غرب ایران زمین

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:gol:همدان :gol:.کرمانشاه :gol:.کردستان :gol:.لرستان :gol:.ایلام:gol:




دوستدار همه از صمیم قلب:heart:
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام وقت بخیر .شما بچه کجائید؟؟؟

:gol:همدان :gol:.کرمانشاه :gol:.کردستان :gol:.لرستان :gol:.ایلام:gol:





 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هِگمَتانه
نام باستانی شهر همدان بود و معنایش «جای گرد آمدن مردمان».برخی هگمتانه را «دژ مادها» برگردان کرده اند.این شهر از نخستین شهرهای باستانی ایران امروزی است که ما از آن آگاهی داریم و همچنین پایتخت مادها بوده است.این نام را یونانیان اِکباتان می‌‌خواندند که یونانی شده هگمتانه است.
هرودوت این شهر را ساخته دیااکو می‌‌داند و می‌‌گوید که هفت دیوار داشته که هر کدام به رنگ یکی از سیاره‌ها بوده اند.او در این زمینه میگوید: مردم ماد (از دیااکو) اطاعت کردند و شهری را که اکنون اکباتان نام دارد بر پا ساختند که دیواره های آن بلند و محکم دایره وار تو در تو ساخته شد، هر دیوار از دیوار بعدی بلند تر... شماره ی دایره ها هفت تاست. کاخ پادشاهی و خزانه در درون محوطه ی آخری است... اولی سفید دومی سیاه، سومی ارغوانی، چهارمی آبی، پنجمی نارنجی و تمام اینها را با الوان رنگین کرده بودند و دو تای آخری یکی از نقره و دیگری از طلا مستور شده بود.
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تپه باستاني هگمتانه
امروزه عموم باستان شناسان، تپهٔ باستانی هگمتانه، واقع در مرکز شهر همدان را - که وسیع‌ترین تپه باستانی ایران است - بقایای ابنیهٔ کاسی، مادی، هخامنشی و بعد از آن می‌دانند. مساحت این تپه حدود ۳۰ هکتار می‌باشد، که با در نظر گرفتن بخش‌هایی که جزء محدودهٔ تپهٔ باستانی بوده، ولی اینک ساختمانهای مسکونی بر روی آن ساخته شده، به بیش از ۴۰ هکتار نیز می‌رسد.
این تپهٔ بیضی شکل، در داخل محدودهٔ شهر فعلی همدان در دو سوی خیابان اکباتان واقع شده‌است. «هگمتانه» یا «هنگمتانه» که به زبان پارسی قدیم به معنی محل تجمع بوده، ترکیبی از دو واژه «هنگ» به معنی «جا» و «متانه» به معنی «تجمع» است. این واژه در زبان یونان به صورت «اکباتانا» در آمده‌است و در کتیبه‌های عیلامی به صورت «آگ ماتونو» آمده‌است. برخی نیز معتقدند: «امدانه» یا «آمادای» که در کتیبه پلیسر پادشاه آشور آمده، به این محل اطلاق می‌شده‌است. «هگمتانه» در زبان ارمنی «اهمتان»، در زبان سریانی و پهلوی «اهمدان» و در گویش نویسندگان عرب «همدان» و در تورات «احتمانا» گفته شده‌است.
همچنین، سکه‌هایی از عهد ساسانی کشف شده که محل ضرب آنها «اهمتان» قید شده‌است. نخستین اشارهٔ مکتوب به نام مادها و سرزمین ماد، در سالنامهٔ بیست و چهارم سارل مانزر سوم (۸۳۶ قبل از میلاد) و سارگن دوم (۷۱۵ قبل از میلاد) بوده‌است که از این قوم و سرزمین آنان به نام «مادای» یا «آمادای» یاد کرده‌اند.
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
استان کرمانشاه با وسعتی در حدود 24434 کیلومتر مربع در میانه ضلع غربی کشور قرار گرفته است.
این استان از شمال به استان کردستان، از جنوب به استان‌های لرستان و ایلام، از شرق به استان همدان و از غرب به کشور عراق محدود شده است.
استان کرمانشاه در سال 1375 دارای11 شهرستان، 19 شهر، 24 بخش، 83 دهستان و 2793 آبادی دارای سکنه بوده است. شهر کرمانشاه مرکز استان کرمانشاه می‌باشد و شهرستان‌هایی این استان عبارتند از: اسلام‌آباد غرب، پاوه، جوانرود، سرپل ذهاب، سنقر، صحنه، قصر شیرین، کرمانشاه، کنگاوور، گیلان‌غرب و هریس.

استان کرمانشاه ناحیه‌ای کوهستانی است که بین فلات ایران و جلگه بین‌النهرین قرار گرفته و سراسر آن را قله‌ها و ارتفاعات سلسه کوه‌های زاگرس پوشانده‌اند و در محدوده این استان به صورت مجموعه‌ای از رشته‌کوههای موازی پدیدار گشته که دشتهای مرتفع کوهستانی درمیان آنها شکل گرفته و بستر گذرگاه‌های مهم زاگرس را به وجود آورده است. قدمت سکونت در محدوده استان فعلی کرمانشاه به هزاره قبل از میلاد می‌رسد در
آثار سارگن- شاه اکد- که از سال 2048 تا 2030 قبل از میلاد بر جنوب بین النهرین فرمان رانده، از مردم زاگرس به عنوان ( آریزان یاغی) یاد شده است. به استناد کتیبه‌های بابل، آشور و عیلام ساکنان دامنه‌های زاگرس طوایفی به نام‌های لولوبی، گوتی، مانایی، فایری، آموا و پارسوآ بوده‌اند. در خصوص اصلو نژاد این طوایف، نظرات متضادی ابراز شده است، طوایف آمادا و پارسوآ آریایی، و طوایف گوتی و کاسی نیز به احتمال زیاد آریایی ثبت شده‌اند ولی محققان در آ‎ریایی بودن لولوبی‌ها و مانایی‌ها تردید دارند.​
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کردستان استانی سرسبز و خرم با وسعتی معادل 28 هزار و 203 کیلومتر مربع در غرب ایران و در مجاورت بخش شرقی کشور عراق قرار دارد.
این استان که در دامنه‌ها و دشت‌های پراکنده سلسله جبال زاگرس میانی قرار گرفته است، از شمال به استان‌های آذربایجان غربی و زنجان، از شرق به همدان و زنجان، از جنوب به استان کرمانشاه و از غرب به کشور عراق محدود است.
استان کردستان براساس آخرین تقسیمات کشوری در سال 1375دارای 8 شهرستان، 12شهر، 21 بخش، 78 دهستان و 1765 آبادی دارای سکنه بوده است. شهرستان‌های این استان عبارتند از: بانه،‌ بیجار، دیواندره، سقز،‌ سنندج،‌ قروه، کامیاران و مریوان. در حال حاضر استان کردستان با مجموعه شهرها،‌ روستاها و عشایری که در اقصی نقاط آن پراکنده شده و استقرار یافته‌اند، به یکی از نواحی در حال توسعه غرب کشور تبدیل شده و از پتانسیل‌های توریستی و تفرجگاهی بسیار خوبی برخوردار می باشد.

جغرافیای طبیعی و اقلیم استان کردستان
این استان منطقه‌ای کاملا‌ کوهستانی است که از مریوان تا دره قزل‌اوزن و کوه های زنجان جنوبی در مشرق گسترده شده است. ناهمواری‌های این استان که تحت ‌عنوان ناحیه کوهستانی کردستان مرکزی بررسی می‌شود، مشتمل ‌بر دو بخش غربی و شرقی است. این دو قسمت از نظر شکل پستی و بلندی و جنس زمین متفاوتند.قسمت وسیعی از سنندج، مریوان و سرزمین‌های اطراف آنها تا جنوب کردستان بخش کوهستانی غربی را تشکیل می‌دهد.
در این ناحیه، یکنواختی و سستی جنس زمین اشکال مشابهی را به وجود آورده که از ویژگی‌های آن کوه‌های گنبدی شکل با شیب یکنواخت و ملایم همراه با دره‌های باز است. این یکنواختی را طبقات آهکی سخت و سنگ‌های درونی که بین لایه‌های سست ظاهر می‌شوند،‌ درهم ریخته و آن را به صورت صخره‌های عریان درآورده است. نوع مشخص این ناهمواری‌ها، ناحیه کوهستانی چهل چشمه در بین مریوان و سقز است که دنباله پستی بلندی‌های این ناحیه را در جنوب و مشرق، تشکیل داده‌اند و دامنه غربی آن تا داخل کشور عراق کشیده شده است.
در این ناحیه شعبه‌های رود قزل‌اوزن در شرق و شمال شرقی و رود سیروان در حنوب چهره زمین را به‌طور کامل تغییر داده‌اند.بخش کوهستانی شرقی، قسمت‌های شرقی سنندج را دربرمی‌گیرد و درحد فاصل ناحیه غربی و شرقی،‌ یک رشته از ارتفاعات آتشفشانی شمالی- جنوبی را به‌وجود می‌آورد. [آشنایی با رودخانه های ایران]
در شرق این رشته کوه،‌ شهرستان‌های قروه و بیجار قرار گرفته‌اند که شکل زمین در آنها با پستی و بلندی‌های ناحیه غربی به کلی متفاوت است.
از ویژگی‌های این ناحیه، وجود یک حصار کوهستانی متشکل از سنگ‌های دگرگونی و رسوبی است که دشت‌های مرتفع هموار و تپه ماهوری را احاطه کرده است. در این ناحیه به استثنای کوه‌های بیجار، دشت‌های نسبتاً وسیعی نیز وجود دارد. این دشت‌ها به‌وسیله شعبه‌های رود قزل‌اوزن قطع شده و به صورت تپه ماهور درآمده‌اند. مرتفع‌ترین دشت این ناحیه «هوه‌تو» خوانده می‌شود که با دو هزار و دویست متر ارتفاع در شمال سنندج واقع شده است.
 

sana b

عضو جدید
استان کرمانشاه با وسعتی در حدود 24434 کیلومتر مربع در میانه ضلع غربی کشور قرار گرفته است.
این استان از شمال به استان کردستان، از جنوب به استان‌های لرستان و ایلام، از شرق به استان همدان و از غرب به کشور عراق محدود شده است.
استان کرمانشاه در سال 1375 دارای11 شهرستان، 19 شهر، 24 بخش، 83 دهستان و 2793 آبادی دارای سکنه بوده است. شهر کرمانشاه مرکز استان کرمانشاه می‌باشد و شهرستان‌هایی این استان عبارتند از: اسلام‌آباد غرب، پاوه، جوانرود، سرپل ذهاب، سنقر، صحنه، قصر شیرین، کرمانشاه، کنگاوور، گیلان‌غرب و هریس.

استان کرمانشاه ناحیه‌ای کوهستانی است که بین فلات ایران و جلگه بین‌النهرین قرار گرفته و سراسر آن را قله‌ها و ارتفاعات سلسه کوه‌های زاگرس پوشانده‌اند و در محدوده این استان به صورت مجموعه‌ای از رشته‌کوههای موازی پدیدار گشته که دشتهای مرتفع کوهستانی درمیان آنها شکل گرفته و بستر گذرگاه‌های مهم زاگرس را به وجود آورده است. قدمت سکونت در محدوده استان فعلی کرمانشاه به هزاره قبل از میلاد می‌رسد در
آثار سارگن- شاه اکد- که از سال 2048 تا 2030 قبل از میلاد بر جنوب بین النهرین فرمان رانده، از مردم زاگرس به عنوان ( آریزان یاغی) یاد شده است. به استناد کتیبه‌های بابل، آشور و عیلام ساکنان دامنه‌های زاگرس طوایفی به نام‌های لولوبی، گوتی، مانایی، فایری، آموا و پارسوآ بوده‌اند. در خصوص اصلو نژاد این طوایف، نظرات متضادی ابراز شده است، طوایف آمادا و پارسوآ آریایی، و طوایف گوتی و کاسی نیز به احتمال زیاد آریایی ثبت شده‌اند ولی محققان در آ‎ریایی بودن لولوبی‌ها و مانایی‌ها تردید دارند.​
مرسی واسه مطالب و عکسای قشنگتون
هورا کرمانشاه هوررررررررا
 

آبیدر751

اخراجی موقت
کوردستانم

سو ینده به خاکه که ت
به ئالا سێ ره نگه که ت
به سووری خوینی شه هیدان
به سه وزی ده شتی موکریان
به تیشکی مانگه شه وان
به گه رمی روژو به یان
به شوره شوری کانیاو و رووبارت
به قامه تی قیتی گه وره پیاوانت
به قه تره قه تره مرواری سه ر گۆنای گوله کانت
بو دریژه ی ریگای به رزی رو ڵه‌ کانت
پێ نوسی عیلمه که وا به ده ستم
له گه ل گه لی خوم په‌یمان ده به ستم
به عیلم و زانست وه کو قا ره مان
به هیزی ئه ژنۆ به خوێنی چاوان
هه مو هیزی من له رێی تۆ دا بێ
خزمه ت به خه لکت هه ر له دڵ ما بێ
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کوردستانم

سو ینده به خاکه که ت
به ئالا سێ ره نگه که ت
به سووری خوینی شه هیدان
به سه وزی ده شتی موکریان
به تیشکی مانگه شه وان
به گه رمی روژو به یان
به شوره شوری کانیاو و رووبارت
به قامه تی قیتی گه وره پیاوانت
به قه تره قه تره مرواری سه ر گۆنای گوله کانت
بو دریژه ی ریگای به رزی رو ڵه‌ کانت
پێ نوسی عیلمه که وا به ده ستم
له گه ل گه لی خوم په‌یمان ده به ستم
به عیلم و زانست وه کو قا ره مان
به هیزی ئه ژنۆ به خوێنی چاوان
هه مو هیزی من له رێی تۆ دا بێ
خزمه ت به خه لکت هه ر له دڵ ما بێ

زنده باد
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:gol:همدان :gol:.کرمانشاه :gol:.کردستان :gol:.لرستان :gol:.ایلام:gol:




دوستدار همه از صمیم قلب:heart:
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان ایرانی مخصوصا اونایی که ساکن غرب کشورن
 

aradoleh

اخراجی موقت
تویسرکان مرکز دولت الکترونیک ، پایتخت طلای سبز ایران زمین ، قطب گردشگری غرب و از شهر های تاریخی فرهنگی و بسیار قدیمی ایران و دارای آثار تاریخی جذاب و منحصر به فرد است آب و هوا و طبیعت فوق العاده زیبایی دارد طوریکه به تویسرکان بهشت غرب ایران گفته اند و از فرهنگ وتمدن غنی مردم فارسی زبان تویسرکان در کتب تاریخی به وفور یاد کرده اند.
ولی متاسفانه اخیرا مورد بی مهری و بی توجهی مقامات مسئول قرار گرفته طوریکه به منظور نابودی تویسرکان از هیچ کوششی دریغ نمی کنند .
تصویر فوق متعلق به آرامگاه پیامبر الهی حضرت حیقوق نبی(ع) است(از نوادگان حضرت موسی). که از آثار تاریخی قدیمی ایران محسوب میشود و زیارتگاه عاشقان به خصوص یهودیان جهان است
 

آبیدر751

اخراجی موقت
طبیعت استان خوزستان
بخش دوم: کارون، دشت سوسن
کورش محسنی
خوزستان را همگان معمولا با گرمای سوزان‌اش می‌ شناسند. همچنین این استان ا ستانی با جمعیت عرب زبان در میان توده‌ی مردم شناخته شده است. ولی با سفر به این استان و گشت و گذاری کوتاه آشکار خواهد شد که در شمال و شمال شرقی آن به طبیعتی خوش آب و هوا برمی‌خوریم که در ایران بی ه متا است. همچنین این پرسمان آشکار خواهد شد که جمعیت خوزستان و بیشتر شهرهای آن تشکیل شده است از قوم ایرانی‌تبار و ایرانی‌زبان بختیاری، پارسی زبانها و بخش اندکی به جمعیت ایرانی‌تبار ولی عرب‌زبان اختصاص دارد. بخشی از جمعیت عرب‌زبان استان خوزستان را مهاجرینی تشکیل می‌دهند که از در این چند ده سال واپسین از پیرامون بصره به ایران و خوزستان کوچیده‌اند.
به گمانی سرزمین پاسوماش می‌تواند شهر مسجد سلیمان کنونی در استان خوزستان باشد. این استان در کنار بخش پارس و آذربایجان، در زمان دو فرمان‌روایی بزرگ هخامنشی و ساسانی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و در آن به سازه‌های باستانی فراوان و با ارزشی برمی‌خوریم.
 

آبیدر751

اخراجی موقت
شامی کرماشانی


شاه مراد معروف به شامی کرمانشاهی (زاده1296شمسی درگذشت ۲آذرماه1363شمسی) از شاعران کرمانشاه بود.
وی فرزند خدامراد و فانوس بود و در شهر کرمانشاه متولد شد.

در سن چهار سالگی در پی بیماری آبله نابینا گردید. شامی کرمانشانی در اوان کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و از همان سالها مجبور بود با اتکا به قوت بازوی خود زندگی اش را اداره کند .

شامی نابینا در سالهای نوجوانی با حمایت بزرگان شهر کرمانشاه مانند مرحوم شمس العلما، آقا شمس الدین آل آقا، توانست در مجالس آنها با شاهکارهای خیام و سعدی و حافظ آشنا شود و در کوچه و بازار که خواندن اشعار شاعران محلی رسم بود، ظرایفی در ذهن او می نشست و این تجربه ها طبع سرشار او را به غلیان آورد و شروع به سرودن اشعاری با مضامین غالبا اجتماعی نمود.

شامی بی سواد با چشمانی نا بینا در سرودن اشعار کردی کرمانشاهی تا جایی پیش رفت که او را بنیانگزار سبک ساده در اشعار محلی کرمانشاه می دانند که مبتنی بر منطبق کردن زبان عامیانه با زبان شعری است و شعر او بی آنکه اغلاط عامیانه را درخود مجال ورود بدهد کاملاً به ساختار این سبک وفادار است .

اشعار شامی مملو از صنایع بدیعی است:

جناس تام:

تا دم مردن دما دم دم له دیدار تو دم تا بزانی دل اسیر چته ترک چون بیژنه

جناس زاید:

لوره عطا دیم کُر یار و عطار له بالاخانۀ گرد خستونه خوار

تشبیه مطلق:


نعلبکی چون گور قاشق وینۀ لش هر لشی له ناو گوری دراز کش

مراعات نظیر:


سینی وت قوری یه نانجیمه مرحوم گورای شابابی دیمه

اشعار شامی از نظر قواعد دستور زبان نیز در خور تحسین است و مسائل ظریف صرفی و نحوی در اشعار او به وفور به چشم می خورد.
این شاعر با قریحه در دوم آذر ماه 1363 در سن67 سالگی در پی یک بیماری طولانی در کرمانشاه درگذشت.

از شامی کرمانشانی یک دیوان و مجموعه اشعار به چاپ رسیده است.

از لحاظ قواعد دستور زبان نیز چنان بخواهیم برای گویش محلی خود مطلبی تهیه نماییم؛اشعار شامی بهترین سند گویا می‌باشد و مسائل ظریف صرفی و نحوی در اشعار او فراوان وجو د دارد كه قابل بحث و دقت است كه این مختصر را جای آن نیست و همچنین كلیات او یكی از ماخذ امثال وحكم در گویش كردی كرماشانی است.

گر چه در مطلب ذیل قصد قیاس ندارم و حتی تصور آن شاید بعید باشد ؛ زیرا حدیث عرصه سیمرغ و حكایت عرض خویش است، اما وجود یك وجه اشتراك جسمی و ظاهری در بین دو موجود كل و جزء ناخودآگاه تمثیلی منطقی می‌سازد در مطالعه لزومیات ابوالعلا شاعر آزاده عرب كه با اشعاری از این شاعر محتوا و معنایی همسان دارد؛ موجب گردید تا اشعار طرفین را در این بررسی قید نمایم و وجود آن وجه تشابه را عامل این توافق معنایی و محتوایی تلقی كنم .

زیرا شامی شاید تا زمان مرگ حتی نام ابوالعلا را نشنیده باشد .

ابوالعلا:

وای بنی‌الایام یحمد قائل

و من جرب الاقوام اوسعهم ثلبا

( در این دنیا كسی شایسته ستایش نیست هر كسی مردم را بیازماید همه را سزاوار دشنام می‌بیند)

یا:

ماكان فی هذه الدنیا أ خورشد

و لایكون، و لا فی دهر،احسان

( در این دنیا یك نفر حقیقت بین نیست و نخواهد بود زیرا در عالم نیكی وجود ندارد ).

تغیرت‌الاشیاء فی كل موطن

و من لجواد نائلا،بجواد؟

(همه چیز در همه جا دگرگون شد ) آیین مردمی از میان رفته (جوانمردانی كه به خواهش عجوزان نیازمند پاسخ می‌گفتند كجا شدند?)

شامی:

شرف كشیاد و وژدان جوانمرگ بی

و بی وژدانی حیرانم ولم كه

واروای شرف سوگند دائم

ملول مرگ وژدانم ولم كه

ابوالعلا:

ثوانی ضیف؛ فلم اقره

أوائل من عزمیی ، أوثوانی

( زندگی مانند میهمان ناخوانده‌ای بر من وارد شد ولی در تمام عمر از این مهمان پذیرایی نكردم.)

شامی:

نگرت كس دعوتم،خوم بیم مهمان

و كار خوم پشیمانم ولم كه

ابوالعلا:

ارانی فی ثلاثهمن سجونی

فلا تسال عن الخبر النبیث

( خود را گرفتار سه زندان می‌بینم از این خبر شو م مپرس)

لفقدی ناظری و لزوم بیتی

و كون النفس فی الجسم الخبیث

(كوری و خانه نشینی و گرفتاری روح را در این تن پلید)

شامی :

ولم كه تا نوی كس پی و دردم

دوسه روزی كه مهمانم ولم كه

ولم كی یا نكی رحمی و حالم

تنم گردیده زندانم ولم كه

(شامی)در دوم آذر ما ه سال 1363 در سن 67 سالگی به دنبال یك بیماری طولانی در گذشت و در باغ فردوس شهرمان به خاك سپرده شد و در روز شنبه 63/5/9 در حسینیه‌ی امام حسن عسگری تعزیه‌اش با حضور بستگان ، رفقای هیئت سینه زنی و اهالی محله و كسبه گذر و بدون حضور شاعران ، شعر دوستان، فضلا، محققین،مقامات كشوری و لشكری شهر و ... برگزار گردید و حتی عده‌ای هنوز او را زنده می‌پندارند در صورتی كه زنده است و هرگز نخواهد مرد.

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

او رفت در حالی كه نه سبك را می‌شناخت، نه صنایع بدیعی را می‌دانست و كتاب عروضش تسبیح چند دانه‌‌ای او بود و اسمی هم از ابوالعلا نشنید اما آثار و اشعارش تمامی آن چه كه گذشت ، می‌باشد و در زمره‌ی مسافران پیاده و ملح كاروانی است كه در بادیة عربستان شهسوارانی چون ابوالعلای معزی و بشار برد و ...
در یونان هومیروس و در اروپا میلتن و در جلگه ایران ؛ رودكی ، شوریده شیرازی و ... را دارد و اینان اعجوبه‌های خلقت بودند كه پس از طی طریق و پرورش صحیح و داشتن و سیله و مربی هر كدام در حد خویش شاید بر میلیون‌ها از بینایان و تحصیلكردگان دیار خویش برتری یافتند و پیشی جستند و شامی و فهیم و رباعی ، روشندلانی كه به نوبت خویش و فی حد ذاته دارای استعدادی بودند و قابلیت ترقی داشتند اما در
ویرانه‌ی خود تلف شدند و به قول خود شامی :

من اگر اهل وفایابی وفا بودم گذشت

مدتی مهمان در این محنت سرا بودم گذشت

زاغ بودم در چمن یا بلبل افسرده حال

در گلستان جهان گل یا گیاه بودم گذشت

دانه کولانه
12-29-2009, 12:13 AM

مرسی اقای نقده ی عزیز دستت درد نکنه

یادمه وقتی 5-6 سالم بود با عشق فراوان از دهان بابام که برام شامی میخوند تمام شعر کرایه نشینی و شعر اعتیادش رو حفظ کردم
یادم نیست ولی کرایه نشینی اینقدری زیاد بود که بعدها در صدا و سیما کرمانشاه یه نمایشنامه شد
و وای که یادش به خیر چقدر قشنگ بود البته من اون موقع شاید 1-2 سالم بوده بعدا دیدم
اقای نقده شما باید یه جورایی این نمایشنامه رو بشناسین مرحوم صیافی هم توش بازی میکرده ...

مردم باینه دیار ای بدبختیه له من بدبخت تر وی شاره نیه
بنده یه ی نفر کرانشینم چو عزیز مردی دایم خمینم
....

یا شعر اعتیادش رو که الان یادم نیست واقعا طنز تلخ بود ..یادش به خیر...

یادمه یکی دیگه داشت بابام برام توضیح میداد ...

خوش و حال او کس که اسوه نچست و مزه ی کیم نکرد ....
اسوه ظاهرا اسم یه نوشابه خیلی معروف اون موقع بوده و کیم هم که بستنی کیم هست ...

این مقدمه ای که نوشتی اقای نقده ی عزیز اقای سلطانی نوشته ش ...
اخرش نوشته که با وجود اینکه در شعر شامی تنهایی وبیکسی رو زیاد میبینیم
اما شامی هیچ وقت تنها نبوده و خانواده قوی و خوب و محترمی داشته که خیلی به شامی میرسیده اند ...

دقیقا یه شعرش یادم نیت اما شبیه این بود :

فقیر بیچاره س خرگی خسه
بررسی کری پخشه و مگسه


یادش به خیر جوانی و کودکی چه خوب بود چه ادم دیگه ای بودیم چه درگیر و گرفتار و الکی سردرگمی شدیم ....


behnam5555
12-29-2009, 08:45 AM

لطف عالي کم مباد

بله اقا کودکي وجواني روزگاريه که هيچوقت فراموش نميشه .
دررابطه با نمايشنامه مرحوم شامي متاسفانه اطلاع دقيقي نداشتم .

مرحوم سيافي هم به ما نگفته بود.
اولين کار بنده نمايشنامه ( وزير خان لنکران ) نوشته اخوندزاده بود.

مطمئنم شما هم با اون طنزها واشعار در دنياي کودکان بازي ميکردي .

بهترين لحظات زندگي..... زندگي با خاطراته

خوش بي :53::53::53::53:


behnam5555
03-27-2010, 05:45 PM

هونراوه یه ک له شامی کرماشانی ..

خیش و بیگانه بزانن قاتڵ گێانم تونی
باعسی ئاه و فغانی شام،هجرانم تونی

بی سه به ب باران دیده دامه نێ که س ته ر نه کرد
مایه ێی ئه شکێ عه یان و ئاهێ پنهانم تونی

خوه م شناسم دوزوخاو دیده و ئارام دڵ
تو همه تێ ناحه ق وه کی که م؟بی وه فا زانم تونی


آريانا
03-27-2010, 05:54 PM

هونراوه یه ک له شامی کرماشانی ..

خیش و بیگانه بزانن قاتڵ گێانم تونی
باعسی ئاه و فغانی شام،هجرانم تونی

بی سه به ب باران دیده دامه نێ که س ته ر نه کرد
مایه ێی ئه شکێ عه یان و ئاهێ پنهانم تونی

خوه م شناسم دوزوخاو دیده و ئارام دڵ
تو همه تێ ناحه ق وه کی که م؟بی وه فا زانم تونی



لطف ميكنيد و به فارسي هم اين ابيات رو قرار بدهيد:53: ما هم فيض ببريم


دانه کولانه
04-10-2010, 10:14 PM

هونراوه یه ک له شامی کرماشانی ..

خیش و بیگانه بزانن قاتڵ گێانم تونی
باعسی ئاه و فغانی شام،هجرانم تونی

بی سه به ب باران دیده دامه نێ که س ته ر نه کرد
مایه ێی ئه شکێ عه یان و ئاهێ پنهانم تونی

خوه م شناسم دوز خاو دیده و ئارام دڵ
تو همه تێ ناحه ق وه کی که م؟بی وه فا زانم تونی





عجب شعری .....
راستی عجب شعری ...
توی بیت اخر با املای قبلی دچار مشکل شدم ... سعی کردم توی نت پیداش کنم شاید اشتباه نوشته شده باشه جاهای دیگه هم همینو نوشته بود که اقا بهنام نوشته ..
اما به نظرم شاید درستش این باشه که با نارانجی نوشتم ...

1:دوست و بیگانه بدانند که قاتل جانم تویی
2:باعث آه و فغان شام هجرانم تویی
3:بی سبب باران دیده دامن کسی را تر نکرد
4:مایه اشکهای عیان و درد پنهانم تویی
5:خود میشناسنم غارتگر (دزد) خواب چشمان و آرام دل را
6: تحمت ناحق به که بندم ؟ بی وفا میدانم که توی ....


behnam5555
06-24-2010, 09:56 AM

(شامی کرماشانی)

نووسه ر وه فارسی : محمد علی سلطانی
----
ته رجۆمه وه کوردی : جهانگیر ولیان
----
"شاهمۆراد" (شامی کرماشانی)کۆر مه رحوومه یل "خۆدامۆراد" و "فانووس" له سال 1296 هجری شه مسی (کووچی هه تاوی) له کرماشان وه داڵگ بی. وه قه وڵ خوه ی وه ختی چوار ساڵی بی وه نه خوه شی ئاوڵه(آبله) کوور بی و داڵگ و باوگیشی هه ر له مناڵی له ده س داس.
هه یکه ڵ گه وراو ده س و په نجه یه یل پان و قه وی داشت که نشانه ی ئه نجام کاره یل سه خت بی، چوون له نه بوین باوگ و کووری چاوی له به رابه ر ره نج و سه ختی رووژگار قه د راسه و کرد و ئه رای ئییه که سه ربار کوومه لگای(جامعه)نه ود ناچار بی کار بکه ی وه له ماڵ "حاج ئه مان ا... مۆعته زدی" پیای ناودار و سه رشناس که له خاسی و ساده گی وه ناو بانگ بی وه له گه ورایه یل خاندان خوه ی وه حساو هاتیا مه شغوول وه کار بی .وه قه ول خوه ی رووژانه دۆ هزار که ره ت تۆلۆمبه(تلمبه)دیاد تا له چالئاو ناو حه یات ، تانکر و حه وز ئاو که ئه رای مه سره ف و خواردن ماڵ بی پڕه و بوود.
شاهمۆراد دی جوور هه سن(فولاد)ئاودیده بی ، هه ر وه خت له ئه و پیا (حاج ئه مان ا...) قسه
هاتیاده وه سه ت وه خاسی ناوی بردیاو ئه رای گه ورایه یل مه حه ل جوور مه رحووم"مۆ حه مه د خان چه نانی" ره حمه ت کل کردیاد.
شاهمۆراد زاده ی ره نج و زه حمه ت بی وه له تایبه تمه ندیه یل(خصوصيات) مه ردم کوومه ڵگای له بان تا خوار ئاگادار بی،له که له مات ،مه سه له یل و جۆکه یل کووچه و مه حه ل و قاوه خانه بگری تا بره سیده
دکۆراسیۆن و ئارایش ماڵه گان ،تا خوه ندن فکر ته به قه ی مۆره فه هۆ پویلدار کوومه ڵگاگه ی وه خاسی ئاگادار بی که له ناو ئه شعاری وه رووشنی دیاره، هه ر چه ن سه واد خوه ندن نه یاشت وه نابینا بی وه لی ته شبیهات، ئستعارات،تیره و تانه،وه سف و شه رح مۆشکلات کوومه ڵگا له ناو ئاساری باعس بوود که ئنسان ئه ڕای سه خت بوود قه بوول بکه ی که "شامی" نابینا بییه.

شامی له ئه وه ڵ جوانی له ژیر سایه و مۆحه به ت که سه یل خاوه ن مه دره ک و خاوه ن ناو جوور مه رحووم "شمسالعلما"،"آقا شمسالدين آل آقا" توێنست له مه جالس ئه وان وه گه رد شاهکاره یل "خه یام"،"سه عدی"وه "حافز" ئاشنا بوود ، له کووچه و بازاریش که خوه ندن ئه شعار کوردی ره سم بی ، له مه جمووع ئه ی دۆ ده لیله باعس بی که ئحساس و ئه فکار ناو ده روونی بایده کۆڵ که ته مامه ن ره نگ ئجتماعی داشت و جوور زه ره بین(ذه ره بین) ژیان و زندگی مه ردم ره نج کیش کوومه ڵگا وه گه رد ته به قه ی مۆره فه و پویلدار خسته ژیر نه قد و جوور یه ی نه قاش ماهێر له ناو تابڵۆه یل عام په سه ند خوه ی وه زووان شێعر به یانی کرد.

هیچوه خت مه دح یا ستایش خان یا حاکم و فه رمانڕه وا له"شامی" نه شنه فتیمنه ، که سه یڵ فره یگ بینه که له ئه ده بیات خاوه ن ناو بینه و هه ر ئییه که ئیجوور که سه یڵه مۆحه به ت کردنه سه پییان به شیگ یا چه ن به ش له دیوانه گه یان تایبه ت(مختص)وه مه دح و ستایش ئی خان و خاندانه یڵه کردنه وه تایبه ت (به ويژه)له ناو شاعره یڵ مه حه لی که فره تر له ی رییه زندگی کردیان وه لی شاعر ئیمه وه ی ده ڵیڵه که ده س فره بانی له مه دح و هه جا و ته نز(طنز) داشت وه گه رد ئه و گشته که م و کاستی زندگییه هیچوه خت حازر نه وی که ئه رای ئی خان و خاندانه یڵه مه داحی بکه ی یا لا ناو شێعره گانی له لییان جانبداری بکه ی . ته نیا وه راستی و دۆرۆستی وه خدمه ت وه کوومه ڵگای(جامعه) ته وه جۆ کردیاد.
سه بک شێعر شامی له ئه ده بیات یه کی له تازه ترین و نووترین سه بکه یله و له راستی بایه د له ی به شه له زووان کوردی ئه و وه خاوه ن ئی سه بکه بزانیم چوون له ناو شاعره یڵ وه رجه شامی ئی سه بکه وجوود نه یاشت .
هه ر چه ن ئیمه له ئه ده بیات مه حه لی خوه مان سه بک مۆدێرن نه یاشتیمنه وه ئیرنه یش (هنوز) که سانی هه ن که زه وق شاعری دیرن هه ر ئییه که یه ی که م وه گه رد ئه ده بیات غه رب ئاشنا بوون تووان وه هه ر به دبه ختی که بییه قه یری (مقداری) له و که له مات و جۆمه لاته له ناو شێعره گانیان وه کار بووه ن که باعس بوود شێعره گه یان ته مامه ن هه ڵه و گه ردیدۆ ئساڵه ت (اصالت)خوه ی له ده س بییه ید وه لی شامی توێنست وه بی هیچ ئمکانات ئمرووژی وه بی هیچ ئاگاهی له سه بک و سه رف و نه حو(صرف و نحو) وه...خوه ی بکه یده خاوه ن سه بکی که ئمروو وه پی ئویشن سه بک ساده که له تایبه تمه ندییه یل(خصوصيات)ئی سه بکه نزیک کردن و هه ماهه نگ کردن شێعره؛ وه قسه کردن عادی و رووژانه ی مه ردم وه ی مه رجه که دووری بکه ی له قسه یل ناشیرین مه گه ر له شوینه یلی که شاعر وه عه مد یا قه سد(قصد)ئی کاره بکه ی که شێعره یڵ شامی گشت ئی تایبه تمه ندییه یله بی هیچ خه تایی ره عایه ت کردییه، وه جاڵبتر ئییه سه که تایبه تمه ندی بیشتر مه کته به یل هۆنه ری و ئه ده بی ئۆرووپا توێنیم له ناو ئاساری وه رووشنی بوینیم. ئه رای نموونه سه بک رۆمانتیک هه ر چه ن وه ناو مه کته ب شناسنه ی و مه عنای جووراوجوور له لی که ن و ئه یره جای به حسی(بحثی) نییه.


ولم كه

شرف كشياد و وژدان جوانمرگ بي

و بي وژداني حيرانم ولم كه

وارواي شرف سوگند دائم

ملول مرگ وژدانم ولم كه
نگرت كس دعوتم،خوم بیم مهمان
و كار خوم پشیمانم ولم كه
ولم كه تا نوی كس پی و دردم
دوسه روزی كه مهمانم ولم كه
ولم كی یا نكی رحمی و حالم
تنم گردیده زندانم ولم كه


هه میشه ئی قسه خستیاده یادم که ئه گه ر چه شامی له زاراوه ی مه حه لی مۆ خه فه ف شاهمۆراده وه لی ئه رای ناو شاعری من که له مه ی مۆناسبیگه هه رچه ن من وه مۆشتاقیش ناودارم وه لی شامی وه ما عنای مه نسووب وه زه مان شامه و وه تیا:
تاریکی هه میشه یی من نیشان ده ی وه ئه گه ر چشتی ده رباره ی من نویسای ئی قسه ی منه حه تمه ن وه مه ردم بویش.
شامی له دۆوم رووژ ئازه ر مان سال 1363 له 67 ساله گی و له شوین یه ی نه خوه شی دریژ مۆده ت له ناومان چی و له باخ فرده وس شاره گه مان کرماشان وه خاک سپاردنه ی .

وه قه ول شامی خوه ی:

من اگر اهل وفايابي وفا بودم گذشت

مدتي مهمان در اين محنت سرا بودم گذشت

زاغ بودم در چمن يا بلبل افسرده حال

در گلستان جهان گل يا گياه بودم گذشت
 
بالا