مرز مشترک معماری و ادبیات

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
مارسل پروست و شاهکار هفت‌جلدی‌اش در جستجوی زمان از دست رفته؛ آنقدر مهم است که یک ساختمان معمولی و دورافتاده مثل کلیسای کومبره به‌واسطه اینکه در این کتاب وصف آن آمده، تبدیل به یکی از کلیساهای معروف در تمام دنیا شود. یکی از عناصر هر داستانی، لوکیشن و مکانی است که قصه در آن اتفاق می‌افتد. برای بسیاری از نویسندگان معمولا جریان داستان آنقدر مهم است که ترجیح می‌دهند به مکان به‌عنوان عنصر درجه دوم یا سوم نگاه کنند؛ ظرفی ساده و کم‌اهمیت که معمولا نام و نشانی ندارد و ساختار آن ساده و مکعبی است و زیاد حاجتی به وصف آن نیست.
این نگاه بی‌تفاوت به عنصر مکان در داستان حتی در شاهکارهای نویسندگانی بزرگ مثل داستایوفسکی هم دیده می‌شود. در متن وقایع و اتفاقات نفسگیری که برای کاراکترهای داستایوفسکی می‌افتد، چه اهمیتی دارد که مکان ارجاع حقیقی یا مجازی به جایی خاص داشته باشد یا نداشته باشد؟
چه فرقی می‌کند در کدام خانه و کدام مکان و کدام فضای روسی، مهم این است که نصایح «پدر زوسیما» در برادران کارامازوف، هر جایی که جاری شده باشد، نفس هر خوانند‌ه‌ای را در سینه حبس می‌کند اما عنصر مکان همیشه برای نویسندگان عنصری درجه دوم نیست. در بعضی شاهکارهای ادبی، مکان آنقدر اهمیت دارد که نویسنده ناگزیر است داستان را در ذیل آن و بعد از وصف کامل فضا روایت کند.



در این‌طور داستان‌ها مکان آنقدر اهمیت پیدا می‌کند که اگر آن را حذف کنی یا تغییر بدهی داستان به کل به هم می‌ریزد. حالا این مکان می‌تواند تخیلی و ساخته و پرداخته ذهن معمار نویسنده باشد یا اینکه واقعا در عالم واقع وجود داشته باشد. در این مطلب 10 اثر را از چند سبک مختلف در تاریخ ادبیات جهان انتخاب کرده و مختصرا آنها را از بعد مکانی "معماری" مرور کرده‌ایم.
.
.
.
.
1- کلیسای جامع نوتردام پاریس؛ (کازیمودوی گوژپشت برج‌نشین)

حتی اگر ندانیم که نوتردام کجاست و کلیسای آن چه ویژگی‌هایی دارد، باز هم اسم کلیسای نوتردام برای ما آشناست.
«گوژپشت نوتردام» ویکتور هوگو آنقدر در سراسر جهان شهرت دارد که به اعتبار این شهرت، این کلیسا که خود نیز به اندازه کافی اعتبار تاریخی دارد، از آشناترین و معروف‌ترین کلیساهای تاریخ دنیاست. کلیسای جامع نوتردام در حزیره سیته در میانه رود سن و در مرکز پاریس واقع شده.هر سال حدود 13میلیون نفر از این کلیسا بازدید می‌کنند. تا قبل از قرن چهارم میلادی در محل این کلیسا، معبدی قدیمی وجود داشت.
کلیسای نوتردام تا مدت‌های طولانی بزرگ‌ترین کلیسای اروپا بود و گفته می‌شود ساختمان آن زیباترین اثر معماری گوتیک در دنیاست.برج‌های دوقلوی این کلیسا در رمان ویکتور هوگو، محل زندگی کازیمودوی گوژپشت و ساده‌دل و مهربان است. هرکدام از این برج‌ها 69متر بلندی دارند و کازیمودو هر روز مجبور است برای رسیدن به بالای آنها از 380 پله بالا برود.طول و عرض ساختمان 130 در 48 متر بوده و سقف آن روی 75ستون بنا شده و بلندترین نقطه زیر سقف، 43متر از سطح زمین ارتفاع دارد.
هوگو در مقدمه کتاب خود می‌نویسد ضمن کاوش در کلیسای نوتردام در یکی از زوایای تاریک برج‌ها کلمه «آناتخ» را که دستی عمیقا روی یکی از دیوارها کنده بود، مشاهده کرده که این سنگ‌نوشته دست‌مایه اصلی او برای نوشتن «گوژپشت نوتردام» شده است.
.
.

.
.
.
2- تئاتر واریته در مسکو : (جایی که گره از شخصیت شیطان باز می‌شود).


مرشد و مارگاریتا یکی از مهم‌ترین داستان‌های روسی است. یکی از صحنه‌های کلیدی داستان که در نیمه اول کتاب گره از شخصیت «ولند» یا شیطان باز می‌کند، در لوکیشن تئاتر واریته اتفاق می‌افتد.گفته می‌شود که تئاتر واریته در اوایل دهه 1920 یکی از سالن‌های موزیک پررونق مسکو بوده است.این سالن در میدان تریمفال‌نایا مسکو قرار داشته و هنوز هم قرار دارد.
در مورد تاریخچه این ساختمان گفته می‌شود که در سال 1911 توسط آرشیتکتی به نام «بی‌ام نیلوس» به‌عنوان سالن سیرک روسی برادران نیکیتین طراحی و ساخته شده.در سال 1926 این ساختمان به سالن تئاتر و موسیقی تغییر شکل داد.این سالن 1766 صندلی و تعدادی بالکن دارد و در زمانی که بولگاکف مرشد و مارگاریتا را می‌نوشت، از آن به‌عنوان محلی برای اجرای نمایش‌های کمدی استفاده می‌شد.ساعت‌ها می‌شود نشست و دراین‌باره صحبت کرد که چرا بولگاکف این سالن را برای لوکیشن صحنه معروف نمایش مسخره و وحشتناک ولند انتخاب کرده است.




.
.
.
3- بلوار نوئسکی پترزبورگ : ( بلوار محبوب آقای گوگول) .

سن‌پترزبورگ شهر مورد علاقه نویسندگان روس است. شهری که از داستایوفسکی و تولستوی و کم‌وبیش تورگینیف گرفته تا چخوف و ناباکوف، همه در فضای آن داستان نوشته‌اند. اما سرسلسله همه این نویسندگان که به قولی همه نویسندگان روسی پس از او از زیر «شنل»ش بیرون آمده‌اند کسی نیست جز نیکلای گوگول. یکی از داستان‌های کوتاه گوگول که در مجموعه «یادداشت‌های یک دیوانه» به فارسی ترجمه شده، بلوار نوئسکی نام دارد. بلواری که الهام‌بخش‌ترین جایی است که سن‌پترزبورگ در خود دارد.
جایی که همین جمله پایانی داستان نویسنده در مورد آن کفایت می‌کند تا بدانیم درباره چه خیابانی صحبت می‌کنیم: «آه به نوئسکی اعتماد نکنید... همه‌اش یک رویاست».
بلوار نوئسکی‌ یکی‌ از خیابان‌های اصلی‌ پترزبورگ‌ است که خود روس‌ها به آن پراسپکت نوئسکی می‌گویند که پراسپکت به معنی خیابان طولانی و مستقیم است. این بلوار، قدمتی به اندازه خود شهر دارد. در اوایل‌ قرن‌ نوزدهم‌ و در زمان‌ سلطنت‌ الکساندر این‌ خیابان‌ توسط‌ چندین‌ معمار نئوکلاسیک‌ برجسته‌ تقریبا‌ به‌طور کامل‌ بازسازی‌ شد.



.
.
.
4- خیابان بیکر لندن: (ساختمان شماره 221 آقای هلمز)


هنوز هم بعضی‌ها تردید دارند که شرلوک هلمز یک شخصیت واقعی است یا شخصیتی خیالی و ساخته و پرداخته ذهن سرآرتور کانن‌دویل. ساختمان شماره 221، خیابان بیکر، لندن، شرلوک هلمز، دکتر واتسن، خانم ‌هادسن و.... اینها آنقدر واقعی‌اند که تا سال‌ها مردم به آدرس خیالی ساختمان 221 نامه می‌نوشتند و از آقای هلمز می‌خواستند تا گره از کارشان باز کند.
خیابان بیکر یکی از خیابان‌های معمولی در ناحیه «ماریل بون» در وست‌مینیستر لندن است. این خیابان را ویلیام بیکر، معمار انگلیسی در قرن هجدهم ساخته. این خیابان در گذشته یکی از مناطق لوکس و گرانقیمت و خوش‌نشین لندن بود اما درحال‌حاضر بیشتر کاربری تجاری دارد.
جالب اینجاست که یکی از بزرگ‌ترین و حرفه‌ای‌ترین و مرموزترین دزدی‌های تاریخ، دزدی از بانک لوید در سال 1971 در این خیابان اتفاق افتاده. چه‌بسا اگر داستان دویل واقعی بود، هیچ‌وقت دزدان معمولی جرات نمی‌کردند که به خانه‌ای در همسایگی آقای هلمز دستبرد بزنند؛ مگر اینکه در حد و اندازه‌های تبهکاری چون پروفسور موریاتی که آن هم ساخته و پرداخته ذهن دویل است، بوده باشند.




.
.
.
5- شانزلیزه و بلوارهای پاریس؛ (وقتی بودلر با عجله از خیابان رد می‌شود).


هیچ شاعر و نویسنده‌ای مثل بودلر فرانسوی نیست که این‌چنین همه نویسندگان بعد از او در سراسر اروپا از روسیه گرفته تا آلمان و فرانسه تحت‌تاثیر او باشند. نمی‌توان از بزرگ‌ترین نویسنده سمبولیست در تاریخ ادبیات جهان انتظار داشت که در پاریس قرن نوزدهم زندگی کرده باشد اما اعتنایی به فضاهای شهری و بلوارهای شلوغ و پررفت‌وآمد شهر نداشته باشد.
بودلر در «ملال پاریس» می‌نویسد: «با عجله از عرض بلوار عبور می‌کردم... از خلال این آشوب متحرک که در آن مرگ بناگاه از هرسو چهار نعل سر می‌رسد.» این جمله یکی از نخستین انتقاداتی است که از سیر سریع مدرنیستی و حرکت‌های شهری در قرن نوزدهم اروپا مطرح می‌شود و در آینده به نقدهای جان‌دار فیلسوفان قرن بیستم کشیده می‌شود.



.
.
.
6- میدان قدیمی پراگ؛
( میدان مورد علاقه نویسندگان چک ).


به‌سختی می‌توان یک نویسنده چک را پیدا کرد که داستانی بنویسد و در آن اشاره‌ای به میدان پراگ نکند.
اگر فرانتس کافکا را به‌عنوان یک استثنا کنار بگذاریم، میلان کوندار، بهومیل هرابال، ایوان کلیما و همه نویسندگان نامدار معاصر ادبیات چک در داستان‌های خود میدانی را وصف کرده‌اند که اگر مهم‌ترین میدان در سراسر اروپا نباشد، در ردیف پنج‌تای اول خواهد بود.
کوندرا در بسیاری از کتاب‌هایش به این لوکیشن اشاره کرده. بخش‌هایی از «تنهایی پرهیاهو» هرابال در اینجا اتفاق می‌افتد و کلیما در «روح پراگ» خود در توصیف پراگ و در وصف این میدان می‌نویسد:
« میدان قدیمی شهر بی‌تردید تجسم‌بار سنگین تاریخ چک است. این میدان علاوه بر آنکه برای چهار قرن داغ اعدام دسته‌جمعی ننگین 1621 را بر پیشانی دارد، بارها و بارها جشن‌هایی در این میدان به افتخار حاکمان وقت برگزار شده...»


.
.
.
7- موزه لوور پاریس : ( هرم شیشه‌ای )

کیست که وقتی اسم موزه را می‌شنود، تصویر هرم شیشه‌ای لوور به ذهنش نیاید. هرمی که تالارهای تودرتوی زیرزمینی معروف‌ترین و مرموزترین موزه دنیا را زیر خود پنهان کرده. موزه‌ای که جان می‌دهد برای اینکه لوکیشن داستان‌های پر از هیجان مثل «کد داوینچی» باشد.این داستان که فیلم سینمایی آن هم شهرت زیادی دارد، قصه پلیسی و پرهیجانی است که از زیر هرم شیشه‌ای لوور آغاز می‌شود؛ موزه‌ای که بیش از 35هزار اثر هنری و تاریخی را در هشت تالار مختلف جای داده. درباره این موزه به‌خصوص ساختمان جدید آن افسانه‌های زیادی گفته می‌شود. همین افسانه‌هاست که دن‌براون آمریکایی را به این موزه می‌کشاند تا آن را لوکیشن داستان پلیسی خود قرار دهد.
مجموعه لوور پیش از آنکه تبدیل به موزه شود، یکی از کاخ‌های سلطنتی فرانسه بود.

.
.
.
8- قلعه اوترانتو : (معماری و ادبیات گوتیک)
در سال 1764، «هوراس وال‌پل» رمانی نوشت به نام «قلعه اوترانتو».
این رمان را بسیاری از منتقدان نخستین رمان سبک گوتیک می‌دانند که سبک مورد علاقه ادبیات‌گونه وحشت است.
ژانری که با الهام از معماری گوتیک وصف وحشتناکی از قلعه‌ها و صومعه‌ها و بناهای قدیمی مخروبه ارائه می‌دهد و در آن ماجراهای رومانتیک را آغشته با تعلیقی ترسناک روایت می‌کند.
اوترانتو شهری است در ایالت آپولیای ایتالیا. این شهر در نقطه تلاقی دریای آدریاتیک و دریای ایونی و مرز ایتالیا و آلبانی قرار دارد.همه چیز در این شهر مهیا برای تعریف کردن داستان‌های ترسناک است. فقط یک قلعه بزرگ با معماری گوتیک را کم دارد که هر جایی که در شهر سر برگردانی یکی از آنها را ‌خواهی دید.قلعه‌های زیادی در این شهر وجود دارد که معلوم نیست نویسنده کدام یک را دست‌مایه داستان خود قرار داده است.




.
.
.
9- کلیسای کومبره: (کومبره دورافتاده آقای پروست )

نمی‌شود درباره ادبیات صحبت کرد اما اشاره‌ای به «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» نکرد.
مارسل پروست و شاهکار هفت‌جلدی‌اش آنقدر مهم است که یک ساختمان معمولی و دورافتاده مثل کلیسای کومبره به‌واسطه اینکه در این کتاب وصف آن آمده، تبدیل به یکی از کلیساهای معروف در تمام دنیا می‌شود.
این از بخت روستای کومبره در شمال غربی فرانسه و کلیسای محقرش است، وگرنه اگر پروست در کتابش از هر روستا و از هر ساختمان دیگری هم در هر کجای دنیا الهام می‌گرفت، آن منطقه و آن ساختمان، امروز به‌جای کومبره نشسته بود.پروست وصفی بسیار طولانی درباره کلیسای کومبره دارد؛ وصفی که کمتر می‌توان نمونه آن را در تاریخ ادبیات سراغ گرفت: «کومبره از دور از هفت‌فرسنگی، از راه‌آهن هنگامی که در آخرین هفته پیش از عیدپاک به آنجا می‌رسیدیم چیزی بیش از یک کلیسا به‌نظر نمی‌رسید که چکیده و نماینده شهر بود.
از شهر و به جای آن برای دوردست‌ها سخن می‌گفت... شیشه‌نگاره‌هایش هیچ‌گاه به زیبایی نوازشگرانه روزهایی نبود که خورشید کم می‌تابید.به‌گونه‌ای که با همه تیرگی هوای بیرون شک نداشتی که هوای درون کلیسا خوش بود...» ممکن است برای هر کسی این سوال پیش بیاید که آیا به‌راستی کلیسای کومبره اینقدر مهم است؟ همین که پروست به‌سراغ آن رفته نباید در اهمیتش تردید کرد.


.
.
.
10- بروکلین نیویورک : ( شهر شیشه‌ای پل استر )


محال است که آدم داستان‌نویس معروفی مثل پل استر باشد، در بروکلین زندگی کند و از کنار آسمانخراش‌های غول‌آسا و زندگی نیویورکی با ویژگی‌های خاصی که دارد به‌سادگی بگذرد.
پل استر را امروز در دنیای ادبیات به عنوان نویسنده‌ای می‌شناسند که می‌توان نیویورک را در داستان‌های او، حتی بهتر از آنچه به‌چشم می‌آید، دید. نیویورک و هرج و ‌مرج‌های نیویورکی در «دیوانگی در بروکلین» و «شهر شیشه‌ای» موج می‌زند. می‌توان داستان‌های او را به‌عنوان راهنمایی برای یافتن کنج‌های شهر و راهنمایی برای پرسه‌زدن و لذت‌بردن در گوشه‌هایی دیده و نادیده از نیویورک هم دید. سه‌گانه نیویورکی، نیویورکی‌ترین کتاب پل‌استر است، سه‌گانه‌ای مستقل که ساختاری پلیسی و جنایی دارد.



.
.
.
.
منبع : معماری همشهری


دوستان عزیزم ، اگر در این رابطه ، مطلب خاصی رو در اختیار داشتید، خوشحال میشم که بحث رو ادامه بدید .

سپاس...:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
مرز مشترک شعر و معماری

مرز مشترک شعر و معماری

««« مرز مشترک شعر و معماری »»»
.
مرز مشترک شعر و معماری

شعر واقعیت را به تجرید می‌کشد و معماری از تجریدها به سمت واقعیت حرکت می‌کند و یک احساس متعالی را از پس خطوط به یک فضای ملموس مبدل می‌سازد، همان‌گونه که افراد گوناگون می‌توانند برداشت‌های متفاوتی از شعر یکسانی داشته باشند. مخاطبان یک اثر معماری هم می‌توانند احساسات متفاوتی را در یک فضای عینی تجربه کنند؛ در واقع همانگونه که سرآینده‌ی ابیات، سعی در به اشتراک گذارندن مفاهیمی با خوانندگان خویش دارد. ولی هر بار که شعری خوانده می‌شود در واقع شعرجدیدی سروده می‌شود، موفقیت معماران هم (اگر موفقیت را عامه پسند بودن یک اثر بدانیم ) صرفاً به میزان پختگی خطوط طراحی وابسته نیست، بلکه هرمخاطب معماری به تنهایی شاعرفضایی نو است.
قافیه و ردیف در شعر فضا حرکات موزون خطوطی است که آهنگ زیستن را زمزمه می کنند. شعرا بارها توانسته‌اند ایده‌هایی برای خلق آثاری ماندگار در اختیار معماران قرار دهندو در مقابل معماری و معماران هم بارها دستمایه های شاعرانه ای را فراهم آورده‌اند که یافتن و برگزیدن آنها در دیوان‌های به جا مانده، آنچنان سهل و ساده نمی‌نماید...


لیدا امینیان، وبلاگ "مجله معماری"

تأملي بر شيوه نگرش به طرح( شعر و معماري)

نویسنده:آرش معتمدي (کارشناس ارشد معماری- دانشگاه هنر ومعماری یزد)

شعر و معماري، دو وجه از صورت هاي متجلي هنر هستند. يكي در نهايت تجرد و ديگري در كمال تظاهر. يكي فارغ از ابعاد حضور و ديگري وابسته به ابزار وجود.
باغ ايراني كه يكي از مظاهر متعالي معماري ايراني است، بستر خلق لحظات و اشعار شاعران شيرين سخن بسياري در ادبيات ما بوده و شعر و باغ هر دو نمودي است رويايي از بهشتي ابدي. باغ، با آن هندسه ي صريح و احساس پركشش و موثرش، روح هر انساني را به جهاني وراي تصوير پيش رويش رهنمون مي سازد و اين توجه و تعلق خاطر بر اذهان صافي بيشتر و ملموس تر است.اين چنين است كه هنرمندان و به ويژه شاعران، باغ را خوشتر مي دارند. آن، چه زمزمه اي است كه ميان سكوت گياهان و درختان و غوغاي جويبارها و فواره ها برمي‌خيزد و شعفي روح فزا در جان آدمي پديد مي آورد؟ « دلنشيني اين ني خوش نوا از كجاست؟»
شايد نتوان به مدد واژگان به كنكاش ماهيتي ناپيدا و سيال پرداخت. حضوري ديگرگونه، لازمه ي درك است. « بايد كه جمله جان شوي» ؛ هم كلامي بسنده نمي كند كه گاه، « هم دلي از هم زباني خوشتر است.»چه معماري اي را «شاعرانه» مي ناميم؟ و چگونه ديگر بناها را جاندار و غزلسرا (lyric ) نمي پنداريم؟ چه ويژگي اي است كه اثري را لايق اين توصيف مي سازد و ديگري را نه؟ و كجاست آن مكاني كه اين قابليت فضايي را عينيت بخشد؟ در جستجو براي دستيابي به پاسخي براي چنين پرسش هايي، شايد چند محور زير بتوانند ما را به مسيري صحيح هدايت كنند:


گوش سپردن به صداي زمين (بستر)
درك ماهيت و نقطه اثر شعر
شناخت قابليت هاي معماري و توان بياني آن


گوش سپردن به صداي زمين:


عاقبت، فضا قابليت مكان بودگي خود را به دست خواهد آورد، چنان كه كوه، دريا، جنگل و ... چنين اند. اما ما هميشه نه بصيرت كافي را براي درك طبيعت داريم و نه زمان كافي براي « شدن». نهايت آنچه كه يك معمار خلاق و توانمند مي تواند به انجام رساند، تقديم تحفه اي ست كه زمين از زمان مي طلبد. بنابراين، در چنين خلقي، چشم او الزاما برترين حس اش نخواهد بود كه تنها ، واسطه اي مي شود براي تقويت و درك حسي ديگر. و آن، شنيدن است. البته نه با گوش.

« محرم اين هوش جز بي هوش نيست /// مر زبان را مشتري جز گوش نيست »


معمار بايد نهايت تلاش خود را در شنيدن آواي زمين به كار ببندد. گوش بر سينه اش بگذارد و آنچه كه او واقعا مي خواهد را بشنود. اگر شنيد، كار تمام است.
نغمه هاي زمين، پژواكي هستند از نواي آسمان.

« پرده بگردان و بزن ساز نو /// هين كه رسيد از فلك آواز نو »


گوش سپردن به نغمه هاي زمين، دل دادن به نواهاي آسمان است. دل دادن بدون گوش سپردن و شنيدن بدون دلدادگي ميسر نخواهد شد. آن هنگام مي توانيم به درك غايي رموز زمين و آسمان نايل شويم كه پا بر زمين نهيم و سر در آسمان. بدين گونه، در اين ميان، واسطه اي مي شويم براي تجلي گسترده ترين ابعاد عالم.
آگاهي، جامع الاطراف ترين توصيف است. « شما آنگاه خوبيد كه در گفتار خود تماما آگاه باشيد.» و البته در كردار. و هر دو، بي شك از پندار آدمي برمي خيزد. رسيدن به پاره اي از جان جهان، مطلوبي است موعود و هر چه سوهان بر چوب كارگرتر باشد، حاصلش پرداخته تر مي شود.آرمان جويي، صفتي است بسيار غني و پربار، ولي آرماني گري، فريبي است زيبا. نهايت تلاش و نهايت پاسخ، دو شعار بر دو وجه يك ديوار است؛ اما هر كدام ناظراند بر منظره اي. كشف و دستيابي به تجربه اي تازه، بديع، خلاقانه و رسيدن به پاسخ نهايي، مانيفيست هاي دو ايدئولوژي كاملا متفاوت اند اما در جهاني ثابت. دستگاههاي نظري هر يك، جهان واحد را به گونه اي متفاوت از ديگري مي بينند اما اولي همواره سعي در شناخت دارد اما دومي مدعي شناخت است.


درك ماهيت و نقطه اثر شعر:

- شعر چيست؟- چرا از شعر لذت مي بريم؟- بارزترين وجه شعر چيست؟- چرا شعر مي گوييم؟- شعر را توصيف كنيد. (اگر مي توانيد.)- يك شعر زيبا؟- يك معماري شاعرانه؟- شاعر مورد علاقه؟- شعر مورد علاقه؟- تا كنون شعر گفته ايد؟


شناخت قابليت هاي معماري و توان بياني آن:

با يك قلم مي توان زيباترين اشعار را آفريد و با همان قلم مي توان … و جاودانه ترين معماري ها را نيز. در اين ميان، برتري با انديشه هاي شاعرانه است و مي توان از هر كدام از هنرها به عنوان ابزاري براي بيان انديشه هاي ناب وشاعرانه استفاده كرد. تاريخ حيات بشر به ما نشان مي دهد كه معماري نيز سرشار از قابليت‌هايي است كه مي تواند وسيله اي مناسب براي ابراز همه جانبه‌ي تفكرات شاعرانه و خيال انگيز باشد. بدين ترتيب، مي توان با شناخت و پرورش صحيح اين قابليت ها، استعدادهاي بالقوه‌ي موجود در معماري را بالفعل كرد.براي شاعرانه بودن در معماري بايد از مرزها گذشت؛ از غايت و حدود تعريف شده آشنا عبور كرد و به دنياي بي انتهاي خيال پيوست. براي شاعرانه بودن، رسيدن به 20 كافي نيست. [20 بودن يك حد است، يك معيار، يك تعريف براي كامل بودن] ولي براي ورود به جهان شاعرانه ها، به عناصري فراتر از اين حدود نيازمنديم.و در اين مقطع، براي درك بهتر اين مفاهيم لازم است به تماشاي معماريهايي بنشينيم كه توانسته اند خود را لايق اين صفت كنند: مسجد شيخ لطف الله اصفهان، كليساي آب تادائوآندو، كليساي رون شان لوكوربوزيه، انستيتو دكتر سالك لويي كان و ....



بارزترین وجوه اشتراک بین شعر و معماری ،پدیده تصویر سازی در آنها است.

.
.
.

منبع :
"Design مجله معماری "
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
معماری پایدار با الهام از اشعار مولوی

معماری پایدار با الهام از اشعار مولوی

««« معماری پایدار با الهام از اشعار مولوی »»»



نادر خلیلی, نامی آشنا است.یعنی آنها که با معماری سر و کاری داشته اند او را خوب می شناسند؛ شخصیتی درویش مسلک که ترجیح می دهد به جای وارد شدن در رقابت های رایج (بخوانید دنیای بازی های کودکانه بازار معماری)، در تلاش منفرد خود برای تجلی بخشیدن به ایده هایش به سر ببرد.
خلیلی ۲۷ سال است که با معماری خاک و خشت ایران درگیر بوده، به جرات می توان گفت که در معرفی این نوع از معماری، مهمترین نقش را داشته است.اخیرا بیشتر خبرگزاری ها و نشریات مطرح درباره خلیلی و نظرات او حرف می زدند؛ او برنده یکی از پرافتخارترین جایزه های معماری جهان و پر افتخارترین جایزه معماری در جهان اسلام، جایزه معماری آقاخان است.
خلیلی در بیش از ۲۰ سال حضور مداوم خود در ایالات متحده، در بنیادها و مؤسسات مختلف همواره دغدغه معماری خاک را داشته و در یک کلام عشق خود را به عظمت بازگشت به عناصر دیرآشنای فرهنگ شرقی – ایرانی <آب و باد و خاک و آتش> به اثبات رسانیده است؛ او هم شرق و هم غرب را خوب می شناسد.
ضور خلیلی در ایران را می توان دوران آموختن از آموزه های معماری بومی ایران دانست؛ آنچه که موجبات تعهد همیشگی اش به عناصر اربعه (آب، باد، خاک، آتش) به عنوان اصول لایتغیر معماری مخصوص او بوده و به دنیای معماری ارائه شده است. طبع لطیف خلیلی (به شهادت ترجمه و تفسیرهایش از اشعار حضرت مولانا) در تلفیق با نوع نگاه او به معماری، او را مبدع سنتی نو در <معماری خاک> کرده است .

او همچنين شروع به مطالعه اشعار جلال الدين محمد مولوی، ملقب به رومى (Rumi)، شاعر قرن سيزدهم ميلادی ايرانى که از وحدت وجود وعناصر چهارگانه پر بود، نمود. خليلى از نگرش مولوی الهام گرفت تا از مواد طبيعى برای مساکن مدرن استفاده کند. خليلى مى گويد:
" وقتى که من در صحرا بودم، با پنج شخصيت ابدی آشنا شدم: خاک،آب، باد، آتش و مولوی. من زبان معنويتی را آموختم که درزندگى خودم جای گرفته است. حتى کارمن امروز در هسپريا نيز از مولوی الهام گرفته است".

خليلى بيش از آنکه از " معماری پايدار" سخن گويد، از الهام خود از مولوی رومى مى گويد. خليلى مى گويد در ايران هر شخص با فرهنگى، شعر حفظ مى کند و با اشعار اين شاعر آشناست. خليلى حتى دو کتاب از گزیده اشعار مولوی را به انگليسى ترجمه کرده است و از طريق کار خليلى و بسيارى ديگر،مولوی رومى يکى از پرطرفدارترين شعرا در ايالات متحده شده است. به گفته خليلى، مولوی به " وحدت وجود" معتقدبوده و از اينکه عناصر چگونه از يکی به ديگری تبديل می شود بسيار گفته است. او مىگويد که در پيروى از نگرش وحدت، او در صدد خلق يک واژه نامه معمارى جديد از سنت هاى قديمى نيست، بلکه درطريق نائل آمدن به نگرش خود جهت عرضه پناهگاه براى نيازمندان، وطرح سازه های فضايی، سعى وى در " تبلور شعر به معماری پايدار" است.

تنها دویدن
نادر خلیلی چندین سال سراسر ایران را با موتور سیکلت درنوردید، و از هر گوشه و کنار مملکت پهناور ایران فکری، طرحی و نشانه ای ضبط و ثبت کرد که در قالب داستانی جذاب، سرگرم کننده و علمی از شروع تا پایان سفرهای درون ایران گفتگو می کند، و به این مهم پی می برد که چطور از ترکیب آب و خاک و پختن آن ها با آتش و باد، می توان خانه های طاق ضربی زیبایی ساخت و پخت، که این معماری چند هزار ساله اکثر شهرها و روستاهای ایران بوده که بدون اغراق در هیچ کجای دنیا معماری خاک و معماری بومی طاق و گنبد به پای ایران نرسیده است، همان معماری که در سه هزار سال پیش در چغازنبیل خوزستان به کار گرفته شده است.


نادر خلیلی سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶ درگذشت.:gol:

منبع:سایت معمارستان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ادبیات طراحی شهری
زمانیکه از خیابانی در یک شهر میگذریم چگونه شهر برای ما معنی می یابد؟ در این به ظاهرهزار توی بی پایان ممکن است در باره کیفیت فضای شهری بیندیشیم. اینکه چگونه ادراکش میکنیم و چه تصوری ازفضای شهری و جامعه ورابطه متقابل آن دو داریم.چه نوع تحولی اجتناب ناپذیر است وچه تحولی از نظر ما باید ایجاد کرد.چه نوع روند هایی میتوانند محیط شهری را دگرگون سازند؟!ودر نهایت ماهیت وزمینه طراحی محیط مصنوع در چیست؟
فعالیت میان رشته ای طراحی شهری بخش مهمی است در شکل گیری فضای شهری و فرآیند تولید کننده آن را بشناسیم مروری بر ادبیات طراحی شهری به تفاوت برداشت ها وتنوع تعاریفی که متخصصین از این رشته ارائه نموده اند را آشکار میسازد. بر خلاف فهم سنتی وایستا از طراحی شهری که متضمن استخراج وارائه تعریفی واحد (مستقل از مکان)ثابت (مستقل از زمان)بسیط وعمدتا از این رشته است که طراحی شهری همواره از لحظه تولد تا بلو غ خویش به مثابه پدیده ای زنده وپویا سیر شگرفی از دگرگونی تکامل و الگوهای متفاوت را تجربه نموده است.ازنظر ساختاری این نوشتارها از دو بخش تشکیل شده است در بخش نخست به سیر تکامل مفهوم طراحی شهری میپردازیم وسپس در باره خصیصه های بنیادین طراحی شهری بحث میکنیم.
● زمینه ظهور و رواج رشته طراحی شهری:
عده کثیری از نظریه پردازان طراحی شهری بر این باورند که این رشته راباید در حرفه معماری وبطور مشخص در جنبش معماری مدرن جستجو کرد.صاحب نظران طراحی شهری را به مثابه واکنش در قبال شکست جنبش معماری مدرن میدانند.
امروزه به شکل گسترده ای عدم توفیق روشهای متعارف برنامه ریزی شهری در خلق محیط های کاربری مناسب مورد تصدیق صاحب نظران قرار گرفته است.
در خصوص روند آموزش نا مطلوب این حرفه در ایران نگارنده بر این باور است که نتیجه روشهای موجود به همرا سیاست های نادرست تدوین وتولید نقشه های کاربری زمین مطالعات ترافیکی اقتصادی وجمعیت شناسی وروشهای همچون بهینه سازی ماتریس های کاربری زمین بوده که هیچ گونه کمکی به فهم چگونگی ادراک استفاده ولذت برای ساکنان شهر از محیط مصنوع نمیکند.
برنامه ریزی موجود در مرز مشترک ما بین حرفه های معماری وبرنامه ریزی شهری وتلاش هایی در جهت ایجاد پل ارتباطی این حرفه ها رااز مهم ترین علل پیدایش طراحی شهری میتوان دانست مطرح شدن طراحی شهری برای رشته های که براساس قواعد جنبش مدرن منطق وبرنامه داخلی بنا را منبع اصلی شکل دهنده فرم فضا تلقی میکردند.لزوم تجدید نظر جدی ولحاظ دیالیکتیکی فرم متناظر یعنی فرم فضای همگانی پیش آمد.طراحی شهری را باید رشته ای جوان تلقی کرد که از عمر آن در مقیاس بین المللی تنها چهار دهه میگذرد طراحی شهری به عنوان گرایشی از شهر سازی در ایران از این هم جوان تر است. نخستین سال های دهه پنجاه هجری شمسی زمان شروع تدریس آن در دانشگاه تهران وسپس در دانشگاه ملی میباشد. از آنجائیکه آموزش این رشته با فراز ونشیب های متاثر از سیاست های اتخاذی از سوی دولت در خصوص
اموزش در دانشگاه ها وعملی کردن برنامه های آمایش و....همراه بوده است.میتوان به ایجاد دوره کارشناسی شهر سازی که اخیرا امکان نظر عده ای از کارشناسان غیر متخصص در زمینه رشته
(طراحی شهری)فراهم آورده اشاره کرد.
میتوان گفت که ایجاد دوره های جدید عمیقا فر آیند مطلوب طراحی شهری را به مخاطره انداخته است و امکان دخالت برنامه ریزان شهری را در زمینه های مزبور فراهم میکند اساسا ر شته شهرسازی کنونی در دوره کارشناسی بخشی از علوم زیر مجموعه رشته های علوم انسانی و جغرافیا است.
رشته معماری اگر چه قرار دادن آن در زیر مجموعه گروه هنر تلاشی در جهت ایجاد ارتباط بین حوزه های هنر وعلوم انسانی محسوب میگردد ولی از سوی دیگر ادبیات مناسب طراحی شهری را در ایران زیر سوال میبرد.
طبق نظریه مکان پایدار (کوروش گلکار) کیفیت طراحی شهری از ترکیب سه مولفه زیر تشکیل میگردد:
۱) مولفه عملکردی
۲) مولفه زیست محیطی
۳) مولفه زیبا شناختی
الف) عینی
ب)ذهنی_ادراکی
● خصیصه های بنیادی طراحی شهری:
با مطالعه تلاش هایی که برای تعریفی از طراحی شهری انجام پذیرفته به ابهاماتی بر میخوریم نقطه مشترک میان معماری برنامه ریزی شهری ومشاغل مربوطه طراحی سه بعدی برای خلق مکان های انسانی فعالیت خلاقانه که با آن فرم وویژگی محیط شهری را میتوان در مقیاس محلی آفریدو.........
برای رسیدن به تعریفی برای طراحی شهری باید این تلاش های مختلف را مدنظر داشته ابشیم بر این اساس میتوانیم خصیصه های بنیادین طراحی شهری را که متضمن تعاریفی متفاوتند بر شماریم:
طراحی شهری به عنوان فعالیتی شهودی _هنری یا تحلیلی؟
بطور اجمالی فعالیت طراحی شهری چنانچه بخواهد منجر به خلق دنیایی خوشایند برای تمامی شهروندان گردد بر خلاف تصور برخی معماران هرگز نمیتواند فعالیتی صرفا شهودی_هنری باشد.مایکل ساوت ورث گفته است:"طراحی شهری مسئولانه آنگونه فعالیتی که بر پایه تحلیل سامان یافته محیط و نحوه ای که محیط مورد استفاده و ارزش گذاری افراد قرار میگیرد استوار باشد."
طراحی شهری به عنوان خلق یک فرآیند یا خلق یک فر آورده؟
طراحی شهری تواما یک فرآیند ویک فرآورده است.طراحی شهری فرآیندی است که از طریق فرم شهر بوسیله مجموعه کثیری از تصمیمات بخش عمومی وخصوصی تولید میگردد.
مجموعه ای از کیفیت ها که طراحی شهری به عنوان یک فرآیند در صدد دست یافتن به آن است.
آموس راپایورت میگوید:"از آنجا که رشد انسانی به عنوان یک فرآیند مطرح است برنامه ریزی وطراحی شهری میتوان همچون محملی برای کنترل ویا شتاب بخشی به فرآیند مزبور در نظر گرفت."
● طراحی شهری به عنوان پاسخ کالبدی به نیاز انسان :
هدف اصلی طراحی شهری ارتقائ کیفیت محیط کالبدی انسان واز آن طریق ارتقای کیفیت زندگی انسان است.کوین لینچ در این بار ه گفته است:"محیط های شهری خوب یا محصول مستقیم خود استفاده کنندگان از آن فضا ها هستند ویا محصول متخصصانی است که آگاهی دقیق از نیاز ها و ارزش های استفاده کنندگان داشته اند."
● طراحی شهری به عنوان تجلی اراده و خلا قیت فردی ویا تجلی اراده مشارکت؟
تلقی کردن طراحی شهر به مثابه تجلی گاه اراده فردی معمار و هنرمند و فرصتی جهت بیان خویشتن شخص طراح, مورد چالش شدیدی از سوی پژوهندگان قرار گرفته است.
ادموند بیکن:"وظیفه طراحی شهری عبارتست از تدوین یک انگاره (ایده)کاشت بذر آن در ذهن جمعی اجتماع ومراقبت از رشد آن به نحوی که فرآورده نهایی طراحی شهری به میزان قابل قبول با انگاره اولیه طراح همخوانی داشته باشد."
● طراحی شهری به عنوان بخشی از یک رشته خاص یا فعالیتی میان رشته ای؟
علی رغم اینکه در آغاز طراحی شهری به رشته معماری وبرنامه ریزی شهری به رشته های معماری وبرنامه ریزی شهری نسبت داده میشد بدلیل عدم تکاپوی روشهای هنری رشته اول ومهارت های تحلیلی رشته دوم ضرورت حضور تخصصی رشته های دیگر نیز بتدریج مورد اذعان صاحب نظران قرار گرفت.
حمید شیروانی معتقد است:"طراحی شهری حوزه ای است چند رشته ای از ترکیب رشته های معماری ,معماری منظر, برنامه ریزی شهری, مهندسی عمران, حمل ونقل شهری ,روانشناسی اقتصاد, معاملات املاک ومستقلات حقوق وتخصص های دیگر."
● طراحی شهری به عنوان سامان دهی کالبدی عرصه عمومی شهری:
طراحی شهری به عبارتست از مطالعه طرح عرصه عمومی شهر که در مفابل عرصه خصوصی قرار میگیرد منظور از عرصه عمومی خیابان ها باغ ها میدان ها پارک های شهر به انضمام نماهای ساختمان هایی که آن فضا ها را تعریف میکند.
● طراحی شهری به عنوان "تعیین کالبدی فرهنگ""خاطره ی جمعی""حس مکان":
طراحی شهری ورای پرداختن به تحولات عملکردی_عینی با مدیریت کیفیات غیر محسوس محیط نظیر:معانی مختلف محیطی خاطرات جمعی مرتبط با اماکن وحس مکان وبطور کلی با تعیین کالبدی بخشیدن به فرهنگ جامعه سرو کار دارد.
در اثر کلاسیک توان موسوم به فضا ومکان گفته شده است:"طراح شهری آفریننده سیمای یک فرهنگ است چرا که حضور کاربری یک محیط انسانی بخودی خود بیانگر الگو های شخصیتی عملکری وریتمیتیکی است که هر فرهنگ میسازد."
● طراحی شهری به عنوان هنر ایجاد ارتباط:
طراحی شهری پیش از آن که با عناصر سیستم کالبدی شهر سروکار داشته باشد به کیفیت رابطه بین آن عناصر توجه دارد.طراحی شهری هنر خلق ارتباط بین ابنیه با یکدیگر وهم چنین خلق ارتباط بین ابنیه وقرارگاه طبیعی شان تعریف گردیده است.
گفته شده است :"طراحی شهری دغدغه خاطر ایجاد ارتباط بین ساخت وساز های جدید وفرم موجود شهری را دارد."
بر اساس کیفیات سه گانه طراحی شهری یاد شده وبررسی خصیصه های بنیادین طراحی شهری این مطالعه پیشنهاد میکند:
"طراحی شهری فعالیتی است میان رشته ای وگروهی که توامان در بر گیرنده فر آیند تحلیل وپیدایش فر آورده است که هدفشان سازما ن بخشی کالبدی عرصه عمومی شهر به نحوی است که موجب ارتقائ کیفیات عملکردی زیبا شناختی وبر انگیختن حس مکان شهری میشود".
منابع ومآخذ:
_کریستیان نوربری_شولتز مفهوم سکونت "به سوی معماری تمثیلی "ترجمه محمود امیریاراحمدی
_مدنی پور علی طراحی ف ضای شهری (نگرشی بر فرآیندی اجتماعی ومکانی)ترجمه فر هاد مرتضایی
_گلکار کوروش کندکاوی در تعریف طراحی شهری
_گلکار کوروش مفهوم کیفیت طراحی شهری سخنرانی در دوره آموزش طراحی شهری وزارت مسکن وشهر سازی
_گلکار کوروش تئوریهای طراحی شهری تحلیل گونه شناختی تئوریها دانشکده معماری وشهر سازی دانشگاه بهشتی نشره علمی پژوهشی صفه شماره ۲۹
لینج کوین تئوری شکل خوب شهر ترجمه حسین بحرینی تهران انتشارات دانشگاه تهران
_گیدون زیگفرید فضا زمان معماری ترجمه منوچهر مزینی
کالن گوردن گزیده منظر شهری ترجمه منوچهر طبیبیان تهران
بر گرفته از نشریه تخصصی عمرا ن معماری شهر سازی شماره ۵
به کوشش وحید حسین زاده
زهرا غیور
 
بالا