لغت نامه زمین شناسی

ابراتا

عضو جدید
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
BARAGNON
چاله سنگفرشي مي باشد كه اغلب براي تخليه آب تاكستانها كه شيب دارند وبعلاوه براي پيشگري از فرسايش هاي تخريبي مورد استفاده قرار مي گيرد
BORI
آب هاي گل آلود
ECHAUMER
آباد كردن زمين باير ولم يزرع
DEVITRIFICATION
برگشت از حالت شيشه اي
OVERTURN
برگشتگي ، واژگوني
BEVEL
بريدگي مورب،اريب
AVER
به معني آنچه كه برخلاف جهت تابش آفتاب مي باشد
PHANEROZOIC
پيدازيستي
PINGS
حلقه ها
BEIGE SOIL
خاك هاي ماسه اي را گويند كه در آن تركيبات آهن ورس بشدت آبشوئي شده كنگرسيون دار و يا فاقد سنگال مي باشد.


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
EATING
خوردن
GRAINED
دانه دانه
BOALGA
رس
LAND
زمين خشكي ،قسمتي از كره زمين كه از آب بيرون است
BED EARTH LAYER
زمين لايه لايه ،خاك هاي لايه لايه ومطبق را گويند كه در تخته بندي كف اطاق از آن استفاده مي كنند
BLUEME GRUND
زميني كه سرشار از هوموس باشد
BANDED STRUCTURE
ساخت لايه لايه
HONEYCOMB STRUCTURE
ساختمان گودالي،ساختمان حفره اي
EARTHWORK EMBANKMENT
سد حفاظتي
GROUND. PLANE
سطح هندسي
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
FRACTURE PLANE
صفحه شكست
KECH
علامت پتاسيم قابل مبادله
CRYOPEDOLOGY
كريوپدولوژي،مطالعه خاك هايي كه اشكال آنها به وسيله يخبندان هاي شديد مشخص مي شوند
HYDROUS MICA
ميكاي آبدار
DASYCLADACEA
[جلبكهاي سبز تك سلولي كه در آبهاي دريايي لب شور و گرم و كم عمق زندگي مي كند
FOUNTAIN
]چشمه ، منبع
AGATE MOLAIRE
{اصطلاح كاني شناسي}عقيق چخماقي
GRIGNARD
1- از اقسام ژيپسهاي بلورين دانه درشت.2- ماسه سنگهايي را گويند كه به صورت قشر و لايه يا تخته سنگ بين تخته سنگهاي متراكم ژيپس دار قرار گرفته است.3- از انواع آهكهاي صدفي يخ بسته و شكننده
HERBU
1- بهترين خاكهايي كه به شكست غلات بر روي زمين هيا ماسهاي اختصاص يافته است.2-زمينهاي سبك و نيمه عميق كه براي چراگاهها اختصاص يافته است.3-در نرماندي چراگاههايي را گويند كه براي گوسفندان تخصيص يافته است.4- خاكهايي كه پوشيده از علف بوده و به عنوان كود در تاكستانها از آن استفاده مي شود
HYSTERESIS
1- پسماند ، تغييرات مقدار آب در خاك در رابطه با رطوبت هوا.2-پديده اي است كه بيشتر براثر خواص مغناطيسي و خواص كشساني اجسام ظاهر مي شود وقتي كه جسمي را فشرده كنيم تغيير شكل آن به نيروي وارده بستگي دارد.اگر نيرو را حذف كنيم جسم درست به حالت اول بر نمي گردد و كمي اختلاف دارد



لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
HETEROCYCLIC
1- تركيبي حلقوي مركب از اتم هاي مختلف الجنس .2- در خاك رده بندي هوگووويلار را گويند. گروه بزرگي از خاكها كه داراي ويژگيهاي شيميايي مختلف و متغير مي باشند
INLIER
1- توده اب از تشكيلات لايه لايه كه رگه ها و چينه هاي سطحي آن از ته نشست سنگهاي جوانتري احاطه شده باشد.2-تاقديس يا گنبدي را گويند كه در آن بيرون زدگي سنگ قديمي به وسيله بيرون زدگي سنگ جوانتري احاطه شده باشد.3-بيرون زدگي يك سنگ قديمي بوسيله بيرون زدگي يك سنگ جوانتر
HARROW
1- چنگك زمين صاف كن وريشه جمع كن ،كلوخ شكن.2- با چنگك زمين را صاف كردن ، مازو كشيدن ، صاف كردن
GEOSTROPHIC
1- چيزي كه در رابطه با چرخش زمين است ،واژه ژئوستروفيكي مترادف واژه كوريوليس است.2- وابسته به نيروي انحنا و پيچيدگي يا انقباض است كه در اثر گردش زمين ايجاد مي شود
DIFFLUENCE
1- حلال ، سيال ،2-عمل آبهاي جاري
FERRUGINOUS
1- خاك يا سنگي كه آهن دارد، يا به صورت تركيبات آهن دو ظرفيتي (فرو) ويا سه ظرفيتي (فريك) مي باشد.2-خاكي كه داراي هيدرات آهن است
GUMBO
1- خاكهاي رسي چسبيده سياه رنگ كه در جاده سازي و راه آهن از آن استفاده مي شود.2-لايه مورن غيرقابل نفوذ و تكليس شده را مي گويند
GROSS GROUND
1- خاكهاي سنگين.2- خاكهاي مارني ورسي
EARTHY
1- خاكي ، زميني
GR
1- داراي ريشه هند و اروپايي.2- صداي سنگهايي كه در اثر تخريب قطعات سخت توليد مي گردد.3-قطعات و واريزه هاي سنگي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ET PEDOLOGIE
1- در زمين شناسي كشاوزي مطالعه خاكهاي لايه دار زمين شناسي را گويند.2-در زمين شناسي كشاورزي به نوع خاكهايي گفته مي شود كه با چينه شناسي طبقات مطابقت دارد.3-تهيه صورت برداري خاكهايي كه متناسب با يكديگر هستند.4- از نقطه نظر دوشوفر خاكهاي جنگلي آلپ را گويند.5- از ديدگاه شارن هاگل طبقه بندي خاكهاي بارخيز را گويند
DELLE
1- دره.2- ربع زمين
EPIGEIC
1- رسوباتي كه در قسمت فوقاني زمينها قرار دارند، 2- رسوبات و آبرفتهاي جوان و جديد
ENCRUSTING
1- روكش كردن، 2- با پوسته يا قشري پوشاندن، 3- به شكل پوسته در آوردن،پوسته پوسته كردن
EPIGENESIS
1- روي زميني ،روي زمين توليد شده .2-بلور بيگانه.3-روينده بر سطح چيزي.4- جانشين شدن يك ماده معدني به جاي يك ماده معدني ديگر بدون اينكه شكل خارجي آن تغيير كند.5- در ژئومورفولوژي پديده اي است كه مطابق آن جريانهاي آبي بر روي سطح مستوي و هموار جريان دارند.
GRAVETTE
1- ريگهاي ريزي كه اندازه قطر آنها 2 تا 30 ميليمتر است.2-اراضي ريگ دار.3-زمينهاي ماسه اي
GLEBE
1- زمين-خاك، زمين زراعي.2- زمينهاي قابل كشت
EOCENE SERIES
1- سري دوره ائوسن، 2- واحد زماني چينه شناسي ائوسن،3- پراكندگي و انتشار دوره زمين شناسي ائوسن
GIBBER DREIKANTER
1- سنگريزه كوچك .2- سنگريزه
FROZEN
1- سنگهايي كه در اثر عمل يخ بستن شكسته مي شوند. 2- به خاكهايي اطلاق مي گردد كه آب را به شدت جذب مي كنند،اين خاكها كلا حاصل سنگهاي محتلفي بوده كه تخلخل ، مقاومت مكانيكي ، كانيهاي دگرگون دارند.


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ETRAMPER
1- شخم عميق را گويند.2- فرو بردن گاو آهن به طور عميق در خاك
GRIFFE
1- شيار كوچكي كه به هنگام بارندگي در سطح خاكها توليد مي شود.خراشيدگي، 2- سنگهاي قابل تراش مانند دولومي.3- لايه سنگي كه در زير خاكهاي سست قرار مي گيرد
DECALCIFY
1- فقير از كلسيم.2-ماده اي كه كلسيم خود را از دست داده باشد.3-فقير از كلسيم قابل مبادله
HORSE,RIDER
1- قطعه بزرگي از سنگ كه از يك طرف گسل شكسته شده و بين ديواره هاي گسل گير كرده باشد.2-توده اي از كاني نامرغوب.3-توده هايي از سنگ كه در داخل يك رگه معدني قرار گرفته باشند.4- قطعات كروي يا توده اي از ژيپس كه در درون مارنها يافت مي شود.5-رگه نازك زغالسنگ كه بالاي يك رگه ضخيم تر قرار گرفته باشد.
GOUR
1- قيف طبيعي در سنگهاي آهكي.2- بخش حفر شده اي كه در اثر عمل حفر آبهاي جاري توليد مي گرددو3- حوضه هاي پر آب به ويژه در كنار آبشارها را گويند.4-قطعه آب عميق و گل آلود.5-گودالي كه داراي آب راكد است.
INSULAIRE
1- كمان جزيره اي و تكتونيك صفجه اي، 2- قسمتي از زميني كه از تشكيلات اصلي خود جدا شده و به وسيله مانع يا در اثر كاهش سطح توپوگرافي لغزندگي آن متوقف گرديده است.
FOLD FAULT
1- گسلهاي تغيير شكل يافته و عمودي را گويند كه در كنار سطح توپوگرافي به وسيله يك فشار افقي پسين به وجود آمده است.2- چينهاي همراه با گسلهاي تند و شيب دار
GRISARD
1- ماسه سنگ بسيار سفت و سخت را گويند2- ماسه سنگهايي را گويند كه براي سنگفرش خيابان مورد استفاده قرار مي گيرد
FINE SAND
1- ماسه هاي بسيار دانه ريز،2- شكستگي و ذرات خاكي را گويند كه اندازه قطر آنها بين 0.02 تا 2 ميليمتر است،3-اراضي پهناور و بدون پوشش گياهي4-ماسه هاي دريايي،5-ماسه هايي را گويند كه براي پاك كردن ديگ و ديگچه بكارمي برند
GRIND
1- ماسه هاي ريز رودخانه اي كه در كناره ها، ته رودخانه ها، جزاير رودخانه اي ديده مي شود.2- ماسه هاي كناره اي رودخانه دانوب را مي گويند


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
GARENNE
1- مكان و محلي كه به صيد و شكار اختصاص دارد.2-جنگل كوچك و منفرد در دشت مزروعي را گويند
GRAVIMETER
1- نوعي آبگونه سنج كه براي تعيين وزن مخصوص مايعات و اجسام جامد به كار مي رود.2-دستگاهي كه براي اندازه گيري شدت نيروي ثقل مورد استفاده قرار مي گيرد
HOPPER
1-آخوري كه شبيه قيف است،آبشخور قيفي شكل.2- قيف، ناودان.3- كرجي لاي كش.4ظروف ويژه حمل آشغال و خاكروبه
EASY EARTH
1-آسان ، سهل ،2- اراضي سبك ، نرم ، بدون سنگريزه داررا گويند كه شخم و كار بر روي آن به آساني صورت مي گيرد
DIPPING QUENCHING
1-اطفاء ، فرونشاندن،خاموش كردن ،آب دادگي، طريق آب دادن آهن،2-غوطه ور كردن ماده جامد در مايع
DIFFUSED
1-افشانده ، پراكنده ، پخش شده منتشر شده ، 2- افشانده در روندهاي گوناگون بدون محدوده مشخص
DETRIUM
1-بازمانده ، خرده،2- باقيمانده يك سنگ يا صدف يا بلور، 3- موادي كه ماسه و ريگ و قلوه سنگها را به وجود مي آورد
FLANGE
1-برآمدگيهايي كه در اثر عمل انباشتن به وجود مي آيد.2- برجستگيهاي كماني شكل
HORSE OF GROUND
1-حفره اي را گويند كه از ماده خاكي پر شده باشد2-قطعه بزرگي از سنگ كه از يك طرف گسل شكسته شده و بين ديواره هاي گسل گير كرده باشد3- توده اي از كانه نامرغوب
ISOMETRIC
1-داراي يك ميزان ، هم اندازه.2- در سنگ شناسي داراي ذرات ريز مساوي.3-در ترموديناميك خطي كه تغييرات فشار و درجه حرارت را نسبت به حجم ثابت نشان مي دهد.



لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
DOLINA
1-دولين،2-نوعي فرورفتگي كه اغلب داراي كف مسطح بوده،عمق آن بيشتر از پهناي آن است.در مناطق آهكي در اثر انحلال آهك در آبها توليد مي شود
DEAD-GROUND
1-زمينهاي مرده،خاكهاي مرده.2-اصطلاحي است در مورد زمينهاي منتهي به سنگهاي قابل بهره برداري
GEROLLE
1-سنگريزه هاي گرد ، قلوه سنگها ، شن.2-واريزه ها
AIKINITE
آئكينيت
AENIGMATITE
آئنيگماتيت
ACMITE
آئيگرين
AEGRITE
آئيگرين
AEGRINE
آئيگرين
WATER
آب
ARTESIAN WATER
آب آرتزين،آب زيرسطحي است كه داراي فشار كافي براي بالا آمدن از شكاف ها يا ساير دهانه هاي يك لايه نفوذ پذير است


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ADSORPTION WATER
آب آشام روئي
LIME WATER
آب آهك
MARINE WATER
آب اقيانوس
BORON WATER
آب بردار،آبي كه در آن شرايط شوري وقليائي ممكن است وجود داشته باشد ولي در هر حال بطور محدود يا زيادي داراي عنصر بر باشد
WASHINS
آب بردگي
BACK WATER
آب پسروي شده ،آبي كه بوسيله يك حائل سد مانند نگهداري مي شود
ADHESIVE WATER
آب پوسته اي
STAGE(STREAM)
آب تراز(رودخانه)
COMBINED WATER
آب تركيبي ،آبي كه در خاك بيشتر تحت تاثير نيروي شيميائي تا نيروي فيزيكي نگاهداري مي شود
WATER CONDENSATION
آب چكيده



شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
METAMORPHIC WATER
آب دگرگوني ،آبي كه در حين دگرگون شدن رسوبات بيرون رانده مي شود
HYDROPHILIC
آب دوست
BUBBLE BLOW
آب راكد،آب راكدي كه در دشت ها ومزارع ديده مي شود
CONNATE WATER
آب زنداني
NONARTESIAN GROUND WATER
آب زيرزميني ،غير آرتزين ،آب زيرزميني غير محصور
NATIVE GROUND WATER
آب زيرزميني طبيعي
SOFT WATER
آب سبك
METEORIC WATER
آب شهابي
NATURAL WATER
آب طبيعي ،آب چشمه،رودخانه وباران
FUNICULAR WATER
آب طنابي و رشته اي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
WATER COMPACTION
آب فشردگي
ALKALINE WATER
آب قليائي
ATTACK(MINERALS)
آب گاز كربنيك دار
BRACKISH WATER
آب لب شور
MINERAL WATER
آب معدني
MEAGER QUANTITIES OF WATER
آب مقداركم
CAPILLATUM
آب موئينه اي حاشيه اي كه بالاتر از سطح آب قرار دارد
DRYING SECHAGE
آب و هواي خشك و بري،اراضي بي آب،نواحي خشك
MEDITERRANEAN CLIMATE
آب و هواي مديترانه اي
WATER REVERS
آب وارونه


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
MARINE CLIMATE
آب وهواي دريايي،آب هواي اقيانوسي
MESOTHERMAL CLIMATE
آب وهواي مزوترمال
MICROCLIMATE
آب وهواي موضعي يا محلي
COSMIC WATER
آب هاي آسماني
 

ابراتا

عضو جدید
BOLBELA
آب هاي راكد، اراضي نمك دار
PIRACY
آبدزدي
CHANNEL
آبراه،كانال
CANAL
آبراه،كانال،ترعه
ALLUVIAL
آبرفت
ALLUVIUM
آبرفت


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ELUVION
آبرفت
MARINE ALLUVIUM
آبرفت دريائي
ATREDADURIOU
آبرفت ورسوبات آواري را گويند
BROTTEAU
آبرفت هاي جديد وجوان ،جزيره هاي موجود كوچك در بستر عريض رودخانه رون را گويند
ASSABLISSEMENS
آبرفت هاي ماسه اي
FLUSSGRAND
آبرفتهاي سنگ ريزه دار
HYDROBIE
آبزي، هيدروبي
HYDROZOA
آبزيان ، هيدروزوآ
FALL
آبشار ، شيب شكن
BROAD CRESTED FALL
آبشار با آستانه پهن


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
BROAD CRESTED
آبشار با آستانه پهن
CASCADE FALL
آبشار پله اي يا شيب شكن پله اي
CASCADE DROP
آبشار پله اي يا شيب شكن پله اي
INCLINED FALL
آبشار شيبدار
INCLINED DROP
آبشار شيبدار
LAVA CASCADE
آبشار گدازه ،وقتي كه جريان هاي ملتهب گدازه از روي پرتگاه عبور كرده وبطرف پائين جريان پيدا مي كنند اين آبشارها بوجود مي آيد
GEYSER
آبفشان
HYDROSPHER
آبكره، آبها و اقيانوسهاي كره زمين
GULLY
آبكند ، مسيل
CADARU
آبكند ،آبكند مسيل هاي خشك


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CHABBA
آبكند ،بريدگي ،شكاف هاي فرسايشي،شيار عميق
CALANCO
آبكند فرسايشي آبدار با شيب تند
BAURI
آبكند/مسيل/،پرتگاه/ مفاك/باتلاق
CUT OFF
آبكندهاي دوباره كنده شده
SWELL(SEA)
آبكوهه (دريا)
CULVERT BARREL
آبگذر استوانه،آبگذري كه از زيرزمين مي گذرد وداراي مجراي استوانه اي بوده وممكن است يك مجرائي ويا چند مجرائي ساده ومركب باشد
HYDROTHERMAL
آبگرمايي، هيدروترمال
HYDROPHOBIC
آبگريز
HYDROCORALIC
آبهاي مرجاني
MELT WATER
آبي كه از ذوب شدن يخ وبرف حاصل مي شود


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
BACHE
آبي كه در ساحل دريا در چاله هاي پلاژهاي دريائي در اثر عمل جزر ومد ايجاد مي شود
IRRIGATION
آبياري
WATERING SPRINKLING
آبياري
FIELD SPRINKLER METHOD
آبياري باراني براي سطح غير مشخص
AERATION IRRIGATION
آبياري براي تهويه خاك
BENCH BORDER METHOD
آبياري پله اي
BENCH BORDER IRRIGATION
آبياري پله اي
FERT IRRIGATION
آبياري خاصلخيزي ، آبياري با كود
AIVAR
آبياري كردن
HERINGBONE
آبياري نشتي ،پشته اي يا آبياري كرده ماهي شكل


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
APTYCHUS
آپتيكوس
APTIAN
آپسين،از اشكوب هاي كرتاسه زيرين دوران دوم
APLITE
آپليت،ميكرورگرانيت هاي دانه ريز كه تركيب آن بسيار ساده مي باشد
APOPHYSIS OFF SHOOT
آپوفير،در پتروگرافي قسمت جلو آمده و طويل يك با توليت را گويند
APOPHYLLITE
آپوفيليت
ATTAPULGITE
آتاپولوژيت كاني هاي رسي با ساختمان فيبري بوده كه اغلب با منيزيوم همراه است وبه صورت لوله هاي خالي با منافذي كه اندازه شعاع آن كمتر از 15 انگسترم است
ATRACTITES
آتراكتيت از بلمينيت هاي بزرگ كه پراكندگي جغرافيائي آن از ترياس تا ژوراسيك تحتاني بوده است
ATRIO
آتريو ،به چاله با فرورفتگي اطلاق مي گردد
VOLCANO
آتشفشان
STRATOVOLCANE
آتشفشان چينه يي


 

ابراتا

عضو جدید
لغت نامه زمین شناسی

SHIELD VOLCANO
آتشفشان سپرگون
KATMAR
آتشفشان نوع كاتمائي
HAWAIIAN
آتشفشان نوع هاوايي
ATELESTITE
آتلستيت
ICHNOFOSSILE
آثارپا و رد جانوران
CHANTILLE
آجر
BARREDO
آجر پزي
BRICK
آجر خشت
CARRONIERE
آجرپزي،سفالگري



لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
AJONC
آجونك
ADAMITE
آداميت
ADAM
آدم ، در خاك شناسي زمين سرخ را مي گويند
HOMINIDAE
آدميان
ADUSTE
آدوكسيون- پهن رفت
ADULARIA
آدولاريا ، حجرالقمر، سنگ ماه
ADIABATIC
آدياباتيك،برونكار،،بي گذر
ADINOLE
آدينول ( از انواع سنگهاي دگرگوني)
ARAGONITE
آراگونيت ،يكي از اشكال بلورين كربنات كلسيم طبيعي است
CARBONATE ROCKS
آراگونيت، آراگونيت كربناتي ناپايدار است ولي در ساختمان پوسته هاي جانداران آهكي عموميت دارد



لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
DEAD
آرام ، ملايم
ELEMENTARY. CONSTITUTION
آرايش ذرات مختلف خاك كه شامل مواد ميكروسكوپي مي باشد
ARTESIAN
آرتزين ،ناحيه اي كه در آن يك ساخت زمين شناسي يا يك سنگ ويژه شرايط مناسب را براي به وجود آمدن چاه هاي آرتزين فراهم كرده است
ARTINSKIAN
آرتين سكين
FLOUR
آرد ، گرد ، پودر
ROCK FLOUR
آرد سنگ
ARGILOLITE
آرژيلوليت سنگي كه توليد رس مي نمايد
ARGILLITE
آرژيليت ،به گونه اي از خاك هاي رسي اطلاق مي شود كه بر خلاف رس معمولي آب آن كم بوده وسخت مي باشد
ARCHEAN
آركئن ،زمين هاي بسيار قديمي وكهن زمين را گويند
ARCHEOCYATHIDEA
آركئوسياتيده ها


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ARKOSE
آركوز، ماسه سنگ هاي فدلسپات دار را گويند
ARGININE
آرگنين، در رديف مونواسيدهاي آمينه دو ظرفيتي بوده واز پروتئين ها مشتق شده است.
ARENIGIAN
آرنيژين
AREOMETER
آرومتر،دستگاهي كه براي اندازه گيري غلظت و وزن مخصوص مايعات به كار مي رود
ASBESTOS
آزبست،پنبه سوز
AMIANTHUS
آزبست،پنبه سوز
FINAL TEST
آزمايش آب شكني يا آزمايش نهايي
ORGANIC TEST
آزمايش آلي
BAILER-TEST
آزمايش با گل كش،آزمايش ميزان فروكش آب در حين حفاري برا تخمين آبدهي احتمالي لايه هاي مختلف آبدار
WELLTESTING
آزمايش چاه


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
OPEN FLOW TEST
آزمايش چاه باز
DEVAL TEST
آزمايش كيفيت قلوه سنگهاي طبيعي و بهم خورده
COMPLETION TESTS
آزمايشات تكميلي
MINERAL BLUE
آزوريت
AZURITE
آزوريت كربنات آبدار در سيستم مونوكلينيك متبلور مي شود به رنگ آبي پروسي ،لاجوردي در زمان هاي مختلف وجود دارد
AZURE STONE
آزوريت آبي سنگ سبز نوعي مالاكيت كه از مالاكيت سبز و آزوريت آبي به وجود آمده است
AZIMUTH
آزيموت،سمت
RIPPLE
آژنگ،موجك،ريپل
ASPARAGIN
آسپارگين ،مجموعه اسيدهاي آميدي وآمينه را گويند
ASTROBLEME
آستروبلم ،سوراخ يا دهانه آتشفشاني كه در اثر برخورد متئوريت ها با سطح زمين به وجود مي آيد


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ASTROPHYLLITE
آستروفيليت ، در سيستم مونوكلينيك متبلور مي شود
ASTHENOPHERE
آستنوسفر(سست كره)
ASTHENOLITE
آستنوليت ،حجم بزرگي از سنگ هاي موضعي كه به صورت جزئي در مركز وهسته توده هاي صلب وجامد ذوب شده ،قطعه ذوب شده زون موجود را ترك كرده پس از توليد ماگما به سطح زمين باز مي گردد
ASTIAN
آستين از اشكوب هاي پليوسن بالائي دوران سوم
ASPHALTUM
آسفالت ،قير
ASPHALT
آسفالت ،قير
ADSORPTION COLLOID
آشام روئي
CHAUMAS
آشفتگي ته جريان آب را گويند
BIOTURBATION
آشفتگي زيستي
DISCOVERY
آشكار كردن ، كشف كردن
 

ابراتا

عضو جدید
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
HOUSING
آشيانه فرورفتگي وچاله هاي كوچك در دامنه هاي مسطح يا محدب را گويند كه كناره هاي پلانيمتري آن حدود 5 تا 50 متر وعمق آن 5 يا 10 مرتبه از آن كوچكتر است شيب محدب آن به سمت بالادست تند وبطرف پائين دست ملايم است
ANAGLACIER
آغاز يك دوره يخبندان
NAPHTALIZE
آغشته به بنزين يا نفتا كردن
APHANITIC
آفانيتيك ،نهان بلور
APHOTIC
آفوتيك ،محيط هاي بسيار عميق دريايي را گويند
AFFINITY
آفينيته، پيوستگي، گرايش، ميل تركيبي
AK
آك، به معني نوك
ACTINOTE
آكتينوت
ACTINOCAMAX
آكتينوكاماكس
ACTINIUM
آكتينيوم


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
AKERMANITE
آكرمانيت
AKROCHORDITE
آكروكورديت
ACRITARCHES
آكري تراش ها
AXINITE
آكسينيت
ACMITE
آكميت به فرمول Nafe(Si2o6)
AQUITANIAN
آكي تانين از اشكوب هاي دوران سوم حد پائين ميوسن را گويند وارتباطي با اوليگوسن بالائي ندارد
ACTYNOMYCES
آكيتنوميست ها ، موجودات تك ياخته گياهي
AGARIC MINERAL
آگاريك كاني
AGPAITIC
آگپائيتيك
AGROSTERIN
آگروسترين
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
AGRONOM
آگرونوم ، متخصص زراعت
AKLE
آگله ، توده متراكم و ناپايدار
AGNOTOZOIC
آگنوتوزوئيك ، حيات ناشناخته
AGUILARITE
آگيلاريت
ALASKAITE
آلاسكائيت
ALLACTITE
آلاكتيت
ALAMOSITE
آلاماموزيت
ALLANITE
آلانيت
CONTAMINATION
آلايش
ALBEDO
آلبدو


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ALBERT
آلبرت
MELANASPHALT
آلبرتيت،نوعي قير
ALBUCA
آلبوكا
ALBITE
آلبيت
CAGNARD
آلپ سفلي
CHOPPING TOOL
آلتي كه براي شكستن وخرد كردن از آن استفاده مي كنند
CHAUMET
آلتي كه بوسيله آن ساقه غلات را قطع مي كنند
ALCEMON
آلسمون
ALLEGHANYITE
آلگانيت
ALGODONITE
آلگودونيت به فرمول Cu6As


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ALGONKIAN
آلگونكين
ALLEMONTITE
آلمونتيت
ALLOPALLADIUM
آلوپالاديوم،از اقسام كاني هاي پالاديوم دار
ALLODAPIC
آلوداپيك
ALLOGENE
آلوژن
ALLOCHEM
آلوشيمي
ALLOMORPHITE
آلومورفيت
ALUMOHYDROCALCITE
آلوموهيدروكالسيت
ALUMINOUS
آلومين دار
ALUMINIUM
آلومينيوم


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ALUNITE
آلونيت
ALUNITE
آلونيت به فرمول :K2O,AL2O3,8H2O سولفات مضاعف آلمينيوم ويك فلز ديگر مانند پتاسيم وسديم
ALUM STONE
آلونيت به فرمول :K2O,AL2O3,8H2O سولفات مضاعف آلمينيوم ويك فلز ديگر مانند پتاسيم وسديم
ALLITIZATION
آليتي شدن
ALLITIC
آليتيك
ALINITE
آلينيت
CAOUSSANET
آليوس
AL
آليوس لايه سخت آهن دار
AHL
آليوس:لايه سخت آهن دار
LAND PREPARATION
آماده سازي زمين


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ORE DRESSING
آماده كردن كانه،فراهم كردن كانه ،تميز كردن مواد معدني بوسيله كم كردن ناخالصي هاي موجود در آنها
AMZONITE
آمازونيت در سيستم تريكلينيك متبلور مي شود .درجه سختي آن 6 تا 6/5،چگالي 2/56 تا2/63.نگاه كنيد به فلدسپات پتاس دار
AMAZONE STONE
آمازونيت،سنگ آمازون
AMALTHEUS
آمالتوس،از آمونيت هاي ژوراسيك زيرين
AMBLYGONITE
آمبلي گونيت در سيستم تريكلينيك متبلور مي شود درجه سختي آن 5/5 تا 6 ،چگالي 3/11
AMPANGABEITE
آمپانگابئيت
AMPELITE
آمپليت ،به شيست هاي كربنات دار وكربن دار گفته مي شود
AMETHYST
آمتسيت،ياقوت ارغواني ،لعل بنفش
AMPHIBOLOSCHISTE
آمفيبولوشيست،از شيست هاي دگرگوني
AMPHIBOLOLITE
آمفيبولوليت


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
AMPHISTEGINA
آمفيستگينا ،از روزنه داران شبيه نوموليت
AMPHIOBE
آمفيوب
AMMONIAC
آمونياك
AMMONIFICATION
آمونياكي شدن اين واژه مفهوم ammonisation را مي رساند
AMMONITES
آمونيت ها
AMMONITICO ROSSO
آمونيتيكوروسو.از رخساره هاي رسوبي مشترك كه در لايه هاي دوران دوم زون هاي آلپ ديده مي شود
AMYLOBACTER
آميلو باكتر
 

ابراتا

عضو جدید
لغت نامه زمین شناسی

ANAGENESIS
آناژنز،تحول پيوسته يك نژاد از موجودات زنده در اثر تغيير شكل شديد خصوصيات مختلف بدون پيدايش وخلاقيت نژادهاي متفاوت واگرا
ANACLINAL
آناكلينال به نوعي دامنه گفته مي شود كه شيب آن در خلاف جهت شيب طبقات است.
ANALYSE GLOBALE
آناليز كلي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ANTITHETIC
آنتي تتيك نوعي حركت تكتونيكي كه در جهت مخالف يك حركت تكتونيكي مهم اتفاق مي افتد
ANTIFORM
آنتي فورم
ANTICLINORIUM
آنتي كلينوريوم ،مجموعه طاقديس وناوديس هاي متوالي است
CYTOPHAGE
آنچه كه سلول را مي خورد،ميكرو ارگانيسم هاي خاك را گويند كه عامل از هم پاشيدگي وتخريب سلولزها وبازمانده هاي گياهي را مي گردد
ENDERBITE
آندربيت
ANDERSONITE
آندرسونيت
ENDOPERCOLATIF
آندوپركولاتيف
ENDODYNAMO MORPHE
آندوديناموژن
ANDORITE
آندوريت
ENDOLITHE
آندوليت




لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ENDOMORPHISM
آندومورفيسم ،درون دگرگوني
DIASTASE
آنزيم ،دياستار
ANCHIMETAMORPHISME
آنكيمتامورفيسم،دگرگوني خفيف
DETRITAL DETRITIC
آواري ، تخريبي ، سايشي، فرسايشي
AVOGARDITE
آووگراديت در سيستم ارتورومبيك متبلور مي شود چگالي آن 2/51 است
ARSAW
آهك
CALX
آهك
HARA.MASAKA
آهك
LIME
آهك
CALCAREO ARGILLOSILICIOUS
آهك ،رس ،سيليس دار


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CHAGNOLE
آهك آميخته با كاني آهن
FINISHING LIMES
آهك اندودي
CALC SPAR
آهك بلورين
CALCAREOUS SPAR
آهك بلورين ،كالسيت خالص وشفاف ،اسپات آهكي
CALCIPHIBE
آهك پسند گياهاني كه به مقدار فراوان كلسيم جذب مي كنند
CALCIPHILES
آهك پسند گياهاني كه به مقدار فراوان كلسيم جذب مي كنند
CALCICOLES
آهك پسند گياهاني كه به مقدار فراوان كلسيم جذب مي كنند
CALCAREOUS
آهك دار ، خاك هاي آهك دار
DECALCARISATION
آهك زدايي
HIGH MAGNESIAN LIME DOLOMITIC
آهك زنده با اكسيد منيزيم فراوان، آهك زنده دولوميتي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CALCO SODIC
آهك سديم دار
AUBUGO
آهك سفيد رنگي كه كم وبيش متلاشي شده وحدود 80 درصد كربنات كلسيم داشته واندكي حاصلخيز بوده ودرخت مو در آن به خوبي رشد مي كند
CALCIMETER
آهك سنج دستگاهي كه به وسيله آن مقدار كربنات هاي موجود در خاك را اندازه مي گيرند
CALCIMETRY
آهك سنجي
BURNED LIME
آهك سوخته،آهكي را گويند كه از نظر شيميائي بي اثر بوده وغير قابل استفاده در تهيه ملاط با خمير باشد
CALCSCHISTE
آهك شيست
ACTIVE CALCAREOUS
آهك فعال
CALCIPHOBE
آهك گريز
CALCIPHOBES
آهك گريز ،گياهاني كه احتياج آنها به آهك بسيار كم بوده و خاكهايي كه آهك زياد داشته باشند تحمل نمي كنند.
CALCIFUGE
آهك گريز، گياهاني كه احتياج آنها به كلسيم بسيار كم بوده وخاك هائي كه داراي آهك زياد مي باشد تحمل نمي كنند


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CHOIN
آهك متراكمي را گويند كه در زيربناي ساختمان ها از آن استفاده مي كنند
BARRIAS
آهك هاي رسي دوره لياس كه به رنگ سياه خاكستري بوده
CAILLEBOTTINE
آهك هاي سيليسي ،سخت گره دار
KAHID
آهك هاي قهواي شاه بلوطي كه باتركيبات گچي مخلوط شده است.
CONSTRUCED CALCAREOUS
آهك هايي كه از اسكلت آهكي زيستمندان ساحلي رسيفي به وجود مي آيد
AIR -SLACKED LIME
آهك هواديده
HYDRAULIC LIME
آهك هيدروليكي
CALCAREOUS
آهك، گل سفيد
CALCAREO HUMIFEROUS
آهك،هوموس دار
FLUENT CHALK
آهكهاي كربنات داري كه در اثرتماس با آب ، آبكي مي گردد.


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CALCIFICATION
آهكي شدن ،اشباع خاك از كربنات كلسيم
CHACRE
آهكي كه در بخش نسبتا تحتاني خاك قرار داشته وبه عنوان كود از آن استفاده مي كنند
IRON
آهن
IRON BEARING
آهن دار
FERRIFEROUSE
آهن دار
IRON IN SOIL
آهن در خاكها
IRON IN ROCKS
آهن در سنگها
FERRICYANIDE
آهن سيانيد دار، نمك اسيد فرو سيانيك
METEORIC IRON
آهن شهابي،توده آهني كه از ستارگان ديگر بزمين رسيده است
NATIVE IRON
آهن طبيعي،آهن خالص


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif

FERROCALCITE
آهن كلسيم دار،آهن كلسيت دار،كانيهاي آهن و كلسيم دار

FERROMAGNESIAN
آهن و منيزيم دار

EUGEOGENE
ائوژن،تجزيه خوب ، دگرساني خوب

EOCENE
ائوسن

EOCAMBRAIN
ائوكامبرين

OOGONIUM
ائوگن،ريسه داران

EOLIANITE
ائوليانت

EOHIPPUS
ائوهيپوس

VOLCANIC CLOUD
ابر آتشفشاني

EPONDOIRE
ابزار سه شاخه اي كه جهت جمع آوري يا پخش كود مورد استفاده قرار مي گيرد




لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
GUERIETTE
ابزار شخم
AGIRICULARY
ابزار و آلات كشاورزي
OBSIDIAN
ابسيدين ،شيشه آتشفشاني كه معمولاً داراي تركيباتي شبيه به سنگ گرانيت است
KHOUOKHOUORI
ابهاي راكد قرمز رنگ آهن دار در خاك هاي غير نمكي
EPSOMITE
اپسوميت
EPITAXIE
اپي تاكسي
EPIZONE
اپي زون، منطقه دگرگوني ضعيف
EPISYENITE
اپي سينيت
EPILITHE
اپي ليت، سنگ زيان بيروني
EPIDOTE
اپيدوت


 

ابراتا

عضو جدید
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
EPIDOTITE
اپيدوتيت
CHAMBERED HOLE
اتاق نقب در معدن ،اتاقك حفره اي
ASSEMBLAGE
اتحاد واجتماع اشياء يا اشخاص
EUTROPHIC
اتروفيك
AUTOMORPHIC
اتومورف كاني هائي كه شكل بلورين خود را بطور كامل ويا بطور جزئي كه به صورت سطوح بلورين هموار در درون سنگ هاي موجود قرار دارند
AUTOMORPHISM
اتومورفيسم،تكامل طبيعي خاك
AUTUNITE
اتونيت ،در سيستم هگزاگونال متبلور مي شوند
BULLO
اثر آتش سوزي در جنگل
MECHANICAL EFFICIENCY
اثر بخشي مكانيكي،ضريب مكانيكي
CACHEU
اثر چرخ درشكه بر سطح خاك


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CHARREAU
اثر چرخه درشكه
LEBENS SPUR
اثر حيات
FISSION TRACE
اثر شكافتگي اتمي، اثر شكستن هسته اي، اثر شكاف
ABREGENOS
اثر شيار شخم در خاك
HEAT ACTION
اثر گرما
COULINEE
اثر لغزش در زمين ،پارگي خاك وزمين
CAPILLARITY
اثر موئينگي،مويساني
CAVERNOUS
اجسام غاري ،غاردار ،حفره هاي موجود در غارها
NODULE
اجسام كروي شكل،غده اي شكل ،سنگ هاي كروي شكلي كه سختر از لايه اي مي باشند كه آنها در برگرفته است
COMBUSTION
احتراق،اكسيداسيون ماده كربن دار يا هيدروژن دار كه با آزاد شدن حرارت وگاز همراه است


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CANALIZATION
احداث ترعه وقنات ،مجراسازي ،هدايت مسير
MEAN TEMPERATURE DIFFERENCE
اختلاف دماي متوسط
NEGATIVE ANOMALY
اختلالات منفي،انومالي منفي
EDAPHOLOGY
ادافولوژي
ADAMANTINE
ادامانتين ، جسمي كه از لحاظ جلا يا سختي شبيه الماس است
OPTICAL INSTRUMENT
ادوات نوري
ALLUVIAL DIGGINGS
اراضي آبرفتي حفاري
ALLUVIAL DIAMOND DIGGINGS
اراضي آبرفتي الماس دار
BETHUNE
اراضي آهكي وكارستي كه به شكل قيف بوده وداراي خلل وفرج فراوان است،وآب باران به وسيله همين منافذ و سوراخ ها پس از باريدن ناپديد مي شود
CAUS
اراضي آهكي، دشت آهكي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CASSAILLE
اراضي آيشي ،نخستين شخم سالانه
EARTH SALT
اراضي اشباع از نمك
BOULERE
اراضي باتلاقي
GUINCHETTA
اراضي باتلاقي جگن دار
AFFRICHIR
اراضي باير
BIARRAGE
اراضي باير وكشت نشده شامل باتلاق ها و نواحي سنگلاخي وجنگلي
EGARIPELEIRO
اراضي بد و غير بارور را گويند
CANE EARTH
اراضي بوريادار
FUSHS EARTH
اراضي بوريادار
BOUESSE
اراضي پست


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
LOW EARTH
اراضي تورب زاري كه محيط آن نسبتاً سالم تر از نواحي زمين هاي مرتفع است وجهت كشت هاي جاليزي وصيفي كاري مورد بهره برداري قرار مي گيرد
BASE EARTH
اراضي تورب زاري كه محيط آن نسبتاً سالم تر از نواحي زمين هاي مرتفع است وجهت كشت هاي جاليزي وصيفي كاري مورد بهره برداري قرار مي گيرد
BOSS EARTH
اراضي جنگلي
FOREST LAND
اراضي جنگلي
BOUTIERO
اراضي چمني
TERRE DE BOSSE
اراضي حاصلخيزي كه در بلنديها ودامنه ها ديده مي شوند وهرگز در اراضي صاف وهموار ديده نمي شوند
BORNALU
اراضي حفره دار
GRAIN EARTH
اراضي دانه اي
BOU
اراضي دانه ريز رسي
CHAINASSE
اراضي رس داري كه با ماسه هاي كوارتزدار مخلوط است
 

ابراتا

عضو جدید
لغت نامه زمین شناسی

لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CLITRE
اراضي رس داري كه متراكم وسخت بوده وشخم كردن در آن مشكل باشد
ARREPOUSSINO
اراضي رسي
BOLLE
اراضي رسي
BRISARD
اراضي رسي متراكم كه اغلب با سنگريزه هاي رس وسيليس همراه است
BELOUSE
اراضي زردرنگ،نقطه مقابل چنين زمين ها اراضي سفيد وسياهرنگ است
BOLAISE
اراضي سبك
READY EARTH
اراضي سبك ، نرم ، بدون سنگريزه داررا گويند كه شخم و كار بر روي آن به آساني صورت مي گيرد
CHARDON
اراضي سرخس دار
BRAMO-FERRE
اراضي سفت وسخت
GUEROUAILLE
اراضي سنگ ريزه داري را گويند كه بزرگي سنگريزه ها به اندازه مشت بسته انسان است و بيشتر بر روي سنگهاي آهكي قرار گرفته است


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CLAPAREDO
اراضي سنگريزه دار
CREIOT
اراضي سنگريزه دار
CALANCUDE
اراضي سنگريزه دار ،خليج كوچك با كناره هاي سنگي وشيب تند
CRUAS
اراضي سنگلاخي
CRIE
اراضي سنگي آهكي
CABOURLE
اراضي سوخته وكشت نشده كه خاك هاي سازنده آن جز نامرغوب ترين خاك هاي زراعي محسوب مي گردد
BANKO KUTO
اراضي سيلسي،رسي را گويند
AIGRILLON
اراضي سيليسي
ARAIGNEE
اراضي شني وماسه اي
CUT GROUXD
اراضي شني وماسه اي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif

BOURAL
اراضي شيب دار

BALUZE
اراضي شيستي ،در صورت استفاده كشاورزي بايد آهك نيز به چنين زمين هائي افزوده مي شود

BRAMAFAN
اراضي فقير

CALCAREOUS
اراضي فقير ،زمين هاي آهكي ،خشك مخلوط يا سنگ

BOUIGO
اراضي كشت نشده اي كه جز گياهان ويژه نباتات ديگري در آن رشد نمي كند

AGADIS
اراضي كشت نشده وبي حاصلخيز را گويند

CODOULIERE
اراضي كه پوشيده از قلوه سنگها وسنگ هاي گرد است

BANCHIS
اراضي كه خاك هاي آن سرشار از توف هاي رسي وآهك دار است

ARGILLIER
اراضي كه خاك هاي رسي آن مورد بهره برداري قرار مي گيرد

CHAPARRAL
اراضي كه داراي بوته هاي خاردار مي باشند



لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ARDELLERE
اراضي كه داراي خاك هاي رسي است
BEAUCE
اراضي كه سرشار از ماسه هاي ريز متمايل به زرد است
CULAZ
اراضي گدازه اي، زمين هائي كه داراي گدازه هاي آتشفشاني مي باشند
CHTAIGNAL
اراضي گرانيتي را گويند كه براي كشت بلوطيان اختصاص يافته است
CRIAS
اراضي گرم وخشكي كه بر روي آهك هاي دوران سوم ويا بر سطح مواد االيتيكي قرار دارند
CROZE
اراضي گودالي شكل ،دره
DREDGING GROUND
اراضي لاروبي،لاروبي كردن زمين
ALISMA
اراضي مارن دار
CANARD
اراضي مارني ورسي
COLD SAND EARTH
اراضي ماسه اي سرد


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CALCABLE EARTH
اراضي محكم واستوار ،زمين هاي بزرگ و وسيع
CABEUSON
اراضي مرطوب
CLOT
اراضي مسطح وافقي پايكوهي، مزرعه ودشت هاي زراعتي
CLIU
اراضي مسطح وهموار دامنه اي
BENAS
اراضي وخاك هاي بد ونامرغوب
WELSEBODEN
اراضي ويژه اي كه به چمن اختصاص دارد
COURTIL
اراضي هوموس دار وبارور حاصلخيز
CHEMICAL
ارتباط تركيب اجسام
BAR
ارتفاع ، بلندي
DRAWDOWN, DEPRESSION HEAD
ارتفاع افت ، ارتفاع نفوذ يا بار تراوش


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
HYPOSOMETER
ارتفاع پيما
HEIGHT OF HYDRAULIC JUMP
ارتفاع جهش آبي
DRAINAGE HEAD
ارتفاع زهكشي
CENTRIFUGAL HEAD
ارتفاع سانتريفيوژ
LEVELING BAROMETRIC
ارتفاع يا بي بارومتري،روش تعيين كردن ارتفاعات مختلف از روي تغييرات فشار اتمسفر
LEVELING
ارتفاع يابي در ،در نقشه برداري تعيين سطوح نقاط مختلف يك قطعه زمين
ORDOVICIAN
اردويسين،بين كامبرين وسيلورين قرار گرفته است
IMBIBATIONAL WATER VALUE
ارزش آب آغشتگي
NET CALORIFIC VALUE
ارزش حراراتي خالص
EARTH VALUE
ارزش خاك ، ارزش زمين
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
FLOCCULATION VALUE
ارزش هماوري،تمركز الكتروليتهاي لازم براي توليد فلكولها و خاكدانه ها
HYDRAULIC VALUE
ارزش هيدروليكي
ORGANISM
ارگانيسم،گياه يا جانور زنده
AIR GUN
ارگون
AIROUX
ارو ، محيط خشك سال
ERUBES
اروبسيت
EUR YPTERYGINUS
اريپتروژينوس
ERYOPS
اريوپس
ACID OXYSTEARIC
از اسيد هاي چرب به فرمولC2,H22O2 در نتيجه تخمير وتجزيه مواد آلي بدست مي آيد.
YPRESIAN
از اشكوب هاي دوران سوم




لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
GILGAI
از اقسام برجستگيهاي كوچك كه به صورت كه به اشكال گنبدي و چاله اي ديده مي شوند
BOROVINA
از اقسام خاك هاي سنگريزه اي كه بر روي سنگ هاي آهكي ديده مي شود
KEBIR
از اقسام خاك هاي سولونچاك كه برنگ قهوهاي در بخش هاي سطحي خاك ديده ميشود
WALDBODDE
از اقسام خاكهاي دريايي - كرانه اي- غني از فونا
WANDERSCHUTT
از اقسام خاكهاي ليمون دار
DEVALAGE
از اقسام درختان كوهستاني كه با سردادن از راهروهاي كوهستاني بيرون مي كشند
INDICOLITE
از انواع آبي كاني تورمالين
GRISETTE
از انواع آهكهاي دانه ريزي كه به عنوان مصالح ساختماني از آن استفاده مي شود
CLOYE
از انواع اراضي قيري كه اندكي سخت بوده ورنگ آن بسيار روشن است
CHAMISO
از انواع خاك رس
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
BLEKE
از انواع خاك هاي آهكي
BOUFFI SOLONCHAK
از انواع خاك هاي سولونچاك كه قشر بيروني آن خشك وقابل انتقال است
ALBIL SOIL
از انواع خاك هاي گچي
ALBUS EARTH
از انواع خاك هاي گچي
FLIESSERDE
از انواع خاكهاي لسي كه اندازه قطر ذرات آن كوچكتر از 50 ميكرون مي باشد و بيشتر از كوارتز غباري با مقدار كمي از رس تشكيل يافته و در آبهائي كه از الكتروليت فقير مي باشند ديده مي شود.در اثر افزايش آب سيال و خميري مي گردد.
KALAR
از انواع خاكهاي نمكي-نوعي خاك نمكي
CIMOLED EARTH
از انواع رس كه خاصيت انعقاد وقابض را دارد
BEIDELLITE
از انواع كاني هاي رسي بوده كه شبيه مونت موريونيت است
BACILLUS MICOIDES
از باكتري هائي كه در تبديل نيترات به نيتريت ها دخالت دارد
AMPHIPERCOLATE
از پالمان خاك شناسي سوئيسي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CONOCORYPHE
از تريلوبيت هاي كامبرين مياني
EOHARPS
از تريلوبيتهاي دوره اردويسين مي باشد
BIARRITZIAN
از تقسيمات چينه نگاري ،معادل بخشي از لوتسين فوقاني دوران سوم
CONULUS
از جانوران پر سلولي متعلق به خارپوستان اكينودرماتا كه در كرتاسه بالائي زندگي مي كرده است
CONULAIRE
از جانوران پرسلولي دريائي كه فقط به صورت فسيل تا حال شناخته شده اند
CALOMORPHIC
از خاك هاي درون منطقه اي غني از كلسيم
HAAROCHA
از خاكهاي خاكستري كه در اثر پسروي و تخريب و تجزيه سنگهاي آهكي توليد مي گردد
HOLLAINDE
از خاكهاي لاتريتي و خاكستري با افق سياه ترد و شكننده به ضخامت 20 تا 50 سانتيمتر،حاوي كنكرسيون هاي زرد كه در عمق 50 تا 80 سانتيمتري خاك قرار دارند.
DEFERRISATION
از دست دادن آهك يا به وسيله مهاجرت در تمام بخش خاك يا در يكي از افقهاي آن ويا در قسمتي از افق خاك
ICHTYOSTEGALIENS
از دوزيستان فسيلي گروه استگوسفال ها كه در سازندهاي دونين گروئنلند شرقي پيدا شده است، جمجمه آن شبيه ماهي هاي كروسوپتريثرين مي باشد،زندگي درياچه اي داشته اند


 

ابراتا

عضو جدید
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
GRIQUAITE
اكلوژيت
ECOTOPE
اكوتوپ
ASCENT OF A EARTH
الا بردن سطح خاك جهت جلوگيري از عمل فرسايش كه اغلب در دامنه ها شيب هائي كه به كشت مو اختصاص دارد انجام مي دهند
ELECTRO OSMOSE
الكترواسموز
MOVING ELECTRODE
الكترود متحرك
ELECTRODIALYSE
الكترودياليز
ELECTROPHORESE
الكتروفورز
ELECTROLYTE
الكتروليت
ELECTROLYSE
الكتروليز
ELECTRUM
الكتروم


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ELECTRON
الكترون
VALENCE ELECTRON
الكترون ظرفيت
DIAMOND
الماس
FIBROUS
الياف ، نخ مانند
FIBRORADIA
الياف ، نخ مانند
OLIGOTROPHIC
اليگوتروفيك ،بدرياچه اي كه در آب هاي زيرين آن ها اكسيژن بطور فراوان يافت مي شود اطلاق مي شود
OLIGOCENE
اليگوسن
OLIGOCLASE BASALT
اليگوكلاز بازالت،يكي از انواع بازالت هاي قليائي كه داراي كاني اليگوكلاز واوژيت مي باشد
OLIGOCLASE
اليگوكلاز،يكي از اعضاء سري پلاژيوكلاز فلدسپار كه از 90 تا 70 درصد آلبيت و10 تا 30 درصد آنورتيت تشكيل يافته است
NIGHT EMERALD
اليوين
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
OLIVINE
اليوين ،سيليكات آهن ومنيزيم
OLIVINE BASALT
اليوين بازالت
OLIVINE GABBRO
اليوين گابرو،نوعي سنگ گابرو كه قسمت اعظم آن از كاني اليوين تشكيل شده باشد
OLIVINE GARNET
اليوين گارنت،نوعي گارنت سبز زيتوني رنگ
OLIVINITE
اليوينيت،نوعي سنگ نواري كه در آن كاني اليوين يكي از كاني هاي اصلي مي باشد
DIRECTION OF A BED
امتداد يك لايه،جهت يك لايه
STRIKE
امتداد،راستا
OIL RIGHT
امتياز استخراج نفت
LEASE
امتياز، اجازه نامه
DIRECTION (STRIGHT)
امنداد مستقيم


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
OCEAN CURRENTS
امواج اقيانوس،حركت آبهاي سطحي اقيانوس ها
OFFSHORE CURRENTS
امواج دور از كرانه ،امواج دور از ساحل
LONGITUDINAL WAVES
امواج طولي ،امواج اوليه،امواج فشاري
LITTORAL CURRENTS
امواج كرانه اي ،امواج ساحلي ،امواجي كه بموازات ساحل حركت مي كند
LOVE WAVES
امواج لاو، امواج عرضي كه در حدفاصل بين دو محيط الاستيك حركت مي كنند
LONGSHORE CURRENTS
امواجي كه بموازات ساحل حركت مي كنند
EMULSION
امولسيون
GATHERING,COLLECTING
انباشتگي ، تراكم،جمع شدن
COACERVATION
انباشته ،توده شده،مجتمع
EXPANSION OF GASES
انبساط گازها


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
THERMAL EXPANSION
انبساط گرمايي
EXPANSION OF LIQUIDS
انبساط مايعات
EXPANSION DILATATION
انبساط،1-بازشدگي ، انبساط.2-افزايش طول ،سطح يا حجم چيزي در اثر افزايش حرارت بدون اينكه ماهيت يا حالت آن جسم تغيير كند
NATURAL SELECTION
انتخاب طبيعي،قانون تنازع بقاء اين قانون توسط داروين بيان گرديد
ELUVIATION
انتقال
RADIATIVE TRANSFER
انتقال تابشي
DEBERNER
انتقال گل و لاي
DEBASIFICATION
انتقال و ربايش بازهاي مركب جذب كننده به وسيله آبشويي متوالي آبهاي اسيدي رقيق
FREEZING
انجماد
FREEZING. FROST
انجماد ،يخ بستن


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CONGELATION
انجماد،ماسيدگي ،تغيير حالت يك ماده از مايع به جامد است
MEAN DEVIATION
انحراف متوسط
INCLINATION
انحراف، درجه انحراف،تمايل ، شيب ، زاويه شيب
DECOMPOSITION
انحلال ، تجزيه ، فساد ، تلاشي
DISSOLUTION
انحلال ،تجزيه، از هم پاشيدگي
SOLUBILITY
انحلال پذيري
WATER SOIL DISSOLVED
انحلال درآب موجود در خاك
ENSELLEMENT
انحنا ، خميدگي
MEASUREMENT
اندازه گيري
HOMOMETRIC
اندازه يكنواخت
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
ORGANOGENESIS
اندام زائي
CORROI
اندود خاك هاي رسي چسبنده بر ديواره ها وته يك مخزن براي اطمينان يافتن از نداشتن سوراخ ومنفذ در مخزن
INDOL
اندول
INDIUM
انديوم
ENERGY
انرژي
KINETIC ENERGY
انرژي جنبشي
LATTICE ENERGY
انرژي شبكه اي
MECHANICAL ENERGY
انرژي مكانيكي
CHANCELADE MAN
انسان شانسلاد
FONTECHEVADE MAN
انسان فونته شواد
 

ابراتا

عضو جدید
لغت نامه زمین شناسی

لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
CROMAGNON HUMAN
انسان كرومانيون
GRIMALDI MAN
انسان گريمالدي
BLASTING
انفجار ،سنگ تركاني،انفجار معدن جهت استخراج سنگ يا مواد معدني مفيد
DISCONTINUOUSE
انفصال ، جدايش
M BOUNDARY
انفصال موهوروويچي
DISJUNCTION
انفكاك ، تقسيم
LIQUID INCLUSIONS
انكلوزيون هاي مايع
INGRESSION
انگرسيون
INLANDSIS CONTINENTAL IC-SHEET
انلانديس،توده سترگ يخهايي در يك دره يا بستر كه تحت تاثير نيروي كشش زمين از بالا به پايين به آرامي روان باشد
CANNABINES O OLITES
اواوليت هاي كانابين اوالويت هايي كه به علت داشت رنگ حنائي بدين نام موسوم گشته اند




لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
OOLITE
اواوليت،دانه هاي كروي با بيضي شكل كه از لايه هاي نازك ومتحدالشكل كاسيت،آراگونيت وكربنات آهن تشكيل يافته اند وقطر اين دانه ها كمتر از يك ميليمتر مي باشد
OOLITIC
اواوليتي، خاوياري، ارزني
AUBEL
اوبل ،اثر عميق وچرخ هاي درشكه در سطح راه ها را گويند
OPACITE
اوپاسيت،اصطلاح كلي براي دانه هاي ميكروسكپي وكدر موجود در سنگ ها
FLAME-OPAL
اوپال آتشين
FIRE OPAL
اوپال آتشين
WOOD OPAL
اوپال چوبي
PEARL OPAL
اوپال مرواريدي
COMMON OPAL
اوپال معمولي
WAX OPAL
اوپال مومي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
HYDROPHANOUS OPAL
اوپال هيدروفان
OPAL
اوپال،عقيق سليماني،نوعي سنگ قيمتي كه از سيليس بيشكل تشيل شده است
AUTINIAN
اوتونين ،از اشكوب هاي تحتاني دوره پرمين
AUTHIGENE
اوتيژن،موادي كه در يك نقطه متمركز شده و وجود آن به زيان كانسارها و مواد آلي تمام مي شود
ODONTOLITE
اودونتوليت،دندان يا استخوان كوچك فسيل شده كه برنگهاي آبي يافت مي شود
ODINITE
اودينيت،لامپروفير گابروئي كه داراي بلورهاي درشت اوژيت ولابرادوريت مي باشد
ORBITOID
اوربي توئيد
OERSTED
اورستد
AUROSMIRIDIUM
اوريس مبريديوم ،در سيستم مكعبي متبلور مي شود سختي آن 4تا 4/5 چگالي 4/13
ORISKANIAN
اوريسكانين،قسمت فوقاني دونين تحتاني
لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
AURICHALCITE
اوريكاليست
AURIGNACIAN
اورينياسين
AUGELITE
اوژليت در سيستم مونوكلينيك متبلور مي شود.درجه سختي آن 4/5 تا 5 چگالي 2/7 مي باشد
AUGITE
اوژيت ،سيليكاتي است طبيعي از دسته پروكسن ها در دستگاه كج لوژي متبلور مي شود
OCEANITE
اوشيانيت،نوعي بازالت محتوي پيكريت
OPHICALCITE
اوفي كلسيت،نوعي مرمر كه داراي رگه هاي سرپانتين است
OPHITIC
اوفيتيك،نوعي بافت در سنگ هاي دلوريتي كه در آن كاني شكل دار پلاژيوكلاز بوسيله كانيهاي كوچكتر اوژيت احاطه شده اند
OPHIOLITE
اوفيوليت
AULACOGENESIS
اولاكوژن
ULTERABASIC
اولترابازيك


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
OLLENITE
اولنيت،نوعي هورنبلاند شيست
OMPHACITE
اومفاسيت
ONTARIAN
اونتارين،اردويسين فوقاني و مياني
ONTOGRAPHY
اونتوگرافي،شامل تمام عكس العمل هاي موجودات زنده نبست به محيط فيزيكي خود مي باشد
ALGERIAN ONYX
اونيكس الجزايري
ONYCHITE
اونيكيت،نوعي مرمر سفيد كه از آن براي ساختن گلدان ومجسمه استفاده مي شود
AUVERSIAN
اوورسيون ، بخش تحتاني ائوسن فوقاني دوران سوم در حوزه پاريس
ITACOLMITE
ايتاكولميت،ايتاكولوميت، ماسه سنگ ميكا داري كه دانه هاي آن روي يكديگر مي لغزند
YTTERBIUM
ايتربيوم-از فلزات گروه لانتانيدها
YTTROTANTALITE
ايتروتانتاليت، در سيستم اورتوترومبيك متبلور مي شود


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
YTTROTITANITE
ايتروتيتانيت
YTTROCRASITE
ايتروكرازيت-در سيستم اورتورومبيك متبلور مي شود
YTTRIUM
ايتريوم-از فلزات گروه لانتانيدها
BREACH GAP OPENING
ايجاد شكاف كردن،رخنه كردن
IDOCRASE
ايدوكراس
IRIDIUM
ايريديوم
ISOPIC
ايزوپيك، به مجموعه رسوبات كنوني گفته مي شود كه داراي رخساره هاي همانند مي باشند
ISOTOPE
ايزوتوپ
ISOSTASY
ايزوستازي، هم ستادي
ISOHUMIC
ايزوهوميك، هوموس مساوي


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
IJOLITE
ايژوليت
ICHCHNOLOGY
ايكنولوژي
IGNIMBRITE
ايگنمبريت(كف سنگ)
IGUANODON
ايگوآنادون
ILMENITE
ايلمنيت
LAMP SHELL
اين اصطلاح معادل واژه براكيوپود مي باشد
INTERCLASTE
اينتركلاست
INTERNIDES
اينترنيدها ، قسمتي ازرشته ژئوسنكلينال كه در نواحي داخلي تشكيل يافته است و به وسيله روراندگيهاي مهم با حضورافيوليتها كه اغلب با پديده متامورفيسم همراه مي باشند مشخص مي گردد
INSELBERG
اينسلبرگ، گوره
INFRACAPILLARITY
اينفرا كاپيلر


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
INFRACAMBRIAN
اينفراكامبرين
INFRALIAS
اينفرالياس،لياس زيرين
INOCERAMUS
اينوسراموس
INOSILICATES
اينوسيليكاتها
BECHETER
با بيلچه كار كردن
BADAREOU
با دارو ، زميني كه درز وشكاف دارد
BADAREOU
با دارو، تراس هاي بلند
BADASSAS
با داس ، زمين بكر وباير مترادف
BAU
بائو ،كوه با توده هاي سنگي برهنه وعاري از پوشش گياهي
BABINGTONITE
بابينگ تونيت ، از سيليكاتهاي آبدار آهن و كلسيم


لغت
شرح واژه file:///C:/Users/KIANRA~1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif
BAATAVITE
باتاويت،سيليكات آبدار آلومينيوم ومنيزيوم
BARBOLEU
باتلاق
AINTZIRA
باتلاق -لجن زار-درياچه شور
BARDIT
باتلاق ،مرداب ،آب هاي راكد
ACROLIS
باتلاق كوچك
ALIGAS
باتلاق لجن زار
ALCARAZAS
باتلاق ولجن زاري كه داراي گل ولاي فراوان بوده وبسيار متخلل است
ASSEC
باتلاق هائي كه به طور موقت وفصلي خشك شده وبراي كشت آماده است
BATHOLITE
باتوليت
BATHONIAN
باتونين
 

Similar threads

بالا