قرارهاي بي قرار...

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی
تمام خودمان را پای کسی میریزیم
که حتی یک خط یا کلمه ای از عاشقانه هایمان را هم نمی فهمد
همه ی احساسمان،غرورمان
عشق و زمانمان پای کسی خرج شد
که نفهمید لبخندش
برای یک نفر انگیزه ایست
برای ادامه ی زندگی
سوختیم...
پای علاقه های یک طرفه
پای حرف هایی که فهمیده نشدند
پای عشقی که فقط نامش عشق بود
به گمانم عشق....
به چیزی بیشتر از وابستگی
و دوست داشتن نیاز دارد
شاید چیزی مثل فهمیده شدن
مثل درک شدن...

وحید عیسوی


 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خطاب به همه مون !

هیچ وقت تا زخمی نشی نمی‌تونی بفهمی کی چه رفتاری می‌کنه!

دست یه کسایی نمک می‌بینی که روشون قسم می‌خوردی

و یه کسایی مرهم می‌ذارن رو زخمات که اصلا یادشون نبودی!

انقد مات و مبهوت رفتارای اونا هستی که کلا یادت میره زمین خوردی

و اونجا تازه می‌فهمی که نباید به بعضی‌ها بیشتر از لیاقتشون بها می‌دادی
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدمهایی که میرن هیچوقت دلتنگ ما نمیشن چون...
اگه قرار بود دلتنگ بشن نمیرفتن...!
اگه یه روزی برگشتن دلشون برای خودشون تنگ شده وقتی
کنار ما بودن ، برای حال خوبشون کنار ما...!
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی را نگه دار
که بداند ده ثانیه مانده به انفجار
کدام سیم را قطع کند
که قصه نمیرد و از دست نرود

کسی را انتخاب کن
که اسلحه اش
قبل از شلیک قفل میکند
و خنجرش
از شدت بی تجربگی
بریدن بلد نباشد

از همان هایی که
ذوق چایِ عصر
کنارِ پنجره را داشته باشد
حتی حوصله ی بی حوصلگی هایت
و دلشوره های وقت و بی وقتت را

آدم باید تا وقتی که جانی مانده
برای عزیزم گفتن و جانم شنیدن
کسی را پیدا کند
که بلد باشد کجا و چه وقت
دوستت دارم گفتن اش
بغل هم داشته باشد

که زندگی
با دوستت دارم های بغل دار...
بیشتر می چسبد...

مریم قهرمانلو
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی از ماها...

موندیم پای کسی که....

ذره ای ارزش موندن نداشت

و هیچوقت نفهمید دوست داشتن یعنی چی....

خیلی از ماها ساختیم

با بدیها و خوبی های یه آدم

که به همه چیز فکر کرد الا به ما

برای همه وقت داشت الا برای ما

خیلی از ماها گذشتیم

از بدترین خطای بهترین آدم های زندگیمون

همون کسایی که توی سخت ترین....

شرایط تنهامون گذاشتن

خیلی از ماها بودیم

وفادار به کسی که

به همه پایبند بود الا ما

که براش میمردیم

خیلی از ماها شکستیم

بخاطر کسی که هیچوقت نفهمید

تعهد ، دوست داشتن ،گذشتن یعنی چی...

خیلی از ماها مدتها پیش مردیم

توی سکوتی که هیچوقت

هیچ کس هیچ جوره درکش نکرد...
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز گر چه صدایت غریب و غمگین است
بلند حرف بزن،گوش شهر سنگین است

بلند حرف بزن ماه بی قرینه،ولی
مراقب سخنت باش،شب خبرچین است

مراقب سخنت باش و کم بگو از عشق
شنیده ام که مجازات عشق سنگین است

اگر به نام تو دستی به آسمان برخاست
گمان مبر که دعا می کنند،نفرین است....

به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش
که تلخ با تو عزیزم هنوز شیرین است

مرا به خوب شدن وعده می دهی اما
شنیده ام همه ی وعده ها دروغین است

به حال و روز بد پیش از این چه می نالی؟
چه ماجرا که به تقدیرمان پس از این است...
 

sar sia

کاربر بیش فعال
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می گفت عشق مثل یک بیماری میمونه که تو هر آدمی یک جور بروز میکنه،

یکی بدبین میشه،

یکی مهربون میشه،

یکی غمگین میشه،

یه سری هم از ترس واگیردار بودن رها می کنن میرن!

من تنها حسی که دارم دلتنگیه،

ولی یه سوال مثل خوره افتاده تو سرم،

اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟!
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ وقت نمی توانی چیزی را که قرار است از دست بدهی،
نگه داری
فهمیدی؟!
تو فقط قادر هستی چیزی را که داری،
قبل از آن که از دستت برود،

عاشقانه دوست داشته باشی!

کتاب به خاطر وین دیکسی | نوشته‌ی کیت_دی‌_کاملیو

IMG_20230320_161633_661.jpg
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روی دیواری نوشته بود چقدر سخته کسی رو
دوست داشته باشی ولی نتونی بهش بگی؛

یکی زیرش نوشته بود حالا ما که گفتیم چی شد؟؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




زمستان از دست‌هایم گذشته

به استخوانم رسیده بود

و ها کردن آن‌ها همان قدر گرمشان می‌کرد

که دست‌های آدم برفی را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید...

باید آن ها را ببوسیم

اما حیف ما بوسیدن در خیابان را یاد نگرفته ایم

پروانه ها در خیابان ها می رقصند و باید...

باید با آن ها برقصیم

اما حیف ما رقصیدن در خیابان را بلد نیستیم...

پروانه ها با پیراهن های عنابی با خال های نارنجی

با شاخک های نقره ای آواز میخوانند و ما را میخوانند باید...

باید با آن ها بخوانیم

اما حیف ما تماشاچیانِ سیاه پوش همیشه ایم

آواز خواندن چه می دانیم؟

دسته دسته می آیند و باید...

باید به آن ها «وه! چه زیبایید! »بگوییم

اما حیف

ما شهروندانِ نوچ کشیدن و تخمه شکستنیم

پروانه ها آمده اند و به زودی می روند

همچون هزاران پروانه ی دیگر کوچ کرده

از این سرزمین پریده

از این خیابان های جیب بر دور شده

از دست های شهری هراسناک

و ما هر عصر خوش و بش نکرده و آواز نخوانده نرقصیده

و کسی را نبوسیده به خانه برمیگردیم

و شبی دیگر را در تقویم تاریک خورشیدی

به تشویشِ جنگی دیگر به صبح می رسانیم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دعوا کن ولی با کاغذت! اگر از کسی ناراحتی یک
کاغذ بردار و یک مداد هرچه خواستی
به او بگویی، روی کاغذ بنویس! خواستی داد هم
بکشی تنها سایز کلماتت را بزرگ کن نـــه صدایت
را آرام که شدی برگرد و کاغذت را نگاه
کن آن‌وقت خودت قضاوت کن حالا می‌توانی که
تمـــــام "خشمت نوشته‌هایت" را با پاک‌کنت پاک
کنی دلی هم نشکانده‌ای وجدانت را هم
نیازرده‌ای خرجش همان مدادو پاک‌کن بود نه که
بغض و یا پشیمانی...

#الهی‌قمشه‌ای
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همیشه باورم این کسی که دوستت داره، دلش نمیاد اشکت ببینه چه برسه به اینکه خودش باعثش باشه
همین باورم که باعث میشه، نتونم هر عشقی باور کنم
پس اگر دوستش داری جای نق زدن و ناله کردن، بهش نشون بده اگر دوستت داشت که چه بهتر میشه یار جانی
اگر هم دوستت نداشت، دیگه حسرتی نداری
گاهی غرور فقط باعث نابودی یه حس ناب میشه که تهش پشیمونی به بار میاره
#آیناز_مجتهدی

پ.ن: یه نکته ریز میگم، ما زنها اولین مردمون پدرمون واسه همین دوست داریم مردی که انتخاب میکنیم اونقدر شجاعت به خرج بده تا به پدرمون احساساتش نشون بده☺
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فخرالدین عراقی

عشق را آتشی است که
چون در دل افتد،
هرچه در دل یابد بسوزد،
تا حدی که صورت معشوق را نیز
از دل محو کند.
مجنون مگر در این سوزش بود،
گفتند: لیلی آمد.
مجنون گفت: من خود لیلی‌ام
و سر به گریبان فراغت فرو برد.
لیلی گفت: سر برآر که منم محبوب تو.
مجنون پاسخ داد:
الیک عنی، فان حبک قد شغلنی عنک
بگذر از من ، چون عشق تو مرا
از تو مشغول داشته.!
 
بالا