یار مفروش به دنیا که بسی سود نکردتو اشتباه بزرگ منی ، ببخشایم!
به دیده می کشم این اشتباه را حتی
به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم ، بخت سیاه را حتی
آنکه یوسف به زر ناصره بفروخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکردتو اشتباه بزرگ منی ، ببخشایم!
به دیده می کشم این اشتباه را حتی
به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم ، بخت سیاه را حتی
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذاریار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناصره بفروخته بود
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش
تا تو نگاه میکنی، کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است؟
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فواره های سبز ساقه های سبک بار
شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار
فروغ
تا کی به تمنای وصال تو یگانهدیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود چون سیل به هر گوشه روانه
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |