مباحث جامع مهدویت

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بِسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحیم

k.jpg


در این تاپیک قصد داریم تا مباحث مهدویت را به صورت جامع و کمی مختصر بیان کنیم تا هم مطالب ما از گستردگی لازم برخوردار باشد و هم از حوصله خواننده به دور نباشد، فلذا دوستان اگر سوالی درباره مباحث مطرح شده داشته باشند تا حد توان پاسخگو خواهیم بود، همچنین لازم به ذکر است که اگر خود را شیعه می دانیم لازم است که در این مطالب دقیق شویم تا مبادا مثل کوفیان نباشیم که امامشان را دعوت کردند ولی یاریش نکردند؛ پس کسب آگاهی در زمینه مهدویت یکی از وظایف مهم شیعه است...
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ضرورت طرح مباحث مهدویت

مقدمه و ابعاد بحث
در هر بحثي پيش از پرداختن به مسائل آن، بايد به ضرورت و بايستگي آن توجه كرد، تا با انگيزة قوي و توان كافي وارد آن شد.
از اين رو در ابتدا چند پرسش را مطرح مي‌كنيم:
1. آيا مباحث مهدويت، كاربردي است و يا صرفاً تئوري و حاشيه‌اي است؟
2. آيا بحث از مهدويت و مسائل آن نياز بشر امروز است و مي‌تواند به انتظارات او پاسخ دهد؟
3. اعتقاد به مهدويت چه تحولي در زندگي انسان مسلمان ايجاد مي‌كند؟ و ...

موضوع موعود يا مصلح كل، نظريه و انديشه اي نيست كه در طول زمان در اذهان پديد آمده و براي تسكين دردها و ايده‌اي براي دلداري مظلومان باشد. بلكه هويت شيعه است كه با توجه به آيات و روايات مي‌توان به ضرورت آن پي برد.
در اين نوشتار بر آنيم كه به طور اختصار، در ابعاد مختلف به ضرورت طرح مباحث مهدويت بپردازيم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بعد اعتقادی
«اعتقاد» بنيان اصلي زندگي است؛ يعني، آنچه را كه انسان در ميدان عمل انجام مي‌دهد، بي‌ترديد به ساختار اعتقادي او بر مي‌گردد. از اين رو اگر انسان داراي اعتقاد صحيح و مستحكم باشد، در صحنه عمل گرفتار لغزش و دو دلي نخواهد شد. مهمترين چيزي كه به اعتقاد درست شكل مي‌دهد، معرفت است.
با تحصيل معرفت مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه؛ امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) تداوم‌بخش امامت ائمه هدي(عليهم السلام) مي‌باشند، او واسطه فيض الهي، خاتم‌الاوصياء و مظهر رسول خدا است، امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) طريق معرفت به آفريدگار است؛ چنان كه در روايات، راه معرفت خدا و اوصاف او، شناخت اولياي خدا و امامان معصوم دانسته شده است. اينان مظهر اسماي الهي‌اند و شناخت درست آنان، مي‌تواند طريق معرفت خدا باشد.
[شيعه] و [سنّي] از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل كرده اند: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية.»[SUP]1[/SUP] هر كس بميرد و حال آنكه امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهليت مرده است».
در برخي از دعاها مأمور شده ايم تا خواهان توفيق معرفت امام باشيم:
«اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني.»[SUP]2[/SUP] ... خدايا حجّت خود را به من بشناسان، اگر حجّت خود را به من نشناساني، از دينم گمراه خواهم شد».
آيا با وجود اين همه آثار، نبايد به شناخت امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) پرداخت و ابعاد وجود مقدس حضرت ولي ‌عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را بهتر شناخت؟ چگونه مي‌توانيم نسبت به او شناخت صحيح و درستي نداشته باشيم؟ در حالي كه آن حضرت در عصر غيبت نيز، از فيض الهي خويش، مردم را محروم نمي‌كند، و همه ما مشمول [فيوضات] امامت او هستيم؟
--------------------------------------------
. شيخ صدوق، [كمال الدين و تمام النعمة]، ج 2، ص 409، ج 9 و قريب به اين مضمون ر.ك: صحيح بخاري، ج 5، ص 13، صحيح مسلم ج6، ص 21 و 22. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 155.
2. اصول كافي، ج 1، ص 337 و كمال الدين، ج 2، ص 343
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بعد اجتماعی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بشر از روزي كه روي زمين قرار گرفت، پيوسته در آرزوي يك زندگي اجتماعي سعادت بخش بوده است. اگر اين خواسته امكان تحقق خارجي نداشت،‌ هرگز چنين آرزو و اميدي در نهاد وي نقش نمي‌بست؛ همان طور كه اگر غذا يا آبي نبود، تشنگي و گرسنگي هم نبود... .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]«مهدويت»، فكر و انديشه­اي است كه آثار اجتماعي فراواني دارد، مهمترين آنها، از بين بردن يأس و نااميدي از پيكره اجتماع است. مهدويت؛ يعني، اميدواري به آينده‌اي روشن و‌ پيامي رهايي‌بخش به بشر سرخورده و ستم ديده و اينكه روزي يك مرد الهي خواهد آمد و آنچه مردم بدان اميد دارند، تحقق خواهد بخشيد. [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]يك مسلمان، باور قطعي دارد كه تنها نظام اجتماعي كه مي‌تواند به خواسته‌هاي مشروع او به طور كامل پاسخ دهد و نظامي را براساس حق و عدالت شكل دهد، نظام زيباي حكومتي اسلام است كه شكل كامل آن در عصر ظهور ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) تحقق خواهد يافت. اين، يعني اميد، نشاط و زندگي. اين انديشه آن قدر روشن است كه حتي برخي از مستشرقان (نظير ماربين فيلسوف آلماني) هم بدان تصريح كرده است: «از جمله مسائل اجتماعي بسيار مهم كه هميشه [مي‌تواند] موجب اميدواري و رستگاري [باشد] همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است.»[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]بنابراين اعتقاد به وجود مقدس مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اميد را در دل‌ها زنده مي‌كند. انساني كه معتقد به اين اصل است، نا اميد نمي‌شود، چون مي‌داند يك پايان روشن حتمي وجود دارد... سعي‌ مي‌كند كه خودش را به آن برساند[/FONT][SUP][FONT=&quot]3[/FONT][/SUP][FONT=&quot] و از حركت نمي‌ايستد بلكه سعي در تحقق بخشيدن آن دارد و از اين‌رو در برابر سختي‌ها و ناملايمات تن به شكست نمي‌دهد. اين بزرگترين ره آورد اجتماعي براي بشر در پرتو اعتقاد به مهدويت است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]--------------------------------------[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]3. مصلح جهاني و مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت، سيد هادي خسروشاهي، ص 77 (به نقل) از روليسيول بزرگ يا سياسة الحسينيه، فصل 7، صص 49 و 50، تحت عنوان: فلسفة مذهب شيعه.[/FONT]
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بعد سیاسی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تاريخ پيوسته شاهد شكست مكتب‌ها و حكومت‌هاي مختلف در صحنه جهاني بوده است. ساليان دراز دو ايدة غالب ـ كاپيتاليسم نمايندة انديشه ليبرال دموكراسي غرب و كمونيسم نماينده سوسياليسم ـ با سلاح‌هاي اتمي و ...جهان را تهديد كردند و اين آشكارترين دليل بر ناكارآمدي برنامه‌ها و ايده‌هاي آنها است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]اين دو تفكر ساليان متمادي، افكار و انديشه‌ سياسي جهان معاصر را تحت الشعاع خود قرار داده بود. ولي در طول ساليان گذشته يكي سقوط كرده و ديگري در حال سقوط است زيرا به راحتي مي‌توان چالشهاي موجود در انديشه ليبرال دموكراسي غرب را مشاهده كرد. آنچه از بحرانهاي اخلاقي، معرفتي، رواني و تكنولوژي و ... در آن پديد آمد، همه نشان آن دارد كه اين امپراطوري، در انتظار يك شكست سنگين است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]حال تكليف اين بشر وامانده و سرگشته از ناكامي‌ها و شعارهاي بي‌عمل و نظاره‌گر سراب‌ها چيست؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]بشر امروزي تشنه يك طرح و نگاه جديد در عرصه سياسي جهان است. ‌به واقع بشر امروز در يك عطش فوق‌العاده به سر مي‌برد، و آنچه مي‌تواند او را سيراب كند، فقط طرح مدينه فاضله مهدوي است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]نظريه مهدويت، يك انديشه جهاني است و اين انديشه براي جهان و اداره آن طرح و برنامه دارد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]از اين رو تنها برنامه‌اي كه مي‌تواند پاسخگوي بشر معاصر باشد، اين انديشه است، مهدويت در عرصة حكومت داراي اهداف بلند و ارزشي است، و حتي مي‌تواند اين فكر براي حكومت ديني، يك طرح راهبردي باشد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]اگر مهدويت به خوبي تبيين شود، حركت‌هاي اصلاحي در سراسر جهان جان مي‌گيرد، چنان كه انقلاب اسلامي ايران به عنوان زمينه و بستري مناسب براي انقلاب بزرگ امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شكل گرفت.[/FONT]
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بعد تاریخی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]مهدويت در راستاي مسأله امامت و در امتداد نبوت و خاتميت است، از اين رو در مرحله‌اي حساس از تاريخ آغاز شده و تا امروز ادامه يافته است و تا آخرين لحظة حيات دنيوي بشر نيز باقي خواهد بود. بنابراين چگونگي «امامت» از امام علي[/FONT][FONT=&quot](عليه السلام) تا ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و عكس‌العمل مسلمانان دربارة امامت (بطور عام) و مهدويت (بطور خاص) و نيز حوادث تاريخي در اين زمينه مي‌تواند از موضوعات مهم و حساس تاريخ اسلام به شمار آيد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]مسأله مهدويت در طول تاريخ مطرح بوده است، روايات شيعه و سني مملو از بشارات پيامبر گرامي به آمدن حضرت مهدي[/FONT][FONT=&quot](عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. موعود باوري در طول حيات تاريخي اسلام منشأ آثار فراوان بوده است. [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]جالب اينجا كه بسياري از حركت‌هاي اصلاحي در تاريخ و عصر حاضر متأثر از انديشه مهدويت بوده است؛ (مثل فاطميان در مصر، مهدي سوداني در سودان و ...) حركت اصلاحي موعود باوري آن چنان در جامعه اسلامي تأثير شگرف گذاشت كه برخي از دسيسه گران با استفاده ابزاري از واژة مهدي، و ادعاي مهدويت عده‌اي از مردم را در جوامع اسلامي به خود مشغول كردند[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بعد فرهنگی
يكي از وظايف ما مسلمانان، زمينه سازي و گسترش فرهنگ مهدويت و کمک به تسریع در امر ظهور آن حضرت است. كار در بعد فرهنگي در عرصه مهدويت به چند محور نياز دارد:
1. تبيين استراتژي انتظار
استراتژي انتظار؛ يعني كلان نگري و به كارگيري همه نيروها و توانايي‌ها براي تحقق ظهور حضرت. اين امر تحقق نمي‌يابد مگر اينكه در اين عرصه از هر گونه برنامه منفعلانه دوري كرده و خود را به يك برنامه فعال و پرتحرك واداشته تا با سازمان‌ دهي همه نيروها و توان موجود به اهداف مورد نظر دست يابيم. براي تحرك لازم در اين زمينه بايد آينده‌نگري داشت؛ زيرا بدون تبيين روشن آينده نمي‌توان برنامه درستي تدوين كرد.
همچنين بايد از تمام ظرفيت‌هاي موجود در جامعه استفاده كرد تا انتظار به معناي واقعي كلمه شكل بگيرد، در نتيجه راه از بيراهه شناخته شود و گرفتار انتظار منفي و ايستا نشويم.
2. آسيب شناسي
بايد تلاش كرد نقاط آسيب‌پذير را شناخت و سعي در حلّ اين آسيب‌ها داشت: به عنوان نمونه، نبايد با طرح افراطي ملاقات با امام زمان(عليه السلام)، اساس مهدويت را در ملاقات خلاصه كرد، چرا كه با عدم تحقق ملاقات،‌ عده‌اي دچار يأس و نا اميدي مي‌شوند و ... و يا به طرح يك طرفه قهر و غضب امام پرداخت.
همچنين بايستي مراقب باشيم، مفهوم انتظار، تحريف نشود و انديشه‌هاي نادرست (مانند ظلم پذيري و ...) در جامعه حاكم نگردد.
3. دشمن شناسي
دشمن از هر حربه‌اي استفاده مي كند تا جلوي رشد تفكر مهدويت را در جامعه اسلامي بگيرد و يا آن را تحريف كند. با توجه به آنچه گفته شد (ثمرات مهدويت و ...)، اگر دشمن اين كار را نكند بايد تعجب كرد؛ زيرا ماهيت دشمني همين است! بايد كوشيد با شناخت صحيح مباحث مهدويت، جلوي هر گونه تخريب و تحريف در آن را گرفت.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]مفهوم و جايگاه امامت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) مهمترين بحثي كه در جامعه نوپاي اسلامي مطرح شد موضوع خلافت و جانشيني رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) بود. گروهي بر اساس آراء بعضي بزرگان صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)، خلافت ابوبكر را پذيرفتند و گروه ديگر معتقد شدند كه جانشين پيامبر بنابر تعيين آن حضرت، امام علي(عليه السلام) است. در زمان‌هاي بعد دسته اول به عامّه (اهل سنّت و جماعت) و گروه دوم به خاصّه (تشيع) معروف گرديدند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]نكته قابل توجه اينكه اختلاف شيعه و سنّي تنها در شخص جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) نيست؛ بلكه در ديدگاه هر يك، «امام» معني و مفهوم و جايگاه ويژه‌اي دارد كه اين دو مذهب را از يكديگر متمايز مي‌كند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]براي روشن شدن موضوع، معناي امام و امامت را بررسي مي‌كنيم تا تفاوتِ ديدگاه‌ها آشكار گردد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]«امامت» در لغت به معني پيشوايي و رهبري است و «امام» كسي است كه سرپرستي يك گروه را در مسيري مشخص به عهده مي‌گيرد. و در اصطلاحِ علم دين، امامت به گونه‌هاي مختلف تفسير شده است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]به نظر اهل سنّت، امامت حاكميتي دنيوي (و نه منصبي الهي) است كه از رهگذر آن جامعه مسلمين سرپرستي و اداره مي‌گردد و از آنجا كه هر جمعيتي نياز به پيشوا و بزرگي دارند جامعه مسلمين نيز، پس از پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) بايد براي خود رهبري برگزيند و چون براي اين گزينش راه و رسم ويژه‌اي در دين ترسيم نشده است، انتخاب جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) مي‌تواند از راههاي مختلف همچون رجوع به آراء اكثريت مردم يا بزرگان آنها يا وصيت خليفه پيشين و يا حتي كودتا و غلبه نظامي باشد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]ولي شيعه كه امامت را ادامه نبوّت و امام را حجّت خدا در ميان خلق و واسطه فيض او به مخلوقات مي‌داند معتقد است كه «امام» تنها به تعيين الهي است كه از زبان پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)، پيام آور وحي، معرفي مي‌گردد. اين ايده به خاطر جايگاه رفيع و بلند امامت در تفكر شيعي است كه امام را نه تنها سرپرست و مدير جامعه مسلمين كه بيان كننده احكام الهي و مفسّر قرآن كريم و راهبر راه سعادت مي‌داند. به بيان ديگر در فرهنگ شيعه، امام، مرجع امور مردم در دو بخش دين و دنياست نه آنگونه كه اهل سنّت معتقدند كه تنها وظيفه خليفه، حكومت داري و اداره دنياي مردم باشد[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]نياز به امام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پس از روشن شدن ديدگاهها، بجاست به اين سؤال پاسخ دهيم كه با وجود قرآن و سنّت پيامبر[/FONT][FONT=&quot](صلي الله عليه و آله وسلم) چه نيازي به امام و رهبر ديني ـ آنگونه كه شيعه معتقد است ـ وجود دارد؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]براي ضرورت وجود امام، دليل‌هاي فراواني بيان شده است ولي ما تنها به يك بيان ساده، اكتفا مي‌كنيم: [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]همان دليلي كه نياز به پيامبر را بيان مي‌كند، بيانگر نياز مردم به «امام» نيز است. زيرا از سويي، اسلام آخرين دين و حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله وسلم) آخرين پيامبر خداست، بنابراين، اسلام بايد پاسخگوي تمام نيازهاي بشر تا قيامت باشد. از سوي ديگر، قرآن كريم، اصول و كليات احكام و معارف الهي را بيان كرده است و تبيين و توضيح آن به پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) واگذار شده است.[SUP]4[/SUP] ولي روشن است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به عنوان رهبر مسلمين، مطابق نيازها و ظرفيت جامعه اسلامي زمان خود به بيان آيات الهي پرداخته است و لازم است براي او جانشينان لايقي باشد كه همچون او متصل به درياي بيكران علم خدا باشند تا آنچه را پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)، تبيين نفرموده است، بيان كنند و نيازهاي جامعه مسلمين را در هر زمان، پاسخ گويند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]در روايتي كه شيعه و سنّي از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل كرده‌اند آمده است: [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]«اِنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتي؛ ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوُا بَعْدي اَبَداً...[SUP]5[/SUP][/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]به راستي كه من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي مي‌گذارم: قرآن و اهل‌بيتم، تا وقتي به اين دو چنگ بزنيد هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد.»[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]طبق اين حديث، هيچ زماني خالي از حضور عترت پيامبر در كنار قرآن نخواهد بود.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]همچنين امامان(عليهم السلام)، نگهبان ميراث به جا مانده از پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و نيز مبين و مفسّر حقيقي قرآن كريم هستند تا دين خدا دستخوش تحريفِ غرض ورزان و دشمنان قرار نگيرد و اين سرچشمه زلال تا قيامت، پاك و پاكيزه باقي ماند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]بعلاوه «امام» به عنوان انسان كامل، الگوي جامعي در همه ابعادِ انساني است و بشر نياز جدّي به چنين نمونه‌اي دارد كه با دستگيري و هدايت او، آنگونه كه در خور كمال انساني اوست تربيت گردد و در پرتو راهنمايي‌هاي اين مربي آسماني از انحراف‌ها و دام‌هاي نفس سركش خود و شيطان‌هاي بيروني محفوظ بماند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]از مطالب بالا روشن شد كه نياز مردم به امام يك نياز حياتي است و برخي از وظايف امام به شرح زير است: [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]ـ رهبري و اداره امور جامعه (تشكيل حكومت) [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]ـ حفظ دين و آئين پيامبر از تحريف و بيان صحيح قرآن؛[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]ـ تزكيه نفوس و هدايت معنوي مردم؛[/FONT][SUP][FONT=&quot]6[/FONT][/SUP][FONT=&quot][/FONT]
[SUP][FONT=&quot]-------------------------------------[/FONT][/SUP][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]4. قرآن كريم خطاب به پيامبر اسلام[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot] فرموده است: «ما ذِكر ]قرآن[ را بر تو فرستاديم تا آنچه را بر مردم نازل شده است براى ايشان بيان كنى»؛ سوره نحل، آيه 44.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]5. بحارالانوار، ج 2، ص 100.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]6. گفتنى است كه «تشكيل حكومت» توسط امام معصوم وابسته به زمينه‌ها و شرايط آن است ولى ساير وظايف، حتى در زمان غيبت، انجام مى گيرد اگرچه در زمان ظهور امام و حضور آشكارش در ميان مردم، ملموس و عينى است. نكته ديگر اينكه آنچه در اين بخش گفته شد نياز مردم به امام در حيات معنوى آنهاست و اما نيازِ مجموعه عالم به «وجود امام» در بحث «فوائد امام غايب» خواهد آمد.[/FONT][FONT=&quot] [/FONT]​
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ویژگی های امام
جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) كه ضامن تداوم حيات دين و نيز پاسخگوي نيازهاي بشر است شخصيت ممتازي است كه به تناسب جايگاه والاي پيشوايي و رهبري، ويژگي‌هايي دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:
تقوا و پرهيزگاري و برخورداري از ملكه عصمت به گونه‌اي كه كوچكترين گناهي از او سر نمي‌زند.
علم و دانش كه از علم پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) سرچشمه گرفته است و متصل به علم الهي است. بنابراين پاسخگوي همه در تمام زمينه‌هاي مادي و معنوي، ديني و دنيوي است.
آراستگي به فضائل و سجاياي اخلاقي در بالاترين درجات؛
توان اداره جامعه بشري و مديريت صحيح آن بر اساس آموزه‌هاي ديني؛
با توجه به صفات ياد شده براي امام، بديهي است كه انتخاب چنين فردي از توان و دانش مردم بيرون است و تنها خداوند است كه به سبب علم بي نهايت خود مي‌تواند پيشوايان و جانشينان پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را برگزيند. بنابراين از مهمترين ويژگي‌هاي امام، منصوب بودن او از سوي خداست.
با توجه به اهميت اين ويژگي ها، به اختصار درباره هر يك توضيح مي‌دهيم:

