فراق یار

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مشک ریزان می‌جهد
باد صبا از کوی دوست
شاخه‌ای گویی ربودست
از خم گیسوی دوست

دوست می‌دارم نسیم صبح را
کو در هوا
تا نفس می‌‌آیدش
جان می‌دهد بر بوی دوست

سلمان ساوجی
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یارا بهشت، صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامناسب، جهنم است

سعدی
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حتی اگر با من حرفی نداری
باز هم با من حرف بزن
مثلا بگو:چه خبر؟
تا من از خبرهایی که
تو از آنها خبر نداری برایت بگویم
از روزهایی بگویم که تو نبودی
از درد هایی بگویم که تنهایی کشیدم
حتی اگر هم برایت مهم نبود
باز هم بگو واقعا؟؟
تا چانه ام گرم شود
و شاید آن بین ها خسته شوم
هیچ وقت در مقابل من سکوت نکن
من ازسکوت واهمه دارم
سکوت اصلا علامت رضایت نیست
من هرچه سکوت دیدم
همان رفتن بود

فاطمه شریف
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مى خـواهمَــت ، كجــايـى ....


دلـــــــــــم کــــه ....
بـهـــانـه ات را ميگـــيرد ....


چـشــمهایـم چـه شــاعــرانه ....
شــروع به نوشـــتن میکــند ....


از تُــو، از ايـن همه ممنوعـــه ....
از اينــكه نيســــتى كـــنارم ....


امّــــــــــــــــــا ....
مـى پَـرســــــــتـمــت .....!!!



سهیل جلالی👌🍂
 

sar sia

کاربر بیش فعال
خدا پشت و پناهت، زود برگرد
فدای شکل ماهت زود برگرد

ببین اینگونه نگذاری بماند
دو چشمانم به راهت، زود برگرد

مرا دلتنگ خود کردی مسافر
به جبران گناهت زود برگرد

برایت نیست جایی مثل خانه
به سوی زادگاهت زود برگرد

نگو مجبوری از من دور باشی
نگو دور است راهت، زود برگرد
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نیستی ک ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه هاست .
 

sar sia

کاربر بیش فعال
دوباره پرشده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت،چقدر امشب پریشانم
کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن
به قدری که نفس تازه کنم خیلی نمی مانم
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
00:00

✨❤️باز ازغافله عقب ماندم
✨❤️درساعت صفر عاشقے


✨❤️ولے ؏ـشـــــــق ،،
✨❤️تڪرار هرثانیہ هست


✨❤️ڪــــــــہ


✨❤️دوستت دارم
 

sar sia

کاربر بیش فعال
کاشکی آسان شود با رفتن من مشکلت
گوشه ای پهلو بگیرد قایق بی ساحلت
آه ای دل هیچ بار این گونه سنگینی نداشت
بار این رنج گران بر شانه های کاهلت
تو تمام هستیت را ریختی در پای عشق
در نظر اما نیامد هستی ناقابلت
اشکهایت را کسی از پشت لبخندت ندید
بی خبر بودند و غافل از غم ناغافلت
ماندن و افسردن و در خویشتن تنها شدن
حاصلی جز این ندارد ماندن بی حاصلت
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر زندگیم شد سراپا حدیثت
ترحم نمیخوام از تو چشمای خیست
اگر تو و عشق خوبت هنوز قسمتم نیست
به زانو نیوفتم ک این خصلتم نیست
 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از دور تو را دوست دارم
از دور…
بے آنڪهـ عطر تو را حس ڪنم
بے آنڪهـ در آغوشت بگیرم
بے آنڪهـ صورتت را لمس ڪنم
تنهــا
بسیار
دوستت دارم ...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد از تو چه چیزهایی که سرم نیامد
ابرهای تیره هجوم آوردند
روزهایم سیاه شد
تگرگ درد بارید
جاری شدم...طوفانی...
نه نشکستم
بعد از تو فقط مردم
نگفتم که ندانی ...تا نرنجی

وحید غنی زاده
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وه! چه فرخنده شبی باشد و خرم روزی!
که فراق تو مبدل شده باشد بوصال

روی در روی تو آرم، همه وقت، از همه سو
چشم بر چشم تو باشم، همه جا، در همه حال


#هلالی_جغتایی
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدمی ک روزها در انتظار تو مانده
بی کس نیست!
دور و برش پر است از آدم هایی که شاید
خیلی بهتر از تو راه و رسم عاشقی را بلد باشند
منتظرت مانده چون وفادار است
وفادار به آدمی که با تمام خوب و بدش
روزی انتخاب دلش بوده!
نمی دانم اسمش چیست
شجاعت
یا حماقت
اما بعضی ها عجیب، به انتخاب های دلشان
پایبندند ...
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اي كارواني را مسافر نام كرده
ما را پرستوي مهاجر نام كرده

داني كه مرغان مهاجر نقشبندند
در غربت ار آزاد، اگر ني در كمندند

داني كه مردان مسافر كم شكيب اند
گر در زمين گر آسمان هر جا غريب اند

داني غريبان را دماغ رنگ و بو نيست
در سينه هاي تنگشان ذوقي جز او نيست

داني كه در غربت سخن ها عاشقانه است
اين قصه را با من بخوان، باقي فسانه است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا دیروز فکر می‌ کردم تمام
قله ‌های جهان را
می‌ توانم فتح کنم.
تازه امروز فهمیدم
چه نفس‌ گیر است
بالا رفتن از پله‌ های
خانه ‌ای که تو دیگر
در آن ‌نیستی...


#عباس_معروفی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از کوی تو بیرون نرود
پای خیالم
نکند فرق به حالم...
چه برانی،چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من انم که برنجم
نه تو انی که برانی...
نه من انم که ز فیضت نگهت چشم بپوشم
نه تو انی که گدا را ننوازی به نگاهی
بارالها...
دراگر باز نگردد
نروم باز به جایی
پشت دیوارنشینم چو گدابرسرراهی
کس به غیرازتونخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن درکه جزاین خانه مرا نیست پناهی
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا خیالت به دلم لحظه ای تصویر شد
اشک های منِ دلتنگ سرازیر شد
در غریبانه ترین حالت من پاهایم
غصه را تاب نیاورد و زمین گیر شد
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هراسی نیست از بی برگی پاییز.
هراسی نیست از زمستان بی بخاری.
اما از نیامدن تو باید ترسید
از نیامدن رویای تو در خواب هایم باید ترسید
از سکوت بی امانت مقابل پنجره باید ترسید
اما من از فکر رفتن تو دیگر خسته شدم..
بگذار آینده جایی باشد که خودمان بسازیم نه جایی که باید به آنجا برویم
بگذار این پاییز و زمستان باشند که از ما عبور می کنند نه حرمت های مان از پیش رو
رها خواهم کرد اندیشه هایم را و مغزم را این بار زمین خواهم گذاشت..
با قلبی در دست به دریا می زنم!
تو هم اگر چیزی در سینه داری نشانی ام کنار گوش ماهی ها…

 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در طول زندگی مان بار ها و بار ها با جمله «از یک جایی به بعد» مواجه می شویم.
از یه جایی به بعد دیگه برام مهم نبود.
از یک جایی به بعد دیگه نخواستم ادامه بدهم…
و یا از یک جایی به بعد خیلی چیز ها عوض شد.
وقتی این جمله را به زبان می آوری یعنی پای احساسی در میان است که حالا تغییر کرده است.
یعنی در گذر از ساعت های به خواب رفته و ثانیه های دیر گذر، به نقطه ای رسیده ای که دلت کم آورده و همه چیز را سپرده به تقدیر.
روزهایی در زندگی هست که دوست داری تک تک آدم های اطرافت را جمع کنی و واو به واو حرف هایشان را بشنوی و ببینی کدام شان از دلتنگی هایت بو برده اند.
کدامشان برای نگرانی هایت بی قرار شده اند و کدامشان در هوای تو نفس کشیده اند.
از همان جا به بعد راه را از بی راهه سوا می کنی و در ازدحام آدم های رنگارنگی که دور و برت را گرفته اند، کسی را پیدا می کنی که می شود دل به دلش بدهی و خودت را آماده کنی برای سفری تا ابدیت. زندگی من هم از یک جایی به بعد دلخوش به حضور عشق شد!
و این بزرگترین سرمایه این روزهای من است
 
بالا