مردان نفتی

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
هاگ اس. بارنز

هاگ اس. بارنز در سال 1232 ش(1853م) به دنيا آمد. بعد از گذراندن تحصيلات ابتدايي، متوسطه و عالي در انگلستان در رشته مديريت به دريافت دانشنامه توفيق يافت. او پس از سال ها اشتغال در مراكز مهم اقتصادي و صنعتي آن روز انگلستان، به مديريت شركت نفت برمه برگزيده شد. بارنز طي سالهاي 1281تا 1284ش(1903تا1905م) در اين سمت مشغول كار بود و با ابراز لياقت و كارداني به عنوان چهرهاي مقبول شناخته شد و ار اين رو، در راس يك هيات مهم سياسي-اقتصادي به هند اعزام گرديد. با گسترش نفوذ انگليس در ايران هاگ اس. بارنز به رياست بانك شاهي ايران انتخاب شد و مدت 21 سال از سال 1295الي 1316ش(1916الي 1937م)، در اين سمت اشتغال داشت. بارنز از 26/1/1288 تا 13/11/1318ش( 15/4/1909تا 15/2/ 1940م) با حفظ سمت در بانك شاهي ايران به عنوان مدير غير اجرايي عادي در شركت نفت انگليش و ايران نيز خدمت مي كرد. دوران تصدي او در ايران، با احياي روحيه و احساسات ملي در سطح مشور مقارن بود وبه طور كلي، تغييرات بنيادي زيادي در اين كشور به وقوع پيوست. با پيگيري و فشار رضا شاه شماري از ايرانيان در تصدي سمت هاي كليدي شركت مشاركت يافتند . كارمندان دون پايه با استعداد به درجات بالاتر ارتقا داده شدند و از اتومبيل و خانه ويلايي بهره مند گرديدند. حروف بي. پي. بر روي جايگاه هاي بنزين، تغيير مفهوم داده بود و به معناي «بنزين پارس» تفسير مي شد. دولت ايران خواستار تغيير كلمه پرشيا از نام شركت نفت شد و شركت نيز به ناچار در سال 1314ش(1935م)به جاي آنگلو-پرشين نام آنگلو- ايرانين (انگليس و ايران) را بر خود نهاد.
هاگ اس. بارنز تا پايان عمر خود1319ش= 1940 م) در اين سمت باقي بود وتا قبل ار انحلال بانك شاهي،‌ در هردوسمت خدمت مي كرد اين امر نشان دهنده قدرداني شركت از وي و تلاش براي استفاده از تجزبيات او- در پست هاي مديريت ارشد- به منظور پيشبرد منافع شركت بود.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ويليام ناكس دارسي

ويليام ناكس دارسي

ويليام ناكس دارسي

WILLIAM Knox D Arcy
مدير غير اجرايي عادي شركت نفت انگليس و ايران
از 26/1/1288 تا 11/2/1296 ش
(=15/4/1904 تا 1/5/1917م)
ويليام ناكس دارسي
ويليام ناكس دارسي در سال 1288 ش(=1849م) در انگلستان متولد شد، او در سن 17 سالگي همراه پدر و ديگر افراد فاميل به استراليا مهاجرت كرد. پدرش وكيل دادگستري بود و به همين جهت او هم با تحصيل در رشته حقوق به وكالت پرداخت. روزي يكي از مشتريان او، «مورگان» بر حسب اتفاق يك قطعه كوارتز را به او نشان داد و گفت كه از اين سنگ در نزديكي خانه او در استراليا به مقدار فراوان يافت مي‌شود. دارسي پس از تحقيق متوجه شد كه در آن حوالي معدن طلا نيز وجود دارد. از اين رو، دارسي شغل وكالت را رها كرد و به استخراج طلا روي آورد و از اين طريق پس از مدتي ثروتمند شد. او براي استفاده بهتر از ثروت خود، به لندن بازگشت. در لندن سرهانري درومن ولف، وزيرمختار انگليس در ايران، استخراج معادن نفت ايران را به او پيشنهاد كرد و ترتيب ملاقات او با كتابچي‌خان را داد.
كتابچي‌خان دادرسي را متقاعد كرد كه در ايران منابع مهم نفت وجود دارد و از او خواست تا هياتي از زمين‌شناسان را براي بررسي و حصول اطمينان از وجود آن به ايران اعزام كند. با اين مقدمات، «بولز» و «دالتن» به ايران آمدند و در نواحي غربي اين كشور، از خانقين تا شوشتر، به بررسي پرداختند. گزارش هيات مزبور وجود نفت در ايران، مخصوصا در نواحي غربي آن را، تاييد مي‌كرد. پس از مطالعه و گزارش،‌دارسي به كتابچي‌خان اطلاع داد كه حاضر است امتياز استخراج نفت ايران را به دست آورد و براي اين منظور مبلغ پانصدهزار پوند اختصاص خواهد داد. كتابچي‌خان نيز با نماينده دارسي، ماريوت، به تهران آمد تا با اتابك‌ امين‌السلطان نخست‌وزير وقت، درباره پيشنهاد دارسي مذاكره كرد. او با بيانات مجاب‌كننده خود استدلال كرد كه اگر خارجي‌ها به استخراج نفت در ايران بپردازند، ثروت بزرگي براي دولت و ملت ايران به دست خواهد آمد؛ و حتي اگر تلاش آنها با عدم موفقيت هم روبه‌رو شود، شركت مبالغي را براي مخارج مقدماتي در ايران خرج خواهد كرد كه كارگران ايران از آن بهره‌مند خواهند شد. كتابچي‌خان با اين استدلال توانست امين‌السلطان را به پذيرش پيشنهاد مجاب كند.
ماريوت همراه خود سفارش‌نامه‌اي نيز از درومن‌ولف براي وزيرمختار جديد انگليس، آرتوهادينگ، در ايران آورده بود. از اين رو، ماريوت، به كمك هاردينگ با اشخاص با نفوذ ايراني ملاقات‌هاي زيادي انجام و وعده‌هاي زيادي نيز به آنان داد. اگرچه اتابك اعظم هواخواه روس‌ها بود، ولي اين امر مانع از آن نبود كه امتياز موردنظر را به دارسي بدهد. وي براي انجام اين كار، نامه‌اي به خط شكسته به وزيرمختار انگليس در ايران نوشت و موافقت خود با قضيه را به اطلاع وي رساند. البته، خواندن اين نامه، براي وزيرمختار، خالي از اشكال نبود و مدت زيادي زمان برد. در اين اثنا و در حالي كه ديگر افراد سرشناس هم براي مبادله قرارداد عجله داشتند، نهايتا به هر ترتيبي كه بود، در هفتم خرداد 1280 ش (= 28 ماه مي سال 1901م) قرارداد امتياز به امضاي طرفين رسيد.
با امضاي اين قرارداد، عمليات كاوش براي يافتن نفت آغاز شد و با دست‌يابي به مقاديري نفت در چاه شماره يك ميدان نفتون مسجد سليمان، در پنجم خرداد 1287 ش (=26 مي 1908 م)، استخراج آن از معادن نفت ايران آغاز شد. به دنبال محقق شدن اهميت اقتصادي استخراج نفت، در 25 فروردين 1288 ش (=14 آوريل سال 1909م)، شركت نفت انگليس و ايران به عنوان «شركت اصلي» تشكيل شد و با پيوستن دو شركت ديگر (اولين شركت اكتشاف نفت و سنديكاي امتياز داران با مسووليت محدود) به آن، امتياز دارسي عملا در اختيار شركت نفت انگليس و ايران قرار گرفت. مقر اصلي شركت در لندن بود و با حقوق و امتيازات زير به توسعه عمليات استخراج مشغول شد.
-امتيازات دارسي، براي استخراج نفت ايران
-مالكيت 000/450 سهم منتشره به وسيله اولين شركت اكتشاف نفت
-در اختيار داشتن سرمايه شركت نفت بختياري
بدين ترتيب، دولت انگلستان، كه با لغو امتيازنامه بارون رويتر بوسيله ناصرالدين شاه در اثر فشار روسيه تزاري بر ايران متحمل شكست شده بود، اين بار با ترفند جديدي به گرفتن امتياز نفت از ايران مبادرت كرده بود و با معرفي دارسي به عنوان يك وكيل عدليه استراليايي موفق شد تا با صاحب‌منصبان ايراني تماس بگيرد و بدون ذكر نام انگلستان، امتياز استخراج معادن نفت اين كشور را به دست آورد. با اين تمهيد، اين امتياز از نظر روس‌ها و فشار سياسي آنان دور نگه داشته شد.
در مورد نحوه كسب امتياز استخراج نفت ايران بوسيله دارسي و ماجراهاي بعدي آن، داستان‌هاي متفاوتي نگاشته شده است كه از نظر آنتوان زيشكا، نويسنده كتاب «جنگ پنهان براي نفت»، نيز يكي از آنها است. زيشكا در كتاب خود مرتكب اشتباهات فاحشي در ثبت وقايع تاريخي-سياسي شده است كه در اين جا به بخش كوچكي از آنها اشاره مي‌شود.
زيشكا دارسي را قهرماني معرفي مي‌كند كه پس از كسب امتياز نفت ايران آن را با واسطه يك كشيش به كليسا وقف كرده است؛ اما در واقع كشيشي كه در كتاب زيشكا امتيازنامه دارسي از طريق وي به كليسا وقف مي‌شود، يكي از جاسوسان معروف اداره اطلاعات انگلستان به نام سيدني ريلي است كه از مدت‌ها قبل به دنبال فريب دارسي بوده است و سرانجام در يك سفر دريايي به نيويورك، دارسي را مي‌فريبد و امتيازش را به اداره اطلاعات انتقال مي‌دهد. سيدني ريلي معروف كه اساسا كليمي بود،‌بعد از اين ماجرا، به روزن بلوم مامور روسيه، تغيير نام يافت. او تدريجا جزو متعمدان چرچيل شد و سرانجام به طور مرموزي درگذشت.
زيشكا از جمله افرادي است كه معتقدند كسب امتياز، استخراج نفت بوسيله دارسي، نتيجه زرنگي و ماجراجويي خود او بوده است. خود زيشكا فردي است كه از 21 سالگي، طي 8 سال، سه بار به سياحت پرداخت. كتاب «جنگ پنهان براي نفت»، او كتاب مشهوري است، ولي به دليل وجود اشتباهات بسيار، نظير آنچه بيان شد،‌فاقد سنديت تاريخي است. مترجم كتاب او، داودي، نيز به وجود اشتباهات متعدد تاريخي در متن كتاب مذكور اذعان كرده است.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
جورج برنارد رينولدز

جورج برنارد رينولدز

جورج برنارد رينولدز



George Bernard Reynolds
(اولين مهندس زمين‌شناسي و حفاري)
رئيس كل مناطق نفت‌خيز (مقيم مسجد سليمان)
از 1287 الي 1289 ش (=از 1901 الي 1910 م)
جورج برنارد رينولدز
نماينده دارسي و دومين كارشناس نفتي
درست نيم قرن پس از تاريخي كه «لافتوس» از مخازن قير مسجد‌سليمان ديدن كرد، رينولدز پا به مسجد سليمان گذاشت و بايد گفت كه او دومين كارشناسي بود كه تراوش قير در اين ناحيه توجه‌اش را جلب كرده بود.
رينولدز در 15 تير سال 1280 ش (=6 ژوئيه سال 1901 م)، تقريبا 4 ماه پس از اعطاي امتياز نفت به ويليام ناكس دارسي، به استخدام وي در آمد. او فارغ‌التحصيل كالج مهندسي هندوستان در رشته نفت بود و در موسسه امور عمومي آن كشور خدمت مي‌كرد.رينولدز در مناطق نفت‌خيز «سوماترا» نيز تجاربي اندوخته بود و از جمله مهندسان فعال و متبحري بود كه در حقيقت زمين‌شناسي را نزد خود فرا گرفته بود. در سواركاري مهارت داشت و بنابراين مي‌توانست در راه‌ها و كوههاي صعب‌العبور به سهولت اسب‌سواري كند. امتياز ديگر او آشنايي با زبان فارسي بود، او با اين زبان در حدي كه بتواند رفع نياز كند، آشنايي داشت. به دليل دارا بودن اين امتيازها بود كه ويليام ناكس دارسي وي را در سال 1280ش (= 1901 م) به استخدام در آورد.
عزيمت به ايران
رينولدز چند هفته بعد از استخدام، در مرداد سال 1280ش(= اوت 1901م) به ايران عزيمت كرد و در 19 شهريور ماه (=دهم سپتامبر) به تهران رسيد و قبل از آنكه به چپاسرخ در (نزديك قصرشيرين و نخستين محل حفاري) عزيمت كند مدت دو هفته در پايتخت ماند.
حفاري اولين چاه نفت در چياسرخ در 17 آبان سال 1281 ش(=8 نوامبر 1902م) آغاز شد و رينولدز 5 ماه بعد در بهمن 1282 ش (=فوريه 1903م) به لندن بازگشت. در آن هنگام، مشكلات زيادي در چياسرخ پيش آمده بود: حمله انبوهي از ملخ‌ها آب آشاميدني را آلوده كرده بود. لوله‌هاي ديگ‌هاي بخار به علت استفاده از آبهاي معدني دچار زنگ‌زدگي شده بود. ماشين‌آلات موردنياز حفاري، پشت دروازه‌هاي ايران در بصره تعمدا متوقف مانده بود و تداركات مورد دستبرد و چپاول ياغيان و سارقان قرار مي‌گرفت. شيوع بيماري‌هاي واگيردار نيز مشكل بزرگي بود. از اين رو عوامل حفاري به هيچ‌وجه از وضعيت موجود راضي و دلخوش نبودند. علاوه بر اينها، براي كاركنان مشكلات عمومي حفاري در زمين‌هاي ناشناخته نيز وجود داشت.
با بروز چنين مشكلات تمام تلاش‌ها و زحمات بي‌ثمر ماند. اگر چه دو حلقه چاه اكتشافي، به خصوص چاه شماره يك چياسرخ، در سوم اسفند 1282ش (=22 فوريه 1904م) به نفت رسيده بود، اما محصول آن به قدري ناچيز بود كه بعدها اين حوزه نفتي براي تمركز دادن به عمليات مخازن جنوب، متروك ماند.
رينولدز براي پايان دادن به چنين مشكلاتي به لندن رفت. او در پايان سال 1282ش (= اوايل سال 1904م)، پس از تجديد قرارداد خود در لندن به ايران مراجعت كرد و دست به كار كاوش مناطق مناسبي كه در لندن پيشنهاد شده بود زد.
در آن هنگام به رينولدز دستور داده شد قبل از پايان فرودين 1283 ش (=ماه آوريل 1904م) شش منطقه را جهت حفاري انتخاب كرد. رينولدز براي انجام اين ماموريت از راه بوشهر يك سفر نسبتا طولاني به مناطق دور و احتمالا خطرناكي چون بهبهان، شاردين، كنداك، مسجد سليمان، شوشتر، قلعه دتل و اهواز را آغاز كرد. در اين سفر بود كه رينولدز براي اولين بار با بعضي از خان‌هاي بختياري، همچنين با شيخ خزعل ملاقات كرد.
رينولدز در خرداد 1283ش (= ژوئن 1904 م)، مجددا به لندن بازگشت. بازگشت او مقارن با زماني بود كه دارسي به مشكلات سرمايه‌گذاري اكتشاف نفت وقوف بيشتري يافته بود. سرانجام،‌مذاكرات با «شركت نفت برمه» در مرداد 1283 ش (=اوت 1904 م) شروع شد، اما تصويب نهايي آن تا 30 ارديبهشت 1284ش (=بيستم ماه مي 1905 م) به طول انجاميد. چنانچه اشاره شد، رينولدز در آن موقع در لندن اقامت داشت، اما مديران شركت نفت برمه براي مذاكره با او درباره اكتشاف و بهره‌برداري نفت ايران رغبتي نشان نمي‌دادند. احتمالا اين بي‌اعتنايي اوليه بود كه در مخالفت‌هاي بعدي رينولدز بروز كرد.
در 10 تير 1284 ش( =اول ماه ژوئيه سال 1905 م)، رينولدز به ايران بازگشت. وي در بدو ورود عمليات حفاري را در چياسرخ تعطيل كرد. ولي مي‌دانست كه بدون جلب موافقت و همكاري خان‌هاي بختياري آن زمان منطقه شاردين و مسجد سليمان كاري از پيش نخواهد برد.
سرانجام، مشكلات موجود تا حدودي حل شد و با ورود ملزمات و مايحتاج به اهواز در اواخر آذر 1296 ش (= اواسط دسامبر سال 1917م) كار حفاري مجددا امكان‌پذير گرديد. در پايان آن ماه، اولين محموله كاروان با مشقت و زحمت زياد و پس از ده روز و درست قبل از شروع باران‌هاي تند و سيل‌آسايي كه منجر به شسته شدن جاده و مسير راه شده بود، به شاردين رسيد. گرچه مهندسان زمين‌شناسي از نظر امكان حفاري تحت‌تاثير موقعيت خوب شاردين قرار گرفته بودند، رينولدز اشتياقي در اين زمينه از خود نشان نمي‌داد و ترجيح مي‌داد كار حفاري فقط در منطقه نفتون مسجد سليمان انجام گيرد. نامه زير كه در بهمن ماه 1295 ش(= ژانويه سال 1916م)، خطاب به دارسي نوشته شده است، مويد اين ديدگاه رينولدز است.
«در مورد اين كه آيا در مسجد سليمان بايد حفاري ادامه يابد يا خير، بايد با سراحت متذكر شوم كه به هيچ‌وجه تصميم شما مبني بر عدم حفاري در اين منطقه را صحيح و عادلانه نمي‌بينم شما بايد بدانيد كه چنانچه ما هر دو نقطه موردنظر (شاردين و مسجد سليمان) را حفاري كنيم، تكليف شاقي خواهد بود و مسووليت من مضاعف خواهد شد، زيرا ناگزير بايد پيوسته بين دو منطقه، با توجه به نبودن جاده هموار، در تردد باشيم. ولي بايد در نظر داشته باشيد كه من به اين منظور به اين جا آمده‌ام كه كار خود را تكميل كنم. اگر شما نخواهيد يا نگذاريد كه در اينجا حفاري شود،‌نقض غرض شده است...»
به هر حال، مشكلات حفاري در شاردين به مراتب بيشتر بود. در عين حال، براي حمل‌ونقل ابزار و ادوات حفاري به مسجد سليمان، ارزيابي و مساحي و تقويم اراضي آن منطقه، حراست اموال، جلب رضايت حفاران كه از زندگي يكنواخت به ستوه آمده بودند و از عدم تنوع غذاها نيز شكايت داشتند و مرتب گله مي‌كردند، تامين آب آشاميدني، مراقبت در جهت حفظ سلامت مهندسان و كاركنان با توجه به هواي توان فرساي محل، نيز مشكلات زيادي وجود داشت كه هر يك انجام كارها را دشوارتر مي‌ساخت.
رينولدز به زير دستان خود مي‌گفت:
«اگر شما به جاي بي‌حوصلگي‌هاي بي‌فايده به كارهاي خود بيشتر برسيد، مطمئنا پيشرفت‌هاي بيشتري خواهيم داشت و نگراني‌ها پايان خواهد پذيرفت.»
او قلب سازمان خود بود و از اين رو توجه و اتكاي همه كاركنان به او بود. غير از معادن رينولدز كه در چياسرخ به او كمك مي‌كرد، در مرداد 1285 ش(=اوت 1906 م)، دو نفر ديگر نيز به عنوان معاونان جديد او اعزام گرديدند كه به محض ورود به ايران بيمار شدند.
در آن هنگام، كار حفاري با كندي پيش مي‌رفت. چاه شماره يك شاردين تا تاريخ 27 شهريور 1285ش (=18 سپتامبر 1906 م) فقط به عمق 120 فوتي رسيده بود. آب براي مصرف در ديگ بخار دستگاه حفاري با دست تلمبه مي‌شد و سوخت دستگاه از قيرآلوده به بوته‌هاي خشك بيابان تامين مي‌گرديد و اين سوخت نامطلوب و كثيف انجام كار را دشوارتر مي‌كرد.
در مهر (=اكتبر آن سال)، حفاري چاه ديگري نيز در شاردين آغاز شد و در طول سال 1286 ش (= سال 1907 م)، حفاري در شاردين ادامه يافت. در اين سال ساختن جاده تا مسجد سليمان نيز با وجود دشواري‌هاي بزرگي كه از لحاظ كمبود كارگر و غذا و آب و گرماي طاقت‌فرسا وجود داشت، به پايان رسيد.
رينولدز برخلاف نظر سرپرستان خود در لندن با ادامه حفاري در شاردين موافق نبود و مي‌گفت:«در اينجا زمين‌هاي گچي و شواهد وجود نفت ناياب است». او سرانجام، حفاري در شاردين را با موافقت مقامات مربوط در عمق 2172 و 1942 فوتي تعطيل و در 2 بهمن 1286 ش (= 22 ژانويه 1908 م) حفاري در مسجدسليمان را آغاز كرد. رينولدز علاوه بر مسووليت حفاري، رياست مناطق نفت‌خيز را نيز برعهده داشت. با فراهم شدن وسايل كار رينولدز فعاليت شديدي در مسجد سليمان (ميدان نفتون) آغاز گرديد. سنديكاي لندن و گلاسكو هم كه تا آن زمان، 000/250 ليره براي عمليات اكتشافي نافرجام او خرج كرده بود، به مسجد سليمان چشم اميد داشت، چندي بعد، جيمز هاميلتون، مدير شركت نفت برمه و شريك دارسي، اعلام كرد كه پول‌هاي او ته كشيده و در صورتي كه اعتبار بيشتري از طرف دارسي داده نشود، كار حفاري بايد متوقف شود. دارسي با عقيده محكمي كه به كار رينولدز داشت، اعضاي هيات مديره شركت را راضي كرد كه با تامين وجوه موردنياز پشتيباني خود را يك سال ديگر ادامه دهند. اما مديران شركت با حفظ جانب حزم و دورانديشي در نامه‌اي به رينولدز چنين نوشتند:« پيرو نامه‌هاي متعدد اخير شركت درباره تعطيل كار حفاري در صورت با شكست مواجه شدن اقدامات و بازگشت كاركنان به انگلستان، يادآور مي‌شود كه هيات مديره علاقمند است در صورت امكان عمليات به حفاري دو حلقه چاهي كه هم اكنون در آن مشغوليد تا اعماق 1500 و 1600 فوتي ادامه يابد و اگر آثاري از نفت تا آن عمق ظاهر نشد، عمليات به كلي متوقف شود و حتي‌الامكان آلات و ادوات موجود براي بازگرداندن آنها به انگلستان به محمره (خرمشهر) ارسال گردد.»
اين نامه در تاريخ 25 اريبهشت (=15 مي)، به رينولدز رسيد و او در پاسخ، طي نامه‌اي به ايجاز نوشت:«تصور مي‌كنم سرانجام در نحوه قضاوت و ديدگاه‌هاي شما تغييراتي حاصل شود و با عقايدي مغاير با آنچه در ذهن داريد، جايگزين گردد.»
فوران نفت
روز 26 ارديبهشت 1287 ش (=16 ماه مي 1908 م)، بوي گاز استشمام شد. درست ده روز بعد يعني (=26 ماه مي 1908 م) در ساعت 4 بامداد، نفت از عمق 1180 فوتي چاه شماره يك مسجد سليمان فوران كرد. رينولدز در مورد اين روز تاريخي چنين مي‌نويسد:«همانگونه كه مته حفاري با قدرت ولي به كندي در گردش بود،‌ در يك طبقه سخت سنگي، به طبقه و لايه‌اي آنچنان سختي رسيديم كه هرگز قبلا به مانند آن برخورد نكرده بوديم، طبقه‌اي كه مي‌توانست دستگاه حفاري را منهدم كند كه ناگهان نفت فواره زد . بلافاصله و با سرعت، گودالي عميق و بزرگ كنده شده تا نفت چاه ديوانه در آنجا داده شود.»
بوي گازي بسيار زننده و نفرت‌انگيز در يك لحظه فضا را از بوي تند خود پر كرده بود. بي‌گمان تماشاي كشف نفت براي گروه حفاري منظره‌اي ديدني و حادثه‌اي استثنايي بود. آن گروه فعال بعد از مدت‌ها تلاش، در سحرگاه آن روز و در حالي كه هنوز هوا تاريك بود و ستارگاني در آسمان مي‌درخشيدند، براي نخستين بار شاهد چنين منظره‌اي بودند. نفت با صدايي مهيب و باشكوهي خاص تا ارتفاع يك صد فوتي رو به بالا فواره مي‌زد. بوي تند و شديد گاز همه جا را گرفته بود. سيل تبريكات، بويژه از جانب دوستان مقيم در اهواز رينولدز به سوي او جاري شده بود. در يكي از تلگراف‌هاي مخابره شده،‌آمده بود:«با تقديم بهترين تبريكات، خوشحالم كه عاقبت سوراخ دعا را پيدا كردي».
روز چهارشنبه پنجم خرداد (=26 ماه مي)، براي رينولدز روز بزرگي بود و در آن روز كه نام او در ايران به اوج افتخار خود رسيد، زيرا او نخستين كسي بود كه به كشف نفت در ايران توفيق يافته بود. بقيه روزگاري كه او در ايران گذرانيد، در واقع با سير قهقرايي شهرت او همراه بود، زيرا او با هيات مديره جديد شركت نفت انگليس و ايران كه از فروردين 1288 ش (= آوريل 1909 م) روي كار آمدند، اختلاف‌نظر داشت؛ در دو سال آخر نيز مسووليت اداره امور مربوط به او به دست مقاماتي در خرمشهر سپرده شد و او و از دخالت آنها در امور فني كه به اعتقاد او به خود وي مربوط مي‌شد ابزار انزجار مي‌كرد. او در مقابل اين دخالت‌ها به عدم همكاري متوسل شد و از اجراي دستورهاي مسوولان رده بالاي اداري خود كه اغلب مبهم و غيرعملي بود لجوجانه خودداري مي‌كرد. او تا سال 1910 م نيز همچنان با سمت رئيس مناطق نفت‌خيز به انجام وظيفه مشغول بود. او سرانجام به لندن احضار شد و در سال 1290 ش (=سال 1911م) با توافق متقابل، شركت نفت انگليس و ايران را ترك كرد و به امور اكتشاف نفت در ونزوئلا ماموريت يافت.
رينولدز تا آخرين روزهاي اقامت خود در ايران، با وجود مخالفت‌هاي هاميلتون مديرعامل شركت نفت انگليس و ايران، خدمات ارزنده متعددي را براي بنيانگذاري و راه‌اندازي صنعت نفت ايران انجام داد، از آن جمله مي‌توان به آغاز استفاده از وسايل حمل و نقل موتوري، به كار بردن اولين دستگاه مولد برق و طرح‌ريزي اولين خطوط لوله حمل و جمع‌آوري نفت، اشاره كرد. اقدام براي واگذاري محلي براي احداث پالايشگاه در جنوب خرمشهر و در مرداب‌هاي جزيره آبادان از جانب شيخ خزعل از ديگر اقدامات او بود. اين كار كه در آذر سال 1287 ش (= دسامبر 1908م) انجام شد. به وسيله اندروكمبل مدير پالايشگاه رانگون برمه پيشنهاد شده بود. ايجاد جاده‌اي از در خزينه به مسجد سليمان و احداث اولين منازل مسكوني در مسجد سليمان نيز با تلاش‌هاي رينولدز انجام شده بود.
به هر حال، منطقه مسجد سليمان، اولين منبع و مبدا صنعت عظيم نفت ايران بود و كشف آن مرهون خدمات و فداكاري‌هاي مردي به نام «جورج برنارد رينولدز» بود كه خود وي از آن طرفي نبست ولي نام او براي هميشه در تاريخ نفت ثبت شد.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
لرد چارلز گرينوي (Lord Charles Greenway)اولین رییس هیات مدیره شرکت نفت

لرد چارلز گرينوي (Lord Charles Greenway)اولین رییس هیات مدیره شرکت نفت

لرد چارلز گرينوي (Lord Charles Greenway)اولین رییس هیات مدیره شرکت نفت


لرد چارلز گرينوي در 23 خردادماه 1236 ش (= 13 ژوئن 1857 م) در شهر تانتون (Taunton) به دنيا آمد. پد او پارچه فروشي به نام جان ديويدگرينوي بود و مادرش لوسي اميلي ويت (Lucy Emily Whyte) نام داشت . از دوران كودكي و تحصيلات وي اطلاعات چنداني در دست نيست . ظاهراً از آغاز جواني مجبور به ترك خانه پدري خود شد و در جستجوي كار برآمد . وي پس از مدتي تجربه كار خرده فروشي و همكاري با (ستون لينگ )(Seton Laing) ، در خرداد 1255 ش (= ژوئن 1876 م) به عنوان كارمند دفتري به شعبه لندن شركت تازه تأسيس(شاو ، فينلي سان و شركا )(Shaw,Finlayson & Co.) پيوست و در آن جا ، با شخصي به نام ( والاس ) (C. W. Wallace) كه رئيس شعبه شركت بود ، آشنا شد . والاس دو سال از او بزرگ تر بود و به خاطر هم فكري ها و ارتباط تجاري قوي خود ، تأثير بسزايي بر آينده شغلي ( گرينوي ) گذاشت . همكاري با والاس ، به تدريج به رشد بينش تجاري گرينوي منجر شد و در سفر بعدي او به هندوستان اين بينش و ديدگاه وسعت بيشتري پيدا كرد .
در سال 1263 ش (=1884 م) شركت ( شاو ، فينلي سان و شركا ) منحل گرديد. بدين ترتيب والاس و گرينوي هم موقتاً از هم جدا شدند و گرينوي در پي ديداري از هند به برادران (رالي )(Rolli Brothers) كه از بازرگانان بمبئي بودند ، پيوست . دو سال بعد از انحلال شركت " شاو ، فينلي سان و شركا " و در سال 1265 ش (=1886 م) بنگاه " شاو والاس و شركا " تأسيس گرديد . گرينوي نيز در اسفند 1271 ش (= 1893 م) به آن بنگاه وارد شد و دوباره همكاري حرفه اي خود با والاس را از سر گرفت . در آغاز كار ، او مسئوليت واردات هر دو سازمان را مشتركاً بر عهده گرفت و ضمن همكاري با برادران رالي در بنگاه والاس نيز فعاليت داشت .
گرينوي به دليل شم قوي تجاري ، عزم راسخ و انرژي و تلاش فراوان در مسئوليت ها و سمت هاي مختلف خود موفق بود . در سال 1270 ش (=1891 م) نمايندگي شركت نفت برمه در هند نيز به بنگاه (شاو ، والاس و شركا ) واگذار شد . گرينوي به عنوان شريك و مدير اين نمايندگي ، هنگامي كه اولين كشتي محموله نفتي برمه در سال 1275 ش (=1896م) به كلكته رسيد ، اولين بار بود كه با تجارت نفت آشنا مي شد و اين تجربه بزرگ تأثير زيادي بر مشاغل بعدي وي گذاشت . تلاش و توجه وي براي مديريت اين نمايندگي كه با ابتكاراتي همراه بود ، به عنوان روشي مناسب براي اداره امور تجارت خارجي بريتانيا به خصوص در شبه قاره هند شناخته شد و با آغاز عمليات فني بهره برداري از منابع نفتي ايران ، نقاط ضعف و قوت اينگونه مديريت كاملاً آشكار شده بود.
شركت برمه به عنوان يك شركت نفت كم تجربه و نوپا ، براي آماده سازي پالايشگاه جديد خود و خطوط لوله سورينام (Surinam) در مواجهه با رقباي سرسختي چون شركت نفت آسيايي ، شركت نفت استاندارد وشركت نفت روسيه ، ناگزير از تجـــديد ســازمان بود و بدين لحاظ دورانــــي بحرانــــي را مـي گذراند . اين رقابت ها براي تصرف بازارهاي شرق به ويژه هندوستان البته بسيار اهميت داشت و گرينوي در پي موفقيت هاي خود در بازاريابي محصولات شركت نفت برمه كه بر اثر آن سهم بازار شركت را در فاصله سال هاي 1277 تا 1285 ش (=1898 تا 1906 م) از 2 درصد به 48 درصد افزايش داده بود ، انتظار داشت اعتبار بيتري كسب كند . او براي انعقاد موافقت نامه اي بين شركت نفت آسيايي و شركت نفت برمه كه در تاريخ 9 مهر سال 1284 ش (= اول اكتبر سال 1905 م) به امضا رسيد و در پي آن ، منازعات تجاري ميان آن دو شركت پايان گرفت ، زحمات زيادي را متحمل شد . با اين همه‌، جو اين مذاكرات آن چنان طاقت فرسا و خصمانه بود كه وقتي گرينوي در مقام مدير شركت نفت انگليس و ايران با شركت نفت آسيايي و مديريت شركت شل وارد مذاكره شد ، هنوز از خاطره آن روزها به تلخي ياد مي كرد .
گرينوي در پاييز سال 1287 ش (=1908 م) به عنوان شريكي به شركت شاو و شركا برگشت و والاس در تشكيل شركت نفت انگليس و ايران از او كمك خواست . توانمندي هاي اداري گرينوي و پشتكار والاس سبب شد تا سرانجام در 14 فروردين 1288 ش (= 3 آوريل 1909 م) شركت نفت انگليس و ايران با موفقيت تأسيس شود . گرينوي ابتدا به عضويت هيئت مديره اين شركت درآمد و سپس در 11 بهمن 1288 ش (=31 ژانويه 1910 م) به عنوان مديرعامل شركمت جانشين والاس گرديد . سرانجام و در 20 تير 1293 ش (=ژوييه 1914م) به دنبال مرگ لرد استراتكونا ، اولين رئيس هيئت مديره شركت گرينوي به اين سمت منصوب شد و تا 7 فروردين 1306 ش (=26 مارس 1927 م) در اين سمت باقي بود . از آن زمان تا سال 1313 ش (=1934م) نيز گرينوي ، علاوه بر داشتن سمت مديرعامل ، رئيس كل (President) شركت هم محسوب مي شد .
در طول ده سال اول تشكيل شركت نفت انگليس و ايران گرينوي مؤثرترين چهره در اين شركت بود و به اعتقاد بسياري از همكاران وي ، شجاعت ، سرسختي و درايت او نقش مؤثري در اعتلاي شركت و رساندن آن به موقعيت معتبر خود داشت ( نقل قول از سرجان كارگيل Sir John Cargill ، ص 640 نشريات شركت نفت بي . پي ) . در سال 1306 ش (=1927م) او تقريباً تنها مرد عمل در گروه مديران شركت بود . در طول جنگ جهاني اول ، او و دو معاونش نيكلسون (H.E.Nicholson) و دانكن (Duncan) همه بار شركت را بر دوش داشتند . گرينوي به سازماندهي و تأسيس اداره اي مبادرت كرد كه آن اداره نمايندگي هايي چون شركت هاي للويد و اسكات و شركا (Lloyed, Scott & Co.) و بعدها شركت استريك ، اسكات و شركا (Strick, Scott & Co.) مستقر در محمره (=خرمشهر) را بر مي گرفت . تشكيل اين اداره موجب شد تا براي تصدي عمليات فني و بازاريابي هاي شركت انگليس و ايران در حوزه هاي نفت خيز مديران مجربي تربيت شوند . اگرچه همكار قديمي او جيمز هاميليتون (James Hamilton) از شركمت نفت برمه نيز مسئوليت هاي مهمي را در امور فني و مالي شركمت بر عهده داشت ، با اين حال گرينوي به تدريج كليه مسئوليت ها را شخصاً به عهده گرفت و دفتر گلاسكو را در سالف 1294 ش(=1915م) تعطيل كرد . او شركت خود را در ميان كوراني از مشكلات فني نوميدكننده كه متعاقب فعاليت هاي اوليه پالايش نفت پيش آمده بود با موفقيت راهبري كرد و بر اختلالات مالي فلج كننده اي كه شركت را با احتمال ورشكستگي مواجه مي ساخت ، فائق آمد . ابتكارهاي گرينوي سبب شد تا شركت نفت انگليس و ايران در سال 1293ش (= 1914م) قرارداد بلندمدتي را براي تأمين سوخت وزارت درياداري بريتانيا ، با آن دولت امضا كند و دولت بريتانيا را به عنوان يك سهامدار عمده شركت پذيرا شود .
غرض گرينوي اين بود كه شركت نفت بزرگتر و استوارتري ايجاد كند و در حد شركت تأمين كنندة سوخت موردنياز نيروي دريايي توليدكننده نفت در ايران باقي نماند . او خواهان آن بود كه شركت ، خـود ، مالك ناوگان نفت كش باشد . از اين رو در سال 1294 ش(=1915م) شركت جديدي را با همين هدف تشكيل داد و تشكيلات بازاريابي وسعي را بر آن اضافه كرد . اين كوشش ها سرانجام در سال 1296ش(=1917م) به تأسيس ( شركت نفت بريتانيا ) (B.P= British Petroleum CO)منجر گرديد و او امكان يافت تا فعاليت هاي خود را از حد ايران فراتر ببرد و آن را در جهت حفظ منافع نفتي بريتانيا در سطح جهاني گسترش دهد . او در سال 1293 ش (=1914م) 50 درصد از سهام شركت نفت عثماني آن روز و عراق بعد از جنگ را از آن خود كرد ، و در سال 1296ش(=1917م) تشكيلات تحقيقاتي شركت را برپانمود. با اينحال ، از آنجا كه اينگونه اقدامات خود را با قاطعيت و سرسختي دنبال مي كرد ، با واكنش هاي منفي كاركنان فني و سياستمداران و خصومت رقبا مواجه گرديد. در هر حال او با پشتكار زياد و پافشاري صبورانه خود ، به موفقيت هاي قابل ملاحظه اين رسيد كه همانا بقاي موجوديت مستقل شركت نفت انگليس و ايران بود . در طول سالهاي 1291 تا 1297 ش(=1912 تا 1918م) توليد نفت در ايران را از 800ر80 تن به 402ر897 تن ، يعني به بيش از ده برابر افزايش داد و يكسال بعد اين رقم از مرز يك ميليون تن در سال گذشت . بعد از جنگ نيز ، پيشرفت امور در فعاليت هاي اكتشافي و احداث ايستگاه هاي سوخت رساني نفت در راه هاي اصلي دريايي و توسعة بازاريابي در بسياري از كشورهاي اروپايي ، ادامه يافت . در سالهاي بعد ، با وجودي كه گرينوي مورد اعتراض بعضي از همكاران خود در شركت نفت برمه قرار گرفته بود و دولت بريتانيا نيز به ادامه ايفاي نقش يك سهام گذار عمده در شركت نفت انگليس و ايران تمايلي نداشت . فعاليت هاي شركت روز به روز بيشتر گسترش مي يافت . او با وجود مشكلات مالي و علي رغم تلاش هاي دولت ايران براي داشتن سهمي در كار تصدي تأسيسات نفتي مصمم بود كه از تلاش هاي خود براي منطقي كردن مسئوليت مديران در ايران و در جاهاي ديگر و در سطوح مختلف دست بر ندارد . از اين رو گرينوي در مجمع عمومي سالانة شركت نفت انگليس و ايران ، در سال 1303ش (=1924م) ، با خرسندي اعلام كرد : " ما به يك ركورد توسعه دست يافته ايم و اطمينان دارم كه دست يابي به چنين ركوردي در اين زمان كوتاه ، در تاريخ تجارت دنيا بي سابقه بوده است " .
اين وضع ، اگرچه نتوانست موجبات امنيت خاطر رؤساي بعدي شركت را فراهم كند ، اما بي ترديد گرينوي ميراث فوق العاده اي از خود برجاي گذاشت . او شركت نفت انگليس و ايران را از يك شركت كوچك و غيرمطرح ، به يك شركت نفتي بزرگ و بانفوذ تبديل كرد . موقعيت گرينوي تنها يك بار و در سال 1295ش(=1916م) ، از سوي ناراضيان دولتي تهديد شد . اما او دوباره جايگاه خود را بازيافت و براي يك دهة ديگر در شركت نفت انگليس و ايران ابقا شد . گرينوي اوقات فراغت خود را ، غالباً در بيرون از خانه و بيشتر با بازي گلف ، ماهي گيري و تيراندازي مي گذراند . او مردي مهمان نواز بود و فضاي خانه اش در استنبريج (Stanbridge Earls) در همپشاير (Hampshire)، برخلاف محيط كار رسمي وي فضايي بيشتر دوستانه بود . او برخلاف تصوير مرد عبوسي كه از وي درمطبوعات ارئه مي شد و او را " رئيس چارلي " مي خواندند ، در زندگي خصوصي شخصيتي دوست داشتني داشت و نسبت به بچه ها بسيار محبت مي كرد . به طوركلي ، همه چيز او در كارش خلاصه مي شد اما صرفاً يك مرد جلســه نبـود . گرينوي در سال 1296ش(=1917م) به دليل خدمات خود در طول جنگ‌، لقب " بارون " گرفت و ده سال بعد در سال 1306 ش (=1927م) به لقب " لرد گرينوي " ملقب گرديد .
گرينوي در سال 1263 ش(=1884 م) با " ميبل ني تاور " (Mable Nee Tower) دختر يك مشاور حقوقي ازدواج كرده بود و حاصل اين ازدواج يك پسر و دو دختر بود . گرينوي سرانجام به دنبال يك دورة كوتاه بيماري، در 26 آذر سال 1313 ش (=17 دسامبر 1934م) در اوج موفقيت و ثروت زندگي را وداع گفت ، بطوري كه در هنگام مرگ ، دارايي او به 300 هزار پوند بالغ مي شد .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
لرد استراتكونا (Strathcona and Mouth Royal, Lord)

لرد استراتكونا (Strathcona and Mouth Royal, Lord)

لرد استراتكونا (Strathcona and Mouth Royal, Lord)
استراتكونا طي سال هاي 1288 تا اول بهمن 1292 ش (= 1909 تا 21 ‍ژانويه 1914 م) رئيس هيأت مديره شركت نفت انگليس و ايران بود . وي شخصيتي جدي ، وظيفه شناس و خوش مشرب بود كه هنگام بروز مشكلات بهترين راه حل ها را ارائه مي كرد . بالاتر از همه ، وي نقش مهمي در وايت هال داشت . فعاليت او در شركت نفت ، پس از تشكيل كميسيون كاپيتان سرويليام باكينگهام و پس از موفقيت وي در مصاحبه با اشخاص بانفوذي مانند گرينوي ، دتردينگ و ساموئل ، به عنوان مسئول تأمين و حمل و نقل شركت آغاز شد . استراتكونا ، پس از اين انتصاب ، با برنامه ها و نقشه هاي درهم و نامنظم كاري مواجه شد و به همين دليل از گرينوي خواست تا امكانات و كمبودهاي موجود را بررسي و معين كند . او در مذاكرات خود با گرينوي ، بستن قراردادي به حجم 000ر430ر313 بشكه نفت سوخت را پيشنهاد كرد ، بي آنكه توجهي به عواقب خطرناك چنين كاري در پالايشگاه آبادان داشته باشد .
لرد استراتكونا ، پيش از آنكه به عنوان عضو غيرموظف ، رياست هأت مديره شركت نفت انگليس و ايران را به عهده بگيرد و در اين شركت مسئوليتي را بپذيرد ، سمت هاي ديگري مانند رياست شركت خليج هودسن ، مديريت شركت راه آهن پاسيفيك كانادا با مسئوليت محدود (Canadian Pacific Railway Co.Ltd.) و رياست بانك مونرآل را به عهده داشت . او در فاصله سالهاي (1896 تا 1911 م)‌، نيز مأمور عالي رتبه كانادا در لندن بود . لرد استراتكونا در اول بهمن سال 1292 ش (= 21 ژانويه سال 1914م)، در 94 سالگي درگذشت .

 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
لافتوس

لافتوس

لافتوس


اولين كارشناس نفتي كه از منطقه مسجدسليمان ديدن كرد و اهميت حوضچه هاي نفت آلوده به قير آن را مورد ارزيابي قرار داد " لافتوس " بود . وي در سال 1234 ش ( = 1855 م) ، ضمن بازديد از حوضچه هاي قير مسجدسليمان مواد موجور در آن ها را به دقت مورد آزمايش قرار داد . مقاله اي را بر اساس يافته هاي خود منتشر كرد . در مقاله لافتوس آمده بود كه به احتمال زياد تعداد زيادي از آن مخازن در كوهستان هاي بختياري و در فواصل بين آتشكده كهن و اسرارآميز ( سر مسجد فعلي ) و كوه هاي آسماري ( واقع بين هفتگل و مسجدسليمان ) وجود دارد كه مواد قيري به طور طبيعي از حوضچه هاي آن تراوش مي كند . مقاله با توضيحاتي در اين ارتباط ادامه مي يافت كه روش ابتدايي استخراج قير معدني در منطقه مسجدسليمان به وسيله يك خانواده مذهبي معروف به سادات قيري ابداع شده بود كه حق انحصاري استخراج قير در منطقه را نيز در اختيار داشته اند .
در سال 1285 ش (= 1906 م) و با ورود رينولدز به مسجدسليمان قراردادي بين او و سيد لطف الله فرزند آقا سيد كريم قيري و آقا سيد آقايي فرزند آقا سيد محمد شريف قيري به نيابت از سوي مالكان چشمه منعقد گرديد و چشمه هاي نفت ميدان نفتون كه در مالكيت سادات قيري شوشتري بود به شركت اجاره داده شد .
لرد استراتكونا (Lord Strathcona) عضو غيرموظف و رئيس هيأت مديره شركت نفت انگليس و ايران از 26/1/1288 الي 1/11/1292 ش ( = از 15/4/1909 الي 21/1/1914 م)
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
نوارت كالوست گلبنكيان

نوارت كالوست گلبنكيان

نوارت كالوست گلبنكيان


نورات در سال 1248ش(1869م) در خانواده اي از ارامنه تركيه بدنيا آمد كه غالبا در عمليات نفت رساني فعاليت داشتند. پدر وي كه به قولي ابتدا قالي فروش بود و سپس به تجارت نفت سقيد روي آورد،‌ همزمان بانكداري متمول بود. او نفت سفيد را از قفقاز وارد مي كرد و در تركيه عثماني مي فروخت. گلبنكيان پدر نوارت معروف به مرد افسانه اي نفت همان كسي است كه شركت نفت عثماني را كه بعد ها به شركت نفتي عراق تبديل شد بنياد نهاد و هود 5 درصد از سهام آن را در اختيار گرفت. فرزند او نوارت، بعدها آن سهام را به عنوان 5 درصد سهام شركت نفت عراق در تملك خود داشت و به مرد پنج درصدي معروف گرديد.نوارت تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در شهر استانبول تركيه به پايان برد و آنگاه با غزيمت به فرانسه و انگلستان در سال 1266ش(1887م) و قبل از بيست سالگي با درجه ممتاز در رشته مهندسي فارغ التحصيل شد. او رساله پايان نامه خود را درباره تكنولوژي صنعت جديد نفت ارائه داده بود. نوبر در پايان تحصيل به زادگاه خود تركيه عثماني بازگشت ولي بلافاصله به دستور پدر به باكو، سر منشا ثروتهاي خانوادگي خود رفت تا ضمن كسب تجارت عملي لازم در ارتباط با صنعت نفت،‌ دانش خود را نيز در اين زمينه توسعه دهد. نوارت در سال 1270ش(1891م) و پس از بازگشت از باكو يك رشته مقالات عالمانه را درباره نفت روسيه به رشته تحرير درآورد و در مجلات معتبر آن رور فرانسه منتشر كرد. اين مقالات براي او شهرتي فراهم كرد و او به عنوان يك كارشناس معتبر نفتي شناخته شد.
نوارت با تجارب حاصل از سفر باكو و مذاكراتي كه با مديران صنعت نفت روس داشت، به لندن عزيمت كرد وبه نمايندگي شركت هاي نفتي رسيه در انگلستان به تجارت نفت مشغول گرديد.
در جريان رويدادهاي سال 1275ش (1896) كه ارامنه عثماني مورد آزار و اذيت تركان قرار داشتند او نيز در تركيه بود وبا تمهيدات خانواده و پدر ومادر خود از معركه جان به سلامت برد و له اروپا روانه گرديد.
نوارت در سال 1281 ش(1902م) بع تابغيت دولت انگليس درآمد وطي پنج سال بعد از آن با سرمايه اي كه از فروش نفت به دست آورده بود وبا استفاده از روابطي كه با شخصيت هاي نفتي با نقوذ ذلشا،قسمتي از سهام شركت نقت رويال داچ شل را خريداري كرد و طي زد و بندهايي كه با دولت هاي انگليس و فرانسه داشت،‌ نفوذ بيشتري در بازار نفت پيدا كرد.
نوارت در سال هاي اقامت خود در اروپا در دانشگاه « هارو» ي بن و كالج تربيتي تحصيل كرد و سرانجام به كمبريج وارد شد. در سال 1286 ش(1907) به عنوان مسئوول دفتر برادران سامويل در قسطنطنيه به عثماني بازگشت و در سال 1289ش(1910م) به مديريت بانك ملي تركيه عثماني انتخاب شد.
دو سال بعد و از سال 1291ش(1912م) مديريت شركت نفت تركيه رابه عهده گرفت و به مدت 17 سال اين مسئوليت را عهده دار بود. نوارت گلبنكيان ضمن حفظ سمت در مديريت شركت نفت تركيه در هنگام جنگ حهاني اول از جمله مشاوران امور نفتي فرانسه نيز بود. در مواردي نبز به عنوان ديپلمات اختياري در سفارت هاي ايران و تركيه فعاليت داشت.
به گفته خود گلبنكيان در وصيت نامه پدرش نسبت به او با گشاده دستي برخورد شده بود؛ اما او همه آن ثروت را در بنياد گلبنكيان به امانت گذاشت تابه عنوان يك بنياد خيريه در خدمت محرومان مورد استفاده قرار گيرد.
نوارت شيفته زندگي اشرافي بود. در سال هاي اثامت در اروپا در بهترين رستوران هاي لندن و پاريس غذا مي خورد وبا دقت تمام شيوه هاي سنتي و آداب سلوك اشراف زادگاتن انگليسي را تقليد مي كرد. او فردي شيك پوش و مبادي آداب بود و معتقد بود تنها با ثروت مي توان در بازار كار با موفقيت زندگي كرد.
به عنوان يك مصاحب طبعي شوخ داشت و مي توانست هرلطيفه اي رابه 6 زباني كه به آنها تسلط داشت بيان كند. سرگرمي مهم او شكار بود و به راهبري مردم و جهت دادن به تصميمات آنها بسيار علاقه داشت و اين توانايي خود را در تحت نفوذ قراردادن ديگران به پانتاراكسيا تعبير مي كرد و واژه اي كه در فرهنگ آكسفورد به معناي «بر سر انگشت چرخاندن مردم» آمده است. در كتاب شرح حالي كه به او نسبت داده مي شود به اين خصيصه خود نيز اشاره كرده است.
از توده مردم كساني كه در اطراف او بودند و از مصاحبت او برخوردار يا از كمك هاي او بهره مند مي شدند، به عنوان انساني گشاده دست و خوشرور شناخنه مي شد كه به تعبير آنان اندكي بيش از ديگران ثروت داشت.
پس از جنگ جهاني اول و تبديل شركت نفت عثماني به شركت نفت عراق، دولت بريتانيا برآن شد كه اين شركت را در گروه شركت نفت در ليسبن،‌انگليس و ايران ادغام كند. و نوارت گلبنكيان كه در سالهاي 1308 تا 1312ش(1929تا1933م) مديرت آن شركت را عهده دار بود،‌در سال هاي بعد از جنگ نيز به عنوان مدير شركت نفت عراق فعاليت داشت. نوارت در سال هاي پاياني عمر خود در ليسبن زندگي مي كرد و با استفاده از عنوان وابسته بازرگاني سفارت ايران در فرانسه از پرداخت ماليات در پرتقال و فرانسه معاف بود. نوارت كالوست گلبنكيان در بيستم ديماه 1334ش(دهم ژانويه 1955م) و در سن 85 سالگي درگذشت و با مرگ او صنعت نفت يكي از برجسته ترين شخصيت هاي خود را از دست داد.


 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ويسكنت اينچكيپ

ويسكنت اينچكيپ

ويسكنت اينچكيپ


ويسكنت در سال 1231 ش( 1852 م) و در موطن خود انگلستان متولد شد. او تحصيلات ابتدايي، متوسطه و عالي خود را در زادگاه خود انگليس به پايان برد و در رشته حقوق فارع التحصيل شد.وي در سالهاي 1270-1272( 1891-1893)، عضوبت شوراي قانون گذاري نايب السلطنه در هندوستان را به عهده داشت و يك بار ديگر در سالهاي 1276تا 1290 ش(1897-1911)،‌ به عضويت آن شورا درآمد. اينچكيپ طي سالهاي 1300-1301ش(1921-1922) نيز به عضويت كميته اقتصاد ملي بريتانيا انتخاب شد.
او از سال 1301 تا 1302 ش(1922-1923)، رياست كميته كاهش هزيته ها در هندوستان را به عهده گرفت و در سال هاي 1294-1311ش (1915-1932)، نايب رييس شركت كانال سوئز و رييس شركت؟؟؟ بود. او از آغاز جنگ جهاني اول به مدت ده سال-1294-1304 ش(1914-1925)- در پست رياست شركت دريانوردي كشتي هاي بخار بريتانيا و هندوستان و مديريت دولتي شركت نفت انگليس و ايران انجام وظيفه مي كرد.
در دوره مديريت دولتي اينچكيپ، دي ماه سال 1299ش(دسامبر 1920م)،‌بين شركت نفت انگليس و ايران و سرسيدني آرميتا‍ژ اسميت به نمايندگي از سوي دولت ايران توافقنامه اي به امضا رسيد. طبق اين توافقنامه،‌ مي بايست سالانه 16 درصد از منافع خالص شركت هاي تابعه شركت نفت انگليس و ايران كه به تجارت نفت ايران در داخل و يا خارج از كشور اشتغال داشتند، ‌به دولت پرداخت مي گرديد. شركت تابعه،‌ به شركتي اطلاق مي شد كه بيش از نيمي از سهام آن در اختيار شركت نفت انگليس و ايران بود با بيش از نيمي از مديران آن را مديران شركت نفت انگليس و ايران تشكيل مي دادند. منافع حاصل ازحمل و نقل نفت به وسيله كشتي هاي نفت كش،‌ از اين قاعده مستثني شده بود. از منافع خالص شركت هاي پالايش، پخش و فروش تابع شركت نفت انگليس و ايران در خارج از كشور، قبل از محاسبه حق الامتياز قابل پرداخت به دولت، مبلغ معتنابهي كسر مي شد. و تنها بخشي از منافع شركت هاي تابع كه از تجارت نفت حاصل مي شد پس از حذف كسور، مشمول حق الامتياز صدي شانزده مي گرديد.
ويسكنت اينچكيپ در 2 خرداد 1311 ش(23 مي 1932م) درگذشت.

 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
جيمز هاميلتون

جيمز هاميلتون

جيمز هاميلتون


يمز هاميلتون از اعضاي موثر هيات مديره شركت نفت انگلبس و ايران در فاصله سالهاي 1909 تا 1920 بوده است. عضويت او درهيات مديره با سالهاي رشد و توسعه فعاليت هاي شركت در زمينه هاي توليد،‌ پالايش، توزيع و صدور نفت مقارت بود. بويژه اينكه بخشي از اين دوره متضمن سال هاي پرالتهاب جنگ جهاني اول(1918-1914) نيز بوده است. ضمنا در زمينه توليد و عمليات حفاري دوران تحول پرشتابي را سپري مي كرد و گذشت سالها بر حيطه و حدود مناطق نفت خيز و عمليات حفاري و توليد تاثير خيره كننده اي داشت. پالايشگاه آبادان در حال توسعه عمليات فراوري و در تلاش تامين نيازهاي ناشي از تحولات جنگ بود ودر بخش توزيع فراورده نيز علاوه بر تامين نيازهاي صادراتي و گسترش مصرف داخلي ضرورت تامين نياز نيزوهاي متفق مستقر در ايران پيش آمده بود.هاميلتون كه از اتباع انگليس و متولد 1239ش(1860م) بود، بعد از گذراندن دوران كودكي و نوجواني در زادگاه خود و فراغت از تحصيل،‌در شركت نفت برمه اشتغال يافت و در سال 1285 ش(1906م) به مديريت كل شركت نفت برمه در كلاسگو منصوب گرديد. اين شال با انعقاد قراردادي بين رينولدز و خانواده سادات قيري شوشتري مقارن بود. با اين قرارداد بهرهبرداري از چشمه هاي قير منطقه تحت مالكيت آن خانواده براي انجام عمليات اكتشافي در اختيار شركت نفت قرار مي گرفت.
هاميلتون به عنوان يك مدير كارآمد همزمان مسئوليت هاي گوناگوني را عهده دار بود به اين معنا كه سه سال بعد از انتصاب خود به مدير كلي شركت نفت برمه در گلاسكو،‌ از سال 1288ش(1909م) با حفظ سمت به عضويت هيات مديره شركت نقت انگليس و ايران انتخاب شد و يكسال بعد يعني از سال 1289ش(1910م) به مديريت عامل شركت استريك اسكات نيز منصوب گرديد و اين سه سمت را هم زمان و تا آخرين روزهاي عمر خود حفظ كرد.
هاميلتون از پايه گذاران طرح ادغام شركت برمه با شركت نفت انگليس و ايران بود و اين مهم در دوران مدير عاملي وي تحقق يافت.
هاميلتون در سن 60 سالگي و در سال 1299ش(1920م)و در حالي از دنيا رفت كه از مصادر اجرايي و مديريتي خود مستعفي يا منفك نشده بود.

 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
سر ادموند اسليد

سر ادموند اسليد

سر ادموند اسليد Admiral Sir Eamond Slade
دريا سالار سرادموند اسليد،‌از جمله مهندسان و صاحب منصبان با كفايت ميروي دريايي انگليس بود كه در فاصله سالهاي 1916تا 1928 م نقش هاي مهمي را در شركت نفت انگليس به عهده گرفت. او كه در سال 1238ش(1859م) در بريتانيا چشم به جهان گشوده و تحصيلات خود را با احراز درجه مهندسي در انگلستان به پايان برده بود، تا سنين 48 سالگي در بخش هاي مختلف فني و خدماتي اشتغال داشت و به كسب تجارب اجرايي و مديريتي بالايي توفيق يافته بود. در سالهاي 1286 تا 1288 ش( 1907تا1909م) به مدبريت اطلاعات نيروي دريايي انگليس گمارده شد و سپس از سال 1288 ش(1909م) به قرماندهي كل قواي انگليس در هند منصوب گرديد و بعد از 4 سال خدمت در اين سمت ار سال 1292ش(1913م)، ضمن اعزام به ايران، به مدت دو سال در شركت نفت انگليس و ايران در پست مديريت اشتغال يافت.در همين دوره بود كه حسابرسي شركت، به نيابت از دولت ايران،‌به يك حسابدار بريتانيايي سپرد شده و موجبات نگراني دولت ايران فراهم آمده بود. آغاز دوران تصدي ادموند اسليد در ايران با تحولات جهاني منجر به جنگ جهاني اول مقارن بود. لذا با شروع جنگ ادموند نيز به انگلستان بازگشت و به مدت دو سال در خدمت نيروي دريايي بود.
در اواسط جنگ و از ششم ديماه 1259(بيست و هفتم دسامبر 1916م) ضمن عضويت در هيات مديره شركت به نايب رييسي هيات مديره انتخاب شد. از سيزدهم اسفند 1295(سوم مارس 1917م) مديريت غير عادي شركت نفت انگليس و ايران نيز به نامبرده محول شد. اين دريا سالار كاركشته كه در امور نفتي نيز خبره شده بود تا پايان عمر اين دو سمت را درشركت نفت انگليس و ايران حفظ كرد و مصدر خدمات مهمي بود.
درياسالار سر ادموند اسليد در اواخر سال 1306ش(اوايل سال 1928م)چشم از جهان فرو بست.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
فارغ التحصيلي اولين دانشجوي دكتري مهندسي نفت
روز يكشنبه 31/4/86 اولين دانشجوي دكتري مهندسي نفت مشترك دانشگاه صنعت نفت، دانشگاه صنعتي شريف، و پژوهشگاه صنعت نفت از رساله دكتري خود دفاع كرد. آقاي رضا آذين، دانشجوي دكتري مهندسي نفت رساله دكتري خود را با عنوان "مطالعه تئوري، آزمايشگاهي روش VAPEX براي مخازن نفت سنگين شكافدار" ارائه نمود و با اتفاق آراي ممتحنين داخلي و خارجي با درجه "عالي" پذيرفته شد. اين پروژه با مساعدت مالي مديريت تحقيق و توسعه شركت ملي نفت ايران به مدت 3 سال در مركز تحقيقات دانشگاه صنعت نفت و با استفاده از امكانات مركز انجام گرفت. براي انجام اين پروژه، يك مجموعه آزمايشگاهي ويژه مطالعه آزمايشگاهي فرايند VAPEX طراحي و ساخته شد. اين مجموعه هم اكنون در مركز تحقيقات دانشگاه صنعت نفت براي ادامه مطالعات به كار مي رود. استاد راهنماي اين رساله، دكتر رياض خراط، دانشيار دانشگاه صنعت نفت و اساتيد مشاور آقايان پروفسور سيروس قطبي استاد دانشگاه صنعتي شريف و پروفسور شاپور وثوقي استاد دانشگاه كانزاس امريكا بودند. ممتحنين داخلي رساله، آقايان دكتر ايرج گودرزنيا و دكتر وحيد تقي خاني از دانشگاه صنعتي شريف و ممتحنين خارجي، آقايان دكتر محمد رضا كمالي دانشيار پژوهشگاه صنعت نفت و دكتر سيد شهاب الدين هجري از شركت توسعه پتروايران در جلسه دفاعيه حضور داشتند.

آقاي رضا آذين، نخستين دانش آموخته مهندسي نفت داخل كشور در مقطع دكتري، 33 ساله و اهل بوشهر مي باشد. در كارنامه علمي ايشان، موارد زير قابل ذكر است:
ديپلم رياضي فيزيك از دبيرستان سعادت بوشهر- سال 1371
قبولي در كنكور ورودي سال 1371 با رتبه 50
اخذ دانشنامه كارشناسي در رشته مهندسي شيمي- صنايع پالايش از دانشگاه صنعت نفت- آبادان، سال 1375
اخذ دانشنامه كارشناسي ارشد در رشته مهندسي شيمي از دانشگاه شيراز، سال 1377
جايزه جشنواره جوان خوارزمي در سال 1381
چاپ 6 مقاله علمي در مجلات بين المللي (ISI)
ارائه 2 مقاله علمي در مجلات علمي پژوهشي فارسي
ارائه 2 مقاله علمي در مجلات علمي ترويجي فارسي
ارائه 2 مقاله در كنفرانس هاي بين المللي SPE
ارائه 10 مقاله علمي در كنفرانس هاي داخلي
مدرس دانشگاه خليج فارس بوشهر
جايزه پژوهشگر برتر دانشكده مهندسي دانشگاه خليج فارس، سال 1380
استاد مشاور 3 تز كارشناسي ارشد در دانشگاه صنعت نفت
 
بالا