[مصاحبه با هنرمندان] - گفت‌وگو با پويا آريان‌پور درباره فعاليت‌های خارج از حوزه نقاشی

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفت‌وگو با پويا آريان‌پور درباره فعاليت‌های خارج از حوزه نقاشی

فضا برايم اهميت دارد







پويا آريان‌پور، از هنرمندان بنام اين سال‌ها، فعاليت‌هاي متعدد و متنوعي در حوزه‌هاي مختلف فرهنگي دارد، از تجربه‌هايي در طراحي داخلي گرفته تا تدريس در دانشگاه و اين اواخر هم طراحي صحنه تئاتر يا عضويت در هيات انتخاب يك فراخوان هنري. هرچند كه او سال آينده نمايشگاهي از آثار جديدش را به نمايش درخواهد آورد، ولي در اين گفت‌وگو با او درباره فعاليت‌هايش در ساير حوزه‌ها به صحبت نشستيم. اين گفت‌وگو در آتليه آقاي آريان‌پور انجام شده است كه مي‌‌خوانيد.

آخرين نمايشگاه انفرادي‌تان چه زماني و كجا برگزار شد؟

حدود سه سال پيش دو نمايشگاه انفرادي از كارهايم به‌طور همزمان در گالري «آن» و گالری «اعتماد» برگزار شد. در گالری «آن» نقاشي‌هاي بزرگ روي بوم و در گالري «اعتماد» كارهاي كوچك‌تر روي كاغذ را نمايش دادم.

با توجه به فاصله‌هاي زماني بين نمايشگاه‌هايتان، آيا اين درست است كه علاقه‌يي به نمايش دادن آثار خود به صورت متناوب و پيوسته نداريد؟


البته كه اگر گفته، تازه و حاوي نكته‌يي موثر باشد،چرا كه نه و بايد مرتب چون محصولي فصلي سر وقت عرضه شود. به هر صورت مسائل اجتماعي و دلايل شخصي مانع از ارائه كارهايم در ايران شد و محصول داخلي را آفت زد!

در اين سال‌ها به جز نقاشي، فعاليت‌هاي ديگري هم در زمينه طراحي صحنه تئاتر و طراحي داخلي داشته‌ايد. اين كارها را به عنوان حرفه انجام مي‌دهيد يا صرفا دلمشغولي‌هايي براي شما هستند؟


گاهي براي خودم و بر حسب نياز، كارهايي را به عنوان طراحي داخلي انجام دادم كه بعضي اوقات با سليقه دوستان مطابقت پيدا كرد و كارهايي را هم براي آنها انجام دادم. گرچه درگيري با فضا هميشه برايم امري جذاب بوده است اما زمانگير است و تمركز بيشتري مي‌طلبد. طراحي صحنه‌يي كه انجام دادم براي تئاتري بود كه توسط يكي از دوستان من، بهمن معتمديان، كارگرداني مي‌شد. متن «اوژن يونسكو» را خوانده بودم و به‌طور كلي نوشته‌هاي يونسكو از سال‌هاي دور برايم جالب بود. از آنجا كه من و بهمن با ذايقه و شيوه كار هم آشنا بوديم، در اين پروژه اين امكان براي من فراهم بود تا تخيلم را بر اساس يك نگاه تجسمي پيش ببرم. همچنين همكاري با دوستان هنرمند، تجربه تازه‌يي در كار گروهي بود.

به نظر مي‌رسد كه به تجربه هنرهاي جديد علاقه‌منديد، رسانه‌هاي نو در خلق آثارتان چه نقشي دارند؟

سال‌ها است كه اين تمايل را دارم و شايد بيشترين گرايشم به ويديو بوده است. گاهي به سراغ اينستاليشن رفتم كه به تازگي برايم جالب‌تر هم شده است و البته كه استفاده به جا از رسانه‌هاي گوناگون، زبان مناسب‌تري را براي بيان مفهوم مورد نظر فراهم مي‌كند.

نقش فضا را در كارهايتان چگونه بايد ديد؟

ايجاد فضا برايم بسيار اهميت دارد. گاهي يك معماري يا يك موقعيت مكاني برايم بسيار خيال‌برانگيز مي‌شود.

در مقاله‌يي از احمدرضا دالوند ديدم كه شما را به نقاشان اكسپرسيونيست انتزاعي ربط مي‌داد. به‌نظرم به‌گونه‌يي كارهاي شما بيننده را به درون خود هدايت مي‌كنند؟


نمي‌دانم، اين تفسير تازه‌يي است كه برايم جالب است. در دوره‌هاي كاري گذشته‌ام مي‌خواستم فضا را منجمد كنم، به نوعي مي‌خواستم سايه‌روشن و پلان‌هاي مختلف قابل رويت نباشند. در اين دوره كارها در واقع يك امر ايستا در يك فضاي ايستا قرار مي‌گرفت كه شايد لحن اثر را به سمت ميني‌مال آبستركت متمايل مي‌كرد. مي‌توان گفت مجموعه نقاشي‌هاي «صورتي» بيشتر اين خصيصه را داشت. در دوره‌هاي بعدي بود كه زمان و حس لحظه مورد توجه‌ام قرار گرفت و سايه‌روشن اين امكان را به من مي‌داد كه يك موقعيت زماني را ايجاد كنم. در نمايشگاه گالري «آن» و «اعتماد» همان‌طور كه شما اشاره كرديد با كارهايي روبه‌رو بوديم متشكل از لايه‌هاي متعدد بافت و رنگ كه امكان هدايت بيننده را به عمق اثر ايجاد مي‌كرد.

شما به عنوان عضو هيات انتخاب در فراخوان تجسمي ورسوس حضور داريد، چطور شد كه اين كار را پذيرفتيد؟


از طريق دوستان مطلع شدم كه شركتي قصد دارد يك كار فرهنگي انجام دهد. به نظرم چنين برنامه‌هايي مي‌تواند در نوع خود موثر و دلگرم‌كننده باشد؛ چنان كه قبلا هم شركت‌هاي ديگري تجربه‌هاي كمابيش موفقي در اين زمينه‌ها داشته‌اند. فكر مي‌كنم حضور هرگونه‌ شركت‌ خصوصي، براي هنري كه امكانات بالقوه زيادي در جامعه ندارد، خوب است و اين‌گونه فعاليت‌ها و حمايت‌ها مي‌تواند كم‌كاري‌هاي نهادهاي مسوول را تا حدي جبران كند. به‌علاوه تاكيد فراخوان تجسمي ورسوس بر هنرمندان جوان، انگيزه ديگري براي مشاركتم در اين برنامه بود.

به عنوان هنرمندي كه سابقه تدريس و فعاليت‌هاي آموزشي داريد، ارتباط با نسل جوان را چگونه مي‌بينيد؟

سال‌هاست كه مشغول تدريس به هنرجويان هستم و از اين طريق توانسته‌ام با نسل جوان در ارتباط باشم. حاصل اين تجارب، دستيابي به يك نگاه جامعه‌شناختي است كه به من در درك اتفاقات و تغييرات و خاستگاه‌هاي اين نسل كمك مي‌كند. ديدگاهي كه صرفا با كار كردن در آتليه شخصي قابل دستيابي نيست. تدريس براي من بهانه‌يي‌ است براي هم آموزي.

اين نسل با نسل شما چه تفاوت‌هايي دارند؟


البته كه تفاوت‌هاي زيادي وجود دارد. اساسا بچه‌هاي اين نسل بچه‌هاي اطلاعات هستند، اطلاعات به معناي به روز بودن. دسترسي آسان و سريع اين نسل به حجم نامحدود داده‌ها، اين امكان را به آنها مي‌دهد كه همواره در جريان، آگاه و به روز باشند. امري كه براي نسل گذشته با محدوديت‌هاي متعدد همراه بود. در دوره دانشجويي ما يك كتاب هنر مدرن، شيء ‌لوكس و نايابي بود كه دست به دست در شهر مي‌چرخيد و عاقبت هم ناپديد مي‌شد!

به نظرم مي‌آيد كه در گذشته تخيل يا خلق، امري دروني‌تر بود و دستيابي به حقايق در پي واكنش به دانسته‌هاي و‌يكي پديايي نبود و جست‌وجو در پي شكافتن منابع عميق‌تر فرهنگ شكل مي‌گرفت، كه البته گاهي كند بود و احتمالا خارج از بازي جهاني.

امروزه شما با نسلي بي‌پروا روبه‌روييد كه در جهت گفتار و ايده خود مانعي را نمي‌بيند و هيجانات روزمره، واكنش‌هاي عاطفي و اعتراض‌هاي بي‌امان خود را به صحنه جهاني بي‌واسطه منعكس مي‌كند.

پس مي‌توان گفت كم‌و‌بيش مي‌دانيد قرار است با چه آثاري مواجه شويد؟


بله، تا حدودي مي‌توانم پيش‌بيني كنم.





مريم رهنما

منبع : روزنامه اعتماد - شماره 2923 - 25 اسفند 1392



.
 
بالا