علت تعدد زوجات پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)

پيرمرد فروم

عضو جدید
علت تعدد زوجات پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)
علل تعدد زوجات پيامبر اکرم -




پيامبر اکرم - در طول عمر مبارک شان ازدواج هاي متعددي داشته اند اما برخي از مغرضين و دشمنان اسلام مخصوصا ارباب کليسا يکي از اشکالاتي که بر پيامبر اکرم - وارد نموده اند، همين بحث تعدد زوجات ايشان است، آنان به گمان خود بر اين باورند که ازدواج رسول خدا - با عده اي از بانوان بخاطر شهوت راني و علاقه شديد به زنان بوده است؛ اما با بررسي دقيق زندگي رسول رحمت و سيره ايشان، در مي يابيم که اين مسأله، جز خيالي واهي که بر هيچ منطقي استوار نيست، نمي باشد. زیرا بحث تعدد زوجات پیامبر اکرم - اولا: مطابق با آیات قرآن و سنت الهی می باشد و ثانیا: ازدواج ایشان با برخی زنان، بخاطر حکمت ها و عللی بوده است که در این فصل به آنها می پردازیم.​

در ابتدا توجه به دو نکته ضروري است:​

الف)نگاهي کوتاه به فرهنگ ازدواج در جزير[FONT=&quot]ۀ [/FONT]العرب در زمان پيامبر-


1 ـ عربهاى جاهلى نسبت به دختر، بلكه جنس زن بى علاقه بودند، چون در محيطى كه دايم مردم با هم به جنگ و خونريزى مشغول بودند و هر فردي هر قدر مي توانست، به ديگران ظلم مي نمود، خوف داشتند در جنگ دخترانشان اسير شوند و باعث ننگ آن طايفه گردند، و نيز به جهت وضع بد اقتصادى و اين كه دختران به فحشا رو آورند و... به دختر علاقه اى نداشتند، بلكه دختردارى را ضد ارزش مي شمردند و به زنده به گور كردن دختران رو آوردند.​

2ـ از آنجايي که جنگ و خونريزى در آن محيط امرى متداول بود، وعربهاي جاهلى با اندك بهانه اى يك ديگر را مي كشتند، اين امر موجب به هم خوردن تعادل جمعيتى بود و نسبت زنان به مردان افزايش چشمگيرى پيدا مي كرد (چون مردان به جنگ اقدام مي كردند، نه زنان و كشته ها از مردان بود) لذا گزينه «چند زن داشتن»را براى رهايى از مشكل عدم تعادل جمعيتى پذيرفتند. اين مشكل در اكثر نقاط از جمله در ايران هم وجود داشته است، ليكن در عربستان بيشتر بوده است.​

3ـ در محيطى كه نا امنى و جنگ و خونريزى آسايش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهمترين عوامل بازدارنده از جنگ به شمار مي آمد.​

ب) نگاهى گذرا به ازدواج هاي پيامبراکرم -


1- علاقه مرد به زن، امري طبيعي است و از آنجايي که پيامبر اکرم - نيز انسان بود، ميل و علاقه داشتن به زنان براي ايشان نيز امري کاملا طبيعي است. اما نکته جالب اينجاست که با مطالعه دوران ازدواج هاي رسول الله، اولين مطلبي که با آن مواجه مي شويم اين است که بيشتر همسران آن حضرت زناني بوده اند که يا شوهران خود را از دست داده بودند و يا از شوهران خود طلاق گرفته بودند. حال اگر هدف ايشان از اين ازدواج ها صِرف مسأله جنسي بود، مي توانست به جاي اينکه با اين زنان ازدواج کند با بهترين و زيباترين دختران ازدواج کند چرا که ازدواج ايشان با چنين دختراني مايه افتخار پدران و مادران و خاندان شان نيز مي بود.​

2ـ رفتار آن حضرت با زنان و احياى حقوق از دست رفته آنان در قرون جاهليت و تجديد حرمت به باد رفته شان و احياى شخصيت اجتماعي شان، دليل ديگرى است بر اينكه آن حضرت زن را تنها يك وسيله براى شهوترانى مردان نمى دانسته و تمام همتش اين بوده كه زنان را از ذلت و بردگى نجات دهد. چنانچه عمر بن خطاب مي گويد: «والله إن كنا في الْجَاهِلِيَّةِ ما نَعُدُّ لِلنِّسَاءِ أَمْرًا حتى أَنْزَلَ الله فِيهِنَّ ما أَنْزَلَ وَقَسَمَ لَهُنَّ ما قَسَمَ» .«به خدا سوگند ما در زمان جاهليت زنان را در هيچ امرى به حساب نمي آورديم تا خدا آياتى نازل ساخت و براى آنها نصيبى مقرر داشت».​

رابرت ا.هيوم مي نويسد: «... برخي از محققان معقول نشان مي دهند که (حضرت) محمد - روي هم رفته موقعيت زنان را ارتقا بخشيد و به آنها مرتبه اي از آزادي اقتصادي داد که هنوز در پاره اي از کشورهاي غربي و يا به اصطلاح مسيحي تا آن حد به زنان، آزادي اقتصادي داده نشده است و براي چند همسري نامحدود [FONT=&quot]–[/FONT] که تا آن زمان به دلخواه انجام مي شد [FONT=&quot]–[/FONT] حد ومرزي مقرر داشت که بسيار لازم و نافع بود. رسم دختر کشي را [FONT=&quot]–[/FONT] که در عربستان آن روز کاملا رواج داشت [FONT=&quot]–[/FONT] به کلي برانداخت و بالاخره اينکه حکم تعدد زوجات را تنها در صورتي مجاز دانست که شوهر، بتواند با تمامي همسران خود با عدالت کامل رفتارکند. او عملا تک همسري را رواج داد.»
3ـ ايشان مدت 25 سال در مکه با همسر بزرگوارشان حضرت خديجه V که طبق برخي از اقوال چند سالي از پيامبر اکرم نيز بزرگتر بود، زندگي کرد و در آن مدت با هيچ زن ديگري ازدواج ننمود با اينکه در آن زمان چند همسري امري کاملا طبيعي بود و در ميان مردم آن سامان رواج داشت.​

4ـ مطلب ديگري که در اينجا قابل توجه است اين است که تمامي همسران ايشان از قبايل مختلف هستند و در ميان آنان حتي دو نفر، که از يک قبيله باشند، يافت نمي شود مگر زناني که فقط در عقد حضرت بوده و به خانه ايشان نيامده بودند. که اين خود، نکته اي عميق را در بر دارد.5 ـ به استثناي حضرت خديجه و سوده که در مکه با آن حضرت زندگي مي کردند، تمامي زنان ايشان در مدينه منوره به خانه آن حضرت وارد شدند، يعني بعد از اينکه سن ايشان از پنجاه سال گذشته بود. و حتي پيامبر خدا با بعضي از آنها مدت کمي قبل از وفاتش ازدواج نمود.​

حال سؤال ما اين است که آيا قوه جنسي رسول خدا در مدينه بيدار شد آن هم بعد از کهولت سن و در اواخر عمر مبارکشان؟! و آيا بيداري اين قوه تنها در پي ازدواج با زنان شوهر مرده و يا مطلقه بود؟!​

6 ـ علاوه بر اين، بعد از وفات حضرت خديجه V، پيامبر اکرم - مدت يک سال و يا سه سال و اندي
در مکه بدون همسر سپري نمود، حال اگر فردي به دنبال شهوت راني و ارضاي غريزه جنسي باشد آيا ممکن است يک سال و یا سه سال و اندی را بدون همسر بگذراند و لحظه اي دامان مبارکش به گناه و بي عفتي آلوده نگردد و حتي دشمنان وي نيز که به دنبال کوچکترين نقطه ضعفي مي گشتند، نتوانستند هيچ گونه اشکالي بر او وارد کنند ؟!.​

7ـ دو تن از همسران آن حضرت کنيز بودند. اگر هدف از ازدواج لذت بردن از آنان بود، از آنجايي که هر دو کنيز بودند، پيامبر اکرم - بدون ازدواج نيز مي توانست از آنها بهرمند شود. بنابراين ازدواج بي فايده بود
8 ـ ديگر اينکه تعدد همسران، هرگز ايشان را از انجام واجبات باز نداشت و از وزانت و وقار آن حضرت کم ننمود و از نشاط وي در تبليغ دين ذره اي کاسته نشد. تاريخ زندگي آن پيامبر همام گواه اين است که ايشان به امور شهواني اهتمام نداشت بلکه الگوي عفاف و نهايت پاکدامني بود، و نفس ايشان هرگز به کارهاي لغو و بيهوده اي که عرب جاهلي مباح مي شمرد، آلوده نگشت.​

9 ـ و نکته پاياني که شايان توجه است اين است که آن حضرت صريحاً همسرانش را بين زندگي مشقت بار و زاهدانه و ترک هر زينت و تجملي و يا طلاق و دنباله روي زرق وبرق دنيا مخير ساخت، چنانچه در آيه 28 و 29 سوره احزاب اين واقعيت منعکس شده و روشن است که اصولاً روحيه دوري از زينت و تجمل نمي تواند از خصوصيات روحي مرد حريصي باشد که تنها به آميزش با زنان و ارتباط با آنان مي انديشد و جز دوستي آنان فکر و برنامه اي ندارد.​
علل ازدواج پيامبر اکرم- با برخی زنان


با توجه به نکات مطرح شده، هر پژوهشگر منصفي مي بايست حكمت ازدواج هایي را که حضرت در اواسط عمر خود با برخی زنان داشته است، نه بر مبناي شهوت و ميل به خوش گذراني، بلکه در اهداف بلند و ارزشي جستجو نمايد که مهمترين آنان به شرح زير است:​

1ـ هدف سياسی- تبليغی


يكى از اهداف ازدواجهاى پيامبر - هدف سياسى ـ تبليغى بود؛ به اين معنا که با ازدواج موقعيت ايشان در بين قبايل مستحكم گردد و بر نفوذ سياسى و اجتماعي اش افزوده شود و از اين راه براى رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.​

حضرت به خاطر دست يابى بر موقعيت هاى بهتر اجتماعى و سياسى، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيرى از كارشكني هاى آنان و حفظ سياست داخلى و ايجاد زمينه مساعد براى مسلمان شدن قبايل عرب، به پيوند با آنان از طريق ازدواج که مهمترين ميثاق اجتماعى است، و به ويژه در آن فرهنگ تأثير بسيارى از خود به جا مي گذاشت، رو آورد.​

در راستاى اين هدف پيامبر اكرم - با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگ «تيم»، با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ «عدى»، با ام حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله «بنى اميه»، با ام سلمه از «بني مخزوم»، با سوده از «بنى اسد»، با ميمونه از«بنى هلال» و با صفيه از «بني اسراييل»پيوند زناشويى برقرار نمود.​

پيامبر اعظم - با قبايل بزرگ قريش، به ويژه با قبايلى كه بيش از ديگران با رسول خدا - دشمن بودند، مانند بني اميه و بنى اسراييل، ازدواج نمود. اما با قبايل انصار كه از سوى آنان هيچ خطرى احساس نمي شد و آنان نسبت به پيامبر - دشمنى نداشتند، ازدواج نكرد.​

البته پيامبر اکرم - در برخي از اين ازدواج ها اهداف ديگري را نيز دنبال مي نمود که در موارد بعدي به ذکر آنها مي پردازيم.​

2ـ هدف تربيتي ـ اجتماعي


وقتي آزار و اذيت مشرکين نسبت به رسول خدا - و يارانش در مکه شدت يافت رسول خدا - آنان را در مرحله اول امرنمود به حبشه مهاجرت نمايند و در مرحله بعد امر نمود به مدينه مهاجرت نمايند، طبيعتا افرادي که خانه و کاشانه خود را رها نموده و به اين سرزمين ها مهاجرت کرده بودند از وسايل زندگي و اسباب آرامش و راحتي که در مکه داشتند محروم شده بودند، بعد از مدتي پيامبر اکرم - نيز در مدينه به آنان ملحق گرديد و آنجا را دار الهجرة قرار دادند، روز به روز سختي ها و مشکلات مسلمين بيشتر مي شد، اکثر آنان از وسايل زندگي محروم بودند لذا رسول اکرم - مردان فقيري را که در نهايت فقر بودند در انتهاي مسجد خود در مدينه جاي داده بود که به «اصحاب صفة »
معروف شدند. در ميان کساني که به مدينه مهاجرت نموده بودند زناني بودند که شوهرانشان از دنيا رفته بود و يا اينکه در سالهاي بعد شوهران شان در جنگهاي مسلمين با کفار به شهادت رسيده بودند و سرپرستي نداشتند و از طرفي سکونت آنها در مسجد در کنار«اصحاب صفة» ممکن نبود لذا رسول خدا - چاره اي جز به عهده گرفتن سرپرستي و اداره آنها نداشت بخاطر همين امر با تعدادي از آن زنان ازدواج نمود.
پيامبر اکرم - با اين کار در حقيقت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داري که بازتاب شرايط اجتماعي بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشويق نمود که زنان بي سرپرست و يتيم دار را به تناسب حالشان، با پيوند زناشويي به خانه هاي خويش راه بدهند، تا آنان و يتيمانشان از رنج بي سرپرستي و تنهايي و فقر مالي و فشارهاي رواني رهايي يابند؛ و خود نيز در عمل پيش قدم شد تا مسلمانان هم تشويق شوند و در مسير رفع محروميت واماندگان قدم بردارند.​

رسول رحمت هدف ديگرى را نيز دنبال مي كرد. وآن اينکه به مسلمانان بگويد اگر در راه خدا كشته شدند، زن و فرزندشان بدون سرپرست نخواهند ماند و بقيه امت مسلمان، خانواده ي شهدا را در كوران زندگى تنها نخواهند گذاشت.​

3ـ از بين بردن دشمني و خصومت و ايمني از دشمن


بعضي از ازدواجهاي رسول خدا - مصالح بزرگي براي اسلام و مسلمين در پي داشت و باعث خاموش شدن آتش کينه و دشمني عليه اسلام بود که ازدواج پيامبر با ام حبيبه دختر ابوسفيان(در سال ششم
يا هفتم هجري) گواهي بر اين مطلب است
. چنانچه وقتي ابوسفيان فهميد دخترش همسر رسول خدا - گرديده است، گفت: او داماد کريمي است که نمي توان کنارش زد (و از او گذشت).البته رسول خدا - در اين ازدواج هدف ديگري را نيز دنبال مي نمود که در مورد ششم درباره آن به بحث مي پردازيم.​

