[مشاهیر گرافیک] -03-قباد شیوا

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
قباد شیوا (زادهٔ ۱۳۱۹ در همدان) طراح و گرافیست ایرانی است.






او دانش‌آموخته رشته نقاشی از دانشگاهتهران، دانشکده هنرهای زیبا است و در سال ۱۳۴۵ فارغ‌التحصیل شد. پس از سال‌ها تجربهٔ عملی در زمینهٔ گرافیک فوق لیسانس خود را از دانشگاه pratt شهر نیویورک در سال ۱۳۵۹ اخذ کرد.
در طی چندین دهه فعالیت هنری٬ با خلق آثار بدیع توانست به نوعی گرافیک با ویژگی ایرانی دست یابد و آن را به دنیا معرفی کند، به دلیل همین ویژگی برخی از آثارش در موزه‌های مختلف جهان و مجموعه‌داران بین‌المللی جای گرفته‌است.
از فعالیت‌های جنبی او تأسیس بخش گرافیک در صدا و سیمای ایران در سال ۱۳۴۷، راه‌اندازی بخش گرافیک انتشارات سروش در سال ۱۳۵۰ است. او از مؤسسین انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، پایه‌گذار و برنامه‌ریز اولین دوسالانه پوستر تهران است. از دیگر فعالیت‌های او آموزش هنر گرافیک در دانشکده‌های معتبر تهران از سال ۱۳۵۵ تا به حال است.
او در طول سال‌ها تحصیل و کار حرفه‌ای آثار خود را در زمینه نقاشی، عکاسی و به‌خصوص گرافیک در نمایشگاه‌های داخلی و بین‌المللی از جمله انگلستان، فرانسه، آمریکا به تماشا گذاشته است. آثار او بارها در نشریات جهانی انتخاب و چاپ شده‌اند.
انجمن بین‌المللی طراحان گرافیک (AGI) او را به عنوان یکی از ۱۲ طراح گرافیک برتر جهان معرفی کرده و در حال حاضر در مؤسسه شخصی خود در امر مدیریت، مشاورهٔ هنری و همچنین طراحی گرافیک در زمینه‌های مختلف، طراحی محیطی و نمایشگاهی فعالیت دارد.
منتخبی از پوسترهای او در قطع رحلی در سال ۱۳۸۳ و منتخبی از آثار او در قطع جیبی در سال ۱۳۸۴ را مؤسسه پژوهشی فرهنگی چاپ و نشر نظر به چاپ رسانده است و این مطلب نیز برگرفته از همین کتاب‌ها است.

در دوران دبیرستان در كلاس سیف الله گلپریان از سه‌لایی و مقوا و هر آن چه كه می ‌شد كاردستی درست می كرد. اما یك روز كه همه‌ی دانش آموزان باید كاردستی ‌های خود را تحویل می‌دادند، قباد كاری انجام نداده بود. هنگامی كه استاد از قباد خواست كار خود را نشان بدهد، ترس سراپای قباد را فراگرفت اما ناگهان به یاد آورد كه طرح یكی از كارت ‌تبریك ‌ها را روی فیبر با رنگ پودری كشیده و در جیبش گذاشته بود. به ناچار همان را به استاد نشان داد و منتظر توبیخ او شد. اما استاد گلپریان نقاشی را با علاقه نگاه كرد و پس از این كه دریافت قباد آن را كشیده است، جلوی هم‌ كلاسی ‌ها از او و نقاشی ‌اش بسیار تعریف كرد. این رویداد گرایش قباد را به نقاشی بیش از پیش افزایش داد.
به زودی قباد دریافت كه سیف الله گلپریان كلاس نقاشی دارد. اما كلاسش ویژه‌ی دختران بود و پسرها را راه نمی ‌دادند. با وجود این، قباد از پدرش خواست كه از دوست دیرینش بخواهد پسرش را در كلاس نقاشی بپذیرد. گلپریان كه به توانمندی قباد در نقاشی آشنا بود پذیرفت كه او به عنوان دستیار به كلاسش راه پیدا كند. قباد در ساختن رنگ به استاد كمك می ‌كرد و از او شیوه‌های رنگ ‌گذاری و نقاشی را می ‌آموخت. چندی نگذشت كه قباد از ماندن در آن كلاس خسته شد، زیرا كار اصلی آن‌ ها نسخه ‌برداری از نقاشی ‌های چاپ شده ی خارجی به ‌ویژه روسی بود. از این رو، به دامن طبیعت پناه برد و تا پایان دورهی دبیرستان به نقاشی از طبیعت پرداخت.
هنگامی كه قباد تصمیم گرفت برای رفتن به دانشكده‌ ی هنرها ی زیبا خود را آماده كند با مخالفت خانواده رو به رو شد. پدر به دلیل وابستگی عاطفی به قباد مخالف رفتن او به تهران بود و دیگران معتقد بودند كه با نقاشی نمی ‌توان هزینه‌ ی زندگیی را فراهم كرد. این مخالفت‌ها باعث ناراحتی ‌ها ی روانی برای قباد شد و سرانجام او را به بیمارستان كشاند. پزشكان به خانواده‌ ی قباد سفارش كردند كه او را در كارهایش آزاد بگذارند و گر نه حال او بدتر می ‌شود. به این ترتیب، قباد جواز رفتن به دانشگاه را پیدا كرد و پس از این كه یك بار در كنكور دانشگاه پذیرفته نشد، سرانجام به آرزوی خود رسید و همراه بزرگانی چون عباس كیارستمی، فرشید مثقالی، آیدین آغداشلو و ابراهیم جعفری، دوره‌ی آموزشی خود را در دانشگاه تهران آغاز كرد.



زندگی در تهران دشواری‌ های خود را داشت و خانواده‌ی شيوا نمی ‌توانست از پس هزينه‌ های زندگی و تحصيل شيوا برآيد. همين تنگنای مالی باعث شد كه او به نقاشی تبليغاتی (گرافيك) رو بياورد. هر چند شيوا آن نخستين كارها را مزخرف دانسته است، اما همان كارها باعث چرخيدن نگاه‌ها به سوی او شد و كانون آگهی زيبا جايگاهی را برای او در نظر گرفت. كار شيوا شبيه كاری از نمونه‌های خارجی بود و اين كار هر چند برايش خسته كننده بود، اما برای گذران زندگی با ناچار به آن تن داد.


هنگامی كه از مجله‌ ی تماشا، هفته‌نامه ‌ی اطلاع رسانی صدا و سیما، به سراغ شیوا آمدند همه چیز دگرگون شد. آن مجله فرصتی برای نوآوری فراهم كرد و باعث آشنایی با نویسندگانی شد كه او را به كارگزینی صدا سیما معرفی كردند و شیوا به عنوان یكی از كاركنان واحد دكور صدا سیما به طراحی دكور، پوسترهای اطلاع ‌رسانی، از جمله پوسترهای جشن هنر شیراز، و روی جلد كتاب‌ های انتشارات سروش پرداخت. او با كارهای برجسته و پسندیدهی خود مدیران تلویزیون را متقاعد كرد كه واحد گرافیك صدا و سیما را راه‌اندازی كنند. سپس، شیوا تصمیم گرفت واحد گرافیك انتشارات سروش را راه‌اندازی كند و به چند كشور اروپایی سفر كرد تا ببیند واحدهای انتشاراتی در دنیا چگونه كار می كنند و با چرخه‌ ی كار آشنا شود. كارهایی كه شیوا در آن سال ‌ها انجام داد نه تنها او را به عنوان یكی از طراحان گرافیك ایرانی پرآوازه كرد بلكه جایزه‌های جهانی را نیز برایش به همراه داشت. او جایزه‌ی دوسالانه ‌ی پوستر بورنو را برد، مجله‌های گرافیك كارهایش را چاپ می‌كردند و تا اندازه‌ی در جهان شناخته شده بود. با وجود این، احساس كرد كه به فراگیری "علم گرافیك" نیاز دارد. از این رو، برای دانشگاه پرت (Pratt) نیویورك درخواست فرستاد و پذیرفته شد. زمانی كه برای نام نویسی به آن دانشگاه رفت به او گفتند كه باید با هیئت علمی مصاحبه كند. شیوا تصور می كرد كه این مصاحبه بخشی از فرآیند پذیرش دانشجوی آن دانشگاه است. اما هنگامی كه به جلسه ‌ی مصاحبه رفت متوجه شد كه آن‌ ها تصور می ‌كردند شیوا برای درس ‌دادن درخواست داده است. هنگامی كه فهمیدند او برای درس خواندن آمده است، شگفت زده شدند، چرا كه از پیشینه ی كاری او بر می آمد كه جوایز شناخته شده‌ای را برده است. آن‌ها گزینش واحدها را به خود شیوا سپردند و او فقط درس‌های پایه‌ای گرافیك را برگزید و این بار نیز همگان را شگفت‌زده كرد.



هنوز زمان زیادی از رفتن شیوا به آمریكا نگذشته بود كه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و همه چیز تا زمانی كه چندان روشن نبود به صورت نامشخص درآمد و پولی برای او فرستاده نمی ‌شد. از این رو، برای گذران زندگی خود و خانواده‌اش و فراهم كردن هزینه‌ ی مواد و ابزار كارش به جست و جوی كار پرداخت و سرانجام در كارگاه گلیزر، از طراحان گرافیك سرشناس آمریكایی، پذیرفته شد. او به كمك گلیزر توانست به مدرسه ‌ی هنرهای تجسمی نیویورك نیز راه یابد. سرانجام پس از فراهم شدن اندوخته‌ای ارزشمندی از دانش گرافیك در سال 1360 به ایران بازگشت. شیوا پس از بازگشت به ایران تا زمان بازنشستگی در صدا و سیما كار كرد و در دانشكده ی هنرهای زیبای تهران، دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد به تدریس پرداخت. پس از بازنشستگی كارگاه شخصی خود را بر پا كرد و كار آموزشی را به شیوه‌ی دیگری پی‌ گرفت. این بار به جای این كه او به دانشگاه برود، از دانشجویان خواست به كارگاهش بیایند و دانش گرافیك را در عمل بیاموزند. اكنون قباد شیوا مدیر آموزشگاه فرهنگی هنری شیوا در تهران است و به آموزش گرافیك ایرانی به هنرآموزان جوان می ‌پردازد تا ره ‌پویان راه او گرافیك ایرانی را به پیش ببرند.



