فاطمیه 4 ( زندگی نامه و خصوصیات حضرت زهرا ... )

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
.بسم الله الرحمن الرحيم

با سلام و درود به تمام دوستان

ايام سوگواري بانوي دو عالم، حضرت زهرا (س) را به همه دوستداران و محبان اين خاندان بزرگوار تسليت عرض ميكنم.

با توجه به لزوم شناخت هر چه بيشتر زواياي مختلف زندگي و خصوصيات ايشان،‌ مجموعه تاپيكهاي فاطميه ايجاد شدند و ان شاءاله در اين تاپيك به زندگينامه ايشان خواهيم پرداخت. اميد است كه ان شاءاله تاپيكي در شان ايشان پيش برود و الطاف خود ايشان هدايتگر مسيرمان باشد.

از همه دوستاني كه تمايل دارند در اين تاپيك ما را ياري نمايند خواهشمنديم كه با توجه به توالي مطالبي كه قرار خواهيم داد،به آقاي
s1m5j8 يا آقا وحيد( استارتر محترم تاپيك) و يا اين بنده حقير پيغام بدهيد تا مراتب استفاده از مطالب زيبايتان را به شما عرض كنيم.

مطالبي كه در ادامه قرار خواهم داد، از كتاب ارزشمند زهرا(عليها السلام) برترين بانوى جهان ، تأليف : آية الله العظمى مكارم شيرازى خواهد بود كه به طور خلاصه قرار خواهم داد. لذا به دوستان ابتدا توصيه ميكنم كه حتما اين كتاب را مطالعه بفرمايند (نشاني دانلود كتاب:
http://www.makarem.ir/persian/compilation/?itg=19 ).

ان شاءاله كه مقبول افتد



السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س)







،



عرض تسلیت خدمت همه مهندسان عزیز به مناسبت

ایام فاطمیه ...


.

.
.



تاپیک ها مدیریت شده است و پست ها با هماهنگی با مدیران زده میشه!!


،


بدلیل نظم دادن به پست ها و زیبا سازی مطالب


دوستان لطفا :

در صورت ارسال پست جهت حفظ نظم تاپیک از ترکیب رنگ و زیبا سازی طبق پست های اول و دوم استفاده کنید


،


تا در آخر دهه فاطمیه مجموعه تاپیک ها ادغام بشه

و


ان شاءا...در قالب یه فایل pdf گذاشته شود ...




.
.
.


اللهم عجل لولیک الفرج ... :gol:




 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار

******************

ولادت پر شكوه فاطمه(عليها السلام)
«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى وَ هِىَ نُورُ عَيْنِى وَ ثَمَرَةُ فُؤادِى وَ رُوحِىَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِىَ الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّةُ;(1) فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و ميوه دلم، و روح من است و او حورىِ انسان صفت است».

* * *
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در آن سال كه سال پنجم بعثتش بود در سخت ترين شرايط و حالات به سر مى برد.


اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندك نخستين، شديداً تحت فشار; محيط مكّه بر اثر شرك و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگ هاى قبايل عرب و حاكميت زور و بينوايى توده هاى مردم، تيره و تار بود.



پيامبر(صلى الله عليه وآله) به آينده مى انديشيد، آينده اى درخشان از پشت اين ابرهاى سياه و ظلمانى، آينده اى كه با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسيار دور دست و شايد غير ممكن بود.



در همين سال حادثه بزرگى در زندگى پيامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملكوت آسمان ها به معراج رفت، و به مصداق (لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا)(2) آيات عظيم پروردگار را در پهنه بلند آسمان با چشم خود ديد، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذيرش رسالتى سنگين تر توأم با اميد بيشتر.



در روايتى ـ كه اهل سنّت و شيعه هر دو بر آن تأكيد دارند ـ مى خوانيم: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در شب معراج از بهشت عبور مى كرد، جبرئيل از ميوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به زمين بازگشت نطفه فاطمه زهرا(عليها السلام) از آن ميوه بهشتى منعقد شد.



لذا در حديث مى خوانيم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فاطمه(عليها السلام) را بسيار مى بوسيد، روزى همسرش عايشه بر اين كار خرده گرفت كه چرا اين همه دخترت را مى بوسى؟


پيامبر(صلى الله عليه وآله) در جواب فرمود: «من هر زمان فاطمه را مى بوسم، بوى بهشت برين را از او استشمام مى كنم».(3)


و به اين ترتيب اين مولود بزرگ ازعصاره پاك ميوه هاى بهشتى و از پدرى همچون پيامبر(صلى الله عليه وآله)، و مادر ايثارگر و فداكارى همچون «خديجه» در روز بيستم جمادى الثانى گام به اين دنيا نهاد، و طعن و سرزنش هاى مخالفين كه پيامبر را بدون «نسل جانشين» مى پنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «كوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پيامبر و ائمه هدى و خير فراوان در طول قرون و اعصار تا روز قيامت شد.



اين بانوى بهشتى نُه نام داشت كه هر كدام از ديگرى پر معناتر و بيانگر اوصاف و بركات وجود پربركت اوست:


1ـ فاطمه 2ـ صدّيقه 3ـ طاهره 4ـ مباركه 5ـ زكيّه 6ـ راضيه 7ـ مرضيّه 8ـ محدّثه 9ـ زهرا



همين بس كه در نام معروفش «فاطمه» بزرگترين بشارت براى پيروان مكتبش نهفته است، چرا كه «فاطمه» از ماده «فطم» به معناى جدا شدن، يا بازگرفتن از شير است.

و طبق حديثى كه از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) روايت شده به اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرمود: مى دانى چرا دخترم، فاطمه ناميده شد؟


عرض كرد: بفرماييد.
فرمود: براى آن كه او و شيعيان و پيروان مكتبش از آتش دوزخ باز گرفته شده اند.(4)


از ميان نام هاى او نام «زهرا» نيز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند: چرا فاطمه را «زهرا» مى نامند؟

فرمود: زيرا زهرا به معناى درخشنده است و فاطمه چنان بود كه چون در محراب عبادت مى ايستاد نور او براى اهل آسمان ها پرتوافكن مى شد، همان گونه كه نور ستارگان براى اهل زمين [پرتو افكن است]، لذا زهرا نام نهاده شد.


هنگامى كه «خديجه» كه زنى با شخصيت و معروف به بزرگى بود، با پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ازدواج كرد زنان مكه از او قطع رابطه كردند، و گفتند: او با جوان تهيدست و يتيمى ازدواج كرده و شخصيت خود را پايين آورده است!


اين وضع همچنان ادامه يافت تا اين كه خديجه باردار شد و جنينش كسى جز فاطمه زهرا نبود.

به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قريش فرستاد و از آنها خواست كه در اين ساعات حساس و پر درد و رنج به يارى او بيايند و تنهايش نگذارند، اما با اين پاسخ سرد و دردآلود روبه رو شد كه : تو سخن ما را گوش نكردى، با يتيم ابوطالب كه مالى نداشت ازدواج نمودى، ما نيز به كمك تو نخواهيم شتافت!



خديجه با ايمان، از اين پيام زشت و بى معنا سخت غمگين شد، اما در اعماق دلش نور اميدى درخشيد كه خدايش او را در اين حال تنها نخواهد گذاشت.



لحظات سخت و بحرانى وضع حمل آغاز شد، او در محيط خانه تنها بود، و زنى كه او را كمك كند وجود نداشت، قلب او فشرده تر مى شد، و امواج خروشان بى مهرى هاى مردم روح پاكش را آزار مى داد. ناگهان برقى در افق روحش درخشيد، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود ديد، سخت نگران شد، يكى از آن چهار زن صدا زد: نترس و غمگين مباش! پروردگار مهربانت ما را به يارى تو فرستاده است، ما خواهران تو ايم، من ساره ام; و اين آسيه همسر فرعون است كه از دوستان تو در بهشت خواهد بود; آن ديگر مريم دختر عمران; و اين چهارمى را كه مى بينى دختر موسى بن عمران، كلثوم است. ما آمده ايم كه در اين ساعت يار و ياور تو باشيم.


و نزد او ماندند تا فاطمه بانوى اسلام ديده به جهان گشود.(5)

آرى به مصداق:


«(إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا);(6) به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است سپس استقامت كردند فرشتگان بر آنان نازل مى شوند كه: نترسيد و غمگين مباشيد».


در اين جا نيز علاوه بر فرشتگان، ارواح زنان با شخصيت جهان به يارى خديجه با ايمان و پر استقامت شتافتند.
تولّد اين مولود خجسته آنچنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) را خشنود كرد كه زبان به مدح و ثناى پروردگار گشود، و زبان بدخواهان كه او را «ابتر» ـ بريده نسل و بى عقب ـ مى خواندند، براى هميشه كوتاه شد.



خداوند مژده اين مولود پربركت را در سوره كوثر به پيامبرش داد و فرمود:



(إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ)

ما به تو كوثر [خير و بركت فراوان] عطا كرديم!



(فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ)

پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن!



(إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الاَْبْتَرُ).

و (بدان) دشمن تو قطعاً بريده نسل و بى عقب است!


منابع:


1. رياحين الشريعة، جلد 1، صفحه 21 .
2 . اسراء، آيه 1. ترجمه : «تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم».
3 . اين حديث را با مختصر تفاوتى «سيوطى» در «درّ المنثور» و «طبرى» در «ذخائر العقبى» و «علىّ بن ابراهيم» در تفسير خود نقل كرده اند. گرچه معروف است كه معراج در سال هاى آخر توقف پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مكه بوده، ولى بطورى كه از بعضى روايات استفاده مى شود معراج مكرر اتفاق افتاده است، بنابراين منافاتى با تولّد بانوى اسلام در سال پنجم بعثت ندارد.


4 . اين حديث در بسيارى از كتب اهل سنّت از جمله «تاريخ بغداد» و «صواعق ابن حجر» و «كنزالعمال» و كتب ديگر آمده است.
5 . مضمون اين حديث را گروهى از دانشمندان اهل سنّت از جمله «طبرى» در «ذخائر العقبى» نقل كرده است.
6 . فصّلت، آيه 30 .

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
محبّت فراوان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت به فاطمه(عليها السلام)

محبّت فراوان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت به فاطمه(عليها السلام)

محبّت فراوان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت به فاطمه(عليها السلام)


همه مورخان و ارباب حديث نوشته اند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت به دخترش فاطمه(عليها السلام) علاقه عجيبى داشت.



بديهى است علاقه پيامبر تنها به خاطر رابطه پدرى و فرزندى نبود، هر چند اين عاطفه در وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) موج مى زد، اما تعبيرات و سخنانى كه آن حضرت به هنگام اظهار علاقه نسبت به دخترش فاطمه(عليها السلام) بيان مى كرد، نشان مى داد كه در اين جا معيارهاى ديگرى مطرح است. و :



اين محبت از محبت ها جداست *** حبّ محبوب خدا، حبّ خداست

از ميان روايات فراوانى كه در اين زمينه رسيده، كافى است به چند روايت زير كه در كتب معروف شيعه و اهل سنّت آمده، اشاره كنيم:



«ما كانَ اَحَدٌ مِنَ الرِّجالِ اَحَبُّ اِلى رَسُولِ اللهِ مِنْ عَلِىٍّ وَ لا مِنَ النِّساءِ اَحَبُّ اِلَيْهِ مِنْ فاطِمَةَ;(2) احدى از مردان نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) محبوب تر از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نبود، و نه از زنان، محبوب تر از فاطمه(عليها السلام)».
جالب اين است كه اين حديث را گروه زيادى از عايشه نقل كرده اند.



2ـ هنگامى كه آيه شريفه:
«(لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً);(3) صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكديگر قرار ندهيد».
نازل شد مسلمانان پيامبر(صلى الله عليه وآله) را با خطاب «يا محمد» صدا نكردند، بلكه «يا رسول الله» و «يا ايّها النبى» مى گفتند.
فاطمه(عليها السلام) مى گويد: بعد از نزول اين آيه من ديگر جرأت نكردم پدرم را به عنوان «يا اَبَتاه» (پدر جان) صدا كنم، و هنگامى كه خدمتش مى رسيدم «يا رسول الله» مى گفتم.
يكى دوبار اين خطاب را تكرار كردم، ديدم پيامبر(صلى الله عليه وآله) ناراحت شد و از من روى برتافت. بار سوّم رو به من كرد و فرمود:
«يا فاطِمَةُ اِنَّها لَمْ تَنْزِلْ فِيكِ وَ لا فِي اَهْلِكِ وَ لا نَسْلِكِ، اَنْتِ مِنِّى وَ اَنَا مِنْكِ، اِنَّما نَزَلَتْ فِي اَهْلِ الْجَفَاءِ وَ الْغِلْظَةِ مِنْ قُرَيْش; اى فاطمه! اين آيه درباره تو نازل نشده، و نه درباره خاندان و نسل تو، تو از منى و من از توام، اين در مورد جفاكاران و تندخويان بى ادب از قريش نازل شده است».

سپس اين جمله عجيب و روح پرور را افزود:

«قُولِي : يا اَبَتِ! فَاِنَّها اَحْيا لِلْقَلْبِ وَ اَرْضى لِلرَّبِّ;(4) بگو : پدر جان، كه اين سخن قلب مرا زنده مى كند و خدا را خشنود مى سازد».
آرى آهنگ دلنواز «پدر جان» فاطمه(عليها السلام) با روح پيامبر(صلى الله عليه وآله) همان مى كرد كه امواج نسيم بهارى با شكوفه هاى لطيف درختان.



3ـ در حديث ديگرى آمده است: پيامبر چنان مشتاق فاطمه(عليها السلام) بود كه هر گاه به سفر مى رفت آخرين كسى را كه با او وداع مى كرد زهرا(عليها السلام) بود، هنگامى كه از سفر باز مى گشت نخستين كسى را كه به ديدنش مى شتافت فاطمه(عليها السلام)بود.(5)



4ـ اين حديث را نيز بسيارى از محدثان شيعه و اهل سنّت نقل كرده اند كه پيامبر فرمود:


«مَنْ آذاها فَقَد آذانِي،

هر كس او را آزار دهد مرا آزار داده است،
وَ مَنْ اَغْضَبَها فَقَدْ اَغْضَبَنِي،
و هر كس او را خشمگين كند مرا خشمگين ساخته،
مَنْ سَرَّها فَقَدْ سَرَّنِي،
هر كس او را مسرور كند مرا مسرور نموده،
وَ مَنْ سائَها فَقَدْ سائَنِي».
و هر كس او را اندوهگين سازد مرا اندوهگين ساخته است.


بدون شك شخصيت والاى فاطمه(عليها السلام) و آينده درخشان و مقام عرفان و ايمان و عبادتش اين همه احترام را ايجاب مى كرد. چرا كه امامان، همه از نسل او بودند. و به علاوه او همسر بزرگ مرد اسلام اميرمؤمنان على(عليه السلام) بود.

اما پيامبر(صلى الله عليه وآله) با اين عمل مى خواست حقيقت ديگرى را نيز به مردم تفهيم كند و ديدگاه اسلام را در زمينه ديگرى روشن سازد و انقلاب فكرى و فرهنگى بيافريند و بگويد: دختر، موجودى نيست كه بايد زنده به گور شود، ببينيد من دست دخترم را مى بوسم، او را بر جاى خود مى نشانم، و اين همه عظمت و احترام براى او قائلم.


دختر انسانى است همچون ساير انسان ها، نعمتى است از نعمت هاى پروردگار، موهبتى است الهى.

دختر نيز مى تواند مانند پسر مدارج كمال را طى كند و به حريم قرب خدا راه يابد.
و به اين ترتيب شخصيت در هم شكسته زن را در آن محيط تاريك احيا فرمود.






1 . فضايل الخمسه، جلد 3، صفحه 127 .
2 . مضمون اين حديث در ده ها روايت از طرق اهل سنّت نقل شده است. احقاق الحق، جلد 10، صفحه 167 .
3 . نور، آيه 63 .


4 . مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 320 .
5 . فضايل الخمسه، جلد 3، صفحه 132 .



 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
درجه ی ایمان فاطمه سلام الله علیها

درجه ی ایمان فاطمه سلام الله علیها

:gol:درجه ی ایمان فاطمه سلام الله علیها:gol:

رسول گرامی اسلام درباره ی دخترش حضرت فاطمه سلام الله علیها می گوید:

«إنَّ إبْنَتیِ فاطِمَةَ مَلَأ اللهُ قَلْبَها وَ جَوارِحَها إیماناً وَ یَقیناً إلی مَشاشِها» 1

«به تحقیق دخترم فاطمه، قلب و تمام جوارحش مملو از ایمان و یقین گشته، به طوری که بالاتر از آن مرتبه، ایمان و یقینی قابل تصور نیست.»


از این حدیث و سخنان قبل در می یابیم که ایمان فاطمه سلام الله علیها نه صرفاً ایمان قلبی است که در حد یک باور و اعتقاد درونی باشد و اعمال او تحت تأثیر شرایط، محیط، عادت، تربیت و…. قرار گیرد؛ و نه صرفاً جنبه ی فعلی و عملی دارد.

بلکه رسول خدا درباره ی ایمان وی می گوید:
«خداوند قلب و عمل او را مملو از ایمان کرده است.»

هر چند گفته شد ایمان فراز و نشیب و اوج و حضیض دارد و تحت تأثیر عوامل و شرایط ممکن است تغییر کند اما...

فاطمه سلام الله علیها چه در زمان حیات پیامبر و چه در مدت کوتاه زندگانیش پس از رحلت او، از ایمانی در اوج برخوردار بود و از این رهگذر است که رسول خدا درباره ی او چنان حدیثی را فرمود.

فاطمه سلام الله علیها
به مقامی رسیده که بالاتر از آن متصور نیست؛ ایمان به خداوند و روز رستاخیز چنان سراسر وجود مبارک دختر پیامبر را در بر گرفته بود که در میان زنان زمان خود و پس از آن هیچ زنی نبوده که همتا و همپای او باشد و در میان تمام زنان جهان در طول دوران هستی فقط سه زن توانسته بودند به مقامات بسیار والایی نایل شوند. ۱٫ مریم علیها السلام ۲٫ حضرت خدیجه علیها السلام ۳٫ آسیه همسر فرعون.2


تمام وجود فاطمه سلام الله علیها در ذات ربوبی ذوب گردیده بود و جز وجه پروردگار و لقای الهی چیز دیگری نظر او را به خود جلب نمی کرد، هنگامی که پیامبر از او درباره ی کمبود و نیازهایش می پرسد جوابی
می دهد که برای ما تکان دهنده است، می گوید: «لذّتی که از بودن در محضر حضرت حق نصیب من می گردد چنان مرا در خود غرقه می نماید که از هر خواهش و حاجتی غافل و بی نیاز می گردم، و شوق وصال او همه ی نیازها را و کاستی ها را از یادم می برد و مرا جز به تماشای وجه مقام ربوبی به چیز دیگری فرصت نمی دهد.»


۱- مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۸۵ – بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹،

2-دلائل الامامة، ص۴۸ و….






_____________:gol::gol::gol:____________

زهرا (س) اگرنبود حدیث کسا نبود

زینب (س) نبود و واقعه ی کربلا نبود


شب آمده ست گریه کنان بر مزار تو

دریا شکست موج زنان در کنارتو

بعد از تو چله چله علی (ع) خطبه خواند و سوخت

چرخید ذوالفقار علی (ع) در مدارتو




 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
خلاصه بخش فاطمه(عليها السلام) در كنار پدر

خلاصه بخش فاطمه(عليها السلام) در كنار پدر

فاطمه(عليها السلام) در كنار پدر



«اِنَّ اَوَّلَ شَخْص يَدْخُلُ عَلَيَّ الْجَنَّةَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد;(1)
نخستين كسى كه در بهشت بر من وارد مى شود، فاطمه دختر محمد است».

(پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله))



* * *

در آن روزگار كه مسلمانان دوران آمادگى خود را در مكه مى گذراندند، محيط زندگى آنان سخت طوفانى و شرايط فوق العاده بحرانى بود.


آزارى نبود كه بر سر مسلمانان نياوردند، و جسارت و توهينى نبود كه نسبت به مقام شامخ پيامبر(صلى الله عليه وآله)روا ندارند.
در اين دوران دو نفر بيش از همه ايثار و فداكارى مى كردند:
از ميان زنان «خديجه» بود و ديگر «ابوطالب» پدر بزرگوار اميرمؤمنان على(عليه السلام) بود.


ولى با نهايت تأسف اين هر دو يار وفادار در سال دهم هجرت به فاصله كمى چشم از جهان پوشيدند، و پيغمبر(صلى الله عليه وآله) را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از اين نظر تنها ماند.


شدت اندوه آن حضرت در سوگ اين دو شخصيت ـ كه به حق هر كدام سهم قابل ملاحظه اى در پيشرفت اسلام داشتند ـ از اين جا روشن مى شود كه آن سال را «عام الحزن» يعنى «سال غم و اندوه» نام نهادند.


اما از آن جا كه خداوند هر نعمتى را از بندگان برگزيده اش مى گيرد نعمت ديگرى را جانشين آن مى كند هر كدام از اين دو بزرگوار فرزندى از خود به يادگار گذاشتند كه نقش آنها را ايفا مى كردند.

اميرمؤمنان على(عليه السلام) يادگار «ابوطالب» همانند پدر حامى و مدافع و يار و ياور پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود، قبلا نيز چنين بود اما بعد از ابوطالب جاى خالى او را نيز پر كرد.

و خديجه دخترش «فاطمه» را به يادگار گذاشت، دخترى مهربان، فداكار و شجاع و ايثارگر كه همواره در كنار «پدر» بود و گرد و غبار رنج و محنت را از قلب پاك پدر مى زدود.

اميرمؤمنان على(عليه السلام) در آن هنگام نوزده سال داشت در حالى كه فاطمه(عليها السلام) طبق احاديث معروف بيش از پنج سال از سن مباركش نگذشته بود، قابل توجه اين كه هر دو در خانه پيامبر(صلى الله عليه وآله) زندگى مى كردند و مونس ساعت هاى تنهايى او بودند.

هنوز سه سال به هجرت باقى مانده بود.


گاه دشمنان سنگدل، خاك يا خاكستر بر سر پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى پاشيدند، هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به خانه مى آمد، فاطمه(عليها السلام) خاك و خاكستر را از سر و صورت پدر پاك مى كرد، در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى فرمود: «دخترم! غمگين مباش و اشك مريز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر توست».(2)

گاه دشمنان در حِجْر اسماعيل اجتماع داشتند و به بت ها سوگند مى خوردند كه هر كجا «محمّد» را پيدا كنند، او را به قتل برسانند.

فاطمه(عليها السلام) اين خبر را مى شنيد و به اطلاع پدر مى رسانيد تا مراقبت بيشترى از خود كند(3); و اين نشان مى دهد كه نه تنها در درون خانه كه در بيرون نيز فاطمه(عليها السلام) در فكر دفاع و نجات پدر بود.


در يكى از همان سالها، ابوجهل مشتى از اراذل مكه را تحريك كرد كه به هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندى را بياورند و بر سر حضرت بيفكنند، هنگامى كه اين عمل انجام شد ابوجهل واطرافيانش صدا به خنده بلند كردند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) را به باد مسخره گرفتند.
بعضى از ياران، منظره را ديدند اما دشمن بى رحم چنان آماده بود كه توانايى بر دفاع نداشتند.
اين خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه(عليها السلام) رسيد به سرعت به مسجدالحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش ابوجهل و يارانش را با شمشير زبان مجازات كرد، و به آنها نفرين فرمود.(4)

آرى، در آن جا كه گاهى مردان دلاور جرأت دفاع از پيامبر(صلى الله عليه وآله) را نداشتند، اين دختر شجاع و خردسال حضور داشت و به دفاع از آن حضرت مى پرداخت.

اين دوران هر چه بود، سپرى شد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) عازم هجرت به مدينه گشت. فاطمه(عليها السلام) بايد موقتاً از پدر جدا شود و در خانه تنها بماند، تا زمانى كه اجازه هجرت به او داده شود، در حالى كه هشت سال بيشتر از سن مباركش نمى گذاشت. ولى همان گونه كه اميرمؤمنان على(عليه السلام)در لحظات حساس و بحرانى هجرت با خوابيدن در بستر پيامبر(صلى الله عليه وآله) امتحان ايثار و فداكارى خود را داد و بدن خويش را در معرض شمشيرهاى دشمن گذارد، فاطمه(عليها السلام) نيز بدون جزع و بى تابى آمادگى خود را براى پذيرش اين رسالت جديد اعلام داشت.

فاطمه نه تنها در روزهاى عادى ـ هر چند پيامبر(صلى الله عليه وآله) روز عادى نداشت ـ بلكه در روزهاى جنگ و طوفانى نيز همچون يك مرد شجاع در شعاعى كه مأموريت داشت، از پيامبر(صلى الله عليه وآله) دفاع مى كرد.


هنگامى كه جنگ «احد» پايان گرفت و تازه لشكر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پيامبر(صلى الله عليه وآله) با دندان شكسته و پيشانى مجروح هنوز در ميدان احد بود، فاطمه(عليها السلام) با سرعت به «احد» آمد و با اين كه هنوز نوجوان كم سن و سالى بود فاصله ميان «مدينه» و «احد» را با پاى پياده و با شوق زياد طى كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره اش زدود، اما زخم پيشانى همچنان خونريزى مى كرد.
قطعه حصيرى را سوزاند، و خاكستر آن را بر جاى زخم ريخت و مانع خونريزى شد، و عجيب تر اين كه براى جنگى كه در روز بعد اتفاق مى افتاد، اسلحه براى پدر فراهم مى كرد.(5)

در جنگ احزاب كه از پر رنج ترين غزوات اسلامى بود، و در ماجراى فتح مكه در آن روز كه سپاه پيروزمند اسلام با احتياط هاى لازم آخرين سنگر شرك را از دست مشركان گرفت و خانه را از لوث وجود بت ها پاك كرد، باز مى بينيم فاطمه(عليها السلام) در كنار پيامبر قرار گرفته، و به كنار خندق مى آيد و براى پيامبر(صلى الله عليه وآله)كه چند روز گرسنه مانده، غذاى ساده اى ـ كه از قرص نانى تجاوز نمى كرد ـ تهيه مى كند، و به هنگام فتح مكه براى او خيمه مى زند، آب براى شستشو و غسل آماده مى كند تا گرد و غبار را از تنش بشويد و لباس پاكيزه اى بپوشد و رهسپار مسجد الحرام شود.





1 . اين حديث را «كلينى» در «كافى» و جمعى از علماى اهل سنّت در كتب خود مانند «كنزالعمال» و «ميزان الاعتدال» و غير آن نقل كرده اند.

2 . سيره ابن هشام، جلد 1، صفحه 416 .
3 . مناقب ابن شهر آشوب، جلد 1، صفحه 71 .
4 . صحيح بخارى، جلد 5، صفحه 8 .




5 . اين غزوه «حمراء الاسد» بود كه مشركان از نيمه راه به سوى مدينه بازگشتند تا ضربه اى را كه در «احد» زده بودند تكميل كنند، اما خدا مى خواست مأيوس و نوميد بازگردند، امّا وقتى خود را با مسلمانان شجاع و حتى كسانى كه در «احد» مجروح شده بودند، مواجه ديدند، ترسيدند و بازگشتند.
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز




«من راجع به حضرت صدیقه علیها‏السلام خودم را قاصر می‏دانم ذكری بكنم فقط اكتفا می‏كنم به یك روایت كه در كافی شریف است و با سند معتبر نقل شده است؛ و آن روایت این است كه:

حضرت صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «فاطمه علیها‏السلام بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدّت بر ایشان غلبه داشت؛ و جبرئیل امین می‏آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می‏كرد و مسایلی از آینده نقل می‏كرد.»(1)


ظاهر روایت این است كه در این هفتاد و پنج روز مراوده‏ای بوده است؛ یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است... البته آن وحی به معنای آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم....
در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی كه برای حضرت زهرا ذكر كرده‏اند: ـ با این كه آنها هم فضایل بزرگی است ـ این فضیلت را من بالاتر از همه می‏دانم كه برای غیر انبیا: آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا و بعضی اولیایی كه در رتبه آنهاست، برای كسی دیگر حاصلنشده». (امام خمینی، 11/12/64)



1) «انّ فاطمة مكثت بعد رسول اللّه‏ خمسةً و سبعین یوماً و قدكان دخلها حزنٌ شدید علی ابیها و كان جبریلُ یأتیها فَیُحْسِنُ عزاها علی أبیها و یُطیّب نفسها و یُخبرها عن ابیها و مَكانِهِ و یُخبرها بما یكون بعدها فی ذُرّیّتها و كان علیٌّ یَكْتُبُ ذالك فهذا مُصحفُ فاطمة»؛
اصول كافی، ج 1، ص 241،
(ترجمه: فاطمه بعد از رحلت پیامبر اكرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله بیش از هفتاد و پنج روز زنده نماند. داغ پدر اندوهی سخت بر قلبش وارد ساخته بود؛ به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می‏آمد و او را در عزای پدر تسلیت می‏گفت. خاطر غمین زهرا را تسلّی می‏بخشید و از مقام و منزلت پدرش و حوادثی كه بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد می‏گردید، خبر می‏داد. امیرمؤمنان علیه‏السلام آنچه جبرئیل می‏گفت به رشته تحریر در می‏آورد. مجموع این سخنان «مصحف فاطمه» را شكل می‏دهد)





___________________________

 
آخرین ویرایش:

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حضرت زهرا (س) از نظر زهد

شبى كه زهرا به خانه اميرالمومنين مى‏رفت، اميرالمومنين فرش خانه‏ اش را از شن تهيه كرد و رسول اكرم جهازيه‏ اى براى زهرا سلام الله عليها تهيه فرمود كه همه آن جهازيه شصت و سه درهم مى‏شد.
جهازيه عبارت بود از:



  1. [*=center]عبا
    [*=center] مقنعه
    [*=center] پيراهن
    [*=center] حصير
    [*=center] پرده
    [*=center] لحاف
    [*=center]دستك
    [*=center]بالش
    [*=center]آفتابه
    [*=center] آب خورى
    [*=center]كوزه
    [*=center]كاسه
    [*=center] آسياى دستى
    [*=center] مشك آب
    [*=center]حوله
    [*=center]پوست گوسفند

پيامبر گرامى چون جهازيه را ديد از چشمهاى مباركش اشك جارى شد و فرمود: «خدايا اين جهازيه را كه غالب آن از گل است مبارك كن!» (13) زهرا به خانه شوهر مى‏رود و در وسط راه پيراهنى را كه از جمله جهازيه او است، به فقير مى‏دهد و با همان پيراهن كهنه‏اى كه داشت‏ به خانه اميرالمؤمنين رهسپار مى‏شود. (14)
شب عروسى پايان گرفت و صبح، پيامبر گرامى به ديدن زهرا آمد و هديه آورد.

هديه پيامبر گرامى اين بود: على فاطمة خدمت ما دون الباب و على على خدمت ما خلفه.
كارهاى داخل خانه براى فاطمه است و كارهاى خارج از خانه براى على.

زهرا از اين هديه، ازاين تقسيم كار به قدرى خشنود شد كه فرمود:
ما يعلم الا الله ما داخلنى من السرور (15)
جز خداوند كسى نمى‏داند كه از اين تقسيم كار چقدر خشنودم.

عبادت حضرت زهرا (س)

در روايات آمده است كه زهرا به قدرى روى پا ايستاد و عبادت كرد كه پاهاى او متورم شد (16) امام حسن عليه السلام مى‏گويد، مادرم از اول شب تا صبح عبادت مى‏كرد و هرگاه از نماز فارغ مى‏شد، به ديگران دعا مى‏كرد. از او پرسيدم كه چرا به ما دعا نكرديد؟ فرمود: عزيز من اول ديگران، سپس ما - الجار ثم الدار. - (17)

تسبيح حضرت زهرا سلام الله عليها بسيار با فضيلت است. امام صادق عليه السلام فرموده:
«تسبيح جده‏ ام زهرا سلام الله عليها نزد من از هزار ركعت نماز بهتر است‏» . (18)

مى‏گويند: زهرا براى كمك، خادمه‏ اى لازم داشت و گرفتن خادم و خادمه در آن زمان رايج و بلكه لازم بود. چون زهرا سلام الله عليها بر رسول الله وارد شد قبل از آنكه در اين مورد چيزى بگويد، پيامبر فرمود: زهرا جان مى‏خواهى چيزى به تو ياد دهم كه بهتر از دنيا و آنچه در آن است‏ باشد؟ و تسبيح مشهور را به او ياد داد.
زهرا سلام الله عليها با خوشحالى تمام به خانه بازگشت و به اميرالمومنين عرض كرد با دعايى كه از پدرم صلوات الله عليه گرفته ‏ام، خير دنيا نصيب من شده است.


سخاوت و ايثار حضرت زهرا (س)

مفسرين شيعه و سنى اتفاق دارند كه روزى زهرا سلام الله عليها با اطرافيانش روزه بودند. در هنگام افطار فقيرى رسيد و از آنها چيزى خواست. زهرا، شوهرش، بچه‏هايش و خادمه‏اش افطار خود را به آن گدا دادند. زهرا براى افطار روز بعد نانى تهيه كرد. يتيمى آمد، زهرا نان را به يتيم داد در مرتبه سوم نانى تهيه نمود اسيرى آمد و افطار خود را به او داد و بالاخره هر سه شب را بدون افطار صبح كرد و آيه شريفه نازل شد :
«و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا. انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاءا و لا شكورا!» (19) «و اطعام كردند طعامى را كه دوست داشتند به مسكين و يتيم و اسير جز اين نيست كه اين كار را فقط براى خدا مى‏كنيم و از شما جز او سپاسى نمى‏خواهيم‏» . (20)
در خاتمه به تفسير كنيه و اسم ايشان مى‏پردازيم.
براى القاب زهرا، تفسيرها، تاويلها و گفتگوها چندان است كه در اين نوشته مجال بازگو كردن همه آن نيست فقط به طور فشرده به تفسير كنيه و اسم ايشان مى‏پردازيم.
زهرا را ام ابيها گفته‏اند و اين كنيه را كه افتخارى بر آن حضرت است، پيامبر گرامى به ايشان داده است. (21)
ام ابيها به معناى «مادر پدرش‏» ; يعنى زهرا مادر پدر خويش است. اين كنيه معانى مختلفى دارد اما بهترين معنى همان است كه پيامبر (ص) به اين كنيه داد يعنى: «زهرا علت غايى جهان هستى است.» و اگر كسى ادعا كند كه واسطه فيض عالم هستى نيز هست، ادعاى او بدون دليل به گزاف نيست.
واما فاطمه، فاطمه را فاطمه گفته‏اند و اين تسميه اسرارى دارد و همه آن اسرار از روايات بهره‏ مند است:


  1. سميت فاطمة فاطمة لانها فطمت من الشر (22)
    فاطمه، فاطمه ناميده شده است; چرا كه از شر بريده و جدا است.
    اين جمله اشاره به عصمت زهرا سلام الله عليها است; زيرا مسلما معصومه است و آيه «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» (23) درباره او است. (24)
  2. سميت فاطمة لانها فطمت عن الطمث. (25)
    فاطمه را فاطمه گويد زيرا بريده است از خونى كه زنها مى‏بينند. اين تفسير اشاره به طهارت ظاهرى زهرا سلام الله عليها است; زيرا از نظر روايات، چنانچه زهرا مطهره بود از نظر معنى، طاهره بود از خون حيض، نفاس و استحاضه.
  3. سميت فاطمة فاطمة لانها فطمت عن الخلق فاطمه را فاطمه گفتند، براى اينكه بريده شده بود از خلق.
    اين تفسير اشاره به مقام فنا و لقاى زهراى مرضيه است. كسى كه در دل او هيچ كس جز خدا نبود دل او فقط مشغول به خدا است.
  4. سميت فاطمة فاطمة لان الخلق فطموا عن كنه معرفتها.
    فاطمه، فاطمه نام گرفت; زيرا مردم از معرفت او بريده شده‏اند و قدرت بر شناخت‏حقيقت او ندارند و اين تفسير اشاره به همان مقامى دارد كه به واسطه آن مقام ام ابيها ناميده شده است.
  5. سميت فاطمة فاطمة لانها فطمت هى و شيعتها عن النار. (26)
    فاطمه را فاطمه گفتند; چون شيعيان خود را از آتش مى‏رهاند و نجات مى‏دهد. اين تفسير اشاره به شفاعت اوست.
  6. سميت فاطمة فاطمة لان اعدائها فطموا عن حبها
    فاطمه را فاطمه گفتند، چون دشمنان او بريده مى‏شوند ازمحبت او، و روشن است كه كسى كه محبت اهل بيت را ندارد به رو در آتش انداخته مى‏شود.

در حق فاطمه چه توان گفت كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و اله و سلم چون بر زهرا سلام الله عليها وارد مى‏شد يا زهرا سلام الله عليها بر او وارد مى‏شد، چهره زهرا سلام الله عليها و دست زهرا سلام الله عليها را مى‏بوسيد و او را استقبال مى‏كرد و به جاى خود مى‏نشانيد. (27)
و مى‏فرمود: من بوى بهشت را از سينه زهرا استشمام مى‏كنم، ولى همين زهرا سلام الله عليها به قدرى براى ديگران متواضع است كه وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام از او اجاره مى‏خواهد كه كسانى بر خانه زهرا سلام الله عليها وارد شوند، زهرا با آنكه ازاين ملاقات سخت‏بيزار است; (28) اما چون على عليه السلام مى‏خواهد آن بانوى متواضع درمقابل شوهر مى‏گويد: خانه، خانه تو و من هم كنيز تو هستم. (29)
زنى مى‏آيد و از زهرا سلام الله عليها مساله‏اى سوال مى‏كند اما چون بيمارى فراموشى دارد، ده بار برمى‏گردد و مساله را سوال مى‏كند در بار دهم از زهرا سلام الله عليها عذر خواهى مى‏كند و زهرا در جواب مى‏فرمايد: «در هر بار، پروردگار عالم به من پاداشهاى زيادى عنايت مى‏كند پس تكرار سوال تو عذر ندارد» . (30)
زهرا سلام الله عليها وقتى پدر بزرگوارش فضه خادمه را به او داد به دستور پدر كارهاى خانه را قسمت كرد: يك روز زهرا سلام الله عليها كارها را انجام مى‏داد و روز ديگر نوبت فضه بود. (31)
نبايد فراموش شود و بانوان بايد بدانند كه زهرا سلام الله عليها و همه اهل بيت عليهم السلام سرمشق زندگى ما هستند، همه بايد از پيامبر گرامى و خاندان او سرمشق بگيرند.
قرآن چنين دستور مى‏دهد:
لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر... (32)
به تحقيق كه رسول خدا سرمشق است‏براى كسانى كه اميد به خدا و روز جزا دارند.
ما اگر سعادت دو جهان را بخواهيم بايد پيرو رسول اكرم و اهل بيت گرامى او باشيم. بانوان اسلامى وقتى به سعادت مى‏رسند كه در عفت، ايثار، فداكارى، مردم دارى، شوهر دارى، خانه دارى وتربيت اولاد، پيرو زهرا سلام الله عليها باشند.
صاحب وسايل الشيعه در جلد دوم وسايل قضيه‏اى از زهرا سلام الله عليها نقل مى‏كند كه همه مخصوصا بانوان اسلامى بايد به آن توجه داشته باشند.
مضمون همه روايات چنين است: «فضه خادمه در روزهاى آخر عمر زهرا، سلام الله عليها او را مهموم و مغموم يافت. علت را پرسيد زهرا گفت: «چون جنازه مرا بلند مى‏كنند حجم بدن من نمايان است و نامحرم حجم بدن مرا مى‏بيند.» فضه مى‏گويد شكل عمارى را براى زهرا رسم كردم و گفتم: در عجم رسم است افراد باشخصيت را در عمارى مى‏گذارند. زهرا شاد شد، تبسم نمود و وصيت كرد كه جنازه او را در عمارى بگذارند.
همه مى‏دانيم كه وصيت مؤكد كرد كه اميرالمؤمنين عليه السلام او را شب غسل دهد و كفن و دفن كند و كسى را هم خبر نكند. (33)


پی نوشتها :
13.صفورى شافعى در نزهة المجالس ج 2 ص 226.

14.قرب الاسناد - منتهى الامال ج 1.

15.بحار ج 43 ص 84- منتهى الامال ص 161.

16.كشف الغمه ج 2 س 25 و 26- بحار ج 43 ص 81 و 82.

17.وسائل الشيعه ج 4 باب 9 ص 1024.

18.سوره دهر/ (انسان) آيه 7 و 8.

19.امالى صدوق ص 212- 216- تفسير كشاف تاليف جار الله زمخشرى.

20.مقاتل الطالبين، كشف الغمه

21.مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 230.

22.احزاب/43.

23.سيوطى در المنثور ج 5 ص 198 زمخشرى در كشاف ج 1 س 193 و . . .

24. مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 330.

25.بحار الانوار ج 10.

26.الامامة و السياسة ج 1 ص 14 علل الشرايع صدوق /5.

27.ترمذى و ابن عبد ربه در عقد الفريد ج 2 ص 3 مناقب ابن شهر آشوب ج 3.

28.علل الشرايع.

29.بحار الانوار كتاب العلم.

30.بحار ج 43 ص 28- بيت الاحزان ص 20.

31.احزاب آيه‏21.

32.روضه الواعظين

زندگينامه چهارده معصوم عليهم السلام ص‏37
 

ro0zhin

عضو جدید
کاربر ممتاز
معرفی کتابمادر گلها فاطمه (ع)
نويسنده: اسماعيل انصاري
ناشر: دليل ما
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 64
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 11
مروري بر كتابفاطمه زهرا(ع) هفت هزار سال قبل از آفرينش دنيا خلق شد و با پدر و همسر و فرزندانش مشغول تسبيح و تقديس بودند.طينت و سرشت فاطمه(ع) از آب حيات سرشته شد و شيعيان و دوستانش از طينت آنان خلق شدند.پس از خلقت نوري فاطمه(ع) و قبل از ولادتش ولايت او به آسمانها و زمين عرضه شد و پذيرندگان آن از مومنين مقرب و منكرينش كافران نوشته شدند
.فهرست• آغاز خلقت و دوران كودكي فاطمه(ع)
• ازدواج و فرزندان فاطمه(ع)
• فاطمه(ع) از ازدواج تا شهادت پيامبر(ص)
• فاطمه(ع) در روزهاي غصب خلافت
• و...
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
ازدواجى كه عقدش در ملكوت آسمان ها بسته شد

ازدواجى كه عقدش در ملكوت آسمان ها بسته شد

ازدواجى كه عقدش در ملكوت آسمان ها بسته شد



كمالات فوق العاده فاطمه(عليها السلام) از يكسو، و انتسابش به شخص پيامبر از سوى ديگر، و شرافت خانوادگى او نيز از ديگر سوى; سبب شد كه مردان زيادى از بزرگان ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) به خواستگارى او بيايند، اما همه جواب رد شنيدند.


و جالب اين كه غالباً پيامبر در پاسخ آنها مى فرمود:


«اَمْرُها اِلى رَبِّها».

كار فاطمه به دست پروردگار فاطمه است!

از همه عجيب تر خواستگارى «عبدالرحمن بن عوف» بود، همان مرد ثروتمندى كه مطابق راه و رسم جاهليّت، به همه چيز از دريچه مادى مى نگريست، و مهريّه سنگين را دليل بر شخصيت زن و موقعيت ممتاز شوهر مى پنداشت.


او به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: «اگر فاطمه را به همسرى من درآورى يكصد شتر كه بار همه آنها پارچه هاى گرانقيمت مصرى باشد به اضافه ده هزار دينار طلا مهريه او مى كنم!».

پيامبر(صلى الله عليه وآله) از اين خواستگارى زشت و بى معنا چنان خشمگين شد كه مشتى سنگريزه برداشت و به طرف عبدالرحمن پاشيد و گفت : «تو گمان كردى من بنده پول و ثروتم كه با پول و ثروت مى خواهى بر من فخر بفروشى!».(2)



آرى، بايد در خواستگارى فاطمه الگوهاى اسلامى مشخص شود، سنّت هاى جاهليّت پايمال گردد، و معيارهاى ارزش اسلامى معلوم شود.


مردم مدينه در اين گفتگوها بودند ناگهان اين صدا در همه جا پيچيد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خواهد تنها دخترش را به همسرى علىّ بن ابى طالب(عليه السلام) درآورد.
علىّ بن ابى طالب دستش از مال و ثروت دنيا كوتاه بود و از معيارهاى عصر جاهلى چيزى نداشت، اما وجودش از فرق تا قدم مملو از ايمان و ارزش هاى اصيل اسلامى بود.

هنگامى كه تحقيق كردند، معلوم شد رهنمون پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين ازدواج مبارك تاريخى، وحى آسمانى بوده است، زيرا خودش فرمود:


«اَتانِي مَلَكٌ فَقالَ: يا مُحَمَّدُ اِنَّ اللهَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلامُ وَ يَقُولُ لَكَ: اِنِّي قَدْ زَوَّجْتُ فاطِمَةَ ابْنَتَكَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِب فِي الْمَلاَِ الاَْعْلى، فَزَوِّجْها مِنْهُ فِى الاَْرْضِ».(3)

فرشته اى از سوى خدا آمد و به من گفت: خداوند بر تو سلام مى فرستد و مى گويد من دخترت فاطمه را در آسمان ها به همسرى علىّ بن ابى طالب درآوردم، تو نيز در زمين او را به ازدواج على درآور.


هنگامى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) به خواستگارى فاطمه(عليها السلام) آمد، چهره مباركش از شرم گلگون شده بود.


پيامبر(صلى الله عليه وآله) با مشاهده او شاد و خندان فرمود: براى چه نزد من آمدى؟
ولى اميرمؤمنان على(عليه السلام) به خاطر ابهت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نتوانست خواسته خود را مطرح كند، و لذا سكوت كرد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه از درون اميرمؤمنان على(عليه السلام) با خبر بود، چنين فرمود:

«لَعَلَّكَ جِئْتَ تَخْطِبُ فاطِمَةَ؟»
شايد به خواستگارى فاطمه آمدى؟
عرض كرد: آرى، براى همين منظور آمدم.
پيامبر فرمود: اى على! قبل از تو مردان ديگرى نيز به خواستگارى فاطمه آمدند، هر گاه من با خود فاطمه اين مطلب را در ميان مى نهادم روى موافق نشان نمى داد، و اكنون بگذار تا اين سخن را نيز با خود او در ميان نهم.
درست است كه اين ازدواج آسمانى است و بايد بشود، اما شخصيت فاطمه(عليها السلام) خصوصاً، و احترام و آزادى زنان در انتخاب همسر عموماً ايجاب مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بدون مشورت با فاطمه(عليها السلام) اقدام به اين كار نكند.
هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فضايل اميرمؤمنان على(عليه السلام) را براى دخترش بازگو كرد و فرمود:من مى خواهم تو را به همسرى بهترين خلق خدا در آورم، نظر تو چيست؟
فاطمه كه غرق در شرم و حيا بود سر به زير انداخت و چيزى نگفت و سكوت كرد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) سر برداشت و اين جمله تاريخى را كه سندى است براى فقها در مورد ازدواج دختران باكره، بيان فرمود:
«اَللهُ اَكْبَرُ! سُكُوتُها اِقْرارُها».

خداوند بزرگ است! سكوت او دليل بر اقرار اوست.
و در پى اين ماجرا عقد ازدواج بوسيله پيامبر(صلى الله عليه وآله) بسته شد.





[h=5]1 . كنوزالحقايق، صفحه 124 .
2 . تذكرة الخواص، صفحه 306 .
[/h] [h=5]3 . ذخائر العقبى، صفحه 31 .

[/h]
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
"بسم الله الرحمن الرحیم"

"وصیت نامه مادر خوبیها"

شهادت میدهم خدایی جز خدای یگانه نیست ومحمد بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قیامت فرا خواهد رسید،شکی در آن نیست و خداوند مردگان را زنده وارد محشر میکند.
ای علی!
من فاطمه دختر محمد هستم.
خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.تو از دیگران برمن سزاوارتری!
حنوط و غسل و کفن من را در شب به انجام برسان وشب برمن نماز گزار و شب مرا دفن کن.
و هیچ کس را اطلاع نده!
تورا به خدا میسپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود میفرستم!!

آیت الله بهجت در این باره میفرمایند:

اینکه حضرت زهرا بعداز آن همه مظلومیت در حال احتضار وصیت نمود که شبانه دفن گردد کار عجیبی بود که شبیه کار پیامبران است!!
زیرا کار کسی که نزاع کند و مغلوب شود و کشته و شهید گردد و علیه او قضاوت شود و آن همه بلایا ببیندو با این همه راهی پیدا کند که خودرا مثل غالب نشان دهد و غالب بودن خود را به دیگران نشان دهد،این کار به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد!!
.
.
راهی که فکر بشر از فهم آن عاجز است!!​
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
اسرار نام های حضرت فاطمه (س) ...

اسرار نام های حضرت فاطمه (س) ...



.
.
.



حضرت امام صادق (ع) فرمودند:

فاطمه نزد خدای تعالی ۹ اسم دارد:

فاطمه

صدیقه

مبارکه

طاهره

زکیه

راضیه

مرضیه

محدثه

زهــــــرا ...



،


سعی میکنم خیلی مختصر هرکدوم از این نام ها رو بررسی کنیم ...

البته در دو بخش !!



:gol::gol::gol:


فاطمه

رسول خدا فرمود:

زیرا او و شیعیانش از آتش جهنم قطع شده‌اند.

(فاطمه به معنای قطع‌شده و بریده است.)

و

نیز امام صادق (ع) فرمود:

زیرا او از هر شر و بدی بریده شده است و نیز چون مردم از رسیدن به معرفت کامل او قطع شده اند.



:gol:



صدیقه

زیرا او هرگز در زندگی جز راست نگفت و هر آنچه پدر بزرگوارش فرمود، تصدیق کرد.

رسول خدا به امیرالمومنین فرمود:

یا علی، من به فاطمه سفارش‌هایی کرده ام که به تو بگوید. او هر چه گفت بپذیر، زیرا او راستگوست، بسیار راستگو.



:gol:


مبارکه

برکت به معنای خیر فراوان است و از فاطمه نسل فراوانی به عالم اسلام هدیه شده .

لذا در بعضی از تفاسیر آمده است که در آیهی « انا اعطیناک الکوثر»

( ای رسول گرامی ما به تو خیر کثیر عطا کردیم) منظور، فاطمه (س) است.



:gol:


طاهره

امام باقر (ع) فرمود:

زیرا او از هر ناپاکی ظاهری و هر گونه ناپاکی دامن، مبری است.

و نیز طبق روایات متعدد، آیه تطهیر (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) درباره حضرت فاطمه نازل شده است.

پس فاطمه طاهره است زیرا هر گونه رجس و پلیدی و ناپاکی از وجود مقدسش دور است.



:gol:


زکیه

زکاه هم به معنای رشد و نمو و هم به معنای طهارت است

بنابراین زکیه هم یعنی از فاطمه نسل پرباری پا به عرصه وجود خواهد گذاشت

و

هم اینکه او وجودی است پاک و طاهر ...








.
.
.




 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
اسرار نام های حضرت فاطمه (س) ...

اسرار نام های حضرت فاطمه (س) ...


.
.
.


راضیه

زندگی کوتاه حضرت فاطمه با غم و اندوه و نیز با تلاش و سختی همراه بود.

او زندگی بسیار مشکلی را پشت سر گذاشت ولی هرگز لب به شکایت باز نکرد، بلکه همواره خدای بزرگ را شکر می‌کرد و راضی بود.

روایت شده روزی رسول خداحضرت فاطمه را دید که لباس خشنی بر تن داشت و با دست‌های مبارکش آسیاب می‌کرد در حالیکه طفل کوچک خود را هم شیر می‌داد.

رسول خدا گریان شد و فرمود:

ای دخترکم، تلخی این دنیا را بچش، برای رسیدن به شیرینی آخرت.

حضرت فاطمه نه تنها لب به شکایت باز نکرد، بلکه عرض کرد: ای رسول خدا، من خدا را برای نعمتهایش سپاسگزارم.

و

نیز روزی امیرالمومنین از رسول خدا خواست اگر ممکن باشد برای فاطمه مستخدمه ‌‌ای بگیرد، اما رسول خدا تسبیح فاطمه را به آنها تعلیم فرمود.

حضرت زهرا پس از شنیدن این دستور پیغمبر اکرم سه بار فرمود: من از خدا و رسولش راضیم ...



:gol:



مرضیه

تمام کارهای حضرت فاطمه مورد رضایت خدا و رسول بود. رسول خدا هیچ گاه بر فاطمه غضب نکرد

به او خرده نگرفت و برعکس، گاهی می‌فرمود: فداها ابوها. (پدرش به قربانش).

این چنین است که رسول خدا رضای فاطمه را رضای خدا می‌دانست و می‌فرمود:

خدا از غضب فاطمه غضب می کند و از رضایت او راضی می‌شود ...



:gol:



محدثه

امام صادق (ع) در این مورد فرمود:

زیرا ملائکه از آسمان فرود می‌آمدند و با او سخن می‌گفتند.

در فرهنگ اسلامى محدثان راستین همواره از حرمت و منزلت ویژه اى برخوردار بوده اند

محدثان و راویان در حفظ و حراست از گنجینه هاى معارف و ارزشهاى دینى و ذخایر گرانمایه مکتب تشیع و رشد و تعالى فرهنگ غنى اسلامى نقش اول را داشته اند

و حامل ودایع و امانتهاى گرانقدر الهى و رازدار اسرار آل رسول بوده اند ...



:gol:




زهــــــرا ...

امام صادق فرمود:

زیرا نور آن بانوی مکرمه در یک روز سه بار برای امیرالمومنین می‌درخشید

و

چون در محراب عبادت می‌ایستاد نور درخشنده او برای اهل آسمان می‌ درخشید همانگونه که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد ...




:gol:



برخی نام های دیگر حضرت فاطمه (س)


حصان (محفوظ) حره (آزاده، شریف) سیده (بانوی محترم)

عذراء (پرده نشین) حوراء (فرشته، حوریه) مریم کبری (مریم برتر)

نوریه (تابناک، درخشنده)

و

نام آن بانو در آسمان ، منصوره (یاری‌شده) است ...







.
.
.



 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
از همه دوستاني كه تاپيكهاي فاطميه رو رونق بخشيدند كمال تشكر رو دارم ان شاءالله بي بي شفاعت هممون رو رو تو اون دنيا بكنه
دوست عزيزم جناب s1m5j8 زحمت كشيدند و پي دي اف تاپيكهاي فاطميه رو تهيه كردند ان شاءالله كه مفيد فايده واقع بشه:gol:
فايل اول
فايل دوم
فايل سوم
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
آشنایی کوتاه با صدیقه کبري، حضرت فاطمه ي زهرا (س)
نام: فاطمه.
کنیه هاي مشهور: امالحسن، امالحسین، امابیها، امالائمه.
مشهورترین لقبها: زهرا، صدیقه، طاهره، کبري، سیده، بتول.
پدر: حضرت محمدبن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر عظیمالشان اسلام.
مادر: خدیجه علیهاالسلام بنت خویلد همسر فداکار پیامبر اسلام.
محل تولد: مکه.
سال تولد: سال دوم بعثت، و به روایتی: سال پنجم.
روز میلاد: بیستم جماديالثانی.
نام همسر: علی بن ابیطالب علیهالسلام، پسر عموي پیامبر اسلام.
زمان ازدواج: رجب یا ذيحجه ي سال دوم هجرت در مدینه.
مدت زندگانی با علی علیهالسلام: نه سال.
میزان مهریه: 400 مثقال نقره ي مسکوك
فرزندان: حسن علیهالسلام، حسین علیهالسلام، زینب کبري، امکلثوم و یک فرزند سقط شده به نام محسن
شهادت: در سال یازدهم هجري
محل دفن: پنهان است
تعداد احادیث و روایات باقیمانده درباره ي آن حضرت: حدود 2000 مورد.
تعداد سخنان باقیمانده از حضرت فاطمه: حدود 130 مورد.
تعداد اشعار باقیمانده از آن حضرت: حدود 29 قطعه.
تعداد خطبه هاي باقیمانده از آن حضرت: 2 خطبه.
سایر آثار علمی باقیمانده از آن حضرت: مصحف فاطمه علیهاالسلام که به خط همسر گرامش علی علیهالسلام نوشته شده و در نزدفرزندان آن حضرت بوده و هم اکنون در دست حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد.
مشهورترین و صحیح ترین مناقب و فضائل آن حضرت:
-1 اینکه غضب فاطمه علیهاالسلام موجب غضب خدا و رسول او، و رضاي فاطمه سبب رضاي ایشان است.
-2 فاطمه برترین زنان دو عالم است.
-3 فاطمه معصوم از هرگونه گناه میباشد.
-4 آن حضرت محبوبترین و عزیزترین مردم در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده است.
-5 خداوند در روز قیامت، به آن حضرت اجازه ي شفاعت میدهد.
-6 صدور معجزات بسیار از حضرت فاطمه علیهاالسلام.
-7 بیمانند بودن ایمان و یقین فاطمه علیهاالسلام.
-8 زهد و قناعت نمونه.
-9 احترام بی حد پیامبر به آن حضرت.
-10 او عابدترین مردم در زمان خود بوده است.
-11 صدق و راستگویی حضرت فاطمه علیهاالسلام.
-12 علم وافر آن حضرت.
و....
 
آخرین ویرایش:

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
شیخ صدوق ( 381 ه) به سه سند از اسماء بنت عمیس روایت میکند:
من نزد حضرت فاطمه بودم هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد خانهي آن بانو گردید و در گردن او گردنبندي
از طلا دید که حضرت علی علیهالسلام از سهم خمس خویش براي فاطمه خریده بود، پس پیامبر به فاطمه علیهاالسلام فرمود:
اي فاطمه! آیا دوست میداري که مردم بگویند فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم است ولی لباس ستمگران و زیور
زورگویان را مورد استفاده قرار میدهد؟ پس فاطمه آن گردنبند را باز کرد و فروخت و با پول آن بردهاي را خریده و آزاد نمود، و
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این کردار فاطمه خوشحال گردید.
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
حلم فاطمه(س) در تعلیم مسائل دینی به بانوان

زنی به نزد پاره ي پیامبر (ص) آمد و اظهار داشت: مادر پیري دارم که در مورد نمازش سؤالی برایش پیش آمده و مرا فرستاده است
تا از شما بپرسم. حضرت فاطمه (س) سؤالش را جواب دادند، او سؤال دوم را مطرح کرد و حضرت پاسخ گفتند و باز سؤال سوم و
چهارم را پرسید تا ده سؤال شد و حضرت همه را جواب دادند. آن زن از کثرت سؤال شرمنده شد و گفت: ببخشید اي دختر رسول
خدا، شما را خسته کردم. فاطمه ي زهرا (س) فرمودند: هر چه سؤال داري بپرس. اگر کسی را استخدام کنند که باري را به پشت بام
برد و در برابر به او یک صد هزار دینار دهند، آیا این کار براي او سنگین خواهد بود؟ زن پاسخ داد: نه حضرت
فرمودند: من براي هر مسئله اي که پاسخ میگویم به مقدار زیادي جواهر استخدام شده ام، بنابراین مسائل دینی را پاسخ گفتن
زحمتی نیست.[بحارالانوار، ج 2، ص 3.]
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
روایتی خواندنی ازخواستگاری و ازدواج حضرت علی(ع)وفاطمه زهرا(س)

پيش از عروسي
بزرگان به خواستگاري زهرا(سلام‌الله‌عليها) مي‌روند .
شهر مدينه از آرامش نسبي برخوردار بود و مهاجران وا نصار مي‌توانستند در پرتو اين آرامش، به زندگي روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهي پيامبر(صلي الله عليه و آله) آنان را به جنگ با دشمنان دين اسلام فرا مي‌خواند، ولي آن نيز براي شان شيرين بود.
در اين ميان، علي(عليه‌السلام) با كار در نخلستان‌هاي مدينه، به تنهايي روزگار مي‌گذراند. با اين همه، در اداره حكومت اسلامي، هيچ گاه از همكاري با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) دريغ نمي‌ورزيد.
در خانواده پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز فاطمه زهرا(سلام‌الله‌عليها) دختر گرامي نبي اكرم(صلي الله عليه و آله) به سن بلوغ رسيده و افزون بر رشد جسماني، به رشد عقلي و روحي دست يافته بود. برتري‌هاي دختر محبوب و نور چشم پيامبر(صلي الله عليه و آله) سبب شده بود اصحاب بزرگ پيامبر(صلي الله عليه و آله) در صدد خواستگاري از او برآيند. با اين حال، هرگاه بزرگي نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌آمد، ايشان مي‌فرمود:
امرها الي ربها ان شاء ان يزوجها زوجها؛ امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد كه او را شوهر دهد، خود چنين مي‌كند.
گاهي نيز مي‌فرمود: اني انتظر بها القضا؛ همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهي هستم.[۱]
روزي ابوبكر نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) رسيد، روبه‌روي آن حضرت نشست و گفت: اي رسول خدا! شما از ويژگي‌ها و پيشينه من در اسلام آگاهي و.... وي همين گونه ويژگي‌هاي خود را بر مي‌شمرد تا اين كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: چه مي‌خواهي؟ ابوبكر گفت: فاطمه را به نكاح من در آور! پيامبر(صلي الله عليه و آله) ساكت شد واز وي روبرگردانيد.
ابوبكر با نااميدي و ناراحتي از خانه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيرون رفت. در راه به عمر برخورد و داستان خود را براي او بازگو كرد. عمر گفت: من نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌روم و هماني را كه تو مي‌خواستي، مي‌طلبم. با اين حال، پيامبر(صلي الله عليه و آله) همانند پيش رفتار كرد و عمر نيز نااميد بازگشت.[۲]
هم چنين عبدالرحمن بن عوف كه يكي از سرمايه‌داران زمان خود بود، به خواستگاري فاطمه(سلام‌الله‌عليها) رفت. وي، صد شتر با باري از پارچه‌هاي گران‌بهاي مصري به همراه ۱۰ هزار دينار طلا را به عنوان مهريه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌عليها) پيشنهاد كرد.[ ۳] پيامبر(صلي الله عليه و آله) از اين سخن خشمگين شد و حتي سنگريزه به سويش پرتاب كرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: تو پنداشتي من بنده‌ي پول وثروتم!
هنگامي كه همه خواستگاران فاطمه زهرا(سلام‌الله‌عليها) پاسخ رد شنيدند، با خود گفتند كه به يقين پيامبر(صلي الله عليه و آله)، علي(عليه‌السلام) را براي دختر دردانه‌اش برگزيده است. از اين رو، بر آن شدند تا علي(عليه‌السلام) را به اين كار، تشويق كنند.


علي(عليه‌السلام) و خواستگاري
امام علي(عليه‌السلام) در نخلستان‌هاي مدينه سرگرم آبياري بود و با شترش، آب مي‌كشيد. ناگاه ديد ابوبكر بن ابي قحافه، عمر بن خطاب و سعد بن معاذ به سوي او مي‌آيند. آنان چون به علي(عليه‌السلام) رسيدند، گفتند: براي چه از فاطمه خواستگاري نمي‌كني؟ علي(عليه ‌السلام) كه از مدت‌ها پيش به خواستگاري از حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها) مي‌انديشيد، فرمود:
ميلي را كه در من، ساكن و بي‌حركت بود، به حركت در آورديد و امري را كه در من خفته بود، بيدار كرديد. به خدا سوگند! فاطمه در انديشه من، جايگاه بزرگي دارد. همانند من، چگونه در برابر [مسأله‌ي ازدواج با] فاطمه، بردبار و ساكت بنشيند، جز اين كه كمي مال، مرا از رسيدن به آرزوهايم باز داشته است[۴].
آنان گفتند: اگر پيامبر(صلي الله عليه و آله)، فاطمه را به تو ندهد، پس مي‌خواهد به ازدواج چه كسي درآورد؟ در حالي كه تو نزديك‌ترين فرد به او هستي. اين مسأله نشان مي‌دهد كه علي(عليه‌السلام) از مدت‌ها پيش، به چنين پيوندي، مايل بوده، ولي به دليل كمبودهاي اقتصادي و شرم داشتن از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آن را بازگو نكرده است.
علي(عليه‌السلام) با توكل به خدا ره سپار خانه نبي اكرم(صلي الله عليه و آله) گشت. پيامبر(صلي الله عليه و آله) در خانه ام سلمه بود كه علي(عليه‌السلام) در خانه را به صدا درآورد. در همين زمان، پيامبر(صلي الله عليه و آله) به ام سلمه فرمود: برخيز و در را باز كن. اين كسي است كه خدا و رسولش، او را دوست دارند. ام سلمه پرسيد: اين مرد كيست كه پيش از ديدار، او را مي‌ستايي؟ حضرت پاسخ داد: ام سلمه! او مردي است كه در برابر دشواري‌ها، سست و ناتوان نيست. او دوست، برادر و پسر عمو و محبوب‌ترين مردم نزد من است.[ ۵] ام سلمه تا اين سخن را شنيد، با شتاب در را باز كرد. علي وارد شد و روبه‌روي پيامبر(صلي الله عليه و آله) نشست. با اين حال، به دليل جلال و هيبت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نمي‌توانست مطلبش را بگويد. از اين رو، به زمين چشم دوخته بود.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: آيا براي حاجتي آمده‌اي؟ حاجتت را بگو. علي(عليه‌السلام) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدايت! مي‌داني در كودكي، مرا از ابي‌طالب و فاطمه بنت اسد گرفتي. آن گاه مرا به غذاي خود تغذيه كردي و با ادب خود، پروراندي. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودي و خداوند، مرا به دست تو، هدايت كرد. به خدا سوگند! شما ذخيره من در دنيا و آخرت هستيد. اي رسول خدا! براي خواستگاري فاطمه آمده‌ام، آيا شما مي‌پذيريد؟[۶] در اين هنگام، پيامبر(صلي الله عليه و آله) كه گويا از پيش منتظر چنين درخواستي بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مرحبا و اهلا يا علي! پيش از تو نيز مردان ديگري آمدند و هر بار من به فاطمه مي‌گفتم، ولي نشانه‌ي كراهت در صورتش مي‌ديدم.[ ۷]
پس پيامبر(صلي الله عليه و آله) برخاست و نزد فاطمه رفت تا دختر خود را از خواستگاري علي(عليه‌السلام) خبردار سازد. البته ديگر نيازي به آن نبود كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) از ويژگي‌هاي علي(عليه‌السلام) براي او سخن بگويد؛ زيرا علي(عليه‌السلام) بالاتر از آن بود كه براي فاطمه ناشناخته باشد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) به همين سخن بسنده كرد كه: يا فاطمه! علي كسي است كه خويشاوندي او و جايگاهش را در اسلام مي‌داني. من از خدا خواستم كه تو را به ازدواج بهترين آفريده‌اش درآورد. پس نظر و تصميم تو چيست؟ [۸]
فاطمه ساكت شد، ولي رويش را برنگرداند. حيا نيز او را از تصريح به موافقت باز مي‌داشت، پس سكوت كرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) چون نارضايتي و خودداري را در چهره‌ي مبارك زهرا نيافت، با خوشحالي برخاست و فرمود: الله اكبر! سكوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ است. سكوت او نشانه‌ي رضايت اوست. [۹]
علي(عليه‌السلام) همچنان در اتاق پذيرايي، منتظر پاسخ دختر پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود. ناگهان پيامبر(صلي الله عليه و آله) وارد شد و به علي(عليه‌السلام) مژده داد كه فاطمه پذيرفته است. علي كه با شنيدن پاسخ مثبت فاطمه، در شادي غرق شده و به آرزوي خود رسيده بود، فرمود: مرا به دست يابي به آرزو بشارت دادي، شما هميشه نيكو خوي و ستوده نفس و مبارك بخت بوده‌ايد. سلام خدا بر شما باد.[۱۰]
پيامبر(صلي الله عليه و آله) گفت: آيا چيزي داري كه با آن، شما را به ازدواج هم درآورم؟ علي گفت: پدر و مادرم به فدايت! چيزي از من بر تو پوشيده نيست، تنها يك شمشير، يك سپر و يك شتر دارم كه با آن آب كشي مي‌كنم.[۱۱] پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي از شمشيرت بي‌نياز نيستي؛ چون با آن در راه خدا جهاد مي‌كني و دشمنان خدا را مي‌كشي. با شتر نيز نخلستان‌ها را آب مي‌دهي و با آن، مسافرت‌ مي‌كني و روزي اهل خانه‌ات را فراهم مي‌سازي. سپر را مي‌پذيرم؛ آن را بفروش و به نزد من آي.[۱۲] سپس افزود: اي علي! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نكاح تو درآورد پيش از آن كه من، او را در زمين، به همسري تو درآورم. پيش از اين كه تو بيايي، فرشته‌اي از اسمان نزد من آمد كه بيش‌تر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را نديده بودم. پس بر من سلام كرد و گفت: اي محمد! شاد باش براي سامان يافتن كارهاي پريشان و به هم ريخته و پاكي نسل.[۱۳]



۱] - بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۱۲۵.
[۲] - از ديگر خواستگاران فاطمه(سلام‌الله‌عليها)، عثمان بن عفان بوده است. بانوي نمونه اسلام: ص ۶۴.
[۳] - زندگاني فاطمه زهرا(سلام‌الله‌عليها): ص ۴۷.
[۴] - كشف الغمه، ج۱، ص ۳۵۴.
[۵] - ناسخ التواريخ: ج ۳، ص ۳۹ ـ كشف الغمه: ج ۱، ص ۳۵۵.
[۶] - علي(عليه‌السلام) من المهد الي اللحد: ص ۹۳-۹۴.
[۷] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌عليها): دكتر يماني: ص ۱۳۲.
[۸] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌عليها) من المهد الي اللحد: ص ۱۷۱.
[۹] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌عليها) من المهد الي اللحد: ص ۱۷۱.
[۱۰] - ناسخ التواريخ ج ۳، ص ۴۱.
[۱۱] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌عليها) من المهد الي اللحد: ص ۱۷۲-۱۷۳.
[۱۲] - همان.
[۱۳] - ناسخ التواريخ: ج ۳، ص ۴۱.




 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
خطبه عقد در مسجد
به دستور پيامبر(صلي الله عليه و آله)، علي(عليه‌السلام) به سوي مسجد رفت تا پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز در پي او بيايد. در بين راه، ابوبكر و عمر را ديد و داستان خود را براي آنان بازگو كرد. آن گاه به مسجد رفت. هم چنين پيامبر(صلي الله عليه و آله) به بلال دستور داد كه مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد. پس از مدتي كوتاه، همگي در مسجد بودند، پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر منبر بالا رفت و پس از ستايش خداوند فرمود:
اي مردم! بزرگان قريش، فاطمه را از من خواستگاري كردند و من در پاسخ گفتم كه به خدا سوگند! من شما را رد نكردم، بلكه خداوند شما را رد كرده است.[۱۴]
در همين حال، جبرئيل بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) نازل شد و گفت:
خداوند فرموده است كه اگر علي را براي فاطمه نيافريده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قيامت، شوهر و همسري هم تراز فاطمه پيدا نمي‌شد.[۱۵]
پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز پيام جبرئيل را ابلاغ كرد و فرمود:
اي مردم! جبرئيل بر من نازل شد و مرا آگاهي داد كه خداوند جليل، علي و فاطمه را در آسمان‌ها به نكاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نيز در روي زمين، فاطمه را به نكاح علي درآورم و شما را گواه بگيرم. پس فاطمه را به ازدواج علي درآوردم. اي علي! راضي شدي؟[۱۶]
علي ايستاد و با چهره‌اي شاداب فرمود:[۱۷]
خدا را بر نعمت‌هاي او سپاس‌گزارم و گواهي مي‌دهم كه جز او، خدايي نيست. درود بر محمد(صلي الله عليه و آله)؛ درودي كه مقام و درجه‌اش را بالا برد. اي مردم! خداوند، ازدواج را براي ما پسنديده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حكم كرده است. اي مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورده و زره‌ام را بابت مهر پذيرفت. از آن حضرت بپرسيد و گواه باشيد.
پس از اين كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود:
بارك الله لهما و عليهما و جمع شملهما؛ خداوند براي شما مبارك گرداند و اجتماع‌تان را پاينده بدارد.[۱۸]

مهريه
درباره‌ي مهريه حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها)، روايت‌هاي گوناگوني رسيده است. براي نمونه ۴۰۰ درهم،۴۸۰ درهم[۱۹] و ۸۰۰ درهم[۲۰] گفته‌اند كه در ظاهر، ۵۰۰ درهم درست است؛ زيرا در روايت‌هايي، اهل بيت(عليهم‌السلام) مهريه حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها) را ۵۰۰ درهم عنوان كرده‌اند. علامه مجلسي در بحارالانوار درباره ازدواج امام جواد(عليه‌السلام) و ام فضل آورده است كه مهر ام فضل را مهريه حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها) قرار دادند كه ۵۰۰ درهم است.[۲۱]
بايد دانست اين ۵۰۰ درهم، جنبه مالي و ظاهري مهريه آن حضرت است؛ زيرا در عالم ملكوت و ماوراء اين طبيعت مادي، مهر گران بهاتري براي ايشان در نظر گرفته‌اند. براي نمونه، در روايت‌هاي فراواني تصريح شده است كه شفاعت گناه كاران امت محمد(صلي الله عليه و آله) مهريه‌ي حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها) است.[۲۲]
هنگامي كه حضرت زهرا شنيد پيامبر(صلي الله عليه و آله) براي او، مهري قرار داده است، به رسول خدا گفت: پس تفاوت من و دختران مردم چيست؟ از شما مي‌خواهم كه از خدا بخواهي مهريه‌ي مرا، شفاعت از گناه كاران امت شما قرار دهد. در اين هنگام، جبرئيل نازل شد. نوشته‌اي از حرير در دستش بود كه بر آن چنين نقش بسته بود:
جعل الله مهر فاطمة الزهرا شفاعة المذنبين من امة ابيها؛ خداوند، مهريه فاطمه زهرا را شفاعت از گناه كاران امت پدرش قرار داد.[۲۳]



[۱۴] - ناسخ التواريخ: ج ۳، ص ۴۶-۴۸.
[۱۵] - همان.
[۱۶] - همان.
[۱۷] - بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۱۲۹.
[۱۸] - موسوعة آل نبي(صلي الله عليه و آله): ص ۵۷۶.
[۱۹۰] - بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۱۰۵- ۱۱۲.
[۲۰] - همان.
[۲۱] - همان.
[۲۲] - بهجة قلب المصطفي(صلي الله عليه و آله): ص ۴۶۴.
[۲۳] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌عليها) من المهد الي اللحد ص ۱۸۴.
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
جهيزيه‌ي با بركت

علي(عليه‌السلام) به دستور پيامبر(صلي الله عليه و آله) سپر خود را كه حطيميه[۲۴] ناميده مي‌شد و هديه پيامبر(صلي الله عليه و آله) از غنيمت‌هاي غزوه بدر بود، به ۴۰۰ يا ۴۸۰ يا ۵۰۰ درهم فروخت. بنابر قولي، عثمان زره را خريد، ولي بعد به علي(عليه‌السلام) پس داد.[۲۵] علي(عليه‌السلام) پول را نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آورد. ايشان نيز پول را سه بخش كرد؛ بخشي براي خريدن جهيزيه، بخشي براي خريدن عطر و بوي خوش شب عروسي و بخش ديگر براي غذاي وليمه عروسي، آن گاه پول غذا را نزد ام سلمه به امانت نهادند.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) پول جهيزيه را به ابوبكر داد تا همراه سلمان و بلال، آن چه را شايسته است براي دخترش بخرند. آنان به بازار رفتند و جهيزيه‌اي بسيار مختصر، ولي با بركت براي اين تازه عروس و داماد خريدند. اين وسايل عبارت بود از: روسري بزرگ به ۴ درهم. يك قواره پيراهن به ۷ درهم، يك تخت كه با چوب و برگ خرما ساخته شده بود، ۴ عدد بالش از پوست گوسفند كه از گياه خوش بوي اذخر پر شده بود، يك پرده‌ي پشمي، يك قطعه حصير، يك مشك چرمي، يك عدد آسياب كوچك دستي، يك تشت مسي، يك ظرف براي دوشيدن شير و يك سبوي گلي سبز رنگ.[۲۶]
البته در برخي منابع،[۲۷] مقنعه، ۲ بازوبند، آرد، ۲ كوزه و در برخي ديگر،[۲۸] عباي خيبري، ريسماني كه از پوست خرما بافته شده، سفره پوستي و فرشي بافت مصر را كه لا به لاي آن از پشم بود، به شمار جهيزيه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌عليها) افزوده‌اند. هنگامي كه جهيزيه حضرت فاطمه را نزد پيامبر بردند، حضرت بر آن وسايل دست كشيد و فرمود: بارك الله لاهل البيت؛ خداوند بر شما اهل بيت(عليهم‌السلام) مبارك گرداند.[۲۹] بنابر گفته آيت الله مكارم شيرازي، پيامبر(صلي الله عليه و آله) گريست. آن گاه سر به آسمان برداشت و فرمود: خداوندا! بر خانواده‌اي كه مهم‌ترين ظروف آن ظرفي سفالين است، مبارك گردان.[۳۰]

۲۴] - حطيميه، نام قبيله حطيميه بن محارب است كه زره‌هاي خوبي مي‌ساختند.
[۲۵] - بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۱۳۰.
[۲۶] - زندگاني فاطمه زهرا(سلام‌الله‌عليها): ص ۵۲-۵۳.
[۲۷] - ناسخ التواريخ: ج ۳، ص ۵۴.
[۲۸] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌عليها) من المهد الي اللحد: ص ۱۸۰.
[۲۹] - همان: ص ۱۸۱.
[۳۰] - زندگاني فاطمه زهرا(سلام‌الله‌عليها): ص ۵۳.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]چرا حضرت زهرا (س) این گونه خطبه خواند؟[/h]
1- شرایط مدینه ، بعد از فوت پیامبر اكرم(ص)
پیامبراكرم (ص) از دنیا رفت و اولین خلیفه پس از وی با مشورت و صلاح دید اطرافیان تصمیم گرفت فدك، قریه آباد و پر محصول را از حضرت زهرا (ع) بگیرد تا به گفته خودشان آن را در راه تامین مخارج جنگ مصرف كنند. زیرا پیامبر اكرم(ص) تا آخرین لحظه حیات بر اعزام لشكریان به سر حدّات اصرار داشته و علاوه بر آن، گروه هایی از داخل نیز سر به شورش برداشته اند و باید هزینه این لشكریان فراهم شود و فدك ، مال چشمگیری برای این اهداف بود.
اما در واقع و در باطن امر، هدف آنان خالی كردن دست حضرت زهرا(ع) و حضرت علی(ع) از مال و اموال دنیایی بود، تا با فقر مالی كاملاً خلع سلاح شوند و هیچ خطری برای حكومت نوپای آنان نداشته باشند .
مردم نیز، از باطن اموربی خبرند وآنچه را كه در ظاهر می بینند، حكومت نوبنیادی است كه با مشكلات بسیاری مواجه است و نیاز به كمك مالی دارد . از طرفی خانواده كوچك حضرت زهرا(ع) و حضرت علی(ع) را خانواده ای زاهد، كم هزینه و پر تلاش می بینند كه نیازی به مال دنیا ندارند و كاملاً از آن بیزارند.
حضرت زهرا(ع) در بین توده مردم ، از خانواده ای بود كه آن خانواده بیشترین فداكاری رادر راه اسلام كرده بودند و طبعاً مردم انتظار داشتند كه فداكاریهای بیشتری انجام دهند و نه تنها از حكومت نوپای اسلام مالی طلب نكنند بلكه اموال خود را همچون گذشته و حتی بیشتر از آن در اختیار حكومت اسلامی قرار دهند و خلیفه را به جهت حفظ نظام اسلامی از انحطاط و هجوم دولتهای مستكبر به مدینه، یاری دهند. در چنین جوی اگر او بخواهد انحرافات را بیان كند، گوش شنوایی وجود ندارد و سخنان او را بر امور دیگری تلقی می كنند. خصوصاً اگر وسایل تبلیغاتی هم در اختیار طرف مقابل باشد.
در چنین جوی بیان انحرافات خلیفه از مسیر اسلام بسیار سخت است و با شدیدترین وجه پاسخ داده می شود و مردم نه تنها مسیر حكومت و خلافت را منحرف شده تشخیص نمی دهند بلكه مخالفت با خلیفه را انحراف از خط صحیح و ناشی از درك نكردن اوضاع و شرایط جدید و توجه نداشتن به توطئه های روم و ایران و تازه مسلمانان فرصت طلب ومنافقان داخلی، می دانند.به همین جهت حضرت زهرا(ع) كه می خواهد جوشكنی كند اول از همه باید مقام علمی، ادراكی، عقل و درایت و تسلط كامل بر خویش را بر همگان ثابت كند و شرایط موجود و شرایط گذشته را با عقل و درایت برای مردم بیان كند تا به نا آگاهی از شرایط متهم نشود. توحید و نبوت و... را توضح دهد و هدف را بیان كند، تا دنیا خواه معرفی نشود و در ضمن این امور، انحرافات خلیفه را مطرح كند و بر انحرافی بودن آنها اصرار ورزد، تامردم متوجه انحراف بشوند. لذا كیفیت به مسجد رفتنش به گونه ای خاص بود. طرز لباس پوشیدن، طرز ورود، گریه و نحوه خطبه خواندنش، همه و همه به گونه ای خاص بود، تا بتواند با یك خطبه به هدف والایی كه در نظر داشت برسد. اگر چه در آن زمان به تمام اهداف خود، نایل نشد ولی به مرور زمان حقانیت حضرت زهرا(ع) و انحرافات آنان روشن شد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
2.چگونگی راه رفتن حضرت زهرا(ع)
او چنان با ابهت راه می رفت كه گفته اند:" ما تخرم مشیتها مشیة رسول الله" راه رفتن او از راه رفتن رسول خدا هیچ كم نداشت". گویی پیامبر اكرم(ص) است كه چنان باوقار، بدون اضطراب، با اطمینان و آرام، گام بر می دارد.
وقتی بر ابوبكر وارد شد كه او در جمع مهاجران و انصار و سایر مسلمانان قرار گرفته بود.
حضرت زهرا(ع) به صورت فردی وارد نشد تا حكایت از عاطفی بودن و احساساتی بودن حركت وی كند بلكه " فی حفدتها و نساء قومها". در میان جماعتی از یاران و اعوان و خویشان خود وارد مسجد شد، و با لباسی بلندحركت میكرد،بطوریكه لباس تا روی پایش را می گرفت.
این گونه راه رفتن بیشتر برای این بود كه نشان دهد حركتش و ورودش به مسجد ناشی از احساسات و هیجان و عواطف فقدان پدر نیست بلكه حركتی است از روی شعور و آگاهی بر اساس تصمیم قبلی و برای بیان هدفی بسیار مهم.طبعاً مردم داغدار و عزادار، وقتی حضرت زهرا(ع) و گروه زنان را دیدند كه به مسجد می آیند، برای آنان مكانی اختصاص دادند و پرده ای كشیدند تا آنان نیز به نوبه خود برای پیامبر(ص) عزاداری كنند:" فضربت بینها و بینهم ریطة بیضاء" پرده ای سفید برای آنان زده شد. ولی در ذهن مسلمانان پرسشی ایجاد شد كه این چه وقت آمدن حضرت زهرا(ع) به مسجد است؟ آیا مصیبت فوت پدر او را به مسجد كشانیده است؟ آیا خاطره و سخنی را از پدرش به یاد آورده است؟ چرا آرام و بی سر و صدا و حتی بدون گریه ، بلكه همراه با آرامش كامل و وقار وارد مسجد شد؟ چرا چنین باوقار همانند پدر بزرگوارش گام بر میداشت؟
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
3.گریه و سكوت حضرت زهرا(ع)
پس از زدن پرده و نشستن، حضرت زهرا(ع) یك مرتبه سكوت را شكست و ناله ای جانسوز سر داد كه یك مرتبه همه مسجد به گریه افتادند:" انت انة اجهش لها القوم بالبكاء"
مجلس منقلب شد .همه گریه سر دادند. سپس مهلت داد تا همهمه ها تمام شد و سپس شروع به خطبه كرد." ثم امهلت طویلا حتی سكنوا من فورتهم ثم قالت"
نكته مهم این است كه بدانیم چرا حضرت در هنگام آمدن به مسجد گریه نكرد؟ چرا هنگام زدن پرده آرام بود؟ و چرا پس از آن ناله سوزناك، ناگهان آرام شد؟ در حالی كه مهاجران و انصار هنوز گریه می كردند .
روشن است كه طبیعت زنان رقیق تر است و طبعاً باید او بیش از دیگران به گریه ادامه می داد.
اما، چرا یك مرتبه گریه را تمام كرد و زمان زیادی منتظر ماند تا دیگران نیز سكوت كنند و از گریه دست بردارند؟ این كارها برای چه بود؟
به نظر می رسد كه حضرت می خواست با همین راه رفتن ، گریه و سكوت به موقع، تسلط خویش را بر احساسات و عواطف خود نشان دهد ،به گونه ای كه در جای دیگر فرموده است:" صبت علی الدهر مصائب لو صبت علی الایام صرن لیالیا"
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
4.فلسفه انتخاب كلماتی خاص و حماسی در ابتدای خطبه اش
آنگاه شروع به خطبه می كند اما خطبه ای كه با ناله و اشك همراه نیست، خطبه ای كه با لرزش صدا و اضطراب همراه نیست، بلكه كوبنده و محكم است. آهنگ كلمات به كار گرفته شده برای حالات حماسی قرار داده شده است. زیرا معمولاً وقتی كسی بخواهد همراه با سوز و گداز خطبه بخواند كلماتی را انتخاب می كند كه به حروف قابل مد مانند" ین" و " اون" ختم شود نظیر "الحمدالله رب العامین ، باریء الخلائق اجمعین. مالك یوم الدین، مبیر الظالمین" تا اگر صدایش گرفت و گریه گلویش را فشرد، با كشیدن حروف مد آن ضعف را جبران كند.
ولی زهرای مرضیه(ع) كلمات دیگری را انتخاب كرد كه كوچكترین لرزش، اضطراب و تغییر حالت كاملاً در آن كلمات رخ می نمود.ایشان با صدای رسا گفتند:
" الحمدالله علی ما الهم، و له الشكر علی ما انعم، و الثناء بما قدم، من عموم نعمة ابتداها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام منن اولاها، جم عن الاحصاء عددهاو نای عن الجزاء امدها و تفاوت عن الادراك ابدها، و ندبهم لاستزادتها بالشكر لإتصالها و استحمد الی الخلائق باجزالها و ثنی بالندب الی امثالها..."
برای درك عمق این كلمات و معانی جملات ، می توان به شرحهای خطبه آن حضرت مراجعه كرد . فعلاً هدف، بیان آهنگ كلمات، چینش آنها و حروفی است كه كلمات به آنها ختم می شود. مسلماً حضرت زهرا(ع) در آن حال كه خطبه می خوانده گریه نمی كرده، بلكه خطیبی قوی، حماسی و فصیح بوده كه كلمات و فرازها را یكی پس از دیگری با آهنگی رسا، بیان می كرده است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
5.اثر پذیری بزرگان اهل ادب از مقدمه خطبه حضرت زهرا(ع)
به زودی سران قوم و اهل علم و فرزانگان و كسانی كه در امور اجتماعی و روحی دستی داشتند، فهمیدند كه او یك شخص معمولی نیست. او بانویی داغدار و مصیبت زده نیست كه مصیبت فقدان پدر، او را آشفته كرده باشد و نتواند بر خود مسلط باشد و جلوی گریه خود را بگیرد، بلكه آگاهانه كلماتی را انتخاب می كند كه با حالت حرارت و فوران، از وجود متعالی او، نشات می گیرد .
حضرت زهرا(ع) با این حركات و سكنات و پیمودن این فراز و نشیبها، در همین مراحل آغازین، ثابت كرد كه احساسات و عواطف خانوادگی نیست كه او را به مسجد كشانیده و او را به خطبه خوانی وادار كرده باشد، بلكه مطالب مهم دیگری در میان است كه باید آنها را بیان كند. نحوه ورود به مسجد و شروع خطبه و كلمات ابتدایی ایشان، آنچنان همگان را مجذوب خود ساخت كه ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اش درتوضیح نامه 45 حضرت علی(ع) به عثمان بن حنیف، به نقل قستمهایی از خطبه حضرت زهرا(ع) می پردازد و قبل از آن، حالت ورود و هیات وارد شدن حضرت زهرا و گریه و سكوت او و اولین كلماتی كه حضرت زهرا(ع) خطبه را با آنها شروع كرد، ذكر می كند و سپس به خطبه حضرت، پیرامون مساله فدك می پردازد .
از اینكه ابن ابی الحدید به بیان حالت ورود حضرت زهرا(ع) سكوت و گریه او و جملات اول خطبه آن حضرت می پردازد، معلوم می شود كه این امور در نظر او نیز بسیار مهم بوده است والا همه این مقدمات را رها می كرد و همان قسمت مربوط به فدك را نقل می كرد.از اینجا معلوم می شود كه قصد حضرت زهرا(ع) از سكنات و حركاتش بر بزرگان اهل ادب و فضل مخفی نمانده است، اگر چه توده مردم ممكن است در آن لحظات متوجه مقصود آن حضرت نشده باشند. بنابراین حضرت زهرا(ع) با گذشت زمان به این هدف كه معرفی جنبه های مختلف شخصیت خود و بیان انحراف خلافت بوده است، فائق آمده.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
6.درصد فرازهای مختلف در خطبه حضرت زهرا(ع)
فعلاً در صدد شرح خطبه حضرت زهرا (ع) نیستیم و بیشتر به چرایی و چگونگی انشاء خطبه، می پردازیم و در صدد بیان این نكته ایم كه حضرت با این خطبه، خود را معرفی كرد و علم و درایت و كاردانی خود را به اثبات رسانید و روشن كرد كه سخن پیامبر (ص)" فاطمة بضعة منی" یا" فداها ابوها" به خاطر خویشاوندی نسبی نبوده، بلكه او گوهری ناشناخته بوده است كه در این خطبه تنها رُخی عیان نموده و این سخنان نمونه و آینه ای است برای نمایش پرتویی از انوار وجود او.
لذا بیشتر به مسایل جنبی خطبه می پردازیم و از جمله اینكه این خطبه حدود 120 سطر است كه 10 درصد آن در حمد خدا و 10 درصد در توصیف پیامبر(ص) می باشد و 5 درصد آن در توصیف قرآن و حدود 10 درصد در بیان فلسفه احكام است. در این 10 درصد كه به حكمت و فلسفه ،20 ركن و موضوع اساسی از موضوعات دین اشاره می كند ،10 درصد آن را به كارهای پیامبر اكرم (ص) پرداخته است، تا بیان كند مردم را از كجا به كجا كشانید و در 5 درصد دیگر، فداكاریهای حضرت علی(ع) در عین رفاه طلبی دیگران را گوشزد می كند كه تا اینجا دقیقاً خطبه نصف می شود.
از اینجا حضرت، به بیان انحرافات جامعه و توطئه های شیطان و سپس به ثمرات تلخ انحرافات كه به زودی گریبان گیر مردم می شود، می پردازد كه باز حدود 10 درصد را به خود اختصاص می دهد. سپس به موضوع فدك می پردازد كه با استدلالها و پنج آیه قرآن كه حضرت به آنها تمسك می كند ،جمعا 10 درصد می شود.
و به عبارت دیگر، مقدار دفاع از حق خویش در ارتباط با فدك به اندازه نصف خطبه او در ثنای خدا وتوصیف پیامبر اكرم(ص) بوده است.
شاید حضرت در این انتظار بحق بود كه با این مقدار از خطبه، خلیفه به اشتباه خویش پی ببرد و خود را از خلافتی كه اولین گامهایش بر خطا نهاده شده بود، خلع كند و یا مسلمانان به فكر خلع كردن او بیفتند ولی وقتی چنین نشد، با ایراد سخنانی خطاب به انصار در حدود سی سطر، گذشته آنان، فداكاری هایشان و سابقه ایشان در اسلام را بیان كرد و از آنان خواست كه بر پا خیزند و از او در برابر ظلمی كه بر وی شده است دفاع كنند، اما چنین نشد و آنان حاضر نشدند در دفاع از حضرت زهرا(ع) حتی سكوت خود را بشكنند و بدین گونه نیمه دوم خطبه نیز به پایان رسید.
شاید و بلكه حتماً بسیاری از مردم آن زمان، به دقت حضرت زهرا(ع) در مقدار كلمات توجهی نداشتند و این امور را اتفاقی می دانستند ولی اكنون كه نوشته های آن سخنان را در جلوی روی خود نگاه می كنیم به مدیریتی دقیق پی می بریم كه یك چهارم سخنرانی خود را برای دفاع از حق خویش و به استیضاح كشاندن وضع موجود كافی می دانسته است. ولی وقتی خبری نشد بار دیگر،همگان و خصوصاً انصار را مورد عتاب قرار می دهد و تازیانه های كلام را بر گرده فكر و اندیشه آنان فرود می آورد و بیان می كند كه: فكر دفاع از حكومت نوپای اسلام با ظلم بر یك فرد در آن اجتماع ناسازگار است و نمی توان به حكومت اسلامی دلخوش كرد كه در آن به یك نفر، ظلم شده است و سكوت آنان نه برای مصلحت و رضای خدا، بلكه ناشی از راحت طلبی ، فرصت طلبی و طبق تشبیه خود وی، كره و روغن گیری از شیر است. اگردر جامعه به شخصیت معروفی چون حضرت زهرا(ع) وحضرت علی(ع) كه مظهر فداكاری، قیام، استقامت و... هستند ظلم شود، مسلم است كه به دیگران نیز ستم می شود و چنین جامعه ای را نمی توان جامعه ای خداپسند و مورد قبول رسول اكرم(ص) دانست.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
7.هدف اصلی در كلام حضرت زهرا(ع)
هر چند كسی به یاری حضرت زهرا(ع) برنخاست وخلیفه اول با تسلیم ظاهری، گناه را به گردن مسلمانان انداخت و آنان را در كار خود شریك ساخت و با تحلیل و تكریم حضرت زهرا(ع) در صدد سامان دادن اوضاع بود، ولی آنچه را كه باید معلوم می شد،عیان گردید و آنچه از سخنرانی حضرت زهرا(ع) به خوبی روشن می شد، بدین گونه بود كه،گرفتن فدك از حضرتزهرا(ع) با پنج آیه قرآن مخالفت صریح دارد. اگر خلیفه ای در چند روز اول حكومت كه روزهای طلایی است و تازه پیامبر(ص) از دنیا رفته و همگان فهمیده اند كه مرگ برای همه واقع شدنی است چنین مخالفتی با قرآن بكند و وقتی اولین مظلوم، شخصی سرشناس، فداكار و فرزند تنی و واقعی رسول الله (ص) باشد، چنین حكومتی پس از استقرار و پس از فروافتادن از مقام، نسبت به مردم عادی و مجهول الهویه چه رفتاری خواهد داشت ، وقتی آیات محكم و روشن خدا كه امهات كتابند اشتباهاً یا عمداً مورد مخالفت واقع شود، دیگر از كتاب خدا چیزی باقی نمی ماند.
اگر او عمق كلام حضرت زهرا(ع) را درك می كرد، فوراً از مقام خلافت كناره می گرفت و افسار خلافت را بر روی خودش می انداخت. اگر مردم، عمق كلام حضرت را درك كرده بودند، فوراً او را از خلافت عزل كرده و حضرت زهرا(ع) نیز همین انتظار را داشت. به همین جهت وقتی به منزل برگشت به حضرت علی (ع) گفت:" خرجت كاظمة وعدت راغمة" درحالیكه بغض گلویم را گرفته بود به مسجد رفتم و در حالیكه خفیف و خوار شدم به منزل برگشتم." و درباره برخورد ابوبكر گفت:" لقد اجهد فی خصامی" او در دشمنی و خصومت با من تمام جهد خود را به كار برد. "و الفیته الد فیكلامی " او را در مكالمه ای كه با وی داشتم لجبازترین دشمنها یافتم."بنابراین نباید سخنان خلیفه و تعریفهای او ازحضرت زهرا(ع) را جدی گرفت.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
8.سخنان خلیفه در پاسخ به سخنان حضرت زهرا(ع)
" یا بنت رسول الله (ص) لقد كان ابوك بالمومنین عطوفاً كریما، رؤوفا رحیماً، و علی الكافرین عذاباً الیما و عقابا عظیماً، ان عزوناه وجدناه اباك دون النساء، و اخا الفك دون الاخلاء، اثره علی كل حمیم و ساعده فی كل امر جسیم، لا یحبكم الا سعید و لا یبغضكم الا شقی بعید، فانتم عترة رسول الله الطیبون، و الخیرة المنتجبون، علی الخیر ادلتنا، و الی الجنة مسالكنا، و انت یا خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء ، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك، غیر مردودة عن حقك و لا مصدودة عن صدقك."
ابوبكر در جمله اول تلویحاً به حضرت زهرا(ع) گوشزد می كند كه پدرت بر كافران سختگیر بود و بر مومنان رحیم، بنابراین تونیز باید به ما رحمت داشته باشی و شمشیر زبانت را علیه كفار به كار بری و با این كلام در صدد بیان دوگانگی ،بین سیاست دختر پیامبر( ص) و خود پیامبر اكرم (ص) است. ولی سایر كلماتش همه تعریف و تمجید ازحضرت زهرا(ع) است.مثلا شما راستگویید، شما راهنمای ما به سوی حق و به سوی بهشتید، وفورعقل شما بر ما پوشیده نیست و...
در مقابل این سوال كه: اگر چنین است چرا حق مرا غصب كرده اید؟ سخنم پیرامون فدك را به هیچ انگاشته اید؟ و چرا با فرمانهای خدا و رسولش كه راهنمای به سوی بهشت است مخالفت كرده اید؟ جواب می دهد كه :
" والله ما عدوت رای رسول الله و لا عمدت لا باذنه و ان الرائد لا یكذب اهله و انی اشهدالله و كفی به شهیدا انی سمعت رسول الله(ص) یقول نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضة و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الكتاب والحكمة و العلم و النبوة و ما كان لنا من طعمة فلولی الامر بعدنا ان یحكم فیه بحكمه؛
به خدا سوگند من از رای ونظر پیامبر(ص) تجاوز نكردم و آنچه عمل كردم به اذن او بود، و پیش قراول و جلودار قافله، به اهلش دروغ نمی گویدو من از رسول خدا شنیدم كه فرمود:" ما طایفه انبیاء" طلا، نقره، خانه و زمین به ارث نمی گذاریم بلكه تنها كتاب، حكمت، علم و نبوت را به ارث می گذاریم هر آنچه از ما به جای ماند از آن ولی امر بعد از ماست او به هر شكل كه صلاح دید عمل می كند."
او با این حدیث كه حضرت زهرا(ع) خود نادرست بودن آن را با استفاده از آیات قرآن ثابت كرد، در صدد بیان حجتی بر اینكه فدك ملك زهرا نیست برآمد و به قسم و سوگند و شهادت الهی متوسل شد تا جمعیت حاضر در مسجد كه حتماً تحت تاثیر سخنان حضرت زهرا(ع) قرار گرفته بودند، دلشان بر راه و مسیر خلیفه گرم شود و بدانند كه هیچ امر خلاف دینی اتفاق نیفتاده است و گرفتن فدك به امر رسول اكرم(ص) و طبق حدیث او و خواست او صورت پذیرفته است.
سپس به بیان مصرف فدك می پردازد و آن را نیز ناشی از اجماع مسلمانان و توافق آراء آنان میداند و اظهار میدارد كه آنرا در راه باطلی به مصرف نرسانده ایم، بلكه در راه جنگ با كفار و مرتدان به كار گرفته ایم.
اینجاست كه حضرت زهرا (س) با یك" سبحان الله" گفتن تمامی بافته های خلیفه را نقش بر آب می كند و می فرماید: سبحانالله! ما كان ابی رسول الله(ص) عن كتاب الله صادقاً و لا لأ حكامه مخالفاً ،منزه است خدا ! پدرم رسول خدا(ص) ،از كتاب خدا روی گردان نبود و با احكام آن مخالف نبود."
لازم به ذكر است كه كلمه" سبحان الله" را در سخن وقتی به كار می برند كه كسی تهمت بسیار ناروایی بزند كه همگان بر دروغ بودن آن واقفند و مثل این است كه در چنین اتهامی پای خدا را نیز در میان می كشد و او را با خلق كردن چنین موجودی كه این گونه كار قبیح و فاسدی انجام داده است، مورد عیب جویی قرارمی دهد.
به هر حال حضرت زهرا(ع) با این سبحان الله به همگان نشان می دهد كه كلام ابی بكر خالی از حقیقت است و سپس كلام خود را توضیح می دهد كه آیا رسول خدا(ص) بر خلاف احكام قرآن نظری می دهد؟! آیا او از احكام كتاب الهی روی گردان بوده است؟!
خلیفه این بار پس از گفتن" صدق الله و صدق رسوله و صدقت ابنته" یعنی خدا، رسول خدا و دختر رسول الله (ص) راست گفته اند، به تمجید از حضرت زهرا(ع) می پردازد ولی تمامی گناه اعمال خود را به دوش مسلمانان می اندازد:
" هولاء المسلمون بینی و بینك، قلدونی ما قلدت و باتفاق منهم اخذت ما اخذت" این مسلمانان بین من و تو قضاوت كنند، اینان حكومت را بر دوش من انداخته اند و با اتفاق و اجماع آنان فدك را گرفته ام."
در این هنگام حضرت برای آخرین اتمام حجت، مردم را مورد خطاب قرار داد و آنان را به خاطر قبول كردن سخنان باطل و چشم پوشی از حق و تدبر نكردن در قرآن سرزنش كرد و وقتی دید كه اینان از مسیر خود دست برنمی دارند، و به هر دلیل حاضر به دفاع از حق او نیستند روی را به طرف قبر پدر بزرگوارش كرد و با خواندن اشعاری یك بار دیگر مقام اهل بیت و بدعتهای مخالفان را گوشزد كرد و از مسجد خارج شد.[h=3]پی نوشت:[/h]1- خطبه حضرت زهرا(ع)، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 211، 20 جلی، دارالكتب العلمیة.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]بخشهایی از خطبه حضرت زهرا علیها السلام در مسجد[/h]



[h=2]حمد و ستایش پروردگار[/h]حمد وستایش پروردگاری را که نعم بی پایانش همه موجودات را فرا گرفته و به اشباح بی رنگ صحرای عدم، رنگ وجود بخشیده است.
سپاس خدا را که با الهامات خفیه ، درس شکرگزاری به ما آموخت و ما را موظف بحمد و ثنای خود فرمود.
خدایی را تقدیس می کنم که از هرکس بخشنده تراست ، به همه نعمت وجود ارزانی داشته، اما کیست که بتواند بخشایش او را بر شمارد، و کدام نیرو است که آغاز و انجام نعم وی را بداند.
گواهی می دهم که خدایی جز او نیست و خالقی غیر از او شناخته نشده، او یگانه و بی همتاست ، در ابدیت او همه حیران، و در ازلیت او همه سرگردانند، اندیشه بدین میدان راه ندارد وعقل و خرد در آن صحنه جولان نتواند.
او پروردگاریست که چشم ها ، نیروی دیدن او را ندارند، و زبان ها از وصف اوعاجزند ، ساحت عزتش را اوهام درک نکنند ، و مقام ذاتش را عقول در نیابند. او خالقی است که موجودات را بدون ماده پدید آورد، و مهندسی است که روی خرابه های وجود نقش و نگار بدیع به وجود آورد، وچهره را بدون مثل و مانند ، تصویر ایجاد فرمود.
او بشررا به عبادت دعوت فرمود تا به عبودیت مستوجب پاداش گرداند، او ثواب را مبتنی بر اطاعت ، و عقاب را مربوط به تمرد و معصیت قرار داد تا بندگان از سخط و غضب او در امان بمانند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
معرفی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

آنگاه فرمود ، این منم دختر محمد بنده و رسول خدا ، که بر یگانگی حق گواهی می دهم و اعتراف می نمایم که پدر من ، منتخب روزگار و فرستاده پروردگار است. خداوند عالم او را آفرید و نام او را به همه خلایق اعلام فرمود، او را برگزید پیش از آنکه رسالت دهد، او را اختیار کرد پیش از آنکه مبعوث به رسالت گرداند. پدرم محمد را آفرید و برگزید تا او کلیه مصالح عالیه ی نظام زندگی بشر را بیاموزد، او را به کلیه حوادث و سوانح گذشته وآینده احاطه داد، و به همه وقایع و حقایق آگاه و واقف فرمود، آنگاه برای اتمام امر خود برانگیخت و مأمور انفاذ حکمت عالیه خود فرمود ، در حالی که مردم طوایف مختلف ، ادیان ، و ملل و نحل متشتت بودند ، گروهی آتش پرست و جمعی بت پرست و منکر خدا بودند.

//
 

Similar threads

بالا