صنعتی شدن و معماری؛ از فردیسم تا پُست فردیسم

Relampago

عضو جدید
کاربر ممتاز

دگرگونی های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هماهنگ با یکدیگر بر الگوهایی منسجم پیش می روند و جهان را به شیوه هایی قابل پیش بینی دگرگون می سازند. وقتی نسیم دگرگونی در جامعه ای وزیدن می گیرد، در دراز مدت احتمالاً تغییراتی در سیمای جامعه روی خواهد داد. هیچ کس نمی تواند سیر دگرگونی اجتماعی را دقیقاً پیش بینی کند. با اینهمه بعضی از نشانه های دگرگونی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به صورت جریان هایی منسجم و موازی ظاهر می شود. برای مثال انقلاب صنعتی و صنعتی شدن یکی از این دگرگونی ها است. واژه انقلاب خود به معنی دگرگونی است و جریان صنعتی شدن معمولاً با گسترش روند شهرنشینی گسترش و تخصصی شدن مشاغل و بالا رفتن سطح تحصیلات رسمی همراه است.
انقلاب صنعتی عبارت است از دگرگونی های بزرگ در صنعت کشاورزی، تولید و حمل و نقل که در اواسط قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد. صنعتی شدن به معنی استفاده از نیروی انسانی است. گاهی سخن از دو انقلاب صنعتی به میان می آید. که یکی در قرن هجدهم به وقوع پیوسته است و دیگری در قرن نوزدهم. دو نتیجه مهم انقلاب صنعتی، گسترش استعمار اروپایی در کشورهای آسیایی و آفریقایی و بهره کشی از کارگران داخل خود کشورهای صنعتی بود. در عصر انقلاب صنعتی، هر اختراع تازه سبب می شد که ماشین های تازه به جای عده ای از کارگران به کار بیفتند و گروهی را بیکار کند. در اوایل انقلاب صنعتی مزد کارگران ناچیز بود و برای سیر کردن شکمشان، زنان و کودکان را برای کار به کارگاه های صنعتی می بردند.
به ادامه مطلب مراجعه کنید…
همان گونه که چارلز دیکنز[SUP]۱[/SUP](۱۸۱۲-۱۸۷۰) در رمان الیور توئیست[SUP]۲[/SUP](۱۸۳۸) که به معضلات کودکان آن زمان انگلستان می پردازد می نویسد:” برای من هیچ گونه تشویقی، دلداری، یاری و حمایتی از هر نوع و هر کسی وجود نداشت طوری که امیدوار بودم زودتر به بهشت بروم.” در نتیجه انقلاب صنعتی و رشد جمعیت و به تبع آن افزایش تمایل به شهرنشینی و نیاز به تولیدات بیشتر نظام فردیسم روی کار آمد.
اصطلاح فردیسم که آنتونیوگرامشی[SUP]۳[/SUP](۱۸۹۱-۱۹۳۷)ابداع کرده ناظر بر نحوه ی اداره ی صنایع اتومبیل سازی توسط هنری فورد است. هنری فورد[SUP]۴[/SUP] (۱۸۶۳-۱۹۴۷) بنیان گذار کارخانه خودرو سازی فورد بوده. او اولین کسی بود که برای تولید خودرو ارزان قیمت خطِ تولید را به کار گرفت. او نه تنها انقلابی در صنعت اروپا و آمریکا ایجاد کرده بلکه تولید انبوه، دستمزد بالا و قیمت پایین پیشنهادی او چنان تأثیر بر اقتصاد در جوامع قرن بیستم ایجاد کرد که آن را فردیسم نامیدند. از دیدگاه اقتصاد خرد، فردیسم همان نظام مدیریت به اصطلاح علمی تیلوری[SUP]۵[/SUP] به اضافه ی ماشینیسم است.
دوره فردیسم را می توان دوره توسعه یافتگی خواند که با رشد جمعیت و روند افزایش شهرنشینی تولید انبوه بیشتر شده. این شیوه تولید اولین بار توسط آدام اسمیت پدر علم اقتصاد و فیلسوف اسکاتلندی[SUP]۶[/SUP] (۱۷۲۳–۱۷۹۰) در قرن هجدهم مورد تحلیل قرار گرفت که به معنی تولید به مقدار زیاد و بهره گیری از الگوهایی یکسان است و بر تخصص و تقسیم کار و مفاهیمی چون مقیاس اقتصادی تولید و شیوه های تجزیه و تحلیل هزینه و سود و حجم فعالیت تأکید دارد. از ویژگی های دیگر این شیوه تولید این است که محصول توسط متخصصان طراحی و به وسیله کارگران غیر ماهر تولید می شود و نیروی کار به آموزش کم احتیاج دارد و سازماندهی به صورت ادغام عمودی کامل است. تنوع محصول نیز محدود است ولی به خاطر حجم بالای تولید روند قیمت ها نزولی است. در یک نگاه کلی خواص فردیسم را می توان به چهار بارزه پی آمد تفکیک نمود: الف- در عصر فوردیسم نظام تولید انبوه کالاها به یک هنجار تبدیل شد. ب-گروه غالب مشاغل را کارگران صنعتی تشکیل می دادند به صورتی که در دهه ۱۹۶۰ حدوداً ۶۰% کل مشاغل به فعالیت های صنعتی و تنها ۴۲% مشاغل به امور تولیدی در کارخانجات اقتصادی یافته بودند. ج-در سراسر دوره فوردیسم سلامت اقتصاد به صورت روز افزونی به وسیله قدرت خرید مصرف کنندگان تعیین می شد و مصرف به یک فضیلت تبدیل شد. د-قدرت شرکت های بزرگ زیاد شد و تمام یا درصد بیشتر تولیدات توسط شرکت های بزرگ تولید می شد و بیشترین کنترل را در بازارهای داخلی داشتند.(وبستر،فرانک- ۲۹۲-۲۹۷) این روندها توام با رکودی که طی دهه ۱۹۷۰ به سرمایه داری پیشرفته تحمیل شد به پدیدار شدن رژیم جدید انباشت انجامید. در این دوره واردات ارزان قیمت به ایالات سرازیر شد و به نحو چشمگیری سهم شرکتهای آمریکایی را در بازار کم کرد.
بین سالهای ۱۹۶۹تا۱۹۷۹ ارزش کالاهای وارداتی نسبت به محصولات داخلی از ۱۴%به ۳۸% رسید.افزایش مالیات بر شرکتها و دستمزدهای کارگران آمریکایی نیز سود شرکتها را کاهش داد.تحریم اقتصادی نفت اوپک هزینه انرژی را افزایش داد و در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهد ۱۹۸۰ باعث کاهش سود شرکتها گردید.و به طور کلی دو دلیل اصلی که فردیسم را به سرنگونی کشاند: الف- جهانی سازی که این پدیده رشد همبستگی و نفوذ متقابل روابط انسانی در کنار افزایش یگانگی زندگی اجتماعی، اقتصادی ملل جهان را آشکار می کند. ب- فشارهای ناشی از عملیات اقتصادی. چون شرکت ها باید با فشارهای طاقت فرسای مشارکت و هماهنگی با سیستم جهانی روبرو شوند.(وبستر، فرانک- ۳۰۹-۲۹۷) در نتیجه این رویدادها فردیسم پس از یک دوره ۲۵ ساله ثبات و پایداری در دهه ۱۹۸۰ جای خود را به نظام پست فردیسم داد. پست فردیسم بر اثر بوجود آمدن روندهای بنیان برانداز شرایط حاکمیت تفکر فردیسم جوانه زد و در طول این دوره پای به هستی گذارد. از آنجایی که پست فردیسم برداشت ویژه ای از نظریه فراصنعتی است عمده توجهش به جنبه های اقتصادی است.
در این جا این سؤال پیش می آید که آیا در نتیجه جابجایی نظام فوردی به پست فوردی پیشرفتی در ساختار اقتصادی و عوامل فرهنگی و سیاسی ایجاد شده است یا نه؟ (وبستر، فرانک- ۳۱۱-۲۹۷) همان طور که پیش از این گفته شد خط تولید انبوه جریان تولید مصنوعات را به مراحل یکنواخت و ساده ای تجزیه و تقسیم کرد که یکریز تکرار می شوند و کارگران به چرخ دنده های ماشین های عظیمی تبدیل شده بودند که از بالا کنترل می شدند.(اینگلهارت، رونالد- ۱۳۷۷: ۲۹) در نظام پست فوردی انعطاف پذیری جدیدی در کارمندان بوجود آمد( آمادگی برای تغییر شغل و پرداخت دستمزد به افراد برای کاری که انجام می دهند و نه بر اساس نرخ ثابت مورد توافق) و انعطاف پذیری در فن آوری را هم در پی داشت. در این دوره تخصصی سازی انعطاف پذیر را داریم. این ایده های تخصصی سازی انعطاف پذیر با القای این مطلب که که کار مبتنی بر تراکم اطلاعات و سطح مهارتی عالی، به صورت بی سابقه درآمده با آن پیوستگی و استمرار سلطه سازمان های بزرگ شرکتی معرض می شود.
تخصصی سازی انعطاف پذیر نوعی چپ گرایی آزادی خواهانه به سبک هوراشیوالجر[SUP]۷[/SUP] است که بیرون از تجربه زندگی اقتصادی – اجتماعی هوادارانش توسعه یافته است. پست فردیسم برخاسته از فناوری اطلاعات است. پیشرفتهای کامپیوتری به ما اجازه میدهد که به نوعی صنعت به موقع پاسخگو برسیم و بتوانیم به سرعت از مرحله فکر به تولید و توزیع برسیم.دوره پست فردیسم گذر به جامعه ای تقریباً بدون کارگر و اطلاعاتی است. روبوت های کنترل شونده و کامپیوترها در حال اشغال آخرین بقایای قلمرو آدمی (قلمرو ذهن) هستند. در نتیجه این جایگزینی تکنولوژی بیش از یک میلیون تولید کننده، کوچک و بزرگ از جریان اقتصادی حذف گردیدند.

(وبستر، فرانک- ۳۳۸-۳۱۷) کنوت دوزه[SUP]۸[/SUP](۱۸۵۹-۱۹۵۲)، معتقد بود که تولید انعطاف پذیر فقط تحقق اصول سازمانی فردیسم تحت شرایطی است که در آن حقوق ویژه ی مدیریت به نحو گسترده نامحدود است.(ریسکین، جرمی- ۱۳۷۹ :۲۸۰) در دهه ۱۹۸۰ تولید کنندگان با حذف ۲/۱ میلیون شغل توانستند ۱۳ میلیون دلار در ساعت از دستمزدها بزنند. از نظر بسیاری از کارگران، تولید انعطاف پذیر را به معنای سقوط آنان به شرایطی حقارت بار می دانستند.در اینجا از چند بارزه کلی پست فردیسم یاد میشود: الف- در این دوره تخصصی سازی انعطاف پذیر را داریم. ب- کارها به صورت کار مبتنی بر تراکم اطلاعات و سطح مهارتی عالی انجام میگیرد. ج- انجام کار به صورت یدی جای خود را به کامپیوترها و رباتها داده است.(ریسکین، جرمی- ۱۳۷۹: ۲۵۸) این تغییر و تحولات تأثیراتی نیز بر روند شهر نشینی و شهرسازی داشته. به دنبال انتقال کارخانجات به شهرک ها، میلیون ها نفر طبقه متوسط و کارگر نیز به شهرک های کوچک نقل مکان کردند.تکنولوژی جدید کشاورزی از ماشین پنبه چین تا سموم شیمیایی و حشره کش ها منجر به مهاجرت سریع کارگران به شهرها شده که به نوبه ی خود نقش مهمی در مسائل حاد شهری داشته است.(ریسکین، جرمی- ۱۳۷۹: ۱۲۶و۱۳۶) بیکاری ناشی از تکنولوژی به گونه ای بنیادی جامعه شناسی جامعه سیاهان آمریکا را تغییر داده.
بیکاری دائمی به تشدید امواج جنایت در خیابان ها و فروپاشی کامل زندگی خانوادگی انجامیده. این بیکاری تکنولوژیک نتیجه پیشرفت اقتصادی است. و در نتیجه هر چه دنیا به سمت صنعتی شدن پیش رود آمار بیکاری بیشتر شده و صدمات زیادی به فرهنگ زده می شود.اما از سوی دیگر تخصصی سازی انعطاف پذیر، تمایزی بنیادی با کار تکراری و کم مهارت دوران فوردیسم دارد و شکلی از کار را نشان میدهد که مهارتهای کارمندان در آن افزوده شده و تنوع بیشتری در تولید کالاها به وجود خواهد آمد.افزون بر آن تخصصی سازی انعطاف پذیر مشارکت کارکنان را در طراحی کار تشویق می کند و این موضوع حائز اهمیت است که در این نوع سیستم کاری قادرند به نیازهای مصرفی، بازار فروش کالاها و نوآوریهای تکنیکی پر شتاب با حداکثر سرعت و کارایی پاسخ دهند.(ریسکین، جرمی- ۱۳۷۹: ۱۲۹) تقریباً پنجاه سال قبل هربرت مارکوزه[SUP]۹[/SUP](۱۸۹۸-۱۹۷۹)، هنگام ظهور انقلاب کامپیوتری اظهار نظر پیشگویانه کرد: ” در خودکارسازی این امکان را بوجود می آورد که رابطه میان زمان آزاد و زمان کار معکوس می شود، این امکان که زمان کار کاهش یابد و زمان آزاد تمام اوقات آدمی را به خود اختصاص می دهد. (وبستر، فرانک- ۳۱۱-۲۹۷) برای برخی افراد ما در میانه راه عبور از یک جامعه صنعتی به یک جامعه فرا صنعتی هستیم، بری بسیاری این مرحله گذر از دنیای مدرن به دنیای پست مدرن است.
حال باید بررسی کنیم که این تغییرات در اقتصادچه تاثیراتی بر روی شهر و شهرنشینی می گذارد. از مباحث پیش رو این موضوع استنباط میشود که: اقتصاد زیر ساخت فکری وفرهنگی ایجاد میکند و تاثیراتی روی شهر و شهرسازی میگذارد.اقتصاد شهری تعیین کننده شکل شهر است.مثلا شهر سازی در دوره قرون وسطی بر پایه امنیت ایجاد شد.شهرهای در هم تنیده و براساس اقتصاد فئودالی بوده.در دوره باروک که دولتهای قدرتمندی می آیند شهر سازی بر اساس خطوط منظم گسترش پیدا میکند.

در اینجا به تاثیراتی که چرخش ازفردیسم به پست فردیسم بر شهر گذاشته است می پردازیم.در دوره فردیسم تقریباً از سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ روند بازسازی شهرها پایان گرفت و رشد و توسعه جهانشمول آغاز شد. رشد جمعیت چه در کشورهای پیشرفته و یا عقب مانده، روند صعودی طی کرد و ویژگی های رشد و توسعه- جابه جای نیروهای انسانی از بخش کشاورزی به بخش صنعتی، افزایش بخش های خدماتی، تغییر ترکیب جمعیتی و سبک زندگی مردم، تأثیرات وخیم بر محیط زیست باقی نهاد و تقریباً تمام پوسته کره ارض را دگرگون ساخت. دگرگونی های اجتماعی بر حجم فعالیتهای ساختمانی با تنوع، به مراتب بیشتر از گذشته افزوده است. مهمترین تجربه های دهه هفتاد میلادی این بود که قیمت خرید زمین های لازم برای خانه سازی عمومی بار دیگر متناسب با قیمت روز شد، با این تدبیر به تدریج اقدامات عمومی ابعاد گسترده یافت و قیمت مسکن در سطح بازار رو به کاهش نهاد. ساخت و سازهای عمومی رونق مجدد یافت. در سال ۱۹۶۳ وزارت راه و ترابری، وزارت مسکن و شهرداری ها، علاوه بر تأسیس نهادی برای رتق وفتق امور برنامه ریزی شهری با تشویق سایر ادارات، موازین مناسبی نیز استوار کردند.
ضرورت تفکیک در حمل و نقل شهری، راه های اتومبیل رو، دوچرخه رو، پیاده رو و هماهنگی عملکردها و افزایش ابعاد مجتمع های شهری، نه ظهور الگوی جدیدی به نامنیوتاون (شهر جدید)، با بیش از ۱۰۰ هزار سکنه، انجامید. این الگو، ساختاری متمرکز داشت (بخش بیرونی به صنایع و بخش داخلی به محله های مسکونی و مرکز آن به امور تجاری و خدماتی اختصاص داشت). در این دوره شاهد ایجاد و ساخت قرارگاه های جدید با استفاده از روشهای شناخته شده در گذشته و الگوپذیری از روشهای آنها با نیازهای بومی هستیم. در هر پروژه شهرسازی تأکید بر هسته های مرکزی مسکونی موجود از قبل نقش بی اندازه تعیین کننده در برداشت. ساخت و ساز از کنار هسته های شهری موجود آغاز می شد و از هر سو تا مرکز شهرک نوساز پیشروی می کرد. و اما در دوره پست فردیسم این تغییرات به نوعی دیگر تأثیرات خود را بر شهر نشان داد. در این دوره هسته صنعتی شهر کم کم به کارگرها اختصاص می یابد.اقتصاد شهری یک اقتصاد خدماتی میشود.بعد از پیشرفت صنعت جمعیت به هسته مرکزی هجوم می آورد.
با استفاده از رویکرد صنعتی خطوط سرعت ایجاد می شود و شهرها منطقه بندی میشوند و بخشهای مسکونی به حاشیه شهرها می آیند که با خطوط سرعت به هم وصل میشوند.کم کم در این شهرها حوزه های خدماتی-شهری از هم جدا میشوند.بخشهای تاریخی جدا و طبقه بندی میشود.هر شهر بر اساس اقتصاد شهری آن ساخته میشود که تعیین میشود کجا عرضه کالا بیشتر است تا همان جا به بخش خدماتی اختصاص داده شود.قیمت ملک تابع اقتصاد شهری است. شهرهای جدید به خاطر خطوط سرعت به صورت خطی در آمده اند و حول خطوط سرعت رشد می کنند.با خطوط سرعت میتوان به راحتی به همه جای شهر دسترسی پیدا کرد. شهرهای جدید حکم هسته های جداگانه را دارند که به خطوط سرعت متصل شده اند. این دقیقا تاثیر اقتصاد مدرن بر روی شهرها است.کشورهای در حال رشد که گوی سبقت را در شمار میزان جمعیت از بقیه کشورها ربوده اند تا امروز به شدت تحت تاثیر دگرگونی های افزایش جمعیت، چگونگی توزیع فعالیتهای تولیدی، چالش با پیشرفتهای فناوری،موج فزاینده مهاجرتها و نیاز به قرارگاهای جدید انسانی قرار دارند.(جزوه معماری معاصر- استاد غفار پسند) بناهای که معماران، مطابق قواعد و مقررات شناخته شده ساخته اند، در برابر مجموعه نیازهای سرزمین نا چیز است، بنابراین تجربه های که از دهه قبل آغاز شد، قرارگاهای جدید،بازسازی قرارگاهای موجود، کنترل قرارگاهی(نا منظم)همچنان ادامه دارد و بر تعدادشان افزوده میشود،تجربه هایی که تاثیرات فزاینده تصاعدی به چشم اندازهای شهری و روستایی دارند، از این آمادگی و توجه بیشتری را نسبت به ایستار مجموعه شهر و سرزمین می طلبند.(بنه ولو، لئوناردو- ۱۳۸۴: ۱۱۹۸و۱۲۸۸) دشواری عام طرح آوری در مقیاس شهری حتی هنگامی که رشد شهر پایان یافته و مسئله تکامل گستره زندگی در جامعه ای کمابیش سامان یافته مطرح است. در باز سازی بی وقفه مراکز شهری قدیمی تر با بناهای پیوسته به یکدیگر در طول محیط پیرامونی زمین-همان روش سنتی جمع کردن ساختمانها میراث اروپا، به تدریج برچیده شد و جای آن را رشد عمودی براساس ساختمان های بلندمرتبه گرفت. بناهای نوساز ترجیحا حکم اشیا جداگانه را دارند.در وقت نیاز به تراکم فشرده، از آسمان خراش مستقل استفاده می کنند که در محیطی کوچک بناهای انبوه گرد هم آمده اندو نام مرکز شهر به خود گرفته اند با چشم انداز قابل تشخیص از دور.در حاشیه شهرها، محله های جدید با خانه های گرانقیمت در قواره های بزرگ بر پا میشوند و مجوزهای ساختمانی همه ساله رشد ۲۰%را نمایش میدهند. زیر ساختهای پایتخت ایالت، در اثر پیشرفت اقتصادی، به شدت رشد یافته است و تحول جدید اقتصادی میکروسافت که نه محیط زیست را آلوده میکند و نه مزاحمت می آفریند، آسیبهای دیگری با خود به ارمغان آورده است.کارمندان شرکت که اعضای محیط زیست آنها را یقه سبزها می خوانند، روزنامه ها و زباله ها را باز یافت میکنند، ولی همزمان به خانه های پنج اتاق خوابه و خودروهای هشت سیلندر، خدمات تجاری متنوع و فراوان نیاز دارند و از این رهگذر آسیبی به محیط زیست وارد میکنند که به مراتب بیشتر از صنایع سنگین است. راه حل هایی عاجلی نظیر استفاده از بناهای بلند، امروزه در برابر افزایش روز افزون فشارهای تکنولوژیک، تاب پایداری ندارند. از ۱۹۸۰ تا امروز جمعیت شهری ۴۳% افزوده شده است، سطح زیر بنا بر سرعت بیشتری نسبت به افزایش جمعیت رشد میکند و نمی توان حساب و کتابی برای آن قائل شد.در همان حال آلودگی هوا بالاتر میرود، همه از بناهای بلند و زندگی مشاعی گریزانند.ساخت و سازها تابع هیچ گونه قاعده و قانونی نیست. اولیا شهر از بناهای گرانقیمت حمایت می کنند که در آمد بیشتری به خزانه شان سرازیر میکند.سرریز جمعیت به مراکز شهری است.زندگی در شهرها برای همه میسر نیست، اما میکوشند الگوهایی برای دسترسی تمام شهروندان به مواهب دنیای مدرن بیابند.در دور نما وقتی این فعل و انفعالات به نتیجه برسند، گریز به سوی حومه شهر، رایج در پنجاه سال اخیر، روند معکوس خواهد یافت.(بنه ولو، لئوناردو- معماری در آستانه هزاره سوم) و اگر بخواهیم اثر این تغییرات را بر معماری و معماران این دوره نشان دهیم باید گفت که در دوره فردیسم معماران در تلاش برای دستیابی به تکنولوژی بومی به ضرورت احیای روشهای ساختمانی و الگوهای تقسیمات داخلی سنت های نه چندان دور برآمدند که روشهای اخیر صنعتی آنها را از دور خارج کرده بود. اما در سالهای ۱۹۸۰ معماران و منتقدان بنیانگذارن پویش های متفاوت، پس از چندی از فرمولهای کهنه فاصله گرفتند. در عرصه معماری درک چگونگی تحول معنای واژه (مدرن) حائز اهمیت است. این واژه در متن تمام رویدادهای که تا اینجا شرح آن آمده، مبشر نزدیکی به آینده، اعم از مطلوب تا موحش آن است. (بنه ولو، لئوناردو – ۱۳۸۴: ۱۲۵۹ و ۱۲۰۵)
در زیر برخی از خصیصه های مشترک معماران این دوره جمع بندی شده: در آثار آنها وحدت سبک یا کاهش یافته یا عملاً به دست فراموشی سپرده شده است. اما صلاب پروژه را در جای دیگر باید جست. آمیزش سبکها با خاستگاه های مختلف دستاورد پایدار دوران مجادله سبکها با یکدیگر در پایان دهه هفتاد است که بدون رجحان سبکی، به سبک دیگر به گسترش بدون حد و مرز گنجینه را تیو معاصر انجامید. در انجام پروژهایشان ضرورت در جست و جوی فرآیندی برای رویارویی با موقعیتهای عینی، بدون چشم پوشی از هیچ یک از ویژگی ها و ضرورتهای موضوع و موقعیت پروژه دارند. این ضرورت بدون شک علاوه بر کاستن از تداوم و یکدستی آثار معماران معاصر، مسیرها را پرپیچ و خم و غیرقابل پیش بینی می سازد. معماران از این نظر با دیگر همکارانش با ذوق و استعدادهای یکسان، اختلاف سلیقه فاحش دارند.

معماران ساختارگرا نظیر: رنزوپیانو[SUP]۱۰[/SUP] (۱۹۳۷) و ریچارد راجرز[SUP]۱۱[/SUP] (۱۹۳۳) ، برخلاف نورمن فاستر[SUP]۱۲[/SUP] (۱۹۳۵)، تمام تلاش خود را وقف بدعت گزاری در جهاز ساختمان می سازند، یا بعضی درصدد تکمیل گنجینه فرمهای محدود الگوهای شخصی اند، یا معمارانی که موقعیتهای متفاوت در آنقدر محدود می کنند تا در شرایط امن به تجربه تعادل پایدار برسند، مانند معمار ژاپنی تا دائوآندو[SUP]۱۳[/SUP] (۱۹۴۱). (بنه ولو، لئوناردو – ۱۳۸۴: ۱۲۸۷- ۱۲۸۳) در مجموع، مواضع آوانگاردهای معماری در دهه های هشتاد و نود میلادی نسبت به مواضع دهه هفتاد چرخشی اساسی یافته است. دگرگونی ها، مستقل از آلترناتیوهای موجود از قبل، با خلق آلترنایتوهای جدید بدلیل های قبل را از دور خارج می سازند

 

Similar threads

بالا