مباحث جامع مهدویت

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
تأديب مردم

وقتي امّت نسبت به پيامبر و امام قدر نشناسند و وظايف خود را در برابر او انجام ندهند بلكه اوامر او را نافرماني كنند، رواست كه خداوند، پيشواي ايشان را از آنها جدا كند تا به خود آيند و در روزگار غيبت او، ارزش و بركت وجود او را دريابند و در اين صورت، غيبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درك نكنند.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
«وقتي خداوند همراهي و همنشيني ما را براي قومي خوش ندارد ما را از ميان آنها برگيرد.»[SUP] ( 1 )[/SUP]
استقلال و نبودن تحت پيمان ديگران
آنها كه به دنبال ايجاد يك تحوّل و انقلاب هستند به ناچار در ابتداي قيام با بعضي از مخالفان، عهد و پيماني مي‌بندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال كنند، ولي مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن مصلح بزرگي است كه در راه برپايي انقلاب و حكومت عدل جهاني با هيچ قدرت ستمگري سازش نخواهد كرد زيرا كه مطابق روايات فراوان او مأمور به مبارزه قاطع و آشكار با همه ظالمان است. به همين جهت تا آماده شدن شرايط انقلاب، در غيبت مي‌رود تا مجبور نباشد كه با دشمنان خدا عهد و پيماني ببندد.
در روايتي از امام رضا(عليه السلام) علت غيبت اينگونه بيان گرديده است:
«براي اينكه آن زمان كه با شمشير قيام مي‌كند، كسي بر عهده او ]امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) [ بيعتي نداشته باشد.»[SUP] ( [/SUP][SUP]2 )[/SUP]

[SUP]-----------------------------------------[/SUP]
1. علل الشرايع، ص 244، باب 179.
2. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 4، ص 232.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
آزمايش مردم

امتحان كردن مردم يكي از سنّت‌هاي خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون مي‌آزمايد تا ميزان استواريشان در مسير حق روشن شود. البتّه نتيجه امتحان براي خداوند معلوم است ولي در كوره آزمايشها اين بندگان هستند كه ساخته مي‌شوند و به جوهر وجود خود پي مي‌برند.
امام كاظم(عليه السلام) فرمود:
«هنگامي كه پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد تا كسي شما را از آن بيرون نكند براي صاحب اين امر (= امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) غيبتي خواهد بود كه گروهي از پيروان او از اعتقاد خود دست بر مي‌دارند و اين غيبت، آزموني است كه خداوند با آن بندگانش را امتحان مي‌كند.»[SUP] ( 1 )[/SUP]

[SUP]---------------------------------------[/SUP]
1. الغيبة طوسى، فصل 5، ح 284، ص 237.

حفظ جان امام

يكي از عواملي كه سبب كناره گيري پيامبران از قوم خود مي‌شد، حفظ جان خويش بود. آنها براي اينكه بتوانند در فرصتي ديگر رسالت خود را به انجام رسانند در شرايطي كه مورد تهديد قرار مي‌گرفتند مخفي مي‌شدند همانگونه كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) از مكّه بيرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اينها به دستور و اراده خداوند است.
درباره حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و علت غيبت او نيز در روايات متعدد چنين امري بيان شده است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«امام منتظر، پيش از قيام خود، مدتي از چشم‌ها غايب خواهد شد. از علّت آن سؤال شد. حضرت فرمود: برجانِ خويش بيمناك است.»[SUP] ( 1 )[/SUP]
هر چند شهادت آرزوي مردان خداست ولي شهادتي مطلوب است كه در ميدان انجام وظيفه الهي و به صلاح جامعه و دين خدا باشد. امّا آنگاه كه كشته شدن فرد به معني به هدر رفتن و از دست رفتن اهداف باشد، ترس از قتل، امري عقلي و پسنديده است. كشته شدن امام دوازدهم كه آخرين ذخيره الهي است به معني فرو ريختن كعبه آمال و آرزوي تمام انبياء و اولياء(عليهم السلام) و تحقق نيافتن وعده پروردگار در تشكيل حكومت عدل جهاني است.
گفتني است كه در روايات نكته‌هاي ديگري نيز درباره علّت غيبت امام دوازدهم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيان گرديده است كه براي رعايت اختصار از ذكر آنها خودداري مي‌شود ولي آنچه مهم است اينكه همانگونه كه پيش از اين گذشت؛ «غيبت»، سرّي از اسرار الهي است و علت اصلي و اساسي آن پس از ظهور آشكار خواهد شد و آنچه بيان شد عواملي است كه در غيبت امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) تأثير گذار بوده است.

----------------------------------------

1. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 7، ص 233.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
انواع غيبت

با توجه به مطالب گذشته، غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) امري لازم و ضروري بود ولي از آنجا كه همه حركت‌ها و اقدام‌هاي پيشوايان بزرگ ما، در راستاي تقويت پايه‌هاي ايمان و اعتقاد مردم بود و بيم آن بود كه غيبت آخرين حجّت الهي، آسيب‌هاي جدّي و غير قابل جبران به ديانت مسلمين وارد آورد، دوران غيبت با روندي حساب شده و برنامه ريزي دقيق آغاز گرديده و ادامه پيدا كرد.
سال‌ها پيش از ولادت امام دوازدهم، سخن از غيبت آن بزرگوار و ضرورت آن بر سر زبان‌ها افتاد و نقل محافل ائمه معصومين(عليهم السلام) و اصحاب ايشان شد. همچنين روش ارتباط امام هادي و امام عسكري(عليهما السلام) با شيعيان در قالبي جديد و به شكل محدودتري انجام گرفت و پيروان مكتب اهل‌بيت(عليهم السلام) رفته رفته آموختند كه در بسياري از نيازهاي مادي و معنوي، مجبور به شرفيابي به محضر امام حاضر نيستند بلكه مي‌توانند با مراجعه به كساني كه از سوي امامان به عنوان وكيل و فرد مورد اعتماد معرفي شده اند، به وظايف خود عمل كنند. با شهادتِ امام حسن عسكري(عليه السلام) و آغاز دوره غيبت حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالي فرجه الشريف) باز هم رابطه امام و امت به كلّي قطع نشد بلكه مردم به وسيله نائبان خاص امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) با مولا و مقتداي خويش در ارتباط بودند و در همين دوره بود كه شيعيان به رفت و آمد و ارتباط گسترده‌تر با عالمان ديني، خو گرفتند و دانستند كه در شرايط غيبت امام نيز راه شناخت وظايف ديني به روي آن‌ها بسته نيست. در اين بستر مناسب بود كه غيبت طولاني حضرت بقية اللّه(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اتفاق افتاد و ارتباطي كه بين امام و شيعيان در زمان‌هاي گذشته معمول و رايج بود، قطع گرديد.
اينك درباره ويژگي‌هاي دو دوره كوتاه و بلند غيبت، مطالبي را خواهيم آورد.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
غيبت كوتاه مدّت

با شهادت امام حسن عسكري(عليه السلام) در سال 260 هجري قمري، دوران امامت امام دوازدهم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آغاز شد و از همين زمان، غيبت كوتاه مدّت آن گرامي كه به «غيبت صغري» معروف است شروع شد و تا سال 329 هجري قمري ـ نزديك به 70 سال ـ ادامه يافت.
مهم ترين ويژگي دوره غيبت صغري آن است كه مردم از طريق نايبان خاصّ با امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در ارتباط بودند و به وسيله آنها پيام‌هاي آن حضرت را دريافت مي‌كردند و پاسخ سؤالات خود را مي‌گرفتند.[SUP] ( 1 )[/SUP]
گاهي نيز به واسطه نائبان امام، توفيق شرفيابي به حضور امام خويش را مي‌يافتند.
نائبان خاصّ امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه همگي از علما و بزرگان شيعه و برگزيدگان امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بودند، چهار تن هستند كه به ترتيب زمان نيابت خود عبارتند از:
1. عثمان بن سعيد عَمري؛ وي از آغاز غيبتِ امام، عهده دار نيابت آن حضرت شد و در سال 267 هجري قمري در گذشت. او وكيل امام هادي و امام عسكري(عليهما السلام) نيز بوده است.
2. محمد بن عثمان عمري؛ او فرزند نايب اوّل است كه پس از درگذشت پدر به مقام نيابت رسيد و در سال 305 هجري قمري وفات كرد.
3. حسين بن روح نوبختي؛ او پس از 21 سال نيابت، در سال 326 هجري قمري بدرود حيات گفت.
4. علي بن محمد سمري؛ وي در سال 329 هجري قمري از دنيا رفت و با مرگ او دوران غيبت صغري پايان گرفت.
نائبان خاص همگي توسط امام عسكري(عليه السلام) و امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) انتخاب گرديده و به مردم معرفي مي‌شدند. شيخ طوسي در كتاب الغيبه خود روايت كرده است كه روزي چهل نفر از شيعيان به همراه عثمان بن سعيد (نائب اول) به حضور امام عسكري(عليه السلام) رسيدند. امام(عليه السلام)، فرزند خود را به آنها نشان داد و فرمود:
پس از من، اين (كودك) امام شماست. از او اطاعت كنيد... بدانيد كه پس از امروز او را نخواهيد ديد تا عمر او به كمال برسد. پس (در غيبت او) آنچه عثمان ]بن سعيد [مي گويد بپذيريد و از او فرمان بريد كه او جانشين امام شماست و كارها به دست اوست.[SUP] ( 2 )[/SUP]
در روايتي ديگر امام عسكري(عليه السلام) به نيابت محمدبن عثمان (نائب دوم) از امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز تصريح فرموده است.
شيخ طوسي مي‌نويسد:
«عثمان بن سعيد» به دستور حضرت عسكري(عليه السلام)، اموالي را كه جمعي از شيعيان يمن آورده بودند، تحويل گرفت. گروهي كه شاهد ماجرا بودند به امام گفتند، به خدا قسم عثمان از بهترين شيعيان شماست ولي با اين كار، جايگاه او نزد شما، براي ما روشن‌تر شد.
امام عسكري(عليه السلام) فرمود: بله، گواه باشيد كه عثمان بن سعيد عمري وكيل من است و پسرش «محمد» نيز وكيل پسرم «مهدي» خواهد بود.[SUP] ( 3 )[/SUP]
اينها مربوط به دوران قبل از غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بود و در طول غيبت صغري نيز هر يك از نائبان، پيش از مرگ خود، نائب بعدي را كه از سوي امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) انتخاب شده بود به مردم معرفي مي‌كردند.
اين مردان بزرگ به سبب برخورداري از صفات و ويژگي‌هايي، براي نيابت خاص ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شايستگي يافتند. امانتداري، پاكدامني، عدالت در گفتار و رفتار، راز داري و پنهان كاري و پوشاندنِ اسرار اهل‌بيت(عليهم السلام) در شرايط ويژه دوره امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از خصوصيات مهم آنها بود. ايشان مورد اعتماد و اطمينان امام(عليه السلام) و پرورش يافتگان مكتب خاندان پاك پيامبر بودند. بعضي از آنان از سنّ يازده سالگي تحت تربيت امامان(عليهم السلام) قرار گرفتند و علم را در كنار ايماني قوي در وجود خويش به كمال رسانيدند. نام نيك آنها بر سر زبان‌ها بود و صبر و بردباري و تحمل مشكلات و مقاومت در برابر سختي‌ها چنان با وجودشان عجين شده بود كه در سخت ترين شرايط نيز از امام خود اطاعت كامل داشتند و در كنار همه اين صفات زيبا، از توان مديريت و رهبري شيعيان برخوردار بودند و با فهم و آگاهي كامل و درك حسّاسيت زمان و بهره گيري از امكانات موجود، جامعه شيعه را در صراط مستقيم الهي هدايت كردند و آنان را از گذرگاه غيبت صغري به سلامت عبور دادند.
مطالعه دقيق دوره غيبت صغري و نقش مهم نوّاب اربعه در ايجاد ارتباط بين امت و امام به خوبي اهميت اين دوره از حيات امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را نشان مي‌دهد. وجود اين ارتباط‌ها و نيز راه يافتن برخي از شيعيان به محضر امام خويش در طول دوران غيبت صغري تأثير فراواني در اثبات ولادت امام دوازدهم و آخرين حجّت پروردگار داشت و اين دستاورد مهم درست در زماني بود كه دشمنان مي‌كوشيدند تا شيعيان را نسبت به تولّد فرزندي براي امام عسكري(عليه السلام) دچار شك و ترديد نمايند. به علاوه اين دوره، زمينه و بستر مناسبي براي شروع غيبت كبري بود كه در آن دوران مردم از داشتن هر گونه ارتباط با امام خود توسط افرادي معين، محروم مي‌شدند ولي با آرامش خاطر و اطمينان به وجود و حضور امام و بهره مندي از بركات او، به روزگار غيبت كامل حضرت، پا نهادند.

-------------------------------------------
1. متن نامه‌ها ـ كه به توقيعات مشهور است ـ در كتاب هاى علماى شيعه موجود است (براى نمونه بحارالانوار، ج 53 باب 31، ص 150 - 197).
2. الغيبة طوسى، فصل 6، ح 319، ص 357.
3. همان، فصل 6، ح 317، ص 355.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
غيبت بلند مدّت

در آخرين روزهاي عمر نائب چهارم در نامه‌اي از امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خطاب به او چنين آمده بود:
«بسم الله الرحمن الرحيم اي علي بن محمد سمري، خداوند در مصيبت وفات تو، به برادران ديني ات، پاداش بزرگ كرامت فرمايد؛ چرا كه تو تا شش روز ديگر به سراي باقي خواهي رفت. از اين رو به كارهايت رسيدگي كن و درباره جانشين پس از خود به كسي وصيت مكن! زيرا كه دوره غيبت كامل ]و طولاني[ فرا رسيده است و از اين پس ظهوري ]براي من [نخواهد بود مگر پس از فرمان الهي و آن پس از گذشت مدتي دراز خواهد بود كه دلها را سختي و قساوت فراگيرد و زمين از ظلم و ستم پر گردد...»[SUP] ( [/SUP][SUP]1 )[/SUP]
بنابراين با وفات آخرين نائب خاص امام دوازدهم در سال 329 هجري قمري، دوره غيبت طولاني كه به «غيبت كبري» معروف است، آغاز شد و اين دوران همچنان ادامه دارد تا روزي كه به خواست خداوند ابرهاي غيبت، كنار رود و جهان از پرتو مستقيم خورشيد فروزان ولايت، بهره مند گردد.
همانگونه كه گذشت در دوره غيبت صغري، شيعيان به وسيله نائبان خاص با امام خود رابطه داشتند و با تكاليف الهي خود آشنا مي‌شدند ولي در دوران غيبت كبري اين نوع ارتباط قطع گرديده و مردم مؤمن براي شناخت وظايف ديني خود تنها به نائبان عام آن حضرت كه همان عالمان ديني وارسته و مراجع بزرگ تقليد هستند مراجعه مي‌كنند و اين جريان، مسير روشني است كه امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خود در نامه‌اي به يكي از چهره‌هاي مورد اعتماد شيعه، ترسيم فرمود. در فرازي از اين نامه كه توسّط دومين نائب خاص امام ابلاغ شد چنين آمده است:
«وَاَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةِ فَارْجِعُوا فيها اِلي رُواةِ حَديثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتي عَلَيكُم وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيهم...[SUP] ( [/SUP][SUP]2 ) [/SUP]و اما در مورد رويدادهايي كه ]در آينده[ رخ خواهد داد ]و براي شناخت وظيفه الهي خود در شرايط گوناگون[ به راويان حديث ما ]= فقها[ رجوع كنيد. زيرا آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنان هستم...»
اين راهكار جديد براي پاسخ گويي به پرسشهاي ديني و مهم‌تر از آن شناخت وظيفه فردي و اجتماعي شيعيان در دوره غيبت كامل امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) گوياي اين واقعيت است كه نظام مترقّي امامت و رهبري در فرهنگ شيعه، نظامي پويا و زنده است كه در شرايط مختلف، امر هدايت و رهبري مردم را به استوارترين روش، انجام داده است و در هيچ دوره‌اي پيروان مكتب را بدون يك سرچشمه هدايتگر رها نكرده است بلكه سررشته امور آنها را در زواياي مختلف زندگي فردي و جمعي به دست با كفايت عالمان دين شناس و پرهيزگار كه امانتدار دين و دنياي مردم هستند، سپرده است تا كشتي جامعه اسلامي را در درياي پر تلاطم و طوفاني جهان و سياست‌هاي سياست‌بازان استعمار از افتادن در گرداب حوادث حفظ كرده و مرزهاي اعتقادي شيعيان را پاسداري كنند.
امام هادي(عليه السلام) در بيان نقش علماي ديني در زمان غيبت فرمود:
«اگر نبودند علمايي كه پس از غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مردم را به سوي آن حضرت بخوانند و آنها را به سوي امامشان هدايت كنند و با حجت‌ها و دليل‌هاي محكم الهي از دين او ]كه دين خداست[ حمايت كنند و اگر نبودند آن عالمان هوشيار كه بندگان خدا را از دام‌هاي شيطان و شيطان صفتان و از ]دشمني هاي[ دشمنان اهل‌بيت(عليهم السلام) نجات مي‌دهند، هيچ كس نمي‌ماند مگر اينكه از دين خدا بيرون مي‌رفت!! ولي ايشان هستند كه سررشته دل‌ها ]و افكار و عقايد [شيعيان را با استواري در دست دارند آنچنان كه كشتي بان، سكّان كِشتي را به دست مي‌گيرد. آن عالمان، برترين ]بندگان[ نزد خداوند متعال هستند.»[SUP] ( 3 )[/SUP]
نكته‌اي كه قابل توجه است شرايط و خصوصياتي است كه رهبري جامعه بايد دارا باشد. زيرا كه سپردن اختيار امور مردم در دين و دنيا به فرد يا افرادي كه عهده دار اين مسئوليت بزرگ مي‌شوند بايد همراه با دقت نظر و تشخيص صحيح و دقيق باشد. به همين جهت پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، ويژگيهاي فوق العاده‌اي را براي مرجع ديني و بالاتر از آن، مقام ولايت امر مسلمين كه به «ولي فقيه» معروف است، بيان كرده‌اند.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«از ميان فقها و عالمان دين آنكس كه ]در برابر هر گناهِ كوچك يا بزرگ[ خود نگهدار بوده و نگهبان دين و آيين ]و اعتقادات خود و مردم[ باشد و با خواسته‌ها و تمايلاتِ شخصي خود مخالفت كرده و از دستورات مولا ]و امام عصر[ خود اطاعت كند، بر مردم است كه از او پيروي كنند. و بعضي از فقهاي شيعه چنين هستند نه همه آنان.»[SUP] ( 4 )[/SUP]

[SUP]-----------------------------------------[/SUP]
1. الغيبة طوسى، فصل 6، ح 365، ص 395.
2. كمال الدين، ج 2، باب 45، ح 3، ص 236.
3. احتجاج، ج 1، ح 11، ص 15.
4. احتجاج، ج 2، ص 511.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
فوائد امام غايب

صدها سال است كه جامعه بشري از فيض ظهور حجّت خدا محروم گرديده و امت اسلامي از درك محضر رهبري آسماني و پيشوايي معصوم، بي بهره مانده است. به راستي وجود او در غيبت و زندگي او در پنهاني و دور از دسترس همگان چه آثاري براي جهان و جهانيان دارد؟ آيا نمي‌شد در نزديكي‌هاي دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غيبت خويش از شيعيان نباشد؟
اين سؤال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جايگاه امام و حجّت الهي سرچشمه مي‌گيرد.
به راستي جايگاه امام در مجموعه هستي چگونه است؟ آيا همه آثار وجودي او به آشكار بودن او وابسته است؟ آيا او تنها براي رهبري و پيشوايي مردمان است يا وجود او براي همه موجودات داراي اثر و بركت است؟
امام محور هستي
از نظر شيعه و براساس تعاليم ديني، امام، واسطه فيض رساني پروردگار به همه پديده‌هاي جهان آفرينش است. او در نظام هستي محور و مدار است و بيوجود او عالم و آدم، جن و ملك و حيوان و جمادي نمي‌ماند.
از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد آيا زمين بدون امام باقي مي‌ماند؟ حضرت فرمود:
«اگر زمين بدون امام بماند هر آينه اهل خود را فرو مي‌برد.»[SUP]( 1 )[/SUP]
اينكه او در رساندن پيام‌هاي خدا به مردم و راهنمايي آنها به سوي كمال انساني، واسطه است و هر فيض و لطفي در اين بخش به سبب وجود او به همگان مي‌رسد، امري روشن و بديهي است. زيرا از ابتدا خداوند متعال از طريق پيامبران و سپس جانشينان آنها قافله بشري را هدايت كرده است. ولي از كلمات معصومين(عليهم السلام) استفاده مي‌شود كه وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطه‌اي براي رسيدن هر نعمت و فيضي از ناحيه پروردگار به هر موجود كوچك و بزرگي است. به بيان آشكارتر همه موجودات، آنچه از فيوضات و عطاياي الهي دريافت مي‌كنند از كانال امام مي‌گيرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمت‌ها و بهره‌هاي ديگري كه در طول حيات خود دارا هستند.
در فرازي از زيارت جامعه كبيره كه يك دوره امام شناسي است اينگونه آمده است:
«بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِكُمْ يخْتِمْ وَبِكُمْ ينَزِّلُ الغَيثَ وَبِكُمْ يمسِكُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ[SUP]( 2 )[/SUP]؛
]اي امامان بزرگ[ خداوند به سبب شما ]عالم را [آغاز كرد و به سبب شما ]نيز آن را[ پايان مي‌دهد و به ]سبب وجود[ شما باران را فرو مي‌فرستد و به ]بركت وجود [شما آسمان را نگهداشته است از اينكه بر زمين فرود آيد، جز به اراده او».
بنابراين آثار وجودي امام تنها به ظهور و آشكاري او خلاصه نمي‌شود بلكه وجود او در عالم ـ حتّي در غيبت و نهان زيستي ـ سرچشمه حيات همه موجودات و مخلوقات الهي است و خدا خود اينگونه خواسته است كه او كه موجود برتر و كاملتر است واسطه دريافت و رساندن فيوضات و داده‌هاي الهي به ساير پديده‌ها باشد و در اين عرصه فرقي بين غيبت و ظهور او نيست. آري همگان از آثار وجود امام بهره مي‌گيرند و غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در اين جهت خللي ايجاد نمي‌كند. جالب اينكه وقتي از امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) درباره نحوه بهره مندي از آن حضرت در دوره غيبت، سؤال مي‌شود مي‌فرمايد:
«وَاَمّا وَجهُ الاِنتِفاعِ بي في غَيبَتي فَكَا الاِنتِفاع بِالشَّمسِ اِذا غَيبَتْها عَنِ الاَبصارِ السَّحابُ[SUP]( 3 )[/SUP]؛
بهرهمندي از من در روزگار غيبتم، مانند سود بردن از خورشيد است آن گاه كه به وسيله ابرها از چشم‌ها پوشيده است.»
تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت او به قرار گرفتن خورشيد در پسِ ابر، نكته‌هاي فراواني دارد كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود:
خورشيد در منظومه شمسي مركزيت دارد و كرات و سيارات به دور او حركت مي‌كنند چنان كه وجود گرامي امام عصر مركز نظام هستي است.
بِبَقائِهِ بَقِيتِ الدُّنيا وَبِيمْنِهِ رُزِقَ الْوَري وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاَْرضُ وَالسَّماء[SUP]( 4 )[/SUP]؛
به سبب بودن او دنيا باقي است و به بركت وجود او، عالم روزي مي‌خورند و به خاطر وجود او زمين و آسمان، استوار مانده است.
آفتاب، لحظه‌اي از نورافشاني دريغ نمي‌كند و هر كس به اندازه ارتباطي كه با خورشيد دارد از نور آن بهره مي‌گيرد. چنان كه وجود ولي عصر واسطه دريافتِ همه نعمت‌هاي مادي و معنوي است كه از ناحيه پروردگارِ جهان به بندگان مي‌رسد ولي هر كس به اندازه رابطه خود با آن منبع كمالات، بهره مند مي‌گردد.
اگر اين آفتابِ پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاريكي، زمين را غير قابل سكونت خواهد كرد. چنانكه اگر عالم از وجود امام ـ گرچه در پشت پرده غيبت ـ محروم بماند سختي‌ها و نابساماني‌ها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگي را غير ممكن مي‌سازد.
آن حضرت در نامه‌اي به شيخ مفيد خطاب به شيعيان خود مي‌فرمايد:
«اِنّا غَيرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ وَلا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْلا ذلِكَ لنَزَلَ بِكُمُ اللاّواءَ وَاصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداء[SUP]5[/SUP]؛
ما هرگز شما را به حال خود رها نكرده ايم و هرگز شما را از ياد نبرده ايم و اگر نبود (عنايات پيوسته ما) حتماً سختي‌ها و بلاهاي فراواني به شما مي‌رسيد و دشمنان شما را نابود مي‌كردند.»
بنابراين آفتاب وجود امام بر عالم وجود مي‌تابد و به همه هستي فيض مي‌رساند و در اين ميان براي بشريت و به ويژه جامعه مسلمين و امت شيعه و معتقد به او بركات و خيرات بيشتري دارد .

-----------------------------


1. كافى، ج 1، ص 201.
2. مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره. توضيح اينكه اين زيارت از امام هادى(عليه السلام) نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالى است و پيوسته مورد عنايت خاص عالمان شيعه بوده است.
3. احتجاج، ج 2، ش 344، ص 542.
4. مفاتيح الجنان، دعاى عديله.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
اميد بخشي

از سرمايه‌هاي مهم زندگي، اميد است. اميد مايه حيات و نشاط و پويايي است. اميد عامل حركت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب اميد به آينده‌اي روشن و سراسر شور و اشتياق است. شيعه، پيوسته و در طول تاريخ هزار و چهارصدساله، به انواع بلاها و سختي‌ها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نيروئي بزرگ و پشتوانه‌اي استوار، او را به ايستادگي و تسليم نشدن و حركت و تلاش، واداشته است؛ اميد به آينده سبز مؤمنين و دين باوران بوده است. آينده‌اي كه خيالي و افسانه‌اي نيست؛ آينده‌اي كه نزديك است و مي‌تواند نزديك‌تر باشد. زيرا آن كه بايد رهبري قيام را به عهده گيرد زنده است و هر لحظه پا به ركاب؛ و اين من و تو و مائيم كه بايد آماده باشيم.

پايداري مكتب

هر جامعه‌اي براي حفظ تشكيلات خود و ادامه راه تا رسيدن به مقصد مورد نظر، نياز به وجود رهبري آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهي او در مسير صحيح، حركت كند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگي براي افراد است تا در يك سازماندهي منظّم، دستاوردهاي قبلي را حفظ كنند و به تقويت برنامه‌هاي آينده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در ميان جمعيت و افراد خود نباشد از ترسيم خطوط اصلي و ارائه راهكارهاي كلّي، كوتاهي نمي‌كند و به واسطه‌هاي گوناگون، نسبت به راههاي انحرافي، هشدار مي‌دهد.
امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) گرچه در غيبت است ولي وجود او عامل جدّي براي حفظ مكتب شيعه است. او با آگاهي كامل از توطئه‌هاي دشمنان، به شيوه‌هاي مختلف، مرزهاي فكري شيعيان را پاسداري مي‌كند و آن گاه كه دشمن فريبكار با وسيله‌ها و ابزارهاي گوناگون، اصول مكتب و اعتقادات مردم را نشانه مي‌گيرد، با هدايت و ارشاد عالمان و برگزيدگان، راههاي نفود او را مي‌بندد.
براي نمونه، عنايت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به شيعيان بحرين را از زبان علاّمه مجلسي[SUP]( 1 )[/SUP] مي‌شنويم:
در روزگار گذشته، فرمانروايي ناصبي بر بحرين حكومت مي‌كرد، كه وزيرش در دشمني با شيعيان آن جا، گوي سبقت را از او ربوده بود. روزي وزير بر فرمانروا وارد شد و اناري را به دست او داد، كه به صورت طبيعي اين واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمّد رسول الله و ابوبكر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول الله». فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت: اين، نشانه‌اي آشكار و دليلي نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است. نظر تو درباره ي شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر كنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم. اگر آن را پذيرفتند كه از مذهب خود دست مي‌كشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخير مي‌كنيم؛ پاسخي قانع كننده بياورند يا جزيه[SUP]( 2 )[/SUP] بدهند و يا اين كه مردان شان را مي‌كشيم زنان و فرزندان شان را اسير مي‌كنيم و اموال شان را به غنيمت مي‌بريم.
فرمانروا، رأي او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر در اين باره دليلي روشن نياوريد، شما را مي‌كشم و زنان و فرزندان تان را اسير مي‌كنم يا اين كه بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت‌وگوي فراوان به اين نتيجه رسيدند كه از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آن گاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يكي از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوي صحرا برو و به امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) استغاثه كن و از او، راه رهايي از اين مصيبت را بپرس؛ زيرا او، امام و صاحب ماست.
آن مرد چنين كرد، ولي موفّق به زيارت حضرت نشد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخي دريافت نكرد. شب آخر، نفر سوم را كه محمّد بن عيسي نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زاري از حضرت، درخواست كمك كرد. چون آخر شب شد، شنيد مردي خطاب به او مي‌گويد: ‌اي محمّد بن عيسي! چرا تو را به اين حال مي‌بينم و چرا به سوي بيابان بيرون آمده اي؟ محمّد بن عيسي از آن مرد خواست كه او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ‌اي محمّد بن عيسي! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عيسي گفت: اگر تو صاحب الزماني، داستان مرا مي‌داني و به گفتن من نياز نيست. فرمود: راست مي‌گويي. تو به دليل آن مصيبتي كه بر شما وارد شده است، به اين جا آمده اي. عرض كرد: آري، شما مي‌دانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: ‌اي محمدبن عيسي! در خانه ي آن وزير ـ لعنة الله عليه ـ درخت اناري است. هنگامي كه درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبي به شكل انار ساخت. آن را نصف كرد و در ميان آن، اين جملات را نوشت. سپس قالب را بر روي انار كه كوچك بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روي آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا مي‌روي و به او مي‌گويي كه من پاسخ تو را در خانه ي وزير مي‌دهم. چون به خانه ي وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان اتاق برو! كيسه ي سفيدي خواهي يافت كه قالب گِلي در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه ي ديگر اين كه به فرمانروا بگو: كه معجزه ي ديگر ما اين است كه چون انار را دو نيم كنيد، جز دود و خاكستر چيزي در آن نيست!
محمدبن عيسي از اين سخنان بسيار شادمان شد و به نزد شيعيان بازگشت. روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آن چه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرموده بود، آشكار گشت.
فرمانرواي بحرين با ديدن اين معجزه به تشيع گرويد و دستور داد وزير حيله گر را به قتل رساندند.[SUP]( 3 )[/SUP]

[SUP]-------------------------------------[/SUP]
1. او از علماي بزرگ شيعه‌ي عصر صفوي است كه آثار فراواني از خود بجا گذاشته، معروفترين آنها كتاب بحارالانوار است كه مجموعه‌اي گران‌سنگ از كلمات اهل بيت(عليهم السلام) است كه در 110 جلد تنظيم شده است. وي در سال 1111 ق وفات يافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.
2. پولى كه غير مسلمانانى كه در پناه حكومت اسلامى زندگى مى كنند، در برابر تأمين امنيّت و برخوردارى از امكانات به دولت اسلامى مى پردازند.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 178.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
خودسازي

قرآن كريم مي‌فرمايد:
وَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَيرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[SUP]( 1 )[/SUP]
]اي پيامبر به مردم[ بگو عمل كنيد ]ولي بدانيد[ كه خداوند و پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و مؤمنان، كارهاي شما را مي‌بينند.
در روايات آمده است كه مراد از «مؤمنون» در اين آيه شريفه، امامان معصوم(عليهم السلام) هستند.[SUP]( 2 )[/SUP] بنابراين، اعمال مردم به نظر امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‌رسد. و آن بزرگوار از پس پرده غيبت، شاهد و ناظر كارها است. اين حقيقت اثر تربيتي بزرگي دارد و شيعيان را به اصلاح كارهاي خود وامي دارد و از اين كه در برابر حجّت خدا و امام خوبي‌ها به زشتي‌ها و گناهان آلوده شوند باز مي‌دارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاكي، بيشتر باشد، آئينه دل و جانش، صفاي بيشتري مي‌يابد و اين روشني و زلالي در گفتار و رفتار او آشكارتر مي‌گردد.

---------------------------------
1. سوره توبه، آيه 105.
2. كافى، ج 1، باب عرض الاعمال، ص 171.