4ـ آزادي انسانها


اسلام با برنامه ريزي دقيق و مرحله به مرحله در جهت آزادي اسيران گام برداشت. رسول خدا - از شيوه هاي خوب و متعددي براي آزادي اسيران بهره جست که ازدواج از جمله آنهاست. جويريه و صفيه کنيز بودند. پيامبر- اين دو را آزاد ساخت و سپس با آنها ازدواج کرد، تا بدين وسيله به مسلمانان بياموزد، مي شود با كنيز ازدواج نمود. علاوه بر اينکه در ازدواج پيامبر با جويريه بسيارى از اسيران آزاد شدند. توضيح اين كه:​

«بعد از شکست يهوديان بني مصطلق از مسلمين، عده زيادي از آنان به دست مسلمانان اسير شدند، پيامبر اکرم - با دختر رييس قبيله بني مصطلق که در نزديکي مدينه زندگي مي کردند، ازدواج نمود، اصحاب رسول خدا - ( به خاطر خويشاوند شدن پيامبر اکرم - با اين قبيله ) تمامي اُسرايي را که صد نفر بودند و از قبيله همسر رسول خدا - بودند، آزاد نمودند».
برکت ديگري که اين ازدواج داشت، مسلمان شدن حارث پدر جويريه و دو برادرش و عده اي از قومشان بود که ماجراي آن به شرح زير است:​

«وقتي حارث پدر جويريه براي آزاد نمودن دخترش مي خواست به محضر مبارک پيامبر اکرم - شرفياب شود تعدادي شتر به عنوان فديه آزادي جويريه براي رسول خدا - آورد، وقتي به وادي عقيق رسيد نگاهي به شتران نمود و در ميان آنان به دو شتر (که مرغوب تر از بقيه بودند) علاقه مند گرديد از اين رو آنان را در دره اي از دره هاي منطقه عقيق پنهان کرد، سپس خدمت رسول خدا - رسيد و گفت: دخترم را اسير نموده ايد و من براي آزادي او آمده ام و اين شتران نيز بهاي آزادي اوست. حضرت فرمود: پس آن دو شتري که در فلان دره وادي عقيق پنهان کرده اي چه شد؟ حارث با شنيدن اين سخن شهادتين را به زبان جاري نمود و گفت: به خدا قسم تو رسول خدا هستي زيرا از پنهان نمودن آن دو شتر کسي غير از خدا خبر نداشت. و به همراه او، دو پسرش و عده اي از قومش مسلمان گرديدند و آن دو شتر را نيز به پيامبر اکرم - بخشيد...»ازدواج پيامبر اکرم - با صفيه دختر رييس يهوديان خيبر که پايگاهشان قلعه قموص بود، نيز به همين انگيزه بود. چنانچه علامه عسکري به اين مطلب تصريح مي کند:​

«وكذلك فعل في زواجه بصفية ابنة رييس اليهود في حصن قموص من قرى خيبر5 ـ مبارزه با فرهنگ غلط عرب جاهلي



يكي ديگر از اهداف پيامبر اکرم - در ازدواج هايشان، مبارزه با فرهنگ و سنت غلط عرب جاهلي بود که ازدواج با زينب گواهي بر اين مدعا است.​

پيامبر اکرم - با دخترعمه اش زينب ( نوه دختري عبدالمطلب كه پنجاه سال داشت) ازدواج نمود، قبل از اينکه آن حضرت با زينب ازدواج کند، وي همسر زيد پسر خوانده رسول خدا - بود. رسول رحمت با اين کار عرف غلط عرب جاهلي را در هم شکست زيرا عرب جاهلي براي نسب و شرافت خانوادگي اهميت بيش از حدي قايل بود؛ در فرهنگ آنان يکي از چيزهايي که نقش بسيار مهمي را در ازدواج دو نفر ايفا مي کرد، همين مسأله بود؛ در واقع پيامبراکرم با اين اقدام خداپسندانه درعمل ثابت کرد آنچه در ازدواج نقش اساسي را ايفا مي کند اسلام و ايمان است نه چيز ديگر. علاوه بر اينکه زينب در طول مدتي که با زيد زندگي مي کرد بسيار بد اخلاق بود به گونه اي که زيد تحمل او را نداشت و چند بار به رسول خدا - شكايت نمود وقصد داشت اورا طلاق دهد ولي هر مرتبه رسول خدا - او را امر به صبر و مداراي با زينب مي نمود. سپس خداوند به ايشان وحي فرستاد که وقتي زيد زينب را طلاق داد با او ازدواج کندو بدين وسيله با يکي ديگر از فرهنگهاي غلط عرب جاهلي که فرزند خوانده را در تمامي شؤون مانند فرزند اصلي انسان مي دانستند و همسر او را همانند همسر فرزند اصلي انسان قلمداد مي نمودند و ازدواج با او را نادرست مي دانستند، مبارزه کند و آن را از ميان بردارد. رسول اکرم - نيز امر الهي را اطاعت نموده و با زينب ازدواج کرد
در حقيقت يگانه دردانه هستي حضرت ختمي مرتبت - خود را قرباني ساخته و در رديف اول اتهام قرار داد تا سنتي پوسيده را که از سالها قبل در ميان عربها جريان داشت، از ميان بردارد.​

 

پيرمرد فروم

عضو جدید
6 ـ جلوگيري از غلطيدن در دام بستگان مشرک و کافر

[FONT=&quot]1ـ ازدواج با سوده دختر زمعه[/FONT]


مسلمانان در مکه با آزار و اذيت هاي فراوان مشرکين مواجه بودند؛ ابتدا به حبشه مهاجرت نمودند، بعد از مدتي عده اي بازگشتند و بر آزار و اذيت مشرکين صبر نمودند تا اينکه به مدينه مهاجرت کردند، اما سکران بن عمرو همسر سوده قبل از مهاجرت به مدينه درمکه از دنيا رفت. لذا پيامبر با او ازدواج کرد (تا از هر گونه اذيت و آزارمحفوظ بماند
آري در آن هنگام كه سوده شوهرش را از دست داده بود اگر به سوي خانواده خود که هنوز کافر بودند باز مي گشت بدون ترديد مورد اذيت و آزار و چه بسا کشته شدن قرار مي گرفت و او را مجبور به بازگشت به کفر مي کردند. لذا پيامبر رحمت صلاح را در ازدواج با او ديد تا از هر گزندي محفوظ بماند.​

[FONT=&quot]2ـ ازدواج با ميمونه[/FONT]


پيامبر اکرم - در سال هفتم هجري يعني يک سال پس از صلح حديبيه براي انجام عمره وارد مکه شد و طبق قرارداد بيش از سه روز حق توقف نداشت، آن حضرت جعفر بن ابي طالب را به خواستگاري ميمونه دختر حارث فرستاد. ميمونه (که خواهر ام فضل همسر عباس بن عبدالمطلب بود ) اختيار امر خود را به عباس سپرد، عباس نيز او را به ازدواج رسول خدا - درآورد. پيامبر اکرم - سه روز در مکه ماند؛ صبح روز چهارم رسول خدا - در مجلس انصار با سعد بن عباده گرم صحبت بود که سهيل بن عمرو و حويطب بن عبد العزي آمدند، در اين هنگام حويطب فرياد زد تو را به خدا قسم مي دهيم که به پيمانت وفادار باشي و از سرزمين ما خارج گردي زيرا سه روزي که قرار بود بماني به اتمام رسيده... رسول خدا - به حويطب و سهيل فرمود: من يکي از زنان شما را (زنان مکي) به عقد خود درآورده ام بنابراين چه ضرري براي شما دارد که من تا زمان مراسم عروسي در اينجا بمانم و غذايي تهيه نماييم و با هم بر يک سفره بنشينيم و شما هم مهمان من باشيد؟ آنان گفتند: تو را به خدا قسم مي دهيم که به پيمانت وفادار باشي و از سرزمين ما خارج گردي. رسول رحمت نيز به ابو رافع امر نمود تا اعلام حرکت کند، و خود سوار بر مرکب شده و در منطقه سَرِفتوقف نمود، ابا رافع نيز در مکه ماند تا شبانگاه ميمونه را با اطرافيانش خدمت رسول الله - ببرد، و اين در حالي بود که ميمونه و اطرافيانش (بخاطر مسلمان شدن) آزار و اذيتهاي زيادي را از سوي مشرکين نادان و فرزندانشان متحمل شده بودند. ابارافع ميمونه را به سرف برد و رسول خدا مراسم زفاف را در آنجا برگزار نمودپيامبر اکرم - با اين ازدواج علاوه بر نجات ميمونه و همراهان مسلمانش از ميان کفار و جلوگيري از غلطيدن آنان در دام بستگان مشرک، مي خواست به نفع اسلام بهره برداري نمايد و با بر پا نمودن مراسم عروسي و دعوت نمودن قريش در جشن ازدواج و بر سر يک سفره نشاندن کساني که در بدر و احد به روي هم شمشير کشيده بودند، در احساس اعراب تأثير بگذارد و فضاي سرد سياسي را گرم نمايد و کدورت و بيگانگي را کاهش دهد. از طرفي اين کار بهانه اي براي بيشتر ماندن در اين شهر بود و شايد به جز اين نتيجه ي تبليغي و زمينه سازي روحي، حوادثي پيش مي آمد و يا پيش مي آورد که در نهايت به سود اسلام تمام مي شد و پيامبر رحمت - مي توانست امتيازاتي بيش از آنچه در قرارداد حديبيه بود، به دست آورد.​

