مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
.. یک شب نزدی سری به تنهایی هام
...تا باز شود دری به تنهایی هام

...هر روز اضافه می شود با هر شعر
...تنهایی دیگری به تنهایی هام

 

zahra.71

عضو جدید
کاربر ممتاز
دمیده گر چه خدا در تو روح انسان را
از ان طرف به تو داده رخ پریان را

چنان برایم عزیزی که شک نکن حتی
جواب می کند این تن، به خاطرت جان را

آمدی چشم گشودی و خزانم کردی
اولین شاعر چشمان وزانم کردی
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
یار دور است ز ما تا به نظر نزدیک است
امتیاز آینهٔ دوریِ هر نزدیک است
می‌گزد جوهر آیینه‌ کف دست تهی
باخبر باش‌که افلاس و هنر نزدیک‌است
اگر از نعمت الوان نتوان کام گرفت
مغتنم ‌گیر که دندان به جگر نزدیک است
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یارب، تو مرا مژده‌ی وصلی برسان
برهانم از این نوع و به اصلی برسان

تا چند از این فصل مکرر دیدن
بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان!

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگارا تا به کِی پنهان بمانی؟
به پایان آمد این عهدِ جوانی
زِ هجرت گشته ام فرتوت و بی جان
بده بر ما زِ خود رَد و نشانی



 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یا رب ز کمال لطف خاصم گردان
واقف بحقایق خواصم گردان

از عقل جفا کار دل افگار شدم
دیوانهٔ خود کن و خلاصم گردان
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو "آنلاینی" و من بی تاب نازِ چشم جادویت
چرا هر گز نمی آید جوابم هم از آن سویت

به قرآن عاشقت هستم نمی دانی که بی تابم
که تا آید جوابی هم مگر یک شب از آن کویت

تو گیری با یکی دیگر،ولی من بی تو دلگیرم
نمی دانم کجا رفت است آن شور و هیاهویت

دلم خوش بود یاری باوفا دارم در این دنیا

ولی حالا که محتاجم عجب محتاج آن رویت

بیا جانم جوابم ده تمامِ دل خوشی هایم
بیا امشب که جان بخشد مرا آن رنگ و آن بویت


 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سر زلف پریشان تو محبوب منست
روزگارم به سر زلف پریشان ماند
چه کند کشته عشقت که نگوید غم دل
تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند
سعدی
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش خواندم غزلی از تو و دلگیر شدم
لیک از بخت بد خویش ز تو سیر شدم!

هر بار که گفتی ب خدا عاشقم هستی
من مست ز عشق تو کمی شیر شدم

بیتی غزلت را به سرم کوفت حسابی
با خواندن ان بیت کنون پیر شدم

هرچند که در اخر شعرت خبری بود
با "گیر کسی بودن تو" تیر شدم

دریاب مرا و لحظه ای خشم مران
با حسرت تو ناله ی شبگیر شدم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا