kahkeshan87
عضو جدید
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می کند هر دم فریب چشم جادویت
تجلی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
در این دیده در آیید و ببینید خدا را
در کوی وفا چاره به جز دادن جان نیست
یعنی که مجو در طلبش راه سلامت
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي
یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
چشم بینا جان آگاه و دل بیمار ده
هر سر موی حواس من به راهی میرود
این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده
تشنه آنجا به خاک مرگ نشستهی!
میازار موری که دانه کش است
که جان داردو جان شیرین خوش است
در این درگه که گه کُه کَه و کَه کُه شود ناگهمن اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوسدوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |