مجموعه ی عشق

طوبی01

عضو جدید
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غم دیده حالت به شود دل به مکن
وین سر شورید باز آید به سامان غم مخور

دور گردون گرد و روزی برمراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
 

نفس سرد

عضو جدید
اشعار و نوشته های پندآموز

اشعار و نوشته های پندآموز

حضرت علی (( علیه السلام )) به مالک اشتر فرمود: اگر شب هـنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشمـ نگاهش مکن شـــــــــــــاید سحـــــر توبـــــــــــه کرده باشد و تو ندانی این است بخشش پروردگار مهربانت***

حال دنيا را بپرسيدم من ازفرزانه اى گفت
يا باد است و ياخواب است و يا افسانه اى
گفتمش احوال عمرم رابگو تا عمر چيست؟
گفت يا برف است و ياشمع است و يا پروانه اى
گفتمش آنان كه مى بينى برآن دل بسته اند
گفت ياكورندو يامست اند و ياديوانه اى


***

دل های پاک خطا نمیکنند فقط سادگی دارند و


امروزه سادگی پاک ترین خطای دنیاست
***
این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت
هر کجا بخت خوش افتاد همان جاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
***
خدایا به من کمک کن قبل از اینکه در مورد راه رفتن کسی قضاوت کنم ، کمی با کفش های او راه بروم
***
برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن
وبرای اداره کردن دیگران از قلبت
***




عده اي دعوت به مهماني شدند
در سه شب آنها پذيرايي شدند

چون شب اول شد و هنگام شام
دسته اول بشد جمعش تمام

سفره شد پهن و غذا آماده شد
نزد هركس ظرفها بنهاده شد

ناگهان هر يك ز روي حرص آز
شد به ظرف ديگري دستش دراز

هر يك از آن ديگري نانش ربود
چون به نان خود نظر كردي نبود

گر چه هر كس سهم ديگر را بخورد
هيچ كس از سهم خود افزون نبرد

بلكه چون آشوب و دعوا شد به پا
آن جماعت را نماند عزت بجا

ريخت بسياري غذا از ظرفها
گشت آلوده لباس و فرشها

چون گذشت آن شب ، شب ديگر رسيد
امتحان جمع ديگر سر رسيد

هر يك آمد در مكان خود نشست
غافل از آن كه نبود و آن كه هست

هر كسي آرام مشغول غذا
نه به چپ كردي نظر ، ني راست را

نه تعارف كرد بر اطرافيان
نه طمع ورزيد او بر اين و آن

هر كسي سهم خودش را خورد و رفت
همتش از خويش بالا تر نرفت

اين چنين شد تا شب آخر رسيد
جمع سوم يك به يك از در رسيد

هر يك آمد با شكوه و با وقار
ديگري بنشاند او را در كنار

آمد آن سفره دوباره در ميان
تا دهد اين جمع سوم امتحان

هر كسي با نفس خود پيكار كرد
نان خود بر ديگري ايثار كرد

چون غذايش را به همسايه بداد
ديگري نانش به پيش او نهاد

جملگي با عزت و با احترام
شادمان از يكدگر خوردند شام

اين جهان مهمانسرا ، ما ميهمان
سهم هر يك را نهاده ميزبان

خوب بنگر از كدامين دسته اي ؟
تو اسير حرص يا وارسته اي ؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





می برم این روزها نام تورا آرام تر

تا بمانم در شمار عاشقان گمنام تر

نیستی فرصت برای درد دل کردن کم است
درد دل باشد برای دردهایی عام تر

درد اول دوری از آیینه و آیینگیست
درد دوم درد دلهایی ازین هم خام تر

کاشکی گاهی به ما سر می زدی هرچند نیست
در میان خستگان از قلب ما ناکام تر

خشک شد لبهای ما با چند ندبه می رسی؟
جان مولا ،ساقی از دست تو شد این جام، تر؟!

زیر لب ذکر تو را هر روز و هرشب گفته ام
گفته ای :‌آرامتر...آرامتر... آرامتر!

می رسی با انتخابی سخت ! می دانم ولی
بی گمان از عاشقانی بهتر و خوش نام تر

سهم ما... شوق حضور و آبروی انتظار
سهم عاشق های از گمنام هم گمنام تر!





نغمه مستشار نظامی/مرداد90


 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
ای هفتمین امام که هفت آسمان حق ...

ای هفتمین امام که هفت آسمان حق ...





ای جلوه‎ی جلال مبین در جبینِ تو
دست خدا برون زده از آستینِ تو

ای هفتمین امام که هفت آسمان حق
هفتاد بار گشته به گرد زمین تو

تو خرمنِ جمال و جلالیّ و آفتاب
با آن سَخاش، خُردترین خوشه‎چین تو

وی شب گرفته آینه‎ها از ستارگان
در پیش روی شعشعه‎ی راستین تو

ای کاظمی که غیظ و غضب هر دری که زد
پیدا نکرد راه به حصنِ حصین تو

نشنیده از زبانِ تو نفرین و ناسزا
هرچند بسته خصم، کمرها به کین تو

ای مژده‎ی بهشت رسانده به شیعیان
حق با حدیثِ «عاقبه المتقین» تو

زندان، نمازگاهِ تو بود و سپرده گوش
افلاکیان به صوتِ دعای حزین تو

دیوارها به ذروه‎ی توحید می رسند
از بانگِ نعبدوی تو و نستعینِ تو

لرزاند سنگ سنگ ستون‎های عرش را
ظلمی که بر تو رفت ز خصم لعین تو

ای هفتمین امام همام! ای جهان و جان
جمع آمده تمام به زیر نگین تو

رنگین کمانِ شعرِ من اینک زده است پُل
در پیشگاهِ کوکبه‎ی راستین تو​
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
رئوف

رئوف

رئوف ...

ضریح ،من ،منِ تنها ،یک ازدحام رئوف
دوباره آمده آهو به شوق دام رئوف


به پای دل به سویت آمدم "فاذن لی"
همین که خوانده مرا لطف توست نام رئوف


:
"در اوج سختی تان هم ز ما کمک خواهید"
شنیدم و شدم آرام با کلام رئوف


نماز خود به سرای کسی نخواهم خواند
که از اذان نخستین شدم غلام رئوف


نه بی دلیل نبوده که خوانده اند آقا
میان این همه رافت تو را امام رئوف


پر مرا نکنی وا زکوی و در گاهت...
کبوتر دل من گشته جلد بام رئوف

 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
ماه رمضان در نگاه حضرت علامه حسن زاده آملی

ماه رمضان در نگاه حضرت علامه حسن زاده آملی



خوش آمد باز شهر الله خوش آمد

برای مردم آگه خوش آمد


ندای عرشی صوموا تصحوا ؛

زمیر کاروان ره خوش آمد





خوش آمد همدم شب زنده داران

چو یار مهربان از ره خوش آمد





بود در این صدف دُرّ یتیمی

فروزانتر ز مهر و مه خوش آمد





فرود آمد به شهر الله قرآن

ز هفتم آسمان به به خوش آمد





نه قرآن بلکه دیگر مصحف حق

در او نازل شده خه خه خوش آمد





مهی گسترده در وی خوان یزدان

ندارد منع این درگه خوش آمد





در این مه میهمانان خدائیم

خدایا این مبارک مه خوش آمد





برای خلوت دلداده عشق

سر شب تا سحر صد ره خوش آمد





حسن از ذوق ادراکش سراید


خوش آمد باز شهر الله خوش آمد









_پنجشنبه ۲۵ شعبان المعظم ۸۹_
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
از فیض کاشانی ، به عشق محرّم

از فیض کاشانی ، به عشق محرّم

از فیض کاشانی ، به عشق محرّم

_____________________________________


ز الایش تن پاک شو چالاک بر افلاک شو
تا جان ز جانان برخورد نزدیک او گیرد وطن



ای فیض در دنیا بچش از جام عشقش جرعهٔ
در خاک تا مستی کنی تا عشق بازی در کفن​



گر دیدهٔ جانرا جلی سازی بانوار علی

نزد حسینت جا دهد بنمایدت روی حسن
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
هزاران کاخ در عالم ، هزاران قصر مستحکم ؛

جواهر های دنیا و هزاران ثروت و درهم ؛

هزاران تن ، هزاران سر ؛

هزاران روح در پیکر ؛

هزاران دست ، هزاران چشم ؛

هزاران زلف چون عنبر ؛

قسم بر آیه اطهر ، قسم بر سوره کوثر ؛

که این هایی که من گفتم و از این ها همی برتر ؛

نمی ارزد به یک موی امیر المؤمنین حیدر ...

 

Mr. Lawyer

دستیار مدیر کل در تالار حقوق
کاربر ممتاز
هزاران کاخ در عالم ، هزاران قصر مستحکم ؛

جواهر های دنیا و هزاران ثروت و درهم ؛

هزاران تن ، هزاران سر ؛

هزاران روح در پیکر ؛

هزاران دست ، هزاران چشم ؛

هزاران زلف چون عنبر ؛

قسم بر آیه اطهر ، قسم بر سوره کوثر ؛

که این هایی که من گفتم و از این ها همی برتر ؛

نمی ارزد به یک موی امیر المؤمنین حیدر ...
الهم العجل الولیک الفرج
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
پیمانه ...

