فروش نفت ایران

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
قيمت گذاري و فروش نفت را به جرات مي توان از پيچيده ترين عمليات اقتصادي دنيا دانست. پيش از دهه 70 ميلادي، زماني که هفت خواهران نفتي بازار نفت دنيا را در اختيار داشتند، قيمتگذاري و حتي نحوه فروش نفت از سوي آنها صورت مي گرفت. پس از قدرت گرفتن اوپک، قيمتگذاري نفت از دست شرکتهاي پرقدرت نفتي خارج شد و کشورهاي توليد کننده نفت آنرا به دست گرفتند. اوپک فقط چند سال توانست در زمينه قيمتگذاري قدرت نمايي کند و پس از مدتي اين قدرت از دست اين سازمان خارج شد و اين بار در اختيار بازار قرار گرفت . در همين باره يعني قيمت گذاري و فروش نفت ايران، با دکتر حجت الله غنيمي فرد قائم مقام معاون شرکت ملي نفت ايران در امور بين الملل گفت و گويي انجام داده شده که به دید شما می رسانم:
آقاي دکتر به عنوان يک مقام مسئول بفرماييد الان فروش نفت ايران در چه مرحله و مقطعي است؟
آيا توانسته ايم به سطح درآمد مورد نيازمان برسيم؟ فروش نفت ايران بر اساس مصوباتي که از مرجع تصميم گيرنده، هيات مديره شرکت ملي نفت، صادر شده بر مبناي شرايط معين در آن مصوبه به متقاضيان فروخته مي شود. متقاضيان خريد نفت اين طور تقسيم بندي شده اند که يا بايد پالايشگر باشند و يا با پالايشگاههايي که بتوانند نفت خام ايران را پالايش کنند قرارداد داشته باشند. دليلش هم اين بود که نفت خام به دست افرادي نيفتد که بدون داشتن مشتري مورد نظر در روي آنها سرگردان بماند و قيمت نفت ايران را در حدي پايين به ديگران بفروشند و براي شرکت ملي نفت ايران که فروشنده اصلي نفت است و حدود 2 ميليون و 300 هزار بشکه نفت خام را صادر مي کند، با مشکل مواجه نشود.چنانکه شرکتي شرايط مورد نظر را داشته باشد آن را به عنوان متقاضي ثبت نام شده در ليست مجموعه شرکتهاي مورد قبول تلقي مي کنيم و براي رابطه با اين شرکت سوابقي از آن مي خواهيم از جمله سوابق چند سال گذشته اش در عمليات نفتي و سابقه. در ضمن بايد 3 بانک معتبر جهاني نيز آن شرکت را تاييد بکنند. طرفهاي اصلي قراردادي که در آن رشته معتبر هستند هم اعلام بکنند شرکت مذکور چه وضعيتي داشته است. شرکت بايد وضعيت مالي خودش طي سه سال گذشته را اعلام بکند و آن اظهار، معتبر باشد به اين معني که يک حسابرسي بين المللي در مکاني که آن شرکت ثبت شده آنرا تاييد کند. سپس اعلام مي شود اين شرکت اعتبارات مالي دارد يا نه و همچنين مشکلات حسابرسي در مديران آن شرکت ها و سود و زيان آنها بايد مشخص شود. بايد طرفهاي اصلي يعني صاحبان اصلي اين شرکتها شناسايي شوند به اين معني که مشمول حضور کساني که عليه منافع ايران اقداماتي کرده و شناخته شده اند و يا صهيونيست ها نباشند.

يعني با توجه به اين موضوع که اشاره کرديد طرف خريد، بايد پالايشگر باشد آيا در معاملات نفتي واسطه ها را کلا حذف کرده ايد؟
نخير، اتفاقا در بخش نفت، گروهي به اسم تجار نفت وجود دارند که پالايشگر نيستند ولي در عين حال چون نفت را براي پالايش مي خرند، اينها هم در مصوبه طرف قرارداد شناخته شدند. آنها هم چنان چه داراي سوابق مثبت و قرارداد پالايشي باشند مورد قبول هستند لذا به دنبال اينکه فردي را که واسطه کار تجارت نفت است از اين مجموعه حذف کنند نبوده اند. در بخش نفت تجار نفتي اي هستند که از نظر قدرت مالي کمتر از پالايشگاهي هاي نفتي نيستند و صحت عملکرد شان هم کمتر از آنها نيست.
با توجه به اين موارد ايران براي فروش نفت با چند شرکت در ارتباط است؟
شرکتهاي متعددي هستند. چه در بخش اروپا چه در بخش آسيا با تعداد زيادي از شرکتها معاملات تجاري نفتي براي رساندن به مقصد پالايشگاه ها و يا با پالايشگرها براي مقصد خودشان قرارداد وجود دارد. البته بخش مربوط به آفريقا بر اساس مصوبه اي که بازهم، مصوبه هيات مديره شرکت ملي نفت است به شرکت «نيکو» سپرده شده اس. اين شرکت که تماما متعلق به شرکت ملي نفت ايران است، بطور کلي نفت به آفريقا را انجام مي دهند که خريدار اصلي ما در آفريقا کشور آفريقاي جنوبي است.
شيوه فروش از ابتداي پيروزي انقلاب به اين سبک بوده يا تغيير پيدا کرده است؟
بخشي از روند فروش نفت خام در رابطه با ثبت شرکت هاست که در پاسخ به سوالهاي قبلي به آن اشاره شد. ثبت شرکتها تقريبا از چند سال پيش به شکل فعلي شروع شده است اگر چه قبل از اينکه اين ضوابط به تصويب هيات مديره شرکت ملي نفت برسد عملا چيزي نزديک به 10-15 سال گذشته هم آنها اجرا و همين ضوابط در نظر گرفته مي شد. يعني تا شرکتي اين مدارک را نمي فرستاد و احراز صلاحيت نمي شد نمي توانست طرف خريد باشد. ولي طي چند سال گذشته اين مطلب چون به تصويب هيات مديره نفت هم رسيده به صورت يک روش کاري درآمده که هر شرکتي به شرط داشتن اين شرايط بعد از اينکه از لحاظ کارشناسي مورد تاييد قرار گرفت نامش به هيات مديره داده مي شود و هيات مديره شرکت ملي نفت بعد از اينکه گزارش مبني بر تاييد مدارک را قبول کرد،اجازه مي دهد نام آن شرکت به ليست خريداران اضافه شود. لذا از نقطه نظر کاري ثبت نام و اينکه اين موارد نهايتا به صورت کتبي به هيات مديره اعلام بشود حدودا از سال 79 است که دارد انجام ميشود ولي اين ضوابط قبلا هم به صورت کامل اجرا مي شد ولي اجازه هيات مديره را لازم نداشت. اگر چه اين را هم بايد در نظر داشته باشيم که موقعيت شرکت هاي نفتي تغيير کرده تعداد شرکت هاي واسطه نفتي طي اين دوران کمتر شده به خصوص از اواسط دهه 1990 نه تنها شرکت هاي تجاري نفتي کمتر شدند بلکه برخي از شرکتهاي تجاري بزرگ بخش نفت شان کوچک يا حذف شده است و عملا هم با تجربه اي که طي اين 15-14 سال اخير کسب شده، به پالايشگرهايي که نفت خام را به صورت خاص تصفيه مي کنند بيشتر دسترسي مستقيم پيدا کرديم و پالايشگرها هم دلشان مي خواهد که مستقيم با توليد کننده نفت خام در تماس باشند. پس اگر شما الان نسبت به 12-10 سال پيش تعداد کمتري از واسطه هاي نفتي را در مجموعه قراردادها مي بينيد. به اين علت است که خود پالايشگرهايي هم که طرف ما بودند ديگر بخشي از اينها را مورد نياز نمي بينند. برخي از پالايشگرها به علت مشکلات مالي که براي باز کردن اعتبار اسنادي دارند يا مهلت پرداخت سي روزه را مهلت کمي مي بينند و مهلت بلند مدت تري را لازم دارند بعضي وقتها از تجار نفتي استفاده مي کنند تا بتوانند اين اعتبارات را به آنها بدهندو فرصت بلند مدت تري را داشته باشند در عين حال چون به نفت ايران نياز دارند مي توانند از طريق واسطه قراردادن شرکت هاي تجاري نفتي که در ليست شرکت ملي نفت ايران قرار دارند، قرار داد را پيش ببرند. اميد است پس از بررسي هايي که صورت مي گيرد، وزارت نفت اعلام کند شرکتهاي تجاري نفتي ايران هم مي توانند در اين مجموعه وارد بشوند. شرايط شرکتهاي ايراني که در ايران ثبت شده اند و تمايل دارند در اين زمينه کار بکنند بايد چه باشد و نيز شرايطي که براي اين شرکتها بايد فراهم بشود نياز به کار کارشناسي داشته که بخشي از آن انجام شده است.
يعني طي اين مدت اصلا شرکتهاي تجاري که در ايران ثبت شده باشند وارد اين معاملات نفتي نشده اند؟متاسفانه هيچکدام از شرکتهاي ايراني تا کنون داراي شرايطي که تعيين شده، نبوده اند.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کاهش تعداد شرکتهاي تجاري و واسطه هاي معاملات نفتي و در کنار اينها بحران روابط ايران و آمريکا آيا در مساله فروش و معامله نفتي ايران اختلال ?

کاهش تعداد شرکتهاي تجاري و واسطه هاي معاملات نفتي و در کنار اينها بحران روابط ايران و آمريکا آيا در مساله فروش و معامله نفتي ايران اختلال ?

شرکتهاي تجاري نفتي به ويژه آنهايي که مورد تاييد شرکت ملي نفت ايران بودند، طي 10 -15 سال گذشته که با آنها کار شده هيچکدام شرکتهايي نبودند که به دنبال ايجاد مشکل براي صادرات نفت باشند. اينها نه تنها مشکلي ايجاد نکردند بلکه در بعضي موارد امکاناتي فراهم کردند که صادرات ما را تسهيل کرد. مثلا قبل از اينکه آمريکا رابطه خودش را به صورت مستقيم در اواسط سال 1995 قطع بکند، به آمريکا مستقيم نفت فروخته مي شد. شرکتهايي وجود داشتند که نفت ما را به قصد پالايشگاه هايي در اروپا مي بردند که اين پالايشگاه ها آمريکايي نبودند ولي اين شرکتها، شرکتهاي تجاري آمريکايي بودند و نفت را براي پالايشگاه خاصي مي بردند و از فراورده اش در نهايت استفاده مي کردند. علاوه بر اين حتي قبل ازاينکه ما رابطه اي مستقيم با شرکتهاي آمريکايي براي مقاصد غير کشور ايالات متحده داشته باشيم، شرکتهاي واسطه اي بودند که نفت خام ايران را براي پالايشگرهاي آمريکايي در اروپا مي بردند و اينها در آن مدتي که رابطه مستقيم بين ما و شرکتهاي پالايش آمريکايي نبود به صورت شرکتهاي فعال تجاري کار مي کردند، مشکلي ايجاد نکردند و درامر صادرات تسهيل هم ايجاد مي شد و بعد از اينکه با پالايشگرهاي آمريکايي به اين نتيجه رسيده شد که براي مقصد غير از ايالات متحده مستقيم کار شود، اين شرکتهاي تجاري ما بين کنار رفتند ولي حتي بعد از اين هم مشکلي براي ما ايجاد نکردند.
نتيجه گفت و گوي ايران با پالايشگران آمريکايي چه بود؟
زمان مربوط به روابط تجاري ايران با پالايشگران آمريکايي به دوران بسيار بلندي بر مي گردد ما چندي بار توسط آمريکا تحريم شديم يکي از زمان هايي که تحريم شديم زمان رياست جمهوري ريگان بود. تحريم ايالات متحده به دنبال تحريم قبلي ادامه پيدا کرد ولي اين تحميل مشمول عدم خريد پالايشگرهاي نفتي آمريکايي در خارج از آمريکا نمي شد ولي در سال 1995 ميلادي، با قطع رابطه کامل تجاري توسط کلينتون ديگر خريد نفت ايران به مقصدي حتي غير از ايالات متحده آمريکا براي پالايشگران آمريکايي ممنوع شد. به اين نکته بايد اشاره کرد که تجار نفتي که بين توليد کنندگان و مصرف کنندگان نفت قرار مي گرفتند، چنانچه با ضوابطي که مشخص شده بود نه تنها مشکلي ايجاد نمي کرد بلکه تسهيلات معاملاتي ايجاد مي کردند و حتي در برخي از موارد که ايران با مشکلات مالي روبرو مي شد برخي از اين شرکتهاي تجاري نفتي حاضر بودند پولي را پيش بدهند و بعدا نفت را به قيمت روز برداشت در آينده ببرند.
آيا اين طور پيش آمده که شرکتهاي آمريکايي دوباره خواستار خريد نفت ايران بشوند؟ شرکتهاي نفتي يا پالايش آمريکايي به علت همان دستور العمل رئيس جمهوري سابق آمريکا«کلينتون» ممنوع از خريد نفت خام از ما هستند و عملا هم ما به آنها فروشي نداريم.
حتي با واسطه هم نمي خرند؟
حتي با واسطه هم نمي خرند و ما هم هيچ اصراري نداريم به زور به کشوري که ممنوعيت ورود نفت خام ما را دارد، نفتي را صادر کنيم ضمن اينکه بايد بگوييم رابطه ما با شرکتهاي آمريکايي رابطه حرفه اي براي تبادل اطلاعات مربوط به بازار نفت است يعني در هر سمينار و جلسه اي که ملاقاتي صورت مي گيرد مبادله اطلاعات مربوط به بازار نفت، آينده نفت و تحميل هاي نفت است و لي انعقاد قراردادي در کار نيست. عملا تا حالا در اين مورد در خواستي از سمت آنها نبوده است چرا که هيچکدام از اين شرکتها که در سطح معاملاتي با ايران مورد تاييد بودند، دنبال فرار از قوانين و ضوابطي نيستند که براي آنها وضع شده است و شرکت ملي نفت ايران هم حاضر نيست با هر شرايط و به هر شکلي به آنها نفت بفروشد.
قطع روابط در زمينه خريد نفت از ايران براي ما چه مشکلاتي پيش آورد؟
در سال 1374 بر اساس اطلاعات و آماري که در همان زمان هم در مطبوعات چاپ شد، براي هر دوره سه ماهه با مشکلاتي روبرو شديم ولي همان سال هم علت بالا بودن قيمت نفت نسبت به پيش بيني بودجه، در پايان سال 1374 توانستيم آن مقدار از صادرات خودمان را که به شرکتهاي پالايشگر آمريکايي داشتيم به شرکتهاي ديگر بدهيم و نهايتا در پايان آن سال توانستيم بيشتر از آن چيزي که بايد در سال 74 ايجاد درآمد مي کرديم، به خزانه واريز کنيم ضمن اينکه ديگر تحريم آن سه ماه مشکلي ايجاد نکرده بود، رقم ريخته شده اضافي به خزانه بيشتر مي شد ولي عملا اين شد که باز هم عليرغم اين مشکل بعد از سه ماه توانستيم مشکل را حل کنيم و بيشتر از رقم پيش بيني شده در بودجه به خزانه ريخته شد.
الان وضع ما چگونه است؟
آيا فرمول قيمت ما عوض شده است؟ وضع ما خوشبختانه اين طور است که اکثريت قراردادهايي که بر اساس قرارداد بلند مدت است شرق يعين به آسيا از پاکستان تا ژاپن صادر مي شود. چيزي قريب به 7 تا 8 درصد به قاره آفريقا صادر مي شود و نزديک به 32 درصد به اروپا . ما به قاره آمريکا يعني کشورهايي چون کانادا، برزيل و اروگوئه قبلا نفت صادر مي کرديم ولي بعد از کم شدن سهميه هاي توليد براي اعضاي اوپک طي چند سال گذشته به آن بازارها نفت صادر نشده است و عملا با توجه به افزايش تقاضايي هم که در حال حاضر بعد از اين سالها پيش آمده ، در بازگشت به ميزان توليدي که اوپک ميزانش را اضافه کرده و بعد از کسر مقدار پالايش داخلي ، هنوز هم به بازار قاره آمريکا نفتي صادر نمي شود.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آقاي دکتر اگر خواسته باشيم در شيوه فروش نفتمان تغييري بدهيم شما بهترين شيوه را چه شيوه اي مي دانيد؟

آقاي دکتر اگر خواسته باشيم در شيوه فروش نفتمان تغييري بدهيم شما بهترين شيوه را چه شيوه اي مي دانيد؟

ابتدا يک قسمت از سوالات قبل شما را که بي پاسخ ماند جواب مي دهم اين سوال که آيا فرمول قيمتي ما عوض شده يا نه؟ نوع نفت فروختن ما طي تمام سالهاي بعد از انقلاب رو به تکامل بوده و تمام کساني که دراين بخش بودند چه آنهايي که از بخش رفتند و به مسئوليت هاي ديگري گمارده شدند و چه آنها که در همين بخش ادامه فعاليت دارند، در متحول شدن اين تصميمات و رسيدن به آن چيزي که امروز هست و بايد تکامل يابد، سهيم بودند. ما در حال حاضر فرمول قيمت هاي نفتي ايران را براي هر ماه ميلادي حدودا تا دهم ماه ميلادي قبل اعلام مي کنيم. براي بازار آسيا يک فرمول قيمت داريم ولي بازار اروپا را تقسيم کرديم به بازار شمال غرب اروپا – بازار مديترانه و در بازار مديترانه دو نوع فرمول قيمت را اعلام مي کنيم يکي مشترياني که از خارک آن به مقصد پالايشگاه هاي مديترانه مي برند يکي پالايشگرهايي که نفت خامي را که ما از دهانه کانال سوئز از طريق خط لوله اي که در مصر هست به بندر سيدي کرير مي رسانيم و اصطلاحا در آنجا آماده صادرات مي کنيم مي برند لذا دو قيمت اعلام مي کنيم يکي قيمتي که از خاک برداشت مي شود ديگري قيمتي که از دهانه کانال سوئز براي مقصد مديترانه و يک قيمتي که از مبدا خارک براي شمال غرب اروپا است. قيمت مربوط به آفريقا را هم به همين ترتيب با عنوان قيمت بعدي بايد در منطقه غرب اعلام بکنيم. در حال حاضر براي تمام قراردادهاي بلند مدت، قيمتي که به آسيا مي رود بر اساس قيمت ميانگين ماهيانه نفت خام عمان و دبي است و با توجه به اينکه کدام نفت خام مورد نظر است، صحبت مي کنيم تعدادي به اين ميانگين اضافه يا کم مي شود. يکي از عواملي که ما به آن توجه خاص مي کنيم رفتار رقباي ما در اين بازار است که به بازار شرق مقدار زيادي نفت صادر مي کند. در بازار غرب همکه ما داريم صادر مي کنيم، مبناي قيمتي مان اصطلاحا قيمت برنت است ولي برنتي که اصطلاحا به آن قيمت ميانگين، وزني ماهيانه IPE مي گويند. باز هم موقعي که فرمول براي مقصد غرب اعلام مي شود، يکي از توجهات خاص که بايد داشته باشيم اين است که رقباي ما در بازار غرب چگونه رفتار مي کنند و رقباي اصلي در بازار شمال غرب اروپا و در بازار مديترانه علاوه بر برخي توليد کنندگان خليج فارس، توليد کنندگان نفت در درياي شمال و روسيه هم هستند. در بازار آفريقا رابطه قيمتي، بسيار نزديک به شمال غرب اروپا است. مثل همان رابطه قيمتي در شمال غرب اروپاست. با يک مقدار افزايش به علت اينکه نسبت به مقصد از نقطه نظر مبدا خارک نزديکتر هستند. در شمال غرب اروپا در بعضي از موارد مقاصد 45 روزه داريم تا نفت از خارک به آن برسد. در صورتي که در رابطه با آفريقاي جنوبي چيزي نزديک به بيشتر از 15 روز را نياز نداريم. با توجه به اين نکات بايد گفت از نقطه نظر فرمول قيمت فرمول ماهيانه اعلام مي شود. زمانهايي که قرار باشد مقاديري به صورت تک محموله فروخته بشود مشمول مصوبه ديگري از هيات مديره شرکت ملي نفت ايران است که بايد شرايط تک تک موارد در قيمت مورد توجه قرار بگيرد و لذا در موارد تک محموله که موارد بسيار کمي نسبت به کل قرار داده استپايه هاي قيمتي به جز مواردي که در بالا گفته شد مي تواند سبدي از ترکيب آنها و ديگر نفت هاي شاخص در بازار باشد.
شما فرموديد به صورت ماهانه اعلام مي شود. مثلا در نفت خام شاخص فرمول قيمتي آسيا آيا مي تواند تغيير بکند؟
فعلا نخير. اتفاقا نکته اي در مورد آسيا وجود دارد و آن اين است که عده اي از پاليشگر ها و عده اي متخصصين نفتي معتقد هستند قيمت خام نفت دبي که يکي از شاخص هاي فرمول قيمت آسياست، غير واقعي و بيشتر از ارزش واقعي است که دارد. شاخص قراردادن اين نفت خام مربوط به چندين سال قبل است که به چيزي نزديک به 400 هزار بشکه در روز از آن توليد مي شد ولي الان اين رقم 140 تا 150 هزار بشکه بيشتر نيست. عده اي معتقد هستند رقم قيمتي اعلامي دبي در نشريه هاي بين المللي رقم اصطلاحا متورم شده اي است و بيان کننده واقعي ارزش اين نفت خام نيست لذا در آسيا براي مدتهاي مديدي همگي به دنبال نفت شاخص جايگزين بودند که جايگزين را براي اين داشته باشند.
ايران مي تواند جايگزين شود؟شرکت ملي نفت ايران در ارتباط با اين مطلب به يکي از طرفهاي اصلي خودش در آسيا پيشنهاداتي داد و گفته شد اگر بازار آمادگي داشته باشد ايران آماده است يکي از نفتهاي خودش را به عنوان اين ملاک در تعيين قيمت ها اعلام بکند. البته دراين سيستم بين المللي نفتي دقيق تر و بهتر اينطور خواهد بود که اگر اين جايگزيني مي خواهد انجام بشود فقط يک قيمت نفت خام نباشد که شبهه اي پيش بيايد که توسط يک توليد کننده در آن دستکاري مي شود در آن صورت پيشنهاد شد حداقل يکي از توليد کنندگان ديگر هم يکي از نفت هاي خود را در اين مجموعه بياورد تا ترکيبي از دو نفت ايران و آن توليد کننده پايه قيمتي باشد، به جاي دبي که به خاطر کاهش توليد کنندگان مشکل ايجاد مي کند و اين کار مي تواند ثبات قيمتي را در بازار پيش بياورد.
اين ايده چرا قبول نشد؟
بعد از مدتي يکي از نشرياتي که اعلام قيمت مي کند سکعي کرد که قيمت نفت عمان را نسبت به قبل از خودش طوري اعلام بکند که چنانچه مثلا در دبي معاملاتي صورت گرفت و کمي کسري بود، براي اينکه بتواند انجام بشود بتواند به عمان رجوع بدهند و اين ترکيب جايگزيني عمان براي دبي باعث شد که مقداري از ان مشکل تورم شدن قيمت دبي را منتفي بکند و حداقل اين مشکل براي مدتي به تاخير بيفتد.
آقاي دکتر سوال من اين است که اگر شما با توجه به تجربه چندين ساله اي که در بخش فروش نفت داريد شيوه فروشي که خواسته باشيم مدرنيزه تر باشد و به هر حال «به روز» باشد را براي کشور ما تبيين بکنيد آن شيوه چه مي تواند باشد؟
بخشي از شيوه ها به ابزار بر مي گردد. در ابزار اگر بتوانيم در آينده نزديکي وارد بازارهاي بورس نفت و وارد معاملات آنگونه اي که در اين بازارها هست، بشويم، بايد مراحل بعدي مربوط به تجارت تبديل تجارت از تجارت«بر روي کاغذ» به تجارت «بدون کاغذ» يا «الکترونيکي» را طي کنيم. داشتن تجارت الکترونيکي نه تنها تمام مکاتبات را حذف مي کند بلکه تسريع و ارتقاي کيفي به انجام کارها مي دهد. اين مطلب فقط به شرکت ملي نفت ايران بر نمي گردد که اين علاقه مندي را داشته باشد بلکه برخي از ضوابط و امکاناتي که در داخل وجود دارد اجازه اين کار را به طور کامل و کافي به ما نمي دهد. بعضي از مدارکي که بايد نگهداري شود و بعضي موارد مانند امکانات مخابراتي که در اختيار ما هست اين اجازه را به ما نمي دهد که بتوانيم براحتي همه امکاناتي که براي معاملات اينترنتي در دنيا وجود دارد، را به کار گيريم.اگر اين مشکلات رفع شود، مرحله بعدي کار مي تواند يکي از مراحل پر موفقيت باشد.
آيا شيوه فروش ما با شيوه فروش نفت عربستان خيلي فرق دارد؟
تا آنجايي که از فروش نفت خام آنها اطلاع وجود دارد، آنها هم مثل ايران اعلام قيمت ماهيانه مي کنند. آنها هم شرايطي براي قبول کردن مشتريان خود دارند که اگر در بعضي موارد، آسانتر از ما نباشد، مشکل تر از ما نيست. تعداد زيادي مشتري داريم که هم مشتري ما هستند و هم مشتري عربستان و اين مشتريان شرکت ملي نفت ايران را از لحاظ کيفيت شيوه فروش کمتر از آنها نمي دانند.


منبع: iranmania
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1] سود 12 دلاري ايران از توليد هر بشكه نفت

[/h] » سرویس: اقتصادي - انرژي
کد خبر: 91071006554
دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۱



با وجود اينكه 105 سال از عمر صنعت نفت در ايران مي‌گذرد و هم اكنون كشور با داشتن مقام چهارم از نظر ذخاير نفتي و دوم از نظر ذخاير گازي، دارنده جايگاه نخست ذخاير هيدروكريوري در جهان است اما فقط 12 دلار و چند سنت از توليد هر بشكه نفت خام عايد ايران مي‌شود.
اين در حالي است كه نام برخي شركت‌هاي نفتي در سر ليست پرسودها قرار دارد كه آنها نه سابقه ايران را در توليد نفت دارند و نه حجم ذخايرهيدرو كربوري آنها مانند ايران است. البته اين عدد نشان‌دهنده ارزش افزوده حاصل شده از هر بشكه نفت خام است و نه قيمت فروش آن در بازار.
به گزارش خبرنگار انرژي خبرگزار دانشجويان ايران(ايسنا)، شركت ملي نفت ايران از توليد هر بشكه نفت خام 12.26 دلار سود كسب مي‌كند و با اختلاف بيش از 63 دلار با جايگاه اول در رتبه پانزدهم از نظر سوددهي قرار دارد؛ دليل اين امر چيزي نيست جز خام فروشي نفت توسط ايران.
در واقع شركت‌هاي نفتي سوده با تبديل نفت توليدي خود به فرآورده‌هاي نفتي با ارزش مانند بنزين و گازوييل سود خود را از توليد هر بشكه نفت ده‌ها دلار افزايش مي‌دهند. اين شركت‌هاي نفتي حتي با خريد نفت خام از ساير توليد كنندگان آن را به فرآورده نفتي و محصولات پتروشيمي تبديل و به توليدكنندگان نفت خام مي‌فروشند.
اما در اين ميان شركت انگلیسی BP یکی بزرگ‌ترين شركت‌هاي نفتي جهان كه در واقع ادامه شرکت نفت ایران و انگلیس است، بيشترين سود را از توليد هر بشكه نفت به خود اختصاص مي‌دهد.
شرکت نفت ایران و انگلیس در سال 1909 پس از امتیاز دارسی برای اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری از نفت در ایران تأسیس شد اما نام اين شرکت پس از ملی شدن صنعت نفت در ایران به شرکت «نفت بریتانیا» (British Petroleum) تبدیل شد.
نام BP اکنون دیگر "سر نام" یا کوتاه شده نام دیگری نیست و اين شرکت شعار خود «فراسوی نفت» (Beyond Petroleum) را طوری انتخاب کرده تا سرنام آن با نام شرکت یکی باشد.
بر اساس آمار سود شركت نفتي BP از توليد هر بشكه نفت 75 دلار و 60 سنت است.
البته شركت نفتي استات اويل با چند سنت سود كمتر در جايگاه دوم بعد از BP قرار گرفته است، شركتي كه که توسط دولت نروژ در سال 1972 تاسیس و بعد از ادغام با شرکت هایدو (Hydo)، دومین غول نفتی در نروژ به یکی از شرکت‌های برجسته نفتی و گازی اروپا تبديل شد. درآمد استات اويل از توليد يك بشكه نفت خام معادل 75 دلار و 12 سنت است، يعني تنها 48 سنت كمتر از BP.
شرکت نفتی کونوکو فیلیپس (ConocoPhillips Company) كه مركز آن در شهر هیوستون تگزاس است با كسب سود 67 دلار و 30 سنت سومين شركت نفتي پر سود است.
چهارمين شركت پرسود نفتي رويال داچ شل است كه بابت توليد هر بشكه نفت‌خام 64 دلار و 80 سنت درآمد كسب مي‌كند.
شرکت هلندی ـ‌ انگليسي، رویال داچ شل (Royal Dutch Shell plc) در واقع همان شرکت نفت سلطنتی هلند است كه در سال ۱۹۰۷ بنیانگذاری شد. در ادامه این شرکت با شرکت انگلیسی شل که در زمینه توزیع فراورده‌های نفتی فعالیت می‌کرد ادغام شد و شركت نفتي رویال داچ شل شكل گرفت.
از نظر سودآوري بعد از شل، شرکت نفتی چند مليتي شِورون (Chevron) قرار دارد. دفتر اين شركت در کالیفرنیاست و با حدود يك دلار كمتر از داچ شل در رتبه پنجم شركت‌هاي نفتي پرسود جا گرفته است.
شركت نفتی اکسون موبیل (‏ExxonMobil‏)‏‎ با تركيب دو شركت امريكايي موبیل (‏Mobil‏) و اکسان (‏Exxon‏) در سال 1999 در شمال شهر ایروینگ در تگزاس توانسته است با سود دهي 59 دلار و 36 سنت از هر بشكه جز پر سودترين‌ها باشد.
شرکت نفت و گاز ساحلی چین CNOOC با 48 دلار و 12 سنت پرسودترين شركت آسيايي و هفتمين در جهان است. شركت CNOOC يكي از چند شـركـت‌ نفتي در چين است كه فعاليت‌هاي مربوط به اكتشاف و توليد نفت در حوزه هاي دريايي را بر عهده دارد. دو شركت CNPC و SINOPEC ديگر شركت‌ها فعال در صنعت نفت هستند.
پيشتازي شركت چيني در آسيا در حالي است كه پيش از اين شرکت ملي نفت و گاز مالزي (Petroleum National Berhad) معروف به پتروناس كه در 17 اوت سال 1974 با هدف نظارت، توسعه و برداشت از ذخاير نفت و گاز مالزي تاسيس شد مقام اول را در آسيا از نظر سوددهي داشت. هم اكنون سود پتروناس از هر بشكه نفت توليدي 46 دلار و 26 سنت است و با چند دلار كمتر پشت سر چيني‌ها قرار گرفته است.
شرکت دولتی نفت ونزوئلا (PDVSA) صادرکننده بخش اعظمی از نفت وارداتی آمریکای شمالی، روسیه، چین و بلاروس با درآمدي حدود 31 دلار و 35 سنت براي هر بشكه در جايگاه نهم جدول شركت‌هاي سوده نفتي قرار گرفته است.
بر اساس محاسبات يك مقاله تحقيقي كه در كنفرانس سياست‌هاي كلان نفت و انرژي ارائه شد، دهمين شركت پر سود نفتي، شرکت روسي لوک اويل (Luck Oil) است كه با ادغام سه شرکت دولتي (Langepasneftegaz، Urayneftega، Kogalymneftegaz) در غرب منطقه سيبري روسيه در سال 1991 ميلادي تاسيس شد.
با وجود اين كه لوک اويل يک درصد مجموع ذخاير نفت جهان و سهم 2/2 درصدي از مجموع توليد جهاني نفت را در اختيار دارد اما از توليد هر بشكه نفت خام تنها 30 دلار و 67 سنت درآمد دارد.
شرکت پترو چاینا (Petro China) دومين شركت نفتي چيني است كه با سود 29 دلار و 62 سنت در جايگاه يازدهم اين ليست قرار دارد.
شركت نفت و گاز طبيعي هند (ONGC) نيز تنها با كمتر از 50 سنت بعد از اين شركت چيني قرار گرفته است.
اما بزرگترين شركت نفتي دنيا، سعودی آرامکو (Saudi Aram co) با بيشترين ذخایر نفتی اثبات شده و بالاترین سطح تولید متعلق به عربستان سعودي با 24 دلار و 91 سنت براي توليد هر بشكه نفت خام رتبه‌اي بهتر از سيزدهم را بدست نياورده است.
شرکت ROSNEFT روسيه دومين شركت نفتي اين كشور هم با 14 دلار و 81 سنت براي توليد هر بشكه نفت خام پيش از ايران در مقام چهاردهم جا گرفته است.
با وجود تاكيد مسولان كشور بر تبديل نفت خام به محصولات با ارزش افزوده بالا و مذمت خام فروشي نفت‌خام و محصولات پتروشيمي، در سال‌هاي گذشته كمتر شاهد توجه به اين موضوع بوده‌ايم به طوري كه هم اكنون سهم ايران از ارزش افزوده هر بشكه نفت خام تنها 12 دلار است.
 
بالا