مدیران چه فرقی با رهبران دارند

PMJABARI

عضو جدید
دیگر وقت آن رسیده که به‌عنوان یک مدیر بپذیرید، همیشه این شما نیستید که درست می‌گویید. این رویکرد «یا کاری که می‌گویم را انجام می‌دهی یا خداحافظ» هیچ کس را ترغیب نخواهد کرد که در حل مسئله به شما کمک کند.

واژه‌های مدیر و رهبر اغلب مترادف هم فرض می‌شوند، اما تنها رهبران هستند که به کارکنان خود اجازه می‌دهند با استفاده از بینش خود مسائل را حل کنند. حقیقت امر این است که هر رهبری ممکن است یک مدیر نباشد، اما هر مدیر موفقی لازم است یک رهبر هم باشد. این واضح است که رهبری و مدیریت یک چیز نیستند، اما مدیری که فاقد صفات رهبری اثربخش است در چشم بر هم زدنی کسب‌وکار را به‌سوی تباهی سوق می‌دهد.
شما نمی‌توانید یک‌شبه از یک مدیر به یک رهبر تبدیل شوید. برای این کار لازم است زمان و انرژی صرف کنید تا شیوه مدیریت خود را بهبود دهید و بیشتر از خصوصیات رهبری به طور روزمره استفاده کنید.در ادامه چند توصیه آمده است که به شما کمک می‌کند اصلاحات لازم را انجام دهید:

۱) مدیران جواب می‌دهند، رهبران سؤال می‌پرسند. هیچ چیزی به اندازه این که به کارکنانتان با فریاد دستور بدهید، آن‌ها را بر ضد شما نمی‌شوراند. چرا از این احساس نفرت قریب‌الوقوع جلوگیری نمی‌کنید و به‌راحتی از کارکنانتان نمی‌پرسید: «شما چه می‌کردید؟» یا «نظر شما در مورد این ایده چیست؟» افراد را در فرایند تصمیم‌گیری دخیل کردن نه تنها چیزی را که می‌توانست فقط جنبه یک دستور داشته باشد به چیزی تبدیل می‌کند که راحت‌تر قابل هضم است، بلکه موجب بروز خلاقیت، انگیزش و استقلال می‌شود.

۲) مدیران افراد را به خاطر اشتباهات نکوهش می‌کنند، رهبران به طور غیرمستقیم به اشتباهات توجه می‌کنند. شاید اثربخش‌تر به نظر برسد که به اشتباهات کارکنانتان مستقیماً اشاره کنید؛ اما این کار تنها باعث خواهد شد آن‌ها احساس شرمندگی و سرخوردگی کنند. شما واقعاً باید به آن‌ها این فرصت را بدهید که یاد بگیرند و رشد کنند. به کارکنانتان این فرصت را بدهید که خود به اشتباهاتشان رسیدگی کنند.
برای نمونه، فرض کنید یک پروژه برای یک مشتری ارسال شده است و شما یک پیام حاکی از نارضایتی از او دریافت کرده‌اید. با آرامش از کارمند خود درباره دغدغه مشتری بپرسید و این که آیا احساس می‌کند آن چه ارائه شده با خواسته‌ها مطابقت داشته است. این کار به وی این فرصت را خواهد داد تا اطلاعات خود را ارائه دهد در عین این که برای آینده بهتر عمل کند.

۳) مدیران تحسین کردن را فراموش می‌کنند، رهبران حتی کوچک‌ترین پیشرفت را پاداش می‌دهند. تحسین کردن ثمره خود را در افزایش موفقیت کلی شرکتتان نشان می‌دهد. زمانی را اختصاص دادن به این که از کارکنانتان حتی برای کوچک‌ترین دستاوردها قدردانی کنید، تنها علاقه آن‌ها را به کاری که انجام می‌دهند بیشتر می‌کند. اگر علاقه دارید مطمئن شوید کارکنانتان تمام کارهای خود را با افتخار انجام می‌دهند، بازخورد و قدردانی مستمر مطمئناً شما را به نتیجه مطلوب خواهد رساند. همه می‌خواهند به خاطر تلاش‌هایشان صادقانه مورد قدردانی قرار گیرند.

۴) مدیران بر روی بدی‌ها تمرکز می‌کنند، رهبران بر خوبی‌ها تاکید دارند. آیا شما نیمه خالی یا پر لیوان را می‌بینید؟ اگر شما تنها حاضرید نواقص یک پروژه یا یک کارمند را بیان کنید، چندان آن‌ها را به سمت یادگیری یا بهبود سوق نخواهید داد. در عوض، از یک رویکرد ساندویچی استفاده کنید. صحبت را با شکلی از تعریف و تمجید آغاز کنید، با انتقاد ادامه دهید و با تعریف و تمجید به پایان رسانید.

۵) مدیران می‌خواهند دستاوردها به نام خودشان تمام شود، رهبران دستاوردها را به تیم خود نسبت می‌دهند. مدیرانی که فاقد توانایی‌های رهبری هستند تمایل دارند همه دستاوردها به نام خودشان تمام شود؛ اما رهبران اثربخش اهمیت ارج نهادن به زحمات تیم خود را برای رسیدن به پیروزی‌های بزرگ درک می‌کنند. این امر در بلندمدت برای یک محیط کاری خلاق ثمره خود را نشان می‌دهد، به‌طوری که فرهنگ سازمانی مثبت‌تر خواهد شد و کارکنان به‌عنوان یک تیم به سمت موفقیت‌های بیشتر هدایت خواهند گردید.
در مدیریت به‌جای رویکرد زورگویی باید از تأثیرگذاری و نفوذ بهره برد. این تکنیک‌ها را به‌کار بندید تا عملکرد کارکنان خود را بهبود بخشید.
منبع :کافه مدیران
 

Similar threads

بالا