پیمانه ...


از عشق زمین جام شرابی است لبا لب


وین چرخ نگونسار برین جام حباب است





جان می طلبد غمزه ات ای ساقی مستان
پیمانهٔ ما پرنشده است این چه شتاب است





از چشم سیه مست تو هستند جهانی

زان میکده ویران و خرابات خراب است






مگذار که یکذره بماند زوجودش
خورشید دل آرای ترا فیض نقابست






فیض کاشانی (رحمت الله علیه )

 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
جهاد مغنیه

جهاد مغنیه

به جهاد مغنیه ی عزیز...

پروا نکرد لحظه ای از التهاب ها
ره گم نکرد در گذر از پیچ و تاب ها

فهمیده وار دل به هیاهوی نیل زد
دلخوش نشد به وعده ی آبِ سراب ها

وقتی شنید نغمه ی "احلی من العسل"

راضی نشد به مستی دیگر شراب ها

راه "جهاد" ، خط پدر ، راه عشق بود
راه حسین(ع) و راه تمام ثواب ها

جانم فدای نام شریف پیمبرم
عشق نبی ست پایه ی این انقلاب ها

"تبت یدا" نوشت به سرخی خون "جهاد"
دشمن بترس از تب اینسان خطاب ها


"حسین مودب"
 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
عالی بود....


ازم پرسيد: تا حالا عاشق شدي؟ گفتم آره.. گفت چند بار؟ گفتم يک بار.. گفت پس ميدوني عشق اول هيچوقت از ياد نميره؟ گفتم آره مطمئنم.. گفت چه جوري باهاش آشنا شدي؟ گفتم از بچگي باهاش بزرگ شدم؛ تا چشم باز کردم تا الان اونو ديدم.. گفت باهاش در ارتباطي؟؟ گفتم آره هميشه باهم ايم.. بغض کردم که گفت بهش ميرسي؟؟ اشکم سرازير شد گفتم آره.. گفت منم عاشقم خيلي ميخواستمش زيبا بود ولي نرسيديم.. گفت خوشبحاله عشقت چقد خوشبخته که تو رو داره و اينقدر عاشقشي.. گفتم من خوشبخت-ترم که اون عاشقمه!! گفت حالا کي هست اسمش چيه؟ خوشگله؟؟ گفتم مطمئنم از عشق تو خوشگل-تره.. اسمش رحمان رحيم حميد و غفاره ... زياده اسماش ولي من صداش ميزنم خداااا ... اين دعا را منتشر کنيد و ببينيد چطور غم هايتان از بين ميرود.... سُبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ يا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّي وَ يَسّر اَمري وَ ارحِم ضَعفي وَ قِلَـّةَ حيلَتي وَ ارزُقني حَيثَ لا اَحتَسِب يا رَبَّ العالَمين ... حضرت محمد(ص) فرمودند: هر کسي مردم را از اين دعا باخبر کند در گرفتاريش گشايش پيدا میکنه.
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
سر مزار

سر مزار

خبرم رسید امشب که نگار خواهی آمد
سر من فدای راهی که سوار خواهی آمد

به لبم رسیده جانم، تو بیا که زنده مانم
پس از آن‌که من نمانم، به‌چه کار خواهی آمد

غم و قصه فراقت بکشد چنان که دائم
اگرم چو بخت روزی به‌کنار خواهی آمد

منم و دلی و آهی، ره تو درون این دل
مرو ایمن اندر این ره که فگار خواهی آمد

همه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف
به‌امید آن‌که روزی به شکار خواهی آمد

کششی که عشق دارد، نگذاردت بدینسان
به‌جنازه گر نیایی، به مزار خواهی آمد!

به‌یک آمدن ربودی، دل و دین و جان خسرو
چه شود اگر بدینسان دو سه بار خواهی آمد

"امیر خسرو دهلوی"






یا اباعبدالله

به مزار خواهی آمد؟!؟

 
آخرین ویرایش:

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
ما را بت سنگی بس است...

ما را بت سنگی بس است...




آهنگ جانان کرد جان ایمطرب آهنگی بس است​
دیوانه شد دل زان پری دیوانه را رنگی بسست​


ما مست پیغام وئیم شیدای دشنام وئیم
صلح از برای مدعی ما را از او جنگی بس است​


کی بیخودان بوی او دارند تاب روی او
در دست ما آشفتگان از زلفش آونگی بس است​


مطرب نوا را ساز کن برگ و نوا آغاز کن
گو جان و دل پرواز کن ما را بت سنگی بس است​


سنگین دلا سنگین دلا با ما مکن جور و جفا
ماخستگان نازک دلیم این شیشه راسنگی بس است​


دل بیخودی آغاز کرد آهنگ رفتن ساز کرد
یا آه درد آلوده یا نغمه چنگی بس است​


از عشق جانان سرخوشیم بگذار تا خواری کشیم
تا می نمیخواهیم ما عشاق را ننگی بس است​


ما در درون دل خوشیم گودر برون تنگی کشیم
وسعت جه باشد سینه را جا کلبهٔ تنگی بس است​


هر کس بود در کار خود فیض و خیال یار خود
زهاد را بوئی بس و عباد را رنگی بس است



مرحوم عارف کامل علامه فیض کاشانی رحمت الله علیه

__________________________-
تماما دوری از تعلقات است. عاشق توجهی به معشوق دارد و فارغ از غیر.
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
سواران یمانی پشت دیوار جمارانند

سواران یمانی پشت دیوار جمارانند


نه تنها تک سواران یمانی شب شکارانند
که از خاک سیاووشان به راهش شب شکارانند

روایت کرده اند از جاده می‌آیند این شب‌ها
سوارانی که بر صبح ظهور آیینه دارانند

شبیه آذرخشی درچکاچاکند بر صحرا
به چشمت سیصد و چندی سوار و بی شمارانند

در استقبالشان سر می‌دهم شعر شکفتن را
زلال آهنگ چون گل‌نغمه‌های جویبارانند

چه بی تابند زیتون زارهای درهم صحرا
مگر در انتظار قاصدک‌های بهارانند؟

مگر بوی ظهوری در غروب روستا پیچید
که می‌بینم دگرگون روبه صحرا "بازیارا"نند

پس از این استعارات تمام شاعران سبز است
که از شوقش شبیه کودکی‌ها محو بارانند

به دریا خیره می‌مانم دعای ندبه می‌خوانم
تمام موج‌ها غرق تماشای سوارانند

خبرها پشت هم خاک خراسان را می‌آشوبد
که هنگام ظهور آن سو فراوان جان سپارانند

سواری نامه در دست است پیشاپیش آن لشکر
سواران یمانی پشت دیوار جمارانند

محمد حسین انصاری نژاد


 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
ازسـجده ات امـشب سـرم را برنـمی دارم

ازسـجده ات امـشب سـرم را برنـمی دارم




ازسـجده ات امـشب سـرم را برنـمی دارم
غــرق ترنــم های خیسم ، ژالـه می بارم

وا می شود بغـض دلم بـاران که می گیرد
در این زمیــن حـالا نهـال تـوبه می کارم

یـا مَـن لَـهُ اَلـدُّنیـا و عُـقـبا... رحـمـتی آور
مسـکیـن تـر ازآنــم که گـویم عالمی دارم

سُـبحانَکَ اِنی ضَعیـفٌ ...دســتگیرم باش
اغْفِرْ وَ ارْحَمْ یا الـهی... چــون گـرفتارم

اِفعَـل بِنَــا مَـا أنـتَ اَهـلـهُ ... اَنتَ مَولایِی
ِارحَـم لِـمَن لَیـسَ لَـهُ اَلـدُّنیَا ... که بیمارم

شاید بـه من تابیده خورشید پـراز مهرت
رنگین کمان شـد چشـم بـارانیِ تـکرارم

حال خوشی دارم ... ندارم جـز هوای تو
ازسجده ات امشب سرم را برنمی دارم


محمدرضا صالحی
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها
تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...



سید حمید رضا برقعی


 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
نور خدا...

نور خدا...

نور خدا آینه حق نما
نورهدی نور حسین است و بس

سر ولا لؤلؤ لالای حق
مظهر دادار حسین است و بس

سر هویت که تجلی نمود
پرتو پر نور حسین است و بس

روح مشیت که از او شد پدید
کون و مکان جمله حسین است و بس

جلوه ذات احدی بی نقاب
نور تجلای حسین است و بس

سجده که بر آدم خاکی نمود
خیل ملک بهر حسین است و بس

سلسلة منتظم انبیاء
مقدّم الجیش حسین است و بس

میوة خلقت ز ازل تا ابد
مقصد ایجاد حسین است و بس

محفل انس است دو عالم ولی
شمع دل افروز حسین است و بس

نفخه جان بخش نسیم بهشت
شمه ای از بوی حسین است و بس

آتش نمرود به جان خلیل
بَرد شد از خوی حسین است و بس

سفینه نوح به طوفان یم
زورقی از جوی حسین است و بس

موسی عمران که به میعاد رفت
از بر میقات حسین است و بس

روشنی وادی ایمن همی
شعشعة روی حسین است و بس

آتش افروخته در کوه طور
پرتوی از نور حسین است و بس

آن دم عیسی که به تن جان دمد
از دم و از بوی حسین است و بس

گردش این گنبد افراشته
بر خَم ابروی حسین است و بس

من چه بگویم به جهان هر چه هست
سر به تکاپوی حسین است و بس

آنکه فروزان کند امشب چو شمس
رایت توحید حسین است و بس

آنکه ببوسید گلویش ز مهر
رسول و بگریست حسین است و بس

محفلی بزمِ حریم لقا
رأس پر از نور حسین است و بس

سوخته پروانه جان را به شوق
در حرم عشق حسین است و بس

کشته جان باخته در کوه طور
پیکر صد پاره حسین است و بس

آنکه بزد خرگه خود را برون
از دو جهان جمله حسین است و بس

آنکه به قربانگه کوی حبیب
گفت رضیً ربِّ حسین است و بس

آنچه به خون گلو آغشته شد
طرّه گیسوی حسین است و بس

باب نجات از غم و بحر بلا
کشتی منجی حسین است و بس

دست شفاعت همه را روز حشر
از کرم و جود حسین است و بس

گر تو بخواهی که شوی رستگار
راهْ تولای حسین است و بس

آنکه سرود این دُرَرِ پاک را
خاک رهِ کوی حسین است و بس

***
علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره)

سوم شعبان المعظم 1378 هجری قمری


نماهنگ این شعرباصدای برادر شکری
دریافت فال صوتی با حجم 2.5 مگابایت


منبع: Gofteman-bartar.ir
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
الهی به مستان...

الهی به مستان...


الهی به مستان میخانه ات

به عقل آفرینان دیوانه ات


به مستان افتاده در پای خم

به رندان پیمانه پیمای خم


که خاکم گل از آب انگور کن

هوسهای من آتش طور کن


الهی به آنان که در تو گمند

نهان از دل و دیده مردمند


به خم خانه وحدتم راه ده

دل زنده و جان آگاه ده


مئی ده که چون ریزمش در سبو

برآرد سبو از دل آواز هو


مئی معنی افروز و صورت گداز

همه گشته معجون ناز ونیاز


پریشان دماغیم ساقی کجاست

شرابی زشب مانده باقی کجاست


مئی کو مرا وا رهاند زمن

زآئین کیفیت ما ومن


دماغم زمیخانه بوئی شنید

حذرکن که دیوانه هوئی شنید


مغنی نوای طرب ساز کن

دلم تنگ شد مطرب آواز کن


به میخانه آی و صفا را ببین

ببین خویش را و خدا را ببین


به رندان سرمست آزاده دل

که هرگز نرفتند جز راه دل


تو در حلقه می پرستان در آی

که چیزی نبینی به غیر از خدای


بزن هر چه هواهیم پا به سر

سر مست از پا ندارد خبر


الهی به جان خراباتیان

کز این محنت هستیم وارهان



رضی الدین آرتیمانی


زمزمه های دلنشین از آرشیو رادیویی رادیو معارف؛ مجموعه نفیس هم خوانی، آواز و نجوا

برنامه مستند حدیث سرو ساخته عبدالرسول گلبن
آهنگ تیتراژ مستند حدیث سرو با صدای رضا توفیقی

دانلود آهنگ

 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
جایِ گِلِه ز فاصله ها گریه می کنم
با نام سید الشهدا گریه می کنم


من که تمام عمر ز داغت گریستم
در بین قبر هم چه بسا گریه می کنم


باید هزار سال برای تو گریه کرد
قدر هزار سال تو را گریه می کنم


من سمت روضه می روم و عابری به من
می گوید التماس دعا گریه می کنم


تو خواستی كه حاجتِ من شد روا حسین
بر نذرهای گشته ادا گریه می کنم


حالا تو بخش بخش شدی، "حاء" شدی و "سین"
حالا تو را هجا به هجا گریه می کنم


تو در ازای اشک به من کربلا بده
من در ازای کرب و بلا گریه می کنم

#کربلا_برای_من
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
داریوش رنجبر عشق یعنی اشعار و صنايع شعری 15

Similar threads

بالا