فرانک گهری Frank O. Gehry

maral55

مدیر بازنشسته
در این تا پیک به معرفی فرانک گهری وآثارش می پردازیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

nino

مدیر بازنشسته
اين كار آخر گهري مربوط به دانشگاه سينسيناتي تو آمريكاست ;)
 

پیوست ها

  • DSC_0132.jpg
    DSC_0132.jpg
    97.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

معمارباشی

عضو جدید
«موزه گوگنهایم»، تعریف معماری در عصر ما


فرهنگ‌های ساختمان‌سازی شامل تمام مؤسسات عمومی و فردی است که با آن‌ها سر و کار داشته و به نوعی بر شکل ساختار آن‌ها تأثیر می‌گذارند.

موزه جدید «گوگنهایم» در اسپانیا به صورتی وسیع و گسترده مورد تحسین منتقدان معماری قرار گرفته و به عنوان سازه‌ای منحصر بفرد که اوج خلاقیت معماری در آن به کار رفته، شناخته شده است.

این سازه نشان دهنده این است که در آخر قرن بیستم بالاخره سازه ارزشمندی ساخته شد. این موزه با ظرافت خاص و به یاری خلاقیت بکار رفته در آن، به دنیای اطرافش مرتبط است.

این موزه مثالی برای استراتژی اقتصادی امروزی است که شهرهای صنعتی قدیمی مثل «بیل بائو» برای همگن ساختن خود با قوانین جدید فرهنگی، طراحی شدند.

در واقع این عملکرد بخشی از روند سیاسی در جوامع محلی مانند «باسکیوس»، تلاش می‌کنند از هویت خودشان در اروپا که سنت‌ها و قوانین ملی در آن به سرعت ناپدید می‌شوند، دفاع کنند.

این کار به طراحی و تکنولوژی کامپیوتر بستگی دارد. مؤسسه‌هایی مانند «گوگنهایم» و «گتی» با ارتباط بر قرار کردن به دنیای اینترنتی تجاری، هنر را به صنعتی تجاری تبدیل کرده‌اند.

معماران هم عصر ما، مثل آرشیتکت‌های زمان گذشته برای مفهوم و نماد معماری بیش از خود حرفه معماری اهمیت قائل می‌شوند. این مفاهیم بر ساختار محتوایی ساختمان‌ها و نحوه اداره و رهبری پروژه تأثیر گذاشته و نشانه‌های فرهنگ ساختمان‌های امروزی ما را تشکیل می‌دهند.

مفاهیم مذکور شامل مؤسسات سیاسی، مشتریان، بانک‌ها، مقاطعه‌کاران ، پیش بینی‌کنندگان ارزش ساختمان‌ها، ارزش و قیمت املاک، کارکنان ساختمان‌ها، تجار واحد‌های مسحححی، توسعه‌دهندگان، شرکت‌های بیمه و سایر مؤسسات هستند.

همچنین کاربران ساختمان‌ها، معماران، مهندسان، شرکت‌های مشاور، منتفذان معماری و فرهنگی و حتی مدارس معماری هم در این گروه قرار می‌گیرند.

به عبارت دیگر فرهنگ‌های ساختمان‌سازی شامل تمام مؤسسات عمومی و فردی است که با آن‌ها سر و کار داشته و به نوعی بر شکل ساختار آن‌ها تأثیر می‌گذارند.

بسیاری از معماران از این مفاهیم تأثیر گذار در کارهایشان در راه‌های مشخص و معینی استفاده کرده واستادان معماری وقت خود را مخلصانه در این کار صرف می‌کنند.

مسئله کاملاً واضح این است که پیچیدگی معماری ساختمانهای جدید در دنیای امروزی، به اندازه مؤسسه‌ای که در آن قرار داشته و تصویری که هنرمند خلاق در ذهن مردم بوجود آورده بستگی دارد.

در این حال بسیاری از معماران به اهمیت تشریک مساعی و گرد‌آوری نقطه نظر‌های مختلف در حل مشکلات پی برده‌اند.

اغلب راه‌حل‌های اصولی و محافظه‌کارانه در حل مشکلات معماری ممکن است از طریق ارائه نقطه نظر‌های نوآورانه بدست آید.

اما در همان حال بسیاری از معماران فعلی معتقدند که موقعیت فعلی نمی‌تواند سودمند‌ترین راه‌حل باشد.بیشتر وقت آرشیتکت‌ها صرف مکالمات تلفنی و تشریفات مربوط به کاغذ بازی و ملاقات‌های وقت‌گیر با مقاطعه‌کاران، مشتریان، مقامات مسئول در ساخت‌و‌ساز، به منظور هماهنگ کردن کارها و سند‌سازی از این ملاقات‌های حضوری و مکالمات تلفنی می‌شد.

بیشتر نتایج حاصل از این فعالیت‌ها به صورت انبوهی از کاغذ‌ها که باید ضمیمه پروژه‌ها شده و با قیمت‌های که قابل تحقیق بوده و در ارزش‌گذاری بهای ساختمان سهیم بودند، نشانه‌گذاری شده‌اند.

بیشتر این فعالیت‌ها نه تنها به ساختار بهتر سازه‌ها کمک نکرد، بلکه اجرای قانونی را کم رنگ کرده و در حفظ خط سیر بهای کار ماهرانه تأثیر منفی داشت.

سؤال مهمی که در ذهن ایجاد می‌شود این است که چگونه کیفیت ساختمان‌ها از طبیعت فرهنگ پرورش ساختمان‌ها تأثیر می‌پذیرد؟

به عبارت دیگر تکامل ساخت ساختمان‌ها چگونه بر روی فعالیت‌های معماران و سایر کسانی که در آن نقش داشتند تأثیر می‌گذارد؟

به عقیده صاحبنظران مجله «آرکیتکچر ویک » فرهنگ تکامل ساختمان، نحوه تأسیس آن و نوع عملکرد‌های مردمی که از آن فرهنگ پیروی می‌کنند، پاسخ این سؤال را به صراحت بیان می‌کند.

برای این مجله این نکات فنی و استادانه مانند پنجره‌ای عمل می‌کنند که به سوی مجموعه‌ای غنی از مفاهیم ارزشمند باز شده‌اند. در این مجله به فرهنگ و تکامل ساختمان مانند مجلات دیگر از جمله «پرکتیس» و «کانستراکشن اینداستری» نگاه نمی‌شود.

ساختمان‌ها اساساً حرکتی متحورانه اجتماعی محسوب می‌شوند. طبیعت این حرکت متحورانه در طول تاریخ دچار تغییر و تحول شده است.این تغییرات بسته به نوع محل، از جایی به جای دیگر فرق کرده و در موارد اختصاصی کیفیت حجم، اندازه و بخش اصلی ساختمان‌های ساخته شده را کنترل می‌کند.

اغلب ساختمان‌ها در دنیا با حداقل دخالت اساتید معماری ساخته می‌شوند و هنوز آن‌ها از نظر شکل و ظاهر برای زندگی روزمره انسان‌ها طراحی می‌شوند.

معماران هیچگاه به عنوان قدرت نفوذی مورد احترام، در طراحی ساختمان‌ها مطرح نبوده‌اند. هنوز هم شخصیت ساختمان معمولاً انعکاس درستی از فرهنگ آن نیست، اما در انتها مراحل مشخصی باعث می‌شوند تا بدون دخالت معماران، فرهنگ ساختمان عینیت پیدا کند.

در پایان می‌توان گفت که هدف از این مقاله، حضور معماران ساختمان‌ها در فحوای کلام است.

عقیده دست‌اندر‌کاران مجله «آرکیتکچر ویک» بر این است که داشتن چنین دید مؤثری نه تنها تمرینی هم عصر با ماست بلکه به ما نشان می‌دهد چگونه چنین آزمایشی می‌تواند نقش مؤثری در پیشرفت و درک شهرهایی داشته باشد که این هزاران فعالیت مستقل توسط مردم را تحت پوشش قرار داده و ممکن است پیشرفت کنند.




منبع:
پایگاه اطلاع‌رسانی شهرسازی و معما
 

معمارباشی

عضو جدید
دفتر معماری فرانک گری و همکاران
مکان:واشنگتن دی-سی​
کارفرما:گالری هنر کورکوران​
مساحت کلی:270 هزار فوت مربع​
تاریخ برگزاری مسابقه بین المللی:ژوئن 1999 میلادی​
زمان آغاز به کار طراحی:اکتبر 1999 میلادی​
پیش بینی آغاز ساختمان سازی:تابستان سال 2003
پیش بینی تکمیل بنا:زمستان سال 2005​
معمار: فرانک گری(Frank o.gehry
همکار پروژه:رندی جفرسون(Randy Jefferson
طراحی پروژه:ادوین چان(Edwin Chan
معمار پروژه:تنشو تاکموری (Tensho Takemori
مدیر پروژه:جورج متزگر (George Metzger
مهندس سیستم سازه ای:جان مارتین و همکاران (John A.Martin & Associates

ُِ «ظاهر ضمیمه در هم و بر هم که توسط پنجره هایی بلند و بزرگ سوراخ شده است، مقابله ای مقتدرانه با سطح سنگی و تکراری بنای اصلی خواهد داشت؛به گونه ای که تمام ایده آل های هنر مندانه در زیر سنگ های غم گرفته بنای قدیمی به دام افتاده بودند، (هم اینک با ظهور ضمیمه جدید)با شادمانی و نشاط به سمت فضای بیرون رها می شوند.» (نیکولای آوروموف ، منتقد معماری لوس آنجلس تایمز گالری هنر)

کورکوران در خیابان هفدهم بلوار نیویورک ، نزدیک کاخ سفید و مرکز خرید ملی (نشنال مال) قرار گرفته و در سال 1869 بنیان گذاری شد؛ گالری هنر کورکوران قدیمی ترین موزه ی هنر و یگانه کالج هنر و طراحی واشنگتن است.امکانات موجود شامل بنای طراحی شده (بنای اصلی ) توسط ارنست فلاگاست که در سال 1897 گشایش یافت.همچنین ضمیمه ی (قدیمی) آن که چارلز پلات ( (Charles Platt آن را طراحی کرد ، در سال 1928 افتتاح گردید.
هر دو بنای اصلی و ضمیمه ی موجود دارای دو طبقه گالری،دفاتر اداری ، تسهیلات پشتیبانی و امکاناتی برای کالج هنر و طراحی است.طرح حای بنای اصلیبا توجه به امکانت موجود آن زمان هرگز کاملا تحقق نیافت.تسهیلات پشتیبانی با رشد دائمی و همیشگی کلکسیون یا با افزایش ثبت نام دانشجویان مطابقت و همخوانی نداشت ، لذا این دو برنامه ریزی برای طراحی ضمیمه ای جدید، طی مسابقه ای بین المللی در دستور کار قرار گرفت و برگزار شد.
منبع: اینترنت مترجم:محمد رضا دهقانی
 

nino

مدیر بازنشسته
هتل ماركز د ريسكال(اسپانيا ، السيگو)
فرانگ گهري
كارفرماي اين هتل كارخانه مشروب سازي ماركز د ريسكال از قديمي ترين كارخانه هاي منطقه است كه براي بازسازي وجه مردمي خود اقدام به ساخت اين هتل در نزديكي كارخانه و مجاور تاكستان هاي خود كرده است .
گهري در اين هتل از ورق هاي تيتانيوم صورتي و طلايي براق و ضد زنگ براي پوشش سقف استفاده كره است او سعي در تلفيق يك سري خطوط صاف و خطوط منحني داشته ديوار هاي بنا با ماسه سنگ پوشيده است .
هتل به وسيله ستون ها از سايت بالاتر آمده كه يك ميدان ورودي را هم ايجاد كرده است كه مكاني براي مشاهده تاكستان ها نيز مي باشد .
اين هتل شامل 14 اتاق مهمان ،اتاق تست و چشيدن محصولات كارخانه ،رستوران 172 نفري شامل قسمت عمومي و خصوصي و تراسي براي صرف شام و امكانات برگزاري كنفرانس مي باشد .


http://www.arcspace.com/architects/gehry/riscal_winery/riscal.html
http://www.arcspace.com/architects/gehry/riscal_winery2/riscal2.html


.





.



.




















 
آخرین ویرایش:

PostModern

عضو جدید
کارهاش خیلی زیباست . به خصوص انتخاب زمینه شهری مناسبش . یک چیز دیگه م هست . اصل این معماری به پیچیدگی ظاهرش نیست ! یعنی چی ؟ یعنی اینکه اونقدر از عناصر جانبی و غیر سازه ای در بنا ( به خصوص در نما ) استفاده میکنه که ممکنه در نگاه اول شک کنی که با یک اثر معماری طرفی یا یک حجم مجسمه سازی ! اما فکر میکنم وقتی داخل اون ساختمونها بشی پیچیده تر از نمونه های دیگه معماری مدرن نباشه ؟! ( اکثر فضاهای داخلیش عادیه . البته برای این سبک معماری . ولی نماهاش با اون احجام خاص و ورقهای مختلف ... )
 

nino

مدیر بازنشسته
کارهاش خیلی زیباست . به خصوص انتخاب زمینه شهری مناسبش . یک چیز دیگه م هست . اصل این معماری به پیچیدگی ظاهرش نیست ! یعنی چی ؟ یعنی اینکه اونقدر از عناصر جانبی و غیر سازه ای در بنا ( به خصوص در نما ) استفاده میکنه که ممکنه در نگاه اول شک کنی که با یک اثر معماری طرفی یا یک حجم مجسمه سازی ! اما فکر میکنم وقتی داخل اون ساختمونها بشی پیچیده تر از نمونه های دیگه معماری مدرن نباشه ؟! ( اکثر فضاهای داخلیش عادیه . البته برای این سبک معماری . ولی نماهاش با اون احجام خاص و ورقهای مختلف ... )


راستش به نظر من كارهاي گهري شايد خيلي جذاب باشن ولي با معيارهاي معماري خيلي فاصله داره . آيا ما اجازه داريم با هر قيمتي و هر وسيله اي با زير پا گذاشتن همه چيز فضا خلق كنيم ؟ صرفا خلق فضا مهم است ؟ فقط زيبايي شناي در معماري مهمه به هر قيمتي؟:que:
 

PostModern

عضو جدید
راستش به نظر من كارهاي گهري شايد خيلي جذاب باشن ولي با معيارهاي معماري خيلي فاصله داره . آيا ما اجازه داريم با هر قيمتي و هر وسيله اي با زير پا گذاشتن همه چيز فضا خلق كنيم ؟ صرفا خلق فضا مهم است ؟ فقط زيبايي شناي در معماري مهمه به هر قيمتي؟:que:

نه دیگه . برای همین گفتم که فضاسازیهاش خیلی غیر عادی نیست ! اونی که توی ذوقت میخوره و حس میکنی از یک اثر معماری فاصله گرفتی حجم منفک از سازه اصلیه ! یعنی فضاهای اصلی و کاربری اونها و ترکیبشون حتی سیرکولاسیون فضاها با این چیزی که من میبینم به نظرم متعارفه . اونی که کار رو پیچیده جلوه میده ( و مطمئنا نظر طراح هم همین بوده . یعنی پیچیده جلوه دادن نمای شهری بنا ) یک سری ترکیبات سطحی و حجمی از سازه های فضاکار و عناصر نگهدارنده اونهاست .

بالماسکه که دیدی ؟ یکی ممکنه کلاهی سرش باشه یا لباسی که خیلی عجیب و غریبه ولی اون فقط ظاهرشه و خودش عادیه !!! این کارهای ژری هم دقیقا همین حس رو بهم میده . یعنی فکر میکنم اگر بری توی اون ساختمونها زیاد جا نخوری . چون فضاهای داخلیش به اندازه ظاهرش نامانوس نیست .
 

nino

مدیر بازنشسته
بالماسکه که دیدی ؟ یکی ممکنه کلاهی سرش باشه یا لباسی که خیلی عجیب و غریبه ولی اون فقط ظاهرشه و خودش عادیه !!! این کارهای ژری هم دقیقا همین حس رو بهم میده . یعنی فکر میکنم اگر بری توی اون ساختمونها زیاد جا نخوری . چون فضاهای داخلیش به اندازه ظاهرش نامانوس نیست .

اتفاقا موضوع همينه كه من مي گم باطنش هم عادي نيست يه نگاه به اون عكس سازه هتل ماركز بنداز به نظرت عاديه ! همه چيزو زير پا ميذاره تا به فرم دلخواهش برسه :razz: البته گهري كاري رو كه كارفرماهاش ميخوان يعني نشان دادن قدرت و ثروت و جلب نظر و تبليغات رو به خوبي اجرا مي كنه . معماري در خدمت قدرت ، سوء استفاده از معماري !
در همه چيز ( سازه ، فرم ،‌مصالح ،‌.... )‌افراط maximalism
 

PostModern

عضو جدید
من کارفرماهای همه معماران رو نمیشناسم ! اینکه اون این کار رو برای بازسازی وجهه از دست رفته یک کارخونه مشروب سازی انجام داده هم حالم رو به هم میزنه . چون من هم اعتقاد دارم هنر نباید در خدمت اراذل و اوباش و به قول تو قدرت و ثروت باشه .

ولی از لحاظ معماری و سازه کارهاش خیلی پیچیده نیست ! همون هتل رو اگر اون بدنه فضایی ورقها رو ازش جدا کنی یک بنای تقریبا عادی باقی می مونه که در مقابل خیلی از نمونه های معماری مدرن کاملا معمولی و ساده به نظر میرسه ! سالن غذاخوری یا ورودی یا اتاقهای داخلیش رو نگاه کن ! به نظرت خیلی پیچیده یا عجیبه ؟

توی نمونه های معماری مدرن معمولا وقتی نما روی پلان یا فضاهای داخلی انعکاس پیدا نمیکنه معنیش اینه که طراحش خیلی هم به فکر فضاسازی پیچیده نبوده . ( از کارهای زاها حدید خوشم نمیاد ولی میتونی انعکاس نما رو روی طرح داخلی کارهاش ببینی و فضاهای داخلیش رو با مال این یکی مقایسه کنی تا ببینی کارهای ژری چندان هم غیرمتعارف نیست !! ) .

یکی دو نمونه از کارهای آرشیتکتهایی رو که خیلی خوشت میاد بذار تا ببینم چه تعریفی از معماری زیبا داری . چون من هم از این کارهایی که اسم بردیم خیلی خوشم نمیاد ! با این توضیح که انتخاب زمینه های شهری صحیح بی نهایت به جلوه طرح کمک میکنه . مثل همین کارها
 

nino

مدیر بازنشسته
POST MODERN عزيز خوشحالم كه بحث رو دنبال مي كني .
من چند نمنه براي ادامه بحث قرار دادم .

اول از همه دو موزه گگنهايم يكي اثر رايت و يكي اثر گهري .
به نظرت كدومش با بافت شهري هماهنگي داره ؟ داخلي كدومش مناسبتر و آرامش بيشتري داره و براي گالري مناسب تره ؟
كدومش طبيعت ستيز و كدوم طبيعت گراست ؟ كدوم فضاي انساني تري داره ؟
















قق




 
آخرین ویرایش:

PostModern

عضو جدید
مرسی نینو !

ببین . طراحی براساس زمینه محیطی معمولا دو وجه شاخص داره . طراحی کاملا همخوان با محیط و طراحی کاملا متضاد ! هرکدوم هم طرفدارهای خودش رو داره . ( کی میدونه لباس سرمه ای با طوسی بهتر ست میشه یا با خود سرمه ای ؟ مشکی با مشکی قشنگتره یا با سفید ؟ این یک سلیقه ست . اما هیچکس فکر نمیکنه که مثلا سرمه ای رو با زرد ست کنه یا ... ) . معمولا اثری در بدنه محیطی خودش جلوه میکنه که یا کاملا با اون تطابق داشته باشه و یا کاملا در تضاد با اون باشه . اگر در حالت بینابین باشه معمولا کار یک طراح متوسطه . و جلوه مناسبی نداره . رایت و ژری دقیقا دو نقطه مقابل این قصه هستن . البته نمیشه این دوتا رو با هم مقایسه کرد . رایت مسلما از بهترین آرشیتکتهای معاصره و مقایسه دیگران با اون چندان منطقی نیست . شاید مثلا باید با لوکوربوزیه یا روش یا ... مقایسه ش کرد نه با فرانک ژری .

اون ظرایف طراحی ( چه در بدنه اصلی و چه در جزئیات نما و چه در سیرکولاسیون داخلی ) مسلما در کارهای رایت خیلی خیلی کاملتره تا اون . از اینها گذشته رایت کاملا معماری طبیعت گرا رو ترویج کرده و بهترین کارهاش هم در همین زمینه ست . پس واضحه که نوع معماری اون باید خیلی متفاوت با کسی مثل ژری باشه . ( هرچند فکر نمیکنم این یکی اونقدر بزرگ باشه که اسم طبیعت ستیز رو بشه روی اون گذاشت ؟! به ندرت این اسم به درد یک آرشیتکت میخوره . شاید فقط بعضی از کارهای لوکوربوزیه آدم رو به این حس میرسونه . تازه همین هم باعث میشه که مثلا من از خیلی از کارهای اون بدم بیاد ! چون بشر در اوج طراحی خودش هرگز نمیتونه لحظه ای با ساده ترین نمونه های آفرینش خداوند برابری کنه ! پس چجوری میخواد باهاش بجنگه ؟ یا چجوری میخواد ثابت کنه که طرحش از محیط پیرامونش باشکوهتره ؟! اون کار معروف لوکوربوزیه رو ببین . زیبایی بنای پیلوت نیست که گیجت میکنه ! هرچند اولش اینجوری به نظر میرسه ! ولی این شکوه و متانت و آرامش چمنزار به ظاهر ساده اطراف اون خونه ست که طرح رو برات جذاب میکنه ! هرچند آرشیتکت بی انصافش دقیقا میخواسته خلاف این رو ثابت کنه !!! ) . من فکر میکنم اتفاقا ایشون در کارهاش به شدت از زمینه طبیعی کمک میگیره تا اثرش رو زیباتر جلوه بده ! از همه تضادهای بصری و مواد و مصالح مصرفی استفاده میکنه تا کارش رو نمایان تر کنه . فکر میکنم اتفاقا خیلی طبیعت گراست تا طبیعت گریز !!! شاید عجیب باشه ولی اینجوری حس میکنم . یعنی سعی میکنه حجمی رو خلق کنه تا تبادل بصری بیشتری با پیرامونش داشته باشه . شاید اگر کار رایت رو از طبیعت منفک کنی باز هم قابل تحمل باشه ولی این یکی رو فقط میشه در محیط طبیعی تحمل کرد !

اینجا یک چیزی داخل پرانتز و یواشکی میخوام بگم ! من خیلی از کارهای رایت رو دوست دارم اما یکی از کارهائیش رو که دوست ندارم همین موزه حلزونی شکل معروف ایشونه ! طراحی کاربردیش حرف نداره . معماری داخلیش ساده و مناسبه . شاید خیلیها این رو بهترین اثرش بدونن ولی پرسپکتیو خارجیش به دلم نمیشینه !

باز هم تشکر بابت عکسها و بحثها
 

nino

مدیر بازنشسته
پست مدرن عزيز من فكر مي كنم ما بري ادامه بحث بايد اول ديدگاهاي خودمون رو درباره معماري و تعريفمون از معماري رو بيان كنيم .
من اصلا در اين موضوع كه زيبايي نسبي و سليقه اي شك ندارم ولي تمام معماري كه زيبايي شناسي نيست كه !
بر اساس يك اص بسيار كهن كه ويترويوس اون رو مطرح كرده و به مثلث ويترويوس معروف هست معماري داراي 3 اصل است :
1- استحكام (‌ايستايي)
2- زيبايي
3 - عملكرد

ما اصولا معماري رو سازماندهي فضا تعريف مي كنيم . هر سازماندهي هم داراي داراي نظمي هست . نظم رو ما به دو صورت ميتوانيم تعريف كنيم ولي نظمي كه در معماري مورد نظر هست (design) داراي سيستم مربوط به خودش هست منظور از سيستم همان نظام دادن هست كه در فارسي "سامانه " گفته ميشه . اما سامانه هايي كه در معماري هستند و جز اصول معماري 4 سامانه هست كه من براي خلاصه دليل اينكه چرا 4 تا رو نمي گم .
1- سامانه كالبدي
2- سامانه كاركردي
3-سامانه ساختاري
4- سامانه انساني
هر عنصر معماري بايد تا جاي ممكن به اين سامانه ها پاسخ بده . و تنها پرداختن به يكي از اين سامانه ها معماري را يك بعدي مي كنه .


ببین . طراحی براساس زمینه محیطی معمولا دو وجه شاخص داره . طراحی کاملا همخوان با محیط و طراحی کاملا متضاد !

زمينه هاي طراحي هم 4 زمينه هستند .
1- طبيعت گرا
2- بي تفاوت به طبيعت
3- طبيعت ستيز
4 - طبيعت ساز
كه اگر دوست داشتي بر هر كدوم هم نمونه ميارم اما كتاب زيبايي شناسي هم بد نيست فصل طبيعتش رو بخوني


چون بشر در اوج طراحی خودش هرگز نمیتونه لحظه ای با ساده ترین نمونه های آفرینش خداوند برابری کنه ! پس چجوری میخواد باهاش بجنگه ؟ یا چجوری میخواد ثابت کنه که طرحش از محیط پیرامونش باشکوهتره ؟!

البته منظور از طبيعت ستيز تنها محيط اطراف ( دارو درخت و..) نيست . انسان ، كالبد شهري ، خط آسمان تمام اينه جز طبيعت يك معماري است . اگر به عكس نماي شهري بيلبائو دقت كني كاملا ستيزه با محيط اطراف ، سركوبي و تحقير رو مي بيني

برگرديم به سامانه ها . در بيلبائو اگر از منظر مثلث ويترويوس بنگريم عملكرد و سازه در خدمت زيبايي قرار گرفته ان پس مثلث برقرار نميشه و اصل ويترويوس نقض ميشه .

از نگاه سامانه اي نه سامانه انساني توجه شده نه عملكردي و نه ساختاري پس فقط و فقط سامانه زيباشناسي اصل بوده يك معماري يك بعدي .
يك معماري با يك سامانه آيا باز هم ميتونه معماري باشه . در اين مورد معماري رو ميشه اينطوري تعريف كرد :

معماري مجسمه است كه ميتوان در آن سكونت كرد
 

PostModern

عضو جدید
بحث کنیم ؟ نه . راجع به چیزهای حسی هرگز نمیشه بحث کرد . باید فقط احساسش کرد !

اون چیزهائیش رو که مسایل فنی بیشتری در اونها دخیله میشه به بحث گذاشت ولی نه اون چیزهای حسی طرح رو !

من اصلا این تئوریهایی رو که گفتی درمورد طراحی و معماری قبول ندارم ! مثل این می مونه که یکی بخواد با بدیع و قافیه و عروض بره و شاعر بشه . نمیشه . اما یک شاعر ممکنه اصلا به این تئوریها کاری نداشته باشه . حتی خیلی جاها اونها رو نقض کنه ولی اونه که داره شعر میگه نه استاد ادبیات . پس بذار اول بحث یک چیزی رو بگم که سالها باعث اختلاف من با خیلی از مهندسین ایرانی بوده . چه سازه ای و چه آرشیتکتها . قشنگ به این چیزی که میگم دقت کن . تمام نظر من راجع به معماریه :

ما یک متخصص معماری داریم که صرفا مورخ معماریه . تئوریسینه . منتقده . ولی طراح نیست !
و یک طراح داریم که لزوما تئوریسین یا مورخ نیست اما اونه که طراحه !

متاسفانه معماری ما دچار سکون شده بابت اینکه از اون نوع اول خیلی داریم اما از دومی نه . سور کلی نمیزنم . دارم نرمالش رو میگم . هزاران تئوری معماری وجود داره . کتابهای مختلف . قوانین مختلف . کدهای مختلف . اما هیچکدوم اینها معماری نیست . اینها فقط قوانین بیروحه . حتی تضمین کننده صحت یک طرح هم نمیتونه باشه چه برسه به باقی قضایا .

ببین . یک طراح میاد و طراحی میکنه . قالبها رو میشکنه . در بی نظمی کارش ( که نسبت به مکاتب قبلی سنجیده میشه ) باز هم یک نظم ناگفته وجود داره ( که میشه پایه مکاتب جدید ) . سالها میگذره و تئوریسینهای معماری میان و برای اسلوب کار اون یک تعریفهایی میارن و سبکی خلق میشه و ... . اما همه اینها حاشیه ست . کتابها حاشیه ست . قوانین حاشیه ست . اونی که اصله طرح اون طراحه . و هیچ طراحی در لحظه خلق اثرش به این قوانین فکر نمیکنه . مثل شاعری که شعر میگه نه نظم !

مسلما اون مثلثی که گفتی ( و من فکر میکنم اضلاعش یک کمی زیادیه ! ) توی هرکاری به جواب میرسه اما نسبتش فرق میکنه . اون طرحها هم از لحاظ عملکردی جواب داده ( داره استفاده میشه به همون عنوانی که طرح شده و مسلما اگر مخالف داره موافق هم داره ) و هم از لحاظ زیبایی شناسی ( که البته نسبیه ) . ایستایی اونها هم که معلومه . برای تاثیر یک اثر بر روی مخاطب یا استفاده کننده ش هم لازم نیست تعاریف مکتوب سامانه ها رو به کار ببری . فقط کافیه یک لحظه در اون فضا قرار بگیری تا با بدیهی ترین حس انسانی خودت به ضعف یا قدرت طرح پی ببری .

من هم منظورم از محیط و زمینه طرح تمام عوامل طبیعی یا مصنوعی یا زنده یا مرده یا ... محیط اثره . اما اون چهارتا زمینه ای رو که گفتی اصلا قبول ندارم ! توی اون بحث قبل هم از این اصطلاحات استفاده کرده بودم چون خودت استفاده کرده بودی وگرنه هیچ جوری این تقسیم بندی رو قبول ندارم .

برای زیبایی شناسی میشه صدها جلد کتاب خوند اما آخرش با دل خودت زیبایی رو حس میکنی و میفهمی و احساس میکنی ...

بحث ما دونفره شد . اونهم وقتی زیاد در اصولش با هم توافق نداریم . ولی مهم نیست . من معماری رو جور دیگه ای میشناسم و تو جور دیگه ای . لازم نیست شناخت یا تعریفمون رو کالیبره کنیم . چون به جوابی نمیرسیم . فکر کنم بهتره روی نمونه های مختلف صحبت کنیم تا اینکه روی اصول اولیه کلاسیک .



به معماری با چشمهای خودت نگاه کن نه تعاریف دیگران
و اون رو با دل خودت احساس کن نه با عقل دیگران
 
آخرین ویرایش:

nino

مدیر بازنشسته
بحث کنیم ؟ نه . راجع به چیزهای حسی هرگز نمیشه بحث کرد . باید فقط احساسش کرد !

اون چیزهائیش رو که مسایل فنی بیشتری در اونها دخیله میشه به بحث گذاشت ولی نه اون چیزهای حسی طرح رو !

من اصلا این تئوریهایی رو که گفتی درمورد طراحی و معماری قبول ندارم ! مثل این می مونه که یکی بخواد با بدیع و قافیه و عروض بره و شاعر بشه . نمیشه . اما یک شاعر ممکنه اصلا به این تئوریها کاری نداشته باشه . حتی خیلی جاها اونها رو نقض کنه ولی اونه که داره شعر میگه نه استاد ادبیات . پس بذار اول بحث یک چیزی رو بگم که سالها باعث اختلاف من با خیلی از مهندسین ایرانی بوده . چه سازه ای و چه آرشیتکتها . قشنگ به این چیزی که میگم دقت کن .



به معماری با چشمهای خودت نگاه کن نه تعاریف دیگران
و اون رو با دل خودت احساس کن نه با عقل دیگران


ok ، ديگه بحث نمي كنم .
البته برام جالب كه يك عمراني اينقدر معمارها رو مي شناسه و عجيب كه حرف از احساس ميزنه !
هيچ كدوم از حرفاي منو قبول نداري و من هم اين رو كه فقط با احساس طراحي كنم و معماري رو احساس كنم قبول ندارم .
ممنون ;)
 

PostModern

عضو جدید
نه . مثل اینکه باید برات قصه رو تعریف کنم !

ببین . منظورم از اینکه با هم بحث نکنیم این نبود که بحث نکنیم ! بلکه منظورم این بود که وقتی و بر سر مسائلی بحث کنیم که به نتیجه برسه . و تو حتما میدونی که اختلاف سلیقه بین مهندسین همیشه وجود داره . حتی بین مهندسین سازه وقتی دارن از قوانین لایتغیر ریاضی در محاسباتشون استفاده میکنن . چه برسه به بحثهای معماری که در اون هیچ چیزی ثابت نیست . برحسب احساس آدمها و سلیقه و عقیده شون ...

حالا که بحث تا اینجا کشیده شد میخوام برات دقیقا توضیح بدم . آخه قصه من یک قصه شخصی نیست . یک بحث عمومی در این وادیه که فراموش شده و من سالهاست دارم میجنگم تا اون رو احیا کنم . خیلی سال پیش من رتبه م توی کنکور خیلی بالا بود . هر رشته ای و هر دانشگاهی رو میخواستم میتونستم انتخاب کنم . از خیر رشته هایی مثل پزشکی و ادبیات گذشته بودم و کنکور ریاضی شرکت کرده بودم . توی رشته های مهندسی هم بین معماری و عمران شک داشتم اما زیاد مهندس این تیپی دور و برم بود . رفتم و کارهای اونها رو دیدم . محیط کارشون رو . به خصوص برای اولین بار دیدم که چقدر اختلاف سلیقه بین مهندسین معمار و سازه وجود داره . یکی هیچی از احساس و زیبایی شناسی نمیفهمه و اون یکی اصلا نمیتونه جزیی از طرح خودش رو با سلیقه خودش محاسبه کنه یا از طرحش دفاع کنه . نتیجه ش هم اینه که همیشه طرح زخمی میشه . اونقدر ایراد از کار همدیگه میگیرن که در نهایت طرح خنده داری مثل نمونه های امروز معماری در تهران به وجود میاد . و من اصولا طراحی رو بیشتر دوست داشتم . عاشق خط و نقاشی و گرافیک بودم و شعر و ادبیات و گیتار از لذتهای اصلی زندگیم بود . خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که :

معماری کار دله . استعداد خدادادی آدمه و فقط بخش کمی از اون مهارتهای اکتسابیه . برای طراحی کردن لزومی نداره دانشجوی این رشته باشی .
ولی عمران دخلی به دل نداره . روابط محاسباتیه . آئین نامه های جورواجوره . نمیشه در این رشته کاره ای باشی مگر اینکه مهندس همین گرایش باشی .

و من دلم نمیخواست یک روزی طرحم رو بدم دست کسی که ازم راجع به هرچیزش توضیح بخواد و دست آخر اون رو داغون بکنه . ( بجز آرشیتکتهای خیلی بزرگ که دفاتر شخصی حرفه ای دارن و مهندسین سازه اونها دربست هر طرحی رو براشون محاسبه میکنن بقیه آرشیتکتها در همه شرایط درگیر این بحث دائمی با مهندسین سازه هستن . و البته برعکسش هم وجود داره . یعنی حس خاصی در بچه های سازه که معتقدا آرشیتکتها اصلا از محاسبات سر درنمیارن و اگر اونها رو به حال خودشون رها کنی تمام ساختمونها فرو میریزه ! ) . من خیلی به سیر تاریخی شهرسازی و معماری دقت کردم . میخواستم ببینم چی شده که معماری شرقی یا ایرانی یا اسلامی با اون عظمتش و بعد از قرنها سلطه مطلق بر جهان حالا و طی سه چهار قرن اینطور از قافله روز جهان عقب مونده ! و جوابش رو پیدا کردم . توی همون مثلثی که گفتی ! در گذشته طراحی یک بنا و محاسباتش همزمان در ذهن اون استادکاری که اون کار رو انجام میداد شکل میگرفت . و در طرح هر مجموعه ای زیبایی شناسی و عملکرد اون همزمان و بی تقدم و تاخر در ذهن طراح پدید میومد . بابت سالها تجربه ش . بابت حس بی نهایت قوی از کار . مثل اینکه طرح رو ( چه معماری و چه پایداری و چه اجرایی ) با اشل یک به یک در اعماق ذهن و دلش میدید . شاهکارهای شهری و یا ساختمانی جهان در شرق و با همین شیوه به وجود اومده . دفتر مهندسین وجود نداشته . شونصدتا مهندس روی یک طرح کار نمیکردن . یک طراح داشته . همه طرح در ذهن اون بوده و همزمان به ثمر نشسته . شاهکار این قصه که نهایت زیبایی و نهایت محاسبات حرفه ای و نهایت پیچیدگی اجرایی و نهایت کاربرد رو داشته سی و سه پل اصفهانه . ( این رو مثال میزنم به خاطر اینکه همونقدر که از لحاظ معماری ارزشمنده از لحاظ پلسازی و محاسباتی در زمان خودش پیچیده بوده ) . هرگز این طرح شکل نمیگرفت اگر طراحش یک دل و یک ذهن واحد نبود . معماری شرقی و از اون کاملتر معماری ایرانی و در اوجش معماری اسلامی نتیجه این وحدت طراحیه ! جالبه . مثل عرفانش می مونه ! اون مثلث در معماری ما فقط یک نقطه بوده . یک خط منطبق بر هم . یک مفهوم واحد . یک احساس کامل . پایداری بنا جدای از زیبایی اون و زیبایی بنا جدای از کارکردش شکل نمیگرفته . اینها به هم منطبق شده بود . چون طراح اون اثر به درجه ای از زیبایی شناسی و درعین حال به دیدی از رفتار سازه و نحوه پایداری اون رسیده بوده که احتیاج به ارائه دو تیپ نقشه جداگانه نداشته !!! سازه اون اثر عین معماریش و معماری اون اثر عین سازه اون بوده . و هردو زیبا . زیبا . و دقیق . گنبد معروف سلطانیه رو ببین . اکثر بچه های معماری اون رو میشناسن . اما برات جالبه بدونی این اثر بیش از اونکه شاهکار معماری باشه شاهکار محاسباتیه ! میدونهای قدیمی شهرهای بزرگ ایران رو ببین . خیلی از اونها بیش از اونکه از لحاظ شهرسازی مورد توجه باشن از لحاظ شیوه طراحی ترافیکی شهر و نوع قرارگیریشون در شبکه کلی حمل و نقل محلی بی نظیر بودن . این حتی به مواردی کشیده میشه که هنوز که هنوزه مهندسین رو مات و مبهوت نگه داشته . چند سال قبل بزرگترین مهندسین سازه های فلزی ایران تلاش کردن تا یک منارجنبان جدید تماما فلزی بسازن . یادمه یک روز به مسئول تیمشون گفتم این مهم نیست که با آهن و جک و فنر و دمپر و ... یک سازه رو تحریک دینامیکی کنین ( که تازه این کار رو هم نتونستن بکنن ! ) . اگر راست میگین با مصالح بنایی سازه ای رو بسازین که در مقابل تحریک دینامیکی به اون اندازه پایدار باشه . اما همچین چیزی در معماری ما بوده ! چرا ؟ چون اون زمان تمام طرح بصورت واحد و با زیباترین و کاملترین شکل ممکن اجرا میشده . برای همین نمیتونی مثلا بگی معماری فلان بنا . یا سازه فلان بنا . چون اونها منطبق بر هم بودن . با هم یکی شده بودن . و این راز زیبایی و شکوه و پایداری ساختمانهای ما بود . بناهایی که زیباترین معماری اونها با پیچیده ترین سازه ها یکی شده بود بی اینکه شخص ثالثی بتونه بین اینها فرق بذاره !

تا چند قرن قبل . اروپا کم کم داشت با علمی که از جنگهای صلیبی از مسلمونها دزدیده بود در اصول عقاید مسخره و تیره خودش تجدید نظر میکرد . از مسلمونها یاد گرفت نجوم چیه . مثلث خیام رو دزدید و اسمش رو گذاشت بسط پاسکال . فیزیک نور ابن هیثم رو به لاتین ترجمه کرد . و اومد و اومد تا رسید به معماری . به شهر . به ساختمان . خودش هم نمونه های باستانی زیادی داشت اما طی چند قرن هرگز نتونسته بود با معماری ما رقابت کنه . این قصه " اصفهان - نصف جهان " مال جهانگردهای اونها بود ! وقتی از ایران بازدید میکردن اونقدر در مقابل عظمت تمدن این سرزمین مات و مبهوت می موندن که اقرار میکردن دیدن یک شهر ایران به اندازه گشت و گذار در نیمی از جهان ارزش داره ! و اینها میخواستن معماری و شهرسازی ما رو هم غربی کنن . رنگ و لعاب خودشون رو بهش بزنن . تقلید کنن ولی نگن که مقلد ما بودن . شروع کردن ولی موفق نشدن . هنوز نمونه هاش در اندلس هست . بناهایی که ظاهرا به تقلید از معماری اسلامی ساخته شده اما فروریخته ! نمیتونستن از راز قوسها و گنبدهای ما سر دربیارن . نمیتونستن رفتار دینامیکی سازه ها رو تشخیص بدن . و این دوره ای بود که کم کم رسیدن به انقلاب صنعتی . اول مصالح مصرفی رو عوض کردن . چیزی که چندین قرن اونها رو از ما جلو انداخت . چدن . آهن . فولاد . بتن . پلاستیک فشرده . شیشه های با مقاومت بالا . و ... . این اولین برگ برنده اونها بود . کارخونه داشتن و میساختن و ما نداشتیم و میخواستیم مثل اونها بسازیم . به قول جلال آل احمد به جبر ماشین شدیم برده اونها . در همه چیز . حتی در فکرمون . اونها آدمهایی نداشتن که بتونه همزمان تمام یک طرح رو ته ذهنش ببینه . اگر هم داشتن خودشون تیشه به ریشه ش میزدن . ( مثل داوینچی . مثل ایفل . مثل ... ) . در اروپای رنسانس هرگز علم و احساس به پای شرق کهن نمیرسید . اونها کسی رو نداشتن که یک بنا رو کاملا یکپارچه و واحد طراحی کنه . اومدن و گفتن باید این رشته ها از هم جدا بشه . یکی بشه مهندس ساختمان و یکی بشه معمار . یکی طراحی کنه و یکی محاسبه . این طرح برای اونها مفید بود . اونها بهش احتیاج داشتن . اما ما چی ؟ ما که دیده بودیم افرادی رو که میتونستن به تنهایی به جای صدتا مهندس طراحی کنن . اجرا کنن . بنای بی نظیر خلق کنن . ما چرا به این قصه تن دادیم ؟ بابت همون قضیه ای که جلال گفت . تقلید . بردگی فکری . اونها رشته ای به اسم ساختمان ساختن ما هم تقلید کردیم . اونها رشته معماری ساختن ما هم تقلید کردیم . ( دو دهه ست که اونها معماری رو از شهرسازی هم سوا کردن و ما هم یک دهه ست که تقلید کردیم ! ) . گفتن طراحی یک بنا با معماری داخلیش فرق داره و یک آرشیتکت میتونه دکوراسیون داخلی کارش رو بده به دست یک دکوراتور داخلی . ما هم تقلید کردیم . بی اینکه بپرسیم چرا ؟ در حالیکه دلیلش خیلی ساده بود . ربطی به تخصصی شدن علوم و فنون نداره . ربطی به پیچیدگی فراگیری چند بخش یک کار نداره . فقط به تفاوت ذهن اونها نسبت به این قصه با ما برمیگرده . اونها عادت ندارن به کلیات نگاه کنن . با جزئیات سرگرم میشن . ولی ما میتونستیم همزمان کلیت هر طرحی رو با همه جزئیاتش ببینیم . قبلا هم دیده بودیم . هزار بار . به هرحال اونها سنگ بنای غلط این تفکر رو که در ساخت بنا باید متخصصین مختلف و در قالب یک تیم با هم همکاری کنن گذاشتن و ما هم پذیرفتیم . چیزی که خودشون هنوز هم بهش اعتراض دارن ! ( درگیری رایت با مهندسین دیگه سر مسائل محاسباتی یا اون داستان اخراج ایفل از مدرسه عالی ساختمان پاریس ! ) . ... . بگذریم . با تکه تکه کردن تخصصهایی که در ساخت یک بنا به کار میره ما خیلی بیشتر از اونها ضربه خوردیم . از هرچی که بگذریم کار تیمی و گروهی در غرب خیلی بهتر و بیشتر از اینجا جاافتاده و نتیجه میده . ولی ما در اینجا هنوز که هنوزه داریم چوب لای چرخ کار همدیگه میذاریم و مهندسین غیر مهندس به جامعه تحویل میدیم ! تازه این وسط وضع معماری خیلی خیلی خرابتره . آخه توی عمران به هرحال میشه آئین نامه های اونها رو دید و نمونه ها رو آنالیز کرد و ... و خلاصه خیلی عقب نموند ولی در معماری هیچ راهی وجود نداره که احساس رو تکمیل کرد . قدرت طراحی بالفطره کسی رو افزایش داد . ذاتیه . استعداده . قابل تمرین نیست !!! برخلاف نظر اغلب افراد . من میگم قابل تمرین نیست . اگر بشه با تمرین از یک دانشجوی ادبیات یک حافظ ساخت میشه با تمرین از یک دانشجوی معماری یک شیخ بهایی یا ایفل یا ... ساخت . و ما اگر هم استعدادی در این زمینه داشتیم با این شیوه کار اون رو نابود کردیم . سقف گذاشتیم برای طرحش . مجبور کردیم آرشیتکتها رو که طرح رو بزنن زیر بغلشون و برن به جلسات دفاعی که هیچ حاصلی بجز اعصاب خرد براشون نداره . و مهندسین سازه رو از اونها فراری کردیم . یکی به اون یکی انگ بی احساسی و زیبایی نشناسی میزنه و اون یکی به این یکی انگ بیسوادی و خیالپردازی .

اینجوری شد که من عمران رو انتخاب کردم و اتفاقا خیلی در اون زمینه جلو رفتم تا دیگه همچین مشکلی برام وجود نداشته باشه . خیلی بحث کردم حتی طرحی دادم که لااقل دانشگاهها سالی ده یا بیست تا دانشجو بگیرن برای دوره خاص دکترای پیوسته ای که شامل تمام مباحث کاربردی عمران و معماری و شهرسازی میشد . اما همه مخالفت کردن . جنگیده م بلکه نوع پذیرش دانشجو در گرایش معماری تغییر پیدا کنه و افرادی که استعداد این کار رو دارن انتخاب بشن اما باز هم نشد . خلاصه به هر دری زدم تا بتونم دوباره این دوتا گرایش رو بهم برسونم ولی نشد که نشد . اینها مثل دوتا بال هواپیما هستن . باید دقیقا مثل هم باشن تا پرواز متعادل بشه . و فقط وقتی این دوتا دقیقا مثل هم میشن که مال یک ذهن و یک دل بوده باشن ! در غیر اینصورت هرگز به جواب نمیرسن . خیلی از تناقضهایی که در آثار معماری میبینی هیچ ربطی به مثلث ویتریوس نداره بلکه اختلاف طبیعی سطح کار یک مهندس سازه و یک آرشیتکته . در تمام کارها تاثیر یکی بیشتره و طرح به اون سمت میره . چون نمیشه دو نفر رو با روحیات و ... مختلف دقیقا هم سطح هم کرد تا یک اثر رو خلق کنن . یک اثر کاملا مشترک . چیزی که یکی بوده ولی ما تکه تکه ش کردیم و حالا نمیتونیم دوباره سرهم قرارش بدیم . تمام اون تئوریهایی که تو گفتی از همینجا ناشی میشه . مهم نیست کی ارائه شده یا با چه ذهنیتی . مهم اینه که من وحدت طراحی رو قبول دارم و اینها همه مخالف این عقیده هستن . برای همین گفتم سر این قصه بحث نکنیم . اختلاف من با مهندسین دیگه بر سر این قانون و اون قانون نیست . من اصلا این سیستم طراحی رو قبول ندارم . برای من زیبایی طرح از پایداری اون و اینها از عملکردش و همه شون از ایمنی و اقتصاد طرح جدا نیستن . و مهندس واقعی اونیه که تمام اینها رو همزمان و با هم ببینه . این احساس منه نسبت به طراحی و حتی اگر همه باهاش مخالف باشن باز هم تنها حسیه که من نسبت به این قضیه میتونم داشته باشم ! من مسلما فقط و فقط از منظر زیبایی به طرح نگاه نمیکنم اما این رو هم قبول ندارم که اون وجوه دیگه جدای از این یکی هستن ! اغلب ایرادهایی رو هم که از مونیومان های مختلف میگیرن ناشی از همین ضعف اصلی میدونم نه نقض اون قوانینی که میگی . و حالا همین رو به بقیه موارد هم تعمیم بده تا ببینی چرا دنبال معماری در دل و ذهن افراد خلاق میگردم نه در قوانین و روابط نوشته شده ...


خیلی خیلی خیلی طولانی شد . معذرت میخوام
 
آخرین ویرایش:

nino

مدیر بازنشسته
من خیلی به سیر تاریخی شهرسازی و معماری دقت کردم . میخواستم ببینم چی شده که معماری شرقی یا ایرانی یا اسلامی با اون عظمتش و بعد از قرنها سلطه مطلق بر جهان حالا و طی سه چهار قرن اینطور از قافله روز جهان عقب مونده ! و جوابش رو پیدا کردم . توی همون مثلثی که گفتی ! در گذشته طراحی یک بنا و محاسباتش همزمان در ذهن اون استادکاری که اون کار رو انجام میداد شکل میگرفت . و در طرح هر مجموعه ای زیبایی شناسی و عملکرد اون همزمان و بی تقدم و تاخر در ذهن طراح پدید میومد . بابت سالها تجربه ش . بابت حس بی نهایت قوی از کار . مثل اینکه طرح رو ( چه معماری و چه پایداری و چه اجرایی ) با اشل یک به یک در اعماق ذهن و دلش میدید . شاهکارهای شهری و یا ساختمانی جهان در شرق و با همین شیوه به وجود اومده . دفتر مهندسین وجود نداشته . شونصدتا مهندس روی یک طرح کار نمیکردن . یک طراح داشته . همه طرح در ذهن اون بوده و همزمان به ثمر نشسته .

:w17:
نمي دوني چقدر خوشحالم كه مي بينم كسي هست كه مثل من فكر مي كنه ، يكي كه دغدغه اش اينه :w42:


شاهکار این قصه که نهایت زیبایی و نهایت محاسبات حرفه ای و نهایت پیچیدگی اجرایی و نهایت کاربرد رو داشته سی و سه پل اصفهانه . ( این رو مثال میزنم به خاطر اینکه همونقدر که از لحاظ معماری ارزشمنده از لحاظ پلسازی و محاسباتی در زمان خودش پیچیده بوده ) . هرگز این طرح شکل نمیگرفت اگر طراحش یک دل و یک ذهن واحد نبود . معماری شرقی و از اون کاملتر معماری ایرانی و در اوجش معماری اسلامی نتیجه این وحدت طراحیه ! جالبه . مثل عرفانش می مونه ! اون مثلث در معماری ما فقط یک نقطه بوده . یک خط منطبق بر هم . یک مفهوم واحد . یک احساس کامل . پایداری بنا جدای از زیبایی اون و زیبایی بنا جدای از کارکردش شکل نمیگرفته . اینها به هم منطبق شده بود . چون طراح اون اثر به درجه ای از زیبایی شناسی و درعین حال به دیدی از رفتار سازه و نحوه پایداری اون رسیده بوده که احتیاج به ارائه دو تیپ نقشه جداگانه نداشته !!! سازه اون اثر عین معماریش و معماری اون اثر عین سازه اون بوده . و هردو زیبا . زیبا . و دقیق .

به نظر من نمونه فوق العاده ترش پل خواجو . كامل تر و حتي زيبا تر



گنبد معروف سلطانیه رو ببین . اکثر بچه های معماری اون رو میشناسن . اما برات جالبه بدونی این اثر بیش از اونکه شاهکار معماری باشه شاهکار محاسباتیه ! میدونهای قدیمی شهرهای بزرگ ایران رو ببین . خیلی از اونها بیش از اونکه از لحاظ شهرسازی مورد توجه باشن از لحاظ شیوه طراحی ترافیکی شهر و نوع قرارگیریشون در شبکه کلی حمل و نقل محلی بی نظیر بودن . این حتی به مواردی کشیده میشه که هنوز که هنوزه مهندسین رو مات و مبهوت نگه داشته .


سال 1300 ميلادي وقتي اين گنبد ساخته شده بود ، صد سال بعدش 1420 ميلادي اروپايي ها تقلا ميكردن براي كليساي سانتا ماريا دلفيوره يك گنبد بسازن در صورتي كه 100 سال قبلش ايراني ها اين كار رو كرده بودن .


خیلی خیلی خیلی طولانی شد . معذرت میخوام


خيلي عالي بود . لذت بردم و خيلي خيلي باهات موافقم ;)
 

archi_arch

مدیر بازنشسته
مرسی بچه ها واقعا بحث قشنگی بود من که فقط شنونده بودم خیلی لذت بردم و خیلی استفاده کردم.:)
میدونین منم همیشه یکی از موضوعاتی که ذهنم رو به خودش مشغول میکنه همینه که چرا برای رشته ی معماری دروس محاسباتی نمیذارن یا چرا عمران اینقدر فقط به محاسبات توجه داره!من واقعا تو طرحام مشکل دارم و همیشه این کمبود و تو خودم میبینم که ایا واقعآ این طرحی که دادم و میشه اجرا کرد؟اگه اره چه جوری؟دلم میخواد منم اونها رو یاد بگیرم که حداقل اگه طرحم رو یه مهندس عمران خواست تایید کنه و ازش ایراد گرفت بدونم ایرادش چیه و درستش کنم و یا در صورت لزوم از طرحم دفاع کنم و همیشه از اینکه نمیتونم از چیزهای فنیش سر در بیارم ناراحتم و عذاب میکشم دلم میخواد یه راهی پیدا کنم که منم مسائل فنی رو یاد بگیرم ولی هنوز به راهی نرسیدم و شاید کمی میترسم!
ولی خوشحالم که کسانی هستن که دغدغه شون همینه و برای برطرف کردنش تلاش میکنن.:w16:
ممنون که اینجا چنین بحثهایی رو میکنین;)
:w27:
 

PostModern

عضو جدید
به نظر من نمونه فوق العاده ترش پل خواجو . كامل تر و حتي زيبا تر


سی و سه پل رو مثال زدم برای اینکه در یک دوره اختصاصی دکترای مهندسی سازه در گرایش پلسازی در انگلیس ( با بحث بسیار مهم معماری پل ) توسط یکی از بزرگترین مهندسین پلسازی جهان به عنوان زیباترین پلهای تاریخ معرفی شده بود و اونها هنوز هم در محاسبات سازه ای این اثر گیج و حیرون مونده ن که چطور در چند قرن قبل همچین پلی طراحی و اجرا شده !

( میتونی این پلها رو با نمونه های خنده دار الان مقایسه کنی تا ببینی چقدر مهندسی ما - نمیگم معماری یا سازه . میگم مجموعه مهندسی ما ! - پسرفت داشته . تازه من مثلا یکی از محاسبین حرفه ای سازه های صنعتی و پلها تشریف دارم و این رو میگم !!! )
 

PostModern

عضو جدید
مرسی بچه ها واقعا بحث قشنگی بود من که فقط شنونده بودم خیلی لذت بردم و خیلی استفاده کردم.:)
میدونین منم همیشه یکی از موضوعاتی که ذهنم رو به خودش مشغول میکنه همینه که چرا برای رشته ی معماری دروس محاسباتی نمیذارن یا چرا عمران اینقدر فقط به محاسبات توجه داره!من واقعا تو طرحام مشکل دارم و همیشه این کمبود و تو خودم میبینم که ایا واقعآ این طرحی که دادم و میشه اجرا کرد؟اگه اره چه جوری؟دلم میخواد منم اونها رو یاد بگیرم که حداقل اگه طرحم رو یه مهندس عمران خواست تایید کنه و ازش ایراد گرفت بدونم ایرادش چیه و درستش کنم و یا در صورت لزوم از طرحم دفاع کنم و همیشه از اینکه نمیتونم از چیزهای فنیش سر در بیارم ناراحتم و عذاب میکشم دلم میخواد یه راهی پیدا کنم که منم مسائل فنی رو یاد بگیرم ولی هنوز به راهی نرسیدم و شاید کمی میترسم!
ولی خوشحالم که کسانی هستن که دغدغه شون همینه و برای برطرف کردنش تلاش میکنن.:w16:
ممنون که اینجا چنین بحثهایی رو میکنین;)
:w27:


حتما این کار رو بکن که محاسبات رو حرفه ای یاد بگیری . نمیدونی چقدر در طراحیت تاثیر میذاره . بهت دل و جرات میده . خلاقیت میده . فکر باز برای نامحدود طراحی کردن و دست باز برای روی کاغذ آوردن اون طرح . مهندس معماری وقتی بدون تسلط بر محاسبات طراحی میکنه و مهندس سازه وقتی بدون دید زیبایی شناسی محاسبه میکنه مثل شناگری می مونن که با تیوب شنا پریده وسط یک اقیانوس ! احتمال غرق شدنش خیلی زیاده . ولی وقتی هردوتا همزمان در ذهنت نقش میبنده اطمینان یک شناگر حرفه ای رو داری که با هر موجی غرق نمیشه و میتونه به مقصدی که میخواد برسه ...

( توی پرانتز : میدونی چرا کارهای رایت نسبت به همدوره هاش جلوه و موفقیت بیشتری داشت ؟ چون با سوادی که در زمینه سازه داشت و از اون مهمتر با شم مهندسی قوی اغلب سیستمهای باربر سازه ای کارهاش رو خودش انتخاب میکرد و سر همین خیلی با بقیه آرشیتکتها و مهندسین سازه درگیری داشت ... :w47: )
 

PostModern

عضو جدید
میدونین منم همیشه یکی از موضوعاتی که ذهنم رو به خودش مشغول میکنه همینه که چرا برای رشته ی معماری دروس محاسباتی نمیذارن یا چرا عمران اینقدر فقط به محاسبات توجه داره!من واقعا تو طرحام مشکل دارم و همیشه این کمبود و تو خودم میبینم که ایا واقعآ این طرحی که دادم و میشه اجرا کرد؟اگه اره چه جوری؟دلم میخواد منم اونها رو یاد بگیرم که حداقل اگه طرحم رو یه مهندس عمران خواست تایید کنه و ازش ایراد گرفت بدونم ایرادش چیه و درستش کنم و یا در صورت لزوم از طرحم دفاع کنم و همیشه از اینکه نمیتونم از چیزهای فنیش سر در بیارم ناراحتم و عذاب میکشم دلم میخواد یه راهی پیدا کنم که منم مسائل فنی رو یاد بگیرم ولی هنوز به راهی نرسیدم و شاید کمی میترسم!

دقیقا حق با شماست ! و من باز میخوام بپرسم که چرا عمران ؟ چرا معماری ؟ چرا نه مثل همیشه سرزمین خودمون یک رشته ای و یک متخصصی که همه اینها رو با هم بلده و به کار میگیره ؟!
 

maral55

مدیر بازنشسته
نه دیگه . برای همین گفتم که فضاسازیهاش خیلی غیر عادی نیست ! اونی که توی ذوقت میخوره و حس میکنی از یک اثر معماری فاصله گرفتی حجم منفک از سازه اصلیه ! یعنی فضاهای اصلی و کاربری اونها و ترکیبشون حتی سیرکولاسیون فضاها با این چیزی که من میبینم به نظرم متعارفه . اونی که کار رو پیچیده جلوه میده ( و مطمئنا نظر طراح هم همین بوده . یعنی پیچیده جلوه دادن نمای شهری بنا ) یک سری ترکیبات سطحی و حجمی از سازه های فضاکار و عناصر نگهدارنده اونهاست .

بالماسکه که دیدی ؟ یکی ممکنه کلاهی سرش باشه یا لباسی که خیلی عجیب و غریبه ولی اون فقط ظاهرشه و خودش عادیه !!! این کارهای ژری هم دقیقا همین حس رو بهم میده . یعنی فکر میکنم اگر بری توی اون ساختمونها زیاد جا نخوری . چون فضاهای داخلیش به اندازه ظاهرش نامانوس نیست .


خی بالاخره ما هم ویستا دار شدیم و به جمع بدبخت ها پیوستیم.

بگذریم میگم که پست مدرن تو مطمئنی وقتی داخل فضا بشیم زیاد جا نمی خوریم؟
درسته قبول دارم که اون وسط لابی فقط یه دستشویی فرنگی بزرگ نذاشته ولی هر کار دیگه که بگی تو طراحی داخلیش کرده از المان غول پیکر گیتار گرفته تا پاکت سیب زمینی بزرگ
البته من خودم همیشه عاشق چیز های نامانوس و غیر طبیعی هستم ولی در حین بررسی مفصل روی چند تا از کارای مهم گهری از بعضی فضاها و المان ها خوشم نیومد بعضی فضاها خوب بودن ولی بعضی به نظرم بی اندازه زیاد روشون تاکید شده بود و غیر طبیعی بودن.
 

nino

مدیر بازنشسته
سی و سه پل رو مثال زدم برای اینکه در یک دوره اختصاصی دکترای مهندسی سازه در گرایش پلسازی در انگلیس ( با بحث بسیار مهم معماری پل ) توسط یکی از بزرگترین مهندسین پلسازی جهان به عنوان زیباترین پلهای تاریخ معرفی شده بود و اونها هنوز هم در محاسبات سازه ای این اثر گیج و حیرون مونده ن که چطور در چند قرن قبل همچین پلی طراحی و اجرا شده !

( میتونی این پلها رو با نمونه های خنده دار الان مقایسه کنی تا ببینی چقدر مهندسی ما - نمیگم معماری یا سازه . میگم مجموعه مهندسی ما ! - پسرفت داشته . تازه من مثلا یکی از محاسبین حرفه ای سازه های صنعتی و پلها تشریف دارم و این رو میگم !!! )


جالب هر كي از ديدگاه و اطلاعات خودش بررسي مي كنه من هم چون با استادم يه بحثي در مورد پل خواجو از ديدگاه سامانه اي ( كه البته تو نمي پذيريش) داشتيم و به اين نتيجه رسيديم كه از لحاظ معماري بسيار ارزشمند و از لحاظ سامانه اي بسيار كامل و نمونه فوق العاده ايست . البته دوست داشتم يه تاپيك در موردش بزنم كه روي اونها هم بحث كنيم ;)
 

maral55

مدیر بازنشسته
اتفاقا موضوع همينه كه من مي گم باطنش هم عادي نيست يه نگاه به اون عكس سازه هتل ماركز بنداز به نظرت عاديه ! همه چيزو زير پا ميذاره تا به فرم دلخواهش برسه :razz: البته گهري كاري رو كه كارفرماهاش ميخوان يعني نشان دادن قدرت و ثروت و جلب نظر و تبليغات رو به خوبي اجرا مي كنه . معماري در خدمت قدرت ، سوء استفاده از معماري !
در همه چيز ( سازه ، فرم ،‌مصالح ،‌.... )‌افراط maximalism[/quote

حالا باز این هتل که خوبه در سایت اختصاصی EMP یا والت دیسنی برید و ببینید
چه هزینه صرف ساختش شده!!
سوال من از آقای گهری اگر یه روز بهش برخورد کنم اینکه آیا به عنوام یه هنرمند جهانی اگر این همه تکنولوژی عظیم کامژیوتری و نرم افزار های پیچیده هواپیما سازی رو ازی بگیرن آیا بزا هم میتونه کاری موفق ارائه بده؟
خلاقیت بسیار خوبه اما خلاقیتی برنده است که با صرف کمتریم هزینه وزحمت به دست بیاد

انتقاد به معماری گهری در روزنامه ها و مجلات و همه جا زیاده سوالی که برای خود من پیش اومده اینکه واقعا چرا والت دیسنی شده نماد LA اگر شد پس چرا نماد LA با سیاتل و بیلبئو یکی شده؟

شما یه نگاه به عکس های خارجی موزه والت بندازین و با بیلبائو مقایسه کنید به زحمت متوجه میشید کدوم کدومه!
 

maral55

مدیر بازنشسته
بحث کنیم ؟ نه . راجع به چیزهای حسی هرگز نمیشه بحث کرد . باید فقط احساسش کرد !

اون چیزهائیش رو که مسایل فنی بیشتری در اونها دخیله میشه به بحث گذاشت ولی نه اون چیزهای حسی طرح رو !

من اصلا این تئوریهایی رو که گفتی درمورد طراحی و معماری قبول ندارم ! مثل این می مونه که یکی بخواد با بدیع و قافیه و عروض بره و شاعر بشه . نمیشه . اما یک شاعر ممکنه اصلا به این تئوریها کاری نداشته باشه . حتی خیلی جاها اونها رو نقض کنه ولی اونه که داره شعر میگه نه استاد ادبیات . پس بذار اول بحث یک چیزی رو بگم که سالها باعث اختلاف من با خیلی از مهندسین ایرانی بوده . چه سازه ای و چه آرشیتکتها . قشنگ به این چیزی که میگم دقت کن . تمام نظر من راجع به معماریه :

ما یک متخصص معماری داریم که صرفا مورخ معماریه . تئوریسینه . منتقده . ولی طراح نیست !
و یک طراح داریم که لزوما تئوریسین یا مورخ نیست اما اونه که طراحه !

متاسفانه معماری ما دچار سکون شده بابت اینکه از اون نوع اول خیلی داریم اما از دومی نه . سور کلی نمیزنم . دارم نرمالش رو میگم . هزاران تئوری معماری وجود داره . کتابهای مختلف . قوانین مختلف . کدهای مختلف . اما هیچکدوم اینها معماری نیست . اینها فقط قوانین بیروحه . حتی تضمین کننده صحت یک طرح هم نمیتونه باشه چه برسه به باقی قضایا .

ببین . یک طراح میاد و طراحی میکنه . قالبها رو میشکنه . در بی نظمی کارش ( که نسبت به مکاتب قبلی سنجیده میشه ) باز هم یک نظم ناگفته وجود داره ( که میشه پایه مکاتب جدید ) . سالها میگذره و تئوریسینهای معماری میان و برای اسلوب کار اون یک تعریفهایی میارن و سبکی خلق میشه و ... . اما همه اینها حاشیه ست . کتابها حاشیه ست . قوانین حاشیه ست . اونی که اصله طرح اون طراحه . و هیچ طراحی در لحظه خلق اثرش به این قوانین فکر نمیکنه . مثل شاعری که شعر میگه نه نظم !

مسلما اون مثلثی که گفتی ( و من فکر میکنم اضلاعش یک کمی زیادیه ! ) توی هرکاری به جواب میرسه اما نسبتش فرق میکنه . اون طرحها هم از لحاظ عملکردی جواب داده ( داره استفاده میشه به همون عنوانی که طرح شده و مسلما اگر مخالف داره موافق هم داره ) و هم از لحاظ زیبایی شناسی ( که البته نسبیه ) . ایستایی اونها هم که معلومه . برای تاثیر یک اثر بر روی مخاطب یا استفاده کننده ش هم لازم نیست تعاریف مکتوب سامانه ها رو به کار ببری . فقط کافیه یک لحظه در اون فضا قرار بگیری تا با بدیهی ترین حس انسانی خودت به ضعف یا قدرت طرح پی ببری .

من هم منظورم از محیط و زمینه طرح تمام عوامل طبیعی یا مصنوعی یا زنده یا مرده یا ... محیط اثره . اما اون چهارتا زمینه ای رو که گفتی اصلا قبول ندارم ! توی اون بحث قبل هم از این اصطلاحات استفاده کرده بودم چون خودت استفاده کرده بودی وگرنه هیچ جوری این تقسیم بندی رو قبول ندارم .

برای زیبایی شناسی میشه صدها جلد کتاب خوند اما آخرش با دل خودت زیبایی رو حس میکنی و میفهمی و احساس میکنی ...

بحث ما دونفره شد . اونهم وقتی زیاد در اصولش با هم توافق نداریم . ولی مهم نیست . من معماری رو جور دیگه ای میشناسم و تو جور دیگه ای . لازم نیست شناخت یا تعریفمون رو کالیبره کنیم . چون به جوابی نمیرسیم . فکر کنم بهتره روی نمونه های مختلف صحبت کنیم تا اینکه روی اصول اولیه کلاسیک .



به معماری با چشمهای خودت نگاه کن نه تعاریف دیگران
و اون رو با دل خودت احساس کن نه با عقل دیگران


من بحث شما رو خوندم باید بگم که من بین شما دو نفر فکر می کنم نینو جان من اونقدر به این تئوری ها و اصول اعتقاد ندارم.و یک چیزی رو نمیشه نادیده گرفت معماری گهری در برآورده کردن خیلی از چیز ها شکست خورده ولی در عوض یه سری چیز های دیگه رو تامین کرده.
من هم معتقدم که گاهی با کاملا در تضاد بودن با بفات شهری میشه اثر های بسیار زیبایی ایجاد کرد.
از نظر عملکرد و هماهنگی با طبیعت صد البته که رایت یک استاده ولی به نظر من اصلا رایت و گهری قابل مقایسه نیستن هر کدوم در یه دنیای خاص خودشونن.
نمیشه اینو انکار کرد که فرم در معماری واقعا جایگاه مهمی داره و به نظر من که صد البته فرم موزه گونگنهایم گهری بسیار زیباتر از فرم موزه رایت هست ولی آیا درست است که به قول تو ما برای رسیدن به فرم زیبا همه چیز رو زیر پا بزاریم؟مشکل من با این فرم اینه وگرنه از نظر اون هماهنگی با بافت شهری که گفتی منم مثل پست مدرن فکر می کنم اونو احساس مشخص میکنه.
 

PostModern

عضو جدید
بگذریم میگم که پست مدرن تو مطمئنی وقتی داخل فضا بشیم زیاد جا نمی خوریم؟
درسته قبول دارم که اون وسط لابی فقط یه دستشویی فرنگی بزرگ نذاشته ولی هر کار دیگه که بگی تو طراحی داخلیش کرده از المان غول پیکر گیتار گرفته تا پاکت سیب زمینی بزرگ
البته من خودم همیشه عاشق چیز های نامانوس و غیر طبیعی هستم ولی در حین بررسی مفصل روی چند تا از کارای مهم گهری از بعضی فضاها و المان ها خوشم نیومد بعضی فضاها خوب بودن ولی بعضی به نظرم بی اندازه زیاد روشون تاکید شده بود و غیر طبیعی بودن.

داخل اون فضا نشدم ولی مطمئنم خیلی کمتر از ظاهرش جا میخورم .

من فکر میکنم باید به افرادی که از اون فضاها استفاده میکنن هم نگاه کرد . شاید برای کاربران اون اثر این فضاها اصلا غیرطبیعی و نامانوس نباشن ؟! ( که من فکر میکنم نیستن ! چون اگر بودن کارهایی با این هزینه های هنگفت به ایشون ارجاع نمیشد ! )
 

maral55

مدیر بازنشسته
داخل اون فضا نشدم ولی مطمئنم خیلی کمتر از ظاهرش جا میخورم .

من فکر میکنم باید به افرادی که از اون فضاها استفاده میکنن هم نگاه کرد . شاید برای کاربران اون اثر این فضاها اصلا غیرطبیعی و نامانوس نباشن ؟! ( که من فکر میکنم نیستن ! چون اگر بودن کارهایی با این هزینه های هنگفت به ایشون ارجاع نمیشد ! )

درسته کاملا از نظر خیلی ها و حتی خیلی اوقات خود من این کارا مناسب میاد و من دوست دارم اما همون طور که می دونی همیشه صرفا خوش اومدن مردم از یه بنا نمی تونه اونو از نظر شاخصه های معماری موفق جلوه بده.

درسته که منم خیلی موافق به گیر دادن به نظرات و تئوری های معماری افراد مختلف نیستم ولی این اثر هم یه تابلو نقاشی نیست که بتونیم اینقدر سلیقه ای در موردش بحث کنیم معماری به نظر من ترکیبی از هنر و علم هست که البته به نظر من هنرش بیشتره!
مگر اینکه شما اعتقاد داشته باشی طراحی داخلی کلا یه علم نیست و صرفا هنره
 

PostModern

عضو جدید
مگر اینکه شما اعتقاد داشته باشی طراحی داخلی کلا یه علم نیست و صرفا هنره

نه . مسلما ترکیب این دوتاست . فقط مساله اینه که من میگم معماری داخلی نباید جدای از معماری کلی بنا تعریف بشه و از اینکه طراحی بنا رو یک نفر انجام بده و بعد دکوراسین داخلی یا ... رو بسپره به دیگری خوشم نمیاد . برای این کارها هم اگر طراحی داخلی متفاوتی صورت میگرفت احتمالا بیشتر توی ذوق میزد ؟! یعنی این فضاهای داخلی به نوعی در تکمیل همون نماهای خارجی برای رسیدن آرشیتکت به منظور خودش در این کار بوده . اما نه به پیچیدگی اونها ! به هرحال باید کاربرد نهایی فضاها رو رعایت میکرده و همین نسبت به نماسازی و اسکلت یک کمی محدودترش کرده ...
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گهری پارتنرز

گهری پارتنرز

Ground Broken
Gehry Partners, LLP
Hall Winery
St. Helena
Napa Valley, California The woven boards of the canopies give the experience of overhead leaves and branches.

Photo courtesy Gehry Partners, LLP
The overall plan for the Hall Winery, acquired by Craig and Kathryn Hall in 2003, consists of three state-of-the-art production warehouses and two “showpiece” structures related to wine tours, tasting, and retail sales.
In order to fit within the scale and context of the surrounding environment, the facilities are articulated as a series of discreet buildings organized around a central courtyard.

Photo courtesy Gehry Partners, LLP
At the focal point of the courtyard is a renovated existing historical structure built in 1885 that once served the Napa Valley Wine Cooperative on the site. The courtyard and adjacent landscaped areas also provide opportunities for the Halls to display sculpture pieces from their extensive art collection.
The Hospitality Building is located at the western end of the central courtyard and serves as the architectural highlight of the facility and the culmination of the winery tour.
Articulated as discreet smaller volumes, clad in natural materials like wood and stone, the extensive use of glass as an enclosure creates a sense of connection to the surrounding vineyard landscape for the occupants.

Photo courtesy Gehry Partners, LLP
The building sits on a large reflecting pool which serves as a transition from the expansive limestone courtyard into the natural landscape.
The tasting areas, open to an outdoor terrace, overlook the vineyard and the distant Mayacamas Mountains.

Photo courtesy Gehry Partners, LLP
The other “showpiece” building, the Reception Building, serves to welcome visitors approaching from the parking lot and the drop-off area.
The one-story glass building, contains a reception hall, visitor restrooms, art display walls, and a multimedia theater for viticulture education, presentations, and tour orientation.

Photo courtesy Gehry Partners, LLP
The most prominent architectural features on the site are freeform trellis canopies that envelop the Hospitality and Reception buildings, providing shade for the occupants, while minimizing reflective glare from the glass to the surrounding areas.

Photo courtesy Gehry Partners, LLP
The woven boards of the canopies give the experience of overhead leaves and branches, while the gestures of the trellis forms serve to formally unify the discreet building volumes.

Photo courtesy Gehry Partners, LLP
Hall Winery work area at Gehry partners, LLP
Photo courtesy Gehry Partners, LLP
Frank Gehry with Project Designer Edwin Chan
Total area:127,703 square feet
Hospitality & Reception: 20,720 square feet
Estimated completion: October 2009
Client:Hall Winery
Architects: Gehry Partners, LLP
Design Partner: Frank Gehry
Project Designer: Edwin Chan
Project Manager: Henry Brawner - Project Architect: Sean Gallivan
Project Team:
Josh Morey
Ry Morrison
Narineh Mirzaeian
Jawn Lim
Jose Gonzalez
Markus Sohst
Andy Thompson
Yung Tran
John Winston
Francois Blanciak
Manuel Blanco-Longueria
Associate Architect: Lail Design Group
Executive Principal: Jon Lail
Principal Architect: S. Douglas Osborn Principal Architect: Paul Kelley
Project Architect: Jarrod Denton
Gehry Partners, LLP arcspace features
September 10, 2007

منبع :http://www.arcspace.com
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
maxer فرانک لوید رایت Frank Lloyd Wright مشاهیر معماری 35

Similar threads

بالا