[ مبانی موسیقی ] -ریتم

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
ریتم در زندگی نقشی اساسی دارد. ریتم را در گردش شب و روز، چهار فصل و جزر و مد امواج می‌بینیم، هنگام تنفس به‌گونه‌ای ملموس‌تر احساسش می‌کنیم و در ضربان قلب و گام زدن نیز آن را می‌یابیم.

اساس ریتم، الگوئی تکرارشونده از حس تنش و آسودگی یا حس انتظار و ارضا است. این تناوب ریتمیک به‌گونه‌ای است که گوئی در سیر زمان رسوخ می‌کند. زمان، بسته به شیوهٔ سپری شدن آن تنوعی حیرت‌انگیز دارد؛ هر ساعت شصت دقیقه است اما گذر این دقیقه‌ها ممکن است بسیار متفاوت به‌نظر آید!



رقص ارتباطی تنگاتنگ با ریتم موسیقی دارد. صحنه‌ای از اجراء بالهٔ فندق‌شکن ساختهٔ جایکوفسکی.
ریتم، جوهر حیاتی موسیقی را نیز شکل می‌بخشد. ریتم در عام‌ترین معنا، سَیَلان منظم موسیقی در زمان است. زمان موسیقائی از نظر تنوع بی‌کرانش یا زمان زیستی (بیولوژیک) همانندی دارد؛ زمان موسیقائی نیز می‌تواند با تندی‌ها و شدت‌هائی گوناگون جریان یابد. با این همه، تفاوتی اساسی میان موسیقی و زندگی وجود دارد. آهنگساز می‌تواند گذر زمان را در موسیقی مهار کند اما در زندگی واقعی، زمان از چنگ ما می‌گریزد. رها شدن در جهان زمان موسیقائی، هنگامی‌که به‌گونه‌ای با احساس و حال ما همخوانی داشته باشد، بر ایمان خوشایند است. در رقص نیز، از اینکه بگذریم ریتم موسیقی در بدنمان حرکت برانگیزد لذت می‌بریم.

پس ریتم در موسیقی نیز مانند زندگی رسوخ می‌کند و می‌توانیم آن را در هر عنصری از موسیقی - در زیر و بم صداها، رنگ و حجم صوتی - نیز بیابیم. چگونگی تغییر این عناصر در زمان و میزان تغییر آنها به‌وسیلهٔ ریتم تعیین می‌شود. در ادامهٔ این مبحث، جنبه‌های متعدد و مرتبط با یکدیگر ریتم را بررسی خواهیم کرد.

منبع:aftabir
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
ضرب

ضرب

هنگام دست زدن یا پا کوبیدن با موسیقی، به ضرب‌های آن واکنش نشان می‌دهید. ضرب (beat) تپش منظم و تکرار شونده‌ای است که موسیقی را به واحدهای برابر زمانی تقسیم می‌کند.

ضرب‌ها را می‌توان با نشانه‌هائی متوالی و منظم بر محور زمان نشان داد (نمودار زیر را ببینید). چنین ضرب‌هائی در موسیقی به فراوانی - برای نمونه، هر یک‌چهارم ثانیه و یا با فاصلهٔ زمانی بیشتری مانند هر ۵/۱ ثانیه یک‌بار - پدیدار می‌شوند. گاه، همان‌گونه که در مارش و موسیقی راک می‌توان شنید، ضرب‌ها قوی و حس آنها آسان است. ضرب می‌تواند کمتر توجه‌انگیز و تداعی‌کنندهٔ احساس‌هائی مانند تعلیق و بی‌هدفی نیز باشد.

ضربان موسیقی با شیوه‌هائی متفاوت به شنونده منتقل می‌شود؛ ضرب‌ها گاه آشکار و ملموس به گوش می‌رسند (مانند نواختن ضرب به‌وسیلهٔ طبل بزرگ در یک دستهٔ همنواز مارش). گاه نیز، ضرب بیش از آنکه شنیده شود احساس می‌شود.

ضرب‌ها را می‌توان با نشانه‌هائی متوالی و منظم و محور زمان نشان داد.
اگر نغمه‌ای آشنا را بخوانید و همزمان با دست یا پا ضرب‌های آن را نیز بنوازید، درمی‌یابید که واژه‌هائی معین از آن را بر ضرب‌هائی معین می‌خوانید. شما از این راه ضرب را احساس کرده‌اید، زیرا با نواختن ضربه‌ها نسبت به آن هوشیار بوده و آن را تداوم بخشیده‌اید. ضرب‌ها پس‌زمینه‌ای را می‌سازند که آهنگساز نت‌هائی با کشش‌های زمانی گوناگون را بر آن قرار می‌دهد. ضرب‌ها واحدهای زمانی بنیادئی هستند که کشش تمام نت‌ها بر مبنای آنها سنجیده می‌شود. نت‌ها از نظر زمانی می‌توانند به‌اندازهٔ بخشی از یک ضرب، یک ضرب کامل یا بیش از یک ضرب تداوم یابند.

هنگامی‌که به چگونگی ترکیب کشش‌های مختلف نت‌ها در یک قطعه می‌پردازیم، ریتم آن قطعه را مورد توجه قرار داده‌ایم، پیش از این، ریتم را به‌طور عام به‌عنوان سَبلان منظم موسیقی در زمان تعریف کردیم. ریتم به‌گونه‌ای مشخص‌تر می‌تواند به‌منزلهٔ ترتیبی ویژه از توالی کشش‌های زمانی نت‌ها در یک قطعهٔ موسیقی تعریف شود. ریتم یک ملودی، ویژگی اساسی شخصیت آن است. در واقع، می‌توانیم ترانه‌ها را فقط با ضرب زدن ریتم آنها و بی‌آنکه ملودی‌شان را بخوانیم نیز تشخیص دهیم. به یاد داشته باشید که ضربه‌های ریتم یک ملودی گاه ممکن است بر ضرب‌های اصلی آن منطبق نباشند.


منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آکسان و سنکوپ

آکسان و سنکوپ

شیوهٔ تأکید بر هر کدام از نت‌ها - یعنی چگونگی ”تأکیدی ویژه“ بر آنها - جنبه‌ٔ مهمی از ریتم است. واضح‌ترین شیوه برای تأکید بر یک نت، اجراء آن به شکلی قوی‌تر از نت‌های مجاور یا به‌عبارتی برخوردار ساختن آن از یک اَکسان دینامیک (dynamic accent) است. یک نت به دلیل کشش زمانی بیشتر یا زیرتر بودن از نت‌های مجاور نیز تأکیدی ویژه می‌یابد. در گفتار نیز با ادای قوی‌تر، کشیده‌تر و زیرتر برخی واژه‌ها آنها را مؤکد می‌کنیم.

با قرار گرفتن یک نت اکسان‌دار در جائی‌که به‌طور طبیعی انتظار آن نمی‌رود، تأثیری پدید می‌آید که به‌عنوان سَنکوپ شناخته می‌شود. هنگامی‌که یک ”ضربه“ اکسان‌دار شود - با تأکید بر نت‌های میان ضرب‌های اصلی - سنکوپ رخ می‌دهد. در نمونهٔ زیر، سنکوپ بر واژهٔ my که اکسان‌دار بوده و میان ضرب‌های اول و دوم آمده است پیش می‌آید:

way -Broadtore- gards Give my
4321|4321

سنکوپ با آکسان‌دار شدن یک ضرب ضعیف نیز رخ می‌دهد، مانند هنگامی‌که الگوی وزن چهارتائی را به یکی از این شیوه‌ها بخوانیم: ۴-۳-۲-۱ یا ۴ - ۳ - ۲ - ۱، چنین تناقضی در روند وزن، شنونده را برانگیخته و هیجان ریتمیک به پا می‌کند. سنکوپ یکی از ویژگی‌های بارز موسیقی جاز است.


منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
وزن

وزن

هنگامی‌که یک نغمه یا ملودی را می‌خوانیم، برخی ضربه‌ها قوی‌تر یا مؤکدتر ادا می‌شوند در موسیقی الگوئی تکرارشونده را می‌یابیم که از یک ضرب قوی و سپس یک یا چند ضرب ضعیف‌تر تشکیل شده است. سازمان ضرب‌ها را در قالب گروه‌هائی منظم وزن (meter) می‌نامند. چنین گروهی که تعداد ثابتی از ضرب‌ها را در خود جا داده است، میزان (measure) نامیده می‌شود. بسته به تعداد ضرب‌های هر میزان، چندین نوع وزن وجود دارد.

وقتی یک میزان دارای ۲ ضرب باشد، وزن آن وزن‌دوتائی یا (دو ضربی) است این وزن به‌صورت ۲-۱، ۲ - ۱،... شمرده شده و در آن ضرب‌های اول مؤکدتر هستند:

,lamblit - tle ,lamblit - tle ,lamblit - tle had aMa - ry
|21|21|21|21

خط‌های عمودی نشانگر آغاز با پایان هر میزان هستند. نخستین ضرب یا ضرب مؤکد میزان به‌عنوان ضرب پایین (با ضرب قوی) شناخته می‌شود. الگوئی که دارای سه ضرب در هر میزان است، به‌عنوان وزن سه‌تائی (با وزن سه‌ضربی) شناخته شده و به این ترتیب شمرده می‌شود: 3 - 2 - 1، ۳ - ۲ - ۱، ... تمام والس‌ها وزن سه‌تائی دارند.

یک الگوی مهم دیگر، وزن چهارتائی (یا چهار ضربی) است که هر میزان آن چهار ضرب را در خود جا می‌دهد. در این وزن نیز ضرب پایین قوی‌ترین ضرب است اما ضرب مؤکد دیگری نیز وجود دارد که ضرب سوم است؛ ضرب سوم از ضرب‌های دوم و چهارم قوی‌تر و از ضرب اول ضعیف‌تر است: ۴ - ۳ - ۲ - ۱، ۴ - ۳ - ۲ - ۱. در وزن چهار تائی زیر، اولین واژه (Mine) بر ضربی ضعیف پیش از ضرب قوی قرار گرفته که ضرب بالا (Meter) نامیده می‌شود:

he islordof thecom - ingof theglo - ryseen theMine eyes have
4321|4321|

قطعه‌های جاز، راک و مارش‌ها اغلب وزن چهارتائی دارند. وزن‌های دوتائی و چهارتائی هر دو بازتابی از الگوی تکرارشوندهٔ، ”چپ - راست“ در گام برداشتن و مارش هستند.

وزن شش‌تائی شامل شش ضربهٔ به نسبت کوتاه و سریع در هر میزان است. ضرب اول (ضرب پایین) قوی‌ترین ضرب و ضرب چهارم نیز در میان دیگر ضرب‌ها موکدتر است: ۶ - ۵ - ۴ - ۳ - ۲ - ۱:

where the roamfa- lo bufwhere the homeame Oh, give
|654321|654321|

دقت کنید که میزان به دو قسمت سه‌ضربی تقسیم شده است: ۳ - ۲ - ۱ و ۶ - ۵ - ۴، به این ترتیب، وزن شش‌تائی آمیزه‌ای از وزن‌های دوتائی و سه‌تائی است. ملودی‌هائی که وزن شش‌تائی دارند اغلب احساس جریائی آرام و هموار را پدید می‌آورند.

وزن پنج‌تائی با ۵ ضرب در هر میزان و وزن هفت‌تائی با ۷ ضرب در هر میزان، به وفور در موسیقی سدهٔ بیستم دیده شده و گاه در آثار قدیمی‌تر نیز یافت می‌شود. هر کدام از این وزن‌ها، آمیزه‌ای از وزن‌های دوتائی و سه‌تائی هستند. برای نمونه در وزن پنج‌تائی، میزان به دو گروه ۲ و ۳ ضربی تقسیم می‌شود: ۵ - ۴ - ۳ / ۲ - ۱ یا ۵ - ۴ / ۳ - ۲ - ۱. [SUP](۱)[/SUP]

(۱) . در گروه‌بندی سنتی و وزن‌های موسیقی (که در یاران نیز معمول است)، وزن‌های دوتائی، سه‌تائی و چهارتائی در گروه وزن‌های ساده، وزن شش‌تائی در گروه وزن‌های ترکیبی و وزن‌های پنج‌تائی و هفت‌تائی در گروه وزن‌های مختلط قرار می‌گیرند - م.

منبع:aftabir
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
تمپو

تمپو

دیدیم که ضرب‌ها ممکن است تند یا کُند باشند. سرعت اجراء ضرب‌ها که ضرباهنگ اساسی موسیقی را شکل می‌دهد، تِمپو نامیده می‌شود. یک تمپوی تند، حسی از نیرو و پویائی و هیجان همراه دارد. تمپوی کُند اغلب در ایجاد حالتی باوقار، تغزلی و آرام مؤثر است. چنین همخوانی‌هائی ریشه در شیوهٔ احساس و عملکرد ما دارند. در هنگام هیجان، قلبمان تندتر از هنگام آرامش می‌تپد و به گفتار و حرکت‌هائی تندتر گرایش داریم.

نشانهٔ تمپو (tempo indication) به‌طور معمول در آغاز قطعه می‌آید. تمپو نیز مانند دینامیک با اصطلاح‌هائی ایتالیائی (که با حروف سیاه ایرانیک نشان داده شده‌اند) نمایانده می‌شود:

لارگو (بسیار کُند، فراخ) largo
گراوه (بسیار کُند، باوقار) grave
آداجو (کُند) adagio
اندانته (کُند معتدل، با ضرباهنگ گام زدن) andante
مُدراتو (معتدل) moderato
اَلگرتو (تند معتدل) allegretto
الگرو (تند) allegro
ویواچه (سرزنده و چالاک) vivace
پرستو (بسیار تند) presto
پرِستیسیمو (هر چه تندتر) Prestissimo

گاه واژه‌هائی توصیفی که نشانگر کیفیت اجراء هستند نیز بر این اصطلاح‌ها افزوده می‌شوند تا اشاره‌ای مشخص‌تر به حالت و تمپوی موسیقی داشته باشند. از این میان، دو واژه که رواج بیشتری دارند عبارتند از molto (مولتو؛ خیلی زیاد) و non troppo (تُن تروپو؛ نه خیلی زیاد). به این ترتیب می‌توان ترکیب‌هائی مانند allegro molto (الگرو مولتو، خیلی تند) یا allegro ma non troppo (الگرو ما نُن تروپو، تند اما نه خیلی زیاد) نیز ساخت.

تمام این نشانه‌ها نیز مانند نشانه‌های دینامیک تقریبی و نسبی هستند. برای نمونه، ممکن است نوازنده‌ای یک قطعه با نشانهٔ تمپوی آندانته را تندتر از نوازنده‌ای دیگر اجراء کند. هر اجرا‌کننده با در نظر گرفتن این نشانه‌ها، به‌عنوان راهنمای اجراء، تمپوی مناسب را اختیار می‌کند. تمپوی ”صحیح“ تمپوئی یکتا نیست. اجراهای مختلف یک قطعه با تمپوهائی اندک متفاوت می‌توانند به یک اندازه رضایت‌بخش باشند.

تمپو در سراسر قطعه همیشه یکسان و ثابت نیست. تند کردن تدریجی تمپو با اصطلاح accelerando (اَچِله‌راندو؛ به‌معنی تند شدن) و کند کردن تدریجی آن با اصطلاح ritardando (ریتارداندو؛ کند شدن) نمایانده می‌شود. اَچله‌راندو به‌ویژه هنگامی‌که با اوج‌گیری به‌سوی صداهای زیر و افزایش دینامیک همراه باشد، بر هیجان موسیقی می‌افزاید و ریتارداندو با کاهش تنش و فرار رسیدن پایان همخوانی دارد.

از حدود ۱۸۱۶ آهنگسازان توانسته‌اند نشانه‌های تمپو را به‌طور دقیق به‌ کمک مترونوم (metronome) مشخص کنند، مترونوم وسیله‌ای ساده است که صداهائی تیک - تاک مانند یا پالس‌هائی نوری را به‌طور منظم و با سرعتی قابل تنظیم ایجاد می‌کند. اعداد نشانهٔ مترونوم، اشاره به تعداد دقیق ضربه‌ها در دقیقه دارند. برای نمونه می‌توان تمپوی آندانته را با نشانهٔ مترونومی ۶۰ و تمپوی آلگرو را با نشانهٔ مترونومی ۱۱۶ مشخص کرد.

منبع:aftabir
 

Similar threads

بالا