البته مشرکين قريش از نقشه پيامبر اکرم - آگاه شدند و با قاطعيت پيشنهاد وي را رد کردند. لذا ايشان ناچار شد در ميانه ي راهِ مدينه مراسم زفاف را انجام دهد. ولي در عين حال اين ازدواج او را با برخي رجال برجسته قريش همچون خالد بن وليد (قهرمان لشکر کفر در نبرد احد) که خواهر زاده ميمونه بود، خويشاوند مي کرد، و در روح آنان بي تأثير نبود چنانکه مدتي بعد خالد و عمرو بن عاص و عثمان بن طلحه الحجبي را مي بينيم که راه مدينه را در پيش گرفتند[FONT=&quot]3ـ ازدواج با ام حبيبه[/FONT]



همانطور که گفته شد عبيد الله بن جحش همسر أم حبيبه تحت تأثير محيط مسيحي شد. لذا ام حبيبه در کشوري غريب به همراه دختر کوچکش بدون سرپرست شد، نه مي توانست در آن جا بماند و نه به مكه نزد پدر برگردد.​

پيامبر اكرم - وقتى كه از مشكل وى با خبر شد، پيكى براى نجاشى پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبيبه را به عقد ايشان درآورد. اين ازدواج باعث شد كه وى از بي سرپرستي نجات پيدا كند و به دامن بستگان مشرك خويش برنگردد
بنابراين همان طور که روشن شد طبق اعتراف برخي مستشرقين، نه تنها پيامبر اکرم - با ازدواج هاي متعدد نعوذ بالله در پي شهوت راني نبوده بلکه به زن شخصيت داده و حقوق پايمال شده آنان را احيا نموده و موقعيت آنها را ارتقاء بخشيد و حتي تا آخرين لحظه زندگي خود به رعايت حقوق زنان سفارش مي نمود:​

« اتقوا الله في النساء فإنهن في أيديكم عوان«درباره(به جا آوردن حق) زنان تقواي الهي پيشه کنيد زيرا آنان تحت اختيار شمايند».​




نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که یکی از اهداف پیامبر اکرم - از این ازدواجها، تبلیغ دین اسلام در میان جامعه آن روزگار است که به قبیله و عشیره بسیار اهمیت می دادند، از طرفی برخی از قبایل با تحریکات افرادی همچون ابوسفیان برای اسلام و مسلمین مشکلاتی ایجاد می کردند که پیوند خویشاوندی آن حضرت با آنان بهترین راه حل و موجب ایمنی مسلمانان از ناحیه آنان بود.
سوده مدتي در مکه و تا زمان وفات پيامبر اکرم - در مدينه با آن حضرت زندگي کرد. البته همانطور که در قبل گذشت بلاذری معتقد است سوده در مدینه به خانه رسول خدا - آمد. (أنساب الأشراف، پيشين، ج1، ص 181).
إبن حاتم العاملي مي نويسد: «و تزوج سودة بنت زمعة بعد موت خديجة بسنة»يک سال بعد از وفات حضرت خديجه، رسول خدا - با سوده ازدواج نمود. جمال الدين يوسف بن حاتم بن فوز بن مهند الشامي المشغري، العاملي(المتوفي: 664)، الدر النظيم، ص186، باب: فصل في ذكر أزواجه (-).
بلاذري قائل است که رسول خدا - با سوده در مدينه ازدواج نمود «فكانت أول امرأة وطيها بالمدينة». أحمد بن يحيى بن جابر، البلاذري ، أنساب الأشراف، ج1، ص 181.
سيد جعفر مرتضي، العاملي، الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج 5، ص 253- 255(با کمي تصرف).
سيوطي،جمع الجوامع أو الجامع الكبير ج 1، ص430. سيوطي مي نويسد: «(أصحاب الصُّفة): هم الفقراء الذين كانوا يأوون إلى مسجد النبى و لم تكن لهم بيوت ولا أموال بالمدينة، وكانت لهم فى آخر المسجد صُفَّة، وهو مكان منقطع من المسجد مظلل عليه يبيتون فيه». «اصحاب صفة فقرايي بودند که در مسجد رسول خدا زندگي مي کردند، آنان در مدينه خانه و کاشانه و اموالي نداشتند، رسول خدا - در آخر مسجدش مکاني منقطع از مسجد را آماده نموده بود و سايباني بر روي آن نصب کرده بود که آنها در آنجا استراحت مي کردند و محل زندگيشان همانجا بود».
«إشتد إيذاء قريش لرسول الله - وأصحابه في مكة فأمرهم الرسول - أولا بالهجرة إلى الحبشة. وأخير بالهجرة إلى المدينة وبذلك حرم المهاجرون منكل ما كانوا يملكون من وسايل العيش بمكة المكرمة، ثم التحق بهم الرسول - في المدينة واتخذها دار هجرته. وتدرج المسلمون في الالتحاق به، وكان جلهم لا يملكون من وسايل العيش شييا فأسكن الرسول - الفقراء من رجالهم في صفة مسجده وعاشوا في أشد حالات الفقر وسموا باصحاب الصفة. وكان في من هاجر إلى المدينة نساء قد توفي أزواجهن أو من استشهد أزواجهن بعد ذلك في غزوات الرسول- ولم يكن لهن رجل يعيلهن وكان إسكانهن مع الرجال في صفة مسجده غير ميسور. ولما ذكرناه لم يكن للرسول بد من القيام بإيوايهن بنفسه- وإعالتهن». سيد مرتضي، عسکري، أحاديث ام المؤمنين عايشة، ج 1، ص 34.
الإستيعاب في معرفة الأصحاب، پيشين، ج4، ص 1845، ترجمه رملة بنت أبي سفيان صخر بن حرب، رقم 3344.
حمد بن علي بن حجر، أبوالفضل العسقلاني الشافعي(المتوفي: 852)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج7، ص 652، ترجمه رملة بنت أبي سفيان صخر بن حرب، رقم 11185.
كانت تتحقق في زواج الرسول صلى الله عليه وآله ببعضهن مصالح كبيرة للاسلام والمسلمين مثل تبدل العداء و الخصومة بين الرسول - و المسلمين مع قبيلة أبي سفيان، إلى التودد و الالفة و رفع الخصومة. أحاديث ام المؤمنين عايشة، پيشين، ج 1، ص 34.
الإصابة في تمييز الصحابة، پيشين، ج 7، ص 652، ترجمه رملة بنت أبي سفيان، رقم 11185.
.« ... عن عروة، عن عايشة زوج النبي صلى الله عليه وسلم، قالت: لما قسم رسول الله صلى الله عليه وسلم سبايا بني المصطلق، وقعت جويرية بنت الحارث في السهم لثابت بن قيس ابن الشماس - أو لابن عم له - فكاتبته على نفسها - وكانت امرأة حلوة ملاحة، لا يراها أحدٌ إلا أخذت بنفسه - فأتت رسول الله صلى الله عليه وسلم تستعينه على كتابتها، قالت: فوالله ما هو إلا أن رأيتها على باب حجرتي كرهتها، وعرفت أنه سيرى منها مثل ما رأيت، فدخلت عليه، فقالت: يا رسول الله، أنا جويرية بنت الحارث بن أبي ضرار سيد قومه، وقد أصابني من البلاء مالم يخف عليك؛ فوقعت بالسهم لثابت بن قيس بن الشماس - أو لابن عم له - فكاتبته على نفسي، فجيتك أستعينك على كتابتي، فقال لها: فهل لك في خير من ذلك؟ قالت: وما هو يا رسول الله؟ قال: أقضي كتابتك وأتزوجك، قالت: نعم يا رسول الله، قال: قد فعلت، قالت: وخرج الخبر إلى الناس أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قد تزوج جورية بنت الحارث، فقال الناس: أصهار رسول الله صلى الله عليه وسلم، فأرسلوا ما بأيديهم.قالت: فلقد أعتق بتزويجه إياها مائة أهل بيت من بني المصطلق، فما أعلم امرأة كانت أعظم بركة على قومها منها.محمد بن جرير، الطبري». تاريخ الأمم و الملوک (تاريخ الطبري)، ج 2، ص 111، باب: ذكر غزوة بني المصطلق.
«... فأقبل أبوها الحارث بن أبي ضرار بفداء ابنته، فلما كان بالعقيق نظر إلى الإبل التي جاء بها للفداء، فرغب في بعيرين منها، فغيبهما في شعب من شعاب العقيق، ثم أتى النبي صلى الله عليه وسلم، فقال: يا محمد، أصبتم ابنتي، وهذا فداؤها، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: فأين البعيران اللذان غيبت بالعقيق في شعب كذا وكذا؟ فقال الحارث: أشهد أن لا إله إلا الله، وأنك رسول الله صلى الله عليك فوالله ما اطلع على ذلك إلا الله تعالى، فأسلم الحارث، وأسلم معه ابنان له وناس من قومه، وأرسل إلى البعيرين، فجاء بهما، فدفع الإبل إلى النبي صلى الله عليه وسلم...»السيرة النبوية لإبن هشام، ج6، ص60، باب: ذكر أزواجه صلى الله عليه وسلم.
أحاديث ام المؤمنين عايشة، پيشين، ج 1، ص 48.
.}وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَايهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا{ سوره احزاب، آيه 37.
«وزوج ابنة عمته زينب حفيدة عبد المطلب من مولاه زيد وكان قد تبناه. وبذلك كسر العرف الجاهلي في الاعتداد بالنسب. وجعل الكفء في الزواج: الاسلام والايمان. غير أن زينب لم تطق ذلك وجعلت من الحياة الزوجية في بيت زيد جحيما لا يطيق تحمله زيد. وكان يشكو ذلك إلى رسول الله صلى الله عليه وآله ويريد الفراق منها، ويصبره الرسول عليها. فأخبره الله أن عليه أن يتزوج مطلقة زيد الذي تبناه ليكسر بذلك عرفا جاهليا آخر وهو احتسابهم الابن المتبنى في جميع الشؤون كالابن من صلب أبيه. فأطاع الرسول صلى الله عليه وآله أمر الله في ذلك». أحاديث ام المؤمنين عايشة، پيشين، ج 1، ص 48 ؛ الإستيعاب في معرفة الأصحاب، پيشين، ج4، ص1849- 1850، ترجمه زينب بنت جحش، رقم 3355.
. علي بن أحمد بن سعيد بن حزم، الأندلسي القرطبي الظاهري، جوامع السيرة، ص 66؛ محمد، الخضري، نور اليقين في سيرة سيد المرسلين، ص58.
. منطقه سَرف ده مايل بعد از شهر مکه است. محمد بن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص 132.
« ... قَالَ مُوسَى بْنُ عُقْبَةَ: ثُمّ خَرَجَ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ مِنْ الْعَامِ الْمُقْبِلِ مِنْ عَامِ الْحُدَيْبِيَةِ مُعْتَمِرًا فِي ذِي الْقَعْدَةِ سَنَةَ سَبْعٍ وَهُوَ الشّهْرُ الّذِي صَدّهُ فِيهِ الْمُشْرِكُونَ عَنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتّى إذَا بَلَغَ يَأْجُجَ وَضَعَ الْأَدَاةَ كُلّهَا الْحَجَفَ وَالْمَجَانّ وَالنّبْلَ وَالرّمَاحَ وَدَخَلُوا بِسِلَاحِ الرّاكِبِ السّيُوفِ وَبَعَثَ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ جَعْفَرَ بْنَ أَبِي طَالِبٍ بَيْنَ يَدَيْهِ إلَى مَيْمُونَةَ بِنْتِ الْحَارِثِ بْنِ حَزْنٍ الْعَامِرِيّةِ فَخَطَبَهَا إلَيْهِ فَجَعَلَتْ أَمْرَهَا إلَى الْعَبّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطّلِبِ وَكَانَتْ أُخْتُهَا أُمّ الْفَضْلِ تَحْتَهُ فَزَوّجَهَا الْعَبّاسُ رَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ... فَأَقَامَ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ بِمَكّةَ ثَلَاثًا فَلَمّا أَصْبَحَ مِنْ الْيَوْمِ الرّابِعِ أَتَاهُ سُهَيْلُ بْنُ عَمْرٍو وَحُوَيْطِبُ بْنُ عَبْدِ الْعُزّى وَرَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ فِي مَجْلِسِ الْأَنْصَارِ يَتَحَدّثُ مَعَ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ فَصَاحَ حُوَيْطِبٌ نُنَاشِدُك اللّهَ وَالْعَقْدَ لَمَا خَرَجْتَ مِنْ أَرْضِنَا فَقَدْ مَضَتْ الثّلَاثُ... ثُمّ نَادَى رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ حُوَيْطِبًا أَوْ سُهَيْلًا فَقَالَ إنّي قَدْ نَكَحْتُ مِنْكُمْ امْرَأَةً فَمَا يَضُرّكُمْ أَنْ أَمْكُثَ حَتّى أَدْخُلَ بِهَا وَنَضَعَ الطّعَامَ فَنَأْكُلُ وَتَأْكُلُونَ مَعَنَا فَقَالُوا: نُنَاشِدُك اللّهَ وَالْعَقْدَ إلّا خَرَجْتَ عَنّا فَأَمَرَ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ أَبَا رَافِعٍ فَأَذّنَ بِالرّحِيلِ وَرَكِبَ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ حَتّى نَزَلَ بَطْنَ سَرِفَ فَأَقَامَ بِهَا وَخَلّفَ أَبَا رَافِعٍ لِيَحْمِلَ مَيْمُونَةَ إلَيْهِ حِين يُمْسِي فَأَقَامَ حَتّى قَدِمَتْ مَيْمُونَةُ وَمَنْ مَعَهَا وَقَدْ لَقُوا أَذًى وَعَنَاءً مِنْ سُفَهَاءِ الْمُشْرِكِينَ وَصِبْيَانِهِمْ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ بِمَيْمُونَةَ بِسَرِفَ فَبَنَى بِهَا بِسَرِفَ». زاد المعاد في هدي خير العباد، پيشين، ج 3، ص 327 - 329 ؛ السيره النبوية لإبن هشام، ج2، ص 372 (با کمي اختلاف)
جوامع السيرة، پيشين، ص219.
الإصابة في تمييز الصحابة، پيشين، ج7، ص 651 - 652، ترجمه رملة بنت أبي سفيان، رقم 11185.
. شريف الرضي، المجازات النبوية، ص 237، ح 192.
(مطالب استاد روستائي)
 
بالا