طنز های تاریخی صنعت نفت

chemblog

عضو جدید
طنز های تاریخی صنعت نفت

چنین گویند بزرگان
ناصرالدین شاه در مورد امتیاز ۷۰ ساله ی رویتر از مرحله ی انعقاد تا مرحله ی ابطال واکنش های متفاوتی را از خود نشان داده است.
او در ذیل ابراز نظر مساعد مزیران در مورد انعقاد این قرارداد چنین می نویسد:
انشالله طوری بکنید که این کار بشود و نتیجه بر هم برسد و مثل کمپانی ها و قرار سابق نباشد.
وی همچنین در واکنش به مخالفت روس ها و ناراضی بودن آن ها از امتیاز نفتی رویتر این اعطای امتیاز را خوب دانسته و دست نوشته ای غضب آلود به صدر اعظم نوشت تا پاسخ محکمی به روس ها داده شود.


نفت، نفت، نفت…
یکی از روزنامه نگاران ایرانی در آستانه ی ملی شدن صنعت نفت از مستر بوین وزیر خارجه ی وقت انگلیس می پرسد: شما از جان ما چه می خواهید؟ چرا اجازه نمی دهید مردم این کشور روی اسایش ببینند؟ چرا این باند های فاسد را تقویت می کنید؟ چرا نمی گذارید یک حکومت علاقمند و دلسوز به حال مردم تشکیل شوذ؟ چرا هر روز شکاف بین مردم و حکومت را زیاد می کنید؟ چرا، چرا و چرا؟
مستر بوین رهبر حزب کارگر و وزیر امور خارجه انگلستان در جواب با خونسردی و آرامش تمام می گوید:
اویل، اویل، اویل (نفت، نفت، نفت…)!!!


سیگار
هنگامی که دکتر مصدق، نخست وزیر ملی ، در دادگاه نظامی به اتهام دروغین خیانت محاکمه می شد هنگام تنفس در حالی که چشم خود را به سقف مملو از تابلوهای نقاشی دادگاه دوخته بود و در فکر فرو رفته بود یکی از خبرنگاران خارجی نزدیک او رفت، بسته سیگاری را از جیب بیرون آورد و تعارف کرد. دکتر مصدق نگاهی به بسته سیگار کرد و گفت: خیلی متشکرم، این سیگار انگلیسی است و من نمی کشم.
خبرنگار در جواب گفت: اتفاقا آقا من خودم هم مخالف کشیدن سیگار انگلیسی هستم و این سیگار آمریکایی است.
دکتر مصدق ناگهان نگاهی دقیق به سیگار کرد و گفت :”آمریکایی” بعد از لحظه ای سکوت دکتر مصدق گفت: آقا جان حالا اصلا نمی خواهم سیگار بکشم خیلی از لطف شما متشکرم.


درباره دارسی
ویلیام ناکس دارسی یکی از امتیاز گزان بزرگ نفتی پس از موفقیت در کسب امتیاز ۶۰ ساله در ایران برای این موفقیت ضمن خرید یک نیم تاج طلایی برای همسر خود ضیافت مهمانی مجللی را با شرکت وزیر خارجه انگلستان و بسیاری از شخصیت های سیاسی آن کشور برپا کرد و در مراسمی این دستاورد بزرگ را جشن گرفت.
این امتیاز در صورتی از سوی دولت ایران به آغازگر عملیات صنعت نفت در خاورمیانه اعطا شد که پای او هرگز به ایران نرسید و هرگز میدان های نفت خیز را ندید.تنها سفر وی به خاور میانه یک گشت دو روزه به قاهره و دیدن اهرام ثلاثه مصر بود.حتی تردید وجود دارد که وی حتی یک بشکه نفت هم دیده باشد.در واقع باید گفت دارسی از آغاز تا پایان مشارکت نفتی خود در ایران یک صاحب امتیاز غایب به شمار می رفت.
وی روزی که از بد روزگار ناگذیر شد سهامش را واگذار کند دردمندانه اظهار داشت: احساس می کنم سند واگذاری فرزندم را امضا می کنم.


نفت و کتاب مقدس
اولین گزارشی که دارسی را از فوران نفت در میدان مسجد سلیمان آگاه کرد توسط آرنولدویلن انجام گرفت که به عنوان افسر گارد سایت حفاری سرپرست گروه حفاری در جنوب همراه می کرد.
این خبر محرمانه هنگامی به دارسی رسید که او در یک مهمانی شام به سر می برد. گزارش مذکو ربا استفاده از مطلبی از کتاب مقدس تنظیم شده بود:
به جمله سوم ایه ی ۱۵ مزمور ۱۰۴ کتاب مقدس مراجعه شود.
در عبارت مورد نظر چنین آمده بود:
“باشد که او از دل زمین نفت بیرون آورد تا شادمان گردد.”


راننده ی بختیاری
پزشکی به نام یانگ که به علت کوتاهی قد به دکتر کوچیکه معروف بود در سال ۱۲۸۶ برای مداوای کارکنان نفت در جنوب ایران به شرکت نفت انگلیس و ایران راه یافت. او در خاطرات خود در بیان طاقت و استعداد افراد قبایل بختیاری آورده است:
افراد قبایل بختیاری به تجربه ثابت کرده اند که قدرت فراگیری خیلی خوبی دارند.
مردانی که پدران آن ها هیچ گاه اتومبیل نرانده بودند در اسرع وقت یاد گرفتند که چگونه موتور ماشین را پیاده کرده و پس از تعمیر دوباره ببندند. قوه ی فراگیری و ذوق بدیهه سازی آن ها تحسین برانگیز بود. موتور ماشین های باری معمولا به علت شیب تند جاده در سربالایی بیش از حد معمول گرم می شد و رانندگان ناگذیر بودند ساعت ها در جاده معطل شوند تا موتور ماشین خنک شود.
یک روز استاد کار گاراژ و رییس نفت ناحیه گچسارن که تصادفا در راه بودند مشاهده می کنند یک ماشین باری به هنگام عبود از جاده هیچگاه برای خنک شدن کامیون خود در سر بالایی ها توقف نمی کند.در ابتدای یکی از سر بالایی ها ماشین او را متوقف می کنند و از وی می خواهند تا کاپوت ماشین خود را بالا ببرد.مشاهده می کنند که راننده بختیاری نصف یک هندوانه را بر روی کاربراتور موتور قرار داره و بدین ترتیب باعث سرد نگه داشتن موتور و جلوگیری از به جوش آمدن بنزین در سر بالایی ها کرده است.


حرف حساب
دکتر مصدق در یکی از جلسات دادگاه نظامی مورد اعتراض رییس دادگاه قرار گرفت که چرا تیمسار دادستان ارتش را “آن مرد” خطاب کرده است؟ زیرا توهین به شمار می رود.
مصدق در پاسخ اظهار داشت: من قصد توهین نداشته ام من می بایست به ایشان بگویم دادستان غیر قانونی و چون این عبارت خارج از نزاکت بود در دادگاه قبلی و این دادگاه اکتفا به گفتن ان مرد کردم. مرد کلمه ای است فارسی در ردیف رجل عربی یعنی یک شخص مهم.پس اگر من به کسی گفته باشم ان مرد خلاف نزاکت نیست.اگر حالا اشتباه کرده ام که مرد خطاب کرده ام از این به بعد به ایشان مرد نمی گویم.


باز هم تبعیض
رفتار انگلستان با کارکنان ایرانی در مناطق نفتخیز جنوب در زمینه های مختلف پیوسته تبعیض آمیز بود.منوچهر فرمانفرماییان در کتاب خود در این زمینه می نویسد:
تقسیم بندی میان ما و انگلیسی ها مانند جداسازی سیاه پوستان از سفید پوتان بود. نخستین تجربه من از این جداسازی عمومی هنگامی به دست آمد که یک روز عصر منتظر اتوبوس بودم تا از پالایشگاه به خانه خانواده طبا برگردم. اتووس که نزدیک شد بلیطی که به من داده شده بود را به راننده نشان دادم.او فریاد زد: این اتوبوس انگلیسی هاست ایرانی ها حق ندارند سوار شوند. با این که مهمان شرکت بودم باید صبر می کردم . او در را به روی من بست و حرکت کرد. چه توهین وحشتناکی ان هم در کشور خودم…


روباه
به دنبال ملی شدن صنعت نفت آمریکا برای میانجیگری در مورد اختلاف ایران و شرکت سابق نفت، نماینده ی خود اوریل هریمن را به تهران فرستاده که وی طبق گفتگویی با مصدق گفت: اگر قرار است به نحو معقولی درباره ی اختلاف شما با شرکت گفت و گو کنیم باید در بابا پاره ای اصول به توافق برسیم.
مصدق نگاهی به هریمن انداخت و پرسید مثلا چه اصولی؟
هریمن پاسخ داد: مثل این اصل که هیچ چیز نمی تواند از مجموع اجزای تشکیل دهنده ی خود بزرگتر باشد.
مصدق خیره به هریمن با فرانسوی جواب داد: این اصل درست نیست!!
هریمن با این که فرانسوی نمی دانست خیال کرد مقصود وی را دریافته است به همین دلیل از سر ناباوری پرسید منظور شما از نادرست چیست؟
مصدق گفت: روباه را در نظر بگیرید دم او غالبا از خودش دراز تر است! با این پاسخ دندان شکن مصدق بالش خود را روی سر گذاشت و غلط زنان روی تخت خنده سر داد…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا