عشق یعنی یه پلاک( عکس و شعر و متن مداحی ها)

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
بسم رب الشهدا و الصدیقین

((به نام پروردگاری که شهیدان در نزد او روزی میخورند.))



عشق یعنی یه پلاک

عشق يعني يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك
عشق يعني يه شهيد
با لبهاي تشنه سينه چاك
من از اهالي ديار عشقم
من از قبيله و تبار عشقم
هنوزم از دم امام امت
هلاك عشق و بي قرار عشقم
عشق يعني يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك
عشق يعني يه شهيد
با لبهاي تشنه سينه چاك
منم كه جا موندم از شهادت
به حق قرآن و حق عترت
اميد من اينه كه با ولايت
چه رونقي شده به كار عشقم
عشق يعني يه جوون
يه جوون بي نام و نشون
عشق يعني يه نماز
با وضو گرفتن توي خون
عشق يعني يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك
عشق يعني يه شهيد
با لبهاي تشنه سينه چاك
به ياد صوت اذان اكبر
به ياد ظهر و نماز دلبر
به ياد تسليم امر داور
غلام پروردگار عشقم
عشق يعني يه پدر
كه شب ها بيداره تا سحر
عشق يعني يه خبر
خبر يه مفقود الاثر
عشق يعني يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك
عشق يعني يه شهيد
با لبهاي تشنه سينه چاك
گرفته دل هواي كربلا رو
بيا ببين به روي ني سرا رو
آتيش گرفت دامن خيمه ها رو
منم اسير يادگار عشقم
عشق يعني يه پيام
تا بقية الله و قيام
عشق يعني يه كلام
پا به پاي فرزند امام



http://fourty-four.blogfa.com/post-65.aspx اینم لینک دانلودش

 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
 
آخرین ویرایش:

sany 1

عضو جدید
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است.
سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند تا در مقتل کربلای عشق آسان‌تر بریده شوند؟
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین علیه السلام را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟
و مگر نه آنکه خانه‌ی تن راه فرسودگی می‌ پیماید تا خانه‌ی روح آباد شود؟
و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه‌ی سرگردان آسمانی، که کره‌ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده ‌اند؟
و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تن ‌پرور بر می‌آید؟
پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقف‌های دلتنگ و در پس این پنجره ‌های کوچک که به کوچه ‌هایی بن‌ بست باز می‌شوند نمی‌توان جست، بهتر آنکه پرنده‌ی روح، دل در قفس نبندد پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر، پرستویی که مقصد را در کوچ می‌بیند، از ویرانی لانه‌اش نمی ‌هراسد
 

sany 1

عضو جدید
یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. مى‏گویند که گناهکاران را نمى‏پذیرند؟ آرى! گناهکاران را در این قافله راهى نیست... اما پشیمانان را مى‏پذیرند. اگر نبود باب توبه‏اى که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است، حضرت آدم نیز بهشت زده و رها شده و سرگردان، در این برهوت گمگشتگى وا مى‏ماند.
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
[h=1]کجایید ای شهیدان خدایی[/h]
کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق پرنده‌تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده کجایید ای نوای بی‌نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف او استزمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت‌های عالم ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شدبهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق که اصل اصل اصل هر ضیایی

 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
نامه ای از فرزند شهید حسین سالکی :


سلام بر پدر شهیدم ، سلام بر تفنگ قشنگش

سلام بر مادر عزیزم ، سلام بر نگاه غریبش

سلام بر کسانی که بعد از شهادت پدرم به ما سر نزدند

سلام بر سختی هایی که بعد از تو کشیدیم پدر !

سلام بر شب هایی که گرسنه خوابیدیم

سلام بر دست های ترک خورده ی مادرم

سلام بر زخم زبان هایی که بر دل مادرم نشاندند

سلام بر مردمی که پدرم به خاطر آن ها کشته شد

سلام بر بعضی از مردمی که ما را فراموش کردند

سلام بر امنیتی که پدرم برای پول ها و خانواده هاشان آورد

سلام بر بچه هایی که درد نداشتن پدر را در دلم زنده می کنند

سلام بر کسانی که می گویند پدرم خشونت طلب بود

سلام بر کسانی که با شهادت پدرم به پست و مقام رسیدند و اوقات فراغتشان را در ویلاهای شمال می گذراندند

سلام و باز هم سلام

من نمی گویم جواب سلامم را بدهید ، من نمی گویم مشکلات ما را حل کنید

من نمی گویم که با مادرم همدردی کنید ، من نمی گویم که یتیمم و دست نوازش بر سرم بکشید

من نمی گویم و هیچ وقت هم چیزی نمی گویم . چرا که امام زمان ، خوب همه ی این چیزها را می بیند.

ای اهالی ایران ، شما را به خدا پدرم را فراموش نکنید . من می گویم پدر ندارم ؛ اما شما نیز غم
نداشتن او را در دلم زنده نکنید .به خدا این را فقط به بعضی از شما می گویم ، به شمایی که
همه چیز را فراموش کردید و
چفیه پدرم را زینت آرایش صورتتان قرار دادید و به شمایی که گفتید
پدرم اشتباه کرده است . . .
http://rahianeeshgh.parsiblog.com/?P=2



شهدا شرمنده ایم
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
بر روی سنگ قبر شهید رضا نادری به توصیه خودش این گونه نوشته شده است..

بر روی سنگ قبر شهید رضا نادری به توصیه خودش این گونه نوشته شده است..

بر روی سنگ قبرشهید رضا نادری به توصیه خودش این چنین نوشته شده است : ای برادر! به کجا می روی؟کمی درنگ کن.آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من، مسئولیتی را که بارفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم از یاد خواهی برد یا نه؟ ما نظاره گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد؟
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
بسم رب الشهدا والصالحین

بسم رب الشهدا والصالحین


این روزا مامانم خیلی صورتشو می شوره.نمی دونم چرا نگاش یا به منه یا به قاب های رو تاقچه و یا به در خونمون که بابا زنگ بزنه.امشب که شما اومدی خونمون من می خوام یه رازو به شما بگم. من و بابام چند روز قبل یه قول مردونه به هم دادیم. اون شبی که بابام می خواست بره مسافرت یواشکی در گوشم گفت من و تو مثل دو تا مرد باید با هم صحبت کنیم و قول هایی به هم بدیم و هیچ کسی هم از اون با خبر نشه. من هم به اون قول مردونه دادم و حتی به مامانم هم نگفتم.بابا مصطفام با دو تا دستاش شونه هامو چسبید و صورتشو آورد دم گوشمو گفت: پسرم تو دیگه بزرگ شدی و مرد این خونه ای. باید به من قول بدی مثل یه مرد به مامانت کمک کنی. مامانتو اذیت نکنی. به حرفاش گوش بدی. بهش کمک کنی و نذاری یه وقتی از دست تو ناراحت بشه.

منم گفتم بابا یه شرط داره و اون اینه که وقتی از مسافرت برگشتی اون ماشین پلیس چراغ دارو برام بخری. تو این چند روزی که بابا مصطفام نیست دلم خیلی براش تنگ شده مخصوصا برا اون خنده هاش. اما عیبی نداره...

من هم هر وقت دلم براش تنگ می شه مثل بابام میام لب تاقچه و به عکس شما نگاه می کنم. آخه بابا مصطفام هر وقت خیلی خسته بود و ناراحت، می اومد کنار تاقچه و با شما صحبت می کرد. نزدیک شما که میومد لبهاش تکون می خورد.

بعضی وقت ها هم که خیلی خسته بود شونه هاشم تکون می خورد. فکر کنم مامانم هم این روزها خیلی خسته است که مثل بابام شونه هاش تکون می خوره و چشماش قرمز می شه!بابام با شما آهسته صحبت می کرد. من که چیزی از حرف های شما دو نفر سر در نمی آرم اما اینو می دونم بابا مصطفام هر وقت با شما صحبت می کرد تا خیلی روزای بعد خوشحال بود.

اگه ده شب هم کار می کرد عین خیالش نبود.فکرشو کن اگه بابام مسافرت نبود و امشب خونه بود و شما رو می دید دیگه چی می شد. از خوشحالی بال درمیاورد و دیگه هر چی من بهش می گفتم ، می گفت چشب پسرم ،چشب عزیزم. هر چی می خواستم برام می خرید. من یه ماشین پلیس می خام که دشمنا رو تعقیب کنم. اما بابام میگه بزار بزرگتر بشی اونوقت برات می خرم.اما...

وقتی بابام بیاد و بفهمه شما خونمون اومدید و اون نبوده ،خیلی ناراحت می شه . شاید هم اونقدر ناراحت بشه که تا چند روز دیگه به حرفام گوش نده... اما نه!

بابا مصطفام خیلی مهربونه... وقتی بیاد و بوی عطر شما رو ببینه که توی خونه و محلمون پیچیده، مطمئنم به همه حرفام گوش می ده. بابام میگه شما بوی بهشت میدی. بابام همیشه از بهشت میگه...یه وقت نکنه این دفعه که مسافرت رفته، رفته باشه بهشت...!


منبع :http://hamsangar1718.blogfa.com/post/45
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
چفیه

چفیه

چفیه یعنی باز گمنامی شهیداز شهیدستان
گمنامی رسیدگرچه نامش از زبانها دور بود
استخوان پیکرش پر نور بود
چفیه را سنگر نشینان دیده اند
چفیه را گلها به خود پیچیده اند
چفیه امضای گل آلاله هاست
چفیه تنها یادگار لاله هاست
چفیه رو انداز گلها بوده است
طایر پرواز دلها بوده است
چفیه تار و پود اشکی بی ریاست
مرهم زخمان شیر کربلاست
چفیه را زهرا(س)به گلها هدیه کرد
چفیه را اشک شهیدان چفیه کرد
چفیه ها بوی شهادت می دهند
بوی دوران شرافت می دهند
چفیه یعنی باز گمنامی شهید
با هزاران ناز عطرش می رسید
عطر گمنام عطر یاس ساقی است
چفیه هم مانند چادر خاکی است.........
 
آخرین ویرایش:

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
رفته بودم سفری سمت دیار شهدا که طوافی بکنم گرد مزار شهدا
به امیدی که دل خسته هوایی بخورد
متبرک شود از گرد و غبار شهدا
هر چه زد خنجر احساس به سرچشمه چشم
شرمگینم که نشد اشک نثار شهدا
خشکی چشم عطش خورده از آنجاست که من
آبیاری نشدم فصل بهار شهدا
چون نشد شمع که سوزد دل سنگم شب عشق
کاش می شد که شود سنگ مزار شهدا


منبع
http://www.reiran.com/Forum/viewtopic.php?f=489&t=5897

 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
قربون لطف وصفاتون شهدا
دل ماتنگ براتون شهدا
قربون عهدووفاتون شهدا
سروجون ما فداتون شهدا
چقدر شلمچتون صفا داره
بوي عطر خاك كربلا داره
هردلي كه عشق كربلا داره
آرزوي ديدن شما داره


منبع
http://www.reiran.com/Forum/viewtopic.php?f=489&t=5897
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
عــــشــــــق

عشق یعنی « همت » و یک دل خدا
توی سینه اشتیاق کربلا
عشق یعنی شوق پروازی بزرگ
در هجوم زخم‌های بی‌صدا
عشق یعنی قصة عباس و آب
در « طلاییه » غروب آفتاب
عشق یعنی چشم‌ها غرق سکوت
در درون سینه، اما انقلاب
عشق یعنی آسمان غرق خون
در شلمچه گریه‌گریه…. تا جنون
عشق یعنی در سکوت یک نگاه
نغمة انا الیه راجعون
عشق یعنی در فنا نابود شدن
در میان تشنگان ساقی شدن
عشق یعنی در ره دهلاویه
غرق اشک چشم، مشتاقی شدن
عشق یعنی حرمت یک استخوان
یادگار از قامت یک نوجوان
آنکه با خون شریفش رسم کرد
بر زمین، جغرافیای آسمان



 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
قرار اين بود عاشق باشي اي دل
به دنبال حقايق باشي اي دل
چو فرياد از گلوي عشق برخاست
تو با ياران عاشق باشي اي دل
نمي‌خواهم كه مثل حيله‌ورزان
مخالف يا موافق باشي اي دل
تو بايد رمز باران را بداني
ابر اين خلايق باشي اي دل
براي بندگي در محضر عشق
مثال صبح، صادق باشي اي دل
نمي‌گويم به كار ديده و دل
تو سرگرم دقايق باشي اي دل
تو بايد دامن زهرا بگيري
خلايق هر چه لايق باشي اي دل ؟!
به ياد لاله‌هاي خفته در خون
علمدار شقايق باشي اي دل




منبع:
http://www.reiran.com/Forum/viewtopic.php?f=489&t=5897


 

Similar threads

بالا