واژه فُرم (form) تداعیکنندهٔ شکل، ساختار، نظام و یکپارچگی است. فرم، شمایل انسان یا ترتیب متوازن نقشها در نقاشی را به ذهن میآورد.
فُرم در موسیقی، نظام ایدههای موسیقائی در زمان است، موسیقی فقط در قالب زمان موجودیت مییابد؛ قالبی که در آن صداها آغاز میشوند، دگرگونی مییابند، تکرار میشوند و پایان میگیرند. آهنگساز در سیر زمان از بطن تمام عناصر موسیقائی که در بخشهای پیش بررسی شدند - زیر و بم، رنگ صوتی، دینامیک، ریتم، ملودی، هارمونی و بافت - اثری منسجم میآفریند. در یک قطعهٔ موسیقی که نظامی منطقی داشته باشد، هر ایدهٔ موسیقائی از ایدهای دیگر سر برآورده و تمام بخشهای ساختاری در ارتباطی متقابل هستند. با یادآوری بخشهای گوناگون و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر است که فرم کلی یک قطعه را درک میکنیم. هنگامیکه با شنیدن مکرر یک قطعه، آگاهی ما از این بخشها بیشتر شود و آنها را بهتر به یاد بسپاریم، مفهوم فرم روشنتر شده و معنای حسیِ ویژهٔ خود را مییابد.
منبع:aftabir
فُرم در موسیقی، نظام ایدههای موسیقائی در زمان است، موسیقی فقط در قالب زمان موجودیت مییابد؛ قالبی که در آن صداها آغاز میشوند، دگرگونی مییابند، تکرار میشوند و پایان میگیرند. آهنگساز در سیر زمان از بطن تمام عناصر موسیقائی که در بخشهای پیش بررسی شدند - زیر و بم، رنگ صوتی، دینامیک، ریتم، ملودی، هارمونی و بافت - اثری منسجم میآفریند. در یک قطعهٔ موسیقی که نظامی منطقی داشته باشد، هر ایدهٔ موسیقائی از ایدهای دیگر سر برآورده و تمام بخشهای ساختاری در ارتباطی متقابل هستند. با یادآوری بخشهای گوناگون و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر است که فرم کلی یک قطعه را درک میکنیم. هنگامیکه با شنیدن مکرر یک قطعه، آگاهی ما از این بخشها بیشتر شود و آنها را بهتر به یاد بسپاریم، مفهوم فرم روشنتر شده و معنای حسیِ ویژهٔ خود را مییابد.
منبع:aftabir