ماجرای شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام و اثبات امامت امام زمان عجل الله تعالی وفرجه الشریف

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یکی ازمسائلی که میتوان از طریق آن وجود مقدس امام زمان (عج) را به اثبات رساند ماجرای شهادت پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری (ع)واتفاقات همراه آن است همانطور که میدانیم و از روایت ها و حکایت های تاریخی به روشنی به دست می آید, سال ها پیش از آن که هشتم ربیع الاول سال260 هجری فرا رسد, پیشوایان معصوم و به ویژه واپسین فرستاده خداوند, پیامبر خاتم,(ص) امامت آخرین حجّت الهی, حضرت مهدی(عج) را نوید داده بودند. با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری (1) در حالی که بیش از پنج بهار(2) از عمر آخرین ذخیره الهی سپری نشده بود, فصل بهره مندی انسان ها از امام ظاهر به پایان رسید. و در پی آن دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت پیش آمد. این دوران هم زمان با دو رخ داد مهمّ آغاز شد نخست: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت؛ دیگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان زیستی. اگر چه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند, اما می بایست هر دو رخداد (امامت و غیبت(، برای عموم شیعیان به اثبات برسد, چرا که حضرت مهدی(عج) نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد, که جز افرادی اندک، ـ که پیش از آن، در دوره امام عسکری(ع) ایشان را دیده بودند(3)

[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کسی او را ندیده بوداو باید حاضر میشد وامامت خود را به اثبات میرساند اما چگونه ؟!!آیا کسی حرف کودکی 5 ساله راقبول دارد ؟
پیشتر امام حسن عسکری (ع) این روز را پیش بینی کرده بود وتدابیری برای آن اندیشیده بود: مثلا طبق گفته تاریخ امام حسن عسکری (ع) قبل از شهادت خود سه نشانه وعلامت را برای یار دیرینه خود ابوالادیان بیان میکند که هرکس هنگام شهادتش آن نشانه ها را داشته باشد او امام وجانشین وی خواهد بودآن سه نشانه از این قرار بودند:
1- کسی که بر پیکر امام نماز بخواند
2- کسی که جواب نامه ها را از ابوالادیان طلب کند
3- کسی که از اموال وهمیان خبر دهد
همانگونه که شاهد خواهیم بودزمان شهادت امام حسن عسکری (ع) امام زمان (عج) نشانه ها یی از خود نشان میدهد...ماجرایی که ده ها تن شاهد وجود مقدس امام زمان (عج) بودند ونشانهای بارز امامت ایشان رادیدند وآن را قبول داشتند.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[h=2][FONT=arial,helvetica,sans-serif] چگونگی شهادت امام حسن عسکری (ع) :[/FONT][/h]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]معتمد در ربیع الاول سال 260 هجری قمری بوسیله یکی از نزدیکانش امام حسن عسکری(ع) را با زهر مسموم نمود. امام در اثر آن ، چند روز در بستر بیماری قرار گرفتند و در این ایام معتمد پیوسته پزشکان درباری را بر بالین امام می فرستاد تا مردم گمان کنند که حضرت از بیماری طبیعی رنج می برد.از طرفی ضمن مداواى حضرت و کسب وجهه عمومى اوضاع و شرایط را زیر نظر بگیرند و رفت و آمدها را به کنترل در بیاورند اگر صحنه مشکوکى در رابطه با جانشینى و امامت پس از امام حسن(ع) دیدند آن را گزارش کنند(4)
امام پس از مدت کوتاهی بیماری شدید، در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری هنگام نماز صبح به شهادت میرسد
ایشان در بیست و هشت سالگى از دنیا رفتند و دوره‏ امامتشان فقط شش سال طول کشید. بنابر تواریخ، تمام این مدت شش سال یا در حبس بودند یا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشر و ممنوع الملاقات بودند. از نظر معاشرت آزادى نداشتند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[h=3][FONT=arial,helvetica,sans-serif] لحظه شهادت :[/FONT][/h]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان ، به نقل از قول اسماعیل بن علی - معروف به ابوسهل نوبختی حکایت میکنند: در آن روزهائی که امام حسن عسکری علیه السلام در بستر بیماری قرار گرفته بود - که در همان مریضی هم به شهادت نائل آمد - به ملاقات و دیدار حضرت رفتم . پس از آن که لحظه ای در کنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارک حضرتش می نگریستم . ناگاه دیدم حضرت ، خادم خود را(که به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا کرد و به او فرمود: ای عقید! مقداری آب - به همراه داروی مصطکی - بجوشان و بگذار سرد شود. همین که آب ، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسکری علیه السلام آورد تا بیاشامد. موقعی که حضرت ظرف آب را با دست های مبارک خود گرفت ، لرزه و رعشه بر دست های حضرت عارض شد، به طوری که ظرف آب بر دندان های حضرت می خورد و نمی توانست بیاشامد. آب را روی زمین نهاد و به خادم خویش فرمود: ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا کودکی خردسالی را می بینی که در حال سجده و عبادت می باشد، بگو نزد من بیاید. خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقی که امام علیه السلام اشاره نمود، رفتم کودکی را در حال سجده مشاهده کردم که انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده است ، بر او سلام کردم ، آن حضرت نماز و سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز عرض کردم که آقای من می‏فرماید شما نزد او بروید. در همین لحظه ، کنیزی صقیل نام نزد آن فرزند عزیز آمد و دست کودک را گرفت و پیش پدرش ‍برد. ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی که کودک - که بسیار زیبا و همچون ماه نورانی بود موی سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است. - نزد پدر آمد، سلام کرد و همین که چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود: ای سید اهل‏بیت خود مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می‏روم. آن کودک قدح آب جوشانیده را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه فرمود: مرا آماده کنید که می‏خواهم نماز بخوانم، پس آن کودک حوله ای را که در کنار پدر بود، روی دامان امام علیه السلام انداخت و سپس پدرش را وضوء داد. و چون حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام نماز را با آن حال مریضی انجام داد، روی به فرزند کرد و فرمود: پسرم بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجّت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و منم پدر تو و تویی (م ح م د) بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب و پدر توست رسول‏خداص و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است و این عهدی است به من از پدرم و پدران طاهرین تو صلّی الله علی اهل البیت ربّنا، انّه حمیدٌ مجید و در همان هنگام به شهادت رسید.(5)[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[h=3][FONT=arial,helvetica,sans-serif] سیمای سامراءو شهادت امام حسن عسکری (ع)[/FONT][/h]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]روز هشتم ربیع الاول سال 260 هجری، روز دردآلودی در شهر سامراء بود خبر شهادت امام عسکری علیه السلام در عنفوان شباب همه جا را فراگرفت.
بازارها تعطیل شدند و مردم شتابان و گریان به سوی خانه امام رفتند. مورخان این روز غمبار را به روز قیامت تشبیه کرده اند، چرا که توده های محرومی که مهر و محبت خود را نسبت به امام، از ترس سرکوب نظام همیشه در خود نهان می داشتند، آنروز عنان عواطف خروشان خویش را از کف دادند.
احمد بن‏عبیدالله بن‏خاقان مى‏گوید: ...چون خبر وفات آن حضرت در شهر سامره پخش شد، رستاخیزى در شهر پدید آمد و ازهمه مردم صداى ناله و شیون برخاست. خلیفه در پى فرزند نیکبخت آن حضرت برآمد و گروهى از ماموران را به خانه‏امام گسیل داشت تا وى را بیابند. خلیفه حتى زنان قابله را فرستاد تا ازباردارى احتمالى کنیزان حضرت آگاه شوند ...
آه که اهل بیت نبوت در راه تحکیم شالوده های دین و نشر ارزشهای توحید چه رنجها که متحمل نشدند...
چه خونها که از آنان نریختند و چه حرمتها که ندریدند و حقوق و قرابت آنان را به رسول خدا رعایت نکردند...
براستی محنت اولیای خدا در طول اعصار چه بی شمار بوده و پایگاه و پاداش آنان در پیشگاه پروردگار چه بزرگ است!
این امام بزرگواری که اینک از دنیای آنان رخت برمی بندد در حالی که هنوز از عمر مبارکش 28 سال نگذشته، با انواع محنتها دست و پنجه نرم کرد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[h=3][FONT=arial,helvetica,sans-serif] یک شبهه :[/FONT][/h]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آیا امام به مرگ طبیعی وفات یافت؟ یا آنکه توسط زهر به شهادت رسید؟
برای اثبات شهادت ایشان همین یک روایت کافی است که:
امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند: جدم رسول خدا به من فرمودند :دوازده امام از اهل بیت آن حضرت و برگزیدگان خالصش ،صاحب امر(خلافت وامامت )گردند هیچیک از ما خاندان نیست مگرآنکه کشته شده یا مسموم میگردد(6)[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دانشمند نامدار جهان تشیع، طبرسی‏ ، می‏نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفته‏اند: امام عسکری-علیه السلام-بر اثر مسمومیت‏به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته‏اند. کفعمی‏ ، دانشمند معروف شیعه، می‏گوید: او را معتمد مسموم ساخت و محمد بن جریر بن رستم‏ ، از دانشمندان شیعی در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکری-علیه السلام-در اثر مسمومیت‏به درجه شهادت رسید.
معتمد، که امام عسکرى(ع)را در برابر دستگاه ستم‏پیشه عباسیان سدى‏نفوذناپذیر مى‏دید، بر آن شد آخرین ضربه را بر حضرت وارد آورد و راه را براى‏تحقق آرمانهاى پلیدش هموار کند. او امام را با زهر مسموم ساخت و چنان‏نمایاند که حضرت به مرگ طبیعى از دنیا رفته است; ولى این توطئه نیز ناکام‏ماند و چهره واقعى وى بر همگان آشکار شد.
زهر یکی از مشهورترین ابزارهای ترور در نزد زمامداران آن عهد بوده و ترس آنان نسبت به وجود رهبران دینی محبوبی مثل امام آنها را وا می داشته که با اتخاذ این روش ایشان را تصفیه کنند.
دلیل دیگر ما بر اتخاذ این شیوه از سوی خلیفه، طرز برخورد آنان با امام به هنگام بیماری اش می باشد. ابن صباغ مالکی ، یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول عبید الله بن خاقان‏ ، یکی از درباریان عباسی می‏نویسد:
«... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علی عسکری-علیه السلام-معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن‏شگفت زده شدیم و فکر نمی‏کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت‏بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابو محمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روی می‏دهد به او گزارش کنند، نیز عده‏ای را به عنوان پرستاروپزشک فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به قاضی بن بختیار فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سخت‏تر شده و بعید است‏بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی جنازه آماده دفن شد، خلیفه برادر خود، عیسی بن متوکل‏ ، را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد. و به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد و گفت: این ابو محمد عسکری‏ است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بوده‏اند!!!!(7)
علت این امر چه بود؟ دو علت می توان برای چنین رفتار شگفت آوری پیدا کرد:
نخست: برائت جستن از مسئولیت ترور امام در برابر توده ها بر حسب ضرب المثلی که در میان سیاستمداران معروف است: او را بکش و زیر جنازش اش گریه کن...
دوم: همه مردم و بویژه زمامداران می دانستند که ائمه اهل بیت (ع) همواره از احترام بسیار توده های مردم برخوردارند و شیعه بر این باور است که امامت در میان آنان یکی پس از دیگری منتقل می شود. و اینک این امام یازدهم است که می خواهد از دنیا رخت بربندد. بنابراین باید حتماً او را جانشینی باشد، اما این جانشین چه کسی است؟
خلفای عباسی پیوسته می کوشیدند به هنگام شهادت یکی از ائمه پی ببرند که جانشین او کیست؟ به همین علت ائمه (ع) نیز به هنگام احساس خطر بر جانشین خود او را پنهان می کردند تا وقتی که خطر از بین برود.
از دیگر سو احادیثی که درباره حضرت مهدی(عج) وارد شده، از خاور تا باختر را فراگرفته است و دانشمندان می دانند که مهدی دوازدهمین جانشین است و اگر بگوییم که زمامداران عباسی چیزی از این احادیث نمی دانستند، نامعقول می نماید. از همین روست که می بینیم آنان پیوسته و با هر وسیله ای می کوشند تا نورالهی را فرو نشانند اما هیهات...
به این دلیل است که معتمد عباسی، به هنگام شدت گرفتن بیماری امام تدابیری استثنایی می اندیشد.
پس از آنکه امام چشم از جهان فرو می بندد، معتمد دستور می دهد خانه او را بازرسی کنند و کنیزانش را زیر نظر بگیرند. او نمی دانست خداوند خود رساننده فرمان و کار خویش است و امام منتظر بیشتر از پنج سال است که به دنیا آمده و از دید جاسوسان مخفی شده است و برگزیدگان شیعه با وی بیعت کرده اند...
بدین گونه امام بواسطه زهر معتمد شهید شد.(8)
اما همانگونه که میدانیم امام زمان (عج) حاضر شده وخود بر پیکر پدر نماز میگذارد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[h=2][FONT=arial,helvetica,sans-serif] آخرین وصیت امام حسن عسکری :[/FONT][/h]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آفتاب امامت غروب می کرد، زیرا خداوند این گونه مقدّر کرده بود که این آفتاب از پس پرده غیبت صغرا و سپس غیبت کبرا پرتو افشانی کند. از این رو امام حسن عسکری(ع) بر دو بینش بسیار مهم تأکید کرد:
نخست: تأکید بر شناخت غیبت و گرفتن بیعت برای ولی الله اعظم امام منتظر(عج).
دوم: تحکیم شالوده های مرجعیت دینی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[h=2][FONT=arial,helvetica,sans-serif] ماجرای نماز گزاردن حضرت حجة (عج) بر جنازه پدر بزرگوارش:[/FONT][/h]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[h=3][FONT=arial,helvetica,sans-serif] نخستین اقدام حضرت مهدی در آغاز امامت:[/FONT][/h]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]روزِ در گذشتِ امام یازدهم، و نخستین روز امامت ایشان, فرا رسید. وآن حضرت ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد. این رخداد به گونه هایی چند روایت شده است. که در یک روایت شیخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان «ابوالادیان» یکی از خدمت کاران خانه و متصدی امور نامه‏های امام عسکری7 گزارش کرده است. (9) ودیگران هم به این روایت را از زبان دیگران روایت کرده اند ...
شیخ ابوعبدالله محمدبن هبه الله طرابلسی در کتاب فرج کبیرش نقل کرده، و به سند خود از ابی الادیان که یکی از چاکران حضرت امام (ع) بود، روایت کرده که او گفت: به خدمت حضرت امام عسکری (ع) شتافتم. آن حضرت را ناتوان و بیمار یافتم. آن جناب چند نامه ای نوشته و به من داد و فرمود که این ها را به مداین برسان و به فلان و فلان از دوستان ما بسپار، و بدان که بعد از پانزده روز دیگر به این بلده خواهی رسید و آواز نوحه از خانه خواهی شنید و مرا در غسل گاه خواهی دید. ابوالادیان می گوید: گفتم ای مولای من! چون این واقعه روی دهد، حجت خدا و راهنمای ما که خواهد بود؟ فرمود: «آن کسی که جواب نامه های مرا از تو طلب کند.» گفتم: زیاده از این هم نشانی بفرمایید. فرمود: «آن شخصی که بر من نماز گزارد، او حجت خدا و امام و راهنما و قائم به امر است بعد از من.» پس نشانی زیاده بر آن از آن حضرت طلب نمودم، فرمود: «آن شخصی که خبر دهد به آنچه در همیان است.» پس هیبت آن حضرت مرا مانع شد که بپرسم که چه همیان و کدام همیان و چه چیز است در همیان...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پس از سامرا بیرون آمده، نامه ها را به مداین رساندم و جواب آنها را گرفته و بازگشتم. روز پانزدهم بود که داخل سر من رای (سامرا) شدم بر وجهی که آن حضرت به اعجاز آن خبر داده بود، آواز نوحه از خانه آن حضرت شنیدم و نعش آن امام بزرگوار را در غسل گاه دیدم. برادرش، جعفر، را بر در خانه آن حضرت دیدم که مردم دورش جمع شده بودند و او را تعزیت می نمودندوجانشینی اورا تبریک !!! با خود گفتم که اگر امام بعد از حضرت امام حسن عسکری (ع) او باشد، پس امر امامت باطل خواهد بود، زیرا می دانستم که شراب می آشامد و طنبور می زند و قمار می بازد. پس او را تعزیت نمودم. هیچ چیزی از من نپرسید و جواب نامه را نطلبید. بعد از آن عقید خادم بیرون آمد و خطاب به جعفر گفت: ای خواجه! برادرت را کفن کردند، برخیز و بر او نماز بگزار. جعفر برخاست و داخل آن خانه شد و شیعیان گریان وارد خانه شدند. در آن حال امام (ع) را کفن کرده بودند. جعفر پیش رفت که نماز بگزارد. با خود گفتم: عجبا! اگر امام مردم بی‌دین بشود، معلوم می‌شود که همواره دین از اول سست بوده است!!! من هم دنبال جعفر به راه افتادم تا ببینم جریان به کجا منتهی می‌شود![/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کنار جنازه امام عسکری (ع) رسیدیم، جعفر پیش ایستاده و همراهان پشت سرش، با خود گفتم: دیگر کار از کار گذشت.
جعفر چون قصد آن کرد که تکبیر بگوید، ناگهان پرده سفیدی که در حجره آویزان بود بلند شد، دیدم کودکی نورانی پیدا شد گندمگون و مجعد موی (صلوات الله علیه) و ردای جعفررا گرفته و کشید، و فرمود: «ای عمو! دور شو که من به نماز گزاردن بر پدر خود از تو سزاوارترم.» جعفر رنگ پریده کنار رفت ونمیدانست چه بگوید وشوکه شده بود و آن برگزیده خداوند غفار بر پدر عالی مقدارش نماز گزارد. و امام عسکری (ع) را در کنار مرقد پدر بزرگوارش، امام علی نقی (ع)، دفن کردند. سپس آن کودک خردسال و آن ولی ایزد متعال به من خطاب کرد که: «ای بصری! جوابهای نامه ها را بیاور.» جوابها را به او تقدیم کردم ایشان رفتند به حجره و با خود گفتم : حمد و سپاس خدا را که دو علامت از علاماتی که امام عسکری(ع) به من فرموده بودند، ظاهر شد،فقط علامت همیان مانده است !! نزد جعفر آمدم و گفتم : این طفل که بود؟ گفت: من اصلا چنین کودکی را ندیده‌ام و نمی‌شناسم!!! (10)[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شیخ طوسی هم پس ازروایت بالا روایت دیگری را نیز نقل کرده که بیانگر آن است که حضرت مهدی عجل الله فرجه خود آغاز به نماز کرد و گروهی از شیعیان (تعدادآنها 39 نفر ذکر شده است) در این مراسم حضور داشتند؛ از کسانی که در این مراسم حضور داشت، ابراهیم پسر محمّد تبریزی بود. وی در این باره می‌گوید:«روز رحلت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا وارد خانه امام شدم، جنازه آن حضرت را آوردند، و ما 39 نفر بودیم که یک کودک به ظاهر ده ساله بیرون آمد، عبای خود را بر سر مبارکش کشیده بود، و هنگامی که در صحن خانه ظاهر شد، همه ما پیش از آن که او را بشناسیم، در مقابل شکوه، هیبت، عظمت و وقار او بی اختیار برخاستیم. در برابر جنازه ایستاد و همگی پشت سرش صف کشیدیم و به امامت او بر پدر بزرگوارش نماز خواندیم. چون از نماز فارق شد به یکی از اتاق‌های منزل وارد شد که از غیر آن بیرون آمده بود».(11)[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ذکر این نکته لازم است که امام حسن عسکری (ع عین همین مطلب از زبان یکی دیگر از حاضران به نام احمدبن عبدالله هاشمی نیز نقل شده است(12)[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]لازم به ذکر است که امام حسن (ع) را فرزند بزرگوارشان امام زمان (عج) غسل وکفن کردند.[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اما سئوالی که پیش می آید چرا امام حسن عسکری این علامات را نشانه جانشینش معرفی میکند ؟
آغاز پیشوایی در خردسالی در این رخ داد آنچه از همه شگفتی آورتر بود این که آنها با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که می گفت جانشین امام عسکری(ع) است. امامت در دوران کودکی فقط مختص امام زمان (عج) نبود بلکه امامان دیگری همچون امام جواد (ع) هم این شرایط را دارا بودند اما شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی(عج) این روند را به گونه ای دیگر رقم زد, تردیدهای شکننده ای را در ذهن شیعه پدید آورده, کار امام حسن عسکری(ع) را مشکل ساخت. ایشان نه فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان به امامت رسید, بلکه به خاطر مصالحی ولادتش نیز پنهانی بود. و تا زمان امامت ایشان, جز اندکی, جمال دل آرای او را ندیده بودند...او چگونه میتوانست خود را به اثبات برساند ؟!![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پس میبینیم که امام حسن عسکری (ع) بیجهت نشانه دانش وآگاهی زیاد را برای فرزندش انتخاب نکرده بود چون فقط از این طریق مردم میتوانستند گفته کودک 5 ساله را باور کنندواین نشانه هایی بود که کسی جز امام دارای آن نبود
همان گونه که یاد شد پیش از آن با هدایت های پیوسته پیامبر و ائمه نور: شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت‏های ذاتی به افرادی خاصّ عطا فرموده و فقط از طرف اوست که امام بر جامعه نصب می‏گردد. و نیز این که, این قابلیت هیچ گونه ارتباطی به کمی و یا زیادی سن و سال ندارد جالب این که, این گونه پیشوایی پیش از آن نیز, هم در بین ائمه: و هم در زنجیرة پیامبران: دارای سابقه بود. یکی از دانشوران معاصر امامت در سنین کم را پدیده ای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است: زیرا امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده, و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر, باز خویشتنِ خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند, به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید, و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید, بهره ای آشکار و چشمگیر داشته باشد. چون در غیر این صورت نمی توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد... به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند, خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته, چرا بر نخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟ اگر امام خردسال, از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود, خلفای معاصر, خیلی خوب می توانستند جنجال به پا کنند, امّا سکوت آنها و سکوت تاریخ گواه است که امامت در سنین کم پدیده ای حقیقی بوده نه ساختگی» (13) .[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پی نوشت:[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]1- شیخ کلینی، کافی، ج1، ص503.[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]2- شیخ مفید, الارشاد, ج2, ص339
3- ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2, صص 384 و 457.
4- بحارالأنوار ج50/328.
5- رجوع شود به غیبت ، ص165؛ منتهی الآمال ، ص 1038.
6- کفایه الاثر صفحه 162
7- - حیاة الامام العسکری، ص267، به نقل از ارشاد، شیخ مفید، ص383.* الفصول المهمة، چاپ قدیم، ص 307-308*اعلام الوری، الطبعة الثالثة، دار الکتب الاسلامیة، ص 367.* حاج شیخ عباس قمی، الانوار البهیة، مشهد، کتابفروشی جعفری، ص 162.* دلائل الامامة، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1383 ه. ق، ص 223.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]8- حیاة الامام العسکری، ص 267، به نقل از ارشاد، ص 383.
9- شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی, منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطب‏الدین، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
10- رجوع شود به شیخ صدوق, کمال‏الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475، باب 43، ح 25. هم چنین ر.ک: نیلی نجفی, منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ قطب الدین راوندی, الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101. و شیخ ابوعبدالله محمدبن هبه الله طرابلسی در کتاب فرج کبیر و بحارالانوار ج 52 ص 67،منتخب الاثر ص 367،الزام الناصب ض 108،وفاة العسکری ص 39،ینابیع المودة ج 3 ص 124
11- شیخ طوسی, کتاب الغیبة, ص257.
12- الزام الناصب ص 94 وروزگار رهایی ص 164
13- صدر، سیّد محمد باقر, جست و جو و گفت و گو پیرامون امام مهدی(عج) ص47ـ48.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
نحوه ی به امامت رسیدن حضرت مهدی(عج)

نحوه ی به امامت رسیدن حضرت مهدی(عج)


باسمه تعالی
حیات امام عصر علیه السلام
امام در تاریخ 255 هـ بنا بر اشهر روایات در روز جمعه متولد شدند هر چند در برخی از روایات سال 256 و 254 ذکر شده البته این روایات هم روز جمعه را ذکر کرده اند ولی صحیح همان تاریخ اشهراست زیرا این تاریخ در کتاب غیبت فضل بن شاذان 1 که معاصر ولادت امام مهدی بوده و قبل از وفات امام عسگری فوت نموده،ذکر شده و علاوه بر آن در تقویم تطبیقی که سالهای شمسی را با ایام سالهای قمری و میلادی تطبیق می کند روز جمعه نیمه شعبان مصادف با سال255 هـ است نه سال 254 و 256 در این سالها نیمه شعبان جمعه نبوده است.


خبر ولادت حضرت را علماء بزرگ با سندهای صحیح نقل کرده اند.در حدود 300 عالم با مذاهب مختلف از علماء اسلام ولادت حضرت را نقل کرده اند، که میان آنان افراد معروفی از مورخین دیده می شوند مثل ابن خلکان، ابن اثیر، ابی الفداء ذهبی، ابن طولون دمشقی، سبط ابن جوزی، محی الدین بن عربی، خوارزمی، بیهقی، ابن حجر هیثمی و ....
داستان ولادت و مخفی بودن آن: یکی از ویژگیهای امام عصر علیه السلام خفاء ولادت حضرت می باشد.
امام عسگری از عمۀ خود شان سیده حکیمه خاتون دختر امام جواد درخواست می کنند که شب نیمه شعبان در خانه حضرت بماند. به او می گویند فرزندی متولد خواهد شد که حجت خداوند در زمین است او می پرسد مادرش چه کسی است؟ حضرت می فرماید: نرجس خاتون. او می گوید: من تفحص کردم دیدم اثری از حمل دیده نمی شود. خدمت حضرت رسیدم و گفتم: من اثری از حمل نمی بینم. حضرت لبخندی زد و فرمود: مثل او مثل مادر موسی است که حمل او بر کسی ظاهر نشد چون فرعون اولاد بنی اسرائیل را می کشت تا موسی متولد نشود و این مسئله راجع به فرزند من نیز جاری است. و زمان ولادت هم قبل از طلوع فجر بود که در این وقت معمولاً انسانها خواب هستند و در حین ولادت فقط حکیمه خاتون حضورداشته و یا بنا بر روایتی که شیخ طوسی در کتاب غیبت نقل می کند پیره زنی قابله از همسایگان امام کمک کار حکیمه خاتون نیز بوده است که امام به او سفارش کتمان امر کرد و او را از افشاء آن برحذر داشت.
روایات زیادی دلالت بر مخفی بودن ولادت حضرت دارد. شیخ صدوق در اکمال الدین نقل می کند از امام حسن بن علی علیه السلام که حضرت فرمود: اما علمتم انه مامنا الا و تقع فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه الا القائم الذی یصلّی عیسی بن مریم خلفه و ان الله عز وجل یخفی ولادته و یغیّب شخصه لئلا یکون لأحد فی عنقه بیعه اذ اخرج ذلک التاسع من ولد اخی الحسین ابن سیده النساء یطیل الله عمره فی غیبته ثم یظهره بقدرته.
------------------------------
1ـ وی شخصیتی است که نجاشی او را چنین توصیف می کند: ثقه واحد اصحابنا الفقهاء و المتکلمین وله جلاله فی هذه الطایفه و هو فی قدره اشهر من ان نصفه. وی مورد اعتماد و از فقهاء و متکلّمین شیعی می باشد و میان این طائفه جلالتی است و قدرش برتر از آن است که وی را توصیف کنیم.
معجم الرجال الحدیث ج13 ذیل فضل بن شاذان

امام قائم علیه السلام از میان ائمه این امتیاز را دارد که بیعت هیچ کس بر عهده او نیست. وی کسی است که حضرت مسیح پشت سر او نماز می خواند و خداوند ولادت او را مخفی کرد تا چنین بیعتی بر او نباشد و نهمین فرزند برادرم حسین بن علی علیه السلام است که خداوند غیبت او را طولانی و سپس او را ظاهر می سازد و در حدیثی امام عسگری علیه السلام می فرماید: قد وضع بنو امیه و بنی العباس سیوفهم علینا لعلتین احدا هما انهم کانوا یعلمون انه لیس لهم فی الخلافه حق فیخافون من ادعائنا ایاها و تستقر فی مرکزها و ثانیتها انهم قد وقفوا من الأخبار المتواتره علی ان زوال ملک الجبابره و الظلمه علی ید القائم منا و کانوا لا یشکون انهم من الجبابره و الظلمه فسعوا فی قتل اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله و اباده نسله طمعا منهم فی الوصول الی منع تولد القائم علیه السلام او قتله فابی الله ان یکشف امره لواحد منهم الا ان یتم نوره و لوکره الکافرون.بنی امیه و بنی العباس شمشیرهائی را بر گردن ما قرار دادند به دو علت یکی آن که می دانستند خلافت حق ماست و خائف بودند که ما مدّعی آن شویم و دیگر آن که به اخبار متواتر شنیده بودند که قائم ما بساط آنها را درهم می پیچد لذا در کشتار نسل پیامبر تلاش کردند تا او نیاید ولی خداوند نور خود را کامل می کند....1
تصدی امامت:
امام در سن 5 سالگی یا نهایت 6 سالگی امامت را بعهده گرفت و در حین تصدی امامت کوچک ترین ائمه از نظر سن بود و این چیز غریبی نیست زیرا در میان پیامبران عیسی و یحیی در کودکی به پیامبری رسیدند و در میان ائمه هم امام جواد در سن 7 و یا 9 سالگی و امام هادی در سن 8 سالگی امامت را عهده دار شدند.
آغاز غیبت صغری پس از نماز خواندن بر پدر و اعلان وجود:
امام در سال 260 که سال وفات پدرشان بود بعد ازخواندن نماز بر پدر به غیبت صغری رفتند که حدود هفتاد سال طول کشید. شیخ صدوق نقل می کند از ابوالأدیان از ثقات اصحاب امام عسگری است که حضرت در ایام کسالتی که منجر به وفات شد یک روز مرا خواست و فرمود: این نامه ها را به شهرها ببر و 14 روز نخواهی بود وقتی برمی گردی از خانه من صدای شیون بلند است و مرا بر مغتسل می بینی . او می گوید:پرسیدم چه کسی جانشین شما خواهد بود؟فرمود: هر کس جواب نوشته ها ی مر ااز تو مطالبه کرد. می گوید: عرض کردم بیشتر توضیح دهید. فرمود: هر کس خبر داد در همیان چه چیزی است او جانشین من است.می گوید : روز پانزدهم برگشتم و دیدم که جنازه امام بر مغتسل است اما جعفر کذّاب کنار خانه ایستاده و شیعیان به او تسلیت می گویند در حالی که وضع او را می دانستم که صلاحیت تصدی امامت را ندارد. نزد او رفتم و تسلیت دادم او چیزی از من درخواست نکرد. در همین لحظه شخصی خارج شد و به جعفر گفت برادرت کفن شد بر او نماز بخوان او وارد خانه شد تا نماز بخواند ناگهان کودکی که چهره اش چون مهتاب بود رسید و رداء او را کنار زد و فرمود: تأخر یا عم فانا احق بالصلاه علی ابی. کنار برو من به نماز بر پدرم سزاوارترم.او کنار رفت وآن کودک نماز خواند و هنگام عبور بر من فرمود: جواب نوشتارهائی که با توست به من بده به وی تقدیم کردم و بعد گروههائی آمدند بر جعفر وارد شدند و گفتند: با ما کتابها و اموالی است بگو نوشته ها از کیست و مالها چقدر است؟ او درماند و گفت: شما علم غیب می خواهید که ناگاه خادمی خارج شد و فرمود: با شما کتب فلانی و فلانی است و همیانی همراه دارید که 1010 دینار در آن است.. من دیدم تمام علائم در وجود او دیده می شود.
---------------------------
1ـ اثبات الهداه شیخ حر عاملی3/570

آغاز غیبت کبری و عصر تنهائی:پس از سفارت علی بن محمد سمری غیبت کبری آغاز شد که خود دارای حکمت ها و علتهای گوناگونی است از قبیل : 1ـ اجرای سنن انبیاء سابق در او همانگونه که سریر می گوید: امام فرمود: غیبتی برای قائم ماست که زمانش طولانی است. می گوید: پرسیدم چرا؟ حضرت فرمود: لأن الله عز وجل ابی الا ان یجعل فیه سنن الأنبیاء فی غیباتهم و انه لا بدله یا سریز من استیفاء مدته غیباتهم قال الله تعالی لترکبن طبقا عن طبق ای سنن من کان قبلکم.اراده حتمی خداوند بر آن است که روشهای انبیاء در تحقق غیبت ها در وجود او نیز محقق شود و باید این مدت سپری شود.
2ـ خوف از کشته شدن
3ـ رسیدن حرف حق به گوش همه انسانها
4ـ خروج مومنین از صلب کافرین
5ـ امتحان انسانها
6ـ واضح شدن عجز تئوری های مادی و بشری
7ـ خسته شدن انسانها از ستم و اشتیاق کامل به عدل مطلق
8ـ فراهم شدن شرائط ظهور و....
اگر آن گل به تنهایی نماید جلوه در گلشن شود بر مدعی روشن که از یک گل بهار آید
سخنی از امام عصر:فلیعمل کل امری منکم بما یقرب به من محبینا و یتجنّب ما ید نیه من کراهتنا و سخطنا فان امرنا بغته فجأه حین لا ینفعه توبه ولا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبه و الله یلهمکم الرشد و یلطف لکم فی التوفیق برحمته.هر یک از شما باید به آنچه که شما را به محبت ما نزدیک می کند عمل کنید و از آنچه شما را به کراهت ما نزدیک می کند اجتناب کنید چه این که امر ما ناگهانی می رسد آن هنگام توبه و پشیمانی اثر ندارد خداوند به شما الهام رشد و اتمام لطف نماید.1
دعائی از امام:الهی بحق من ناجاک و بحق من دعاک فی البرّ و البحر تفضل علی فقراءالمومنین و المومنات بالغناء و الثروه و علی مرضی المومنین و المومنات بالشفاء و الصحه و علی اموات المومنین و المومنات بالمغفره و الرحمه و علی غرباء المومنین و المومنات بالرد الی اوطانهم سالمین غانمین بمحمد و آله اجمعین.خدایا به حق کسانی که با تو مناجات کردند و بحق آنان که در خشکی و دریا تو را خواندند فقرا مومنین را به بی نیازی و ثروت برسان و مریضان را شفا و مردگان را مغفرت و رحمت عنایت فرما و غریبان را سالم به وطن بازگردان بحق محمد و آل او.2
باز آ که دل هنوز به یاد تو دلبر است جان از دریچه نظرم ، چشم بر در است
باز آ دگر که سایه دیوار انتظار سوزنده تر ز تابش خورشید محشر است
باز آ، که باز مردم چشمم ز درد هجر در موج خیز اشک چو کشتی شناور است
باز آ که از فراق تو ای غایب از نظر امن زخون دیده چو دریای گوهر است
ای صبح مهر بخش دل ، از مشرق امید بنمای رخ که طالعم از شب، سیه تر است
زد نقش مهر روی تو بر دل چنان که اشک آیینه دار چهره ات ای ماه منظر است
ای رفته از برابر یاران مشفقت رویت به هر چه می نگرم در برابر است مشفق کاشانی
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی زسمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم می پرد نشانه چیست شنیده ام که می آید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر است از هزاربار بهار کسی شگفت کسی آن چنان که می دانی قیصر امین پور
--------------------------------------------
1ـ احتجاج طبرسی3/495 2ـ مهج الدعوات سید بن طاوس /295 و الصحیفه الهدیه فیض کاشانی /112.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
اصل امامت

اصل امامت

  • ويژگى هاى حضرت مهدى (عج)

(مَن يُعَظِّمْ شَعائِراللّه فَاِنَّها مِن تَقْوى القُلوبِ . . .)
خوشا به حال كسى كه شعائر دين خدا را بزرگ و محترم شمارد; زيرا اين صفت، ويژگى دل هاى پرهيزگار است.هشتم ربيع الاول شهادت مظلومانه ى امام حسن عسكرى (عليه السلام)آغاز دوره ى امامت امام مهدى (عج)، از حوادث مهم و حساس تاريخ تشيع به شمار مى رود. با گرامى داشت خاطره ى اين روز باشكوه، مطلب زير را با هدف آشنايى بيشتر با شخصيت آخرين حجت خدا در روى زمين و اظهار ارادت به پيشگاه آن حضرت تقديم مى داريم. اميد است هميشه ياد آن عزيز پنهان در پس پرده ى غيبت را در دل هايمان زنده داريم و از وظايف خطير خويش در اين دوره ى سرنوشت ساز غافل نباشيم.

اصل امامت:
مقوله ى امامت و جانشينى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، همواره به عنوان يكى از مباحث مهم اعتقادى مسلمانان در طول تاريخ مطرح بوده است. در ديدگاه شيعه، اهداف نزول كتاب هاى آسمانى و ارسال پيامبران الهى، هنگامى به طور كامل تحقق مى يابد كه ختم نبوت با نصب امام معصوم همراه باشد. امام همه ى ويژگى هاى پيامبر به جز دريافت وحى را داراست كه با ولايت تكوينى (قدرت بر تصرف در نظام هستى) و ولايت تشريعى (تبيين و تفسير آيات و احكام الهى) و از بين بردن نارسايى هاى موجود، زمينه را براى رسيدن انسان به كمال معنوى فراهم مى كند.پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، در سال دهم هجرى، هنگام بازگشت از حجة الوداع، با نازل شدن آيه ى «اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتى»() از سوى خداوند مأمور شدند در محلى به نام «غدير خم»، انتصاب على بن ابى طالب (عليه السلام)به مقام امامت را به آگاهى مردم برسانند. ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى; تفسيرگر و تاريخ نگار نام دار اهل سنت در اشاره به اين واقعه مى نويسد:«پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ]در منطقه ى غدير خم[ فرمودند: جبرييل از سوى خداوند دستور آورد كه در اين جايگاه بايستم و به سفيد و سياه اعلام كنم كه على بن ابى طالب (عليه السلام)، برادر من، وصى من، جانشين من و امام پس از من است»().البته آن چه گفته شد به اعلام همگانى و رسمى و بيعت گرفتن از مردم مربوط است; زيرا رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در دوران رسالت، بارها با بيان تعداد امامان و نام بردن از آنان، مسأله ى امامت را تبيين كرده بودند. هنگامى كه آيه ى «يا ايها الذين امنوا اطيعواللّه و اطيعوالرسول واولى الامر منكم»() نازل شد، جابر بن عبداللّه انصارى از پيامبر پرسيد: «اولى الامر» كه اطاعت شان در رديف اطاعت شما به حساب آمده است، چه كسانى هستند؟ پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)در پاسخ فرمودند: «آنان جانشينان من و پيشوايان مسلمانان هستند. نخستين آنان، على بن ابى طالب و پس از او فرزندش، حسن و . . . به اين ترتيب يكايك ائمه ى اطهار (عليهم السلام) را نام بردند. هنگامى كه به امام دوازدهم رسيدند، با اين تعبير از ايشان ياد كردند كه: «ثم سّمى محمّد و كنيّى حجة اللّه فى ارضه و بقيّة فى عباده ابن الحسن بن على . . .; سپس هم نام محمّد، هم كنيه ى من، حجة اللّه و بقية اللّه در بين مردمان، فرزند حسن به على (عليه السلام)هستند . . .».
ويژگى هاى حضرت مهدى (عج):
تحصيل كمال واقعى انسان، پس از ختم نبوت، به پيروى از رهنمودهاى امام هر عصر وابسته است كه پيروى نيز بدون معرفت و شناخت امام ممكن نيست. از اين رو، شناخت ويژگى ها و اوصاف ائمه ى اطهار(عليهم السلام)در سير تكامل فردى و اجتماعى افراد و تحقق ايمان صحيح اهميت دارد. به گونه اى كه با تعابير گوناگون از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)روايت شده است:من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية.()هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است.بديهى است شناخت امام، مراتبى دارد كه هر مرتبه از آن، به بخشى از نيازهاى افراد در زمينه هاى خاص پاسخ مى گويد و آنان را به معرفت و كمال رهنمون مى سازد.الف) نسب حضرت مهدى (عليه السلام): پدر بزرگوار ايشان، امام حسن عسكرى (عليه السلام)، امام يازدهم شيعيان است كه در سال 232 هـ ق. در شهر مدينه متولد شد و در سال 260 هـ ق در سامرا به شهادت رسيد.مادر امام زمان (عليه السلام)، نرجس خاتون از طرف پدر، دختر يشوعا پسر قيصر روم شرقى و از طرف مادر، از نوادگان شمعون يكى از حواريون حضرت عيسى (عليه السلام) است كه در واقعه ى معجزه مانندى، از روم به مدينه منتقل و سپس در خانه ى امام هادى (عليه السلام)، تحت نظر حكيمه خاتون، دختر امام جواد (عليه السلام)، با احكام اسلام آشنا مى شود. آن گاه امام هادى (عليه السلام)، او را به همسرى حضرت عسكرى (عليه السلام) در مى آورند و بدين ترتيب، اين بانوى پاك دامن به افتخار مادرى مهدى آل محمّد (عليه السلام) نايل مى گردد. اين بانوى پرهيزكار به روايتى در سال 261 هجرى و بنابر نقل ديگر، يك سال پيش از شهادت امام عسكرى (عليه السلام)، از دنيا رفته اند. قبر شريف اين بانوى پرهيزگار، در كنار مرقد مطهر امام يازدهم (عليه السلام)در سامرا قرار دارد.ب) ولادت حضرت مهدى (عليه السلام):خلفاى عباسى از طريق روايات زيادى كه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه ى اطهار (عليهم السلام) در باره ى امام مهدى (عليه السلام)نقل شده بود، بر اين حقيقت كاملا آگاه بودند كه به زودى در خاندان اهل بيت (عليهم السلام)، نوزادى چشم به جهان خواهد گشود كه بساط ظلم و فساد نظام هاى خود كامه را از جوامع بشرى برخواهد چيد. بر اين اساس، دستگاه حاكم از زمان امام نهم (عليه السلام) به بعد، آن بزرگواران را بيش از پيش زير نظر گرفته بود. حتى امام هادى (عليه السلام) و فرزندش امام عسكرى را از مدينه به سامرا (مركز خلافت عباسى) انتقال دادند تا اعمال و رفتار آنان را كنترل كنند. اين فشارها در زمان امامت امام يازدهم به اوج خود رسيد و ارتباط آن حضرت را با شيعيان به حداقل رساند. سردمداران حكومت عباسى، بارها او را به زندان منتقل مى كردند و گاه و بى گاه به خانه اش يورش مى بردند و به بازرسى مى پرداختند تا بلكه به آن نوزاد دست يابند. اما مشيّت خداوند آن بود كه به مصداق «يريدون ليطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لوكره الكافرين»،() اين مولود مبارك در اين خاندان وحى و نبوت، چشم به جهان گشايد.در شب نيمه ى شعبان سال 255 هـ ق، در حالى كه اصلا آثار حمل در مادر بزرگوارشان ديده نمى شد، آن امام همام، به عرصه ى وجود گام نهادند. به اين ترتيب در آن شرايط بسيار سخت و آكنده از رعب و وحشت، وعده ى خداوند تحقق يافت و دوازدهمين ستاره ى بر حق امامت با طلوع خويش، افول حاكميت ستم گران را نويد داد.با وجود مخفى بودن تولد اين مولود، امام عسكرى (عليه السلام) براى اتمام حجت و پيش گيرى از انحراف هاى بعدى، خبر تولد امام دوازدهم را به دوستان و خويشاوندان و شيعيان خاص رساندند و حتى به برخى از آنان، امام (عليه السلام) را نشان دادند. براى مثال، احمد بن اسحاق قمى يكى از بزرگان شيعه مى گويد: خدمت امام عسكرى (عليه السلام) شرفياب شدم و خواستم در باره ى جانشين آن حضرت پرسش كنم. وقتى به حضور آن حضرت رسيدم، بى آن كه من، پرسش خود را مطرح كنم، به من فرمودند:«اى احمد! خداى متعال از هنگامى كه آدم را آفريد، زمين را از حجت، خالى نگذاشته است و تا قيامت نيز آن را از حجت خالى نخواهد گذاشت. براى وجود حجت خداست كه بلاها از اهل زمين، دفع مى شود و نعمت هايى چون باران بر آنان نازل مى شود و زمين، بركت و نعمت هاى موجود در خود را به انسان ها ارزانى مى دارد».اسحاق بن احمد قمى مى پرسد: مولاى من! امام پس از شما كيست؟ به دنبال اين پرسش، امام به اندرون خانه وارد شدند. سپس در حالى كه پسرى در حدود سه ساله و هم چون ماه نورانى شب چهارده را در بغل داشتند، بيرون آمدند. آن گاه به من فرمودند:«اى احمد! اگر تو نزد خداى متعال و حجت هاى او گرامى نبودى، پسرم را به تو نشان نمى دادم; همانا او هم نام رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و هم كنيه ى اوست. او همان كسى است كه زمين را از عدل و داد پر خواهد ساخت. مَثل او در اين امت، مَثل حضرت خضر (عليه السلام) است. به خداسوگند! او به زودى غايب خواهد شدو دوره ى غيبت او به اندازه اى طول مى كشد كه بيشتر مردم به گمراهى و هلاكت گرفتار مى شوند. تنها كسانى كه خداوند توفيق پايدارى در امامت را به آنان ارزانى داشته است، نجات مى يابند».احمد بن اسحاق مى گويد: سرورم! آيا نشانه اى هم وجود دارد تا به كمك آن، بيشتر اطمينان قلبى پيدا كنم؟ در اين هنگام آن پسر بچه ى زيبا و نورانى، با لهجه ى عربى بسيار فصيح به آرامى فرمودند:«منم بقية الله در زمين; همان كسى كه از دشمنان خدا انتقام مى گيرد. اى احمد بن اسحاق! پس از آن كه خود او را زيارت كردى، در پى اثر و نشانه ى ديگرى نگرد...».()ج) امامت حضرت مهدى (عليه السلام):پيش تر اشاره شد كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه ى اطهار(عليهم السلام)، با تعابير گوناگون به مسأله ى امامت حضرت مهدى (عليه السلام)اشاره كرده و تقريباً اطلاعات لازم را در باره ى چگونگى تولد، وقايع زندگى و ويژگى هاى حكومت آن حضرت در اختيار مردم قرار داده بودند. براى مثال، در يك مورد، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) خطاب به على (عليه السلام) فرمودند:«امامان پس از من دوازده نفرند كه اولى آن ها تو هستى و آخر آن ها قائمى است كه خداوند به دست او، شرق و غرب عالم را خواهد گشود»().و يا در جاى ديگر مى فرمايند:«... نهمين نفر از امامان، قائم اهل بيت من و مهدى اين امت است كه در رفتار و گفتار و كردار، شبيه ترين مردم به من است. او پس از يك غيبت طولانى و حيرت و سرگردانى ظهور خواهد كرد و دين خدا را در سرتاسر عالم، حاكميت خواهد بخشيد. او با نصرت و تأييدهاى پى در پى خداوند متعال، زمين را پر از عدل و داد خواهد ساخت همان گونه كه پيش از آن، از ظلم و ستم پر شده است».()بنابراين به دليل شرايط خفقان بارى كه خلفاى عباسى ايجاد كرده بودند، حضرت مهدى (عليه السلام) پس از تولد، يك دوره زندگى نيمه مخفى را آغاز كردند. در اين دوره كه تا شهادت امام عسكرى (عليه السلام)، ادامه داشت، تعداد بسيار اندكى از شيعيان، به ديدار ايشان نايل شدند از آن پس، دوره ى امامت امام دوازدهم (عليه السلام) و مرحله ى خطير زندگى آن حضرت كه به دوره ى غيبت معروف است، آغاز مى شود.مسأله ى اقامه ى نماز بر پيكر مطهر امام عسكرى (عليه السلام) توسط حضرت مهدى (عليه السلام)، سبب روشنگرى مردم شد و از انحراف هاى بعدى در مسأله ى امامت جلوگيرى كرد. اين كار بر همه ى شيعيان آشكار ساخت كه پس از امام عسكرى (عليه السلام)، فرزند ايشان عهده دار منصب امامت هستند. بدين ترتيب توطئه ى خطرناكى كه خلفاى عباسى، براى نابودى اساس مكتب تشيع طرح ريزى كرده بودند، خنثى شد.بايد دانست عوامل حكومت عباسى پس از شهادت امام عسكرى (عليه السلام)، در صدد برآمدند تا كسى را از سوى خليفه، مأمور نماز خواندن بر جنازه ى آن حضرت كنند و به پندار باطل خود، با اين كار، پايان دوره ى امامت را اعلام و خليفه ى غاصب عباسى را وارث امامت شيعه معرفى كنند; اما با وجود مقدمه چينى هاى بسيارى كه انجام داده بودند، نقشه ى آنان عملى نشد. هنگامى كه فرد مورد نظر حكومت، آماده ى نماز خواندن بر پيكر امام يازدهم (عليه السلام)بود، ناگهان كودكى در حدود پنج ساله، با وقار و طمأنينه پيش آمد، آن فرد را كنار زد و خود به اقامه ى نماز پرداخت. اين در حالى بود كه به عنايت خداوند متعال، مأموران حكومتى نتوانستند حتى كوچك ترين عكس العملى از خود نشان دهند. با پايان نماز نيز، پيش از آن كه مأموران حكومتى بتوانند كارى بكنند، آن حضرت از ديدگان غايب شدند. بدين ترتيب، دوره ى امامت حضرت مهدى (عليه السلام)آغاز شد.آغاز امامت آن حضرت، به مشيّت الهى و برخى مصالح ديگر، با غيبت همراه بود كه به «غيبت صغرا» مشهور است و تا سال 329 هجرى قمرى به طول انجاميد. پس از آن، مرحله ى جديدى از غيبت كه به دوره ى «غيبت كبرا» معروف است، آغاز شد كه تاكنون نيز ادامه دارد. اين دوران، سخت ترين دوره ى امتحان مردم است; زيرا ارتباط مستقيم با امام (عليه السلام)براى همگان ميسر نيست و نايب خاصى نيز وجود ندارد تا مردم به وسيله ى او بتوانند از آن حضرت، كسب تكليف و پاسخ پرسش هاى شان را دريافت كنند.در توصيف اين برهه از زمان، تعبيرهاى بسيارى در روايات وارد شده است كه از وجود فتنه هاى بسيار خطرناك حكايت دارد. بشر در اين دوره، به دليل بى توجهى به ارزش هاى اصيل الهى و انسانى، با وجود برخوردارى از زندگى به ظاهر زيبا، آراسته و مدرن به زندگى نكبت بارى دچار مى شود. بدين معنا كه هر چند شكم ها سير و زندگى پر زرق و برق خواهد بود، ولى روح ها مضطرب، نگران و سرگشته است و از دست دادن هدف و فلسفه ى درست زندگى، يكايك افراد بشر را به يأس و نااميدى كشنده اى دچار مى سازد.در فرهنگ اصيل اسلامى، براى پيش گيرى از دچار شدن به چنين وضعى، تحت عنوان «وظايف دوران غيبت»، رهنمودهاى بسيار مهمى از سوى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) وائمه ى اطهار(عليهم السلام) ارايه شده است. رعايت اين موارد، سبب در امان ماندن از خطر انحراف است; زيرا پاى بند نبودن به احكام الهى و از دست دادن ثبات فكرى و اعتقادى صحيح، سبب آلودگى به فتنه هاى آخر الزمان خواهد شد.اميد است با انجام وظايف و تكاليف مربوط به دوره ى غيبت، بتوانيم در شمار منتظران واقعى آن حضرت باشيم و هنگام ظهور مهدى موعود (عج)، شايستگى هم گامى با آن سوار سبزپوش را به دست آوريم.بقية الله خير الكم ان كنتم مؤمنين
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ویژه نامه شهادت امام حسن عسگري عليه السلام (ع)

ویژه نامه شهادت امام حسن عسگري عليه السلام (ع)

امام حسن عسگري مي فرمايند:
خوش سيمايي ، جمال آشكار و خردمندي ، زيبايي درون است
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
زهــر کـجــا، جـُعـد کـجا، او کـجا؟!
غـیـر کـجـا و، حـرم هـو کـجـا؟!

قـطــره کـجـــا، راه بــه دریــا بــَرد؟
اسـم کـجا پی به مسمّی برد؟

هستی ظل بسته به نورست، نور
سایه کـه بـی نـور نـدارد ظـهـور

چـون کـه زدم غـوطه به دریای فکر
تـا بـه کـف آرم دُرِ مـضـمونِ بـکر

هــاتــفـی از خـلــوت لاهــوتــیـان
آمـد و رو کـرد بــه نـاسـوتــیــان

گــفــت: خـداونــد عـلـیـم و غفور
کـرد در ایـن آیـنـه از بــس ظـهور

تــاب نــیـاورده و از پــا نـشـســت
آیــنـه از فـرط تـجـلّی شکست!

ذکـر مَـلـک شد پـس از آن از محن
یا حسن و، یا حسن و، یا حسن

شهادت یازدهمین کوکب آسمان امامت بر سوگوارانش تسلیت باد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]گناهانى كه مورد عفو و مغفرت قرار نمى گیرد،...[/h]



ابوهاشم جعفرى گوید:
روزى امام حسن عسكرى (ع) شرفیاب شدم و نشتستم .حضرتفرمود:
یكى از گناهانى كه مورد عفو و مغفرت قرار نمىگیرد، این است كه شخصى گناهى مرتكب شود و بگوید: اى كاش فقط به همین گناه عقاب شومو آن را سبك و ناچیز شمارد.

من پیش خود فكر كردم :
چقدر سخت و دقیق است ، پسانسان باید همیشه مواظب اعمال و حركات خود باشد.
حضرت از افكار من آگاه شد وفرمود:
آنچه با خود حدیث نفس كردى ، اهمیّت بده و آن را رها نكن و بدان كه گناهِشرك به خداوند متعال از حركت مورى بر سنگى صاف و ظریف ، مخفى تر خواهد بود

منبع:چهل داستان وحدیث ازامام حسن عسکری(ع)
مولف:عبدالله صالحی

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام حسن عسكری كه سلام و درود خدا بر او باد در قنوت نماز خویش چنین دعا می‌كردند كه:

امام حسن عسكری كه سلام و درود خدا بر او باد در قنوت نماز خویش چنین دعا می‌كردند كه:

امام حسن عسكری كه سلام و درود خدا بر او باد در قنوت نماز خویش چنین دعا می‌كردند كه:
اَلحَمدُ للهِ شُكراً لِنَعمائِهِ،
وَ استِدعَاءً لِمَزیدِه،ِ
وَ استِخلاصاً لَهُ و بِهِ دُونَ غَیرِهِ،
وَ عِیاذاً بِهِ مِن كُفرانِهِ وَ الاِلحادَ فِی عَظَمَتِهِ وَ كِبرِیائِهِ،
حَمْدَ مَن یَعلَمُ اَنَّ مَا بِهِ مِن نَعْمائِهِ فَمِن عِندِ رَبِّهِ،
وَ مَا مَسَّهُ مِن عُقُوبَتِهِ فَبِسُوءِ جِنایَةِ یَدِهِ... .(1)
ستایش مخصوص خداست، به خاطر شكر نعمتهایش،
و درخواست نعمت بیشتر،
و خالص ساختن شكر برای او و به یاری او نه غیرش،
و پناه بردن بر او از كفران و ناسپاسی او و انكار در عظمت و بزرگواریش،
ستایش كسی كه می‌داند هر نعمتی كه دارد از جانب خداست،
و هر عقوبت و كیفری كه به او رسد از بدیهای خودش است.
همچنین این دعا را می‌خواندند كه:
یَا مَن غَشِیَ نُورُهُ الظُلُماتَ،
یَا مَن اَضاءَتْ بِقُدسِهِ العُجاجُ المُتواعِرات،
یَا مَن خَشعَ لَهُ اَهلُ الارضِ وَ السَمواتِ،
یَا مَن بَخَعَ لَهُ بِالطاعَةِ كُلُ مُتَجَبِر عَات،
فَاغْفِر لِلذِینَ تَابُوا وَ اتَبَعُوا سَبِیلَكَ.(2)
ای آنكه نورش تاریكی‌ها را ‌پوشانده،
ای آنكه به پاكی و قداست او راه‌های سخت روشن گردده،
ای آنكه زمینیان و آسمانیان برای او خشوع و خضوع می‌كنند،
ای آنكه نزدش هر جبارِ متكبری، سر طاعت فرود می‌آورد،
كسانی را كه توبه كنند و راه تو را تبعیت كنند، بیامرز.
1- مهج الدعوات، ‌63
2- مهج الدعوات،62
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضرت به شیعیانش می‏فرماید:

«اوصیکم بتقوی اللّه، و الورع فی‏دینکم، والاجتهاد للّه، و صدق الحدیث، واداءالامانة الی من ائتمنکم من برّ او فاجر، و طول السّجود، و حسن الجوار، فبهذا جاء محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس� �م ، صلّوا فی‏عشائرهم و اشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم و أدّوا حقوقهم؛
شما را سفارش می‏کنم به تقوای الهی و پارسایی در دین خود و کوشش در راه خدا و راستگویی و اینکه امانت هرکسی را که به شما امانتی سپرده است، به او بازگردانید چه آن شخص، نیکوکار باشد یا تبهکار. و سجده‏ها را طولانی کنید و (برای همسایگان خود) همسایگان خوبی باشید ـ که محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس� �م این چیزها را آورده است ـ و در قبیله‏های آنان (اهل سنّت) نماز گزارید، در تشییع جنازه‏های‏شان حاضر شوید و مریضان آنان را عیادت و حقوق‏شان را ادا کنید.»

سپس در توضیح می‏فرماید:
«فانّ الرجل منکم اذا ورع فی دینه و صدق فی حدیثه و ادّی الامانة و حسن خلقه مع الناس، قیل هذا شیعیٌّ فیسرّنی ذلک. اتّقوا اللّه و کونوا زیناً و لاتکونوا شیناً، جرّوا الینا کلّ مودّة و ادفعوا عنّا کلّ قبیح، فانّه ما قیل فینا مِنْ حُسْنٍ فنحن اهله، و ما قیل فینا مِنْ سُوءٍ فما نحن کذلک؛
اگر کسی از شما در دینش ورع داشته و راستگو باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، می‏گویند: «این، یک شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان می‏کند. از خدا بترسید و تقوای الهی را پیشه خود سازید (و با اعمالتان) زیور و زینت برای ما باشید و مایه زشتی (و بد نامی) ما نباشید. هرگونه دوستی را برای ما جلب کنید و هر بدی را از ما دور سازید. زیرا هر خوبی که در حقّ ما گفته شود، سزاوار آنیم و هر بدی که در حقّ ما گفته شود، شایسته آن نیستیم.»

و در انتها می‏فرماید:
«اکثروا ذکراللّه و ذکر الموت و تلاوة القرآن و الصّلوة علی النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس� �م ...؛
بسیار خدا را به یاد داشته باشید و نیز یاد مرگ را. زیاد قرآن تلاوت کنید و بر رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس� �م صلوات بفرستید. چه اینکه اینها اموری هستند که طبعاً موجب رعایت توصیه‏های فوق می‏شود.»

همچنین می‏فرماید: «اورع النّاس من وقف عندالشّبهة، اعبد النّاس من أقام علی‏الفرائض، ازهد النّاس من ترک الحرام؛ اشدّ النّاس اجتهاداً من ترک الذّنوب؛
پارساترین مردم کسی است که در شبهات، درنگ کند، عابدترین مردم کسی است که واجبات الهی را انجام دهد، زاهدترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند.»

تحف العقول، حرّانی، ص 362و 363، مؤسّسة‏الأعلمی للمطبوعات.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابعاد هفتگانه فعالیت امام حسن عسکری علیه‌السلام




امام عسکری علیه‌السلام با وجود همه این فشارها و نظارت‌ها و مراقبت‌های بی‌وقفه حکومت عباسى، یک سلسله فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضداسلامی انجام می‌داد که می‌توان آنها را بدین‌گونه خلاصه کرد:



1. کوشش‌های علمی در دفاع از آیین اسلام و رد اشکال ها و شبهه های مخالفان، و نیز تبیین اندیشه صحیح اسلامى؛

2. ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان مناطق مختلف از طریق تعیین نمایندگان و اعزام پیک‌ها و ارسال پیامها؛

3. فعالیت های سرّی سیاسى، با وجود تمام نظارت‌‌ها و مراقبت های حکومت عباسى؛

4. حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، ‌به‌ویژه یاران خاص خود؛

5. تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات؛

6. استفاده گسترده از آگاهی غیبی برای جلب منکران امامت و دل‌گرمی شیعیان؛

7. (و از همه مهمتر) آماده‌سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود، امام دوازدهم.



از آنجا که غائب شدن امام و رهبر، یک حادثه غیرطبیعی و نامأنوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن برای نوع مردم دشوار است، پیامبر اسلام و امامان پیشین، به‌تدریج مردم را با این موضوع آشنا می‌ساختند و افکار را برای پذیرش آن آماده می‌کردند.


این تلاش در عصر امام هادی و امام عسکری- علیهما‌السلام- که زمان غیبت نزدیک می‌شد، به صورت محسوس‌تری به چشم می‌خورد؛ چنان‌که در زندگی امام هادی -علیه‌السلام-، آن حضرت اقدامات خود را نوعاً توسط نمایندگان انجام می‌دادند و کمتر شخصاً با افراد تماس می‌گرفتند.

این معنا در زندگی امام حسن عسکری علیه‌السلام جلوه بیشتری یافت؛ زیرا امام از یک‌سو، با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی -عجل‌الله‌فرجه-،‌او را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان می‌داد و از سوی دیگر تماس مستقیم با خود آن حضرت روز‌به‌روز محدودتر و کمتر می‌شد، تا آنجایی که حتی سخنان خود را با اصحاب از پشت پرده بیان می‌کردند و حتی در خود شهر سامرا نیز به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ می‌دادند و بدین‌ترتیب آنان را برای تحمل اوضاع و شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آماده می‌ساختند.

این همان روشی است که بعدها امام دوازدهم در زمان غیبت صغری در پیش گرفتند و شیعیان را به‌تدریج برای دوران غیبت کبری آماده ساختند.


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کرامت امام حسن عسگری علیه‏السلام

روایت است از اسماعیل بن علی که بر سر راه ابومحمد عسکری علیه‏السلام بنشستم. پس چون وی به نزدیک من رسید، پسِ او باز رفتم و شکایت کردم از درویشی و سوگند خوردم که مرا یک درم نیست و نه چاشت و نه شام. وی گفت: سوگند به دروغ می‏خوری و تو دویست دینار در زیر خاک کرده‏ای و این نه برای آن می‏گویم که تورا چیزی ندهم. ای غلام! آنچه با تو ست بدو ده. پس غلام او صد دینار به من داد. پس وی روی به من کرد و گفت: تو آن دینارها که در زیر خاک کردی باز نیابی در وقتی که بدان سخت محتاج باشی. پس آنچه مرا بخشید، نفقه کردم و مضطرب شدم و چیزی دیگر نبود که نفقه کنم. آن جایگاه که زر در خاک کرده بودم، بنگریستم، هیچ نبود و پسر عموی من آن را دانسته بود و همه را برگرفته و بگریخته و هیچ از آن به دست من نیامد.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر شب که دلم برای تو تنگ می‏شود،

ابرها در فراق، با من گریه می‏کنند.


کاش به جای خاک، از کلمه آفریده می‏شدم


تا سراپا شعر می‏شدم در ستایش تو!


تو، پدر غم‏های شیرین روزهای انتظاری.


گاهی نوشتن دشوار است و از تو نوشتن دشوارتر.


اشک‏هایم، مرغان دریایی‏اند


که ساحل چشمانم را به بوی غربت


حرم تو جست‏وجو می‏کنند.


اشک‏هایم، کبوترانی‏اند


که آرزو دارند گره دخیل‏هایی شوند


که به ضریحت بسته شده است.



بالش شب‏هایم خیس می‏شود


عمری گذشته است و هنوز جهان


نتوانسته از 6 سال امامت مهربانی‏هایت بگوید.


هنوز تنگنای روزهای زندان‏های پی در پی تو،


گلوی جهان را می‏فشارد.


جهان مسموم، هنوز سرفه می‏کند.



از روزی که تو مسموم شدی،


بادها هر ثانیه سرفه می‏کنند.


بوی رفتنت، خبر شهادت داشت.


پرنده‏تر از همه ابرها رفتی. رفتی،


تا طلوع تو، در آغاز چهاردهمین خورشید بشکند


و عطر عدالت، مثل باران‏های بهاری، جهان را فرابگیرد.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقام همسر امام حسن عسگری علیه السلام

حکیمه (دختر امام جواد ، خواهر امام هادی و عمّه امام حسن عسگری علیهم السلام) می‌گوید:
پس از رحلت امام هادی روزی به زیارت امام حسن عسگری علیهماالسلام رفتم. نرجس (همسر امام حسن عسگری علیه السلام و مادر حضرت مهدی علیه السلام ) به من گفت:« ای سرور من، اجازه بده کفشهایت را از پایت در بیاورم.»
گفتم:« تو سید و سرور من هستی! سوگند به خدا نمی گذارم کفشهایم را از پایم درآوری؛ منم که باید به تو خدمت کنم.»
امام حسن عسگری علیه السلام که صدایم را شنید فرمود:«خداوند به تو جزای خیر بدهد، عمه جان.»
در روایتی دیگر حکیمه می گوید:
وقتی امام حسن عسگری علیه السلام فرمود نرجس مادر حضرت مهدی علیه السلام است، نزد نرجس رفتم، خودم را به دست و پایش انداختم، دستهایش را بوسیدم و نگذاشتم همانند گذشته به من تواضع کند. او به من گفت:« تو سرور منی.»
من هم به او گفتم:« خیر، تو سید و سرور من هستی.»
او به من گفت:« فدایت شوم.»
من به او گفتم:«خیر، من و تمام جهانیان فدایت شویم.»
تعجب کرد. به او گفتم:« تعجب نکن؛ چرا که خداوند، امشب، شب نیمه شعبان 260 هجری قمری، به تو فرزندی عنایت می‌فرماید که آقای دنیا و آخرت است و مایه گشایش و فرج برای مؤمنین خواهد بود.»

منابع:
بحارالانوار، ج 51، ص 12
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

علاقه نرجس به امام حسن عسگری علیه السلام

حضرت نرجس خاتون در ادامه نقل ماجرای زندگی خویش برای بشیر بن سلیمان در بغداد می گوید:« پس از آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در خواب، مرا به ازدواج امام حسن عسگری علیه السلام در آورد، از ترس این که مبادا پدر و جدّم مرا بکشند، این خواب را پنهان کردم.
ولی عشق و علاقه به ابو محمد (امام حسن عسگری علیه السلام) لحظه به لحظه در دلم زیادتر می‌شد و خورد و خواب نداشتم. به تدریج جسمم رو به ضعف نهاد و به شدت رنجور و بیمار شدم. در همه روم هیچ پزشکی نبود که جدّم او را برای معالجه من نیاورده باشد، ولی مداوای پزشکان و داروهای آنان در من هیچ اثری نبخشید.
هنگامی که جدّم از بهبود و شفای من ناامید شد، به من گفت:« ای نور چشمم! آیا خواسته‌ای داری تا برایت آماده سازم؟»
پاسخ گفتم:«ای پدر بزرگ مهربانم! درهای فرج و گشایش در من بسته شده است. اگر از شکنجه اسیران مسلمان صرف نظر کنی، غل و زنجیر از دست و پایشان بگشایی و آزادشان کنی، امیدوارم حضرت مسیح علیه السلام و مادرش به من سلامتی عنایت کنند.»
جدّم به درخواست من ترتیب اثر داد. من نیز اندکی تظاهر به بهبود نمودم و کمی غذا خوردم. پدر بزرگم شادمان شد و برای همین، اسیران مسلمانان را احترام کرد و از آنان دلجویی نمود.

منابع:
بحارالانوار، ج 51، ص 8، حدیث 12 -------- غیبه الشیخ
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
فاطمه(س) در نگاه امام عسکری(ع)


از امام حسن عسکری(ع) نیز روایاتی درباره حضرت فاطمه(س) رسیده است.[1]
بهشت درخشان از نور زهرا است؛ امام حسن عسکری(ع) از پدران بزرگوارش از علی(ع) نقل می کند که پیامبر(ص) فرمود: آن هنگام که خداوند آدم و حوا را آفرید، آنان در بهشت به خود مباهات می کردند. آدم به حوا گفت: خداوند هیچ مخلوقی بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمود: این دو بنده ام را به فردوس برین ببر! زمانی که وارد فردوس شدند، چشمانشان به بانویی افتاد که جامه ای زیبا از جامه های بهشتی در برداشت و تاجی نورانی بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبم جبرئیل! این بانو که از زیبایی چهره اش بهشت نورانی گشته، کیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبری است که از نسل تو می باشد که در آخر الزمان خواهد آمد. گفت: این تاجی که بر سر دارد، چیست؟ پاسخ داد: شوهرش علی بن ابی طالب است. گفت: این دو گوشواره که بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسن و حسین می باشند. آدم گفت: حبیبم! آیا اینان پیش از من آفریده شده اند؟ گفت: بلی؛ اینان در علم مکنون خداوند چهار هزار سال پیش از آن که تو آفریده شوی، وجود داشتند.


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

حضرت مهدی (عج) در نگاه امام حسن عسکری (ع)




امام حسن عسکری علیه السلام:[1]
« ان ابنی هو القائم من بعدی یجری فیه سنن الانبیاء:
بالتعمیر و الغیبه حتی تقسو قلوب لطول الامد و لا یثبت علی القول به الا من کتب الله عز و جل فی قلبه الایمان و ایده بروح منه »
پس از من فرزندم قائم است و اوست که مانند پیامبران ، عمری دراز و غیبت خواهد داشت در غیبت طولانی او دلهایی تیره گردد .
فقط کسانی در اعتقاد به او پای برجا خواهند ماند که خداوند عزو جل دل آنان را به فروغ ایمان ثابت و آنان را با مدد خویش موید گرداند .

امام حسن عسکری علیه السلام:
« . . . لا ن طاعه آخرنا کطاعه اولنا و المنکر لا خرناکالمنکر لا ولنا اما ان لولدی غیبه یرتاب فیها الناس الا من عصمه الله عزوجل » . . . فرمانبری از آخرین ما همچون فرمانبری از نخستین ماست و انکار آخرین ما بسان انکار نخستین ماست . هان که فرزند من غیبتی خواهد داشت که مردم در آن دچارتردید خواهند شد مگر آن کسی که خدای عز و جل حفظش کند ..

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

شيعيان آبروي ما را نبرند

پرتوي از خورشيد سامرّا

اشاره

گاهي آدمي با ديدن يک حقيقت، آن چنان شيفته و شيدا مي‌شود که ناگزير از راه و رسم و باورهاي قبلي خويش دست مي‌کشد و به آن حقيقتي که قلبش را تسخير کرده، دل و جان مي‌سپارد.

به عبارت ديگر، حلول آني يک حقيقت، تأثير شگرف در جسم و جان آدمي مي‌گذارد و تا مرحله انقلاب «قلبي» و «دروني»، او را به پيش مي‌برد. و اين، خواه ناخواه، تحوّل عظيمي در زندگي فردي و اجتماعي انسان ايجاد مي‌کند.

شايسته است براي سنجش حدّ و مرز اين دگرگوني، به نکات زير توجّه کنيم:

1. تغييردهنده و تسخير کننده اصلي قلب هاي مردم، خداست. بدون اذن و اراده پروردگار، هيچ دلي شکافته نمي‌شود و هيچ قلبي رنگ حقيقت به خود نمي‌گيرد.

2. ممکن است اولياءاللّه و بعضي از بندگان صالح خدا نيز با «رياضت روحي و معنوي» و «ساختن درون خويش»، به مقام والاي «تسخيرکنندگي» دست يازند؛ اما اين دگرگون سازي آنها، نه ذاتي و حقيقي، که عرضي و اعتباري است. آنان هرچه به خدا نزديک تر شوند، رفتار، کردار، نفوذ کلام و سيماي نوراني شان، موجب تغيير و انقلاب عميق تر و ماندگارتر مي‌شود.


بر همين اساس، مي‌توان گفت: امامان معصوم عليهم السلام تحوّل سازان و تسخيرکنندگاني هستند که به اذن الهي، بيشترين و ماندگارترين تأثير روحي و فکري را در ديگران ايجاد مي‌کنند.

3. نکته ديگر اينکه، به صورت واقعي افرادي قدرت تغيير، تسخير و دگرگون سازي روح و روان و تصرّف وجود ديگران را دارند که خود، بر اثر جذبه «ايمان» و درک عميق «وحدانيّت»، متغيّر شده و چشم دل شان به جمال زيباي «حقيقت» روشن شده باشد.

حال با اين نگاه، به سراغ امام حسن عسکري عليه السلام مي‌رويم و از اين منظر، به نظاره تسخيرها، هدايتها و ميزان نفوذ و تصرّف دل و جان ديگران توسط حضرتش مي‌نشينيم.

طاغوتهاي معاصر امام حسن عسکري عليه السلام، در مدّت زندگي آن امام همام، از هيچ گونه ظلم و جفا دريغ نکردند و هريک، به نوعي به آزار و اذيّت آن حضرت پرداختند. در اين ميان، معتمد عبّاسي، گوي سبقت را از همگنان خويش ربوده بود. او پيوسته با آن وارسته روزگار، بدرفتاري مي‌کرد و در حقّش ستم روا مي‌داشت.

او براي زجر و آزار بيشتر امام حسن عسکري عليه السلام بدترين، شرورترين و پليدترين ياران خويش را مأمور و نگهبان آن حضرت قرار مي‌داد. امام عليه السلام در همان زندانها نيز، به تبليغ و هدايت فريب خوردگان مي‌پرداخت و با خَلْق جلوه هاي عملي، عبادي و عرفاني خويش، راهبري و تربيت آنان را به عهده داشت.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

1. دگرگوني زندان بانان

صالح بن وصيف از کساني است که مسئوليت حفاظت و مراقبت از امام حسن عسکري عليه السلام را عهده دار بود. او بدترين کارها را نسبت به آن امام همام روا داشته و بدترين افراد را براي آزار و اذيّت آن حضرت به کار گماشته و چه رنجها و آزارها که بر آن امام وارد نساخت! در همين راستا آورده‌اند که:

روزي جمعي از درباريان عبّاسي، نزد وي آمده و درباره نتايج شکنجه هاي روحي و جسمي امام حسن عسکري عليه السلام به گفت و گو نشستند. وقتي دانستند که حربه هايشان در مورد حضرت کارساز نبوده، خطاب به صالح بن وصيف گفتند:



ـ بر حسن بن علي سخت گرفته، او را در تنگناي شديدتري قرار بده!

صالح که بارها امام را آزموده و براي عذاب آن حضرت، از انواع و اقسام شکنجه هاي روحي و جسمي بهره برده بود؛ به خشم آمد و با عصبانيت گفت:

ـ مي‌گوييد چه کنم؟ دو نفر از شرورترين افراد را به عنوان نگهبانان مخصوص، نزد او فرستادم؛ متأسّفانه آنها چنان تحت تأثير رفتار و کردار او قرار گرفتند که اينک، پيوسته به عبادت، نماز و روزه اشتغال دارند. اگر باور نداريد، منتظر بمانيد و از زبان خودشان بشنويد.

آنگاه دستور داد تا آن دو نفر را حاضر کنند. وقتي آمدند، درباريان عبّاسي از آنان پرسيدند:
ـ واي بر شما! کارتان با اين مرد (امام حسن عسکري عليه السلام) به کجا کشيد؟

آنها با اينکه لبه تيغ ستم را به جان خويش احساس مي‌نمودند، زبان از حقيقت فرونبسته، حقيقت را چنين بازگو کردند:

ـ چه مي‌گوييد در مورد مردي که روزها روزه مي‌گيرد و شبها تا پايان شب، مشغول عبادت و مناجات است؟ او به غير از عبادت، به چيزي اشتغال ندارد و به هيچ عنوان با ما هم سخن نمي‌شود. هرگاه چهره او را مي‌ديديم، از هيبتش به لرزه مي‌افتاديم و آن چنان تحوّل و دگرگوني در جسم و جانمان ايجاد مي‌شد که گذشته خويش را کاملاً فراموش مي‌کرديم و گويا مالک جان خويش نبوده و هيچ اراده و قدرتي از خود نداريم.

درباريان عبّاسي با شنيدن سخنان ندامت انگيز شروران اردوگاه، لب فروبستند و با سرافکندگي، مجلس را ترک نمودند.1
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

2.علي بن جرين

او نيز از ديگر زندان باناني است که مدّتها وظيفه شکنجه و نگهباني از امام حسن عسکري عليه السلام را به عهده داشت. هرچندگاهي، فرعون عبّاسي او را نزد خود فرا مي‌خواند و از حالات امام حسن عسکري عليه السلام پرس و جو مي‌کرد. او نيز متناسب با پرسش هاي خليفه پاسخ مي‌داد.

طولي نکشيد که علي بن جرين نيز تحت تأثير عبادات و سجده‌هاي آن بنده خائف خدا قرار گرفت و دل سنگي‌اش متحوّل و دگرگون شد. به همين جهت در بيشتر گزارش هاي خود، از بيان حقيقت دم فرو نبسته است. او در حضور معتمّد عبّاسي، چنين به مقام والاي امام عسکري عليه السلام اعتراف کرده است:
ـ انّه يَصُومُ النّهارَ وَ يُصَلِّي اللَّيلَ؛ همانا او همواره روزها، روزه دار است و شبها را با نماز و عبادت سپري مي‌کند.2*

3. وحشت خليفه

يکي از زندان بانان خشن و سنگدل امام حسن عسکري عليه السلام شخصي به نام «نحرير بن عبيداللّه» بود. او آن امام بزرگوار را بسيار مورد اذيّت و آزار قرار داده و همواره تلاش مي‌کرد تا عرصه را بر آن حضرت تنگ و دشوار سازد. آوازه شکنجه هاي او بالا گرفته و حتي به گوش همسرش نيز رسيده بود. همسر او که از وجدان سالم برخوردار بود، به انتقاد از شوهرش پرداخت و او را از عاقبت شوم کارش برحذر داشت. روزي پرخاش کنان، خطاب به شوهرش گفت:

ـ اي مرد! از خدا بترس، مگر نمي‌داني چه شخصيّت عالي قدري را زنداني کرده اي؟

آنگاه لب به حقايق گشود و گوشه‌هايي از سيماي عبادي، اخلاقي و عرفاني آن امام همام را براي وي بازگو کرد.

نحرير نه تنها سخنان همسرش به گوشش فرو نرفت که با خشم و لجاجت، فرياد برآورد:
ـ حال که چنين مي‌گويي، از خليفه اجازه مي‌گيرم و حسن بن علي را در ميان شيران درّنده مي‌اندازم تا همه از شرّش خلاص شوند.

وي نزد خليفه رفته و با جلب موافقت او، امام حسن عسکري عليه السلام را به باغ وحشي که در کنار زندان بود، انتقال داد. طولي نکشيد که حضرت را در قفس شيران درّنده و گرسنه انداخت. هنوز زماني نگذشته بود که خليفه و اطرافيانش با شادماني براي تماشاي تکّه تکّه شدن بدن پيشواي يازدهم، در پيرامون آن محل اجتماع کردند تا به قول خودشان لحظاتي را به شادي و تفريح بگذرانند.

گردنها افراشته شد. نگاهها به داخل قفس هاي شيران حريص و گرسنه دوخته شد. در آن لحظات وحشت زا و هراس آور، با کمال بُهت و حيرت، ديدند که امام حسن عسکري عليه السلام در بين درّندگان ايستاده و با آرامش خاطر، مشغول نماز و عبادت است و شيران درّنده با احترام عجيب، در اطرافش ايستاده‌اند و گويا از آن برگزيده خدا مراقبت مي‌کنند.

ديدن اين منظره شگفت، چنان آتشي در جسم و جان تماشاگران ايجاد کرد و آسمان دل و ديده آنها را باراني و فضاي وجودشان را درهم ريخت که به ناچار لب فرو بستند و سر به زير افکندند. در اين ميان، معتمد عبّاسي نيز وحشت زده از امام حسن عسکري عليه السلام تقاضا کرد تا برايش دعا کند.

آنگاه در حالي که از شور و شوق حضّار، به خود فرورفته بود، دستور داد فوراً امام را از قفس شيران درّنده خارج کنند تا مبادا بر تعداد ارادتمندانش افزوده شود.

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
عامل اصلي تحوّل

راستي! سرمنشأ ايجاد اين تحوّلات کجاست و رمز و رموز اين «حماسه آفريني» در چيست؟

اين سؤال، پاسخ هاي زيادي مي‌تواند داشته باشد؛

از مهم ترين آنها «خداترسي» و «خدا محوري» کسي است که مي‌خواهد در روح و روان ديگران دگرگوني ايجاد کند. امام حسن عسکري عليه السلام لحظه‌اي از مقام لايزال کردگار غافل نمي‌شد و جسم و روحش با ديدن مناظر قدرت الهي به لرزه مي‌افتاد.

نمونه زير، شاهکاري است از خداترسي و بندگي آن بزرگوار که در صفحه تاريخ به ثبت رسيده است.

يکي از هم عصران آن حضرت مي‌گويد:

روزي حسن بن علي عليه السلام را که در سنّ کودکي بود، مشاهده کردم. او در کنار عدّه اي از کودکان ديگر که مشغول بازي بودند، ايستاده بود و داشت گريه مي‌کرد. فکر کردم که علّت گريه‌اش نداشتن اسباب بازي است. به همين جهت، ناراحت شدم و به او گفتم:
ـ ناراحت نباش! من برايت اسباب بازي مي‌خرم.

چهره، درهم نمود و با اندوه و افسردگي فرمود:
-يا قَليلَ الْعَقْلِ! ما لِلَّعْبِ خُلِقْنا؛ اي کم عقل! ما براي بازي آفريده نشده‌ايم.

با تعجّب پرسيدم:

ـ پس براي چه خلق شده ايم؟

ـ براي دانش و پرستش.

ـ از کجا اين را مي‌گويي؟

ـ از آنجا که خداوند مي‌فرمايد: «اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ اَنَّکُمْ اِلَيْنا لاتُرْجَعُونَ»4؛ آيا گمان مي‌کنيد که شما را بيهوده (و براي بازي) آفريده ايم و شما به سوي ما بازگشت نمي‌کنيد؟

از پاسخ صريح و منطقي آن حضرت، شگفت زده شدم و به انديشه فرو رفتم. بار ديگر به سيماي نوراني‌اش چشم دوختم. از چهره تابناکش آن حالت دگرگوني و انقلابي که در درونش ايجاد شده بود، قابل تشخيص بود. لحظه اي به فکر فرو رفتم و سپس با لحن آرام و دلسوزانه گفتم:

ـ شما با آنکه هنوز کودک هستي و گناهي انجام نداده اي؛ چرا اين گونه منقلبي و از خدا مي‌ترسي؟

ـ مادرم را ديدم که مي‌خواست هيزم‌هاي بزرگ را روشن کند؛ روشن نمي‌شد. مقداري هيزم کوچک فراهم کرده و آتش را شعله ور ساخت. حال، من از اين مي‌ترسم که با اين هيزم هاي کوچک (گناه) به دوزخ بروم!

«مادرم...، هيزم...، آتش...، دوزخ و...» واژه‌هايي بود که مرا به فکر فرو برد. بغضي در گلويم ايجاد شده بود. بيشتر از آينده خودم ترسيده بودم. از آن کودک دانشور و خائف از عذاب قيامت، خواهش کردم تا موعظه و نصيحتم نمايد!

فرزند خردسال خاندان عترت، اشعار زيبايي قرائت کرد که حاکي از بي وفايي و ناپايداري خوشي هاي دنيا و استمرار گناهان آن بود. شعري که هنوز هم من را در پنجه اسارت خويش دارد:

«دنيا را مي‌بينم که گويا پاچه هايش را بالازده و با سرعت در حال دويدن است.

دنيا براي هيچ جانداري باقي نخواهد ماند و به کسي وفا نخواهد نمود.

گويا مرگ و حوادث ناگوار، سوار بر اسبي تيزرو براي گرفتن جان آدمي مي‌دود.

پس اي دلباخته دنيا! لحظه اي درنگ کن و براي سفرِ بي بازگشت آخرت، توشه اي برگير.»5

بر شيعيان و رهپويان امام حسن عسکري عليه السلام، زيبنده است که «خدا محوري» را در تمام فراز و نشيب‌هاي زندگي فردي و اجتماعي خويش مدّ نظر داشته باشند و با رفتار پسنديده خويش، باعث افتخار و سربلندي خاندان عترت عليهم السلام باشند.

در فراز يکي از وصاياي ارزشمند امام حسن عسکري عليه السلام اين مطلب چنين انعکاس يافته است:

«... اتَّقُوا اللّه و کُونُوا زَيْناً وَ لا تَکُونُوا شَيْناً؛ (شما شيعيان) پرهيزکار باشيد و از عذاب الهي بترسيد و زينت ما باشيد نه مايه ننگ ما.»6

در فرجام اين گفتار، شايسته است که دست نياز به سوي کردگار بي نياز بلند کرده، استمداد بجوييم تا به ما نيز قلبي خاشع و چشمي گريان عنايت فرمايد.
اَللّهمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِک.

---------------------
1. بحارالانوار، ج 50، ص 308 و 309.

2. همان، ص 313 و 314.

* همچنين براي علي بن اوتاش (اوتامش، نارمش) ـ يکي ديگر از زندان بانان ـ تحوّل عميق و ماندگاري ايجاد شده است. (همان، ص 307.)

3. همان، ص 309؛ الارشاد، شيخ مفيد، کنگره شيخ مفيد، قم، 1413 ق، ج 2، ص 334 و 335.

4. مؤمنون / 115.

5. کرامات و مقامات عرفاني امام حسن عسکري عليه‌السلام، سيد علي حسيني، ص 22، به نقل از: احقاق الحق، ج 12، ص 473.

6. تحف العقول، حسن بن شعبه حرّاني، جامعه مدرّسين، قم، 1404 ق، ص 487 و 488؛ بحارالانوار،
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حكومت و سياست در سيره امام حسن عسكرى (ع )

حضرت امام هادى و امام عسكرى (ع )، على الاجبار به سامراء بسر مى بردند كه در آن زمان پايتخت خلافت بود، و در محلى بنام <العسكر> كه محل نظاميان و پادگان نظامى بود، خانه براى شان انتخاب كرده بودند. حضرت امام عسكرى (ع ) مدت شش سال اقامت خود در سامراء ، يا در حبس بود و يا اگر آزاد بود، تحت نظر و ممنوع الملاقات بود.

زيرا روايات متعددى از زندانى شدن امام عسكرى (ع ) خبر مى دهد، از جمله آن كه المعتزبالله خليفه ى عباسى ، به سعيد حاجب دستور داده بود كه امام (ع ) را به حبس ببرد. ابوالهيثم نگرانى خود را از اين وضع به امام (ع ) نوشت : و آن حضرت در جواب نوشت كه پس از سه روز گشايش حاصل مى شود، و پس از سه روز المعتز كشته شد.

آوردن و ماندن هر دو امام هادى و امام عسكرى (ع ) در سامراء به اكراه و اجبار، از جهاتى مانند سياست مامون در آوردن امام رضا (ع ) به نزد خود بوده است ، تا بتوانند از نزديك روابط امام (ع ) را با شيعيانش كنترل نمايند، زيرا آنان كه در سرتاسر جهان اسلام پراكنده بودند، با امام هادى و امام عسكرى (ع ) ، ارتباطات عميق داشتند، بخصوص در دوره ى امام عسكرى (ع ) كه شيعيان اهلبيت (ع ) به ميليونها نفر رسيده بودند ، و همه به اين عقيده ]؛ك ك بودند كه حق امامان شان از طرف حكام ظالم غصب شده است ، ازين رو خمس و هدايا و ساير وجوهات شرعيه ى خود را به آن حضرت مى فرستادند و هئيت هايى از نمايندگان مردم وارد سامراء مى شدند و ضمن فراگيرى احكام شرعى ، اموال و وجوهات شرعى خود را به امام تسليم مى كردند.

بدينسان پيشرفت و گسترش شبكه ى منظم و متشكل شيعيان كه از قبل شكل گرفته بود، براى حاكميت عباسى ها خطر آفرين بود،لذا حضرت امام عسكرى (ع ) شديداً تحت مراقبت دارالخلافه قرار داشت و از آن حضرت خواسته بود كه تا هميشه ارتباط خود را با دستگاه خلافت برقرار كند، و در هر دوشنبه و پنجشنبه در دربار حضور يابد، و وضعيت به گونه ى بوده است كه مردم نمى توانسته اند بطور مستقيم با امام (ع ) ملاقات نمايند.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مسير تربيت مردم

امامان پاک، هم چون پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم پيوسته در تعليم و تربيت مردم مي‌کوشيدند. آنان، در تمامي اوقات به راهنمايي و تربيت مردم پايبند بودند. رفتار و گفتار و معاشرت و حتي هرگوشه از زندگي روزمره آنان، آموزشگر کساني بود که با آنان تماس داشتند. هرکس در هر وقت با آنان مي‌نشست برايش ممکن بود که از اخلاق و دانش آنان بهره مند شود و اگر سؤالي داشت، مي‌توانست مطرح کند و پاسخ آن را بشنود. امام حسن عسکري عليه السلام يکي از اين مربيّان الهي بود که همواره با رفتار و گفتار خويش نکته هاي پندآموز و نغز به پيروان راستين خويش، و حتي دشمنان اهل بيت عليهم السلام، مي‌آموخت. آري، شخصيت آن حضرت چنان بود که دوست و دشمن را تحت تأثير قرار مي‌داد و تحوّل عميق در افکار و اعمال مردم پديد مي‌آورد.

سخنان آرامش بخش امام عليه السلام

امام حسن عسکري عليه السلام الگوي محبت و آرامش است؛ زيرا محبت، با او معنا مي‌گرفت و در نگاهش موج مي‌زد و از دستان پرمهرش جاري مي‌شد و گونه هاي يخ زده را شوق زندگي مي‌داد. وقتي ياران امام عليه السلام از سختيها به جان مي‌آمدند و زماني که شيعيان تمام درها را به روي خود بسته مي‌يافتند، کلمات گوهربار امام يازدهم، آرامش را به جانهايشان ارزاني مي‌کرد. پرده هاي اندوه و نااميدي با کلمات اطمينان بخش و پرجاذبه آن حضرت به کنار مي‌رفت و نوري از اميد و شادي بر قلب هاي خسته شيعيان تابيدن آغاز مي‌کرد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
بخشی از زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام
ولادت
در نيمه ماه رمضان سوم هجري، اولين فرزند علي عليه‌السلام و فاطمه سلام الله عليها به دنيا آمد. پس از ولادت، نامگذاري از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاري پروردگار ماند. تا اينکه جبرئيل ،امين وحي، فرود آمد و گفت: « خدايت سلام مي‌رساند و مي‌گويد چون علي براي تو همانند هارون براي موسي است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون عليه السلام يعني شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربي است و شبّر، عبري است.»
جبرئيل گفت: « شبّر در زبان عرب به معناي« حسن» است.»
به اين ترتيب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنيه‌ي آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترين القابش« سيد» و «سبط» و «تقي» است.
نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏ اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمويشان، سپردند تا او را از شيري که به خاطر زايمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شير دهد. بعدها نيز رسول خدا براي امام حسن، ادعيه‌ي عافيت و حرزهاي مخصوص چشم‌زخم را خواندند.
ذکر امام در قرآن
ذکر امام حسن عليه السلام در قرآن : قرآن مجيد مشتمل است بر يادکردي از شخصيت‌ها، از خوبان يا از بدان، ليکن اين يادکرد گاهي همراه با ذکر نام است (همانند آنچه درباره موسي و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصيف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علي عليه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن عليه السلام نيز آياتي به صورت توصيف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آيه تطهير ، آيه ذوي القربي و آيه اولي الامر.
رابطه امام حسن عليه السلام و رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم
امام حسن عليه السلام بيشتر از هفت سال با رسول خدا زندگي نکرد، ولي در همين مدت به شدت مورد عنايت آن حضرت بود و استفاده‏ هاي علمي و تربيتي فراواني برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسيار فراوان بوده و آن حضرت، گاهي نوه‌اش را در کارهاي بزرگي همانند بيعت رضوان و مباهله با نصاراي نجران هم شرکت مي‌داده است. رسول خدا درباره‌ي او تعريف و تمجيدهاي فراواني نموده است که امام بعدها به مناسبت‌هاي مختلف، از آنها براي معرفي شخصيت الهي خويش سود جست.
امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله عليها امام حسن عليه السلام با مادر خود، فاطمه‌ي اطهر، رابطه ‏اي عميق و متعالي داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازي‌هاي کودکانه مي‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشويق مي‌نمود. حسن نيز گزارش سخنان رسول خدا را پيش از هر کس، از مسجد به مادر مي‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت مي‌کرد و از آن درس‌ها مي‌گرفت.
اين ارتباط صميمي در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که اين دو به همراه هم و با تن و قلبي آزرده به زيارت قبر رسول الله و بقيع مي‌رفتند و شگفت آن که اين رابطه پس از ارتحال مادر نيز باقي ماند؛ به طوري که فاطمه پس از وفات دست‌هاي مجروح خويش را از کفن بيرون آورد و حسنش را در آغوش کشيد. امام حسن نيز سال‌ها بعد در حضور دشمناني همانند معاويه و مغيره بن شعبه مصيبت مضروب شدن مادر را يادآور شد.
امام حسن در دوران پيش از خلافت پدر :از اين دوران اطلاع زيادي در دست نيست. فقط اين مقدار مسلم است که امام عليه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روي دلسوزي در تأمين رفاه پدر مي‌کوشيده و گاه همراه او در برخي فعاليت‌هاي اجتماعي شرکت مي‌کرده است( همانند شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعيد)، و گاه پاره‌اي مأموريت‌هاي مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده است (همانند آبرساني به منزل عثمان در حال محاصره.) سياست‌هاي عملي امام حسن عليه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هيچ‌يک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام اين دوره‌ي 25 ساله شرکت ننموده است.
در دوران خلافت پدر
امام حسن عليه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بيعت مردم با حضرت علي عليه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوي‏ترين بازوي آن حضرت عمل کرد. در جريان بيعت، حضوري جدي داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفين و نهروان حاضر بود. پيش از جنگ جمل هم به همراه عمّار ياسر و قيس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ي ابو موسي اشعري ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جاي پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهي‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نيز تمام تلاش خود را براي بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پايان به وصاياي او گوش سپرد.
جانشيني پس از شهادت پدر
حضرت علي عليه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصي خود تعيين کرد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم نيز قبل از آن به دو گونه اين وصايت را اعلام کرده بودند؛ يکي به صورت تصريح به امامت امام حسن و امام حسين عليهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصريح به امامت اوصياء دوازده‌گانه‌ي خود، با ذکر اسامي آنها.
امام پس از خلافت
امام حسن عليه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهري): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهري امام حسن عليه السلام، پر ماجرا سپري شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علي عليه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخناني شيوا تلويحاً مردم را به بيعت با خويش فراخواندند.
پس از سخنراني و با تبليغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبيعت کردند. امام نيز بيعتشان را براين اساس که از او پيروي کنند و با هر کس جنگيد، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذيرفت؛ و سپس به تحکيم پايه‌هاي حکومت خويش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبيت نمود و برخي را تغيير داد.جاسوس‌هاي معاويه را پيدا کرد و گردن زد، نامه‌ي تندي به وي نوشت و او را تهديد به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاري ميان حضرت و معاويه ادامه يافت تا اينکه معاويه لشکري عظيم به سوي عراق گسيل داشت و حضرت نيز درصدد تهيه لشکري براي مقابله با او برآمد. صلح امام حسن علیه السلام
مهمترين حادثه در زندگي امام حسن عليه‌السلام جريان صلح معاويه با آن حضرت است. تحليل اين حادثه ضروري به نظر مي رسد زيرا خود امام صلحش را حجتي بر آيندگان مي‌داند؛ يعني بر اساس عملکرد حضرت، وظيفه انسان نيز در شرايط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.
بررسي مقدمات و شرايط و عللي که صلح را ايجاب کرد و دقت در کيفيت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافي نتايج شيرين صلح براي جناح حق و ضربه‌هاي سهمگين آن بر جناح باطل به‌خوبي روشن مي‌کند که صلح آن حضرت در حقيقت انقلاب سبزي بود که زمينه انقلاب سرخ حسيني را فراهم ساخت و اين نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستيزانه، پايه‌ريز انقلاب علمي امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام در عصر طلايي خلأ انتقال قدرت از بني‌اميه به بني‌عباس گشت و به اين ترتيب، اسلام ناب محمدي که در تشيع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبياري نمود و به درخت تنومندي تبديل کرد. امام پس از صلح تا شهادت
تمامي تلاش امام حسن پس از قبول صلح اين بود که فوايد مورد نظرش را از صلح به نتيجه برساند و بر اين اساس در تمام اين مدت به حفظ نيروهاي کيفي و خالص ، بازسازي نيروهاي خسته و وازده و تفسير صحيح اسلام پرداخت.
عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاويه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت.
صورت و شمايل امام حسن (ع)
امام حسن عليه السلام به رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم از همه شبيه‌تر بود. زيبايي بي‌نظيري داشت.رنگش سفيد بود و اندکي متمايل به سرخ، چشمانش درشت و سياه، و محاسنش انبوه. جثه‌اي قوي، تنومند و چهارشانه داشت. مويش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود.
سيرت و فضائل و مناقب امام :شمارش مناقب هيچ‌يک از اهل بيت عصمت عليهم السلام ممکن نيست. در زيارت جامعه خطاب به آنان مي‌گوييم: « سروران من! ستايش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسيد و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.»
امام حسن عليه السلام نه تنها از اين خطاب مستثني نيست بلکه به خصائصي از قبيل« سبط اکبر» بودن نيز برخوردار است. حلم بي‌‌پايان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضيلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهي دهد.
معجزات امام :از معجزات آن حضرت جز اندکي در تاريخ نقل نشده است( همانند اينکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهي نشان داد.) و نيز نمونه‌هايي از استجابت دعا و نفرين‌هاي آن حضرت (همانند رطب دادن نخلي خشکيده به دعاي او.) ولي اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غيب و پيشگويي‌ها تجلّي کرده است.
شهادت امام
تلاش موفق امام حسن براي به‌کرسي نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاويه طرح قتل حضرت را پيگيري نمايد تا بتواند به خواسته ديرين خود يعني تبديل خلافت اسلامي به سلطنت موروثي، جامه‌ي عمل بپوشاند. به اين ترتيب سمي مهلک تهيه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتي درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجري به لقاء الله شتافت. برادرش امام حسين عليه السلام، جنازه‌ي او را پس از تغسيل و نماز براي دفن به سوي مسجد و روضه پيامبر برد ولي سرانجام بر اثر ممانعت بني‌اميه در بقيع به خاک سپرد.
ثواب عزاداري و گريه بر امام حسن
رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم سال‌ها پيش از شهادت امام حسن فرموده بود : « هر کس بر حسن گريه کند، چشمش روزي که ديده‌ها کور مي شوند (روزقيامت)، کور نمي شود و هرکس در مصيبت او اندوهگين شود، روزي که همه دلها اندوهگين است، غم و اندوهي ندارد. زيارت حسن مايه‌ي استواري قدم‌ها در قيامت است.»
شاگردان و ياران امام
نام بيش از 30 نفر از شاگردان و ياران آن حضرت در تاريخ ثبت شده است.
همسران امام
بررسي موضوع زنان امام حسن عليه السلام بسيار لازم است زيرا زشت‌ترين تهمتي که به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، کثرت اغراق‌آميز ازدواج‌ها و طلاق‌هاي اوست؛ تا جايي که برخي، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفته‌اند.
مجموعه زناني که نام خود و پدرشان در تاريخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذکر شده‌اند، صحيح يا ناصحيح، به ده نفر نمي‌رسد؛ و در حقيقت بني‌اميه خواسته‌اند با تهمت لذت‌طلبي مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتي تحريف‌يافته تفسير کنند.
فرزندان امام حسن (ع)
کمترين عددي که درباره فرزندان حضرت نوشته‌اند 7 نفر و بيشترين عدد 23 نفر است. شيخ مفيد ، فرزندان حضرت را 15 نفر مي‌داند( هشت پسر و هفت دختر.)
از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نيز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نياوردند و به همين جهت نسل تمامي سادات حسني به آن دو پسر ديگر که فرزند پسر آورده اند زيد و حسن مثنّي) منتهي مي‌گردد. در سلسله سادات حسني، دانشمندان، سلاطين، محدّثان و انقلابيون متعددي وجود دارد.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
اجرک الله یا صاحب الزمان

اجرک الله یا صاحب الزمان


* چند جمله از بیانات گهربار و شریف حضرت امام حسن عسگری (ع) :

- « دو خصلت است که بالاتر از آن چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران. » ( بحار الأنوار، ج 53، ص 191 )

- « اظهار شادی نزد غمدیده، از بی ادبی است. » ( تحف العقول، ص489 )

- « وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد. » ( مسند الامام العسکری، ص290 )

- « تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند. » ( تحف العقول، ص 489 )

- « در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی. » ( مسند الامام العسکری، ص288 )


*****

" اللّهُمَّ ارزُقنا زیارَتَهُ وَ شَفاعَتَهُ "
 
بالا