[فـــرش] - طبقه بندی نقوش فرش

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
محتوایی كلیه دست بافته ها (فرش-گلیم –قالی) شاخصی كه از نقوش گیاهی و حیوانی در آن استفاده می شود عبارتند از :
نقوش گیاهی
درختی ‏؛ افشان؛ گلدانی(سجاده ای،محرابی)بوته ای؛لچك ترنج؛محرمات، گلستان؛باغی، پالیز،بهشت؛
نقوش حیوانی:

شكار گاه ، گرفت و گیر؛
نگاره ها یا ریز نقش های مورد استفاده شامل گل های هشت پر، ۱۲پر، گله مرغی، طاووس، بز كوهی، قوچ،اسب، ماهی. پرنده و... است.
شاید بتوان به صرا حت راجع به هنر ایران این نظر را داد كه هنری است نمادگرا و كاركرد نماد را در رشته های متفاوت هنـری ایـران به وضـوح می توان دیـد .ایـن وجه و مشخصـه هنر ایرانی از سویی ارتباط آن را با اسطوره و مفاهیم اسطوره ای تقـویت نموده است. چـه نـماد سـه خـصوصیـت بـارز دارد: در طبـیعـت اسـت ، قــــــراردادی و تكـرار پذیـر اسـت. اسطوره بـا مشخصات كاربردی نماد مطابقت داشته و به گونه ای پس از زمــــانی كه بشر زندگی هوشمندانه خویش را باز می یابد همراه با نماد و مذهب و سایر عــــوامل زندگی اجتماعی،به نظام زندگی افرادقدم می گذارد. در اینجـا تعابــیر قـدیــمی یـــونانی نـــیكیagathos))،سودمندی(chresimon)،فن(tekhne)،عشق(eros) ،تقلید(mimetis)جاودانگی (eternity) ، زیبایی (kalon) به دنبال شیوه تفكر اساطیری كه در آن روح از تن جدا نیست و جسم ، جسم اثیری است در قالب نماد اسطوره ای ، تداعی گر اندیشه های درونی آدمیان می شود. در مرور تاریخ هنر های زیبا در دوران رنسانس شاهد ورود هنر عقلانی وكنش عقلی (liberal art)به عرصه فعالیت های فرهنگی انسان می باشیم.به دنبال چنین نگرشی هنر كاربردی(techniqual art) نیز به میدان وارد گردید لیكن هنر ایران در این هم زمانی تاریخی از ابتدا دارای پایه و اساس عقلانی و مبتنی بر درایت و هوشمندی واكنش ذهن مبدعین آاست ارسطو در تحلیل اثر هنری سه بعد معرفت، عمل و آفرینش هنری را در نظر می گیرد. این مراحل صعودی در روح هنرمند ایرانی هم زمان عجین گشته است شاهد مثال ما نماد دایره در تفكر اساطیری است كه نمایانگر اجرام سماوی و هستی و فرهنگ اسطوره ای است. همین نماد در كاركرد چهار گوش، نماد فلسفه و خرد تـلقی می گردد. اصولا حركت های زاویه دار و ایستا نماد مردانگی و روان شناسیتفكر در نگرش فرهنگی است . در بررسی وزن و آهنگ، ساختار طرح دست بافته (فرش-گلیم –قالی) اكثرا جهت نقش نگاره ها منحنی دوار یا به عبارتی نماد حیات وهستی است كه علاوه بر تداعی معانی روانی نشان دهنده نماد زنانه، ما را به این واقعیت نزدیك می سازد كه بافندگان و نقش آفرینان چنین بدایعی، زنان گران قدر كشور مان بوده اند. این تداوم هماهنگی (هارمونی ) بین فرم ومحتوی كه ازسویی شكل ظاهر را به محتوای تفكر اسطوره ای آن پیوند می زند، همان هارمونی فرم یا شكل هگل است كـه بـدان گشتالت یا همـاهنگی ســوژه مفهــوم می گوید به طور كلی نگرش های فرهنگی در طول اعصار متفاوت ارتباط مستقیمی با ایجاد باورهای اسطوره ای مردمان دارد. هرچند به لحاظ تقسیم بندی فرهنگی،هریك از دوره ها محتوای مفهومی خاصی را در بر می گیرد، لیكن در خلق اسطوره این تقدم های مورد اشاره مصداق هم زمانی كاربرد ندارد. به طور مثال ممكن است كه حتی در حال حاضر با شخصیت اسطوره ای مواجه شویم كه از لحاظ تقسیم بندی فرهنگی مرتبط با فرهنگ مردم در دوران اعتقادات جادویی ما قبل تاریخی باشد.در تقسیم بندی ادوار فرهنگی ابتدا به زمانی برمی خوریم كه تمامی نگرش های فرهنگی مردم در زمانه خویش ، نگرش ها و اعتقاد به آیین های جادویی بوده است. این باورها را به خصوص در ذهن انسان دوران ماقبل تاریخ باز می یابیم . بعد از اختراع خط و یا به عبارتی وارد شدن انسان به عرصه تاریخی به دوران پیش از اسطوره باز می گردیم پس از آن نگرش اسطوره ای (mythological)، در دورانی بعد از آن به باورهای انسانی با دگردیسی انسان به خدا وخدا به انسان(anthropomorphism)مواجه شده و دردوره ای دیگر این باورهای فرهنگی جای خود را به نگرش متافیزیك و زمانی كه خدایان از زمین به آسمان صعود می یابند ، می دهد پس از ان اعتقادات فرهنگی انسان به فرهنگ مذهبی بدل شده و تا امروز به عصر فرهنگ مدرن می رسیم كه شكل و فرم كاملاً فرو پاشیده اند و سوژه اهمیت خود را از دست داده است.
نقش دست بافته ها (فرش-گلیم –قالی) و اسطوره به تناسب طبقه بندی لحاظ شده برای طرح های فرش ایرانی آن گونه كه از حیث شكل به انواع گیاهی ، جانوری ، ابنیه ، تلفیقی تقسیم می شوند بیشترین اشكال اسطوره ای نیز در بین همین شكل های درختی و جانوری پدیدار می گردد . اینكه بتوانیم به صراحت نظر دهیم كه ترسیم و نقش كردن این اشكال بر متن قالی دقیقاً منطبق با تاویل مفاهیمی است كه امروزه توسط بزرگترین اسطوره شناسان و جامعه شناسان و تاریخ دانان انجام می شود، امری ناشدنی است. لیكن این كلمات زبان نوشتاری مردمانی هستند كه قدرت انتقال چنین اندیشه هایی را در وادی نقش و رنگ و پشم تجربه نموده اند . آدمیان فضاهای اندیشه مشتركی دارند . همین مسئله است كه باعث می شود گاه با مرور نمودن یك مطلب در كتاب یا باز گوكردن آن در لحن یك فرد. گویا مطلبی را شنیده ایم كه قرین دایمی روان و جسم ما بوده و كاملاً با افق و ساحت تفكر ما مطابقت دارد . چنین است كه آسمان، زمین، درخت، آب در فرهنگ های گوناگون با مفاهیم كماكان مشترك، رنگ تكرار در تجلی یافته و با یكدیگر در كاربرد سنخیت می یابند.
هم چنان كه در زمان سرآغاز (illo in tempore) اسطوره بهشت، كوه درخت ، ستون یا گیاه خزنده ، زمین را به آسمان پیوند می زند تا انسان بتواند با بالا رفتن از آن به آسانی به آسمان صعود كند. زمان سرآغاز در باورهای اسطوره ای دیدار با ایزدان اتفاق می افتاد . به همین نسبت ، قدر و منزلت جانوران در چشم انسان نخستین بسیار بالاست . جانوران از رازهای زندگی و طبیعت با خبرند و حتی رازهای عمر طولانی و فنا ناپذیری را می شنــاسند . دوستی بـا جـانوران و دانستن زبـان آنهـا، جـز نشانه های مینوی محسوب می گردد.”
این اسطوره های سازنده ، در جهان بینی ونوع نگرش فردی بافنده فرش نیز جلوه گر می شود . اسطوره بهشت ، هبوط ، فنا ناپذیری انسان، سر منشأ مرگ و كشف روح، گفتگو با پروردگار ، همه دیدارهای آشنایی است كه بر روح بافنده دست بافته (فرش-گلیم –قالی) نیز عیان شده و قدرت تخیل ذهن سیال او را به نبوغ و خلاقیت می رساند . این مردمان سوی هنری زندگی را ژرف تر و به ظرفیت های ادراك حواس ظاهر و باطن را در وجود او آشكار می سازند.
