مشاعره با اشعار بداهه ...

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آنکس که دلم ربود عاشق شد و رفت
من را به خدا سپرد و با او شد و رفت
هرچند خودش شده پشیمان از خویش
اما چه کنم هر انکه رفت، باید رفت!

تبسم به شوق جوانی می کنم
بغضی به یاد کودکی می کنم
به روز پیری حالم چه باشد؟
به یاد دلم بعداز مرگم که باشد؟
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شب که خواب تو را به صبح می دیدند
جورچین عشقت را ناشیانه می چیدند
دیگر از این زمانه ها دلگیرم
جوری شده که بدون تو میمیرم
اینبار حنای آخرت رنگ نداشت
برگرد خودم حنای هند میگیرم!
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل عاشق به دنیایی بیرزد
سر عاشق جهانی را بلرزد

تبسم به شوق جوانی می کنم
بغضی به یاد کودکی می کنم
به روز پیری حالم چه باشد؟
به یاد دلم بعداز مرگم که باشد؟
دل بردار از این و آن تو که دلبر داری
شاید تو هم از این خیانت ها خبر داری
بوی خیانت میدهی جام می ات کجاست؟
نه !مست نیستی یک نفر را زیر سر داری!
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل بردار از این و آن تو که دلبر داری
شاید تو هم از این خیانت ها خبر داری
بوی خیانت میدهی جام می ات کجاست؟
نه !مست نیستی یک نفر را زیر سر داری!
یا می شوذ رها شد یا می شود فنا شد
با این همه عداوت باید که سر به راه شد
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرگی به پایمان زند چنگی یک دم
وای بر من می ترسم ز آن دم

رهروان کوی عشقیم و خمارِ دلبریم

مست جامِ ساقی و بی ساغریم
من خسته از این زمانه و تو شادی
یادم نرود خوب مرا درس دادی
یک عمر به یاد من شد هر شب سحرت
چندی نگذشت تا که مرا پیچاندی
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا می شوذ رها شد یا می شود فنا شد
با این همه عداوت باید که سر به راه شد
درگیر روزهای زمستانیم بیا
آقا خزان شد همه جوانیم بیا
تا کی شوی در پس ابرها خفی
من در میان راه ویرانه ام بیا
گویم میان زمزمه های فرج،عهد صبح
اللهم عجل لولیک... اقا بیا بیا...
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درگیر روزهای زمستانیم بیا
آقا خزان شد همه جوانیم بیا
تا کی شوی در پس ابرها خفی
من در میان راه ویرانه ام بیا
گویم میان زمزمه های فرج،عهد صبح
اللهم عجل لولیک... اقا بیا بیا...

ای آتش دل زبانه کوتاه کن
این سرنوشت است قدم ها استوار کن
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا مجیری
الهی خطاکارم
ببخشای بر من هر خطا که دارم
من ناز کشیدم همه عمر از پی دلدار
او غرق در اندیشه ی خود من شده بیمار
انقدر شدم پای به پایش متلاشی
او سنگ تر از سنگ شد وانگار نه انگار



ممنون دوست عزیز از همراهیت.:gol:
شبتون خوش.:)
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من ناز کشیدم همه عمر از پی دلدار
او غرق در اندیشه ی خود من شده بیمار
انقدر شدم پای به پایش متلاشی
او سنگ تر از سنگ شد وانگار نه انگار



ممنون دوست عزیز از همراهیت.:gol:
شبتون خوش.:)

ره صد ساله به صد سال پیمودم
من از خواب فقط خواب دیدم
ممنون
شب خوش
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یعنی نمی آید دمی تا با تو باشم من؟
هرچند نومیدم ولیکن در تلاشم من
عشقت چنان رازی میان سینه ماند اما
از شور شیدایی سخن ناگفته فاشم من
نو گلی دیدم به خواب بود
به دشت بی آب چه ناب بود
به دیده تاب دادم تا ببیند
به دل باب دادم تا در گشاید
 

Similar threads

بالا