[مشاهیر نقاشی] - 01 - هنری ماتیس

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
من همواره تلاش کرده‌ام تا سختی‌های کارم را پنهان کنم و آرزویم این بوده که کارهایم به روشنی و سرخوشی بهاران باشند، چنان که هرگزکسی نتواند سختی و مشقت پسِ کار را حتی حدس بزند. از این رو نگرانم که جوانان در طرح‌های من تنها قلم‌اندازی و بی‌دقتی‌های آشکار را ببینند و آن را بهانه‌‌ای قرار دهند برای معاف کردن خود ازکوششهای ناگزیری که به باور من ضروری‌اند...




نمایشگاه‌های اندکی که در چند سال اخیر شانس بازدیدشان را داشتم نگرانم می‌‌کنند که نقاشان جوان از مسیر کند و دردناک تمرین‌هایی که برای آموزش هر نقاش معاصری که مدعی معماری رنگ است ضروری است اجتناب کنند. این کار مشقت‌‌بار امری حیاتی است، حقیقتا اگر باغ در زمان مناسب شخم نخورد، آنگاه دیگر به هیچ دردی نخواهد خورد. آیا جز این است که هر سال زمین را ابتدا صاف و پاک می‌‌‌کنیم و از آن پس کشت می کنیم؟
هنگامی که هنرمند نداند چگونه دوره‌های شکوفایی‌اش را با کارهایی که تنها شباهت اندکی به محصول نهایی دارند سامان دهد، او آینده‌ی کوتاهی پیش روی خود دارد، یا هنگامی که هنرمندی "ظهور" می کند و دیگر حسی برای بازگشت گاه به گاه به زمین ندارد، آنگاه او شروع به چرخیدن و تکرار خود می کند، تا آنجا که با هر بار تکرار کنجکاوی اش خاموش و خاموش تر شود...
نقاش آینده باید چیزی را که برای رشدش لازم است بو بکشد، اگر آن- طراحی یا حتی مجسمه سازی- یا هر چیز دیگری است که به او اجازه می دهد تا با طبیعت یکی شود، و خود را از طریق او بشناسد، با نفوذ به درون اشیا، - چیزی که من آن را طبیعت می‌نامم -و همه‌ی آنچه که احساسش را برمی‌انگیزد.
من بر این باورم که مطالعه کار از راه طراحی ضروری‌ترین کار است. اگر طراحی را برآمده از روح و رنگ را برآمده از احساس بدانیم، پس ابتدا باید طراحی کنید، تا روح به چنان رشدی برسد که بتواند رنگ را در مسیرهای معنوی خود هدایت کند. این چیزی است که می‌خواهم فریادش کنم، هر بار کار مردان جوانی را می‌بینم که نقاشی دیگر برای‌شان ماجرایی نیست، و آن‌ که تنها هدف اش دستیابی به عنوان مرد اول صحنه در راه شهرت است.
تنها پس از سال ها ممارست است که هنرمند جوان می تواند رنگ را لمس کند- رنگ نه منظور وصف، چنان‌که هست، بلکه به عنوان بیانی صمیمانه. آنگاه او می تواند امیدوار باشد که همه‌ی تصاویر، حتی همه‌ی نمادها یا سمبل‌هایی که استفاده می کند، بازتابی از عشقش به اشیاء باشد، به مثابه بازتاب صمیمیتش باشد، در صورتی که توانایی برگیری از آموخته‌هایش را داشته باشد، با خلوص، و بی دروغ گفتن به خود.
آنگاه او رنگ را با بصیرت به کار خواهد گرفت؛‌ آن را در هماهنگی با طراحی ای طبیعی، غیر قراردادی و تماما رازآمیز روی کار خواهد نشاند، تماما بیرون جهیده از احساساتش؛ این همان چیزی است که اجازه می داد تا تولوز لوترک Henri de Toulouse-Lautrec در انتهای عمرش بانگ بر آورد که:
"سرانجام، دیگر نمی دانم چگونه باید طراحی کرد."
نقاشی که تازه نقاشی را شروع کرده فکر می کند نقاشی‌اش برآمده از قلب اوست. هنرمندی که رشدش کامل شده نیز فکر می کند با قلبش نقاشی می کند. تنها دومی راست است، چرا که انظباط و تمرینش او را قادر می‌سازد که شوک هایی را متحمل شود که حداقل برخی از آن‌ها باید پنهان نگاه داشته شوند.
من مدعی آموزش نیستم، تنها نمی خواهم نمایشگاهم برای کسانی که دارند راه خود را پیدا می کنند، محملی برای برداشت‌های خطا شود. دوست دارم مردم بدانند نمی‌توان رنگ ها را بی‌دردسر درچنته‌ی خود داشت، بی آن که از مسیر دشوار تمرین‌های شایسته‌ی آن عبور کرده باشیم. اما پیش از هر چیز روشن است که فرد باید استعداد رنگ داشته باشد، چنانکه خواننده باید برخوردار از صدا باشد . بی این استعداد فرد راه به جایی نمی برد، و هر کس نمی تواند مثل کورِجو (Correggio) به صدای بلند بگوید: " من هم نقاش هستم = Anch&#۰۳۹; io son pittore " * .
رنگ شناس، حضور خود را اعلام می کند، حتی اگر کارش طراحی ساده ای با زغال باشد.
جمله‌ای که کورجو در هنگام دیدن نقاشی رافائل به نام "سنت سیسیلیا در بولونی" ("St. Cecilia" at Bologna) به زبان آورد.

منبع:ویستا - برگرفته از آکا ایران




برخی از آثار ماتیس :


.
.
.


منبع تصاویر : وبلاگ کارگاه طراحی​
 
آخرین ویرایش:

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
بیوگرافی هنری ماتیس - به روایتی دیگر . . .

بیوگرافی هنری ماتیس - به روایتی دیگر . . .

بیوگرافی ماتیس


هانری ماتیس

سلف پرتره در تیشرتی راه راه، اثر هانری ماتیس، ۱۹۰۶
زادهٔ۳۱ دسامبر ۱۸۶۹
لوکاتو-کامبرزی، در شمال فرانسه
درگذشت۳ نوامبر ۱۹۵۴
ونس، در جنوب فرانسه
ملّیتفرانسوی
امضا

هانری ماتیس (۳۱ دسامبر ۱۸۶۹ - ۳ نوامبر ۱۹۵۴) نقاشی فرانسوی که بر نقاشی اوایل قرن بیستم تاثیر بسیاری گذاشت. به سبب نواوری هایش و اثر گذاری اش بر معاصران، یکی از مهمترین هنرمندان سده بیستم به شمار می اید.اهمیت تاریخی کشف‌های او در عرصه رنگ ناب را میتوان در حد دستاورد کوبیسم در ازادسازی فرم از قید بازنمایی عینی دانست.ماتیس در رشته حقوق تحصیل کرد و ابتدا در همین رشته مشغول به کار شد، ولی در بیست و دو سالگی به دنیای هنر گام نهاد.او در مسیر نقاشی دست به تجربه مجسمه سازی زد و از هنرمندان برجسته گروه دَدگر (فوویست) به شمار می رفت .


زندگی
وی در لوکاتو-کامبرزی، در شمال فرانسه متولد شد. هانری بزرگترین پسر خانواده و پدرش تاجر رنگ بود. در رشتهٔ حقوق تحصیل کرد؛ در ۱۹۸۰ در پاریس در آکادمی ژولین زیر نظر گوستاو مورو به فراگیری هنر پرداخت. در ۱۸۹۷ با پیسارو در دورن آشنا شد. کارهای خود را در نمایشگاه‌های مختلفی از جمله از ۱۹۰۱ در سالن مستقل‌ها و از ۱۹۰۳ در سالن پاییز به نمایش در آورد؛ در ۱۹۰۴ نخستین نمایشگاه خود را در ولار برگزار کرد. تابستان هارا با نقاشی کردن در جنوب فرانسه می‌گذراند. در سال‌های ۱۹۰۵ و ۱۹۰۶ همراه نقاشان دیگری با عنوان فووها آثار خود را در سالن پاییز به نمایش گذاشت. به ایتالیا، آلمان، اسپانیا، مراکش و مسکو سفر کرد. نخستین جایزه خود را در نمایشگاه بین‌المللی کارنگی در پیتزبورگ در ۱۹۲۷، و سپس در بی ینال ونیز در۱۹۵۰ دریافت کرد . وی در ونس، در جنوب فرانسه با زندگی وداع کرد. متن صفحه.[SUP][۱][/SUP]

فوویسم
در سال 1905 گروهی از نقاشان جوان، نمایشگاهی را در پاریس برپا کردند که به les Fauves یعنی((جانوران وحشی)) یا((وحشیان)) شهرت یافت.این نام از آن جهت بر آنها نهاده شد که علنا شکلهای طبیعی را نادیده گرفتند و به رنگهای تند و خشن رو کردند.ولی در واقعیت امر توحشی در کار نبود. مشهورترین نقاش در این گروه هانری ماتیس نام داشت.[SUP][۲][/SUP]

موضوعات و اثار
نخستین نمایشگاه اثارش در سال پاییز ۱۹۰۵ بود که به او و دوستانش عنوان تحقیر امیز فووها داده شد. هنرکده ای به راه انداخت و در ان به تدریس اصول هنری خود پرداخت. در یادداشت‌های یک نقاش، اصولی را پیش نهاد که تحولی بعدی نقاشی سده بیستم بر ان استوار شد. در مونیخ نمایشگاه هنر اسلامی را دید(۱۹۱۰)، و به منظور مطالعه بیشتر هنر به مراکش رفت و در شهر نیش اقامت گزید.

طرح هایی برای نمایش رقص "اواز بلبل" (کار استراوینسکی – دیاگیلف) ساخت ۱۹۱۹.مجموعه اثارش را در موزه هنر مدرن نیویورک به نمایش گذاشت(۱۹۱۳). در امریکا، سفارشی برای یک نقاشی دیواری با عنوان رقص گرفت.در همین سال‌ها، اشعار مالارمه، و پولیسیز جویس را به تصویر کشید.اسلوب کاغد چسبانده را برای نخستین بار ازمود۱۹۳۷.نمازخانه شهر وانس فرانسه را تزیین کرد۱۹۴۹-۱۹۵۱. در بی ینال ونیز جایزه اول را ربود (۱۹۵۰). ماتیس در عرصه مجسمه سازی اثاری ارزشمند از خود به جای گذاشت.نقش برجسته‌های چهارگانه او با عنوان پشت (۱۹۰۹-۱۹۳۰ )، حاکی از پژوهش‌های عمیقی است که در مسائل فرم و ساختمان سه بعدی انجام داد.[SUP][۳][/SUP]
در ۱۸۹۲ به مدت چند ماه عضو فرهنگستان بوگرو بود و از سال ۱۸۹۲ تا ۱۸۹۷ نزد کوستاو مورو تعلیم گرفت و سخت تحت تاثیر امپرسیونیسم قرار گرفت و تابلوی" میز شام" به تاریخ ۱۸۹۷ بیانگر نزدیکی کارش به سبک بوناردو و وولار است. در سال ۱۹۰۱ همراه درن با ولامینگ اشنا شد. قبلا او با درن دوست بود حدود سال ۱۸۹۲ به روش تفکیک روی اورد اما در ۱۹۰۳ – ۱۹۰۱ به سزان گرایش یافت و رنگ مایه ای تیره در برابر کیفیت مصنوعی رنگ درخشان سیناک را پذیرفت. تاثیر سیناک در سال ۱۹۰۴ بار دیگر تجدید شد و ان هنگامی بود که ماتیدوباره الهام س با او در جنوب فرانسه اقامت داشت و این تماس دوباره الهام بخس او در تابلوی "تجمل، ارامش و شهوت" شد.
این تابلو نهضت دَدگری را اغاز کرد .این جریان در سال ۱۹۰۵ روی داد اما، در میان مخالفت عمومی، ماتیس حامیانی در خانواده اشتاین به دست اورد و به خرید نقاشی هایش و تشویق امریکایی‌های دیگر به خریداری ان‌ها می پرداختند و بعداً روزهایی چون شوکین و موروسوف حامیان اصلی او شدند. ماتیس جمع اوری تندیس‌های افرقایی را اغاز کرد(درن و ولامینگ هم به این تندیس‌ها علاقه مند بودند) و این کارهای دستی بومی را از سفر به الجزایر در سال ۱۹۰۶ با خود به فرانسه برد هرچند تاثیرشان بر او کمتر از کوبیسم بود. در سال ۱۹۰۶ او "شادی زندگی" (فیلادولفیا، بنیاد بارنز) را به نمایش گذاشت که نشان دهنده یک تغییر بنیادی در جهتی جدا از تفکیک گری سیناک و در جهت سبک سزان با رنگ امیزی دَدگرا بود.[SUP][۴][/SUP]
ماتیس در نخستین سال هلی فعالیتش پرده هایی از طبیعت بیجان و گوشه‌های داخلی خانه در برتانی را نقاشی کرد. در این پرده‌ها، نشانی از ستایش شاردن مشهود است. در اواخر دهه ۱۸۹۰، تحت تاثیر امپرسیونیسم و نئو امپرسیونیسم به رنگ‌های تند و درخشان روی اورد. بعداً با دیدن اثار سزان به او جلب شد. پس از ان توجه خود را بر مسئله استحکام ساختار نقاشی متمرکز کرد.پرده هایی چون اکادمی ابفام گذر از رنگپردازی درخشان به حجم نمایی ساده را نشان می دهد. این مرحله تجربی انگاه به پایان رسید که او به شیوه رنگ گزینی نئوامپرسیونیست‌ها بازگشت. در این هنگام، اساس فوویسم در نقاشی اش شکل گرفت. به زودی، رهبری ماتیس نزد دوستانش مقبول افتاد. در اثاری چون زیبا، ارام، دل انگیز(۱۹۰۵) ویژگی هنر او نمایان شد.
ماتیس با بررسی نقادانه میراث نواوران نسل پیشین به چنین نتایجی دست یافت:کاربست رنگ ناب، همچون معادلی برای نور، تجسم فضا با بهره گیری از جلوه‌های مختلف رنگها، وضوح و سادگی خطهای شکل ساز، سازماندهی تصویر به مدد نیروهای ذاتی خطو رنگ. موضوع از طریق این هماهنگی صوری در پردهنقاشی، بیان هنری م یابد، واین نوع هماهنگی قابل مقایسه با ترکیب اصوات در موسیقی است.بدین سان، پایه‌های زیبایی‌شناسی ماتیس ساخته شدند. او در سراسر زندگی هنری اش، خود را وقف تکمیل اصول این زیبایی‌شناسی کرد. در دهه ۱۹۱۰و رنگ‌های ماتیس تا حدی خاموش شدند و نیز شکل‌های هندسی در کارش رخ نمودند، با این حال او چندان تحت تاثیر کوبیسم قرار نگرفت در عوض او با کشف ارزش‌های تصویری و تزیینی هنر خاور زمین، در جهت هدف خود به پیش رفت. سلسله پرده‌های زنان حرمسرا، مرحله کمال او در مقام یک استاد رنگ شناس را نشان میدهد. در دهه ۱۹۳۰ عنصر خط در کارش مهم تر شد. این تغییر را مثلا در دیوار نگاره‌های رقص به روشنی می توان دید. در این نقاشی‌ها و در طرح هایی که با بریده‌های کاغذ رنگی ساخت، ساده سازی شکل‌ها و صرفه جویی در گزینش رنگ به نهایت رسید.
ماتیس از معدود هنرمندانی بود که جنبه‌های عقلانی و عاطفی را در هنر خود به هم امیخت. او به هنری بیانگر و هدفمند اعتقاد داشت. از این لحاظ، او را میتوان با اکسپرسیونیست‌های المانی مقایسه کرد( اگر چه حال و هوا و اسلوب کار او با اثار اکسپرسیونیست‌ها یکسره متفاوت است). در هنر ماتیس، صور بدوی بدون خشونت تشویش انگیز رخ می نمایند. نحوه به کارگیری رنگ و خط در نقاشی‌های او چنان است که هیچ گاه عمق معنای هنری و تصویری شان کاسته نمی شود. به اعتقاد او "فقط ان کسی که بتواند عواطف خود را به طرزی اصولی نظم دهد، هنرمند است". ماتیس به هنری متعادل، ناب، اهنگین، ارامش بخش، و عاری از موضوع‌های گزنده و دلگیر می اندیشید.[SUP][۳][/SUP]
اثار ماتیس در بیشتر موزه‌های هنر مدرن در جهان یافت می‌شود. دو مجموعه بزرگ در مسکو از جمله اثاری است که می توان نام برد که شامل دیوارنگاره «رقص» نیز می‌شود.امروزه موزه ماتیس در زادگاهش وجود دارد.او ارزو داشت که هنرش همچون یک صندلی راحت باشد که خستگی را از تن ادمی بزداید و به او اندکی لذت، خوشی، و شادی بخشد. در واقع، شاید همین هدف باعث شد که او از هرگونه تعمیق تاریخی با روانشناختی در انسان معاصر امتناع کند.[SUP][۴][/SUP]