پناهگاه علمي و فكري

پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، معلّمان و مربّيان اصلي جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره‌ها برده‌اند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسي مستقيم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ممكن نيست ولي آن معدن علوم الهي به راههاي مختلف، گره از مشكلاتِ علمي و فكري شيعيان باز مي‌كند. در دوره غيبت صغري، بسياري از سؤالات مردم و علما، از طريقِ نامه‌هاي امام كه به توقيعات مشهور است پاسخ داده مي‌شد.[SUP]( 1 )[/SUP]
امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در جواب نامه اسحاق بن يعقوب و سؤال‌هاي او، نوشته است:
«خداوند تو را هدايت كند و ثابت قدم بدارد؛ اما اينكه درباره منكران از خاندان و عموزادگان ما سئوال كردي، بدان كه بين خدا و هيچ كس خويشاوندي نيست و كسي كه مرا انكار كند از من نيست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموال تان را تا پاكيزه نكنيد قبول نمي‌كنيم...
و اما اموالي كه براي ما فرستادي از آن رو مي‌پذيريم كه پاكيزه و طاهر است... و كسي كه اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است... و چگونگي استفاده از من، مانند بهره مندي از خورشيدِ پشت ابر است و من امان مردم روي زمين هستم همانطوري كه ستارگان امان اهل آسمانها هستند. و از اموري كه سودي برايتان ندارد پرسش نكنيد و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته‌اند به زحمت نيفكنيد و براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه همان، فرج شماست، سلام بر تو‌اي اسحاق بن يعقوب و سلام بر هر كسي كه پيرو هدايت است.»[SUP]( 2 )[/SUP]
پس از غيبت صغري هم بارها علماي شيعه، مشكلات علمي و فكري خود را با امام خويش مطرح كرده و پاسخ آن را دريافت نموده‌اند.
مير علاّم يكي از شاگردان مقدس اردبيلي[SUP]( 3 )[/SUP] چنين مي‌گويد:
نيمه شبي در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت علي(عليه السلام) بودم ناگاه شخصي را ديدم كه به سمت حرم مي‌رود، به سوي او رفتم چون نزديك شدم؛ ديدم كه شيخ و استادم ملا احمد مقدّس اردبيلي(قدس سره) است. خود را از او پنهان كردم.
نزديك حرم مطهر شد در حالي كه در بسته بود؛ ناگاه ديدم در گشوده شد و داخل حرم گرديد! و پس از مدتي كوتاه از حرم خارج شد، و به سمت كوفه متوجه گرديد.
به دنبال او روانه شدم به طوري كه مرا نمي‌ديد تا آن كه داخل مسجد كوفه گرديد و در نزد محرابي كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) را در آن ضربت زده‌اند قرار گرفت و مدّتي در آنجا درنگ كرد. سپس برگشت و از مسجد بيرون رفت و به سمت نجف متوجه گرديد من همچنان دنبال او بودم تا آنكه به مسجد حنانه رسيد؛ ناگاه بدون اختيار سرفه ام گرفت چون صداي مرا شنيد برگشت نگاهي به من كرد و مرا شناخت. فرمود: مير علام هستي؟ گفتم: آري! گفت: اينجا چه مي‌كني؟ گفتم: از آن زمان كه داخل حرم حضرت علي(عليه السلام) شدي تا حال با شما هستم. شما را به حق اين قبر قسم مي‌دهم كه سرّ اين واقعه را كه امشب از شما مشاهده كردم به من خبر دهيد!
فرمود: به شرط آن كه تا من زنده هستم آن را به كسي نگويي! چون به او اطمينان دادم فرمود: گاهي كه برخي مسائل بر من مشكل مي‌شود براي حل آن به اميرالمؤمنين(عليه السلام) متوسل مي‌شوم. امشب نيز مسئله‌اي براي من مشكل شد و در آن فكر مي‌كردم؛ ناگاه به دلم افتاد كه باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال كنم.
چون به حرم مطهر رسيدم چنان كه ديدي درِ بسته بر روي من گشوده شد. پس داخل شده به خدا ناليدم كه جواب آن را از آن حضرت دريابم ناگاه از قبر مطهر ندايي شنيدم كه فرمود: به مسجد كوفه برو و از قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) سؤال كن زيرا كه او امام زمان توست. پس به نزد محراب ]مسجد كوفه [آمدم و از آن بزرگوار سؤال كرده جواب شنيدم و اكنون به منزل خود مي‌روم.[SUP]( 4 )[/SUP]

[SUP]----------------------------------------[/SUP]
1. ر.ك: كمال الدين، ج 2، باب 45، صص 235 - 286.
2. همان، ح 4، ص 237.
3 . او از علماي بزرگ شيعه در قرن دهم هجري بود كه در تقوا و فضايل اخلاقي نمونه و مثال زدني است و بنابر نقل علامه مجلسي، بارها محضر امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مشرف گرديده و از وي آثار ارزشمندي هم بجاي مانند حدائق‌الشيعه و... مزار او در حرم اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) مي‌باشد.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 174.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
هدايت باطني و نفوذ روحاني

امام و حجّت خدا وظيفه رهبري و هدايت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادي را كه آماده دريافت نور هدايت او هستند، راهنمايي كند. براي انجام اين مأموريت الهي، گاهي آشكارا و بي پرده، با انسان‌ها ارتباط برقرار مي‌كند و با گفتار و كردار زندگي ساز خود، راه سعادت و بهروزي آن‌ها را نشان مي‌دهد و زماني ديگر با استفاده از قدرت ولايت خود كه نيروي غيبي و الهي است در درون قلب‌ها اثر مي‌گذارد و با توجهي ويژه و عنايتي خاص، دل‌هاي آماده را، مايل به خوبي‌ها و زيبايي‌ها مي‌كند و راه رشد و كمال آن‌ها را هموار مي‌سازد. در اين بخش، نيازي به حضور ظاهري امام و ارتباط مستقيم با او نيست بلكه هدايت‌ها از راه‌هاي دروني و ارتباطات قلبي انجام مي‌گيرد. امام علي(عليه السلام) در بيان اين بخش از فعاليت‌هاي امام مي‌فرمايد:
خداوندا، جز اين نيست كه بايد حجّتي از سوي تو در زمين باشد تا خلق را به سوي آئين تو رهنمون گردد... و اگر وجود ظاهري او از مردم پنهان باشد ولي بي شك تعاليم و آداب او در دلهاي مؤمنين پراكنده است و آن‌ها براساس آن عمل مي‌كنند.[SUP]( 1)[/SUP]
امام غايب از طريق همين هدايت‌ها به كار نيروسازي براي قيام و انقلاب جهاني، همّت مي‌گمارد. و آن‌ها كه شايستگي‌هاي لازم را دارا باشند تحت تربيت ويژه امام، براي حضور در ركابِ آن حضرت آماده مي‌شوند و اين يكي از برنامه‌هاي امام غايب است كه به بركت وجود او انجام مي‌شود.

------------------------------------
1. اثبات الهداة، ج 3، ح 112، ص 463.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ايمني از بلاها

بدون ترديد، امنيّت از اصلي ترين سرمايه‌هاي زندگي است. پديد آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگي و حيات طبيعي موجودات را در معرض نابودي قرار داده است و كنترل آفت‌ها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسائل مادّي ممكن است ولي عوامل معنوي نيز در آن تأثير فراواني دارد. در روايات پيشوايان ما، وجود امام و حجّت الهي، در مجموعه جهان آفرينش، به عنوان عامل امنيّت زمين و اهل آن شمرده شده است.
امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خود فرموده است:
وَ اِنِّي لاََمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ...؛
من موجب ايمني (از بلاها) براي ساكنان زمين هستم.[SUP]( 1 )[/SUP]
وجود امام، مانع از آن است كه مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدي كه انجام مي‌دهند به عذاب‌هاي سخت الهي گرفتار آيند و طومار حيات زمين و اهل آن در هم پيچيده شود.
قرآن كريم در اين باره، خطاب به پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) مي‌فرمايد:
وَ ما كانَ اللّهُ لِيعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِيهِم...
«(اي رسول ما) تا زماني كه تو در ميان ايشان (مسلمانان) هستي، خداوند هرگز آن‌ها را به عذاب (عمومي) گرفتار نخواهد كرد.»[SUP]( [/SUP][SUP]2 )[/SUP]
حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه مظهر رحمت و مهر پروردگار است نيز به عنايت خاص خود بلاهاي بزرگ را به ويژه از جامعه شيعيان و فرد فرد آن‌ها دور مي‌كند؛ گرچه در بسياري از موارد، شيعيان به لطف و كرامت او توجه نداشته باشند و دست ياري‌گر او را در بالاي سر خود نشناسند!
آن گرامي در مقام معرفي خود فرموده است:
«أَنَا خاتِمُ الاَْوْصِياءِ وَ بِي يدْفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ مِنْ اَهْلي وَ شِيعَتِي؛
من آخرين جانشين پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) هستم و خداي تعالي به ]سبب وجود[ من بلاها را از خاندان و شيعيانم دور مي‌كند.»[SUP]( [/SUP][SUP]3 )[/SUP]
در جريان شكل گيري انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و سال‌هاي پرالتهاب دفاع مقدّس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملكت سايه افكند و نظام اسلامي و ملت مسلمان و مهدوي را از گردنه توطئه‌هاي سنگين دشمن، عبور داد! شكسته شدن حكومت نظامي شاه در 21 بهمن 1357 به فرمانِ امام خميني قدس الله سره، حادثه سقوط هلي كوپترهاي نظامي آمريكا در سال 1359 در صحراي طبس، كشف كودتاي نافرجام نوژه در 21 تيرماه 1361 و ناكامي دشمنان در جنگ هشت ساله و دهها نمونه ديگر شواهد گويايي است.

-------------------------------------
1. كمال الدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.
2. سوره انفال، آيه 33.
3. كمال الدين، ج 2، باب 43، ح 12، ص 171.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
باران رحمت

موعود بزرگ جهانيان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دل‌هاي شيعيان، همواره بر حال مردم نظر دارد و غيبت آن خورشيد مهرباني، مانع از آن نيست كه پرتو زندگي بخش و نشاط آفرين خود را بر جان‌هاي مشتاق بتاباند و آن‌ها را بر خوان كرم و بزرگواري خويش، مهمان كند. آن ماه منير دوستي و مهرورزي، پيوسته غمخوار شيعيان و دستگير مددجويان آستان حضرتش بوده است. گاهي بر بالين بيماران حاضر گرديده و دست شفابخش خويش را مرهم زخم‌هاي آن‌ها قرار داده است و زماني ديگر، به گم شدگان در بيابان‌ها عنايت فرموده و واماندگان در وادي تنهايي و بي كسي را يار و ياور و راهنما گشته است و در لحظه‌هاي سرد نااميدي، دل‌هاي منتظر را گرمي اميد، بخشيده است. او كه باران رحمت الهي است، در همه حال، بر كوير تفتيده جان‌ها باريده و با دعاي خود براي شيعيان، سبزي و خرّمي را براي آن‌ها به ارمغان آورده است. آن سجاده نشين آستان حضرت دوست، دست‌هاي خواهش را گشوده و براي من و تو اين چنين خواسته است:
«يا نُورَالنُّورِ يا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ يا باعِثَ مَنْ فِي القُبُورِ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْ لي وَلِشيعَتي مِنَ الضّيقِ فَرَجاً وَمِنَ الْهَمِّ مَخْرجاً وَاَوْسِعْ لَنَا المَنْهَجَ وَاطلق لَنا مِنْ عِنْدِكَ ما يفَرِّجُ وَافْعَلْ بِنا ما اَنْتَ اَهْلُهُ يا كَريم[SUP]( 1 )[/SUP]؛
اي روشنايي نور،‌اي تدبير كننده كارها،‌اي زنده كننده مردگان، بر محمد و خاندان او درود فرست و براي من و شيعيانم در تنگناها گشايشي قرار ده و از غم و اندوه راه چاره‌اي باز كن و راه ]هدايت[ را بر ما وسعت بخش و راهي كه در آن گشايش ما است به روي ما بگشا و آنچنان كه تو شايسته آن هستي با ما رفتار كن‌اي كريم.»
آنچه گفته شد بيانگر آن است كه از آثار وجود امام ـ گرچه در غيبت به سر برد ـ امكان ارتباط و اتصال به اوست و آن‌ها كه لياقت و شايستگي داشته‌اند لذت همنشيني و همنوايي آن يار بي همتا را چشيده‌اند.

-----------------------------------
1. منتخب الاثر، فصل 10، باب 7، ش 6، ص 658.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ديدار يار

از سختي‌ها و تلخي‌ها دوره غيبت، دوري شيعيان از مولاي خود و محروم ماندن از ديدار جمال آن يوسف بي همتاست. با شروع روزگار غيبت، منتظران ظهور، پيوسته در حسرت تماشاي آن سرو بلند فضيلت سوخته‌اند و آه فراق از دل كشيده اند! البته در دوران غيبت صغري، شيعيان به وسيله نائبان خاص با امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط داشتند و بعضي از آنها به فيض حضور آن بزرگوار رسيدند چنان كه در اين باره روايات فراواني وجود دارد ولي در دوره غيبت كبري كه روزگار غيبت كامل امام است، رابطه ياد شده قطع گرديد و امكان شرفيابي به محضر آن حضرت به شكل معمول و از طريق افرادي خاص، منتفي شد.
با اين حال بسياري از علما معتقدند كه در اين زمان نيز، ملاقات با آن ماه منير امكان دارد و بارها اتّفاق افتاده است. حكايت شرفيابي بزرگاني چون علامه بحرالعلوم، مقدس اردبيلي، سيدبن‌طاووس و مانند آنها معروف و مشهور است و در كتاب‌هاي بزرگان علما نقل گرديده است.[SUP]( 1 )[/SUP]
امّا لازم است كه درباره بحث ملاقات با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به نكات زير توجه شود:
نكته اول اينكه، ملاقات با امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) گاهي در حالت اضطرارو درماندگي افراد روي مي‌دهد و گاهي در حالت عادي و به دور از اضطرار. به بيان روشن‌تر گاهي ملاقات‌ها براي دستگيري امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از اشخاصي است كه در وضعيتي گرفتار شده‌اند و احساس تنهايي و بي كسي به آنها دست داده است مثل جريان ملاقات بسياري از افراد كه در مكان‌هاي مختلف مانند سفر خانه خدا، راه را گم كرده‌اند و امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يا يكي از اصحاب آن حضرت، آنها را از سرگرداني نجات داده است و اكثر ملاقات‌ها از همين قبيل است.
ولي در مواردي ملاقات‌ها در غير حالت اضطرار بوده است و ملاقات كننده به جهت مقام معنوي ويژه‌اي كه داشته به حضور امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شرفياب شده است.
با توجه به نكته فوق بايد توجه داشت كه ادّعاي ملاقات و ديدار آن حضرت از هر كسي پذيرفته نيست.
نكته دوم اينكه، در طول مدت غيبت كبري و به ويژه در زمان ما، افرادي با ادّعاي ملاقات امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در پي جمع كردن مردم و كسب نام و ناني براي خود بوده‌اند و از اين راه بسياري را به گمراهي و انحراف در عقيده و عمل كشانيده اند؛ با توصيه خواندن بعضي دعاها و انجام برخي اعمال كه بسياري از آنها هيچ اصل و اساسي ندارد و با دعوت از مشتاقان ديدار، براي شركت در جلسه هايي كه محتواي قابل قبولي ندارد، وعده ديدار حجّت خدا را مي‌دهند و بدينگونه امر ملاقات با آن امام غايب را كاري سهل و در دسترسِ همگان جلوه مي‌دهند در حالي كه بدون ترديد آن حضرت بر طبق اراده پروردگار در غيبت كامل قرار گرفته است و جز براي افرادي انگشت شمار كه تنها راه نجات آنها عنايت مستقيم آن مظهر لطف الهي است رخ نمي‌نمايد.
و نكته سوم اينكه جريان ملاقات تنها در صورتي ممكن است كه امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مصلحت را در وقوع آن ببيند. بنابراين هرگاه با وجود همه شور و اشتياق يك عاشق و تلاش او براي شرفيابي به محضر امام، ملاقاتي دست ندهد نبايد گرفتار يأس و نااميدي گردد و اين را نشانه نبود لطف و عنايت امام بداند همانگونه كه آن كس كه به فيض ملاقات با آن بزرگوار نائل شد، اين ديدار نشانه آن نيست كه در تقوا و فضيلت به كمال رسيده است.
جان سخن اينكه اگر چه ديدن جمال نوراني امام عصر و سخن گفتن با آن محبوب دلها سعادتي بزرگ است امّا امامان ما و به ويژه حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از شيعيان نخواسته‌اند كه در پي ديدار امام زمان خود باشند و براي رسيدن به اين مقصود، چلّه نشيني كرده و يا بيابان گردي پيشه كنند؛ بلكه در كلمات پيشوايان معصوم(عليهم السلام) سفارش فراوان شده است كه شيعيان پيوسته به ياد آن حضرت بوده و براي فرج او دعا كنند و در جلب رضاي او در گفتار و كردار بكوشند و در راستاي اهداف بزرگ او قدم بر دارند تا هر چه زودتر زمينه ظهور آن اميد بشريت فراهم گردد و عالم از فيض مستقيم او بهره مند شود.
امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خود مي‌فرمايد:
«اَكْثِرُوا الدُّعاء بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم[SUP]( 2 )[/SUP]؛
براي تعجيل فرج، بسيار دعا كنيد كه همان فرج شماست».
در اينجا مناسب است جريان شيرين ملاقات مرحوم حاج علي بغدادي را كه از خوبان روزگار خويش بوده است نقل كنيم ولي به جهت رعايت اختصار به بيان نكات مهم آن اكتفا مي‌كنيم:
آن مرد شايسته و با تقوا، هميشه از بغداد به كاظمين مي‌رفت و دو امام بزرگوار حضرت جواد و حضرت كاظم(عليهما السلام) را زيارت مي‌كرد. او مي‌گويد: مقداري خُمس و حقوق مالي برعهده ام بود. به همين جهت به نجف اشرف رفتم و بيست تومان از آن را به عالم فقيه و پارسا شيخ انصاري و بيست تومان آن را هم به عالم فقيه شيخ محمد حسين كاظمي و بيست تومان هم به آيت الله شيخ محمد حسن شروقي دادم و تصميم گرفتم كه بيست تومان ديگر بدهي خود را پس از بازگشت به بغداد به آية الله آل ياسين بپردازم. روز پنج شنبه به بغداد بازگشتم. نخست به سوي كاظمين رفتم و دو امام بزرگوار را زيارت كردم. پس از آن به منزل آية الله آل ياسين رفتم و بخشي از باقي مانده بدهي شرعي خود را به او تقديم كردم و از او اجازه گرفتم كه باقي مانده آن را به تدريج به او يا كسي كه او را مستحق بدانم بپردازم. ايشان اصرار كرد كه نزد او بمانم اما به خاطر كارهاي ضروري، عذر خواهي كرده و خداحافظي كردم و به سوي بغداد حركت كردم. وقتي يك سوم راه را رفته بودم با سيد بزرگوار و با وقاري روبرو شدم. او عمامه‌اي سبز بر سر داشت و بر گونه اش خالي مشكي آشكار بود و براي زيارت به سوي كاظمين مي‌رفت. نزديك من آمد و سلام كرد و به گرمي با من دست داد و مرا در آغوش كشيد و به سينه چسبانيد و به من خوش آمد گفت و فرمود: خير است، كجا مي‌روي؟
گفتم: زيارت كرده و اينك عازم بغداد هستم. گفت، شب جمعه است برگرد به كاظمين (و امشب را در آنجا بمان) ! گفتم: نمي‌توانم! گفت، مي‌تواني، برگرد تا گواهي دهم كه از دوستان جدّم اميرالمؤمنين(عليه السلام) و از دوستانِ ما هستي و شيخ نيز گواهي مي‌دهد. خداوند مي‌فرمايد: «وَاسْتَشْهِدُوا شَهيدَين»[SUP]( 3 )[/SUP] ] = دو نفر را شاهد بگيريد.[
حاج علي بغدادي مي‌گويد: من پيش از اين از آية الله آل ياسين خواسته بودم كه براي من سندي بنويسد و در آن گواهي كند كه من از شيعيان و دوستداران اهل‌بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) هستم تا آن نامه را در كفن خويش قرار دهم. از سيد پرسيدم: از كجا مرا شناختي و چگونه اين گواهي را مي‌دهي؟! فرمود: چگونه انسان كسي را كه حق او را به طور كامل مي‌دهد نمي‌شناسد؟! گفتم: كدام حقّ؟! فرمود: همان حقوقي كه به وكيل من دادي. گفتم: وكيل شما كيست؟ فرمود: شيخ محمد حسن! گفتم: آيا او وكيل شماست؟ فرمود: آري.
از گفتار او شگفت زده شدم. فكر كردم ميان من و او، دوستي ديرينه‌اي است كه من فراموش كرده ام زيرا در برخورد اول مرا به نام صدا زد! و گمان كردم از من توقع دارد كه مبلغي از آن خمس كه بر عهده دارم بدان جهت كه از نسل پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) است به او تقديم كنم. بنابراين گفتم: از حقوق شما فرزندان پيامبر مقداري نزد من هست و اجازه گرفته ام كه آن را مصرف كنم. تبسم كرد و گفت: آري! مقداري از حقوق ما را به وكلاي ما در نجف پرداختي. پرسيدم: آيا اين كارم پذيرفته درگاه خداست؟ فرمود: آري!
به خود آمدم كه چگونه اين سيد، بزرگترين علماي عصر را، وكيل خود مي‌خواند. اما بار ديگر دچار غفلت شدم و موضوع را فراموش كردم!
گفتم: سرورم! آيا درست است كه مي‌گويند: هر كس در شب جمعه امام حسين(عليه السلام) را زيارت كند ] از عذاب خدا [در امان خواهد بود. گفت: آري! و در همان حال ديدگانش پر از اشك شد و گريست. چيزي نگذشت كه ديدم در حرم مطهر كاظمين(عليه السلام) هستيم بي آنكه از خيابان‌ها و راههايي كه به حرم مي‌رسد، عبور كرده باشيم. كنار در ورودي ايستاديم. گفت: زيارت بخوان! گفتم: سرورم من نمي‌توانم خوب بخوانم. گفت: آيا من بخوانم تا با من زيارت كني؟ گفتم: آري!
او شروع كرد و بر پيامبر و يك يك امامان(عليهم السلام) سلام گفت و پس از نام مبارك امام‌عسكري(عليه السلام) رو به من كرد و گفت: آيا امام زمانت را مي‌شناسي؟ گفتم: چگونه نمي‌شناسم؟! فرمود: پس بر او سلام كن! گفتم، «اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا حُجَّةَ اللّه يا صاحِبَ الزَّمان يابْنَ الْحَسن!» تبسم كرد و فرمود: «عَلَيكَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ».
پس وارد حرم شديم و ضريح را بوسيديم. فرمود: زيارت بخوان. گفتم: سرورم، نمي‌توانم خوب بخوانم. فرمود: آيا برايت بخوانم؟ گفتم: آري! او زيارت مشهور به «امين اللّه» را خواند و آنگاه فرمود: آيا جدّم حسين(عليه السلام) را زيارت مي‌كني؟ گفتم: آري امشب شب جمعه و شب زيارتي امام حسين(عليه السلام) است. او زيارت مشهور امام حسين(عليه السلام) را خواند. هنگام نماز مغرب شد به من فرمود تا نماز را به جماعت بخوانم. پس از نماز آن بزرگوار از نظرم ناپديد شد و هر چه جستجو كردم او را نديدم!!
تازه به خود آمدم و به ياد آوردم كه سيد مرا با نام و نشان صدا زد. خواست كه به كاظمين برگردم و با اينكه نمي‌خواستم بازگشتم. فقهاي بزرگ را وكيل خود خواند و سرانجام نيز به صورت ناگهاني پنهان شد. پس از اين انديشه دريافتم كه آن حضرت امام عصر(عليه السلام) بوده است و دريغا كه دير او را شناختم.[SUP]( 4 )[/SUP]
[SUP]---------------------------------------------[/SUP]


1. ر.ك: جنّة المأوى و النّجم الثاقب، محدث نورى.
2. كمال الدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.
3. سوره بقره، آيه 282.
4. بحارالانوار، ج 53، ص 315 و النجم الثاقب، داستان 31.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
طول عمر

از مباحث مربوط به زندگي امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) طول عمر آن بزرگوار است. براي بعضي اين سؤال مطرح است كه چگونه ممكن است انساني، عمري چنين طولاني داشته باشد؟![SUP]( 1 )[/SUP]
سرچشمه اين سؤال و علت طرح آن اين است كه آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است عمرهاي محدودي است كه حداكثر بين 80 تا 100 سال طول مي‌كشد[SUP]( 2 )[/SUP] و بعضي با ديدن و شنيدن اينگونه عمرها، نمي‌توانند يك عمر طولاني را باور كنند يا آن را دور مي‌شمارند. وگرنه عمر طولاني از نظر عقل و دانش بشري امري غير ممكن نيست و دانشمندان با مطالعه اجزاء بدن به اين حقيقت رسيده‌اند كه ممكن است انسان، سال‌هاي بسيار طولاني زنده بماند و حتي گرفتار پيري و فرسودگي هم نشود.
برنارد شاو مي‌گويد:
«از اصول علمي مورد پذيرش همه دانشمندان بيولوژيست، اين است كه براي عمر بشر نمي‌توان حدي تعيين كرد و حتي ديرزيستي نيز مسئله مرزناپذيري است.»[SUP]( [/SUP][SUP]3 )[/SUP]
پروفسور «اتينگر» مي‌نويسد:
«به نظر من با پيشرفت تكنيك‌ها و كاري كه ما شروع كرده ايم بشر قرن بيست و يكم خواهد توانست هزاران سال عمر كند.»[SUP]( [/SUP][SUP]4 )[/SUP]
بنابراين تلاش دانشمندان براي دست يافتن به راههاي غلبه بر پيري و رسيدن به دراز عمري نشانگر امكان چنين پديده‌اي است چنانكه در اين مسير گام‌هاي موفقيت آميزي برداشته شده است و هم اكنون در گوشه و كنار جهان كم نيستند افرادي كه بر اثر شرايط مناسب آب و هوايي و تغذيه مناسب و فعّاليت مناسب بدني و فكري و عوامل ديگر، عمري نزديك به صدوپنجاه سال و گاهي بيشتر از آن دارند مهم‌تر اينكه عمر طولاني در گذشته تاريخ انسان‌ها بارها تجربه شده است و در كتاب‌هاي آسماني و تاريخي، انسان‌هاي زيادي با نام و نشان و شرح حال ياد شده‌اند كه مدت عمر آن‌ها بسيار درازتر از عمر بشر امروز بوده است.
در اين زمينه كتاب‌ها و مقالات متعدّدي نوشته شده است كه براي نمونه چند مورد را بيان مي‌كنيم:
1. در قرآن آيه‌اي هست كه نه تنها از عمر طولاني بلكه از امكان عمر جاويدان خبر مي‌دهد و آن آيه درباره حضرت يونس(عليه السلام) است كه مي‌فرمايد:
«اگر او (يونس(عليه السلام)) در شكم ماهي تسبيح نمي‌گفت، تا روز رستاخيز در شكم ماهي مي‌ماند.»[SUP] ( 5 )[/SUP]
بنابراين از نظر قرآن عمري بسيار طولاني (از عصر يونس(عليه السلام) تا روز رستاخيز) كه در اصطلاح زيست شناسان عمر جاويدان ناميده مي‌شود براي انسان و ماهي امكان پذير است.[SUP]( 6 )[/SUP]
2. قرآن كريم در مورد حضرت نوح(عليه السلام) مي فرمايد:
«به راستي ما نوح را به سوي قومش فرستاديم، پس /950 سال در ميان آنها درنگ نمود.»[SUP]( 7 )[/SUP]
آنچه در آيه شريفه آمده است مدت پيامبري آن حضرت است و براساس برخي روايات، مدت عمر آن بزرگوار /2450 سال بوده است![SUP]( 8 )[/SUP]
جالب اينكه در روايتي از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:
«در امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) سنّت و شيوه‌اي از زندگي حضرت نوح(عليه السلام) است و آن طول عمر است.»[SUP] ( 9 )[/SUP]
3. و نيز درباره حضرت عيسي(عليه السلام) مي فرمايد:
«... و هرگز او را نكشتند و به دار نياويختند بلكه امر به آنها مشتبه شد... به يقين او را نكشتند بلكه خداوند او را به سوي خود بالا برد كه خداوند توانا و فرزانه است.»[SUP] (10)[/SUP]
همه مسلمانان به استناد قرآن و احاديث فراوان معتقدند كه عيسي(عليه السلام) زنده است و در آسمان هاست و به هنگام ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرود آمده و او را ياري خواهد كرد.
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«در صاحب اين امر (مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) چهار سنّت از چهارتن از پيامبران است... و از عيسي(عليه السلام) سنتي دارد و آن اينكه: (درباره مهدي نيز) مي‌گويند: او مرده است در حالي كه او زنده مي‌باشد.»[SUP] ( 11 )[/SUP]
علاوه بر قرآن در تورات و انجيل نيز سخن از عمرهاي طولاني مطرح گرديده است.
در تورات آمده است كه:
«... تمام ايام آدم كه زيست نهصد و سي سال بود كه مُرد... جمله ي ايام «انوش» نهصد و پنج سال بود كه مُرد... و تمامي ايام «قينان» نهصد و ده سال بود كه مُرد... پس جمله ي ايام «متوشالح» نهصد و شصت و نه سال بود كه مُرد...».[SUP] (12)[/SUP]
بنابراين تورات صريحاً به وجود افرادي با داشتن عمرهاي طولاني (بيش از نهصد سال) اعتراف مي‌كند.
در انجيل نيز عباراتي موجود است كه نشانگر آن است كه عيسي(عليه السلام) پس از به دار كشيده شدن زنده گرديده و به آسمان بالا رفته است.[SUP] (13)[/SUP] و در روزگاري فرود خواهد آمد و مسلّم است كه عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بيشتر است.
با اين بيان روشن مي‌شود كه پيروان دو آئين يهود و مسيحيت بايد به علت اعتقاد به كتاب مقدس به عمرهاي طولاني نيز معتقد باشند.
گذشته از اينكه طول عمر از نظر علمي و عقلي پذيرفتني است و در گذشته تاريخ، موارد بسيار دارد، در مقياس قدرت بي نهايت خداوند نيز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پيروان اديان آسماني تمام ذرات عالم در اختيار خداوند است و تأثير همه سبب‌ها و علّت‌ها به اراده او بستگي دارد و اگر او نخواهد سبب‌ها از تأثير باز مي‌ماند و نيز بدون سبب و علّت طبيعي، ايجاد مي‌كند و مي‌آفريند.
او خدايي است كه از دل كوه، شتري بيرون مي‌آورد و آتش سوزنده را بر ابراهيم(عليه السلام) سرد و سلامت مي‌سازد و دريا را براي موسي و پيروانش خشك مي‌كند و آنها را از ميان دو ديوار آبي عبور مي‌دهد![SUP] ( 14 )[/SUP]آيا از اينكه به عصاره انبياء و اولياء و آخرين ذخيره الهي و نهايت آمال و آرزوي همه نيكان و تحقق بخش وعده بزرگ قرآن عمري طولاني بدهد، ناتوان خواهد بود؟!
امام حسن مجتبي(عليه السلام) فرمود:
«... خداوند عمر او را (مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوران غيبتش طولاني مي‌گرداند، سپس به قدرت خدايي اش او را در سيماي جواني زير چهل سال آشكار مي‌سازد تا مردمان دريابند كه خداوند بر هر كاري تواناست.»[SUP] (15 )[/SUP]
بنابراين جريان طول عمر امام دوازدهم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از ابعاد مختلف عقلي و علمي و تاريخي امري ممكن و پذيرفتني است و پيش از همه اينها از جلوه‌هاي اراده خداوند بزرگ و تواناست.




---------------------------------------------------
1. اكنون در سال 1425 هجرى قمرى هستيم و با توجه به اينكه تولد امام مهدى در سال 255 هجرى قمرى واقع شده است، پيشواى ما هم اكنون 1170 سال دارد.
2. البته هم اكنون عمرهاى بالاى صد سال هم يافت مى شود كه به نسبت بسيار كم است.
3. راز طول عمر امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) على اكبر مهدى پور، ص 13.
4. مجله دانشمند، سال 6، ش 6، ص 147.
5. سوره الصافات، آيه 144.
6. خوشبختانه كشف ماهى /400 ميليون ساله در سواحل ماداگاسكار امكان چنين عمرى را براى ماهى، عينى كرد (كيهان، ش 6413 - 22/8/43).
7. سوره عنكبوت، آيه 14.
8. كمال الدين، ج 2، باب 46، ح 3، ص 309.
9. كمال الدين، ج 1، باب 21، ح 4، ص 591.
10. سوره نساء، آيه 157.
11. بحارالانوار، ج 51، ص 217.
12. تورات (ترجمه ى فاضل خانى)، سفر پيدايش باب پنجم، آيات 5 - 32.
13. عهد جديد، كتاب اعمال رسولان، باب اول، آيات 1 - 12.
14. اينها حقايقى است كه در قرآن كريم آمده است: سوره انبياء، آيه 69 و سوره شعراء، آيه 63.
15. بحارالانوار، ج 51، ص 109.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
انتظار سبز

وقتي ابرهاي تيره، چهره خورشيد را پوشانده و دشت و دَمَن از دست بوسي آفتاب محروم گرديده و سبزه و گل از دوري مِهر عالم تاب پژمرده است چاره چيست؟ زماني كه عصاره آفرينش و خلاصه خوبي‌ها و آيينه زيبايي‌ها رخ در نقاب غيبت كشيده و جهانيان از فيض حضور او بي نصيب مانده‌اند چه مي‌توان كرد؟
گل‌هاي باغ چشم به راهند تا سايه باغبان مهربان را بر سر خود ببينند و از دستان پر مهر او آب حيات بنوشند و دل‌هاي مشتاق، بي تاب چشم‌هاي اويند تا عنايت شور آفرين او را لمس كنند و اينجاست كه «انتظار» شكل مي‌گيرد. آري، همه منتظرند تا او بيايد و سبزي و نشاط را به ارمغان آورد.
به راستي «انتظار» چه زيبا و شيرين است اگر زيبايي آن در نظر آيد و شيريني آن در كام دل، چشيده شود.
حقيقت انتظار و جايگاه آن
براي «انتظار» معاني گوناگوني گفته‌اند و لي با دقت و تأمّل در اين كلمه مي‌توان به حقيقت معني آن پي برد. انتظار، چشم به راه بودن است و اين چشم به راهي به تناسب بستر و زمينه آن ارزش پيدا مي‌كند و آثار و پيامدهايي دارد. انتظار تنها يك حالت روحي و دروني نيست بلكه از درون به بيرون سرايت مي‌كند و حركت و اقدام را مي‌آفريند. به همين دليل است كه در روايات، انتظار به عنوان يك عمل و بلكه بهترين اعمال، معرفي شده است. انتظار به «منتظر» شكل مي‌دهد و به كارها و تلاش‌هاي او جهت خاصّي مي‌بخشد.
بنابراين «انتظار» با نشستن و دست روي دست گذاشتن، نمي‌سازد. انتظار با چشم به در دوختن و حسرت خوردن، تمام نمي‌شود؛ بلكه در حقيقت انتظار، حركت و نشاط و شور آفريني نهفته است.
آنكه در انتظار مهمان عزيزي است، سر از پا نمي‌شناسد و در تلاش است تا خود و محيط اطراف خود را براي آمدن مهمان، آماده كند و موانع حضور او را بر طرف سازد.
سخن درباره انتظار رويدادي بي نظير است كه در زيبايي و كمال، نهايت ندارد. انتظار روزگاري است كه در سبزي و خرّمي در تمامي روزگاران گذشته مثالي نداشته است و جهان چنان دوران زيبايي را هرگز تجربه نكرده است. اين همان انتظار حكومت جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است كه در روايات، از آن به «انتظار فرج» ياد شده است و آن را از بهترين اعمال و عبادات، بلكه پشتوانه قبولي همه اعمال، شمرده است.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«بهترين اعمال امت من، انتظار فرج است.»[SUP]( 1 )[/SUP]
امام صادق(عليه السلام) به ياران خود فرمود:
«آيا شما را از چيزي آگاه نكنم كه خداوند بدون آن هيچ عملي را از بندگان نمي‌پذيرد؟ گفتند: بفرماييد. فرمود: گواهي به يگانگي خدا و نبوت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) و اقرار به آنچه خدا امر فرموده و ولايت ما و بيزاري از دشمنان ما ـ يعني ما امامان بخصوص ـ و تسليم شدن در برابر ايشان (=امامان) و پرهيزكاري و كوشش و خويشتن داري و انتظار قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) »[SUP]( 2 )[/SUP]
بنابراين «انتظار فرج» انتظاري است كه ويژگيهاي خاص و منحصر به فرد دارد كه لازم است به خوبي دانسته شود تا رمز و راز آن همه فضيلت و آثار كه براي آن خواهيم شمرد آشكار گردد.
---------------------------------
1. بحارالانوار، ج 52، ص 122.
2. الغيبة نعمانى، باب 11، ح 16، ص 207.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ويژگي‌هاي انتظار مهدي علیه السلام

گفتيم كه «انتظار» امري فطري است و براي همگان در هر قوم و آييني كه باشند وجود دارد اما انتظارهاي معمولي كه در جريان زندگي افراد و حتّي جامعه‌ها وجود دارد هر اندازه بزرگ و با اهميت باشد در مقايسه با انتظار موعود جهاني، كوچك و بي مقدار است زيرا كه انتظار ظهور او ويژگي‌هاي خاص خود را دارد:
انتظار مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) انتظاري است كه از ابتداي عالم آغاز شده است يعني از زمان‌هاي بسيار دور، انبياء و اولياء نويد ظهور او را داده‌اند و در زمان‌هاي نزديك تر، همه امامان ما، آرزوي روزگار دولت او را داشته‌اند.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«اگر او را درك مي‌كردم، تمام عمر به او خدمت مي‌كردم.»[SUP]( 1 )[/SUP]
انتظار مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) انتظار مصلح جهاني است. انتظار حكومت عدل جهاني است و انتظار تحقق همه خوبي‌ها است. در اين انتظار، بشريت چشم به راه است تا آنچه را بر اساس فطرت پاك خدايي، در آرزوي آن بوده و هيچگاه به صورت كامل به آن دست نيافته است، ببيند و مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) همان است كه عدالت و معنويت، برادري و برابري، عمران و آبادي زمين و امنيّت و صلح و عصر شكوفايي عقل و دانش بشري را براي انسان‌ها به ارمغان مي‌آورد و برچيدن بساط استعمار و بردگي انسان‌ها و نفي هر گونه ستم و ستمگري و رهايي اجتماع از انواع فسادهاي اخلاقي، ره آورد حاكميت اوست.
انتظار مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) انتظاري است كه تنها با فراهم شدن زمينه‌هاي شكوفايي آن، خواهد شكفت و آن زماني است كه همه انسان‌ها در طلب منجي و مصلح آخر الزمان باشند. او مي‌آيد تا با همكاري و همياري يارانش عليه بدي‌ها قيام كند نه اينكه تنها با معجزه كار جهان را سامان دهد.
انتظار مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در منتظرانش شوق ياري و همراهي او را ايجاد مي‌كند و به انسان هويت و حيات مي‌بخشد و او را از پوچي و بي هدفي نجات مي‌دهد.
آنچه گفته شد بخشي از ويژگي‌هاي آن انتظاري است كه به وسعت همه تاريخ است و ريشه در جان همه انسان‌ها دارد و هيچ انتظار ديگري به خاك پاي اين انتظار سترگ نمي‌ارزد. بنابراين جا دارد كه ابعاد و آثار فراوانِ انتظار مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را بشناسيم و درباره وظايف منتظران ظهور او و پاداش بي نظير آنها سخن بگوييم.
---------------------------------
1. الغيبة نعماني، باب 13، ح 46، ص 252.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ابعاد انتظار

انسان از زواياي مختلف داراي ابعاد گوناگون است: از سويي از بُعد نظري و عملي برخوردار است و از سوي ديگر داراي بُعد فردي و اجتماعي است و از زاويه‌اي ديگر در كنار بُعد جسمي، بُعد روحي و رواني دارد. بدون ترديد در همه ابعاد ياد شده نياز به چارچوبِ مشخصي است تا در قالب آن راه صحيح زندگي باز شود و مسيرهاي انحرافي به روي آدمي بسته گردد. و آن راهِ درست همان مسير انتظار است.
انتظار موعود جهاني در همه ابعاد زندگي منتظر تأثير مي‌گذارد. در بعد فكري و نظري كه زير بناي اعمال و رفتار انسان است، باورهاي اساسي حيات آدمي را در حصار خود حفظ مي‌كند. به بيان ديگر انتظار صحيح مي‌طلبد كه منتظر، بنيان‌هاي اعتقادي و فكري خود را تقويت كند تا در دام مكتب‌هاي انحرافي گرفتار نشود و يا به خاطر طولاني شدن دوره غيبت امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به چاه يأس و نااميدي سقوط نكند.
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«روزگاري بر مردم خواهد آمد كه امام ايشان غايب خواهد شد پس خوشا به حال آنان كه در آن زمان، بر امرِ (ولايت) ما ثابت و استوار بمانند.»[SUP]( 1 )[/SUP]
يعني در دوره غيبت كه دشمنان با انواع شبهه‌ها مي‌كوشند تا اعتقادات درست شيعيان را از بين ببرند به بركت قرار گرفتن در سنگر انتظار مرزهاي عقيدتي حفظ مي‌شود.
در بُعد عملي، انتظار به همه اعمال و رفتار انسان جهت مي‌دهد. منتظر بايد در ميدان عمل بكوشد تا زمينه‌هاي ظهور دولت حق فراهم گردد. بنابراين، منتظر در اين بخش هم به ساختن خود و هم به سامان دادن جامعه همت مي‌گمارد. در بُعد فردي هم به حيات روحي و رواني خود و كسب فضيلت‌هاي اخلاقي روي مي‌آورد و هم به تقويتِ جنبه جسمي و بدني مي‌پردازد تا نيرويي كار آمد براي جبهه نور باشد.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«... كسي كه دوست دارد از ياران قائم(عليه السلام) باشد پس منتظر باشد و در حال انتظار پرهيزگاري پيشه كند و به اخلاق نيكو آراسته گردد...»[SUP]( 2 )[/SUP]
ويژگي «انتظار» آن است كه آدمي را از محدوده خود فراتر مي‌برد و او را با تك تك افراد جامعه مرتبط مي‌سازد. يعني انتظار نه تنها در زندگي فردي منتظر مؤثر است كه در حوزه رابطه فرد با جامعه نيز طرح و برنامه دارد و او را به تأثير گذاري مثبت در جامعه وا مي‌دارد و از آنجا كه شرط ظهور دولت حق آمادگي جمعي است، هر كسي به اندازه توان خود براي اصلاح جامعه مي‌كوشد و در برابر ناهنجاري‌هاي اجتماعي ساكت و بي تفاوت نمي‌ماند، چرا كه منتظر مصلح جهاني در انديشه و عمل، مسير صلاح و راستي را طي مي‌كند.
كوتاه سخن اينكه «انتظار» جريان مباركي است كه در تمام مويرگهاي حيات فرد و اجتماع منتظر جاري است و در همه عرصه‌هاي زندگي، رنگ الهي به انسان و حيات او مي‌بخشد و چه رنگي از رنگ الهي بهتر و ماندگارتر؟!
قرآن كريم مي‌فرمايد:
... صِبْغَةَ اللّه وَ مَنْ اَحْسَن مِنَ اللّه صِبْغَةً...[SUP]( 3 )[/SUP] ؛
رنگ الهي (بگيريد) و چه چيز از رنگ الهي داشتن نيكوتر است؟!
با توجه به آنچه گذشت، وظايف منتظرانِ مصلح كلّ، چيزي جز همان «رنگ خدايي داشتن» نيست كه به بركت انتظار در جاي جاي زندگي فردي و جمعي آنها جلوه گر مي‌شود. و با اين نگاه، ديگر آن وظايف بر دوش ما ـ منتظران ـ سنگيني نخواهد داشت بلكه به عنوان جريان شيريني كه به همه زواياي زندگي ما معني و مفهومي زيبا بخشيده است، به حساب مي‌آيد. به راستي اگر فرمانرواي ملك مهرباني و امير كاروان مِهرورزي تو را به عنوان سربازي شايسته براي خيمه ايمان خواسته باشد و حضور تو را در سنگر حق، انتظار كشد، چگونه خواهي بود؟ آيا بايد بر تو تكاليفي را تحميل كنند كه چنين و چنان باش و اين كار و آن كار را انجام ده يا تو خود راه انتظار را شناخته‌اي و براي همان مقصدي كه برگزيده‌اي گام خواهي زد؟!
---------------------------------------------
1. كمال الدين، ج 1، ح 15، ص 602.
2. الغيبة نعمانى، باب 11، ح 16، ص 200.
3. سوره بقره، آيه 138.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
وظايف منتظران

در روايات و بيانات پيشوايان دين وظايف فراواني براي منتظران ظهور بيان گرديده است كه در اينجا مهمترين آنها را بيان مي‌كنيم.

شناخت امام

پيمودن جاده انتظار بدون شناختن امامِ منتظَر ممكن نيست. استقامت و پايداري در وادي انتظار وابسته به درك صحيح از پيشواي موعود است. بنابراين علاوه بر شناخت امام به اسم و نسب، لازم است نسبت به جايگاه امام و رتبه و مقام او نيز آگاهي كافي بدست آورد.
ابونصر كه از خدمتگذاران امام حسن عسكري(عليه السلام) است، پيش از غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به حضور آن حضرت مي‌رسد. امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از او مي‌پرسد: آيا مرا مي‌شناسي؟ پاسخ مي‌دهد: آري، شما سرور من و فرزند سرور من هستيد! امام(عليه السلام) مي فرمايد: مقصود من چنين شناختي نبود!؟ ابونصر مي‌گويد: (مقصود شما چيست) خودتان بفرماييد.
امام(عليه السلام) مي‌فرمايد:
«من آخرين جانشين پيامبر خدا هستم و خداوند به (بركت) من بلا را از خاندان و شيعيانم دور مي‌كند.»[SUP]( 1 )[/SUP]
اگر معرفت امام براي منتظرِ حاصل شود، او از هم اكنون خود را در جبهه امام مي‌بيند و احساس مي‌كند كه در خيمه امام و كنار او قرار گرفته است. بنابراين لحظه‌اي در تلاش براي تقويت جبهه امام خويش كوتاهي نمي‌كند.
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«...مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِِمامِهِ لَمْ يضُرُّهُ، تَقَدَّمَ هذَا الاَْمْرِ اَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِِمامِهِ كانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائمِ فِي فُسْطاطِهِ»[SUP]( 2 )[/SUP]؛
كسي كه بميرد در حالي كه امام خود را شناخته باشد، جلو افتادن يا تأخير امر (ظهور) به او زيان نمي‌رساند و كسي كه بميرد و حال آنكه امام خود را شناخته است مانند كسي است كه در خيمه امام و همراه او بوده است.
گفتني است كه اين معرفت و شناخت چنان مهمّ است كه در كلام معصومين(عليهم السلام) آمده است كه براي بدست آوردن آن، لازم است از خداوند طلب ياري شود.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«... در زمان غيبت طولاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) باطل گرايان (در اعتقاد و دين خود) به شك و ترديد گرفتار مي‌شوند. زراره، از ياران خاص امام گفت: اگر آن زمان را شاهد بودم چه عملي انجام دهم؟»
امام صادق(عليه السلام) فرمود: ... اين دعا را بخوان:
«اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيكَ اللّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِفْني حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني.»[SUP] ( 3 )[/SUP]
آنچه تا كنون مطرح شد معرفت نسبت به جايگاه امام در مجموعه نظام هستي است[SUP]( 4 )[/SUP]. او حجّت پروردگار و جانشين به حق پيامبر و پيشواي همه مردم است كه اطاعتِ او بر همگان واجب است چرا كه اطاعت از او همان اطاعت از خداست.
يكي ديگر از ابعاد معرفت امام، شناختن سيره و صفات امام است[SUP]( 5 )[/SUP]و اين بُعد از شناخت، تأثير عملي گسترده‌اي در رفتار و خُلق و خوي منتظر مي‌گذارد و بديهي است كه هر اندازه معرفت انسان به زواياي گوناگون زندگي امام و حجّت الهي بيشتر و عميق‌تر باشد، آثار آن در بخش‌هاي گوناگون زندگي او بيشتر خواهد بود.
------------------------------------
1. كمال الدين، ج 2، ب 43، ح 12، ص 171.
2. اصول كافى، ج1، باب 84، ح 5، ص 433.
3. الغيبة نعمانى، باب 10، فصل 3، ح 6، ص 170؛ و نيز حاشيه مفاتيح‌الجنان، باب ششم، دعاي زمان غيبت.
رجمه دعا: «خدايا خودت را من بشناسان، براستي كه اگر خود را به من نشناساني، پيامبرت را نخواهم شناخت. خدايا، پيامبرت را به من بشناسان، براستي كه اگر پيامبرت را به من نشناساني، حجّتت (و خليفه پيامبرت) را نخواهم شناخت. خدايا حجّت خود (امام زمان) را به من بشناسان، براستي كه اگر حجت خود را به من نشناساني از دين خود گمراه خواهم شد!!»
4. درباره اين موضوع در فصل اول كتاب، مباحثى بيان گرديد.
5. درباره سيره و صفات امام مهدى(عليه السلام) در فصل آينده سخن خواهيم گفت.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
الگوپذيري

وقتي معرفت به امام و جلوه‌هاي زيباي رفتاري آن بزرگوار به دست آمد، سخن از پيروي و الگوگرفتن از آن مظهر كمالات به ميان مي‌آيد.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«خوشابه حال آنكه قائم خاندان مرا درك كند در حالي كه پيش از دوران قيام، به او و امامان قبل از او اقتدا كرده و از دشمنان ايشان، اعلام بيزاري كرده باشد. آنان دوستان و همراهانِ من و گرامي ترينِ امت من، در نزد من هستند.»[SUP] ( 1 )[/SUP]
به راستي آن كس كه در تقوا، عبادت، ساده زيستي، سخاوت، صبر و همه فضائل اخلاقي دنباله رو امام و مراد خويش است چه رتبه بلندي نزد آن رهبر الهي خواهد داشت و آنگاه كه به حضور مقدسش بار يابد چه سربلند و سرافراز خواهد بود؟!
آيا جز اين است كه منتظري كه در طلب زيباترين پديده عالم است خود را به خوبي‌ها مي‌آرايد و از زشتي‌ها و رذائل اخلاقي دوري مي‌كند و در مسير انتظار همواره مراقب افكار و اعمال خويش است؟! و گرنه افتادن به دام بديها رفته رفته فاصله او و معشوق خوبان را زيادتر خواهد كرد و اين حقيقتي است كه در بيان هشدار دهنده آن امام موعود آمده است:
«فَما يحْبِسُنا عَنْهُم اِلاّ ما يتَّصِلُ بِنا مِمّا نُكْرِهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم[SUP]( 2 )[/SUP]؛
هيچ چيز ما را از شيعيان جدا نكرده است مگر آنچه از كارهاي ايشان كه به ما مي‌رسد. اعمالي كه خوشايند ما نيست و از شيعيان انتظار نداريم!»
نهايت آرزوي منتظران آن است كه در برپايي دولت مهدوي و حكومت عدل جهاني سهمي داشته باشند و افتخار ياوري و همراهي آخرين حجّت حق را بدست آورند ولي مگر نيل به چنين سعادت بزرگي جز با خودسازي و آراستگي اخلاقي ميسّر است؟!
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«مَنْ سَرَّهُ اَنْ يكُونَ مِنْ اَصْحابِ القائمِ فَلْينْتَظِرْ وَلْيعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَمَحاسِنِ الاْخْلاقِ وَهُوَ مُنْتَظِر؛[SUP]( 3 )[/SUP]
هر كس دوست دارد از ياران حضرت قائم(عليه السلام) باشد بايد منتظر باشد و در حال انتظار به پرهيزكاري و اخلاق نيكو رفتار نمايد.»
و روشن است كه در مسير تحقق چنين خواسته‌اي هيچ الگو و نمونه‌اي برتر از آن امام بزرگوار كه آينه تمام زيبايي هاست يافت نمي‌شود.

---------------------------------------
1. كمال الدين، ج 1، باب 25، ح 3، ص 535.
2. بحارالانوار، ج 53، ص 177.
3. غيبت نعمانى، باب 11، ح 16، ص 207.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
يادِ امام

آنچه منتظران را در كسب معرفتِ امام و پيروي از آن بزرگوار ياري مي‌دهد و پايداري در راه انتظار را به دنبال دارد؛ پيوستگي و ارتباط مداوم با آن طبيب جان‌ها است.
به راستي وقتي آن امام مهربان امّت، هميشه و همه جا به حال شيعيان خود نظر دارد و لحظه‌اي آنها را از ياد نمي‌برد آيا رواست كه دلدادگان روي او به دنيا و تعلّقات آن سرگرم شوند و از آن عزيز، غافل و بي خبر بمانند؟ يا راه و رسم دوستي و محبّت آن است كه در همه حال او را بر خود و ديگران مقدم بدارند. وقتي بر سجاده دعا مي‌نشينند از او آغاز نمايند و براي سلامتي و فرج آن حضرت دعا كنند كه آن بزرگوار خود فرمود:
«براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همان است.[SUP] (1) [/SUP]»
و همواره بايد زمزمه كنند:
«اَللّهُمَّ كُنْ لِوَليكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ عَلي ابائهِ فِي هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَة وَلياً وَ حافِظاً وَ قائداً و ناصراً و دليلا وَ عَيناً حَتّي تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلا[SUP]( 2 )[/SUP]؛
«خدايا براي ولي خود، حجة بن الحسن كه درود تو بر او و خاندانش باد در اين ساعت و در همه ساعات سرپرست و نگهبان و رهبر و ياور و راهنما و ديده بان باش تا ] آن زمان كه [ او را در زمين خود با ميل و رغبت جاي دهي و براي مدتي طولاني او را در زمين بهره مند سازي.»
منتظر حقيقي، در هنگام صدقه دادن، ابتدا سلامتي وجود شريف امام خود را در نظر مي‌گيرد و به هر بهانه دستِ توسّل به دامن پر مهر او مي‌زند و به اشتياق ظهور مبارك او و ديدن جمال بي مثالش ناله سر مي‌دهد.
«عَزيزٌ عَلَي أَنْ اَرَي الخَلْقَ وَلاتُري[SUP]( 3 )[/SUP]؛
سخت است بر من كه همه را ببينم و تو ديده نشوي!
رهرو راه انتظار در مجالسي كه به نام آن محبوب دل‌ها تشكيل مي‌شود حضور مي‌يابد تا ريشه‌هاي محبت او را در دل خود محكم‌تر كند و به مكان هايي مانند مسجد سهله و مسجد جمكران و سرداب مقدّس كه منسوب به امام عصر(عليه السلام) است رفت و آمد مي‌كند.
و از زيباترين جلوه‌هاي ياد امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در زندگي منتظران ظهورش آن است كه هر روز با او تجديد عهد كرده و پيمان وفاداري ببندند و استواري خود را بر آن عهد اعلام كنند.
در فرازي از دعاي عهد چنين مي‌خوانيم:
«اَللّهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يومي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيعَةً لَهُ في عُنُقي لااَحُولَ عَنها وَلااَزوُلَ اَبَداً اَللّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيهِ في قَضاءِ حَوائِجِه والمُمْتَثِلينَ لاَِوامِرِه وَالمُحامينَ عَنْه وَالسّابِقينَ اِلي اِرادَتِهِ وَالمُسْتَشهِدينَ بَينَ يدَيهِ.[SUP] ( 4 )[/SUP]
بار خدايا من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگيم، عهد و پيمان و بيعتي را كه از آن حضرت بر گردن دارم با او تجديد مي‌كنم، كه هرگز از آن عهد و بيعت برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا مرا از ياران و كمك كاران آن حضرت و مدافعان از حريم مقدس او و شتاب كنندگان به سوي او براي انجام خواسته هايش و اطاعت كنندگان از دستوراتش و حمايت كنندگان از وجود شريفش و سبقت جويان به سوي خواسته اش و شهيدان در ركاب حضرتش قرار ده.»
اگر كسي پيوسته اين عهد را بخواند و از عمق جان به مضامين آن پاي بند باشد هرگز به سستي گرفتار نمي‌شود و در تحقق آرمان‌هاي امام خود و زمينه سازي براي ظهور آن بزرگوار لحظه‌اي از پاي نمي‌نشيند. و به راستي كه شايسته حضور در ميدان ياري آن ذخيره الهي خواهد بود.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«هر كس چهل بامداد خدا را با اين عهد بخواند از ياوران قائم ما خواهد بود. و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند او را از قبرش بيرون آورد] و قائم(عليه السلام) را ياري دهد‌[...».
------------------------------------------------
1. كمال الدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 237.
2. مفاتيح الجنان، اعمال شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان.
3. همان، دعاى نُدبه.
4. همان، دعاى عهد.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
وحدت و همدلي

از وظايف تك تك افراد قبيله انتظار كه بگذريم، جمعيت منتظران نيز بايد طرح و برنامه‌اي داشته باشند كه در راستاي اهداف امام و حجّت الهي باشد. به بيان ديگر اجتماع منتظر لازم است كه تلاش و حركت خود را در مسير رضايت رهبر موعود قرار دهد.
بنابراين جامعه منتظر بر آن است كه عهد و پيمان خود با امام را به انجام رساند تا زمينه مناسب براي ظهور دولت مهدوي فراهم شود.
امام عصر(عليه السلام) در يكي از بيانات خود به چنين جمعيتي اينگونه بشارت داده است:
«اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنان را در راه اطاعتش ياري دهد ـ در وفاي پيماني كه از ايشان گرفته شده، يكدل و مصمم باشند؛ البتّه نعمت ديدار، از آنان به تأخير نمي‌افتد و سعادت ملاقات ما براي آنها با معرفت كامل و راستين نسبت به ما، تعجيل مي‌گردد.»[SUP] ( 1 )[/SUP]
و آن عهد و پيمان همان است كه در كتاب خدا و سخنان نمايندگان خدا آمده است كه مهمترين آنها را بيان مي‌كنيم:
1. تلاش در جهت پيروي از امامان(عليهم السلام) و دوستي با دوستان ائمه(عليهم السلام) و بيزاري جستن از دشمنان آنها.
امام باقر(عليه السلام) از پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) روايت كرده كه فرمود:
«خوشا حال آنكه قائم خاندان مرا درك كند در حالي كه پيش از قيام، از او پيروي كرده باشند. با دوستان او دوستي و با دشمنان او دشمني نموده باشد. آنها رفيقان من و اهل دوستي و محبت من و گرامي ترين امت من نزد من در روز قيامت هستند!![SUP] ( 2 )[/SUP] »
2. جمعيت منتظران در مقابل بدعت‌ها و انحراف‌ها در دين و رواج منكرات و زشتي‌ها در سطح جامعه بي تفاوت نيستند و نيز در برابر فراموش شدن سنّت‌هاي نيكو و ارزش‌هاي اخلاقي از خود واكنش نشان مي‌دهند.
از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) روايت شده كه فرمود:
«البتّه در پايان اين امت (دوره ي آخر الزّمان) گروهي خواهند بود كه پاداش آنها همانند اجر امت اول اسلامي خواهد بود. آنها امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند و با اهل فتنه (و فساد) مي‌جنگند.»[SUP] ( 3 )[/SUP]
3. جامعه منتظر در برخورد با ديگران وظيفه دارد كه تعاون و همكاري را سر فصل برنامه‌هاي خود قرار دهد. و افراد اين جامعه به دور از تنگ نظري و خود محوري، پيوسته حال فقراء و نيازمندان جامعه را پي گيري مي‌كنند و از آنان بي خبر نمي‌مانند.
گروهي از شيعيان از امام باقر(عليه السلام) درخواست نصيحت كردند؛ حضرت فرمود:
«از ميان شما آنكه نيرومند است، ضعيف را ياري كند و آنكه بي نياز است با نيازمندتان مهرباني ورزد و هر يك از شما نسبت به ديگري خيرخواهي كند.»[SUP] ( 4 )[/SUP]
گفتني است كه دائره اين همكاري و همياري محدود به محيطي كه در آن زندگي مي‌كنند نيست بلكه خير و نيكي منتظران به محيط‌هاي دورتر و نيازمندان شهرهاي ديگر نيز مي‌رسد زيرا كه در پرتو روح انتظار هيچ جدايي و دوگانگي بين افراد احساس نمي‌شود.
4. افرادي كه عضو جامعه منتظر هستند بايد به جامعه رنگ و بوي مهدوي بدهند و نام و ياد امام را در همه عرصه‌ها بلند كنند و گفتار و كردار امام را به عنوان سرآمد همه سخنان و شيوه‌ها به نمايش عمومي بگذارند و در اين راه با همه وجود بكوشند كه بدون ترديد مورد عنايت و لطف ويژه امامان(عليهم السلام) خواهند بود.
عبدالحميد واسطي از ياران امام باقر(عليه السلام) به آن حضرت مي‌گويد:
«ما در انتظار امر فرج همه زندگي خود را وقف كرديم به گونه‌اي كه براي بعضي از ما مشكلاتي را به همراه داشته است!»
امام(عليه السلام) در پاسخ او مي‌فرمايد:
«اي عبدالحميد، آيا گمان مي‌كني كه خداوند راه رهايي (از مشكلات) را براي آن بنده‌اي كه خود را وقف خداوند كرده باشد قرار نداده است؟! آري به خدا قسم خداوند براي او راه چاره‌اي قرار خواهد داد. خداوند رحمت كند بنده‌اي را كه امر (ولايت) ما را زنده دارد!»[SUP] ( 5 )[/SUP]
سخن آخر اينكه جامعه منتظر بايد بكوشند كه در همه ابعاد زندگي اجتماعي، الگوي ساير اجتماعات باشند و همه زمينه‌هاي لازم براي ظهور منجي موعود را فراهم كنند.
---------------------------------
1. احتجاج، ج 2، ش 360، ص 600.
2. كمال الدين، ج 1، باب 25، ح 2، ص 535.
3. دلائل النبوة، ج 6، ص 513.
4. بحارالانوار، ج 52، باب 22، ح 5، ص 123.
5. بحارالانوار، ج 52، باب 22، ح 16، ص 126.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
آثار انتظار

بعضي گمان كرده‌اند كه انتظار مصلح جهاني، افراد را در حالت سكون و بي تفاوتي قرار مي‌دهد و آنها كه منتظرند تا اصلاحگري جهاني قيام كند و فساد و تباهي را بردارد، خود در مقابل بديها و پليدي‌ها واكنشي نخواهند داشت بلكه ساكت و بي تفاوت، دست روي دست خواهند گذاشت و تماشاگر جنايت‌ها خواهند بود!!
ولي اين نگاه، يك نگاه سطحي و به دور از انديشه و دقت است. زيرا با توجه به آنچه در حقيقت انتظار امام موعود و ويژگي‌هاي آن و نيز ابعاد انتظار و ويژگي‌هاي منتظران مطرح شد، روشن است كه روحيه انتظار، آن هم با ويژگي‌هاي منحصر به فرد و جايگاه بي نظير امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نه تنها سكون و سردي را به دنبال ندارد بلكه بهترين عامل حركت و پويايي است.
انتظار، در منتظر غوغايي مبارك و حركتي هدف دار پديد مي‌آورد و هر چه منتظر، به حقيقت انتظار، نزديك‌تر شود سرعت حركت او به سوي مقصد بيشتر خواهد شد. در پرتو انتظار، آدمي از خود محوري رهايي مي‌يابد و خود را جزئي از جامعه اسلامي مي‌بيند؛ بنابراين مي‌كوشد تا جامعه را در حد توان خود به صلاح و درستي نزديك كند و وقتي جامعه‌اي از عناصري اين چنين با هويّت تشكيل يابد، اجتماعي در جهت ترويج فضيلت‌ها پديد مي‌آيد و حركت عمومي به سوي اقامه خوبي ها، شكل مي‌گيرد و در چنين محيطي كه محيط صلاح و سازندگي و فضاي اميدبخشي و نشاط و عرصه تلاش و همياري و همكاري است، زمينه رشد باورهاي ديني و بينش عميق مهدوي در افراد جامعه پديد مي‌آيد و منتظران، كه به بركت انتظار، در فساد محيط حل نشده‌اند بلكه هويّت ديني و مرزهاي اعتقادي خود را حفظ كرده اند، در برابر سختي‌ها و مشكلات دوران انتظار بردباري مي‌كنند و به اميد تحقق وعده حتمي الهي بلاها را به جان مي‌خرند و لحظه‌اي گرفتار سستي و يا نااميدي نمي‌شوند.
راستي كدام مكتب و مذهبي را مي‌شناسيد كه براي پيروان خود چنين مسير روشني را ترسيم كرده باشد؟! مسيري كه با انگيزه‌اي الهي پيموده مي‌شود و در نهايت پاداشي بس بزرگ را به ارمغان مي‌آورد.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
پاداش منتظران

خوشاحال آنانكه چشم به راه خوبي‌ها نشسته اند! چه بزرگ است پاداش آنان كه به انتظار موعود جهاني روزگار مي‌گذرانند و چه شكوهمند است رتبه و مقام آنان كه منتظر حقيقي قائم آل محمّد(صلي الله عليه و آله وسلم) هستند!
بجاست كه در بخش پاياني از فصل انتظار، از فضيلت و رتبه بي نظير جرعه نوشان جام انتظار سخن بگوييم و نمونه هايي از كلمات پيشوايان دين را بياوريم.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«خوشا به حال شيعيان قائم ما (اهل‌بيت)، آنها كه در دوران غيبت او، ظهورش را انتظار دارند و در ايام ظهورش سر به فرمان او مي‌آورند. آنها دوستان خدايند كه هيچ ترس و اندوهي براي ايشان نخواهد بود.»[SUP] (1 )[/SUP]
و چه افتخاري از اين برتر كه مدال دوستي پروردگار را بر سينه دارند. و چرا بايد گرفتار غم و اندوه شوند و حال آنكه زندگي و مرگ آنها ارزشي گران پيدا كرده است.
امام سجاد(عليه السلام) فرمود:
«كسي كه در زمان غيبت قائم ما بر ولايت ما استوار باشد خداوند پاداش هزار شهيد از شهداي جنگ بدر و احد را به او خواهد داد.»[SUP] ( 2 )[/SUP]
آري آنان كه در دوران غيبت بر ولايت امام زمان خود باقي بمانند و عهد و پيمان خود با آن بزرگوار را استوار دارند مانند رزمندگاني هستند كه در ركاب پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به نبرد با دشمنان خدا پرداخته و در آن صحنه به خون خود غلطيده اند!
منتظراني كه جان بر كف به انتظار ياري فرزند رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) ايستاده‌اند از هم اكنون در خيمه جنگ و در كنار امير جبهه حق هستند.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«اگر كسي از شما (شيعيان) بميرد در حالي كه منتظر امر (فرجِ امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) باشد همانند كسي است كه در كنار قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و در خيمه اش بوده است! سپس اندكي درنگ كرد و فرمود: نه بلكه مانند كسي است كه در كنار حضرت جنگيده و شمشير زده است! سپس فرمود: نه به خدا قسم؛ بلكه مثل كسي است كه در كنار رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) به شهادت رسيده باشد.»[SUP] ( 3 )[/SUP]
اين گروه همان جماعتي هستند كه قرن‌ها پيش، پيامبر بزرگ خدا آنها را برادران و رفقاء خود خوانده است و دوستي و مودّت قلبي خود را نسبت به ايشان اعلام كرده است.
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«روزي پيامبر در حضور گروهي از اصحاب خود فرمود: خدايا برادران مرا به من نشان ده! و اين جمله را دو بار فرمود: اصحاب حضرت گفتند: ‌اي رسول خدا آيا ما برادران تو نيستيم؟!
فرمود: خير، شما اصحاب من هستيد و برادران من قومي هستند در آخرالزمان؛ كه به من ايمان مي‌آورند و حال آنكه هرگز مرا نديده اند! خداوند آنها را به اسم خود و پدرانشان به من معرفي كرده است... استواري هر يك از ايشان در دين خود از كندن خارهاي گون در شب تاريك و به دست گرفتن آتش گداخته، سخت‌تر است. آنها مشعل‌هاي هدايت هستند كه خداوند آنها را از فتنه‌هاي تيره و تار نجات مي‌بخشد.»[SUP] ( 4 )[/SUP]
و پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«خوشا حال كسي كه قائم اهل‌بيت مرا درك كند و حال آنكه پيش از قيامش به او اقتدا كرده باشد. با دوستان او دوستي و از دشمنان او بيزاري جسته باشد و امامان پيش از او را نيز دوست داشته باشد. آنها رفقاي من و صاحبان دوستي و مودت من و گرامي ترين امت من نزد من هستند.»[SUP] ( 5 )[/SUP]
و اينان كه به چنين مقام و رتبه‌اي نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) دست يافته‌اند به شرف خطاب حضرت دوست مشرف مي‌شوند! آن هم ندايي كه مملوّ از محبّت و عشق است و حكايت از نهايت تقرّب و نزديكي آنها به محضر حضرت حق دارد.
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«روزگاري بر مردم مي‌آيد كه امامشان غايب خواهد بود پس خوشا حال آنان كه در آن زمان بر امر (ولايت) ما استوار بمانند. به راستي كه كمترين پاداش آنها اين است كه حضرت پروردگار آنها را ندا مي‌دهد كه: ‌اي بندگان من، به سرّ من (و امام غايب) ايمان آورديد و او را تصديق كرديد پس شما را بشارت باد به پاداش نيكوي من، شما به حقيقت بندگان من هستيد. اعمال شما را مي‌پذيرم و از خطاهاي شما مي‌گذرم و به (بركت) شما باران را بر بندگانم نازل مي‌كنم و بلا را از ايشان مي‌گردانم و اگر شما (در ميان مردم) نبوديد حتماً عذاب خود را ]بر مردم گنهكار[ مي‌فرستادم.»[SUP] ( 6 )[/SUP]
ولي به راستي چه چيز منتظران را آرام مي‌كند و انتظار آنها را پايان مي‌دهد؟ چه چيز روشني چشم ايشان است و دل بي قرار آنها را قرار و آرام مي‌بخشد؟ آيا آنان كه عمري به جادّه انتظار چشم دوخته‌اند و در همين مسير با همه سختي هايش راه پيموده‌اند تا به دشت سر سبز موعود منتظر پاي گذارند به پاداشي كمتر از هم نشيني با محبوب و معشوق خود راضي مي‌شوند؟! و چه فرجامي از اين زيباتر و چه لحظه‌اي از اين باشكوه تر!
امام كاظم(عليه السلام) فرمود:
«خوشا حال شيعيان ما، آنان كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان دوستي ما، چنگ زنند و بر دوستي، و بيزاري از دشمنانمان استوار بمانند. آنها از ما هستند و ما از آنها. آنها به پيشوايي ما راضي شدند (و امامت ما را پذيرفتند) و ما نيز به شيعه بودن آنها راضي و خشنود شديم. خوشا حال ايشان!! به خدا قسم اينان در قيامت با ما و در رتبه و درجه ما خواهند بود.»[SUP] ( 7 )[/SUP]
[SUP]--------------------------------------------[/SUP]
1. كمال الدين، ج 2، باب 33، ح 54، ص 39.
2. همان، ج 2، باب 31، ح 6، ص 592.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 126.
4. همان، ص 123.
5. كمال الدين، ج 1، باب 25، ح 2، ص 535.
6. همان، باب 32، ح 15، ص 602.
7. همان، ج 2، باب 34، ح 5، ص 43.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
جهان در آستانه ظهور

در بخش‌هاي گذشته درباره غيبت امام دوازدهم و فلسفه آن سخن گفتيم. آن آخرين حجّت پروردگار غايب شد تا پس از فراهم شدن زمينه‌ها ظاهر شود و جهان را از پرتو هدايت‌هاي مستقيم خود بهره مند سازد. بشريت مي‌توانست در دوران غيبت، به گونه‌اي عمل كند كه هر چه زودتر شرايط حضور امام را آماده سازد ولي به خاطر پيروي از شيطان و هواي نفس و دور ماندن از تربيت صحيح قرآني و نپذيرفتن ولايت و راهبري معصوم(عليه السلام) به بيراهه رفت و هر روز بناي ستمي را در دنيا قرار داد و ظلم و تباهي را گسترده كرد. با انتخاب اين مسير، به سرانجام بسيار بدي رسيد. جهاني پر از ظلم و جور، فساد و تباهي، روزگاري تهي از امنيّت اخلاقي و رواني، حياتي به دور از معنويت و پاكي و اجتماعي پر از تجاوزها و پايمال كردن حقوق زيردستان، محصول عملكرد انسان‌هاي دوران غيبت شد. واقعيتي كه در كلام معصومين از قرن‌ها قبل، پيش بيني شده و تصوير سياه آن، ترسيم گشته بود.
امام صادق(عليه السلام) به يكي از ياران خود فرمود:
«هنگامي كه ببيني ظلم و ستم فراگير شده، قرآن فراموش گشته و از روي هوا و هوس تفسير گرديده، اهل باطل بر اهل حق پيشي گرفته، افراد با ايمان سكوت اختيار كرده، پيوند خويشاوندي بريده شده، چاپلوسي فراوان گشته، راههاي خير بدون رهرو و راههاي شر مورد توجه قرار گرفته، حلال، حرام شده و حرام مجاز شمرده شده. سرمايه‌هاي عظيم در راه خشم خدا (و فساد و ابتذال) صرف گرديده، رشوه خواري در ميان كاركنان دولت رايج شده، سرگرمي‌هاي ناسالم چنان رواج پيدا كرده كه هيچ كس جرأت جلوگيري آن را ندارد، شنيدن حقايق قرآن بر مردم گران آيد اما شنيدن باطل سهل و آسان باشد، براي غير خدا به حج خانه خدا بشتابند، مردم سنگدل شوند (و عواطف بميرد)، اگر كسي اقدام به امر به معروف و نهي از منكر كند به او توصيه مي‌كنند كه اين كار وظيفه تو نيست، هر سال فساد و بدعتي نو پيدا شود. (هرگاه ديدي اوضاع مردم اينگونه شده) مراقب خويش باش و از خدا نجات و رهايي از اين وضع ناهنجار را بخواه (كه فرج نزديك است).»[SUP]( 1 )[/SUP]
البته اين تصوير سياه از دوران پيش از ظهور، چهره غالب آن دوره است چرا كه در همين روزگار هستند دين باوران حقيقي كه بر عهد خود با خداوند استوار مي‌مانند و مرزهاي اعتقاد خود را پاس مي‌دارند و در فساد محيط حل نمي‌شوند و سرنوشت خود را به فرجام زشت ديگران پيوند نمي‌زنند. و اينها از بهترين بندگان خدا و شيعيان امامان نور هستند كه در روايات فراوان مورد تمجيد و ستايش قرار گرفته‌اند. اينان هم خود پاك زيستند و هم ديگران را به پاكي دعوت مي‌كنند چون نيك مي‌دانند كه مي‌توان از راه ترويج خوبي‌ها و ساختن محيطي معطّر به عطر ايمان، ظهور امام خوبي‌ها را پيش انداخت و مقدمات قيام و حكومت او را فراهم كرد زيرا كه زماني قيام عليه بدي‌ها ممكن است كه مصلح موعود ياوراني داشته باشد. و اين تفكر نقطه مقابل ايدة باطلي است كه معتقدند جهت تعجيل ظهور بايد فساد را رواج داد! به راستي آيا پذيرفته است كه اهل ايمان در برابر زشتي‌ها و بدي‌ها سكوت كنند تا فساد فراگير شود و از اين راه زمينه ظهور فراهم گردد؟ آيا ترويج خوبي‌ها و فضيلت‌ها نمي‌تواند ظهور امام خوبان را نزديك كند؟
فريضه امر به معروف و نهي از منكر از تكاليف قطعي هر مسلمان است كه در هيچ زمان و مكاني قابل چشم پوشي نيست پس چگونه است كه به خاطر تعجيل ظهور بتوان مروّج ظلم و تباهي شد؟!
چنانكه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«در پايان اين امت (مسلمان) قومي خواهند بود كه مانند مسلمانان صدر اسلام اجر خواهند داشت آنها امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند و با اهل فتنه (و فساد) مي‌جنگند.»[SUP] ( 2 )[/SUP]
گذشته از اين آنچه در روايات فراوان به آن تصريح شده است، پر شدن جهان از ظلم و ستم است و اين به معني ظالم شدن همه انسان‌ها نيست بلكه همچنان راه خدا، رهروان خود را خواهد داشت و عطر فضيلت‌ها در محيط‌هاي گوناگون به مشام خواهد رسيد.
بنابراين، جهانِ پيش از ظهور اگرچه دوران تلخي است ولي به دوره شيرين ظهور پايان مي‌گيرد و اگر چه روزگار فساد و ستمگري است امّا پاك بودن و ديگران را به خوبي‌ها دعوت كردن از وظايف حتمي منتظران است و در تعجيل فرج آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) تأثير مستقيم دارد.
اين بخش را با سخني از امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به پايان مي‌بريم كه فرمودند:
«ما را از شيعيان باز نمي‌دارد مگر آنچه از كردارهاي آنان كه به ما مي‌رسد و ما را ناخوشايند است و از آنان روا نمي‌دانيم.»[SUP] ( 3 )[/SUP]
[SUP]------------------------------------------[/SUP]
1. كافى، ج 7، ص 28.
2. معجم احاديث الامام المهدى، ج 1، ص 49.
3. احتجاج، ج 2، ش 360، ص 602.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
زمينه‌هاي ظهور و علائم آن

ظهور امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شرايط و نشانه هايي دارد كه از آنها به عنوان زمينه‌هاي ظهور و علائم آن ياد مي‌شود تفاوت اين دو آن است كه زمينه‌ها در تحقق ظهور تأثير واقعي دارند به گونه‌اي كه با فراهم شدن آنها ظهور امام اتفاق مي‌افتد و بدون آنها ظهور نخواهد بود. ولي علائم در وقوع ظهور نقشي ندارند بلكه تنها نشانه هايي هستند كه به وسيله آنها مي‌توان به اصل ظهور و يا نزديك شدن آن پي برد.
با توجه به تفاوت ياد شده به خوبي مي‌توان دريافت كه زمينه‌ها و شرايط نسبت به علائم و نشانه‌ها از اهميت بيشتري برخوردارند بنابراين لازم است كه بيش از آنكه به دنبال علائم باشيم به زمينه‌ها توجه كنيم و در حد توان خود در تحقق آنها بكوشيم. به همين جهت ما ابتدا زمينه‌ها و شرايط ظهور را توضيح مي‌دهيم و در پايان به اختصار برخي از علائم ظهور را بر مي‌شمريم.
زمينه‌هاي ظهور
هر پديده‌اي در جهان با فراهم آمدن شرائط و زمينه‌هاي آن به وجود مي‌آيد و بدون تحقق زمينه‌ها امكان وجود براي هيچ موجودي نخواهد بود. هر زميني قابليت پرورش دانه را ندارد و هر آب و هوايي مناسب با رشد هر گياه و نباتي نيست. وقتي كشاورز مي‌تواند انتظار برداشت خوب از زمين داشته باشد كه شرايط لازم براي به دست آمدن محصول را تهيه كرده باشد.
بر اين اساس هر انقلاب و رويداد اجتماعي نيز به زمينه‌ها و شرايط آن بستگي دارد؛ همانگونه كه انقلاب اسلامي ايران نيز با فراهم آمدن مقدمات آن به پيروزي رسيد. قيام و انقلاب جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه بزرگترين حركت جهاني است نيز پيرو همين اصل است و بدون تحقق زمينه‌ها و شرايط آن به وقوع نخواهد پيوست.
مقصود از اين سخن آن است كه تصور نشود امر قيام و حكومت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از روابط حاكم بر جهان آفرينش مستثني است و حركت اصلاحي آن بزرگوار از راه معجزه و بدون اسباب و عوامل عادي به سرانجام مي‌رسد. بلكه بر اساس تعاليم قرآن و پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، سنّت الهي بر اين قرار گرفته كه امور عالم از مجراي طبيعي و علل و اسباب عادي انجام گيرد.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«خداوند امتناع دارد از اينكه امور را جز از راه اسباب (آن) فراهم آورد.»[SUP] ( 1 )[/SUP]
و در روايتي از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه شخصي به ايشان عرض كرد:
«مي گويند زماني كه امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام كند همه امور بر وفق مراد او خواهد بود.
حضرت فرمود: هرگز چنين نيست. قسم به آنكس كه جانم در دست اوست اگر بنا بود براي كسي كارها خود به خود درست شود همانا براي رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) چنين مي‌شد.»[SUP] ( 2 )[/SUP]
البته سخن فوق بدين معني نيست كه در قيام بزرگ مهدوي، امدادهاي غيبي و آسماني وجود نخواهد داشت بلكه مقصود آن است كه در كنار امدادهاي الهي، زمينه‌ها و عوامل و شرايط عادي نيز بايد فراهم شود.
با اين مقدمه ابتدا بايد زمينه‌هاي ظهور را بشناسيم و سپس در راه تحقّق آنها گام برداريم.
مهمترين زمينه‌هاي قيام و انقلاب جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) چهار چيز است كه هر يك را جداگانه مورد بررسي قرار مي‌دهيم:

---------------------------------------
1. ميزان الحكمة، ج 5، ح 8166.
2. الغيبة نعمانى، باب 15، ح 2.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
الف. طرح و برنامه

روشن است كه هر قيام و حركت اصلاحي به دو برنامه نياز دارد:
1. برنامه‌اي جامع براي مبارزه با ناهنجاري‌هاي موجود از طريق سازماندهي نيروها.
2. قانوني كامل و متناسب با همه نيازهاي جامعه كه ضامن تمام حقوق فردي و اجتماعي در يك نظام عادلانه حكومتي باشد و حركت رو به رشد اجتماع را براي رسيدن به وضعيت آرماني، ترسيم كند.
تعاليم قرآن كريم و سنّت معصومين(عليهم السلام) كه همان اسلام ناب است به عنوان بهترين قانون و برنامه در اختيار امام عصر(عليه السلام) است و آن حضرت بر اساس اين منشور جاويد الهي عمل خواهد كرد[SUP]( 1)[/SUP] كتابي كه آيات آن توسط خداوند بزرگ كه آگاه به تمام زواياي حيات آدمي و نيازهاي مادي و معنوي اوست نازل گشته است. بنابراين انقلاب جهاني او از نظر برنامه و قانون حكومتي، داراي پشتوانه‌اي بي نظير است و با هيچ حركت و جنبش اصلاحي ديگري قابل مقايسه نيست. شاهد اين ادّعا آن است كه جهان امروز پس از تجربه قوانين بشري به ضعف و سستي آنها اقرار و اعتراف كرده است و به تدريج آماده پذيرش قوانين آسماني مي‌گردد.
«آلوين تافلر»، مشاور سياستمداران آمريكا براي حل اين بحران و اصلاح جامعه جهاني، نظريه «موج سوم»[SUP]( 2 )[/SUP] را ارائه كرده است؛ ولي در عين حال اعترافات شگفت آوري در اين زمينه دارد:
فهرست مشكلاتي كه جامعه ما (غرب) با آن مواجه است، تمامي ندارد. با ديدن فروپاشي پياپي نهادهاي تمدن صنعتي در حال نزاع به درون غرقاب بي كفايتي و فساد؛ بوي انحطاط اخلاقي آن نيز مشام را مي‌آزارد. در نتيجه موج ناخشنودي و فشار براي تغييرات، فضا را انباشته است. در پاسخ به اين فشارها، هزاران طرح ارائه مي‌شود كه همگي ادعا دارند اساسي و بنيادي يا حتي انقلابي اند؛ اما بارها و بارها، مقررات و قوانين، طرح‌ها و دستورالعمل‌هاي جديد ـ كه همگي به منظور حل مشكلات ما تهيه و تدوين شده‌اند ـ كمانه مي‌كنند و بر وخامت مشكلات ما مي‌افزايند و اين احساس عجز و يأس را دامن مي‌زنند كه هيچ فايده‌اي ندارد و مؤثّر نيست. اين احساس براي هر نظام دموكراسي خطرناك است و نياز شديد به وجود مرد سوار بر اسب سفيد ضرب المثل‌ها را هر چه بيشتر دامن مي‌زند.[SUP] ( [/SUP][SUP]3 )[/SUP]
[SUP]-----------------------------------[/SUP]
1. امام باقر(عليه السلام) در توصيف امام مهدى(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرمود: «يَعمَلُ بِكتابِ الله، لايَرى مُنكراً الاّ اَنكَرَهُ؛ يعني او بر اساس كتاب خدا (قرآن) عمل خواهد كرد و هيچ بدي را نمى بيند مگر اينكه آن را انكار مى كند.» بحارالانوار، ج 51، ص 141.
2. ايشان معتقد است تا به حال دو انقلاب كشاورزى و صنعتى تحول عظيمى در جهان ايجاد كرده و موج سوم كه انقلاب الكترونيكى و فراصنعتى است در راه است.
3. به سوى تمدن جديد، تافلر، محمدرضا جعفرى.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ب: رهبري

در همه قيام ها، نياز به رهبر از ابتدايي ترين ضرورت‌هاي قيام شمرده مي‌شود و هر چه قيام وسيع‌تر و داراي اهداف بلندتري باشد، نياز به رهبري توانا و متناسب با آن اهداف بيشتر احساس مي‌شود.
در مسير مبارزه جهاني با ظلم و ستم و حاكميت عدالت و مساوات در كره زمين وجود رهبري آگاه و توانا و دلسوز كه از مديريتي صحيح و قاطع برخوردار باشد ركن اصلي و اساسي انقلاب است. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه عصاره انبياء و اولياء است به عنوان رهبر قيام بزرگ زنده و حاضر است او تنها رهبري است كه به دليل ارتباط با عالم غيب، به همه هستي و روابط موجود در آن آگاهي كامل دارد و داناترين انسانهاي زمان خويش است.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«آگاه باشيد كه مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) وارث تمام علوم است و بر تمام دانش‌ها احاطه دارد.»[SUP] ( 1 )[/SUP]
او يگانه رهبري است كه از همه قيد و بندها آزاد بوده و تنها دل در گرو رضايت آفريدگار عالم دارد.
بنابراين قيام و حكومت جهاني از نظر رهبر و پيشوا نيز در بهترين شرايط قرار دارد.

---------------------------------
1. النجم الثاقب، ص 193.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ج. ياران

يكي ديگر از زمينه‌ها و شرايط لازم براي تحقق ظهور، وجود ياوراني شايسته و لايق براي پشتيباني از قيام و انجام كارهاي حكومت جهاني است بديهي است وقتي انقلابي جهاني به وسيله رهبري آسماني روي مي‌دهد ياوراني متناسب با آن مي‌خواهد و اينگونه نيست كه هر كس ادّعاي ياوري كند بتواند در آن ميدان، حضور يابد.
در اين باره به جريان زير توجه كنيد:
«يكي از شيعيان امام صادق(عليه السلام) به نام سهل بن حسن خراساني به آن حضرت مي‌گويد:
چه چيز شما را بازداشته است از اينكه حق مسلّم خود (حكومت) را به دست بگيريد در حالي كه صدهزار شيعه ي پا در ركاب و شمشير زن در اختيار شماست؟ امام دستور مي‌دهند تا تنور آتشي فراهم شود و چون شعله‌هاي آتش بالا مي‌گيرد به سهل مي‌فرمايند: ‌اي خراساني برخيز و در تنور بنشين سهل كه گمان كرده است امام از او خشمگين شده، شروع به عذر خواهي مي‌كند و مي‌گويد: آقا مرا ببخشيد و به آتش شكنجه ام نكنيد!! امام مي‌فرمايد: از تو گذشتم.
در اين حال هارون مكّي از شيعيان راستين حضرت وارد مي‌شود و سلام مي‌كند. امام صادق(عليه السلام) به او پاسخ مي‌دهد و بدون هيچ مقدمه‌اي به او مي‌فرمايد: در درون تنور بنشين!
هارون مكّي بي درنگ و بدون هيچ پرسشي، اين كار را انجام مي‌دهد! امام صادق(عليه السلام) در همان حال با مرد خراساني گفتگو مي‌كند و درباره خراسان خبرهايي مي‌دهد چنانكه گويي خود شاهد آن بوده است و پس از مدّتي به سهل مي‌فرمايد: برخيز‌ اي خراساني و داخل تنور را نگاه كن! سهل برخاسته و داخل تنور را نگاه مي‌كند و هارون را مي‌بيند كه در ميان شعله‌هاي آتش چهار زانو نشسته است!
آنگاه امام(عليه السلام) از او مي‌پرسد: در خراسان، چند نفر مثل هارون مي‌شناسي؟! خراساني مي‌گويد: به خدا قسم، يك نفر هم اينگونه سراغ ندارم حضرت مي‌فرمايد: آگاه باش! ما در زماني كه پنج نفر ياور و پشتيبان پيدا نكنيم قيام نمي‌كنيم. ما بهتر مي‌دانيم كه كدام زمان، زمان قيام است!»[SUP] ( 1 )[/SUP]
بنابراين جا دارد صفات و ويژگي‌هاي ياوران امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در آئينه روايات پيشوايان ديني مرور كنيم تا بدين وسيله جايگاه خود را شناخته و در پي رفع كمبودهاي خود باشيم.
1. معرفت و اطاعت
ياران مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از شناخت عميق نسبت به خداوند و امام خود برخوردارند و با آگاهي كامل در ميدانِ حق حضور يافته‌اند.
امام علي(عليه السلام) درباره آنها فرموده است:
«مرداني كه خدا را چنان كه شايسته است شناخته‌اند.»[SUP] ( 2 )[/SUP]
شناخت و اعتقاد آنان نسبت به امام نيز در ژرفاي وجودشان ريشه دوانيده و سراسر وجودشان را فرا گرفته است اين شناختي فراتر از دانستن نام و نشان و نسب امام است. معرفت به حق ولايت امام و جايگاه بلند او در مجموعه هستي است و اين همان معرفتي است كه آنها را سرشار از محبّت او كرده و مطيع و گوش به فرمان او قرار داده است؛ زيرا كه مي‌دانند سخن امام سخن خدا و اطاعت از او اطاعت از خداست.
پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) در توصيف آنها فرموده است:
«آنها در اطاعت از امام خويش مي‌كوشند.»[SUP] ( 3 )[/SUP]
2. عبادت و صلابت
ياوران مهدي در عبادت از پيشواي خود الگو گرفته‌اند و روزها و شب‌ها را با ذكر شيرين حق سپري مي‌كنند امام صادق(عليه السلام) درباره آنها فرمود:
«شب‌ها را با عبادت به صبح مي‌رسانند و روزها را با روزه به پايان مي‌برند[SUP]( 4 )[/SUP] و در سخني ديگر فرمود: بر فراز اسب ها، خدا را تسبيح مي‌گويند.»[SUP] ( 5 )[/SUP]
و همين ذكر خداست كه از آنان مرداني آهنين ساخته است كه هيچ چيز صلابت و استواري آنها را در هم نمي‌شكند امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«آنان مرداني هستند كه گويا دل هايشان پاره‌هاي آهن است.»[SUP] ( 6 )[/SUP]
3. جان نثاري و شهادت طلبي
معرفت عميق ياران، نسبت به امام مهدي، دل‌هاي آن‌ها را مملوّ از عشق به امام مي‌كند بنابراين در ميدان رزم او را چون نگيني در ميان مي‌گيرند و جان خود را سپر بلاي او مي‌كنند.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«(ياران مهدي) در ميدان رزم در اطراف او مي‌چرخند و با جان خود از او محافظت مي‌كنند.»[SUP] ( 7 )[/SUP]
و نيز فرمود:
«آنها آرزو مي‌كنند كه در راه خدا به شهادت برسند.»[SUP] ( 8 )[/SUP]
4. شجاعت و دليري
ياران مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مانند مولايشان افرادي شجاع و مرداني پولادين هستند امام علي(عليه السلام) در وصف آنها فرمود: «همه آنها شيراني هستند كه از بيشه‌ها بيرون شده‌اند و اگر اراده كنند كوهها را از جا مي‌كنند.»[SUP] ( 9 )[/SUP]
5. صبر و بردباري
بديهي است كه مبارزه عليه ظلم جهاني و برقراري حكومت عدل جهاني با رنج و مشقت‌هاي فراوان همراه است و ياوران امام در راه تحقق آرمان‌هاي جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مشكلات و ناگواريها را به جان مي‌خرند ولي از سر اخلاص و تواضع، عمل خود را ناچيز مي‌شمارند.
امام علي(عليه السلام) فرمود:
«آنها گروهي هستند كه به خاطر صبر و بردباري در راه خدا، بر خداوند منّت نمي‌گذارند. و از اين كه جان خويش را تقديم آستان حضرت حق مي‌كنند، به خود نمي‌بالند و آن را بزرگ نمي‌شمارند.»[SUP] ( 10 )[/SUP]
6. اتّحاد و همدلي
امام علي(عليه السلام) در توصيف همدلي و اتحاد ياران امام چنين فرمود:
«ايشان يكدل و هماهنگ هستند.»[SUP] ( 11 )[/SUP]
اين يكدلي به سبب آن است كه خودخواهي‌ها و خواسته‌هاي شخصي در وجود آنان نيست آنها با اعتقادي صحيح در زير يك پرچم و براي يك هدف، قيام مي‌كنند و اين خود يكي از عوامل پيروزي آنها بر جبهه مقابل مي‌باشد.
7. زهد و پارسايي
امام علي(عليه السلام) در وصف ياران مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرمود:
«او از يارانش بيعت مي‌گيرد كه طلا و نقره‌اي نيندوزند و گندم و جوي ذخيره نكنند.»[SUP] ( 12 )[/SUP]
آنان اهداف بلندي دارند و براي آرماني بزرگ برخاسته‌اند و مادّيات دنيا نبايد آنها را از اهداف و آرمان‌ها باز دارد. بنابراين آنها كه با ديدن زرق و برق دنيا، چشمهايشان خيره مي‌شود و دل هايشان مي‌لرزد در ميان ياوران ويژه امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) جايي ندارند.
آنچه گذشت بخشي از ويژگي‌هاي ياران امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بود و به جهت برخورداري از اين خصوصيات، در روايات از آنان به بزرگي ياد شده است و پيشوايان معصوم(عليهم السلام) زبان به ستايش و بزرگداشت آنان گشوده‌اند.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) در وصف آنان فرموده است:
«اوُلئِكَ هُمْ خِيار الاُْمّةِ؛
آنان بهترين امت (من) هستند.»[SUP] ( [/SUP][SUP]13 )[/SUP]
و در سخني ديگر امام علي(عليه السلام) فرموده است:
«فَبِاَبي وَاُمّي مِنْ عِدّة قَليلَة اَسْمائُهُمْ فِي الاَْرضِ مَجْهُولَةٌ[SUP]( 14 )[/SUP]؛
پدر و مادرم فداي گروه اندكي باد كه در زمين ناشناخته‌اند.»
البتّه ياوران مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر طبق لياقت و شايستگي‌ها در رده‌هاي مختلف قرار مي‌گيرند و در روايات آمده است كه آن حضرت علاوه بر 313 نفر يار ويژه كه كادر اصلي قيام را تشكيل مي‌دهند، از لشكري 10 هزار نفري نيز برخوردار است و به علاوه خيل عظيم مؤمنان منتظر به ياري او خواهند شتافت.

---------------------------------
1. سفينة البحار، ج 8، ص 681.
2. منتخب الاثر، فصل 8، باب 1، ح 2، ص 611.
3. يوم الخلاص، ص 223.
4. يوم الخلاص، ص 224.
5. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
6. همان.
7. همان.
8. همان.
9. يوم الخلاص، ص 224.
10. يوم الخلاص، ص 224.
11. همان، ص 223.
12. منتخب الاثر، فصل 6، باب 11، ح 4، ص 581.
13. يوم الخلاص، ص 224.
14. معجم احاديث الامام المهدى، ج 3، ص 101.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
د: آمادگي عمومي

در مقاطع مختلف تاريخ امامان معصوم(عليه السلام)، اين حقيقت مشاهده مي‌شود كه مردم آمادگي لازم براي استفاده بهتر از حضور امام را نداشتند. آنان در زمان‌هاي گوناگون فيض محضر معصوم را قدر ندانستند و از زمزم جاري هدايتهاي او آنچنان كه بايسته بود بهره نبردند. خداوند متعال آخرين حجّت حق را پنهان كرد تا هر زمان كه آمادگي عمومي براي پذيرش او فراهم شد ظاهر شود و همگان را از سرچشمه معارف الهي سيراب سازد.
بنابراين وجود آمادگي از شرايط بسيار مهمّ براي ظهور مصلح موعود است و به وسيله آن حركت اصلاحي آن حضرت به نتيجه مطلوب خواهد رسيد.
در قرآن كريم آمده است گروهي از بني اسرائيل كه از ظلم و ستم جالوت به ستوه آمده بودند از پيامبر زمان خود خواستند كه براي آنها فرماندهي را برگزيند تا تحت فرمان او به نبرد با جالوت بپردازند.
خواستن فرمانده براي جنگ، نوعي آمادگي را در آنها نشان مي‌داد اگر چه تعداد فراواني در بين راه سست شدند و عدّه كمي تا پايان مبارزه ماندند.[SUP] ( 1 )[/SUP]
پس امر ظهور زماني است كه همه از عمق جان خواهان عدالت اجتماعي، امنيّت اخلاقي و رواني و رشد و شكوفايي معنوي باشند؛ وقتي مردم از بي عدالتي‌ها و تبعيض‌ها خسته شوند و ببينند كه آشكارا حقوق ضعيفان به وسيله صاحبان قدرت و ثروت پايمال مي‌گردد و امكانات مادي در انحصار عده‌اي معدود است عطش عدالت خواهي به اوج مي‌رسد.
زماني كه فساد اخلاقي در انواع مختلف رواج پيدا كند و افراد در انجام كارهاي ضد اخلاقي بر يكديگر سبقت بگيرند بلكه به اعمال زشت خود افتخار كنند و يا چنان از اصول الهي و انساني فاصله بگيرند كه بعضي از اعمال منافي عفّت را قانوني كرده و در نتيجه نظام خانواده را سست كنند و فرزندان بي سرپرست را به دامن اجتماع بريزند، اشتياق به ظهور پيشوايي كه حاكميت او، امنيّت و سلامتي اخلاقي و رواني را به بشريت هديه خواهد كرد، فراوان مي‌شود. و آنگاه كه مردم همه لذّت‌هاي مادي را تجربه كنند ولي از زندگي و حيات خود راضي نباشند و در پي جهاني برخوردار از معنويت باشند، تشنه آبشارِ لطف امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‌شوند.
بديهي است كه شوق درك حضور امام، زماني به اوج مي‌رسد كه بشريت با تجربه كردن دولت‌ها و نظام‌هاي مختلف بشري به اين حقيقت برسد كه تنها نجات دهنده عالم از فساد و تباهي، خليفه و جانشين خدا در زمين حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است و يگانه برنامه‌اي كه حيات پاك و طيبه را براي انسان‌ها به ارمغان مي‌آورد قوانين الهي است. بنابراين با همه وجود نياز به امام را درك مي‌كنند و به دنبال اين درك، براي فراهم شدن زمينه‌هاي ظهور او تلاش مي‌كنند و موانع را از سر راه او مي‌بردارند. و در اين زمان است كه فرج و گشايش فرا مي‌رسد.
پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) در توصيف آخر‌الزمان و دوران پيش از ظهور فرمود:
«]زماني مي‌رسد[ كه انسان مؤمن هيچ پناهگاهي نمي‌يابد كه از شرّ ظلم و تباهي به آن پناه برد پس ] در آن زمان [ خداوند عزوجل مردي از خاندان مرا بر مي‌انگيزد.»[SUP] ( 2 )[/SUP]

[SUP]-------------------------------------------[/SUP]
1. ر.ك: سوره بقره، آيات 246-251.
2. عقدالدرر، ص 73.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
علائم ظهور

قيام و انقلاب جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نشانه هايي دارد. دانستن اين علائم، آثار مهمّي در پي خواهد داشت. از آنجا كه اين نشانه‌ها نويد بخش فرج مهدي آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) است، وقوع هر يك از آنها نور اميد را در دل‌هاي منتظران، پر فروغ‌تر خواهد كرد و براي معاندان و منحرفان مايه تذكّر و هشدار خواهد بود تا از بدي و تباهي دست بردارند همچنان كه منتظران را براي درك ظهور و كسب قابليت همراهي و حضور در كنار معصوم(عليه السلام) مهياتر خواهد كرد. علاوه بر اينكه آگاهي از اتفاقاتي كه در آينده رخ خواهد داد مي‌تواند ما را در برنامه ريزي مناسب براي مواجهه بهتر با آنها ياري دهد، همانگونه كه اين علائم معيار خوبي براي تشخيص مدّعيان دروغين مهدويت است بنابراين اگر كسي ادّعاي مهدويت كرد ولي قيام او همراه با اين علائم نبود به سادگي مي‌توان به دروغگو بودن او پي برد.
در روايات پيشوايان معصوم(عليه السلام) علائم فراواني براي ظهور ذكر شده است كه بعضي از آنها پديده‌هاي طبيعي و عادي و بعضي غير عادّي و معجزه آسا هستند.
ما از ميان اين علائم ابتدا آنهايي را كه در منابع معتبر بيشتر به صورت برجسته ذكر شده بيان مي‌كنيم و در پايان تعدادي از علائم ديگر را به اختصار برمي‌شمريم.
امام صادق(عليه السلام) در روايتي فرمود:
«]قيام[ قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) پنج نشانه دارد: خروج سفياني، يماني، نداي آسماني، كشته شدن نفس زكيه و خسف بيداء.»[SUP] ( 1 )[/SUP]
اكنون با توجه به روايات، علائم پنجگانه ياد شده را كه در روايات متعدد تكرار شده است توضيح مي‌دهيم گرچه تمام جزئيات حوادث مربوط به آنها براي ما روشن نيست.

------------------------------------
1. الغيبة نعمانى، باب 14، ح 9، ص 261.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
الف. خروج سفياني

خروج سفياني از علائمي است كه در روايات فراوان آمده و اينگونه توصيف شده است: سفياني مردي از نسل ابوسفيان است كه اندكي پيش از ظهور از سرزمين شام قيام مي‌كند. او جنايت كاري است كه از قتل و كشتار هيچ پروايي ندارد و با دشمنان خود به شكل فجيعي رفتار مي‌كند.
امام صادق(عليه السلام) دربارة او فرمود:
«اگر سفياني را ببيني پليدترين مردم را مشاهده كرده اي»[SUP]( 1 )[/SUP]
آغاز قيام او ماه رجب است. وي پس از تصرف شام و مناطق اطراف آن به عراق حمله كرده و در آنجا به كشتار گسترده‌اي دست مي‌زند.
بر اساس بعضي از روايات از خروج تا كشته شدن او پانزده ماه به طول مي‌انجامد.[SUP] ( 2 )[/SUP]
[SUP]--------------------------------------------[/SUP]
1. كمال الدين، ج 2، باب 57، ح 10، ص 557.
2. الغيبة نعمانى، باب 18، ح 1، ص 310.


ب. خَسْف بَيداء

خسف به معناي فرو رفتن و بيداء منطقه‌اي ميان مكه و مدينه است.
مقصود از خسف بيداء اين است كه سفياني، لشگري را براي مقابله با امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به سمت مكّه گسيل مي‌دارد. هنگامي كه لشگر او به منطقه بيداء رسيد به صورتي معجزه آسا در زمين فرو مي‌رود.
امام باقر(عليه السلام) در اين باره فرمود:
«به فرمانده سپاه سفياني خبر مي‌رسد كه مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به سوي مكه رفته است، پس لشگري را در پي او روانه مي‌كند ولي او را نمي‌يابد... چون لشگر سفياني به سرزمين بيداء رسيد ندا دهنده‌اي از آسمان آواز مي‌دهد: «اي سرزمين بيداء آنان را نابود كن» پس آن سرزمين لشگر را در خود فرو مي‌برد.»[SUP] ( 1 )[/SUP]

[SUP]-------------------------------------------[/SUP]
1. همان، باب 14، ح 67، ص 289.
 

Similar threads

بالا