فصل گمشده معماری امروز

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فصل گمشده معماری امروز



بسم الله الرحمن الرحيم


الحمدالله رب العالمين. و الصلوه و السلام علي خير خلقه محمدو آله اجمعين. بعد از حمد خدا و درود بر رسول او. بدان كه اين رساله ايست اندر آداب فتوت بنايان. كه منسوب است به امام كامل وحي ناطق امام جعفر صادق عليه السلام، كه آن بزرگوار چنين گفته و نوشته‌اند تا اهل اين حرفه بدانند و در ياد گيرند.
بدان اي جوانمرد كه فتوت صرف كردن وجود است يا در اطاعت حق، يا در راحت خلق چنانكه پير جوانمردان شيخ ما نجم الدين زركوب گفته است: الفتوه علي ثلثه اقسام. اولها محافظه امرالله، و الثاني محافظه سنه رسول الله، و الثالث الصحبت مع اهل الله. و حقيقت فتوت ترك ماسوي الله است. معني آنست كه فتوت بر سه قسم است: اول نگاه داشتن فرموده خداي تعالي، دوم نگاه داشتن سنت مصطفي (ع) و سوم صحبت كردن با اهل خدا. و در حقيقت فتوت آنست كه هر چه جز حق باشد ترك گويد.
بدان كه اصل فتوت ايثار است و اين طريق جز با ايثار راست نيايد. از «حديفه عدوي» روايت است كه مرا ابن عمي بود كه روز حرب يرموك ويرا نيافتم. قدري آب برداشتم و به طلب او برخواستم. گفتم اگر اندك رمقي از وي باقي باشد آبي در حلق او ريزم و قدري بر وي زنم. چون بدو رسيدم هنوز رمقي از وي مانده بود. گفتم آبت دهم؟ به دست اشارت كرد بلي. در آنحال آواز شخصي بگوش او رسيد كه مي‌گفت آه. اشارت كرد كه اول بدو ده. نزد وي رفتم. هشام بن عاص بود. خواستم كه آبش دهم او نيز آوازي ديگر شنيد كه مي‌گفت آه. گفت اول او را ده. چون بدو رسيدم درگذشته بود. نزديك هشام آمدم او نيز رفته بود. به نزديك عم خويش آمدم او نيز روح تسليم كرده كه فتوت يعني اين.

3- و هشت خصلت است كه بر فتيان ثابت است. چهار آن عام و چهار آن خاص اين گروه باشد. چنانكه قطب دايره فتوت، امير المومنين علي- عليه السلام- بدان اشارت فرمود حيث قال: اصل الفتوه الوفا و الصدق و الامن و السخاء و التواضع و النصيحه و هدايه و توبه و لايستاهل الفتوه الا من يستعمل هذه الخصال.

4- از آن چهار كه اين طايفه را باشد خاص نخستين تواضع است كه خود اول مرتبه است از مراتب شجاعت. و شجاعت چنان باشد كه نفس را مغلوب عقل گرداني، و اين خصلت تمام نشود الا بقلت اعتنا نفس در حق خويش، و عدم التفات او به خطر و قدر خود، و از حلم لازم آيد. قال الله تعالي: و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا.

5- دوم صفت امن است. قال الله تعالي: اولئك لهم الامن و هم مهتدون. و ديگر فرمايد ليطمئن القلوب. و اين صفتي است كه همگان را لازمست و اهل اين حرفه را خاص. و هر كه دل او به نور حق منور نشد، و از ظلمات شك و جهالت خلاص نيافت همواره مستوحش و ترسان و بددل و پريشان باشد چه ترس از خواص تاريكي و تيرگيست، و امن از خواص روشني.

6- آورده‌اند كه حاتم اصم، رحمته الله عليه، روايت كرد كه گفت: من با شقيق بلخي در بعضي از وقايع و حروب خراسان به غزا رفته بودم. در ميان معركه بر شقيق رسيدم. گفت دل خود را چگونه مي‌يابي، گفتم: چنانكه در شب زفاف، هيچ فرقي نمي‌يابم. گفت: من با اين حد ايمنم، و سپر بيفكند و سلاح باز كرد و سر بر سپر نهاد و بخواب باز رفت، چنانكه آواز عظيط او بشيدند. و اين است امن و طمانينه قلب.

