معرفی مشاهیر ریاضی

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
هامیلتون:

ويليام روان هاميلتون با فاصله ي بسيار از ديگران بزرگترين دانشمندي است كه ايرلند به وجود آورده است اگر در اينجا به خصوص به مليت او اشاره مي كنيم از اين لحاظ است كه يكي از علل فعاليت دائمي هاميلتون آن بود كه مي خواست نبوغ پر جلال خويش را وسيله اي در خدمت وطن خويش و كسب افتخار براي آن قرار دهد . برخي مدعي شده اند كه وي اسكاتلندي بوده است ليكن خود او خويشتن را ايرلندي مي دانست.

پدر هاميلتون در دابلين به كار وكالت دادگستري اشتغال داشت و در همين شهر بود كه ويليام كوچكترين فرزند ما بين سه برادر و يك خواهر در تاريخ سوم مه 1805 تولد يافت . پدرش حقوق داني طراز اول و صاحب هنر فصاحتي بي مانند بود . در كار مذهب به همه ي آداب عمل مي كرد و كار را به تعصب كشانيده بود ليكن تعصب او در راه استفاده از غذا و مشروب خوب هم كمتر از آن نبوده است .پسرش تمام اين سليقه ها و خصايص را از او به ارث برده بود ليكن بدون شك مغز درخشان و خارق العاده ي خويش را از مادرش ساراهاتن كه از خانواده اي مشهور به فراست و هوش فوق العاده بود به ارث برده است .

ويليام عمويي داشت به نام جيمز كه يك كشيش بود اين عموي ويليام زبانداني بود با كفايتي ما فوق مردم عادي :زبانهاي يوناني ،لاتيني ،عبري ، سانسكريت ،كلداني ،پالي و خدا مي داند كه جه زبانهاي ديگر افوام بت پرست را مي توانست با همان سهولتي تكلم كند كه زبان مادري و اقوام متمدن تر اروپايي . اين زبان دان پر حرارت نقش فوق العاده بزرگ در تربيت بيهوده و تعليم فشرده ي ويليام بيچاره كه زود رس و سر شار از عشق آمو ختن بود بازي كرد . پدر ش كار احمقانه اي كرد و از سه سالگي كودك بيچاره را كه همه ي آثار نبوغ در وجود او آشكار بود از مهر مادر محروم كرد و وي را به دست عموي خبره سپرد براي اينكه اورا تا خرخره از زبان هاي مختلف آكنده سازد .

پدر و مادر هاميلتون در تربيت مقدماتي او تأثير ناچيزي داشتند زيرا كودك در دوازده سالگي مادر ودو سال بعد از آن پدر خود را از دست داد و مسئوليت تلف كردن استعداد خارق العاده ويليام جوان فقط بر دوش جيمز هاميلتون مي افتد كه او را وادار به آموختن زبان هايي كرد كه مطلقا" بيهوده بوده اند و به اين طريق وي را در سيزده سالگي تبديل به يكي از اعجوبه هاي تاريخ در آموختن زبان هاي مختلف (يابهتر بگويم او رابه چندين ديكچنري) تبديل كرد. همين مسئله كه هاميلتون در سايه ي تربيت بيهوده ي عموي خود تبديل به احمق پر مدعا وتحمل نا پذيري نگرديد خود بهترين نشانه ي قدرت مقاومت و عقل سليم ايرلندي او است: چنين تربيتي مي توانست حتي پسري خوش خلق را به الاغ پالان داري تبديل كند.

داستان كودكي هاميلتون به رمان بدي شباهت دارد وبا اين حال عين حقيقت است:درسه سالگي زبان انگليسي را استادانه مي خواند ودر حساب خوب پيشرفته بود، در چهار سالگي جغرافيا راخوب مي دانست ،در پنج سالگي زبان هاي لاتين ويوناني وعبري را خوب مي خواند وترجمه مي كرد ويكي از تفريحات اواين بود كه اشعار طويل ميلتون وهومر وكولينز ودرايدن (به يوناني)را ازحفظ بخواند.در هشت سالگي زبان هاي فرانسه وايتاليايي رانيز بر مجموعه ي خود افزوده بود وبه صورتي عادي در زبان لاتين شعر مي ساخت وبالاخره قبل از اين كه به ده سالگي برسد پايه ي تبحر خارق العاده اي را در زبان هاي شرقي بنا نهاد وقبل از همه از عربي وسانسكريت شروع كرد .

شرح زير را عموي او هنگامي كه ويليام نه سال و نه ماه داشت در اين خصوص نوشته است :« وي اصلا" نمي تواند تشنگي خود را براي آموختن زبان هاي شرقي تسكين دهد و اكنو ن صرف نظر از برخي زبان هاي محلي مشرق كه چندان اهميتي ندارد تقريبا" تمام زبان هاي شرقي را مي داند . اكنون كه اطلاعات خود را در زبان سانسكريت عميق تر ساخته است ديگر نقيصه اي در معلومات او در زبان هاي عبري و فارسي و عربي وجود نخواهد داشت و در سانسكريت نيز فوق العاده قوي است . مقدمات زبان هاي كلداني ،سرياني ، هندوستاني و نيز زبان هاي محلي مالزي ،ماهاراتا ،بنگالي و بسيا ري زبان هاي ديگر را از مدتها پيش اموخته است به زودي آموختن چيني را شروع خواهد كرد ولي تهيه كتاب هاي لازم در اين خصوص خالي از اشكال نيست و وارد كردن اين كتاب ها از لندن بسيار برايم گران تمام مي شود ليكن يقين دارم كه اين مخارج بهترين رمايه گذاري است. » با خواندن اين شرح تنها كاري كه مي توانيم بكنيم اين است كه دستها را به سوي آسمان بلند كرده و بگوييم خدايا مفهوم اين كار چه بوده است ؟!

صرف نظر از اين موارد هاميلتون پسسر بچه اي بود مانند همه ي پسر بچه هاي سالم ديگر . ورزش مورد علاقه ي او شنا بود .خلق وخوي او حاكي از نبوغ و رفتاراو يكسان و بي اعتنا نسبت به اغلب امور بود. هاميلتون هيچ وقت نمي توانست تحمل كند كه حيواني يا انساني را رنج دهد .


مابين دوزده سالگي و جهارده سالگي هاميلتون به تدريج خويشتن را از قيد اين علاقهد دمندي ديوانه واربه آموختن زبان هاي بي فايده نجات داد وسيله اي كه سرنوشت در اختيار او قرار دادتا او رااز راه خطا دور كند حساب گر اعجوبه ي آمريكا يي زراه كالبرن zerah colburn بود . ترتيبي داده بودند تا اين دو جوان با هم آشنايي يابند به اميد اين كه نابغه ي ايرلندي بتواند در اسرار روش محاسبهكردن ذهني زراه نفوذ يابد وحال آن كهخود اين آمريكايي به درستي اسرار خويش رانمي دانست (روزي از زراه پرسيدند كه آيا عدد 4294967297«يعني ششمين عدد از سلسله ي فرما » عدد اول است يا نه . وي بعد از مختصري محاسبه ي ذهني جواب داد نه عدد اول نيست چون بر 641 قابل قسمت است . اما خود زراه هم قادر نبود كه بگويد چگونه به چنين نتيجه اي رسيده است . ) در واقع در روش هاي زراه كالبرن هيچ سري يا نكته ي قابل ملاحظه اي وجود نداشت وهنر نمايي هاي او ماحصل قدرت حافظه اي بود. كالبرن در بيان روشهاي خويش براي دوست خود هاميلتون نهايت صراحت رابه كار مي برد وهاميلتون به نوبه ي خويش آن راتكميل مي كرد .این امر موجب شد تا به تدریج هامیلتون به ریاضیات كشیده شود .


در هجده سالگی همیلتون موفق به کشف قاعده همیلتون در مکانیک شد.با استفاده از حسابان تغییر می‌توان به وسیله این قاعده، در ریاضی معادله اویلر-لاگرانژ که در مکانیک لاگرانژی مورد استفاده قرار می‌گیرد را، اثبات کرد.
سال ۱۸۲۷ (یعنی در ۲۲ سالگی)، پروفسور ستاره‌شناسی و ستاره‌شناس سلطنتی (Royal Astronomer) ایرلند، صدا زده شد. در ابتدا او خود را با فیزیک نور و خواص هندسی‌اش مشغول کرد.
همیلتون خود را بعدها با چهارگان‌ها مشغول کرد، که امروزه به عنوان مثال در گرافیک کامپیوتری و نظریه نسبیت کاربرد دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیام

غیاث الدین ابوالفتح، عمر بن ابراهیم خیام (خیامی) در سال 439 هجری (1048 میلادی) در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقی بر خراسان، ناحیه ای وسیع در شرق ایران، تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به آموختن علم پرداخت و نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت. خیام در سال 461 هجری به قصد سمرقند، نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد , قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خودرادر جبرتألیف کرد.
خیام سپس به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه خود، در رصد خانه ای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام تحقیقات نجومی پرداخت. حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه سلجوقی) بود.
در تقویم جلالی، سال شمسی تقریباً برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار سال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده هزار سال سه روز اشتباه دارد.
بعد از کشته شدن نظام الملک و سپس ملکشاه، در میان فرزندان ملکشاه بر سر تصاحب سلطنت اختلاف افتاد. به دلیل آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر، مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار بود به فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و دانشمندان و رصدخانه، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان ترک کند. وی باقی عمر خویش را در شهرهای مهم خراسان به ویژه نیشابور و مرو که پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه) بود، گذراند. در آن زمان مرو یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن حضور داشتند. بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این شهر جامه عمل به خود گرفت.
دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است. وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد، و سپس با استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان، خیام به جوابهای منفی معادله توجه نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد.
خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست دهد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای اثبات "اصل توازی" (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نااقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و معتقدند، دو جمله ای نیوتن را باید دو جمله ای خیام نامید. البته گفته می شودبیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از عددها آورده اند.
استعداد شگرف خیام سبب شد که وی در زمینه های دیگری از دانش بشری نیز دستاوردهایی داشته باشد. از وی رساله های کوتاهی در زمینه هایی چون مکانیک، هیدرواستاتیک، هواشناسی، نظریه موسیقی و غیره نیز بر جای مانده است. اخیراً نیز تحقیقاتی در مورد فعالیت خیام در زمینه هندسه تزئینی انجام شده است که ارتباط او را با ساخت گنبد شمالی مسجد جامع اصفهان تأئید می کند.
تاریخ نگاران و دانشمندان هم عصر خیام و کسانی که پس از او آمدند جملگی بر استادی وی در فلسفه اذعان داشته اند، تا آنجا که گاه وی را حکیم دوران و ابن سینای زمان شمرده اند. آثار فلسفی موجود خیام به چند رساله کوتاه اما عمیق و پربار محدود می شود. آخرین رساله فلسفی خیام مبین گرایش های عرفانی اوست.
اما گذشته از همه اینها، بیشترین شهرت خیام در طی دو قرن اخیر در جهان به دلیل رباعیات اوست که نخستین بار توسط فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه و در دسترس جهانیان قرار گرفت و نام او را در ردیف چهار شاعر بزرگ جهان یعنی هومر، شکسپیر، دانته و گوته قرار داد. رباعیات خیام به دلیل ترجمه بسیار آزاد (و گاه اشتباه) از شعر او موجب سوء تعبیرهای بعضاً غیر قابل قبولی از شخصیت وی شده است. این رباعیات بحث و اختلاف نظر میان تحلیلگران اندیشه خیام را شدت بخشیده است. برخی برای بیان اندیشه او تنها به ظاهر رباعیات او بسنده می کنند، در حالی که برخی دیگر بر این اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام عمیق تر از آن است که صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان باشد. خیام پس از عمری پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در موطن خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد.
 
  • Like
واکنش ها: sh85

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ا بوریحان محمد بن احمد بیرونی
تولد : 12 ذالحجهُ 362 هجری كاث ، خوارزم ( شهر كارا ـ كلپاكسكایا كنونی وا قع در ا زبكستان )
وفا ت : 4 رجب 440 هجری غزنه ( غزنه كنونی در ا فغا نستان )


ابو ریحان بیرونی در خوارزم ،منطقه ای كه در مجاورت دریا ی آرال قرار دارد و امروزه همه آن را به نام كارا كلپاكسكایا می شناسند ، به دنیا آمد . كاث و جورجانیه دو شهر بزرگ این منطقه به شمار می رفتند . بیرونی در نزدیكی كاث به دنیا آمد و نام شهری كه در آن متولد شد را به افتخار او ، بیرونی نام نهادند .او در هر دو شهر كاث و جورجانیه زندگی كرد و پرورش یافت ومطالعه و تحصیل علم را درحالی كه خیلی جوان بود تحت نظر ریاضی دان و ستاره شناس مشهوری به نام ابو نصر منصور آغاز نمود .بی تردید بیرونی از سن 17 سالگی به انجام فعالیتهای علمی مهم و ویژه ای پرداخت .وی در سال 379 با مشاهده بیشترین ارتفاع خورشید ،عرض جغرافیایی شهر كاث را محاسبه كرد .
فعالیتهای دیگری كه بیرونی به عنوان یك مرد جوان و كم تجربه انجام داد ،بیشتر نظری بود .قبل از سال 384 ( وقتی كه22ساله بود) چندین اثركوتاه ازخود برجای گذاشت .یكی ازآثارموجوداوتحت عنوان" نقشه كشی"( Cartography ) اثری است كه در آن به بررسی نقشه های جغرافیایی پرداخته است .در این اثر , او علاوه بر این كه نقشه نیم كره را روی صفحه سطح ترسیم كرده است ،نشان داده كه تا سن 22 سالگی بسیار مطالعه داشته ,چرا كه او مجموعه كاملی از نقشه هایی كه دیگران رسم كرده اند را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و موارد مربوط به آنها را دراین رساله مورد بحث قرار داده است . زندگی نسبتا ْ آرام بیرونی تا این مرحله ، پایان غیرمنتظره ای به همراه داشت .
در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پنجم در عالم اسلام شورش عظیمی بر پا شد و در منطقه ای كه بیرونی در آن زندگی می كرد ،جنگ های داخلی در حال وقوع بود .در این زمان خوارزم بخشی از فرمانروایی سامانیان و بخارا مركز آن به شمار می رفت .حكومت زیار با پایتختش در گرگان در كنار دریای خزر از دیگر حكومت های این منطقه بود .از طرف غرب ،خاندان آل بویه بر سراسر ناحیه بین دریای خزر و خلیج فارس و همچنین بین ا لنهرین حكومت می كرد .سلسله پادشاهی دیگری كه به سرعت طلوع كرد ، سلسله غزنویان بود كه پایتختشان را شهر غزنه در افغانستان اختیار كردند .این حكومت نقش مهمی را در زندگی بیرونی ایفا كرد .
بنو عراق از جمله فرمانروایان منطقه خوارزم بود و ابو نصر منصور ـ استاد بیرونی ـ یكی از امیران آن خاندان به شمار می رفت . در سال 384 حكومت بنو عراق با یك قیام سرنگون شد . بیرونی به هنگام شروع جنگ داخلی از آن منطقه گریخت اما اینكه برای ستاد بیرونی ـ ابو نصر منصور ـ چه اتفاقی افتاد ، معلوم نیست . بعد ها ، بیرونی در مورد این وقایع نوشت :
بعد از اینكه چند سال در آن منطقه به سختی زندگی كردم ،با اجازه حاكم وقت به زادگاه خودبازگشتم اما مرا وادار به انجام امور مادی و دنیوی كردند كه موجب حسادت ورزیدن ابلهان گردید اما خردمندان از این امر متاسف شدند .
دقیقا معلوم نیست كه بیرونی به هنگام گریختن از خوارزم به كجا رفت . او باید به شهر ری رفته باشد و بدون تردید مدتی را در شهر ری زندگی كرده است . بر اساس نوشته هایش ،او هیچ پشتیبانی نداشت و با فقر و تنگدستی در شهر ری زندگی می كرد . خجندی ستاره شناسی بود كه با دستگاه بسیار بزرگی كار می كرد او خودش این دستگاه را ساخته و آن را روی كوهی بالا تر از شهر ری قرار داده بود تا بدینوسیله عبور نصف النهاری خورشید را نزدیك انقلابین مشاهده كند . او در روزهای4 و 5 جمادی الاول سال 384 انقلاب تابستانی را مشاهده كرد و در روزهای 8 و 9 ذیقعده سال 384 شاهد انقلاب زمستانی بود و بدین ترتیب او توانست مایل بودن دایرهْ البروج و همچنین عرض جغرافیایی شهر ری را محاسبه كند اما هیچ یك از این دو محاسبه دقیق نبود .
خجندی در مورد مشاهداتش و همچنین دستگاه ذات السُدس ( ***tantدستگاه سنجش ارتفاع خورشید و ستارگان ) با بیرونی به بحث و بررسی می پرداخته . پس از آن بیرونی در مورد مشاهدات خجندی در كتاب " تحدید النهایات الاماكن " Tahdid)) خود گزارشی نوشت و ادعا كرد كه در طول مشاهدات خجندی ، دیافراگم دستگاه ذات السُدس بدلیل وزن دستگاه 9 اینچ تنظیم شده است . بیرونی تقریبا علت خطاهای خجندی را دقیق و درست تشخیص می داد . از آنجایی كه خجندی در سال 389 از دنیا رفت می توان به این نتیجه رسید كه بیرونی سالهای بین 384 تا 386 را در شهر ری سپری كرده است .او همچنین باید مدتی از این زمان را در گیلان كه دریای خزر آن را از شمال احاطه كرده است ، زندگی كرده باشد چرا كه حدودا در همین زمان كتابی را به حاكم گیلان , ابن رستم تقدیم كرده . ابن رستم با حكومت زیار در ارتباط بود .
تاریخهای معینی را در زندگی بیرونی با اطمینان می دانیم چرا كه او در آثارش وقایع نجومی را شرح داده است و بدین ترتیب این امكان را به ما می دهد تا زمانها و مكانهای دقیق را تعیین كنیم .شرح و توصیف او از ماه گرفتگی روز 13 جمادی الاول سال 387 كه او در كاث شاهد آن بوده است نشان می دهد كه او تا آن زمان به كشور خود باز گشته بوده است . این ماه گرفتگی در بغداد نیز قابل رویت بود و بیرونی ترتیبی داد كه به همراه ابووفا بوزجانی در بغداد شاهد این رویداد گردند . مقایسه زمانها آنها را قادر كرد تا تفاوت طول جغرافیایی بین دو شهر را محاسبه كنند . بر این امر نیز واقفیم كه در طول این مدت بیرونی بسیار زیاد نقل مكان می كرده است چرا كه تا سال 389 او در گرگان بوده و قابوس ـ حاكم حكومت زیار ـ از او حمایت می كرد . او تقریبا در سال 389 كتاب " آثارالباقیهِ "(Chronology) خود را به قابوس تقدیم كرد و در روزهای 13 ربیع الثانی سال 393 و همچنین 12 شوال سال 393 به هنگام ماه گرفتگی در گرگان بوده . شایان ذكر است كه بیرونی در كتاب " آثارالباقیهِ " خود به هفت اثر قبلی اش اشاره كرده است : یك كتاب در مورد دستگاه اعشاری ،كتابی در مورد اسطرلاب ،یك كتاب در مورد مشاهدات نجومی ،سه كتاب در مورد اخترگویی و نهایتا دو كتاب در مورد تاریخ .
تا 12 شعبان سال 394 بیرونی به وطن خود باز گشته , چرا كه در آن روز شاهد ماه گرفتگی دیگری در جورجانیه بوده .علی بن مامون فرمانروای خوارزم به شمار می رفت و تا زمانی بر این مقام بود كه برادرش ابوعباس مامون به عنوان حاكم ،جانشین وی شد .این دو برادر با دو خواهر محمود كه فرمانروای حكومت قدرتمند غزنه بود ، ازدواج كردند . بدین ترتیب ،عاقبت سلسله پادشاهی ابو عباس مامون تحت كنترل فرمانروایان حكومت غزنه قرار گرفت .
علی بن مامون و ابو عباس مامون هر دو حامی علم بودند و از تعدادی از دانشمندان عالی رتبه و نخبه در دستگاه حكومتی خود حمایت می كردند . ابو عباس مامون تا سال 394 فرمانروایی می كرد و از آثار علمی بیرونی بسیار حمایت می نمود . نه تنها بیرونی ،بلكه ابو نصر منصور ـ استاد سابق بیرونی ـ نیز در این دستگاه حكومتی كار می كرد . بدین ترتیب به هر دو این امكان داده شد تا دوباره با یكدیگر همكاری كنند . بیرونی توانست با حمایت ابو عباس مامون در جورجانیه دستگاهی بسازد كه بوسیله آن عبور نصف النهاری خورشیدی را مشاهده كند . او از 28 ذالحجه سال 406 تا 4 رجب سال 407 با این دستگاه 15 مشاهده به انجام رساند .
جنگهای آن منطقه در فعالیتهای علمی بیرونی و ابو نصر منصور وقفه ایجاد كرد و باعث شد عاقبت آن دو خوارزم را تقریبا در سال 407 ترك كنند . محمود نفوذ خود را درغزنه بیشتر می كرد و در سال 404 از ابو عباس مامون خواست تا خطبه نماز جمعه را به نام او بخوانند .این خواسته او نشان می داد كه خواستار پایان بخشیدن به حكومت مامون است و تلاش می كرد تا كنترل آن منطقه را بدست آورد . بعد از اینكه مامون تقریبا با درخواست محمود موافقت كرد ، توسط سپاه خود به قتل رسید چرا كه آنها این عمل او را خیانت تلقی كردند . پس از آن ، محمود سپاه خود را به آن منطقه برد و در روز 5 صفر سال 408كنترل كاث را بدست گرفت . به این ترتیب ، بیرونی و ابو نصر منصور به عنوان اسیرهای محمود فاتح وظایف را به وی واگذار كردند .
نوشته های بیرونی مدركی است كه نشان می دهد او یك دوره غیر عادی و عجیبی را در زندگی پشت سر گذاشته و درد و رنج زیادی را متحمل شده است . اما ظاهراً محمود نیز بخاطر برخی از فعالیتهای علمی اش از او حمایت كرده است . گزارشات مربوط به ظلم كردن محمود به بیرونی علی رغم حمایتی كه بیرونی از طرف وی دریافت می كرد ، مستند می باشد . از شرح و توصیف وقایع نجومی كه بیرونی به ثبت رسانده است می توان برخی از زمانها و مكانها را در این دوره تعیین كرد . در روز 30 جمادی الاول سال 409 او در كابل بوده و علی رغم نداشتن هیچ ابزاری برای مشاهداتش ، قادر بود باز هم مشاهداتی به انجام برساند به این ترتیب كه او با ابزاری كه در اختیار داشت ، خلاقیت به خرج داد و دستگاهی ساخت كه به وسیله آن بتواند مشاهدات خود را دنبال نماید . در روز 29 ذیقعده سال 409 او در لامقان كه در شمال كابل واقع شده است ، شاهد یك خورشید گرفتگی بود . وی اینگونه نوشته است :
به هنگام طلوع خورشید دیدیم كه تقریبا بر یك سوم خورشید سایه انداخته شد تا اینكه خورشیدگرفتگی كامل شد .
در طول سالهای 408 تا 410 در حالی كه بیرونی تحت حمایت محمود به سر می برد ،در شهر غزنه مشاهداتی به انجام رسانید و بدین ترتیب توانست به طور دقیق عرض جغرافیایی آنجا را تعیین كند . در روز 14 جمادی الاول سال 410 بیرونی در شهر غزنه شاهد یك ماه گرفتگی بود .
ارتباط مابین بیرونی و محمود نیز جالب است . احتمالا بیرونی بنا به ضرورت در دست محمود اسیر به شمار می رفت و برای ترك آن منطقه نیز اختیاری از خود نداشت . با این وجود ،رفتن نظامیان محمود به هند نشان می دهد كه بیرونی را به آن كشور بردند . شواهد كمی وجود دارد كه نشان می دهد بیرونی در هند بهره بیشتری می برده است . بیرونی آرزو می كرد محمود رفتار بهتری با او داشته باشد اما بدون شك فعالیتهای علمی بیرونی مفید واقع می شد . حدودا از سال 412 سپاه محمود موفق شد كنترل بخشهای شمالی كشور هند را بدست آورد و در سال 416 سپاه او به اقیانوس هند راه پیدا كرد . بیرونی ظاهرا در بخشهای شمالی هند به سر برده است . تعداد بازدیدهای او معلوم نیست اما مشاهداتش او را قادر ساخت تا عرض جغرافیایی یازده شهر در اطراف پنجاب و شهرهای هم مرز با كشمیر را تعیین كند . او معروف ترین اثرش را تحت عنوان " ماللهند "(India) زمانی ارایه داد كه در ان كشور به سر می برد . او این كتاب را در نتیجه مطالعات كامل خود نوشت .
" ماللهند " (India) كتاب حجیم و برجسته ای است كه بسیاری از ابعاد مختلف این كشور را در بر می گیرد . بیرونی در این كتاب به شرح و توصیف دین و فلسفه هند ، نظام طبقاتی ( طبقه اجتماعی موروثی در هند ) و آداب و رسوم ازدواج در هند پرداخته است . او همچنین قبل از اینكه وضعیت جغرافیایی این كشور را مورد بررسی قرار دهد ، دستگاههای نگارش و اعداد هندی ها را مطالعه كرد . علاوه بر این ، بیرونی در این كتاب به ستاره شناسی ، اخترگویی و سالنامه هندی ها اشاره كرده و مواردی را پیرامون این سه موضوع مورد بررسی و تحقیق قرار داده است .
بیرونی ادبیات هند را به زبان اصلی مطالعه نمود و چندین متن را از زبان سنسكریت به زبان عربی ترجمه كرد . او همچنین چندین رساله در مورد ابعاد ویژه ستاره شناسی و ریاضیات هند نوشت كه برای خودش اهمیت خاصی داشت . او فوق العاده اهل مطالعه بود و در موضوعات : اختر گویی ،ستاره شناسی ،تاریخ شناسی ،جغرافیا ،دستور زبان ،ریاضیات ،پزشكی ،فلسفه ،دین و مذهب ،اوزان و مقیاسات ,از ادبیات سنسكریت احاطه داشت .
محمود در سال 420 از دنیا رفت و مسعود ـ پسر بزرگش ـ جانشین او شد . اما این جانشینی زمانی صورت گرفت كه قبل از آن وضعیت سیاسی حادی به وجود آمده بود كه دو پسر محمود سعی می كردند تا از پدرشان به عنوان فرمانروا تبعیت كنند . ظاهرا بیرونی مطمئن نبود چه كسی جانشین خواهد شد چرا كه او تصمیم گرفته بود كتاب خود را تحت عنوان " ماللهند " (India)كه در آن زمان به چاپ رسید ، به كسی تقدیم كند . بهتر بود كتاب را به كسی تقدیم نكند تا اینكه شخصی را به اشتباه بر گزیند . مسعود نشان داد كه به عنوان فرمانروا بیش از پدرش نسبت به بیرونی لطف دارد و با مهربانی با او رفتار می كند . گر چه بیرونی در زمان فرمانروایی محمود یك اسیر واقعی به شمار می رفت ، ظاهرا برای رفتن به هر جایی كه می خواست ، كاملا آزاد بود .
تعداد كلی آثار بیرونی در طول زندگی اش تحسین برانگیز است . كندی نوشته است : بیرونی حدودا 146 اثر از خود بر جای گذاشته است كه هر كدام مجموعا شامل 13000 صفحه می باشد (هر صفحه همانند صفحات چاپی كتابهای جدید است) . برخی از اثار بیرونی را قبلا ذكر كردیم اما آثار وی در حقیقت تمام علم زمانه اش را در بر می گیرد . كندی نوشته است :

 
  • Like
واکنش ها: sh85

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیرونی به مطالعه پدیده های قابل مشاهده در طبیعت و همچنین در وجود انسان گرایش بسیاری داشت . در بین علوم مختلف ، علاقمند به آنالیز ریاضی بود و در این زمینه استعداد زیادی داشت .
پیشتر به مشاهدات نجومی بیرونی بسیار اشاره كردیم . بیرونی در مقایسه با بطلمیوس در مورد خطاها نظر مساعدتری داشت . نویسنده می نویسد : بطلمیوس بر این عقیده بود كه از میان مشاهداتش ،معتبرترین را بر گزیند ( یعنی مشاهداتی را انتخاب كند كه با نظریاتش هماهنگ است ) و به خوانندگان آثارش در مورد كنار گذاشتن و نادیده گرفتن آندسته از مشاهداتش كه انتخاب نشدند ، چیزی نگوید . از طرف دیگر ، بیرونی خطاهای مشاهداتش را از نظر علمی بیشتر مورد بررسی قرار می داد وهنگامیكه برخی از آنها را به عنوان مشاهداتی كه دقیق تر بودند ،انتخاب می كرد ،دیگر مشاهداتی را كه دارای خطا بودند و كنار گذاشته می شدند را نیز ارایه می داد .او همچنین نسبت به خطاهای محاسباتش حساسیت نشان می داد و همیشه سعی می كرد تا كمیتهایی را مشاهده كند كه برای رسیدن به جواب به كمترین دستكاری نیاز دارد .
" سایه ها "(Shadows) یكی از مهمترین آثار بیرونی است كه حدودا در سال 411 نوشته شده است . روزنفلد به طور مفصل در مورد این اثر بیرونی نوشته است. محتوای این اثر بیرونی شامل موارد زیر است : اصطلاحات عربی سایه ها و تصویرها ، پدیده های جدید و غیر عادی از جمله تصویرها ، gnomonics ،تاریخچه تانژانت و تابع های متقاطع .
این كتاب به شرح مقاله هایی كه بیرونی در زمینه ریاضیات نوشته است ، می پردازد . این مقاله ها شامل موارد زیر می باشد : حساب نظری و عملی ،برآیند دسته ها ،آنالیز تركیبی ،قانون 3 ،اعداد گنگ ،نظریه خارج قسمت ،تعاریف مفاهیم جبری ،شیوه های حل معادله های جبری و مسایلی كه تنها با خط كش و پرگار حل نمی شدند ،منحنی های مخروطی ،فضاسنجی ،تصویرگنجنگاری ،مثلثات ،قانون سینوس در صفحه ،حل مثلثات كروی.
بیرونی همچنین مقاله هایی در مورد زمین پیمایی و جغرافی ارایه داد . او شیوه های اندازه گیری زمین و فاصله های روی آن را از طریق مثلث بندی معرفی نمود .او شعاع زمین را 6339.6ارزیابی كرد كه این اندازه تا قرن دهم در كشورهای غربی بدست آورده نشده بود .كتاب " قانون مسعودی"(Masudic canon) وی شامل جدولی است كه مختصات ششصد مكان را ارایه می دهد واودرمورد همه این مكانها دانش كافی داشت . البته بیرونی همه آنها را خودش اندازه گیری نكرده است . برخی از آنها را از جدول مشابهی كه خوارزمی عرضه كرده بود ،گرفته است .نویسنده اظهار می دارد كه بیرونی ظاهرا در مورد ارقامی كه خوارزمی و بطلمیوس ارایه كرده بودند ،به این نتیجه می رسد كه ارقام ارایه شده توسط خوارزمی دقیق تر است .
بیرونی همچنین در مورد هماهنگی زمان رساله ای نوشته است . او چندین رساله نیز در مورد اسطرلاب نوشته و به شرح و توصیف تقویم ماشینی پرداخته است .او مشاهدات جالبی در مورد سرعت نور به انجام رساند و اظهار داشت كه سرعت نور در مقایسه با سرعت صوت بسیار زیادتر است .او از كهكشان راه شیری به عنوان " مجموعه ای از اجزا بیشمار طبیعت ستارگان سحابی " یاد كرد .
هیدرواستاتیك موضوعی در علم فیزیك است كه بیرونی مورد مطالعه قرار داد و از وزنهای ویژه ،اندازه های دقیقی ارایه داد و به شرح نسبتهای بین چگالی طلا ،جیوه ،سرب ،نقره ،برنز ،مس ،برنج ،آهن و قلع پرداخت . او نتایج را به عنوان تركیبی از اعداد به صورت 1/n , n = 2 , 3 , 4 , ... 10 نشان داد .
دانشمندان دیگر بسیاری از نظریات بیرونی را در جلسات بحث و گفتگوهایشان مورد بررسی قرار دادند . ازمدتها پیش ،بیرونی با استادش ـ ابو نصر منصور ـ همكاری داشت ،هر كدام از آنها از دیگری می خواست تا بخش خاصی از كار را به عهده بگیرد تا بدین ترتیب كار خود را به تایید برساند .او به طرز ستیزه جویانه ای با ابو علی سینا در مورد ماهیت نور و گرما مكاتبه می كرد . 18 نامه از ابو علی سینا كه در جواب سوالهایی كه بیرونی مطرح كرده ، موجود می باشد . این نامه ها در بر گیرنده موضوعات زیر است : فلسفه ،ستاره شناسی و فیزیك . بیرونی با سجزی نیز از طریق نامه در ارتباط بود .همچنین نامه های نیز كه بیرونی به سجزی نوشته است موجود می باشد .این نامه ها مداركی را مبنی بر وجود نسخه های مسطح و كروی قانون سینوس در بر دارد .اظهارات بیرونی بر اساس نظریات استادش ـ ابو نصر منصور ـ بوده است .
نهایتا در مورد شخصیت این دانشمند برجسته باید كم سخن گفته شود .در مقایسه با آثار بسیاری از دانشمندان دیگر ،از نوشته ها و كتابهای بیرونی اطلاعات بسیار زیادی بدست آورده می شود . با وجود اینكه كمتر از یك پنجم آثار او باقی مانده است ، به تصویر واضحی از این دانشمند بزرگ دست می یابیم . او مبتكر بزرگ تئوریهای جدید ،ریاضیات و یا جز آن نبود .تنها مشاهده گر دقیقی بود كه پیشرو روش تجربی به شمار می رفت . او زبان شناس بزرگی بود كه رساله های موجود را می خواند و به وضوح شاهد پیشرفت علم به عنوان بخشی از حوادث بود .او همیشه مراقب بود این حوادث را در جای مناسب خود قرار دهد . مورخین علم به آثار و نوشته های او علاقه وافری داشتند .
علی رغم فعالیتهای زیادی كه در زمینه اختر گویی انجام داد ، ظاهرا اختر گویی را به عنوان علم قبول نداشته است اما از آن به عنوان وسیله ای برای تایید آثار علمی اش استفاده می كرده است . او نسبت به فرقه های مذهبی مختلف یا نژادهای متفاوت تعصب خاصی نشان نمی داد اما همیشه در برابر اعمال مختلفی كه آنها انجام می دادند ، حرفی برای گفتن داشت . به عنوان مثال ،عربهایی كه موفق به فتح خوارزم شدند ، متون قدیمی را از بین بردند چه گناهی می تواند برای دانشمندی همچون بیرونی كه زندگی را وقف علم و دانش و تاریخ می كند ، بدتر از آن باشد ـ بیرونی در دین مسیح مسئله عفو و بخشش را مورد توجه قرار داده است . او در كتاب " ماللهند "(India) نوشته است :
قسم می خورم كه زندگی ام یك فلسفه مهم است اما همه مردمی كه در این دنیا زندگی می كنند ، فیلسوف نیستند . . . و در حقیقت از وقتیكه كنستانتین فاتح ـ امپراطور روم ـ به دین مسیح روی آورد ،شمشیر و شلاق را به كار گرفتند .
بیرونی به آنهایی كه فكر می كرد احمق هستند ، كنایه ای زد . این كنایه مبنی بر جوابی بود كه او به مردی مذهبی داد كه به وسیله ای كه او ساخته بود ،ایراد گرفته بود . بر روی این وسیله ماههای بیزانسی حكاكی شده بود و زمان عبادت را نشان می داد . پاسخی كه بیرونی به آن مرد داد ، در كتاب " سایه ها "(Shadows) اینگونه آورده شده است :
بیزانسی ها نیز غذا می خورند . پس شما غذا خوردن آنها را تقلید نكنید .
 
  • Like
واکنش ها: sh85

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنریک آبل



آبل، ریاضیدان نروژی بود که در شهر فینوی متولد شد.در سال 1815، او وارد مدرسه کلیسای جامع کریستینا(اسلو امروزی) شد. سه سال بعد نشانه های نبوغ ریاضی در او ظاهر شد در همین زمان پدر او که یک کشیش فقیر بود، درگذشت و خانواده اش را در کمال فقر و بی چیزی، تنها گذاشت اما یک مقرری ناچیز که از پدر به جا مانده بود، اجازه می داد تا آبل وارد دانشگاه کریستینا شود.

اولین کار برجسته او اثبات امکان حل معادلات درجه پنجم بوسیله رادیکال بود. این تحقیق در سال 1824 برای اولین بار منتشر شد. و جزئیات بیشتری از آن در سال 1826 در مجله کرل منتشر گردید. او در سال 1825 به آلمان رفت و در حدود 6 ماه در برلین ماند. و در آنجا با آگوست کرل ریاضیدان آلمانی آشنا شد. او در همین موقع دست به انتشار مجله ریاضی زد، این کار آبل را دلگرم کرد تا دست به یک ریسک برای رسیدن به موفقیت بزند. بنابراین از برلین به فرایبورک رفت و در آنجا به پژوهش در مورد نظریه توابع جبری پرداخت.


در سال 1826 به پاریس رفت و در طول اقامت ده ماهه اش، ریاضیدان برجسته فرانسوی را ملاقات کرد اما (استقبال آنها از کار و پژوهش او، بسیار ناچیز بود. فروتنی و تواضع او باعث شد تا او نتواند به طور گسترده تحقیقات خود را ارائه نماید و به علت بی پولی و نداشتن آزادی عمل نتوانست به موفقیتی دست یابد و سرانجام به نروژ بازگشت. در بازگشت به نروژ مقداری از وقت خود را صرف تدریس در دانشگاه کریستینا کرد. در آوریل 1829 پست استادی برای او در دانشگاه برلین پیشنهاد شد ولی نامه حاوی این مطلب 2 روز بعد از مرگ او به علت سل به مقصد رسید. او در موقع مرگ تنها 26 سال داشت.

آبل کارهای مهمی را در زمینه جبر انجام داد. آبل عهده دار توسعه های اساسی نظریه توابع جبری است و مهمترین کار او نیز همین بود. عبارت آبلین(مانند گروه آبلی در جبر) نیز از نام او گرفته شده است.


سالهاي اوليه زندگي

آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطي از ناحيه و ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد . امّا شهر مزبور در زندگي او اهميتي نداشته است. زيرا يک سال بعد از تولّد او خانواده وي از اولم عازم مونيخ گرديد.

پدر آلبرت، هرمان انيشتين کارخانه‌ي کوچکي براي توليد محصولات الکترو شيميايي داشت و با کمک برادرش که مدير فني کارخانه بود از آن بهره‌برداري مي‌کرد. گر چه در کار معاملات بصيرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقايد سياسي نيز مانند بسياري از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسي‌ها مخالفت داشت امّا امپراتوري جديد آلمان را ستايش مي‌کرد و صدراعظم آن «بيسمارک» و ژنرال «مولتکه» و امپراتور پير يعني «ويلهم اول» را گرامي مي‌داشت.

مادر انيشتين که قبل از ازدواج پائولين کوخ نام داشت بيش از پدر زندگي را جدي مي‌گرفت و زني بود از اهل هنر و صاحب احساساتي که خاصّ هنرمندان است و بزرگترين عامل خوشي او در زندگي و وسيله تسلاي وي از علم روزگار موسيقي بود.

آلبرت کوچولو به هيچ مفهوم کودک عجوبه‌اي نبود و حتّي مدّت زيادي طول کشيد تا سخن گفتن آموخت بطوريکه پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غيرعادي باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن کرد ولي غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازيهاي عادي را که ما بين کودکان انجام مي‌گرفت و موجب سرگرمي کودک و محبّت في ما بين مي شود را دوست نداشت.


آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال ديگر طبق تعاليم کاتوليک تحصيل کرد و از آن لذّت فراوان و بود وحتّي در مواردي از دروس که به شرعيات و قوانين مذهبي کاتوليک بستگي داشت چنان قوي شد که مي توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سوألهاي معلّم جواب دهند او به آنها کمک مي کرد.

انيشتين جوان در ده سالگي مدرسه ابتدائي را ترک کرد و در شهر مونيخ به مدرسه متوسطه «لوئيت پول» وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطايي مي شدند راه و رسم تنبيه ايشان آن بود که مي بايست بعد از اتمام درس ، تحت نظر يکي از معلّمان ، در کلاس توقيف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگيز کلاسهاي درس ، اين اضافه ماندن شکنجه اي واقعي محسوب مي شد.



ذوق هنري

ذوق هنري انيشتين چنان بود که او وقتي پنج ساله روزي پدرش قطب نمايي جيبي را به وي نشان داد . خاصّيت اسرار آميز عقربه مغناطيسي در کوک تأثير عميقي گذاشت با وجود آنکه هيچ عامل مرئي در حرکت عقربه تأثيري نداشت کودک چنين نتيجه گرفت در فضاي خالي بايد عاملي وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند.

وقتي که انيشتين پانزده ساله بود حادثه اي اتفاق افتاد که جريان زندگي او را به راه جديدي منحرف ساخت : هرمان پدر او در کار تجارت خويش با مشکلاتي مواجه شد و در پي آن صلاح را در آن ديدند که کارخانه خود را در مونيخ بفروشد و جاي ديگري را براي کسب و کار خود ترتيب دهند. از آن جا که وي خوش بين و علاقمند به کسب لذّتهاي بود تصميم گرفت که به کشوري مهاجرت کند که زندگي در آن با سعادت بيشتري همراه باشد و به اين منظور ايتاليا را انتخاب کرد و در شهر ميلان مؤسسه ي مشابهي را ايجاد کرد. هنگاميکه وارد شهر ميلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعيت کشور آلمان را ترک گويد. آقاي هرمان به وي تذکر داد که اين کار زشت ونابهنجار است .




 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوران دانشجويي

در اين دوران مشهورترين مؤسسه فني در اروپا مرکزي به استثناي آلمان ، مدرسه ي دارالفنون سوئيس در شهر زوريخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد ولي بخاطر اينکه درعلوم طبيعي اطلاّعاتي وسيع نداشت درامتحان پذيرفته نشد. با اين حال مدير دارالفنون زوريخ تحت تأثير اطلاّعات وسيع او در رياضيات واقع شد و از او درخواست کرد که ديپلم متوسطه اي را که براي ورود به دارالفنون لازم است در يک مدرسه سوئيسي بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک «آآرائو»که با روش جديدي اداره مي شد معرفي کرد. بعد از يک سال اقامت در مدرسه مذبور ديپلم لازم را بدست آورد و در نتيجه بدون امتحان در دارالفنون زوريخ پذيرفته شد. با اين که درس هاي فيزيک دارالفنون آميخته با هيچ گونه عمق فکري نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحريک کرد که کتب جستجوکنندگان بزرگ اين را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسيک فيزيک نظري از قبيل: بولترمان،ماکسول و هوتز را با حرص عجيبي مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه اين کتابها مي گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه اي آشنا شد که چگونه بنيان رياضي مستحکمي ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصيلات خود راپايان داد و به مسأله مهم تهيه شغل مواجه شد.

از آنجا که نتوانست مقام تدريسي در مدرسه پولي تکنيک بدست آورد تنها راهي باقي ماند وآن اين بود که چنين شغل و مقامي در مدرسه ي متوسطه اي جستجو کند.

اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بيست و يک سال داشت و تابعيت سوئيس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمي خصوصي گرديد و پذيرفته شد. انيشتين از کار خود راضي و حتّي خوشبخت بود که مي تواند به پرورش جوانان بپردازد امّا بزودي متوجّه شد که معلمّان ديگر نيکي را او مي کارد ضايع و فاسد مي کنند و اين شغل را ترک کرد. بعد از اين دوران تاريک ، ناگهان نوري درخشيد و بعد از مدّتي در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر«برن» انتقال يافت. کمي بعد از انتقال به شهر برن انيشتين با ميلواماريچ همشاگرد قديم خود در مدرسه ي پولي تکنيک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پي در پي بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انيشتين در دفتر اختراعات خالي از لطف نبود و حتّي بسيار جالب مي نمود وظيفه ي وي آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور مي آوردند مورد آزمايش اوّليه قرار مي داد.

شايد تمرين در همين کار موجب شده بود که وي با قدرت خارق العاده و بي مانند بتواند همواره نتايج اصلي و اساسي هر فرض و نظريه جديدي را با سرعت درک و استخراج کند. چون انيشتين به خصوص به قوانين کلي فيزيک علاقه داشت و به حقيقت در صدد بود که با کمک محدودي ميدان وسيع تجارت را به وجهي منطقي استنتاج کند.در اواخر سال 1910 کرسي فيزيک نظري در دانشگاه آلماني پراگ خالي شد. انتصاب استادان اين قبيل دانشگاهها طبق پيشنهاد دانشکده بوسيله ي امپراتور اتريش انجام مي گرفت که معمولاً حقّ انتخاب خويش را به وزير فرهنگ وا مي گذاشت. تصميم قطعي براي انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ي فيزيکداني به نام« آنتون لامپا » بود و او براي انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت که يکي از آنها «کوستاويائومان» و ديگري«انيشتين» بود. «يائومان» آن را نپذيرفت و پس از کش و قوسها فراوان انيشتين اين مقام را پذيرفت.

وي صاحب دو ويژگي بود که موجب گرديد وي استاد زبردستي گررد. اوّلين آنها اين بود که علاقه ي فراوان داشت تا براي عدّه ي بيشتري از همنوعان خود وبخصوص کسانيکه در حول وحوش او مي زيسته اند مفيد باشد. ويژگي دوّم او ذوق هنريش بود که انيشتين را وا مي داشت که نه فقط افکار عمومي خود را به نحوي روشن و منطقي مرتّب سازد بلکه روش تنظيم و بيهن آنها به نحوي باشد که چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسي نيز لذّت مي برند. هدف انيشتين اين بود که فضاي مطلق را از فيزيک براندازد نظريه نسبيتسال 1905 که در آن انيشتين فقط به حرکت مستقيم الخط متشابه پرداخته بود انيشتين با کمک از اصل تعادل پديده هاي جديدي را در مبحث نور پيش بيني کند که قابل مشاهده بوده اند و مي توانست صحت نظريه جديد او را از لحاظ تجربي تأييد کرد.



عزيمت از پراگ
در مدّتي که انيشتين در پراگ تدريس مي کرد نه فقط نظريه جديد خود را درباره غير وي بنا نهاد بلکه با شدّت بيشتري نظريه ي خود را درباره ي کوآنتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود ، توسعه داد. با همه ي اين تفاصيل انيشتين به دانشگاه پراگ اطّلاع دادکه در خاتمه دوره تابستاني سال 1912 خدمت اين دانشگاه را ترک کرد. عزيمت ناگهاني انيشتين از شهر پراگ موجب سر وصداي بسيار در اين شهر شد در سر مقاله بزرگترين روزنامه ي آلماني شهر پراگ نوشته شد:«که نبوغ و شهرت فوق العاده انيشيتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترک کرد.» انيشتين عازم شهر زوريخ گرديد و در پايان سال 1912 با سمت استادي مدرسه ي پولي تکنيک زوريخ مشغول به کار شد شهرت انيشتين به تدريج تا آنجا رسيده بود که بسياري از مؤسسات و سازمانهاي علمي جهان علاقه داشتند که وي بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ايشان در ارتباط يابد. سالها بود که مقامات رسمي آلمان کوشش مي کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سياسي و اقتصادي باشد بلکه در عين حال کانون فعّاليّت هنري و علمي نيز محسوب گردد به همين جهت از انيشتين دعوت بعمل آوردند. مدّت کمي بعد از ورود انيشتين به برلن ، انيشتين از زوجه ي خويش هيلوا که از جنبه هاي مختلف با او عدم توافق داشت جدا گرديد و زندگي را با تجرد مي گذارند. هنگاميکه به عضويت آکادمي پاشاهي انتخاب شد سي و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند بيش از حد جوان مي نمود. در اين حال همه انيشتين را در وهله ي اوّل مردي مؤدب ودوست داشتني به نظر مي آوردند.فعّاليّت اصلي انيشتين در برلن اين بود که با همکاران خويش و يا دانشجويان رشته ي فيزيک درباره ي کارهاي علمي مصاحبه و مذاکره کند وآنها را در تهيه برنامه ي جستجوي علمي راهنمايي کند. هنوز يکسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهاني شروع شد.

در مدّت جنگ جهاني اوّل، روزنامه هاي برلن همه روزه از وقايع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عين حال انيشتين در منزل خود با دختر عمه ي خويش الزا آشنايي پيدا کر. الزا زني مهربان و خونگرم بود و همچنين او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اينحال انيشتين با او ازدواج کرد. جنگ بين المللي و شرايط معرفت النفسي که در نتيجه ي آن بر دنياي علم تحصيل گرديد مانع از آن نشد که انيشتين با حرارت فوق العاده به توسعه وتکميل نظريه ي ثقل خويش بپردازد. وي با پيمودن راه تفکّري که در پراگ و زوريخ پيش گرفته بود توانست در سال 1916 نظريه اي براي ثقل بپردازد. و جاذبه ي عمومي بنا نهد که بلکي مستقل از نظريه هاي گذشته و از نظر منطقي داراي وحدت کامل بود.

اهّميّت نظريه جديد به زودي مورد تأييد و توجّه دانشمنداني واقع گرديد که داراي قدرت خلاق علمي بودند تأييد تجربي نظريه انيشتين توجّه عموم مردم را به شدّت جلب کرده بود از اين پس ديگر انيشتين مردي نبود که فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. به زودي وي نيز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازيگران بزرگ سينما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.



مسافرتهاي انيشتين

تبليغات مخالف و حملاتي که عليه انيشتين مي شد موجب گرديد که در تمام ممالک جهان و در همه ي طبقات اجتماعي توجّه عموم مردم به سوي نظريههاي او جلب شود. مفاهيمي که براي تودههاي مردم هيچگونه اهّميّتي نداشته است وعامه ي ايشان تقريبأ چيزي از آن درک نمي کردند موضوع مباحث سياسي گرديد. انيشتين دراين زمان سفرهاي خود را آغاز کرد ابتدا به هلند، بعد به کشورهاي چک و اسلواکي، اسپانيا، فرانسه، روسيه، اتريش، انگليس، آمريکا و بسياري کشورهاي ديگر. امّا نکته قابل توجّه اين است که وقتي انيشتين و همسر او به بندرگاه نيويورک شدند با استقبال شديد و تظاهرات پر شوري مواجه شدند که به احتمال قوي نظير آن هرگز هنگام ورود يکي از دانشمندان رخ نداده بود .

انيشتين به آسيا وبه کشورهاي چين، ژاپن و فلسطين سفر کرده است و اين خاتمه ي سفرهاي او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهاي متعدد به اکناف جهان انيشتين بار ديگر در برلن مستقر گرديد. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظريات او را بعنوان بيان افکار قوم يهود و به سوي فاشيسم مي دانستند به اين دليل انيشتين به شهر پرنيستون در آمريکا مي رود. بعد از چندي همسرش الزا در سال 1936 از دنياي مي رود و خواهر انيشتين که در فلورانس بود به شهر پرنيستون نزد برادرش آمد. در همين دوران انيشتين تابيعت کشور آمريکا را مي پذيرد. انيشتين در سال 1945 طبق قانون بازنشستگي مقام استادي مؤسسه مطالعات عالي پرنيستون را ترک کرد ولي اين تغيير سمت رسمي ، تغييري در روش زندگي و کار او به وجود نياورد وي کماکان در پنيستون بسر مي برد و در مؤسسه ي مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.



آخرين سالهاي زندگي انيشتين

اين دوران تجسّس در نيمه انزواي شهر پرنيستون به تدري با اصطراب و احتشاش آميخته مي شد. هنوز ده سال ديگر از زندگي انيشتين باقي مانده بود ليکن اين دوره ي ده ساله درست مصادف با هنگامي بود که عهد بمب اتميشروع مي گرديد و بشريّت تمرين و آموزش خويش را در اين زمينه آغاز مي کرد. بنابراين مسأله واقعي که براي او مطرح شد موضوع چگونگي پيدايش بمب اتمينبود با وجود اينکه منظور ما در اين جا دادن چشم اندازي مختصر از روابط انيشتين با حوادث بزرگ سياسي آخرين سالهاي زندگي او مي باشد باز هم اگر از دو موضوع اساسي ياد نکنيم همين چشم انداز هم ناقص خواهد بود يکي از آنها نامه ي مشهور است که وي مي بايست براي همکاري خود در شوروي بفرشد و دوّم شرح وقايعي است که در اوضاع و احوال فيزيکدانان آمريکايي، خاصه دانشمندان اتمي، در داخل مملکت خودشان تغيير بسيار ايجاد کرد.

اکنون مي توانيم بصورت شايسته تري همه ي آنچه را که گهگاه موجب تيره شدن پايان زندگي وي مي شد مشاهده کنيم و سرانجام روز هجدهم آوريل 1955 بزرگترين دانشمند و متفکر قرن بيستم، پيغمبر صلح و حامي و مدافع محنت ديدگان جهان، مردي که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه‌ي مردان جهان بوده است، در شهر پرنيستون واقع در ممالک متحده آمريکاي شمالي از زندگي وتفکر و مبارزه دست کشيد و از دار دنيا رفت و در گذشت.



--------------------------------------------------------------------------------


آلبرت انيشتين در سال 1879، در آلمان متولد شد. او از موسيقي كلاسيك لذت ميبرد و ويلين ميزد. يكي از داستانهايي كه انيشتين دوست داشت از دوران بچگياش نقل كند دربارة حيرت او در سن چهار يا پنج سالگي است وقتي يك قطبنماي مغناطيسي را ديد. عقربة هدايت شده با يك نيروي نامرئي كه همواره جهت شمال را نشان ميدهد به شدت كودك را تحت تأثير قرار داد. قطبنما او را متقاعد كرد كه بايد چيزي در وراي اشياء باشد. چيزي عميقاً پنهان شده.

انيشتين حتي به عنوان يك پسر كوچك، متفكر و خود كفا بود. مبناي يك افسانة خانوادگي، او به كندي حرف ميزد تا براي انديشيدن به آنچه ميخواهد بگويد صبر كند. خواهرش پشتكار و تمركز او را در ساختن خانههاي يا كارت به ياد ميآورد.

در سال 1933، او به كارمندان انستيتيوي تازه تأسيس براي مطالعات پيشرفته در نيوجرسي پيوست او اين جايگاه را براي تمام زندگياش پذيرفت و تا لحظه مرگش آنجا بود. شايد بيشتر مردم انيشتين را به خاطر تساوي رياضياش دربارة ماهيت انرژي E=Mc2 بشناسند

انيشتين يك مقاله با يك درك جديد از ساختار نور نوشت. او بحث كرده بود كه نور ميتواند طوري عمل كند كه گويي از ذرات مجزا و مستقل انرژي تشكيل شده است چيزي شبيه ذرات يك گاز. چند سال قبلMax Plancks اولين فرضية گسستگي انرژي را بيان كرده بود اما انيشتين فراتر از اينها رفت. به نظر ميرسد طرح انقلابي او، تئوري پذيرفته شده جهاني را كه نور شامل امواج الكترومغناطيس نوساني است، رد كرده است. اما انيشتين نشان داد كه نور کوانتومي، به سخن او ذرات انرژي، ميتوانند در توصيف پديدههاي مورد مطالعه توسط فيزيكدانهاي تجربي كمك كنند. به عنوان مثال، او نشان داد كه چگونه نور الكترونهاي فلزات را دفع ميكند

يك تئوري مصرف انرژي جنبشي وجود داشت كه گرما را به صورت اثر حركت دائمي توصيف ميكرد. انيشتين راهي جديد براي امتحان عملي اين تئوري پيشنهاد كرد. او گفت، اگر ذرات كوچك اما قابل رؤيت در يك مايع معلق شوند، بمباران بيقاعده توسط اتمهاي نامرئي مايع بايد سبب شود تا ذرات معلق به صورت بيثباتي به رقص در آيند و اين بايد از طريق ميكروسكوپ قابل مشاهده باشد، و اگر حركت پيشبيني شده ديده نشود كل تئوري جنبشي، مورد تهديد قرار خواهد گرفت. اما رقص تصادفي ذرات ميكروسكوپي مشاهده شد. اكنون جزئيات حركت شرح داده ميشود. انيشتين، تئوري جنبشي را محكم كرد و او يك ابزار قدرتمند جديد براي مطالعه حركت اتمها ساخته بود.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
سال شمار زندگي آلبرت انيشتين



- تولد :در تاريخ 24 اسفند سال 1258 هجري شمسي ,در شهر اولم آلمان Ulm

- نام پدر: هرمان انشتين (1226-1281 ه. ش/وي 55 سال روي اين سياره زيست)

- نام مادر: پائولين كخ (1237-1299ه.ش/وي 63 سال روي اين سياره زيست.)

- مادر انشتين 11 سال از شوهرش هرمان جوانتر بود و آلبرت هنگاميكه پدرش 32 ساله و مادرش 21 ساله بود بدنيا آمد.

- هرمان يك مهندس برق بود كه البته در كارهاي اقتصادي زياد وارد نبود.

- پائولين هم خانه دار بود و گهگاهي ويولن تدريس مي كرد.

1259 : در يك سالگي، انشتين به همراه خانواده مونيخ هجرت كرد.

1260: در دو سالگي، خواهرش ماجا (ماريا - مريم) بدنيا آمد. (او در سال 1330 هجري شمسي در سن 70 سالگي از دنيا رفت.)

1267 : به مدرسه ي لوئيت پولد مونيخ وارد شد. (در سن 9 سالگي)

1273: در حالي كه انشتين 15 ساله دانش آموز كلاس ششم بود، خانواده اش به ايتاليا هجرت كردند و انشتين در مدرسه ي شبانه روزي لوئيت پولد ماند.

1274 : انشتين 16 ساله به خانواده اش در پاويا ملحق شد و سپس به مدرسه ي كانتونال در شهر آرا واقع در سوئيس رفت.

1275: تابعيت آلماني اش را رسما انكار كرد. و تابعيت سوئيس را پذيرفت. در هفده سالگي از مدرسه ي شهر آرا ديپلم گرفت و سپس در مركز صنعتي فدرال ETH در شهر زوريخ در رشته ي رياضي و فيزيك ثبت نام كرد.

1279: پس از چهار سال در سن 21 سالگي از مركز صنعتي فدرال ETH فارغ التحصيل شد و ديپلما گرفت.

1280: در سن 22 سالگي شهروند سوئيس شد.

1281: در سن 23 سالگي در مؤسسه اي كه امتياز ثبت اختراعات را ارائه مي كرد در شهر برن، استخدام شد. در اين سال پدرش در سن 54 سالگي درگذشت.

1282: در سن 24 سالگي با ميلوا ماريك (1254-1323/ وي 69 سال در اين سياره زندگي كرد) - كه 4 سال بزرگتر از انشتين بود- ازدواج كرد. در آن زمان ميلوا دختري 28 ساله بود. آنها دو پسر داشتند. هانس آلبرت (1283-1352/ وي 69 سال روي اين سياره زيست) كه مهندسي مكانيك شاخه ي هيدرولوژي خواند و در كارش موفق بود. و ادوارد (1289-1344/وي 55 سال روي اين سياره زيست) و دچار بيماري شيزوفرني علاج ناپذيري بود. آنها يك دختر هم داشتند بنام ليزرل (1281-نامعلوم؟) كه قبل از ازدواج آنها از مادر و پدر ديگري بدنيا آمده بود و آنها او را به فرزند خواندگي قبول كردند. سرنوشت او نا معلوم است.

1284: در سن 26 سالگي، در مجله ي Annalen der Physik آلمان مقاله ي مربوط به كوانتومهاي نور و اثر فوتوالكتريك، مقاله ي مربوط به حركت براوني ذرات در نظريه ي اتمي ، مقاله ي نسبيت خاص، مقاله ي همساني انرژي و جرم، مقاله ي نظريه ي كوانتومي براي مواد حالت جامد در رابطه با گرماي ويژه و مقاله ي اصول نسبيت عام كه اذعان مي كرد كه گرانش همانند شتاب است، را بچاپ رساند.

1288: در سن 30 سالگي، در دانشگاه زوريخ دانشيار شد. كارهاي بيشتري روي نظريه ي كوانتومي كرد.

1290: در سن 32 سالگي، در دانشگاه كارل - فرديناند در شهر پراگ استاد كامل شد. خميدگي نور در نور ستاره ها را هنگام خورگرفت (خورشيد گرفتگي) پيش نيبني كرد. (هرچند كه مقداري كه پيش بيني كرد غلط بود.)

1291: در سن 33 سالگي، در ETH (مركز صنعتي فدرال/ يعني همانجايي كه چهار سال درس خوانده بود و ديپلما گرفته بود) استاد كامل شد.

1293: در سن 35 سالگي، در دانشگاه برلين استا كامل شد. ميلوا و فرزندانش را ترك كرد. اين هنگامي بود كه جنگ جهاني اول شروع شد.

1294: در سن 36 سالگي، "بيانيه اي به اروپائيان" را با ديگران هم امضا شد كه طبق آن خود را از نظاميگري آلمان جدا مي دانست. مقاله ي معادلات نسبيت عام را بچاپ رساند.

1295: در سن 37 سالگي، كتابي در رابطه با نسبيت عام بچاپ رساند. رئيس انجمن فيزيك آلمان شد. تكانه ي كوانتاهاي نور را محاسبه كرد كه در سال 1296 مقاله اي با همين عنوان در رابطه با شبيه سازي گذار اتمي بچاپ رساند.

1296: در سن 38 سالگي، مدير مركز قيصر- ويلهلم آلمان شد، (مؤسسه اي كه تحقيقات آلمان را حمايت مي كند.) مقاله ي معادلات كيهانشناسي با ثابت كيهاني را بچاپ رساند وانبساط جهان را از معادلات فوق استخراج كرد.

1297: هنگامي كه 39 سال داشت، پايان جنگ جهاني اول و انقلاب در آلمان.

1298: در 40 سالگي، از ميلوا طلاق گرفت و با الزا انشتين لووتنتال(دختر خاله اش) (1255-1315/كه 60 سال روي اين سياره زندگي كرد) هنگامي كه او 43 سال داشت، ازدواج كرد. الزا از شوهر سابقش دو دختر داشت. اليزه (1276-1313/كه37 سال روي اين سياره زندگي كرد) و مارگوت (1278-1365/كه 77 سال روي اين سياره زندگي كرد). هنگام ازدواج مادر اين دو دختر با انشتين آنها به ترتيب 22 ساله و 20 ساله بودند. بنابر قانون اين دو دختر فاميلي انشتين را پس از ازدواج اخذ كردند. در اين سال خميدگي نوري در يك خور گرفت (خورشيدگرفتگي) مشاهده شد.

1299: همزمان با 41 سالگي، اذهان عمومي، با تحريك ضد يهودها، به نظريه ي نسبيت عام و انشتين تاختند. در اين سال مادرش در سن 63 سالگي در گذشت.

1300: در42 سالگي، اولين ديدارش از آمريكا.

1301: در 43 سالگي، كار بر روي نظريه ي ميدانهاي واحد. ديدار از كشورهاي خاور دور. برنده ي جايزه ي نوبل در فيزيك "به پاس خدمات در فيزيك نظري و بويژه كشف قانونمندي اثر فوتو الكتريك."

1303: در 45 سالگي، افتتاح مركز انشتين در برج انشتين در پوتزدام. چاپ مقاله ي نظريه ي بوز- انشتين (بوز فيزيكدان هنديست) در باب افت و خيزهاي آماري.

1306: در سن 48 سالگي، آغاز بحث با نيلس بور (فيزيكدان اتريشي) در باب تفسير نظريه ي كوانتومي، در پنجاهمين همايش سالوي.

1308: در سن 50 سالگي، مقاله اي براي اذهان عمومي در رابطه با وحدت نظريه ي ميدان گرانشي و ميدان الكترومغناطيسي بچاپ رساند.

1309: در سن 51 سالگي، ديدارش گشترده اي از آمريكا بخصوص در مركز صنعتي كاليفرنيا داشت.

1311: در سن 53 سالگي، بعنوان استاد كامل در مركز تحقيقات مطالعات پيشرفته ي پرينستون انتخاب شد. با رعايت اين مسأله كه بعنوان استاد نيمه وقت در دانشگاه برلين هم باشد.

1312: در سن 54 سالگي، نازيها در آلمان بر سر قدرت آمدند. انشتين ابتدا به انگلستان رفت و سپس از آنجا به آمريكا رفته و مقيم آمريكا شد.

1313: دختر اول الزا بنام اليزه انشتين درگذشت. در اين سال انشتين 55 ساله بود.

1314: در سن 56 سالگي، چاپ مقاله اي بزبان انگليسي تحت عنوان: "آيا توصيف مكانيك كوانتومي از حقيقت واقعي مي تواند كامل باشد؟" بهمراه ب. پوذولسكي و نيلس بور كه بحث بي انتهايي را روي تفسير كوانتوم بوجود آورد.

1315: در سن 57 سالگي، مرگ همسرش الزا.

1318: در سن 60 سالگي، وقوع جنگ جهاني دوم. انشتين نامه اي به رياست جمهوري آمريكا، روزولت، نوشت از احتمال ساخت بمب اتمي او را آگاه كرد.

1319: در سن 61 سالگي، تابعيت آمريكا را پذيرفت ولي تابعيت سوئيس را از دست نداد.

1323: همسر اول انشتين، ميلوا ماريك در 69 سالگي گذشت. در اين زمان انشتين 65 ساله بود.

1324: در سن 66 سالگي، بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي. پايان جنگ جهاني دوم.

1325: در سن 67 سالگي، بعنوان سرگروه كميته ي فوري دانشمندان اتمي خدمت كرد.

1327: در سن 69 سالگي، چاپ مقاله ي: "تعميم نسبيت عام" بعنوان يك نمونه از تلاشها براي دست يابي به ديدگاه رياضي جهانشمول براي نظريه ي ميدانها.

1330: در سن 72 سالگي، خواهر انشتين در سن 70 سالگي در گذشت.

1331: در سن 73 سالگي، رياست جمهوري به او پيشنهاد شد ولي او نپذيرفت.

1334: در 30 فروردين 1334 در سن 76 سالگي در بيمارستاني در شهر پرينستون بر اثر تصلب شرائين در گذشت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
رنه دکارت (1596-1650)

quadrivium یا همانکه از قدیم اربعه نامیده می شد عبارت بود از علوم حساب، هندسه، نجوم و موسیقی. در قرن هفدهم اغلب دانشمندان به این علوم و چند علم دیگر چون مکانیک، فیزیک نور و … آشنا بودند از جمله این شخص می توان به رنه دکارت (René Descartes) اشاره کرد. اما او به این علوم از زاویه دیگری نگاه میکرد.
دکارت سعی داشت روشی پیدا کند جامع که بتواند از آن برای استدلال در هر علمی استفاده کند. او قبلا” طی مطالبی سعی در یکی کردن جبر و هندسه نیز کرده بود. او در یادداشت های خود در سال 1619 می نویسد : “اگر امکان این باشد که به ارتباط میان علوم پی ببریم در آنصورت نگهداری آنها در حافظه انسان به سادگی یادگیری رشته اعداد خواهد بود”.
دکارت اعتقاد به همگرایی و وحدت داشت مثالی که اغلب بیان می کرد این بود که : “ساخته های دست بشری اگر توسط یکنفر تهیه شده باشد به مراتب کیفیت بهتری دارد تا چند نفر”. او همچنین معتقد بود که : “گاهی برای بازسازی برخی از ساخته های بشر که بدون نظم و به مرور زمان درست شده اند نباید وقت صرف کرد بلکه باید آنرا از نو بسازیم”. ( توجه شما را به جمله اخیر دکارت که ما را به یاد روش معماری دوباره سازمان یا Reengineering می اندازد، جلب می کنیم.)
دکارت معتقد بود که به این علم دست پیدا کرده است و توانسته با یافتن چند قاعده کلی از راز بسیاری از علوم از جمله ریاضی و هندسه پرده بردارد. اما سعی نکرد خیلی زود این موارد را مطرح کند در یکی از یادداشتهایش می نویسد : “باید به سن پختگی برسم - منظور او حدود 23 سال بود - تا آماده ارائه این نظریات شوم”. پس از آن وی از سال 1619 تا 1928 با مطالعه و تحقیق خود را آماده بیان اصولی که بقول خود به آنها یقیین داشت نمود.
او در جایی دیگر می گوید : “بعد از تحقیق بسیار دریافتم که در علم ریاضیات شما با مسائل مربوط به ترتیب و مقدار درگیر هستید و برای شما هیچ فرقی ندارد که این مقدار مربوط به ستارگان باشد یا هر شکل دیگری. بنا براین باید علمی وجود داشته باشد که هر پرسشی مربوط به ترتیب و مقدار را پاسخ گوید بدون توجه به آنکه راجع به ترتیب یا مقدار چه صحبت می کند. من این علم را ریاضیات عام (Universal Mathematic) می نامم …”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوارزمی کیست؟

خوارزمی کیست؟

«الجبر و المقابله» که به مأمون تقدیم شد, کتابی است درباره رياضیات مقدماتی و شاید نخستین کتاب جبری باشد که به عربی نوشته شده است.
دانش‎پژوهان بر سر اینکه چه مقدار از مطالب کتاب از منابع یونانی و هندی و عبری گرفته شده است, اختلاف نظر دارند.
به طور معمول, در حل معادلات دو عمل معمول است. «خوارزمی» این دو را تنقیح و تدوین کرد و از این راه به وارد كردن جبر به مرحله علمی کمک شایانی كرد.
اثر ریاضی ديگری که چندی پس از جبر نوشته شد, رساله‎ای است مقدماتی در حساب که ارقام هندی (یا به غلط ارقام عربی) در آن به کار رفته بود و نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را (که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح می‎داد.
اثر دیگری که به مأمون تقدیم شد, «زیج السند هند» بود كه نخستین اثر «اختر شناسی عربی» است و به صورت کامل بر جای مانده است و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تأثیر گرفته است.
کتاب «صورت الارض» که اثری است در زمینه جغرافیا, اندک زمانی پس از سال 195-196 نوشته شده است و تقریباٌ فهرست طول و عرض همه شهرهای بزرگ و اماکن را در بر مي‎گيرد؛ این اثر که باحتمال‌ مبتنی بر نقشه جهان‏نمای مأمون است (که شاید خود خوارزمی هم در تهیه آن کار کرده است)، به نوبه خود مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی بود. این کتاب از بعضی جهات دقیقتر از اثر بطلمیوس بود, بخصوص در قلمرو اسلام.
تنها اثر دیگری که بر جای مانده است, رساله کوتاهی است درباره «تقویم یهود».
خوارزمی دو کتاب نیز درباره «اسطرلاب» نوشت. آثار علمی خوارزمی از حیث تعداد کم, ولی از نفوذ بی‏بدیل برخوردارند؛ زیرا مدخلی بر علوم یونانی و هندی آورده است. بخشی از جبر در قرن ششم و دوازدهم, دو بار به لا تینی ترجمه شد و نفوذی عمده بر جبر قرون وسطایی داشت.
رساله خوارزمی درباره ارقام هندی پس از آنکه در قرن دوازدهم به لاتینی ترجمه و منتشر شد، بيشترين اثر را داشت؛ و از آن پس, نام «خوارزمی» با هر کتابی که درباره حساب جدید نوشته می‏شد, متراد ف شد (همچنين, از اینجا اصطلاح جدید الگوریتم به معنای قاعده محاسبه ساخته شد).
کتاب جبر و مقابله خوارزمی که به عنوان «الجبرا» به لاتینی ترجمه گردید, باعث شد که همین کلمه در زبان‏های اروپایی به معنای جبر به کار رود. نام خوارزمی هم در ترجمه به جای الخوارزمی به صورت الگوریتمی تصنیف گردید و الفاظ الگوریسم و نظایر آنها در زبان‎های اروپایی که به معنای فن محاسبه ارقام یا علامت‎هاي دیگر است, از آن مشتق شده است.
ارقام هندی که به غلط ارقام عربی نامیده می‏شود, از آثار «فیبوناتچی» به اروپا وارد شد. همین ارقام در ریاضیات, انقلابی به وجود آورد و هر گونه اعمال محاسباتی کتاب جبر خوارزمی قرن‏ها در اروپا مأخذ و مرجع دانشمندان و محققان قرار گرفت و «یوهانس هیسپا لنسیس» و «گراردوس کرموننسیس» و «رابرت چستری» در قرن دوازدهم هر یک از آن را به زبان لاتینی ترجمه کردند.
نفوذ کتاب «زیج السند» چندان زیاد نبود, اما نخستین اثر از این گونه بود که به صورت ترجمه لاتینی به همت «آدلارد باثی» در قرن دوازدهم به غرب رسید, جداول طلیطلی (تولد ویی) در یکجا قرار گرفتند و آنها را «ژرار کرمونایی» در اواخر قرن یازدهم به لاتینی ترجمه كردند و در غرب مقبوليت گسترده‎اي يافتند و حداقل یکصد سال بسیار متداول بودند.
از کارهای دیگر خوارزمی, تهیه اطلسی از نقشه آسمان و زمین و همچنین, اصلاح نقشه‏های جغرافیایی بطلمیوس بود. جغرافیای وی تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا ناشناخته ماند.
دیگر از کتب مهم خوارزمی کتاب «مفاتیح العلوم» است که بسيار مهم و ارزنده است. خوارزمی در حدود سال 848 میلادی مطابق با 232 هجری قمری درگذشت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز

شنیدنی هایی از تاریخ ریاضی معاصر ایران

حسین غیور (1)

زنده یاد در معرفی خود این چنین می آغازد:

بطوری که درشناسنامه من ذکرشده در1297 هجری شمسی درهمدان متولدشده ام در1311

درهمدان تصدیق کلاس ششم ابتدایی را گرفته ام.معلم کلاس ششم ابتدایی مادردبستان نصرت مردی فاضل ومعلمی شایسته بود

.مرحوم فریور صبح زودیک ساعت قبل ازاینکه زنگ کلاس زده شود درزمستان سرد همدان به ماحساب وهندسه درس میداد

بعدها فهمیدم به ازاء کارفوق العاده ای که درسر مای سخت ویخبندان همدان انجام می داد هیچ حقوق وپاداشی در بین نبود

وتنها می خواست شاگردانش درامتحان نهایی نمره خوب بیاورندونفراول ازدبستان نصرت باشد.""چنین کنند بزرگان چوکردبایدکار""
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
از زندگی زنده یاد حسین غیور (2)​


استاد غیور در سال 1325 در تهران بطور داوطلبانه در امتحان کلاس ششم متوسطه و در همان سال در کنکور دانشسرای عالی شرکت کرد و نفر اول شد و در شبانه روزی دانشسرای عالی به مدت 3 سال لیسانس ریاضی از دانشسرای عالی و دانشکده علوم گرفت و در سال 1327 به خدمت دبیری در شهرستان همدان منصوب شد .

مرحوم غیور می گوید : در دوران تحصیل در دانشگاه مورد تشویق مرحوم دکتر هشترودی و استادان بزرگوار دکتر منوچهر وصال و پرفسور فاطمی قرار گرفتم .

دکتر هشترودی چند بار مرا پیش دکتر مزینی معاون وزیر فرهنگ برد که در تهران بمانم و برای ادامه تحصیل به اروپا بروم .

سالهای بعد جنگ بود و دانشگاههای اروپا دانشجو نمی پذیرفتند و این اقدامات بی نتیجه ماند .

در سال 39 که در همدان خدمت می کردم از طرف رئیس دانشگاه شیراز با چند نامه ی پیاپی از بنده دعوت شد که به پیشنهاد آقای دکتر وصال به دانشگاه شیراز بروم . تا مقدمات فراهم شودیک سال طول کشید و رئیس دانشگاه شیراز منفصل شد و آقای دکتر وصال مرا به دانشسرای عالی معرفی کرد .

در دانشسرای عالی به غیر از تدریس شغل دیگری نپذیرفتم . بعد ها آنجا به دانشگاه تربیت معلم تبدیل شد تا سال 1358 که باز نشسته شدم ؛تدریس هندسه تحلیلی بعهده من بود و بعد از بازنشستگی تا تعطیلی موقت دانشگا هها برای تدریس درسهای خود مجدداٌ به دانشگاه دعوت شدم .

زنده یاد غیور سالها در جبر برداری کار کرد و تمام قضایای مهم هندسی را با روش برداری ثابت کرد و تعمیم داد . وی در این باره می گوید در مطالعات خود مطالب تازه ای پیدا کرده ام که تا به حال اثری از این که این مطالب در کشورهای دیگر پیدا شده باشد ندیده ام .

یاد و نام استاد حسین غیور معلم سخت کوش و نابغه دوران -گرامی می داریم و در قسمت بعدی به بعد دیگری از شخصیت ا و خواهیم پرداخت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیاد استاد حسین غیور (3)​




مرحوم غیور معتقد بود که به کاربردن مثلثات و بردار در هندسه مجاز است زیرا هم نسبت های مثلثاتی و هم بردار هر دو جزء هندسه هستند . مثلثاتی که در متوسطه تدریس می شود مبتنی بر تعریف هندسی آن است و اعتقاد داشت مخصوصاٌ در هندسه باید قضیه سینوسها و قضیه کسینوسها در فصل روابط متری مطرح و اثبات شود و در یادداشتی می گوید بعضی ها معتقدند که نباید نسبتهای مثلثاتی یا بردار در هندسه مطرح شود زیرا در هندسه اقلیدسی نوشته نشده است جواب این سؤال این است که اگر این مطلب درست فرض شود باید قضایای مربوط به محیط و مساحت دایره و سطح و حجم کره که از کشفیات ارشمیدس است و او بعد از اقلیدس متولد شده باید از هندسه ها حذف شود وهمینطورمتمم هندسه و مفاهیم عالی و گسترده آن .

یاد آن بزرگمرد دامنه الوند گرامی باد .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیاد استاد حسین غیور (4 )​


مرحوم غیور از بهترین خاطرات خود از تدریس در دانشسرایعالی می گوید :

من اساساٌ با این که معلم سر کلاس مسئله را ا زاول تا آخر حل کند موافق نیستم ، مثالی می آورم که برای خودم اتفاق افتاده و چون مثال عینی است یقین دارم مورد توجه دبیران محترم و همکاران گرامی من واقع می شود :

در سال 41 یا 42 در دانشسرایعالی حل مسائل مکانیک بعهده من گذاشته شده بود تصمیم گرفتم مسائل را سر کلاس مطرح و شروع به حل کنم برای انجام این کار درسها را که چهارده پانزده سال قبل خوانده بودم با دقت مطالعه کردم به داشجویان گفتم می خواهم بهد شما روش حل مسئله را بیاموزم « مطمئن باشید این کار مفید تر از آن است که مسئله ها رادرخارج از کلاس حل کنم یا از جایی نقل کنم و روی تابلو برای شما بنویسم ونیز مطمئن باشید توانایی آن راد ارم که مسئله ای را بدون حل نگذارم » در جلسه ها ی اول ودوم کار خوب پیشرفت نمی کرد ولی کم کم براه افتادیم و دانشجو.یان همه به کلاس می آمدند و راهها را اعم از این که در وهله اول به جواب نرسد می نوشتند کم کم کلاس جان گرفت و عده ای در حل مسئله شرکت کردند جلسه که در آخرین ساعت بعد از ظهر تشکیل می شد تا نیم ساعت بعد از زنگ کلاس هم ادامه پیدا می کرد . نه داشجویان خسته می شدند نه من

این بهترین خاطره ای است که از تدریس در دانشسرایعالی دارم .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیاد استاد غیور –قسمت پنجم و پایانی


هندسه هم هندسه ی قدیم!

خدا را شکر که استاد غیور در بین ما نیست که ببیند چه بلایی بر سر کتابهای درسی هندسه آورده اندکه اگر می بود هیچ گاه حاضر نمی شد هندسه دبیرستانی به چنین مصیبتی گرفتار آید. ایشان حتی نسبت به همان هندسه نظام قدیم که پرمغزو عالی بود نیز نظرات ارزنده ای داشتند و اعتقاد داشت که باید به آن مطالبی افزود . در مصاحبه با ایشان که در تابستان 1368 در مجله رشد شماره 22 منتشر شده است . در پاسخ به این پرسش که چه تغییراتی در کتابهای هندسه ی دبیرستانی ( آن زمان ) ضرورت دارد ؟ به شرح زیر پاسخ داده اند .

تغییراتی که باید در هندسه های اول تا سوم انجام شود اضافه کردن ترکیب، تبدیلهای انتقال و تقارن و دوران است که قبلاً بوده و حذف شده است و اضافه شدن قضیه تصویر شکل مسطح روی صفحه است که جا مانده است در کتاب چهارم که خود من در تألیف آن دخالت تام و تمام داشته ا م دو تبدیل قطب و قطبی و انعکاس و تصویر مرکزی روی صفحه باید اضافه شود و همینطور تقسیم غیر توافقی . علت این که در سال 1359 این تبدیلات از برنامه دبیرستان حذف شد ، در آن دوران بود که می خواستند هندسه را هم به کلی از برنامه دبیرستانها در همه دنیا حذف کنند که بعدها تغییر روش دادند !!

«نمردیم و دانستیم که دشمنی و کینه توزی با هندسه سر دراز دارد و مخصوص همین نظام جدید آموزشی خودمان تنها نیست ! »

استاد بزرگ هندسه و علاقه به شعر و شاعری

استاد در این خصوص می گویند :

علاقه من به شعر و شاعری سابقه طولانی دارد . پدر من حاجی شیخ صادق مردی ادیب و عربی دان بود . اغلب اشعار مولوی و حافظ و بابا طاهر و حتی اشعار عربی دوره ی جاهلیت را از حفظ داشت . من در کلاس ششم ابتدایی و اول و دوم متوسطه گلستان سعدی و مقدمه بوستان و بسیاری از حکایات آن را از حفظ بودم و شعر هم می گفتم ولی پنهان از پدر و برادرم ؛ زیرا هر دو مخالف بودند که من شاعر شوم . بر اثر اشتغال به درسهای ریاضی و فیزیک مکانیک که پیش خود یاد می گرفتم شعر را کنار گذاشتم و دفتر شعرم را آتش زدم . از آن دفتر یک دو بیتی که به دوست همکلاسیم داده بودم و یک قطعه بر جامانده است .

و این هم آن دو بیتی :

این عکس که صورتیست بی جان/دانم به یقین نه در خور توست/عکس تو بود به خاطر من/عکس من اگر به دفتر توست

از سال 25 به بعد گاهگاه شعر هایی در سیر و سیاحت در دامنه الوند زادگاه خود یا در دوره ی تحصیل دانشگاهی یا سال 40 به بعد ؛ سروده ام . در این دوران بر خلاف دوره طفولیت و نو جوانی ؛ همواره شعر به سراغ من آمده است و اگر خوب از آب در آمده آن را یادداشت کرده ام . در سال 36 برادرم که در تهران می زیست 33 قطعه از اشعار مرا در چاپخانه محمد علی علمی به چاپ رسانید . این مجموعه بنام رؤیا تقدیم به استاد بزرگوار دکتر محسن هشترودی شده است .

به دل کوه زنم کز دل و جان/رفع دلتنگی و اندوه کنم/راز دل با همه گفتن نتوان/درد دلها همه با کوه کنم از قطعه ی دل کوه مجموعه رویا



استاد غیور در تدریس هندسه توجه و تأکیدخاصی بر اهمیت اصول هندسی داشتند ؛ وی می گوید :

بسیاری از دانش آموزان ممتاز و حتی بعضی از دبیران اوقات گرانبها و عزیز خود را صرف این می کنندکه بعضی از مسائل معروف لاینحل را حل کنند و کار بزرگی را انجام دهند در صورتی که با توجه به اصول هندسه ممکن نیست..مثلاً این گزاره که دانشمندان گفته اند ( تثلیث زاویه محال است ) خود چون قضیه ای در هندسه اقلیدسی است ، بنابر این درست است . در چهار سالی که در مجله رشد ریاضی کار می کنم . « این مطلب از رشد ریاضی شماره 25 بهار 1369 نقل می شود » هر هفته 3 تا 4 نامه دارم ، که در آنها برای اثبات تثلیث زاویه قلم فرسایی کرده اند در صورتیکه در مجله رشد شماره 5 و 6 آقای دکتر جمالی ثابت کرده است که تثلیث زاویه محال است .

همکاری مرحوم غیور با رشد ریاضی تا سال 1372 ادامه داشت و سلسله مقالات ارزشمندی از ایشان در زمینه هندسه در این مجله به چاپ رسید .از جمله دیگر تألیفات ایشان کتاب هندسه چهارم ( نظام قدیم ) ، کتاب هندسه تحلیلی ، کتاب هندسه برای مراکز تربیت معلم و تحقیقاتی در زمینه جبر برداری و موارد استعمال آن در هندسه می باشد . روحش قرین رحمت باد .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
فیلسوف پروكلوس

«پروكلوس» فیلسوف، نویسنده و ریاضیدان یونانی ۱۷ آوریل ۴۸۵ میلادی در۷۴ سالگی درگذشت. وی از فلاسفه افلاتونی بود ولی در اثبات قضیه های هندسه روشی متفاوت از فیساگوراس (فیثاغورث) ارائه كرد. او كه هرگز ازدواج نكرد و گوشت نخورد در نویسندگی مخالف نوشتن داستان تخیلی بود و عقیده داشت كه مصاحبه با سالخوردگان، سوژه بسیار ـ مخصوصا اشتباهاتشان ـ به دست می دهد كه نوشتن آنها، انسان و به ویژه نسل نو و آینده را بیدار و روشن خواهد ساخت. وی پاسخ به این پرسش را كه چرا ازدواج نكرده به صورت كتاب در آورده و مدعی شده است كه نمی خواسته مسئول دشواری های احتمالی فرزندان باشد كه قبلا خواهش نكرده اند به این دنیای پر از درد و رنج و زحمت وارد شوند.
«پروكلوس» كه دهها سال رئیس آكادمی آتن بود در بیزانتیوم (تراكیه ـ واقع در غرب منطقه استانبول اروپا) به دنیا آمده و در اسكندریه تحصیل كرده بود. او را از آخرین گروه اندیشمندان بزرگ یونان باستان بشمار آورده اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
سقراط


نام سقراط شاید پراوازه ترین نام درفرهنگ غرب باشد اشتهار او به خاطراثار مکتوبش نیست چرا که هیچ اثر مکتوبی از خود به جا نگذارد.

روش فلسفی سقراط موسوم به اثبات خطا و لغزش بود یک کنکاش و زیرسوال بردن باورها و اعتقادات به منظور اثبات حقیقت وبر ملاکردن تناقضاهای ان .

سقراط ازمردم اتن بود. او فلسفه کیهان شناسی عصر وزمانه خود راتعلیم می دادوبه منا ظرات فلسفی میپرداخت.

شهرت سقراط به خاطر پرشهای مبتنی بر تکذیب قیاسی وی ازاموزگاران سوقسطایی و نیز به بدلیل محکوم کردن استدلالهای ظاهر فریب وغلط انداز انان بود .

سقراط خواه به لحاظ شخصیت انفرادیش وخواه از حیث اخلاق اجتماعی یک انسان به تمام معنا بود وهمین موضوع باعث هلاکتش شد

دور شدن توجه قلسفی سقراط از طبیعیات یک تحول مهم به شمار می اید که تفکر فلسفی رادر مسیرهای تازه ای قرارداد به طوری که در گفتگوی وی با سیبس نقل می کند موقع مطالعه علوم طبیعی به عبارتی در یکی ازاثار اناکساگوراس برخورد کردم که می گفت ذهن علت همه چیزهاست. پس شادمان شدم که ذهن یا هوش را باید به مثابه علت نخستین به شمار اورد زیرا ذهن میتواند همه چیز را به بهترین صورت وبه سود همگان سروسامان دهد .

.از رو به سرعت سرگرم مطالعه اثار اناکسا گورراس شدم با این امید که بتوانم نیک رااز بد تمیز دهم .

هدف همیشگی سقراط این بود که راه ورسم زندگی پر فضیلت وتقوا را فراگیرد.کردار بد ناشی از نادانی است وانسانها از سر اگاهی وهوشیاری به دنبال شر نمی رود .سقرات به دلیل تقواو اگاهی که داشت به تعلیم دهنده راه ورسم زندگی مشهوراست.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
دکارت


دکارت را به عنوان بنیانگزار فلسفه نوین به شمار اورده اند . او ریاضیدان ودر عین حال فلسوف بود .

دکارت بر مبنای قضیه چون فکر می کنم برهانی را برای اثبات دو جوهر هستی یافته واشکار یکی مادیودیگرسی غیر مادی عرضه کرد وانرا به فلسفه دکارتی افزود وهمراه بااین مسئله فلسفی راعنوان کرد که چگونه ذهن و جسم انسان می تواند در یکدیگر تاثیر بگذارد .

نخستین گام در روش دکارت برای رسیدن به یقین این بود که باید دید ایا می توان در همه چیز شک کرد یا خیر شک کردن به حافظه به تشخیص حواس به وجود دنیای پیرامون وبه وجود جسم خود شخص. در تفکرات دکارت این فرض را در نظر میگیرد که امکان دارد یک فریب دهنده بسیار توانمند وهوشمند وجود داشته باشدکه همواره واز روی هدف مرا فریب دهد .

چون فکر می کنم دکارت وتمامی استدلالهای او در تفکرات موضوعاتی هستند که از زمان تالیف اثر مزبور تاکنون درباره انها نقد گسترده ومشروحی صورت گرفته است.

دکارت شهرت بسیارزیادی به خاطر طرح معضل فلسفی دوگانه ذهن وماده دارد این معضل ناشی از نتیجه گیری اوست مبنی بر اینکه ذهن به عنوان یک جوهر غیر مادی متمایزاز جوهر مادی یا غیر جسمانی است واو معتقداست که هر جوهر دارای یک خاصیت اصلی است که طبیعت اساسی وبنیادی ان را می سازد .

علاقه دکارت به ایجاد بنیانهای استوار برای معرفت محدود به فلسفه نبود .ریاضیات نیز از نظر او الگویی برای تمامی معارف بهعشمار میاید زیرا حقایق ریاضی انکار نا پذیرند. او همچنین از یک روش مبتنی بر کسب معرفت الله وروح بشرونیز روش شناخت تمامی پدیدارهای علمی وطبیعی که به اندازه یک برهان هندسی ومسلم نیستند اجتناب کرد .او می گوید یک فکر می تواند روشن باشد بی انکه مشخص باشد اما اگر مشخص باشد در این صورت روشن هم هست دکارت میگوید:" چون فکرمیکنم پس هستم "
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
لایب نیتز

لایب نیتز

لایبنیتز فیلسوف، ریاضی و فیزیک دان آلمانی (1646-1716) اولین کسی بود که بیان کرد ذات ماده انرژی می باشد.او کل جهان را به یک مخلوق حساب شده تعبیر کرده بود و معتقد بود کل جهان همانند یک ساعت می باشد که سازنده آن خدا می باشد.
او معتقد بود که تمامی شاخه های علوم (انسانی ، تجربی، تئوری و …) از نظام واحدی پیروی می کنند و اصول مشترکی بر آنها حاکم می باشد. نگاه او به هستی بر این اساس بود که یک روح و خرد واحد در راس همه امور بر جهان حاکم می باشد که بر تمام ذرات جهان احاطه دارد.

با نظر نیوتن مخالف هستم
نیوتن معتقد بود که ماده مقداری از خلاء - فضا - را پر کرده است و از نظر او میزان خلاء در هستی به مراتب بیش از ماده بود اما لایب نیتز با این موضوع مخالف بود و اعتقاد داشت که ” هرچه مقدار ماده بیشتر باشد فرصت بیشتری برای خداوند فراهم است که حکمت و قدرت خود را اعمال کند”. او حتی می گوید من قبل از انتشار نیوتن معتقد شدم که جاذبه متناسب است با عکس مربع مسافت، و من بر این نظریه همه به دلیل انی و هم لمی دست یافتم و در شگفتم که چرا نیوتون به دلیل لمی من دست نیافته است”

اصول دکارت از یقین کامل برخوردار نیست
او در ارتباط با فلسفه دکارت می گوید : “اگر دکارت اصول خود را مانند اصول هندسه اقلیدس صرفا” بر اساس استدلال عقلی بنا می کرد، تفکر او موفقیت کامل داشت. اما اشکال کار او این است که این اصول را مانند علمای هندسه بر اساس عقل محض اثبات برهانی نکرده است. بنابر این اصول او از یقین کامل برخوردار نیست.”

حرکت از سکون مطلق آغاز نمی شود و به سکون مطلق هم نمی گراید
او در ارتباط با یکی از اصول فلسفی خود می گوید “تمامی طبقات مختلف اشیاء که مجموع آنها کل جهان را تشکیل می دهد، در علم خداوند شبیه به نقاط روی یک منحنی در صفحه مختصات می باشد … بنابراین انسان با حیوان، حیوان با نبات، نبات با سنگواره و … همه در مجموع روی این منحنی حلقه های به هم پیوسته یک زنجیر را تشکیل می دهند.”

وی در تشریح بیشتر این مطلب که آنرا قانون اتصال می نامد می گوید : ” … در طبیعت طفره وجود ندارد. این همان قانونی است که من آنرا اتصال نامیده ام. قانون اتصال حاکی از آن است که ما همیشه از کوچک به بزرگ و یا برعکس حرکت می کنیم و در این حرکت همیشه حدود واسطه ای وجود دارد. حرکت از سکون مطلق آغاز نمی شود و به سکون مطلق هم نمی گراید.


برگرفته از کتاب فلسفه لایب نیت
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
دکارت و ریاضیات عام

دکارت و ریاضیات عام


رنه دکارت (1596-1650)
quadrivium یا همانکه از قدیم اربعه نامیده می شد عبارت بود از علوم حساب، هندسه، نجوم و موسیقی. در قرن هفدهم اغلب دانشمندان به این علوم و چند علم دیگر چون مکانیک، فیزیک نور و … آشنا بودند از جمله این شخص می توان به رنه دکارت (René Descartes) اشاره کرد. اما او به این علوم از زاویه دیگری نگاه میکرد.
دکارت سعی داشت روشی پیدا کند جامع که بتواند از آن برای استدلال در هر علمی استفاده کند. او قبلا” طی مطالبی سعی در یکی کردن جبر و هندسه نیز کرده بود. او در یادداشت های خود در سال 1619 می نویسد : “اگر امکان این باشد که به ارتباط میان علوم پی ببریم در آنصورت نگهداری آنها در حافظه انسان به سادگی یادگیری رشته اعداد خواهد بود”.

دکارت اعتقاد به همگرایی و وحدت داشت مثالی که اغلب بیان می کرد این بود که : “ساخته های دست بشری اگر توسط یکنفر تهیه شده باشد به مراتب کیفیت بهتری دارد تا چند نفر”. او همچنین معتقد بود که : “گاهی برای بازسازی برخی از ساخته های بشر که بدون نظم و به مرور زمان درست شده اند نباید وقت صرف کرد بلکه باید آنرا از نو بسازیم”. ( توجه شما را به جمله اخیر دکارت که ما را به یاد روش معماری دوباره سازمان یا Reengineering می اندازد، جلب می کنیم.)

دکارت معتقد بود که به این علم دست پیدا کرده است و توانسته با یافتن چند قاعده کلی از راز بسیاری از علوم از جمله ریاضی و هندسه پرده بردارد. اما سعی نکرد خیلی زود این موارد را مطرح کند در یکی از یادداشتهایش می نویسد : “باید به سن پختگی برسم - منظور او حدود 23 سال بود - تا آماده ارائه این نظریات شوم”. پس از آن وی از سال 1619 تا 1928 با مطالعه و تحقیق خود را آماده بیان اصولی که بقول خود به آنها یقیین داشت نمود.

او در جایی دیگر می گوید : “بعد از تحقیق بسیار دریافتم که در علم ریاضیات شما با مسائل مربوط به ترتیب و مقدار درگیر هستید و برای شما هیچ فرقی ندارد که این مقدار مربوط به ستارگان باشد یا هر شکل دیگری. بنا براین باید علمی وجود داشته باشد که هر پرسشی مربوط به ترتیب و مقدار را پاسخ گوید بدون توجه به آنکه راجع به ترتیب یا مقدار چه صحبت می کند. من این علم را ریاضیات عام (Universal Mathematic) می نامم …”
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی نامه جان ون




[


شرح زندگی

جان ون در چهارم آگوست سال 1834در یک خانواده برجسته مذهبی، در انگلستان متولد شد. هنگامی که او جوان بود پدرش، هنری ون(Henry Venn)، به لندن سفر کرد تا به عنوان عضو افتخاری انجمن مبلغین کلیسا مشغول به کار شود. ون تحصیلات خود را در لندن، در مدرسه Sir Roger Cholmley's School آغاز کرد که اکنون با نام Highgate School شناخته می‌شود. در سال 1853 بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان در کالج‌های Gonville و Caius در کمبریج(Cambridge) نام نویسی کرد. او در سال 1854 به عنوان یک محقق ریاضی برگزیده شد و در سال 1857 مدرک لیسانس خود را دریافت کرد. همچنین ون در سال 1857به عنوان مرد اول کالج شناخته شد و تا سالهای بعد هم این عنوان را به خود اختصاص داد. پیشینه خانوادگی او، ون را به سوی مسایل مذهبی سوق می‌داد که به این ترتیب او در سال 1858در کلیسای ایلی(Ely) به عنوان خادم و در سال 1859 به عنوان کشیش به فعالیت پرداخت و بعد از آن تا هنگامی که به عنوان مدرس در علوم اخلاق به کمبریج بازگردد، دفاتری را در شهرهای مختلف از جملهCheshunt**** Hertfordshire**** Mortlake**** Surrey دایر کرد.

ون سی سال بعد به منطق علاقه‌مند شد و حدود سه مقاله در این باره منتشر نمود. او کتاب The Logic of Chance (منطق شانس) را در سال 1866، کتاب Symbolic Logic (منطق سمبلیک) را در سال 1881و کتاب The Principles of Empirical Logic (قانون تجربی منطق) را در سال 1889به رشته تحریر در آورد. هنگامی که ون تحقیقات خود را در سال 1883در مورد منطق ادامه داد بدلیل مشغله زیاد از کار خود در کلیسا کناره گیری نمود. او همچنین دارای مهارت‌هایی در زمینه ساخت ماشین آلات بود، و او از این استعداد خود استفاده نمود و ماشینی برای بازی بولینگ(bowling cricket balls) ساخت که هنگامی که تیم کراکت(cricket) استرالیا در سال 1909 از کمبریج بازدید کردند ماشین ون نمایش جالبی را برای آنها اجرا نمود. در ســال 1883 ون در جامعه سلطنتی انگلستان برگزیده شد و کمبریج به او مدرک دکترای علوم (ScD) را اهدا نمود. در ســال 1897 بـعد از چاپ سومــین کــتابش در منـطق،تاریـخــچه و خاطراتی را از کــالج خود با عنـــوان The Biographical History of Gonville and Caius College**** 1349-1897 نوشت و در کمبریج مشغول به کار شد. او نوشتن خاطرات را ادامه داد و چاپ آنها که بالغ بر هشت جلد کتاب بود در سال 1897 آغاز شد. او سر انجام در چهارم آپریل سال 1923، پس از 88 سال زندگی پر بار درگذشت.


کارهای ون


جان ون به طور کلی به خاطر دیاگرام های منطقی (Logical Diagrams) خود بسیار معروف است. البته استفاده از نمایش هندسی برای شرح دادن منطق استدلالی، چیزی نبود که ون آن را ابداع کرده باشد بلکه در حقیقت گوتفرد ویلهلم لایب نیتز از آنها استفاده کرده است. ون دیاگرامهایی را که در قرن نوزدهم از جمله توسط بول و آگوستوس دمورگان مورد استفاده قرار می‌گرفت، مورد انتقاد قرار داد و کتاب Symbolic Logic را مخصوصاً برای تصحیح این روشها و مطرح کردن نظرات خود نوشت. اما این دلیل معروف شدن ون نبود، قبل از چاپ این کتاب ون مقاله ای تحت عنوان:
On the Diagrammatic and Mechanical Representation of Prepositions and Reasonings (درباره نمایش مکانیکی و نموداری موضوعات و استدلال‌ها) نوشت که در آن، آنچه که امروزه به عنوان نمودار ون (دیاگرام ون) می‌شناسیم معرفی شده است. این مقاله در جولای سال 1880در مجله Philosophical Magazine (مجله فلسفی) و Journal of Science (ژورنال علوم) به چاپ رسید. ون در کتاب Symbollic Logic (منطق سمبولیک) در مورد این دیاگرامها با جزییات بیشتر توضیح داد که این توضیحات بخش اعظم این کتاب را تشکیل می‌دادند.





ون سه دایره را همانند شکل فوق، به عنوان سه زیرمجموعه مجموعه مرجعی چون U در نظر گرفت (A****B****C). نواحی مشترک بین سه دایره و قسمت‌های مکمل آنها مجموعه U را به هشت ناحیه غیر واقع بر هم افراز می کند که به کمک آنها می توان 256 ترکیب مختلف بولی را نشان داد. برای اینکه بتوان از نمودار ون استفاده کرد به تعریف ترتیبی بین عمل های بولی AND(و) ، NOT(نه) ، OR(یا) ، XOR(یا..یا، یا نه) نیاز داریم. ترتیب این اعمال از چپ به راست به این صورت است(مگر اینکه از پرانتز استفاده شود که در تین صورت ابتدا عبارت داخل پرانتز محاسبه می شود):
AND****NOT****OR****XOR​

ون روش خود را با استفاده از دایره‌های متداخل و متخارج بهبود بخشید. نمودار ون نقش بسیار مهمی در منطق او و نیز تلاش او برای بیان آنچه او در منطق بول متناقض و مبهم می‌یافت، دارد. بعدها او متوجه شد نمودارهای او به قدر کافی عمومی نمی‌باشند لذا او روش خود را با استفاده از تعداد دایره‌های بیشتری که صفحه را به نواحی مختلفی افراز می‌کنند و هر دایره با دایره‌های دیگر دارای اشتراک است، گسترش داد. این روش بوسیله چارلز داگسون(Charles Dodgson) که در سال‌های 1832 تا 1898 زندگی می‌کرد بهبود یافت و اندیشه های او باعث شد که از یک ناحیه بسته به عنوان مکمل با متمم دایره های استفاده شود چیزی که امروزه به آن مجموعه مرجع می‌گوییم.


 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیکولای ایوانوویچ لباچفسکی

نیکولای ایوانوویچ لباچفسکی

دید کلی

در برابر هندسه اقلیدوسی، یک هندسه دیگری تحت عنوان هندسه نااقلیدسی وجود دارد که پدید آورنده این هندسه آقای لباچفسکی می‌باشد که ابتدا به زندگی ایشان اشاره می‌کنیم. بعد به اشکالات هندسه اقلیدسی می‌پردازیم و بعد هندسه نااقلیدسی را بطور مختصر شرح می‌دهیم.

زندگینامه


نیکولای ایوانوویچ لباچفسکی دوم نوامبر سال 1793 چشم به جهان گشود. پدرش از قشر کم ‌درآمد روسیه بود. در اوایل زندگی مراقبت نیکولای و دو برادرش بر عهده مادرشان ، قرار گرفت و او با همه امکانات کم آنان را به دبیرستان غازان فرستاد. نیکولای جوان پس از طی دوره دبیرستان از سال 1807 در دانشگاه غازان تحصیل خود را آغاز کرد. لباچفسکی جوان ، از همان دوران دبیرستان تحت تاثیر درس‌های کارتاشوسکی (ریاضی‌دان و مربی عالی‌قدر) به ریاضیات دل بسته بود. وقتی لباچفسکی وارد دانشگاه شد، به میل مادرش پزشکی را شروع کرد، ولی در ژانویه سال 1808 استاد بارتل و در سپتامبر همان سال استاد رنر ، وارد دانشگاه شدند. اولی ، ریاضی‌دان بزرگ و مربی باارزشی بود که آوازه شهرتش از مدتها پیش در دانشگاه غازان پیچیده بود. از او استقبالی سرشار از احترام و محبت به عمل آمد. لباچفسکی ، پزشکی را رها کرده و در کلاس درس این استاد حاضر شد. رابطه گرمی بین استاد و دانشجو برقرار شد و بارتل بطور خصوصی با لباچفسکی کار کرد.


خوزه‌]ای فعالیت لباچفسکی

لباچفسکی طی دو تا سه سال علوم فراوانی را آموخت و پس از فراگیری علوم متعدد در دانشگاه غازان باقی ماند تا خود را برای تدریس آماده کند و این مقام در سال 1816 به وی تفویض شد. تدریس لباچفسکی اثری عمیق بر دانشجویان گذاشت. درسهای او به سبب روشنی وضوحی که در روش داشت معروف بودند. معرفت او از شاخه‌های مختلف علوم وسیع و متنوع بوده و این وضع او را قادر می‌ساخت که نه تنها ریاضی آموزش دهد، بلکه مکانیک و فیزیک و نجوم و شناخت زمین و مساحی را نیز تعلیم دهد.

لباچفسکی در سال 1827 به ریاست دانشگاه غازان برگزیده شد. و نزدیک به 20 سال در آن سمت باقی ماند. از آنجا که مدیری مستعد و نیرومند بود و بینشی نیک در هدفهای آموزش عالی داشت توانست دانشگاه غازان را به مقام موسسه‌ای نمونه در آموزش عالی زمان خود برساند. به ابتکار او دانشگاه شروع به انتشار نشریه‌های علمی کرد. در زمان ریاست او ساختمان‌های دانشگاه گسترش بسیاری یافتند و رصدخانه‌ای در آن تاسیس شد. اما آنچه جهانی را نصیب لباچفسکی کرد کار علمی او بود. وی با آفرینش هندسه‌ای نااقلیدسی که اکنون بنام وی موسوم است اسم خود را مخلد ساخت.

در 23 فوریه سال 1826 در جلسه گروه علوم ریاضی و فیزیک دانشگاه غازان ، لباچفسکی مقاله‌ای خواند که در آن به هندسه نااقلیدسی که کشف کرده بود، پرداخت. اولین مطلبی که درباره اصول او چاپ شد یادداشتهایش زیر عنوان درباره مبانی هندسه بود. که در سالهای 1828 و 1829 در مجله پیک غازان انتشار یافتند.


نظر سایرین نسبت به لباچفسکی

بیشتر هم عصران لباچفسکی کشف او را نفهمیدند و روسها از کارهایش خرده گرفتند. کارهایی که درباره هندسه کرده بود، هم در روسیه و هم در خارج از کشور ، دشمنانه پذیرفته شدند. اندیشه‌هایش بسیار بی‌باکانه بودند و بیش از خد از مفهوم‌هایی که آن روز بر علوم حکومت می‌کردند دور می‌شدند، تا جایی که لازم بود مدتی طولانی بگذرد تا مقبولیت عام پیدا کنند و این کار نشد مگر بعد از مردن او. لباچفسکی با وجود حمله‌های انتقادکنندگان ، در درستی نتایجی که بدست آورده بود تردیدی بخاطر راه ندادند، و با نیرو و تصمیمی که داشت به گسترش دستگاه هندسی خود پرداخت، و تعدادی از نوشته‌هایش را که مربوط به مسائل هندسه نااقلیدسی بود منتشر ساخت. آخرین نوشته‌هایش با مرگ او فاصله چندان نداشت، بواسطه نابینایی دوران آخر عمر بکمک و توسط شخص دیگری نوشته شد.

فعالیت علمی لباچفسکی منحصر به پژوهش وی در هندسه نبود، به پیشرفتهای جبر و حساب جامع و فاضل کمکهای اساسی بسیاری کرد، روش تخمین جوابهای معادلات جبری او نیز بسیار ظریف و موثر است. دیدهای فلسفی او آشکارا تمایلی مادی گرایانه داشت. به عقیده او تجربه و عمل قابل اعتمادترین وسایل برای آزمودن نتایج نظری بودند. آموزش ریاضیات را بصورتی می پسندید که پدیده‌های واقعی نهفته در عملهای ریاضی را برملا سازد. لباچفسکی حدود 40 سالگی (در سال 1832) با واروارا آلکه ، بوناموئیسوا ازدواج کرد. اما او در زندگی خوشبخت نبود. تعداد فرزندان او معلوم نیست یکی از دخترانش در خاطرات خود از 15 فرزند صحبت می‌کند و برادرش از 18 فرزند که احتمال درستی آن بسیار کم است. کاملا ممکن است که بعضی‌ها در سنین پایین و حتی به محض تولد فوت کرده باشند ولی آنچه در پرونده لباچفسکی ثبت شده است 9 پسر و 3 دختر می‌باشد.

لباچفسکی مشکلات فراوانی را چه از نظر خانوادگی و چه از نظر اجتماعی تحمل کرد ولی هیچگاه در برخورد با دانشجویانش آن را بروز نداد. و در سال 1846 از وظایف خود در دانشگاه معاف شد و به معاونت هیأت امنای ناحیه فرهنگی غازان منصوب شد. او در 24 فوریه سال 1856 درگذشت، و بنظر می‌رسید که اندیشه‌های او -که در زمان حیانش برای کسی مفهوم نبود- به فراموشی سپرده می‌شود اما این اتفاق نیفتاد. و دانشمندانی چون گاوس ، بلترامی ، کیلی ، کلاین ، پوانکاره ، ریمان روی هندسه نااقلیدسی مطالعه کردند و آن را شاخه‌ای از ریاضیات قرار دادند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز


جان پلی‌فیر

(زادهٔ ۱۰ مارچ ۱۷۴۸ م./ ۱۹ اسفند ۱۱۲۶ ه.خ، بنوی، نزدیک داندی، اسکاتلند؛ درگذشت ۲۰ ژولای ۱۸۱۹ م./ ۲۹ تیر ۱۱۹۸ ه.خ، ادینبرا، اسکاتلند.) زمین‌شناس، فیزیکدان و ریاضی‌دان اسکاتلندی بود.

زندگی

جان پلی‌فیر در سنت اندروز وادینبرا درس خواند و از ۱۸۰۰ استاد دانشگاه ادینبرا بود. او در فیزیک و ریاضی و زمین‌شناسی مطالعه و تحقیق کرد هر چند در هندسه، اصل پلی‌فیر به نام او ثبت شده است اما شهرت او بیشتر به دلیل فعالیت‌های‌اش زمین‌شناسی است. او در ۱۸۱۹ در ادینبرای اسکاتلند درگذشت.

مطالعات

انتشار کتاب اصول هندسه که در بارهٔ هندسهٔ اقلیدسی است نام پلی‌فیر را به خاطر ارائه صورتی از اصل پنجم اقلیدس که امروز کم‌وبیش به همان شکلی که فلی‌فیر طرح کرد و به نام اصل پلی‌فیر شناخته می‌شود در تاریخ تحولات هندسه که در نهایت به ابداع هندسه‌های نااقلیدسی انجامید ماندگار کرد. جان پلی‌فیر پنج سال بعد از درگذشت دوست‌اش جیمز هاتن درک انقلابی هاتن از چرخهٔ زمین شناختی را در کتابی به نام «تصاویر نظریهٔ هاتنی زمین» ارائه کرد.


آثار

اصول هندسه، ۱۷۹۵، Elements of Geometry تصاویر نظریهٔ هاتنی زمین، ۱۸۰۲
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز


ژوزف لویس لاگرانژ

(متولد ۲۵ ژانویه۱۷۳۶در تورین؛ درگذشت ۱۰ آوریل ۱۸۱۳در پاریس)، ریاضی‌دان و منجم ایتالیایی-‌فرانسوی بود.


زندگی

پدر لاگرانژ، یک کارگزار پردرآمد فرانسوی‌الاصل در تورین بود. او با با نوزده‌سالگی‌اش استاد ریاضی دانشسرای نظامی-سلطنتی در تورین شد و در آنجا اولین مقاله خود را در مورد معادلات دیفرنسیالی منتشر کرد. لاگرانژ همچنین از موسسان آکادمی تورین در سال۱۷۵۷ بود.

سال ۱۷۵۶ لاگرانژ از طرف فریدریش دوم، به عنوان مدیر آکادمی علمی پروس و جانشین لئونارد اویلر در برلین خوانده شد. در زمان ناپلئون نیز، لاگرانژ به عنوان سناتور و کنت فرانسه صدا زده شد. ژوزف لویس لاگرانژ در پانتیون (پاریس) آرام گرفته است. او در زمان مرگ هفتاد و هفت سال داشت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیپاتیا



زندگی

پدرش تئون از ریاضی‌دانان مشهور و استاد دانشگاه اسکندریه بود.تحت تعالیم پدر ریاضیات و فلسفه را آموخت. تئون برای آموزش همه جانبهٔ او اهمیت بسیاری قائل بود و به این سبب هیپاتی هنر سخنوری و خطابه را آموخت و به ورزش‌هایی چون سوارکاری و شنا ‌پرداخت. تئون او را با تمامی نظام‌های مذهبی آن زمان آشنا کرد و به هیپاتیا تفکر دور از تعصب را آموخت.

بخش عمده‌ای از تعلیم او به سفرهایش اختصاص دارد. برخی معتقدند او بیش ده سال از عمرش را در سفر گذرانده است.او سفر کوتاهی به آتن داشت و در مدرسه آتن به عنوان دانشجو تحصیل کرد. در بازگشت از آتن از او برای تدریس در دانشگاه اسکندریه در رشته فلسفه و ریاضیات دعوت شد و تا پایان عمر به تدریس در این دانشگاه مشغول بود. به علت تسلط کامل به علوم زمان خود و نطق بی‌نظیرش معلم محبوبی بود. افراد بسیاری از کشورهای مختلف برای شرکت در کلاس‌های او به اسکندریه می‌آمدند و بسیاری از مردم برای شنیدن سخنان او جمع می‌شدند. سقراط مورخ می‌نویسد: «او معلم محبوبی بود، در خانهٔ او همانند اتاق کنفرانسش سخت‌کوش‌ترین دانشجویان آن روز آمد و شد داشتند.»

با وجود پیشنهادهای ازدواجی که از جانب شاهزادگان و فلاسفه داشت، هرگز ازدواج نکرد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
«رونالد فیشر» پایه گذار آمار

تقریبا هر روز در روزنامه ها و مجلات می خوانیم و یا در کتابهای علمی جملاتی را مشاهده می کنیم. مانند این که سیگار کشيدن موجب سرطان ريه می شود، ورزش کردن در جلوگیری از بیماریهای قلبی موثر است و غیره. دلیل درستی این اظهار نظرها چیست؟ شواهد آماری. برای تولید یک دارو شرکت داروسازی باید داروی خود را روی گروهی از بیماران آزمایش کند و در صورتی که نتایج ازمایشها نشان دهد مزایای دارو از نظر آماری معنی دار است اجازه عرضه آن را می دهند. اگر ذهن درخشان رونالد آیلمر فیشر نبود چنین نتایجی حاصل نمی شد.

این نابغه تند مزاج کسی بود که نشان داد چگونه می توان از میان داده های خام حقایق محکم علمی را استخراج کرد. فیشر یکی از تاثیر گذارترین دانشمندان قرن بیستم بوده است. یافته های جدید بر پایه مفاهیمی استوارند که او ابداع کرده است مانند p یا تحلیل واریانس و... او روشی یافت که از طریق آن می شد با داشتن نتایج سفرهای اکتشافی جانوران جدید و تعداد گونه های جانوری موجود در زمین را که هنوز کشف نشده بود تخمین زد. مانندتعداد پروانه های کشف نشده یا مطرح کردن نظریه کرانه ای که به واسطه آن می توان رویداد های گذشته نظیر سیل ها یا زمین لرزه ها و برآورد احتمال وقوع رویدادها در طی هزاران سال اینده را نشان داد.

وی در سال1890 در لندن به دنیا آمد و در خانواده آنها کسی به مقوله های علمی تمایل نشان نداده بود. وی این مهارتها و علاقه مندی به اعداد را در سنین پائین از خود نشان داد. البته چشمهای فیشر بسیار ضعیف بود و در سن نوجوانی این ضعف فعالیت های وی را محدود می کرد به طوریکه به توسعه پزشکان نمی توانست در نور مصنوعی کار کند پس مجبور شد تا به جای استفاده از کاغذ و قلم تنها از ذهن خود برای تصویر کشیدن مسائل کمک بگیرد. برای این کار روشهای هندسی مخصوصی را ابداع کرد که سایر ریاضیدانان با روشهای عادی از حل مسائل درمانده بودند. در دانشگاه، وی در زمینه ریاضیات و زیست شناسی معلوماتی فراتر از هم سن و سالان خود داشت.

دانشمندان ظهور روشهای آماری را احساس می کردند که برای آزمون نظریات آنها مفید واقع می شود. ولی کاربردی شدن آن مستلزم حجم زیادی داده ها برای بدست آورد نتایج قابل احتمال بود که آنها در اختیار نداشتند. فیشر تصمیم گرفت تا راههایی برای استخراج قابل اعتماد ترین نتایج از میان حجم کم داده ها بیابد. کلید این کار، بیرون کشیدن بیشترین حجم ممکن اطلاعات از میان داده های موجود است. قاعده ریاضی «احتمال حداکثر» و سپس «آماره های کافی»را یافت. محصولات کشاورزی – روش تحلیل واریانس این امکان را فراهم اورد تا با انجام یک ازمایش بتوان همزمان به سئوالهای زیادی پاسخ بدهد در هر آزمایش تنها یک عامل را می توان بررسی کرد و سایر عوامل راثابت نگه داشت.

از کتاب علمی وی می توان روشهای آماری برای پژوهشگران را نام برد. این کتاب موهبتی الهی بود برای تحلیل داده ها و علی رغم انتقادها، روشهای وی به شکل گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت و«آزمایش معنی دار بودن» برای کنترل نتیجه بر حسب واقعیت یا شانس بیشتر مورد تایید قرار گرفت. چرا که فیشر «مقدار p » را ابداع کرد که «یک به 20» عنوان شد و در تمام آزمایشها تنها زمانی نتیجه قابل اعتنا بود که مقدار p آن مشخص شده باشد.

سرانجام در سال 1957 فیشر بازنشسته و به استرالیا مهاجرت کرد و در اثر ابتلا به سرطان از دنیا رفت. شاید کمتر کسی مانند او توان ریاضی خود را در اختیار همه انسانها گذاشته است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
چبیشف


چبیشف در ۱۶ ماه مه ۱۸۲۱ در "اکتاوو"٬ روستایی کوچک در روسیه غربی٬ در غرب مسکو متولد شد.هنگام تولد او پدرش از ارتش بازنشسته شده بود٬ اما اخیرآ در زندگی نظامی اش بعنوان افسر مقابل نیروهای متجاوز ناپلئون جنگیده بود. چبیشف در خانواده ای کوچک که جزئی از خانواده ای بزرگ با تاریخچه ای جالب توجه به دنیا آمد.والدین اش ۹ فرزند داشتند که برخی از آنها شغل پدرشان را پیش گرفتند.
تحصیلات ابتدایی او در خانه شکل گرفت . وی در منزل توانایی های اولیه خواندن٬ زبان فرانسه و حساب را یاد گرفت.بعدها زبان فرانسه برای او بسیار سودمند بود چون توانست با تکیه بر آن فرانسه را از نزدیک ببیند و ریاضیات پیچیده را به فرانسوی در همانجا بخواند. همین طور زبان فرانسوی بین ریاضیدانان پیشرو اروپایی زبان ارتباطی مؤثری بود.
در سال ۱۸۳۲ وقتی یازده ساله بود٬ خانواده اش به مسکو رفتند.در آنجا او درس خواندن را در خانه ادامه داد ولی در آن زمان توسط پی.ان.پاگورلسکی- کسی که به بهترین مدارس ابتدایی آموزش ریاضیات در مسکو رسیدگی می کرد- در ریاضیات آموزش داده می شد. پاگورلسکی نویسنده بعضی از مشهورترین کتب درسی ریاضی مدارس ابتدایی در آن زمان و به طور قطع ریاضیات را به دانش آموزان القا می کرد و به آنها آموزش قوی ای از ریاضیات می داد.بنابراین٬ چبیشف خیلی خوب برای درس خواندن در علوم ریاضیات آماده شد وقتی که در سال ۱۸۳۷ به دانشگاه مسکو- این دانشگاه در سال ۱۷۵۵تأسیس شد- رفت.
در دانشگاه مسکو کسی که تأثیر زیادی بر چبیشف گذاشت "نیکولای مترویوچ برشمن"- پروفسور ریاضیات کاربردی در دانشگاه مسکو از سال ۱۸۳۴- بود. چبیشف همیشه به تأثیر بزرگ برشمن بر خود هنگام تحصیل در دانشگاه اعتراف می کرد و او را مهمترین عامل در رسیدن به نتایج تحقیقاتش عنوان می کرد.
دپارتمان فیزیک و ریاضی در دانشگاه او در سال تحصیلی ۴۱-۱۸۴۰ یک مسابقه برگزار کرد و چبیشف در مقاله ای (y=f(x را با استفاده از بسط سری ها برای توابع معکوس پذیر حل کرد ولی مقاله او در آن زمان تنها جایزه دوم را به خود اختصاص داد و در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. چبیشف در سال ۱۸۴۱ فارغ التحصیل شد و تحصیلات خود را در فوق لیسانس تحت حمایت استاد محبوبش "برشمن" ادامه داد.
اولین مقاله او به زبان فرانسه٬در رابطه با انتگرالهای چندگانه ٬در سال۱۸۴۳ درمجله "liouvill" منتشر شد. دومین مقاله او نیز به زبان فرانسه بود و این بار در سال ۱۸۴۴ در مجله "crelle" به چاپ رسید. این مقاله در رابطه با همگرایی سری تیلور بود.
در تابستان ۱۸۴۶ چبیشف در حال رسیدگی به رساله دکترای خود بود و در همان سال مقاله ای در مجله crelle بر پایه رساله خود منتشر کرد. رساله او در زمینه تئوری احتمال بود و در آن نتایج حاصل از تئوری احتمال را توسعه داد ولی با روشی ابتدایی.ناگفته نماند که رساله چبیشف تا پس از مرگ او به چاپ نرسید ولی او مقاله ای در رابطه با نتایج آن را در سال ۱۸۵۳ به چاپ رساند.
او همچنین در زمینه تئوری اعداد نیز مقالاتی به چاپ رسانده است.از جمله کارهای ناتمام او نزدیک شدن به اثبات قضیه اعداد اول است.اثبات اینکه اگر (p(n تعداد اعداد اول کوچکتر یا مساوی n باشد در این صورت حد p(n)logn/n وقتی n به سمت بی نهایت میل می کند برابر ۱ خواهد بود.او نمی توانست ثابت کند که این حد برابر یک است در حالیکه این حد وجود دارد. اثبات این قضیه ۲ سال بعد از مرگ او مستقلآ توسط "هدمرد" و "de la Vallee" ارائه شد.
همان طور که قبلآگفته شد چبیشف تئوری احتمال را بیان کرد. در سال ۱۸۶۷ او مقاله ای در رابطه با مقدار میانی را که در آن از نابرابری Bienayme استفاده شده بود چاپ کرد. یکی از نتایج این کار او نابرابری ایست که امروزه به آن نابرابری چبیشف-بینیم گفته می شود. ۲۰ سال بهد چبیشف دو قضیه در رابطه با اختمال را منتشر کرد٬ یکی اساس بکاربردن تئوری احتمال در داده های آماری و دیگری عمومی کردن قضیه حد مرکزی دوموآور-لاپلاس.
و اما زندگی خصوصی او٬ او هرگز ازدواج نکرد و تنها در یک خانه بزرگ با ده اتاق زندگی می کرد و از نظر مالی بی نیاز بود. و سر انجام در ۸ دسامبر ۱۸۹۴ در سنت پترزبورگ در روسیه در گذشت.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
آندری آندرویچ مارکوف


مارکوف٬ فارغ التحصیل دانشگاه سنت پترزبورگ در سال ۱۸۷۸ بود. وی در سال ۱۸۸۶ مدرک پروفسوری خود را دریافت کرد. کارهای زودهنگام مارکوف در تئوری اعداد٬ آنالیز٬ حدود انتگرال ها٬ همگرایی سری ها٬ دنباله کسرها و ... بسیار اساسی بود.
بعد از سال ۱۹۰۰ ٬ مارکوف تحت تأثیر استاد خود چبیشف٬ از روش دنباله های کسرها در تئوری احتمالات استفاده کرد.وی هم چنین در مورد رشته های متغیرهای وابسته متقابل٬ مطالعاتی انجام داد.با این امید ثابت کردن قوانین حدی در احتمالات در حالات کلی آنها.او قضیه حد مرکزی را با در نظر گرفتن فرض های کامل آن٬ اثبات کرد.
مارکوف به دلیل مطالعاتش پیرامون زنجیرهای مارکوف که رشته هایی از متغیرهای تصادفی هستند٬ معروف است.در زنجیرهای مارکوف٬ متغیر بعدی توسط متغیر کنونی مشخص می شود ولی از راهی که تا کنون طی شده است مستقل است.
در سال ۱۹۲۳ "نوربرت واینر" اولین کسی بود که پیرامون یک سلسله از این مراحل مارکوف شروع به بحثی جدی کرد.اساس یک تئوری اصلی در سال ۱۹۳۰ توسط کولموگروف فراهم شد.
مارکوف به شاعری هم علاقه مند بود و پیرامون ساختار شعری مطالعاتی انجام داد.جالب اینکه کولموگروف هم٬ چنین علایقی داشت.مارکوف پسری به اسم خودش داشت که در ۹ سپتامبر ۱۹۰۳ به دنیا آمد و راه پدرش را ادامه داد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
هويگنس


نابغهءبزرگ هلندي،"كريستيان هويگنس"،زندگي بي حادثه ولي بسيار پرباري داشت.وي در سال ۱۶۲۹ در لاهه متولد شد و در ليدن نزد "وان سمنتون"(پسر) درس خواند.در سال ۱۶۵۱ وقتي۲۲ سال داشت مقاله اي به چاپ رساند كه در آن اشتباهات "سن ونسان" را در اثرش دربارهء تربيع دايره گوشزد كرد.
همچنانكه گفتيم "هويگنس" در سال ۱۶۵۷ اولين رسالهء صوري دربارهء احتمال را بر مبناي مكاتبات پاسكال-فرما نگاشت.هويگنس مسائل جالب و غير مقدماتي بسياري را حل كرد و مفهوم "اميد رياضي" را معرفي كرد.
اگرPاحتمال آن باشد كه شخصي برندهء مبلغ معين Sشود،در اين صورتSPاميد رياضي آن خواهد بود.
هويگنس از جمله نشان داد كه اگرPاحتمال برد مبلغي برابر a،qاحتمال برد مبلغي برابر bبراي كسي باشد،آنگاه وي ميتواند اميد برد aP+bqرا داشته باشد.
پاسكال در كتاب "انديشه ها،يا تفكراتي در مذهب و ساير موضوعات" كه هشت سال پس از مرگش چاپ شد،به طور موجه نمايي مفهوم اميد رياضي را به كار گرفت.
وي استدلال كرد كه چون ارزش سعادت ابدي بايد نامتناهي باشد،در اين صورت حتي اگر احتمال اينكه تضمين سعادت از راه مذهب بسيار كوچك باشد،اميد(كه با حاصل ضرب اين دو به دست مي آيد)كافي ست تا مذهبي بودن را ارزشمند كند!
هويگنس در شهر زادگاه خود در ۱۶۹۵در گذشت
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاسکال


بلز پاسکال در ۱۶۲۳ در ایالت فرانسوی اوورنی متولد شد و خیلی زود توانایی شگفت‌انگیزی در ریاضیات از خود نشان داد.داستانهای چندی از دستاوردهای دوران جوانی او را خواهرش ژیلبرتا که بعدها خانم پریه شد نقل کرده است.به علت ضعف جسمی ، پسر را در خانه نگه داشتند تا از تحلیل بنیه‌اش جلوگیری کنند.پدر بر آن شد که تحصیلات فرزندش در بدو امر به مطالعه زبان محدود شود و شامل ریاضیات نباشد.حذف ریاضیات از مطالعات او کنجکاوی پسر را برانگیخت و وی از معلم سرخانه خود درباره ماهیت هندسه استفسار کرد.معلمش به او گفت که هندسه ، مطالعه اشکال دقیق و خواص اجزای مختلف آنهاست.توصیف معلمش از هندسه و دستور پدرش در نهی آن باعث تهییج او شده از وقت بازی‌اش دست کشید و پنهانی ، در عرض چند هفته پیش خود بسیاری از خواص اشکال هندسی و به ویژه این حقیقت را که مجموع زوایای مثلث یک نیم صفحه است را کشف کرد.
پاسکال در هجده یا نوزده سالگی اولین ماشین حساب را اختراع کرد و اختراع آن بدان لحاظ بود که پدرش را در ممیزی حسابهای دولتی در روئن یاری نماید.
فعالیتهای اعجاب‌آور پاسکال در سال ۱۶۵۰ ناگهان قطع شد.در این سال پاسکال که از ضعف جسمانی در رنج بود تصمیم گرفت از تحقیقات خود در ریاضیات و علم دست بردارد و خود را وقف تأملات مذهبی نماید ، ولی سال بعد به مدت کوتاهی به عالم ریاضیات بازگشت.در این دوران مقاله مثلث حسابی خود را نوشت ، آزمایشات متعددی درباره فشار مایعات به عمل آورد و مکاتبه به فرما وی را در پی‌ریزی شالوده‌های نظریه ریاضی احتمالات یاری کرد ، اما در اواخر سال ۱۶۵۴ آنچه را که وی به دیده یک ندای باطنی شدید مبنی بر ناخشنودی خداوند از تجدید فعالیتهایش بدان می‌نگریست دریافت کرد.این ندای غیبی زمانی به او رسید که اسبهای رم کرده کالسکه حامل وی با دیواره پلی در نویی تصادم کردند و خود او فقط به دلیل پاره شدن معجزه‌آسای تسمه‌ها نجات یافت
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ویلیام همیلتون



سر ویلیام روآن همیلتون ‏(۴ اوت ۱۸۰۵ در دوبلین - †۲ سپتامبر ۱۸۶۵)

همیلتون در دوبلین ریاضی تحصیل کرد و سال ۱۸۲۷ (یعنی در ۲۲ سالگی) ، پروفسور ستاره‌شناسی و ستاره‌شناس سلطنتی (Royal Astronomer) ایرلند ، صدا زده شد. در ابتدا او خود را با فیزیک نور و خواص هندسی‌اش مشغول کرد. در هجده سالگی همیلتون موفق به کشف قاعده همیلتون در مکانیک شد، که بر طبق آن اثر ثابت باقی می‌ماند:



با استفاده از حسابان تغییر می‌توان به وسیله این قاعده، در ریاضی معادله اویلر-لاگرانژ که در مکانیک لاگرانژی مورد استفاده قرار می‌گیرد را ، اثبات کرد.

همیلتون خود را بعدها با چهارگان‌ها مشغول کرد، که امروزه به عنوان مثال در گرافیک کامپیوتری و نظریه نسبیت کاربرد دارد.

از لحاظ زبانشناسی نیز همیلتون، در هفت سالگی به طور باور نکردنی زبان عبری بلد بود و تا قبل از تولد سیزده سالگیش هم او در مجموع ۱۲ زبان از جمهله زبانهای کلاسیک و مدرن اروپایی ، فارسی ، عربی ، هندو ، سانسکریت ، و مالایایی را آموخته بود. او همچنین تا آخر عمرش همیشه خود را برای تفریح و سرگرمی با متنهای فارسی و عربی مشغول می‌کرد.

زندگینامه

از نوابغ ایرلندی که در پنج سالگی متون لاتینی و یونانی و عبری را می خواند و ایتالیایی و فرانسوی را در ۸ سالگی و عربی و سانسکریت را در ۱۰ سالگی آموخت و در ۱۴ سالگی برای سفیر ایران خطابه خوشامدی به زبان فارسی تهیه کرد.این استعداد بی مانند به زودی متوجه علوم گردید به طوری که در ۱۷ سالگی هامیلتون تمام حساب انتگرال را به خوبی می دانست و خسوف و کسوف را به خوبی پیش بینی می کرد و در ۲۲ سالگی استاد نجوم گردید. کارهای او بخصوص مربوط به مبحث نور،دستگاه های اشعه و مبحث دینامیک است . وی ملاحظات گائوس را در فضای سه بعدی تعمیم داد و در سال ۱۸۴۳ اولین اکتشافات خود را درباره کوآترنیون ها یعنی جبر فضایی که تعمیم جبر گائوس و کوشی می باشد به آکادمی سلطنتی ایرلند تقدیم کرد. تقریباً در همین اوقات ، ریاضی دان آلمانی هرمان گراسمان همین فکر را نه تنها در مورد فضای سع بعدی بلکه به فضای n بعدی تعمیم داد.
 

Similar threads

بالا