مشاعره با اشعار بداهه ...

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یک نفس از تو خوانم
باشم و با تو مانم
عشق به شاعری را
باید ز تو ستانم

من از غافل شدن یادت نگرانم
من از کشیدن بار غمت نگرانم
سوی تو ، هماره یک سر دوانم
من از پاییز دلم نگرانم
 
آخرین ویرایش:

majid@bnd

عضو جدید
سرشارم
درونم خالی
به چه مانم
به تنک بی ماهی
پروازم را تماشا کن
بی بال و پرم
با نام رها صدایم کن

نفس دوست، بهار دل من
بسرشتست به نگاهی، گل من
میرود این سو و آن سو دم به دم
دنبال هوای اوست، دل غافل من
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست به دعا یا رب یا رب می کنم
آرامشم را خدایا هرآن تمنا می کنم
ماندن همیشه بهانه میخواهد و بس
رفتی و دلم جوانه میخواهد و بس
من بدون تو سر به کجاها بردم
معشوقه ات اکنون مرگ میخواهد و بس
 

Similar threads

بالا