این مسئله بـه نـوعی همـان تمـرین روح در جهت خروج از زمان است. به نمادگرایی می انجامد كه در این مقوله همه افسانه های مربوط به پرنده انسان (یا انسان های بالدار) جای می گیرد و حاكی از نوعی عروج به سوی آسمان است. موضوع پرواز از كهن ترین بن مایه هی فولكلور است كه انتشار جهانی دارد و در تمامی سطوح فرهنگ های باستانی اوشواهدی دارد. فراسوی زمان رفتن، بی وزنی و آزادی از شرایط انسانی ، همان تغییر شكل یافتن وجه جسمانی انسان به وجه روحانی اوست.هفت گام عروج بودا ، هفت پله راز آموز آیین میترا . عروج هفت گانه آیین شمنی كه در قالی ایران در هفت حاشیه فرش متظاهر می شود از حیث ساختار همان قدر مشترك آیین های نمادین در هندوستان ، آسیای مركزی و خاورمیانه است. مفهوم آن فراروی از جهان به یاری گذر از هفت آسمان و دستیابی به اوج كیهان است كه حتی در سنت های سامی هم دیده می شود و نقطه مركزی این عروج های آسمانی نظیر جایگاه كیهانی در هندوستان و شمسه مركزی و یا ترنج و حوض اصلی لچك ترنج هایی است كه در فرش ایران اقوام می یابد. در جایی كه نقش ، طرح و رنگ به یاری مفهوم می شتابند و تداعی بصری آن را در نظر مخاطبین خویش به زیور زیبایی های جاودانگی ، قدرت می بخشند؛ این جایگاه مركزی رجعت دوباره به كمال سرآغاز است یعنی نوزایی به دوره ای كه هنوز در آن آلودگی و بی حرمتی . فرسودگی و بی رنگی نبود . چنان است كه می بینیم بودا برای نیالودن زمین و بی حرمت نكردن آن نه بر زمین كه بر نیلوفر آبی پا می نهد . صعود جان هماره با نوعی آرامش و دستیابی به صفا قرین است چرا كه شكل دهنده وحدت پویا از مجموعه حواس ما می باشد . مسئله ای كه یونگ علت آن را به ناخودآگاه جمعی انسان مرتبط می داند و معتقد است كه در اثر كمترین ایجاد ارتباط با این ناخودآگاه تجربه ابدیت برای انسان حاصل می شود.
نقوش گلدانی ، افشان :
این نقوش در واقع اسطوره تكوین هستی پیوند می زنند . گلدان گلی كه ارتباطی وسیع با زمین مادر و ایزد بانوی باروری دارد و همین معنا به طور مشابه در نقوش موزون و بدیع به صور مختلف در طراحی فرش ایران دیده می شود . زاده شدن انسان از زمین ، عقیده ای جهانی است. این احساس ژرف برون آمدن از زمین و زاده شدن از آن ، مانند باروری فرسوده ناشدنی زمین و زندگی بخشیدن به عناصر حیات همچون درخت ، گل ، سبزه و رود است. “ زمین مولود ، نه تنها جایی است زندگی و ما بعد زندگی از آن آغاز می شود شاهد بزرگی برای راز آموزی نوع جدیدی از هستی است. مسئله زمین مادر و تجلی آن در نقوش مختلف به تاریخ ادیان تعلق دارد كه از زمان پارینه سنگی شناخته شده است. گاه زمین ایزدبانوی مرگ می شود . مرگ به بذری تشبیه می شود كه در سینه زمین كاشته می شود تا به گیاهی نو جان بخشد . زمین در اینجا منبع فرسایش ناپذیر آفرینش است”مرگ در همه آیین ها ، گذرا به شیوه بودنی دیگر است. جزء لاینفك نوزایی و آغاز یك زندگی جدید است. همین طرز تفكر و نگرش است كه در آثار هنری به اشكال مختلف و با ابزار گوناگون خود را نشان می دهد . این برداشت بیدار كننده این ذهنیت است كه پایان جهان هرگز مطلق نیست و همواره به دنبال آفرینشی نو، نوزایی دیگری ایجاد می شود.
نقشنمایه درختی:
نقش درخت یكی از اصلی ترین نقوش رایج در دست بافته های (فرش-گلیم –قالی) ایرانی است كه به گونه های مختلف یا به صورت نقش اصلی یا در متن و بافت طرح به كار می رود.این نقش از جمله نقوش اساطیری مهمی است كه راز و رمز به كارگیری آن توسط اسطوره پردازان بزرگ تحریر شده است. از جمله الیاده در این باره چنین میگوید:” نماد پردازی درخت جهان به معنای نماد پردازی كل كیهان است. قلمرو این درخت در ناخودآگاه و زندگی ژرف تر ماست. در كار برد این نقش فعالیت روانی و ذهن یكپارچه می شود. این نماد در اساطیر و ادیان به معنای نوزایی، بی پایانی، تجدید دوره، منبع زندگی و سر چشمه جوانی و واقعیت است.” چنین اسطوره ای بیانگر حقیقت است چون تاریخ مقدسی را بیان می كند و بدین وسیله تكرار پذیر می شود. نقش درخت كه اكثرا به صورت درخت سرو طراحی می شود در انواع طرح های درختی، گلدانی،(ونقش ناظم)، متن نقش محرمات، طرح گلستان با باغی یا بهشت وپالیز ، در انواع بافت قاب قابی یا خشتی بوته، به كار می رود.
نقش سرو از جمله نقوشی است كه علاوه بر قالی در بافت پارچه نظیر ترمه و چاپ قلم كار، قلم زنی بر فلزات و سنگ و در انواع هنر های سنتی ایرانی كاربرد فراوان دارد. همینپراكندگی كاربرد و اعتبار دراز مدت نقش است كه شكل آن را دگرگونی وسیعی داده و باعث گردیده تا اقسام این نگاره امروزه حدود بیش از۶۰صورت متفاوت داشته باشد.
در خصوص درخت سروی كه به شكل بوته درآمده تفاسیر متعددی وجود دارد: مظهر رازآمیز شعله آتش آتشكده های زرتشتی، تمثیل شكل بادام یاگلابی، تجسمی شیوه یافته از گیاهی هندی كه از همانجا نیز به ایران راه یافته است، و شاید زیبا ترین و نزدیك ترین تعریف به معنای شكل بوته سرو تارك خمیده از باد موجود در طبیعت باشد.تحول و تبدیل سرو به بوته به سه دوره در هنر قبل و بعد اسلام قابل تفكیك است. در ابتدا سرو درختی مقدس و رمزی مذهبی و نشانی از خرمی، همیشه بهاری و مردانگی است. در این مرحله سرو به صورت هیات اصلی و طبیعی خود در تمدن آشور، ایلام و هنر هخامنشی خود را نشان میدهد و حالت نگاره تزیینی ندارد. نگار گری آن در اینجا مقطعی بوده و برش عمودی درخت را با شاخه های افقی مجسم می سازد كه در سنگ نگاره های تخت جمشید در نهایت دقت و ظرافت به كار می رود. در ادامه دوره اول، نقش سرو در هنر پارتی و ساسانی یگانه درخت مقدس نیست هر چند منزلت آن هم چنان مستدام باقی می ماند. لیكن این منزلت دیگر بار رمزی و مذهبی ندارد و صرفاً مداومت یك نقشمایه سنتی است.در دومین مرحله تطور درخت سرو، هم زمان با نفوذ تمدن اسلامی سرو از ریشه های باستانی جدا شده و به نگارهای زینتی مبدل و از ماهیت مذهبی خود دور می شود. هر چند براساس شواهد به دست آمده این اعتقاد همچنان پا بر جاست كه تا سده دوازدهم هجری سرو مظهر و نماد خرمی جاویدان درخت زندگی بوده است. از اینجاست كه سرو به صورت ساده بته جقه تصویر شده و به یك نگاره زینتی نزدیكتر می گردد. از سده ششم به بعد سرو بته و سرومنقش ازصورت های ساده نخستین بیرون می آید و بته جقه ای شكل شیوه یافته كامل ونهایی خود را می یابد.پیدایش بته بر دست بافته (فرش-گلیم –قالی) ایران زمانی صورت می گیرد كه نماد ها تنها بازتاب نیاز ها و باور های اشتراكی نیستند بلكه جنبه زیبایی شناختی و تزیینی دارند. علاوه بر نقش افشان می توان اشاره كرد. همچنین از بین نقشمایه ها گل بوته سه شاخه یا سه گل كه در آن گل میانه بلند تر از سطح هم ردیف دو گل بوته دیگر است، نشانگر طلوع خورشید ، اوج نیمروزی و غروب آن است. ، دو جفت مرغی كه از درخت مقدس پاسداری می كنند، گل های انار ، هشت پر...قابل ذكر است كه در آنها هر یك به نوعی این گیاه و درخت نماد بی پایانی ، جاودانگی و سلسله ناگسستنی هستی است.
لچك ترنج :
داستان اسطوره ای باغ بهشت دگر بار با نقش آفرینی متمایزی در دست بافته (فرش-گلیم –قالی) ایران تداوم می یابد و بصورت حوضی پر آب در مركز متن فرش با نام ترنج ظاهر می شود . حوضی كه تزیینات جانوری و گیاهی درون یا اطراف آن نمایانگر فضای فردوس و مجسم كننده نعمات آن است. بدیهی است كه استمرار كاربرد این نقش در ذهن پویا و خلاق تولید كننده ، به مرور زمان منجر به ایجاد تغییرات جزیی یا كلی به تناسب اجزای طرح و بازنمود زیبایی آن گردیده و چنین استنباط شده است كه محدود نمودن فضای متن به یك ترنج،باعث منقسم شدن تدریجی یك ترنج به دو نیم ترنج و سرانجام به چهار ربع ترنج شده و هر ربع ترنج در فضای سه گوشه یا لچكی كنج های متن جای گرفته است.الگوی اولیه این طرح مفهومی فردوس را كه به جایگاه اسطوره ای حیات دینی در قلمرو وجدان آدمی بستگی دارد، از نقش گلستان می دانند. ”حیات دینی و رابطه ای كه با قلمرو وجدان دارد به تامین خیر و سعادت وجدانی افراد و الزام آنها به اجتناب از شر و گرایش به خیر نظر می نماید . اندیشه نشئه خیر و مكافات اعمال ، حتی در ادیان باستانی مصر و بین النهرین هم، التزام عمل به خیر و احتراز از افعال شر را از انسان مطالبه كرده است . از استمرار رسوم و عقاید آكنده از غرایب در طول تاریخ این نكته نیز بر می آید كه انسان به آنچه وجدان و قلب او را ارضا نماید بیشتر از آنچه فهم و عقل او را خرسند كند، پایبندی و خرسندی دارد.” همین مفاهیم حیات دینی و ارتباط آنها با ذهن فرارونده آدمی است كه در طول اعصار همراه با او بوده و از زندگی فردی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و هنری او نه تنها جدا نشده بلكه در آن بیان و نمودار می گردد. اصولاً نقشی كه حیات دینی اقوام در پیدایش تاریخ و دگرگونی های آن دارد غالباً از طرح اسطوره آغاز می شود. اسطوره كه به دنیای ذهنی و ماورای زمان تعلق دارد. هر چند كه زمان عینی نیز اسطوره است جنبه تقدس آیین های اسطوره ای نیز به خارج بردن انسان از زمان عینی به زمان ذهنی است و در فاصله همین بازگشت است كه او را متعهد می سازد . مادامی كه انسان در عرصه تنازع دو جاذبه زمان عینی و زمان ذهنی سر می كند، حیات دینی در شكل اسطوره یا تاریخ بر احوال و افعال او سیطره مشهودی دارد. حیات دینی به انسان كمك می كند تا از دغدغه زمان جاری و متحرك به آرامش یك زمان راكد و متوقف پناه ببرد و در عبور از این ورطه ، به كمك اسطوره به گذشته الهی راه پیدا كند و با تاریخ برگذشته انسانی بگذرد.
ماهی درهم این نوع نقش از اواخر دوره تیموری و در تمام دوران صفوی مورد استفاده بافندگان بوده است و از آنجا كه در دوره تیموریان و در هرات رواج یافت بدان هراتی گویند. هر چند ریشه لغوی واژه ماهی درهم و اینكه چگونه در نقش دست بافته (فرش-گلیم –قالی) رایج گردیده است مشخص نیست. بافت ماهی درهم در اكثر نقاط ایران كاربرد داشته و تفاوت بارز نقش آن از شرق به غرب ایران مشهود است. به گونه ای كه اندازه ماهی های نقش در شرق (به ویژه اطراف قاین ، تربت جام و تربت حیدریه) بزرگتر از غرب و مركز ایران (نظیر كردستان) است. تنها كاربرد این نقش اسطوره ای بر دست بافته (فرش-گلیم –قالی) نبوده و در ضرب سكه، نقش برجسته ، نگارگری ، معماری و حتی بر تاج تیگران (یكی از شاهان ارمنستان) ، نقش فوق دیده می شود.بنیاد و اصل آن دو یا چهار برگ خمیده است كه گل بزرگی را در بر گرفته اند . از گل وسط به همان گل نیلوفر آبی یا شاه عباسی تعبیر می شود . چنین گفته شده كه برگ ها در ابتدا ماهی بوده اند كه در دوران اسلامی به برگ مبدل شده و گل میان نیز احتمال می رود چهره انسانی بوده كه آن هم به گلی گرد تغییر شكل یافته است.در كـل نه تنهااین نقش بلكه افسانه نقش بوته،ســرو،شكارگاه یا بسیاری از ریزنقش های به كار رفته در متن و حاشیه بعضی نقوش دست بافته (فرش-گلیم –قالی) نظیر گرفت وگیر دلالت به واسطه جاویدان آیین میترا در ایران دارد.
مهر یا میترا خدای مهمی در تاریخ بسیاری از كشور های مختلف در ادوارگوناگون بوده است. پرستش او در غرب تا انگلستان و در شرق تا هند گسترش داشته است. مهر كه در ابتدا در هزاران سال پیش مورد پرستش مردم بود اینك نیز مورد احترام زرتشتیان است. او خدای پیمان است و پیمان ها و نظم و راستی را نگهبانی می كند حتی پیمان میان دو كشور. او با پیمان شكنان یا مهردروجان دشمنی سرسخت دارد ولی نسبت به وفاداران خود مهربان ترین خداست. ایرانیان ایران را سرزمین پیمان به شمار می آورند و جنگجو یان ایرانی پیش از رفتن به جنگ با كشور های ضدمهر، سوار بر اسبشان، به درگاه مهر دعامی كردند و به خورشید و مهر وآتش مقدس جاویدان نماز می گذاردند مهر نقش بسیار مهمی در آیین های دینی و زرتشتی ایرانیان داشته است. بازمانده ای از این آیین ها، جشن مهرگان است كه در روز مهر مصادف با شانزدهمین روز مهرماه برگزار می شده است. نیلوفر از سویی با آب و از دیگر سو با خورشید در ارتباط است. ارزش و قیمت گل نیلوفر در اسطوره آیین میترا جای بسی تامل و تفكر دارد . گل نیلوفر خود راز و رمز های بسیار زیبا و معما گونه ای دارد كه موریس مترلینگ در كتاب هوش گل ها بدان اشارات قابل ملاحظه ای می كند. همین گل است كه با نقش هایی به اسامی متفاوت ، دست بافته (فرش-گلیم –قالی) ایرانی را آذین می بندد.
نقوش جانوری
در بین نقوشی كه با منبع الهام از طبیعت در فرش طراحی شده اند معنای اسطوره ای كاربرد وسیعی می یابد. در این نقوش اعم از نقوش اصلی متن و یا ریز نقش های به كار رفته در ان معنایی رمز گونه استفاده شده است. درست است كه اسطوره ها در هر فرهنگی جهان را قابل فهم نموده و معقولات و مناسبات انسان باهمنوعان و نظام كاینات هستی را معنی می بخشیده است، و این طرز نگرش مبتنی بر برداشت های ذهنی دوران كهن فرهنگی ادوار جامعه است اما این معنای ساده باورانه به دیدگاه های جامعه عشایری و روستایی دست اندركار دست بافته (فرش-گلیم –قالی) ایرانی نزدیك است. چه ازآن جاست كه عوامل رمز گونه درنقش های متفاوت جدی می نماید .” چرا كه رمز مارابه فهم معنایی غیراز معنای اول وبی واسطه كه خود بر آن دلالت دارد فرامی خواند .رمز كثیرالمعنی وچند پهلواست.همچنانكه درخت وماه وغروب آفتاب ودریا همواره برمعنایی بیش از معنای اولیه شان دلالت می كنند.
همین قدرت سازمان بخش وساختار ساز اسطوره است كه باعث می شود اسطوره خارج ازتاریخ وزمان پیدایی اش عمل كند وبا همین تحلیل است كه فروید در بیان ناخود آگاهی به اساطیری توسل می جوید كه قرن پیش از او در متن وسیاق اجتماعی،فرهنگی كاملاً متفاوتی پدیدآمده اند.”دین وجادو تنها ارتباطات بشربا دنیای خلق اسطوره نیستند.”تایلور در تحلیل اسطوره از همزادگرایی یا جان گرایی یاد می كند.اومعتقداست كه هرچیزدارای همزادی (anima) مستقل است و جنبش و آرامش آن را از حركت و سكون یا حضور و غیاب جان (mana) و یا همزاد جان سرچشمه می گیرند . پس برای غلبه بر طبیعت باید همزاد اشیا بر خود آنها منطبق شود . نذر و نیاز و قربانی كردن همه آثاری از همزادگرایی جان است. جادو و توتم را اسطوره شناسانی همچون فریزر (Frazer) بر همزاد گرایی افزوده اند . فریزر عقیده دارد كه فرهنگ از مرحله جادو به دین و بعد از آن بهمرحله دانش پا نهاده است.” شایدیكی از نزدیك ترین مفاهیم مرتبط با آغاز مبحث اسطوره های جانوری در دست بافته (فرش-گلیم –قالی) ایرانی مبحث كاسیرر باشد كه ریشه اسطوره را بر محور زبان در پیوند با مفهوم، وجود و تكامل ذهن است و اسطوره نیز زبانی از همین پویایی ذهنیت آدمی است. شیر یكی از همان اسطوره های جانوری در نقش دست بافته (فرش-گلیم –قالی) ایرانی است كه به زبان اسطوره پرده از معمای تصویر شدن خویش بر می دارد كاربرد نقش شیرذ در اشكال مختلف از زمان های بسیار قدیم در ایران و به خصوص فارس رایج بوده است. این شكل در نقش برجسته های تخت جمشید حك شده و بر پلكان كاخ آپادانا نبرد شیر را با گاو می توان دید. همچنین می توان آن را بر بسیاری از ظروف و منسوجات ساسانی مشاهده كرد. حتی در برخی از مهرهای اشكانیان و ساسانیان تصویر شیر نقش شده است. در اغلب این موارد شیر نماد شوكت و جلال سلطنت و قدرت و عظمت پادشاهان بوده است. نبرد شیر با گاو شاید معرف اسطوره كهن نبرد مهر با گاو و دریدن آن و آوردن بركت باشد كه در اساطیر مهری وجود دارد و در نقوش بازمانده از آیین میترا بارها به ارتباط نزدیك شیر با ایزد مهر و ارتباط شیر با سر بریده گاو بر می خوریم. محتمل است كه شیر در آیین میترا مظهر زمینی مهر و خورشید در میان درندگان باشد كه در دین زرتشتی در دوران های بعد، این نبرد به اهریمن نسبت داده شد. در دین مانوی شیر و دیگر درندگان مظهر نیروی شر شدند. بنابراین دریده شدن گاو، كه خود مظهر ماه بركت بخش است به دست شیر، نمادی از بركت بخشی است. داستان كلیله ودمنه نیز داستان كشته شدن گاوی توسط شیر است. در غرب آسیا نیز الهه ایشتر اغلب سوار بر شیر بود كه نشانه مظهر زمینی ایشتر است. در بسیاری از دستبافت های لرستان امروز حتی، نقوش حیواناتی را می بینیم كه شباهت زیادی به آثار برتری اجداد۳۰۰۰ سال قبل خود دارد. در بین این شباهت ها نقش شیر استفاده بیشتری دارد.از طرفی دیگر شیر و خورشید رسما در زمان محمد شاه قاجار از سال۱۳۵۲ ه.ق نشان پرچم ایران شد. كه خورشید همان مهر یا میترا و شیر نگهبان میترا است. با هوشمندی ایرانیان شیر بعد از اسلام نیز در آثار ایرانیان كاركردی تازه یافته و از عوامل سنتی مذهب جدید به شمار می رود.
شاید نقشمایه شیر و جدل دو حیوان از بیشترین موارد استفاده نقوش حیوانی دست بافته (فرش-گلیم –قالی) ایرانی باشد. ولی كماكان در متن و حاشیه بعضی دست بافته ها (فرش-گلیم –قالی) نقوشی كوچك تر برای جلوت و زیباتر نمودن فضا مورد استفاده قرار می گیرد كه با عنوان ریز نقش ها یا نگاره ها می توان به آنها اشاره كرد.نگاره های مرغی، طاووس، قوچ و بز كوهی، اسب، از جمله این نگاره هاست كه به صورت مشخص دكتر پرهام در بررسی نقوش قالی های فارس بدانها پرداخته اند.

نقوش هندسی
از جمله نقوش فوق كه با قدمتی دیرین و مفاهیمی اسطوره ای نه تنها در دست بافته (فرش-گلیم –قالی) ایران بلكه در سایر هنر های ایرانی كاربرد داشته است می توان به گردونه خورشید(سواستیكا)، ستاره، اشكال شطرنجی، آرایه های ترنجی چهار یاهشت بازویی اشاره كرد. قدمت اكثر این نقوش با استفاده از آنها در هنر هایی شناخته شده است كه تا به امروز، جهت مواد اولیه مصرفی ماندگاری داشته اند؛ به خصوص سفالینه هایی كه تاریخ هزاره های قبل از میلاد را بیان می دارند. گردونه مهر یا خورشید در دست بافته ها (فرش-گلیم –قالی) فراوان به كار می آید و جالب است كه بر اكثر درب های چوبی خانه های اهالی روستا ها نقش این گردونه كنده كاری شده است. نشانه آریایی سواستیكا بر آثار تمدن های كهن از ایران و چین و هند و ژاپنتا اروپای عصر مفرغ و امریكا سرخپوستان نخستین بر جا مانده است. زادگاه این نگاره را با احتمال قریب به یقین آسیای مركزی دانسته اند و كهن ترین نمونه آن در ایران در آثار هزاره پنجم و چهارم پیش از میلاد مسیح در شوش پیدا شده است. نقشمایه فوق در صورت اولیه خود به حالت مدور و یا چهار گوش و شكسته به كارمی رفته است. كاربرد آن در بافته های قالی بافان فارس می تواند اشاره ای رمزی باشد به مركزیت خورشید در تمدن ایران باستان.گل هشت پر از دوران های تاریخی نخستین مظهر خورشید و آفتاب بوده است. این نگاره از زمان قالی پازیریك به صورت بی كم وكاست با گل های یك در میان سفید و سیاه كاربرد داشته است.گل هشت یا دوازه پر ساده و یك رنگ از دوران تمدن سكایی و ماد و هزاره دوم پیش از میلاد در ایران وجود داشته است. اگر گل دوازده پر هزاره دوم پیش از میلاد را نشانه پذیرش سال خورشیدی و دوازده ماه سال بدانیم، گل هشت پر دو رنگ می تواند نماینده چهار فصل و تمایز آنها از یكدیگرباشد و پدیده ای رمزی از عدد چهار كه از اعداد نیك بوده است. اشكال شطرنجی از دوران های پیش از تاریخ نماد تلاءلو آب و كوهستان های آبخیز بوده اند و به خصوص این نقش بر سفالینه های شوش، پارسه و نهاوند تصویر شده است. آرایه های ترنجی كه به غلط به آن رتیل می گویند، نمادی است ازماه كه به مرور زمان به نماد آفتاب مبدل شده است. این نقوش قدمتی پنج هزار ساله داشته و به تدریج با كمترین نغییری انتهای بازوان آن چرخش پیدا كرده. نگاره چهار سوی این نقش ساختار نماد نظام ماه است كه بعدها خورشید جای آن نشست
 

Similar threads

بالا