عيلام

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
عيلام
پيش از پيدايش امپراتورى هخامنشيان كه مناطق بسيار وسيعى از دنياى قديم را در بر مى گرفت ، در فلات ايران حكومت هاى ناحيه اى مختلفى تشكيل گرديده بود.
اين حكومت ها كم و بيش داراى جنبه ها و ويژگى هاى يك حكومت قبيله اى و در شكل تكامل يافته تر، دولت هاى متشكل و متمركز بوده اند. بى گمان از آن ميان مهم ترين و قابل توجه ترين اين حكومت ها، تمدن هاى عيلام و ماد هستند كه هر يك داراى اهميت بسزايى در زمينه بسط و گسترش تمدن و فرهنگ دنياى قديم داشته اند و تاثير و نفوذ آن ها بر تمدن ها و فرهنگ هاى همجوار و در طول زمان بسيار چشمگير و قابل توجه بوده است . بنابراين ، شناخت تمدن هاى عيلام و ماد لازم است زيرا، بدون آگاهى از تمدن هاى مذكور، شناخت تمدن هخامنشى امكان پذير نمى باشد.
دولت عيلام
حدود جغرافيايى
دولت عيلام در گستره ى تاريخى خود از اوايل هزاره سوم تا اواسط هزاره اول ق .م . بخش وسيعى از مناطق غربى و جنوبى سرزمين امروزى ايران را در بر مى گرفته و بر اساس تقسيمات جغرافياى سياسى عيلام باستان ، سرزمين هاى خوزستان ، بخشهايى از استان هاى لرستان ، كردستان و فارس ‍ و كرمان را در بر مى گرفت ، اين سرزمين در حقيقت يكى از چهار بخش ‍ دنياى قديم محسوب مى شود. كه شامل آكاد در شمال ، سوپارو در مشرق ، امورو در مغرب و عيلام در جنوب قرار داشته اند.
دوران حيات تمدن عيلام را دانشمندانى چون رابينز آمريكايى و هينتز آلمانى به تفاوت ، از 000،3 سال تا 500،1 و 250،1 ق .م .برآورد نموده اند. اكنون با كشفيات جديدى كه در نتيجه حفريات باستانشناسى در سال 1347 ش . در منطقه ى هفت تپه به دست آمده ، حدود زمانى تمدن عيلام ، بينابين اين دو نظر، مورد تاييد قرار گرفته است .
دمرگان در مورد نژاد مردم عيلام معتقد است كه آنان از نژاد آسيايى با زاگروعيلامى - يعنى نه هند و اروپايى و سامى - مى باشند. در حالى كه برخى ديگر از دانشمندان ، مانند ديولافوا اعتقاد دارند كه عيلاميان جزو بخشى از اقوامى از نژاد و زبان قفقازى و يا خزرى مى باشند.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
حكومت عيلام
حكومت عيلاميان - اصولا حكومت ايالات خودمختار، يا بهتر بگوئيم نوعى حكومت فدرال بوده است . بدين معنى كه هر يك از ايالات داراى حكومت هاى جداگانه بوده اند زمانى كه دولت مركزى اهميت و اقتدار كافى نداشت هر يك از آنان با استقلال مى زيسته و هنگامى كه دستگاه حكومت مركزى قدرت مى يافت ، موفق مى شد دوباره اين حكومت هاى خودمختار را تحت قدرت واحد خود درآورد. هر چند اين حكومت ها استقلال داخلى خود را هرگز از دست نمى دادند، و از اين رو تاريخ عيلام گاه بسيار مغشوش ‍ و درهم مى نمايد.
سلسله هايى كه به ترتيب در عيلام حكومت نموده اند عبارتند از:
1 - سلسله آوان از حدود 700،2 تا 200،3 ق .م . داراى قدرت بوده اند تاكنون نام دوازده نفر از پادشاهان اين سلسله ثبت گرديده است .
2 - سلسله سيماتش : اين سلسله در حدود 300 سال و از 000،3 تا 850،2 ق .م . حكومت كرده اند از پادشاهان اين سلسله تاكنون نام ده نفر ثبت شده است .
3 - سلسله انزان : انزانيان از سال 350،1 تا 210،1 ق .م . حكومت نموده اند.
عيلاميان براى پادشاهان خود تقدس و الوهيت خاصى قايل بودند و آنان را پدر - شاه انزان و شوش مى خواندند.
عيلام از ابتداى تولد تا واپسين دم حيات در كنار همسايگانى مى زيست كه هر يك داراى تمدن هاى بسيار پيشرفته اى بوده اند. فى المثل آكاديان و سومريان كه پس از مدتى درهم آميخته و تشكيل دولت بابل را دادند و از آن زمان است كه بابل وحدت يافته ، تمدن درخشان خود را به عيلام عرضه داشت بى گمان دولت آشور نيز در اين نقل و انتقال داراى سهم بسزايى بوده است ؛ و يا كشور اورارتو (واقع در سرزمين ارمنستان كنونى ) كه داراى تمدنى بسيار معتبر بوده است كه هر چند دور از عيلام قرار گرفته بود، ولى از طريق معابر كوهستان زاگرس و توسط اقوام واسط و مسكون در سر راه - چون لولوييان و گوتيان - و يا از راه تجارت و تماس هاى اقتصادى ، تمدن خود را به عيلام عرضه مى نمود.
به عبارت ديگر مى توان گفت علاوه بر آن كه عيلاميان تحت تاثير تمدن هاى پيشرفته اى همچون سومر و اكد و بعد بابل و آشور قرار گرفته بودند، نقش ‍ رابط ميان تمدن كوه نشينان شمالى و دشت نشينان نواحى جنوب را نيز داشتند. اين تماس ها و ارتباطات ، گاه دوستانه و مسالمت آميز، و زمانى ديگر خصمانه و شديد بوده است .
سرانجام با سلطه آشور بر بابل ، آشوريان با عيلام در همسايگى قرار گرفتند كه در نهايت منجر به اضمحلال تمدن عيلام گرديد.
مهم ترين شهرهاى عيلام ، شهرهاى شوش ، ماداكتو و خايلدالو بوده اند، از اين ميان شهر شوش از اهميت و قدمت بيش ترى برخوردار بوده است . اين شهر در پيشرفت حيات اقتصادى و اجتماعى دنياى قديم نقش مهمى داشته و داراى شهرت فراوان در تمدن دنياى آن روز بوده . دمرگان شهر شوش را به چند بخش تقسيم نموده است :
1 - ارگ يا قلعه شوش كه از زمان بنا تا حمله اسكندر به ايران مسكونى بود.
2 - محله تجارى
3 - محله اى در بخش راست رود كرخه كه تالار آپادانا، قصرهاى داريوش و اردشير سوم را نيز در بر مى گرفت .
4 - شهر دورانتاش نزديك شوش كه در زمان اونتاش گال پادشاه عيلامى بنا گرديد. از اين شهر، زيگورات معروف به چغازنبيل در محلى به همين نام باقى مانده كه باستان شناسان فرانسوى توانسته اند طى چند سال طبقاتى از اين زيگورات را از زير خاك بيرون آورند.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
زندگى اقتصادى و اجتماعى عيلام
عيلاميان موفق شده بودند كه از مرحله ى زندگى بيابانگردى و شكار بيرون آمده ، و به كشاورزى و اهلى نمودن حيوانات دست يابند. همزمان با دستيابى آنان به فلزاتى چون مس و برنز و اختراع مفرق ، صنايع فلزكارى عيلاميان توسعه ى چشمگيرى يافت . تجلى و نمونه بارز اين پيشرفت در مجسمه برنزى نيپرآزو به خوبى مشاهده مى گردد. اين مجسمه ، 750،1 كيلوگرم وزن دارد. هم چنين ساخت اشياى ظريف تزيينى ، با نقره و طلا كارى ، مويد توسعه هنرهاى ظريفه در صنايع فلزكارى عيلامى ها است .
در اين دوره حجاران و مجسمه سازان ، اغلب بر سنگ رخام يا مرمر، كار مى كردند، مجسمه هاى كوچكى كه از حفارى ها به دست آمده ، نيايش گران و انسانهايى را نشان مى دهد كه گلدانى در دست دارند. علاوه بر آن ، مجسمه و نقش حيوانات به وفور در كارهاى آنان ديده مى شود، ساده شدن اشكال و ابعاد هندسى هنرمندان عيلامى ، شيوه اى شبيه به سبك كوبيسم به وجود آورده بود.
در همين دوره با اختراع چرخ كوزه گرى ، سفال سازى در اشكال پيشرفته اى رشد نمود و باليد و باز در همين دوره ، عيلاميان نخستين چرخ ارابه ى مدور را ساخته اند.
عيلاميان ، سفال ها و ساير اشياى خود را با نقش هاى هندسى يا جانوران و گياهان تزيين مى نمودند. با رشد و گسترش مصنوعات ، تقاضاى مواد خام روز افزون شد و از همين رهگذر رابطه تجارتى و بازرگانى توسعه يافت به طورى كه اين ارتباط قلمرو وسيعى در آسيا و افريقا، از هند تا مصر را در بر مى گرفت .
در پى اين گسترش همه جانبه ، شبكه هاى گوناگون راه - كه مراكز مختلف تجارى را به همديگر مى پيوست - بوجود آمد ساخت انبارهاى متعدد براى حفظ و نگهدارى انواع كالا، تهيه و تنظيم اسناد بازرگانى و محاسبه اجناس كه روى الواح گلى پخته شده ثبت مى گرديد، و به كارگيرى مهرهاى استوانه اى كه با نقش هاى مختلف حيوانات و يا اشكال هندسى مشخص ‍ مى شد از ديگر پيشرفت هايى است كه در تمدن عيلامى مشاهده مى گردد.
اين روند و تغيير و تحول معيشتى و اقتصادى ، باعث گرديد زندگى اشتراكى كلان قبيله اى به تدريج تجزيه شده و اختلافات و تضادهاى طبقاتى را تشديد نمايد، به همين ترتيب ، مناسبات جامعه طبقاتى (برده دارى ) در تمدن عيلام سريع تر از ساير نقاط آغاز گرديد.
اومستد مى نويسد:
در اين زمان سندهاى بسيارى ، مانند وام هاى بذر، خوراك ، سيم (نقره ) و قراردادهاى معمولى بازرگانى ، فروش زمين ، ملك يا خانه يا كشتزارها و اجاره نامه براى آن ها و رسيد پرداخت اجاره بها فروش بوده ، صورت اسامى رعيت هاى وابسته به زمين هاى زراعتى بزرگ و معاملات با آن ها، صورت اسامى روستاييانى كه به طور آزاد كار مى كردند و موارد بسيار ديگر از اين قبيل ديده مى شود.
علاوه بر اين ، تمدن عيلام فن آبيارى مصنوعى را در شرق و غرب ايران معمول كرد كه نسبت به گذشته پيشرفته تر بود.
در اين زمان علاوه بر مناسبات اجتماعى مبتنى بر نظام پدرشاهى ، حتى بقاياى نظام مادرشاهى نيز مشاهده مى گردد و ازدواج با محارم و ازدواج خواهر با برادر كاملا رايج بود.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
دين عيلام
عيلاميان جهان را پر از ارواح مى دانستند و خداى بزرگ خود را شوشيناك مى ناميدند اما اجراى مراسم دينى مربوط به اين خدا، فقط به پادشاهان و كاهنان اختصاص داشت . مكان اين خداى بزرگ در محل متبركى از جنگل بود.
در كتاب تاريخ تمدن عيلام آمده است :
مذهب عيلام در تمام دوران ها جنبه ى جادوئى داشت ، و چنان بود كه حتى آشوريان خونسرد را تحت تاثير قرار مى داد، به عبارت ديگر براى سرزمين هاى ميان رودان ، عيلام هميشه سرزمين ساحران و شياطين بوده است .
و در ادامه آمده است :
در اعصار جديدتر، بى نى گير با عنوان فرمانرواى آسمان توصيف شده و در بسيارى موارد در ميان مردم عادى به صورت نام هاى شخصى متجلى مى گردد. در يك جا نيز نام او به يك شاهزاده خانم دوران عيلام ميانى در زمان پادشاهى شيلهك - اين شوشينيك نسبت داده شده است . اين شاهزاده خانم را اوتو - ا - هى هى - بى نى گير مى خواندند.
به هر حال تمام شواهد حاكى از آن است كه وى الهه بزرگ مادر عيلاميان بوده است . به همين دليل بوده كه برخى از دانشمندان ، بى نى گير را همان الهه ى كيريش مى دانند. شايد هم كيريش ، صرفا لقبى براى بى نى گير بوده است .
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
چون خواننده به نقشة جغرافیای مراجعه کند و انگشت خود را از مصب رود دجله بر خلیج فارس تا شهر عراقی‌العمارة حرکت دهد و، هنگامی که به این شهر رسید انگشت خود را، در امتداد مشرق، از مرز عراق بگذراند و به شهر شوش کنونی برساند، به این ترتیب حدود کشور شهر شوش قدیم را یافته است؛ این شهر مرکز ناحیه‌ای است که یهودیان آن را عیلام، یعنی زمین بلند، می‌نامیده‌اند. در این سرزمین کم وسعت، که از طرف باختر با مردابها و از طرف خاور با کوههای کنار فلات بزرگ ایران محدود و حفاظت می‌شده، ملتی می‌زیسته است که نژاد و منشأ آن را نمی‌دانیم، و یکی از مدنیتهای تاریخی به دست همین مردم ایجاد شده است. در همین ناحیه، به اندازة زمان یک نسل پیش از این، باستانشناسان فرانسوی به آثاری انسانی دست یافته‌اند که تاریخ آنها به ۰۰۰،۲۰ سال قبل می‌رسد؛ نیز شواهد و اسنادی از فرهنگ و تمدن پیشرفته‌ای پیدا کرده‌اند که قدمت آن تا ۴۵۰۰ سال قبل از میلاد بالا می‌رود.
ظاهراً چنان به نظر می‌رسد که، در آن زمان، مردم عیلام تازه از زندگی بیابانگردی و شکار و ماهیگیری بیرون آمده بودند؛ ولی در همان زمان سلاح و افزارهای مسی داشتند، زمین را می‌کاشتند، حیوانات را اهلی می‌کردند، با خطنویسی دینی و اسناد بازرگانی آشنا بودند، آینه و جواهرات را می‌شناختند، و بازرگانی آنان از مصر تا هند امتداد داشت. در کنار افزارهای سنگ چخماقی صاف شده، که ما را به عصر سنگ جدید می‌رساند، گلدانهای خوش ساخت گردی می‌بینیم که بر آنها نقشهای هندسی با تصاویر زیبای حیوانات و گیاهان رسم شده، و پاره‌ای از آنها چنان است که در شمار بهترین آثار هنری ساخت دست بشر به شمار می‌رود. در همین جاست که نه تنها نخستین چرخ کوزه‌گری آشکار می‌شود، بلکه نخستین چرخ ارابه نیز به نظر می‌رسد. این افزار ظاهراً ساده و کم اهمیت، که در حقیقت برای انسان بسیار حیاتی و سودمند است، بعدها در بابل، و بسیار دیرتر از آن در مصر، روی کارآمده است. مردم عیلام از آن زندگی مقدماتی پیچ در پیچ خود، به زندگی جنگ و کشورگشایی پردردسر پرداختند و سومر و بابل را گرفتند؛ پس از آن، وضع دگرگون شد و این هر دو دولت، یکی پس از دیگری، عیلام را در تصرف خود گرفت. کشور شهر شوش شش هزار سال بزیست، و در این مدت، شاهد اوج عظمت سومر، بابل، مصر، آشور، پارس، ( پروفسور برستد چنان معتقد است که در قدمت این فرهنگ، و نیز در قدمت فرهنگ آنائو به وسیلة دمورگان و پمپلی و دیگر دانشمندان مبالغه شده است.) و یونان و روم بود و، به نام شوش، با کمال جلال، تا قرن چهاردهم میلادی پابرجای ماند. در طول این تاریخ دراز دوره‌های مختلف بر شوش گذشت و ثروت آن گاهی بی‌اندازه زیاد بود؛ در آن هنگام که آسور بانی‌پال بر شوش مسلط شد و آن را غارت کرد (۶۴۶ ق م)، وقایعنگاران شاه فهرستی از طلا و نقره و سنگهای گرانبها و زینت‌آلات سلطنتی و جامه‌های فاخر و اثاثه عالی و ارابه‌هایی که فاتحان با خود به نینوا برده‌اند، ثبت کرده‌اند. تاریخ دورة تناوب غم‌انگیز خود، میان پیشرفت هنر و جنگ، را به این ترتیب آغاز کرده است.

منابع سخن

  • · برگرفته از کتاب تاریخ و تمدن ، جلد اول، مشرق زمین،
    اثر مشهور ویل دورانت

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
تمدن ایلام

ایلام ، نیرومندترین و دیرپاترین تمدن فلات ایران پیش از ورود آریاییها بوده و تاریخ پیچیده ای دارد. بیشتر مطالب تاریخی درباره ایلام توسط دشمنان آنها یعنی بابلیان و آشوریان و پس از آنها پارسها ثبت شده است که انگیزه ای قوی برای نابودی پادشاهی ایلام جدید داشته اند. به همین دلیل ، چهره نمایش داده شده از تمدنایلامچندان منصفانه یا دقیق نیست و تنها با توجه به تحقیقات جدید و بازخوانی کتیبه های ایلامی میتوان آگاهی خوبی درباره آنها بدست آورد.
درباره خاستگاه ایلامیها نیز ، مانند کاسیتها ، آگاهی دقیقی نداریم. آثاری که از سکونت ایلامیها در جلگه های خوز (شمال خلیج فارس) وجود دارد به هزاره چهارم پیش از میلاد بر میگردد. پژوهشهای انجام شده روی اسکلتهای ایلامی نشاندهنده نزدیکی نژاد ایلامی به سومریان و تمدن دراویدیان در دره سند(در پاکستان کنونی) بوده در حالیکه زبان ایلامیها (حداقل شکل نهایی آن) ارتباط چندانی با تمدنهای یاد شده ندارد. ظروف سفالین و کشتیهای ایلامی به شدت از ساخته های سومریان و تمدنهای دره سند وBactria-Margiana (ترکمنستان کنونی) تاثیر گرفته اند. گمان میرود که ایلامیها احتمالآ از ناحیه جنوبی دره سند و از راه دریا در حدود ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد به سرزمین ایلام آمده اند. پیش از آمدن ایلامیها ، جلگه های شمال خلیج فارس از جمله قدیمیترین نواحی متمدن تاریخ جهان بوده و ناحیه شوش از حدود ۴۲۰۰ سال پیش از میلاد محل سکونت گشته و زیر فرمان پادشاهان آکد (Akkad) (تمدنی در شمال بابل) قرار داشت. هنگامی که نخستین ایلامیها به این ناحیه وارد شدند ضمن سکونت، زیر فرمان پادشاهی سومری اور (Ur) قرار گرفتند. ایلامیان بدوی ، بسیاری از ویژگیهای تمدن سومر را فراگرفتند مانند
خط میخی که آنرا جایگزین خط تصویری خود کردند. البته ایلامیها برخی از ویژگیهای تمدن خود مانند سیستم مادرشاهی (انتقال نسب پادشاه از طریق مادر) و مذهبشان را حفظ کردند. به نظر میرسد که در جامعه ایلام زنان از موقعیت بسیار مهمی برخوردار بوده اند. به آنها ارث میرسیده و صاحب اختیار دارایی خود بوده اند ، اداره و راهبری تجارت با آنان بوده و همانطور که گفته شد حکومت از طریق آنها انتقال میافته است. سیستم مادرشاهی تا دوران ایلام جدید (حدود ۷۵۰ سال پیش از میلاد) پابرجا بود و در آن زمان سیستم پدرشاهی بابلی – سامی همسایگان به ایلام وارد شد .
عکس هوایی از زیگورات (معبد دارای پلکان) چقازنبیل که در جنوب شوشباستان قرار دارد.

شرق شناسان اولیه براساس سیستم مصری ، تاریخ ایلام را به دوره های تمدن قدیم ، میانه و جدید تقسیم کرده اند. دوره پیشرفت پادشاهی ایلام قدیم در ابتدای هزاره دوم پیش از میلاد بوده است. آنها نخستین پایه های تمدن خود را در ناحیه خوز و در شوش بنا کردند . شاه ایلام Puzur-Inshushinak برای بزرگداشت خود ، نخستین تندیسهای ایلامی را در شوش بنا نهاد. ایلامیان نخست به اور حمله کرده و آنرا نابود کردند. سپس حدود سال ۲۰۰۰ پیش از میلاد به امپراطوری بابل هجوم برده و دودمان لارسا (Larsa) را پایه گذاری نمودند. تا این تاریخ ، ایلامیها شهرهای اروک (Uruk) در سومر ، Isin و بابل را زیر فرمان داشتند. بعدها همورابی پادشاه بابل از گسترش ایلام جلوگیری کرد اما بابلیان نتوانستد از تجدید قدرت ایلام با پادشاهی مانند Kutir-Nakhunte که صد سال بعد (۱۷۰۰ پیش از میلاد) رخ داد ، جلوگیری کنند.
در حدود سال ۱۶۰۰ پیش از میلاد ، کاسیتها به ایلام هجوم آورده و آنرا ضمیمه امپراطوری خویش کردند. بدین ترتیب دوران پادشاهی ایلام قدیم به سر آمد و سرزمین ایلام برای ۴۰۰ سال به ترتیب زیر سلطه کاسیتها ، بابلیها ، هیتیها و دوباره کاسیتها قرار گرفت. در سال ۱۱۶۰ پیش از میلاد ، فرمانروای محلی شوش بنام Shutruk-Nakhunte کاسیتها را از ایلام بیرون رانده و یک دودمان پادشاهی جدید و امپراطوری ایلام را بنا نهاد (تمدن ایلام میانه). در این دوران شهرهای بزرگی مانند اوان (Awan) ، انشان (Anshan) ، سیمش (Simash) و بویژه شهر شوش که پایتخت ایلام بود ، ساخته شد. ایلامیان، همچنین زیگورات بزرگ چقازنبیل که معبد مشهور ایلام میباشد و اکنون قدیمیترین بنای باستانی در ایران است که سرپا مانده است ، را بنا نهادند.
عکسی از شوش پایتخت تمدن ایلام

عمر امپراطوری ایلام بسیار کوتاه بود و خیلی زود در سال ۱۱۲۰ پیش از میلاد مورد هجوم بابلیان ، که نبوکدنصر (بخت النصر) پادشاهشان بود، قرار گرفت. پس از آن تا ۳۰۰ سال ایلام و مرکز آن شوش زیر سلطه امپراطوری بابل بود. در این مدت مرکز قدرت ایلامیان به شرقخاک این کشور منتقل شد و پایتختشان در شهر ا
نشان در کوههای زاگرس قرار گرفت. در سال ۷۵۰ پیش از میلاد ، ایلامیان باردیگر قدرت یافته و شوش پایتخت قدیمی خود را پس گرفتند. این پادشاهی (ایلام جدید) به سرعت به کشوری نیرومند تبدیل شد و آنان شروع به لشکرکشی علیه بابل و امپراطوری نوپای آشور نمودند. اما با همه نیرومندی نتوانستند دربرابر گسترش خرد کننده آشوریان مقاومت کنند. آشوریان در سال ۶۴۵ ، زمان آشور بانیپال ، آخرین امپراطور نیرومند خود، به ایلام هجوم آورده و شوش را با خاک یکسان کردند. این پایان کار تمدن ایلام بود و از این پس ایلام به کشورهای کوچکتر تقسیم شده وبزودی توسط نیروههای نوپای مادها و پارسها نابود شد.
ایلامیان با وجود تاریخ دردآورشان ، نقش بزرگی در تاریخ تمدن بویژه از دیدگاه ایرانی ، دارند. آنان به ایستایی تمدن و نبود نوآوری متهم شده اند که چندان درست نیست. با اینکه بسیاری از ویژگیهای تمدن ایلام از جمله سیستم نگارش آنها برگرفته از تمدنهای میانرودان بود ، اما بیگمان آنان صاحب فرهنگ منحصربفرد ایلامی بوده اند. ایلامیان مذهب خود را حفظ کرده و پرستشگاههای بزرگی برای
خدایان خود ساخته بودند. از خدایان آنها میتوان به Inshushinak خدای محافظ شوش ، و یک الهه که احتمالآ بعدها در مذهب هخامنشیان به آناهیتا(Ardauui Sura Anahita) تبدیل شد ، اشاره نمود. سیستم حکومتی آنها ، بویژه برای تعیین جانشین پادشاه ، در آن زمان یگانه بود. اقتصاد تمدن ایلام برخلاف اقتصاد کشاورزی تمدنهای میانرودان ، بیشتر بر اساس تجارت بود. همچنین استخراج معادن و صادرات مواد خام مانند قلع که ماده ای حیاتی برای امپراطوریهای بابل و آشور بود ، بخشی از فعالیتهای اقتصادی ایلام را تشکیل میداد.
ایلامیان برای زمانی طولانی به عنوان ناحیه میانی بین تمدنهای میانرودان و اقوام چادر نشین داخل ایران عمل میکردند و بنابراین تمدنی با ویزگیهای چندگانه ایلامی ، بابلی و سومری بوجود آورده بودند .
عکس هوایی از تل مالیان (Tal-e Malyan) که اکنون بعنوان محل شهر انشان ، پایتخت کوهستانی ایلام شناخته شده است.





 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
تاریخ ایلامیان باستان

ایلامیان شاخه ای از آن دسته از اقوام خویشاوند و همزبانی بودند که در حدود ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد از اسیای میانه به ایران کوچ کردند. ایلامیان در جنوب غرب ایران امروزی ساکن شدند. و بعد از چندین قرن موفق به ایجاد تمدنبزرگی به نام ایلام شدند و دولت عیلام نزدیک به سه هزار سال دوام یافت.
ایلامیان تقریبا همزمان با سومری ها دولتشان را که شامل خوزستان, اطراف کوههای بختیاری,لرستان,پشتکوه و انشان یا انزان(فارس) بود تشکیل دادند.پایتختشان شوش بود و اهواز و خایدالو(خ
رم اباد) از شهرهای مهم شان بود(حقوقتاریخ, صفحه ٨۳, علی پاشا). ولی بعدا سرزمین تحت سلطه شان را تا نواحی مرکزی و شرقی ایران گسترش دادندַ
خود اهالی ایلام کشورشان را Haltamtu هلتمتو به معنی سرزمین خدا(ئی) می نامیدند. سومری های دشت نشین ناحیه بین النهرین, ان کشور را ایلام(Elam) یعنی کشور کوهستانی و اهالی ان را ایلامی یعنی ساکنین مناطق کوهستانی
خطاب میکردند. این نامگذاری را اکدی ها از سومری ها اخذ و از طریق تمدن بابل به تورات رسید که با املای “عیلام” به اعراب و دیگر مسلمین منتقل شد.هخامنشیان مهاجر انان را Huwaja می نامیدند.( دکتر ضַ صدر,پیرامون نام تاریخی کشور”ایلام”)
دولت مقتدر ایلام از ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد تا ۶۴۵ ق م یعنی به مدت ۳۰۰۰سال تداوم داشت و بیشترین تاثیر را بر
فرهنگ اقوام ساکن در ایران گذاشته است.
از ایلامیان کتیبه و لوحه های زیادی به جای مانده و بیش از ده هزار لوحه ایلامی در دانشگاه شیکاگو نگهداری میشود و اثاری که تا حال ترجمه شده اطلاعات زیادی راجع به سلسله های شاهی ایلام مید
هند ولی اطلاعات راجع به زمان قبل از سارگون اول (۲۳۳۴ق م) شاه اکد کم است.
اولین سلسله سراسری ایلام “آوان” نام داشت (۲۵۵۰-۲۶۰۰ق م) و
شوشتر کنونی مرکزشان بود.
سلسله “سیماش” ۱۲ شاه داشتند و مرکز حکومتشان در شمال خوزستان و جنوب لرستان بود. اوایل حکومتشان همزمان با حاکمیت قوتتی های اذربایجان در بابل بود و تابع انها بودند و اخرین شاه این سلسله “Eparli” بود و این سلسله در سال ۱٨۶۰ق م سرنگون شدַاز حوادث مهم این دوران
جنگهای طولانی با سومر-اکد که منجر به انقراض انان و تسلط درازمدت ایلامیان بر بین النهرین شدַ


سلسله “سوککال ماخ” (۱٨۰۰-۱۵۵۰ق م) : از شاهان معروف این سلسله” shirukduk” میباشد که بابل را مطیع ایلام کردַ در سال ۱٩۵٧ در شمال
عراق کتیبه ای از او پیدا شد که اشاره میکند به حمله او به قوتتی هایی که بین دریاچه اورمیه و ایلک باتان(همدان) ساکن بودند ,در ان حمله shirukduk شکست خورده و به شوش برگشته و بعد از مدتی میمیردַ بعد از او برادرش” شیموت-وارتاش” شاه ایلام شدַ

دوره میانه
پادشاهی ایلام( ۱۴۵۰-۱۱۰۰ ق م) دوران زرین ایلام بود. ولی در قرن های ۱۱-٩ ق م به علت کشمکشهای داخلی ایلام فاقد دولت مرکزی بود و همه ایالتها کاملا مستقل بودندַ

دوران جدید دولت ایلام (٧۴۵-۶۴۵ق م ) از حساسترین دوران در تاریخ دولت ایلام بود,در این دوره کیاکسار شاه ماد همراه با بابل بر علیه
آشور میجنگیدند و ایلامیان از این فرصت استفاده کرده دولت خود را تقویت کردند

در این دوران “تیگلات پیلسر” شاه آشور توانست لولوبی ها و هوری ها را مطیع خود ساخته و مستقیما با ایلام همسایه شودַ سارگون دوم در سال ٧۲۲ق م به ایلام حمله کرد ولی شکست خوردַ آشور بنی پال در سال ۶۴۵ به ایلام حمله کرده و ” خوم بان کالداش” اخرین شاه ایلام را دستگیر کرد و دولت مرکزی ایلام را منقرض کردند ولی دولت های محلی به عمر خود ادامه دادند و شکست نهایی ایلام با حمله
هخامنشیان در سال ۵۴۵ق م انجام گرفتַ

ایلامیان بعد از این شکست دیگر فرصت باز سازی دولت مرکزی خود را نیافتند و بعد از انقراض ماد توسط هخامشیان٬
پارس ها بتدریج اراضی ایلام را ضمیمه امپراطوری تازه تشکیل شده خود کردند و دولت های محلی ایلام تابع انها شدندַ

ایلامیان برای تشکیل دولت مستقل خود حتی در
زمان هخامنشیان بارها قیام کردند ولی دیگر موفق نشدنددولت پایداری را ایجاد کنند . داریوش در سال اول حکوتش سه بار برای جنگ با سه نفر از استقلال طلبان ایلام به انجا لشکر کشی کرد و هر سه قیام را با خشونت زیاد سرکوب کرد.داریوش شهرشوش را گرفته و به پایتختی تبدیل کرد و بدین ترتیب حکومت ایلام توسط هخامنشیان از بین رفت ولی ایلامیان مثل یک ملت تا قرن ها به حیات خود ادامه داد. در زمان اشکانیان ٬ ایلامیان حق ضرب سکه خود را داشتند و بارها در زمان اشکانیان برای استقلال خود قیام کردند.

از آنجا که به هیچ وجه حمله آشوریها و حتی حمله هخامنشیان را پایان کار ایلام نمیدانیم٬ بخش مهمی از کتاب را به بررسی تاریخ ایلام در دوره سلوکی ٬ اشکانیو ساسانی اختصاص داده ایم و امیدواریم خواننده مجاب شود که حمله آشور بنی پال و ظهور هخامنشیان پایان کار ایلام نیست که حتی در دوره اشکانی برای استقلال خود می جنگیده اند.( د.ت.پوتس٬ باستان شناسی ایلام٬ مقدمه٬ص۲ ٬ از انتشارات دانشگاه کمبریج٬سال ۱۹۹۹)
ایلامیان بر عکس سومریان بعد از انقراض حاکمیتشان در طول عصر های زیادی به
زندگی در وطن خود ادامه داده و زبان و تمدن خود را زنده نگه داشتندַزبان ایلامی که به علت شباهت اش با زبان دیگر اقوام (قوتتی ه,کاسسی ها,ַַַ) از زمان Puzur inshushinak پوزور این شوشیناک (۲۲۰۰ ق.م.)زبان مشترک و اداری سراسر ایران بود توانست موقعیت ممتاز خود را تا اوایل ساسانیان حفظ کندַبا ترجمه تعدادی از لوحه های ایلامی نگهداری شده در شیکاگو بطور قطعی ثابت شده است کهزبان ایلامی یک زبان التصاقی میباشد و لغات زیادی در ان با ترکی آذری امروزی شبیه یا عین هم هستندַ آکادئمک “مار” ثابت کرد که زبان ماد و ماننا نیز همان زبان ایلامی بودַ

زبان ایلامی تا قرن ها بعد از سقوط ایلام اهمیت خود را حفظ کرد , داریوش هخامنشی آن را زبان رسمی و اداری امپراطوری کرد و همه ۳۰ هزار لوحه پیدا شده در تخت جمشید به زبان ایلامی هستند(هنوز هم ترجمه
نشده اند)ַ اکادمئک”مار” ثابت کرده است که زبان رسمی و اداری ماد هم ایلامی بود(تاریخ و تمدن ایلام, ص۵), این موضوع بعدا در بخش مربوط به ماد ها شرح داده خواهد شدַ

ایلامیان در زمان هخامنشیان, سلوکیان, اشکانیان و ساسانیان زبان خود را نگه داشتند و حتی در دوره بعد از اسلام نیز زبان ایلامی به حیات خود ادامه داد واز طرف تاریخنویسان اسلامی “خوزی” نامیده شد ,برای مثال اصطخری در کتاب”مسالک الممالک” به ان اشاره میکند و تاری
خدانان امروزی مثلا دکتر سید محمدعلی سجادی وַַزبان خوزی را همان زبا ن ایلامی میدانندַ این زبان حالا هم در شوش و مناطق عراقی نزدیک به شوش , از جمله شهر “مندلی” و هم چنین در شهر “سنقر” لرستان و اطراف ان و بعضی جاهای دیگر زنده است و زبان عادی و روزمره اهالی میباشد و خودش هم به زبان ترکی اذری امروزی خیلی نزدیک است, انان خودشان را اشکانی مینامند(تاریخ دیرین ترکان ایران,جلد۱, پروفسور ذهتابی)
دمورگان” که سالها در خرابه های شوش کاوشگری کرده بود مینویسد که ایالت فارس حتی بعد از به قدرت رسیدن هخامنشیان شدیدا تحت نفوذ فرهنگ و زبان ایلامی بود و پارس ها دولت و فرهنگ خود را بر آنچه که از ایلامیان یاد گرفته بودند
بنا نهادندַ

مַ دیاکونوف” محقق روسیمینویسد: در ایالت
فارس چندین کتیبه ایلامی از اوایل حکومت هخامنشیان وجود دارد که حضور بالای ایلامیان در آنجا را حتی در زمان داریوش دوم نشان میدهدַ و این مسئله از انجا دیده میشود که” مارتیا ” که خود را پادشاه ایلام مینامد در ایالت فارس زندگی میکرد و در دفترخانه “استخر” حاکمیت کامل زبان ایلامی نشانه بیسوادی مامورین و دولتمردان پارس میباشد و نه اینکه تصور کنیم که ان زبان فقط رایج در بین اهالی بودַ (تاریخ ماد صفحه ۵٨۰-۵٨۱)

چونکه هخامنشیان کوچ نشین از خود تمدنی نداشتند و حاکمیت را با زور شمشیر و خشونت و بیرحمی خاص خودشان بدست آورده بودند امپراتوری خود را بر پایه تمدن ایلام بنا کردند و به وسیله آنان تمدن ایلامی در دنیا توسعه یافتַ در آن زمان دعوای تمدن و فرهنگ
قومی در ایران وجود نداشت و این عارضه از زمان ساسانیان توسط اردشیر بابکان شروع شد( از بین بردن آثار ترکان ماد و اشکانی توسط ساسانیان) و بعدا این کار زشت توسط رژیم پهلوی که خود را وارث انها معرفی میکرد ادامه یافت( خیلی از آثار باستانی اذربایجان را در این دوره از بین بردند)ַ

تمدن واحد سنتی ایران تا زمان انقلاب مشروطیت تقریبا همان تمدن ایلامی بود که برای اولین بار با ورود اسلام تغییراتی در ان ایجادشده بود و بار دوم قازان خان سلطان معروف و کاردان ایلخانی با اصلاحات اجتماعی عظیم خود تغیراتی را در سیستم اجتماعی ایران داد و بعد ها هم در زمان مشروطیت و هم با انقلاب سفید تغیراتی در آن شد ولی رویهمرفته ساختار اجتماعی امروزی ایران همان ساختار ایلامی و تمدن ایرانی مساوی است با تمدن ایلامی و تمدنی به اسم تمدن آریایی وجود خارجی نداشته و نظریه پوچ و بی اساسی است که از طرف استمارگران غربی برای رسیدن به اهداف استمارگرانه شان در اواخر قرن نوزدهم به میان کشیده شد و حالا خود انها خیلی وقت پیش به دغل بازی خود اعتراف کرده و موهومی بودن ان نظریه را تایید نموده و حالا حتی نظریه زبان هندو اروپایی در محافل
علمی طرد شده و احتمال خویشاوندی بین زبانهای اروپایی و هندوایرانی را کلا رد میکنندַ
دین ایلامیان بت پرستی بود و عقیده به ارواح مختلف, شامان ها, در بین انان رایج بودַاسم خدای بزرگ ایلام “شوشیناک“بود و هر شهری خدای خود را داشت و مجسمه خدایان در عبادتگاه های شهرها گذاشته شده بود ַ مراسم
دینی ایلام شبیه مراسم دینی سومر و بابل بود (تاریخ ماد, م دیاکونوف ص ۵٨٩).

در سیستم اجتماعی ایلا
م نیز مثل سومریان و دیگر خلق های التصاقی زبان زن از حقوق اجتماعی خیلی بالایی برخوردار بود و در کارهای دولتی و سرپرستی اماکن مذهبی زنان حضور گسترده ای داشتند و ستم جنسی بر علیهزنان از خصوصیات اجتماعی قبایل تات( قبایلی از اواخر قرن ۱۹ به غلط با اسم اریایی خطاب میشوند) بود و آنها زن را یک انسان حساب نمیکردند و او را مثل یک جنس خرید و فروش میکردند( هنوز هم در بین کردها, تاجیکها و بعضی دیگر از قبایل تات دختر را در مقابل پولی به مرد خواستگار میفروشند) با به حاکمیت رسیدن هخامنشیان به تدریج زنان از فعالیت های اجتماعی کنار زده شدند و تمام حقوق اجتماعی خود را از دست دادند. وضع اسفناکی را که هخامنشیان به زنان تحمیل کرده بودند٬ در زمان ساسانیان بدتر شد ولی با آمدن دین مبین اسلام وضعیت زنان کمی بهتر شد٬ اما هیچوقت به زمان قبل از آمدن تات ها بر نگشتַ(زن در سیستم حقوقی ساسانیان,k.Bartlemen , ترجمه دکتر نַ صاحب الزمان) .

مجسمه سنگی”ناپیر اسو” ملکه ایلام از ۱۵۲۰ ق م قدیمیترین مجسمه زن پیدا شده در دنیاست, این مجسمه که سرش کنده شده ۱٨۰۰کیلو وزن دارد و نمونه
هنر و ظریف کاری آنها است ومجسمه های یونانی و رومی که صدها سال بعد از آن درست کرده شده اند از لحاظ هنری در سطح خیلی پایین تری قرار دارندַلباس های تن این ملکه شبیه لباس های زنان اذری میباشدַ
هر کسی که با زبان ترکی اشنایی دارد با نگاهی به اسامی
شاهان ایلام تشابهات آنها را با اسامی ترکی امروزی میبیندַمثال:اسامی تعدادی از شاهان ایلام: شیموت-وارتاش shimut-vartash , تن دن- اولی tan dan-uli, اونتاش قال untash-gal, لیلا-ایرتاشlila-ir-tash, هومبان هال تاشhumban-haltashو غیرهַ در آخر اکثر اسامی ایلامی پسوند های”تاش“,”آش” و”لی” وجود دارد که در زبان همه اقوام التصاقی زبان ساکن اطراف کوههای زاگرس(قوتتی,لولوبی,هوری,گیل زان,ماننا,ماد,ַַַ) نیز صرف میشد و هنوز هم در بین اکثر اهالی همین سرزمین ها رایج است و برای مثال پسوند “ تاش” بصورت “داش” در ترکی آذری استفاده میشود:یولداش, قارداش,تیمورتاش و غیره.

ایلامیان نیز همچون سومریان موفق به افریدن یکی از تمدنهای عالی بشری شدند و در طول تمام دوره تقریبا ۳۰۰۰ ساله حکومتشان “دمکراسی ابتدایی و سنتی” خاص اقوام ترک را حفظ کردند که بعدا مادها, اشکانیان,سلجوقیان و دیگر سلسله های ترک آن روش را ادامه دادند(ایالات و ولایات نوعی استقلال داخلی داشتن و به فرهنگ و دین دیگران احترام میگذاشتند), این خصوصیت از اخلاق طبیعی ترکان قدیم به حساب می آید و در نتیجه همین
روحیه آزاد ملی ایلامیان توانستند نزدیک به سه هزار سال حکومت کنند و در مقابل اقوام سامی و غیره ایستاده و اغلب غالب ایندַسیتم حکومتی فدرالی اولین بار در تاریخ در ایلام شکل گرفتַ
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
معبد چغازنبیل






چُغازَنبیل نیایشگاهی است باستانی که در زمان ایلامیها ساخته شده است. چغازنبیل بخش باقی مانده از شهر دوراونتاش است.

این نیایشگاه توسط اونتاش گال (پیرامون ۱۲۵۰ پ.م.)، پادشاه بزرگ ایلام، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، نگهبان شهر شوش، ساخته شده است.


مکان جغرافیایی چغازنبیل در ۴۵ کیلومتری جنوب شهر شوش در نزدیکی منطقه باستانی هفت تپه می باشد . ( در محور اصلی شوش به اهواز ) بلندی آغازین آن ۵۲ متر و ۵ طبقه بوده است. امروزه ارتفاع آن ۲۵ متر و تنها ۲ طبقه و نیم از آن باقی مانده است. چغازنبیل واژه‌ای محلی به معنای زنبیل واژگون است و نام باستانی این بنا بشمار نمی‌آید. همچنین زیگورات در زبان عیلامی به معنای نیایشگاه است. این مکان نزد باستانشناسان به دور اونتاش معروف است که به معنای شهر اونتاش است. اونتاش گال پادشاه عیلامی است که دستور ساخت این شهر مذهبی را داده است. بنای چغازنبیل در میانه این شهر واقع شده است و مرتفع‌ترین بخش آن است. بلندی آغازین این بنا ۵۲ متر در قالب ۵ طبقه بوده است. امروزه ارتفاع آن ۲۵ متر و تنها ۲ طبقه و نیم از آن باقی مانده است. مسیر دستیابی به چغازنبیل از طریق جاده اهواز به شوش است اما مکان آن دقیقاً بین شوشتر و شوش در کناره رود دز قرار دارد و این خود حکایت از این دارد که در زمان ایجاد زیگورات شهرهای شوش و شوشتر هر دو وجود داشته اند.

این نیایشگاه توسط اونتاش ناپیریش (حدود ۱۲۵۰ پ.م.)، پادشاه بزرگ عیلام، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، الهه نگهبان شهر شوش، ساخته شده است. و در حمله سپاه خونریز آشور بانیپال به همراه تمدن عیلامی ویران گردید. قرنهای متمادی این بنا در زیر خاک به شکل زنبیلی واژگون مدفون بود تا اینکه به دست رومن گیرشمن فرانسوی در زمان پهلوی دوم از آن خاکبرداری گردید. گرچه خاکبرداری از این بنای محدب متقارن واقع شده در دل دشت صاف موجب تکمیل دانش دنیا نسبت به پیشینه باستانی ایرانیان گردید اما پس از گذشت حدود ۵۰ سال از این کشف، دست عوامل فرساینده طبیعی و بی دفاع گذاشتن این بما در برابر آنها آسیبهای فراوانی را به این بنای خشتی – گلی وارد کرده و خصوصا باقیمانده طبقات بالایی را نیز دچار فرسایش شدید کرده است.

چغازنبیل جزوه معدود بناهای ایرانی است که در فهرست آثار میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.ضمنا در بعضی از کتب تاریخی نام قدیمی شوش (چغازنبیل)نامیده شده است.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
باورهای ایلام باستان


پیامهای‌ چُغازنبیل‌ – عظمت‌ ایلام

تا این‌ اواخر از دیانت‌ و مذهب‌ ایلامیها آگاهیهای‌ چندانی‌ به‌ دست‌ نبود. امّا با کشف‌ چوغازنبیل‌ «تل‌چون‌سبد» از سالهای‌ ۱۹۴۰ میلادی‌ به‌ بعد که‌ در جنوب‌ غربی‌ ایران‌ در صحرایی‌ خشک‌ قرار دارد تا اندازه‌یی‌ در این‌ مورد آگاهی‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌. در آغاز کتیبه‌یی‌ منقوش‌ بر آجر در اطراف‌ تل‌ به‌ دست‌ آمد که‌ به‌ خط‌ و زبان‌ ایلامی‌ بود و حاکی‌ از بنای‌ شهری‌ مذهبی‌ بود که‌ به‌ فرمان‌ اونی‌تاش‌گال‌ بنا شده‌ بود و این‌ پادشاه‌ در حدود ۱۲۵۰ پیش‌ از میلاد زندگی‌ می‌کرده‌ است‌.

این‌ تل‌ چنان‌ که‌ از نامش‌ پیداست‌ همچون‌ سبدی‌ است‌ که‌ واژگونه‌ بر زمین‌ نهاده‌ باشند. تاکنون‌ باستان‌ شناسان‌ توانسته‌اند تنها مکان‌ مقدّس‌ این‌ شهر بزرگ‌ را از دل‌ خاک‌ بیرون‌ آورند. آن‌ چنان‌ که‌ پیش‌ از این‌ در ظاهر بر می‌آمد ایلامیان‌ به‌ ساختن‌ زیگورات‌ علاقه‌ و توجّهی‌ نداشته‌ و این‌ امر میانشان‌ متداول‌ نبوده‌ است‌. امّا کشف‌ این‌ شهر کهن‌ و مکان‌ مذهبی‌ بلند، بازیگورات‌ آن‌ این‌ توهّم‌ را از میان‌ برد. صحن‌ این‌ مکانِ عبادت‌ یک‌صد و بیست‌ و یک‌ متر مربع‌ می‌باشد و چهارگوش‌ است‌. اطراف‌ این‌ چهار گوشه‌ به‌ وسیله‌ی‌ دیواری‌ محصور شده‌ است‌ که‌ دارای‌ غرفه‌ها و اطاقکهایی‌ است‌ که‌ ویژه‌ی‌ عبادت‌ و نیایش‌ بوده‌ است‌، امّا مراسم‌ عمومی‌ مذهبی‌ چنان‌ که‌ شواهدی‌ ارائه‌ می‌دهد، در صحن‌ حیاط‌ انجام‌ می‌شده‌ است‌. امّا بنای‌ زیگورات‌ را درست‌ وسط‌ این‌ مربع‌ یا صحن‌ حیاط‌ بنا کرده‌اند که‌ سیزده‌ و نیم‌ متر مربع‌ مکان‌ را زیر خود دارد. این‌ زیگورات‌ دارای‌ پنج‌ طبقه‌ بوده‌ و بلندی‌اش‌ در حدود پنجاه‌ متر بوده‌ است‌. در طبقه‌ی‌ پنجم‌ فوقانی‌، پرستشگاه‌ خدای‌ بزرگ‌ و خدای‌ خدایان‌ ایلامی‌ به‌ نام‌ " این‌شوشی‌ناک‌ "قرار داشته‌ است‌. امّا جای‌ تأسّف‌ است‌ که‌ در حدود دو متر نیم‌ از قسمت‌ فوقانی‌ این‌ زیگورات‌ در اثر حوادث‌ طبیعی‌ خراب‌ شده‌ و فرو ریخته‌ است‌ و این‌ ریزش‌ و خرابی‌ به‌ قسمتهای‌ دیگر نیز صدماتی‌ وارد کرده‌.

قسمتهایی‌ از این‌ بنا که‌ پس‌ از گذشت‌ سه‌ هزار سال‌ هنوز سالم‌ مانده‌اند، عظمت‌ ایلام‌ را نشان‌ می‌دهد. از جانبی‌ دیگر تکامل‌ فن‌ آجرسازی‌ در ایلام‌ موجب‌ شگفتی‌ است‌. آجرهایی‌ که‌ به‌ دست‌ آمده‌ و دیواره‌های‌ بیرونی‌ زیگورات‌ را با آنها می‌پوشانیده‌اند از لعابی‌ نقره‌یی‌ به‌ همواری‌ پوشیده‌ شده‌ است‌ که‌ در جهات‌ مختلف‌ تابش‌ نور نمایانیهایی‌ چون‌ طلا و نقره‌ی‌ درخشان‌ دارد. آنچه‌ که‌ مهم‌تر است‌، درهایی‌ است‌ که‌ به‌ وسیله‌ی‌ چوب‌ ساخته‌ و با شیشه‌ ریزه‌نگاریهایی‌ بسیار جالب‌ بر آنها کرده‌اند. شیشه‌ها به‌ رنگهای‌ مختلف‌ می‌باشند و این‌ امر نشان‌ می‌دهد که‌ شیشه‌گری‌ در ایلام‌ تا چه‌ اندازه‌ تکامل‌ یافته‌ بوده‌ است‌، تکاملی‌ که‌ در هیچ‌ منطقه‌یی‌ نظیرش‌ دیده‌ نشده‌ و ماورای‌ گمان‌ محقّقان‌ و کاوندگان‌ قرار دارد.

شاید مجسمه‌ی‌ خدای‌ بزرگ‌ این‌شوشی‌ناک‌ در طبقه‌ی‌ پنجم‌، یعنی‌ بلندترین‌ نقطه‌ی‌ زیگورات‌ قرار داشته‌ است‌. امّا آنچه‌ که‌ مسلّم‌ است‌ مراسم‌ عبادت‌ عمومی‌ در محوطه‌ی‌ زیگورات‌ انجام‌ می‌شده‌ و به‌ نظر می‌رسد که‌ در مواقعی‌ که‌ شاه‌ به‌ عبادت‌ می‌آمده‌، پیکره‌ی‌ خدای‌ خدایان‌ را از طبقه‌ی‌ فوقانی‌ به‌ پایین‌ می‌آورده‌اند. در دیواره‌های‌ بعضی‌ از طبقات‌ زیگورات‌، اطاقهایی‌ کشف‌ شده‌ که‌ مورد استفاده‌ و کاربرد آنها هنوز به‌ درستی‌ روشن‌ نشده‌ است‌. در یکی‌ از این‌ اطاقها مصالحی‌ساختمانی‌ به‌ رنگ‌ سرخ‌ یافت‌ شده‌ که‌ گویا جهت‌ آرایش‌ طبقات‌ فوقانی‌ به‌ کار می‌رفته‌ است‌، امّا ما بقی‌ اطاقهای‌ طیقه‌ی‌ دوم‌ خالی‌ است‌.


قراین‌ و طرز ساختمان‌ نشان‌ می‌دهد که‌ قربانی‌ در این‌ مذهب‌ اهمیّتی‌ فراوان‌ داشته‌ است‌. مراسم‌ مذهبی‌ ایلامی‌ در حیاط‌ داخلی‌ انجام‌ می‌شده‌ است‌. در این‌ حیاط‌ دو ردیف‌ سکوی‌ کوتاه‌ بنا شده‌ که‌ هر ردیفی‌ هفت‌ سکّو است‌ و جمعاً چهارده‌ سکّو می‌شود که‌ جوی‌ کوچکی‌ میان‌ آن‌ حفر کرده‌اند. این‌ سکّوها قربانگاه‌ بوده‌ است‌ که‌ در مواقعی‌ معیّن‌ که‌ مراسم‌ قربانی‌ در حضور شاه‌ و ملکه‌ انجام‌ می‌شده‌، جانواران‌ قربانی‌ را روی‌ این‌ سکّوها قرار داده‌ و به‌ وسیله‌ کاهنان‌ ضمن‌ انجام‌ مراسم‌ و تشریفاتی‌، قربانی‌ می‌شده‌اند، و خون‌ آنها نیز از جوی‌ وسط‌ دو ردیف‌ سکّو می‌گذشته‌ است‌.
در قسمت‌ فوقانی‌ دو ردیف‌ سکّوهای‌ قربانگاه‌، دو نشیمن‌ متمایز وجود دارد که‌ بدون‌ شک‌ متعلّق‌ به‌ شاه‌ و شه‌بانو بوده‌ است‌. چنان‌ که‌ از روی‌ مدارک‌ و قراین‌ بر می‌آید، پس‌ از انجام‌ مراسم‌ قربانی‌ از برای‌ خدایان‌، شاه‌ و شه‌بانو از جلو حرکت‌ کرده‌ و کاهنان‌ نیز در التزام‌ بوده‌اند تا به‌ طبقه‌ی‌ تحتانی‌ معبد می‌رسیده‌اند. در این‌ مراسم‌ شاید شه‌زادگان‌ و امیران‌ و سرداران‌ و سپه‌ سالاران‌ نیز حضور داشته‌ و شاید بر آنکه‌ جمله‌ی‌ مردم‌ و عوام‌النّاس‌ نیز شرکت‌ کرده‌ و آزاد بوده‌اند تا به‌ طبقه‌ی‌ تحتانی‌ معبد از برای‌ پرستش‌ خدای‌ بزرگ‌ بروند.

جای‌ و مکان‌ عمومی‌ در این‌ زیگوراتها تنها حیاط‌ آجرفرش‌ معبد بوده‌ است‌، امّا حلقه‌ها و برجهای‌ پنج‌گانه‌ی‌ زیگورات‌، ویژه‌ی‌ کاهنان‌ بوده‌ است‌ که‌ از لحاظ‌ رتبه‌ و مرتبت‌ در طبقات‌ و اطاقهای‌ مختلف‌ آن‌ رفت‌ و آمد و یا سکونت‌ داشته‌اند. دیواری‌ که‌ قسمت‌ حیاط‌ را دور زده‌، شامل‌ هفت‌ در وازه‌ است‌ که‌ به‌ طرز مجلّلی‌ ساخته‌ شده‌اند و طبقات‌ عامّه‌ی‌ مردم‌ شاید از یکی‌ یا چند دروازه‌ی‌ به‌ خصوص‌ حق‌ رفت‌ وآمد داشته‌ بودند.



زیگوراتها که بودند ؟

اصولاً درباره‌ی‌ زیگوراتها این‌ پرسش‌ پیش‌ می‌آید که‌ آیا این‌ ساختمانها چه‌ نوع‌ بناهایی‌ هستند، آیا همچون‌ هرمهای‌ مصری‌، اهرامی‌ می‌باشند که‌ عنوان‌ مقبره‌ را دارند و یا معابدی‌ هستند؟ هرودوت‌ مورّخ‌ یونانی‌ در پنج‌ قرن‌ پیش‌ از میلاد، یعنی‌ صد سال‌ پیش‌ از آنکه‌ آخرین‌ پادشاه‌ بابل‌ سقوط‌ کند، به‌ این‌ شهر سفر کرده‌ است‌ و گزارش‌ می‌هد که‌ برج‌ بابلمقبره‌ی‌ زِئوس‌ ژوپیتر خدای‌ خدایان‌ یا رب‌النّوع‌ ستاره‌ی‌ مشتری‌ است‌،و از همین‌ رهگذر و مواردی‌ دیگر است‌ که‌ پرسش‌ و شک‌ فوق‌ مطرح‌ می‌شود.

با در نظر گرفتن‌ این‌ موضوع‌، پژوهشها و گفتگوها و کاوشهایی‌ بسیار در مدّت‌ نزدیک‌ به‌ یک‌ قرن‌ رخ‌ داده‌ است‌ و بسیار گفته‌اند و بسیار نوشته‌اند. با جمع‌ و تلفیق‌ این‌ نظرات‌ و گفته‌ها بایستی‌ طبعاً این‌ عقیده‌ پیش‌ آید که‌ زیگورات‌ هم‌ معبد و پرستشگاه‌ بوده‌ است‌ و هم‌ مقبره‌ و گور.

اغلب‌ اقوام‌ و ملل‌ ساکن‌ این‌ قسمت‌ از مشرق‌ زمین‌، رسمی‌ مشترک‌ و عقیده‌یی‌ عمومی‌ داشته‌اند درباره‌ی‌ مردگان‌ و زندگی‌ پس‌ از مرگ‌. البته‌ این‌ اشاره‌یی‌ که‌ به‌ لفظ‌ مشترک‌ و عمومی‌ می‌شود، جنبه‌ی‌ تأکیدی‌ حرفی‌ ندارد، چه‌ هر چه‌ که‌ باشد اختلافها و تفاوتهایی‌ در جزئیات‌ امر میان‌ اقوام‌ و ملل‌ مذکور مشهود است‌، امّا از لحاظ‌ اصولی‌ و آنچه‌ که‌ زیربنای‌ موضوع‌ را می‌سازد در عقاید و روشها اشتراک‌ دارند. به‌ هر انجام‌، اقوام‌ و مللی‌ چون‌: سومریان‌ ، بابلیان‌، آشوریان‌ و ایلامیان‌ مردگان‌ خود را در منازل‌ خود و کف‌ اطاقهایشان‌ دفن‌ می‌کرده‌اند و بر آن‌ عقیده‌ بوده‌اند که‌ روح‌ پس‌ از مرگ‌ همچنان‌ به‌ زندگی‌ ادامه‌ می‌دهد و احتیاجات‌ و نیازمندیهای‌ زمان‌ حیات‌ را دارد، و می‌پنداشتند که‌ مردگان‌ در زندگی‌ آنها همچون‌ دوران‌ زندگی‌ شرکت‌ می‌کنند. امّا در لوحه‌هایی‌ که‌ متعلّق‌ به‌ قسمتهایی‌ فوقانی‌ زیگورات‌ «چوغازنبیل‌» است‌ به‌ این‌ امر تأکید شده‌ است‌ که‌ در آخرین‌ طبقه‌ی‌ بالایی‌، محرابِ مقدّسِ خدای‌ بزرگ‌ و سرورْ خدایِ این‌شوشی‌ناک‌ Inshushinak قرار داشته‌ است‌. همچنان‌ ملاحظه‌ شد که‌ عادت‌ مردم‌ و روش‌ کاهنان‌ مبتنی‌ بر آن‌ بود که‌ در طبقه‌ی‌ زیرین‌ به‌ عبادت‌ و نیایش‌ می‌پرداخته‌اند؛ پس‌ می‌توان‌ نتبجه‌ گرفت‌ که‌ محراب‌ در بالا و گور یا مقبره‌ در پایین‌ قرار داشته‌ است‌.
اینک‌ با موضوعی‌ که‌ در فوق‌ مطرح‌ شد، این‌ نقطه‌ی‌ ابهام‌ برای‌ کسانی‌ پیش‌ می‌آید، چه‌ می‌اندیشند مگر خدایان‌ را ناجاوادنگی‌ و مرگی‌ هست‌؟! در این‌ باره‌ لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ که‌ آری‌، و این‌ موضوعی‌ است‌ در تاریخ‌ ادیان‌ که‌ مبحثی‌ شیرین‌ و جالب‌ توجّه‌ می‌باشد. خدایانی‌ که‌ رب‌النّوعهای‌ حاصلخیزی‌ ، نعمت‌، و فصلها می‌باشند دچار چنین‌ سرنوشتهایی‌ می‌شوند. اغلب‌ در کشورهایی‌ که‌ فصول‌ تمام‌ و متمایز هستند، این‌ گونه‌ اعتقادات‌ به‌ وجود می‌آید، چون‌: مصر، یونان‌ و مناطق‌ بسیاری‌ از آسیای‌ کوچک‌ و آسیای‌ غربی‌. در مصر اوزیریس‌ ، در یونان‌ دیونی‌سوس‌ در آسیای‌ کوچک‌ آتیس‌ و در بسیاری‌ از نقاط‌ دیگر این‌ گونه‌ خدایان‌ وجود دارند. هنگامی‌ که‌ پس‌ از بهار و رویش‌ نباتات‌ و گیاهان‌ و شکفتگی‌ طبیعت‌، پاییز و زمستان‌ فرا می‌آید و دشت‌ خاموش‌ شده‌ و نباتات‌ پژمرده‌ و رخت‌ زندگی‌ از اندام‌ درختان‌ بیرون‌ می‌شود، این‌ خدایان‌ نیز به‌ خوابی‌ مرگ‌ گونه‌ فرو می‌روند، و در واقع‌ این‌ قیاسی‌ است‌ که‌ انسان‌ از طبیعت‌ برای‌ خدایان‌ و خود می‌نماید و در اینجا نیز خدایان‌ را به‌ طبیعت‌ قیاس‌ کرده‌ و برای‌ آنان‌ مرگها و زندگیهایی‌ دورانی‌ قائل‌ می‌شود، و بنابراین‌ به‌ هنگامی‌ که‌ بهار فرا می‌رسد، طبیعت‌ از خفته‌گی‌ به‌ درآمده‌ و زندگی‌ از سر می‌گیرد، خدایان‌ نیز از خوابِ موقتِ مرگ‌ بیدار شده‌ و دگرباره‌ زندگی‌ آغاز می‌نمایند.

باستان‌شناسان‌ اینک‌ به‌ این‌ فکر شده‌اند که‌ در فرصتی‌ مناسب‌ نقبی‌ به‌ مرکز زیگورات‌ بزنند تا شاید از این‌ راهگذر و مشاهدات‌ و ملاحظاتی‌ که‌ خواهند کرد، آگاهی‌ حاصل‌ نمایند که‌ در مرحله‌ی‌ اوّل‌ یا طبقه‌ی‌ زیرین‌ پرستشگاه‌ چه‌ مراسم‌ و عباداتی‌ انجام‌ می‌گرفته‌ است‌، و این‌ برنامه‌ی‌ باستان‌شناسان‌ هر گاه‌ عملی‌ شود، بی‌شک‌ کمکی‌ شایسته‌ و بسیار می‌نماید به‌ تاریخ‌ ادیان‌ که‌ در پرتو آن‌ مجهولاتی‌ چند که‌ دیرگاهی‌ است‌ در این‌ زمینه‌ باقی‌ مانده‌، بر طرف‌ می‌شود.

پس‌ از شک‌ و یقینهایی‌ درباره‌ی‌ اینکه‌ زیگورات‌ موردنظر و یا به‌ طور اَعَمّ این‌ گونه‌ بناها یا زیگوراتها معابد و ستایشگاهها و یا مقابری‌ بوده‌اند، مسئله‌یی‌ دیگر قابل‌ طرح‌ و اندیشه‌ است‌ که‌ جنبه‌ی‌ نمادین‌ و کنایه‌یی‌ این‌ بناها را بیان‌ می‌کند. در این‌ مورد شکّی‌ نیست‌ که‌ این‌ بناهای‌ بلند و مرتفع‌، انگیزه‌ و محرّکی‌ داشته‌اند و این‌ انگیزه‌ نیز جز خواست‌ و تمایل‌ درونی‌ انسان‌ چیزی‌ نبوده‌ است‌، تمایل‌ و آرزویی‌ که‌ به‌ این‌ شکل‌ در قالب‌ هستی‌ ریخته‌ شده‌ و موجب‌ تشفّی‌ و ارضای‌ خاطر و تمایلاتی‌ شده‌ است‌. خواست‌ درونی‌ انسان‌ جز راه‌ یافتن‌ از عالم‌ پایین‌ و جهان‌ سفلا به‌ جهان‌ و دنیای‌ علیا چیزی‌ نیست‌. آدمی‌ همواره‌ در این‌ آرزو بوده‌ است‌، منتها این‌ آرزو و تمایل‌ در هر دوره‌ و زمانی‌ به‌ شکلی‌ تجلّی‌ نمود.�‌ است‌ و در آن‌ دوران‌ این‌ بناها که‌ در حد خود آسمان‌سای‌ بوده‌اند، رمزی‌ بوده‌ از این‌ آرزوی‌ طلایی‌ و کهن‌ بشری‌.

از دیدگاه‌ کلمه‌ و واژه‌ نیز زیگورات‌ چنین‌ مفهومی‌ را می‌رساند و پرده‌ از کنایه‌ واپس‌ می‌زند. اصل‌ کلمه‌، سومری‌ است‌ که‌ در «آشوری‌ – بابلی‌» تلفّظ‌ می‌شده‌ و معنی‌ آن‌ « صعود به‌ آسمان‌ » بوده‌ است‌. این‌ پندار یا توهّم‌ میان‌ آن‌ مردم‌ عتیق‌ وجود داشته‌ است‌ که‌ خدایی‌ که‌ از فرازینگاه‌ آسمان‌ پایین‌ می‌آید و نزول‌ می‌کند، پیش‌ از آنکه‌ موهبت‌ دیدار و مجالست‌ خود را بر بندگان‌ به‌ روی‌ زمین‌ ارزانی‌ دارد، در بلندترین‌ نقطه‌ی‌ زیگورات‌ فرود می‌آمده‌. روش‌ این‌ مردم‌ کهن‌ زیاد نبایستی‌ به‌ نظر ما اعجاب‌آور و شگفتی‌زا نمایان‌ شود، چون‌ میان‌ فکر آن‌ مردمان‌ و بنا کنندگان‌ کلیساهای‌ مرتفع‌ قرون‌ میانه‌ و معابد بلند دیگر نیز هیچ‌ تفاوتی‌ موجود نیست‌، این‌ فکری‌ بوده‌ که‌ همواره‌ آدمیان‌ را به‌ خود مشغول‌ می‌کرده‌ است‌، و نردبان‌ یعقوب‌ که‌ پایه‌یی‌ بر زمین‌ و سری‌ به‌ آسمان‌ داشته‌، نه‌ داستان‌ دیروز است‌ و نه‌ افسانه‌ی‌ امروز، بلکه‌ همواره‌ این‌ پندار وجود داشته‌ و قدمتی‌ دارد همپای‌ عمر آدمی‌.

گِرد این‌شوشی‌ناک‌ سرورْ خدایِ ایلامی‌ را یک‌ عدّه‌ کهتر خدایان‌ فرا گرفته‌ بودند که‌ جای‌ و مکانشان‌ گرداگرد زیگورات‌ در غرفه‌های‌ ویژه‌یی‌ بوده‌ است‌. این‌ غرفه‌ها نیایشگاههای‌ خدایانی‌ بوده‌ است‌ که‌ همچون‌ نزدیکان‌ رئیس‌ و بزرگی‌، خانه‌هایی‌ اطراف‌ کاخ‌ او داشته‌اند. تاکنون‌ «سال‌ ۱۹۶۱» تعداد یازده‌ نیایشگاه‌ از زیر خاک‌، از اطراف‌ زیگورات‌ بیرون‌ آمده‌ است‌ که‌ هر یک‌ ویژه‌ی‌ خدایی‌ بوده‌ است‌ و به‌ احتمالی‌ بسیار نیایشگاههایی‌ دیگر نیز در آینده‌ از زیرِدستِ کاوندگان‌ بیرون‌ خواهد آمد که‌ کمک‌ بسیاری‌ می‌نماید به‌ شناخت‌ سلسله‌ مراتب‌ خدایان‌ و وظایف‌ آنان‌ و شیوه‌ی‌ پرستششان‌. در ایلام‌ در گوشه‌یی‌ از معبد مربع‌، نیایشگاهی‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ دارای‌ چهار غرفه‌ می‌باشد که‌ هر یک‌ به‌ شکل‌ مستقلی‌ یک‌ نیایشگاه‌ است‌. قراین‌ نشان‌ می‌دهند که‌ این‌ نیایشگاه‌ متعلّق‌ بوده‌ است‌ به‌ دو – مِهتر خدای‌ و دو – ایزدبانو، چون‌ در این‌ نیایشگاه‌ دو سکّوی‌ قربانی‌ وجود دارد که‌ هم‌ قربانگاه‌ است‌ و هم‌ جای‌ تقدیم‌ هدایا می‌باشد و معابدی‌ که‌ مختص‌ یک‌ خدا بوده‌ است‌، بیش‌ از یک‌ سکّو نداشته‌ و معمولاً نام‌ و عنوان‌ هر خدایی‌ روی‌ آجرهای‌ نیایشگاههایشان‌ نوشته‌ شده‌ است‌.



مذهب‌ ستایش‌ طبیعت‌، با خدایانی‌ طبیعی‌

از روی‌ هدایایی‌ که‌ به‌ خدایان‌ داده‌ می‌شده‌، و روش‌ ستایش‌ و نیایششان‌ آشکار شده‌ است‌ که‌ مذهب‌ ایلامیان‌ براساس‌ ستایش‌ طبیعت‌ و عناصر طبیعی‌ استوار بوده‌ و خدایانِ آنان‌، خدایان‌ و ربّالنواهای‌ حاصلخیزیِ زمین‌ و وفور نعمت‌ و مردم‌ کره‌ی‌ زمین‌ بوده‌ است‌. هدایا اغلب‌ از سفال‌، طلا، نقره‌ و مفرغ‌ می‌باشد که‌ به‌ شکل‌ ظروف‌ و تندیسه‌هایی‌ ساخته‌ می‌شده‌ است‌ و قربانیها از گوسفند، بز و احشامی‌ دیگر بوده‌. اغلب‌ حاجتمندان‌ برای‌ برآورد نیازمندیها و حاجات‌ خویش‌، به‌ عنوان‌ رشوه‌ و باج‌ از برای‌ جلب‌ رضای‌ خاطر خدایا خدایان‌ این‌ قربانیها و هدایا را در معبد، مقابل‌ محراب‌ خدای‌ خود می‌گذارده‌اند و از سویی‌ دیگر این‌ هدایا به‌ کیسه‌ی‌ فراخ‌ کاهنانی‌ که‌ خزانه‌ی‌ معابد و درآمدهای‌ خاصله‌ از آن‌ را متعلّق‌ به‌ خود می‌دانستند، گردآوری‌ و ضبط‌ می‌شد و از برای‌ آنان‌ زندگانی‌ در کمال‌ فراخی‌ معیشت‌ و رنگین‌ سفره‌یی‌ فراهم‌ می‌کرده‌ است‌. هرگاه‌ درست‌ بیندیشیم‌، بعد از گذشت‌ حدود سه‌ هزار سال‌ از زمان‌، در عقاید مردم‌ متمدّن‌ این‌ زمان‌ هنوز تغییر و تحوّلی‌ ایجاد نشده‌ است‌ و توده‌یی‌ عظیم‌ از مردمان‌ عصر ما هنوز به‌ همانسان‌ فکر می‌کنند که‌ نیاکانشان‌ در سه‌ هزار، چهار هزار و پنج‌ تا شش‌ هزار سال‌ پیش‌ از این‌ می‌اندیشیده‌اند. هنوز همان‌ مردمان‌ وجود دارند، و همان‌ معابد و همان‌ کاهنان‌ به‌ کار خود سرگرم‌اند. علاوه‌ بر جوامع‌ متمدّن‌، الگو و ساخت‌ چنان‌ روش‌ و باور و اندیشه‌هایی‌ به‌ صورت‌ زنده‌ و گویا، هنوز میان‌ اقوام‌ ابتدایی‌ در بسیاری‌ از نقاط‌ جهان‌ قابل‌ مطالعه‌ و کاوش‌ است‌. مردم‌ شناسان‌ در بسیاری‌ از فرهنگهای‌ اقوام‌ بدوی‌ که‌ در آمریکا «سرخ‌پوستان‌» زندگی‌ می‌کردند، نیز میان‌ اقوامی‌ که‌ در استرالیا، اوقیانوسیه‌، آفریقا، آسیا – نیز میان‌ اسکیموها چنین‌ باورها و عاداتی‌ را که‌ هزاران‌ سال‌ بر آنها می‌گذرد، تحقیق‌ کرده‌اند.
من‌ باب‌ مثال‌ بایستی‌ از ایزدبانویی‌ نام‌ برد به‌ نام‌ پی‌نی‌ کِر که‌ مظهر آفرینش‌ بوده‌ است‌. نام‌ این‌ زن‌ خدا در لوحه‌یی‌ ذکر شده‌ که‌ کتیبه‌یی‌ حاکی‌ از پیمانی‌ که‌ میان‌ شاهان‌ ایلام‌ و بابل‌ منعقد شده‌ است‌، متن‌ آن‌ لوحه‌ بوده‌. تندیسه‌یی‌ از این‌ الاهه‌ در کاوشهای‌ انجام‌ شده‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌، در حالی‌ که‌ کودکی‌ شیرخواره‌ را به‌ آغوش‌ دارد و این‌ تندیسه‌ در نیایشگاهی‌ یافت‌ شده‌ که‌ ویژه‌ی‌ عبادت‌ همین‌ الاهه‌ بوده‌ است‌. در این‌ نیایشگاه‌ هدایایی‌ بسیار یافت‌ شده‌ که‌ در تأیید سمت‌ و عنوان‌ این‌ زن‌ خدا می‌باشد که‌ مظهر آفرینش‌ بوده‌.

در اطراف‌ معابد بازارها، فروشگاهها و کارگاهها و صنعت‌کاران‌ و دوره‌گردانی‌ بوده‌اند که‌ نیازهای‌ نذور را می‌ساخته‌اند و از این‌ راه‌ امرار معاش‌ می‌کرده‌اند. بدون‌ شک‌ صنعت‌کاران‌ و هنرمندانی‌ چیره‌دست‌ و توانا در حوالی‌ معبد یا معابد سکنا داشته‌اند که‌ کارشان‌ و درآمدشان‌ وابستگی‌ داشته‌ به‌ قدرت‌ هنری‌ و صنعتیشان‌. این‌ مردمان‌، مجسمه‌ها و ظروف‌ سفالین‌، تندیسه‌ها و ظروف‌ نقره‌یی‌ و طلایی‌ ساخته‌ و این‌ اجناس‌ اغلب‌ به‌ وسیله‌ی‌ کاهنان‌ به‌ زیارت‌ کنندگان‌ فروخته‌ می‌شده‌ است‌، چنان‌ که‌ امروزه‌ نیز در بسیاری‌ از جاها معمول‌ است‌ گرد زیارتگاهها را صنعت‌کاران‌ و پیشه‌ورانی‌ فرا گرفته‌اند که‌ کالاهایشان‌ تنها ویژه‌ی‌ برآورد نذور می‌باشد.

سرانجام‌ پایان‌ عظمت‌ این‌ شهر با زیگورات‌ عظیم‌اش‌ هم‌ زمان‌ با انهدام‌ ایلام‌ فرا رسید. به‌ سال‌ ۴۶۰ پیش‌ از میلاد آشوربانی‌پال‌ با سپاهیان‌ فراوانش‌ به‌ ایلام‌ حمله‌ کرد، شوش‌ را تسخیر و ویران‌ نمود. شهرهای‌ سر راهش‌ جملگی‌ به‌ ویرانی‌ افتادند. شاه‌ ایلام‌ فرار کرد و تا دوردستها تعقیب‌اش‌ کردند. از جمله‌ شهرهایی‌ که‌ به‌ وسیله‌ی‌ آشوریان‌ منهدم‌ شد، شهر مورد گفتگو، یعنی‌ شهر « دوراون‌ تاشی‌» بود که‌ به‌ خرابی‌ سپرده‌ شد. در یکی‌ از اطاقهای‌ معبد، آشوریان‌ بیش‌ از دویست‌ تکه‌ از وسایل‌ رزمی‌ خود را بجا نهاده‌اند که‌ اغلب‌ آنها عبارت‌ است‌ از نشانهای‌ افتخار که‌ از مفرغ‌، آهن‌ و مرمر می‌باشد. در اطاقی‌ دیگر اشیایی‌ دیگر که‌ قیمتی‌ و زینتی‌ بوده‌ به‌ دست‌ آمده‌ که‌ متعلّق‌ به‌ معبد است‌. شاید عدّه‌یی‌ از سربازان‌ آشوری‌ در اینجا به‌ استراحت‌ پرداخته‌ بوده‌اند که‌ بر اثر حادثه‌یی‌ با شتاب‌ خارج‌ شده‌اند، پیش‌ از آنکه‌ فرصتی‌ پیدا کنند تا لوازم‌ خود را ببرند.

به‌ هر انجام‌ پس‌ از قرونی‌ بسیار و گذشتِ زمانی‌ بعید، به‌ وسیله‌ی‌ کشف‌ این‌ شهر تاریخی‌، از روی‌ یکی‌ از گرههای‌ فروبسته‌ی‌ تاریخ‌ ادیان‌ پرده‌ بر کنار زده‌ شده‌ و در زمینه‌یی‌ که‌ آگاهیهای‌ قابل‌ ملاحظه‌یی‌ نداشته‌ایم‌، اطلاعاتی‌ به‌ دست‌ آمده‌ که‌ با اتمام‌ کاوشهای‌ در این‌ منطقه‌، این‌ آگاهیها به‌ نسبت‌ بسیاری‌ افزونی‌ خواهد یافت‌.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
ظهور و به قدرت رسیدن حکومت عیلام (ایلام)


از رویدادهای مهم فرهنگی و سیاسی ایران در هزاره­ی سوم پیش از میلاد، ظهور و قدرت یافتن حکومت و امپراتوری عیلام است که نقش مهمی در تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران داشته است و به عبارتی : «تا پیش از مادها و پارس­ها حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران به تقریب منحصر به تاریخ عیلام بوده است.»
براساس یافته‌های باستان­شناسی قرن اخیر، رد پای فرهنگ و تمدن عیلامی را از شرق رودخانه­ی دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات ابرسن مرکزی تا بوشهر می‌توان سراغ گرفت. گرچه سرزمین اصلی عیلام در شمال دشت خوزستان بویژه شوش متمرکز بوده است، خاستگاه و نژاد عیلامیان و این­که از چه نژادی بوده‌اند هنوز مشخص و روشن نیست. تا این اندازه گفته‌اند که آنان نه سامی نژادند و نه آریایی!! و به گفته­ی «والتر هینتس»: «نژادی هستند با استقلالی خدشه ‌ناپذیر».
شاید بتوان آنان را ساکنان اولیه­ی دشت خوزستان دانست.

سرزمین اصلی عیلام شامل ایالات شوش، آوان، سیماش، انشان (انزان)، پارسوماش بود که جز شوش و انشان هنوز محل دقیق ایالات نامبرده مشخص نگردیده و عیلام‌شناسان هرکدام برای تعیین محل آن­ها به حدس و گمان پرداخته‌اند.
در تاریخ عیلام بجز دوره­ی آغازین و چند دوره­ی متناوب، شوش همواره به عنوان مرکز فرمانروایی و پایتخت عیلام بوده و ایالات مختلف که به صورت فدرال اداره می‌شدند، از آن تبعیت می‌کردند.

پیدایش نگارش و ورود ایران به ادوار تاریخی، خود با ظهور و پیدایش دولت عیلام همراه بود و می‌توان عیلامی­ها را نخستین مخترعان خط در ایران به شمار آورد.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
نگاهی به تاریخ ایلام

با نام ایلام «کور نیم کی» نخستین بار در نامنامه­ی شاهان سومری که در حدود سال­های 2100 پیش از میلاد تنظیم شده است، برمی­خوریم.
بر اساس این نامنامه، در حدود سال­های 2600 پیش از میلاد فرمانروایی از شهر «کیش» (Kish) ایلام را فتح می­کند. در حماسه­ای دیگر از سومریان فروانروای شهر «اوروک» (Uruk) از فرمانروای «ارت» (Aratta - شهداد کرمان) درخواست فلزهای گرانبها و سنگ لاجورد و صنعتگر کرده است
در حماسه­ای از «لوگل - بند» (Lugal-banda) یکی دیگر از فرمانروایان اوروک آمده که وی از راه «انشان» یا «انزان» (Anshan / Anzan - بیضای فارس) بر ارت تاخته است. در زمان همین فرمانروا و «دموزی» (Dumuzi) - پادشاهی نیمه خدا - ایلامیان نیز بر میان دو رود تاخته­اند.
بر اساس همین نامنامه، در حدود سال­های 2500 پیش از میلاد ایلامیان، میان دو رود را به تصرف درآورده و سه فروانروا از سلسله­ی «اوان» به مدت 356 سال (تعداد سال­ها را اسطوره­ای باید به شمار آورد) بر آن سرزمین فرمانروایی کرده­اند.
در حدود سال­های 2450 پیش از میلاد یکی از فرمانروایان شهر «لگش» (Lagash) از پیروزی خود بر ایلامیان سخن گفته است.
در حدود 80 سال پس از این، یکی دیگر از فرمانروایان همین شهر مدعی پیروزی بر سپاهی مرکب از 600 سرباز ایلامی که شهر را مورد حمله قرار داده بودند، شده است. با روی کار آمدن «شروکین» (Sharru-kin) اکدی (= سارگون اول) 2334 تا 2279 پیش از میلاد، واقعه­های تاریخی، بیشتر صورت حقیقی به خود گرفته­اند تا حماسی محض و اسطوره­ای.
از زمان این پادشاهان میان دو رودی، خاندان شروکین، نخستین بار با نام فرمانروایان واقعی جنوب ایران روبه رو می­شویم. بر اساس دو نوشته­ی شروکین، وی بر ایلام و «ورهشی ورخشی»(Warahshi) - «مرهشی مرخشی»(Marahshi) و «پرش»(Parashe) - سده­های پسین - تاخته و غنیمت­های بسیار از شهرهای شوش و «اون» (مکانی نامعلوم) برگرفته است. در میان شکست خوردگان ایلامی دوباره با نام «سنم - شیموت» (Sanam - Chimut)، یک بار با عنوان حکمران «انسی» (Ensi) و بار دیگر با عنوان «نایب السلطنه» (GIR / NITA) و «لوه - ایشن» (Luh - ishan) پسر پادشاه ایلام که «هیشپ - رشینی» (Hishep - Rashini) نام داشته و نیز یک داور و برادر پادشاه ورهشی و چند حکمران خرد دیگر، برخورد می­کنیم.
گل نبشته­ای یکتا که زمان نسخه برداری آن بایستی در حدود میانه­ی سال­های 1800 تا 1600 پیش از میلاد بوده باشد به دست آمده است که در بردارنده­ی نام دوازده پادشاه سلسله­ی اوان می­باشد. بر اساس این نبشته، بنیانگذار سلسله­ی اوان، «پلی» (Peli) نام داشته است که متاسفانه نه از وی و نه از شش پادشاه پس از او ، هیچ گونه آگاهی در دست نداریم.
فرمانروای هشتم این نامنامه، «لوه ایشن» (Luhishan) است که به احتمال زیاد باید همان «لوه - ایشن»(Luh - ishan) نام برده شده در نبشته­ی شروکین باشد. اگر این احتمال درست باشد، آغاز سلسله­ی اوان به حدود 2500 پیش از میلاد می­رسد.
فرمانروایان اکدی پس از شروکین نیز، هر یک مدعی حمله به جنوب ایران و تصرف شهرهای آن بودند. سومین فرمانروای اکد ، «من - ایشتو - سو» (Man ishtu su) در نبشته­ای می­گوید که سپاهیان وی انشان (در فارس) «شری خوم» یا «شری هوم»(Sherihum - مکان نامعلوم به احتمال در محدوده­ی فارس) و سی و دو شهر را که بر کناره­ی دریای پارس بوده­اند، به تصرف خود درآوردند.
حکمران شوش (Ensi) در این زمان به نام «اشپوم» (Eshpum) خود را بنده­ی «من - ایشتو - سو» خوانده است.
فرمانروای دیگر اکد، «نرام سین» (Naram - Sin) نیز بر جنوب ایران تاخته تا شورش همگانی «ملوخ» (Meluthha = ارت (شهداد کرمان)، ورهشی و همه­ی سرزمین انشان را سرکوب نموده است. نوشته­های یافت شده در شوش، نشان چیرگی وی بر دشت خوزستان است.
نخستین گل نبشته­ی زبان ایلامی به خط میخی مرسوم، پیمان نامه­ای میان وی و فرمانروایی نامعلوم از ایلام - شاید «هیت» (Hita) یازدهمین فرمانروای سلسله­ی اوان - می­باشد. آخرین فرمانروای سلسله­ی اوان، «پوزور - این شوشینک» و یا به تعبیر شادروان هینتز، «کوتیک - این شوشینک» است که از وی سه نبشته به اکدی همراه با متن ایلامی متقدم ، به دست آمده است وی در دو متن اکدی خود را «نیرومند» (Diannum) و پادشاه اوان (LUGAL / SharAwanki) نامیده و در سومین متن، خود را نایب السلطنه (GIR.NITA = Shakkanakkom) خوانده و نیز خود را فاتح هفتاد جا از جمله کیمش (Kimash - میان جبل حرمین و زاب کوچک) و سیمشکی (Simashki - جای نامعلوم)، شهر یا سرزمینی که در آن سده­ی پسین خاستگاه سلسله­ی تازه­ی فرمانروایان ایلامی بود، شمرده است.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
سرزمین ایلام

نام سرزمین باستانی ایلام به صورت«هل تم تی»یا «هت تم تی»(Hat \ Hal-tam-ti) و صورت­های مشابه آمده است. این نام در خط سومری در صورت هزوارشیNim.ki نوشته شده که به صورت(a) Elam(در سومری) و (Elamtu)در اکدیخوانده می­شده است که خود صورتی است از واژه­ی Hal-tam-ti و نام امروزی ایلامیاعیلامکه در جهان مرسوم شده است، برگرفته از گونه­ی نوشتاری در عهد عتیق است.
متاسفانه شیوه­ی نگارش سومری و نوشتاری عهد عتیق بی­توجه به اصل واژه برای برخی این گمان را ایجاد کرده است که ایلام یا عیلام را واژه­ای سامی، هم ریشه با علی - یعلوا عربی بپندارند و آن را به نادرست و ناروا «سرزمین بلند» معنی کنند.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
محدوده جغرافیایی

هل تمتی، ایلام، در معنای اعم خود، بر سرزمین­هایی در جنوب و جنوب غربی ایران زمین گفته می­شده است که در برگیرنده­ی دشت خوزستان و پارس، از شرق دریاچه­های «بختگان» و «تشک» تا رود «مارون»، و نیز شاید در برگیرنده­ی سرزمین­هایی درشمال دشت خوزستان و پارس بوده باشد.
متاسفانه آگاهی­های ما از جای­ها و سرزمین­هایی که در تاریخ «هل تمتی» سهم بسزایی دارند «اوان» (Awan)، «سیمشکی»(Simashki) و حتی سرزمین هل تمتی (ایلام) در معنای اخص خود اگر هیچ نباشد بسیار بسیار اندک است.
به سبب بزرگی و شکوه شهر شوش، دشت خوزستان نیز شوش خوانده شده است. البته، بخشی از سرزمین­های پارس، منطقه­ی «تل بیضا» و «مرودشت» و شاید هم بخش بزرگ­تری از پارس را (An-za/sha-an) می­خوانده­اند و مرکز آن شهر « انشان» یا «انزان» بوده که ویرانه­های آن در ملیان تل بیضا در نخستین سال­های دهه­ی 50 حفاری شده است. شهرهای باستانی هل تمتی، «هوهنوری» یا «خوخنوری» (Huhnuri)، «هیدلو» یا «هیدلی»(Hidalu / i)، پایتخت سوم هل تمتی در زمان آشوریان را به ترتیب درناحیه­ی «باشت بابویی» و «دژ سپید» می­توان در نزدیکی فهلیان جای داد.
البته «لیانLiyan = » (بوشهر) و چند شهر در دشت خوزستان بوده است و برای جاهای دیگر جای­ها و شهرهایی که فراسوی خوزستان و پارس قرار داشته­اند تنها می­توانیم به حدس و گمان متکی باشیم.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
خط و زبان

در مقایسه با میان دو رود (بین النهرین) آنچه از ایلامیان تا کنون به دست آمده بسیار اندک می­باشد. این امر سبب شده است که آگاهی ما درباره­ی زبان ایلامی پیش از داریوش بزرگ، بسیاراندک باشد.



