مشاعرۀ سنّتی

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو اشتباه بزرگ منی ، ببخشایم!

به دیده می کشم این اشتباه را حتی


به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟


که دوست دارم ، بخت سیاه را حتی

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناصره بفروخته بود
 

dasthayekhaly

عضو جدید
آن یكی گفت : كه صاحب بصری می خواهد
دیگری گفت كه چشمان ِتری می خواهد

جمله گفتید سفیهانه و من می گویم :
عاشقی شیوه مردانه تری می خواهد
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است!
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست ............... دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی

مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی
 

shielan

عضو جدید
می‌گفتم یار و می‌ندانستم کیست ............. می‌گفتم عشـق و می‌ندانستم چیست

گر یار اینست چـــون توان بی او بود ............. ور عشق اینست چون توان بی او زیست
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که می گیرند در شاخ « تلاجن » سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم...

 

shielan

عضو جدید
میتوانم که نگـــــویم بد کس در همه عمـر ..........نتوانــم که نگـویند مـــرا بـــد دگـــــــران
گر جهان جملــه به بـد گفتن من برخیـزند .........من و این کنج وبه عبرت به جهان در, نگران
جز نکـویی نکنم با همه تا دســـــت دهد ..........که بــر انگشـــت نپیــچند بدم بی خبــران
نفس من برتر از ان است که مجروح شود ..........خاصــه از گـپ زدن بیهــده ی بی بصــران
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد

و سال دیگر ، وقتی بهار

با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود

و در تنش فوران میکنند

فواره های سبز ساقه های سبک بار

شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار


فروغ
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فواره های سبز ساقه های سبک بار
شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار



فروغ

رندی دیدم نشسته بر خَنگِ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان که را بُوَد زَهره چنین؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود چون سیل به هر گوشه روانه
 

kahkeshan87

عضو جدید
روز ها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
زکجا امده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مرا به یاد بیاور من آن سپیدارم
که سروها همه بودند کشته مرده ی من


همان درخت تناور همان که مورچه ها
شب و سحر رژه رفتند روی گرده ی من
 

pink girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشود فاش کسی آنچه میان من وتوست
تا اشارت نظر نامه رسان من و توست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو از کدام قبیله ای
ای خاتون شعر من ؟
ای بلندای جمال و جلالتت
ای تمامت قامت و قیامت
ناز خرامت را نازم
اگر به روز برآیی
آبرو به آفتاب نماند
و گر به شب بتابی
ماه بر آستانت به سجده افتد


::مهدی سهیلی::
 

pink girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت

یک ساغر مـِی دهد مرا بر لب کِشت
هرچند به نزد عامه این باشد زشت
سگ به ز من ار برم دگر نام بهشت


از : عمر خیام
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا