در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش....
دلبری دارم که نامش
ساغر دردانه است
خانه اش گلخانه جایش
گوشه میخانه است
تا سحر ازباده ها
مست وغزلخوان میشود
بوی عطرش چون نسیمی
از گل و گلخانه است
#مولانا
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دم بیقدم
درد اگر هست برای دل هم می گوييم
در وجــود خودمان است دوای خودمان
ديگران هرچه كــه گفتند بگويند، بيا
خودمان شعر بخوانيم برای خودمان
نقش زیبای جوانی را شبی دیدم به خواب
از غم او دیگرم در چشم گریان خواب نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
تا كی به انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا كنی
[/
یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |