مرکزیت در معماری

آلوین

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرکزیت در حوزه شهری ، منظر و معماری معانی متفاوتی دارد اما شالوده کلی آنها یکی است . نکته ای که در اینجا باید به آن اشاره کنم این است که مرکزیت در مورد کاربری های مختلف معماری نیز معانی متفاوتی پیدا می کند ، بهتر بود ” من ” این حوزه را مشخص می کرد . در هر صورت نگاه به مر کزیت در یک حوزه کاربری معماری نیز می تواند به پلان ، نما ، حجم یا کل سایت باشد .
در هر صورت اندکی درباره مرکزیت در پلان می نویسم . اگر پلان معماری یک شکل هندسی کامل باشد مانند دایره ، مربع ، مستطیل و یا مثلث مرکزیت در آن همان مرکز شکل هندسی خواهد بود .
به عنوان نمونه چنین حوزۀ مرکزی را در فروشگاه ها ( پاساژ ) به خوبی می توان درک کرد . در این مجموعه ها معمولا در هنگام ورود با یک پلان « U» مواجه می شویم که در طبقات بعدی کامل می شود و فضای وسط خالی ( اصطلاحا لابی ) است . دلیل اینکه این فضا که در مرکز هندسی پلان هم هست ، به عنوان مرکز معماری شناخته می شود شفافیت آن از یک جهت و از طرف دیگر منتهی شدن تمام راه ها به آن است . شفافیت به این معنی که در تمام زمانی که در فروشگاه در حال حرکت هستید ، دیدی نسبت به این فضای خالی ( Void ) دارید و محل مناسبی برای قرار گذاشتن هم است ( در واقع یکجور نشانه است که برای همه معنی یکسان دارد ) .

اما لزوما مرکزیت در معماری در مرکز نیست . مصداق این ادعا در پلان های ن متقارن مشخص می شود . در هر صورت دو خصیصه ای که مطرح شد ( شفافیت ، ختم / شروع راه ها ) در اینجا هم صدق می کند . مثالی که در این مورد به ذهنم می رسد ، خانه هایی ( واحد های مسکونی است ) که در آن زندگی می کنیم ، در این واحد ها معمولا نشیمن ( هال ) خانه ، مرکز آن است در حالی که لزوما در مرکز پلان قرار ندارد .
در واقع اینگونه می توان عنوان کرد که در طراحی پلان یک فضا به عنوان فضای اول ( بنیادی ) شکل می گیرد و سایر فضا ها حول این مرکز قرار می گیرند ، این فضا فضای مرکزی است ( البته نه همیشه ) و می تواند فضای تقسیم یک خانه ، لابی ( ورودی فروشگاه ) نشیمن خانه ، حیاط مرکزی در خانه های سنتی و از این قبیل باشد .
از جمله موارد دیگری که در مرکزیت یک فضا ( یک شی ) می تواند موثر باشد ، نور است . هنگامی که نور حوزۀ مشخصی را روشن کند و بقیه فضا نسبت به آن تاریک تر باشند ، حوزۀ روشن به عنوان مرکز شناخته می شود و وضعیت مکانی نسبت به آن سنجیده می شود . به عبارتی تمامی توجه به ان سمت می رود . حال این نور می خواهد در مرکز هندسی باشد یا نباشد . از این ویژگی در موزه های و معابد استفاده می شود ( می شده است ) . این باز نور و مرکزیت را در بازارهای سنتی ( مثل بازار یزد ) به خوبی در مسیر حرکتی و در چهار سوق ها که نور گیری از سقف بوده می توان دید .
مطلب دیگری که به ذهنم می رسد این است که گاهی با ایجاد ورودی در مکان های مختلف معماری ادراک ما از مرکزیت آن تغییر خواهد کرد . مثلا راهروی مستطیلی کشیده ای را تصور کنید که دو ورودی در گوشه های دو سمت خود دارد یا در حالتی دیگر ورودی کاملا در وسط ضلع بزرگتر و یا در دو ضلع کوچکتر باشد ، درک شما در سه حالت مطرح شده نسبت به مرکز فضا متفاوت خواهد بود .

و اگر با دیدی خرد تر به این موضوع نگاه کنیم در ریز فضا ها ( مثل اتاق ها ) چیدمان داخلی ، مرکزیت فضا را معین می کند ، یعنی یک فضا می تواند در وضعیت های مختلف چند مرکز متفاوت داشته باشد ، شاید این مورد را در تغییر دکوراسیو اتاق شخصی خود تجربه کرده باشد ( می توانید یکبار با تغییر مکان میز ، تخت ، کمد یا هر چیز دیگری و حتی حذ ف آنها از اتاق مطلب را به خوبی درک کنید ) .
حاشیه : همانطور که عنوان شد وسط یک شکل ( نما ، پلان ، حجم و ...) لزوما مرکز آن نیست ، مثلا می دانید که ناف انسان مرکز دایره ایست که انسان در آن محاط می شود ، اما اگر شما بدن برهنه یک انسان را نگاه کنید به احتمال زیاد مرکز توجه و چرخش دید شما ناف او نیست ! در حالتی هم که غیر برهنه باشد یعنی شفافیت ناف صفر است بنابراین اصلا به آن توجهی نمی کنید.




 
بالا