7- سيم صفت صدق است كه آن مبني و اساس حكمت است و اول درجات آن. و از اين جهت اميرالمومنين علي عليه السلام فرموده است: لامروه لكذوب. يعني در غزن را مردمي محالست. صدق در نيت استقامت قصدست در توجه به جناب او تعالي، بهر كار كه در آن شروع كند.
چنانكه فرمود: فاستقيموالله، بر وجهي كه هيچ غرضي از ماسوي الله بدان مشوب نباشد، و هرچه كند خالصا مخلصا خداي را كند بدون ريا.
و هيچ چيز در طريق جوانمردي بتر از دروغ نيست تا گويند مردي راستي است. و دروغ را حيض الرجال خوانند و هيچ عيب و ناجوانمردي قبيح‌تر از آن نداسته‌اند.

8- چهارم و از اشراف خصائص اين طايفه وفاست. و صدق عهد و عد، كه گفته‌اند: المره اذا وعد وفي. و از اين جهت است كه حق جل وعلي ايشان را بدان مدح فرموده و انبياء را بدان بستود. قال الله تعالي: «من المومنين رجال صدقوا ماعاهدوا الله عليه» و در وصف اسمعيل عليه السلام گفت: انه كان صادق الوعد. و اميرالمومنين علي عليه السلام در ذكر اصول فتوت وفا را بر همه مقدم داشته است.

9- و ديگر بدان كه شرايط عام و استعداد فتوت نزد اين طايفه هفت است. او لذكوربودن است چه فتوت صفت شرف و كمال است و انوثت مستلزم نقص و اذلال. قال الله تعالي: الرجال قوامون علي السناء و قال النبي عليه السلام هن ناقصات عقل و دين. دوم بلوغ است، چه بلاغت مبدأ ظهور عقل و خروج قوت ملكي از قوه به فعل است سيم داشتن عقل است، چه آن وسيلت بنده است بحق و واسطه كسب كمال. قال پيغمبر عليه السلام عبدالناس اعقلهم، و نحن معاشر الانبياء امرنا ان تخاطب الناس علي قال عقولهم. چهارم دين داشتن است، زيار كه فتوت كمال دين است و كمال هر چيز متفرع از اصل خواهد بود و فرع بي‌اصل محال پنجم صحت باطن نداشته باشد چون مختث بودن يا جذام و برص. ششم مروت داشتن است و آن از لوازم صفات فطرت است، همچنانكه فتوت مبنا و اساس ولايت است. هر گه صاحب مروت نباشد فتوت نيابد، و هر كه صاحب فتوت نباشد بولايت نرسد. قال علي عليه السلام من الفتوه المره رعايه آخرته، و من مروته صيانته وجهه. هفتم حياء و آن ناصيه كمال ودليل نجابت جوهر نفس است. قال النبي عليه السلام: الحياه من الايمان.

10- از آن آلات و اسباب كه به غير از لوازم بنايان و اهل فتوت را لازم آيد هفت چيز است. كارد و ناخن چين وسرتراش و شانه و مسواك و ميل و منقاش. و اما كارد در همه حال بكار آيد، در بريدن گوشت و خوردن خربوزه و تراشيدن خلال، و شانه كه محاسن بدان بياراند و اين از واجبات است و شانه بايد كه درست و مستقيم باشد و درو شكستگي نباشد كه آن مايه نقصان دارنده‌اش است. و داشتن سرتراش واجب است كه اگر سرتراش نباشد بوقت نياز محتاج ديگري باشد و اين ترك ادب است. و ديگر ناخن چين واجب است كه هم بدان موهاي زائد چون موي سبلت و بيني اگر دراز باشد كوتاه نمايد كه آن ترك سنت است. منقاش و ميل هر دو وسيلتي تمام است كه به يكي چون خاري يا تيغي در انگشت خلد درآورند، و ميل از بهر آنست تا آلودگي گوش بدان پاك نمايند كه بزرگان گفته‌اند آلودگي گوش دليل بر غفلت است و غفلت بر صاحب فتوت روا نباشد. و آخرين از اين اسباب مسواك است و آن چوب پاره‌ايست كه بدان دندان‌ها بشويند و مسواك كردن سنت پيامبر و ديانت اسلام است و سنت جوانمردان، چه كه گفته‌اند نماز با مسواك يك در ده باشد، و بلكه يكي در هفتاد.

11- و از آن اسباب كه بنايان را خاص لازم است نيز هفت اسباب است كه: تيشه است و ماله است و قالب است و ناوه است و ريسمان است و شاغول است و چوب زاويه است كه هر يك را بكاري ساخته‌اند كه از آن ديگري برنيايد. و اما تيشه از براي شكستن سنگ و خشت باشد و ماله بجهت ميزان كردن گل روي كار و قالب براي همسان كردن گل روي كار تا از جوانب آويخته نشود و ناوه براي آوردن گل در پاي كار و ريسمان به جهت طراز كردن صف خشت‌ها و سنگ‌ها و شاغول از براي ميزان كردن ارتفاع كار، بناي نيك آنست كه اينهمه در راه رضاي خداوند وخلق خداوند بكاربرد و از طريق صلاح منحرف نگردد.

12- بدان كه بنايان را مراتبي است كه ايشان را بدان مراتب شناسند. پايين‌ترين مرتبه مزدور باشد كه كار گل از او برآيد و ناوه بر سر گيرد و در اين طريق هنوز مبتدي است. دو ديگر صاحب است كه حد واسط ميان استاد و مردور و او اندك مايه از بنائي حاصل كرده، ولي هنوز به مرتبه استادي نرسيده سه ديگر استاد بناست كه داند هر وسيله را چگونه بكار برد و خشت را چگونه بر سر خشت نهد و چگونه از عهده قوس و ستون و غير آن برآيد.

در فتوت نامه بنايان بطريق سئوال و جواب:

1- اگر برسند اول بنا كه بود بگو كه اول بنا ابراهيم خليل بود عليه السلام كه خانه كعبه بنا كرد. ديگر گفته‌اند اول بنا نوح پيامبر بود عليه السلام كه چون طوفان بنشست شهرها و روستاها ديگر بار بساخت و مردمان در آن شهرها و روستاها سكني گزيدند و آباداني زياد شد.

2- اگر پرسند بزرگتر بنايان كه بود بگوي كه پيغامبر ما بود صلوات الله عليه كه چون سيل بيامد و بناي كعبه بنشست حضرتش با ديگر مومنان به تجديد بناي آن اقدام نمودند و حجرالاسود بدست خويش بر آن بنهاد.

3- اگر پرسند كريمترين بنايان كه بود بگوي علي بود، اميرالمومنين عليه السلام كه در بناي مسجد مدينه پيامبر را معاضدت كرد. و او سر جوانمردان است و بزرگترين ايشان در مقام چنانكه حديث در مقام اوست، لافتي الا علي، لا سيف الاذوالفقار.

4- اگر پرسند كه چهار پير شريعت تو كيست، جواب بگو چهار پيغمبر مرسل،؛ اول آدم صفي دوم ابراهيم خليل، سيم موسي كليم، چهارم خاتم انبياء محمد مصطفي صلوات‌الله عليه.

5- اگر پرسند كه چهار پير طريقت تو كيست، بگو كه اول ايشان حضرت جبرائيل بود، دويم حضرت ميكائيل، سيم حضرت اسرافيل، چهارم حضرت عزرائيل.

6- اگر پرسند كه چهار پير حقيقت تو كدامند، جواب ده اول پدر، دوم معلم، سيم استاد چهارم پدر عروس.


نشریه صفه

ادامه دارد...​
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه

7- اگر پرسند چهار پير معرفت كدامند. جواب بگو كه : اول شيخ عطار، دويم خواجه حافظه شيرازي، سيم شاه شمس تبريزي، چهارم ملاي رومي.

8- اگر پرسند كه چند استاد بنا بوده‌اند و نخستين ايشان چه كسي است، بگو كه دوازده تن بودند چنانكه امام بحق ناطق امام جعفر صادق عليه السلام فرموده است كه دوازده تن استاد كامل بودند كه پير همه ايشان حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام بود.

حسن بصري نخستين ايشان بود كه بناي خانقاه بدست خويش بكرد، دويم استاد عباس حلبي بود. سيم استاد روئين بغدادي. چهارم بكران قريشي، پنجم استاد شكري الوسي، ششم استاد باب الله، هفتم استاد شاه مير سبزواري، هشتم استاد مقبل مكري، نهم استاد نجف بنازكي، دهم استاد رحمان علمداري، يازدهم استاد يوسف مصري، دوازدهم استاد نعمان مدايني كه كار بر ايشان ختم شد.

9- اگر پرسند كه چند اصل است بنائي را بگو كه پنج اصل است. اول با طهارت بودن، دويم بر جاده راستي بودن، سيم با حيا بودن ونظر از غير برداشتن، چهارم كم سخن گفتن، پنجم به ادب بودن نزد مشايخ و بزرگان.

10- اگر پرسند كه چند حكم باشد بنائي را، بگو كه ده حكم است. اول آنكه هر صبح كه برخيزد از علم شريعت و طريقت باخبر باشد تا استادي او را مسلم باشد. دويم، هر كس را در خور حوصله و توانائي كار فرمايد. سيم، با سخاوت و خير باشد، چهارم در كار خود استاد باشد و آنچه را كه انجام دهد چنان باشد كه از براي خود نمايد. پنجم با همه كس به خلق نيكو پيش آيد. ششم تنگ حوصله نباشد، هفتم فقير دوست باشد، هشتم كاري گران و زير دستان خود را به نان و جامه شفقت نمايد. نهم پسران مردمان را عزيز دارد. دهم آنكه در كار خود چست و چالات باشد.

11- اگر پرسند كه كدام خصلت بنايان بيشتر بكار آيد، بگو حيا، چرا كه حيا و چشم پاك داشتن از خصلت‌هاي جوانمردان است و بخصوص بنايان را بكار آيد كه چون بر كار بالا روند چشم پاك دارند و در خانه ديگران ننگرند و چون ناخواسته عورت ديگران بيند چشم بسته دارد و هرگز چون بر كار باشد به اطراف ننگرد و آنچه بيند چشم پوشد.

12- اگر پرسند كه چون بر سر كار روي كدام آيه از كتاب خدا را قرائت كني، بگو كه اين كلام خداوند را كه فرمايد: ليس للانسان الا ماسعي.

13- اگر پرسند چون تيشه به دست گيري كدام ايه خواني، بگو كه : يوم يفرالمرء من اخيه و امه و ابنه و صاحبته و بنيه.

14- و اگر پرسند چون ماله بدست گيري چه گويي: بگو از قرآن خوانم: يا ايها الذين آمنوا توبوالي الله توبه نصوحا.

15- و اگر پرسند چون قالب بدست گيري چه خواني، بگو قوله تعالي: لايصليها الا الاشقي الذي كذب و تولي، ان جاءالاعمي.

16- اگر پرسند چون ناوه بر دست گيري چه گويي، بگو: و اما من ثقلت موازينه فهو في عيشه راضيه.

17- و اگر پرسند چون ريسمان بدست گيري چه گويي، بگو: افلايعلم اذا بعثر ما في القبور و حصل ما في الصدور.

18- اگر پرسند چون شاغول افكني كدام آيه خواني: بگو فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره، و من يعمل مثقال ذره شرا يره.

19- و چون پرسند اگر چوب زاويه بدست گيري چه گويي، بگو از قرآن مي‌خوانم كه: يقولون ربنا اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انك علي كل شيء قدير.

20- و اگر پرسند چون ماله بر گل كشي كدام آيه از قرآن خواني، بگو: يا ايهاالذين آمنوا توبو الي الله توبه نصوحاً

21- و چون پرسند كه اگر طرح گنبد اندازي و طاق‌ها راست كني چه گويي، بگو: يقولون اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انك علي كل شيء عليم.

22- و اگر پرسند آنگاه كه زاويه‌ها در بندي چه خواني، بگو: از قرآن كه فرمايد: الم يعلم بان الله يري.

23- و اگر پرسند آن زمان كه بر كار بالا روي و بر ارتفاع بايستي چه خواني، بگو: عسي ربكم ان يغفر عنكم سيئاتكم و يد خلكم جنات تجري من تحت‌ها الانهار.

24- و اگر پرسند چون پائين آيي و بر زمين قرارگيري چه گويي، بگو: و برزت الجحيم لمن يري فامامن طغي و اثر الحيوه الدنيا فان جحيم هي الماوي.

25- و اگر پرسند چون دست در گل كني چه گويي: بگو از قرآن خوانم كه: الاالذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصو بالحق و تواصو بالصبر.

26- و اگر پرسند چون خشت بر يكديگر نهي كدام آيه خواني، بگو اذا زلزلت الارض زلزالها.

27- و اگر پرسند چون گل بر قالب نهي چه خواني، بگو: ياويلنا من بعثنا من مرقدنا.

28- و اگر پرسند كه قالب از كجا آمده است بگوي كه چوب آن از بهشت است، و چون آن شمشاد است.

29- و اگر پرسند چون خشت دو نيمه كني چه خواني، بگوي: فتبارك الله احسن الخالقين و الحمدالله رب العالمين.

30- و اگر پرسند ....


نشریه صفه
 
بالا