مشاعره

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Faezeh77

عضو جدید
شبی یاد دارم که چشمم نخفت *** شنیدم که پروانه باشمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست *** تو را گریه و سوز باری چه راست؟

........................................... .......................................

که ای مدعی عشق کار تو نیست *** که ن صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام *** من ایستاده ام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت *** مرا بین که از پای تا سر بسوخت

حالا شما "ت" بده
 

Faezeh77

عضو جدید
هم نشین تو از تو به باشد
تا تو را عقل و دین بیفزاید
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
 

وهاب...

اخراجی موقت
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست
 

وهاب...

اخراجی موقت
تو را من چشم در راهم شباهنگام
ک میگیرد در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

یرون ز جهان و جان یکی دایه‌ی ماست
دانستن او نه درخور پایه‌ی ماست
در معرفتش همین قدر دانم
ما سایه اوئیم و جهان سایه ماست
 

وهاب...

اخراجی موقت
ن محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست
 

Faezeh77

عضو جدید
ن محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
 

وهاب...

اخراجی موقت
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیمو طرحی نو براندازیم

من محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست
 

وهاب...

اخراجی موقت
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

تا از تو جدا شده ست آغوش مــرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
در جان و دل و دید فراموش نه ای
از بهر خـدا مکن فراموش مرا
 

وهاب...

اخراجی موقت
الا یا ایهاالساغی ادر کعسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
 

D.E.V.I.L

عضو جدید
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا