ميرعماد حسني قزويني خوشنويس نامدار و از بزرگان هنر خوشنويسي ايران و خوشنويس برجسته در خط نستعليق است. ميرعماد خود را از سادات حسني ميدانست و از اين رو امضايش اغلب «ميرعماد الحسني» بود.تولد ميرعماد در سال 961 در قزوين و مرگش در 1024 بوده است. او از خاندان بزرگ سيفي قزوين بود که نامش را به روايتي «محمد» گذاشتند که بعدها به «عمادالملک» و «ميرعماد» شهرت يافت. جد او از کاتبان و کتابداران دوره صفوي در قزوين بوده است.
ميرعماد در کودکي، در قزوين اصول خوشنويسي را نزد استاداني مانند عيسي رنگ کار و مالک ديلمي آموخت و در جواني براي آموختن بيشتر به تبريز رفت و از تعاليم استاد برجسته آن زمان ملامحمد حسين تبريزي استفاده کرد. ميرعماد از روي آثار استادان نامدار ديگري مانند بابا شاه اصفهاني، سلطانعلي مشهدي و مير علي هروي مشق مي کرد تا اينکه او در ميان خوشنويسان شش قرن قبل تا زمان خود سرآمد همه شد. ميرعماد از تبريز به عثماني و سپس حجاز رفت و بعد به ايران بازگشت.
مدتي در خراسان و هرات به عنوان کاتب کتابخانه فرهاد خان قرامانلو، از امراي لشکريان شاه عباس، مشغول به کار بود. پس از کشته شدن فرهاد خان به قزوين و سپس در 1008 قمري به اصفهان رفت. شاه عباس دوازده سال بود که به پادشاهي رسيده بود و سلسله صفويه در اوج قرار داشت. به همين دليل، هنرمندان به اصفهان مي رفتند تا تحت حمايت شاه عباس قرار بگيرند. ميرعماد يادداشتي به نستعليق در مدح شاه نوشت و برايش فرستاد. شاه يادداشت را پسنديد و او را به دربار دعوت کرد.
ميرعماد با توجه به اسامي شهرهايي که در کتابهايش به آنها اشاره کرده است به حلب، دمشق، عثماني و حجاز مسافرت کرده و احتمالا توفيق زيارت مکه مکرمه را نيز يافته است. او در ايران به اصفهان، قزوين، سمنان، دامغان، طبرستان و خراسان سفر کرده است. ميرعماد شانزده سال در اصفهان زندگي کرد و شاگردان فراواني را تربيت کرد و آثار هنري بسياري خلق کرد.
ميرعماد از مقربان شاه عباس بود و همين مسئله موجب شد ديگران به او حسادت کنند. از جمله عليرضا عباسي نزد شاه از او بدگويي و او را سني مذهب معرفي مي کرد. خشم شاه عباس به تدريج اوج گرفت و سرانجام به مقصود بيک قزويني، رئيس ايل شاهسون قزوين دستور داد که همراه اراذل و اوباش بر سر او بريزند. شب هنگام، زماني که ميرعماد به حمام ميرفت آنها به وي حمله کردند و او را کشتند. گفته مي شود به دليل اينکه ميرعماد مغضوب شاه بود تا چند روز کسي جرئت نداشت جنازه اش را به خاک بسپارد.
تا اينکه سرانجام ابوتراب خطاط اصفهاني از شاگردانش، او را به خاک سپرد. البته پس از به قتل رسيدن ميرعماد، شاه عباس پشيمان شد. مرگ مير عماد در سال 1024 در سن شصت و سه سالگي او رخ داد و مزار او اکنون در اصفهان است. از ميرعماد پسري بنام ميرزا ابراهيم و دختري بنام گوهرشاد باقيماند که هر دو از خوشنويسان چيره دست بودند و پس از مرگ ميرعماد همراه بسياري از خوشنويسان از جمله عبدالرشيد ديلمي خواهرزاده و شاگرد ميرعماد ايران را ترک کردند و به هندوستان رفتند.
خط ميرعماد در زمان حياتش نه تنها در ايران و دربار صفوي بلکه در دربار گورکانيان هند و پادشاهان عثماني هم قدر و منزلت ويژه اي داشت. گفته اند که خط او را در زمان حياتش با طلا معاوضه ميکردند. او در هنگام مرگ از متمول ترين مردان ايران بوده چنانچه خانهاش را وزير وقت نتوانست بخرد.
مير عماد صدها شاگرد نام آور تربيت کرد که نام و هنرشان در تاريخ فرهنگ و هنر ايران مي درخشد. علاوه بر خوشنويسان ايراني مقلدان خط ميرعماد در ميان خوشنويسان عثماني و هند بسيار بوده اند.