علم امام
امام كه سمت پيشوايي و رهبري مردم را به عهده دارد؛ لازم است دين را در تمامي زواياي خود بشناسد و به قوانين آن آگاهي كامل داشته باشد و نيز با دانستن تفسير آيات قرآن و احاطه كامل به سنّت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به تبيين معارف دين پرداخته و به همه سؤالات مردم در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها را به بهترين شيوه راهنمايي كند. بديهي است كه چنين مرجع علمي مي‌تواند مورد اعتماد و تكيه گاه توده‌ها قرار گيرد و چنين پشتوانه علمي تنها به واسطه اتّصال به علم الهي مي‌تواند وجود داشته باشد به همين دليل است كه شيعه معتقد است علم امامان و جانشينان واقعي پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) برگرفته از علم بيكران خدايي است.
امام علي(عليه السلام) درباره علامت‌هاي امام بر حق مي‌فرمايد:
«امام آگاه ترين فرد است به حلال و حرام خدا و احكام گوناگون و اوامر و نواهي او و هر آنچه مردم نيازمند هستند.»[SUP]7[/SUP]
[SUP]---------------------------------------------------------[/SUP]
7. ميزان الحكمة، ج 1، ح 861.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
عصمت امام
يكي از صفات مهم امام و شرايط اساسي امامت، «عصمت» است و آن ملكه‌اي است كه از علم به حقايق و اراده‌اي قوي به وجود مي‌آيد و امام به سبب برخورداري از اين دو، از ارتكاب هر گناه و خطايي خودداري مي‌كند. امام هم در شناخت و تبيين معارف ديني و هم در عمل به آنها و هم در تشخيص مصالح و مفاسد جامعه اسلامي، معصوم از لغزش مي‌باشد.
براي عصمت امام، دلائل عقلي و نقلي (از قرآن و روايات)، وجود دارد. مهمترين دليل‌هاي عقلي عبارتند از:
الف. حفظ دين و راه و رسم دينداري، در گرو عصمت امام است. چون امام مسئوليت حفظ دين از تحريف و هدايت ديني مردم را به عهده دارد و نه تنها سخن او كه رفتار او و تأييد و عدم تأييدش نسبت به عمل ديگران، در رفتار جامعه تأثير مي‌گذارد. پس بايد در فهم دين و عمل به آن از هر لغزشي محفوظ باشد تا پيروان خود را به گونه صحيح، هدايت كند.
ب. يكي از دلائل نياز جامعه به امام اين است كه مردم در شناخت دين و اجراي آن، مصون از خطا نيستند. حال اگر پيشواي مردم نيز چنين باشد، چگونه مي‌تواند مورد اعتماد كامل آنها قرار گيرد؟! به بيان ديگر اگر امام معصوم نباشد، مردم در پيروي از او و انجام همه دستوراتش، دچار ترديد خواهند شد[SUP]8[/SUP].
آياتي از قرآن نيز بر لزوم عصمت امام دلالت دارد كه يكي از آنها آيه 124 سوره بقره است. در اين آيه شريفه آمده است كه پس از مقام نبوت، خداوند مقام والاي امامت را نيز به حضرت ابراهيم(عليه السلام) عطا فرمود. آنگاه حضرت ابراهيم از خداوند درخواست كرد كه مقام امامت را در نسل او نيز قرار دهد.
خداوند فرمود:
«عهد من (امامت) به ستمكاران و ظالمان نمي‌رسد». يعني منصب امامت مخصوص آن دسته از ذرّيه ابراهيم(عليه السلام) است كه ظالم نباشند.
حال با توجه به اينكه قرآن كريم، شرك به خدا را ظلم بزرگ دانسته و نيز هر گونه تجاوز از دستورات الهي (= گناه) را ظلم به نفس شمرده است، هر كس در برهه‌اي از زندگي خود، مرتكب گناهي شده، مصداق ظالم بوده و شايسته مقام امامت نخواهد بود.
به بيان ديگر، بدون شك حضرت ابراهيم(عليه السلام) «امامت» را براي آن دسته از ذريّه خود كه در تمام عمر گناه كار بوده و يا در آغاز نيكوكار بوده و سپس بدكار شده اند، درخواست نكرده است. بنابراين دو دسته باقي مي‌ماند:
1. آنان كه در آغاز، گناه كار بوده و سپس توبه كرده و نيكوكار شده‌اند.
2. آنها كه هيچ‌گاه مرتكب گناهي نشده‌اند.
خداوند در كلام خود، دسته اول را استثنا كرده است. نتيجه اينكه مقام «امامت» تنها به دسته دوم اختصاص دارد.
---------------------------------------------------
8. به علاوه اگر امام مصون از خطا نباشد بايد به دنبال امام ديگرى بود تا نياز مردم را پاسخ دهد و اگر او نيز محفوظ از خطا نباشد امام ديگرى لازم است و اين رشته همچنان تا بى نهايت ادامه خواهد يافت و چنين امرى از نظر فلسفى باطل است.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
مديريت اجتماعي امام
از آن جا كه انسان، موجودي اجتماعي است و اجتماع بر روح و روان و رفتار او تأثير فراواني دارد لازم است براي تربيت صحيح و رشد او به سوي قرب الهي، زمينه‌هاي اجتماعي مناسب پديد آيد و اين در سايه تشكيل يك حكومت الهي، ممكن خواهد بود. بنابراين امام و پيشواي مردم بايد توان اداره امور جامعه را دارا بوده و با استفاده از تعاليم قرآن و سنّت نبوي(صلي الله عليه و آله وسلم) و بهره گيري از عناصر كار آمد، حكومتي اسلامي را پي ريزي كند.
آراستگي امام به كمالات اخلاقي
امام كه پيشوا و راهبر جامعه است بايد از همه بدي‌ها و رذائل اخلاقي دور بوده و در مقابل، همه كمالات اخلاقي را در عالي ترين حدّ آن دارا باشد زيرا او به عنوان انسان كامل بهترين الگو براي پيروان خود به شمار مي‌رود.
امام رضا(عليه السلام) فرمود: «براي امام(عليه السلام) نشانه هايي است: او داناترين،... پرهيزگارترين، بردبارترين، شجاع ترين، سخاوتمندترين و عابدترينِ مردم است» [SUP]( 9)[/SUP]
بعلاوه او در مقام جانشيني پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)، در پي تعليم و تربيت انسان هاست. بنابراين خود بايد پيش از همگان و بيشتر از مردمان، به اخلاق الهي آراسته باشد.
امام علي(عليه السلام) مي‌فرمايد:
كسي كه ]به امر خدا[ خود را امام مردم قرار داده است بر اوست كه پيش از تعليم ديگران به تعليم خود همّت گمارد و بايد ديگران را به وسيله رفتار خود تربيت كند پيش از آنكه با گفتار تربيت كند.[SUP]( 10 )[/SUP]
[SUP]----------------------------------------------------------------------------[/SUP]
9. معانى الاخبار، ج 4، ص 102.
10. ميزان الحكمة، باب 147، ح 850.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
انتصابي بودن امام
نصب امام از سوي خدا
از ديدگاه شيعه، امام و جانشين پيامبر تنها به دستور خدا و انتخاب او انجام مي‌گيرد و پيامبر، امام پس از خود را معرفي مي‌كند. بنابراين هيچ فرد يا گروهي حق دخالت در اين امر را ندارند.
ضرورت نصب امام از سوي خداوند دليل هايي دارد از جمله:
الف. به فرموده قرآن، حاكم مطلق بر همه چيز خداوند است و همه بايد تنها از او اطاعت كنند. بديهي است اين حاكميت مي‌تواند از سوي خداوند به هر كسي ـ مطابق شايستگي و مصلحت ـ داده شود. بنابراين، همان گونه كه پيامبر به وسيله خدا انتخاب مي‌گردد، امام نيز به تعيين الهي، بر مردم ولايت مي‌يابد.
ب. پيش از اين براي امام، ويژگي‌هايي را از قبيل عصمت و علم و... بيان كرديم. روشن است كه يافتن و شناختن كسي كه داراي اين صفات ـ آن هم در عالي ترين درجه ـ باشد تنها به وسيله خداوند كه داناي به آشكار و نهان انسانهاست، امكان پذير است. همان گونه كه خداوند در قرآن كريم به ابراهيم مي‌فرمايد: من تو را به مقام امامتِ مردم قرار دادم.[SUP]( 11 )[/SUP]
------------------------------------
11. سوره بقره، آيه 124.

بياني جامع و زيبا از زبان عصمت
در پايان اين گفتار مناسب است كه بخشي از بيانِ زيباي پيشواي هشتم، حضرت رضا(عليه السلام) را كه درباره مقام امام و ويژگي‌هاي اوست بياوريم:
«آنها ]كه در امر امامت اختلاف كردند و گمان كردند كه امامت امري انتخابي است [ ناداني كردند... مگر مردم، مقام و منزلت امامت در ميان امت را مي‌دانند تا روا باشد كه به اختيار و انتخاب ايشان واگذار شود؟!
همانا امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگ‌تر و منزلتش عالي‌تر و مكانش رفيع‌تر و عمقش ژرف‌تر از آنست كه مردم با عقل خود به آن برسند يا با آراي خود آن را دريابند...
همانا امامت، مقامي است كه خداي عزوجل، بعد از رتبه نبوّت و خُلّت (مقام خليل اللّهي) در مرتبه سوم به ابراهيم(عليه السلام) اختصاص داد... امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) و مقام اميرالمؤمنين(عليه السلام) و ميراث حسن و حسين(عليهما السلام) است. به راستي كه امامت، زمام دين و مايه نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزّت مؤمنان است... كامل شدن نماز، روزه، حج و جهاد و... نيز حفظ مرزها به سبب امام ]و پذيرفتن ولايت [است.
امام، حلال خدا را حلال و حرام او را حرام مي‌كند ]و مطابق حكم واقعي پروردگار، حكم مي‌كند[ و حدود الهي را به پا مي‌دارد و از دين خدا حمايت كرده و با حكمت و موعظه نيكو و دليل رسا به راه پروردگار دعوت مي‌كند.
امام مانند خورشيد طلوع كننده است كه نورش عالم را فرا مي‌گيرد و خودش در افق است به گونه‌اي كه دست‌ها و ديدگان به او نرسد. امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدت تاريكي‌ها و در راههاي شهرها و كويرها و در گرداب درياها ]و نجات دهنده از انواع فتنه‌ها و ناداني ها[ است...
امام انيس همراه و پدر مهربان و برادر تني و مادر نيكوكار به فرزند كوچك و پناهگاه بندگان در مصيبت‌هاي بزرگ است. امام كسي است كه از گناهان پاك و از عيب‌ها بر كنار است. او به دانش مخصوص و به خويشتن داري و حلم نشانه دار است... امام، يگانه روزگار خويش است و كسي به (ساحت) او نزديك نمي‌شود و هيچ دانشمندي با او برابر نمي‌گردد. نه كسي جاي او را مي‌گيرد و نه براي او مثل و مانندي يافت مي‌شود... پس كيست كه بتواند امام را بشناسد و يا انتخاب امام براي او ممكن باشد؟! هيهات هيهات![SUP] ( 12 )[/SUP] در اينجا خردها گم گشته و عقل‌ها سرگردان و حيران گرديده است. ]در اينجا‌[ ديده‌ها بي‌نور، بزرگان كوچك؛ حكيمان متحيّر... و سخن دانان درمانده‌اند از اينكه بتوانند يكي از شوؤن يا فضيلت‌هاي امام را توصيف كنند و آنان همگي به عجز و ناتواني اعتراف مي‌كنند!!...» [SUP]( 13 )[/SUP]
[SUP]-------------------------------------------------------------[/SUP]
12. اين كلمه در عربي به معني دور شمردن و بعيد دانستن يك كار استفاده مي‌شود.
13. كافى، ج 1، باب 15، ح 1، ص 255.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

مقدمه
آخرين امام شيعيان و دوازدهمين جانشين رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) در سپيده دم جمعه، نيمه شعبان سال 255 هجري قمري ] 868 ميلادي [ در سامراء يكي از شهرهاي عراق، ديده به جهان گشود.
پدر گرامي او، پيشواي يازدهم شيعيان حضرت امام حسن عسكري(عليه السلام) و مادر بزرگوار آن حضرت، بانويي شايسته به نام «نرجس» بود كه درباره مليّتِ او روايات، مختلف است. مطابق روايتي، آن حضرت دختر «يشوع» پسر امپراتور روم بوده و مادرش از نسل «شمعون» وصي حضرت عيسي(عليه السلام) است. برابر اين روايت نرجس در پي خوابي شگفت مسلمان شد و به هدايت امام عسكري(عليه السلام) خود را در ميان سپاه روم كه عازم نبرد با مسلمانان بودند قرار داد و همراه جمعي ديگر به اسارت لشكر اسلام در آمد. امام هادي(عليه السلام) كسي را فرستاد كه او را خريداري كرد و به سامراء آورد.[SUP] ( 1 )[/SUP]
روايات ديگري نيز نقل شده است[SUP] ( 2 )[/SUP] ولي آنچه مهم و قابل توجه است اينكه حضرت نرجس(عليها السلام) مدتي در خانه حكيمه خاتون ـ از خواهران بزرگوار امام هادي(عليه السلام) ـ بوده و تحت تعليم و تربيت ايشان قرار گرفته است و مورد احترام فراوان حكيمه(عليها السلام) بوده است.
حضرت نرجس(عليها السلام) آن بانويي است كه سال‌ها پيش در كلام پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم)[SUP] ( 3 )[/SUP] و اميرالمؤمنين(عليه السلام)[SUP] ( 4 )[/SUP] و امام صادق(عليه السلام) [SUP]( 5 )[/SUP] مورد ستايش قرار گرفته و از او به عنوان بهترين كنيزان و سرور آنان ياد شده است.
گفتني است كه مادر امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به نام‌هاي ديگري مانند سوسن، ريحانه، مليكه و صيقل (صقيل) نيز خوانده مي‌شد.

------------------------------------

1. كمال الدين، ج 2، باب 41، ح 1، ص 132.
2. بحارالانوار، ج 5، ح 2( 9 )، ص 22، و ح 14، ص 11.
3. همان، ج 50، ح 7، ص 21.
4. الغيبة طوسى، ح 478، ص 470.
5. كمال الدين، ج 2، باب 33، ح 31، ص 21.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نام، كنيه و القاب

نام و كنيه[SUP] ( 1 )[/SUP] امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) همان نام و كنيه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) است و در برخي از روايات از بردن نام ايشان تا هنگام ظهور، نهي شده است.
لقب‌هاي مشهور آن حضرت عبارتند از: مهدي، قائم، منتظَر، بقية‌الله، حجّت، خلف صالح، منصور، صاحب الامر، صاحب الزمان و ولي عصر كه معروف ترين آن‌ها «مهدي» است.
هر يك از اين لقب ها، بيانگر پيام ويژه‌اي درباره آن بزرگوار است.
آن امام خوبي‌ها را «مهدي» گفته‌اند زيرا كه هدايت شده‌اي است كه مردم را به سوي حق مي‌خواند و «قائم» خوانده‌اند چون براي حق، قيام خواهد كرد و «منتظَر» ناميده‌اند زيرا كه همگان در انتظار مقدم اويند و «بقية اللّه» لقب داده‌اند چرا كه باقيمانده حجت‌هاي خدا و آخرين ذخيره الهي است.
«حجّت» به معني گواه خدا بر خلق و «خلف صالح» به معني جانشين شايسته براي اولياء خداست. او «منصور» است چون از سوي پروردگار ياري مي‌شود و «صاحب الأمر» است چون امر ايجاد حكومت عدل الهي به عهده اوست. «صاحب الزمان و ولي عصر» نيز به معني آنست كه او حاكم و فرمانرواي يگانه زمان است.

--------------------------------
1. اسمى است كه با لفظ «اب» يا «ام» شروع مى شود مانند: اباعبداللّه و امّ البنين.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
چگونگي ولادت

در روايات فراوان، از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل شده است كه مردي از خاندان او به نام «مهدي» قيام خواهد كرد و بنيان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروايان ستمگر عباسي با اطلاّع از اين روايات در پي آن بودند كه در همان ابتداي ولادت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) او را به قتل رسانند. بنابراين از زمان امام جواد(عليه السلام)، زندگي امامان معصوم(عليه السلام) با محدوديت‌هاي بيشتري همراه گشت و در زمان امام حسن عسكري(عليه السلام) به اوج خود رسيد به گونه‌اي كه كمترين رفت و آمد به خانه آن بزرگوار از نظر دستگاه حكومت، مخفي نبود. پيداست در چنين شرايطي بايد تولّد آخرين حجّت حق و موعود الهي در پنهاني و به دور از چشم ديگران مي‌بود. به همين دليل حتي نزديكان امام يازدهم از جريان ولادت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بي‌اطلاّع بودند و تا چند ساعت پيش از تولّد نيز، نشانه‌هاي بارداري در نرجس خاتون مادر بزرگوار امام دوازدهم، ديده نشد.
حكيمه خاتون، دختر گرامي امام جواد(عليه السلام)، جريان ولادت را چنين حكايت كرده است:
امام حسن عسكري(عليه السلام) به دنبال من فرستاد و فرمود: «اي عمّه! امشب افطار نزد ما باش! چرا كه شب نيمه شعبان است و خداوند در اين شب [آخرين] حجّت خود بر روي زمين را آشكار خواهد كرد. پرسيدم: مادر او كيست؟ فرمود: نرجس! گفتم: فداي شما شوم! نشانه بارداري در او پيدا نيست! فرمود: سخن همان است كه گفتم! پس [بر نرجس] وارد شدم و سلام كردم و نشستم. او پيش آمد تا كفش هايم را بيرون آورد و به من گفت: بانوي من حال شما چطور است؟ گفتم: بلكه تو بانوي من و بانوي خاندان مني! سخن مرا نپذيرفت و گفت: عمّه جان چه مي‌فرماييد! گفتم: دخترم، امشب خداوند متعال به تو پسري عطا مي‌فرمايد كه سرور دنيا و آخرت خواهد بود. پس خجالت كشيد و حيا كرد.
حكيمه گويد: پس از نماز عشاء، افطار كردم و در بستر خود آرميدم و هنگام نيمه شب براي انجامِ نماز [شب] برخاستم و آن را به جاي آوردم در حالي كه نرجس[به آرامي] خوابيده بود بدون آنكه اتفاقي برايش روي دهد. پس از انجام تعقيبات [نماز] خوابيدم. سپس هراسان بيدار شدم و حال آن كه او همچنان در خواب بود. لحظاتي بعد برخاست و نماز [شب] گزارد و خوابيد.
حكيمه ادامه مي‌دهد: بيرون آمدم و در جستجوي فجر [سپيده] به آسمان نگريستم. پس فجر اوّل [SUP]( 1 )[/SUP] را مشاهده كردم و نرجس همچنان در خواب بود. پس به شك افتادم! ناگاه امام حسن عسكري(عليه السلام) از جايگاه خود ندا برآورد: ‌اي عمّه شتاب مكن! امر [ولادت] نزديك است. نشستم و به قرائت سوره‌هاي «سجده» و «يس» مشغول شدم كه نرجس با اضطراب بيدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: «اسم الله عليك»[SUP]( 2 )[/SUP] [نام خدا بر تو باد ] آيا چيزي احساس مي‌كني؟ گفت: آري‌اي عمّه! گفتم: بر خود مسلّط باش و دلت را استوار دار كه اين همان است كه با تو گفتم. در اين هنگام ضعفي من و نرجس را فرا گرفت. پس به صداي سرورم [نوزاد تولّد يافته] به خود آمدم و جامه را از روي او برداشتم و او را در حال سجده ديدم! در آغوشش گرفتم و او را كاملا پاكيزه يافتم!
در اين هنگام امام عسكري(عليه السلام) مرا ندا داد: «اي عمّه! پسرم را نزد من بياور! او را نزد وي بردم... در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم سخن بگو! پس لب به سخن گشود و فرمود: «"اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد انّ محمدا رسول الله"». سپس بر اميرالمؤمنين و امامان(عليهم السلام) درود فرستاد تا به نام پدرش رسيد و از سخن گفتن باز ايستاد. امام عسكري(عليه السلام) فرمود: ‌اي عمّه او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام كند....
حكيمه گويد: فرداي آن روز به نزد امام يازدهم رفتم و بر حضرت سلام كردم و پرده را كنار زدم تا مولايم (امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ببينم ولي او را نديدم از اين رو از پدر بزرگوارش پرسيدم: فداي شما شوم! براي مولاي من چه اتّفاقي روي داده است؟ آن حضرت پاسخ دادند: ‌اي عمّه! او را به آن كسي (خدايي) سپردم كه مادر موسي، موسي(عليه السلام) را به او سپرد.
حكيمه گويد: چون روز هفتم فرا رسيد آمدم و سلام كردم و نشستم. امام فرمود: فرزندم را نزد من آور! من سرورم را آوردم... امام فرمود: فرزندم! سخن بگوي! نوزاد لب بگشود و پس از گواهي به يگانگي خداوند و درود بر پيامبر اكرم و پدران بزرگوارش اين آيات را تلاوت فرمود:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ * وَ نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي اْلاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الاَْرضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يحْذَرُونَ( 3 ). »( 4 )؛
«به نام خداوند بخشنده مهربان. و ما اراده كرديم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم و حكومتشان را در زمين پا برجا سازيم و به فرعون و هامان و لشكريانش، آنچه را از آنها [بني اسرائيل‌] بيم داشتند نشان دهيم
---------------------------------
1. مقصود سفيدى است كه اندكى پيش از اذان صبح در افق ديده مى شود.
2. اين جمله كنايه از اين است كه بلا از تو دور باد.
3. سوره قصص، آيات 5 و 6.
4. كمال الدين، ج 2، باب 42، ح 1، ص 143.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
شمايل و خصوصيات

در روايات پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و اهل‌بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) شمايل و اوصاف حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيان شده است كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود:
آن بزرگوار چهره اش جوان و گندمگون، پيشاني اش بلند و تابنده، ابروانش هلالي و كشيده، چشمانش سياه و درشت، بيني اش كشيده و زيبا و دندان هايش برّاق و گشاده است. بر گونه راست آن امام، خالي مشكين و در ميان شانه اش اثري چون اثر نبوّت ديده مي‌شود و اندام مباركش متناسب و دلرباست.
بعضي از ويژگي‌هاي آن وجود شريف كه در سخنان معصومين عليهم السلام بيان گرديده، از اين قرار است:
او اهل عبادت و شب زنده داري، زهد و ساده زيستي، صبر و بردباري، عدالت و نيكوكاري است. آن حضرت سرآمد همگان در علم و دانش و وجود نازنينش چشمه سار بركت و پاكي است. او اهل قيام و جهاد، رهبر جهاني، انقلابي بزرگ، منجي نهايي و مصلح موعود بشريت است. آن وجود نوراني از تبار رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) و از اولاد فاطمه زهرا(عليها السلام) و نهمين فرزند از نسل سيدالشهداء(عليه السلام) است كه به هنگام ظهور بر كعبه تكيه زند و پرچم پيامبر را در دست گيرد و با قيام خود دين خدا را زنده و احكام خداوند را در سراسر گيتي جاري كند و جهان را پر از مهرباني و داد گرداند پس از آن كه پر از جور و بيداد شده باشد.[SUP]( 1 )[/SUP]

[SUP]--------------------------------------------[/SUP]
1. منتخب الاثر، فصل دوم، از ص 23( 9 ) تا 383.


زندگي امام مهدي علیه السلام

زندگي امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شامل سه دوره پرفراز و نشيب است:
1. دوره اختفا: زندگي پنهاني آن حضرت از آغاز ولادت تا زمان شهادت امام عسكري(عليه السلام) است.
2. دوران غيبت: از هنگام شهادت امام يازدهم(عليه السلام) شروع گرديده تا هر زمان كه به اراده خداوند ظهور كند، ادامه خواهد يافت.
3. عصر ظهور: پس از طي شدن دوران غيبت و به خواست پروردگار جهان، امام دوازدهم(عليه السلام) ظهور خواهد كرد و دنيا را سرشار از خوبي‌ها و زيبايي‌ها خواهد نمود. هيچ كس زمان ظهور آن موعود منتظَر را نمي‌داند و از امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) روايت شده، آنها كه براي ظهور، زماني را تعيين كنند، دروغگو هستند.[SUP]( 1 )[/SUP]

[SUP]-------------------------------------------------[/SUP]
1. احتجاج، ج 2، ش 344، ص 542.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دوران اختفا و پنهان زيستن حضرت

معرّفي به شيعيان
اين دوره از زندگي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در بردارنده نكات بسيار مهمّي است كه به بخشي از آن‌ها اشاره مي‌شود:
معرّفي امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به شيعيان
از آن جا كه ولادت امام دوازدهم(عليه السلام) به صورت پنهاني انجام گرفت بيم آن بود كه شيعيان در شناخت آخرين حجّت پروردگار به اشتباه و گمراهي گرفتار آيند. امام عسكري(عليه السلام) وظيفه داشت تا فرزند خود را به گروهي از بزرگان شيعه و افراد مورد اعتماد معرفي كند تا آنان نيز خبر ولادت او را به ديگر پيروان اهل بيت(عليهم السلام) برسانند و بدين ترتيب ضمن معرفي آن بزرگوار، تهديدي نيز متوجّه وجود آن آخرين سفير حق نگردد.
«احمد بن اسحاق» كه از بزرگان شيعه و پيروان ويژه امام يازدهم(عليه السلام) است مي‌گويد:
خدمت امام عسكري(عليه السلام) شرفياب شدم و مي‌خواستم در مورد امام پس از او سؤال كنم؛ ولي پيش از آن كه سخني بگويم فرمود: «‌اي احمد! همانا خداي متعال از آن زمان كه آدم را آفريده، زمين را از حجّت خود خالي نگذاشته است و تا قيامت نيز چنين نخواهد كرد! به واسطه حجّت خدا، بلا از اهل زمين برداشته مي‌شود و ]به بركت وجود او [باران باريده و بهره‌هاي زميني بيرون مي‌آيد.»
عرض كردم: ‌اي پسر رسول خدا! امام و جانشين پس از شما كيست؟!
آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالي كه پسري سه ساله كه رويش همانند ماه تمام مي‌درخشيد بر دوش خويش داشت و فرمود: «‌اي احمد بن اسحاق! اگر نزد خداي متعال و حجّت‌هاي او گرامي نبودي، اين پسرم را به تو نشان نمي‌دادم! همانا او هم نام و هم كنيه رسول خداست و كسي است كه زمين را از عدل و داد پر مي‌كند همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد.»
گفتم: سرور من! آيا نشانه‌اي هست كه قلبم به آن آرام گردد؟!
]در اين هنگام[ آن كودك، لب به سخن گشود و به زبان عربي روان گفت:
«اَنا بَقيةُ اللّهِ في اَرْضِهِ والمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ... من بقية الله در زمين هستم كه از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت؛ ‌اي احمد بن اسحاق، پس از اين كه با چشم خود مي‌بيني در پي نشانه مباش!!»
احمد بن اسحاق گويد: پس ] از شنيدن اين سخنان [با شادماني از خانه امام(عليه السلام) بيرون شدم....[SUP](1)[/SUP]
همچنين محمد بن عثمان[SUP] ( 2 )[/SUP] و چند تن ديگر از بزرگان شيعه نقل مي‌كنند:
چهل نفر از شيعيان نزد امام يازدهم گرد آمديم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: «پس از من، اين امام شما و جانشين من است. از او فرمان بريد و بعد از من در دين خود پراكنده نشويد كه هلاك خواهيد شد و ] بدانيد كه [ پس از امروز او را نخواهيد ديد....»[SUP] ( 3 ) [/SUP]
گفتني است كه يكي از برنامه‌هاي ديني و سنّت‌هاي سفارش شده، عقيقه كردن و وليمه دادن براي نوزاد است و آن كشتن گوسفند و طعام دادن به گروهي از مردم است كه براي سلامتي و طول عمر فرزند تأثير فراوان دارد. امام حسن عسكري(عليه السلام) بارها براي فرزندش عقيقه كرد[SUP] ( 4 )[/SUP] تا ضمن عمل به اين سنّت نيكوي پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) گروه‌هاي بسياري از شيعيان را از ولادت امام دوازدهم آگاه سازد.
محمد بن ابراهيم گويد:
امام عسكري(عليه السلام) براي يكي از شيعيان خود، گوسفند سر بريده‌اي فرستاد و فرمود: «اين از عقيقه فرزندم «محمد» است.»[SUP] ( 5 )[/SUP]
-------------------------------------------
1. كمال الدين، ج 2، باب 38، ح 1، ص 80.
2. او دومين نائب خاص امام مهدى(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوره غيبت صغرى است كه در بخش غيبت، شرح حال او خواهد آمد.
3. كمال الدين، ج 2، باب 43، ح 2، ص 162.
4. همان، باب 42.
5. همان، ص 158.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
معجزات و كرامات

يكي از فرازهاي خواندني زندگي امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در سال‌هاي نخستين تولد و پيش از دوران غيبت، معجزه‌ها و كرامت هايي است كه به وسيله آن حضرت، انجام گرفته است و معمولا اين بخش از حيات آن آيت بزرگ الهي، مورد غفلت واقع شده است.
ما تنها يك نمونه از آن‌ها را مي‌آوريم:
ابراهيم بن احمد نيشابوري گويد:
زماني كه عمروبن عوف، ]كه فرمانروايي ستمگر بود و به كشتن شيعيان، علاقه فراوان داشت.[ قصد كشتن مرا كرد به شدت بيمناك شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خود خداحافظي كرده و رو به جانب خانه امام حسن عسكري(عليه السلام) كردم تا با ايشان نيز وداع كنم و در نظر داشتم كه پس از آن بگريزم. چون به خانه امام وارد شدم، در كنار امام حسن عسكري(عليه السلام) پسري ديدم كه رويش مانند شب چهاردهم مي‌درخشيد به گونه‌اي كه از نور سيماي او حيران گشتم و نزديك بود آنچه را در خاطر داشتم ]يعني ترس از كشته شدن و تصميم به فرار [فراموش كنم.
]در اين هنگام آن كودك[ به من گفت: «اي ابراهيم، نيازي به گريختن نيست! به زودي خداي متعال، شرّ او را از تو دور خواهد كرد!»
حيرتم بيشتر شد، به امام عسكري(عليه السلام) گفتم: فداي شما شوم! اين پسر كيست كه از درون من خبر مي‌دهد؟! امام عسكري(عليه السلام) فرمود: او فرزند من و جانشين پس از من است...‌.
ابراهيم گويد: بيرون آمدم در حالي كه به لطف خداوند اميدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم، شنيده بودم، اعتماد داشتم. چندي بعد، عمويم مرا به كشته شدن عمرو بن عوف، بشارت داد.[SUP] ( 1 )[/SUP]
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
پاسخ گويي به سؤالات

آخرين ستاره درخشان آسمان امامت، در همان سال‌هاي آغاز زندگي، به سؤالات شيعيان در موارد گوناگون، پاسخ‌هاي محكم و قانع كننده مي‌داد و دلگرمي و آرامش خاطر آنان را فراهم مي‌كرد. براي نمونه روايتي را به اختصار نقل مي‌كنيم:
سعد بن عبدالله قمي از بزرگان شيعه به همراه احمد بن اسحاق قمي وكيل امام حسن عسكري(عليه السلام) براي طرح سؤالات و دريافت پاسخ آن‌ها به محضر امام يازدهم شرفياب مي‌شود. او جريان اين ديدار را چنين نقل كرده است:
چون خواستم سؤال كنم، امام عسكري(عليه السلام) به فرزندش اشاره كرد و فرمود: «از نور چشمم سؤال كن!» در اين هنگام كودك رو به من كرده فرمود: «هر چه مي‌خواهي سؤال كن!... پرسيدم: مقصود از «كهيعص» ]از حروف مقطعه قرآن [ چيست؟ فرمود: اين حروف از خبرهاي غيبي است. خداوند بنده ]و پيامبر[ خود زكريا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را براي محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) باز گفته است. داستان از اين قرار است كه زكريا(عليه السلام) از پروردگارش خواست تا نام‌هاي پنج تن ]آل عبا[ را به او بياموزد. خداوند متعال جبرئيل(عليه السلام) را بر او فرو فرستاد و آن نام‌ها را به او ياد داد. زكريا چون ]نام‌هاي مقدس [محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) و علي و فاطمه و حسن(عليهم السلام) را بر زبان مي‌آورد اندوه و گرفتاريش برطرف مي‌شد و وقتي حسين(عليه السلام) را ياد مي‌كرد، بغض گلويش را مي‌گرفت و مبهوت مي‌شد. روزي گفت: بارالها چرا وقتي آن چهار نفر را ياد مي‌كنم از اندوه‌ها و نگراني هايم راحت شده و دل آرام مي‌شوم و چون حسين(عليه السلام) را به ياد مي‌آورم، اشكم جاري و ناله ام بلند مي‌شود؟! خداوند او را از داستان حسين(عليه السلام) آگاه كرد و فرمود: «كهيعص» ]رمز اين داستان است[. «كاف» رمز كربلا و «هاء» رمز هلاكت خاندان ]او[ و «ياء» كنايه از نام «يزيد» كه جفاكننده نسبت به حسين(عليه السلام) است مي‌باشد و «عين» اشاره به عطش و تشنگي او دارد و «صاد» نشانه صبر و استقامت امام حسين(عليه السلام) است....»
گفتم: ‌اي مولاي من! چرا مردم از برگزيدن امام براي خود منع شده اند؟
فرمود: «]مقصود تو برگزيدن[ امام مصلح است يا امام مُفسد؟» گفتم: امام مصلح ]كه جامعه را اصلاح كند[. فرمود: «با توجه به اينكه هيچكس از درون ديگري آگاه نيست كه به صلاح و درستي مي‌انديشد يا به فساد و تباهي، آيا احتمال ندارد كه برگزيده مردم، مُفسِد (و اهل تبهكاري) باشد؟» گفتم: آري، امكان دارد. فرمود: «علّت، همين است.»[SUP] ( 1و2 )[/SUP]
گفتني است كه در ادامه روايت، امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) علّت ديگري نيز بيان كرده‌اند و به سؤالات ديگر هم پاسخ فرموده‌اند كه براي رعايت اختصار از بيان آن‌ها خودداري شد.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دريافت هداياي مادّي

يكي از برنامه‌هاي شيعيان، فرستادن هداياي مادّي و واجبات مالي براي امامان معصوم(عليه السلام) بوده است و آن بزرگواران پس از پذيرفتن آن ها، از نيازمندان جامعه رفع نياز مي‌كردند.
ابن اسحاق يكي از وكيل‌هاي امام حسن عسكري(عليه السلام) مي گويد:
«اموالي از شيعيان را به محضر امام يازدهم(عليه السلام) بردم تا به آن حضرت تقديم كنم. در آن حال فرزند خردسال حضرت با چهره‌اي كه مانند ماه تمام مي‌درخشيد در كنار امام حضور داشت. امام عسكري(عليه السلام) رو به فرزند خود كرده فرمود: «فرزندم هداياي شيعيان و دوستانت را باز كن!» كودك فرمود: «‌اي مولاي من! آيا رواست دستِ پاك ] خود [را به هداياي ناپاك و اموال پليدي كه حلال و حرام آن به يكديگر آميخته است دراز كنم؟!»
امام عسكري(عليه السلام) فرمود: «‌اي ابن اسحاق، آن چه در ميان اينان است بيرون آور تا حلال و حرام آن را جدا كند!!» پس اولين كيسه را بيرون آوردم. كودك گفت: «اين كيسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است ] و نام او و نام محله اش را فرمود [ كه در آن شصت و دو اشرفي است. چهل و پنج اشرفي از آن، بهاي فروش زمين سنگلاخي است كه صاحبش آن را از پدر خود، ارث برده است و چهارده دينارِ آن بهاي نه جامه است كه فروخته و سه دينارش وجه اجاره دكان‌ها است.»
امام عسكري(عليه السلام) فرمود: «فرزند عزيزم! راست گفتي. اكنون اين مرد را راهنمايي كن كه كدام ] از اين اموال [حرام است؟!» كودك با دقت تمام، سكّه‌هاي حرام را مشخص كرد و علت حرام بودن آن‌ها را به روشني بيان كرد!
سپس كيسه ديگري بيرون آوردم. آن كودك پس از بيان نام و نشان و محل سكونت صاحب آن، فرمود: «در آن كيسه پنجاه اشرفي است كه دست زدن بدان براي ما روا نيست.» سپس علت ناپاكي آن اموال را يك به يك بيان كرد! آن گاه امام عسكري(عليه السلام) فرمود: «پسر جانم راست گفتي!» سپس رو به احمد بن اسحاق كرد و فرمود: «همه را به صاحبش برگردان يا سفارش كن كه آن‌ها را به صاحبانش برسانند و ما را نيازي به آن نيست...».[SUP] ( 1 )[/SUP]
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نماز بر جنازه پدر

آخرين فراز از زندگي امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوران اختفا و پيش از شروع غيبت، نماز خواندن آن حضرت بر جنازه پاك پدر بزرگوارش است.
ابوالاَدْيان خدمتكار امام يازدهم(عليه السلام) در اين باره مي‌گويد:
«امام حسن عسكري(عليه السلام) در آخرين روزهاي عمر شريف خود، نامه هايي را به من داد و فرمود: اينها را به شهر مدائن برسان؛ پس از پانزده روز به سامراء بازخواهي گشت و از خانه من ناله و افغان خواهي شنيد و ] بدن [ مرا در محل غسل خواهي ديد.» گفتم: ‌اي سرور من! چون چنين روي دهد، امام و جانشين شما كه خواهد بود؟ فرمود: «هر كس پاسخ نامه‌هاي مرا از تو بخواهد، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه ديگري بفرماييد! فرمود: «كسي كه بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه ديگري بفرمائيد! فرمود: «كسي كه از آن چه در كيسه است خبر دهد، امام پس از من خواهد بود.» ]ولي [هيبت و شكوه امام مانع از آن شد كه بپرسم در آن كيسه چيست!
نامه‌ها را به مدائن بردم و جواب آن‌ها را گرفتم و همان گونه كه فرموده بود روز پانزدهم وارد سامراء شدم و در آن حال فرياد ناله و افغان از سراي آن حضرت شنيدم و ]بدن[ امام عسكري(عليه السلام) را در محل غسل يافتم. در آن حال جعفر، برادر آن حضرت را ديدم كه بر در خانه امام ايستاده است و جمعي از شيعيان، وي را ]در مرگ برادر[ تسليت و ]بر امامتش [تبريك مي‌گفتند!! با خود گفتم: اگر اين ]جعفر[ امام است كه امامت، تباه مي‌شود؛ زيرا او را مي‌شناختم كه اهل شراب و قماربازي و تارزني است! ]ولي چون در پي نشانه‌ها بودم[ پيش رفتم و ]مانند ديگران [تبريك و تسليت گفتم ولي او درباره هيچ چيز ]از جمله جواب نامه ها[ از من سؤالي نكرد. در آن حال عقيد ]يكي از خدمتكاران از خانه[ بيرون آمد و ]خطاب به جعفر [گفت: ‌اي سرور من، برادرت ]امام عسكري(عليه السلام) [كفن شده است، برخيز و بر او نماز گزار!! من به همراه جعفر و جمعي از شيعيان داخل خانه شدم و امام يازدهم(عليه السلام) را كفن شده بر تابوت ديدم. جعفر پيش رفت تا بر برادرش نماز گزارد ولي چون خواست تكبير بگويد كودكي گندم گون با گيسواني مجعّد و دندان‌هاي پيوسته بيرون آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت: «‌اي عمو! عقب برو كه من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم!» پس جعفر با چهره‌اي رنگ پريده و زرد، عقب رفت! آن كودك پيش آمد و بر بدن امام(عليه السلام) نماز گزارد. پس از آن ]به من[ فرمود: «جواب نامه هايي را كه به همراه داري به من بده!» نامه‌ها را به او دادم. و با خود گفتم اين دو نشانه ]از نشانه‌هاي امامتِ اين كودك است[. و جريان كيسه، باقي مانده است. نزد جعفر رفتم و او را ديدم كه آه مي‌كشيد! يكي از شيعيان از او پرسيد اين كودك كيست؟
جعفر گفت: به خدا سوگند هرگز او را نديده و نمي‌شناسم.»
ابوالاديان ادامه مي‌دهد:
«ما نشسته بوديم كه گروهي از اهل قم آمدند و از امام حسن عسكري(عليه السلام) سراغ گرفتند و چون از شهادت آن حضرت باخبر شدند گفتند: به چه كسي تسليت بگوئيم؟ مردم به جعفر اشاره كردند. آن‌ها بر او سلام كردند و تبريك و تسليت گفتند. سپس خطاب به جعفر گفتند: همراه ما نامه‌ها و اموالي است. بگو نامه‌ها از كيست؟ و اموال چقدر است؟!
جعفر برآشفت و از جا برخاست و گفت: آيا از ما علم غيب مي‌خواهيد؟! در اين حال خدمتكار ] از اندرون [ بيرون آمد و گفت: نامه‌هاي فلاني و فلاني همراه شماست ] و نام و نشاني صاحبان نامه‌ها را گفت [ و نيز كيسه‌اي با شماست كه در آن هزار دينار است كه نقش ده دينار آن محو شده است! آن‌ها نامه‌ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن كه تو را براي گرفتن اين‌ها فرستاده امام است...».[SUP] ( 1 )[/SUP]

[SUP]---------------------------------------[/SUP]
1. كمال الدين، ج 2، باب 43، ح 2، ص 223.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
امام در آينه قرآن

قرآن كريم، چشمه زلال ناب ترين معارف الهي و ماندگارترين حكمت‌ها و دانش‌هاي مورد نياز بشر است. كتابي است سراسر راستي و درستي كه خبرهاي گذشته و آينده جهان را بيان كرده است و هيچ حقيقتي را فروگذار نكرده است. البته روشن است كه حجم بسيار گسترده حقايق عالم در ژرفاي آيات الهي نهفته است و تنها آن‌ها كه به عمق معاني آن دست يابند به آن واقعيات پي خواهند برد و آنان اهل قرآن و مفسران حقيقي آن يعني پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و خاندان پاك او هستند.
قيام و انقلاب آخرين سفير الهي از بزرگترين حقايق جهان است كه در آيات فراواني از قرآن كريم به آن اشاره شده و روايات بسياري در تفسير آن آيات نقل گرديده است كه به چند نمونه اشاره مي‌كنيم:
در سوره انبياء آيه 105 آمده است:
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرَ أَنَّ الاَْرْضَ يرِثُها عِبادِي الصّالِحُونَ؛
«همانا در زبور پس از ذكر ] تورات [ نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.»
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«مقصود از بندگان شايسته‌اي كه زمين را به ارث مي‌برند، امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و ياران او هستند.» [SUP]( 1 )[/SUP]
همچنين در بخشي از آيه 86 از سوره هود آمده است:
... بَقِيةُ اللّهِ خَيرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛
«بقية الله براي شما بهتر است اگر مؤمن باشيد.»
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«وقتي ]امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) [ ظهور كند بر ديوار كعبه تكيه زند و اولين سخني كه بر زبان جاري كند اين آيه است. سپس مي‌فرمايد: «اَنَا بَقِيةُ اللّهِ في اَرْضِهِ وَ خَليفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيكُمْ» من «بقية الله» در زمين و جانشين او و حجّت او بر شما هستم. پس هر كسي بخواهد بر او سلام كند گويد: «اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بَقِيةَ اللّهِ في اَرْضِهِ». [SUP]( 1 )[/SUP]
و در سوره حديد آيه 17 فرموده است:
اِعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ يحْيي الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَينّا لَكُمُ الاْياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛
«بدانيد خداوند زمين را پس از مرگ آن زنده مي‌كند. ما آيات ]خود[ را براي شما بيان كرديم، باشد كه بينديشيد.»
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
مراد اين است كه خداوند زمين را به واسطه عدالت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوران ظهورش زنده خواهد كرد پس از آن كه به سبب ستم سردمداران گمراهي مرده باشد. [SUP]( 1 )[/SUP]
و نيز در سوره قصص آيه 5 مي‌فرمايد:
وَ نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ؛
«و ما اراده مي‌كنيم بر مستضعفان زمين، منّت نهيم و آنان را پيشوايان ]مردم [و وارثان زمين قرار دهيم.»
امام علي(عليه السلام) فرمود:
«مقصود ]از مستضعفان[ خاندان پيامبرند. خداوند پس از تلاش و رنجشان، «مهدي» اين دودمان را برمي انگيزد و آنان را به اوج شكوه و عزت و اقتدار مي‌رساند و دشمنانشان را به سختي ذليل مي‌سازد.» [SUP]( 1 )[/SUP]
از نمونه‌هاي بالا روشن مي‌شود كه براي برداشت حقايق از قرآن، تنها نبايد به ظاهر آيات بسنده كرد؛ بلكه بسياري از واقعيت‌هاي عالم در درون آيات قرآن نهفته استhttp://www.iran-eng.com/#_edn1 كه اهل‌بيت(عليهم السلام) به عنوان مفسران واقعي قرآن، بيان كنندة آن هستند. بنابراين اگرچه آياتي از قرآن، در ظاهر مربوط به يك رويداد در زمان و مكان خاصي است ولي مانع از آن نيست كه در زمان‌هاي بعد و براي آيندگان، مصداق پيدا كند و دربارة آنان نيز جاري گردد و همين رمز جاودانگي قرآن براي همه نسل‌هاست.
بر اين اساس، با اينكه آيه 5 سوره قصص دربارة قوم بني اسرائيل نازل شده و جريان پيروزي آنها بر فرعونيان را بيان مي‌كند ولي در روايات متعدّد اين آيه بر قيام امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و روزگار ظهور او منطبق گرديده است و دقت در متن آيه هم نشان مي‌دهد كه حاكميت مستضعفان بر مستكبران، يك سنّت و اراده الهي است كه اختصاص به زمان و مكان و افراد خاصّي ندارد.




http://www.iran-eng.com/#_ednref1. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) در اين باره فرموده‌اند: «ما في القرآن آية الا و لها ظهر و بطن يعني در قرآن آيه‌اي نيست مگر اينكه ظاهر و باطني (دروني) دارد.» (بحارالانوار، ج92، ص94)
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
امام در آينة روايات

موضوع امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از موضوعاتي است كه روايات بسياري درباره آن در اختيار ماست به گونه‌اي كه درباره مراحل مختلف زندگي آن حضرت همچون ولادت، دوران كودكي، غيبت صغري و كبري، علائم ظهور و روزگار ظهور و حكومت جهاني، به طور جداگانه احاديثي از پيشوايان ديني موجود است. چنانكه درباره خصوصيات ظاهري و اخلاقي آن بزرگوار، ويژگي‌هاي دوران غيبت او و فضيلت و پاداش منتظران ظهورش مجموعه ارزشمندي از روايات داريم و جالب اينكه بسياري از اين روايات هم در كتاب‌هاي شيعه و هم در آثار اهل سنّت نقل شده است. برخي از اين احاديث «متواتر» ( 2 ) است.
گفتني است كه يكي از ويژگي‌هاي قابل توجه امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن است كه همه معصومان(عليهم السلام) درباره آن حضرت سخنان نغزي ايراد فرموده‌اند كه مجموعه‌اي از معارف آگاهي بخش را فراهم كرده است و از اهميت فوق العاده قيام و انقلاب آن پرچمدار عدالت حكايت مي‌كند. مناسب است در اينجا از هر يك از آن پيشوايان بزرگ روايتي را نقل كنيم:
پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
خوشا به حال آن كه مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ببيند و خوشا حال آن كه او را دوست بدارد و خوشا حال كسي كه امامت او را باور داشته باشد. [SUP]( 2 )[/SUP]
امام علي(عليه السلام) فرمود:
«منتظر فرج ]آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم)‌[ باشيد و از رحمت خدا نااميد نگرديد به راستي كه محبوبترين كارها نزد خداوند بزرگ، انتظار فرج است.» [SUP]( 2 )[/SUP]
در لوح فاطمه زهرا(عليها السلام) [SUP]( 2 )[/SUP] آمده است:
«... سپس به خاطر رحمت بر جهانيان سلسله اوصياء را به وجود فرزند امام حسن‌عسكري(عليه السلام) تكميل خواهم كرد؛ كسي كه كمال موسي و شكوه عيسي و صبر ايوب را داراست...». [SUP]( 2 )[/SUP]
امام حسن مجتبي(عليه السلام) در ضمن روايتي، پس از بيان برخي از مشكلات زمان بعد از رسول‌خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«خداوند در آخر الزمان مردي را برمي انگيزد... و او را به وسيله فرشتگان خود پشتيباني مي‌كند و يارانش را حفظ مي‌كند... و او را بر تمامي ساكنان زمين چيره مي‌سازد... او زمين را از عدالت و روشنايي و دليل آشكار پر مي‌سازد... خوشا حال آن كه روزگار او را ببيند و سخن او را بشنود.» [SUP]( 2 )[/SUP]
امام حسين(عليه السلام) فرمود:
«... خداوند به وسيله او ]امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) [ زمين را زنده مي‌كند پس از آن كه مرده باشد و به وسيله او آئين حق را بر تمامي دين‌ها پيروز گرداند هر چند مشركان را خوش نيايد. براي او غيبتي است كه گروهي در آن از دين باز مي‌گردند و گروهي ديگر بر دين استوار مي‌مانند... همانا آن كه در غيبت او بر اذيت‌ها و تكذيب‌ها شكيبايي كند؛ مانند كسي است كه پيش روي رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) با شمشير جهاد كرده باشد.» [SUP]( 2 )[/SUP]
امام سجاد(عليه السلام) فرمود:
«كسي كه در دوران غيبت قائم ما بر دوستي ما ثابت قدم باشد خداوند پاداش هزار شهيد از شهداي بدر و احد به او عنايت فرمايد.» [SUP]( 2 )[/SUP]
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«زماني بر مردم مي‌آيد كه امامشان غايب شود پس خوشا حال آن‌ها كه در آن زمان بر امر ]ولايت [ما ثابت بمانند...» [SUP]( 2 )[/SUP]
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«براي قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) دو غيبت است يكي از آنها كوتاه مدت و ديگري بلند مدت است.»[SUP][SUP][/SUP][/SUP][SUP][/SUP]
امام كاظم(عليه السلام) فرمود:
«امام ]مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) [ از ديدگان مردم پنهان مي‌شود ولي ياد او از دل‌هاي مؤمنان فراموش نمي‌شود.» [SUP]( 3 )[/SUP]
امام رضا(عليه السلام) فرمود:
«وقتي ]امام مهدي [قيام كند زمين به نور ]وجود[ او روشن گردد و آن بزرگوار، ترازوي عدالت را در ميان مردم قرار دهد؛ پس كسي به ديگري ستم نخواهد كرد.» [SUP]( 3 )[/SUP]
امام جواد(عليه السلام) فرمود:
«قائم ما آن كسي است كه ]مردم[ بايد در زمان غيبت، انتظار ظهور او را داشته باشند و چون قيام كرد به فرمان او گردن نهند.» [SUP]( 3 )[/SUP]
امام هادي(عليه السلام) فرمود:
«امام پس از من فرزندم حسن و پس از او فرزندش «قائم» است آن كه زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ستم و جور شده باشد.» [SUP]( 3 )[/SUP]
امام حسن عسكري(عليه السلام) فرمود:
«سپاس خداي را كه مرا از دنيا نبرد تا آن كه جانشين مرا به من نشان داد. او از نظر آفرينش و اخلاق، شبيه ترين مردم به رسول خداست...». [SUP]( 3 )[/SUP]





http://www.iran-eng.com/#_ednref1. الغيبة نعمانى، باب 10، فصل 4، ح 5، ص 176.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
امام در آينة روايات


امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«زماني بر مردم مي‌آيد كه امامشان غايب شود پس خوشا حال آن‌ها كه در آن زمان بر امر ]ولايت [ما ثابت بمانند...» [SUP]( 2 )[/SUP]
امام صادق(عليه السلام) فرمود:

امام كاظم(عليه السلام) فرمود:
«امام ]مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) [ از ديدگان مردم پنهان مي‌شود ولي ياد او از دل‌هاي مؤمنان فراموش نمي‌شود.» [SUP]( 3 )[/SUP]




http://www.iran-eng.com/#_ednref1. الغيبة نعمانى، باب 10، فصل 4، ح 5، ص 176.



ای کاش همه می دانستند دنیایی که در آن حجت خدا نباشد جهنمی بیش نیست.
جهنمی که اگر نیک بنگری زبانه های آتش آن را خواهی دید.
آری ای دوست !
تا زمانی که بهشت ظهور نکرده است من و تو مقیم جهنمیم …
:w05:

 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

ای کاش همه می دانستند دنیایی که در آن حجت خدا نباشد جهنمی بیش نیست.
جهنمی که اگر نیک بنگری زبانه های آتش آن را خواهی دید.
آری ای دوست !
تا زمانی که بهشت ظهور نکرده است من و تو مقیم جهنمیم …
:w05:


احسنت، درسته دنیای ما کوچیکه و نمیتونیم ببینیم که بدون ظهور منجی درگیر باطلاقیم...

عجب غروب آفتاب زیبایی.jpg
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
امام مهدي علیه السلام در نگاه ديگران

خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
موضوع امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و قيام و انقلاب جهاني او نه تنها در كتاب‌هاي شيعه بلكه در فرهنگ اعتقادي ساير فرقه‌هاي اسلامي نيز بيان گرديده و درباره آن به طور گسترده گفتگو شده است. آنان نيز به وجود و ظهور مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه از دودمان پاك پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و از فرزندان حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)[SUP]( 1 )[/SUP] است معتقدند براي آشكار شدن ميزانِ باور اهل سنّت به مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بايد به آثار دانشمندان بزرگ ايشان مراجعه كرد. بسياري از مفسّران سنّي در كتاب‌هاي تفسيري خود تصريح كرده‌اند كه بعضي از آيات قرآن به ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در آخرالزّمان اشاره دارد مانند فخر رازي[SUP]( 2 )[/SUP] و قرطبي[SUP]( 3 )[/SUP].
همچنين اكثر محدثان ايشان، احاديث مربوط به امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در كتاب‌هاي خود آورده‌اند كه در ميان آنها، معتبرترين كتاب‌هاي اهل سنّت وجود دارد مانند «صحاح ستّه»[SUP]( 4 )[/SUP] و مُسند احمدبن حنبل پيشواي مذهب حنبلي.
بعضي ديگر از دانشمندان اهل سنّت در گذشته و حال، كتاب هايي مستقل در موضوع امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نوشته‌اند مثل ابونعيم اصفهاني در مجموعه الأربعين (چهل حديث) و سيوطي در كتاب «العرف الوردي في اخبار المهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف).
نكته قابل توجه اينكه، بعضي از علماي اهل سنّت در مقام دفاع از عقيده مهدويت و ردّ منكران اين عقيده، كتاب و مقاله نوشته‌اند و با بيانات علمي و شواهد روائي، جريان امام مهدي را از امور قطعي و غيرقابل انكار دانسته‌اند همچون «محمد صديق مغربي» كه در ردّ گفتار «ابن خلدون» كتابي نگاشته و به سختي از او انتقاد كرده است.[SUP]( 5 )[/SUP]
اينها نمونه هايي از موضع اهل سنّت در برابر مسئله مهدويت است.
در پايان اين بخش از ميان صدها روايت، تنها دو روايت نقل مي‌كنيم كه در كتاب‌هاي مشهور و مورد اعتماد اهل سنّت آمده است:
پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«اگر از ]عمر[ دنيا تنها يك روز مانده باشد حتماً خداوند آن روز را طولاني كند تا آنكه مردي از خاندان مرا در آن برانگيزد كه هم نام من است.»[SUP]( 6 )[/SUP]
و نيز آن حضرت فرمود:
«مردي از خاندان من قيام مي‌كند كه در نام و سيرت شبيه من است. او ]جهان را[ پر از عدل و داد خواهد كرد همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز گشته باشد.»[SUP]( 7 )[/SUP]
گفتني است كه اعتقاد به ظهور مصلح و منجي كه در پايان دنيا ظهور كرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد يك اعتقاد جهاني و همگاني است و پيروان راستين همه اديان آسماني بر اساس تعاليم كتاب‌هاي ديني خود منتظر قيام آن موعود بزرگ هستند. در كتاب‌هاي مقدّس زبور، تورات، انجيل و نيز كتاب‌هاي هندوها و زرتشتيان و برهمائيان به ظهور منجي بزرگ جهان اشاره شده است. البته هر ملتي براي او لقبي مخصوص گفته‌اند. زرتشتيان او را به نام «سوشيانس» يعني نجات دهنده جهان و مسيحيان به نام «مسيح موعود» و يهود به نام «سرور ميكائيلي» مي‌شناسند.
بخشي از عبارات «جاماسب نامه» از كتاب‌هاي مقدّس زرتشت چنين است:
«پيغمبر عرب، آخر پيغمبران باشد كه در ميان كوه‌هاي مكه پيدا شود... و با بندگان خود چيز خورد و به روش بندگان نشيند... و دين او اشرف اديان باشد و كتاب او باطل كند همه كتاب‌ها را... و از فرزندان دختر پيغمبر كه خورشيد جهان و شاه زمان نام دارد، كسي پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان، كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد... و دولت او تا به قيامت متصل باشد...».[SUP]( 8 )[/SUP]

[SUP]-----------------------------------------------------[/SUP]
1. المستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 557.
2. التفسير الكبير، ج 16، ص 40.
3. تفسير القراطبى، ج 8، ص 121.
4. يعنى صحيحهاى شش گانه. صحاح ستّه، عنوان عمومى شش مجموعه بزرگ، از كتب حديث است كه در نزد اهل سنّت، موثق ترين كتابهاى حديث هستند و عبارتند از: «صحيح بخارى، صحيح مسلم، سنن ابوداود، سنن ابن ماجه، سُنن نسائى، جامع ترمذى». اهل سنت، احاديث نقل شده در اين كتابها را، «صحيح» دانسته و سخن پيامبر اكرم مى دانند و پس از قرآن كريم، آنها را معتبرترين كتاب مى خوانند.
[1]5. «ابن خلدون» جامعه شناس بزرگ اهل سنّت است و به پاره اى از روايات امام مهدى(عليه السلام)اشكال كرده و آنها را ضعيف شمرده است و با وجود اينكه بعضى از روايات مربوط به حضرت مهدى(عليه السلام) را صحيح دانسته در مسئله مهدويت تشكيك كرده است. «محمّد صديق مغربى» در كتابى با عنوان «ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون» سخنان او را رد كرده است.
همچنين «عبدالمحسن بن حمد العباد» در مقاله اى تحت عنوان «الردّ على من كذب بالاحاديث الصحيحه الواردة فى المهدى» به شبهات ابن خلدون پاسخ گفته است.
6. سنن ابوداود، ج 2، ح 4282، ص 106.
7. معجم كبير، ج 10، ح 10229، ص 83.
8. اديان و مهدويت، ص 21.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
غيبت امام زمان علیه السلام و علل آن
غيبت

پس از اينكه با شخصيت منجي بزرگ عالم و تحقّق بخش آرمان آدم(عليه السلام) تا خاتم(صلي الله عليه و آله وسلم) و آخرين ذخيره الهي حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آشنا شديم، اكنون درباره غيبت آن يگانه دوران كه بخش مهمّي از زندگي آن حضرت است سخن مي‌گوييم.
مفهوم غيبت
اولين نكته قابل طرح آن است كه غيبت به معني «پوشيده بودن از ديدگان» است نه حاضر نبودن. بنابراين در اين بخش، سخن از دوره‌اي است كه امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از چشمان مردمان غايب است و آنها او را نمي‌بينند و اين در حالي است كه آن بزرگوار در بين مردم حضور دارد و در كنار ايشان زندگي مي‌كند. اين حقيقت در روايات امامان معصوم به عبارات گوناگون بيان گرديده است.
امام علي(عليه السلام) فرمود:
«سوگند به خداي علي، حجّت خدا در ميان مردم هست و در راهها (كوچه و بازار) گام برمي دارد؛ به خانه‌هاي آنها سر مي‌زند؛ در شرق و غرب زمين رفت و آمد مي‌كند؛ گفتار مردم را مي‌شنود و برايشان سلام مي‌كند؛ مي‌بيند و ديده نمي‌شود تا وقت ] معين [ و وعده ] الهي [.»[SUP]( 1 )[/SUP]
البته نوع ديگري از غيبت نيز براي آن حضرت بيان شده است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«در صاحب اين امر سنت‌هايي از انبياء وجود دارد... اما سنّت او از يوسف(عليه السلام)، پنهان بودن است. خداوند بين او و مردم حجابي قرار مي‌دهد ]به گونه اي كه[ مردم او را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند.»[SUP]( 2 )[/SUP]
بنابراين درباره حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) غيبت به دو گونه روي مي‌دهد: آن بزرگوار در مواردي از ديدگان پنهان است و در مواردي ديگر ديده مي‌شود ولي شناخته نمي‌گردد اما در هر حال در ميان مردم حضور دارد.

--------------------------------------------
1. الغيبة نعمانى، باب 10، ح 3، ص 146.
2. كمال الدين، ج2، باب33، ح46، ص28.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
پيشينه غيبت

غيبت و نهان زيستي، پديده‌اي نيست كه براي اولين بار و تنها درباره آخرين حجّت پروردگار روي داده باشد بلكه از روايات فراوان استفاده مي‌شود كه تعدادي از پيامبران بزرگ الهي، بخشي از زندگي خود را در پنهاني و غيبت بوده‌اند و اين امر به جهت حكمت و مصلحت خدايي بوده و نه يك خواسته شخصي و يا مصلحت خانوادگي.
بنابراين غيبت يكي از سنّت هاي[SUP]( 1 )[/SUP] الهي است كه در زندگي پيامبراني همچون ادريس، نوح، صالح، ابراهيم، يوسف، موسي، شعيب، الياس، سليمان، دانيال و عيسي(عليهم السلام) جريان يافته است و هر يك از آن سفيران الهي به تناسب شرايط سالهايي را در غيبت بسر برده‌اند.[SUP]( 2 )[/SUP]
به همين دليل است كه در روايات از غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به عنوان يكي از سنت‌هاي پيامبران ياد شده است و يكي از دلايل غيبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبياء(عليهم السلام) در زندگي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شمرده شده است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«به راستي كه براي ]امامِ[ قائم از ما غيبتي است كه مدت آن طولاني خواهد بود. راوي گويد: دليل اين غيبت چيست‌اي فرزند رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم)؟»
حضرت مي‌فرمايد:
«خداوند مي‌خواهد سنت‌هاي انبياء در غيبت هايشان درباره آن حضرت روي دهد.»[SUP] ( 3 )[/SUP]
از سخن فوق اين نكته نيز آشكار مي‌شود كه سخن از غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) سال‌ها پيش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پيشوايان اسلامي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) تا امام عسكري(عليه السلام) از غيبت آن حضرت و بعضي از خصوصيات آن و آنچه در زمان غيبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر داده‌اند و نيز وظايفي را براي مردم مؤمن در آن زمان بيان داشته‌اند.[SUP] ( 4 )[/SUP]
پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرموده‌اند:
«مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از فرزندان من است... براي او غيبتي است و حيرتي ]پريشاني[ تا آنگاه كه مردمان از دين‌هاي خود گمراه شوند پس در آن زمان مي‌آيد مانند شهاب ثاقب ]ستاره‌اي روشن و تابان[؛ پس زمين را از عدل و داد پر مي‌كند همانگونه كه از ظلم و ستم آكنده باشد.»[SUP] ( 5 )[/SUP]

[SUP]-------------------------------------------[/SUP]
1. قرآن كريم در سوره‌هاي متعددي از جمله غافر، آيه58؛ فتح، آيه23 و اسراء، آيه77 سخن از سنّت الهى مطرح كرده است و از مجموع اينها استفاده مى شود كه مقصود از سنّت الهى قوانين ثابت و اساسى الهى است كه هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد. اين قوانين هم بر اقوام گذشته حاكم بوده است و هم بر اقوام امروز و آينده حكومت خواهد كرد. (تفسير نمونه، ج 17، ص 435، با تلخيص)
2. كمال الدين، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300.
3. بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90.
4ر.ك به منتخب الاثر، فصل دوّم، باب هاى 26 تا 29، صص 312 تا 340.
5كمال الدين، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536.
 

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
فلسفه غيبت
به راستي چرا امام و حجّت خدا در پس پرده غيبت قرار گرفته است و كدام علت سبب گرديد تا مردم از بركات ظهور او محروم گردند؟
درباره اين موضوع سخنان فراواني گفته شده و روايات فراواني نيز در دست است ولي پيش از پاسخ گفتن به سؤال فوق لازم است به نكته‌اي اساسي اشاره كنيم:
ما ايمان داريم كه خداوند عالم هيچ كار كوچك و بزرگي را جز بر اساسِ حكمت و مصلحت انجام نمي‌دهد خواه اين مصلحت‌ها را بشناسيم يا خير. و نيز همه رويدادهاي خرد و كلانِ جهان با تدبير پروردگار و به اراده او انجام مي‌پذيرد كه يكي از مهمترين آنها، حادثه غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. بنابراين غيبت آن سرور نيز مطابق حكمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانيم.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«بي‌ترديد براي صاحب الامر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) غيبتي است كه هر اهل باطلي در آن به شك مي‌افتد.»
راوي از علت غيبت سؤال كرد. حضرت فرمود:
«غيبت به سبب امري است كه اجازه نداريم آن را براي شما بيان كنيم... غيبت، سرّي از اسرار الهي است ولي چون مي‌دانيم كه خداوند بزرگ حكيم است مي‌پذيريم كه همه كارهاي او ]براساسِ [حِكمت است و اگرچه علّت آن كارها براي ما معلوم نباشد.»[SUP] ( 1 )[/SUP]
البتّه چه بسا انساني كه همه افعال خداوند را حكيمانه مي‌داند و در برابر آنها سر تسليم فرود مي‌آورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضي از رويدادهاي عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه يك پديده، آرامش نفس و اطمينان قلبي بيشتري يابد. بنابراين به بحث و بررسي پيرامون حكمت‌ها و آثار غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‌پردازيم و به روايات مربوط به آن اشاره مي‌كنيم:

-------------------------------
1. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 11، ص 204.
 

Similar threads

بالا