مشاعرۀ سنّتی

[kahkeshan87]

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

 

[pink girl]

تاریکی ام ! شبیه شبی که سحر نداشت

تنهایی ام ! شبیه کلاغی که پر نداشت
تلخم ! شبیه دورترین قهوه خانه ای
که بر لبان قهوه چی اش هم شکر نداشت

 

[vinca]

ترکیبِ پیاله ئی که در هم پیوست
بشکستنِ آن روا نمیدارد دست

چندین سر و پای نازنینانِ جهان
در مِهر که پیوست و به کینِ که شکست

 

[sara23]

ترکیبِ پیاله ئی که در هم پیوست
بشکستنِ آن روا نمیدارد دست

چندین سر و پای نازنینانِ جهان
در مِهر که پیوست و به کینِ که شکست

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

بسیار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد

 

[shidokht777]

در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

 

[sarab_m]

در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیملطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

یکی را داده ای صد گونه نعمتیکی را نان جو آغشته در خون

 

[vinca]

یکی را داده ای صد گونه نعمت
یکی را نان جو آغشته در خون

نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوشِ خود به سنگ محنت سودن

کس غیب چه داند که چه خواهد بودن
مِی باید و معشوق و به کام آسودن

 

[shidokht777]

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

 

[arghavan-mec]

ای آن که دست بر سر من می کشی بگو
فردا دوباره موی که را شانه می کنی؟؟؟

 

[ha_23]

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد
دوستی کی سرامد دوستداران را چه شد

 

[امیر افشار]

داغ بر دل دارم از این سرگذشت
داغ بر دل دارم از مردان دشت

 

[shidokht777]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام

 

[نفتکش]

ما که اطفال این دبستانیم
همه از خاک پاک ایرانیم

 

[shidokht777]

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

 

[امیر افشار]

نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟

 

[shidokht777]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
اللهم عجل لولیک الفرج...

 

[kahkeshan87]

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[shidokht777]

بسیار زیبا...ان شاءالله
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

 

[kahkeshan87]

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است

 

[امیر افشار]

تو برفتی وفا نکرده ، نگهی سوی ما نکرده
نکند ای امید جانم ، که نیایی خدا نکرده

 

[shidokht777]

تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

 

[kahkeshan87]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[ha_23]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

 

[M@HYA-J00N]

من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

داشت عباس قلي خان پسري
پسر بي ادبو بي هنري
هرچه ميگفت ننه اش لج ميكرد
دهنش را به همه كج ميكرد

 

[shidokht777]

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

 

[kahkeshan87]

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد و زغم ما هیچ غم نداشت

 

[M@HYA-J00N]

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد و زغم ما هیچ غم نداشت

[FONT=&quot]توبه کردم که دگر بار نیایم به درِ خانه ی تو
چه کنم خیمه زده کاسه ی چشمم به سرِ شانه ی تو

[/FONT]

 

[kahkeshan87]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

 

[ha_23]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس

 

[M@HYA-J00N]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

[FONT=&quot]در اینجا آشنایی نیست
که گه گاهی به دستِ خویش بنوازد سرِ ما را
و گاهی چند بشكافد
تنِ این سوز و سرما را

[/FONT]