ميرعماد با پالايش و اصلاح خطوط گذشتگان و زدودن پيرايه ها و ناخالصيها از خط نستعليق و نزديک کردن نسبتهاي اجزاي حروف و کلمات، به بالاترين درجه زيبايي شناسي يعني نسبت طلايي رسيد و قدمي اساسي در اعتلاي هنر نستعليق برداشت. ميرعماد ذوق شعر نيز داشته و اشعاري را به او منسوب مي کنند.. از مير عماد آثار خطي فراواني به صورت مرقع يا «قطعات متفرقه» به جاي مانده است که در موزههاي معتبر ايران و جهان و مجموعههاي شخصي چشم ها را به خود خيره مي کند.
برخي از آثار او اکنون به موزه خوشنويسي قزوين واقع در کاخ چهلستون منتقل شده اند. اخيرا توسط هنردوستان ايتاليايي و آمريکايي مجموعه ارزشمندي از آثار ميرعماد چاپ شده است و به همت موزه متروپوليتن نيويورک در دسترس دوستداران خط نستعليق ايراني قرار گرفته است. آثار ميرعماد در «مرقع سنپطرزبورگ» يعني همان مرقع ميرزا مهدي خان منشي نادرشاه، که احتمالا در سالهاي انقلاب مشروطيت کتابخانه سلطنتي ايران آن را به روسها فروخته است، به چشم مي خورد. اين مرقع اخيرا به طور کامل چاپ شده و صفحاتي از آن به نام «کرشمه ساقي» در ايران انتشار يافتهاست. رساله بابا شاه اصفهاني نيز به خط اوست.
ميرعماد شاگردان زيادي تربيت کرد. ازجمله معروفترين آنها ميتوان به اين افراد اشاره کرد:
نورالدين محمد لاهيجي (نورا)، عبدالرشيد ديلمي (رشيدا)، ميرابراهيم (فرزند ميرعماد)، گوهرشاد (دختر ميرعماد)،عبدالجبار اصفهاني،محمد صالح خاتونآبادي، جمالا(حاجي جمال بن ملک محمد شيرازي)، نوراي اصفهاني، محراب بيک، ميرساوجي،ميريحيي اصفهاني، علاالدين سبزواري، درويش عبدي بخارائي، ميرمحمدمقيم تبريزي، ميرزاتقي مستوفي الممالک، ابوتراب اصفهاني (ترابا)، محمدصالح اصفهاني و ...
علاوه بر اين اغلب خوشنويسان پس از ميرعماد تا امروز، که از روي آثار بجا مانده از او مشق کردهاند و به نوعي شاگرد او محسوب ميشوند. ميرعماد توانست چنان پايه خط نستعليق را مستحكم نمايد كه تمام صاحب نظران خطوط اسلامي آن را «عروس خطوط اسلامي» ناميدند. او بيشترين تاثير را در تکامل خط نستعليق گذاشته است. زندگي او در تذكرهها و رسالات و متون مختلف آمده، اما گوشههايي از زندگي او همچنان ناشناخته مانده است.
منبع: تبیان زنجان
ميرعماد در کودکي، در قزوين اصول خوشنويسي را نزد استاداني مانند عيسي رنگ کار و مالک ديلمي آموخت و در جواني براي آموختن بيشتر به تبريز رفت و از تعاليم استاد برجسته آن زمان ملامحمد حسين تبريزي استفاده کرد. ميرعماد از روي آثار استادان نامدار ديگري مانند بابا شاه اصفهاني، سلطانعلي مشهدي و مير علي هروي مشق مي کرد تا اينکه او در ميان خوشنويسان شش قرن قبل تا زمان خود سرآمد همه شد. ميرعماد از تبريز به عثماني و سپس حجاز رفت و بعد به ايران بازگشت.
مدتي در خراسان و هرات به عنوان کاتب کتابخانه فرهاد خان قرامانلو، از امراي لشکريان شاه عباس، مشغول به کار بود. پس از کشته شدن فرهاد خان به قزوين و سپس در 1008 قمري به اصفهان رفت. شاه عباس دوازده سال بود که به پادشاهي رسيده بود و سلسله صفويه در اوج قرار داشت. به همين دليل، هنرمندان به اصفهان مي رفتند تا تحت حمايت شاه عباس قرار بگيرند. ميرعماد يادداشتي به نستعليق در مدح شاه نوشت و برايش فرستاد. شاه يادداشت را پسنديد و او را به دربار دعوت کرد.
ميرعماد با توجه به اسامي شهرهايي که در کتابهايش به آنها اشاره کرده است به حلب، دمشق، عثماني و حجاز مسافرت کرده و احتمالا توفيق زيارت مکه مکرمه را نيز يافته است. او در ايران به اصفهان، قزوين، سمنان، دامغان، طبرستان و خراسان سفر کرده است. ميرعماد شانزده سال در اصفهان زندگي کرد و شاگردان فراواني را تربيت کرد و آثار هنري بسياري خلق کرد.
ميرعماد از مقربان شاه عباس بود و همين مسئله موجب شد ديگران به او حسادت کنند. از جمله عليرضا عباسي نزد شاه از او بدگويي و او را سني مذهب معرفي مي کرد. خشم شاه عباس به تدريج اوج گرفت و سرانجام به مقصود بيک قزويني، رئيس ايل شاهسون قزوين دستور داد که همراه اراذل و اوباش بر سر او بريزند. شب هنگام، زماني که ميرعماد به حمام ميرفت آنها به وي حمله کردند و او را کشتند. گفته مي شود به دليل اينکه ميرعماد مغضوب شاه بود تا چند روز کسي جرئت نداشت جنازه اش را به خاک بسپارد.
تا اينکه سرانجام ابوتراب خطاط اصفهاني از شاگردانش، او را به خاک سپرد. البته پس از به قتل رسيدن ميرعماد، شاه عباس پشيمان شد. مرگ مير عماد در سال 1024 در سن شصت و سه سالگي او رخ داد و مزار او اکنون در اصفهان است. از ميرعماد پسري بنام ميرزا ابراهيم و دختري بنام گوهرشاد باقيماند که هر دو از خوشنويسان چيره دست بودند و پس از مرگ ميرعماد همراه بسياري از خوشنويسان از جمله عبدالرشيد ديلمي خواهرزاده و شاگرد ميرعماد ايران را ترک کردند و به هندوستان رفتند.
خط ميرعماد در زمان حياتش نه تنها در ايران و دربار صفوي بلکه در دربار گورکانيان هند و پادشاهان عثماني هم قدر و منزلت ويژه اي داشت. گفته اند که خط او را در زمان حياتش با طلا معاوضه ميکردند. او در هنگام مرگ از متمول ترين مردان ايران بوده چنانچه خانهاش را وزير وقت نتوانست بخرد.
مير عماد صدها شاگرد نام آور تربيت کرد که نام و هنرشان در تاريخ فرهنگ و هنر ايران مي درخشد. علاوه بر خوشنويسان ايراني مقلدان خط ميرعماد در ميان خوشنويسان عثماني و هند بسيار بوده اند.
ميرعماد با پالايش و اصلاح خطوط گذشتگان و زدودن پيرايه ها و ناخالصيها از خط نستعليق و نزديک کردن نسبتهاي اجزاي حروف و کلمات، به بالاترين درجه زيبايي شناسي يعني نسبت طلايي رسيد و قدمي اساسي در اعتلاي هنر نستعليق برداشت. ميرعماد ذوق شعر نيز داشته و اشعاري را به او منسوب مي کنند.. از مير عماد آثار خطي فراواني به صورت مرقع يا «قطعات متفرقه» به جاي مانده است که در موزههاي معتبر ايران و جهان و مجموعههاي شخصي چشم ها را به خود خيره مي کند.
برخي از آثار او اکنون به موزه خوشنويسي قزوين واقع در کاخ چهلستون منتقل شده اند. اخيرا توسط هنردوستان ايتاليايي و آمريکايي مجموعه ارزشمندي از آثار ميرعماد چاپ شده است و به همت موزه متروپوليتن نيويورک در دسترس دوستداران خط نستعليق ايراني قرار گرفته است. آثار ميرعماد در «مرقع سنپطرزبورگ» يعني همان مرقع ميرزا مهدي خان منشي نادرشاه، که احتمالا در سالهاي انقلاب مشروطيت کتابخانه سلطنتي ايران آن را به روسها فروخته است، به چشم مي خورد. اين مرقع اخيرا به طور کامل چاپ شده و صفحاتي از آن به نام «کرشمه ساقي» در ايران انتشار يافتهاست. رساله بابا شاه اصفهاني نيز به خط اوست.
ميرعماد شاگردان زيادي تربيت کرد. ازجمله معروفترين آنها ميتوان به اين افراد اشاره کرد:
نورالدين محمد لاهيجي (نورا)، عبدالرشيد ديلمي (رشيدا)، ميرابراهيم (فرزند ميرعماد)، گوهرشاد (دختر ميرعماد)،عبدالجبار اصفهاني،محمد صالح خاتونآبادي، جمالا(حاجي جمال بن ملک محمد شيرازي)، نوراي اصفهاني، محراب بيک، ميرساوجي،ميريحيي اصفهاني، علاالدين سبزواري، درويش عبدي بخارائي، ميرمحمدمقيم تبريزي، ميرزاتقي مستوفي الممالک، ابوتراب اصفهاني (ترابا)، محمدصالح اصفهاني و ...
علاوه بر اين اغلب خوشنويسان پس از ميرعماد تا امروز، که از روي آثار بجا مانده از او مشق کردهاند و به نوعي شاگرد او محسوب ميشوند. ميرعماد توانست چنان پايه خط نستعليق را مستحكم نمايد كه تمام صاحب نظران خطوط اسلامي آن را «عروس خطوط اسلامي» ناميدند. او بيشترين تاثير را در تکامل خط نستعليق گذاشته است. زندگي او در تذكرهها و رسالات و متون مختلف آمده، اما گوشههايي از زندگي او همچنان ناشناخته مانده است.
منبع: تبیان زنجان
آخرین ویرایش: