می داری؟
آیا ارجمندتر از این کار نمی شناسی؟
چرا چنان که به خدایان می نگری،
چشمانت عاشقانه به او می نگرد؟
(بند دوم پاسخ این پرسش را می دهد(
آن که به ژرف ترین امور اندیشیده، به پر شور ترین عشق می ورزد.
آن که در جهان نگریسته، جوانان والامقام را در می یابد.
و فرزانگان، اغلب سرانجام به زیبایی می گرایند.
شعری از هولدرلین «گفتگوی سقراط و آلکیبیادس» :

ژرف ترین نگاه ها و عمیق ترین اندیشه ها، رهگذری باریک و زیبا که تا سر حد وجود و فهم هستی امتداد می یابد. می فهمی که زنده ای و زندگی می کنی و لذت می بری و این مهم ترین نشانه زیستن توست. عمیق تر می شوی و می خواهی که بیشتر بدانی. قبل از آنکه بخوانی و تصمیم بگیری. قبل از همه خوانش ها و خواهش ها، کنارت ایستاده است و تو را دعوت می کند بهتر بنگری و تداوم آن امتداد شورانگیز را حس کنی. ایستاده ای و بیشتر می فهمی و عاشق تر می شوی. نهایت دانستن و بودن و چراهای زیستن، در آن نگاه عاشقانه و ژرف به سراغت می آیند و از تو می گذرند.
رها می شوی از همه دانسته ها و نادانی های بشر، می گذری از تاریخ و از هر سرانجام ناگزیری که در انتظار آدمی است و می آموزی که ژرفترین نگاه ها، در عاشقانه ترین لحظات اتفاق می افتند آنگاه که خالی تر از همیشه و به نیت اندیشه صرف، همچون عاشقی بی پای و بست بیندیشی و اجازه دهی که تو را با خود ببرد.
رهگذر باریک تا از حسادت و چشم تنگی بدخواهان در امان باشد و تنها نکته سنجان و ریز بینان عاشق به زیباییش پی ببرند. باغبانی آنجاست، منتظر،با گلابی در دست و آیینه ای در چشم و هزاران نهال سبز تا به دست گیری و به خاک بسپاری، تا سر بر کنند و آسمان را نزدیک تر و آبی تر ...

اندیشه معماری:
اندیشه، چه بر مبنای قاعده ها یا راه و روش های شناخته شده، پویایی خود را بر چهره برونی پیکره معماری متظاهر می کند، چه بر مبنای ابداع هایی که در لحظه های متفاوت، گسسته از یکدیگرند و در طول مسیرهای بهره برداری و زندگی با یکدیگر پیوند می یابند، دریافت می شود ... ، می تواند مکان ها یا فرصت هایی را برای آدمیان ایجاد کند. پایه معرفتی و مبانی نظری هر حرفه ای نیاز به ساختار اولیه قوی دارد، که می تواند نمودی از کارکردها و تجربه های عملی و ذهنی بشر در طول تاریخ باشد. این مبانی بر هنرمند بودن و بر باورهای فردی معماران به خصوص با تاکیدی خاص در مورد معماری «خوب» و «درست»، نشان دهنده نوع جهان بینی و نحوه تفکر آنان است؛ تفکری که متشکل از مجموعه اطلاعاتی که از جهان هستی در ذهن ایشان نقش بسته است و در صورت بالفعل شدن با استفاده از ابزاری نمایشی سه بعدی، متشکل از مجموعه روابطی که ما را به عینیت نزدیک می کنند، می توانند بیانی از وجوه مختلف یک کالبد معماری را برای ما ایجاد کنند و در عین حال چنین اندیشه کاملی، در تعاملاتی که با چرخه هستی برقرار کرده است پویایی خویش را حفظ کرده و همیشه در حال نو شدن است.
معمار با در دست داشتن آنچه که از جهان معنا یافته است با نظم دهی به ابزارهای تخصصی خویش حرکتی را به سوی معماری آغاز می کند.اندیشه ها و ارزشهای رایج در جامعه، که می تواند با موضوع آفرینش او مرتبط باشد را روی میز کار خود جمع آوری کرده، با تجزیه و تحلیل آنها و تبیین ایده اصلی شروع به خلق فضایی سه بعدی و بصری می کند.
مبانی نظری و پشتوانه فکری معماران از دیرباز نقشی حساس و تعیین کننده درشکل گیری و نوع روند حرکتی پروژه، برعهده داشته است. به گونه ای که معماران موفق، در زمینه های مختلف، فنی و هنری به مطالعه و تجربه پرداخته و با تاکیدی خاص بر شعاع آگاهی معمار و نوع سازماندهی ذهنی او در ابعاد و شرایط مختلف شخصیتی چند بعدی از خود ارایه داده اند. بطوریکه همگی در ساختار فکری معمار دخیلند و در مجموعه ای از گزینه های یاد شده تشکیل کلیتی را می دهند که در عین راهگشا بودن وتجویز ابزارهای مناسب بر مضمون هویتی معماری می افزاید. نمودی که می تواند مخاطب را برانگیخته و تداعی دوباره و نو تر از آنچه که دیده است را به وجود آورد.
دیده ما آنچه دریافت کرده است را، اگر به ذهن ما نبرد و با سایر دریافت های مشابه نسنجد ...، نمی تواند به درستی بفهمد، تا آن را برای دیگران بازگو کرده و ذات معمارانه اش را معرفی نماییم. معماری آن چیزی نیست که دیده می شود؛ وجه نهایی سخن انتزاعی تدوین شده ای است که درونش مفاهیم، اندیشه ها،فرهنگ ها و ارزشهایی به رمز جلوه گر شده اند. تصوری که آدمی از فضای ساخته شده دارد، در طول راهی که توسط وی طی شود تا به تصویری خاص جهت ترسیم درآید از صافی های خاصی می گذرد.آدمیزاد شاید بتواند آنچه دیده است را به سخن بیاورد و جلوه هایی کم و بیش کامل از آنچه به عین تجربه کرده است را به دیگران انتقال دهد.
اندیشمندی انسان نه تنها در عملکرد او، بلکه در روحیه ، نگاه و عکس العمل های او نیز نمودار می شود و اینجاست که می توان دید آنکه به پرشورترین عشق می ورزد لاجرم به ژرفترین نیز می اندیشد. یکی از نمونه های بارز ژرف اندیشی، شور و هیجانی است که انسان ژرف اندیش در مقابل یافته ها و ایده های جدید از خود نشان می دهد. قدرت فکر، توانایی اندیشه و جرقه های ناب ذهن هر کسی، برای یک انسان ژرف اندیش یا یک اندیشمند واقعی شور و هیجان و عشق می آفریند چرا که اینها نشانه هایی هستند از عمق اندیشه، اشراق و اتصال به عالم بالا و منبع لایتناهی اندیشه و انسان ژرف اندیش را همچون عارفی که از سخنی حکیمانه یا شعری عارفانه به سماع بر می خیزد، به شوق می آورند.
هنرمند نیز آنگاه که به راستی شایسته این عنوان باشد، از خلق یک اثر هنری یا تماشای آن همین شور و هیجان معنوی را تجربه می کند و می توان به جرات گفت همین شور و هیجان نشانه ایست از اندیشمندی.
انديشه، خرد و خلاقیت به عنوان نيروهای محركه بسياري از فعاليت هايي كه در مقياس خرد و كلان در جامعه ما انجام مي گيرند بخصوص از لحاظ توليد ايده هاي جديد، تضعيف شده و به مرور زمان به تكراري ساكن و فرسوده ختم مي شوند. مسائلي كه به وضوح مي توانيم در عرصه معماري و رويكرد سطحي آن ببينيم؛ چه در عرصه هاي پژوهشي و چه در فعاليت هاي حرفه اي، كمترين اشخاصي را می توان یافت كه به دنبال تفكري معمارانه بوده و سعي در تدوین نگرشی خاص داشته باشند، نگرشي كه با زيربنايي فكري و فلسفي به صورتي كلي و بسيار عميق به معماري بنگرد و آن را در فضايي چند بعدي با علوم و هنر هاي ديگر مقايسه كرده و ساختاري واحد و انعطاف پذيري را پي ريزي مي كند؛ پايه معرفتي و مباني نظري هر حرفه اي نياز به ساختار اوليه قوي دارد كه مي تواند نمودي از كاركردها و تجربه هاي عملي و ذهني بشر در طول تاريخ باشد. اين مباني بر هنرمند بودن و بر باورهاي فردي معماران بخصوص با تاكيدي خاص در مورد معماري خوب، توجيهي بر نوع جهان بيني آنان است. اطلاعاتي كه از جهان هستي در ذهن ايشان نقش بسته و درصدد برانگيخته شدن است، نمايشي سه بعدي از مجموعه روابطي ست كه راه را به عينيت مي برند و تجسم مي بخشند.
معماری معاصر ایران نیاز به اندیشیدن دارد. اندیشیدن برای سنجیده ساختن و پیدا است که ابزارهای اندیشه و چگونگی های اندیشیدن، در جهانی که هر روز گلی تازه می رویاند تا یادآور توان های گوناگون فرهنگ های محلی شود و هر چند صباحی نسیمی نو در پهنه اش می وزد گستردگی و پر شماری سمت ها را یادآور می شود، نه به آسانی بدست می آیند و نه به سادگی ابداع می شوند. پس راه، درنگ کردن در مبناهای تدوین و سنجش پدیده ها و خاستگاه ها است و ژرف نگری در ارزیابی فراورده های معماری. (دکتر محمد منصور فلامکی)
امروزه بسیاری از نگاه ها در ژرفای تنهایی و گمنانی چشمان جامعه فراموش شده اند. گروهی به خواب رفته و گروهی نیز حتی آخرین نگاه خود را به یاد ندارند. حال که خدا هست و جهان پابرجاست و باریکی گذرگه ما تا نهایت کهکشان ها گسترده است. می توان دید و می توان ایمان داشت و می توان از سکوت و سردی دانایی غرب گذشت و به گرمی و شیفتگی شرق رسید. می توان از سقراط گذشت و تنها به نگاه ژرف و شور انگیز او بسنده کرد؛ حتی از آن هم می توان گذشت و به بن مایه های اندیشه او، به هیجان و زیبایی که او را به وجد آورده است دست یافت، می توان پاک بود، می توان آگاه بود و هر چیز و همه کس را به آسانی و به تزویر مقام و منسبش نپذیرفت.
در جامعه هنری ما و بخصوص در دنیای معماران کمتر شاهد شور و هیجان ناشی از ژرف اندیشی هستیم و به موازات آن کمتر می توان نمونه هایی عینی از ژرف اندیشی را در آثار و مخلوقات افراد این جامعه دید. به راستی معماران ما چقدر از نیروی اندیشه و به خصوص اندیشه ای عمیق در خلق آثارشان بهره می گیرند؟ آیا می توان نشانه هایی از ژرف اندیشی را در آثارشان دید یا احساس کرد؟ شاید از همین روست که مخاطب از دیدن آثار معماران این عصر به وجد نمی آید؟ در مقایسه با موسیقیدانان، نقاشان، فیلمسازان و دیگر هنرمندان جامعه، معماران ما چقدر اندیشمندانه می سازند و چقدر دست ساخته های آنها از نیروی ذهنشان قوت گرفته است؟
با رویکردی اجتماعی به نمود اندیشه های عمیق معماران و یا همان ژرفترین اندیشه ها می توان گفت یک معمار نیازمند وقت بیشتر، تلاش بیشتر و تجربه های بیشتر است. معمار اندیشمند باید فرصت اندیشیدن را به خود بدهد و روند تبدیل دیده ها و شنیده ها و یا فته ها و اطلاعات به معماری را طی کند. برای طی این روند و رسیدن به نتیجه نیازمند تلاش و تجربه است. باید بر اساس دریافت هایش از جهان هستی، به تحلیل های معمارانه برسد و در تبدیل این تحلیل ها به عینیتی به نام معماری تلاش کند، زحمت بکشد و آنقدر آزمون و خطا کند و تجربه های مختلف را پشت سر بگذارد تا نتیجه نهایی خود را به او بنمایاند.
با استناد به نگاه اجمالی که به اهمیت اندیشه و نقش موثر آن در روند آفرینش اثر معماری داشتیم، چنین می توان نتیجه گرفته که تفکر در معنای عام و تفکر معماری در معنای خاص که بتواند روندی خلاقانه را برای یک معمار ایجاد کرده و به عنوان کنترل کننده ای در هدایت و به نتیجه رساندن ایده اولیه تا مرحله «ساخته شدن» غیر قابل چشم پوشی است. اگر معمار سازنده، به اندیشیدن بیشتر از ساختن بپردازد، جهان به مکانی بسیار بهتر بدل می شود چرا که در این صورت شاید تعداد آثار بر جای مانده از یک معمار کمتر باشد اما بی شک همان تعداد معدود از چنان غنایی برخوردار خواهد بود که نام معمار و اندیشه های او را زنده کند و زنده نگاه دارد. تردیدی نیست که همیشه یک معمار خلاق، فرصت لازم را خواهد یافت تا سهمی در ساخت جهان و تاثیرگذاری بر آن ایفاء کنند و جهان، در هر مقطعی از زمان، بهترین مکان برای فعالیت ماست؛ در واقع تعادلی است میان جهان معمولی عرفی و جهان معنوی قدسی.

ماهنامه مهندسی زیرساخت ها، شماره 9، مرداد 1388
 

zoha22

عضو جدید
5 اصل معماری ایرانی

5 اصل معماری ایرانی

اصول معماري ايراني





هنر و معماري ايران از ديرباز داراي چند اصل بوده كه به خوبي در نمونه‌هاي اين هنر نمايان شده است. اين اصول عبارتند از: مردم واري، پرهيز از بيهودگي، نيارش، خودبسندگي، و درون‌گرايي. در اين بخش سعي در توضيح جزئي هر يك از آن‌ها داريم.



اين قسمت - درونگرايي

اصولا در ساماندهي اندام‌هاي گوناگون ساختمان و به ويژه خانه‌هاي سنتي باورهاي مردم بسيار كارساز بوده است، يكي از باورهاي مردم ايران ارزش نهادن به زندگي شخصي و حرمت آن و عزت نفس ايرانيان بوده كه مي توان گفت كه اين امر به نوعي معماري ايران را دگرگون ساخته است.



معماران ايراني با ساماندهي اندام‌هاي ساختمان در گرداگرد يك يا چند ميانسرا، ساختمان را از جهان بيرون جدا مي‌كردند و تنها يك هشتي اين دو را به هم پيوند مي‌داد. خانه‌هاي درون‌گرا در اقليم گرم و خشك، همچون بهشتي در دل كوير بودند؛ فضاي درون‌گرا مانند آغوش گرم بسته است و از هر سو رو به درون دارد.



سردر اين خانه‌ها داراي دو سكو بود و درها داراي دو كوبه ويژه مردان و زنان. دو دالان يكي از بخش بيروني و ديگر از بخش اندروني خانه به هشتي راه داشتند. اندروني جايگاه زندگي خانواده بود و بيگانگان به آن راه نداشتند. بيروني ويژه مهمانان و بيگانگان بود كه جداگانه پذيرايي مي‌شدند و گاهي مهمانان در بالاخانه (اتاق روي هشتي) كه به اندروني نزديك بود، پذيرايي مي‌شدند.



بخش بيروني آذين‌هاي بيشتري نسبت به اندروني داشت. معماران حتي در ساختمان‌هاي برون‌گرا مانند كوشك ميان باغ‌ها نيز درونگرايي را پاس مي‌داشتند. كوشك‌ها ساختمان‌هايي برونگرا بودند كه گرداگرد آن‌ها باز بود و از هر سو به بيرون باز مي‌شدند بيشتر خانه‌هاي غربي يا شرق آسيا چنين هستند. اگر اين ساختمان‌ها را در يك ميان سراي بزرگ هم بسازند باز هم برون‌گرا هستند ولي كوشك باغ دلگشاي شيراز با اينكه ساختماني برونگراست ولي ورودي غيرمستقيم دارد.



خانه‌هاي برون‌گرا در برخي سرزمين‌هاي ايران مثل كردستان، لرستان و شمال ايران نيز ساخته مي‌شوند ولي در سرزمين‌هاي مياني و گرم خشك خانه‌هاي درونگرا راه حل مناسبي براي خشكي هوا، با دماي آزاردهنده و آفتاب تند هستند.

منبع:http://www.manzelmag.com
 

simsimo1370

عضو جدید
معماری دوره اسلامی ایران

معماری دوره اسلامی ایران

در شکل گیری معماری ایرانی باورهای مردم نقش بسزایی داشته اند که یکی از این باورها حفظ حریم و ارج نهادن به فضای زندگی شخصی ایرانیان بوده که بر این اساس نیز اصلی تحت عنوان " درون گرایی " در کنار چهار اصل دیگر به عنوان اصول معماری ایرانی مطرح بوده اند که سایر اصول عبارتند از ، مردم واری ، نیارش ، خودبسندگی و پرهیز از بیهودگی که در کتاب " معماری اسلامی ایران " مولف در بخش اول کتاب خود به این اصول ، خاصه " درون گرایی " ، و پیمون های معماری ایرنی توجه نموده و در بخشهای بعدی کتاب به فضاهایی چون مسجد ، مدرسه ، بازار و... پرداخته است . مردم واری در معماری ایرانی ، پادیاو ، بادگیر و خیشخان ، در و پنجره در معماری ایران و شرایط اقلیمی کویر و مسائل مربوط به بناهای خشتی نیز عناوین مطالبی می باشد که نگارنده در قالب پنج پیوست بدانها پرداخته و در آخر نیز واژه نامه ای از اصطلاحات معماری اسلامی – ایرانی را آورده است . حال پس از این مختصر جهت آشنایی بیشتر مخاطبان با این کتاب به اختصار به معرفی بخشهای مختلف این کتاب می پردازیم . بخش دوم کتاب به " مسجد " که با ورود اسلام به ایران از فضاهای مورد توجه به لحاظ کارکرد و تقدس بوده می پردازد و سیر تغییر وتحولات آنرا از لحاظ ساختاری مورد بررسی قرار می دهد و به نمونه هایی از مساجد دوره های گوناگون از تاریخ معماری اسلامی – ایرانی اشاره نموده ضمن آنکه نگارنده بر این نکته نیز اشاره داشته که " نخستین مسجدی که به دست پیامبر بزرگوار ما ، با همکاری یاران گرامیش در مدینه ساخته شد همیشه برگیره و الگوی مسجدهای بیشمار و گوناگونی بوده است که بدست هنرمندان تردست ما در سراسر ایران زمین ( و هرجا که فرهنگ اسلامی ایران برمان میرانده ) بنیاد شده است . "
" مدرسه " عنوان بخش سوم کتاب بوده که از آن به عنوان مهمترین بنای عمومی بعد از مسجد در معماری اسلامی ایران یاد شده است . مولف درابتدای این بحث فضاهای آموزشی در ایران را به مکتبخانه و مدرسه تقسیم نموده و به تشریح ساختارفضایی مدرسه پرداخته که متشکل از یک حیاط درونگرا و حجره ها و ایوانهایی بوده که حول آن حیاط ساماندهی می گردیده اند ؛ در این مبحث به " مدرسه خان شیراز " اشاره شده که به دلیل توجه معمار آن در بکارگیری اعداد مقدس در ساخت عناصر آن ، این مدرسه همواره مورد توجه دوستداران هنر و معماری ایرانی بوده است . " بازار " یکی دیگر از فضاهای مهم در معماری اسلامی - ایرانی می باشد که بخش چهارم این کتاب بدان اختصاص یافته است . مولف در این بخش ضمن پرداختن به فلسفه وجودی بازار در معماری ایران به عناصر تشکیل دهنده آن که عبارت می باشند از : راسته ، رسته ، دالان ، سرا یا خان ، خانبار ، تیم یا تیمچه ، قیصریه ، دکان و نیز عناصری به عناصر دیگری که جزء نیاز بازار بوده است مانند :
- قهوه خانه و شربت خانه و چایخانه
- خوراک پزخانه ، محلی برای غذ
- مساجد کوچک ، حمام و...
پرداخته است . همچنین در این مبحث نگارنده به بازارهایی که به صورت سرپوشیده در حاشیه میدانها احداث می گردیده اند پرداخته و در این مورد به " میدان نقش جهان " اصفهان اشاره نموده است و در پایان این مبحث مختصری به " نورگیری بازارها " اشاره کرده است .
یکی از نیازهای حیاتی و اساسی انسانها داشتن سرپناه و مکانی امن بوده که این نیاز از بدو پیدایش انسان تا به امروز به اشکال مختلفی پاسخ داده شده و بر حسب شرایط اقلیمی ، فرهنگی واجتماعی متغیر بوده است و ایرانیان نیزدر ساخت خانه های خود از این تاثیرپذیری بی نصیب نبوده اند به طوریکه در شمال خانه های گالی پوش ، در غرب خانه های ایوان دار و در مناطق گرمسیرخانه های ایوان دار و صفه دار ساخته می شده است . " درون گرایی " اصلی مهم در ساخت خانه های ایرانی بوده و این امر در ساماندهی عناصر خانه های ایرانی نقش قابل توجهی داشته است که در مورد عناصر خانه های ایرانی می توان به سردر ، پاخوره ، هشتی ، راهرو ، حیاط یا میانسرا ، اتاق ( سه در ، پنج در ، تالار و... ) اشاره نمود که معمولا این عناصر در سه نظام پیمونی بزرگ ، پیمونی کوچک و خرده پیمون طراحی می گردیده اند ، بدین ترتیب " خانه " به عنوان فضایی مهم در معماری اسلامی - ایرانی سبب گردیده که مولف بخشی از کتاب خود را به این فضا اختصاص دهد .
بخش دیگری از این کتاب با تاکید بر توجه ایرانیان بر امر پاکیزگی به فضای " گرمابه " یا به اصطلاح امروزی " حمام " پرداخته و ضمن ارائه اصولی که در ساخت این فضاها در نظر گرفته می شده عناصر تشکیل دهنده آنها را نیز تشریح می نماید و در آخر نیز به چندین حمام تاریخی ایران و برخی از مراسمهایی که در این فضا برگزار می گردیده اشاره می نماید . همچنین در بخش هفتم کتاب مولف با تاکید بر اهمیت و ارزش آب برای ایرانیان به توضیح ساختار " آب انبارها " که متشکل از تنوره یا خزینه ، پاشیر و در نهایت بادگیر و یا خیشخان بوده اند پرداخته است .
در ادامه مباحث نیز نگارنده به نقش " ساباطها " و " کاروانسراها " وسایر ساختمانهای بین راهی و ویژگیهای آنها ونقش " میلها و مناره ها " در جهت یابی و هدایت مسافران ، به خصوص در مناطق کویری ، پرداخته است و در بخش آخر نیز به اهمیت باغ و فضاهای سبز در معماری اسلامی - ایرانی توجه نموده وبه عناصر تشکیل دهنده باغهای ایرانی چون کوشک ها ، آب نماها ، درختان و گلهاو .... اشاره شده است .
آشنایی با معماری اسلامی ایران(بهنوش شمس الهی)

آشنایی با معماری اسلامی ایران ( ساختمانهای درون شهری و برون شهری )، محمدکریم پیرنیا، تدوین غلامحسین معماریان،تهران، سروش دانش، 1384، 390 صفحه.



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

simsimo1370

عضو جدید
برخی از محققان نظیر پروفسور ویلبر معتقدند که اجرای هر طرح معماری به سه عنصر اجتماعی بستگی دارد. آیا میدانید این سه عنصر کدامند؟
þ1. جامعهای که به آن طرح نیازمند است.
2. شخص یا اشخاصی که از اجرای طرح حمایت میکنند و هزینه مالی آن را متعهد میشوند.
3. معمار یا استادکارانی که طرح را اجرا میکنند.
oآیا میدانید نام کهنترین مسجد ایران چیست و معماری آن از چه عناصر و ویژگی‌هایی برخوردار است؟
þمسجد جامع فهرج (روستایی در دوازده کیلومتری شرق جاده یزد ـ کرمان) که قدمت آن به قرن اول هجری میرسد، کهنترین مسجد ایران است. شکل عمومی بنای این مسجد ساده می‌باشد و تنها نقوش ساده و زیبایی از هنر گچبری زینتبخش دیوار شرقی آن است. عناصر اصلی معماری این مسجد عبارتند از: حیاط، شبستان، راهرو و مناره. میانسرای مسجد از جنوب به سه دهانه شبستان، از شرق و غرب هریک به دو دهانه ایوان و از سمت شمال به چهار صفه محدود میشود. پوشش صفهها ساده و به شکل نیمگنبد است. مناره مسجد را در قرون بعد، احتمالاً قرن چهارم هجری ساختهاند. همچنین ورودی اصلی مسجد در کنار مناره، بعدها به مسجد اضافه شده است. ویژگیهای خاص معماری این مسجد از قبیل شکل طاقها و قوسها، نوع جزییات تزیینی و نیز مصالح بکاررفته در آن که خشتهایی به ابعاد 5×32×32 سانتیمتر هستند، ثابت میکند که معماری ساسانی و تزیینات آن، منبع الهام معماران ایرانی قرون اولیه هجری در مسجدسازی بوده است.
oآیا میدانید طراحی و معماری بدیعترین و زیباترین بناهای قدیمی نیمه دوم قرن سیزدهم هجری کاشان که از ظرایف و دقایق چشمنوازی برخوردار هستند، بناهایی همچون خانه طباطباییها، خانه بروجردیها، خانه و کاروانسرای امینالدوله، توسط چه کسی انجام گرفته است؟
þاستاد علی مریم کاشانی
oآیا میدانید تزیینات چهارگانه معماری دوره اسلامی ایران کدامند؟
þ سنگکاری، آجرکاری، گچبری و کاشیکاری
oدر معماری دوره اسلامی ایران، قرن پنجم هجری به بعد یادآور روی آوردن هنرمندان کاشیکار به شیوههای مختلف تزیینی کاشی در بنا بصورتی بسیار متنوع است. کاشی یکرنگ یکی از این شیوههاست که در اوایل دوره اسلامی زینتبخش بسیاری از بناها بوده است. آیا میدانید معماران ایرانی به چه صورت از کاشی یکرنگ در معماری این دوره استفاده کردهاند؟
þمعماران ایرانی از اوایل دوره اسلامی در پوشش آجر با لعاب یکرنگ پیشقدم و مبتکر بودهاند و در رنگآمیزی، کاشی آبیرنگ فیروزهای را بیش از سایر رنگها مورد توجه قرار داده و همراه با آجر از کاشی فیروزه‌رنگ استفاده کردهاند و به نحوی مانند نشانیدن نگین انگشتری، تکههای رنگین کاشی را به اشکال هندسی در اندازههای مختلف میان آجرهای قالب‌زده و یا در بین آجرهای تزیینی به صورت کتیبههای کوفی قرار دادهاند. از نمونههای اولیه کاشی لعابدار یکرنگ میتوان از دو قطعه کاشی باقیمانده از یک کتیبه یاد کرد که از یکی از شهرهای معروف دوره اسلامی به نام «جرجان» به دست آمده و تاریخ آن اواخر قرن چهارم هجری است:gol::gol::gol::gol:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
جایگاه هنر معماری اسلامی در ایران

جایگاه هنر معماری اسلامی در ایران

هنر و معماری اسلامی برگرفته از زبان قرآن است و عمق و غنای تمدن اسلام را با بهره‌گیری از روح معنویت نشان می‌دهد. این امر به گونه‌ای است که اعتقاد به توحید و ایمان به تعالیم اسلام به عنوان اندیشه زیبایی‌شناسی دین اسلام در معماری اسلامی تجلی می‌یابد. منظور از هنر و معماری اسلامی، همان هنر و معماری سرزمین‌های‌ خاورمیانه، آفریقای شمالی، هند شمالی و اسپانیا است‌ که از آغاز قرن هفتم میلادی تحت حاکمیت مسلمانان قرار گرفتند. مرکزیت قرآن در فرهنگ اسلامی و جذابیت ویژه شکل ‌خط عربی سبب شد از کلام نوشتاری، به ویژه آیات قرآنی به عنوان کتیبه‌های مساجد استفاده گردد و نیز تزیینات خطاطی و شیوه‌های آن در تمام شاخه‌های هنر اسلامی پیشرفت نماید.

هویت معماری اسلامی در همه جهان با وجود تنوعات زبانی و تمدنی یکسان است و این تنوعات از چین تا اقیانوس اطلس با وجود تعددات فرهنگها دیده می شود. اگر چه رومیها و دیگر اقوام نیز دارای معماری بودند، اما معماری اسلامی ویژگی خاص خود را داشت. از دیگر ویژگیهای هنر معماری اسلامی تزئینات است که مسجد النبی به عنوان اولین بنای اسلامی دارای معماری اسلامی دارای این ویژگی بوده است و نمونه های بسیاری از اینگونه آثار را می توان در شهرهای مختلف ایران و همچنین مساجد و مکان های مذهبی شاهد بود.
در اینجا تصاویری زیبا را از مکان هایی در ایران که از این میراث هنری برخوردار هستند می بینید










































منبع: ایمیلم
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری ایرانی

معماری ایرانی


معـماری ایرانی را باید بطور صحـیح از اعـماق تاریخ ایـن سرزمـیـن کهـن مـورد بررسی قـرار داد. معـماری ایرانی به شـش قـرن قـبل از میلاد مسیح باز می گـردد، که مـشـخـصات هـر دورهً معـماری را در دوره های مـخـتـلف تاریـخـی میتوان یافت.1- معـماری دوران ماقـبـل تـاریخ تـا زمان حـکـومت ماد ها. 2- معـماری از زمان حکـومت مـادهـا تـا پـایان دوره حـکـومت ساسانیان .
در رابـطه با معـماری ایران، بایـد به خـوانـنـدگـان یـادآوری شـود، تـغـیـیـراتی کـه در رابـطه بـا هـنـر پـیـشـیـنـیان ایـران در معـماری داده شـده و نـحـوهً ساخـتمان سازی آن دوران. در سخـنی کـوتاه مـی تـوان به : حکـاکـی بـر روی سـنگ، گچکاری، نقاشی، آجرکاری، آئینه کاری، کاشی کاری، موزائیک کاری و دیـگـر کـارهـای تـزئـیـنی اشـاره کرد.
الـبـتـه مـا بایـد استـثـنـاهـایی هـم بـرای ساخـتـمان هـای چـنـد شـکـلی کـه بـرای مـواردی خـاص اسـتـفـاده می شد، قـائـل شـویم. این گـونـاگـونـی بـرآمـده از نـیـازهـای خـاص مـردم در زمـانـهـای مـتـفـاوت بـوده است.
هـنـرمـنـدان ایـرانی بـه دنـیـا ثـابـت کـردند کـه تـوانائـی هـای بالایی دارنـد و شـامـل احـتـرام بـسیار، بـخـاطر اثـرهـای تـاریخـی مـنـحـصر بـفـرد فـراوانـی کـه از خـود بـجـای گـذاشـتـه، هـسـتـند.
بـنـظر مـشکـل می رسد که بـتوان معـماری ایرانی را از زمانـهـای بـسـیـار دور تـا بـه حـال طـبـقـه بـنـدی کرد. اما، تـرتـیـبات زیـر مـی تـواند چـشـم انداز وسـیـعـی از ایـن کـارهـا در اخـتـیـار شـمـا قـرار دهـد: کـلـبه هـای ماقـبل تـاریـخ، شهـرهـا و قـصـبه های اولـیه، اسـتحـکـامات و دژهـای نـظـامی، معـابـد و آتـشـکـده ها، مـقـبـره ها و آرامـگـاه هـای بـزرگ، مـکـانهـای عـظـیـم تـاریـخـی، سـدهـا و پـلـهـا، بـازارهـا، حـمام هـا، جـاده هـا، مسـاجـد عـظـیـم، بـرجـهـا و مـنـاره هـا، ساخـتـمانهـای مـذهـبـی و محـلهـایی از دوران اسلامی، و هـمچـنـیـن بـنـاهـا و یـاد بـودهـای گـسـتـرده در کـشـور ایران.
از دیگـر چـیـزهـای مهـمی که بـرروی معـماری ایرانی تـاثـیـر گـذار بوده است، شـرایط مهـم آب و هـوائی در فلات ایران بوده است. بطور مـثـال سبک معـماری در شـمال کـشـور و کـوه پـایـه های ایران بـا سـبک معـماری در جـنـوب و کویر ایران تـفـاوت دارد.
صحـبت کردن در مـورد معـماری باستانی، بدون ایـنکـه نـمونه هایی از آن وجود داشتـه باشـد تـقـریـباً غـیـر مـمـکـن است. یکی از قـدیـمی ترین بـنا های کـشف شده در فلات ایران مربـوط می شود به بـنای رنگ شـده " زاغ تـپـه (تپه زاغه)" در قـزوین. در تاریخ گـذشـته کـه مربوط می شود به قـرن هـفـتم و اوایل قـرن شـشم قـبل از میـلاد، بایـد بـسیار مورد رسیدگـی قـرار گـیرد که در آن زمان قـبل از تاریخ، چـگـونـه و با چـه وسائـلی این بـنا را آراستـه کـرده اند. از این بـنا بـرای جـمع شـدن و اجـتماعـات استـفاده مـی شده است.
در این بـنا از شومـیـنه برای گـرم کـردن ساخـتمان در فـصل های سرد سال اسـتـفاده می شده است. هـمـچـنـین محـلی بـرای درست کردن کـباب داشـتـه است. هـمچـنـین این ساخـتمان دو محـل برای نگـهـداری ابزار ها و وسائـل، بعـلاوه اتاقـی کـوچـک که از آن به عـنـوان نـشـیـمن استـفاده می کردند. دیـوارهـا بـوسـیله نـقاشـی از بـز کـوهـی تـزئـیـن شـده است. بـه احـتـمال خـیـلی زیـاد از این مـکـان برای انجـام مراستم مـذهـبـی خـود استـفاده می کـردنـد.
تـپـه سـیالک در نـزدیکـی کاشان نـیـز یکی دیگـر از این مکـانهـای تـاریـخی است، که بـه قـرن شـشم و پـنجـم قـبل از مـیـلاد بـرمـی گـردد.
اولین بار که مردم به منطقه سیلکرفـتـند، نمی دانستـند که چگـونه باید خانه ساخت، و زیر کـلبه هایی که با برگ درخـتان تهـیه شده بود زندگـی می کردند. اما بزودی آنهـا فرا گـرفـتـند که چگـونه با گـل، خشت خام درست کرده و مورد مصرف در خانه سازی قرار دهـند.
در قـرن چهـارم قـبل از مـیـلاد مسیح مردم سیلکبصورتی جامع شروع کردند به بنا ن هادن بناهـای جـدید، که بخوبی مشخص است. این بناهـا بصورتی یکجا و توده، و تماما تهـیه شده از آجر خام بود. این آجـر های اولیه کـه بـصورتی بیضی شکـل تهـیه می شد، در آفـتاب گـذاشته شده و خشک می شدند؛ و بعـد از آن مورد استـفاده قـرار می گـرفـتـند. معـماری این دوره تـمام بـناهـا را با رنگ قـرمز تـزئـین کرده و تمام در های این بـناهـا کوتاه و باریک بوده و قـد در ها بـیشتر از 90 - 80 سانتی متر نبود.
تـپـه حسن در نزدیکی دامغـان، تـپه ایلـبـلیس در 72 کیلومتری کـرمان، و تـپه حسنـلو در آذربایجان غربی از بـنا هایی هـستـند که بوسیله حفاری های باستان شناسی از زیر خاک بـیرون آورده شده اند.
در حفاری های تپه حسنلو، سه بنای عـظیم کـشف شد که تمام آنهـا با نـقـشه ای یکسان درست شده بودند. این بـنا ها به 1000 - 800 سال قـبل از مـیلاد مسیح بـرمی گـردند. تمام آنهـا دارای دروازهً ورودی، حـیاط سنگـفرش شده، اتـاقـهـا و انـبار بوده اند.
در معـماری تـپه حسنلو، ساختمانهـا بـنـظر از چوب بنا شده اند؛ مربع و بصورت برج با پـایه های چـوبی که بدون برش بصورتی عمودی از آنهـا بعـنوان پایه و ستون استـفاده شده بود. یکی از اتاقـهـا بصورتی سنگـفرش شده با خشت خام کشف شد. نکـته جالب توجه اینکه اتاقی دیگـر را که بعـنوان آشپـزخانه از آن استـفاده می شده دارای جا های مخصوص با شومینه دور آن ها بود.
یکی از معـماری های مهـم ایران مربوط است به قرن 13 قـبل از میلاد؛ معـبد چـغـازنـبـیل ( 1250 قبل از میلاد ) است که در کنار رودخانهً کرخه در استان خوزستان در جنوب ایران قرار گـرفـته است. این معـبد بوسیله "هـونـتاش هـوبان" پادشاه ایلام بر روی خرابه های شهر باستانی "دور - آنـتـش" ساخته شده بود.

این معـبد نشانگـر اوج و شکوه معـماری در آن دوره است. این بـنا بصورت چـهـارگـوش و به صورت یک ساخـتمان پـنج طبقه است، که هـر طبقه از طبقه قـبلی کوچکـتر است و نمائی بصورت مخروطی را نشان می دهـد. معـبد اصلی در آخرین طـبـقـه ساختـه شده بود. موادی که در ساختمان این معـبد بکـار رفـته است، بـیـشـتر از آجرهـای پـخـته لعـاب دار هـمراه با ساروج بـسیار قـوی بوده است.
گـنـبد غـربی معـبد چـغازنـبـیل که بصورتی ماهـرانه ساخته شده بود هـنوز هـم پس از گـذشت سـه هـزار سال از تاریخ آن بصورتی عـجـیب و حیرت آور در وضعـیتی خوب بسر می برد. ساخـتـن طاقـهـای هـلالی شکـل برروی راهـروهـا و پـلـکـان هـای داخل معـبـد نـشـانگـر مـوفـقـیت فوق العـاده و شگـفت آور معـماری در ایران باستان است. چـیـزی که باعـث تعـجب و شوک بـسیار در معـماری چـغـازنبـیل است، اینکه ابـتـکار هـنـرمندان آن دوره در اخـتراع و ساختـن یک سیستم جدید که آب آشامـیدنی ساخـتمان را تهـیه می کرده است. آب تسویه شده بوسیله عبادتـگـران و پـرستـشگـران و ساکـنین آن منطقه مورد استـفاده قرار می گـرفت.



منبع: پورتال سیمرغ
 

samaneh_82

عضو جدید
معماری ایرانی؛ از داشتیم تا داریم

معماری ایرانی؛ از داشتیم تا داریم

معماری ایرانی؛
از داشتیم تا داریم

سازه‌های معماری كه در كشور ما از دوران گذشته به جا مانده است، نشان‌دهنده تمدن و شكوه ایرانی است.
سازه‌های معماری كه در كشور ما از دوران گذشته به جا مانده است، نشان‌دهنده تمدن و شكوه ایرانی است.
در سال‌های اخیر نوعی بازگشت به گذشته در معماری ایرانی دیده می‌شود كه معماران معاصر سعی دارند با تلفیق امكانات جدید، معماری گذشته را احیا كنند. گزارش زیر در واقع نشان‌دهنده این رویكرد درست و اصولی است كه یكی از علاقه‌مندان به معماری و هنر ایران آن را به منصه ظهور رسانده است. با خواندن این گزارش شاید شما هم به ساختن خانه‌های نوین با معماری كهن علاقه‌مند شوید.

بوی غذای خاتون تا 7 محله پیچیده و ذهن مرا به آن سوی دیوار می‌برد؛ حیاط شلوغ است و هر كسی به كاری مشغول است.ناگهان صدایی از پشت در مرا به خانه دعوت می‌كند؛ «بفرمایید، بفرمایید داخل». به‌خودم كه می‌آیم روبه‌روی در چوبی زیبایی با دو سكو برای نشستن در طرفینش ایستاده‌ام. ناخودآگاه چشمم به طرف گچ‌بری‌های كتیبه كشیده می‌شود كه روی آن نوشته شده است:

سرای خاتون

اینجا سرای خاتون است؛ سرایی سرشار از هنر، فرهنگ، معماری؛ خانه‌ای اصیل و زیبا!
سعید رضایی، اهل شهرضا و ساكن اصفهان است. او از سال‌ها پیش هرگاه خاطرات خانه قدیمی پدر بزرگ را در ذهن مرور می‌كرد آرزو داشت روزی خانه‌ای بسازد و یافته‌ها و ارزش‌های هنر و معماری ایرانی را از دوره‌های مختلف در آن گرد آورد و حالا دارد آرزویش را عملی می‌كند؛ در قمصر و در سرای خاتون.

می‌گوید: « شاید در روزگار كنونی تصور روی آوردن به معماری كهن و ساخت اثری فاخر و ارزشمند كه در آینده به تاریخ بپیوندد دور از ذهن باشد، اما این خانه از تصور گذشته و به عینیت و حقیقت پیوسته است...»

با آنكه اهل اصفهان است، درباره انتخاب این شهر برای اجرای اندیشه‌اش می‌گوید: «قمصر هم به لحاظ طبیعت بكرش، هم از نظر موقعیت گردشگری، گلستان‌های گل محمدی و آیین گلابگیری از بهترین مناطق ییلاقی استان اصفهان است. از طرفی همیشه به این فكر می‌كردم كه ایرانی‌ها همواره می‌گویند ما چیزهایی داشته‌ایم اما من می‌خواستم ثابت كنم ما چیزهایی داریم و وظیفه ما این است كه آنچه را داشته‌ایم حفظ و به آیندگان تقدیم كنیم.حال این اتفاق زمانی رخ می‌دهد كه كسی همت كند و بگوید كه می‌تواند و می‌شود.

من نیز این كار را انجام دادم تا ثابت كنم كه می‌توانم

و می‌شود.» او می‌افزاید: «داشـتــه‌هــای مـا، متعلق به انسان‌هایی است كه در این خاك
10 هزار سال زحمت كشیدند و رنج بردند تا خاك را به سازه‌های ارزشمند و ماندگار و اصیل تبدیل كردند.»

معماری معاصر، به‌ویژه ساختار شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان و... بیشتر تبلور یك شهر در هم گسیخته است تا شهری با پیشینه معماری كهن.

به اعتقاد مهندس رضایی، خانه ایرانی خانه‌ای است با فضایی درون‌گرا كه همه اجزای آن، تمام و كمال در خدمت اهل خانه است، اما در خانه‌های امروزی اهل خانه به‌طور كامل در خدمت خانه هستند .

مهندس رضایی آن‌چنان بر زوایای معماری ایرانی اشراف دارد كه به‌نظر می‌رسد تحصیل‌كرده این رشته باشد ولی او می‌گوید كه معماری نخوانده است: «من اصفهانی هستم. هر گوشه شهرم با معماری و هنر آمیخته است. من فقط دقت و توجه كرده‌ام. 33كشور جهان را دیده‌ام و با دقت معماری آنها را بررسی كرده‌ام اما آنها به‌مراتب از معماری ما عقب‌ترند.

به جرات می‌گویم كه آنها باید از ما یاد بگیرند. تحصیلات من در رشته بتن است و این هیچ ربطی به معماری ندارد و خانه‌ای كه در اینجا ساخته شده، چكیده بسیار كوچكی از اقیانوس معماری ایرانی است و من خجالت می‌كشم آن را در برابر آن همه شكوه و عظمت و تلاش معماران عاشق و ژرف‌اندیش گذشته ارائه دهم.»

صاحـبخـانه از من می‌خواهد تا همراهش شوم. او در بازدید از قسمت‌های مختلف سرای خاتون، از ظرافت‌ها و ویژگی‌های معماری ایرانی و كاربردی خانه برایم می‌گوید. مقابل در ورودی كه می‌رسیم می‌گوید معماری خانه درون‌گراست.

به فضای هشتی كه وارد شوید باید تكلیف خودتان را روشن كنید كه برای چه نیتی به این خانه آمده‌اید؛ اگر برای جلسه یا مراسمی دعوت شده‌اید باید وارد حوضخانه شوید، اگر میهمان هستید به شاه نشین وارد شوید، اگر از محارم باشید به اندرونی بروید و باز قسمت اندرونی خود دهلیزها و لایه‌های مختلفی دارد كه هر كسی نمی‌تواند داخل شود.
حال با كمی اندیشه می‌توان متوجه شد كه این فضاها كه به تفكیك طراحی شده‌اند می‌توانند آرامش خاصی به اعضای خانه بدهند.

مهندس رضایی، یكی از ویژگی‌های مهم و اساسی سرای خاتون را ضد‌زلزله بودن آن ذكر می‌كندو می‌گوید: «این خانه در برابر زلزله‌هایی حتی با بیش از 8 ریشتر هم مقاوم است.»
مسئولان میراث فرهنگی شهرستان كاشان و استان اصفهان در بازدید از سرای خاتون آن را شایسته ثبت در فهرست آثار تاریخی كشور دانستند؛ از این خانه مستند‌سازی‌ شده است و به‌زودی در شورای ثبت استان، در شمار آثار تاریخی كشور به ثبت خواهد رسید.

او می‌گوید:« با توجه به وضعیت آب و هوایی ایران كه مدام گرم و سرد است، كار بعدی من خانه‌ای با نمای بیرونی تخت جمشید و از سنگ و نمای داخلی برگرفته از معماری سلجوقی، صفوی و قاجاریه خواهد بود.»

به گفته رضایی، در این خانه 200نوع هنر به‌كار رفته و هنرمندانی چون استاد بنی علی با هنر آینه كاری‌اش، استاد مطیفی فرد با هنر گچ‌بری، استاد شبانی در هنر نقاشی، استاد ارس با هنر لایه چینی و استاد شعبانی در هنر كاشی‌كاری در سرای خاتون هنرنمایی كرده‌اند و هر كدام چندین نفر زیرمجموعه نیز داشته‌اند.

این گروه همگی زیر نظر استاد حلی - از معماران برجسته و به حقیقت از سرمایه‌های كاشان و ایران - نقشی بزرگ خلق كردند و اثری ماندگار از خود به‌جای گذاشتند چرا كه این جمع در این خانه نه به‌عنوان استادانی مزدبگیر، بلكه با یك حس درونی و عشق و علاقه‌ای وصف‌ناپذیر نقش آفریدند و این حال دل آنهاست كه مخاطب را با دیدن این اثر، واله و شیدا می‌كند.


منبع:www.memarinews.com
 

marali_64

عضو جدید
گریزی بر معماری ایران

گریزی بر معماری ایران

معماری ایران، شناسنامه معتبر مردم در این سرزمین از دورترین ازمنه قدیم است. طبیعت اقلیمی ایران در این زمینه تأثیرگذار فرهنگهائی که با فاتحین و مغلوبین به این خطه راه گشودند، در این معماری به بارزترین اشکال خود جلوه کرده است. آداب و رسوم، مراسم مذهبی، روحیه، اخلاقیات، اندیشه و عقیده نسلها در معماری ایران انعکاس واضحی دارد. نه تنها در بناهای عظیم، در ابنیه آثار کوچک هم این انعکاس را می توانیم دریابیم. آتشکده و دهکده های شاهی که در گذشته در سراسر این خطه جابجا روئیده بود و اینک به جا مانده است، باری از فرهنگ معماری ایران باستان را در خویش نهفته اند.
آتشکده ها و دهکده های شاهی را در ایران باستان بر روی تپه ها بنا می کردند. در دهکده های شاهی معابد ویژه پرستش مهر و ناهید ( فرشته آب ) وجود داشت.
نقاطی را که هم اکنون به پل دختر یا قلعه دختر نسبت می دهند، همان پرستشگاههای باستانی ناهید یا فرشته آب است. از معابد مهر ( میترا ) که قبل از زرتشت در ایران رواج داشته است، نمونه های چندی باقی است. معبد (( مصیصر )) در شمال غربی ایران که در کوه تراشیده شده است...

همچنین صخره «بی فخریکار» در جنوب دریاچه ارومیه از جمله این نمونه ها هستند. مهرپرستان باستانی قبل از ورود به معبد در جائی دست خود را به آب می زدند و آن را ( مهر آب ) می نامیدند ـ که شاید لغت محراب دوره اسلامی از آن سرچشمه گرفته باشد ـ معماری ایران حاصل قرنها تطور و ثمره اندیشه و قریحه هنری نیاکان ما و الهاماتشان از سنت ها و دستاوردهای دیگر ملل است. با آنکه در هر دوره سیمای معماری ایرانی تغییر و تبدیل هائی را پذیرفته است، روح یگانه و ذات نیرومند آن همواره زنده و بالنده باقی مانده و همپای زمان ظرفیت های خویش را عوض کرده است. مروری در خطوط اصلی معماری ایران از آغاز تاریخ مدون ما، در واقع گشاینده شاهراهی به قلب تمدن دیرینه سال این سرزمین است. نخستین سلسله حکومت ایران سلسله ماد بود که بخشی از هستی خود را در بنا و آثاری که آفریده، به وام نهاد.
سنگ شیر همدان، دکان داود در سرپل ذهاب، دخمه صحنه در کرمانشاه، دخمه موسوم به طاق فـرهاد در لرستان، دخمه ده نو اسحق وند نزدیک کرمانشاه از برگزیده ترین آثار این دوره است. « پولی یبوس » در توصیفی که از کاخ باستانی همدان کرده، یادآور شده است که ستون های این کاخ از چوب سدر و سرو ساخته شده و روی این ستونها از لوحه های سیمین و زرین پوشانده شده بود « دمرگان پرود » و « شی پیه »‌ معتقدند که این نشانه ها به آثار تخت جمشید کم و بیش شباهت دارند. قرنها پیش از آنکه بابل و یونان و روم وارد صحنه تاریخ شوند، تمدنهای عظیمی در سرزمین پهناور ایران وجود داشته است. ‌
شاهنشاهان هخامنشی در عرصه وسیع سرزمین خود از مهارت واستادی هنر مندان ممالک زیر فرمان خویش به نحو احسن بهره می گرفتند و از این جهت در آثار معماری و صنعت ایران در دوره هخامنشی تأثیر سایر ملل نیز دیده می شود چنانکه داریوش می گوید در بنای قصر او صنعتگران بابلی، مادی، لیدی و مصری خدمت می کرده اند و مصالح ساختمان ها از فواصل دوردست می آمده است. استفاده از تجربیات و سنن ملل تابعه، نه به صورت تقلیدی و پیروی، بلکه به گونه بازآفرینی و الهام پذیری خلاقه، مختص دوره هخامنشی نیست. مادها نیز پیش از آن از تجربه و مهارت ((‌ اوراتوئی »‌ ها استفاده بسیار بردند. معماری دوره هخامنشیان ادامه یک هنر ملی بود. اصالت این هنر در قصر کیاکسار پادشاه ماد ( در همدان ) جلوه کرد و کورش در ادامه آن پس از شکست مادها قصری در پازارگاه یا (( مادر سلیمان » در هشتاد کیلومتری شمال تخت جمشید بنا کرد که گرچه مانند تخت جمشید دارای ستونهای متعدد و آن عظمت خیره کننده نبود، ولی می توان گفت که در حقیقت بنای تخت جمشید تکامل آن بنای کهن است. تخت جمشید که به جرأت می توان گفت یکی از بزرگترین و وسیع ترین بناهائی است که قبل از معمول شدن آهن ساخته شده است، دارای سقف و ستون های چوبی بسیار بوده است. سقف ساختمان از چوب سدر لبنان و بلوط ساخته شده و بر ستون های حاشیه دار که سر ستون هائی آراسته آنها را تزئین می کرد تکیه داشته است.
ستونهای چوبی و تزئینات چوبی سقف كه نمونه ای از زیباترین مظاهر و رنگ های تیره چوبهای سدر و گردو و بلوط و سرو و رنگهای روشن تر عاج بوده است. « گوردون جایلد » می گوید : آثار معماری دوره هخامنشی به طوری متناسب و شبیه است كه پس از دوره سومریها در این منطقه از آسیا نـظیر ندارد. به خلاف نقش های بی جان و نازیبای بابلی و آشوری، حجاریهایایران همه زنده و جالب اند. تخت جمشید از مهمترین آثار هخامنشیان است. در ساختن این بنای عظیم اكثر پادشاهان هخامنشی هر یك به گونه ای دخالت داشته اند. در اینشهره ترین یادگار ایران باستان چوب به عنوان یكی از مصالح اساسی به كار رفته شده است. چوب ساختمان از لبنان، عاج از هندوستان و سنگ ستونها کوه مهر و زینت دیوارها از اتیوپی ( حبشه ) تحصیل شده است.
از دوره اشكانیان آثار پراكنده ای در ایران و خارج وجود دارد كه مهمترین آنها عبارتند از خرابه قصر « هاتره » ( الحضر ) در ساحل دجله این بنا اساساً اثر ذوق ایرانی است، ولی تأثیر معماری رومی در طرز ساختن سقف و گچ بریهای آن مشهود است. خرابه معبد ناهید د « كنگاور » نیز از آثار به جا مانده این دوره است.
از دوره اشكانیان در معماری رسمی ایران ساختن گنبد متداول گشت. از همان روزگار گنبدها روی چهار طاق گوشه بنا می شد و تفاوت آن با گنبدهای رومی این بود كه گنبدهای رومی روی گوشواره بنا می گشت.
در دوره ساسانیان معماری سرشت اصیل تری دارد. قصر شیرین كه خسرو پرویز بنا كرد، كم و بیش به پیروی از ساختمانهای هخامنشیان ساخته شده است. طاق كسری (ایوان مداین) در نزدیك دجله در شهر تیسفون از آثار شناخته شده این دوره است. این بنا از آجرهای نظامی سفید و بزرگ ساخته شده است. بروی تالار بزرگی كه موسوم به ایران است، هشت تالار كوچك گشوده می شد. طاقها به طور كلی شكل نیم دایره داشت و طاق بارگاه به شكل هلالی ساخته شده و وسعت شگرف آن دیده هر بـیننده ای را خیـره می سازد. در حـالیكه عناصر و خـطوط اصـلی این بـنا از قریحه ایرانی مایه می گیرد، دور نیست كه الهامی از معماری رومی در پاره ای از قسمت های آن انعكاس یافته باشد.
پس از حمله اعراب، معماری ملت ما خود را با لوازم آئین جدید سازگار ساخت. چـنین است كـه پـاره ای از باسـتان شـناسان و مـورخان را عقیده بر آنست كه بر جهای آتش ساسانی، ساختن مناره را كه برای دعوت مسلمانان به نماز به كار می رفت، الهام داده است.
عوامل معماری ساسانی با اختلافات كم و بیش ـ اما به وضوح ـ در دوره های اسلامی خود را تحمیل كرد. تزئینات رایج در معماری كهن ایرانی با همه ویژگیهای خود از گچ بری و آرایش با كاشی لعابدار و غیره به معماری اسلامی ایران انتقال یافته است. نقش اسلیمی های مساجد ایرانی همان پیچك های ساسانی است كه نمونه آن را در طاق بستان می یابیم، ولیدر هر حال این نقوش و عوامل در اثر پدیدار شدن یك امپراتوری اسلامی و ورود تمدنهای گوناگون در لوای یك آئین واحد، بهره گیریهای مقابلی را سبب شده و تغییر شكل یافته است كه در خور مطالعه است.
از آغـاز گرویدن ایران به اسلام بسیاری از سنتهای ایرانی از جمله سنت معماری آن همگام باتأثیرات « بـیزانس » مـیان حـكمرانان اسلامی متداول گشت، چنانكه بسیاری از قصور خلفای اموی از جمله قصر الحیر و خفاجا و مشاطه خیلی بیش از آنچه از هنر «‌ بیزانس » متأثر باشد از اسلوب ایرانی الهام گرفته است و زینت های آن از ایرانی پیروی كرده است
هنر هر قوم بازگوكننده نحوه اندیشه و جهان بینی و معتقدات و سنت های آن قوم است. هر چهبنیادهای فرهنگی ملتی استوارتر و ریشه دارتر باشد تجلیات هنری آن ملت هم در طی تاریخ تكامل آن یكنواخت تر و از نوسانات و تحولات و گسستگی ها بیشتر بركنار میباشد. هنر معماری بی شك یكی از بارزترین مظاهر تمدن هر قوم و ملت است و بهترین بازگوكننده نحوه برخورد آن ملت با مسائل مربوط به حیات و بینش وی از جهان خلقت است. همینكه از حدود یك چهار دیواری كه سقفی را تحمل میكند و تنها برای پناه دادن انسان از گرما و سرما و باد و باران و برف است فراتر رفتیم و وارد مرحله ای گشتیم كه در ساختمانها جز هدفهای ساده اولیه به مسائل دیگری چون تقسیم فضاها بر بنیاد نیازمندیهای گوناگون فردی و اجتماعی و خلق اشكالی كه با ذوق زیباجوئی ما سروكار دارد پرداختیم و در یك ساختمان بدنبال تحقق هدفهائی بالاتر از مصون بودن از سرما و گرما و دیگر عوامل طبیعت رفتیم آنگاه به دنیای هنر قدم گذاشته ایم و در این گفتار ما از آغاز چنین دورانی در معماری ایران سخن می گوئیم.
به این ترتیب نه از شهری كه بوسیله ایرانیان در هزار دوم پیش از میلاد بر روی بناهای كهن تر در سیلك ساخته شده گفتگو خواهیم كرد نه از ساختمانها و مساكنی كه پیش از این تاریخ درمراكزی چون شوش و گیلان و حصار و صدها حوزه باستانی دیگر ایران بنیاد گشته است بحث خواهیم نمود. زیرا با آنكه آثار معماری این مناطق از نظر شناخت و مطالعه باستانشناسی ایران و نمایش قدمت فوق العاده تمدن در كشور ما حائز كمال اهمیت است ولی از آنجا كه در این روزگاران معماری ایرانی هنوز مراحل تكامل خود را نپیموده بود و شكل های خاص خود را ابداع نكرده بود نمیتوان بدرستی پیوندهای آنرا با دورانهای شكوفان فرهنگ و تمدن ایرانی كه در طی آن شاهكارهای اصیل بوجود آمده است بازیافت. زیرا اغلب آثار كهن معماری در اثر فرسایش چیزی باقی نمانده است.
كهن ترین نمونه قابل ذكر از میان بناهای باستانی كه در كشور ما شناخته شده است معبد عیلامی چغازنبیل واقع در خوزستان است. این پرستشگاه با شكوه كه در سیزده قرن پیش از میلاد بنیاد گشته است نمونه بسیار باشكوهی از یك معماری تكامل یافته بشمار میرود. ساختمان این معبد كه دارای شكلی چهارگوشه است دارای پنج طبقه است كه هر یك از آنها نسبت به بخش زیرین خود كوچكتر ساخته شده است و در نتیجه به ساختمان شكل هرمی داده است. برروی آخرین طبقه ساختمان مركز اصلی معبد بنیاد گردیده و دیگر طبقات تأسیسات وابسته بدان را تشكیل میداده است. مصالح اصلـی ساختمـانی معبـد عبارتست از آجر های پختـه بسیـار مرغوب كه با ملات محكمی بهم پیوسته شده اند و در درون دیوارها و مواردی كه منظور پركردن صفه های بنا بوده است از خشت استفاده شده است. آنچه در این بنای باشكوه از نظر بحث ما قابل اهمیت است وجود طاقهای متعدد ضربی با طرح نیمدایره است كه آنچنان با مهارت ساخته شده كه پس از گذشت بیش از سه هزار سال هنوز بوضع شگفت انگیزی سالم مانده است. این طاقها كه بر روی دالانها طویل و بر فراز پلكانهای داخلی معبد بنیاد گشته حكایت از پیشرفت فوق العاده فن ساختمان در دورانهائی چنین كهن در كشور ما مینماید. بر روی هم این معبد عظیم كه در شمار بزرگترین زیگوراتهای جهان محسوب میگردد بهترین نمونه هنر معماری بربنیاد طاق قوسی را در دنیای باستان نشان می دهد.
همانطور كه میدانیم آنچه از نظر فنی اساس ساختمانهای سنتی بشمار میآید و شیوه آنرا مشخص میسازد موضوع برپاكردن طاق بر روی دیوارها یا عوامل دیگر تحمل كننده بار آنست كه در این میان دیوار و جرز و ستون و غیره اگر فقط برای تحمل وزن سقف ساختمان بوجود نیامده باشد لااقل یكی از مهمترین هدف در بكار بردن آنها همان تأمین پایه های طاق میباشد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی انبوه سازان ایران - anboohsazan.net
 

حسن احدزاده

عضو جدید
محوطه باستانی مرد آباد(کرج)
شماره ثبت در فهرست آثار ملی:2252
موقعت:کرج-ماهدشت(مرد آباد)
تپه تاریخی مرد آباد در غرب شهر ماهدشت با وسعت 129*150و ارتفاع 13 متر قرار گرفته است.
طی بررسی های علمی و باستان شناسی بر روی تپه و مطالعه مواد فرهنگی و سفالهای جمع آوری شده 4 دوره فرهنگی در این محوطه شناسایی شده که به شرح زیره:
دوره اول:هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد.
سفال های این دوره به رنگ قرمز و نخودی با نقوش هندسی به رنگ سیاه میباشدو
دوره دوم:هزاره اول فبل از میلاد.
سفال های این دوره از نوع خاکستری با نقوش بر جسته و نقش کنده در زیر لبه و بدنه می باشد.
دوره سوم:دوره پارتی و ساسانی.

سفال های این دوره به رنگ قرمز و دارای نقوش کنده بر روی بدنه ظرف میباشد.

دوره چهارم:دوران اسلامی از قرن 4تا9هجری قمری.
سفال های این دوران از نوع ساده و لعابدار به رنگهای سبز و آبی فیروزه ای بانقوش ساده است.
 

mh.memar

عضو جدید
معماری ایرانی

معماری ایرانی

معماری ایرانی:que:
کلیه بررسی‌ها و کاوش‌های باستانشناسی حکایت از آن دارد که سابقه معماری ایران به حدود هزاره هفتم قبل از میلاد می‌رسد. از آن زمان تا کنون پیوسته این هنر در ارتباط با مسائل گوناگون، بویژه علل مذهبی، توسعه و تکامل یافته‌است.
معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی بخصوص برخوردار است: ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.
اصول معماری ایرانی
* درون‌گرایی (حفظ کرامت و احترام انسان)
* نیارش (فن اجرای ساختمان)
* خود بسندگی (استفاده از مصالح بوم آورد ایدری)
* مردم‌واری (تبعیت از نیازها و ابعاد انسانی)
* پیمون (مدول)
* پرهیز از بیهودگی
سبک‌شناسی معماری ایران
* شیوه پارسی (هخامنشیان) سده ششم پیش از میلاد تا سده چهارم.
* شیوه پارتی (اشکانیان و ساسانیان) سده چهام تا صدر اسلام.
* شیوه خراسانی (صفاریان، طاهریان، غزنویان و...) از ابتدای قرن چهارم تا پایان قرن چهارم.
* شیوه رازی (سامانیان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) قرن پنجم تا اول قرن هفتم.
* شیوه آذری (ایلخانیان و تیموریان) از اول قرن هفتم تا اول قرن دهم.
* شیوه اصفهانی (صفویان، افشاریه، زندیه و قاجاریه) از اول قرن دهم تا اواسط دوره قاجاریه.
* معماری معاصر (پهلوی، بعد از انقلاب ۱۳۵۷) از اواسط دوره قاجاریه تا کنون
از شش شیوه معماری ایران دو شیوه پارسی و پارتی مربوط به پیش از اسلام و چهار شیوهٔ دیگر مربوط به دوره اسلامی می‌باشد. غربی‌ها برای شیوه‌های اسلامی نام‌هایی را به کار می‌برند مانند شیوه‌های اموی و عباسی.
منابع
* سبک‌شناسی معماری ایران
* جزوه معماری ایران دوره اسلامی مهندس زهره بزرگمهری ۱۳۸۶
* معماری ایران دوره اسلامی
 
بالا