تابلو میز غذا خوری

هنری ماتیس، درباره ی رنگ بندیهای قالبهای شرقی و مناظر شمال آفریقا به مطالعه پرداخته بود و سبکی را پروراند که تاثیر سترگی بر طراحی مدرن نهاد. تابلو میز غذاخوری یکی از تابلوهای او مربوط به سال 1908 هست. مشاهده می کنیم که ماتیس شیوه کار پیر بوناررا ادامه داده است، ولی با وجود آنکه بونار همچنان می خواست تاثیرات نور و تابندگی را حفظ کند، ماتیس در تبدیل صحنه پیش روی خود به یک طرح تزئینی،گامهای بس بلندتری برداشت. تاثیر متقابل کاغذ دیواری و بافت رومیزی با اشیای روی میز، نقش مایه اصلی این تصویر را تشکیل می دهد. حتی شکل زن و منظره ای که از میان پنجره دیده می شود به صورت بخشی از این طرح در آمده اند و نمای زن و درختها برای آنکه با گلهای کاغذ دیواری جور درآیند، فوق العاده ساده و حتی تحریف شده اند. نقاش در واقعه نام این اثر را هماهنگی ر رنگ سرخ نهاده است که عناوین تابلوی های جیمز مک‌نیل ویسلررا به یادمان می آورد.[SUP][۲][/SUP]


منابع


  • ↑ [ تارخ هنر مدرن(۱۳۸۲)، ص ۴۷۶، ]، نویسنده لینتن، نوربرت، ترجمه رامین علی، ناشر :نشر نی، سال ۱۳۸۲.
  • ↑ [SUP]۲٫۰[/SUP] [SUP]۲٫۱[/SUP] کتاب تاریخ هنر، فصل نیمه نخست قرن بیستم، صفحه 561
  • ↑ [SUP]۳٫۰[/SUP] [SUP]۳٫۱[/SUP] [ پاکباز، رویین، دایره المعارف هنر. ] چاپ دوم، تهران: نشر فرهنگ معاصر، ۱۳۷۹
  • ↑ [SUP]۴٫۰[/SUP] [SUP]۴٫۱[/SUP] [ لینداموری، پیتر، فرهنگ هنر و هنرمندان، ترجمه افشار سوسن، تهران: نشر روشنگران، سال ۱۳۷۲.]



برگرفته از : ویکی پدیا





آثار ماتیس :




.
.

.
.

.
.

.
.

.
.

.
.

.
.
.
منبع : boomeabi
 

Similar threads

بالا