فسخ نکاح | فسخ نکاح از جانب زن | فسخ نکاح از جانب مرد

rezvaneh292910

عضو جدید
فسخ نکاح
فسخ نکاح دارای تشریفات خاصی نیست و با اعمال حق فسخ زندگی مشترک خاتمه یافته و مانند طلاق نیازی به اخذ گواهی عدم امکان سازش و همچنین نیازی به حضور دو شاهد مرد برای اجرای صیغه طلاق نیست.
عقد نکاح جزء عقود لازم می باشد و حق فسخی برای آن متصور نیست، ولی قانون گذار برای جلوگیری از ضرر و زیان همسری که در معرض عیوب موجب فسخ نکاح است مواردی را معین کرده است که این موارد منجر به فسخ نکاح می شود.
موارد فسخ نکاح به شرح ذیل است :
۱ – عیوب
۲ – تدلیس
۳ – تخلف از شرط صفت

عیوب :
اگر عیبی در یکی از طرفین به وجود آید طرفین با اثبات آن در دادگاه می توانند نکاح را فسخ نمایند و فلسفه آن جلوگیری از ورود ضرر ” طبق قاعده لاضرر ” است، که بعضی از عیوب اختصاص به مردان و بعضی دیگر اختصاص به زنان و موردی دیگر مشترک بین آنهاست.
عیوب مشترک بین زن و مرد :
عیوبی که موجب فسخ نکاح برای هر یک از زوجین هست جنون می باشد جنون می باشد. مطابق ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی ” جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار اعم از اینکه مستمر یا ادواری باشد برای طرف مقابل موجب حق فسخ است “.
پس جنون به شرط اینکه پایدار باشد مجوز فسخ نکاح برای هر یک از مرد و زن محسوب می شود و تفاوتی بین جنون زن و مرد نیست. جنون زمانی موجب حق فسخ برای طرفین است که در حال عقد وجود داشته باشند، ولی اگر جنون در زمان عقد وجود داشته و همسر از آن آگاه باشد نمی تواند بعد از عقد نکاح را فسخ نماید، زیرا مطابق ” قاعده اقدام ” شخص ضرر را پذیرفته و به زیان خویش اقدام کرده است. بنابراین جنون عیب مشترک است که هر یک از زوجین مبتلا شود طرف دیگر می تواند نکاح را فسخ نماید.

عیوبی که در زن برای شوهر حق فسخ ایجاد می نماید :
۱ – قرن ۲ – جذام ۳ – برص ۴ – افضاء ۵ – زمین گیری ۶ – نابینایی از هر دو چشم

عیوبی که در مردان برای زن حق فسخ ایجاد می نماید :
۱ – خضاء ( اخته بودن یا عدم قدرت باروری مرد )
۲ – عنن به شرطی که و لو یک بارعمل زناشویی را انجام نداده باشد.
۳ – مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.
در موارد فوق الذکر چنانچه امکان مداوا وجود داشته باشد و یا اگر به وسیله عمل جراحی یا سایر وسایل درمانی این عیوب از بین بروند حق فسخ مبنای حقوقی خود را از دست می دهد و به استناد عیب سابق نمی توان نکاح را فسخ کرد.
مسئله عقیم بودن زن یا مرد از عیوب موجب حق فسخ نکاح محسوب نمی شود، بلکه طرفین حق طلاق دارند، آنچه که حق فسخ را ثابت می کند کتمان عیب و قاعده لاضرر است.
قانون گذار برای جلوگیری از ضرر و زیان همسری که در معرض عیوب موجب فسخ نکاح قرار می گیرد به طور صریح و مشخص موارد فسخ نکاح را معین کرده که این موارد محدود و منحصر به همان موارد مصرح در قانون است.
فسخ کننده نیازی به رضایت طرف دیگر ندارد و می تواند یک طرفه آن را انجام دهد و فسخ کننده باید عاقل، بالغ و رشید باشد.
تدلیس در ازدواج :
تدلیس مطابق ماده ۴۳۸ قانون مدنی عبارتست از عملیاتی که موجب فریب طرف قرارداد شود یعنی اینکه با اعمال متقلبانه، نقص یا عیبی که در یکی از زوجین است پنهان یا خود را صفت کمالی معرفی کنند.
پس تدلیس به معنای کتمان یا مخفی کردن عیب می باشد. مانند اینکه مردی بر خلاف واقع با ارائه سند مجعول خود را دکتر معرفی نماید یا دارای ثروت و مقام معرفی کند و از این راه طرف دیگر را ترغیب به نکاح کند یا دوشیزه معرفی کردن زوجه برای شوهرش می باشد.
در صورتی که زوجه قبل از ازدواج صفت دوشیزه بودن را به علت ازاله بکارت از دست داده باشد و قصد داشته با توسل به عملیات واهی همسر خود را فریب به ازدواج نماید، در این مورد زوج دارای حق فسخ می باشد و همچنین می تواند زوجه را تحت تعقیب و مجازات کیفری قرار دهد که بحث کیفری آن از خارج از موضوع این نوشته می باشد. اگر مرد قبل از ازدواج آگاه به فقدان وصف خاص باشد حق فسخ وی منتفی است، زیرا بر اساس قاعده اقدام اعمال حق فسخ ممکن نیست.
 
Similar threads

Similar threads

بالا