[مبانی و مفاهیم هنر] - هنر برای هنر

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
نویسنده: سادات قائم مقامی،آناهیتا

عنوان کامل : جنبش هنر برای هنر

نشریه: حقوق » وکالت » فروردین 1387 - شماره 35 و 36

(2 صفحه - از 64 تا 65)

چکیده :

art01.jpg
.
.
.

:gol:
 

پیوست ها

  • جنبش_هنر_برای_هن&#.pdf
    134.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
هنر برای هنر یا هنر برای عامه

هنر برای هنر یا هنر برای عامه

هنر از دیرباز نقشی بسزا در زندگی انسان داشته و تاثیر این موضوع چنان بوده است كه بسیاری از صاحب نظران و اندیشمندان در ادیان و مكاتب مختلف از آن به عنوان وسیله ای كارآمد و موثر در جهت ترویج و تبلیغ اندیشه ها و رفتار مورد نظر خود استفاده كرده اند.

خاستگاه هنر هر چه باشد، از قدیمی ترین و موثرترین پدیده های زندگی فردی و اجتماعی انسان است، تا جایی كه هیچ وسیله یا روش زندگی را نمی توان پیدا كرد كه هنر به نوعی در آن نفوذ نكرده باشد.

آلفرد بنیامین از شارحان مكتب فرانكفورت در نظریه «صنایع فرهنگی» معتقد است هر آفرینش هنری دارای اثری هاله ای است یعنی منحصر به فرد، جاودانه و وابسته به یك مكان خاص. به عبارتی هر اثر هنری یك بار اتفاق می افتد و تكرار نشدنی است. این امر به آثار هنری قداست خاصی می بخشد و تا حدی آن را دست نیافتنی می كند به طوری كه برای دیدن تابلوی لبخند ژكوند حتماً باید به فلان موزه رفت.

اما امروزه با ظهور چاپ و دستگاه های تكثیر ما شاهد تكثیر هزاران نسخه از یك اثر هنری هستیم كه این خود زمینه حضور هنر در میان عامه را ایجاد می كند. این موضوع اله مان های یك اثر هاله ای را از هنر می رباید.

براستی جایگاه و قداست هنر با حضور در موزه های مجلل تثبیت می شود؟ یا در میان تاقچه خانه مردم عامه؟

آلفرد بنیامین اندیشمند امریكایی ضمن تاكید بر حفظ اصالت آثار هنری از حضور یافتن هنر در میان توده مردم استقبال می كند. چرا كه هدف یك نخبه در قالب یك هنرمند، نویسنده،شاعر و... همیشه دادن پیام و فكر به مردم است.

امروزه به واسطه فناوری می توان فكر هنرمند را به سرعت در میان مردم جاری ساخت كه هم زمینه رشد فكری مردم را فراهم می كند و هم این كه شاید دلیل ناشناخته ماندن هنرمندان و نویسندگان در عصر خودشان را ماندن آثار در چارچوب دنیای نخبگان دانست.
هنرمند زمانی هنرمند است كه بتواند یك جریان فكری در جامعه و نه صرفاً در میان قشری خاص ایجاد كند و افق فكری مردم زمانش را سال ها جلو ببرد تا این كه سال ها بعد توسط آیندگان درك شود

زمانی این تفكر حاكم بود كه ارزش یك اثر هنری زمانی است كه سالها بعد در میان عامه درك شود. اما درواقع این حالتی از سلطه و استیلابود كه همواره مردم عادی را از این افكار دور نگه می داشت چرا كه همواره هنر و افكار هنرمند چارچوب شكن و خلاف عادت است. حضور هنر در كوچه و بازار به معنای لوث شدن كار هنرمند و از بین رفتن قداست و اصالت نیست.

هنرمند زمانی هنرمند است كه بتواند یك جریان فكری در جامعه و نه صرفاً در میان قشری خاص ایجاد كند و افق فكری مردم زمانش را سال ها جلو ببرد تا این كه سال ها بعد توسط آیندگان درك شود.

بخش هنری تبیان
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
«هنر برای هنر» یا «ریاکاری فکری»؟

«هنر برای هنر» یا «ریاکاری فکری»؟

نشریه: فرهنگ و هنر » سوره » خرداد و تیر 1383 - شماره 9 - (4 صفحه - از 16 تا 19)

عنوان کامل : «هنر برای هنر» یا «ریاکاری فکری»؟ گفتاری از جرج ارول در ارزیابی هنر برای هنر

مقدمه :

art02.jpg

.
.
.

:gol:
 

پیوست ها

  • هنر_برای_هنر»_یا_&#.pdf
    1.2 مگایابت · بازدیدها: 0

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
هنر مفيد و هنر برای هنر

هنر مفيد و هنر برای هنر



سال ۱۸۳۰ سال انقلاباتی است که دوران «رستوراسیون» را در فرانسه خاتمه داد و مبدأ تحولی در اوضاع سیاسی و اجتماعی فرانسه گردید. در دوره رستوراسیون رومانتیسم بر ادبیات فرانسه حاکم بود و معمولاً تاریخ نویسان سال ۱۸۳۰ را سال دوره کمال و اوج قدرت رمانتیسم می‌دانند زیرا در همین سال بود که «ارنانی» روی صحنه آمد و «لامارتین» به عضویت فرهنگستان فرانسه انتخاب شد. اما این سال در عین حال سال آغاز افول رومانتیسم نیز به شمار می‌رود. بسیاری از شاعران رمانتیک می‌دیدند مکتبی که تا این پایه بالا برده و تا این مرحله همراهی کرده‌اند به تدریج فرسوده و کم نیرو شده است و دیگر جلب توجه نمی‌کند. حقیقت این بود که مردم پس از تغییر وضع سیاسی و اجتماعی می‌خواستند به کلی با گذشته قطع رابطه کنند، از این رو رومانتیسم نیز خواه ناخواه محکوم به زوال و فراموشی بود. «سنت بوو» منتقد بزرگ فرانسوی در این‌باره چنین اظهار نظر می‌کند:
«جریان ادبی دوران رستوراسیون در اوج توسعه و در درخشان‌ترین مرحله خود بود که بر اثر کودتای ژوئیه که به دنبال آن آمد شکست یافت و طرد شد.»
پس از مدتی تردید هنگامی که سرو صداها خوابید و مردم توانستند وضع موجود را روشن‌تر ببینند مشاهده کردند که شاعران و نویسندگان رومانتیک همه عقایدی پیدا کرده‌اند که به کلی با نظریات سابق‌شان متضاد است و بهتر بگوییم عقاید ادبی و هنری آنها تغییر جهت داده است.
در وهله نخست به دنبال انقلاب ۱۸۳۰ همه روشنفکران به این فکر افتادند که در اجتماع جدید وظیفه مؤثری برعهده بگیرند و اغلب متوجه احزاب سیاسی و مکتبهای فلسفی شدند. به فاصله چند سال تقریباً همه نویسندگان و شاعران به معنی واقعی کلمه «روزنامه نویس» شدند و چند نفرشان به نمایندگی مجلس و مقام وزارت رسیدند.


هنر مفید

در این اثناء از طرفی با انتشار آثار «بالزاک» پایه های «رئالیسم» و «ناتورالیسم» گذاشته می‌شد و از طرف دیگر عده‌ای از فلاسفه و ادبا که طرفدار هنر مفید (l’art utile) بودند شاعران و نویسندگان را دعوت می‌کردند که آثار خود را به خدمت اجتماع و اخلاق و «پیشرفت اندیشه بشری» بگمارند. این عده عبارت بودند از «کلاسیک‌ها» که هدف هنر را «آموزنده بودن» می‌دانستند و می‌گفتند که هنر باید برای تعلیم و راهبری افراد بشر مفید باشد و فلاسفه که می‌خواستند نظم و نثر در خدمت پیشرفت اندیشه بشری قرار گیرد و بالاخره اصلاح‌طلبان که می کوشیدند برای استقرار نظم جدیدتر و بهتر از هنر و ادبیات نیز کمک بگیرند.
قوی‌ترین این دسته‌ها پیروان سن سیمون (Les Saint-Simoniens) بودند که بعضی از کلاسیک‌ها و نیز عده‌ای از رومانتیک‌ها را با خود داشتند و از هنرمندان می‌خواستند که در کوشش دستجمعی روشنفکران برای بهتر ساختن شرایط زندگی شرکت کنند و هنر خویش را در خدمت پیشرفت جامعه قرار دهند. این گروه عقیده داشتند که برای توفیق در این آرزو کافی است که حس همدردی و همکاری را در افراد تولید کنند: عشق و برادری و احساساتی نظیر احساسات مذهبی را برانگیزند. در این آیین کار وعظ و خطابه به عهده هنرمندان بود و ادعا می کردند که هنرمندان باید رهبری جامعه را فریضه خود بدانند.
بجز هوگو همه نویسندگان و شاعران بزرگ رومانتیک در صف پیروان سن سیمون درآمدند. حتی «موسه»، شاعر گریان، اشک‌های شاعر را مرهم زخم‌های جامعه بشری دانست.


هنر برای هنر

هنر برای هنر نه مکتب مشخصی است و نه گروه معینی گرد هم آمده‌اند که تئوری ثابتی برای آن عنوان کنند و چون شاعران و نویسندگانی که ادعای هنر برای هنر داشتند هریک جداگانه نظریات‌شان را مطرح کرده‌اند می‌توان گفت که این نظریات نیز اغلب با هم متفاوت است و شکل منسجم‌تر آن را بعدها می‌توان در مکتب پارناس مشاهده کرد که ادامه تئوریک‌تر و صریح‌تر آن بود. به نظر می رسد که «بنژامن کنستان» نخستین کسی است که در یادداشت‌های خود (۱۱ فوریه ۱۸۰۴) می نویسد: "هنر برای هنر و بدون هدف. زیرا هر هدفی هنر را از طبیعت خود دور می کند. در صفحات بعد خواهیم گفت که این ادعا عاری از سابقه فکری و فلسفی نبود به طوری که در سال 1828 ویکتور کوزن (Victor Cousin) فیلسوف فرانسوی (1867-1792) در "درس هایی از تاریخ فلسفه" همین فرمول را از سر گرفت.
اما ویکتور هوگو با اینکه قبلاً به مسائل اجتماعی توجه داشت و بعدها نیز (در سال ۱۸۴۰) برای هنرمند وظیفه اجتماعی قائل شد در سال ۱۸۲۹ در یکی از آثار خویش که «شرقیات» (Les orientales) نام داشت توجه زیادی به قالب شعر و وزن و قافیه نشان داد و ضمن مقدمه غرورآمیزی به «پیروان سن سیمون» جواب داد و آزادی در شعر را اعلام داشت و ادعا کرد که شاعر همیشه حق دارد «اثر بیهوده ای را منتشر سازد که شعر محض باشد». هوگو در ضمن همین مقدمه اظهار داشت: «اگر با نظری بلند بنگریم در شعر موضوع خوب و بد وجود ندارد شاعران خوب و بد هستند. از طرف دیگر همه چیز موضوع شعر است همه چیز مایه هنر است هر امری به کشور شعر حق ورود دارد. پس نباید پرسید که چه علتی شاعر را به اختیار موضوعی نشاط آور یا غم انگیز وحشتناک یا دلاویز واضح یا مبهم واداشته است. باید دید چگونه کار کرده نه آنکه در چه باب و چرا کار کرده است.»
عبارت هنر برای هنر نیز در همان سال از طرف هوگو اعلام شد و همو در اثنای مباحثات ادبی گفت: «صدبار می گویم: هنر برای هنر!»
چند نفر از شاعران و نقاشان و مجسمه سازان جوان به دور استاد گرد آمدند مقدمه «شرقیات» را کتاب مقدس شمردند و ادعا کردند که مفید بودن یا در بند اجتماع بودن ارزش هنر را از میان می برد و گفتند هنر خدایی است که باید آن را تنها به خاطر خودش پرستید و هیچگونه جنبه مفید یا اخلاقی به آن نداد و چنین تصوراتی را از آن انتظار نداشت.



در میان این جوانان تئوفیل گوتیه (Théophile Gautier) (1811-1872) که از رومانتیک‌ها و از پیروان هوگو بود به دفاع از شعری برخاست که به کلی با مسائل اجتماعی و اخلاقی و سیاسی بیگانه باشد. گوتی» که سابقاً نویسنده رومانتیک پرهیجان و اندوه زده ای بود بعدها چندین سفر به کشورهای مختلف کرد و پس از بازگشت در رأس عده ای از جوانان که هنر برای هنر را شعار خود کرده بودند قرار گرفت. این گروه ادعا می کردند که: هنر یگانه دلیل زندگی است و با وجود این به درد هیچ کاری نمی خورد هنر بی فایده است و تنها وجود آن به خودی خود کافی است. می‌گفتند زندگی مشکل و پر از درد و رنج است و سرنوشت بشر روشن نیست یگانه چیزی که می‌تواند ما را تسلی بخشد زیبایی است و هنر وقتی به کمال زیبایی می‌تواند رسید که از افکار اخلاقی و فلسفی و از تحولات پی در پی آنها و از بیان تمایلات پیچیده و آشفته به دور باشد. تئوفیل گوتیه در مقدمه اشعار خود درباره هنر چنین نوشت: «فایده اش چیست؟ زیبا بودن! آیا همین کافی نیست! مثل گلها مثل عطرها مثل پرندگان مثل همه چیزهایی که بشر نمی تواند به میل خود تغییر دهد و ضایع کند به طور کلی هرچیز وقتی که مفید شد دیگر نمی تواند زیبا باشد زیرا وارد زندگی روزمره می شود شعر نثر می شود و آزاده برده می گردد. همه هنرها همین است. هنر آزادی است جلال است گل کردن است و شکفتگی روح است در بطالت. نقاشی و مجسمه سازی و موسیقی مطلقاً به در هیچ چیز نمی خورند …»
و باز در همان مقدمه نوشت: «ما مدافع استقلال هنریم. برای ما هنر وسیله نیست بلکه هدف است. هر هنرمندی که به فکر چیز دیگری بجز زیبایی باشد در نظر ما هنرمند نیست…»
همچنین در سال ۱۸۳۴ در مقدمه کتاب مشهور خود «مادموازل دوموپن» (Mlle de Maupin) چنین نوشت: «فقط چیزی واقعاً زیباست که به درد هیچ کاری نخورد. هرچیز مفیدی زشت است زیرا احتیاجی را بیان می کند و احتیاجات انسان مانند مزاج بیچاره و عاجز او پست و تنفرآور است.»

رضا سید حسینی، مکتب‌های ادبی، ۱۳۸۵
منبع:bandicrafts.wikidot.com




 
آخرین ویرایش:

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
هنر برای هنر

هنر برای هنر

نویسنده: واحد،اسدالله

عنوان کامل مقاله : هنر برای هنر

نشریه: فلسفه، کلام و عرفان » علامه » بهار و تابستان 1383 - شماره 1 و 2 - (12 صفحه - از 79 تا 90)

چکیده :

art for art.jpg
.
.
.
:gol:
 

پیوست ها

  • هنر_برای_هنر.pdf
    423.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
«هنر برای هنر» و حذف «انسان»

«هنر برای هنر» و حذف «انسان»

مصاحبه کننده: حریری،مصطفی

مصاحبه شونده: مستور،مصطفی

عنوان کامل : «هنر برای هنر» و حذف «انسان»: معنای هنر اجتماعی

نشریه: فرهنگ و هنر » سوره » دی 1383 - شماره 13

چکیده :

001.jpg
.
.
.
.
:gol:
 

پیوست ها

  • «هنر_برای_هنر»_و_&#1.pdf
    388.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا هنر برای هنراست ، یا هنر برای انسان؟

آیا هنر برای هنراست ، یا هنر برای انسان؟

آیا هنر برای هنر، یا هنر برای انسان؟


یا هنر برای انسان در حیات معقول؟


درباره رابطه هنر با هنرمند و جامعه دو عقیده مهم رواج دارد:


عقیده یكم مي‏گوید:


هنر بدان جهت كه هنر است مطلوب است، زیرا هنر كاشف از نبوغ و روشن كننده عشق آدمی است بر شهود واقعیات آن چنانكه باید باشند. و هیچ قانون و الگویی نباید برای هنر كه ابرازكننده شخصیت هنرمند و نبوغ او است، وجود داشته باشد. اگر ما برای هنر حد و مرزی قائل شویم، در حقیقت فردیت فرد را از نظر امتیازی كه دارد نابود ساخته‏ایم و مي‏توان گفت: "هنر برای هنر یكی از عالي‏ترین موارد آزادی در عقیده و بیان است كه مطلوبیت و مفید بودن آن ثابت شده است."


عقیده دوم مي‏گوید:


بدان جهت كه هنر نیز مانند دیگر محصولات فكر بشری برای تنظیم و بهره‏برداری در حیات جامعه است، لذا ضرورت دارد كه ما هر هنری را نپذیریم و نگذاریم هنرهایی كه به ضرر جامعه تمام مي‏شود، در معرض و دیدگاه مردم قرار بگیرند، یك عقیده سوم نیز مي‏توان ابراز كرد و آن اینست كه "هنر انسانی برای انسان" كه ما آن را "هنر برای انسان در حیات معقول" نامیده‏ایم.


برای توضیح و اثبات منطقی بودن این‏عقیده مي‏گوییم: ما باید نخست به این مسئله حیاتی توجه كنیم كه اگر نبوغ هنری را به آب حیات تشبیه كنیم، مسیر این آب حیات مغز پر از خاطرات و تجارب و برداشت‏هایی است كه هنرمند از انسان و طبیعت به دست‏آورده است.


اگر نبوغ هنری را به آب حیات تشبیه كنیم، مسیر این آب حیات مغز پر از خاطرات و تجارب و برداشت‏هایی است كه هنرمند از انسان و طبیعت به دست‏آورده است. مسلم است كه جریان چشمه‏سار نبوغ از یك خلأ محض نیست، بلكه مسیرش همان مغز پر از محتویات پیشین است كه بطور قطع آب حیات را دگرگون خواهد كرد.


مسلم است كه جریان چشمه‏سار نبوغ از یك خلأ محض نیست، بلكه مسیرش همان مغز پر از محتویات پیشین است كه بطور قطع آب حیات را دگرگون خواهد كرد.


بعنوان مثال اگر توماس هابس یك هنرمند واقع‏گرا بود و مي‏خواست یك اثر هنری درباره انسان بوجود بیاورد، بدون تردید آن مواد و برداشت‏های بدبینانه و درندگی كه از طبیعت آدمی سراغ داشته است، در آن اثر نمودار مي‏گشت، آری، ما هرگز عظمت و ارزش نبوغ را منكر نیستیم و كدامین عامل پیشرفت جوامع به پایه نبوغ مي‏رسد؟ چیزی كه مي‏گوییم اینست كه: "هر موقع تعلیم و تربیت بشری به آن حد رسید كه مغز و روان انسان‏ها از هر گونه آلودگي‏ها و اصول پیش ساخته غیرمنطقی پاك گشت، و نبوغ هنری توانست از مغز صاف و دارای واقعیات منطقی عبور نماید، هنر برای هنر بدون اندك ارشاد و اصلاح ضرورت پیدا مي‏كند." اما همه مي‏دانیم كه تاكنون چنین وضعی را در مغزهای نوابغ نمي‏توان تضمین كرد.


از اشعار ابوالعلاء معری، رباعیات منسوب به عمر خیام بعضی از آثار صادق هدایت از نظر هنر ادبی بسیار جالبند، اما جالب‏تر از این آثار، جان‏های آدمیان است كه پس از خواندن این آثار كه شبیه به درد و آه و ناله بیمار تب‏دار است، (نه نسخه دوای آن) به اضطراب مي‏افتند و "تدریجا" به پوچی مي‏رسند، برعكس اثر هنری مولانا جلال الدین، كه تاكنون توانسته است هزاران جان آدمی را از پوچ گرایی تا جاذبه پیشگاه ربوبی پیش ببرد.

بنابراین، تا مسئله تعلیم و تربیت نتواند مغزها را تصفیه نموده و آنها را با واقعیات آشنا بسازد "هنر فقط برای هنر" اگر چه باز كردن میدان برای به فعلیت رسیدن نبوغ‏ها است ولی چون به فعلیت رسیدن نبوغ ممكن است از مغزهایی پر از برداشت‏ها و اصول پیش ساخته غیرمنطقی به جریان بیفتد، لذا این عقیده بطور مطلق قابل دفاع نیست. اما عقیده دوم كه مي‏گوید: "هنر برای انسان بدان جهت كه تفسیر انسان از دیدگاه سیاستمداران غیر از تفسیر انسان از دیدگاه اخلاقیون است و از دیدگاه تقوی و معرفت‏های برین و مردم متعهد در زندگانی غیر از دیگر دیدگاه‏ها است." لذا هر گروهی خواهد گفت:


"هنر برای آن انسان كه من تفسیر و توجیه مي‏كنم!"


منبع : tebyan

 

D I S A

عضو جدید
هنر صرفا هنر

هنر صرفا هنر

هنر صرفا هنر
تاثیر هنر ناب بر عقل و روح انسان
مجید بزرگ‌زاده



مسئله‌ای که دغدغه‌‌ای در دوران دانش‌جویی در رشته‌های هنری و بعد از آن است، این است که اگر ما تقسیم هنر به هنرهای کاربردی و هنرهای زیبا را بپذیریم، تکلیف هنر کاربردی و هنرمندی که آن اثر را خلق می‌کند مشخص است؛ هدف‌ش این است که تاثیری که کارفرما خواسته یا آرمان خود هنرمند است یا ایده یا پیامی که می‌خواهد، منتقل کند. اما آثاری که در حیطه‌ی "هنرهای زیبا" هستند و عنوان "هنر برای هنر" بر آن‌ها اطلاق می شود، رفتارشان با انسان‌ها هنوز جای سوال دارد. در این دسته، شاید دغدغه هنرمند تاثیرگذاری بر مخاطب نباشد، اما چه دغدغه‌ی هنرمند باشد چه نباشد، به صورت مستقیم بر رفتار وی تاثیر می‌گذارد و این مسئولیتی را در شما ایجاد می‌کند.




علت این‌که کلمه‌ی "هنر برای هنر" را انتخاب نکردم و "هنرِ صرفا هنر" را جای‌گزین کردم این است که حداقل هنر برای هنر حداقل درد هنر می‌خورد! یعنی اثری است که اگر پیام و کاربردی نداشته باشد، حداقل در پیش‌برد تاریخ هنر موثر است. اما در این بحث از "هنر برای هنر" یک گام پایین‌تر آمدیم. "هنرِ صرفا هنر" حتی به پیش‌برد تاریخ هنر هم کمک نخواهد کرد. آثاری که هنرمند برای دل خودش خلق کرده است، یا کپی دست چندمی است از سی سال گذشته‌ی هنر غرب یا شرق. کسانی که قائل‌ند هنر برای هنر ارزشی ندارد، "هنرِ صرفا هنر" دیگر واقعا هیچ ارزشی ندارد، چون به درد خود هنر هم نمی‌خورد.

اما همین اثر بی‌ارزش بر رفتار انسان‌ها تاثیر دارد، تاثیر این آثار هم در گفتار ما می‌گنجد. در این‌جا هنرمند برای خودش اثر خلق می‌کند، باید ببینیم این اثر چگونه تاثیرگذار است؟ می‌خواهیم بدانیم تولید آثاری از این دست، تاثیری بر رفتار، نگرش و ذهنیت مخاطب دارد یا نه؟ آن چه که برای بررسی این تاثیر استفاده کرده‌ایم، اغلب از منظر اسلام است، البته از آراء اندیش‌مندان مسلمان و غیر مسلمان هم در تکمیل این بحث استفاده شده است.

در متون کهن اسلامی که بعضا با محوریت هنر نگاشته شده‌اند، به هنر، به شکل امروزی خیلی پرداخته نشده و بیشتر بحث‌هایی همچون صنعت و حکمت هنر مطرح شده است. اندیش‌مندانی هم که اخیرا در باب هنر نظراتی داشته‌اند، بیشتر مباحث‌شان معطوف به هنر موسیقی و شعر بوده است؛ تاثیر، چرایی و چیستی این هنرها. در تقسیم‌بندی "هنرِ صرفا هنر" این بحث مطرح می‌شود انتزاعی‌ترین شکل هنر و صرفا هنر بودن به موسیقی نزدیک است(در این‌جا یک ارتباط دو سویه برقرار می‌کنیم. تمام مطالبی که اندیش‌مندان حاضر در باب موسیقی و شعر گفته‌اند را به سایر آثار هنری تعمیم می‌دهیم. چون بحث ما هنرِ انتزاعی شده‌است، می‌توانیم مطالبی که درباره‌ی شعر و موسیقی گفته شده برای دیگر هنرها نیز حائز اهمیت بدانیم.)

برای این‌که بدانیم چه طور اثر هنری تولید شده، تصویر شده یا سروده شده، بر رفتار انسان تاثیر می‌گذارد مطلبی را در باب ساختار ذهنی انسان عرض کنم. ساختار ذهنی انسان از دو بخش عقل نظری و عقل عملی تشکیل شده است، که بینش در عقل نظری و گرایش در عقل عملی است. کار عقل نظری تمیز نیک و بد است که در همه‌ی انسان‌ها مرز مشترکی دارد. همه‌ی انسان‌ها خوبی را دوست دارند و بدی را پس می‌زنند . وقتی بچه می‌خواهد دروغ بگوید دست و پایش می‌لرزد و وقتی راست می‌گوید خوشحال است. عقل عملی این طور نیست. گرایشی است با توجه به آن‌چه بر او گذشته در میزان تبعیت‌ش از عقل نظری. عقل عملی گرایشات انسان بر اساس میزان تاثیری است که عقل عملی از عقل نظری می‌گیرد. عقل نظری به وسیله‌ی حکمت، فلسفه و مباحث مبنایی قابل ارتقا و رشد است. می‌توان عقل نظری را با خواندن فلسفه و حکمت پرورش داد. اما عقل عملی برای این‌که در کارکرد خودش به اعتلا برسد، یک برنامه‌ی عملی می‌خواهد و نقطه‌ی اعتلای کارکردش تبعیت ار عقل نظری است. اینجاست که کارکرد هنر بروز پیدا می‌کند.




به اعتقاد اندیش‌مندان اسلامی که در حوزه‌های جدید‌تر صحبت کرده‌اند، هنر و دعا به طرز عجیبی کنار هم قرار دارند. آن‌ها معتقدند همان کارکردی که دعا برای تعالی بخشیدن به عقل عملی دارد، هنر هم دارد؛ که در ساده‌ترین حالت، کارکردش نرم خویی عقل عملی است. ایشان معتقدند با پرداختن به دعا، شعر و موسیقی عرفانی، موسیقی‌ای که انسان را به یاد تعالی بیاندازد (ما این را به سایر آثار هنری تعمیم می‌دهیم. ممکن است در یک اثر سینمایی هم این اتفاق بیفتد.) اگر موجب نرم خویی عقل عملی بشود، باعث تبعیت عقل عملی از فتوای عقل نظری در تصمیمات، اراده و نیت‌هایش می‌شود. اگر این این اتفاق نیفتد، عقل عملی از دو زیر مجموعه‌ی خودش یعنی غضب و شهوت پیروی می‌کند. اگر مواجهه‌ی انسان با اثر هنری، موجب نرم خویی عقل عملی وی نشود، عقل عملی به جای این که از عقل نظری تبعیت کند از زیر مجموعه‌های خودش شهوت و غضب پیروی می‌کند و مسیر اراده و نیتش در مسیر غیرالهی قرار می‌گیرد.


در بحث تاثیر دعا و هنر در نرم خویی عقل عملی؛ اندیش‌مندان حوزه‌ی هنر اسلامی اشاره‌ای می‌کنند که دعا به شکل خواندن باشد، یعنی دعای صرفا شنیداری را هم مورد نقد قرار می‌دهند و می‌گویند که خواندن دعا از شنیدن آن با صوت زیبا، بهتر است. به این علت که ممکن است خواندن زیبا حال کاذب ایجاد کند، این را برای هنر هم قائل هستند. ایشان معتقدند در مواجهه با یک اثر هنری، ممکن است در ظاهر به حال معنوی نیکو برسید، ممکن است در ظاهر باعث نرم خویی عقل عملی بشود؛ اما در هنر و خواندن دعا، بحث حال کاذب، اشک کاذب وجود دارد. برای همین می‌گویند دعایی که از روی متن خوانده می‌شود بهتر از هنر است. مطلبی اینجا وجود دارد که در کمال اعتماد به نفس این را نقد می کنم، چرا که در بحث دعا هم این بحث کاذب وجود دارد. آیت‌الله مجتبی تهرانیقائل‌ند به این که حال کاذب هم وجود دارد. ایشان در یکی از جلسه‌های درس‌شان می‌گفتند ممکن است در طول دوازده ماه حال نماز شب نداشته باشی ولی یک شب که مهمان‌ داری این حال دست بدهد. ایشان می‌گفتند این حال کاذب است، این اصلا شیطانی است. در بحث دعا هم همین طور است، ما بحث طلسم را داریم، دعانویسی‌های منفی را داریم. در واقع حال کاذب و هنر کاذب، موازی با هم اند.

تنها نقطه‌ی برتری دعا نسبت به آثار هنری در نرم خویی عقل عملی، بحث مبدا دعاست؛ که آن هم محل اشکال دارد(دعا‌های غیرمعتبر هم وجود دارد.) اما در باب دعاهای معتبر، مطمئن‌یم؛ چون مبدا تولید یک مبدا الهی است. می‌توانیم امیدوار باشیم نرم‌خویی‌ای که ایجاد می‌شود، نرم‌خویی کاذب نباشد که اگر بخواهیم معادل‌ش در هنر را در نظر بگیریم به جمله‌ی زیبایی از حجت‌السلام پناهیان می‌رسیم که «هنری متعالی است، که تولیدکننده‌ی آن عارف باشد.» در واقع می‌توان این‌گونه در نظر گرفت که اثر هنری‌ای که توسط هنرمند عارف تولید شده باشد، به اندازه‌ی دعایی که از بزرگی به دست ما رسیده، می‌تواند در نرمخویی عقل عملی موثر باشد.

ویژگی دیگری که هنر نسبت به دعا دارد، این است که هنر می‌تواند به کسانی که به لحاظ روحی و استعدادهای معنوی در درجات پایین‌تری هستند، کمک کند. در آیه ۲۵ سوره بقره می فرماید: اللَّهُ وَلىِ‏ُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ أُوْلَئكَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُون. خدا ياور مؤمنان است. ايشان را از تاريكي‌ها به روشنى مى‏برد. ولى آنان كه كافر شده‏اند طاغوت ياور آن‌هاست، كه آن‌ها را از روشنى به تاريكي‌ها مى‏كشد. اينان جهنميان‌ند و هم‌واره در آن خواهند بود. اگر بخواهیم این آیه را تحت‌الفظی معنی کنیم این‌گونه می‌شود که کافرین در نور هستند و به سمت ظلمت می‌روند و مومنین در ظلمت هستند به سمت نور می‌روند؛ ولی این‌طور نیست. این آیه دقیقا اشاره می‌کند به حد نور و ظلمت وجودی انسان‌ها. یعنی آن ظلمتی که یک مومن در آن هست و به سمت نور می‌رود از آن نوری که کافر در آن است نورانی‌تر است. از این استفاده می‌شود که اثری هنری که کمک می‌کند به نرم‌خویی عقل عملی، برای کسانی قابل استفاده‌تر است که می‌‌خواهند از ظلمات اولیه به سمت نور بروند.

می‌شود اثر هنری را طوری خلق کرد که به درد انسان‌ها و نفس‌هایی که در سطوح پایین‌تری هستند بخورد، به قول جمله‌ای که می‌گوید خوب‌ها را شما عالی کنید، بدها را ما خوب می‌کنیم. کسی درباره‌ی تولید اثر هنری‌ش می‌گفت من به آدم‌ها‌یی که خوب هستند و می‌خواهند عارف شوند، کاری ندارم؛ این‌ها دست شما علمای دین باشند، ما می‌رویم آدم‌هایی که مثل خودمان پرت و پلا هستند را یک پله بالا می‌آوریم. این کارکردی ست که آثار هنری می‌تواند نسبت به دعا داشته باشد، به شرطی که تولید‌کننده‌ی آن به درجه‌ای از خلوص و عرفان رسیده باشد.

بحث آخر در باب تاثیر آثار هنری بر رفتار انسان‌ها است. در بخش عقل عملی و رفتار انسان‌ها سه نوع رفتار داریم:
۱- اعمال ارادی که بر مبنای تصمیم، اراده و آرمان شکل می‌گیرد. من الان تصمیم می‌گیرم که این میکروفون را پایین بیاورم که صدایم بهتر بشود... چیزهایی که من برای‌شان فکر کردم، تصمیم گرفتم و انجام می‌دهم.
۲- اعمال ناخودآگاه مثل پلک‌زدن یا ضربان قلب که فیزیولوژیک هستند.
۳- بخشی از رفتارها هستند که رفتارهای نیمه خودآگاه یا نیمه ارادی‌اند. مثلا الان نزدیک است این خودکار بیفتد، من ناگهان می‌گیرم‌ش که نیافتد. من به این فکر نکرده‌ام. یا وقتی نزدیک است دری بسته شود، شما گوش‌تان را می‌گیرید، یا می‌پرید در را می‌گیرید. یا در مثال‌های دینی؛ پنجره باز می‌شود، جنس مخالف در را باز می‌کند، چشم می‌رود یا چشم برمی‌گردد، این کاملا در لحظه است. در این بخش اعمال نیمه خودآگاه تاثیر دارد. یعنی بحثی که خیلی جدیدتر امروزه مطرح می‌شود این است که هنری که مصرف می‌کنیم یا هنری که هنرمندان تولید می‌کنند، مخاطب را به الهیات، به متعالیات و به نیکی‌ها هدایت می‌کند، در اعمال نیمه خودآگاه انسان‌ها تاثیر الهی دارد.

کسی که با اثر هنری الهی در ارتباط است، اثری را گوش می‌‌دهد، اثری را می‌بیند که او را به یاد خدا می‌اندازد، به یاد محبت می‌اندازد، به یاد فطرت‌ش می‌اندازد، در اعمال نیمه خودآگاه‌ش تاثیر غیر ارادی دارد و بالعکس، تاثیر اعمال نیمه خودآگاه غیر الهی دارد.

------------------------

سوالات و نظراتی که در جلسه ارائه از جانب مخاطبین مطرح شد:

شما از هنرمندان مسلمان گفتید. تکلیف هنرمندان غربی مانند پیکاسو و ... که آرمان‌های بزرگی نیز داشته‌اند در بحث شما چیست؟

بزرگ‌زاده: در عالم هنر، هنری ممکن است از کسی تولید شود و به درد کس خاصی بخورد. با توجه به ظرفیت‌های وجودی آن شخص، ممکن است قدری او را جلو ببرد. مطلب دوم این‌که، چون فضا در هنر غرب کاملا فضای متفاوتی است، آن فضا فتواهای خودش را می‌طلبد. یعنی شاید در دنیای غرب پابلو پیکاسو یک عارف باشد و به این که حداقل به انسان‌ها بفهماند که جنگ‌طلبی خوب نیست، کمک کند. برای آدمی در سطحی این، گزاره ی خوبی است.

منظورتان به طور روشن از بحث توجه به فطرت آدمی در نسبت با آثار هنری است؟

بزرگ‌زاده: نکته‌ای که در ادامه‌ی بحث بود و حذف شد این بود که امروز بسیاری از آثار هنری هستند که تولید می‌شوند و از مرز عقل عملی هم گذشته‌اند، یعنی فتواها و اصول عقل عملی را مثلا با بحث نسبیت، را زیر سوال برده‌اند. من عرض کردم که شهوت و غضب زیرمجموعه‌های عقل عملی است. بسیاری از نگرش‌های منحط، متاسفانه با استفاده از ابزار هنر شهوت و غضب را برده‌اند زیرمجموعه‌ی عقل نظری یعنی فطرت را هم زیر سوال برده‌اند. چیزهای فطری خیلی ساده را. فمینیست‌ها مسایل فطری زن را زیر سوال برده‌اند و اصلا قبول ندارند. متاسفانه این اختلاط به وجود آمده است. همین که شما فرمودید درست است، اگر ما به همان فطرت دست‌نخورده‌ی آدمی برگردیم، کاملا با عقل نظری مرز مشترک دارند.

طبق بحثی که فرمودید آیا ما تعریف دقیق از هنر داریم؟

بزرگ‌زاده: خیلی بحث سختی را مطرح کردید. من در متنی که داشتم سعی داشتم هنر را تعریف کنم اما خیلی سخت است. یعنی تعریف قولی یک کلمه، یک شی برمی‌گردد به ارسطو، و جدی‌ترین شاگرد کتابی ایشان ابن‌سینا هم این را قبول نکرد. الان هم اکثر اندیش‌مندان قائل‌ند که در تعریف یک موضوع باید به چیستی‌ها، کاربرد‌هایش، و ... خیلی باید جزئی بشویم و یک شی را لغتی نمی‌توان تعریف کرد، چه برسد به هنر که یک بازه‌ی خیلی وسیع از سیاه تا خاکستری دارد. این قابلیت وجود دارد که مولفه‌هایی وضع شود که بتوانیم هنر را سنجش کنیم، ولی باز همین سنجش ما در جوامع، مختلف است. اگر بخواهیم نمره‌ی خوب و بد بدهیم به یک اثر یا درجه‌ی متعالی و دون، خود آن اثر هنری هم ممکن است در جوامع مختلف تعریف‌های متفاوتی بگیرد؛ اما به طور خاص می‌توانیم بگوییم این اثر هنری به دلیل این‌که عقل عملی را به سمت سرکشی از فتوای عقل نظری می‌برد، تاثیرش بر رفتار انسان تاثیر شیطانی است. می‌توانیم این مرزبندی را پیدا کنیم ولی باز هم قطعیتی ندارد، یعنی یکی مانند من و دیگری مانند یکی از حضرات معصومین. ممکن است برای هر دو نفر، دو اثر هنری لازم باشد تا این‌که هدایت‌شان کند.

به نظر می‌رسد تلاشی در جهت تحقیقی خوب برای این کار شده است. در تحقیقات به چیزی مثل این رسیدید که از زبان ائمه توصیه‌ای غیر از شعر برای خلق اثر هنری دیگری داریم؟ مثل توصیه به موسیقی به نقاشی به مجسمه‌سازی؟

بزرگ‌زاده:
برای پرفورمنس آرت داریم. در روایت داریم که یک روز یکی از معصومین روی زمین خط‌های نامنظم می‌کشیدند. یکی از ایشان پرسید که یابن رسول الله این‌ها چیست؟ می‌فرمایند هزاران راه وجود دارد ولی راه راست یکی است. یا مثلا پیامبر با یکی از اصحاب زیر درخت خوابیده‌اند به درخت می‌زنند برگ‌ها می ریزد، بعد می‌فرمایند که نماز گناهان را مثل برگ می‌ریزد.

به جز این که حضرات معصومین در نقش هنرمند ظاهر شوند، توصیه به این کار چه؟ مثلا به کسی گفته باشند شما موسیقی بنواز برای عده‌ای که حظی ببرند و تاثیری در اعمال و رفتارشان حاصل بشود یا چیزهایی شبیه به این؟

بزرگ‌زاده: من ندیدم. در حد شعر بوده. البته چیزی که در بحث عرفان ابن‌عربی تحت عنوان تحریم مجسمه‌سازی وجود دارد این بحث مطرح می‌شود که کسی که تجسم می‌کند انسان را، یک موجود زنده را (این یک ریشه‌ی دیگری دارد از این‌که انسان بخشی از وجود خالق است. خداوند انسان را خلق می‌کند با بخشی از وجود خودش. این توانایی خلاقیت در وجود انسان هم هست منتها انسان این ایراد را دارد که وقتی یک خلق نیمه‌کاره‌ای می‌کند، جسم را تولید می‌کند در معاد از او می‌خواهند که روح در او بِدَم! چون توانایی‌ش را ندارد مورد عذاب واقع می‌شود. چون بحث این چنینی در تجسم بخشی وجود دارد کمتر به آن پرداخته شده) ولی در دنیای امروز مسایل فقهی عوض شده و خیلی بازتر هم عمل کرده‌اند. مثلا فتوای مقام معظم رهبری درباره‌ی مجسمه‌سازی که خیلی‌ها روی آن مصرند که ساختن بدن انسان حرام است، ایشان می‌گویند که بسازید، یک قطعه‌ای را کم بگذارید و اگر خیلی به کارتان لطمه می‌زند قطعه‌‌ای از آن را بدهید بچه‌ای غیرمکلف بگذارد. یعنی معلوم می‌شود بحثی فقهی‌ است که با توجه به شرایط روز می‌تواند شرایط‌ش عوض شده باشد.

در تدوین این بحث به نظرات چه کسانی رجوع داشته‌اید؟

بزرگ‌زاده: اندیش‌مندانی که در مباحث اسلامی در این بحث از نظرات‌شان استفاده شد: آیت‌الله جوادی آملی، محی‌الدین ابن عربی، نصرالله حکمت و حاج‌آقای تهرانی و از بین اندیش‌مندان دیگر نیز گادرنر، و جنسن مورد توجه بوده‌اند.

منبع :سایت حلقه هنر
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
هنر برای که ؟

هنر برای که ؟

نویسنده: اصفهانی،مارال

نشریه: علوم سیاسی » گزارش » شهریور 1390 - شماره 230

عنوان کامل : هنر برای که ؟ جستاری پیرامون رابطه مخاطب و هنرهای تجسمی

مقدمه :

0002.jpg
.
.
.
:gol:
 

پیوست ها

  • هنر_برای_که_؟.pdf
    1.6 مگایابت · بازدیدها: 0
بالا