انديشه‌های گرافيكی

قباد شيوا در چند دهه فعاليت هنری خود كوشيده است آثار گرافيكی نوين با روح و فرهنگ ايرانی پديد آورد و بر اين باور است كه: " ما بايد با فرهنگ خودمان در گفت و گوی گرافيك جهانی حضور داشته باشيم." او در گفت و گوهايی كه با رسانه‌هايی گوناگون داشته، از كم توجهی هنرمندان معاصر ايران به فرهنگ خودی گلايه كرده و چنين گفته‌ است: " ما غافليم در كشوری زندگی می ‌كنيم كه آن چه در رابطه با ماست، يعنی هنر ما، از منابع نفتی سرشارتر است. متاسفانه در طول تاريخ معاصر هنرمندان هيچ نگاهی به اين كشور عزيز ندارند و اين جای تاسف است." او به هنرمندان جوان سفارش مي‌كند كه به فرهنگ خود فكر كنند و آثاری پديد آورند كه برخاسته از فرهنگ بومی باشد و راهكار دستيابی به اين هدف را آزاد انديشه از قيد و بندهای مكتب‌های بيگانه می ‌داند و حتی بر اين باور است كه : " ما بايد برای رسيدن به يك شناسنامه ‌ی فرهنگی، آن قدر بدون گرافيك باشيم تا گرافيك خودمان را به وجود آوريم."
البته شيوا فقط به كار بردن عناصر هنر ايرانی مانند شمسه و ترنج را در يك اثر هنری كافی نمی ‌داند، بلكه آن اثر بايد بازتاب روح ايرانی باشد. به نظر او: "وقتي اثری دارای روح ايران باشد به آن می گويند گرافيك ايرانی. همان گونه كه وقتی دارای روح لهستانی يا آلمانی باشد به آن جا تعلق پيدا می ‌كند." او فرهنگ ايرانی را فرهنگ غيرمستقيم و رازآلود مي‌داند و بر اين باور است كه: " اگر در آثار هنرمند رمز و راز وجود داشته باشد بدون هيچ گونه موتيف ايرانی، آن اثر شرقی و به طبع ايرانی است." از سوی ديگر ممكن است در يك پوستر موتيف ايرانی يا خط ايرانی به كار رفته باشد، اما آن اثر ايرانی نباشد. چنان كه خود او مثال می ‌زند: "من يك پوستر دارم از يك گرافيست ژاپنی كه با كتيبه‌ای به خط ايرانی كار شده است اما هنوز هم اين اثر بسيار ژاپنی است."
نظر شيوا كسی كه طراحی نمی‌داند، نمی ‌تواند گرافيست خوبی باشد. او به هنرجويان سفارش مي‌كند بسيار طراحی كنند و از همان آغاز به گرافيك رايانه‌ای روی نياورند بلكه آن را به خدمت طراحی در بياورند. شيوا پيش‌بينی می ‌كند كه غربی ‌ها كم كم رايانه را در كار گرافيكي كنار می ‌گذارند و می ‌گويد: " آن‌ها خودشان طراحی كامپيوتری را قبول ندارند و به افراديی كه می‌نشينند رو به روی كامپيوتر و طراحی می ‌كنند به اصطلاح می ‌گويند: عروسك خيمه شب‌بازی. جالب اينجاست به تصاويري هم كه با اين سيستم بيرون مي‌آيد مي‌گويند: "فحشا‌ي تصويری". غرب در حالی كه خودش سازنده كامپيوتر است اما در حال حاضر كوشش می‌كند تا از آن فاصله بگيرد."



نگاه شيوا به هنر اسلامی نيز بسيار نو و آموزنده است. او دليل نزديكی هنر اسلامی به رياضيات و هندسه را حقيقت‌گرايی هنرمندان مسلمان می ‌داند. او در اين باره می ‌گويد: " تصوير شما، خود شما نيست، تصوير شما دروغی از شما است. هر چقدر تصوير ماهرانه‌ تر باشد، دروغ ماهرانه ‌تری است. يك گل همان گل است، اما تصويرش نه. اما يك مربع هميشه مربع است و ديگر اشكال هندسی هم همين گونه است. به همين دليل هنرمندان اسلامی رفتند سراغ عناصر بصری كه حقيقت دارد و اين باعث شد هنر اسلامی، هندسی شود و حالا در غرب می ‌بينيم كه پس از هجوم فيگور طی قرن‌ های متمادی، در هنرهای تجسمی بالاخره به انتزاع رسيده‌ اند، يعنی چه بخواهيم و چه نخواهيم آن‌ها به انتزاع رسيدند، در صورتی كه هنر اسلامی از ابتدا چنين بود. براي مثال، ميكل آنژ در خلق اثر «روز محشر» بر سقف كليسای سيسيتن خدا را يك پيرمرد ريش‌دار نشان می ‌دهد، اما در هنر اسلامی خدا يك نقطه است كه اين به ذهنيت امروزه ما نزديكتر است و بنابراين هنر خالص‌تری است."
تعريف شيوا از مدرنيته نيز متفاوت از ديگران است. به نظر او : " مدرنيته خشت آخری است كه بايد روی خشت زيرين و با تكيه به آن نهاده شود. هر چند كه اين خشت آخر، شكل و ماده و اندازه‌ ی خودش را داراست. تا طاقچه و سكو و زمينه ‌ای نباشد، گلدان شما چگونه ايستايی خواهد داشت؟ گلدان معلق هم محكوم به سقوط و تكه تكه شدن است. سنت و ميراث هم مثل پديده DNA به چگونگی حضور جسمی و روحی ما شخصيت می ‌دهند ." او افسوس می ‌خورد كه در جامعه ‌ی ما "گذشته" را مترادف "كهنگی" می دانند و می ‌گويد: " اين شيوه از نگاه بايد از اذهان محو شود. مادر كهنه نيست، مولوی كهنه نيست، مينياتور كهنه نيست، خط و خطاطی كهنه نيست، آقا لطفعلی صورتگر شيرازی هم كهنه نيست، فرش هزار نقش ما هم كهنه نيست. سماور، حافظ و ابر و باد هم كهنه نيستند. اين‌ها و خيلي چيزهای ديگر گوشت و استخوان و رگ و پی ما هستند. بازگشت به خودمان، بازگشت به كهنگی نيست. "




او نمونه‌هاي خوبي از تازگي فرهنگ ديرين ايران دارد و از جمله گفته است: " ژرژ براك وقتی حروف و نوشته ‌ها را به عنوان فرم با تصوير همنشين كرد و پايه ‌های مكتب كوبيسم پی‌ريزی كرد، همان موقع گفت كه اين تداخل تصوير و حروف را از دير باز در مينياتور های ايرانی يافته است و ما می‌دانيم بين اين كشف ژرژ براك در مكتب كوبيسم و ميراث‌های مينياتوری ما دست كم 300 سال فاصله زمانی وجود دارد. پس بايد به هوش باشيم و قدر ميراث‌ هايمان را بدانيم. "


سپاس‌گذاری جهانيان


به روزگاری كه شيوا كار گرافيكی را آغاز كرد، گرافيك ايران تابع گرافيك لهستان بود. اما او همواره از خود می پرسيد چرا می ‌گويند گرافيك لهستان، گرافيك ژاپن و نمی ‌گويند گرافيك ايران. از اين رو تصميم گرفت گرافيك ايرانی كار كند و برای نخستين بار از طغرانويسی و خط شكسته نستعليق به عنوان يك عنصر گرافيكی در پوستر پنجمين جشن هنر شيراز بهره گرفت. شگفت اين كه همين نوآوری او بسيار به چشم آمد، آوازه‌ ی او را در جهان فراگير كرد و آن پوستر را به موزه‌ های آمريكا و اروپا فرستاد. هر چند شيوه‌ ی كار او در كشور خودش با بی ‌مهری برخی از هنرمندان رو به رو شد، اما زمانی كه در آمريكا بود با برگزاری نمايشگاه كوشيد گرافيك ايرانی را به جهانيان معرفی كند و باز هم جای شگفتی است كه نا ايرانی ‌ها بسيار زودتر از ايرانی ‌ها به ارزش گرافيك ايرانی او پی ‌بردند.

هنگامی كه شيوا در دانشگاه پرت به فراگيری دانش گرافيك می ‌پرداخت، خود دانشگاه نمايشگاهی بزرگ از آثار او برگزار كرد. براي آن كه بازديد كنندگان آشنايی چندانی با ايران و هنر آن نداشتند، شيوا عكس‌هايي از كتاب "ايران پل فيروزه‌ای" اثر رولف بنی را به صورت اسلايد در نمايشگاه به نمايش گذاشت و هر جا كه نياز بود به بازديد كنندگان توضيح می ‌داد كه در كدام پوستر از آجركاری يا نقش و نگار ساختمانی كه در اسلايدها می ‌بينند، بهره گرفته است. نمايشگاه بسيار پر شور بود و آوازه‌ ی آن در نيويورك پيچيد تا اين كه يك روز گروهی با دستگاه‌ های عجيب و غريب به نمايشگاه آمدند و صدای قباد را به عنوان يك هنرمند برجسته ضبط كردند تا با موشك و دستگاه‌ های ويژه به فضا بفرستند تا اگر در سياره‌های ديگر حيات هوشمندی وجود داشته باشد، پيام نخبگان زمين را دريافت كنند.



انجمن بين المللی طراحان گرافيك (AGI)، كه در برنامه‌ ی تازه‌ ای 12 كتاب از آثار 12 طراح گرافيك برتر جهان را با عنوان استادان بزرگ بين المللي طراحي گرافيك (International Masters of Graphic Design) منتشر كرد، يك جلد را به قباد شيوا اختصاص داد. اين كار كه حتی برای خود شيوا نيز شگفت ‌انگيز بود باعث شد كه شيوا با دفتر آن انجمن تماس بگيرد و دليل گزينش خودش را به عنوان يكی از 12 استاد برتر گرافيك معاصر جهان بپرسد. چنين پاسخ شنيد: "كارهاي شما هويت مستقل و خاص دارد و شاخص گرافيك ايران است." آری، شيوا به هدفی كه از سال‌ های جوانی پی ‌گرفته بود، دست يافت، چرا كه می ‌خواست در كنار گرافيك آلمان، گرافيك لهستان و گرافيك ژاپن، از گرافيك ايران نيز سخن به ميان آيد.


شيوا در نگاه هنرمندان


علي‌اصغر محتاج، نقاش و طراح گرافيك، يكی از پوستر های اركستر مجلسی راديو تلويزيون ايران را كه در آن يك ويولون سل تكيه كرده بر صندلی با رنگ‌ هايی در هم پيچيده و بسيار لطيف نمايش داده شده است "لبخند ژكوند" قباد شيوا می‌داند.

ليلی گلستان، نويسنده و مدير گالری گلستان، نيز همين پوستر را بسيار زيبا و هوشمندانه و دوست داشتنی می داند و سنتی و مدرن بودن كار های شيوا را اين گونه بيان كرده است: " كارهايش به همان اندازه سنتی ‌اند كه مدرن اند. از عناصر سنت مثل درخت سرو، گل سرخ، خوشنويسی و گل و مرغ استفاده ‌ی مدرن می‌كند و چه بجا. پس من ايرانی قرابت زيادی با اثر حس می ‌كنم و اوی غير ايرانی هم رنگ و بوی اينجايی را خوب متوجه می شود."

پرويز كلانتری، نقاش، اثر پذيری قباد شيوا را از فرهنگ ايرانی اين گونه بيان كرده است:"من با چشم خودم او را ديدم كه روی فرشی كه قاليچه‌ ی حضرت سليمان نبود بر فراز شهر به پرواز درآمد و در پروازش به انگلستان و فرانسه و آمريكا رفت و سر از نشريات بين المللی گرافيك درآورد. همان فرش خوش نقش و نگاری كه همه‌ ی عمرش از سال‌های كودكی تا هنوز هم روی آن می ‌خوابد و نقش خواب ‌هايش را روی پوستر ها برای ما تعريف می ‌كند."

علی خسروی، طراح گرافيك، از نقش قباد شيوا در وارد كردن خط فارسی و موتيف‌ های سنتی در طراحی گرافيك مدرن ايران چنين گفته است: " آن سال‌ها هنرمندان گرافيك با تصور مدرن شدن و مدرن بودن، عناصر تصويری سنتی را كنار گذاشته بودند. شيوا با نگاهی دوباره و مدرن از اين عناصر تصويری استفاده كرد. از خط نستعليق براي ساختن چند پوستر به بهترين شيوه استفاده برد، كاری كه بعدها بسياری از هنرمندان از آن تقليد كردند."

كيوان سپهر، نويسنده و ناشر، اين نوآوری شيوا را اين گونه بيان كرده است: " شيوا پس از آن كه برای نخستين ‌بار در سال 1350 ابتكار به كارگيری خط شكسته نستعليق فارسی را نه به عنوان عاملی فرعی و فقط اطلاع‌ رسان، بلكه به سبب استفاده از توان گرافيكی و تصويری آن در يك اثر هنری كاربردی به خود اختصاص داد، اين نگاه را همچنان پی ‌گرفت و از انرژی و جوانی تنيده در تن بازمانده‌ های هنر باستانی و قديم ايرانی، كه به ظاهر پير و كهنه می‌نمايد، بهره جست."

محسن احتشامی، طراح گرافيك، مشخص‌ترين بخش فعاليت حرفه ‌ای قباد شيوا را طراحی پوستر می‌داند و در اين باره گفته است: " با وجود سفارش‌ های متفاوت و موضوع‌ های گوناگون طی سال‌ها، استمرار يك حركت پی ‌گيرانه و قابل لمس در كار هايش هويدا ست. رنگ نكته ‌ی فراموش نكردنی كارهای اوست ... با وجودی كه موضوع بسياری از پوستر های دهه‌ی 1350 قباد شيوا فرا منطقه‌ای است، اما استفاده از طرح ‌های آزاد و كاربرد پاره‌ای نمادهای ايرانی همچون كار با جوهرهای رنگی به مرور پوسترهای اين دوره را را بومی‌تر و تغزلی‌تر كرده است."

آيدين آغداشلو، نقاش و طراح گرافيك، شيوه‌ ی خاص كار های شيوا را اين گونه بيان كرده است: " شيوه كارش چنان واضح و مشخص است كه بی ‌تماشای امضای كارهايش راحت می ‌فهميدی كه كار اوست و نگاهش به خوشنويسی سنتی ايرانی، به‌ويژه خط شكسته نستعليق، او را در ميان بنيادگذاران گرافيك معاصر ايران شاخص و خاص كرد."

لئوناردو دسونولی درباره‌ ی آثار شيوا گفته است: " من به تازگی طراحی گرافيك ايران را كشف كرده‌ام. در آن يك شگفتی زيبا و نيرو‌ بخش و نفسی ناگهانی حضور دارد. در دنيای مغلوب پندار های غربی، ما نياز به همتایی داريم كه ريشه در رسم و سنت خود داشته باشد. آثار شيوا به طور عميق بر آمده از ذائقه‌ پارسی است."



جوایز و شرکت در مسابقات :

1348: برنده مسابقه طراح پوستر براى سومین جشن هنر شیراز
1353: برنده مسابقات مختلف در طراحى پوستر براى فستیوال هاى هنرى در ایران
1354: برنده مسابقه طراحى آرم براى سندیكاى گرافیست هاى تهران
1357: مدال و دیپلم براى طراحى پوستر از بى ینال بین المللى گرافیك برنو در چكسلواكى
1358: جایزه اول در مسابقه طراحى محیطى - نیویورك
1359: برنده اول در مسابقه طراحى آرم براى بخش هنرى المپیك ورزشهاى زمستانى در نیویورك Lake Placid
و همچنین ورود در كتاب ( who S who in Graphic World)، شماره دوم - سال انتشار ۱۹۸۲ و شماره سوم ۱۹۹۴ - سوئیس
1376: منتخب طراحی آرم برای انجمن صنفی طراحان
گرافیک ایران
1380: پوستر منتخب برای برگزاری هفتمین دوسالانه
گرافیک ایران
138۲: دیپلم افتخار برای پوستر فلسطین در اولین دو سالانه‌ی بین‌المللی پوستر جهان اسلام

آثار چاپ شده در سطح بین المللى:


1353: مجله Novoum - آلمان
1354: كتاب سالیانه Modern Publicity - آلمان
1355: كتاب Graphic Poster - سوئیس
1356: مجله Designe - ژاپن (۴ اثر)
1357: مجله Project - لهستان و همچنین كتاب سالیانه تخصصى گرافیك Modern Publicity در لندن (۲ اثر)، چاپ آثار در جلد دوم و سوم كتاب (هوز هواین گرافیك)
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا