متن كامل آوازها و تصانيف استاد محمدرضا شجريان

سحرخوان

عضو جدید
در اين تاپيك قصد داريم كه متن كامل كليه اشعار و كلامهايي رو كه استاد محمدرضاشجريان در جاهاي مختلف خونده براي دوستان بياريم.
اگرچه مي دونيم كه تعدادشون خيلي زياده اما به مرور زمان سعي ميشه كه كليه اشعار آورده بشه. استقبال دوستان هم عامل تاثير گذار ديگري دراين قضيه است.
به قول سعدي:


يك گل مقصود دراين بوستان..........................چيده نشد بي مدد دوستان




اگر دوستي شعر يا ترانه خاصي رو از ايشون مدنظر داره يه پيام بده تا دراسرع وقت اون رو ارائه كنيم.
 

سحرخوان

عضو جدید
نام تصنيف :سلسله مو
آلبوم: ياد ايام
آهنگساز: داريوش پيرنياكان

شعر: سعدي


سلسله موي دوست حلقه دام بلاست................. هركه دراين حلقه نيست فارغ ازاين ماجراست

گربزننــــــدم به تيغ، درنظرش بي دريغ ................ ديـدن او يك نظــــــر صد چو منش خونبهـاست

گربرود جــــان ما در طلب وصل دوست ................ حيف نباشد كه دوست، دوستتر از جان ماست

دعوي عشـــاق را شـــرع نخواهد بيان ................. گونـــه زردش دليـــل، نالـــه زارش گــــواست

مايه پرهيــزگار قوت صبـرست و عقــل ................. عقـــــل گرفتــارعشق، صبـر زبــون هــواست

دلشـــده پايبند، گـردن و جـان دركمنــد ................. زهره گفتــار نه، كايـن چه سبب وان چـراست

مـالك ملك وجــود، حاكـــم رد و قبــول ................. هرچـه كند جـور نيست ور تو بنـالي جفــاست

تيغ برآر از نيام، زهــر برافكن به جــام ................... كــز قبــل ما قبــول، وز طـــرف مــا رضــاست

گر بنوازي به لطف ور بگـدازي به قهـر ................... حكـــم تو بر من روان، زجـــر تو برمن رواست

هركـه بــه جور رقيب، يا بجفـاي حبيب ................... عهـــد فــرامش كنــد، مدعــي بـي وفــاست

سعدي ازاخلاق دوست هرچه برآيدنكوست ............ گـرهمه دشنــام گو، كـز لب شيـرين دعاست
 
آخرین ویرایش:

هزاردستان

کاربر فعال
آواز در دستگاه شور
آلبوم: ياد ايام


شعر: حافظ

دوش مـي آمـد و رخســـاره بــرافروخته بود .......... تا كجـــا باز دل غمــزده اي سوخته بود

رســم عاشق كشـي وشيـوه شهـر آشوبي .......... جــامه اي بود كه برقـامت او دوخته بود

جان عشــــاق سپــند رخ خـــود مي دانست .......... و آتش چهـــره بـدين كـار برافروخته بود

گرچـــه مي گفت كه زارت بكشـم مي ديدم .......... كه نهــانش نظــري با من دلسوخته بود

كفـــر زلفـــش ره ديـــن ميـزد آن سنگينــدل .......... درپيش مشعلي ازچهره برافروخته بود

دل بسي خون به كف آورد ولي ديده بريخت .......... الله الله كه تلـف كرد و كــه اندوخته بود

يار مفــروش به دنيـــــا كه بسـي سود نكرد .......... آنكه يوسـف به زر ناســره بفروخته بود

گفــت وخوش گفت بروخرقه بسوزان حـافظ .......... يار رب اين قلب شناسي زكه آموخته بود
 

هزاردستان

کاربر فعال
آواز در دستگاه شور
آلبوم: غوغاي عشقبازان



شعر: سعدي


من چـــرا دل بتو دادم كه دلــم مي شكنـــي .......... يا چه كردم كه نگه باز به من مي نكني

دل وجانم به تو مشغول و نظر درچپ وراست.......... تا نگوينـــد رقيبـــان كه تو منظــور منـي

ديگـران چـــون برونــد از نظـــــر از دل بــروند .......... تو چنان در دل من رفته كه جـان دربدني

تو همــــايي و مـــن خستــه بيچـــاره گــداي .......... پادشــاهي كنــم ار ســايه بمن برفكني

بنـــده وارت به ســـلام آيــم و خــدمت بكنـم .......... و جــوابم نــدهي مي رسـدت كبر ومني

مرد راضي است كه درپاي تو افتد چون گوي .......... تا بدان سـاعد سيمينش به چـوگان بزني

مست بيخويشتن از خمر ظلومست و جهول .......... مستي از عشق نكو باشد و بيخويشتني

تو بـــدين نعــت و صفـت گر بخــرامي در باغ .......... باغبـــان بيند و گويــد كه تو ســرو چمني

مــن بر از شــــاخ اميـــدت نتــوانم خـــوردن ......... غالب الظن و يقينــــم كه تو بيخــم بكني

خــوان درويـش بشيريني و چــربي بخــورند ......... سعـديا چرب زباني كن و شيرين سخني
 

afsaneh_k

عضو جدید
آلبوم : شب سکوت کویر/بارون


شعر: علی معلم


آهنگساز : کیهان کلهر






ببار اي بارون ببار
با دلم گريه کن خون ببار



در شب های تيره چون زلف يار
بهر ليلي چو مجنون ببار
اي بارون
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
به سرخي لب هاي سرخ يار
به ياد عاشقاي اين ديار
به کام عاشقاي بي مزار
اي بارون
ببار اي بارون ببار
با دلم گريه کن خون ببار



در شب های تيره چون زلف يار
بهر ليلي چو مجنون ببار
ببار اي ابر بهار
با دلم به هواي زلف یار
داد و بيداد از اين روزگار
ماه رو دادن به شب هاي تار
اي بارون
ببار اي بارون ببار
با دلم گريه کن خون ببار



در شب های تيره چون زلف يار
بهر ليلي چو مجنون ببار
اي بارون
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
به ياد عاشقاي اين دیار
به کام عاشقاي بي مزار
اي بارون
ببار اي بارون ببار
با دلم گريه کن خون ببار



در شب های تيره چون زلف يار
بهر ليلي چو مجنون ببار
اي بارون
با دلم گريه کن خون ببار
در شبهای تيره چون زلف يار
بهر ليلي چو مجنون ببار
اي بارون
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تصنیف قاصدک
مهدی اخوان ثالث)

» خواننده : محمد رضا شجریان

قاصدک هان چه خبر آوردی ؟

از کجا و از که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی اما

گرد بام و در من

بی ثمر می گردی

**************

انتظار خبری نیست مرا

نه زیاری ، نه ز دیار و دیاری ، باری


برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

برو آبجا که تو را منتظرند
قاصدک در دل من ، همه کورند و کرند

****************

دست بردار از این در وطن خویش غریب

قاصدک تجربه های همه تلخ ،

با دلم می گویند ،

که دروغی تو دروغ

که فریبی تو فریب

**************

قاصدک هان ، ولی
راستی آیا رفتی با باد ؟

با توام ، آیا کجا رفتی آی ،

راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟

مانده خاکستر گرمی جایی ،
*********
در اجاقی ؟

طمع شعله نمی بندم

اندک شرری هست هنوز ؟

**********

قاصدک

ابرهای همه عالم شب و روز

در دلم می گریند .
 

هزاردستان

کاربر فعال
آواز در دستگاه چهارگاه
آلبوم: دستان



شعر: سعدي

از در درآمـدي و مـــن از خود بــدر شــدم .......... گويي كز اين جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا كه خبر مي دهد زدوست .......... صــاحب خبر بيامدو من بي خبر شدم

چون شبنــــم اوفتـــاده بــدم پيش آفتاب.......... مهرم به جان رسيد و به عيوق برشدم

گفتـــم ببينمـــش مگـــرم درد اشتيـــاق .......... سـاكن شود، بديدم و مشتاق تر شدم

دستـــم نـــداد قــوت رفتــن به پيش يار.......... چندي به پاي رفتم وچندي به سرشدم

تا رفتنــش ببينـــم و گفتنــش بشــنـوم .......... از پاي تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت .......... كـــاول نظـــر به ديــدن او ديده ور شدم

بيــــزارم از وفــاي تو يك روز و يك زمان.......... مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

او را خـــود التفــات نبودش به صيـد من .......... من خويشتـــن اسيـــر كمنـد نظر شدم

گويند روي سرخ تو سعدي چه زرد كرد؟ .......... اكسير عشق در مسم آميخت زر شدم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
» شاعر : مولانا» آهنگ ساز : حسین علیزاده» آلبوم : بی تو بسر نمیشود»

بی همگان بسر شود
بی تو بسر نمی شود
داغ تو دارد این دلم
جای دگر نمی شود

دیدۀ عقل مست تو
چرخۀ چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو
بی تو بسر نمی شود
بی تو بسر نمی شود

جان ز تو نوش می کند
دل ز تو جوش می کند
عقل خروش می کند
بی تو بسر نمی شود
بی تو بسر نمی شود

جاه و جلال من توئی
ملکت و مال من توئی
آب زلال من توئی
بی تو بسر نمی شود
بی تو بسر نمی شود

گاه سوی وفا روی
گاه سوی جفا روی
آنِ منی کجا روی
بی تو بسر نمی شود
بی تو بسر نمی شود

بی تو اگر بسر شدی
زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی
بی تو بسر نمی شود

خواب مرا ببسته ای
نقش مرا بشسته ای
وز همه ام گسسته ای

بی تو بسر نمی شود

بی همگان بسر شود
بی تو بسر نمی شود
داغ تو دارد این دلم
جای دگر نمی شود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آلبوم جانِ جان ( چاووش ۹ ) استاد شجریان

ساز و آواز (درآمد – زابل ،مویه و فرود)

ای در میان جانم و جان از تو بی خبر
وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر
ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر
از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر
از تو خبر به نام و نشان است خلق را
وانگه همه به نام و نشان از تو بی خبر
جویندگان گوهر دریای کنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بی خبر
چون بی خبر بود مگس از پر جبریل
از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر
شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح
از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر

عطار
 
بالا