معرفی کتاب پسر

reza._y

کاربر فعال
پسر به این فکر می کرد که جوانی خیلی عجیب است او حالا حدود سی سالش بود و 12 سال از عمر خود را در زندان گذرانده بود ریش و موی بلندش باعث می شد جوانیش به نظر نیاید اما چشمان همان معصومیت بچگانه ی قبل از بازداشتش را داشت. در قسمتی از زندان کشیشی با خود فکر می کرد این جوان شیطانی است که در این زندان گرفتار شده است کشیش 40 سال در زندان بود و هر روز افرادی را می دید که برای او همانند شیطان بودن و راهی برای خلاصی از قلب گناه کار خود ندارد و گناه مانند سرطان تمام وجود آن ها را گرفته است.



 

Similar threads

بالا