مشاعرۀ سنّتی

[دختر شرقی]

و بدينسانست
که کسي ميميرد
و کسي ميماند
هيچ صيادي در جوي حقيري که به گودالي ميريزد ، مرواريدي
صيد نخواهد کرد .

فروغ

 

[*قاصدک*]

و بدينسانست
که کسي ميميرد
و کسي ميماند
هيچ صيادي در جوي حقيري که به گودالي ميريزد ، مرواريدي
صيد نخواهد کرد .

فروغ

در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است
آدم به چشمهای تو معتاد میشود

 

[باران 686]

در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است
آدم به چشمهای تو معتاد میشود

درد عشقی کشیده ام که مپـرس
زهـر هجری چشیده​ام که مپــرس
گشتــه ام در جهــان و آخــر کـار
دلبـــری بــر گـزیــده ام کـه مپــرس​

 

[self.f_t_m990]

درد عشقی کشیده ام که مپـرس
زهـر هجری چشیده​ام که مپــرس
گشتــه ام در جهــان و آخــر کـار
دلبـــری بــر گـزیــده ام کـه مپــرس​

سراپا اگر زرد و پژمرده ايم / ولي دل به پاييز نسپرده ايم

 

[باران 686]

سراپا اگر زرد و پژمرده ايم / ولي دل به پاييز نسپرده ايم

مـرا مـی ‌بینــی و هـــر دم زیــادت مـی‌ کنـی دردم

تــو را مـی‌بینــم و میلــم زیـادت مـی‌شــود هــر دم

به سـامـانــم نمـی‌پـرسـی نمـی‌دانــم چـه سـر داری

بـه درمــانـــم نمـی‌کوشـی نمـی‌دانـــی مگـــر دردم​

 

[self.f_t_m990]

مـرا مـی ‌بینــی و هـــر دم زیــادت مـی‌ کنـی دردم

تــو را مـی‌بینــم و میلــم زیـادت مـی‌شــود هــر دم

به سـامـانــم نمـی‌پـرسـی نمـی‌دانــم چـه سـر داری

بـه درمــانـــم نمـی‌کوشـی نمـی‌دانـــی مگـــر دردم​

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد/ قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

 

[باران 686]

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد/ قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

دلم رمیده شد وغافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که دل به دست کمان ابرویی ست کافرپیش

 

[*zahedan]

سراپا اگر زرد و پژمرده ايم / ولي دل به پاييز نسپرده ايم

مستي باد بهار آمد و دل ، يار نشد
راه دل ، با دل تو سفته و هموار نشد
هرچه اميد مرا بود، به بهبود زمان
در زمان، گم شد و اميد پديدار نشد
دل ناکام من از حسرت رويت پژمرد
وين خبر را دل سرد تو خبردار نشد

 

[kag.kingboy]

دلم رمیده شد وغافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که دل به دست کمان ابرویی ست کافرپیش

شب قدری چنین عزیز و شریف
با تو تا به سحر خفتنم هوس است

 

[*zahedan]

شب قدری چنین عزیز و شریف
با تو تا به سحر خفتنم هوس است

تمام شب به خيال تو رفت و ، مي ديدم
که پشت پرده ي اشکم سپيده سر مي زد

 

[kag.kingboy]

تمام شب به خيال تو رفت و ، مي ديدم
که پشت پرده ي اشکم سپيده سر مي زد

دل نیست کبوتر که چو برخواست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم

 

[باران 686]

شب قدری چنین عزیز و شریف
با تو تا به سحر خفتنم هوس است

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود

 

[kag.kingboy]

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود

در بهای بوسه ای جانی طلب
میکنند این دلستانان الغیاث

 

[self.f_t_m990]

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود

دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[*zahedan]

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود

دز خنده ي تو نغمه به ناز آميزد
در ناله ي من ني به نياز آميزد
در جان من از صبا و نيما غوغاست
تا قول و غزل به سوز و ساز آميزد

 

[*zahedan]

دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

يا رب کجاست؟ محرم رازي که يک زمان
دل ، شرح آن دهد که چه ديد و چه ها کشيد

 

[self.f_t_m990]

دز خنده ي تو نغمه به ناز آميزد
در ناله ي من ني به نياز آميزد
در جان من از صبا و نيما غوغاست
تا قول و غزل به سوز و ساز آميزد

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد​

 

[kag.kingboy]

دز خنده ي تو نغمه به ناز آميزد
در ناله ي من ني به نياز آميزد
در جان من از صبا و نيما غوغاست
تا قول و غزل به سوز و ساز آميزد

درد ما را نیست درمان الغیاث
هجرما را نیست پایان الغیاث

 

[*zahedan]

درد ما را نیست درمان الغیاث
هجرما را نیست پایان الغیاث

ثلث دين من ديده يار است *** عاشقم من ، دين بسيار است

 

[self.f_t_m990]

ثلث دين من ديده يار است *** عاشقم من ، دين بسيار است

تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است/ ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

[kag.kingboy]

ثلث دين من ديده يار است *** عاشقم من ، دين بسيار است

تو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین اما
به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ

 

[*zahedan]

تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است/ ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

تا تو را ديدم از غصه دلم را وا کردم
قلبم ارام گرفت و تو را در دفترم جا کردم
امدم تا به خيال تو بگيرم غزلي
غزلي امد و من غزلي ديگر سرودم
تا کتاب تو نوشتم سر صبح امده بود

 

[self.f_t_m990]

تا تو را ديدم از غصه دلم را وا کردم
قلبم ارام گرفت و تو را در دفترم جا کردم
امدم تا به خيال تو بگيرم غزلي
غزلي امد و من غزلي ديگر سرودم
تا کتاب تو نوشتم سر صبح امده بود

دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[*zahedan]

دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

اظهار عشق را به سخن احتياج نيست *** چندانکه شد ، نگه به نگه آشنا ، بس است

 

[self.f_t_m990]

اظهار عشق را به سخن احتياج نيست *** چندانکه شد ، نگه به نگه آشنا ، بس است

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد / بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

 

[*zahedan]

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد / بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

دلت به وصل گل اي بلبل صبا خوش باد* که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
​

 

[self.f_t_m990]

دلت به وصل گل اي بلبل صبا خوش باد* که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
​

تو ای نازنین چه جان پروری / چه والا مقام و چه با هیبتی
تو که شیرین تر از شکری / تو که رخشان تر از گوهری

 

[*zahedan]

تو ای نازنین چه جان پروری / چه والا مقام و چه با هیبتی
تو که شیرین تر از شکری / تو که رخشان تر از گوهری

يك لحظه ، مهرباني تو شد ، پناه من
​

من ماندم و ، مهرباني بي انتهاي تو


​

 

[self.f_t_m990]

يك لحظه ، مهرباني تو شد ، پناه من
​

من ماندم و ، مهرباني بي انتهاي تو


​

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی / تا با تو بگویم غم شب های جدایی

 

[*zahedan]

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی / تا با تو بگویم غم شب های جدایی

يار با ماست چه حاجت که زيادت طلبيم ** دولت صحبت آن مونس جانما را بس