خط ایلامی

آنچه ایلامیان برای ما برجای نهاده­اند، به دو بخش اصلی تقسیم می­شود :

ایلامی متقدم و ایلامی نوشته شده به خط مرسوم میخی
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
1- ایلامی متقدم

نوشته­های به دست آمده از ایلام متقدم، دربردارنده­ی سه گروه متمایز از یکدیگر است.
نخستین گروه، به احتمال از آن سده­های پایانی هزاره­ی چهارم و آغاز هزاره­ی سوم پیش از میلاد است که در شوش پیدا شده­اند.
این گروه دربردارنده­ی عددها و رقم­هایی همراه با شکل حیوانی اهلی است.

گروه دوم، به احتمال، نوشته­های دیوانی بوده است. در این نوشته­ها، در حدود پنج هزار شکل یافت شده­اند که به نظر می­رسد 400 تا 800 مورد از آنها شکل اصلی بوده که به صورت شکل نگاری «لوگوگرام» (Logogramme) به کار برده می­شده­اند.

از سومین گروه ، نوزده نوشته به دست آمده که هفده نوشته آن از شوش است و یکی از شهداد کرمان و دیگری از تپه­ای رو به روی تخت جمشید. این نوشته­ها، بر روی تندیس­ها و ظرف­ها، یا به صورت گل نبشته­هایی بزرگ است. از این 19 نبشته، 3 نبشته­ی آن افزون بر خط ایلامی دارای نبشته­ای به زبان اکدی نیز هستند. شیوه­ی خواندن شادروان «والتر هینتز» (Walther Hinz) و برداشت وی از این نوشته، هنوز مقبولیت تام نیافته است.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
2- نوشته­های به خط میخی

نخستین نوشته­های به دست آمده از ایلامیان به خط میخی مرسوم، همزمان با سلسله­ی اکد است. مهمترین نوشته­ی این دوره، پیمانی میان «نرام سین»(Naram-sin) پادشاه اکده (2218 تا 2254 ق.م.) با پادشاهی از ایلام - که به نظر بیشتر ایلام شناسان نام وی «هیت»(Hita) یازدهمین فرمانروای سلسله­ی «اوان»(Awan) می­باشد.
از زمان سرنگونی سلسله­ی اکد تا میانه­ی سده­ی سیزدهم پیش از میلاد، نوشته­ای به زبان ایلامی به دست نیامده است. همه­ی نوشته­های به دست آمده از این چند سده، به زبان­های سومری و اکدی است.
با روی کار آمدن خاندان «ایگی هلکی»(lgi/e-Halki) بار دیگر به کارگیری خط و زبان ایلامی رونق گرفت و تا سال­های پایانی هخامنشیان، ادامه یافت.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
سلسله سوکل مخ (SUKKAL.MAH)حدود سال­های 1900 تا 1500 ق.م

عنوان سومری «سوکل مخ»(SUKKAL.MAH) در اکدی «Sukkalmahhu» متشکل از دو بخش «سوکل» (SUKKAL) یعنی پیامبر و فرمانروا و «مخ» (MAH) به معنی بزرگ است
.
عنوان «سوکل» (sukkal)، عنوانی بوده که فرمانروایان منصوب شده از سوی شاهان « اور سوم» در شوش به کار می­برده­اند که در ضمن اندک تشابهی نیز با واژه­ی ایلامی «sunkir,sukkir,sunki» شاه دارد.

این دوره در تاریخ ایلام، یکی از مستندترین دوره­های تاریخی است.

افزون بر نوشته­های سنگ بناها ، هدایا و نسخه­های بازنویسی شده­ی این دوره در دوره­ی ایلامی میانه، سدها نبشته­ی حقوقی و اقتصادی به زبان­های سومری و اکدی نیز از این دوره بر جای مانده که به یاری آنها، هم می­توان از شیوه­ی فرمانروایی «سوکل مخ»ها آگاهی پیدا کرد و هم، روزنه­ای به درون جامعه­ی ایلامیان آن زمان باز کرد.

در نبشته­های حقوقی، پس از طرح دعوا و نتیجه، دو سوی دعوا می­بایستی به جان خدایان و سپس به جان سوکل مخ و سپس سوکل ایلام و سیمشکی (اغلب برادر کهتر سوکل مخ) و سوکل شوش (اغلب پسر یا نوه­ی سوکل مخ) سوگند یاد می­کردند. با مرگ سوکل مخ، سوکل ایلام و سیمشکی، جای وی را گرفت. سوکل شوش به سوکلی ایلام و سیمشکی می­رسید و سوکل جدیدی (معمولا پسر سوکل مخ جدید ) بر شوش گمارده می­شد. زمان تقریبی برخی از سوکل مخ را می­توان با توجه به نوشته­های میان دو رودی تعیین کرد :

1. شیروکتوه یا شیروکدوه(Shirtukt / duh) همزمان با «شمشی ادد» یا شمشی ادو (Shamsi-Adad / Addu)

2. سیوه - پلر - هوپک(Huppak - Siwe - Palar) و «کودوزولوش» اول همزمان با «حمورابی» پادشاه بابل (1792 تا 1750 ق.م)

3. کوک نشور(Kuk - Nashur) با سال اول پادشاهی امی صدوق(Ammisaduqa) (1646 ق.م)

سر سلسله­ی سوکل مخ­ها «اپرتی» (Eparti) یا «ابرت» (Ebarat)، نام داشته است که تشابه اسمی بسیار با ششمین فرمانروای سیمشکی­ها دارد. به یقین نمی­توان گفت که آیا این دو، یک شخص بوده­اند یا نه، اما احتمال یکی بودن آن دو ضعیف است.
در نبشته­ای از اپرتی به عنوان پادشاه انشان و شوش، از «شیلهه »(Shilhaha) سوکل مخ، پدر سرزمین انشان و شوش، «ازاد» یا «تهوشو»(Add / ttahushu) سوکل و «مگیترات»(Magitrate) فرمانروای مردم شوش نام برده شده است.
در نبشته­های سال­های بعدی شاهان سوکل مخ و همچنین در دوره­های ایلامی میانه، خود را پسر خواهر (Rohushak) شیلهه خوانده­اند. به نظر می­رسد که شیلهه توانسته است بار دیگر قدرت ایلامیان را بر شوش پس از تاخت و تاز «گونگونوم» تثبیت کند (اندکی پیش از 1900 ق.م.) همچنین ، به احتمال انتقال قدرت از سیمشکیان به سوکل مخ­ها بدون پدید آمدن تغییراتی شدید بوده باشد.
همزمان با روی کار آمدن سوکل مخ­ها در ایلام، در میان فرمانروایان به دو شخص به نام­های «ورد – سین» (Warad-sin) (1834 تا 1823 ق.م)، و « ریم – سین» (Rim - Sin) (از 1822 تا 1763 ق.م) از لارسا بر می­خوریم که از نوادگان شخصی به نام پسر (Kudur-Mahuk) و «شیمتی - شیلهک»(Shimti - Shilhak) بوده­اند.
حتی اگر نظر شادروان کامرون که این خاندان را ایلامی می­داند نپذیریم، نمی­توانیم منکر نفوذ ایلامیان این دوره بر میان دو رود در میان فرمانروایان قبیله­ای شویم.
با ارتقای «سیوه - پلر - هوپک» و «کودوزولوش»، قدرت ایلام گسترش یافت.
بر اساس نوشته­های شهر «ماری»(Mari) تل الحریری امروزی ، در سوریه و نزدیک مرز عراق و بر کناره­ی رود فرات)، «سیوه - پلر - هوپک»(که به صورت «Seplarpak» نوشته شده) شاه انشان و سوکل ایلام، «اشنونا» (بر کناره­ی رود دیاله) را به تصرف درآورد. در حالی که نواحی «گوتیوم»(Gutium) - در کوه­های زاگرس و بر کناره­ی رود زاب کوچک - را نیز در تصرف داشت.
در زمان «کودوزولوش» اول ، دارنده­ی مهری که به احتمال از شهر مرزی «ملگیوم»(Malgium) به احتمال بر کناره­ی رود دیاله - خود را غلام «کودوزولوش» - نوشته شده به صورت «Kudusulush» - می­خواند، در این زمان ایلامیان با در اختیار داشتن رودهای دیاله و زاب کوچک، پس از مرگ «شمشی ادد» (پادشاه آشور) سرزمین­های شمالی میان دو رود و کناره­های دجله را به تصرف خود درآوردند و به رودهای «بالیخ» و «خابور» رسیدند.
در بابل، حمورابی قدرت بسیار یافت و در سال سی ام (1764 ق.م)نیروهای متحد ایلام، «اشنون»(Eshnunna) و «سوبرتو»(Subartu) و «ملگیوم» را شکست داد و پس از آن دیگر شهرهای میان دو رود را به تصرف خود درآورد.


جانشین وی، «سمسو– ایلون» ( (Samau-Iluna ( 1749تا 1712 ق.م ) نیز مدعی باز پس راندن ایلامیان و گوتیان به مرزهایشان شده است. پس از نیمه­ی نخست سده­ی هیجدهم پیش از میلاد، مدارک میان دو رودی مربوط به فعالیت­های سیاسی سوکل مخ­ها به گونه­ای چشمگیر کاهش یافته است.


بر اساس نوشته­های یافت شده در شوش و برخی مدارک میان دو رودی همزمان، می­توان گفت که فرمانروایی سوکل مخ­ها، تا اوایل سده­ی پانزدهم پیش از میلاد به درازا کشیده است و از این رو طولانی­ترین سلسله در ایلام بوده است.

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
ایلامی میانه (حدود 1450 تا 1100 پیش از میلاد)


از چگونگی به پایان رسیدن سلسله­ی سوکل مخ­ها و نیز از چگونگی بر روی کار آمدن خاندان ایگی هلکی، آگاهی چندانی در دست نیست.

سه شخص که دارای عنوان پادشاه شوش و انشان هستند، به نام­های:
کیدینو (Kidinu)
تن / دن روهوراتیر دوم (Tan/Dan-Ruhuratir)
و اینشوشینک - شر - ایلانی (In-shusinak-shar-Ilani) می­باشند.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
مدارک یافته شده در هفت تپه، متعلق به زمان تپتی - اهر (Tepti-Ahar) پادشاه شوش و انشان است. البته، بیشتر گمان برده می­شود که وی یکی از فرمانروایان سلسله­ی سوکل مخ­ها بوده است، اما به کارگیری نام سالی از آن کدشمن - انلیل اول (Kadashman-d.KUR.GAL= Kadashman-Enlil) - مرگ در 1374 پیش از میلاد - در مهری که دارای نام تپتی اهر است، زمان فرمانروایی وی را به حدود سال 1360 پیش از میلاد می­رساند. بر اساس یک گل نبشته­ی تاریخ نگاری بابلی، کوری گلزوی دوم (1345 تا 1324 ق.م) - پادشاه کاشی بابل به ایلام یورش برده و هورپتیل (Horpatila) پادشاه ایلام (Elammat) را شکست داده است.

از قرن­های سیزدهم و دوازدهم پیش از میلاد، نوشته­های بسیارارزشمندی از شاهان این دوره بر جای مانده است.

از نخستین پادشاهان ایلامی میانه، تنها نام­هایی بر جای مانده است که بزرگ­ترین پادشاه تاریخ ایلام به نام شیلهک - این شوشینک (Shilhak-In-shushinak) در فهرست­های خود به هنگام بازسازی پرستشگاه خداوند «این شوشینک» در شهر شوش، از آنان نام برده است. وی نخست از دو پسر ایگی - هلکی (lgi/e-Halki)به نام­های پهیر - ایشن (Pahir-Ishshan) و اتر - کیته (Attar-Kitah) بلافاصله پس از شاهان سلسله­ی سوکل مخ ها یاد می­کند که به احتمال، سه نسل پیش از کیدن - هوترن (Kidin-Hutran) بوده­اند. دو نوشته­ی یافت شده از ده نو، گواه بر فرمانروایی ایگی - هلکی پیش از دو فرزندش است.

پس از اتر کیته - پسر وی هومبن - نومن (Humban-numena)به پادشاهی رسید که پرستشگاهی در لیان (بوشهر) بنا می­کند. از وی ، نوشته­ای اهدایی به اکدی و پاره آجری که بر آن تنها بخشی از نام او باقی مانده، برجاست.

شیلهک اینشوشینک از وی به عنوان سازنده (بازسازنده) پرستشگاه خداوند اینشوشینک پیش از خود یاد کرده و او را از فرزندان سوکل مخ بزرگ، شیلهه خوانده است.

پس از هومبن - نومن، پسر وی به نام اونتش گل نپیریش (Untash.Gal Napirisha)به پادشاهی رسید و به احتمال، پادشاهی وی همزمان با پادشاهی شولمانو- اشرید اول1247 تا 1245 ق.م. پادشاه آشور، و کدشمن - انلیل دوم 1264 تا 1256 پیش از میلاد - پادشاهان کاشی بابل بوده باشد.

وی در 42 کیلومتری جنوب شرقی شوش پرستشگاه بزرگ چغازنبیل را در شهر آل - اونتش - گل / نپیریش (شهر اونتش گل / نپیریش) که امروز بزرگ­ترین و سالم­ترین زیگورات بر جای مانده در ایران و میان دو رود است. برای خدایان شوش و ایلام، به ویژه خداوند اینشوشینک ساخت.همچنین، از کارهای ساختمانی و بازسازی شوش نیز غافل نبود.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
با پیدایش سستی در فرمانروایی کشتی – لییش چهارم 1242 تا 1235 پیش از میلاد - پادشاه بابل، اونتش گل / نپیریش بر میان دو رود تاخت و با غنیمت­های بسیار که در بردارنده­ی تندیس­های خدایانی چند نیز بود، به شوش بازگشت.

در بیست سال پادشاهی اونتش گل / نپیریش، ایلام از انزوای تاریخی خود بیرون آمد و بار دیگر، در پهنه­ی سیاست روز منطقه فعال شد.

پس از مرگ اونتش - گل / نپیریش، شخصی به نام اونپتر / گل نپیریش (Unpatar-GAL/Napirisha) به پادشاهی رسید، که گفته شده پدرش پهیر ایشن (Pahir-Ishshan) نام داشته است. به احتمال زیاد، این پهیر - ایشن نمی­توانسته عموی هومبن - نومن، پدر اونتش - گل / نپیریش بوده باشد، شاید از نوادگانش باشد.

در زمان فرمانروایی این پادشاه در آشور توکولتی - نینورت 1244 تا 1208 پیش از میلاد - به گسترش قلمرو خود پرداخت و در حمله به بابل کشتی لییش چهارم را به اسارت به آشور برد و شاهی دست نشانده خود را به پادشاهی بابل منصوب کرد. در بازگشت از بابل ایلامیان وادار به باز پس نشینی از کناره­های رودخانه­ی کرخه شدند که در تسلط خود داشتند.

گفته شده که پس از مرگ اونتش - گل / نپیریش به مدت یکسال همسر وی به نام نپیر - اسو (Napir-Asu) که پیکره­ای مفرغی به وزن 2200 کیلو (بدون سر) از وی برجای مانده، پادشاه ایلام شده است. اما، مدرکی که این را تایید کند وجود ندارد.

پس از او نپتر - گل / نپیریش، برادرش به نام کیدین هوترن (Kidin-Hutran) به پادشاهی رسید که به احتمال، حدود بیست سال پادشاهی کرده است. کیدین هوترن با استفاده از ناتوانی پادشاهان کاشی بابل، دو بار بر میان دو رود تاخت و با غنیمت­های بسیار، به شوش بازگشت. با وجود این دو یورش موفقیت آمیز، بابل همچنان زیر سلطه­ی آشور باقی ماند.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
در زمان فرمانروایی این پادشاه در آشور توکولتی - نینورت 1244 تا 1208 پیش از میلاد - به گسترش قلمرو خود پرداخت و در حمله به بابل کشتی لییش چهارم را به اسارت به آشور برد و شاهی دست نشانده خود را به پادشاهی بابل منصوب کرد. در بازگشت از بابل ایلامیان وادار به باز پس نشینی از کناره­های رودخانه­ی کرخه شدند که در تسلط خود داشتند
.
گفته شده که پس از مرگ اونتش - گل / نپیریش به مدت یکسال همسر وی به نام نپیر - اسو (Napir-Asu) که پیکره­ای مفرغی به وزن 2200 کیلو (بدون سر) از وی برجای مانده، پادشاه ایلام شده است. اما، مدرکی که این را تایید کند وجود ندارد.

پس از او نپتر - گل / نپیریش، برادرش به نام کیدین هوترن (Kidin-Hutran) به پادشاهی رسید که به احتمال، حدود بیست سال پادشاهی کرده است. کیدین هوترن با استفاده از ناتوانی پادشاهان کاشی بابل، دو بار بر میان دو رود تاخت و با غنیمت­های بسیار، به شوش بازگشت. با وجود این دو یورش موفقیت آمیز، بابل همچنان زیر سلطه­ی آشور باقی ماند.


پس از کیدین هوترن، شخصی به نام «هلوتوش / هلودوش – اینشوشینک »سلسله­ی جدید و نیرومندی را در ایلام پایه گذاری کرد که به مدت حدود پنجاه سال، نیرومندترین نیروی سیاسی و نظامی منطقه بوده است.

شوتروک - نهونت (Shutruk-Nahhunte) پس از هلو دوش - اینشوشینک به پادشاهی رسید. وی با استفاده از زمان مناسب به همراه پسر خود، کوتیر - نهونت(Kutir-Nahhunte) بربابل تاخت - 1160 ق.م. - و شکست سختی را بر پادشاه آن زبب - شوم - ایدی (Zababa-shum-iddina) وارد کرد و سبب سرنگونی وی شد.



شوتروک - نهونت در بازگشت به شوش، انبوهی از غنیمت­های جنگی را چون ستون قانون حمورابی ، سنگ یادبود پیروزی نرام - سین و ستون یادبود من - ایشتو - سو اکدی و ... را با خود به شوش آورد.


سه سال بعد، (1157 پیش از میلاد) کوتیر- نهونت موفق شد آخرین پادشاه سلسله کاشی­ها به نام انلیل - نادین - آخ (Enlil-nadin-ahe) را دستگیر و به همراه تعداد زیادی از میان دو رودی­ها به ایلام بفرستد.

کوتیر- نهونت که پس از پدر به پادشاهی رسیده بود، با غنیمت­های بسیار، از جمله : پیکر خداوند مردوک، خدای بابل و پیکره­های دیگر خدایان میان دو رودی به شوش بازگشت. به اسارت بردن خداوند مردوک، تاثیر بسیاری بر روحیه­ی مردم میان دو رود گذاشت و سبب شد که چهار دهه بعد، میان دو رودی­ها بر ایلام بتازند و آن پیکره را بار دیگر به بابل بازگردانند.

پس از مرگ کوتیر - نهونت در حدود سال 1140 پیش از میلاد، برادرش شیلهک این شوشینک (Shilhak-In-Shushinak) که بی­گمان بزرگ­ترین پادشاه تاریخ ایلام بود، به پادشاهی رسید. وی با هشت بار لشکرکشی، دامنه­ی سلطه ایلام را تا نواحی کرکوک و کوه­های غربی ابرسن (زاگرس) گسترش داد.


به احتمال زیاد وی، سبب اختلال در حکومت آشور شد و مسبب قتل «آشور- دان» اول1179 تا 1134 پیش از میلاد - گشت.


همچنین، یک بار نیز به بابل که به احتمال شورش­هایی در آن پدید آمده بود تاخت و تا بابل و فرات پیش رفت. شیلهک - این - شوشینک پس از مرگ برادر، با همسر وی نهونت - اوتو (Nahhunte-Utou) ازدواج کرد و در همه­ی نوشته­ها، همواره برای وی و فرزندانی که از برادرش بودند در خواست طول عمر و شادی و خوشی کرده است.


از شیلهک - این - شوشینک نوشته­های بسیاری بر جای مانده است. نبشته­های پیروزی­ها و آبادانی­هایش.

وی، به هنگام نوسازی پرستشگاه­های گوناگون، از شاهان گذشته­ای که برای نوسازی آن پرستشگاه کوشش کرده بودند نام برده است. از این رو، فهرست طویلی از پادشاهان گذشته­ی ایلام برای ما به یادگار گذاشته است.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
پس از مرگ شیلهک این شوشینک، پسر وی «هوتلودوش - این - شوشینک (Hutelludus-In-Shushinak) به پادشاهی رسید.


وی نیز همانند پدر، به نوسازی پرستشگاه­ها پرداخت. در زمان وی، بابل و نواحی دجله از زیر چیرگی ایلام خارج شد و پادشاه بابل، «نبو -کدوری-اوصور» 1124 تا 1103 پیش از میلاد - دو حمله به خوزستان و شوش می­کند که دومین آن، در گرمترین روزهای تابستان خوزستان بود.



در این حمله، هوتلودوش این شوشینک وادار به گریز از شوش شد و نبوکدوری اوصور، تندیس خداوند مردوک را از شوش به بابل بازگرداند. شاید با بازگشت نبوکدوری اوصور، هوتلودوش - این شوشینک به شوش بازگشته و آن جا را در اختیار خود گرفته باشد.

با پایان یافتن پادشاهی هوتلودوش این شوشینک، یک باره با سکوت کاملی در مورد ایلام و نیز بیشتر سرزمین­های خاور نزدیک روبه رو می­شویم که کم و بیش نزدیک به دویست سال به درازا می­کشد.

نوشته­های ایلامی میانه­ی قرن هشتم پیش از میلاد، برادر هوتلودوش این شوشینک را به نام «شیلهین - همرو – لگمر» (shilhina-Hamru-Lagamar) پادشاه بعدی ایلام خوانده، ولی در مورد این پادشاه، سندی از زمان خود وی به دست نیامده است
 

mahasen

عضو جدید
حكومت عيلام
حكومت عيلاميان - اصولا حكومت ايالات خودمختار، يا بهتر بگوئيم نوعى حكومت فدرال بوده است . بدين معنى كه هر يك از ايالات داراى حكومت هاى جداگانه بوده اند زمانى كه دولت مركزى اهميت و اقتدار كافى نداشت هر يك از آنان با استقلال مى زيسته و هنگامى كه دستگاه حكومت مركزى قدرت مى يافت ، موفق مى شد دوباره اين حكومت هاى خودمختار را تحت قدرت واحد خود درآورد. هر چند اين حكومت ها استقلال داخلى خود را هرگز از دست نمى دادند، و از اين رو تاريخ عيلام گاه بسيار مغشوش ‍ و درهم مى نمايد.
سلسله هايى كه به ترتيب در عيلام حكومت نموده اند عبارتند از:
1 - سلسله آوان از حدود 700،2 تا 200،3 ق .م . داراى قدرت بوده اند تاكنون نام دوازده نفر از پادشاهان اين سلسله ثبت گرديده است .
2 - سلسله سيماتش : اين سلسله در حدود 300 سال و از 000،3 تا 850،2 ق .م . حكومت كرده اند از پادشاهان اين سلسله تاكنون نام ده نفر ثبت شده است .
3 - سلسله انزان : انزانيان از سال 350،1 تا 210،1 ق .م . حكومت نموده اند.
عيلاميان براى پادشاهان خود تقدس و الوهيت خاصى قايل بودند و آنان را پدر - شاه انزان و شوش مى خواندند.
عيلام از ابتداى تولد تا واپسين دم حيات در كنار همسايگانى مى زيست كه هر يك داراى تمدن هاى بسيار پيشرفته اى بوده اند. فى المثل آكاديان و سومريان كه پس از مدتى درهم آميخته و تشكيل دولت بابل را دادند و از آن زمان است كه بابل وحدت يافته ، تمدن درخشان خود را به عيلام عرضه داشت بى گمان دولت آشور نيز در اين نقل و انتقال داراى سهم بسزايى بوده است ؛ و يا كشور اورارتو (واقع در سرزمين ارمنستان كنونى ) كه داراى تمدنى بسيار معتبر بوده است كه هر چند دور از عيلام قرار گرفته بود، ولى از طريق معابر كوهستان زاگرس و توسط اقوام واسط و مسكون در سر راه - چون لولوييان و گوتيان - و يا از راه تجارت و تماس هاى اقتصادى ، تمدن خود را به عيلام عرضه مى نمود.
به عبارت ديگر مى توان گفت علاوه بر آن كه عيلاميان تحت تاثير تمدن هاى پيشرفته اى همچون سومر و اكد و بعد بابل و آشور قرار گرفته بودند، نقش ‍ رابط ميان تمدن كوه نشينان شمالى و دشت نشينان نواحى جنوب را نيز داشتند. اين تماس ها و ارتباطات ، گاه دوستانه و مسالمت آميز، و زمانى ديگر خصمانه و شديد بوده است .
سرانجام با سلطه آشور بر بابل ، آشوريان با عيلام در همسايگى قرار گرفتند كه در نهايت منجر به اضمحلال تمدن عيلام گرديد.
مهم ترين شهرهاى عيلام ، شهرهاى شوش ، ماداكتو و خايلدالو بوده اند، از اين ميان شهر شوش از اهميت و قدمت بيش ترى برخوردار بوده است . اين شهر در پيشرفت حيات اقتصادى و اجتماعى دنياى قديم نقش مهمى داشته و داراى شهرت فراوان در تمدن دنياى آن روز بوده . دمرگان شهر شوش را به چند بخش تقسيم نموده است :
1 - ارگ يا قلعه شوش كه از زمان بنا تا حمله اسكندر به ايران مسكونى بود.
2 - محله تجارى
3 - محله اى در بخش راست رود كرخه كه تالار آپادانا، قصرهاى داريوش و اردشير سوم را نيز در بر مى گرفت .
4 - شهر دورانتاش نزديك شوش كه در زمان اونتاش گال پادشاه عيلامى بنا گرديد. از اين شهر، زيگورات معروف به چغازنبيل در محلى به همين نام باقى مانده كه باستان شناسان فرانسوى توانسته اند طى چند سال طبقاتى از اين زيگورات را از زير خاك بيرون آورند.

با سلام

دورانتاش باید به صورت دور انتاش نوشته بشه چرا که "دار" در عربی خوزستانی یا همون عیلامی یعنی اتاق یا مسکن شبیه به کاربرد کلماتی چون "دار دنیا" یا "دار فانی" یعنی "مسکن دنیا" یا "مسکن فانی". جمع اتاق ها یا مسکن ها هم میشه " دور" که هنوز هم به همین شکل در خوزستان بکار میره. و گیرشمن هم خیلی خوب این کلمه رو معنی کرده و گفته "دور انتاش" یعنی "شهر انتاش" که با کاربرد این کلمه یعنی جمع مسکن در حال حاضر کاملا مطابقت میکنه. البته والتر هینتس و گیرشمن با عربی خوزستانی آشنایی نداشتن و از روی معلومات خودشون به این نتایج رسیدن به عنوان یه نمونه دیگه در کتاب والتر هینتس کتیبه "NARUNDE UMMI" که در کنار الهه ای که لباس زنانه عجیب پوشیده و در بالا، کنار یقه به شکل آتش و در نزدیکی دامن به شکل قطرات آب هست به "نارونده مادر من است" ترجمه کرده بنده خدا، مادر من است رو خوب ترجمه کرده چرا که امٌی با ضمه روی الف و تشدید روی میم در عربی به معنی مادرم میشه لاکت اگه کمی به آتش و رطوبت دقت میکرد و میدونست که در عربی خوزستانی به رطوبت گفته میشه "نده" خیلی راحت جمله رو به این شکل ترجمه میکرد "نار و نده امٌی" یعنی الهه "آتش و رطوبت (یا همان باران) مادر من است"
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
با سلام

دورانتاش باید به صورت دور انتاش نوشته بشه چرا که "دار" در عربی خوزستانی یا همون عیلامی یعنی اتاق یا مسکن شبیه به کاربرد کلماتی چون "دار دنیا" یا "دار فانی" یعنی "مسکن دنیا" یا "مسکن فانی". جمع اتاق ها یا مسکن ها هم میشه " دور" که هنوز هم به همین شکل در خوزستان بکار میره. و گیرشمن هم خیلی خوب این کلمه رو معنی کرده و گفته "دور انتاش" یعنی "شهر انتاش" که با کاربرد این کلمه یعنی جمع مسکن در حال حاضر کاملا مطابقت میکنه. البته والتر هینتس و گیرشمن با عربی خوزستانی آشنایی نداشتن و از روی معلومات خودشون به این نتایج رسیدن به عنوان یه نمونه دیگه در کتاب والتر هینتس کتیبه "NARUNDE UMMI" که در کنار الهه ای که لباس زنانه عجیب پوشیده و در بالا، کنار یقه به شکل آتش و در نزدیکی دامن به شکل قطرات آب هست به "نارونده مادر من است" ترجمه کرده بنده خدا، مادر من است رو خوب ترجمه کرده چرا که امٌی با ضمه روی الف و تشدید روی میم در عربی به معنی مادرم میشه لاکت اگه کمی به آتش و رطوبت دقت میکرد و میدونست که در عربی خوزستانی به رطوبت گفته میشه "نده" خیلی راحت جمله رو به این شکل ترجمه میکرد "نار و نده امٌی" یعنی الهه "آتش و رطوبت (یا همان باران) مادر من است"
عربی خوزستانی یا عیلامی ؟؟؟؟؟!!!!!!:eek:
 
بالا