مجموعه گفت و گو های میشه و نمیشه !!!

SATTAR 017

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کاری کن تا بشود!
سه روز به عید مانده بود. پسر جوان با ناراحتی درون فروشگاه کفش خود نشسته و چشم انتظار مشتری بود. غمی‌ سنگین در نگاهش موج می‌زد. «می‌شه» و «نمی‌شه» وارد فروشگاه او شدند و احوالش را پرسیدند. پسر جوان گفت: «هرچه پس‌انداز داشتم، کفش‌های مدل جدید خریدم؛ به امید اینکه مردم در خرید نوروزی آن‌ها را بخرند و من هم از قِبَل آن به نان‌ونوایی برسم؛ اما افسوس که رقابت زیاد است و دست‌فروش‌ها و بساطی‌ها، تمام سطح خیابان را پر کرده‌اند و هیچ خریدار جدی وارد مغازه نمی‌شود. به نظرم بدبخت شدم رفت.»
«نمی‌شه» گفت: «پیشنهاد می‌کنم فرار کن! همین الان کرکره مغازه را پایین بکش و خودت را به مریضی بزن و دیگر سرکار نیا! این چه کاری بود که کردی؟! پولو در بانک می‌گذاشتی، سودش را می‌گرفتی و تفریح می‌کردی. اینکه که بهتر بود! من می‌دونم که هیچ راه نجاتی وجود نداره. بدبخت شدی رفت! دیگه کارت درست نمی‌شه! یادت باشه اینو یک «نمی‌شه» بهت می‌گه!»
«می‌شه» گفت: «اتفاقا یه فرصت طلایی به نام شب عید در اختیارت هست! همین الان یه کارگر آشنا رو صدا بزن و بهش پولی بده و بگو مثل بقیه بساطی‌ها جلوی مغازه خودت یا هرجا که مشتری هست، کفشاتو به قیمت مناسب عرضه کنه. اون کفش‌هایی رو هم که فکر می‌کنی اشتباهی خریدی، به قیمت خرید به همکاران یا بساطی‌های دیگری که فروش خوبی دارند بفروش یا با کفش‌های خوش‌مشتری عوض کن؛ حتی اگه لازم شد، یک وانت و موتور برق بنزینی اجاره کن و شب‌ها آخر وقت که فروشنده‌های شب عید کنار خیابان بساط پهن می‌کنند، کفش‌ها رو عرضه کن. اینکه یک جا بنشینی و دست روی دست بگذاری، مطمئن باش هیچی درست نمی‌شه! اگر می‌خواهی چیزی درست بشه، باید خودت این کار را انجام بدی. به خودت بگو یا درست می‌شه یا درست می‌شه! حتی یک لحظه به «نمی‌شه» فکر نکن! اگر هم «نمی‌شه»‌ای وسوسه و یا ناامیدت کرد، محکم و استوار بایست و بگو کاری می‌کنم تا بشود! فقط این شکلی است که «شدن»‌ها اتفاق می‌افتند! یقین داشته باش درست می‌شه! اینو یک «می‌شه» همیشه موفق بهت می‌گه!»
منبع : http://www.movafaghiat.com/میشه/1460/مجموعه-گفت‌وگوهای-«می‌شه-و-نمی‌شه»شماره-1
 
بالا