مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک نفر مثل پـــــری یک دو نظر آمد و رفت
با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت

من خود به سر ندارمٖ دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد

خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا
گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد
 

دختر معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم كه نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند كه در این دایره سرگردانند.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دل بیمار زکف رفت و جز این نیست سزایت
که طبیبی پی ِ بهبودی ی ِ بیمار نداری

گر چه سیمین، به غزل ها سخن از یار سرودی
به خدا یار نداری! به خدا یار نداری!...
 

bid-majnoon

عضو جدید
دل بیمار زکف رفت و جز این نیست سزایت
که طبیبی پی ِ بهبودی ی ِ بیمار نداری

گر چه سیمین، به غزل ها سخن از یار سرودی
به خدا یار نداری! به خدا یار نداری!...

یک روز دیگر کمتر شد از عمرت ، خدا را شکر
امروز قدری کمتـــــر از دیروز دلتنگی...
 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادایام جوانی جگرم خون می کرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
یک سرم این سوست یک سر سوی تو
دوسرم چون شانه کردی عاقبت
دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دردانه کردی عاقبت
دانه‌ای را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
کاسه سر از تو پر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت
جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت
شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت





چرا مولانا اینقد عشقه چرا واقعا:redface: میدونم زیادی نوشتم ولی واقعا دلم نیومد هیچ کجای شعر قطعش کنم ^___^
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
یک سرم این سوست یک سر سوی تو
دوسرم چون شانه کردی عاقبت
دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دردانه کردی عاقبت
دانه‌ای را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
کاسه سر از تو پر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت
جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت
شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت





چرا مولانا اینقد عشقه چرا واقعا:redface: میدونم زیادی نوشتم ولی واقعا دلم نیومد هیچ کجای شعر قطعش کنم ^___^



تجلی گه خود کرد خدا دیده ی مارا
در این دیده در آیید و ببینید خدارا

صفای اصفهانی

*********
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
اي عشق، شكسته ايم، مشكن ما را
اينگونه به خاك ره ميفكن ما را
ما در تو به چشم دوستي مي بينيم
اي دوست مبين به چشم دشمن ما را

***
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هرچند می روم تو کمی فکر کن به من
وقتی کنار سنگ مزارم نشسته ای

یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت


فیض کاشانی



 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت


فیض کاشانی




تو اگر باشے و من باشم و باران باشد
به بغل میڪشمت گر چه خیابان باشد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو اگر باشے و من باشم و باران باشد
به بغل میڪشمت گر چه خیابان باشد

در نگاهت رنگ آرامش نمایان می شود
آه می ترسم که دارد باز طوفان می شود

آرزوهایم همین کاخــی کـــه برپا کرده ام
زیر آن طوفان سنگین سخت ویران می شود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا