[مشاهیر نقاشی] - 02 - ادوارد مانه

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
[h=3]آرشیو : [مشاهیـــــر هُنـــــر] نقاشی - 01 - هِنری ماتیس[/h]





ادوارد مانه



ادوارد مانه
(1832-1883) امپرسيونيست

نقاش مشهور فرانسوى در چنين روزى در سال ۱۸۳۲ در پاريس و در خانواده اى تحصيلكرده به دنيا آمد. پدرش آگوست ادوارد مونه از مقامات رسمى وزارت دادگسترى فرانسه بود و مادرش يوجين دزيره مونه اهل مطالعه بود و دستى در نويسندگى داشت. پدر ادوارد بسيار علاقه داشت فرزندش راه او را ادامه دهد و در رشته حقوق تحصيل كند و براى همين وقتى فرزندش از آرزوى خود گفت اينكه چقدر دوست دارد نقاش شود، به شدت با او مخالفت كرد. به مدرسه نظامى رفت و در ۱۶ سالگى با نيروى دريايى به ريودوژانيرو رفت. پس از بازگشت نتوانست در امتحان ورودى آكادمى نظامى قبول شود و از راه يابى به دانشگاه بازماند. در جنگ سرسخت با پدر بالاخره سر از استوديو نقاشى «توماس كوتور» درآورد و به رغم تنش هاى فكرى با استاد خود تا سال ۱۸۵۰ در همان استوديو ماند. در طول همين زمان كه در آتليه استاد كوتور بود، سفر هاى زيادى به خارج از فرانسه داشت و از روى كار بسيارى از آثار معروف كپى بردارى كرد.





مانه‌ به‌ سنت‌ نقاشی‌ فرانسوی‌ بی‌ اعتنا بود و تقابل‌ معروف‌ دلاکروا با اینگرس‌ ،همچنین‌ تحریکات‌ کوریه‌ برایش‌ اهمیتی‌ نداشت‌ کوربه‌ حتی‌ امروز هم‌ برای‌ اهل‌ نقاشی‌ در میان‌ مدرن‌ ها دانست‌ یا آخرین‌ نقاش‌ کلاسیک‌ به‌ هر حال‌ مانه‌ نزدولاسکولز توانست‌ راه‌ حل‌ هایی‌ را که‌ او را عمیقاً به‌ سوی‌ بیان‌ تصویری‌ جهان‌ بینی‌ و نگاه‌ بودلری‌ اش‌ از زندگی‌ مدن‌ هدایت‌ می‌ کرد پیدا کند.







زندگینامه ادوارمانه:

گفته‌ می‌ شود که‌ مانه‌ گاهی‌ بانوعی‌ طنزآمیز از روی‌ کارهای‌ ولاسکوئز تقلید می‌ کرد با این‌ حال‌ همه‌ کارشناسان‌ هنری‌ اتفاق‌ نظر دارند که‌ درعرصه‌ هنر نتیجه‌ کار است‌ که‌ اهمیت‌ دارد . مانه‌ نیز توانست‌ به‌ نبوغ‌ خودش‌ به‌ یک‌ نقاش‌ کامل‌ درعصر خودش‌ تبدیل‌ شود و البته‌ در این‌ مسیر تقلیدی‌ آگاهانه‌ از هنر ولاسکوئزآگاهانه‌ از هنر ولا سکوئز علم‌ سحر انگیزش‌ در استفاده‌ از رنگ‌ ها ، به‌ ویژه‌ در استفاده‌ از رنگ‌ های‌ مشکی‌ و خاکستری‌ ،داشته‌ است‌ بزرگترین‌ و معروف‌ ترین‌ کارهای‌ مانه‌ مدیون‌ ولاسکوئز هستند و درآنها چیزی‌ از هنر نقاشی‌ ولاسکوئز دیده‌ می‌ شود مسلم‌ است‌ که‌ مانه‌ ولاسکوئز را کپی‌ نمی‌ کند بلکه‌ این‌ روح‌ نقاشی‌ ولا سکوئز است‌ که‌ در زمانی‌ و قالبی‌ دیگر متجلی‌ میشود مثلاً او با الهام‌ از «سرباز مرده‌ » (اثر ایتالیایی‌ قرن‌ هفدهم‌ که‌ تا قرن‌ نوزدهم‌ تصور می‌ شد متعلق‌ به‌ ولا سکوئز است‌) تابلوی‌ «گاو بازمرده‌»(۶۵-۱۸۶۴) را نقاشی‌ می‌ کند که‌ به‌ نظر برخی‌ ازکارشناسان‌ این‌ هنر بعد از سفر مانه‌ درسال‌ ۱۸۶۵ به‌ اسپانیا رتوش‌ شده‌ است‌ وقتی‌ دو تابلو را مقایسه‌ می‌ کنیم‌ متوجه‌ می‌ شویم‌ که‌ هنرمند فرانسوی‌ مطمئناً تحت‌ تاثیر رنگ‌ های‌ سیا استفاده‌ شده‌ در تابلوی‌ «سربازمرده‌» قرار داشته‌ است‌ .

«موزه‌ یسین‌ پیر» که‌ امروز الماس‌ درخشان‌ وبی‌ همتای‌ «نشنال‌ گالری‌» در واشنگتن‌ است‌ نیز گوشه‌ چشمی‌ به‌ «نوشندگان‌ » ولاسکوئز دارد. سحر رنگ‌ سیا درتابلوهای‌ ولاسکوئز را درتقریباتمام‌ اثرهای‌ عالی‌ مانه‌ مشاهده‌می‌کنیم‌.




یکی‌ از جاه‌ طلبانه‌ ترین‌ تابلو ه‌ای‌ او به‌ لحاظ‌ فرم‌ و محتوی‌ ،یعنی‌ «اعدام‌ ماکسیمیلیان‌ » مهم‌ از اثر معرف‌ «ترس‌ دمایو » از گویا« Goya »است‌ مانه‌ ازیک‌ خبر سیاسی‌ - تراژیک‌ که‌ نماد شکست‌ سیاست‌ خارجی‌ ناپلئون‌ سوم‌ است‌ و با الهام‌ گرفته‌ از گویا ، یکی‌ از کار آمدترین‌ تابلوهای‌ نقاشی‌ تاریخ‌ را می‌ آفریند . مانه‌ همچنین‌ می‌ تواند به‌ عنوان‌ خالق‌ «المپیا» مثل‌ گویا در تابلوی‌ «دختران‌ جوان‌» نگاهش‌ را به‌ یک‌ حیوان‌ اهلی‌ موجود در کادر بدوزد و با چند حرکت‌ مضاعف‌ قلم‌ نقاشی‌ ، سگ‌ کوچک‌ روستا را به‌ یک‌ شاهکار تبدیل‌ نماید.


.
.
.


.
.
.
اين تابلو اعتراض شديد مردم را به دنبال داشت. منتقدين «مانه» را به نمايش «بي عفتي» محكوم كردند.
«ادوارد مانه» از سردمداران مكتب «امپرسيونيسم» است و نقاشي هاي او در واقع ادامه سبك نقاشي «گوستاو كوربه» به حساب مي آيد.


«ادوارد مانه»، نقاش جوان، ابتدا به شيوه نقاشي «كوربه» علاقه مند شد، اما به مرور شيوه ديگري را در پيش گرفت.
مانه دنباله ي كار كوربه نقاش شهير سبك رئاليسم را به صورت تازه اي ادامه داد.طرز فكر مانه و كوربه متفاوت بود و از نظر اخلاق نيز با هم تفاوت داشتند.كوربه به موضوعات عاميانه و توده مردم توجه ميكرد و كلا تما يلات چپ داشت.ولي مانه يك بوژوا بود و موضوعاتش را موافق سنخ فكر بوژوا انتخاب مي نمود.براي او اهميتي نداشت اگر مثلا زن عرياني را در ميان جمع مردان نقاشي ميكرد.بايد گفت مانه خود را ازقيد موضوعات اخلاقي و اينكه مراعات اخلاق را در هنر بكند بركنار كرد.
در اين دوران از تاريخ هنر از ميان برداشتن قيود اخلاقي اقدامي بود كه هر نوخواهي براي آن مي كوشيد،و مانه نيز يكي از آنان بود و سخت هم مورد اعتراض قرار گرفت.مانه دريافت كه شكل ها را با ايجاد اختلاف رنگ،بهتر ار تفاوت بين سايه روشن ها آشكار ساخت. تابلوي قايق نشينان تحولي ديگري در روش وي محسوب مي شود و بعدها توسط بسياري از نقاشان به كار گرفته شد. وي در اين تابلو صحنه اي غرق در نور آفتاب را به نمايش مي گذارد كه حتي در سايه نيز جلوه اي از نور و درخشندگي به نمايش در آمده است.

مونه در سال ۱۸۵۹ نخستين اثر كانسپچوال خود را ارائه داد كه به رغم نقاط قوت از سوى منتقدان آثار هنرى رد شد. اما مونه مايوس نشد و در ۱۸۶۱ «خواننده اسپانيايى» را به نمايشگاه ارائه داد كه نه تنها موفق شد در نمايشگاه به نمايش درآيد كه جايزه افتخارى مركز سالون را به دست آورد. اين موفقيت بزرگ را مى توان تنها افتخارى است كه در سال هاى متمادى و آتى نصيب مونه شد. در سال ۱۸۶۳ مونه با يك نقاش هلندى به نام «سوزان لنهوف» ازدواج كرد. در همان سال مونه يكسرى كار كشيد كه در ميان آنها «موسيقى» و «كارت هاى تويلرى» هر چند پذيرفته شد اما مخاصمه هاى زيادى با خود همراه داشت. ضمن اينكه در سال ۱۸۶۳ يكى ديگر از كار هاى او در نمايشگاه سالون كه خود او دو سال پيشتر جايزه افتخارى آن را برده بود پذيرفته نشد و برجاى آن، اثر او سر از سالن برگشتى ها درآورد كه امپراتور فرانسه تحت فشار نقاشانى كه كار هاى آنها از گالرى ها برگشت مى خورد، افتتاح كرده بود. كار مونه كه در اين نمايشگاه به نمايش درآمد، اثرى درخور ولى نقد هايى كه به او شد بسيار نااميدكننده بود.در سال ۱۸۶۵ كار مونه به نام «المپيا» خشم صاحبان گالرى سالون را برانگيخت و خاصيت كينه جويى مونه از همان زمان در پاريس منتشر شد. او كه از نقد ها و حمله ها خسته شده بود، راهى اسپانيا شد و كار هاى او مورد قبول نقاش اسپانيايى «ديه گو ولازكوئز» قرار گرفت كه مونه او را «نقاش نقاشان» مى ناميد.در فرانسه مونه دو دوست نزديك و وفادار داشت. يكى از آنها شارل بودلر شاعر بود كه در ۱۸۶۲ قطعه شعرى براى يكى از تابلو هاى مونه سرود و منتقدان اين دو را در رديف هم قرار داده و «انتقام جويان» خواندند.

همچنين دوست ديگر مونه «اميل زولا» بود كه در ۱۸۶۶ و در حالى كه گالرى سالون بار ديگر كار هاى مونه را رد كرده بود مجموعه مقالاتى نوشت و به چاپ رساند و از كار هاى او ستايش كرد. در ۱۸۶۷ زولا مجموعه مقالات خود را به صورت كتاب به چاپ رساند و در آن اعلام كرد كه جاى واقعى كار هاى مونه موزه لوور است و اين كتاب را با طرح چهره مونه روى جلد كتاب،
به چاپ رساند. در ۱۸۶۸ مونه به هزينه خود ۱۵۰ اثر خود را در نمايشگاه هنر هاى معاصر و در كنار ديگر نقاشانى كه به سبك او كار مى كردند به اجرا درآورد چرا كه معتقد بود اين طورى كار هاى او بهتر درك و فهميده مى شوند.هر چند مونه معتقد بود كه هنرمند بايد در زمان خودش زندگى كند و از ديد خود نقدى به زمان حال داشته باشد،

با اين حال دو اثر مذهبى خلق كرد كه شاهكار به حساب مى آيند.«مسيح مرده و فرشتگان» و «تمسخر سربازان به مسيح» نام اين دو اثر است كه در ۱۸۶۴ و ۱۸۶۵ به نمايش درآمد و به جاى تحسين، مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتند. تنها كسى كه از كار هاى او دفاع كرد زولا بود كه در آن زمان مشغول جا انداختن سبك رئاليسم بود و از اين رو كار هاى مونه را خوب درك مى كرد..

● تابلوی‌ «امیل‌ زولا»
تابلوی‌ «امیل‌ زولا» اثر مانه‌ پرتره‌ ای‌ کاملا معروف‌ ازین‌ نقاش‌ بزر گ‌ فرانسوی‌ است‌ که‌ درکتب‌ تاریخی‌ و دایرة‌المعارفی‌ متعدد و به‌ ویژه‌ درکتاب‌ های‌ تاریخ‌ ادبیات‌ فرانسه‌ ،بسیار آمده‌ است‌ به‌ نظر می‌رسد این‌ تابلو نیز درسال‌ ۱۸۶۸ با الهام‌ از پرتره‌ «دن‌ دیه‌ گودی‌ آسدو» رمان‌ نویش‌ مشهور و پر فروش‌ اسپانیول‌ که‌ به‌ دست‌ توانای‌ ولاسکوئز کشیده‌ شده‌ پابه‌ عرصه‌ هنر گذاشته‌ است‌ کنتراست‌ بین‌ رنگ‌ سفید کتاب‌ پیش‌ روی‌ زولا و کت‌ و زمینه‌ سیاهرنگ‌ ، به‌ نوعی‌ در اثر ولاسکوئز دیده‌ می‌ شود.

درزمینه‌ تابلوی‌ مانه‌ طرح‌ مبهمی‌ از «نوشندگان‌» اثر ولاسکوئز دیده‌ می‌ شود تا به‌ قول‌ فرانسواز گشن‌ «مکالمات‌ کارگاهی‌ هنرمند فرانسوی‌ از کورو« Corot » تا دگاه‌ درمیانه‌ قرن‌ نوزدهم‌ کاملات‌ تحت‌ تاثیر نقاشی‌ اسپانیول‌ قرار داشته‌ اند دراین‌ میان‌ مانه‌ با تاثیر پذیری‌ آگاهانه‌ از ولاسکوئز( بافاصله‌ دوقرن‌)آثاری‌ ماندگار ازخودش‌ برجای‌ گذاشته‌ است‌ که‌ دین‌ دوباره‌آنها در موزه‌ اورسی‌ (تاپنج‌ ژانویه‌ ۲۰۰۳ ) خالی‌ از لطف‌ نیست‌ .
.هر چند در دهه ۱۸۶۰ تصور بر اين بود كه مونه تاثير زيادى بر جريان فكرى نقاشان امپرسيونيست گذاشته اما به تدريج معلوم شد كه خود او بيشتر از اين جريان متاثر بوده است. به تدريج پالت رنگى او رقيق تر شد و خط ها حالت حمله و استحكام كمترى داشتند و بسيار به كار هاى «كلود مونه» نزديك شد. ضمن اينكه با حفظ حشر و نشر خود با هنرمندان امپرسيونيست، هيچ وقت در نمايشگاه هاى گروهى آنها شركت نكرد.در سال ۱۸۸۱ بالاخره مونه جايزه و نشان ويژه «لژيون دونور» را در حالى دريافت كرد كه به شدت بيمار بود. مداوا در بيمارستان «بلوو» جواب نداد و كار با رنگ روغن برايش سخت شد و از اين رو كار با گچ پاستل را آغاز كرد. در بهار ۱۸۸۳ پاى چپ او را قطع كردند اما به كار خود ادامه داد و در آوريل همان سال در پاريس درگذشت.
__________________________

منابع : بنیاد اندیشه اسلامی - آکا ایران - وبلاگ راز هنر گلچین جاویددوست
 

Similar threads

بالا