مشاعرۀ سنّتی

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب های دراز ای دریغا بی تو
تو خفته به از ای دریغا بی تو

دوری و فراق ای دریغا بی تو
من در تک و تاز ای دریغا بی تو


ابوسعید ابوالخیر
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگی مردن بر این در
به جان او که از ملک جهان به
خدا را از طبیب من بپرسید
که آخر کی شود این ناتوان به




حافظ جااان من
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگی مردن بر این در
به جان او که از ملک جهان به
خدا را از طبیب من بپرسید
که آخر کی شود این ناتوان به


حافظ جااان من

همدم خار می شوم !بی کس و یار می شوم
بر سردار می شوم ، باز مقابلم تویی!
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مه رویان مجلس گر چه دل می‌برد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مه رویان مجلس گر چه دل می‌برد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود

در سخن تو شکرافشانی و من حیران تو
عندلیب بی نوا خاموش و بستان در سخن

( سیف فرغانی )

 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در سخن تو شکرافشانی و من حیران تو
عندلیب بی نوا خاموش و بستان در سخن

( سیف فرغانی )

نوبهاران مفرش صدرنگ پوشد تا مگر / دوستی از دوستان خواجهٔ طاهر شود

اختیار اول سلطان که از گیهان منش / اختیار ذوالجلال اول و آخر شود

منوچهری دامغانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نوبهاران مفرش صدرنگ پوشد تا مگر / دوستی از دوستان خواجهٔ طاهر شود

اختیار اول سلطان که از گیهان منش / اختیار ذوالجلال اول و آخر شود

منوچهری دامغانی

دو چشم سیر نگردد همی ز دیدن او
دل گره زده بگشاید آن گشاده جبین

( فرخی سیستانی )

 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دو چشم سیر نگردد همی ز دیدن او
دل گره زده بگشاید آن گشاده جبین

( فرخی سیستانی )

نرگس سیمین چو پر می جام زرین می‌کشد / سر گرانی هر دمش از پای در می‌آورد

لاجرم از بس که می‌خورده است آن مخمور چشم / چشم خواب آلود پر خواب سحر می‌آورد

عطار
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نرگس سیمین چو پر می جام زرین می‌کشد / سر گرانی هر دمش از پای در می‌آورد

لاجرم از بس که می‌خورده است آن مخمور چشم / چشم خواب آلود پر خواب سحر می‌آورد

عطار
دلم ظالم شد و یارم ستمکار
ازین دل بی دلم زین یار بی یار

( نظامی گنجوی )

 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم ظالم شد و یارم ستمکار
ازین دل بی دلم زین یار بی یار

( نظامی گنجوی )

رخسار تو را ناخن این گنج شکنجید / تو چند لب و زلفک بت روی شکنجی؟
لختی به ترنج از قبل جانت میان سخت / از بهتر تن این سست میان چند ترنجی؟

ناصرخسرو قبادیانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رخسار تو را ناخن این گنج شکنجید / تو چند لب و زلفک بت روی شکنجی؟
لختی به ترنج از قبل جانت میان سخت / از بهتر تن این سست میان چند ترنجی؟

ناصرخسرو قبادیانی

یوسف نه ای تو، طاقت زندانت از کجاست
بی پرده پیش چشم زلیخا چه می روی

( قدسی مشهدی )

 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یوسف نه ای تو، طاقت زندانت از کجاست
بی پرده پیش چشم زلیخا چه می روی

( قدسی مشهدی )

یک چند چو کار من ز تو ساز گرفت / طبع تو ره ملالت و ناز گرفت
یا دست نبایست به من داد بعهد / یا پای نبایست ز من باز گرفت

رشیدالدین وطواط
(خداوکیل تا حالا اسم اینو نشنیده بودم!!)
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک چند چو کار من ز تو ساز گرفت / طبع تو ره ملالت و ناز گرفت
یا دست نبایست به من داد بعهد / یا پای نبایست ز من باز گرفت

رشیدالدین وطواط
(خداوکیل تا حالا اسم اینو نشنیده بودم!!)

:D

تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی
بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد
افکند سر به زیر، حیا را بهانه کرد

( شاطر عباس صبوحی )

دولت آنست که از در صنمی تازه درآید / در بر اغیار به بندد سر مینا بگشاید

هر شبی نالهٔ من خواب جهانی برباید / تاکه در خواب نگارم به کسی رخ ننماید

قاآنی شیرازی


شب بخیر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دولت آنست که از در صنمی تازه درآید / در بر اغیار به بندد سر مینا بگشاید

هر شبی نالهٔ من خواب جهانی برباید / تاکه در خواب نگارم به کسی رخ ننماید

قاآنی شیرازی


شب بخیر

مرسی ،شبتون قشنگ:gol:

دلم نخست که دل بر وفای یار نهاد
به بی قراری با خویشتن قرار نهاد

( کمال الدین اسماعیل )


 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی ،شبتون قشنگ:gol:

دلم نخست که دل بر وفای یار نهاد
به بی قراری با خویشتن قرار نهاد

( کمال الدین اسماعیل )


دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند




سعدی جااان من
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند

سعدی جااان من

در بدن جان می فزاید بوسۀ تو زآن دهان
وز شکر در می فشاند لعلت ای جان در سخن

( سیف فرغانی )

 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
در بدن جان می فزاید بوسۀ تو زآن دهان
وز شکر در می فشاند لعلت ای جان در سخن

( سیف فرغانی )

نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم
نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم
نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو
کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم



مولانای جاااان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم
نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم
نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو
کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم

مولانای جاااان

ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ !

وحشی بافقی

 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ !

وحشی بافقی

هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
لطف الهی بکند کار خویش
مژده رحمت برساند سروش
این خرد خام به میخانه بر
تا می لعل آوردش خون به جوش
گر چه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش
گوش من و حلقه گیسوی یار
روی من و خاک در می فروش
رندی حافظ نه گناهیست صعب
با کرم پادشه عیب پوش





حافظ جاااان من
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
لطف الهی بکند کار خویش
مژده رحمت برساند سروش
این خرد خام به میخانه بر
تا می لعل آوردش خون به جوش
گر چه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش
گوش من و حلقه گیسوی یار
روی من و خاک در می فروش
رندی حافظ نه گناهیست صعب
با کرم پادشه عیب پوش


حافظ جاااان من

شب رفت صبوح آمد
غم رفت فتوح آمد

خورشید درخشان شد
تا باد ، چنین بادا...

مولانا



 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب رفت صبوح آمد
غم رفت فتوح آمد

خورشید درخشان شد
تا باد ، چنین بادا...

مولانا



آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت
بی دل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت

آمده‌ام بهار خوش پیش تو ای درخت گل

تا که کنار گیرمت خوش خوش و می‌فشانمت

آمده‌ام که تا تو را جلوه دهم در این سرا

همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت

آمده‌ام که بوسه‌ای از صنمی ربوده‌ای
بازبده به خوشدلی خواجه که واستانمت
گل چه بود که گل تویی ناطق امر قل تویی

گر دگری نداندت چون تو منی بدانمت

جان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی

فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت
صید منی شکار من گر چه ز دام جسته‌ای

جانب دام بازرو ور نروی برانمت

مولانای جااان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت
بی دل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت

آمده‌ام بهار خوش پیش تو ای درخت گل

تا که کنار گیرمت خوش خوش و می‌فشانمت

آمده‌ام که تا تو را جلوه دهم در این سرا

همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت

آمده‌ام که بوسه‌ای از صنمی ربوده‌ای
بازبده به خوشدلی خواجه که واستانمت
گل چه بود که گل تویی ناطق امر قل تویی

گر دگری نداندت چون تو منی بدانمت

جان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی

فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت
صید منی شکار من گر چه ز دام جسته‌ای

جانب دام بازرو ور نروی برانمت

مولانای جااان

تا مهر تواَم در دل شوریده نشست
وافتاد مــرا چشـم بدان نرگـس مست
این غم ز دلم نمی نهد پای برون
وین اشک ز دامنم نمی دارد دست

عبید زاکانی

 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا مهر تواَم در دل شوریده نشست

وافتاد مــرا چشـم بدان نرگـس مست
این غم ز دلم نمی نهد پای برون

وین اشک ز دامنم نمی دارد دست


عبید زاکانی

تا با تو به صلح گشتم ای مایه جنگ / گردد دل من همی ز بترویان تنگ

نشگفت که از ستارگان دارم ننگ / امروز که آفتاب دارم در چنگ

فرخی سیستانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا با تو به صلح گشتم ای مایه جنگ / گردد دل من همی ز بترویان تنگ

نشگفت که از ستارگان دارم ننگ / امروز که آفتاب دارم در چنگ

فرخی سیستانی


گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن
ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن

فروغی بسطامی

 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن
ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن

فروغی بسطامی

یارب، تو بدین قوت سهلی که مراست / وین کوتهی مدت مهلی که مراست

حسن عمل از من چه توقع داری؟ / با عیب قدیم و ظلم و جهلی که مراست

اوحدی مراغه ای
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یارب، تو بدین قوت سهلی که مراست / وین کوتهی مدت مهلی که مراست

حسن عمل از من چه توقع داری؟ / با عیب قدیم و ظلم و جهلی که مراست

اوحدی مراغه ای

با حرف "ن" باید جواب میدادید

تا در دل من عشق تو اندوخته شد
جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد
عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد
شعر و غزل دوبیتی آموخته شد...

مولانا



 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با حرف "ن" باید جواب میدادید

تا در دل من عشق تو اندوخته شد

جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد
عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد
شعر و غزل دوبیتی آموخته شد...

مولانا



ای بابا سوختم:D
حواسم نبود
الان با نقطه چین باید جواب بدم؟:D

...در سینه ز دست دل جگر تابیهاست / در دیده ز تاب سینه بیخوابیهاست
ای دیده، بریز خون این دل، که مرا / دیریست که با او سر بی‌آبیهاست

اوحدی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای بابا سوختم:D
حواسم نبود
الان با نقطه چین باید جواب بدم؟:D

...در سینه ز دست دل جگر تابیهاست / در دیده ز تاب سینه بیخوابیهاست
ای دیده، بریز خون این دل، که مرا / دیریست که با او سر بی‌آبیهاست

اوحدی

:gol:

تهمت آسودگی بر دیده ی عاشق خطاست
خانه ای کز خود برآرد آب، جای خواب نیست!


صائب تبریزی

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا