[عوامل فیلم] - بازیگری ( Acting )

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز

ایفای نقش شخصیتی در فیلم ، از خلال کنش ها و واکنش ها ، ژست ها ، تغییر حالت های چهره ، تغییر رفتار و تغییر لحن گفتار را ، بازیگری گویند.



تاثیر هنرهای پیشین بر بازیگری


نقاشی


اگر چه نقاشی در ذات خود دارای خصلتی ایستا و ساکن است ، ولی از یک نظر با هنر فیلم ارتباط دارد ، یعنی تصویر نگاری از انسان. از نقاشی پرتره ها ، مهم ترین درس بازیگری جلوی دوربین ، یعنی بیان عواطف از طریق نگاه را می توان دریافت.




آن موقع که هنوز دوربین عکاسی و فیلم برداری اختراع نشده بود ، مدل های نقاشی نخستین بازیگران صامت در عرصه هنرهای تصویری بودند. آنها می بایست به وسیله نگاه ، حالات چهره ، نوع ایستادن یا نشستن ، حالات دست ها و خلاصه به وسیله تمام آن چیزهایی که یک بازیگر برای بازی جلوی دوربین ، به آن متوسل می شود ، عواطف و احساسات خود را منتقل می کردند. درواقع بازیگر ، در صحنه هایی که باید طی چند لحظه حالتی را به خود بگیرد و هیچ حرکتی نکند نیز ، همین کار مدل های نقاشی را انجام می دهد.




« تصویر اول از سمت چپ ، تصویری است از تابلوی معروف مونالیزا ( لبخند ژکوند ) ، که توسط لئوناردو داوینچی کشیده شده. صورت ، نگاه ، حالت چهره و نوع قرار گرفتن دست ها ی این زن در این تابلو ، به خوبی دربرگیرنده احساسات متفاوت اوست. تصویر دوم نیز ، نمایی از فیلم مصاعب ژاندارک ( 1928- The Passion of Joan of Arc ) ، ساخته کارل تئودور درایر ( Carl Theodor Dreyer ) است. چهره ژان که در انتظار اعدام خود به وسیله آتش است ، به خوبی همانند یک پرتره ، بیانگر احساسات او در این لحظات است. »





عکاسی


عکاسی زمینه بازیگری برای دوربین را فراهم کرد ، اینکه آدم به عنوان سوژه های فتوژنیک ( جذاب برای تصویر ) ، می تواند عکس برداری شود. بر خلاف مدل های نقاشی ، هر کس کافی است ظرف چند ثانیه ژست و حالتی به خود بگیرد تا از او عکس گرفته شود. او می تواند در ژست و حالتی که می گیرد به نوعی احساساتش را نیز بروز دهد.



پیش از عکاسی ، هنر تئاتر وجود داشت و شاید فکر کنیم که چرا باید عکاسی زمینه ساز بازی برای دوربین باشد. ، زیرا عکاسی چیز جدیدی با خود آورد ، آدمی که جلوی دوربین نشسته موجودی زنده است ، ولی عکسش قالبی است از نور که روی کاغذ چاپ می شود. این شخص می تواند بدون آنکه نیازی به برون فکنی از نوع تئاتری داشته باشد ( زیرا در تئاتر تماشاگران در فاصله نسبتا دوری از بازیگران نشسته اند و تماشاگران آنقدر بر نگاه و حالات چهره بازیگران مسلط نیستند ، به همین خاطر ، بازیگران تئاتر باید به رفتارها و ژست های خود شدت بیشتری ببخشند ، اصطلاحا برون فکنی ، تا احساساتشان را بروز دهند. ) ، در خود فرو برود تا دوربین به او نزدیک شود و در فاصله ای مناسب از او تصویر بگیرد. از طرف دیگر در نقاشی و عکاسی ، شخصیت ها از دنیای واقعی و سه بعدی می آیند تا به تصویری دو بعدی در قاب ، یا قاب یک تابلو ، یا قاب یک عکس ، بدل شوند و از این جهت شباهت زیادی به فیلم دارند ، و تمام عناصری که برای خلق تصویر و عمق بخشیدن به آن در یک تابلوی نقاشی یا در یک قاب عکس ، مورد نیاز است در فیلم نیز مورد نیاز است.




تئاتر


نمایش های صحنه ای یا اصطلاحا تئاتر ، در آغاز تاریخ سینما بر روی این هنر جدید بسیار تاثیر گذاشت. برخی فیلم های اولیه فیلم هایی بودند که در آن از یک نمایش ، فیلم گرفته شده بود. در این حالت دوربین را در فاصله مناسبی از صحنه قرار می دادند و بدون اینکه دوربین هیچ حرکتی داشته باشد ، از صحنه فیلم می گرفتند. همچنین اولین بازیگران سینما ، بازیگران عرصه تئاتر بودند و نوع بازی جلوی دوربین ، همان نوع بازی های تئاتری بود. بعدها سبک بازیگری برای فیلم تغییر کرد و سبک بازیگری مختص سینما و هنر فیلم به دست آمد. امروزه هم بسیاری از بازیگران فیلم ها از تئاتر جذب سینما می شوند. به همین جهت ، بسیاری تئاتر و سینما را از یک جنس می دانند ، ولی تئاتر و سینما و نوع بازی در صحنه تئاتر با نوع بازی در برابر دوربین با وجود شباهت ها و برخی اصول مشترکی که با یکدیگر دارند ، عملا متفاوت از هم هستند.


بازیگری در سینما ، بر خلاف تئاتر که در آن بازیگر مستقیما با تماشاگر روبه روست ، از طریق حضور در برابر دوربین و به مدد تمهیداتی چون تدوین ، لبه صدا و امکانات دیگری صورت می گیرد که بر بازی بازیگر اثر خاصی می گذارد و ممکن است ، آن را تقویت و در مواردی تضعیف کند.



در سینما ، صحنه ها نما به نما فیلم برداری می شوند و حتی گاهی نماهایی که پشت سر هم فیلم برداری می شوند ، به همان ترتیبی که قرار است نمایش داده شوند ، نیستند ، بر خلاف تئاتر ، که بازیگران بازی پیوسته ای دارند که دارای همان ترتیب داستانی نمایش نامه است.



همچنین گاهی برای رسیدن به بازی مورد نظر کارگردان ، ممکن است ، یک نما پس از چند برداشت به نتیجه مطلوب برسد و مورد قبول واقع شود ، در حالی که در تئاتر امکان دوم برای بازیگر وجود ندارد. همه این مسائل موجب می شود که بازی بازیگر برای یک فیلم از حالت یکپارچه بازی تئاتری دور شود. در واقع این تکه تکه شدن بازی بازیگر ، مشکلات زیادی برای بازیگر ایجاد می کند و روی بازی او اثر می گذارد ، زیرا موجب می شود تا بازیگر نیز ، تداوم احساسی اش را از دست بدهد و برای رسیدن به احساس هر صحنه ، نیاز به تلاش بیشتری داشته باشد ، اما از طرف دیگر ، این مسئله یک فایده مهم دارد و آن این است که ، می توان بین برداشت های مختلف بهترین برداشت را انتخاب کرد و همچنین ، اشتباهات بازیگران را جبران کرد.



در سینما ، بازیگر باید جلوی دوربین بازی کند و معمولا فاصله چندانی با دوربین ندارد ، در نتیجه کوچکترین حرکت او برای بیننده محسوس است ، میکروفن های حساس هم قادرند آهسته ترین نجواهای او را ضبط کنند ، به این ترتیب در سینما شیوه به کار گیری بدن ، به ویژه اجزای صورت و صدا ، به شکلی مشابه نحوه بازی در تئاتر منتفی است و به سبکی متین تر و طبیعی تر برای بازیگری نیاز است. گرفتن ژست و حالت های تئاتری ، دیگر در سینما قابل قبول نیست زیرا ، بازی بازیگر را مصنوعی و اغراق شده جلوه می دهد ، در حالی که در تئاتر این خود اساس بازیگری برای تئاتر است.




__________________________________________________________________________________________


[h=1]عوامل موثر در بازی بازیگر :[/h]

عوامل مختلفی بر نوع بازی یک بازیگر تاثیر می گذارند ، که مهم ترین آنها عبارت اند از :


نقش بازیگر


مسلما مهم ترین مسئله ای که نوع بازی بازیگر را تعیین می کند ، نقشی است که باید ایفا کند.

در اولین قدم ، یک بازیگر خوب باید مردم شناس خوبی نیز باشد. برخی ویژگی های رفتاری یا گفتاری انسان هایی که دارای موقعیت خانوادگی ، موقعیت اجتماعی ، ملیت یا قومیت و ... یکسان هستند ، با هم مشترک است. این ویژگی ها ، همان ویژگی های تیپیک هستند. برای مثال کسانی که در محیط های نظامی مانند ارتش کار می کنند ، عمدتا انسان هایی منظم و وقت شناس هستند ، در کارهای خود با قدرت عمل می کنند ، هنگام راه رفتن و حتی در نشستن قامتشان را صاف و با صلابت نگاه می دارند ، دستانشان را در مواقع مهم و با حالتی خاص تکان می دهند و .... اینها ویژگی هایی است که کار مشترک این انسان ها و خصوصیاتی که این کار دارد برای آنها ایجاد کرده ، البته باز هم تاکید می کنیم این ویژگی ها مطلق نیستند و ممکن است برخی از آنها در یک شخص وجود داشته باشد و برخی وجود نداشته باشد. در هر حال ، بازیگر باید به این ویژگی های تیپیک توجه کند و متناسب با نقشی که بازی می کند برخی از این ویژگی ها را ، با ژست هایی که می گیرد و حالت ها و حرکت هایی که به اندامش می دهد و با نگاه ، حالات چهره و ... بروز دهد.



در قدم بعد ، ویژگی ها و خصوصیات روحی و اخلاقی کاراکتری است که او باید نقشش را ایفا کند. برای مثال آیا این کاراکتر خودخواه یا خودپسند است ، ترسو یا شجاع است ، مستقل یا وابسته است ، حسود یا ... . باور کنید این ویژگی ها و خصوصیات روحی و اخلاقی در هر رفتاری که از خود نشان می دهیم خود را بروز می دهند. برای مثال انسان های شجاع ، در هنگام حرف زدن هیچ ترس و واهمه ای ندارند ، به خوبی و با قدرت حرف می زنند و همیشه به شخصیتی که طرف گفت و گوی آنهاست ، مستقیم نگاه می کنند ، چشمانشان برق خاصی دارد ، در انجام کارها پیش قدم هستند ، حرکاتشان فرز است و ... ، در حالی که انسان های ترسو و محافظه کار به دلیل آنکه از اشتباه کردن می ترسند ، با تعلل حرف می زنند ، نگاهشان را پایین می اندازند ، بعد از آنکه مطمئن شدند کاری به نفع آنهاست انجام آن را می پذیرند ، حرکاتشان معمولا کند است و .... توجه به این خصوصیات و ویژگی های اخلاقی کاراکتری که قرار است نقشش توسط بازیگر ، بازی شود ، بسیار مهم است و مهم تر از آن ، این است که ، چگونه این خصوصیات از طریق بازی بازیگر منتقل شود.




در قدم بعد ویژگی های منحصر به فرد یک کاراکتر است که موجب می شود او از همه انسان هایی که می شناسیم متفاوت باشد. البته این ویژگی ها مربوط به شخصیت های خاصی است و ممکن است همه کاراکترها از آن برخوردار نباشند. برای مثال نقشی که جک نیکلسون ( Jack Nicholson ) در فیلم پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته (دیوانه ای از قفس پرید) ( 1975- One Flew Over The Cuckoo's Nest ) ایفا کرده است. در این فیلم جک نیکلسون ، نقش انسان سالمی را بازی می کند که برای فرار از حکم اعدام ، خود را به دیوانگی می زند و به تیمارستان فرستاده می شود. در تیمارستان به نوعی او ، هم ویژگی های عاقل و سالم بودن را از خود بروز می دهد و هم ویژگی های روانی و دیوانه بودن را ، و به خوبی تلفیق آنها را به نمایش می گذارد. در این فیلم جک نیکلسون بسیار بر نوع نگاه و حرکت اعضای چهره اش ، اصطلاحا میمیک صورت کار کرده و خصوصیات این کاراکتر را انتقال داده.



به عنوان مثالی دیگر در فیلم راننده تاکسی ( 1974- Taxi Driver ) با ضد قهرمانی به نام تراویس بیکن با بازی بسیار خوب رابرت دنیرو ( Robert De Niro ) رو به رو هستیم که در ابتدای فیلم ، انسانی معمولی جلوه می کند ، ولی به تدریج رفتارهای عجیبی از خود نشان می دهد و در نهایت به انسانی متفاوت از آن چیزی که فکر می کردیم ، بدل می شود. در این فیلم رابرت دنیرو بر نوع نگاه ، نوع ادا کردن دیالوگ ها و نوع حرکت دستها کار کرده و تراویس بیکن را به خوبی به تصویر کشیده.



باید توجه داشت منحصر به فرد بودن یک نقش ، تنها به کاراکتری که فیلم نامه نویس با ویژگی های خاصی که برای آن نقش در نظر می گیرد ، خلق نمی شود ، بلکه یک بازیگر خوب می تواند ، حتی یک کاراکتر معمولی و کلیشه ای را منحصر به فرد کند و به آن تازگی و سرزندگی ببخشد. در واقع بازیگران با استعداد و خلاق ، بازیگرانی هستند که در این کار ، موفقند. آنها می توانند به عمق شخصیتی که قرار است نقش آن را بازی کنند فرو روند و سپس از این شخصیت ، رفتارها و ویژگی های خاصی را به نمایش بگذارند.




ژانر و فرم فیلم


بازیگری ، مثل همه عناصر فیلم ، گستره نامحدودی از امکانات کاملا مشخص در خود دارد. بازیگری را نمی توان بر اساس یک معیار عام ، جدا از بافت عینی و بصری فرم فیلم ارزیابی کرد. این به این معنا است که اگر سر و وضع و رفتار و حالات بازیگر به صورتی است که به کارکرد کاراکتر او در بافت فیلم ، می خورد ، بازی او خوب است.


در یک فیلم فانتزی ، از بازیگر خواسته نمی شود که بازی رئالیستی از خود ارائه دهد ، بلکه برعکس او باید بازی سبک پردازی شده ای از خود به نمایش بگذارد که در آن حرکت ها و ژست ها حالت معمولی ندارند و حرکت اعضای چهره به صورتی غلو شده به نظر می آیند.

به عنوان مثالی دیگر ، در فیلم های تاریخی ، بازیگر باید به نوع رفتار ، نوع گویش و حالات اجتماعی خاص مردمان آن دوره تاریخی اشراف داشته باشد و از طرف دیگر با توجه به آنکه در زمان های گذشته ، اختلاف طبقاتی انسان ها بیشتر مطرح بود ، به ویژگی های خاص طبقه ای که کاراکتر به آن تعلق دارد نیز ، باید توجه داشته باشد. و ...



فرم فیلم نیز بسیار در نوع بازی بازیگر اثر می گذارد. برای مثال ژان لوک گدار (Jean - Luc Godard ) ، که جزء فیلم سازان موج نوی فرانسه بوده است ، با توجه به ویژگی های فرمی و سبکی آثارش ، معمولا از بازیگران می خواهد که بازی سرد ، تخت ، درون گرا و غیر بیانگری از خود به نمایش بگذارند ، برعکس درفیلم های اکسپرسیونیستی ، بازی بازیگران بسیار برون گرا و غلو شده است.


به این ترتیب نوع و سبک بازیگری ، آشکارا تحت تاثیر ژانر فیلم ، نوع روایت فیلم ، میزانسن و فرم کلی فیلم قرار دارد.




نوع نما


با توجه به نوع نما ، تاثیر بازیگر در قاب نیز ، متفاوت است.

بازیگر باید خود را با هر فاصله و زاویه از دوربین تطبیق دهد. برای مثال اگر از فاصله دور از یک بازیگر فیلم برداری شود ، بازیگر بر روی پرده کوچک به نظر خواهد رسید و همه قامت او بر پرده رویت خواهد شد ، به این ترتیب در این نما ، ژست ها و حرکات بدن او بسیار مهم است ، مهم تر از حالت چهره و نوع نگاه او ، زیرا در این نما ، تماشاگر برای دیدن صورت او دید کافی ندارد. برعکس در نماهای نزدیک و خیلی نزدیک ، کوچک ترین حرکت چشم بازیگر ، نوع نگاهش و حتی پرش کوچکی در ماهیچه صورتش هم به خوبی بر پرده نقش می بندد و تاثیر بسیار زیادی بر تماشاگر می گذارد.

به این ترتیب بازیگر باید بر آن عضو از بدنش که در هر نما برجسته خواهد شد تمرکز کند.



« دو تصویر سمت چپ هر دو متعلق به فیلم پای چپ من ( 1989- My Left Foot ) ، ساخته جیم شرایدان ( Jim Sheridan ) است. در این فیلم دانیل دی لوئیس ( Daniel Day-Lewis ) در نقش یک عقب مانده هنرمند ظاهر شده است. در نمای اول ، تنها صورت او را داریم و در نمای دوم ، همه قامت او را که بر روی ویلچر نشسته است. در نمای اول او تنها بر روی حالات چهره اش کار کرده ، در حالی که در نمای دوم بر روی دست ها و پاهایش متمرکز شده است. »



اشیاء موجود در صحنه


ارتباط کاراکتر با اشیاء می تواند عمیق ترین عواطف روحی بازیگر را در خودش منعکس کند.

وقتی یک کاراکتر شیئی را لمس می کند ، آن شیء به نوعی جزئی از وجود کاراکتر می شود و خصلتی بشری پیدا می کند. برای مثال صحنه های زیادی را در فیلم ها به خاطر داریم که کاراکتر ، برای نشان دادن خشمش آنچه را که در دست داشته ، به شدت فشرده. در این حالت فشرده شدن دست کاراکتر ، به خوبی خشم او را که بر روی آن شی ء خالی می کند ، به نمایش می گذارد.
به این ترتیب بازیگر می تواند به شیوه ای خلاقانه ، از طریق ایجاد ارتباط با اشیاء ، تاثیر روانی بسیاری ایجاد کند.



تاثیر نوع عدسی دوربین بر بازی بازیگر


وقتی با عدسی نرمال از بازیگر فیلم برداری شود ، بازی بازیگر کمترین اعوجاج را دارد ، به این معنی که آنچه بر پرده می بینیم به دید چشم ما نزدیک است. در این حالت بازیگر هر رفتاری می تواند جلوی دوربین داشته باشد ، بدون آنکه حرکت و حالات او عجیب یا غیر واقعی جلوه کند. اما اگر از عدسی های مختلف استفاده شود تصاویر مختلف نیز به دست خواهد آمد.



برای مثال اگر از یک عدسی با فاصله کانونی کم ( عدسی با زاویه باز ) ، استفاده شود ، هر حرکت جلوی این عدسی شکل کشیده و اغراق آمیز ایجاد می کند ، به عنوان مثال اگر با این عدسی یک نمای نزدیک از کاراکتری گرفته شود ، موجب می شود که سر او کمی دوکی شکل شود و حالت بینی و لب او ، توجه تماشاگر را به خود جلب می کند. در این حالت اگر سوژه حرف بزند ، حرکت لب های او بسیار به چشم می آید.


تصویر سمت چپ ، نمایی است از فیلم همشهری کین ( 1940- Citizen Kane ) ، ساخته ارسن ولز که با عدسی زاویه باز گرفته شده است. در این تصویر ، بازیگری که در پیش زمینه است ( ارسن ولز ) ، نسبت به بازیگر دیگر که در میان زمینه است ( جوزف کاتن ) بیشتر تحت تاثیر ویژگی های عدسی با زاویه باز قرار دارد ، به این معنی که در این حالت ، اگر بازیگری که در میان زمینه است ، در همان منطقه راه برود ، پرخاش کند و ... ، از نظر تصویری مشکلی وجود ندارد و همه چیز طبیعی است ، اما اگر بازیگری که در پیش زمینه است بخواهد این کارها را بکند ، حرکات او غیر طبیعی جلوه می کند و با اعوجاج شدیدی همراه است. به همین خاطر این بازیگر به نسبت بازیگر قبلی ، باید تا حد ممکن از حرکات خود بکاهد ، اعضای صورتش را زیاد حرکت ندهد و ... ، تا به این ترتیب تصویر متناسبی ارائه شود.


____________________________________________________________________________________________


[h=1]بازیگری و واقع نمایی :[/h]

بازیگری را اغلب ، در مقوله رئالیسم ( مشابهت رفتار ، حالات ، ژست ها ، فیگورها ، لحن صدا ، شیوه گفتار و ... در بازی بازیگر با زندگی واقعی که در اطرافمان می بینیم ) بررسی می کنند. شاید این نوع بازی ، خوب و قابل قبول به نظر برسد ، اما نمی توان بازیگری را به آن محدود کرد. بازی یک بازیگر بر اساس رفتاری که در دنیای بیرون از سالن سینما داریم ، همیشه کارساز نیست و این مسئله ، چند دلیل دارد :



آنچه را که بازی رئالیستی می نامیم ، مفهومی است که در طول تاریخ سینما تغییر کرده است. برای مثال امروزه ما ممکن است فکر کنیم ، بازی تام کروز ( Tom Cruze ) و داستین هافمن ( Dustin Hoffman ) در فیلم مرد بارانی ( 1988- Rain Man ) ، ساخته بری لووینسون ( Barry Levinson ) ، کاملا رئالیستی هستند و به زندگی واقعی بسیار شبیه اند ، در حالی که در اوایل دهه 1950 ، سبک بازیگری اکتورز استودیو در نیویوورک ، به صورتی که در بازی مارلون براندو ( Marlon Brando ) ، برای مثال در فیلم در بارانداز ( 1954- On The Waterfront ) ، ساخته الیا کازان متجلی بود ، حد اعلای بازی رئالیستی تلقی می شد. هر چند امروزه هم بازی مارلون براندو در این فیلم ها یا ، شاگردان موفق دیگر اکتورز استودیو در فیلم هایشان عالی به نظر می رسد ، ولی دیگر در تقابل با بازی هایی که بازیگران در فیلم های جدید انجام می دهند آگاهانه ، غلو شده و غیر رئایستی به نظر می رسد.



همین حرف را در مورد موج بزرگ دیگر بازی رئالیستی در دهه 1950 ، یعنی جنبش نئورئالیسم نیز می توان زد. بازی بازیگران حرفه ای و آماتور در فیلم های نئورئالیستی ایتالیای بعد از جنگ جهانی دوم ، به هنگام پیدایش ، به مثابه نمایش مستند زندگی ایتالیایی و حد اعلای واقع نمایی مورد توجه و تمجید قرار گرفت ، در حالی که امروز ، بیشتر آنها بازی های صیقل خورده ای به نظر می رسند.



در دهه 1970 نیز ، سبک جدیدی در بازی های رئالیستی را شاهد هستیم. برای مثال بازی رابرت دنیرو ( Robert De Niro ) در فیلم راننده تاکسی ( 1974- Taxi Driver ) ، ساخته مارتین اسکورسیسی ، اگر چه در زمان خود به دلیل رئالیستی بودن ، بسیار مورد تعریف و تمجید قرار گرفت ، اما امروزه کاملا سبک پردازی شده به نظر می رسد.



به این ترتیب هیچ گاه نمی توان تعریف کامل و قاعده مندی از بازی رئالیستی ارائه داد. در هر زمانی ممکن است یک نوع بازی به نظر رئالیستی برسد. در نتیجه نباید بازی بازیگران در طول تاریخ سینما را ( چه از نظر رئالیستی بودن و چه از جهت های دیگر ) با یک معیار سنجید ، بلکه باید مسئله بازیگری هر فیلم را با توجه به موقعیت زمانی و سبک بازیگری مربوط به آن زمان ، سنجید و بر اساس آنها بر قوت یا ضعف بازی بازیگران داوری کرد.




مردم اغلب وقتی می گویند که فلان بازی غیر رئالیستی بود ، منظورشان این است که بازی بدی بوده است ، اما باید توجه داشت همه فیلم ها ، تلاششان رسیدن به رئالیسم نیست و از آنجا که بازی بازیگر بخشی از میزانسن کلی است ، فیلم ها می توانند به تناسب میزانسنی که از آن برخوردارند ، حاوی بی شمار سبک بازیگری باشند. در این حالت ، به جای اینکه مسلم بداریم که بازی ها باید رئالیستی باشند ، باید بفهمیم که فیلم در صدد ارائه چه سبک بازیگری است. اگر در فیلمی ، کارکردهای بازیگری به بهترین وجه از طریق یک بازی غیر رئالیستی تامین می شود ، بازیگر باید تلاش کند که این نوع بازی را ارائه دهد. برای مثال در سراسر فیلم جادوگر شهر از ( The Wizard of Oz ) ، بازیگران ، بازی غیر رئالیستی ارائه داده اند. زیرا فیلم قصد دارد ، دنیایی کاملا خیالی و با موجودات عجیبی چون آدم آهنی ، مترسک ، جادو گر و ... را به نمایش بگذارد. به این ترتیب بزرگ ترین ضربه ای که بازیگر به این فیلم می تواند وارد کند ، انجام بازی رئالیستی است.



بازی های غیر رئالیستی و غلو شده ، یکی از سرچشمه های لذت بیننده در هنگام تماشای برخی از فیلم ها هستند. برای مثال تماشاگران انتظار بازی رئالیستی از ستارگان ورزش های رزمی چون بروس لی یا چکی جان ندارند. در واقع آنها خواهان بازی های رئالیستی در چارچوب فیلم های رئالیستی هستند.

.
.
.
.
.
منبع : daneshnameh.roshd.ir
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعریف عمل و ماهیت بازیگری

تعریف عمل و ماهیت بازیگری

سخنی درباره بازيگری:


امروزه غالباً بازيگر بدون هيچ معياري به اين حرفه قدم مي گذارد. در دوره هاي گذشته، نوآموز بازيگري تحت تأثير بازيگران بزرگ بود. در آن زمان، نوآموز اين حرفه با يك نیزه قدم به صحنه مي گذاشت و به اين ترتيب مهارت هاي لازم را به تدريج از بزرگان اين حرفه مي آموخت. در سالهاي نزديكتر، مدرسه بازيگري غالباً بخشي از يك تئاتر بود و سرانجام نوآموزان به طور كامل درخدمت آن تئاتر درمي آمدند. به اين معنا كه در آغاز بازيگر مي شدند،
سپس كارگردان و نيز استاد بازيگري. تئاتر هنري مسكو نمونه اي ازاين روش كار است. اما در اين لحظه از تاريخ معاصر، براي بازيگر و چه بسا معلم بازيگري معيار شخص وجود ندارد. از دهة ۱۹۳۰ به بعد، كلية ضوابط اجتماعي بازيگران، ازنوع لباس پوشيدن آنان گرفته تا نحوة رفتار و كردارشان، دست خوش تغيير شده است.


اين واقعيت ها در هر بازيگر فرديت خاصي بوجود آورده است كه قدرت قضاوت را درمورد او از استاد وي سلب مي كند و استاد مي داند كه هر بازيگر بدون در دست داشتن نظامي از ارزش ها در اين راه قدم مي گذارد، هر چند ممكن است استعداد شگرفي در او نهفته باشد. كسي كه در اين راه قدم گذاشته است، بايد بپذيرد كه راه رفتن برلبة تيغ را برگزيده است؛ و در راه پرمخاطره اي قدم برمي دارد. چرا كه اول بايد به درستي بداند كه چه بايد بكند، سپس دست به عمل بزند. زيرا هرگز بازيگربين يك نهار و شام موجوديت پيدا نمي كند.


بولس لاوسكي مي گويد: « … بازيگر بايد اين حقيقت را بپذيرد كه حرفه او يك عمر كار مداوم مي طلبد و به خوبي بداند كه داراي حرفه ایست كه برايش يك عمر كار مداوم مي آورد.»




۱. استعداد و قريحه:


درمورد استعداد و قريحه تاكنون مباحث زيادي صورت گرفته و همينطور نتايج گوناگون. عده اي معتقدند كه لازمة بروز خلاقيت داشتن استعداد است، كه اگر چاشني علاقه و پشتكار به آن اضافه شود، منجر به اين ويژگي ممتاز در فرد مي شود. گروهي ديگر تمايلات و علائق انساني را دليلي بروجود استعداد و بروز خلافيت برمي شمارند. و بالاخره به آناني مي رسيم كه موهبت خلقت را در همه يكسان مي دانند و بروز خلاقيت را منوط به شرايط محيطي فرد مي دانند.


بنظر مي رسيد كه گاهاً بهترين و مطمئن ترين كسي که مي تواند در اين، باره به قضاوت بنشيند، خود فرد است، چرا كه ( به شرط صادق بودن با خويش ) او بهتر از علائق، سليقه ها و تمايلاتش آگاه است.





۲. اخلاق و نظم:


استانيسلاوسكي مي گويد: « اين حقيقت، كه تئاتر غالباً مقام خود را به عنوان يك معبد هنر از دست ميدهد. عمدتاً به واسطه خود هنرپيشگان است. زيرا اين هنر پيشگان اند كه در اكثر موارد مسئول باب شدن هرگونه پلشتي، چون هرزه درايي، توطئه، بدگوئي، رشك و جاه طلبيهاي خودخواهانه در تئاتراند. »


« در لاك خود فرو رفتن و فكر كردن كه: ( چه مرواريد گرانبهايي درخود دارم ) سرنوشت محتوم تقريباً تمام شكست خوردگان است. اين سرنوشت محتوم كساني است كه با هر حرف كارگردان زود مي رنجند. كساني كه هميشه گمان مي كنند دركشان نكرده، يا قدرشان ناشناخته مانده، يادرحقشان ظلم شده است. حال آنكه مشكل شان فقط اين است كه چون مجذوب خودند و خود را آدم هاي بزرگي مي دانند، درواقع آدم هاي مفلوكي اند كه خودبيني بي مقدار تمام روحشان را خورده است. و آنچه گمان مي برند در وجودشان هست و ارزش عظيمي دارد، چيزي جز وهم توخالي نيست، وهمي كه سرانجام ياس و تلخي ببار مي آورد.»


و درادامه مي افزايد كه: « بايد خودتان محيط تئاتر را از هر آلودگي و فساد مصون بداريد و در حفظ و سلامتي آن بكوشيد.
…. در مساعد بودن محيط و فضاي هنري يك يك افرادي كه در آن قدم مي گذارند مسئول اند. زيرا هر نوع آلودگي اعم از ريز و درشت كه باعث كثيف شدن فضاي پاك تئاتر مي شوند توجه شما را از هنر اصيل و واقعي منحرف مي كند.


و با خود پاكي و نظافت و بوي خوش به تئاتر بياوريد، و از اعمال و گفتار نفرت انگيز مانند مسائل معيشتي بيرون ، غيبت كردن، سخن چيني، توطئه، اتهام بستن، حسادت ورزيدن و خود خواهي هاو … به پرهيزيد. ، … چنين كارهايي سبب بي احترامي به ديگران و خودخواهي و بي مبالاتي نسبت به سايرين است. اينها عادات بدي است كه بايد دور ريخته شود… زيرا به درد كارهاي جمعي و اجتماعي نمي خورد جز ضرر رساندن مشكلی را حل نمي كند. دركارهاي جمعي و دراجتماعات بايد هميشه لبخند داشت…. براي رسيدن به اين مقصود بيشتر درمورد ديگران فكركنيد و كمتر در مورد خودتان فكر كنيد…..


چه كسي آزادتر است، آنكه هميشه با اثرات و گرفتاريهاي شخصي به دور خود حصار مي كشد، يا آنكه خود را فراموش كرده و به فكر آزادي ديگران است؟ …. . بنابراين هميشه اين شعار را آويزه گوشمان كنيم كه: « هنر را در خود دوست بدار، - نه خود را درهنر. … تادر نتيجه بجاي معبد هنر آشغالداني بوجود نيايد.»

« نظم و اخلاق صحنه اي نبض نمايش است كافي است لحظه*اي از كار بيافتد، آن وقت مرگ نمايش حداقل براي همان شب قطعي است.»


« نظم و مقررات به اعتبار و حيثيت تئاتر مي افزايد، و بي نظمي سقوط آن را تهديد مي كند. براي رهايي از اين پرتگاه و نجات تنها يك راه وجود دارد: مقررات آهنين. اين است راه نجات تئاتر از پرتگاه سقوط. كليه گروههاي هنري به اين مقررات نيازمنداند. [۱]»


۳- بدن:بطور قطع اهمیت بدن در کار بازیگری بر هیچیک از دست اندر کاران هنر تئاتر پوشیده نیست. تقریباً در تمام مکاتب بازیگری، آموزش بازیگر با کار روی بدن او، آغاز می شود. تاپس از رها کردن آن در هر زمان که لازم باشد برای رسیدن به اهدافش مورد استفاده قرار دهد. بدنی که موانع فرهنگی، عاطقی و خشک اندیشی دارد در دریافت محرک ها نمی تواند به راحتی حالت های لازم را به خود اختصاص دهد. آموزش بدن بطور کلی یعنی تربیت کردن آن به گونه ای که از سر تا پا وشامل تمام عضلات و حتی رگها و پی هاست.
متأسفانه به دلایل گوناگونی در آموزشگاهها و یا دانشگاههای ما این مهم بدون در نظر گرفتن بنیان های اصولی و نظری و نیز تمرین های مفید، در سطحی ترین شکل ممکن آن، به هنرجویان آموخته می شود(! ) آیا تا به حال واحدهای از قبیل: شمشبیر بازی، ژیمناستیک باله دار، رقص سنتی و مدرن و اسب سواری گذرانده اید؟! و یا جواب های از این دست روبرو شده اید که: ( بعدها در موقعیت هائیکه برایتان پیش می آید با آنها آشنا خواهید شد.! ) جوابی شکسته بسته برای یک آموزش شکسته بسته.


در اینجا باید به صراحت یاد آور شویم که اگر می خواهید بنیان های تکنیکی و خصوصاً بدنی خود را به شیوه ای اصولی پایه گذاری کنید یا باید حداقل آشنایی ممکن را با مواردی را که در بالا نام آنها آمد پیدا کنید و طی حداقل یک سال هر روز دو ساعت به این گونه تمرینات بپردازید. آنوقت شاهد آن خواهید بود که هر بیننده از دیدن بدن شما به وجد خواهد آمد. پس بهمراه تمرین های متداول و موجود از آنها غافل نشوید.


تمرین :

۱) رهایی عضلات : پیش از آغاز هر عمل خلاقه چاره ای نیست ، مگر آنکه عضلات بدن را راحت و آسوده رها کنید

۲) با ضرباهنگ شخصی راه بروید و دست ها و پاهایتان را بچرخانید .


۳) روی نوک پا بروید . در این حرکت بدن باید در حس جاری بودن ، پرواز و بی وزنی غوطه ور شود . نیروی لازم برای دویدن را ازشنه هایتان بگیرید


۴) دست ها را روی کپل ها بگذلرید و با زانوهای خمیده راه بروید


۵) زانوها راکمی خم کنید ، با دستها انگشتان شست دوپا را بگیرید و راه بروید .



۶) با پاهای خشک و کشیده راه بروید ، انگار دست هایتان با نخی نا مرئی پاهایتان را به حرکت در می آورد . بازوها کشیده به سمت جلو


۷) زانوها را کمی خم کنید ( وضعیت پلیه ) دست ها را پشت پاها بگذارید و با پرش های کوتاه روبه جلو حرکت کنید و هنگام فرود باز زانوها را به حالت خمیده اول در آورید .


۸) عضلات صورت رابه شدت منقبض کنید و سپس منبسط کنید . این کار را با سایر اعضا بدنتان انجام دهید .۱) بازیگر و بدنش ، نوشته : لیتزپسیک ، ترجمه : ناصر آقایی


۹) دراز بکشید زانو ها را ابتدا به طرف شکم ، سپس به طرف سینه ، و بعد به طرف سر و در آخرین مرحله به پشت سر بکشید و به همین ترتیب حرکت را به طور معکوس انجام دهید . تا به حالت درازکش اولیه قرار بگیرید . این حرکت را چند بار تکرار کنید .


۱۰) دراز بکشید ، تا جائیکه پشتتان با زمین به طور کامل تماس پیدا کند . مراقب باتشید هیچ یک از نقاط بدن دچار گرفتگی نشود . تمام عضلات پشت را با زمین تماس دهید و در همین حال نفس بکشید .
تمرین های سر به زمین:


این تمرین ها بیشتر وضعیت اند تا اکروبات بازی و بنا به قوانین “ هماتایوگا ” (hatha rago) باید بسیار آرام ( و در ابتدا با کمک مربی یا فرد آگاهی ) انجام شوند .


۱) ایستادن روی سر : سر و کف دو دست را بر زمین بگذارید و پاها را بالا ببرید .


۲) ایستادن روی شانه : گونه ، ساعد یک دست و کف دست دیگر را به زمین بگذارید و پاها را بالا ببرید .


۳) دو دست را در هم قلاب کنید ، پشت سر را در گودی دست ها بگذارید . ساعد ها و آرنج ها را به زمین بچسبانید و پاها را بالا ببرید .


پرواز :

۱) چمباته بزنید . کزکنید . سپس مثل پرنده ای که می خواهد پرواز کند ، جست وخیز کنید و تاب بخورید . ازدستها به عنوان دو بال برای حرکت استفاده کنید .


۲) همین طور که جست و خیز کنید و دست ها را مثل دوبال برای کندن از زمین بهم میزنید ، بلند شوید و بایستید .

۳) با حرکت های پیاپی به جلو پرواز کنید ، چیزی مثل شنا کردن ، هنگام انجام این تمرین ها حرکت های شنا گونه ، تنها نقطه تماس با زمین ، نوک یکی از پاهاست . با جهش های سریع روی پنجه یکی از پاها به جلو حرکت کنید . می توانید از روش دیگری هم استفاده کنید . با یاد آوری حس پرواز در رویا ، این شکل از پروازرا به شکلی خود انگیز باز آفرینی کنید .


۴) مثل یک پرنده فرود آیید .


توجه : این تمرین ها را با تمرین های دیگر مثل سقوط ، پشتک ، پرش و …. ترکیب کنید . این تمرین ها باید به تحقق پروازی طولانی که با بلند شدن پرنده از زمین آغاز و با فرود او پایان می یابد منتهی شود .


پرش و معلق :


۱) با استفاده از دست ها به عنوان تکیه گاه ، روبه جلو معلق بزنید .


الف) روبه جلو معلق بزنید و برای بلند شدن از دست ها کمک بگیرید .۱) به سوی تئاتر بی چیز ، نوشته : رژیگروتفسکی . ترجمه : کیاسا ناظران ب) بدون استفاده از دست ها رو به جلو معلق بزنید .


پ) رو به جلو معلق بزنید و حرکت را با ایستادن روی یک پا تمام کنید .


ت)دست ها را پشت تان بگذارید و رو به جلو معلق بزنید .۲) رو به عقب معلق بزنید .


۳) پرش ” ببر” ( شیرجه زدن روبه جلو ) : با دورخیز یا بدون دورخیز با دست های کشیده از روی یک مانع معلق بزنید و روی یک شانه فرود آیید و در پایان حرکت سرپا بایستید .


الف) پرش ” ببر” از ارتفاع


ب) پرش ” ببر” در طول


۴) پرش ببر و معلق زدن رو به عقب بلافاصله بعد از پرش


۵) مثل یک عروسک خیمه شب بازی فنری ، با حالتی عصا قورت داده معلق بزنید .


۶) همراه با بازیگری دیگر پرش ” ببر” را انجام دهید و روی هوا در دو ارتفاع متفاوت مسیر پرش یکدیگر را قطع کنید .

۷) با استفاده از چوب دستی یا سلاحی دیگر ، پرش ” ببر ” را با معلق در حالت نبرد ترکیب کنید . در همه این تمرین ها ، سوای مساله پژوهش و مطالعه در ارگانیسم ، عنصر ضرباهنگ و رقص نیز حضور دارد .

توجه : این تمرین ها ، به ویژه هنگام تغییرشکل نبرد ، با همراهی یک طبل بزرگ یا یک طبل کوچک و یا سازی دیگر انجام می شود .


به این ترتیب که کسی ضرباهنگ را در دست دارد و کسی که تمرین را انجام می دهد ، دست به بداهه سازی می زنند و یکدیگر را تحریک می کنند . در مراحل مختلف ” ببر” واکنش های جسمانی با فریاد های خودانگیخته و گنگ همراه است . بازیگر با توجه به ترکیب مراحل آغازین و پایانی موسیقی ، همه این تمرین های نیمه – اکروباتیک را با انگیزه های شخصی برای خود توجیه کند .”


در پایان ذکر چند نکته حائز اهمیت که همواره باید در طول تمرینات به آنها توجه داشت :

الف) هرگز تمرین ها را با بی میلی و کسالت انجام ندهید و با آرامش و رضایت که منجر به شادی و شعف شود به آنها بپردازید .


ب) همواره به تمریناتی که انجام می دهید فکر کنید و آنها را تجزیه و تحلیل و حس نمایید تا به صحت آنها واقف شوید .

پ) از هرگونه شوخی بی مورد به هنگام انجام تمرینات جدا بپرهیزید .


ث) حتی موقعی که تمرین های برای گرم کردن بدنتان می کنید به جزجز حرکات به صورتی تصویری نگاه کنید چه واقعی چه خیالی ودر صورت لزوم عنصر صدا را نیز به آنها اضافه کنید . و اجازه ندهید بدنتان در برابر ذهنتان مقاومت نشان دهد .


۵) بیان : عنصر بیان وسیله دیگریست که بازیگر با کمک گرفتن ازآن با دیگران ارتباط برقرار می کند .و ازاین طریق به بیان اندیشه ها و احساس های مشخص و دقیق خود دست می زند . بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که هرچه صدای بازیگر حساس تر و کارآمدتر باشد ، منظور آنرا به نحوی دقیق تر آشکار خواهد کرد . صدای انسان پدیده پیچیده ایست که چهار عامل زیر در شکل گیری آن دخالت دارند :


الف) محیط : خصوصا محیط خانواده که در آن ناخودآگاه سخن گفتن را می آموزیم ، وبا تن ونوسان ها و مصوتها و صامت های آن آنگونه که در محیط پرورشمان بوده است آشنا می شویم و آنرا تقلید می کنیم .

ب) : گوش : در اینجا مقصود از گوش ، دریافت و تشخیص صوت است . اگر گوش خوبی داشته باشید می توانید اصوات و نت های گوناگون و بیشتری را در یک صدا بشنوید و تنوعات آنرا بهتر تشخیص دهید و درنتیجه دریابید که چگونه از صدای خود بهتر استفاده کنید


پ) چالاکی فیزیکی : هرچه آزادی عضلات گفتاری شما بیشتر باشد چالاکی شما نیز در هنگام سخن گفتن بیشتر خواهد بود .


ت) شخصیت : نقش عوامل ارثی شخصیت مثل شکل و اندازه تارهای صوتی ، شکل حفره های صوتی و غیره در چگونگی تشکیل صدا موثر خواهد بود . عوامل دیگری چون پایگاه اجتماعی افراد تاثیر بسزایی بر روی تن صدای آنها خواهد داشت . این مدعا را می توان به راحتی در مقایسه تن صدای یک فروشنده دوره گرد با یک کارمند ساده دریافت کرد .


بیشتر مردم از طنین موجود درصدای خودشان آگاهی ندارند . یکی از موهبت هایی که در زمینه بازیگری موجود می باشد شناخت این آواها و طنین است که بازیگر با پرورش اندام های صوتی خود به آن دست می یابد و از آن لذت می برد . هر بازیگری باید بداند که تا چه حد متکی به صدای خویش است ، واز آن چه انتظاراتی دارد . ممکن است در جواب بگوئید : خوب باید صدای ما بلند باشد تا کل سالن را بپوشاند . در مرحله اول جواب درستی است . اما بیسار شنیده شده است که بازیگری با صدای بلند صحبت می کرده اما چیزی از کلماتش فهمیده نشده . پس بلند بودن صدا به تنهایی کافی نیست ، بلکه باید آنرا به گونه ای پرورش داد که ” رسا ” نیز باشد . و این میسر نیست مگر در غالب یک پروسه طولانی و روزانه از تمرینات بیان





منبع : انجمن متخصصان پارس
 

Similar threads

بالا