#علی_قاضی_نظام

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


[h=1]▶ منتظر میمانم
تا عصایت شوم
سویِ چشمانَت
یاداورِ قرصهایت
هم بازیِ نوه هایت
من جوانی ام را،
برای پیری ات کنار گذاشتم...
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



[h=1]👇 دقیقا همین‌‌ بود .
این پاییز هم گذشت
اما عجیب سخت گذشت
شهر بوی نا امیدی میداد
بوی دلسردی
بوی از دست دادن های ناگهانی
بوی پس اندازهایی که در یک شب همه شان به باد فنا رفت
بوی قیمت هایی که پر می کشیدند و
زورمان نمی رسید جلویشان بایستیم
این پاییزِ لعنتی فقط بوی حساب و کتاب میداد،
کافه هایش سوت و کور و زیر سیگاری هایشان پر از ته سیگارهای مچاله شده
پرنده ها نای پریدن نداشتند
آدمها فقط می دویدند برای یک لقمه نان
جان میکندند تا همانی را هم که سالها برایش جان کندند از کف ندهند
بچه ها قلک هاشان را شکستند
تا قامت پدر و مادرها نشکند زیر بار اعداد و ارقام
این پاییزِ لعنتی،
بوی همه چیز میداد الا دوست داشتن...
آغوش ها،
در حساب و کتابی که مبادا تهش ضرر باشد،
باز و بیکار ماند
این پاییز تصویر واضح این مَثَل بود:
"سرِ گشنه زمین نگذاشتی تا عاشقی از یادت برود"
خدا بخیر کند زمستان را
سرما را
یخبندانِ دوست داشتن ها را
یخبندانِ امید را
امید را
امید
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


اولین بار اتفاقی در یک جمع دوستانه دیدمَش
تمامِ هوش از سَرَم پریده بود
صحبت که میکرد،محوِ چشمانش بودم تا کلامَش!
خداخدا میکردم اتفاقی که سالها منتظرش بودم "او" باشد که برایم افتاده...
از خودَش گفت و از خودَم گفتم...
از شلوغی اش گفت و از تنهایی ام...
برایم قانون گذاشت؛
قرار بر این شد که دوستیِ مان"معمولی" باشد بدونِ کوچکترین احساسی!
هروقت گوشِ شنوا خواستیم،باشیم برایِ یکدیگر...
هربار که میدیدمَش از یاری برایم سخن میگفت
که میخواستم سر به تَنَش نباشد!
میگفت: دعا کن کمی بیشتر کنارم باشد...
کمی قَدرَم را بداند...
کمی برایم وقت بگذارد...
دعا رویِ زبانم بود و
در دلم خدا خدا میکردم اجابت نشود!
من عاشق او بودم و او در فکر دیگری...
محال ترین اتفاق ممکن بود
میدانید؛
تهِ همه ی دوستی های معمولی،
بالاخره یک روز
یک جا
ختم میشود به احساس و این تناقض دارد با قانونَش
"دوستِ معمولی" کلاهی ست شرعی،
که سرِ رابطه هایمان میگذاریم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



[h=1]مبادا آدمی در این شهر باشد،
که تو را بیشتر از من دوست داشته باشد
که تو را بیشتر از من بلد باشد
که بتواند به چشم بهم زدنی،
با زمزمه ی کلمه ای کنارِ گوشَ ت،
لبخند را به لبانت هدیه کند
که مبادا بداند حالِ خرابت،
چگونه خوب شدنی ست
من همانقدر که دوستت دارم،
چند برابرش را حسودم جانم
حسادت میکنم به تمامِ آدمهایی که بیشتر از من
کنارَت هستند
من حسودم،به "عزیزم" گفتن هایی که هم جنس هایت،
ضمیمه ی چند حرفیِ اسمت میکنند!
من همانقدر که در شبانه روز به تو فکر میکنم،
به دنیای بدونِ تو هم فکر میکنم!
به دنیایی که مگر میشود تو را کنارِ خودم نداشته باشم؟!
که چگونه میگذرد دنیای بدون تو
راستش را بخواهی؛
به تمام اهالی دنیا حق میدهم عاشقت باشند
چطور میشود نزدیکت بود و عاشقت نشد؟
من به عشق تو دخیل میبندم و
تو قول بده از تمام جهان سهم من شوی!
دلبرِشیرین تر از شیرینِ من...
بگذار تا پایان دنیا،فقط من شاعرِ چشمانت باشم!
کمـی صبر کن فصلِ وصلـمان نزدیـک است ..
.[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



[h=1]هیچ چیز سر جایش نیست
مثلاً تویی که
الان
زیرِ این باران
باید کنارم باشی و
نیستی...
مثلاً منی که
تا الان
باید فراموشت میکردم و
نکردم.
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]حقِ همه چیز مالِ تو
فقط بنویس
امضا کن
که چشمهایت بعدِ من،کور شوند...
"من"
حسودترین آدمِ روی زمینم،
حتی وقتی نداشته باشَمَت ...
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



هرشب بالای تمام عکس هایت
صدقه میچرخانم چشم است دیگر
گاهی شور می شود ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


ترجیح
میدهم
تمامِ آشوب هاے دلم را
کنارِ گوشَت نجوا کنم
بودنٺ را لازم دارم،
براے چند دقیقہ ابرازِ دلتنگی...
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما شبیه جنسِ خاک خورده ى داخلِ ویترینیم،

که یک نفر انتخابمان کرد

اما حاضر نشد بهایمان را پرداخت کند!

فقط آمد،

دلخوشمان کرد،

و رفت…

رفت یک دورى بزند و برگردد

۳:۴۵ بامداد پنج شنبه ۱۹ دی نود هفت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]تـــو به مـــن توجه نمی ڪـنی
مــن یڪ نفــر را می خــواهم ڪه تمام حــواسش جمـــعِ من باشد
این را ڪَفت و رفت...
بی خبــر از اینڪه
تمامِ خیالــم
هر صبــح هر شـب هر روز
بی صــدا پرسـه میـزد حـوالی خیـالـش...
ســـوادِ نوشتـــن داشتم
زبانِ ڪَـــفتن هم
تـــرس داشتم اما...
هــر چه بود،بی صـدا در دلم می ڪَذشت
سالها بعد ڪنار ڪـسی خواهد بود
ڪه روزے هزاران بار تصــدقش رود
خیالــش اما
جاے دیڪَـر پـــرسه خواهد زد....
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کائنات
فداى لبخند شیرین اول صبحت؛
بخند جانم!
تو دلخوشی
روزهاى کسل کننده‌اى…

علی قاضی مقام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به سرم زد یک شب ناشناس امتحانش کنم

بازیِ خطرناکی بود اما به ریسکش میارزید

+سلام

-سلام...شما؟

+غریبه

خدا خدا میکردم که دیگر پیامی نگیرم

آخر قرارمان این بود که ناشناسی واردِ حریممان نشود

-میشه خودتونو معرفی کنید؟

نوشتمو نوشت

ساعتها برایم گفت

از تنهایی اش

از گذشته اش که پاک بود از آدمها

نالید از عشقهای امروزی

گفت منتظر است یک دانه نابَش سرِ راهش قرار گیرد...

با شماره ی خودم پیغام دادم جواب نداد

برایِ غریبه اما،

حاضر بود جانَش را بدهد

عجیب بود که دیگر خبری از شلوغیِ کارَش نبود

عجیب بود که دیگر دستش هم بند نبود

عجیب بود،همه چیز عجیب بود

بعد از سالها،

مرا با غریبه ای عوض کرد که خودم بودم

گاهی در زندگی غریبه شوید

آدمها گاهی غریبه ها را به عشقشان ترجیح میدهند!

#علی_قاضی_نظام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کافیست چشمانت را ببندی

و چند لحظه تمرکز کنی...

می شنوی...؟

آسمان پر است از "دوستت دارم" هایی که هیچوقت به مقصد نرسید!

بلندترینش

ناب ترینش

بِکر ترینش

مالِ من است!

بَرَش دار لطفاً...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]مُهم نیست که شانه هایت تجسم است !

و آغوشت خیال

همه یادت اینجاست

نگاهت ، صدایت ، خنده هایت

دیگر چه می خواهم ...
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]حیف است بلاتکلیف بمانند ،

به هر قیمتی شده می خرم تمام شب بخیرهای

به مقصد نرسیده ی مخابرات را !
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]من به مادَرَت هم حسودی ام می شود...

موهای ژولیده ات

صورتِ پُف کرده ات

غُرولندِ اولِ صبحت؛

دیدنِ تمامِ اینها،

صبحِ اولِ وقت،

آخ که عجیب می چسبد!
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چطور می شود نزدیکت بود و عاشقت نشد؟

من به عشق تو دخیل می بندم و

تو قول بده از تمام جهان سهم من شوی!

دلبرِشیرین تر از شیرینِ من...

بگذار تا پایان دنیا،فقط من شاعرِ چشمانت باشم!

کمـی صبر کن فصلِ وصلـمان نزدیـک است ... ‌

#علی_قاضی_نظام‌
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]امروز خودت را بردار

ببر یک گوشه ی دنج

به دور از شلوغی های روزِ تعطیل

با خودت حساب و کتاب کن

ببین هفته ات را با کدام آدمها گذراندی

کدامشان آیینه ی دِق ات بودند

کدامشان سنگِ صبورت

خلوت کن

خودت را از آدمهایی که باعث می شوند

جمعه ات کسل کننده شود

خلوت کن!
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]کوچه و خیابان

پر شده از آدم هایی که

دیگر لازم نیست برای داشتنشان تلاش کنی...

اشاره ای کافیست!

تو اما "خاص" باش...

یک "خاصِ" دست نیافتنی


#علی_قاضی_نظام❣
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]حال کودکی را دارم که گفتی

همین جا بمان ، زود برمی گردم ...

چند سالی می گذرد جانم همان جا مانده ام !

کودک است دیگر همه چیز را

باور میکند ... #علی_قاضی_نظام
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]در اُردیبهشت

تا می توان دچار باید شد به یکدیگر...

هوایش جان می دهد برایِ

دلدادگی.

#علی_قاضی_نظام
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]"#تو" را،

برای تمامِ روز های خوبی که هنوز نیامده است،

می خواهم...

تو را برای #خنده های از تهِ دل

تو را برای ِیک حالِ خوب

تو را برای تمامِ دوست داشتن های به موقع،

تو را برای یک خیالِ راحت،

می خواهم...

در این آشفته بازارِ دوست داشتن هایِ ساعتی،

وقتِ آمدن نیست جانم

کمی صبر کن!

و #عاشقی را از بَر شو

که وقتی آمدی

که وقتی" با پایِ خودَت آمدی"

بمانی برایم...

تمامِ لذتِ دوست داشتن،

همین است که آدمها

نه با اصرار

که با پایِ خودشان بیایند

و بمانند برایِ همیشه

که تا آخرِ عمر،

هر لحظه برایِ هم جان دهند

آمدنت ولی حالا؛

فقط و فقط معنای عشق را خراب می کند


#علی_قاضی_نظام
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
#علی_قاضی_نظام

واژه ی عجیبیست....

"لیاقت" را می گویم

گاهی من ندارم

گاهی تو نداری

و گاهی نایاب می شود لابلایِ تمامِ آدمهای شهر...

گاهی در اوجِ خوشی،

آنجا که زمین و آسمان هم برایمان می رقصند

آنجا که ستاره ها به یُمنِ خوش بودنمان،

چشمک می زنند

پشتِ پا میزنیم به خوشبختی مان...

تمامِ تلاشمان را می کنیم،

تا بی لیاقتیمان را ثابت کنیم به زمین و زمان

که ما ظرفیتمان همین است

که ما یک عُمر می دویم به سمتِ خوشبختی،

اما همین که سراغمان آمد،

پشتمان را می کنیم و محلش نمی گذاریم

محلش نمی گذاریم تا سالها بعد،

از لابلای دفترِ خاطراتمان بیرون بیاوریمش و

سطر سطر آن روزها را،

با یک ای کاش شروع می کنیم

ای کاش عاقل بودم

ای کاش عاقل بودم

همیشه نداشتنِ لیاقت،

سهمِ آدم های اطرافمان نیست،

گاهی خودمان،

می شویم نالایق ترین آدمِ روی زمین...

همان جا که خوشبختی برایمان دست تکان می دهد و ما،

عینِ خیالمان نیست که نیست...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]آدمـے

همـه چیز را

با اولینَش مقایـسه می کند...

سعی کن اولین ات

بهترینَت باشـد^^!

#علی_قاضی_نظام
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لبخند بزن

به تمام آدم هایی که آمدند

لایقت نبودند و رفتند

به همین راحتی

اندوه تو آنها را خوشحال‌تر می‌کند

آدم ها اغلب دنبال بدبخت تر

از خود می‌گردند !

تا به خود ثابت کنند خوشبختند

#علی_قاضی_نظام ❤️
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
🍁🍃نامش،

اثرِ انگشتش،

چشمانش ..

شده بود رمزهای زندگی ام

از وقتی ندارمش

زندگی ام قفل شده ...!

#علی_قاضی_نظام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زندگیتان را خالی از ،

آدم‌های نصفه و نیمه کنید !

یک نفر باید باشد ؛

کامل ... ناب ... همیشه ... !

#علی_قاضی_نظام

‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


کاغذ و خودکارت رو بزار جلوت

آدم های زندگیت رو یکی یکی بنویس

اضافه کاری داره...خط بزن

حسادت می کنه...خط بزن

خوبی هات به چشمش نمیاد...خط بزن

جنس مخالف رو ترجیح میده...خط بزن

هروقت تنها شد یادت میفته...خط بزن

پشت سرت حرف میزنه...خط بزن

مکث نکن،فقط خط بزن

از این نترس که تنها بشی

تنهایی شرف داره به حضورِ این آدما تو زندگیت

شروع کن...

اضافی ها رو خط خطی کن!


#علی_قاضی_نظام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ماندنت آنقدر شیرین است،

که تمام دیر آمدنت را یک تنه جبران می کند...


#علی_قاضی_نظام

 

Similar threads

بالا