منبع:http://rooikard.ir/یادداشت350-موج-د...ان-از-تلویزیون-بهانه-ایی-برای-احیای-جنبش-مرده
پیشنهاد پخش دوباره «ربنا» ی شجریان،...
اکنون شاخ و برگ این تقاضا به انواع رسانهها و افراد فعال در جناحهای مختلف رسیده است ......پیشنهاد پخش دوباره «ربنا» ی شجریان،...
اما رسانههایی که سنگ این قطعه را بر سینه میکوبند تنها به جناحهای گوناگون داخلی ختم نمیشوند و درخواستها حتی در رسانههای ضد نظام و ضد اسلامی چون منوتو، بیبیسی و صدای آمریکا بازگو شدهاند.
منطقی است که نفس مطرحشدن این مسأله در چنین رسانههای دین ستیز که از پخش شدن مناجاتی دینی و توحیدی در ماه مبارک رمضان دفاع میکنند؛ قبل از شروع به هرگونه انتقاد و تحلیلی، مشکوک و شبهه برانگیز است.
شبکههای که هیچگونه سنخیتی با دین ندارند به یکباره و دستهجمعی دغدغهمندی برای بیبهره ماندن مردم از فضای معنوی در ماه پر فیض الهی پیدا کردهاند و یکصدا از خوانندهای سنتی دفاع میکنند.
این ها تقصیر را به گردن صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران میگذارند که خود شجریان تقاضا کرد قطعهاش در آن پخش نشود.
مسلماً برای هر ذهن فعالی محرز است که پای اهداف کثیفتری در میان باشد.
شجریان طی شکایت قضایی از صدا و سیما از پخش اثر خود رسانه ملی جلوگیری به عمل آورد و با مصاحبه و گفتوگو در رسانههای ضد نظام و ضدانقلاب بیبیسی و صدای آمریکا گفت که نمیخواهد صدایش در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شود.
برای کسی که با گروههای ضدانقلاب همراه و همپیمان شده و در رسانههای نامحرم همین گروهها انزجار خود از رسانه ملی کشورش را جار میزند؛ شأن و جایگاه خود را مانند بسیاری از خرده هنرمندان فریبخورده پایین آورد.
آنانی که به خاطر چند دلار و تندیس طلایی دست به هر کاری میزنند، و پلهای پشت سر و حتی روبه را ویران میکنند.
البته این را باید به حساب غفلتها و بدسلیقگی تصمیم سازان سیما هم به حساب آورد که با بیتدبیری و غیر عمد به نوعی امثال شجریان را به سراشیبی هل میدهند که تا ته نشیب فرو میروند و یا وارد جاده یک طرفه ایی میشوند که تقریباً راه بازگشت از آن محال است.
شجریان با به رسمیت شناختن خوانندگان زنی مثل گوگوش که تا قبل از جنبش سبز آنها خوانندگان کوچه بازاری به حساب میآورد حال بر سر لجاجت سیاسی با آنها سر یک میز به گفتوگو مینشیند و با کراوات با آنها عکس یادگاری میگیرد تا در این گرداب انحراف به هر ریسمان پوسیدهای چنگ اندازی کند.
.....
قطعه «ربنا» تنها از نورانیت و معنویت و توفیق کتاب الهی تغذیه شده و به این مرتبه رسیده است، نه حنجره و صدایی که با آن بازی میشود.
شاید برای شجریان و بسیاری از طرفداران سینه چاکش که در مقابل قرآن قد علم کرده یادآوری این نکته بد نباشد که او همین حنجره و هنر را از صدقه سر دعای خیر پدری دارد که از اساتید به نام قرآن در شهر مشهد بود و اصلا همین اهل طرب و موسیقی وی را از تلاوت قرآن به ترانهخوانی و طرب رساندهاند.
این نکته را خودش هم در خاطراتش یادآوری میکند که در سال چهل که برای خوانندگی به تهران و رادیو آمده بود از شرم پدر و آبروی او با نام مستعار آوازخوانی را آغاز کرد. این دعای خیر و رضایت پدرش بود که حالا به چنان محبوبیتی رسیده که
....
بعد از فتنه گروههای سیاسی ضد نظام، موج فریبها با تأسیس شبکههای ماهوارهای و تولید برنامههای مختلف شروع شدند. این برنامهها برای صلب اعتماد مردم از نظام و رسانه ملیاش، بهانههای خوبی پیدا کرده بودند.
بنابراین نهایت تلاش خود را در این راه به کار گرفتند. رسانه ملی نیز با کمکاریهایش اکنون بیشتر به دشمن مخاطبان شبیه شده است.
چه بسا مشاهده میشود یک مخاطب عامی –که مخالف اسلام و انقلاب هم نیست- حرفهایی القا شده را تکرار میکند و از صدا و سیما در حد یک جنایتکار فرهنگی –که مثلاً چرا ربنا را پخش نمیکند- گلهمند است.
القای هر چه بیشتر دلسپردگی به زیبایی و خوشنوایی یک قطعه موسیقی که منسوب به مخالف نظامی چون شجریان است، در ماهی که باید برای تقرب و رضای حق دست از لذتها برداشته شود.
نوع دیگری از جهل القا شده توسط مخالفان نظام و اسلام است که در مقابل نیز از سوی رسانه ملی هیچ اقدامی برای جلوگیری از شیوع آن انجام نشد.
بلااستفاده ماندن صدا و سیمایی که بهترین وسیله موجود برای توضیح و روشنسازی مسائل مختلف است؛ بار دیگر ردپایی از قصور در جریانی دیگر به جای گذاشته است.
آخرین ویرایش: